نتایج جستجو برای عبارت :

همنفس طبیعت

همنفس طبیعت
غریبانه جلو می آیم
کودکانه با کلمات بازی می کنم. 
و محرمانه دست های سبز قنوت را 
نورباران می کنم.‌
****
چیزی به فردا نمانده است.
روشنایی دشت را می بینم.
ازدحام کوچه گوش هایم را کَر کرده است. 
به ساحلِ دریا پناه می برم
تا که در آرامش آبی اش بیارامم.
****
صدای گوش ماهی اسیری
در خروش امواج
بی هدف پیچیده می شود. 
آرامشِ قلبِ غریبِ من 
در آن گم می شود.
****
به دشت پناه می برم. 
و دلم را در میانِ پَرَندهای سبز
شستشو می دهم.
تنم از اعماق می لرزد.
احس
بعضی از آدمها مثل یک آپارتمانند. مبله.. شیک.. راحت! اما دو روز که توش زندگی میکنی، دلت تا سرحد مرگ میگیره!بعضی آدمها مثل یه قلعه هستن! خودت را میکُشی تا بری داخلش! بعد میبینی اون تو هیچی نیست. جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته!اما...بعضیها مثل باغند! میری تو، قدم میزنی، نگاه میکنی، عطرش رو بو میکشی، رنگها رو تماشا میکنی. میری و میری، آخری هم در کار نیست. به دیوار که رسیدی بن بست نیست، میتونی دور باغ بگردی! چه آرامشی داره همنفس بودن با کسی که عمق سین
 
او میکشد قلاب را
او میکشد قلاب را
او میکشد قلاب را
ز اندازه بیرون تشنه ام ساقی بیار آن اب را
اول مرا سیراب کن وانگه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم بیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم بیش از این
روز فراق دوستان شب خوش ، شب خوش
شب خوش بگفتم خواب را
شب خوش بگفتم خواب را
♫♫♫♫
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
سعد
گر تو می خواهی، نمی خواهی مرا، خواهم ترا،
سال و ماه و روز و شب تنها ترا خواهم، ترا.
تا به حسن دیگری خواهم، که بینم روی تو،
در دعا و در نمازم از خدا خواهم ترا.
جز وفا چیزی نخواهم از جهان عشق تو،
از جهان ب یوفا، ای بی وفا، خواهم ترا.
خون بها از تو نم یخواهم، بیا، خونم بریز،
در بهای جان خود، ای بی بها، خواهم ترا.
تا ز من بیگانه ای، بیگانه ام از عقل خویش،
با دل دردآشنا، ای آشنا، خواهم ترا.
هر نفس دارم هوس، باشی تو با من همنفس،
در نفسهای پسینم چون هوا خوا
بعضی از آدمها مثل یک آپارتمان هستند
 
مبله ... شیک ... راحتاما دو روز که توش زندگی میکنی ، دلت تا سرحد مرگ میگیره بعضی آدمها مثل یه قلعه هستند ،خودت را می کشی تا بری داخلش ،بعد می بینی اون تُو هیچی نیست جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته اما ...بعضی ها مثل باغند میری تُو ، قدم میزنی ؛ نگاه میکنی عطرش رو بو می کشی ؛ رنگ ها رو تماشا میکنی میری و میری آخری در کار نیست به دیوار که رسیدی بن بست نیست میتونی دور باغ بگردی 
چه آرامشی داره ؛ همنفس بودن با ک
 
