نتایج جستجو برای عبارت :

باورم نمی شود!

باورم نمی شود من این هستم. باورم نمی شوم آخر قصه ی ما این باشد. باورم نمی شود زندگی من این شکلی طراحی شده. ولی هست. گلویم درد می کند. بغض دارد. درد شبیه گژدمی به لاله ی گوشم و نوک بینی ام و پشت پلک هایم چنگ می اندازد. خون فوران می کند و گند می زند به همه چیز. زهرش می پاشد به پوست و گوشت و استخوانم. به همین راحتی گند می زند به زندگی. گند می زند به من. گند می زند به عشق. ته حلقومم بوی خون می دهد. بوی خونِ تازه از پنجه ی گژدمی که روی گلویم نشسته به اهتزاز در
باورم نمیشه دارم چیکار با خودم میکنم
باورم نمیشه با خودم چیکار کردم
بخدا من خیلی خوب بودم
من یه فرشته بودم
 
*******
 
الان باد خنک از پنجره خورد بهمو منو برد به اون گذشته های نه خیلی دور که من خیلی خوب بودم
بخدا بخدا یه فرشته بودم
 
باورم نمیشه
چی شد واقعا
هنوز باورم نمی شه که اون همون "ن" قبلیه.خیلی فرق کرده.یعنی یک سال رفتن به دانشگاه این قدر روش تاثیر گذاشته؟وقتی یادم میاد که قبلا دوست صمیمی بودیم باورم نمی شه.باورم نمی شه همون "ن" دوست داشتنی باشه.چی شد که این طوری شد؟چی شد؟بر خلاف "ن" ، "س" هنوز همون "س" قبلیه.تازه "س" دوست داشتنی تر هم شده.
رفتار.....رفتار انسان ها خیلی مهمه.خیلی مهم.مراقب رفتارمون باشیم.
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد آن که روزگاری پناه و یاورم شد با کیفیت عالی دانلود اهنگ رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام آهنگ بسیار زیبای رفته با صدای خانم الهه
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد 
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من
از 17/18 اسفند تو خونم..شاید سر جمع سه بار رفته باشم بیرون اونم کلا رو هم یک ساعتم نمیشه
امروز زده بودم به سیم آخر..نیم ساعت یک بار گریه و حال خرابی و اعتراض 
باورم نمیشه فردا بیستم اردیبهشته...باورم نمیشه داره دو ماه از 99 میگذره
باورم نمیشه 8 از ماه بیست و دو سالگیم گذشت...
برای این که با حال و حس بهتری از خودم سه ماه اول سال و تموم کنم، میخوام از فردا به مدت چهل روز بنویسم.روزانه هامو، حالمو، اتفاقاتم رو و تلاش هامو.
امیدوار حتی اگر روزی که هیچ کاری
باورم نمی‌شود که یکسال گذشت! باورت می‌شود؟ باورم نمی‌شود که تو کنارمی ، باورت می‌شود؟ باورم نمی‌شود چشمانِ زیبایت برای من است ، باورت می‌شود؟ باورم نمی‌شود رویایِ  با تو بودن را ،  باورت می‌شود؟ من حتی باورم نمی‌شد تمامِ لحظه‌هایی که مثل خواب بود ، تا اینکه دستانت را در میانِ انبوه زائرانِ آقا گرفتم. وقتی انگشتان کوچکت در میان انگشت‌هایم آرام گرفت ، من باور کردم تمام اینها را. باور کردم که عشق حقیقتی است که باید آن را زندگی کرد ، و وص
دو روزه مامانم خونه نیست.
روز اول که من کلاس داشتم بابا اشپزی کرد
امروز اما خودم زود از خواب بیدار شدم که زودتر دست به کار شم تا پدرجان خوابه :)) 
و انقددددددر حال جسمیم بده ، انقدر بده و دردهای شدید دارم که به زور مسکن خودم رو سر پا نگه داشتم
اونم مسکن های قوی.
یه گیجی خاصی هم بهم منتقل میکنن که کاریش نمیشه کرد متاسفانه :( 
اما خودمونیم ، یه عدس پلو درست کردم که بیا و ببین *__* انقدر خوشمزه شده بود که خودم باورم نمیشد کار منه :))) میم همیشه میگه اشپزی
+ باورم نمیشه، یکی اینطوری به آدم هشدار بده! بگه اینترنت که چیزی نیست، همه چیزتون دست منه. بگه این فقط یه چشمه‌ش بود، حواستون باشه.
+ باورم نمیشه تو دهکده‌ی جهانی، ناگهان ایزوله شدیم.
+ حس خیلی جالبی داشت اینکه تارهایی که از اینجا به تمام دنیا وصل می‌شد، ناگهان قطع شد. قطططعععع! جالب بود، خیلی.
قبول ار من نسازم دین تو، ترسم سرم برٌی،
قبول ار میکنم دینت، تو جای دیگرم برٌی.
ببری صد نیستان و فغان بر جان نی ریزی،
فغان از جان من خیزد، نهال باورم برٌی.
زبردست تبردستی، ز باغ باورم بگذر،
تو هم زیر و زبر گردی، اگر خشک و ترم برٌی.
به مقراض دو پای خود میانبر میکنی راهت،
کمند یاری ما را میان دلبرم برٌی.
به تیغ ابروان هر دم طبابت میکنی قلبم،
برای زخم ناسوری تو نیم پیکرم برٌی.
گهی شعر ترم خوانی، گهی خشک و ترم برٌی،
گهی بال و پرم بخشی، گهی بال و پرم برٌ
 
از وقتی خواست که من مسئول عشق ورزی به بنده ی طفل معصوم ش بشم تاحالا، باورم نمی‌شه او به روسفیدی و سربلندی و خوشی بنده ش راغب که نه مشتاق نباشه،باورم نمی‌شه ...
+وقتی به دنیا اومد، بعد از اون همه سختی ها واون نه ماه سستی های یکی پس از دیگری و اون ساعات آخر و اون دردها، وقتی عالم رحم از وجود این بنده ی خدا خالی شد، وقتی ورود یک بنده ی خدا رو به دنیا، با چشم خودم دیدم، درحالیکه بخشی از عالم قبل و بعد از میلادش بودم، هنوز ادب نشده بودم، ولی حیرت کرد
در فواصل زمانی 10 تا 15 دقیقه یکهو شهادت سردار یادم می افتد و یکهو باورم نمیشود و یکهو همه خبرها و اتفاقات را از دیروز 7:24 که مطلع شدم برای خودم استدلال می آورم تا باورم شود و باورم می شود و دوباره 10-15 دقیقه بعد روز از نو روزی از نو.
7:24 دقیقه صبح، بیدار شدم و دوستم که در تخت پایینم - خوابگاه - خوابیده بود، دیدم دارد گریه می کند. بی صدا گریه می کرد که دوست سوممان بیدار نشود. گفت حاج قاسم... 
مبهوت و ناهوشیار و منگ خواب گفتم ای وای.. الله اکبر. ناباورانه ت
دانلود آهنگ جدید کیوان پویا باورم کن
Download New Music Keyvan Pouya bavaram kon
آهنگ جدید کیوان پویا بنام باورم کن
دارم از یاد تو میرم با این تنهایی اسیرم دلم میخواد که دوباره دستای تو رو بگیرم
دیگه بی تو مثل بارون با خیالت گریه کردم ببین رفتیو هنوزم تو رو کم داره دستای سردم
 
