نتایج جستجو برای عبارت :

از اونجایی شروع شد ک فکرشم نمیکردم

اهنگ حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم ( پازل بند) با کیفیت 320 و لینک مستقیم با متن
دانلود اهنگ جدید پازل باند با نام حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم با عالیترین کیفیت همراه با شعر و تکست
متن آهنگ دنیام شدی رفت پازل بند. حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم مینویسم امضا میکنم میمونم عاشقی سخته خودم میدونم تو کاریت نباشه بیا سرتو ... دانلود آهنگ جدید پازل باند دنیام شدی رفت Download New Music ... حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم ✧ مینوسیم امضا میکنم می مونم
دانلود آهنگ جد
وقتی به اون خانواده ای که با هزار دل خوش اومده سفری خاطره انگیز برای خودش وخانوادش و بچه هاش بسازه وقتی به اون کوچولویی که باهزاران شادی عروسکشو تو بغل گرفته ودر این سیل خروشان جونشونو ازدست دادن :( خیلی دردناکه خیلی ،فکرشم عذاب آوره .خدا به بازماندگانشون صبر بده .ان شاالله که دیگه شاهد چنین اتفاقات وحشتناکی نباشیم و بقیه مسافران و هم استانی های عزیز صحیح وسلامت باشن و مصدومان و مفقود شده ها به آغوش خانواده هاشون برگردن.
دانلود آهنگ حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم
دانلود آهنگ پازل باند مینوسیم امضا میکنم میمونم
Download Music Puzzle Band Donyam Shodi

در این پست برای شما دانلود آهنگ شاد دنیام شدی رفت را با بالاترین کیفیت برای دانلود قرار دادیم
انتقادات و پیشنهادات خودتون در مورد سایت و نظرتون رو در مورد آهنگ از بخش نظرات برای ما بفرستین

دانلود آهنگ حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم / دانلود آهنگ پازل باند مینوسیم امضا میکنم میمونم
از اونها که هر کاری می‌کنن و هر حرفی می‌زنن منفورتر می‌شن
دیده بودم اما فکرشم نمی‌کردم خودم هم مثل اونا بشم
بیچاره چه زجری کشیده 
شرم بر من
کاش زودتر می‌فهمیدم 
باید برگردم و دوباره "نفرت" رو معنی کنم
این بار نه از نگاه خودخواه خودم
که بگم حواسم هست. 
یه حال عجیبیه دنیا. هیچوقت فکرشم نمیکردیم اینطوری باشه این روزامون. هیچوقت فکر نمیکردیم این چیزا رو ببینیم. با این حال یه خوشحالی عمیق هست تو روزام که از شدتش نمیتونم بروزش بدم. فقط می تونم بی صدا راه برم راه برم راه برم و پادکست گوش کنم...
من خیلی گریه کرده بودم،سرمم بالا گرفتمو گریه کرده بودم،به زمین زمان فحش داده بودم و بی قرار شده بودم،برای از دست دادنای بی معنی برای درجا زدنای تکراری برای حسای مزخرفی که بی وقت به سراغم اومده بودن،برای تکه های جدای روحم برای خلا های طولانی،برای یه دختر تنها بودن(عجیبه آدم تنها بودن با دختر تنها بودن فرق داره حس بی پناهیش بیشتره) اما اگه همه ی اون مچاله شدن ها لازم بود تا منِ الان ساخته بشه میتونم کم کم دوسشون داشه باشم
دانلود آهنگ مهدی یراحی به نام نمیشه ادامه داد دانلود کیفیت های ۳۲۰دانلود کیفیت های ۳۲۰ ، ۱۲۸ و این موزیک از رسانه بی موزیکDownload ahang jadid Mehdi Yarrahi be name Nemisheh Edameh Dadدانلود موزیک زیبا و جدید آهنگ نمیشه ادامه داد

حتی فکرشم نکن نمیشه ادامه داد تا میام ببخشمت یچی یادم میاد
میدونی حق با منه پس به اول برنگرد وقتی اصرارم به عشق چیزیو عوض نکرد
حتی فکرشم نکن نمیشه ادامه داد تا بیام ببخشمت همه چی یادم میاد
نگو بی رحم شدم واسه من که ساده نیست نگو بار آخره اولی
هیچوقت فکرشم نمیکردم، کسی که یه زمانی بهش گفتم نفسم به نگاهت بنده، حالا چت هامون اون تهِ تهِ تلگرامون جا خوش کرده باشه :(
نمیدونم چه دردیه که آدم چت هاشو نگه میداره تا بعدا با دوباره خوندنش اذیت بشه :دی
اصلا کار خوبی کردن تلگرام رو فیلتر کردن، صلاح مون رو بهتر میدونن انگار :)))
باید بنویسم...حالم بده...
واقعا خیلی داغونم....
خیلی ضایعست که بگم از عشق اینجوری شدم؟
چشام فقط اونو میبینه.... میخوام بهش فکر نکنم ولی همش تو فکرشم....
لامصب خیلی سخته!
میخوام خون گریه کنم... سرم داره میترکه...

اونقدر همه چیش مبهمه که حتی نمیشه ازش نوشت....
دلم تنگه!
نمیدونم واسه کی یا واسه چی!
ولی یه حس خلا تو قلبم حس میکنم؛
خیلی بده جنس احساست که دلتنگیه رو میتونی تشخیص بدی ولی علتش که چرا رو نه؛نمیتونی  -_-
 
دیشب خواب دیدم :
[ داشتم آماده میشدم واسه خواب که از پنجره دیدم دو نفر دارن میان سمت خونه مون،سریع چراغ رو خاموش کردم که نفهمن بیدارم یهو جلو روم ظاهر شدن و دستشونو گذاشته بودن جلو دهنم و جای پولا رو میخواستن! منم دستشونو پس زدم و شروع کردم به جیییییغ کشیدن و ...‌]
 