 
قلعه ی عقل به تسخیر دلایل افتاد
بقعه ی عشق به زوار هلاهل افتاد
 من دراین قلعه چرا حبس شدم
وچرا همنفس دایمی ترس شدم
 دهنم مملو از آواز سکوت
 چشمهایم پر از احساس قنوت
بدنم دایره ی باغ  بلوغ
دستها همپای پایم ذیل یوغ
پشت این قلعه مرا چال کنید
می گسارید ودگر حال کنید
دف نوازید که من مست شوم
خیزم از کالبدم بلکه دگر هست شوم
برهانید مرا ازقفس کالبدم ای رفقا
باده گیرید به کام من وخود با عنقا
خفقان است دراین دار ومنار
همنفس عشق بپاشان وببین دار قرار
دانلود آهنگ مهرداد مظفر لیلی | کیفیت عالی
همینک ترانه جدید مهرداد مظفر با نام لیلی را از جاز موزیک دریافت کنید
Exclusive Song: Mehrdad Mozaffar – Leyli With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ مهرداد مظفر لیلی
مرا به هر شبت بخوان که آسمان تو پر از ستاره استنگاه تو کجاست ببین نبودنت غمی دوبار استبگو چرا نگاه من به باد میدهی هوای خانه رابه گریه گفتمت کنار من بمان تو میروی کجادل از دل من نکن به چشمانت قسمکه بی تو در این جهان به تنهایی قسمنفس نفسم تویی نگیر جان مرانبو
وقتی دیگه تحمل کردن سخت میشهوقتی دبگه بلد نیستم خودمو آروم کنم
یهو میگم پاشم بیام اینجا
چهارکلمه حرف برنم، شاید سبک بشم
خیلی احساس تنهایی میکنم
قبلا هم تنها بودم، یعنی شدم
ولی اینجوری که الان غمگینم، غمگین نبودم
دلم گرفته
دلم یه همدم میخواد
یه همنفس
ولی حوصله ندارم
یه نفر میخوام که کنارم باشه
ولی نمیخوام
خودم که به این تناقض فکرمیکنم
به یه چیز میرسم
هروقت میخوام به خصوصیات یه نفر فکرکنم
فقط اون میاد جلو چشمام
به هر آینده ای که فکر میکنم
فقط
۴۲۰ – دل از دست داده ایم ما بی غمان مست دل ازدست داده ایم   همراز عشق و همنفس جام باده ایم برمابسی کمان ملامت کشید هاند       تا کارخود زابروی جانان گشاده ایم ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای   ما آن شقایقیم که باداغزاده ایم پیر مغان زتوبه … دل از دست داده ایم – ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم – غزل ۳۶۴ – ۴۲۰
منبع : فالگیر
محمد تهرانی به رحمت خدا رفت. مردی که سراسر وجودش یادگار جبهه ها
بود. می گویم سراسر وجودش چون از عمق جان به شهدا و راه شهدا عشق می ورزید، زبانش
رسانه انقلاب بود و حنجره غرّایش، بلندگوی شعائر اسلام.

چیزی از مال دنیا نخواست و نداشت و همان قدر سهمی از دنیا هم که به او
رسید را خرج شهدا و دین و فرهنگ و ... می کرد.

می گویم یادگار جبهه ها چون دفاع مقدس را فقط یکی از عرصه های مبارزه
با ظلم می دانست. از نبرد با دستگاه ستمشاهی تا امر به معروف و نهی از منکر نسب
الکترسیته:  الكترسیته انرژی نهفته ای در طبیعت و وجود آن در بعضی از مواد موجود درجهان میباشد این نیرو به صورت های مختلف میباشد و دارای 2 قطب میباشد اما به صورت كلی میتوان الكترسیته را به دوبخش تقسیم كرد الكترسیته ساكن++این حالت از الكترسیته عنصری كه آن را بو جود می آورد دارای قطب مثبت+میشود مانند وسیله پلاستیكی كه بر اثر مالش دارای قطب مثبت میشود یا بدن انسان كه بر اثر برخورد با این گونه اشیاء درای قطب مثبت الكترسیته ساكن میشود فقط زمین تامین
استدعا میشود برای استفاده از فایل صوتی طمانینه داشته باشید و 
عجله نکنید
از آغاز هرچه دیدم در علی مرتضی دیدم
علی جان ، من شما را دست عدل کبریا دیدم
شما را بوی گل ،چون اشک شبنم ،رقصِ پای آب
شما را همنفس با ذات اقدس در حَرا دیدم
تو را رُکن یَمانی در کنار چشمه ی زمزم
تورا در هرصدا تا ماسوای رَبّنا دیدم
به مهرت بسته ام دل در امید بخششت هستم
تو را واضح وَ روشن در میان هَل اَتی دیدم
تورا مولود کعبه ، جانِ کَرّمنا بنی آدم
تورا مفهوم شیدائی وَ تا قالوبَ
دست هایم تهی اما دل من سرشار است
تا جواد است و گل سر سبد بازار است
روزهای خسته ام و خستگی ام بی پایان
حرمش منزل این خسته دل بیمار است
می شوم همنفس باد صبا راهی شوق
تا بدان سو که ارادتکه آن دلدار است
لحظه ای مکث کنم دست ارادت بنهم
به روی سینه که این سینه من غم دار است
بر لبم نام جواد است که می روید باز
گرچه پیشینه من ساده و بی مقدار است
از تجلی گه دل مشهد گل می آیم  
دست هایم تهی اما دل من سرشار است
 