ادامه مطلب
امروز محی اومد پیشم حرفایی که فاطمه یکی از دوستای قبلنم که از صافی رد نشد بهم نشون داد:))
سردرد شدم از چرتو پرتایی که راجبم گفته بود و سعی داشت ذهنیت بهترین دوستمو نسبت بهم خراب کنه و خودشو خوب جلوه بده
باورم نمیشد کسی که یکسال دائم پیگیر کارام بود و بهم میگفت تنها و بهترین دوستشم اینجور کاریو بکنه
میدونین من همیشه سعی کردم حقیقتو بگم حتی اگر برام بد بشه ولی خیلی از اونایی که باهامن اینقد ک من صادقم صادقو راستگو نیستن
حالا میفهمم چطور چند نفر
دانلود رایگان فیلم سینمایی باورم کن
فیلم ایرانی باورم کن به کارگردانی محمد حسین پور
کارگردان: محمد حسین پور | ژانر: اجتماعی، خانوادگی | سال تولید: 1393 | تاریخ انتشار: 11 فروردین ماه 1399
مدت زمان: 94 دقیقه | نوع: سینمایی | مخاطب: خانواده | کیفیت ویدئو: WEB-DL
حجم: متفاوت | محصول کشور ایران | تهیه کننده: محمد حسین پور
خلاصه داستان: دو همزاد نگار و دنیا در مسیر زندگی همسفر میشوند تا تصمیم جدیدی برای ادامه‌ی راه‌شان بگیرند. برنا ضلع دیگر این مثلث در این سفر ش
باورم نمیشه بدنم با دمای ۲۱.۸ خانه خو گرفته باشه! که از متوسط دمای خانه‌های اینجا دو تا سه درجه بالاتره هنوز. باورم نمیشه بدون حمایت فیزیکی خانواده درجه یک (که دو تا کوچه بالاتر بودند) دو سالگی رو رسوندیم به دو سال و نیم! باورم نمیشه نزدیک به شش ماه است کار نکردم، اونم تو حوزه کاریِ من که اگه الان هم برگردم انگار باید دوباره از صفر استارت بزنم! چند روز پیش فکر کردم حالا استفاده نکنم، آیا نباید لپ تاپ را بزنم به شارژ؟ باتری‌اش خراب نمیشه یعنی؟
باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد
حضرت واژه‌ی برخواستن از پا افتاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود
پدری مثل تو همبازی ایتام نبود
هر شب کوفه منور ز نگاهت می‌شد
شمع بزم فقرا صورت ماهت می‌شد
چه بلایی به سرت آمده بابای همه
تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه
نه فقط بین سرت فاصله انداخته است
بین چشمان ترت فاصله انداخته است
زخم‌های دل ایتام پی مرهم توست
مرد ویرانه نشین منتظر مقد
دوس نداره اشک دخترشو ببینه...
شاید برای اولین بار، دیروز فهمیدن که من واقعا چی میخوام...
که همیشه به جای مسافراتا و تیپ و قیافه های لاکچری بعضیا، به چارتا لوح تقدیر که روش نوشته "فرهیخته ی گرامی..." غبطه خوردم...
با اینکه به نظر خودش خالیه، ولی من آرزو داشتم جای اون باشم...مریدشم یه جورایی
میدونین قشنگ ترین قسمت بحث دیروزمون چی بود؟!
اینکه گفت "بزرگترین شانس زندگی من، مامانته :) "
عشق موج میزد بینشون...
اینکه گفت من به داشتن همه‌تون افتخار میکنم...
با
تنها جمله ی کلیشه ای که شاید من بهش ارادت داشته باشم اینه : چقدر زمان زود میگذره . میتونه برام ویران کننده هم باشه و ملال آور ‌.
باورم نمیشه از شبی که با بغض خوابیدم چون صلاح مصدوم شده بود و لیورپول مظلومانه (!) جام رو از دست داد .‌باورم نمیشه یکسال و چند روز از اون شب گذشته و حالا لیورپول یک مدال نقره یک طلا و یک جام داره ! 
باید بیشتر از چیزی که الان هستم خوشحال باشم ، فکر میکنم اصلا خوشحال نیستم . 
شاید چون یک ماه پیش وقتی تو لیگ قهرمان نشدیم بهم
تنها جمله ی کلیشه ای که شاید من بهش ارادت داشته باشم اینه : چقدر زمان زود میگذره . میتونه برام ویران کننده هم باشه و ملال آور ‌.
باورم نمیشه از شبی که با بغض خوابیدم چون صلاح مصدوم شده بود و لیورپول مظلومانه (!) جام رو از دست داد .‌باورم نمیشه یکسال و چند روز از اون شب گذشته و حالا لیورپول یک مدال نقره یک طلا و یک جام داره ! 
باید بیشتر از چیزی که الان هستم خوشحال باشم ، فکر میکنم اصلا خوشحال نیستم . 
شاید چون یک ماه پیش وقتی تو لیگ قهرمان نشدیم بهم
متن آهنگ عاشقتم سجاد آژیده
 منو نفس های تو میسازه دلم به دلت هر دفعه میبازه
بگم نگم فرق نداره این دیوونه به عشق تو مینازه
نرو حسم محاله عادی شه نرو آسمون دوباره آبی شه
دست من نیست این همه عاشقتم دست تقدیره بی وقفه عاشقتم
من مریض عشق تو تو دوای قلب من من همه نیاز تو تو همه حواس من
باورم شد عشق نابت باورم کرد قلب پاکت
به تو این احساسمو مدیونم دست من نیست این همه عاشقتم
نرو حسم محاله عادی شه نرو آسمون دوباره آبی شه
دست من نیست این همه عاشقتم دست تق
دانلود تمامی آهنگهای سروش رضایی 
سروش رضایی خواننده خوش صدایی که پس از پخش کلیپش ( اجرای اهنگ هرگز نمیشد باورم این برف پیری بر سرم ) در حین چوپانی در اینستاگرام و توییتر به سرعت به پربیننده ترین کلیپ این شبکه های اجتماعی مبدل شد و باعث معروفیت سریع و دعوت این خواننده به ویژه برنامه تحویل سال ۹۹ فرمول یک با اجرای علی ضیا شود .
در ادامه میتوانید آهنگهای اجرا شده توسط این خواننده رو با لینک مستقیم  به صورت اختصاصی و برای اولین بار از رسانه ته
این‌جا ثبتش می‌کنم که یادم بمونه همراهی رو در حقم تموم کردی. هر بار زمین خوردم کمکم کردی بلند بشم و یادم آوردی که هوامو داری. گفتی باید ادامه بدی، جایی برای رها کردن نیست. باید ادامه بدی و به سرانجام برسونیش. راهو نشونم دادی و بهم ثابت کردی روشنایی‌ای اون جلو هست و می‌تونم برسم بهش.یادم بمونه اونقدر باورم داشتی که زور باورت به تموم دست کم گرفتنم توسط همه، حتی خودم می‌چربید. تو تموم روزایی که خودمو باختم و تا مرز جا زدن پیش‌ رفتم تو باورم دا
این‌جا ثبتش می‌کنم که یادم بمونه همراهی رو در حقم تموم کردی. هر بار زمین خوردم کمکم کردی بلند بشم و یادم آوردی که هوامو داری. گفتی باید ادامه بدی، جایی برای رها کردن نیست. باید ادامه بدی و به سرانجام برسونیش. راهو نشونم دادی و بهم ثابت کردی روشنایی‌ای اون جلو هست و می‌تونم برسم بهش.یادم بمونه اونقدر باورم داشتی که زور باورت به تموم دست کم گرفتنم توسط همه، حتی خودم می‌چربید. تو تموم روزایی که خودمو باختم و تا مرز جا زدن پیش‌ رفتم تو باورم دا
بخشی از داستان کلیک کلک - کتاب کاش کسی جایی منتظرم باشد - آنا گاوالدا
 