بیدار که شدم مثه سگ میترسید
الان یعنی نیم ساعت برم عقب بعد اونم دو ساعت، پس ساعت تازه شده 11 اونجا. تازه باشگاهش تموم شده تا برگرده دوش بگیره و بعدم خسته و کوفته. کی حرف بزنیم پس؟
+ وارد چیزی شدم که اصلا فکرشم نمی کردم. امیدوارم شیرینیش همیشه باقی بمونه. 
کار این روزام شده در نظر گرفتن اختلافات زمانی مکانی! میشه این اختلاف از بین بره؟!
++ آخر هفته بعد بالاخره میرم کویر. امیدوارم فوبیام اذیتم نکنه! (کاش اونم بود...)
پارسال از هیجدهم ماه رمضون به بعد اتفاقات خوبی واسم نیفتاد، حالم بشدت بد
 بود .. شب قدر بود اصرار‌میکردم که خدای الا و بلا فلانی رو میخام ،تهش باز
 گفتم خدایا هرچی ب صلاحمه.. خداهم چنان نشونم داد که فلانی لاشی هستش
 و بدردت نمیخوره ،که فکرشم نمیکردم ! 
در کل تو ی سالی که گذشت انقدر لحظات دردناکیو تجربه کردم که حتی بایاداوریش
 وگفتن ازش قلبم درد میگیره.. 
امسال دیگه شب قدر هیچی از خدانمیخام.. حتی میترسم ی دعاکنم و سال بعد
 بدتر دهنم سرویس شه .. 
یه روزی یکی میاد تو زندگیت بجا همه اونایی که زدن قلبتو شکستن
چیزی که تورو نکشه قوی ترت میکنه. این سگ سیاه افسردگی نتونست جونمو بگیره ولی بجاش خودم کلی قوی تر شدم. اونقدر قوی که یه روزی حتی فکرشم نمیکردم به این قدرتا برسم. این تازه یه نمونه ش بود تو زندگی. واسه من در آینده چالشای درست حسابی و بزرگتری رقم میخوره که دقیقا منو تبدیل به یه فرد فراموش نشدنی میکنه.
چیزی که من انجامش میدم قراره اتفاق محشری باشه واسه رخ دادن :)
یه روزی یکی میاد تو زندگیت بجا همه اونایی که زدن قلبتو شکستن
چیزی که تورو نکشه قوی ترت میکنه. این سگ سیاه افسردگی نتونست جونمو بگیره ولی بجاش خودم کلی قوی تر شدم. اونقدر قوی که یه روزی حتی فکرشم نمیکردم به این قدرتا برسم. این تازه یه نمونه ش بود تو زندگی. واسه من در آینده چالشای درست حسابی و بزرگتری رقم میخوره که دقیقا منو تبدیل به یه فرد فراموش نشدنی میکنه.
چیزی که من انجامش میدم قراره اتفاق محشری باشه واسه رخ دادن :)
این چند روزه فکر کنم واسه اولین بار توی عمرمه که دارم صبحا تختمو مرتب میکنم. و این خیلیییی حس خوبی بهم میده و انرژی میده واقعا :) فکرشم نمیکردم! موهامم گوجه میکنم و میرم سراغ کارام. این همون تعطیلی بین ترمیه که مدت هاااا بود منتظرش بودم تا کارامو زیادتر کنم و به برنامه هام برسم. برنامه روزانه ام رو هم کامل و دقیق انجام میدم خداروشکر. راستی یه پیج قرآن هست توی اینستا که عاشقشم. امشب سوره فجر رو گوش کردم که خیلی دوسش داشتم . راستی یه قاری به اسم ماه
مسخره ترین چیز در مورد علوم پایه اینه که منی که توی شهر خودمون یکی از دانشگاهای برتر!هست باید بکوبم برم حتما شهر دانشجوییمیه عالمه راه هم کلی زمانگیره و هم به شدت خسته کننده که تا چند روز بدن درد دارم براشهواپیما رو هم چک کردم و بلیطاش جوری گرونه حتی فکرشم نمیکنم.اخه بی وجدان ۵۹۰ تومن بدم واسه یه رفتن؟انصافه؟حالا خودم کم استرس و کمبود زمان دارم درگیری جمع کردن وسایلمم هست.تازه خوابگاه خودمونو بهمون نمیدن و باید بریم یه جای دیگهکه البته من م
من الان فهمیدم که ترایپوفوبیا دارم. (Trypophobia)
نکته جالب اینجاست که این ترس رو من از بچگی داشتم و حتی فکرشم نمیکردم که این ترس های به ظاهر بی ربط همشون بهم مربوط باشن!
وقتی بچه بودم تو حموم موهام رو که میشستم و یک دسته از موهام رو نگاه میکردم، میدیدم شبیه حفره حفره شدن و واقعااااا میترسیدم
چندسال پیش ها، حدودا سال ۹۲ بود که دوستم یک ایمیلی برام فرستاد در مورد اینکه لباس زیر رو وقتی میگیرین اول بشورینش بعد استفاده کنین. چون یک زنی تو امریکا یک کرم
من هنوزم  بعد یک ماه دارم به این فکر میکنم من تا الان چرا یه اقدامی برای خیاط شدن نکرده بودم؟ هنوزم هنگ اینم که اگه تا الان کلاس رفته بودم به کجاها که نرسیده بودم.
هرچند هنوزم دیر نیست
ولی سن که میره بالا حوصله آدم کمتر میشه
همش تو ذهنم هست بشینم لباس خلق کنم از خودم.
یا مثلا جیبای مختلف بزنم. یا گلدوزی شماره دوزی رو رو لباسی که خودم میدوزم، پیاده کنم.
اما فکرشم خسته‌م میکنه.
ولی خوششششحالم که به آرزوی بچه‌گیام اجازه دادم تحقق پیدا کنن.
خوشحال
وقت‌هایی مثل حالا که به فکرشم، منتظر پیامشم و اینها با خودم فکر می‌کنن اونن الان تو فکر منه. بعد از خودم می‌پرسم واقعا اون الان تو فکر منه؟ و بعد با خودم می‌گم اگه نبود منم بهش فکر نمی‌کردم و داشتم کار خودم رو می‌کردم. و اینجور خودم رو تسلی می‌دم. واقعیت اینه که دیگه پیر شدی برای این بازی‌ها برای عشق و عاشقی‌ها. واقعیت اینه که قرار نیست کسی عاشقت بشه و تو هم. هورمون هم نباشه وقتش گذشته. اونم یکی کوچکتر از تو، خب خودش زندگی و دغدغه‌های خودش
میخوام یه کسب و کار نتی راه بندازم ...
خیلی وقته تو فکرشم ولی خب همتشو نداشتم...
با این وضع معیشتی مردم به نظرتون کدوم یکی از این سه تا مورد میتونه منبع درآمد باشه؟
زیور آلات بدل (که خب خدایی خودم خیلی وقته نخریدم)
جوراب و گلسر 
لوازم آرایش...
اولی و دومی ریسک خراب شدن ندارن .اولی ریسک اینکه چیزی که میاری با سلیقه خیلیا جور نباشه رو داره .
جوراب خراب نمیشه اما ممکنه دمده بشه یا اصلا خود شما حاضرید نتی جوراب بخرید؟
اگه نظر دیگا ایی دارید ازش استقبال
کارهای آخر سالی خودم رو کردم و تموم کردم و بدون هیچ کار مونده میتونم برم به سال بعد و خیلی زود تر از اون چیزی که فکرشم میکردم تمام شد . حال می‌تونم به همون سکوتی که داشتم انتظارش رو می‌کشیدم برم . ولی فکر می‌کنم توی این مدت وبلاگ رو به روز کنم و یک چیزهایی بنویسم . یا حداقل اگر نمی‌نویسم وبلاگ بخونم و توی وبلاگ‌ها نظر بگذارم . این برنامه رو دارم . باید دید برنامه چی میشه .قصد کتاب خوندن دارم و کلی هم براش برنامه ریزی کردم . در مورد پست قبلی بحث ت
کاش میشد یه نوار سفید میکشیدم روی ذهنم ،کاش میشد از اول بدنیا میومدم ،کاش میشد همه ی اون آدمایی که دنیا میخواست از آدم بگیره میتونستم یه گوشه قایمشون کنم ،کاش میتونستم این صفحه ی نقاشی رو پاره کنم و روی یه بوم جدید چهره ی اون و به چه بزرگی میکشیدم که به دنیا بگم حتی فکرشم نکن که بخوای نباشه ،کاش میشد واقعا اشرف مخلوقات بودیم ،اونقدری که دعای ما بی استجابت نمیشد و نرفته به آسمون به زمین نمیخورد،کاش باتمام غلدرهی هامون اینقدر ناتوان نبودیم و
امروز یاد گرفتم 
وقتی میتونم خییییلی خوشحال باشم که بتونم هیچ توقعی از دیگران نداشته باشم تصمیم گرفتنش آسونه ولی وقتی پای عمل میاد وسط کارو سخت میکنه اینکه وقتی از ته قلبت برای کسی کاری انجام میدی فقط بخاطر خدا باشه 
نه تایید بقیه و یا منتظر عکس العمل طرف مقابلت باشی واقعی واقعی از خواسته دلت انجامش داده باشی
اونوقت میبینی یه جایی گه فکرشم نمیکنی عین همون کاری که انجام دادی خدا دستتو میگیره 
یه موقعی که توی دلت میگی خدایا چیکار کنم؟
اما نی
خیلی حالم بده...
نمیدونم چرا یهو همه دردا باهم حمله میکنن
تنهایی،تیکه های خورد شده قلبم،گریه،دلتنگی، دلتنگی ،دلتنگی...
دیگه دلم هیچی نمیخواد!
شاید اگه اون نرفته بود انقد شرایط بد نبود...
دلم واسه اون دستای کوچولوش تنگ شده
دلم واسه خودم تنگ شده ،واسه خود قبلیم.نمیدونم تو این مدتی که رفته و دیگه ندارمش...چیشدم چرا انقدر عوض شدم
شمار کسایی ک بهم گفتن عوض شدم زیاد شده خودمم دلیل اینهمه تغییرو نمیدونم
حتی نمیدونم چرا دارم اینچیزارو مینویسم!
فقط میت
امشب اولین شبیه که اوضاع بهتره 
انصافا هم خیلی بهتره 
خیییییلی خلوته برای یک شب ماه رمضون معرکه است اصلا 
و من که دقیقا نیم ساعت قبل از اینکه راه بیفتم کمردرد شدییییییید شدم که با آمپول هم تغییری نکرد! 
و اصلا نمتونم خم بشم نمتونم راست بشم نمتونم تغییر وضعیت بدم! 
هموژور فقط اومدم نشستم و می نویسم! 
تا چند دقیقه پیش که رفتم سرویس و بخاطر پوزیشن نشستن کمرم تو کش اومد و کمی بهتر شد که تونستم نماز بخونم (اصلا فکرشم نمی کردم بتونم خم و راست شدنهای
چرا اینقدر زمان زود میگذره چشم به هم زدن شد دو. احساس میکنم از کارام عقبم. امروز حتما عکاسیم باید برم. باقی کارام میفته بعد که اومدم خونه. دلم میخواست کتاب برادران کارامازوف رو زودتر تموم کنم کتاب بدایة الحکمتو شروع کنم. تازه یروزم باید برم کتاب بخرم. از صبح کتابو جلو بردمو زبان خوندم. کتاب رسیده به جاهای حساسش من حتی نمیدونم باید چجوری توصیف کنم برات کتابو یا چی راجع بهش بگم. 
این مدت چند روز نگاهم به آینده ام روشن تر شده. فقط میدنم اگه بخوام ب
به جای این همه چیزای به درد نخوری ک تو علم پیدا کردن ای کاش تو این همه سال ی پل ب گذشته پیدا میکردند برای زمانایی ک آدم دلتنگ گذشته میشه ولی هیچ راهی هیچ آهنگی هیچ رفیقی ازاون دوره ها پیدا نمیکنه ک صدمی ازاون لحظه هارو تداعی کنه.
همون لحظه هایی ک ی بوی گذرا عجیب غریب میبرتت تو دوره هایی ک حتی فکرشم نمیکردی ی روز دلتنگشون بشی!
اگه میدونستم ک اینجوری میشه حتما  کلی یادگاری  از اون دوره جمع میکردم ک وقتی دلم هوای اون دوره رو کرد تو دستم حداقل لمس ک
به نام خدای مهربون
1 بهمن 98
همیشه شروع حس قشنگی به همراه دارد
شروع هایت را به خاطر بیاور
شروع مدرسه و تحصیل...شروع سال جدید...شروع زندگی مشترک...شروع دوستی ...شروع فعالیت جدید و...
 