صبح که اومدم خونه
دیدم عشقم خوابه .بی سرو صدا یه دوش گرفتم و رفتم تو تخت پیش عزیز ترین
موجود زندگیم.اول نشستم و یه دل سیر نگاش کردم آخه از دیشب تا حالا که ازش
دور بودم دلم براش تنگ شده بود. همه زندگیم بود.همه وجودم وقتی میرفتم سر
کار یا بیرون که خانمیم باهام نبود یه تکه از وجودم که نه همه قلبم پیشش جا
میموند.
دراز کشیدم رو تخت و نفسم رو بغل کردم . الهی قربونش برم
بیدار شد.همونجوری یه لبخند بهم زد.یه لبخندی که حاضر بودم همه جونمو براش
بدم.اصلا و
رحلة حضرت خدیجه کبری بر شیعیان جهان تسلیت
شب است و بغض و سکوت و صدای گریه آب (رحمان نواز نی) 
شب دهم رمضان، غم، سایه اش را بر مکه گسترانده، لحظات از اندوه سرشارند، همگان سوگوار دل غمدیده پیامبرند، بر بالین همراه 25 ساله اش آرام گرفته و چهره رنجور عشقش را نظاره می کند، ستون خانه اش دیگر تاب نداشت، ملکه ی عرب اکنون دربستر مرگ غنوده است. 
او خدیجه کبری است، همنفس و انیس و مونس رسول ، بانویی که نقش بسزایی در پیشبرد اهداف و رسالت والای پیامبر ایفا کر
قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ:
 قَسْوَةُ الْقُلُوبِ مِنْ جَفْوَةِ الْعُیُونِ
وَ جَفْوَةُ الْعُیُونِ مِنْ کَثْرَةِ الذُّنُوبِ
وَ  کَثْرَةُ الذُّنُوبِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیَا
وَ حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة
مسیح اینچنین فرمود:
سنگدلیها از خشکیِ چشمها سرچشمه میگیرد
و خشکیِ چشمها به علت زیادی گناهان 
و بسیاریِ گناهان از حبِ دنیاست
و حب دنیا منشا همه ی گناهان است
خود نوشت:
خدایا به خاطر تو بخشیدمش گرچه شاید اصلا او باید مرا ببخشد.
 این منظومه به یادبود برگزاری همایش اعضای پایگاه شهدای بروجن و یادکردی از 60 شهید این پایگاه در تاریخ هفتم تیرماه 98 سروده شده است 
اصغریان آن که فرهاد گل است                      
       در گلستان شاخ
شمشاد گل است
قادری عباس را یادآور است                   
    او علمدار دلیر لشکر است
ای رفیق مانده اینجا قادری                                    
     ای
غلام عشق مولا قادری
می نویسم جرعه جرعه درد را                 
        حس وحالی
 

ز اندازه بیرون تشنه‌ام، ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن، وان گه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش، بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان، شب خوش  بگفتم خواب را هر پارسا را کان صنم، در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند، باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم، در بند جان خویشتن گر وی به تیرم می‌زند، استاده‌ام نشاب را مقدار یار همنفس، چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان، دستی و پایی می‌زدم اکنو
 