- همه چیز خوب پیش می رفت اما باید اعتراف کنم اولش خیلی باورم نمی شد اما اشتباه می کردم. می دانید اگر دخترها بخواهند چیزی خوب پیش برود خوب پیش می رود. به همین سادگی.
حالا که فکر می کنم می بینم آمدن میریام برای فانی خوب بود. چون فانی برخلاف میریام، رمانتیک و باوفاست و البته حساس. همیشه ی خدا عاشق مردهای دست نیافتنی ای می شود که فرسنگ ها دورتر از اینجا زندگی می کنند. از پانزده سال
خدای عزیزم سلامامروز از یکی از اقوام نزدیکمون خبری شنیدم که اولش باورم نمی شد.هنوز هم باورم نمی شه.دلم نمی خواد این خبر حقیقت داشته باشه.کاش می تونستم به "م" کمک کنم.کاش می تونستم به "الف" بفهمونم که کارش اشتباهه.گاهی اوقات فکر می کنم در مورد بعضی آدم ها اشتباه فکر می کنم.یه جورایی سردرگم کننده است.همون طور که قبلا به این نتیجه رسیده بودم باز هم به این نتیجه رسیدم که انسان موجود پیچیده و عجیبیه.
دیروز داشتم به این فکر می کردم که اگه امسال پزشکی ق
محبت که از طرف تو باشه
تمام و کمال و بی نهایت لطیف و ملایم محبتت رو، هدایتت رو می رسونی
نوبت من که می رسه
باورم
توکل ام
یقینم
ایمانم 
محبتم
به تو با هزاران وسوسه و غفلت، همراه میشه!!
برای اینکه به بندگی غیر تو بکشونه!!
انصاف نیست ..
دانلود آهنگ جدید غمگین و احساسی چشمانت مرا سپرده دست رویا (هوروش بند) با کیفیت بالا Mp3
Ahang chashmanat mara seporde dase roya az Hoorosh Band
دانلود آهنگ چشمانت مرا سپرده دست رویا (هوروش بند) با کیفیت بالا Mp3
نیست بجز هوای تو در سرم...♪
با تو خوشم ای همه ی باورم
آرام جان من تویی بمان کنار من همیشه.....♪.♪
مرا از این شبای نیلوفری...♪
از خواب خوش تا به کجا میبری...♪
نفس تویی و بس فقط بمان کنار من همیشه
چشمانت مرا سپرده دست رویا...♪
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
نیست بجز هوای تو در سرم...♪
ب
واقعا گاهی نمی‌تونم تشخیص بدم که چیزی که می‌خوام چیزیه که واقعا می‌خوام یا فقط چون می‌ترسم چیز دیگه‌ای رو بخوام اون رو می‌خوام یا چون راه رسیدن به اون یکی سخت‌تره این رو می‌خوام یا این قد همیشه محدود شدم باورم شده این رو می‌خوام یا چی.
دوست ندارم اینو. 
خب؛ بیا اعتراف کنیم.
من باورم نمی‌شه که این همه اشتباه رو فقط توی بیست‌ویک هفته انجام دادم. واقعاً باورم نمی‌شه! آخه ببین از کجا تا کجا! خودکرده رو تدبیر نیست...
+ وسط کنکور، یه‌بار نشستم از دوران طفولیت تا لحظه‌م رو چک کردم و دیدم همه‌ش تباهه. واقعا دوست داشتم ریستارت بشه :)) بعد کنکور، تمام گذشته رو گذاشتم کنار و دوباره شروع کردم. اما حالا هم می‌بینم حجم اشتباهاتم واقعا زیاده و دوست دارم که باز همه‌چی ریستارت بشه و از نهم شهریور، روز قبولی
سلام به همه.
دلیل اینکه جدیدا کمتر اینجا می نویسم اینه که،من قبل از زدن این وبلاگ یک دفتر خاطرات داشتم و توی اون می نوشتم و جدیدا که کمتر فرصت میشه اینترنت داشته باشم توی اون می نویسم ولی اگه اتفاق خاصی بیافته حتما اینجا هم میگم.
اخبار جدید:( اتفاق خاصی نیافتاده)
1.بخاطر یوگا انعطاف بدنم وحشتناک بالا رفته
2.بخاطر زومبا خیلی لاغر شدم و این عالیه
3.توی کلاس یوگا با یکی از  آهنگ ها ، بهتر از همه می رقصم و موقع پخش اون آهنگ من جای مربی وایمیستم
4.داشنگ
خلاصه :
دانلود رمان باورم کن با لینک مستقیم آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه. به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن.بنا به عللی آنید تصمیم
ادامه مطلب
اینو ثبت کنم فقط. که امشب چه روشن شدنی اتفاق افتاد و تا چه حد همه چیز ریخت واسم. که باورم نمیشه. و در بهت مطلق به سر می‌برم. هیج چیز نمیتونست ور غدمو تا این حد بالا بیاره که امشب و این روشن‌گری ها. حاجی پشمام. حس اصحاب کهف داشتم. پشمام. پشم فاکینگ مام.
م همه جا بلاکم کرده. باورم نمیشه، غمگینم، دلم می‌خواد باهاش حرف بزنم، با یکی حرف بزنم
پووووف حوصله‌ام از زنده بودن سر رفته
خیلی نامرده... بعد اونهمه رابطه... چیکار دارم خب؟ یه لایک تو اینستا ... چرا اینجور نامرد آخه؟
همشون همینن، تهش بلاکت می‌کنن و تمام . 
این روزها اصلا باورم نمی شود که دلش برایم تنگ شود...تماس نمی گیرد، جواب پیامک نمی دهد... وقتی جواب می دهد بی حوصله است...
کاش بتونم ازش دل بکنم قبل از این که آسیب بیشتری ببینم...
 
+ حتی این آخر سالی هم تلاشی برای بهبود رابطه مان نمی کند و فقط هر وقت تنهاست و بی حوصله و... حرف می زند، امازودتر از آن چه فکرش را بکنید فراموش می کند...
5 ،6 سالم که بود یه بار اتفاقی ساعت مچی بابا رو شکستم.خیلی ترسیده بودم چون می دونستم حق ندارم بی اجازه به وسایل بزرگترا دست بزنم ولی زده بودم و بعدشم اون افتضاح رو به بار آورده بودم:(
می دونید چیکار کردم؟ ساعت رو بردم اتاقم و گذاشتمش زیر بالش و بعدم شروع کردم به دعا کردن، که خدایا ساعت بابامو درست کن، ساعتشو مثل روز اول کن...
وقتی حسابی دعا کردمو بالش و کنار زدم داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم وقتی دیدم ساعت مثل روز اولش نشده!!!! اصلا باورم نمیشد، باور
هنوز 24 ساعت از پست قبلی نگذشته که من خوان اول رو با موفقییییییت پشت سر گذاشتم و باورم نمیشه که امروز تونستم اون استرسه رو در راه مثبت مدیریت کنم *_*خود امتحان و موفقیتش به کنار ، من برای اون مدیریتم خوشحاااالم... واقعا کار سختی بود واسم و تونستم از پسش بربیام :) ذوق دارم
امیدوارم این تلاشم همچنان نتیجه بده *.*
دانلود آهنگ جدید غمگین از هوروش بند به نام نیست بجز هوای تو در سرم ارام جان من تویی بمان کنار من همیشه با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang nist be joz havaye to dar saram aram jan man toei n\beman kenare man az Hoorosh Band
دانلود آهنگ نیست بجز هوای تو در سرم ارام جان من تویی بمان کنار من همیشه (هوروش بند)
نیست بجز هوای تو در سرم
با تو خوشم ای همه ی باورم
آرام جان من تویی بمان کنار من همیشه
مرا از این شبای نیلوفری
از خواب خوش تا به کجا میبری
نفس تویی و بس فق
مکالمه من با یکی از دوستام چند وقت پیش:
- پری باورت نمی شه چقدر حالم بده، همش حس گریه دارم
-الکی میگی
- نه به جان خودم! واقعا حالم خوب نیست
- خفه شو!
- بابا چرا منو جدی نمی گیری؟ به شرافتم قسم حالم بده!
- یعنی واقعنی؟!!... باورم نمی شه! من همیشه تو رو می دیدم می گفتم خوش به حال این دختره! کلا دایورته!(همراه با قاه قاه خنده!)
خلاصه این که بله دوستان! الحق که:
everyone you see is figting a battle you know nothing about!
باورم نمیشه.
خدایا داری باهامون شوخی میکنی؟ مگه میشه اینقدر پشت سر هم اتفاقات بزرگی بیوفته که هرکدومش برای یک سال غم داشتن کافیه.
چرا باورم نمیشه جان همنوع برای یه عده اندازه یک پشه هم مهم نیست.
ای خدا چطوری میخوایم جواب پس بدیم بهت.
خدایا جهنمت جا داره یا میخوای بزرگترش کنی؟ این همه حق الناسی که توام نمیتونی ببخشی رو هم حساب کردی برای ظرفیتش؟
باورم نمیشه که توی اوج حال خوبی که داشتم شروع میکردم برای تغییراتی که بهشون امید داشتم یهو اینجوری
خواندن زندگی افراد تاثیرگذار بر جامعه یکی از علایق من است
و شخصیت هایی را که دوست دارم زندگیشان را می خوانم چون
بر این باورم که می توانم از طرح زندگی آنان استفاده کرده و بر
زندگی خویش الگویی طراحی و مدلسازی نمایم.
ادامه مطلب
باورم نمیشه رفتار اون شبم و اون پادرمیونی انقدر روی جفتشون تاثیر گذاشته...باورم نمیشه که این همه سال توی همین خانواده بودم..همیشه میترسیدم از کور شدن...اما الان تازه میفهمم بینا بودن یعنی چی!تازه میفهم داشتن پدر و مادر یعنی چی..!هیچوقت انقدر حس خوب توی قلبم نشسته بود..دلم میخواد همین الان برم سفت بغلشون کنم...دلم میخواد امشب رو بچه شم و لای لالایی مامان به خواب برم...و همون موقعی که مامان ی بوس مینشونه رو پیشونیم،تمام دور بودنشون رو از ودم فراموش
بیش از همیشه دلتنگم. حالا درست یک هفته از آخرین مکالمه‌ی ما گذشته است. مکالمه‌ای که برایم نوشت که سعی دارد با احترام بگوید که ازین رابطه رفته است و من باورم نشد. که در میانه‌ی اشک و خستگی چشم‌هایم گفتم، حالا که رفته‌ای خداحافظ، برو... و رفت. هنوز فکر می‌کنم که چطور آنهمه اصرار، آب در هاون کوبیدن بود.
غمگینم اما می‌دانم که اینطور نمی‌توانم ادامه دهم. برخاسته‌ام، جمع و جور شدن که نه، ولی به دنبال راه‌هایی برای ادامه‌ی زیست خود هستم. به دنبا
واقعا متنفرم
واقعا
از همه چیز،نمیتوانم بگو اِلّا فلان چیز.
همه به مثابه کل هستی
دلم میخواهد بخوابم و خواب نفرت انگیز‌ خودم را ببینم.
از چهار بعد از ظهر تا همین لحظه یک بند Creep از ردیوهد را گوش کردم.
باورم شده است که بسیار نفرت انگیزم.که بسیار بد و کثیفم
من همه این کابوس هارا دوست دارم.به اندازه همه چیز
یک دوره ایی از زندگیم هست که اینقدر وحشتناک بود و اینقدر در افسردگی غلت زدم و اینقدر تمامی درسهای زندگیم رو توی دانشگاه افتادم که نمیتونستم خودم باشم که هیچ دوستی نداشتم که برای تنها دوستی که داشتم، رسما کارهای فراوان و زیادی میکردم که بتونم اون رو نگه دارم که الان که بهش فکر میکنم، باورم نمیشه اون روزها به من گذشته و باورم نمیشه من تهش زنده موندم.
باورم نمیشه از نوع واقعی. یعنی واقعا نمیتونم باور کنم که اون همکلاسیهایی که داشتم واقعا وجود
دیروز تولدم بود :) 27 سالم تموم شد و برادرم 20 سالش تموم شد. اصلا باورم نمیشه که سال ها اینقدر سریع میگذرن و من هنوز تکلیفم با خودم معلوم نیست انگار تازه تازه بود که تولد 17 سالگیم رو جشن گرفتیم دوستام برام سنگ تموم گذاشتن و خانواده هم همینطور و من هنوز باورم نمیشه که این تعداد آدم هستن که منو دوستم دارن :) خداجونم ممنونم ازت که 27 سال بهم فرصت زندگی دادی فرصت دادی تا زیبایی هایی که آفریدی رو ببینم و صداهای گوش نواز رو بشنوم . ممنونم که بهم یه بدن سال
این چند وقت اینقد اتفاق افتاده ک نمیدونم دقیقن از کجاش بگم..
فقط اینکه روزای خوبی نداشتم..غصه ی رفیقم..کشیکای کشنده اینترنی..خسته ام ولی راه فراری ندارم...دلم میخواس ی چند روز دور شم از این شهر از همه چی...
فکرای دیروز خودمو باورم نمیشه اینکه از زور تنهایی و خستگی ب چ چیزی فک میکردم..راستشو بگم از خودم میترسم..از اینکه زیر این همه فشار ممکنه از رویام دل بکنم و بی خیال همه چی بشم...
کاش تموم شه این روزا..
 