شروع همراه است با انگیزه... امیدواری ...هیجان...شورو شوق رسیدن
 
و امروز من همراه بود با تمام این حس های ناب
همراه بود با هدف گذاری های جدید که برای خود انجام دادم
همراه بود با تعهد هایی که به خود دادم
همراه بود با برنامه ریزی  
و در ادامه همراه با اقدام
تا در پایان این آغاز
سلام :))
 شاید بین تمام حرفایی که از یه نفر شنیدم , یه حرف بود که فقط یه بار شنیدم که خیلی همیشه بهش فکر می کنم :))
می گفت که , تقریبا هیچ کدوم از کارهایی که به من نسبت داده می شه , راجع به خود من هیچی نمی گن :)) نتیجه ی این بوده که من فلان جا بزرگ شدم , با این آدما وقت گذروندم , خونوادم اینجور آدمایی بودن و ...
چیزایی که در مورد خود من یه چیزایی می گن اینه که وقتی از خواب بیدار می شم چی کار می کنم , وقتی که یه شکستی می خورم چی کار می کنم , با آدما چه جوری رفتار
چند روزی بود میخواستم کاری رو انجام بدم و فکر میکردم ریسکش بالاست شاید بشه گفت حماقته ولی خب بالاخره انجامش دادم و میتونم بگم شکر خدا چه ریسک محسوب می‌شد چه حماقت مهم نیست نتیجه‌اش خوب بود و خوشحالم که با وجود مخالفت تارزان غیرتی و تنی چند از رفقای جان دانشگاهی انجامش دادم
امیدوارم شمام اگه یک روز ریسک کردین تهش از ته دل بخندین ...
+ فکرشم نمی‌کردم بشه آهنگ‌های بانو هایده و یا علیرضا قربانی رو به سبک شش و هشت زد و خوند! خدایا مرسی بابت خلق بع
بسم الله
بعضی وقتا خودتو به در و دیوار میزنی برای یه آرزوی کوتاه و هی میگی ینی میشه فلان موقه فلان اتفاق بیفته
بعد خدا بدون اینکه تو خبر داشته باشی، دقیقا همون موقه که اصلا فکرشم نمیکنی یه بادوام ترشو میذاره جلوت و میگه خجالت نکشیدی هر روزتو روزی دادم و همیشه با کرم باهات رفتار کردم، باز شک کردی و هی گفتی ینی میشه و دست و پا زدی؟! 
خب حالا چی کار کنیم که از این گردباد افسردگی بیرون بیایم؟
اولین نکته که خیلی کمک میکنه در نظر داشتن این مسئلس که واقعا شرایط بهتر میشه. قرار نیست همیشه تو این وضعیت بمونیم حتی اگه همچین احساسی نکنیم . البته این به این معنی نیست که افسردگی هیچ وقت بر نمیگرده. (مثل سرماخوردگین.جفتشون مزخرفن. یه موقع هایی میان که فکرشم نمیکردی و باید تایم بهشون بدی تا تموم شن.)
دومین نکته نور خورشیده. شاید مثل من خون آشام باشین و از خورشید بدتون بیاد ولی واقعا کمک
یافتن جملاتی برای شروع سخنرانی یکی از بزرگترین مشکلات برای کسانی است که قصد دارند یک سخنرانی ارزشمند داشته باشند.
برای شروع سخنرانی معمولا سوالاتی مانند " اولین جملات ما چه باشد و جملاتی که برای شروع سخنرانی استفاده می‌شود چیست؟" در ذهن جاری می گردد
به صورت کلی اولین جملاتی که می‌توانیم در شروع سخنرانی بگویم به چند دسته زیر تقسیم می‌شود:
شعر، نام خدا، آیه و یا حدیث، جمله زیبا،  بدون مقدمه شیرچه در سخنرانی
این فایل شامل بیش از 300 شعر
دست به قلم شدم که شروع کنم اما موندم که از کجا شروع کنم، موندم اول از چی بنویسم، از کجا بنویسم، که همه چیز برام شروع بود، هر لحظه شروع بود، هر مکان شروع بود و هر قدم شروعی بود.
شروع از اون جایی بود که فهمیدم چقدر کم طاقت و کم تحملم در برابر سختی هایی که شاید یک هزارم سختی های اهل بیت حسین(ع) نبود؛ شروع از اونجایی بود
ادامه مطلب
میدونی من جمع اضدادم.دیگه این روزا خوب به این نتیجه رسیدم که جمع اضداد رو اصلا از رو من ساختن!
من همون دختر چادر به سری‌ام که در نگاه اول خانوم و مظلوم به نظر میام اما حالا که ترم ۳ هم گذشت می‌تونم ببینم بچه‌های بسیج چقدر ازم شاکین و تو دلشون میگن کاش این دختره‌ی جلف چادری نبود! می‌بینم نگاه بچه مثبتارو وقتی صدای خندم تو دانشکده می‌پیچه. وقتی گرم صحبت با پسری می‌شم و یهو می‌زنم زیر خنده.
اما من مهمه مگه اینا برام؟ من سبک زندگیمو انتخاب کردم
با اینکه فکرشم نمیکردم اینقدر شگفت زده بشم ولی به تماشای سریالی نشستم که گفتن داره رکورد بهترین سریال تاریخ رو از طرف کاربران سایت سینمایی IMDB  میگیره ! رکورد برکینگ بد و گیم اف ترونز و .. و خب باید بگم میخکوب شدم . سریال فوق العاده ای بود و این فوق العاده بودنش فقط به خاطر دردناک بودنشه! چون چیزی رو توصیف میکنه ، حقیقتی که به دردناکی ؛ وحشتناکه . و دیالوگ قشنگی که والری لگاسوف پایان حرف هاش میزنه ..

 Chernobyl
یعنی هزارتا جی‌آر‌آر تالکین هم نمی‌تونست چنین لیگ قهرمانانی رو ترتیب بده. اون حذف مفتضحانه رئال و یووه با تیم فوق جوون و عالیه آژاکس. اون از خوش‌شانسیای تاتنهام. اون از باخت عجیب سیتی. اون از کورنر آرنورد. اون از گل دقیقه ۹۵ مورا. الان جمله دیشبم رو برای داداشم دوباره فرستادم وقتی که بهم گفت اون‌ورم که آژاکس میاد بالا بهش گفتم: ‌«از یه تیم خوش‌شانس بیشتر باید ترسید تا از یه تیم فوق‌حرفه‌ای». بازی امشب مصداق بارز بهرام که گور می‌گرفتی... ب
متن آهنگ پازل بند بنام دنیام شدی رفت


حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم مینویسم امضا میکنم میمونم
عاشقی سخته خودم میدونم تو کاریت نباشه بیا سرتو بزار رو شونه ام
از خودم کم میکنم که بهت اضافه شه تو نباشی هرچی که میخواد بشه اصلا بزار بشه
در میام توی هرکی که بخواد یه جوری با تو بد بشه هی
دنیام شدی رفت واسه قلب من بمونی تا رو به راه شم
آب و جارو کن برام که سر به راه شم خوش به حال من اگه مال تو باشم هی
خنده هات وقتی بدن آب رو آتیشه وقتی باشی آسمون رو میشه
ع
بعد این همه بدو بدو اومدم نقطه شروع...
تازه باید شروع کنم...یه شروع قوی...باید ثابت کنم که اگه منم مث شما ها بودم چه کارها که نمیکردم!
یکم دردش زیاده که تو این سن برسی به نقطه شروع بقیه، ولی خب اینم یه جوریشه...حتما برای من یه پلن دیگه داشته.
 