چقـدر دوست دارمدستهای مردانـه ات راڪـه دستهای ڪوچڪم رادرآن جامیـدهیو نوازش میڪنیتا بفهمم تو ڪنارم هستیومــن تڪیـه گاهی مطمئــن دارم …
 
============================================================
 
اتفاق هاےِ خوبهمیشہ مےاُفتَندمثلِ مِهرِ ” تُو” ڪہبہ دِلَـــــ❤️ـــــم “اُفتاده”مےبینے حَتّے “اُفتادڹ” هَمفعلِ قَشنگیست !وقتے پاےِ ” تُو” وَسَط باشَد …
 
============================================================
 
بر پنجره ام بُخارِ تو می‌ چسبدصبحانه در انتظارِ تو می‌ چسبدقوری و س
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






























param name="AutoStart" value="False">













 ۱. مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
   ماهی که در آب اوفتد قیمت بداند آب ر
از آغاز هرچه دیدم در علی مرتضی دیدم
علی جان ، من شما را دست عدل کبریا دیدم
شما را بوی گل ،چون اشک شبنم ،رقصِ پای آب
شما را همنفس با ذات اقدس در حَرا دیدم
تو را رُکن یَمانی در کنار چشمه ی زمزم
تورا در هرصدا تا ماسوای رَبّنا دیدم
به مهرت بسته ام دل در امید بخششت هستم
تو را واضح وَ روشن در میان هَل اَتی دیدم
تورا مولود کعبه ، جانِ کَرّمنا بنی آدم
تورا مفهوم شیدائی وَ تا قالوبَلا دیدم
تورا آرامش دلها ،تورا بر عاشقان مولا
جهان را بحر هستی و شما را ناخ
غم دنیا نخواهد یافت پایان          خوشا در بر رخ شادی‌گشایان
خوشا دل‌های خوش ، جان‌های خرسند       خوشا نیروی هستی‌ زای لبخند            
خوشا لبخند شادی‌آفرینان         که شادی روید از لبخند اینان
نمی‌دانی - دریغا - چیست شادی
که می‌گویی : به گیتی نیست شادی
نه شادی از هوا بارد چو باران        که جامی پر کنی از جویباران
نه شادی را به دکان می‌فروشند         که سیل مشتری بر آن بجوشند
  چه خوش فرمود آن پیر خردمند         وزین خوشتر نباشد در جهان پن
:در برخورد با مردم دریادل باشیم:cherry_blossom:بعضی از آدم‌ها مثل یک آپارتمان هستند مبله ... شیک ... راحتاما دو روز که توش زندگی میکنی، دلت تا سرحد مرگ میگیره :cherry_blossom:بعضی آدم‌ها مثل یه قلعه هستند،خودت را می کُشی تا بری داخلش،بعد می بینی اون تُو هیچی نیست جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته :cherry_blossom:اما ...بعضی ها مثل باغند میری تُو، قدم میزنی؛ نگاه میکنی عطرش رو بو می کشی؛ رنگ ها رو تماشا میکنی میری و میری آخری در کار نیست به دیوار که رسیدی بن بست نیست م
غم دنیا نخواهد یافت پایان              خوشا در بر رخ شادی‌گشایان
خوشا دل‌های خوش ، جان‌های خرسند            خوشا نیروی هستی‌ زای لبخند            
خوشا لبخند شادی‌آفرینان              که شادی روید از لبخند اینان
نمی‌دانی - دریغا - چیست شادی
که می‌گویی : به گیتی نیست شادی
نه شادی از هوا بارد چو باران          که جامی پر کنی از جویباران
نه شادی را به دکان می‌فروشند           که سیل مشتری بر آن بجوشند
  چه خوش فرمود آن پیر خردمند           وزین خوشتر
عید سعید مبعث مصطفاستشور و شعف دردل اهل سماست
ورد لب اهل سما احمد(ص) استاو که به حق منتخب ایزد است
آمده از عرش خدای جلیلقاصد پیغام خدا، جبرئیل
بوی خدا می دهد آوای اوعالم هستی به تماشای او
غار حرا مقصد و مقصود اوستاحمد(ص) مختار که مشهود اوست
غار حرا نقطه پرگار عشقآمده جبریل به دیدار عشق
چشم گشود و رخ خورشید دیدمیسره تا میمنه امید دید
گفت خداوند، سلامت نمودقد رسای تو قیامت نمود
خیز و بخوان نغمه ی قالو بلیچون که تو هستی به همه رهنما
ای که تویی با
سلامناظر به دعوت جناب «ن.ا» در وبلاگ «نون و القلم و ما یسطرون» که طرح بسیار جالبی را کلید زدند و دوستان دیگری که بنده رو دعوت کردند، بسم الله...همین ابتدا عرض کنم تعداد وبلاگهایی که بنده میخونم نسبتا کم هست اما بنظرم بسیار ارزشمندند.دو معیار اصلی این پویش محتوای مفید و اثرگذاری روی مخاطب(تعامل با مخاطب) بوده. بر این اساس، از نظر بنده بهترین وبلاگ ها به شرح زیر است: (ترتیب وبلاگها از قاعده خاصی پیروی نمی‌کند)پیشاپیش بابت دیرشدن انتشار مطلب عذر
:two_hearts::two_hearts: بعضی از آدم‌ها مثل یک آپارتمان هستند مبله ... شیک ... راحتاما دو روز که توش زندگی میکنی، دلت تا سرحد مرگ میگیره :two_hearts: بعضی آدم‌ها مثل یه قلعه هستند،خودت را می کُشی تا بری داخلش،بعد می بینی اون تُو هیچی نیست جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته :two_hearts: اما ...بعضی ها مثل باغند میری تُو، قدم میزنی؛ نگاه میکنی عطرش رو بو می کشی؛ رنگ ها رو تماشا میکنی میری و میری آخری در کار نیست به دیوار که رسیدی بن بست نیست میتونی دور باغ بگردی :cherry_blossom:چ
 