 
باورم نمی کند کسی
استخوان هایم از عشق به درد آمده اند 
و در رگانم به جز خون
کس دیگری هست که در گردش است 
باورم نمی کند کسی 
می تواند -عشق - باشد این سطرها که می نویسم
تا باستان شناسان 
لابه لای سنگ های کلماتم 
استخوان های اژدهایی را پیدا کنند 
که هنوز دلش گرم است 
 
                         ( علی عربی )
 
و دلم... دلم در اوج انجمادها ، در وانفسای زندگانی ،همین اژدهای عاشقی ست که گاه دل گرم می شود .
چطور بنویسم شنیدن جمله ای با فعل مستقبل از دهان کسی
      نچ نچ نچ. باورم نمیشه بازم افتادم رو مود کابوس دیدن. از آخرین باری که این حالو داشتم دست کم چاهار سال میگذره. وقت ندارم براش غصه بخورم. ترجیح میدم فقط کاری رو انجام بدم که سرگرمم کنه. فکر نمیکنم وقتی که برام مونده انقدری باشه که دلم بخواد درست حسابی بشینم تار و پود روحم رو از هم جدا کنم و دهن خودمو باهاش آسفالت کنم. همینه.پی‌نوشت: یو بِتِر لِت می بریث، مَــن!
هنوز باورم نمیشه که این‌کارو کردم. هنوز باورم نمیشه که جایی رو که با عشق درستش کرده بودم رو به‌خاطر یکی‌دیگه به باد دادم. خیلی نامردیه:(











متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.




دوست داشتم دوست دارم چرا باهام این کارارو کردی ....
 
چرا عادتم دادی الان اینجوری شدی ‌‌‌‌‌.....
 
باورم نمیشه عذاب این روزا واقعیه . من با عشق تو دارم لحظه هامو میسازم تو با حرفات دل منو اتیش میزنی . 
اخه این همه کینه چرا تمومی نداری. این چجور کینه ایه. این کینه نیست . این بهانه است. یه بهانه  زیر پوستِ یه کینه ساختگیِ . 
 
 
 
باورم نمی‌شود. از زمانی که به یاد دارم همیشه تنها کاری که می‌دانستم قرار است انجام دهم درس خواندن بود. ۱۲ سال مدرسه و ۶ سال دانشگاه بالاخره تمام شد، البته با اغماض. هنوز قول آخر و پایان‌نامه مانده.
قسمت سخت ماجرا اینجاست که بعد از این نمی‌دانم قرار است چه بکنم. بعد از این تصمیم با من است و من هم که آدم فرار کردن از تصمیم‌های بزرگ
پ.ن: انتخاب عنوان را هم باید به چالش ها اضافه کنم
خوش اومدی به دنیا نفس من..
فرشته کوچولوی بهشتی..
یه ماه زودتر زمینی شدی
و حالا دو روزِ کنارت عشق میکنیم..
هنوز باورم نمیشه میتونم بغلت کنم.. نگاهت کنم..
زندگی منی..
زهراسادات قشنگم..
لحظه لحظه خداروشکر میکنم که تا اینجا هوامونو حسابی داشته..
دوستت دارم.. قد تموم دنیا..
.
به تاریخ تولدت چهارشنبه.هفده.بهمن.نودوهفت.
چند شبه نمیتونم بخابم.. هیچ وقت بی خوابی هامـ اینقدر دردناک نبودن، داره خیلی اذیتم میکنه.. داشتم فکر میکردم امشب با قرص خودمو بخوابونم و اصلا باورم نمیشه دلــمـ به حالِ خودم سوخت انگار میخام جنایتی در حق خودم بکنم! در همین حد-.-  فکر میکنم نباید با قرص بخابم اخه راه دیگه ای نیست .. دیگه چیزی نمونده کمتر از ی هفته ..
تا سن هجده سالگی
تمام عروسها و جنس مونث فامیل (با جنس مذکر زیاد ارتباطی نداشتم) بهم میگفتن من خیلی زشتم.
وقتی رفتم خوابگاه
بچه ها بعضیاشون میگفتن که من یه دختر چشم درشت و سفید و خوشگلم.
اصلا باورم نمیشد که خوشگل باشم
دوست پسرمم میگفت زشتم
سالها گذشت
جوونیم سپری شد
و الان یکی دو ساله که باور کردم که منم خوشگلم.
دارم یه کاری میکنم که بعد تک تک حرفام بیام بشینم گوشه اتاق گریه کنم تا خود صبح !
بعد هی سعی کنم خیال بافی کنم ، ولی حتی نمیشه خیالی باشه ، همچی تموم شده همچی... !
باورم نمیشه ، اصلا نمیتونم باور کنم ، بگم آره تموم شده ، فکر نکن ... !
 