 
 
 
 
 
+خدایا شکرت...شکر
حتی فکرشم نمیکردم انگل شناسی سخت ترین درس علوم پایه باشه!
امتحان ۵۰ تا سواله
۱۵ تا کرم ۱۵ تا تک یاخته ۱۰ تا حشره و ۱۰ تا قارچ
از ۸ تا جزوه قطور و با جزئیات کرم ۶ تاشو خونده بودم که دیدم هیچ چی یادم نیست !و برگشتم از اول همراه با تست زدن دوباره مرور کنم. قرار بود دیروز ترماتود ها رو تموم کنم که خوابم برد:(
از صبح هم هیچ چی نخوندم ... امروز باید نماتود رو تموم کنم + شیستوزوماها که از ترماتود ها مونده ...
نمیدونم تک یاخته رو چیکار کنم! سه روز نشستم مرکل خو
توی این دعوای اخیر با برادرم فهمیدم که چقدر میتونه برای یه بزرگتر پیش قدم شدن برای آشتی سخت باشه!
البته منکه دلم نمیخواست آشتی کنیم ااما فکرشم برام خیلی سخته.
اگر یک بزرگتر برای آشتی پیش قدم بشه و نه بشنوه خیلی خیلی بیشتر خرد میشه تا اون کوچیکتره.
با خودم فکر میکردم که چقدر خوب شد که وقتایی که من با حضرت دوست دعوام میشد و فرداش اون سعی میکرد با چندتا محاوره معمولی اوضاع رو عادی جلوه بده، بد برخورد نکردم و منم بدون اینکه بخوام به غرورش لطمه بزن
احساس میکنم زندگی اکثرمون اینجوری شده که اصلا ارادۀ خدا رو تو زندگیمون احساس نمیکنیم؛ شایدم اصلا باورش نداریم؛ اصلا بهش فکر کردیم!؟همون اراده‌ای که در خیبر رو از جا کند! همون اراده‌ای که دریا رو شکافت!؟یعنی اینقدر قدرت نداره مسائل چرتْ و پَرت و پلا زندگیمون رو تحت تاثیر قرار بده!؟شاید چیزی (مثلاً آزمونی، ورودی، بیماری) که اصلا فکرشم نمیکنی که درست بشه اون درست کنه. تو که نمیدونی! تو که نمی تونی!؛ ولی اون شاید نه حتما میتونه؛ ولی ما بلد نیستی
طرف، سه دقیـــــــــــــــــقــــــــه و پــــــــنــــجــــــــاه و دو ثـــــــــــــانیه، از فضایل پکیج جمع‌بندی دکتر فلانی ویس، ضبط کرده. بعد من پنجاه و دو ثانیه پشت سر هم، با بقیه نمی‌تونم صحبت کنم://از فکرشم مورمورم میشه://روز به روز کمتر، آدما رو درک می‌کنم. 
تازه رویکرد کاری جدید واسه آرامش اعصابم اینه که اصلااا با همسن و سالای خودم حرف نزنم. هیجده‌ساله‌های دور من (حداقل) ، یه‌موجودات عجیبی شدن سر این‌قضیه عقب افتادن کنکور. یه
گیت ها و ایجاد موانع برای دور زدن ان ها
خب میخوام براتون یه داستان از یک فروشنده بگم. این فروشنده از برند های معتبر چرم ایران هست و مغازش هم تو تهرانه ایشون به عنوان کسی که تا بحال ازش تونستن با توجه به گیت هایی که از شرکت ما بسته بود دزدی کنن و چندتا از کاپشن های چرمشو که قیمت اون ها تا 3 میلیون تومن هم میرسید براتون از زبان خودش داستان رو بازگو کنمچند دفعه دیدم که تعداد موجودی برخی از لوازم مغازم داره کم میشه بعد از بررسی دوربین فهمیدم که بعضی
عید زیادی زود داره میگذره!واقعا هیچ کار خاصی نکردم!کلی برنامه داشتم و طبق معمول به نود درصدشون نرسیدمروزای اول اومدنم خیلی بحث داشتم با مامانم اما این چند روز یکم آرامش برقرار بود.عید دیدنی هم فقط یه بار رفتیم خونه عمم و یه بار اونا اومدن خونمون همین!فردا هم عازمیم شهر دانشجویی چون پس فردا عروسی دختر داییمه و اونجاست.دیگه برنمیگردم همونجا میمونم.دلم یه تنهایی چند روزه میخواد اما متاسفانه خوابگاها ١٦ ام باز میشن☹️
پارسال رو هم دوست داشتم ه
 
 
تا یه مدتی کلا ذهنم درگیر یه فکرایی بود. فقط فکر میکردم و حسرت میخوردم. اونم این که چی میشد  خودمون میتونستیم ادمای اطرافمونو انتخاب کنیم؟! مثلا خیلی از ادمهایی هستند که می بینیمشون و با خودمون میگیم چی میشد این با من نسبت نزدیک داشت؟ چی میشد این دوست من میشد؟ مثلا با خیلیا توی فضای مجازی اشنا میشدیم و این غریبه گاها از صد تا اشنا اشناتر میشد با ما. اونقدری که از تمام جیک و پوکمون خبر دار میشد. با اون راحت بودیم و با خودمون میگفتیم ای کاش هم
۰. قرار نبود این پست نوشته بشه. یعنی در واقع دیگه نمی‌خواستم این پست رو بنویسم. ولی دیدم مگه چی می‌شه؟ مگه این پستِ موردی دل نداره؟ 
۱. همین اولش بگم که بله، هدر رو عوض کردم. بعد از مدت‌ها دستم رسید به سیستم و یخورده با رنگ‌ها بازی کردم. می‌دونم خیلی ساده‌ست و شاید بشه حتی با Paint ویندوز هم همچین‌چیزی رو ساخت، ولی خب، من از خیلی وقت پیش همین چیزای ساده رو دوست داشتم و سعی می‌کردم وسایل اطرافم رو به همین سادگی نگه دارم. نظری، پیشنهادی چیزی هم د
بعد از اولین ها این سخن، اولین دریچه ذهن پنهان من،دلمه.
نظرت راجبش چیه؟درست نیس؟
اینو مرحوم شریعتی توی کتابش گفته.توی مقدمه کویر.راستش کویر یه دوست واقعیه واسه من.دو ماهیه که میشناسمش و از اون موقع تا الان چه نگاه هایی که در من حذف و پدیدار نکرده.سخته باورش که یه کتاب اینقدر تاثیر گذار باشه.گاهی یه کسی یه چیزی  یه لحظه میاد تو زندگیت و جوری دگرگونت میکنه که تا قبل از اون حتی فکرشم نمیکردی.گاهیم یه سری ادما توی زندگیمون هستن ساعتها،روزها،ماها
اگه سه شنبه ازم میپرسیدن چهارشنبه ساعت هفت شب کجایی احتمالا مبگفتم خونه ولی سر از کنسرت رضا صادقی درآوردم
ساعت چهار پنج بود که احسان بهم پیام داد یه بلیط کنسرت رضا صادقی دارم برای ساعت هفت میتونی بری؟
همین قدر یهویی و اتفاقی
خواستم بگم بعضی وقت ها چه قدر یهویی اتفاق های جالب تو زندگی میوفته و آدم سر از جاهایی درمیاره که فکرشم نمیکرده
یهو دلمون هوای اردهال کرد، زدیم از خونه بیرون
اردهال زیارتی داره و قتلگاهی در چهارکیلومتری زیارت، دقیقا وسط کوه...
جایی که حضرت سلطانعلی بن محمدباقر علیه السلام، از شر حاکم وقت، به اونجا پناه میبره و پشت تخته سنگی پناه میگیره که نیروهای حاکم سرمیرسن و با لب تشنه سر از بدن حضرت و یارانش جدا میکنن... وبعد مردم میان بدن آقا رو میپیچن تو قالی و میبرن اردهال دفن میکنن.
هیچوقت نمیرفتیم قتلگاه، این بار قصد کردیم بریم
جایی بود وسط کوه، یه جاده مستقیم
دو هفته است آگهی‌های استخدامی روزنامه رو چک می‌کنم. یکی ستون پزشکی و درمان، یکی هم ستون آشپز و شیرینی‌پز!!! انقدر امروز وسوسه شدم که برم یکی از این قنادی‌ها برای بردست قناد، شرایطش رو ببینم، اما منصرف شدم. می‌دونم که اگه برم و قبولم هم بکنن، کارم شستن مقادیر وحشتناکی ظرف و ظروفه و ایضا جارو و تی و اینا :/ حالا با ارفاق شاید بذارن شکر هم بریزم تو تخم‌مرغ‌ها! ظرف شستن باز یه چیزی، جارو و تی که فکرشم نکن بتونم انجام بدم!
الان نمی‌تونم برای قناد
فروردین همه‌ش م.ح.ز حضور داشت
آلبرت برگشت و حرف میزدیم و کمک و راهنمایی
فروردین بیشتر به خواب گذاشت
فروردین به فیلم دیدن گذشت
فروردین به حدودی کتاب خوندن گذشت.
فروردین شروع شد به شروع فوتوشاپ
فروردین شروع شد به دیجیتال مارکتینگ
فروردین گذشت به شروع سخر خیزی و چه شیرین بود...
فروردین گذشت به درس های آنلاین،
فایل های زیاد مجازی
فروردین بیشتر صحبت با محمدرضا و آلبرت بود و بد هم نبود
فروردین شروع شد به تولد موضوع پروژه طراحی ایجاد.
فروردینِ استر
+دیشب نتایج انتخاب رشته دانشگاه‌ها اومد و فقط میتونم بگم خدا بهم رحم کرده.
هرچند که نمیدونم این رحم مهربانانه، تا کجا ادامه خواهد داشت ولی به طرز عجیبی ترازهای اعلام شده از طرف دانشگاه‌ها سطح بالایی دارن و من جزو آخرین نفراتی‌ام که تو مصاحبه دانشگاهمون شرکت میکنه! :/
شانس قبولیم داره پایین و پایین‌تر میاد و خب از الآن باید تمرین کنم که برام مهم نباشه... :/
+مصممانه میخوام یک برنامه نظم در سال ۹۸ تنظیم کنم. مُ، صَم، مَ، ما، نههههه!
+ماجرای مدرس
سلام 
من ماهورم،نویسنده نیستم ولی نوشتنو دوست دارم واز این کار لذت می برم
اینجا هم قراره نوشته ی جدیدمو بزارم 
اسم این اثر گورت (gurt) است ،گورت ب معنی گرگ 
داستان من در مورد دختره ک زندگیش هیچوقت نرمال نبوده
همیشه ی خدا همه چی باهاش روی دنده ی چپ بوده تا اینکه ی روز همه چی عوض میشه وارد جایی میشه ک حتی فکرشم نمی کرده و کارایی باید بکنه ک حتی توی خوابشم نمی دیده
اونجا وفاداری رو یاد میگیره ، اعتماد می کنه، متنفر میشه و شاید عاشق بشه
 با ما باشید ت
یا عزیز
 