سلام قولا من رب الرحیم
 
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد
 
 
برمی گردم به همان  نظریه ی همیشگی ام درباره برخوردتوقعات و آزادی های متعارض ونامتعارف با کرامت انسان:
 
هرآنچه که باعث تحمل تحمیل می شود درتضاد باکرامت انسان  است
 
وهرحرکتی که هویت ارزشمند بشر را تحقیر ومخدوش  کند وآزادی بشریت را دربند می کشد جرم است.
 
 
دوستان روانبخش ما هم از سرشکم پری باید یک هفته بیایند و جای  جامعه شناس ها بنشینند ودردهای
بسم رب الحسین علیه السلام
به رنگ خدا
قطره اگر به دریا نرسد، ارزشی ندارد. دریایی شدن، رمز ماندگاری قطره هاست.
انسان اگر از خود بیخود نشده و حصار تعلقات نفسانی را نشکند، پرنده بی بال و پری است که طعمه هر بی سر و پایی شده و دیگر بهایی نخواهد داشت. اما پیوستن به مادر وجود، حیات ماندگار و ابدی انسان را تضمین نموده و گوهر وجودش را با ارزش تر و درخشان تر می سازد.
خیلی ها هر روز به یک رنگ در می آیند. کسی که مسیر درست زندگی را نشناسد و نداند از کجا آمده و ا
سلام
من دلم نمیخواهد وقت عزیزتان را بیخود هدر بهم.اگر این پست را نخوانید هیچ چیز را از دست نداده اید؛ولی برای اینکه تا اینجا امده اید دست خالی بر نگردید..پیشنهاد من اینست که توضیح عنوان را در اخر اخر پست بخوانید:)
خب، دوباره یادم رفته بود اینجا هیچکی ادمو به خاطر خودش دوست نداره و هیچکی اصولا براش مهم نیست که تو زنده ای یا نه.اینجا که میگم مکانی است حدودا سه در چهار یا بیشتر که 4 انسان عاقل و بالغ همنفس هم در آن زندگی میکنند هر لحظه با هم در ارتب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کسانی که در برابر ظلم تسلیم می شوند شرافت ندارند