آدم هرجا باشه عادت میکنه و دیگه براش سخته از اونجا بره. نحوه ی فکر کردن هم بعد از مدتی، عادت می شود و دیگر عوض کردنش سخت است ...
 کتاب: خوشه های خشم
آه
باورم نمیشه..
من اینجا، حرم حضرت علی..
چه سناریویی باید طی می شد که من بالاخره برسم به دیدار پدر...
چقدر حال و هوای اینجا خوبه
دلم نمیخواد برم.دلم میخواد تا ابد همین گوشه ی خنکی که پیدا کردم بشینم و خیره بشم به ایوان طلا...
تا به حال انقدر احساس خوب نداشتم.هرچند اوضاع اصلا خوب نیست اما اینجا همونقدر حس خوب داره که آغوش گرم پدر...
کاش مجبور نبودم تا چند دقیقه دیگه برم...
کاش همین جا می مردم :) ..
 
 
نجف اشرف-حرم علی ابن ابی طالب-ساعت 12 ظهر ...
اول یه غم معمولی بود برام، هر چی بیشتر گذشت این غم عمیق تر شد 
و به همه ی وجودم رسوخ کرد ...!
وقتی غمم عمیقه نمیتونم آهنگ گوش بدم، این درحالی هست ک من اکثر اوقات موزیک گوش میدم.
از اون روز بجز مداحی چیزی نتونستم گوش بدم، انگار روح من رو الان اینا آروم تر میکنن ..
دیشب برادرم گفت قبول داری چقدر از آهنگایی ک همیشه گوش میدیم قشنگ ترن؟ 
نمیتونم این غمم رو با کسی به اشتراک بذارم و اینه که ازش رها نمیشم ... 
 
 
 
 
 
 
+یاد گذشته میوفتم، اول راهنمایی، شوق ر
گاهی اونقدر خوب خودمو دلداری میدم که از خودم میترسم گاهی اونقدر خودمو توجیح میکنم که باورم نمیشه 
چه خووبه این پریدنا 
که بگی امید هستا نترس 
چه جمله ای رو خواب دیدم 
پرنده 
مشت 
پرنده ی مرده 
گاهی میگم شاید این آخرین فرصتم برای نوشتن باشه 
و هیچکس فردارو ندیده 
دلم دریا میخواد 
دلم پر میکشه 
چقدر تموم میشم هر روز 
هر شب 
گاهی اونقدر خوب خودمو دلداری میدم که از خودم میترسم گاهی اونقدر خودمو توجیح میکنم که باورم نمیشه 
چه خووبه این پریدنا 
که بگی امید هستا نترس 
چه جمله ای رو خواب دیدم 
پرنده 
مشت 
پرنده ی مرده 
گاهی میگم شاید این آخرین فرصتم برای نوشتن باشه 
و هیچکس فردارو ندیده 
دلم دریا میخواد 
دلم پر میکشه 
چقدر تموم میشم هر روز 
هر شب 
کاش یکی بود که زودتر بهم می‌گفت زیادی باور نکن. یا مثلا "به این دختره بگم به هر کسی اعتماد نکنه." وای باورم نمیشه که روز اول این تو ذهن‌ش بوده. زجر می‌کشم از همه‌ی این‌ها.
+ من آدم اعتماد نکردن نبودم. وقتی به خودش اعتماد نداشت، منم اعتمادمو ذره ذره از دست دادم.
 
دیگه اینجا ناله نمی‌کنم.
دوستش دارم و تامام. باید آزاده باشم. باید هر آنچه از دست دادم رو فراموش کنم. هر آنچه از دست رفته.
خدایا زودتر و بیشتر بی‌حسی بده بهم.
 
انگاری حس مولکیت داشتم قبلا بهش! شبکه مجازی رو سروتـه میکردم یهو به لکسش برخوردم !چشماش رو عمل کرده بود خیلی بهتر از قبل شده بود ! اون موقع ها شاگـرد زرنگ مدرسه بود ، اون باعث شد خیلیـا رشد کننـ... ! اصلا باورم نمیشه حتی نمیدونم دیگه میشناستَم اصلا یا نه ؟ وای که چقـدر این چنـد خط نوشته حـالمو خوب کرد ! همینقـدر سبک م که خوابَ م میاد ! بعد از فک کنم ۲۰ساعت بیدار بودن ! نمیدونستم پیدا کردنت اینقـدر منو خالیم کنه !
من که میدونم خیلی وقته حافظ باز نکردی، پ بیا با هم این فال بخونیم :
روز هجران و شب فرقت یار آخر شدزدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شدآن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمودعاقبت در قدم باد بهار آخر شدشکر ایزد که به اقبال کله گوشه گلنخوت باد دی و شوکت خار آخر شدصبح امید که بد معتکف پرده غیبگو برون آی که کار شب تار آخر شدآن پریشانی شب‌های دراز و غم دلهمه در سایه گیسوی نگار آخر شدباورم نیست ز بدعهدی ایام هنوزقصه غصه که در دولت یار آخر شدساقیا لطف نمودی
انگاری حس مالکیت داشتم قبلا بهش! شبکه مجازی رو سروتـه میکردم یهو به عکسش برخوردم !چشماش رو عمل کرده بود خیلی بهتر از قبل شده بود ! اون موقع ها شاگـرد زرنگ مدرسه بود ، اون باعث شد خیلیـا رشد کننـ... ! اصلا باورم نمیشه حتی نمیدونم دیگه میشناستَم اصلا یا نه ؟ وای که چقـدر این چنـد خط نوشته حـالمو خوب کرد ! همینقـدر سبک م که خوابَ م میاد ! بعد از فک کنم ۲۰ساعت بیدار بودن ! نمیدونستم پیدا کردنت اینقـدر منو خالیم کنه !
سر امتحان سیاست امروز (هووووف) باورم نمیشه که سمانه از جواب سوال امتحان عکس گرفت و تو گروه کلاسمون‌گذاشت...! :)))))))
حلقه ی امروز خیلی باحال بود ، کاشفی فرد خیلی خیلی باهامون راحت شده ، اصن یه وضعی! ^^
حتی وقتی داشت فیلم هیچکاک رو نشونمون میداد رسید به یه صحنه و خیلی عادی برخورد کرد... ما همینجوری مونده بودیم°_°
ولی از نامه های محرمانه و اینا گفت...
کلا باهاش حال میکنم بچه ی خوبیه‌‌‌...:)))
۹۸۰۱۲۷ ، ۱۸:۲۰
باورم نمیشه.امروز جواب آزمون نیروگاه اتمی بوشهر اومد و من ناباورانه در حالی که اصلا در شرایط جسمی و روحی خوبی آزمون نداده بودم ، دعوت به مصاحبه شدم.دعوت به مصاحبه به صورت سه برابر ظرفیت هست ، این یعنی از هر سه نفر یک نفر مشغول به کار خواهد شد ، امیدوارم معجزه بشه و این دفعه مصاحبم رو به خوبی انجام بدم.
خیلی خوشحالم.خییییلی...
کلیپی را دیدم که اصلا باورم نمیشه. یکی در صدا و سیما به یک کارگردان گفت شاید شما دوست داشته باشی خودت و دخترت در اختیار داعش قرار بگیری!!!!!
واقعا نمی فهمم. یعنی چی؟
 
آخه چرا ما باید اینطور علنا این حرفهای نادرست و زشت را بر زبان بیاوریم؟!
 
چرا بذر نفاق می پاشیم. ما همه ایرانی هستیم. شاید با نظرات هم موافق نباشیم ولی دشمن هم نیستیم. 
 
امیدوارم سریعا عذرخواهی کند و همه با هم در کنار هم مشکلات را پشت سر گذاریم
در این مدت گذشته چند ده بار هی نوشتم و هی پاک کردم، نمیدونم چم شده بود.
11 روز از سال 98 گذشت و باورم نمیشه که در این مدت فقط و فقط یک کتاب خوندم.
دوست دارم مثل چندین سال پیش دوباره اینقدر انرژی داشته باشم که بتونم ایده های جدید رو تست کنم و شروع کنم به یادگیری چیزهایی که بهشون علاقه دارم اما یه حسی از درون داره منو به ورطه ی هولناک تنبلی میکشونه.
فکر میکنم اگه این تلگرام و انبوه کانال خبری کپی ش رو بزارم کنار بهتر میتونم خودم رو جمع و جور کنم.