به آخر کتابایی که در حال خوندنشم نزدیک که میشم، میرم اون لیست کتابایی که تصمیم داشتم بخونم و نگاه میکنم. بعد مشتاق تر میشم کتاب های الان رو تموم کنم برم سراغ بعدیا. 
اما فروردین 98 من خیییلی کتاب خوندم. رکورددار بود تو کل ماه های 98. آخه اون موقع هری داشتم میخوندم. تا تموم میشد میرفتم جلد بعد. ینی خواب و خوراک نداشتم. اما این فروردین الان وارد 13 شدیم و هنوز یک کتاب هم تموم نکردم!
از اونجا که کامپیوتر هنوز خرابه و به خاطر قرنطینه نمیتونیم
دانشگاه که فعلا تعطیله
از فرط بیکاری تو کانالای دانشگاه میگشتم تا رسیدم به لینک کانال کراش دانشگاه !
همینجوری پیامارو میخوندم ؛تا رسیدم به این پیام:
سلام من رو خانمی که تو دانشگاه 15 خرداد هستن شنبه ساعت 2:30 تو کلاس 204 بودن مانتو مشکی بلند پوشیده بودن شلوار لی آبی و کتونیشون طوسی بود و کیفشون قرمز  گل گلی بود کراش دارم خیلی خوبی تو دختر#مهندس پزشکیشون
 
 
اینا مشخصات منه
من عاشق اون دقتشم.درکل تا قبل از دیدن پیامای این کانال اصلا فکرشم نمیکردم
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !
 که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
فاضل نظری
پ.ن:  - هیچوقت فکرشم نمیکردم سال نو اینج
ساعت یک ربع به نه هست. و من جسته گریخته از ساعت شش شروع کردم ما بینشم البته یه ساعت خوابیدم. کم کم کم ادم راه میفته دیگه. باید واقعا خودمو تغییر بدم. اگه بخوام همینجوری بمونم خودم میدونم که هیچکدوم از چیزایی که میخوام اتفاق نمی افته. امروز دیگه مثل دیروز نیستم. حالم بهتره. دیروز خیلی حالم بد بود خواب زیاد از یه طرف اصلا خیلی بد بود همه چی. اما امروز اینجوری نیست. میدونم باید چیکار کنم انگار تا بهتر باشم. کلی کار دارم فکرشم نمیکنی. باید کتابمو بخو
وبلاگ چنل کیپاپ در واتساپ ساخته شد^_^
فکرشم نمیکردی نه؟
 
*خیلی دنبال*:
 
 
اَََخــْبار کِی پـاپــ
 
اََز گـــروه های کِِــی پــاپــкрор✨
 
عَـَـکْـ ቲـــسٰٓ
 
وّیـــدоـیـــو
 
بیـ῀͂᷉͠ـو گرافیـ
 
موزیــм0ꗟiĆــ_ــکـ
 
فََََکـٍـ؛ـé@тـتـٌٓ
 
صَََبـٌْـْرکُُنــ!
کافیــهـ
بذار راحتـتـ کنم
 
تو این دنیای ما *هََََــََرِِ چـٌٌـیٓ* بخوای هست.. 
 
~ایــٌـُـُنـْـًجــٍـّـِا~ *بِِِِـِِِـِِِهِِِِـِِِـِِِِشٌٌـٓٓتـًٰٓـِـِّ* ~کـی‌پـاپـر هــاس
 
لینک
خب سال ما از ۱۸ فروردین شروع شد و همین یه مورد یکی از تصمیمات امسالمه که واسه انجام یه کار، کارای دیگه رو تعطیل نکنم. خب من در بدترین شرایط ممکن روحی ووجسمی رفتم سر امتحان در حدی که متنو می دیدیم و میخوندم ولی هیچی تو ذهنم راجع به چیزی که میبینم نمیومد. توی دونه دونه سلولهای مغزم حس خلا داشتم. نتیجه امتحانی که دوشب بیدار باشی در کل روزشم اعصاب خوردی داشته باشی بدون صبحانه و در بدترین حالت جسمی یه خانوم بری از قبل کاملا مشخصه و کاملا به دید یه تج
سلام 
من ماهورم،نویسنده نیستم ولی نوشتنو دوست دارم واز این کار لذت می برم
اینجا هم قراره نوشته ی جدیدمو بزارم اسم این اثر گورت (gurt) است ،گورت ب معنی گرگ 
داستان من در مورد دختره ک زندگیش هیچوقت نرمال نبوده
همیشه ی خدا همه چی باهاش روی دنده ی چپ بوده تا اینکه ی روز همه چی عوض میشه وارد جایی میشه ک حتی فکرشم نمی کرده و کارایی باید بکنه ک حتی توی خوابشم نمی دیده
اونجا وفاداری رو یاد میگیره ، اعتماد می کنه، متنفر میشه و شاید عاشق بشه
 با ما باشید تا
با سلام . امروز می خواهیم باهم بررسی کنیم و ببینیم برای شروع کسب درامد از اینستاگرام نیاز به چیزها و تونایی هایی داریم و کلا باید از کجا شروع کرد . همچنین به درامد پیج های اینستاگرامی که در زمینه های مختلف کار می کنند می پردازیم .