#ببین
همه آهنگامو پاک کردم...سخت بود..خیلی سخت...مخصوصا که با کلی هاشون خاطره داشته باشی...
از این به بعد فقط آهنگ بی کلام...(:
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
 
پی نوشت:حالم خوبه..خیلی خوب(:
یعنی این عجیبه؟
یا شاید
دوست دو ساله من، دوست گرمابه و گلستان من...دوست پارک ملت و سینما چارسوی من..دوست عدسی و پوره سیب زمینی من....دوست من به خاطر اینکه بهش گفتم "شلغم نباش" دیگه با من گرمابه و گلستان نمیاد :(
هرگز باورم نمیشد "شلغم" تاثیری داشته باشه رو آدما...
 
 
 
نتیجه امروز: هیچ کدام از صیفی جات را به دوستتان نسبت ندهید...دیگر دوستتان نخواهد داشت حتی اگر عذرخواهی هم کرده باشید.
معجزه، معجزه، معجزه! معجزه محمد (ص)، معجزه عیسی (ع)، معجزه ابراهیم (ع)، معجزه موسی(ع)
تعریفمون از معجزه‌ها چیه؟ معجزه‌ها کی اتفاق می‌افتند؟ آیا تا به حال در زندگیتون معجزه رخ داده؟ 
تعریف من از معجزه در زندگی اینه: " افتادن یک اتفاق درست در زمانی که امیدی به رخ دادنش نیست!" 
به نظر من قرار نیست توی زندگی معمولی ما، عصایی تبدیل به اژدها بشه، ماه از وسط نصف بشه یا آب رودی شکافته بشه! چون من یک ولی نیستم، من یک آدم معمولی‌ام. همین که صبحت رو با صدای
بهار رو از وقتی حتی وبلاگ نداشتم میشناسم 
عاشق نوشته هاش بودم 
میگم عاشق ینی وقتی یه پست بلند ازش میدیدم ذوق میکردم و هرچقدر که میخوندم دوست نداشتم تموم بشه نوشته هاش 
هیچوقت یادم نمیره بعد از مدتها تو اون شرایط سختم از ته دل خندیدم با اون پستی که دسشویی مدرسشو توصیف کرده بود اصن یه جوری که اشک از چشمام بی امان میریخت و نفسم بالا نمیومد
دقیقا روزهایی که برای هر سال مدرسه رفتنش جینگیلی بینگیلی میخرید و عکساشو میذاشت یادمه از روزای مدرسه نوش
خب من امسالمو با خوندن یه مقاله شروع میکنم. فعلا که تو خونه ایمو خبریم نیست شب میریم خونه باباحاجی تا شب وقت دارم بخونم. هنوز باورم نمیشه سال نو شده. براش کلی ذوق دارم. دلم میخواد خوب شروعش کنم خوب ادامه بدم و خوب تمومش کنم. یعنی میشه امسال سال پر کاری برام باشه؟ اسم مقاله مدرنیته و هویت شخصی هست : خود و جامعه در عصر مدرن متاخر نوشتهٔ آنتونی گیدنز ترجمهٔ فرشید آذرنگ. 
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی برای تیتراژ سریال برادر جان به نام آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سریال برادر جان با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ashofteam ashofteam zakhm az baradar dideam
دانلود آهنگ آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سریال برادر جان
تنها میمانم میدانم می آیی با تو آرامم بی ترس از تنهایی
تنها میمانم عاشق تر زخمی تر آرام چون آتش در زیر خاکستر
برگرد و بیا دلت
به نام او...
 غروب یک‌ روز زمستانی بود. دفتر شعرش را باز کرد و خواند:
چون رملهای خسته ی صحرا نشسته امبی وزن و در سکوت همین جا نشسته ام
گفتم: دست بردار، بی وزنی و سکوت صفت قاصدک هاست، اما تو که قاصدک نیستی نازنین!
لبخند زد و گفت: اما میتونم باشم ها!گفتم: من که عاااااشق قاصدکهام، چون هنوز هم به خیال خام بچه گی هایم ، فکر می کنم قاصدکها از طرف خدا برایمان خبرهای خوب می آورند. ثابت کن که شبیه قاصدکی!!
اما بعدش یادم رفت بهش بگم: شوخی کردم به خدا!
و ثابت ک
نامردی یعنی اینقدر قشنگ بازی بخورم و اینقدر قشنگ تر خانواده رو علیه من بسیج کنی:)من که شرایطم به اندازه کافی خوب نیست فقط اینکه بگه آخر راه من به تباهی میرسه و میزاره که برم و خومم بفهمم رو نمی تونم باور کنم ، من که میرسم به انتهای این مسیر اما اینکه منتظری با ندامت برگردم بگم من اشتباه کردم رو نمی تونم قبول کنم ، منتظری زمین بخورم که منتت گوش فلک رو پر کنه؟؟اگه آره که هنوزم منو نشناختی اما بدون کاری که با من کردی رو فراموش نمی کنم ،هیچوقت...
جدیدا خیلی همه چی زود تموم میشه . مثلا الان ساعت ده شبه ولی بهش میخوره شیش باشه :/این وضعیت خیلی کلافه کننده س . من همیشه با زمان مشکل داشتم . البته خب زمان هیچ دوستی نداره.مثلا الان از نظرم چند وقته سنم تغییری نکرده :/ولی گویا هر نه دی سنم تغییر میکنه ://در واقع هر لحظه:/ولی من که باورم نمیشه :/ اصولا از قضیه ی شمردن بدم میاد، از بچگی بدم میومده.حس میکنم هنوز به اون زمانی که همه میگن اومده و تمومم شده نرسیدم :|نمیدونم چه مرگمه .من یه مدت طولانیه که گذر
و زمانی که با شوق فراوان از روزمرگی هایت، از چیز هایی که کوچکند اما شادت می‌کنند؛ می‌نویسی و تعریف میکنی با خودم می‌گویم ای کاش من هم یکی از آن روزمرگی ها بودم بلکه مورد توجهت واقع می‌شدم.
باورم نمی‌شود حسی و صدایی درونت نباشد که مدام در گوشت بخواند: «او باید در کنارت باشد». باورم نمی‌شود چون همین وضعیت دارد جان مرا می‌گیرد.
و روز هایی که چقدر سرد و بی روح می‌‌گذرند؛ کجاست آن میلی که هر شب مرا به منزل بکشاند، از سخت ترین شرایط و از دور تر
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
آقا تا حالا شده تویه مکانی یا شرایطی قرار بگیری که  باورت نشه 
الان من دقیقا همین حال را دارم 
اومدم خونه ای پدرم ،اومدم حرم امام رضا ... وای انگار گیجم .. من کجا اینجا کجا .... من اصلا تا هفته پیش فکرشا نمی کردم  اینجا  باشم 
خوب حالا چی بهشون بگم ...
نشستم رو به رو حرم ... می خوام حرف بزنم ... یکی تو دلم میگه بگوو دیگه 
بگو چی می خوای.... مگه منتظر این شرایط نبودی 
احساس می کردم تو آغوش پدرم هستم و تموم درد ها و ناراحتیام رفته
تمام وجود  شده بود شکر شکر ش
من چقدر دور استعداد ها داشتم 
تو این قرنطینه هر کاری بگید کردم.اشپزی قنادی ژیمناستیک
اینقدر تو کامپیوتر و گوشی و اینا حرفه ای شدم که خودم باورم نمیشه 
تو این مدت هر کاری کردم غیر تمیز کردن اتاقم اصلا شتر با بارش گم میشه 
شب ها یه کوه وسیله رو از رو تخت می ریزم پایین میخوابم 
صبح دوباره همشو می زارم رو تخت میام بیرون 

شما چ میکنید؟
اتاقمو مرتب کردم، گردگیری کردم، جارو کشیدم :)
خسته شدم ، وضعیت R هم از یه طرف :/
یه عالمه کار دارم از همه مهم تر درسام هستن که نخوندمشون :(
تو عید برام زمان کند میگذشت با خودم میگفتم کاش زود تموم بشه... الان که تموم شده با خودم میگم چرا زود گذشت؟! یعنی هنوز باورم نمیشه که تموم شده... ولی مطمعنا تموم شده :/
ولی تعطیلات عید و مفت از دست دادم.... میتونستم خیلی کارا بکنم اما نکردم...
ساند کلود هم اون پشت داره پخش میشه...
ولی واقعا کی من از بی برنامگی درمیام؟؟
م
خب یادمه به همه تون گفته بودم ۱۸ سالمه....ولی نیست
WinterFlower عزیز در یک چت سن منو پرسید منم گفتم ۱۸ سالمه و بعد کلی محاسبه فهمیدم ۱۷ سالمه.حالا این هیچی چون باورم نشد امروز رفتم سایت محاسبه سن و این صفحه ی لعنتی بهم فهموند تمام این مدت توهم زده بودم
 
الان من به درک چرا وقتی میرفتم تولد رفیقام همه شون میگفتن ۱۸ سالشون شده؟ یعنی باهم دسته جمعی توهم زده بودیم؟
 
 
دیروز از دیدن استیصال یه نفر، در عین اینکه خیلی ناراحت شده‌بودم اما دائم تو دلم خدارو شکر می‌کردم که هنوز به این شرایط نرسیدم.لذا از بدذاتی خودم بدم اومد.
سرشارم از کار نکرده، اما حوصله و انگیزه‌ش نیست.
باورم نمی‌شه نهایت ۵ هفته دیگه کلاس داریم و دیگه مجبور نیستم همکلاسیارو تحمل کنم
اگر بتونم این مدل فکر کردن ۰ و یکی رو راجع به آدما تموم کنم،قدم بزرگی تو داشتن ارتباط باهاشون و پیدا کردن دوست مناسب خواهم برداشت.یا فکر می‌کنم طرف خیلی گندست
چرا یکى دیروز نبود که بیاد به من بگه هى دیوونه بعد از دو سال بدون نرمش کردن فوتسال بازى نکن که اینجورى پاهات بگیره و دو قدمم نتونى راه برى :/ 
اولین گلمو با ضربه ایستگاهى زدم اصن باورم نمیشه چى بود لامصب ! خیلى خوب بود اصن یه خورده دورتر از نقطه ى پنالتى سمت راست اصن چه قوسى گرفت لعنتى چه گوشه ى دروازه اى نشست هوفف
ثبت بشه این حال خوب اینجا :)))) 
من چقدر فیزیکو بخش الکتریسیته و مدارها رو دوست دارم خعلى جذابن لامصب ها
حیرت زده نامه را می خوانم، دوباره و چندباره؛ باورم نمی آید از بازی حسن... زمزمه می کنم: «گفتمت که با همه عقل در ستیزیم... ببین چگونه خاکسترنشین مان کرد...»
میان کلام معاویه، بغضی است: «عجب حماقتی مرتکب شدیم... عجب بلاهتی...»
و اشک می دود در چشمانش، باورم نمی شود... گریه معاویه را می بینم. «چه آسان، بازی باخته را به برد بدل کرد... ما چه آسان تر، میدانِ پیروزی مان واگذاشتیم... بیراهه شد راه انتقام مان... تیرمان به سنگ نشست و باز، برای همیشۀ تاریخ، ننگ ابن
دانلود آهنگ جدید قلب تو با صدای سامان جلیلی در سایت فاز موزیک
Download New Music Ghalbe To By Saman Jalili On Fazmusic
متن آهنگ سامان جلیلی قلب تو
خیره شو توی چشام من از اون دیوونه هام که تورو خیلی بخوام به دلت بد راه نده دلم عشقو بلده فال مون خوب اومده چجوری عاشقت نشم و چیزی نگم از تو که این همه جونمی چیزی نگم تو چشات چی داری که برات میره دلم تو ببین که چقدر با تو درگیره دلم این منم منم منم منم که جز تو نیست تو باورم تو تویی تویی تویی که ناز اونو میخرم یه گوشه گوشه گوشه
این کتاب خیلیییی خفن خیلی زیاد باورم نمیشه. کاش زودتر خونده بودمش. به خصوص این که با بنیامین شروع میشه . چقدر من این بشرو دوست دارم.
 
کتاب اکران اندیشه ، پیام یزدانجو ش،نشر مرکز
 
دلم تنگ شده بود برای خوندن کتابی که اینجوری منو به وجد بیاره. 
از شوک بزرگ و وحشتناکی که مهرماه بهم وارد شد طول سیکل هام به ۵۰ روز رسید و خُرد خُرد کم شد تا رسید به ۳۲ روز. استاد فیزیولوژی مون می‌گفت عوامل روانی بیشتر از هرچیز دیگه ای روی سیکل منس تاثیر داره چون GnRH رو رو مهار می‌کنه انگار راست می‌گفت چون اون شوک بزرگ باعث شد ۴ ماه طول بکشه تا  سیکلم به حالت عادی برگرده. خلاصه که بیشتر مواظب خودتون باشین عزیزهای دلم
+ بعد از مدتها کلنجار رفتن با خودم یه تصمیم کبری گرفتم که خودم هم باورم نمیشه. برام خیلی خی
شاید باورتون نشه (چون خودمم هنوز باورم نمیشه) ولی یه هفته مسافرت بودم.کجا؟شیرازخیلی خوش گذشت.تو شهر گشتم،یه جا کار داشتم رفتم انجام دادم و کلی چیز یاد گرفتم.با اتوبوس رفتم و پدر خودمو درآوردم و به راحتی با قطار برگشتم.توصیه میکنم مسیرهای 1200 کیلومتری رو با اتوبوس نرید:)از شیراز هم که برگشتم مامانم مشهد بود و رفتم اونجا.کاراشو انجام داد و منم رفتم تو شهر گشتم و برگشتیم خونه.دو روز تا لنگ ظهر خوابیدم و از فردا فصل جدیدی از زندگی رو شروع میکنم.به
امروز دیر بیدار شدم یعنی ساعت هشت درسته میتونست دلیلی باشه برای خراب شدن کل روزم اما فکر کن چی پیدا کردم. حدس بزن. یه مقاله از استادم که نخوندمممممش. باید پیرینتش بگیرم مها میگه یازده بریم که غذارو هم بگیریم. اما الان نشستم پای لپ تاپ و گفتم تا اون موقع هرچقدرشو که شد بخونم. اینقدر هیجان زدم که نمیتونم. باورم نمیشههههه. این خوشیارو از من نگیر. اسمش هست انتقال موضوع ، عکس ، واقع گرایی که تو حرفه عکاس ده منتشر شده. بریم امروزو پیش ببریم که کلی کار
تصمیم گرفتم بعد از ۵ سال دوباره شروع کنم به نوشتن با این تفاوت که قبلا در بلاگفا و الان در بیان...اما انگار نوشتن از یادم رفته،دیگه نمیتونم مثل قدیما خوب بنویسم،فقط میتونم بنویسم که حداقل آروم بشم،مغزم بایگانی بشه،باید بنویسم تا حالم یکم بهتر بشه،آخه من  آدم نوشتن بودم با وبلاگ نویسی خو گرفته بودم،حتی خودمم باورم نمیشه چطور۵سال تونستم فاصله بگیرم...دوباره من و وبلاگ نویسی و سه نقطه هایی که معنیشون کلی حرف نگفته است...
تصمیم گرفتم بعد از ۵ سال دوباره شروع کنم به نوشتن با این تفاوت که قبلا در بلاگفا و الان در بیان...اما انگار نوشتن از یادم رفته،دیگه نمیتونم مثل قدیما خوب بنویسم،فقط میتونم بنویسم که حداقل آروم بشم،مغزم بایگانی بشه،باید بنویسم تا حالم یکم بهتر بشه،آخه من  آدم نوشتن بودم با وبلاگ نویسی خو گرفته بودم،حتی خودمم باورم نمیشه چطور۵سال تونستم فاصله بگیرم...دوباره من و وبلاگ نویسی و سه نقطه هایی که معنیشون کلی حرف نگفته است...
تصمیم گرفتم بعد از ۵ سال دوباره شروع کنم به نوشتن با این تفاوت که قبلا در بلاگفا و الان در بیان...اما انگار نوشتن از یادم رفته،دیگه نمیتونم مثل قدیما خوب بنویسم،فقط میتونم بنویسم که حداقل آروم بشم،مغزم بایگانی بشه،باید بنویسم تا حالم یکم بهتر بشه،آخه من  آدم نوشتن بودم با وبلاگ نویسی خو گرفته بودم،حتی خودمم باورم نمیشه چطور۵سال تونستم فاصله بگیرم...دوباره من و وبلاگ نویسی و سه نقطه هایی که معنیشون کلی حرف نگفته است...
آن ۸.۵ ساعت اختلاف زمانی که بین تهران و تورنتوست را یادتان هست؟ 
بالاخره کار دستمان داد
صبح بیدار شدم و در عوالم بین خواب و بیداری دیدم جایی نوشته چند نفری در مراسم تشییع جان دادند
باورم نشد
 