ادامه مطلب
چشمانم از بی‌خوابی قرمز شده؛
فردا امتحان دارم
اما هنوز شروع نکرده ام به خواندن
امشب سه تا فیلم دیده ام تقریبا و الان شوروایی شده ام بورژوا
تقریبا در این چند مدت به این نتیجه رسیده ام که؛
زمان وبلاگ‌نویسی دوباره شروع شده!
ادامه مطلب
متن آهنگ بهنام بانی تویی انتخابم
یه جوری جورم با دلت دیگه من و تو نداره
همش هواتو میکنه این دلی که بی قراره
بخند عزیزم تو فقط آخه زندگی یه باره
خودم کنارت میمونم بیخیال کل دنیا
نه دیگه فکرشم نکن بیا تا بریم از اینجا
بریم یه جایی که فقط من و تو باشیم و دریا
دوست دارم دوست دارم با چه زبونی بهت بگم
بگم که عاشق شدم نکنی جوابم
دوست دارم دوست دارم تموم دنیا هم بیان تویی انتخابم آره تویی انتخابم
خودتو نگیری واسمو یه کاری نکنی برمو چشات میگیره آدمو تا
فکر کنم یه خورده زیادی سحر خیز شدم! به هر حال که امروزم شروع شد. نمیدونمم با چی شروع کنم. احتمالا با زبان. احساس میکنم خیلی زوده ولی اصلا خوابم نمیاد. خب یه روزاییم اینجوری میشه دیگه. از ساعت سه نصف شب شروع میشه :ددی.  شایدم دفترمو بنویسم. چند برگ آخرش هست. حالا خودمم دارم و نمیدونی چقدر برام با ارزش هستش. 
جان ماکسول  میگوید " 
به خاطر بسپار " ... زندگی بدون چالش؛ مزرعه بدون حاصل است. 
تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است.
زندگی ما با " تولد" شروع نمی شود؛ با "تحول" آغاز میشود. 
لازم نیست "بزرگ " باشی تا "شروع کنی"، شروع کن تا بزرگ شوی ...  باد با چراغ خاموش کاری ندارد
 اگر در سختی هستی بدان که روشنی...
هر کسی باید از جایی شروع کند، درست است؟ اگر اولین بار است که ورزش کردن را جدی گرفته‌اید، شاید سردرگم شوید که از کجا باید شروع کرد.
اغلب برنامه‌های ورزشی که پیدا خواهید کرد، برای افرادی تدوین شده که تجربه‌ی خوبی در تمرینات ورزشی دارند، و یا اینکه خوش اندامند. چنین برنامه‌هایی برای تازه کارها واقعا سخت است، حتی احتمالش هست که آسیب‌هایی جدی ببینند.
ادامه مطلب
/
سال هر کسی از یه جا شروع میشه
یکی اولِ نوروزِ..یکی سال میلادی جدید...یکی ماه رمضون..یکی روز تولدش..یکی محرم..یکی هم مثل من اربعین
میخوام جوونی کنم
میخوام امشب که شب اولین سال جدیدمه با خودم قرار بزارم که قدر جوونی و عمرمو بدونم و شروع کنم
:)
قدر جوونی
وقت
و روزهایی که دارن میرن پشت هم و بدونم.
همین
واقعا همین
 
پ


حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم
مینوسیم امضا میکنم می مونم
عاشقی سخته خودم میدونم
تو کاریت نباشه بیا سرتو بذار رو شونم
از خودم کم میکنم که بهت اضافه شه
تو نباشی هرچی که میخواد بشه اصلا بذار بشه
در میام تو روی هرکی که بخواد یه جوری با تو بد بشه
دنیام شدی رفت !
واسه قلب من بمون تا رو به راه شم
آب و جارو کن منو که سر به راه شم
خوش به حال من اگه مال تو باشم
دنیام شدی رفت !
واسه قلب من بمون تا رو به راه شم
آب و جارو کن منو که سر به راه شم
خوش به حال من اگه م
بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز پر از اتفاق بود...
فاطمه ای که میلرزید فاطمه ای که خیس عرق شده بود از شدت فشار روحی...
تا پاش رسید به خونه محبوبش قلبش آروم شد آروم آروم آروم
از دیروز بعد ازظهر تا امروز صبح هوای حرم تنفس کردم پامو بیرون نذاشتم نفس کشیدم و پلک زدم و حرف زدم هنوز هم دلم هوای حرم میطلبید ولی مجبور بودم بیام سر کار...
حالم اصلا قابل مقایسه با دیروز قبل از ورود به حرم نیست
الحمدلله...از اعماق قلبم الحمد لله
دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه
من چ
دوشبی که اینجا با مامان جون اینا رفتم هیئت خیلی خوب بود...چون مجبور نشدم مثل سالهای قبل با صدتا از آشناها و همسایه های باباجون اینا معاشرت کنم...همشون منو رد میدادن :)
راستش شب اول خیلی بهم برخورد.اونقدری که با اینکه سعی کردم بروز ندم ولی عمه فهمید و چندبار منو بهشون نشون داد ولی خب قصد بدی نداشتن ،فقط نشناختنم، با اینکه پیش عمه بودم :/ ولی خب به خاطر چادرم فکرشم نمی کردن نسبتی با مامان جون اینا داشته باشم واسه همین نگامم نمی کردن که شاید بشناسن:)
شروع هشت ماهگی شروعی برای شیطنت های جدید
صبح زودتر از ما بیدار میشه و شروع میکنه به بازیگوشی
به حدی که شیشه‌ی عینک پدرگرامیشون رو از جا دراورده بود :)))
فک کنم باید بندمش به خودم فسقلی رو 
همشم دنبالشم که وقتی با کمک پشتی و در و دیوار سرپا وایساده نخوره زمین
با این همه مراقبت کمِ کم روزی پنج بار رو زمین میخوره 
حس میکنم دارم سخت ترین مرحله بچه‌داری رو میگذرونم 
شایدم اینا یه مقدمه باشه :|
توضیح بسم الله
این سوره مثل همه سوره‌های دیگر به جز سوره برائت شروع می‌شود به نام خدا. علت این که سوره برائت با این جمله‌ی بزرگ شروع نمی‌شود به طور اجمال این است که بسم‌ا... حاکیست از رحمت و لطف و عنایت و آیات اول سوره بر برائت حاکی از خشم قهّاریت و انتقام برائت و بیزاری است لذا آن سوره با بسم‌ا... مناسبتی ندارد اگر در سیر تفسیر قرآن به آن سوره رسیدیم در این باره بیشتر صحبت خواهیم کرد. چرا سوره‌های قرآن و هر کاری در اسلام هر سخنی و هر حرکتی و ع
سینه ها در طول دوران بارداری رشد می کنند. بعد از عبور جفت ، بدن شروع به ساختن پرولاکتین می کند ، هورمونی که باعث تولید شیر می شود.
اگر شما شیرده نیستید ، سینه هایتان باید در عرض چند روز شروع به کوچک شدن کنند. اگر در حال شیردهی هستید ، احتمالاً سینه ها همچنان بزرگ خواهند بود ، اگرچه ممکن است بعد از هر بار شیردادن متوجه شوید که سینه ها کمی کوچک تر می شوند.
هنگامی که کودک شما شروع به خوردن غذاهای جامد کرد (معمولاً در حدود ۶ ماهگی و گاهی اوقات زودتر)
این می‌تواند شروع هذیان های ذهن یک دیوانه باشد...یا شاید پایان دربه در گشتن ها برای یک صفحه‌ی سفید که گنجایش لااقل کمی از حرف هایش را داشته باشد...
به هر حال آغاز باشد یا پایان وصلش کرده‌ام به تو...مثل همیشه‌ی خودم که مدام میدوم سمت تو...حالا تو هم مثل همیشه‌ی خودت باش، انگار نه انگار...
اینجا تازه شروع شب است...شروع حرف های ناتمام...
-نیمه‌ی‌پنهان‌ماه
-فقط‌به‌سفارش‌"تو‌"می‌نویسم
سلام خدمت شما دوستان و همراهان عزیز
در این مطلب می خوام شما رو با داستان پرورش قرقاول من و تجربه من در این کار آشنا کنم.
خب ایده این کار برمیگرده به بهار سال 95 !
وقتی که میخواستم این کار رو شروع کنم تازه از خدمت برگشته بودم و مانند هر جوان دیگری به دنبال یک درامد ثابت و مطمئن بودم، من چون خودم رشته دانشگاهیم کامپیوتر بود، اصلا فکرشم نمیکردم که روزی برم سراغ پرورش پرنده ها ! و همیشه یک کار دولتی پیش میز یا پیش باجه رو برای خودم تصور میکردم.
اما زم
توی اخرین روزهای سال۹۷ و دهه ی دوم زندگیم بعد از ۸۰۰کیلومتر راه اتفاقی برام افتاد که الان میشه گفت جز اندوخته های ذهنیم و خودم تقریبا هیچ چیز دیگه ای ندارم ... ۹۸ برای من از صفر شروع کردنه .. صفره صفر... ناراحت نیستم اصلا ..پذیرفتمش ..شاید این بار بهتر بود شروعم ...با اینکه از هیچ کدوم از کارای گذشتم پشیمون نبودم و نیستم ... ولی شاید این شروع بهتر باشه ... سال نو مبارک ... شروع تازه ای داشته باشین .. پست های بهتری خواهم نوشت .. 
چشمانم از بی‌خوابی قرمز شده؛
فردا امتحان دارم
اما هنوز شروع نکرده ام به خواندن
امشب سه تا فیلم دیده ام تقریبا و الان شوروایی شده ام بورژوا
تقریبا در این چند مدت به این نتیجه رسیده ام که؛
زمان وبلاگ‌نویسی دوباره شروع شده!
 