بعد آن ۵ساعتی را که ما در حالت آماده باش جنگی به سر بردیم،‌شما خواب بودید و ما خدا خدا میکردیم همه چیز وقتی شما از خواب بیدار شده‌اید به خیر گذشته باشد
به خیر که ختم نشد اما زبانه شرش کوتاه شد و همان موقع ها که ۴۵ دیوانه توییت کرد All is well، شما هم کم‌کم چ
باورم نمیشه....
پارسال همین ماه بود. ۱۶فروردین۹۷ ...
زنگ زدم بهش...گوشی روجواب داد....
سلاااااام. چطوری ؟
سلام؛ خوبی؟ هنوزنرفتی؟ گفتم بهت زنگ بزنم زیارت قبولی بگم از مشهد اومدی، سال نوت مبارک! نمیای قم ببینیمت؟ امسال عید نیومدی دلمون تنگ شده...
نه نمیتونم بیام، دارم میرم، وقت ندارم. این هفته وسط هفته بیاید‌ تهران دیدن خانمم! این دفعه خیلی داغونه بیاید بهش سر بزنید‌‌‌‌...
توکه میدونی وسط سال تحصیلی نمیتونم بیام تهران! بچه هامدرسه دارن...
میدونم ول
همون قدر که لازم داری، مواظب نَفْسِ خودت باشی، مواظب آدمای دور و بَرِتْ هم باش .. حرفا، عمل، رفتار، عقیده، باور، عادت ها، افکارشون وو
گاهی، گمراهی آدما از یه حرف ساده، یه عادت معمول، آدمای دور و برشه.
 
راه نجات هم از درون خود آدم شروع میشه .. 
گاهی مدتی گمراهی رو به دوش می کشی، و با کلامی و جمله ای از یه رهگذر از زندگیت، به خودت میای ..
حالا نمی دونی دلت از عمری که با گمراهی گذروندی بسوزه یا از راه و مسیر نو خوشحال باشی ..
خدایا آرزومه بنده ای باشم
باورم نمیشه از صبح که بیدار شدم این همه کار کردم کلی زبان خوندم. کتابم رسیدم فصل هشت بخش اول. باورت میشه بعد از مدتها تونسته باشم اینجوری کار کنم. اصلا نفهمیدم زمان چجوری گذشت. خیلی خوشحالم. یعنی میشه حالم همینجوری بمونه؟ همین اومدم ابراز شادی کنم از این اتفاق فرخنده بعد از مدتها! :دی الانم میخوام به خودم جایزه بدم برم حموم :دی :/  تابستون لعنتی گرم. تا یکو دو به خودم استراحت میدم بعد میشینم شیفت بعدی :دی وااای یه لحظه سرم گیج رفت جدا شدم انگار ا
دیشب پست گذاشتم تو ورسکه امشب تولدمه و ناراحتم
خرآقا ندیدچطور دلم میاد بهش بگم خرم ب خودم مربوطه
ولی کلی آرمی اومدن اظهار محبت ک سوییتی ناراحت نباش کنار خانوادت خوشال باش 
آقا خیلی جالب بود از اونور جهان ب ادم تبریک بگن و دلداری بدن
ولیییی خرآقاااااا ندیدددددد و لجم گرفت 
وای خدااا باورم نمیشه انقد دیوانه ام ک میرم هی ادیت میکنم ک بیاد بالاترشاید خرآقا ببینش
ولی خدایی خر نیس خیلی نازتر از خره
سر درد منو میکشه یه روز!
....
باورتون نمیشه روز خاک سپاری برفی بااارید بی سابقه ...تو قبرستون!همه با چترای مشکی ...تو یه زمین سفید سفید که برف همه قبرا رو قایم کرده بود جز یه گور باز ...که قرار بود مامان بزرگ رو در آغوش بگیره...انگار تنها مرده اون منطقه و شهر مامان بزرگ من بود...و رفتنش ...زمین سفیدو سیاه کرده بود...
خیلی بد بود...بد
کاش میشد اشک ریخت...
کاش میشد جیغ زد و این صدای "قزم قزم "گفتنای مامان بزرگو از ذهن پاک کرد ...
میدونین؟
اصلا باورم نمیشه که دیگ
باورم نمیشه ی روز قبل رفتن که تقریبا مطمئن بودم همه چی اکیه سفرم بهم خورد..حسم؟داره قلبم میترکه از درد... همش فکر میکنم الان باید کجای مسیر می‌بودم و خاطرات پارسال جلوی چشمامه..
همسر؟بهش گفتم حالا که من نمیتونم  تو برو به جای جفتمون..قبول نمی‌کرد ولی بالاخره راضی شد..
بهش قول دادم آخر هفته تنها خونه نمونم....دارم میرم شهرستان پیش مادرشوهر اینا..توی ترمینال پر از ماشین های مهران شلمچه بود...داغ دلم تازه شد...
همسر میگه هر جا میرم اول به جای تو نماز
¯̄ ̶❤░ باور | Bavar شادمهر عقیلی ░❤¯̶̄

♪ باورم نمیشه دستات
توی دست من نباشه
رو درو دیوار خونه
گرد تنهایی بپاشن
♫ تو همونی که میگفتی تو دنیا
هیشکی مثل من پیدا نمیشه
تو همونی که میگفتی قلبم
مال تو باشه واسه همیشه
♪ باورم نمیشه چشمات
بره مال دیگرون شه
با غریبه اشنا شه
با غریبه مهربون شه
♫ تو همونی که میگفتی تو دنیا
هیشکی مثل من پیدا نمیشه
تو همونی که میگفتم قلبم
مال تو باشه واسه همیشه
تو همونی که میگفتی تو دنیا
هیشکی مثل من پیدا نمیشه
تو همون
16/7/97امروز گوشی موبایل دستت بود منم گفتم سوفیا عشقم بگو الو سلام بابا،واااای باورم نمیشه تو سریع گفتی الو للام،باورت نمیشه کشته شدم از بس ذوق کردم،صبحشم خاله گفت دست نزن بده،تو هم سریع گفتی بده!!!!وای مامان شکر خدا که تو رو دارم ماشاءالله بهت که ایقد تیز و باهوشیکلمه های که میگی رو دوست دارم همون موقع برات بنویسم اما وقت نمیکنم مخصوصا این روزا که اسباب کشی داشتیم و از خونه رجایی اومدیم خونه جدید،ان شاءالله که اساب کشی بعدی خونه خودمون باشیم،
همه چیز از اون ضربه‌ی عمیق و ناگهانی شروع شد. یا در واقع خراب شد.از اون اشک ها. از اون اتفاق. راجع به این شکی نیست. دلیل شاید اون نباشه ولی خرابی از اونجا شروع شد. به قطع. چرا؟ شاید اون اشک‌ها غلط های من بودن. بعد هم پروژه برداشتنِ عمیق و شدید، بی وقتیِ شاید خودخواسته، آزمون، دانشگاه و غیره.
چرا دنبال دلیل و مرورم؟ نمیدونم. شاید چون یکبار برای همیشه خودم رو ببخشم.
+ دلم میخواد برم جلوی دانشکده پایین و گل بکنم و بزنم روی نامه‌م. یه عالمه هم بذارم ل
خاک در قنبرم، حیدری ام حیدریریزه خور این درم، حیدری ام حیدریرزق به دستان اوست، ساقی و صاحبْ سبوستمست میِ کوثرم، حیدری ام حیدریاز دم قالوا بلىٰ، با کرم مرتضیفاطمه شد مادرم، حیدری ام حیدریاصلِ اصول خداست ، نفسِ رسول خداستشیعه ی پیغمبرم، حیدری ام حیدریبه چه مبارک شده، با خط خوش حک شدهبر روی انگشترم، حیدری ام حیدریمِهر علی منجلی است، حجت سید علی استپشتِ سر رهبرم، حیدری ام حیدریهرکه بپرسد مرا، کیست تو را ناخدا؟نام علی می برم، حیدری ام حیدریرا
سلاممتاسفانه مطلع شدم یکی از دوستان عزیزمون، چندین ماهه که از پیش ما رفته!آقا میثم، مدیر وبلاگ زندگی...گویا به علت بیماری...من که اصلا باورم نمیشه
پ.ن 1: برای پدر و مادرش آرزوی صبر دارمپ.ن 2: شرمنده که مدتیه نیستم. جایی مشغول به کار شدم که وقت خالی برام نزاشته

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اسپیس آی تی