شروع میکنم به نوشتن؛
آفت انسانِ امروز، تنهایی‌ست
وقتی در جمع نباشی
جمع بسته نمیشوی
دیگر در جایگاه خود در پازلِ واقع جا نمیشوی
کاریکاتوری رشد میکنی!
[در جایم از این‌دنده به آندنده میشوم...]
وقتی کمی بنشینی و به این فکر کنی
سال خوبی نبود برامون. عزیزان بی‌گناهمون را به دلایل مختلف، منطقی و غیرمنطقی، عمدی یا سهوی از دست دادیم. اما میدونی، آخرش هیچی باعث نمیشه آدم امید نداشته باشه. امید به یه سال بهتر. سالی که بیشتر لبخند رو لبمون باشه. سالی که نخوایم هر روز توی خبرها دنبال این بگردیم که تعداد مبتلایان کرونا چند نفر بوده، چند نفر توی هواپیما بودن، سیل چند نفرو کشته و...
 یادمه روز اول که میخواستم وبلاگ درست کنم، چند سایت رو چک کردم برای ساختن وبلاگ. داشت حالم از و
​​​​​​خدا جونم امروز ازت یه چیز جدید میخوام 
میدونم که میدونی چی میخوام ولی من عشق میکنم وقتی درخواستمو به زبون میارم اصلا حرف زدن با تو یه چیز خاصه که دل ادم رو زیر ورو میکنه :)))
قربونت برم میشه منو غافل کنی از هرچیییزی که منو از آرامشم دور میکنه؟:)
ببین خداجونم ممممن دلم میخواااااد اصلاااا به اینکه ادما چیکار میکنند فکر نکنم؛ اصلا به من چه کی کجا رفت ؟ کی چیکار کرد؟ اون چرا این حرف رو زده؟ این یکی چرا اونجوری نگام میکنه؟ یا اینکه فلانی با
هوالرئوف الرحیم
همه چیز یک "آن" داره. یک لحظه قبل و یا یک لحظه بعد، وقت اتفاق افتادن یک امر نیست. همه چیز زمان داره. همه چیز قانون داره. و باید اراده ی خالق باشه تا ان "آن" برسه و آن اتفاق به وقوع بپیونده.
رضوان؛ درست روز اول 38 هفتگی به دنیا اومد. از اولش گردن می گرفت. یک هفته به 4 ماهگی اجسام رو به دست گرفت. از همون موقعها ارتباط برقرار کرد و خندید. 4 ماهگی به قلقلک زیر گلو هم ری اکشن نشون داد و غش کرد از خنده. 7 ماهش شروع شده بود که دیگه بدون نقص می نشس
من الان چی بگم؟اینگار تا اومدم قطره استریل چشمی بزنم و چشمم ببندم و انگشتم بذارم پایین چشمم و نگهدارم،کنکور تموم شد.از کنکور خاطره خوش ندارم زمانی که با ع.پ و حرص خوردن بابت کنکورش گذشت رو یادم نمیره،هیچ وقت فراموش نمیکنم که سفر بودم و توی اون APP خاطره انگیز بهم پیام داد و با آنتن نصفه نیمه بهم رسید،نوشته بود تقصیر توعه تمام این مشکلات.فکرشم میکردم یه روز همچین حرفی بهم بزنه.
و بعدم قضیه کنکور و فلانی و ....
بیخیال
اما امروز عجیب بودا چندین بار
خیلی از ما کلی ایده در ذهن داریم و در فکر و رویا سیر می کنیم. ولی آیا فقط داشتن ایده کافیه؟ آیا فقط با یک ایده خوب می شه جلو رفت؟ به نظر من نه
قطعا داشتن ایده شرط لازم است ولی کافی نیست. حتی بدون داشتن ایده آنچنانی هم میشه کار کرد و نسبتا موفق بود. اینکه می گن شروع کار هشتاد درصد انجام کار است واقعا حرف درستیه. باید با یک چیز شروع کرد و جلو رفت. نباید همیش فکر کرد. نمی توان تمام جنبه های کار را تحلیل کرد. کار خودش مسیر را نشان می دهد.
این حرف اصلا به ا
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
بدون توشه و همراه بدون یاورو همسر
بدون اسب و ارابه بدون مرشد و راهبر
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
من از اعماق گمنامی من از گودال ناکامی
من از بن بست هر تصمیم پر از زخمای بی ترمیم
به دشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم
هزار مانع هزار دیوار هزار چاه کن به اسم یار
هزار شب ترس تیر خوردن بدست نارفیق مردن
من از وحشت شروع کردم پر از تردید طلوع کردم
قدمها
بسم الله
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند » بی تو چه می کنند؟ تویی کیمیا تویی
        میلاد حضرت مادر بر هممون مبارک
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
بوی پیامبران بوی به و بوی حورالعین بوی یاس و بوی فرشتگان بوی گل سرخ است، ولی بوی دخترم فاطمه علیها السلام بوی به و یاس و گل سرخ روی هم است. ( بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۷۷ )
میخواستم از زندگی ققنوس وار مادران بنویسم
از بارها و بارها سوختن و زاییدن و زاییده شدن هاشون
از لحظه های تجربه مرگ که ح
امشب همون شبیه که آخرین پیامتو خوندم و از من ابراز تنفر کردی...امشب از اون شباست که باید خون گریه کنم ولی چون پیشم کسی هست مجبورم هر طور که شده تو خودم بریزم...امشب دردآورترین شب زندگیمه... امشب به خودم قول دادم دیگه مزاحم عشقم نشم...امشب با خودم عهد بستم حضورم زندگی عشقم رو تهدید نکنه...امشب همون شبه که پرستو برای هزارمین بار خردم کرد و بهم گفت عشقت دروغه عشق نیست...دلم براش تنگ میشه... هر چند الان هم تقریبا یکی دو ماهی هست که دیگه امیدم باری رسیدن ب
می خزی روی زمین. با دستان گِلی ات روی آرواره های درختان تنومند جنگل.
آن ها که از خاک بیرون زده اند. خشک اند اما خیس...
تو به میانه ی دشتی میمانی که در آنجاست. کمی دورتر... همانجا...
با دستان گِلی ات، با چشمانت که کمین کرده به دور، اشاره میکنی.
شروع همان جاست.
و تا شروع فاصله ای نیست. خبری نیست. رازی نیست. حرفی نیست.
شکی نیست. تنها یک چیز هست...
که کسی همراه تو نیست.
حال...
مبارز ها می خزند.
یکی یکی می روند.
در حالی که تماشا میکنی...
خودت را در همین حال میبینی.
اینکه از اول شروع کنی توی کارهای کوچیک راحته ولی توی ابعاد بزرگتر به طرز وحشتناکی سخته؛ اینکه بتونی همه ی درد ها و سختی هارو پشت سرت بذاری و نذاری وقت هایی که حالت دگرگونه و یادشون میفتی بهت غلبه کنن و بهم بریزنت. 
برای اینکه بتونم دوباره شروع کنم لازم دارم از حرف زدن های توی ذهنم خلاص بشم که دست از سرم بردارن که بتونم اصل کاری هارو ببینم.
کارمندان زیادی را دیده ام که هر روز به فکر شروع یک کسب و کار برای خودشان هستند. حتما شما هم با این افراد سر و کار داشته اید و شاید خودمان هم از این افراد باشیم!
ولی چطور است که برخی افراد به راحتی ریسک را می پذیرند و یک کار جدید را به راحتی شروع می کنند ولی برخی افراد آنقدر حساب و کتاب می کنند که فقط در مرحله ایده باقی می مانند؟
پ
واقعا آیا راه اندازی یک کسب و کار بدون محاسبه و حساب و کتاب می شود؟ قطعا خیر
ولی چقدر محاسبه و چقدر فکر؟ چه زمانی باید ا
سلام 
من ماهورم،نویسنده نیستم ولی نوشتنو دوست دارم واز این کار لذت می برم
اینجا هم قراره نوشته ی جدیدمو بزارم اسم این اثر گورت (gurt) است ،گورت ب معنی گرگ 
داستان من در مورد دختره ک زندگیش هیچوقت نرمال نبوده
همیشه ی خدا همه چی باهاش روی دنده ی چپ بوده تا اینکه ی روز همه چی عوض میشه وارد جایی میشه ک حتی فکرشم نمی کرده و کارایی باید بکنه ک حتی توی خوابشم نمی دیده
اونجا وفاداری رو یاد میگیره ، اعتماد می کنه، متنفر میشه و شاید عاشق بشه
 با ما باشید تا
اول امسال بود که داشتم با خودم فکر می‌کردم تقریباً به طور میانگین، هر دو - سه سال یک‌بار کارم رو عوض کردم و توی این زمینه چه آدم منطقی‌ای هستم. از سال ۸۶ که نصفه نیمه و غیررسمی وارد بازار کار شدم، تا سال ۸۸ که رسماً وارد مطبوعات شدم، و بعدش تا سال ۹۰ که وارد تلویزیون شدم، و تا سال ۹۳ که رفتم توی سازمان فرهنگی هنری، و تا سال ۹۵ که همزمان با یه کار اینترنتی، تقریباً برگشتم تلویزیون، و تا همین اردیبهشت ۹۸ که دوباره از تلویزیون جدا شدم؛ به طور میا
دانلود آهنگ بهنام بانی تویی انتخابم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * تویی انتخابم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
 
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Toyi Entekhabam With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه بهنام بانی به نام تویی انتخابم
یه جوری جورم با دلتدیگه من و تو نداره همشهواتو میکنه این دلی که بی قرارهبخند عزیزم تو فقط آخه زند
دانلود آهنگ بهنام بانی تویی انتخابم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * تویی انتخابم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
 
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Toyi Entekhabam With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه بهنام بانی به نام تویی انتخابم
یه جوری جورم با دلتدیگه من و تو نداره همشهواتو میکنه این دلی که بی قرارهبخند عزیزم تو فقط آخه زند
خیلی وقت بود به ان جا سر نزده  بود؛ تا جایی که شاید کلا یادم رفته بود. اومدم شروع کنم دوباره به مطلب نوشتن و پست کردن تو ذهنم دنبال موضوع بودم برای شروع . به حال و هوای این روز های خودم فکر کردم و به "که چه؟!" ختم شد. به شعر فکر کردم ولی دیدم واسه شروع ایده خیلی خوبی نیست.

ادامه مطلب
روز اول من با منفی ۲۰ دلار شروع کردم تقصیر خودمم بود چون باید قبول کنید ربات ترید کنه.
نه اینکه شما تصمیم بگییرید ربات باید تصمیم بگیره.
شروع خوبی بود از ساعت ۹ صبح تا ساعت ۵ حدودا ۷۰ سنت کار کرد (من با حساب نانو کار می کنم بالانس اکانت من ۵۰۰سنت معادل ۵ دلار بود)
بعد از ساعت ۶ یهو eurusd شروع به ریزش کرد من حدودا ۱۵۰سنت ضرر باز داشتم ولی ......
ادامه مطلب
چگونه برنامه نویسی را شروع کنیم؟ از کجا باید شروع کنیم و چطور باید برنامه نویسی رو یاد بگیریم؟ این ها سوال هایی هستند که دانشجویان کامپیوتر و یا کسانی که به برنامه نویسی علاقه مند شده اند زیاد از خود میپرسند. ما در این مقاله قصد داریم به زبان ساده به تمام سوال های شما برای شروع برنامه نویسی جواب دهیم.این پست برای کسانی که میخواهند تازه وارد دنیای برنامه نویسی شوند بسیار مفید خواهد بود، بنابراین اگر شما یک برنامه نویس هستید و میخواهید حرفه ا
دانلود آهنگ جدید کامی یوسفی نسبت
Download New Song Kami Yuosefi Nesbat
دانلود اهنگ نسبت از کامی یوسفی با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
دانلود آهنگ غمگین کامی یوسفی بنام نسبت با بالاترین کیفیت
دانلود موزیک نسبت کامی یوسفی
بزودی از پلی نیو موزیک …
برای دانلود آهنگ یه ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ کامی یوسفی نسبت
میپرسن نسبتت باهاش چیه ؟ میگم به فکرشم خطور نمیکنم
مگه نگفتی خورشید زندگیتم من اینجام هیچوقت غروب نمیکنم
میپرسن نسبتت باهاش چیه
برای شبهای ماه مبارک رمضان دعاهایی (در مفاتیح ۵ دعا) وارد شده است این دعاها در همه شبها خوانده میشود و مخصوص یک شب خاص نیست.
ادعیه شبهای ماه مبارک: (به ترتیب از طولانی تر به کوتاه تر)
دعای افتتاح که با حمد خدا شروع میشود و با دعا برای امام زمان عج تمام می شود.
دعایی که با اللهم برحمتک فی الصالحین فادخلنا شروع میشود.
دعایی که با اللهم انی اسالک ان تجعل فیما تقضی و تقدر شروع میشود.
دعایی که با اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت شروع میشود.
دعای کوتاه: اعو
تعمیر پمپ وکیوم پیستونی شروع و متوقف شود
1. آماده سازی قبل از شروع کار:A. سفتی کمربند را بررسی کرده و قبل از شروع استراحت کنید. پس از شروع ، پیچ را روی پایه تنظیم کرده و آن را آهسته سفت کنید تا گشتاور شروع آن کاهش یابد.ب بررسی کنید که آیا تمام قطعات سست هستند و آیا فرمان موتور شرایط پمپ را برآورده می کند یا خیر.ج بررسی کنید که آیا سطح روغن در مخزن روغن تقریبا نیمی از سطح روغن در مخزن روغن است.د برای پمپ که مدت طولانی کار نکرده است ، قبل از شروع بر
چندتا کار داشتم که گفتم بعد از انجام دادن اون ها ، بیام و بنویسم ...
اما نظرم عوض شد و دلم همین الان ، نوشتن رو خواست
بدون اون حس کمال گرایانه ای که بهم میگه اول از همه ، همه چیز باید منظم و مرتب باشه و بعدش شروع کرد...
با همین قالب وبلاگ نصف و نیمم 
می خوام بنویسم و مهم نیست که همه چیز خیلی ریزبینانه مرتب وسرجاش هست یانه ...
بعضی وقتا باید شروع کرد ، بدون اینکه تمام شرایط انجام اون فراهم شده باشن .
خیلی خوبه ها که همه چیز مرتب و سرجاش باشه و بعد شروع
مشخصات بدنی و سلیقه‌ی موسیقایی هر نوازنده تاثیر زیادی در انتخاب گیتار او دارد. بسیاری از هنرجویان مبتدی می‌پرسند که بهترین گیتار برای شروع کدام است. جواب ساده این است که بهترین گیتار برای شروع ، گیتاری است که نوازندگی را ساده‌تر کند و شما به آن علاقه داشته باشید.
ادامه مطلب
چندتا کار انجام نداده شده دارم که گفتم بعد از انجام دادن اونا بیام و بنویسم 
اما نظرم عوض شد و دلم همبن الان نوشتن رو خواست بدون اون حس کمال گرایانه ای که بهم میگه اول از همه ، همه چیز باید منظم و مرتب باشه و بعدش شروع کرد...
با همین قالب وبلاگ نصف و نیمم 
می خوام بنویسم و مهم نیست که همه چیز خیلی ریزبینانه مرتب وسرجاش هست یانه 
بعضی وقتا باید شروع کرد بدون اینکه تمام شرایط انجام اون فراهم شده باشن 
خیلی خوبه ها که همه چیز مرتب و سرجاش باشه و بعد
توی بندرعباس شایع کردن که توی یه درمانگاهی, اومدن مریضای کرونومیه قمو قرنطینه کردن, عده ای هم  اون درمانگاهو آتیش زدن!
ممکنه آتیش زنا آموزش دیده های آبان باشن, که خُب حرفی نیس.
ولی اگه اینطور نباشه چی؟
اینقدم آدم خر یا سفاک میشه؟
1) خر چونکه اینهمه راه آدم مریضو ببرن که ..., حالا مال قمو ببرن, تهرانو چی؟ اصن توی ایران چرا بندر عباسو, جزیره ابوموسی چرانه, اصن خود قم دهها درمونگا داره, میبینی که این موجود دوپای دراز گوش میتونه چقد خر بشه؟
2) سفاک این
بلاخره باید از یه جایی شروع کرد
هربار خواستم شروع کنم و بنویسم وثبتش کنم تا حافظم پاکش نکنه،مثل همیشه یه کار دیگه پر رنگ تر میشد و اولویت پیدا میکرد
تا میومدم سراغ خودم،باز قهر کرده بود و همه چیزو پاک کرده بود و مثل همیشه،پشتمو کرده بودم به خودم و دهن کجی میکردم 
ولی خب باید از یجایی شروع کنی
بجای قهر کردن ببینی چته
الان نمیدونم چطوریم
ساعت ۵.۲۳ فقط میدونم یه چیزی توی دلم میلوله و نیمچه ارامشمو گرفته و مثل همیشه اروم و قرار واسم نذاشته
 
به‌نام‌حق
سلام!
در دوره راهنمایی بودم که با فضای وبلاگ و وبلاگ نویسی آشنا شدم و بعدش هم وبلاگ نویسی رو شروع کردم اما به طور جدی ادامه ندادم و امشب دوباره با وجود اینکه اکثراً با فضای وبلاگ نویسی خدافظی کردن تصمیم گرفتم که شروع کنم¡ یادداشت و روزمرگی هامو براتون مینویسم.
اینم بگم قلمم زیاد تعریفی نداره به بزرگی خودتون ببخشید، اگه اشکالی در متن بود حتما بگین که اصلاح کنم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها