نتایج جستجو برای عبارت :

انشا توصیف خانه مادربزرگ

متن در مورد خانه مادربزرگ توصیف مادر بزرگ انشا در مورد صندوقچه مادربزرگ انشا در مورد مادربزرگ مهربان متن در مورد خانه قدیمی مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی توصیف حیاط خانه مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی در پاییز
ادامه مطلب
انشا درباره ی روز معلم انشا ادبی در مورد معلم انشا در مورد معلم خوب و بد انشا در مورد معلم با مقدمه انشا در مورد شخصیت معلم انشا در مورد شغل معلمی انشا در مورد معلم نگارش انشا درمورد معلم با مقدمه و نتیجه
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
انشا کوتاه درباره برف انشا درمورد زمستان پایه هفتم انشا در مورد برف با مقدمه انشای ذهنی درباره برف انشا در مورد زمستان با مقدمه و نتیجه انشا درباره روستا در زمستان انشا در مورد کوهستان برفی انشا در مورد یک روز سرد زمستانی
ادامه مطلب
انشا ریشه هایش در ابر فرو رفته است انشا ص 96 پایه نهم انشا در مورد درختی که شاخه هایش روی زمین گسترده شده است انشا در مورد درختی که پا در هواست انشا صفحه ۹۶ نگارش نهم انشا صفحه 93 نهم انشایی درمورد درختی که پادرهواست انشا تخیلی درباره درخت
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
انشا در مورد برف و زمستان انشا در مورد یک روز سرد زمستانی یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید انشا در مورد برف با مقدمه انشا در مورد زمستان با مقدمه و نتیجه انشا کوتاه درباره برف انشا زمستان در روستا انشا در مورد یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید
ادامه مطلب
انشا ادبی در مورد یک روز برفی انشا در مورد برف با مقدمه انشا در مورد یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید انشا ادبی در مورد یک صبح برفی زمستان انشا کوتاه درباره برف انشا در مورد خاطره یک روز برفی انشای ذهنی درباره برف انشا در مورد کوهستان برفی
برای دیدن انشا به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
انشا فیل و فنجان طنز انشا طنز درباره ی فیل و فنجان معنی فیل و فنجان داستان کوتاه درباره فیل و فنجان انشا درباره فیل و فنجان به کمک راههای پرورش فکر انشا فیل و فنجان جدید تفسیر ضرب المثل فیل و فنجان انشا درمورد فیل و فنجان با مقدمه و نتیجه
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
انشای ادبی در مورد پاییز انشا در مورد پاییز هفتم انشا پاییز فصل هزار رنگ مقدمه انشا پاییز انشا در مورد پاییز با مقدمه بدنه و نتیجه انشا درباره پاییز در روستا انشا درمورد پاییز با مقدمه بدنه نتیجه متن عادی درباره پاییز
ادامه مطلب
انشا در مورد یک روز سرد زمستانی انشا درباره یک روز برفی انشا در مورد یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید انشا کوتاه درباره برف انشا در مورد برف با مقدمه خاطره از یک روز برفی انشای ذهنی درباره برف داستان کوتاه در مورد یک روز برفی
ادامه مطلب
انشا درمورد مادر با مقدمه بدنه و نتیجه انشا در مورد مادر با مقدمه بدنه نتیجه انشا درباره مادر کلاس هفتم انشا مادر ابتدایی انشا عادی درمورد مادر انشا در مورد مادر پایه هفتم مقدمه در مورد مادر انشا در مورد مادر به زبان ساده
ادامه مطلب
انشا در مورد امام زمان کلاس هفتم انشا در مورد امام زمان کلاس پنجم انشایی درباره ی ظهور امام زمان انشا احساسی در مورد امام زمان انشا در مورد امام زمان به زبان عادی و ادبی انشا در مورد امام زمان عج الله انشا در مورد نیمه شعبان کلاس چهارم انشاء درباره امام زمان (عج)
ادامه مطلب
داستان کوتاه درباره نیمه شعبان انشا در مورد امام زمان برای کودکان انشا در مورد نیمه شعبان کلاس چهارم انشا احساسی در مورد امام زمان شعر در مورد نیمه شعبان انشا در مورد امام زمان کلاس پنجم انشا در مورد امامت امام زمان انشا در مورد امام زمان به زبان عادی و ادبی
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
درد دل موش ازمایشگاهی طنز
انشا طنز وغیر طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی
درد دل یک موش ازمایشگاهی غیر طنز
درد دل موش آزمایشگاهی

انشا غیر طنز از درد دل یک موش آزمایشگاهی
انشا درباره سایه ادم
انشا در مورد موش
انشا طنز درباره تلفن همراه
انشا درمورد ماهی در حوض قالی غیر طنز
ماهی در حوض قالی یعنی چه
انشا درباره ی ماهی در حوض قالی طنز وغیر طنز

معنی ماهی در حوض قالی

انشا طنز درمورد سایه ی آدم
انشا در مورد سایه ادم
انشا ایستادن توی صف
انشا در مورد انتقال خون
انشا در مورد نسیم بهاری متن در مورد فصل بهار انشا در مورد بهار کلاس ششم جملات زیبا در مورد بهار انشا درباره بهار با رعایت مراحل نوشتن توصیف شکوفه های بهاری انشا درمورد بهار مقدمه بدنه نتیجه متن عادی درمورد بهار
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
خاطره از یک روز برفی انشا کوتاه درباره برف انشا در مورد یک روز سرد زمستانی انشا در مورد برف با مقدمه داستان کوتاه در مورد یک روز برفی یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید انشای ذهنی درباره برف انشا در مورد یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
انشای جانشین سازی برف انشا جانشین سازی برف انشا جانشین سازی برگ انشا جانشین سازی برگ درخت انشای جانشین سازی درمورد برف انشای جانشین سازی با موضوع برف انشا در مورد جانشین سازی برف انشا جانشین سازی با موضوع برف انشا جانشین سازی از زبان برف
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود امده تصورکنیدوتصویرذهنی خودرابنویسید انشا کوتاه درباره فضاپیما روی کره ماه انشا درون یک فضاپیما روی کره ماه درون یک فضاپیما را که روی کره فرود امده است تصور کنید و تصور ذهنی خود را بنویسید انشا تصور کنید درون یک فضاپیما هستید که روی کره ماه توقف کرده اید انشا فضاپیما که روی کره ماه فرود امده انشا درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود آمده انشا درباره تصویر ذهنی از کره ماه
ادامه مطلب
انشا می نویسیم تا ....۱- بتوانیم آنچه را که در اندیشه داریم به زبانی رسا وشیوا به دیگران انتقال دهیم
۲- بتوانیم قوه ی تخیل و استدلال را پرورش دهیم و استعدادهای خود را کشف و هدایت نماییم
۳- بتوانیم دنیا را ازدریچه ای نو حس کنیم ودرک بهتری از زندگی داشته باشیم
جواب نگارش دهم صفحه 119 انشا صفحه 119 دهم انشا صفحه 119 نگارش دهم انسانی انشا صفحه ۱۱۹ نگارش دهم نوشته داستان گونه نگارش دهم نوشته داستان گونه پایه دهم مثل نویسی صفحه 122 نگارش دهم نوشته ای داستان گونه بنویسیدپیش ازنوشتن عناصر آن را مشخص کنید
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
انشا در مورد ویژگی کتاب خوب انشا در مورد کتاب یار مهربان یک انشای زیبا در مورد کتاب انشا در مورد کتاب از نگاه نویسنده انشا از زبان کتاب انشا در مورد کتاب از نگاه تصویرگر انشا در مورد کتاب از نگاه کتابفروش انشا در مورد کتاب از نگاه ناشر
انشا کامل در ادامه
ادامه مطلب
انشا پاییز فصل هزار رنگ انشا درباره ی فصل پاییز انشا درباره پاییز کلاس هفتم با مقدمه انشا در مورد پاییز هفتم انشا در مورد پاییز با مقدمه بدنه و نتیجه انشا درمورد فصل پاییز همراه با بند مقدمه بندهای بدنه بدنه نتیجه انشا درباره پاییز در روستا انشای ادبی در مورد پاییز
 
پاییز جلوه ای از زیبایی آفرینش است،
وقتی پرندگان در حال کوچ در آسمان تابلوی شگفت انگیزی را می‌سازند،نقاش پاییز با ترسیم نقش نگاری به زمین، کار و تلاش خود را آغاز می‌کند. به در
چند دقیقه بعد،رعنا توی اتاق خواب داشت وسایلش را جمع می کرد که برود خانه مادرش.بهمن دقیقا رو به رویش نشسته بود و هرچه رعنا را صدا می کرد،رعنا جوابی نمی داد. از جایش بلند شد و رفت در ورودی ساختمان را قفل کرد.می خواست با این کار مانع رفتن رعنا بشود،اما کارش احمقانه بود. هنوز مثل بچگی هایش فکر می کرد. یک بار هم که می خواست نگذارد مادربزرگ برود خانه شان،کفش هایش را قایم کرده بود توی انباری؛مادربزرگ با کفش دیگری رفت. اما این بار قصه کمی فرق می کرد؛ به
بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید   
روزهای بارانی همیشه یک طور خاص‌اند. اصلاً همین که از خواب بیدار شوی و پرده را برای دعوت نور خورشید به خانه کنار بزنی و باران را ببینی، برای شروع یک روز پر از دل‌تنگی کافی‌ست!همین که ببینی آسمان گریه می‌کند و حسابی دلش گرفته یاد بغض کهنه‌ات می‌افتی؛ خصوصاً اگر اول بهار هم باشد. بهار و باران دو یار جداناشدنی‌اند و از ازل پیوندی مقدس با آسمان داشته‌اند. همین ک
گذر رودخانه انشا
انشا در مورد گذر رودخانه پایه ی نهم
انشا درمورد گذر رودخانه با مقدمه ونتیجه وبدنه
انشا در مورد رود از زبان خودش

انشا در مورد رود کلاس پنجم
انشا از زبان رودخانه
توصیف رودخانه
انشا در مورد گذر رودخانه با روش پرورش ذهن

انشا درباره گذر رودخانه پایه نهم ۹۷-۹۸ توصیف خواندنی و جذاب
انشا درباره توصیف گذر رودخانه برای کلاس نهم انشا درباره گذر رودخانه با مقدمه، توصیف و نتیجه گیری
مقدمه : طبیعت
جای زیبایی است و آسمان و جنگل و دریا و ز
 انشاء درباره ی کتاب خوب دوست خوب
انشا در مورد ویژگی کتاب خوب انشا در مورد کتاب از نگاه نویسنده یک انشای زیبا در مورد کتاب یک بند در مورد کتاب انشا از زبان کتاب مقدمه درباره کتاب انشا کتاب خوب دوست خوب انشا در مورد کتاب از نگاه کتابفروش
انشا کامل در ادامه مطلب
ادامه مطلب
وابستگی کودکان به پدربزرگ و مادربزرگ خوب است یا نه؟
 
 
گاهی وقت ها کودکان به علت شرایط کاری والدین شان ناچار هستند چندین ساعت از روز را در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ خویش سپری کنند. زمانی که کودکان ساعتهای زیادی از روز را در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ هستند، زمینه وابستگی در آنها ایجاد می شود.
هرچند پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها میتوانند نقش حمایتی مفیدی برای کودک و والدین داشته باشند ولی گاه همین پشتیبانی، میتواند زیان آور و آسیب رسان باشد.
 
ادام
۵ انشا با موضوع شانس
                                  

اولین انشا
مقدمه انشا شانس
شانس اقبال یا فرصت همان بخت است چه بد باشد یا خوب.
آنچه بعنوان شانس رخ می‌دهد خارج از کنترل فرد است و بدون توجه به اراده، قصد، یا نتیجه مورد نظر است.
دیدگاه فرهنگ‌ها نسبت به شانس از احتمال و تصادف تا ایمان و خرافه متفاوت است. برای نمونه رومیان برای تجسم شانس به الهه
ادامه مطلب
موضوع انشا: آسمان شب
تاریک شدن زودتر از حد معمول تو زمستون اخرش کار دستمون میده ، اینو من به دوستم گفتم یکم همدیگرو نگاه کردیم شونه هاش رو بالا انداخت گفت:حالا که چى! ما که هر روز اومدیم و تا اخراى شب موندیم چیزیمون نشد ..
ادامه مطلب
انشا پاییز صفحه 20 نگارش هفتم
انشا با مقدمه و نتیجه پاییز انشا با مقدمه و نتیجه درمورد انشا با مقدمه و نتیجه پاییز انشا پاییز انشا 7 پاییز انشا صفحه 20 انشا صفحه 20 پاییز هفتم انشا جدید پاییز انشا غیرتکراری پاییز انشا هفتم صفحه 20 درباره پاییز انشاهای صفحه 20 هفتم مهارت های نوشتاری هفتم مهارت های نوشتاری هفتم صفحه 20 مهارت های نوشتاری هفتم درباره پاییز تحقیق پاییز متن ادبی درباره پاییز متن ادبی پاییز صفحه 20 هفتم انشا هفتم درس 1 انشا درس 1 پایه 7 پای
1- ابتدا یک نقشه ذهنی تهیه کنید:یعنی برای اینکه بتونید راحت تر و بهتر انشا بنویسید باید اون رو به 4 بخش تقسیم کنید :
موضوع : یکی از مهم ترین اجزاء یه انشا هستش که باید در مورد اون بنویسید ( موضوع باید کوتاه و کلی باشه)
مقدمه : قبل از شروع انشا باید در مورد اون مقداری توضیح بدید مثلاً اگه موضوع شما باشه روستا می تونید بگید : روستا یک مکان هستش که در هر شهر و استان وجود داره و .... .
تنه و یا بدنه : در این بخش باید توضیح هاتتون رو مجمع تر کنید یعنی سعی کنید
انشا درباره پاییز انشا درباره پاییز کلاس هشتم انشا در مورد پاییز هفتم با مقدمه بدنه و نتیجه انشا درباره پاییز کلاس هفتم با مقدمه و نتیجه گیری انشا درباره پاییز کلاس هفتم با مقدمه بدنه نتیجه انشا در مورد پاییز با مقدمه بدنه و نتیجه انشا در مورد حیاط مدرسه هفتم انشا در مورد پاییز با مقدمه و نتیجه
 
مقدمه :به نام خداوند مهربانی که این همه زیبایی برای آفریده است ، انشای خود را آغاز میکنم .
متن انشا:من خیلی فصل پاییز را دوست دارم .
هم چون مدرسه ها د
انشا نویسی از پر استرس ترین کار هاست زیرا بدلیل عدم اعتماد به نفس و باور به اینکه خود لعنتیت میتونی انشا بنویسی باعث شده اکثر دانش آموزان انشا هاشون رو از سایت های مختلف کپی پیست کنن که در بیشتر مواقع معلم مچشون رو گرفته . حالا چه غلطی باید کرد ؟
مهم ترین اصل انشا نویسی باور به خوده اگه به خودت باور نداشته باشی که میتونی بنویسی هیچوقت نمیتونی بنویسی حتی تو فضای مجازی.
خودت رو باور کن و بدون نوشته های یه نویسنده نه دیر میاد نه زود میاد بلکه هر و
مسابقات انشای نماز کشوری انشای نماز برگزیده در مسابقات موضوعات انشای نماز برای مسابقات مقدمه ای زیبا برای انشای نماز نمونه سوالات انشای نماز انشا نماز زیباترین نیایش مقدمه زیبا برای شروع انشا نماز نمونه انشای نماز
ادامه مطلب
موضوع انشا:قرنطینه را چگونه میگذارنید؟بسمه تعالیقلم در دست میگیرم و در دریای خروشان کلمات غرق می شوم...۱-خواب۲- کتاب۳- کباباین بود انشای من...اعتراف می کنم که این قرنطینه خوب داره بهم می سازه...اصلا حاضرم حبس خانگی رو قبول کنم...خانم های خانه دار چرا قدر نمیدانند در خانه ماندن را...اصلا صفاسیتی...
کانال انشا تلگرام                  http://t.me/davazdahumi

برای دانلود انشا های بیشتر روی لینک زیر بزنید 
https://t.me/joinchat/AAAAAFlmaACSR3WLtXQOhA
کانال انشا با موضوعات متنوع        http://telegram.me/davazdahumi
برای رفتن به بزرگتزین کانال انشا روی لینک زیر بزنید 
https://t.me/joinchat/AAAAAFlmaACSR3WLtXQOhA
کانال انشا تلگرام                  http://t.me/davazdahumi

برای دانلود انشا های بیشتر روی لینک زیر بزنید 
https://t.me/joinchat/AAAAAFlmaACSR3WLtXQOhA
کانال انشا با موضوعات متنوع        http://telegram.me/davazdahumi
برای رفتن به بزرگتزین کانال انشا روی لینک زیر بزنید 
https://t.me/joinchat/AAAAAFlmaACSR3WLtXQOhA
چگونه درمورد طبیعت انشا بنویسیم؟
همه ی ما تا به حال به طبیعت سفر کرده ایم و جنگل و دشت و درختان را از نزدیک دیده ام، ما طبیعت را شنیده ام و بوییده ایم برای نوشتن یک توصیف زیبا از طبیعت کافیست از تجارب زیبای خودتان در مواجه با طبیعت بنویسید.
ادامه مطلب
بر گر فته از کانال انشا 21 برای

پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید  
ایران من سلام. سلامی به گرمای خون ارزشمند شهیدانت. سلامی به زیبایی رخ مقدس فداکاری آن‌ها. سلامی به توانمندی غیرتشان. می‌دانم این روزها گله داری، شکایت داری. می‌دانم که فرزندانت سخت تو را عذاب داده‌اند.من دیدم که چگونه می‌لرزیدی؛ اما نه طبیبی به بالینت آمد و نه کسی گوشی شنوا شد برای شنیدن دردِدل‌هایت. دیدم که چگونه البرزت بغض کرده بود و کسی آغوشش را برایش نگش
 
 بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید  
۴سالگی پدرم به دیار باقی رفت. تصاویر پراکنده‌ و محدودی از او دارم. شاید به ده‌تا نرسد. مادرم نقش پدر را هم به عهده گرفت. با قالیبافی چند پسر و یک دختر را بزرگ کرد. از خودش کاست و بر ما افزود.تصویری که از او دارم قالی‌بافی است و قرآن‌ و دعا و نماز. سکوتش بیش‌تر از کلامش بود. استخاره‌گیر محل بود. در جلسات قرآن غلط‌گیر قرآن‌خوانان بود.با همان شعار که اگر دختر سوا
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه...موهاشو...وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم...دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید      زرد شدن درختان،سرد شدن هوا،بوی خاک، صدای خش خش،همه و همه خبر از آمدن فصلی رنگارنگ می دهند.فصلی که غروب هایش بغض آلود و دم صبح هایش گرفته است؛انگار همه ی روز ها جمعه است. جمعه ای که چه زیبا خورشیدش طلوع و چه غم انگیز غروب می کند. غروب های جمعه،عجیب بوی پاییز می دهد. اما چند سالی است که غروب های جمعه اش با جگرسوز ترین اتفاق بشری گره خورده است.پاییزی که تاسوعا می شو
انشا درمورد ماه مهر ( دوره ابتدایی)
از خیلی ها پرسیدم ماه مهر یعنی چی؟ گفتند:(( یعنی بوی لبخند، بوی درس و مدرسه و مشق های ناتمام، بیدار شدن از خواب تابستونی و آغاز جنب و جوش مدرسه و تلاش و کوشش))
این ماه یه سی روزه ی جالبه که بچه ها را از خوش گذرونی های تابستونی جدا میکنه و اون هارو به درس و مشق و کتاب مشغول میکنه.
ادامه مطلب
دریکی از روزهای خوب بهاری درصبح زود در یکی از روستاهای خوب شمال درحالی که زیر لحاف گرم و نرمی که مادربزرگ با دستان پرمهرش دوخته بود با صدای آواز پرندگان و نسیم بهاری که از لا به لایه درختان به شیشه ی پنجره ی اتاقم برخورد می کرد،از خواب بیدار شدم و شتابان با شادی به سمت پنجره ی اتاق رفتم و پنجره را گشودم و با دمی محکم بوی جنگل و گل های روستا و هوای تازه را وارد ریه هایم کردم و بالبخند به خورشیدتابان بالای سرم سلام گفتم و با شورو شوق جوانی به سمت
مرگ مادربزرگم 
قضایای نورچشمی ترین پسرش و همسر و فرزندانش 
نام نیکی که از مادربزرگ موند و در مقابل باز هم پسرش و فرزندانش و اینکه آیا این قضایا به اون ربط داشت یا همزمان شد؟ 
و بعدش اون و عمه هر دو مریض شدن 
و عمه سال پیش و مادربزرگ امسال مردن
و هنوز قضایای زندگی عمو وجود داره 
 
و من با خودم میگم 
فقط خدا به درون انسان ها آگاهه
مرگ مادربزرگم 
قضایای نورچشمی ترین پسرش و همسر و فرزندانش 
نام نیکی که از مادربزرگ موند و در مقابل باز هم پسرش و فرزندانش و اینکه آیا این قضایا به اون ربط داشت یا همزمان شد؟ 
و بعدش اون و عمه هر دو مریض شدن 
و عمه سال پیش و مادربزرگ امسال مردن
و هنوز قضایای زندگی عمو وجود داره 
 
و من با خودم میگم 
فقط خدا به درون انسان ها آگاهه
انشا درباره عاقبت فرار از مدرسه صفحه 81 پایه نهم
انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه انشا درباره عاقبت فرار از مدرسه انشا درباره ی عاقبت فرار از مدرسه انشا کوتاه در مورد عاقبت فرار از مدرسه انشا عاقبت فرار از مدرسه انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه در قالب خاطره انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه طنز انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم انشا درمورد عاقبت فرار از مدرسه با قالب داستان انشای عاقبت فرار از مدرسه
 
دیروز با بابام نشسته بودم و صحبت ا
انشا در مورد یک تصویر ذهنی انشا ذهنی در مورد طبیعت انشا در مورد عکس انشا ذهنی در مورد قاب عکس انشا تصویر نویسی ذهنی پایه هشتم عکس انشا انشا صفحه ٩٢ هشتم تصویر سازی پایه هشتم پیمایش صفحه
 
انشا درباره تصویر نویسی صفحه 84 نگارش هشتمتصویر اول : تابستان سوزان فرا رسیده است و باری دیگر عشایر مجبور به کوچ به ییلاق شده اند. این گرما برای افراد قبیله غیر قابل تحمل است و همه را کسل کرده است. اسب ها تشنه اند و دیگر نای راه رفتن را ندارند. بز ها و حیوانات دی
 
● موضوع انشاء به پسرها :  فکر کن ۲۵ سالته.
پی نوشت ها:▪ اوکیا نام یکی از شخصیت های سریال های ترکی است...
▪ تصویر اصل انشا به نظرم جالب تر بود تا اینکه متنش رو بنویسم.
▪ به نظر درک اینکه در بازیهای کبدی قهرمانی زنان آسیا در گرگان، مربی تیم دختران تایلند که مرد بوده ، را برای اینکه تو سالن راهش بدن روسری سرش میکنن سخت تر از این انشاست .
 
از قدیم ها و خیلی سال پیش
شاید بگویم دوران کودکی
باورتان می شود که
 من از مادربزرگم می ترسیدم
هنوز هم می ترسم
می پرسید چرا؟
از آخرین خاطرات کودکی ام که در گوشه خاطراتم است
همین قدر یادم می آید
که دفعه اولی که من عقل درست و حسابی داشتم
و
تازه می فهمیدم چی به چیه
به خانه مادربزرگ رفتیم
از همان کودکی وزن سنگینی داشتم
در را که باز کردند
جوری صورتم را می بوسید
انگار مزه مزه می کند
دهان بی دندان و لب های شل و ول
را بر لپ های من آنچنان می کشید
و از مزه اش
انشا در مورد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی
 انشا اول درباره سردار قاسم سلیمانی
 مقدمه : افسانه ها ، تا زمانی افسانه می مانند ، که اتفاقی مانند آن در عصر ما نیفتد ، اخیرا یکی دیگر از افسانه ها به وقوع پیوست و تبدیل به خاطره ای تلخ برای تمامی آزادگان این کره ی خاکی شد؛شاید بگویید کدام افسانه؟! افسانه ی جاودانی پهلوان هایی مانند رستم و پیدا شدن فردی همتای مالک اشتر و دوباره تکرار شدن ضایعه ی تلخ حضرت ابوالفضل (ع).  بند : مالک اشتری دیگر معروف به س
تو یه کتابی خواندم که نوشته بود:
پیرمرد میگفت
با گذشت سالها می بینی که پیر شده ام
و امیدوارم داناتر هم شده باشم.
قدیم ترها وقتی توی خیابان و یا پارک ها راه می رفتی دست بیشتر پیرمردها مجله و روزنامه می دیدی،وقتی  هم خانه
پدربزرگ ها و مادربزرگ ها می رفتی کنج یکی از اتاق ها یک کتابخانه با کتاب های مورعلاقه شان بود،شنیدن اخبار و رادیو 
و دیدن مستندها هم از سرگرمی های جالب اونا بود.خب معلومه چنین پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی با کلی تجربه و آگاهی 
پیر
  بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید        
زرد شدن درختان،سرد شدن هوا،بوی خاک، صدای خش خش،همه و همه خبر از آمدن فصلی رنگارنگ می دهند.فصلی که غروب هایش بغض آلود و دم صبح هایش گرفته است؛انگار همه ی روز ها جمعه است. جمعه ای که چه زیبا خورشیدش طلوع و چه غم انگیز غروب می کند. غروب های جمعه،عجیب بوی پاییز می دهد. اما چند سالی است که غروب های جمعه اش با جگرسوز ترین اتفاق بشری گره خورده است.پاییزی که تاسوعا
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه...موهاشو...وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم...دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
پایه ی هفتم-درس اول-صفحه ی ۲۰-روزی را که دوست دارم تکرار شود
انشا پایه هفتم صفحه ۲۰ در مورد روزی را که دوست دارید تکرار شود
مقدمه:همیشه وقتی تویه یه شرایط خاص قرار می گیریم ،اولین حسی که به ما دست می دهد حس نا اشنایی و ترس است اما رفته رفته با درک موضوع و اتفاق می توان حس خود را به حسی زیبا و لذت بخش تعقیر داد.
تنه انشا :حدود دو سال پیش در خانه ی ما همه در حال تکاپو و جنب و جوش بند.مادربزرگ و خاله و عمه  در خانه مشغول بودند،و هرکدام کاری را پیش می بر
گاهی وقت ها کودکان به علت شرایط کاری والدین شان ناچار هستند چندین ساعت از روز را در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ خویش سپری کنند. زمانی که کودکان ساعتهای زیادی از روز را در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ هستند، زمینه وابستگی در آنها ایجاد می شود.
هرچند پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها میتوانند نقش حمایتی مفیدی برای کودک و والدین داشته باشند ولی گاه همین پشتیبانی، میتواند زیان آور و اسیب  
 رسان باشد.
ادامه مطلب
در خانه‌ی مادربزرگم، یک خانه‌ی قدیمی در یکی از محله‌های قدیمی یک شهر کوچک قدیمی، زمستان است. شب است. نیمه‌شب است. بیرون باران می‌بارد. از همان باران‌ها که گلی توی در دنیای تو ساعت چند است بهشان می‌گفت بارش. نور زرد رنگ یک آباژور قدیمی، دیوارهای کهنه‌ی ترک برداشته، قالیچه‌ی دستباف قدیمی، بخاری گازی که شعله‌هایش نارنجی می‌سوزد، کتری چدنی ته سوز و قهوه جوش مسی روی بخاری، یک تلوزیون ناسیونال قدیمی خاموش و خاک گرفته گوشه‌ی اتاق، یک چمدان
انشاء درخت انشا تخیلی درخت انشا از زبان یک درخت تنها در بیابان انشا در مورد درخت علم انشا درباره اگر درخت نبود چه میشد انشا در مورد فواید درخت و درختکاری انشا درمورد درخت تشنه و جویبار انشا جانشین سازی درخت ذهنی
 
انشا درباره درخت – انشا از زبان یک درخت به زبان ساده و کودکانه برای پایه تحصیلی : کودکان -ساده موضوع انشا : انشا از زبان درخت – من یک درخت هستم .مقدمه :من میخواهم خودم را به جای یک درخت بگذارم
و از زبان او حرف بزنم و درد و دل کنم
تا به
انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
انشا کوتاه در مورد زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
باز افرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد

انشایی کوتاه در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
انشا در مورد ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
داستان زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
سلام
امروز وقتی از خواب بی دار شدم متووجه پدرم رفته وبرای من با کره ی بادام زمینی  و شیره یک صبحانه ی خشمزه 
دو روسکرد ومن هم یک صبحانهی درجه یک وعالی خوردیم یعنی من فقت خوردم
بعد از صبحانه من رفتم سر درس هایم   من باید سی تا سووال در میا ور دهتا از درس آخر هدی یه ها و بیستا از از درس
مطالعات اجتماعی   ومن باید این هارا امروز میننوشتم    ونوشتم
اصرکه شد وقتی من از مسجد برگشتم به خانه کمکم کارهایمان کردیم لباس پوشیدیم وبا اوتوبوس رفتیم به خانه
معلم ، ارزش معلم ، بزرگداشت شغل معلمی ، خصوصیات یک معلم خوب و …را گرد آوری کرده ایم که تقدیم دانش آموزان عزیزی میکنیم که از سن ۷ سالگی تا سن جوانی و گاهی میان سالی شاهد زحمات و فداکاری هایی معلمانی هستند که معلمی را شغل انبیا میدانند و برای تعلیم و تربیت کودکان ، نوجوانان و جوانان از جان و دل خود مایه میگذارند. امیدوارم این نوشته برای شما مفید باشد.
۱۰ انشا در مورد معلم و معلمی  
******************************************************************
انشا در مورد معلم شماره یک
امروز مامان یا بابا برای بیدار کردنش نیامده‌اند.
نکند یادشان رفته؟نکند همگی خواب مانده‌اند و قرار است دیرشان شود؟اما نه.از مدرسه خبری نیست.آخر هفته است و قرار است همه کمی بیشتر بخوابند و دیرتر صبحانه بخورند.برای ناهار هم همگی جمع می‌شوند خانه‌مادربزرگ.هیچ بچه‌ای از چنین روزی بدش نمی‌آید.آخر اصلا چه چیز بدی در این روز وجود دار؟مخصوصا اینکه قرار است همگی دورهم باشند،همه خاله‌ها و دایی‌ها و بچه هایشان.هیچ بچه‌ای تنها نمی‌ماند و هرکس ح
انشا از زبان یک درخت کوتاه انشا از زبان یک درخت تنها در بیابان انشا تخیلی درخت انشا در مورد تک درختی در بیابان انشا در مورد درخت علم انشا درمورد درخت تشنه و جویبار انشا در مورد درختکاری سوم ابتدایی جملاتی از زبان درخت
 
انشای خودم را از زبان یک درخت تنومند و بزرگ که تبدیل به نیمکت شد آغاز میکنم . 
من یک درخت تنومند بودم با شاخه‌ای درشت و برگ‌های سبزرنگ.
من کنار دوستان و همسایگانم به‌خوبی زندگی می‌کردیم
و در روزها چندنفری زیر سایه‌ی ما استر
مادربزرگ که حالا بعد از یکی از اقدام‌های انقلابی من، دست از آرزوی ازدواج و صحبت راجع به این موضوع برداشته، این چند وقت هر بار منو می‌دید راجع به این که قبلا زمانی تو مدرسه کار می‌کردم و چرا الان دیگه نمیرم می‌پرسید و بعد هم توصیه می‌کرد که حتما دوباره پیگیر بشم تا بعد از تموم شدن دانشگاهم بتونم تو مدرسه کار کنم و بعدتر هم تاکید می‌کرد که برای من چه کاری بهتر از معلمی؟
این بار منتظر بودم دوباره این بحث راه بیفته تا بگم برگشتم مدرسه و یه کار
انشا تخیلی درخت تحقیق کودکانه در مورد درخت انشا از زبان یک درخت تنها در بیابان انشا درباره اگر من به جای درخت بودم فواید درختکاری انشا درباره جانشین سازی درخت انشا در مورد درخت وارونه نقاشی در مورد درختکاری
 
انشا درباره درخت – اهمیت درخت و درختکاری در دین برای پایه تحصیلی :  نوجوانانموضوع انشا : اهمیت درخت و درختکاری و مراقبت از درختان در دین اسلام و احادیث انشا درمورد درختکاری درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگا
گاهی وقت ها کودکان به علت شرایط کاری والدین شان ناچار هستند چندین ساعت از روز را در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ خویش سپری کنند. زمانی که کودکان ساعتهای زیادی از روز را در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ هستند، زمینه وابستگی در آنها ایجاد می شود.
هرچند پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها میتوانند نقش حمایتی مفیدی برای کودک و والدین داشته باشند ولی گاه همین پشتیبانی، میتواند زیان آور و اسیب  رسان باشد.
بارها دیده شده که پدر و مادر بر اساس روش قدیم با کودک رفتار نم
زنگ
درس
فعالیت های انجام شده (تدریس)
فعالیت های خواسته شده (تکلیف)

اول
ریاضی
حل تمرین از نامگذاری زوایا
سوال 5 تا 10 صفحه 59 و 60 کتاب تکمیلی در کتاب ، صفحه 62 سوال 13

دوم
سبک زندگی
تدریس تا صفحه 70
حل تا صفحه 75 ، تشکیل گروه برای پژوهش

سوم
شیمی
تدریس مقداری از درس 4
دانلود جزوه فصل 4 ارز سایت همگام و نوشتن ان در جزوه (یا پرینت)

چهارم
فارسی
تدریس تا صفحه 54 کتاب تکمیلی
انشا از یکی از سه موضوع نوبت-صندلی-اگر شاعر بودم در دفتر انشا نوسته شود ، چهار درس دوم ام
بر گر فته از کانال انشا 21 برای

پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید 
من سرزمین دردها هستم، سرزمین غم و اندوه... دریایی آرام که بعد از آن حادثه طوفانی هیچ وقت به حال سابق باز نمیگردم.آن روز ، روز بسیار بدی بود روزی کع من با آن همه عظمت به ناتوانی و  حقارت خود پی بردم. آرام بودم و عاشق، عاشق تمام مسافرانی که به مقصد میرساندم. عاشق غبطه هایی که به بزرگی و عظمت من میخوردند. مغرور نبودم اما گاهی از بزرگی و عظمتم فریفته میشدم.هرگاه میخواست
حالا میرویم سراغ ۵ انشا با موضوع « انشا یک روز برفی » امیدوارم برای معلمین ، دانش آموزان و اولیا آنها مفید باشد.
در این نوشته از دلبرانه به سراغ موضوعات انشا در رابطه با برف رفته ایم ، موضوعاتی مثل :
موضوعات پیشنهادی انشا در مورد یک روز برفی
یک روز برفی را توصیف کنید
یک متن ادبی در مورد برف بنویسید.
 یک خاطره از زبان یک دانه برف بنویسید.
باراش برف زمستانی را در یک متن ادبی شرح دهید .
 

انشا در مورد بارش برف و بران در پاییز و زمستان 
قبلا هم چند
سلام نرگسم!
سلام عزیزتر از جانم!
امشب تو پیش من نیستی. مادرت دوست داشت برود خانه ی مادربزرگ من و یک روزی را آنجا با عمه های من سر کند. دوره ی نامزدی بعد از اینکه مادرت را آورده بودم اهواز و چند روزی را اینجا گذراند، برگشتیم اردبیل و یک بار به دایی اش گفتم: این دختر شما به پدر من می گوید: پدرجون! و به مادرم: مادرجون، این مشکلی ندارد اما اینکه به عمه های من بگوید: عمه جون، این را کجای دلم بگذارم؟ دایی مادرت و مادربزرگت و مادربزرگ مادرت که همگی آنجا ب
میمِ اسمم می گرفت و سینِ فامیلی ام می زد توی ذوق. برگشته بود، هم لکنت زبانم هم معلمم از مرخصی. هنر داشتیم. من با عشقِ تمام، گل و گلدان کشیده بودم. معلمم با حواس پرتیِ تمام، زنگ هنر را کرد زنگ انشا. من در مورد نان نوشته بودم و تمام نانوایی های اطراف خانه مان را توصیف کرده بودم، بربری و سنگک و ماشینی و عراقی‌. نوبت من بود، "سبزی" نه اول لیست بود نه آخر لیست، من به میانه ترین حالت ممکن مضطرب بودم و تمام حروف در دریای لکنتم غرق شده بود. گل و گلدانی که ب
سلام
یادمه تو دوران راهنمایی انشا داشتیم و من همش 17 اینا میگرفتم. پسر همسایمون که پنج سال ازم بزرگتر بود برام یه بار نوشت تا نمره بهتری بگیرم اینبار 13 گرفتم. اصلا شاخ دراوردم چون واقعا زیبا بود. چند ماه پیش گفتم بهش که اون انشایی که برام نوشتی 13 شدم گفت دبیرش کی بود گفتم فلانی. گفت اون به انشاهای خوب نمره خوب نمیده. یه روز که باهاش کلاس داشتیم من تو موقع درس داددنش یه کم حرف زدم منو کشید بیرون و من فهمیدم که الان تو گوشی بهم میزنه سرمو انداختم زی
امروز صبح هم مثل همیشه پرهام برای اینکه به مدرسه برود، از خواب بیدار شدد، به دستشویی رفت و دست و صورت خود را شست. بعد سر سفره رفت. وقتی سر سفره رسید، پدربزرگ، مادربزرگ و مامان، همینطور در چشم های پرهام نگاه می کردند. سکوت عجیبی خانه را پر کرده بود. پرهام سکوت خانه را شکست و گفت:«اتفاقی افتاده؟»
پدربزرگ گفت:«نه عزیزم! فقط ما این همه وقت منتظر بیدار شدن شما بودیم. خب زود بخواب بچه.»
بعد ادامه داد:«ساعت را نگاه کن.»
پرهام یک نگاه به ساعت انداخت. ساع
 
اومدم اطلاع بدم تا پایان امتحانات دی ماه بنده نمیام انشا الله...
 
نظر خواستید بذارید خوش حال می شم...
 
انشا الله همه امتحانا رو خوب بدن...
 
( البته شاید اگه رفتم مدرسه قبلیمون یه پست بذارم.... شاید....)
 
خوش باشید...
 
پیشاپیش یلداتون مبارک 
 
 
 
مقدمه:مدرسه عامل و سبب بسیاری از فعالیت های علمی و فرهنگی و پژوهشی است که دانش آموزان با استعداد مربوط به رشته های خاص انتخاب می شوند و ایفای نقش می کنند. مثل تیم های فوتبال و والیبال و شطرنج و فعالیت های قرآنی و آزمون های المپیکی و هنری.
تنه ی انشاء:همان طور که گفته شد هر مدرسه ایی بنا بر استعدادهای دانش آموزان خود تیم های تشکیل می دهد و آن را در بالین خود می پروراند و به آن بال و پر می دهد تا دانش آموزان در مهد علم و دانش پیشرفت کنند و پله های تر
مقدمه:مدرسه عامل و سبب بسیاری از فعالیت های علمی و فرهنگی و پژوهشی است که دانش آموزان با استعداد مربوط به رشته های خاص انتخاب می شوند و ایفای نقش می کنند. مثل تیم های فوتبال و والیبال و شطرنج و فعالیت های قرآنی و آزمون های المپیکی و هنری.
تنه ی انشاء:همان طور که گفته شد هر مدرسه ایی بنا بر استعدادهای دانش آموزان خود تیم های تشکیل می دهد و آن را در بالین خود می پروراند و به آن بال و پر می دهد تا دانش آموزان در مهد علم و دانش پیشرفت کنند و پله های تر
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم فرهاد

انشا در مورد تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
معنی بیت تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم
دانلود کتاب تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم

معنی شعر ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
دانلود آهنگ تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم
انشا درمورد تورا ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترجمه شعر کهن بوم و بر
پسر:حوصلم سررفته
پدر:یه ملاقه ازروش بردار
پدریزرگ:میخوای زیرشا کم‌کن
مادر:همین الان اینقدربازی کردیم
مادربزرگ:بیا ببین چی دوست داری بیارم بخوری
پسر:نه میخوام برم بیرون بریم خونه یکی
پدر:مثلا کجاحرف شهربازیا رستوران نباشه ها
پدربزرگ:عجب دوره زمونه ای شده این بچه ها پی حرف نمیرن هی خرج میتراشن
مادر:منم حوصلم سررفته
مادربزرگ :میخوای آش درست کنیم دورهمی بخوریم
امام زمان:یه سربه من بزن حال وحوصلت خوب میشه 
این جمعه هم داره میگذره امام خوبم کج
این همه بدبختی در دل و ذهنم حس می‌کنم، با این حال غصه‌ی مریض شدن سگ پسردایی‌ام را هم می‌خورم. دلم برای خانه‌ی مادربزرگ تنگ شده بود. بارها خوابش را دیدم. بارها یعنی بالای 30 بار. امروز به همه‌ی اتاق‌هایش سر زدم. از آدم‌هایش عکاسی کردم. دنبال عینک مادربزرگ گشتم. قرار است از این به بعد روی صورت من باشد. مادرم عینک قدیمی‌تر مادربزرگ را انداخته بود دور. وقت نشد که به انباری، حمام و سرویس حیاط سر بزنم. دلم می‌خواست به پشتِ خانه هم بروم. انگار حصا
سلام رفیقمدت هاست که برایت ننوشته ام از یادت غافل شده ام نه تنها تو بلکه از یاد تمام دوستان شهادت غافل شده ام دوستان شهیدی که حالا دوستان من هم هستند. ولی دنیای پر فریب و نیرنگی که شیفته آن شده ام شما را از من جدا کرد و من حتی از خود نیز غافل شده ام  دریای مواج زندگی مرا به اعماق خود برده است روزگار غریبی است.........  حتی همرزمانت تو و دوستان شهید را فراموش کرده‌اند. حتی بچه مذهبی های هی بماند!!!!!!!!   این روزها اگر از شما صحبت کنیم ما را متهم به مرد
                                                                                             
                                                      
   بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید     
یا رب نگاه کس به کسی آشنا مکن گر میکنی کرم کن و از هم جدا مکن
همه غرق سکوت بودند ،و منتظر آمدنش ، همه چشم ها خیره به در کلاس بود، کلاسش با همه کلاس ها متفاوت بود چه از نظر ظاهر و چه از نظر رفتار بچ
بسم رب الرفیقمادربزرگ نشسته بود روی مبل و جوراب هاش رو گرفته بود دستش. چشمش که به من افتاد گفت: سیدجان!  _دو سه سالی هست که دیگه حافظه ش خوب کار نمیکنه و به همین سید اکتفا میکنه_ بیا کمکم کن جورابامو پام کنم.میشینم روی زمین روبروش، پاهاش رو میزارم روی پام و جورابای مشکیش رو پاش میکنم. پاها همون پاهای کوچک و تپل قبلیه ولی ورم کرده. دیگه قادر نیست خم شه و خودش جوراب هاشو پاش کنه.هنوز جوراب دوم رو کامل نکشیدم بالا که انگار چیزی یادش میاد و خیلی جدی م
یکی بود یکی نبود.مادر بزرگ یه باغچه قشنگ داشت که پراز گلهای رنگارنگ بود. ازهمه ی گل ها زیباتر گل رز بود.
البته اون به خاطر زیباییش مغرور شده بود و با بقیه گل ها بدرفتاری می کرد.
یک روز دوتا دختر کوچولو و شیطون که نوه های مادربزرگ بودند به سمت باغچه آمدند. یکی از آن ها دستش را به سمت گل رز برد تا آن رابچیند، اما خارهای گل در دستش فرو رفت.
دستش را کشید وباعصبانیت گفت: اون گل به دردنمی خوره! آخه پرازخاره. مادربزرگ نوه ها را صدازد آن ها رفتند.
اما گل رز
۳ تا انشا درباره آدم فضایی                                                                   
اولین انشا
من که نمیدانم ادم فضایی چیست.
حتما یک فامیلی است مثلا مهسا آدم فضایی شاید هم اسم یک داشمند است .
یا به آدم های بزرگ و آهنی و غول پیکر میگویند آدم فضایی ولی انها که وجودندارند!
چگیزخان مغول یک ادم غول پیکر بوده ولی همه میدانند که چگیزخان مغول زمینی بوده است.
پدرم میگویند اصلا چیزی به عنوان آدم فضایی وجود ندارد فقط تو کتاب ها وجود دارند. بعضی ها که روبات
نشسته‌ام
توی خانه یکی از پیرزن‌های فامیل و چای می‌خورم. طعم عجیبی در چایی‌اش می‌زند توی
ذوق. چیزی بین بی‌طعمی و تلخی. سخت می‌شود فهمید که مشکل از چایی است یا از پیرزن؛
یا از ترکیب جفتشان. شاید مشکل از کهنگیِ چای‌های بلااستفاده خانه پیرزن است. کسی
چه می‌داند. در خانه پیرزن‌های تنها، کلی چیز وجود دارد که سال‌هاست هیچ بشری جز
خودشان به آن‌ها نزدیک نشده. مثل شکلات‌هایی که ده دوازده سال از تولیدشان می‌گذرد
و کسی نبوده که آن‌ها را بخورد و ن
دلتنگ گذشته‌
دلتنگ خونه مادربزرگ 
دلتنگ جمعه هایی که همه تو خونه مادربزرگ جمع می‌شدیم
دلتنگ بازی با بچه‌های فامیل
دلتنگ آب‌تنی تو حوض
دلتنگ خوابیدن تو پشه‌بند
دلتنگ یه سفره از این سر تا اون سر خونه
و کلی آدم که حالشون خوبه 
که با دیدن هم حالشون بهتر میشه
دلتنگ اون ‌سال ‌هام 
دلتنگ اون روزام
دلم کمی قدیم می خواهد❣️
شهرستان مشهد انشا سفرنامه مشهد یازدهم انشا در مورد سفر زندگی جمعیت مشهد در سال 97 انشا در مورد شهر در مورد شهر زیارتی مشهد انشا در مورد سفر به شمال انشا در مورد حرم امام رضا
 
سوار اتوبوس شدیم، من و دوستم جلوتر از مادرهای خود سوار شدیم و دو تا از صندلی های عقب اتوبوس را انتخاب کردیم. خیلی خوشحال بودم.
روز شهادت امام رضا (ع) وقتی از تلویزیون گنبد طلایی امام را نگاه می کردم خیلی دلم غصه دار بود و به خدا می گفتم چرا ما به سفر مشهد نمی رویم.
خیلی از آن
داستان در مورد شاهنامه اخرش خوشه موضوع انشا شاهنامه اخرش خوشه مثل نویسی جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن مثل نویسی با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی مثل نویسی تهی پای رفتن به از کفش تنگ مثل نویسی فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه مثل نویسی فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه ریزه شاهنامه آخرش خوشه
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
هفت ساله که بودم ، داییِ بزرگم بعد از ۲۵ سال برگشت ایران ، درحالی که به جز یک داماد ، هیچ‌کدام از شوهرخواهرها و زن‌داداش‌ها و برادر و خواهرزاده‌هایش را ندیده بود ، داییِ بزرگم برای ما شکل یک سرزمین کشف نشده بود ، آن سال ، یک اتفاق رویاگونه‌ی عجیب بود که مانندش هیچوقتِ بعد تکرار نشد . هر شب و هرشب خانه‌ی مادربزرگ مهمانی بود و فامیل‌ها و آشناهای دورِ دور حتی، می آمدند و از هر خانواده‌‌ی چهار نفره‌ای دایی‌ام فقط با یک یا حداکثر دو نفرشان ا
همیشه غروب‌های عاشورا خونه‌ی مادربزرگ که بودیم، وقتی همه یکی‌یکی وسایلشون رو جمع می‌کردند و سوار ماشین می‌شدند می‌رفتند، یه حس مزخرف غیرقابل وصفی داشتم.
مثل این‌که قراره بقیه‌ی زندگیم غروب عاشورای خونه‌ی مادربزرگ باشه...
+ کاش اینجا جای بهتری بود، کاش ما آدم‌های دیگه‌ای بودیم.
++ بغضی که قراره تا آخر عمر بمونه...
بسم رب الحسین علیه السلام
روز تاسوعا بعد از پذیرایی مجلس عمویتان و جابه جایی آن سینی های بزرگ به خانه که رسیدم...
گلویم سخت درد گرفت حالم ازین رو به آن رو شد تب و لرز سردرد ...
اما خودم را به مراسم شب عاشورای پدرتان رساندم ...میدانید آقا از اول محرم با خودم گفتم اشک هایی که در مجلس ابی عبدالله بریزد فقط و فقط باید برای حسین و فرزندان و اهل و عیالش باشد و بس...
نباید ذره ای بخاطر غم های خودم اشک بریزم
و همین هم شد الحمدلله در مراسم فقط حسین بود که جلو چ
قبلا هم گفته بودم که درست‌نویسی در دو عرصه‌ی املا و انشا، جامه‌ی معنا را به تن می‌کند. به نظر می‌رسد که گفتگو‌هایی که در باب املا داشتیم، کافی باشد، البته فعلا. و در ادامه راه در زمینه املا بیشتر می‌آموزیم، ولی مهم‌ترین نکته در املا، چنانچه مهم‌ترین در نویسندگی نیز هست، تمرین و نوشتن است. بنویسید و خوش‌حال باشید که کسی غلط‌های شما را می‌گیرد!
همانگونه که در نویسندگی، درست‌نویسی مقدم بر ساده‌نویسی و زیبا نویسی است و باید ابتدا درست‌
انشای یک پسر گله دار از شهرستان لامرد استان فارس که برنده جایزه بهترین انشا درسطح کشوری و استان فارس شد...
معلّمی از دانش آموزانش خواست "فواید گاو " را بنویسند..
 نوشته‌ای که در زیر می‌خوانید تمام و کمال انشای آن دانش آموز است:
با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکّر از زحمات بی دریغ اولیا و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت می‌کشند و اگر آنها نبودند، معلوم نبود ما اکنون کجا بودیم، اکنون قلم به دست می‌گیرم و انشای خود را آغاز می‌کنم...
البته
شمع ما یک شبکی را به تو پروانه بگفت
                                                    همره من تو نباشی بگسل از بر جفت
کار من سوختن و ساختنی از بر نور
                                             شمس و تابان شدنی از در کور
گر تو باشی به جوارم  دو سه روز
                                     یا بمانی به کنارم دو سه روز
تو بسوزی ز در غفلت خویش
                                      دور گردی ز ره رفطرت خویش
عمر تو یک صلتی از بر یار 
                                       تو بسان موش با
صبح که مامان بیدارم کرد ، تو چند لحظه ای که بین بیدار شدن و نشدن بودم حس کردم چقدر به مادرم بیگانه‌م، حس کردم یه غریبه‌ست، یه زن میانسال با کمی اضافه وزن، صورت سفید، موهای قهوه‌ای و تک و توک سفید. اونقدر کابوس کوتاهی بود که سریع گفتم: بیدار شدم مامان جان. با تاکید روی مامان جان‌. انگار که بخوام به اون چند لحظه‌ای که گذروندم ثابت کنم که اون مامان‌جانِ منه! همون زن میانسال با همه نقص ها، چروک های روی صورتش، گاهی اخم و بداخلاقی هاش زیبایی زندگی
انشا در مورد بهترین دوست
بهترین دوست رفیق روز های سخت و روز های خوش بهترین دوست دوستی است که همیشه و در هر حالتی کنار ما باشد و یا به عبارتی همانگونه که ما برای او خوب هستیم او هم جواب خوبی های مارا بدهد.بهترین دوست کسی است که چه در روز های خوبی و خوشحالی و چه در روز های سخت و دشوار زندگی همیشه مانند تکیه گاهی برایمان باشد تا با او درد و دل بکنیم و از مشکلات همدیگر برای هم بگوییم و همدیگر را راهنمایی کنیم و با این اوصاف ما هم باید برای او همین کا
کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم  درس ۶ صفحه ۸۱ با موضوع عاقبت فرار از مدرسه
انشا با موضوع عاقبت فرار از مدرسه
در دوران مدرسه ام به یاد دارم زمانی که در کلاس نهم درس می خواندیم یک روز آن سه درس سخت را در یک روز و در سه زنگ داشتیم که آن درس ها شامل علوم ، زبان انگلیسی و سخت ترین آن ها ریاضی می شدند .
در آن روز پس از گذشت زنگ اول که درس علوم داشتیم نوبت به زنگ ریاضی رسید و قرار بود که از ما امتحان گرفته شود و نیز زنگ بعد از آن هم املای زبان انگلیسی داشت
کرونای لعنتی
فوت مادر بزرگ
تنها کسی که هروز بهمون سرمیزد وهمیشه هواموداشت
درسته بدخلقی داشت گاهی رفتاروحرفاش اذیتم میکرد اما همین که میدونستم دارمش قوت قلب بود حیف که قدر ندونستم
خانواده ماهممون ممکنه کرونا داشته باشیم وفعلا بیماری خاموشه!
شایدیه روزی این وبلاگ هیچوقت آپ نشه ووقتی بازش میکنید ماه ها از این پست به عنوان آخرین پست گذشته باشه و من از این دنیای لعنتی خداحافظی کردم.
 
آمار فوتی کرونا بیشتر از اخبار وزارت بهداشته
چیزی که امروز
 
بازم هوای خونمون عطر نفس هاتو می‌خوادصد تا سبد ترانه و قصه شبهاتو می‌خواد
اشکای دونه دونتون گوشه چشماتون رٙوونخونه هنوز تو رو می‌خواد مادربزرگ مهربون
چادر نماز گُل گُلی سر بُکنی توی حیاطواسه تموم بچه‌ها کلوچه رو کنی بساط
سماورت تموم روز خنده کنون قل می‌زنهعطر چاییت به دلهامون یواشکی پل می‌زنه
بازم صلوة ظهر شده تسبیح و مُهرتو بیارتٙهِ نمازت واسه ما کمی دعا بزار کنار
شنگول و منگول تو رو هنوز به یادم میارمشب هنوزم با قصتون سر روی بالش م
همان دفعه اول که در کنکور شرکت کرد داروسازی قبول شد. البته او  از کودکی هم بچه مستعدی بود. و این قبولی  او را از قبل هم در خانواده عزیزتر می‌کرد. خیلی زود کارهایی ثبت‌نام و تامین خوابگاهش توسط پدر انجام شد. اواخر شهریور بود که خانه را برای ورود به دانشگاه ترک کرد .ماه‌های اول خیلی زود به زود تماس می‌گرفت و از هر فرصتی برای برگشتن  و سر زدن به خانه استفاده می‌کرد. اما هرچه بیشتر می‌گذشت انگار بیشتر به شهر محل تحصیلش عادت می‌کردو دیگر ترمی  ی
پایه ی هفتم-درس سوم-صفحه ی ۴۲-موضوع:خانه
انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم
مقدمه:دراین سقف بزرگ که در هرثانیه اش نفسی می میمیرد و نفسی می اید بایدکه جایی باشدتابا خیال راحت و دلی اسوده روزهای زندگی را سپری کنیم و برگ جدیدی اززندگی را ورق بزنیم،به اسم خانه…
متن انشا : اگرخانه را معنی کنیم می شود سقفی بالای سرمان تامحفوظ باشیم از اسمان بزرگ که گاهی از سرخشم سرما وطوفان و سیل نازل می کند و گاهی ازسرعشق باران و برکت!چرامی گوییم
فکرش را هم نمی کردم که این قدر زود تمام شوند؛ انگار همین دیروز بود که در کلاس می نشستیم و از پشت پنجره ، پاییز را تماشا می کردیم و زنگ های انشا معلم مان آهنگ پاییز عاشق است را می گذاشت و از ما می خواست انشا بنویسیم و  تازه آن زمان بود که واقعا دوستش می داشتم حتی با اینکه غروب هایش غم سنگینی را بر دلم می گذاشت، با این همه در آن زمان بسیار عاشقش بودم ؛ و آنقدر زود به اتمام رسید که نفهمیدم چه گونه شروع شد واقعا با گوش دادن آهنگ پاییز عاشق است دلم تنگ
فکرش را هم نمی کردم که این قدر زود تمام شوند؛ انگار همین دیروز بود که در کلاس می نشستیم و از پشت پنجره ، پاییز را تماشا می کردیم و زنگ های انشا معلم مان آهنگ پاییز عاشق است را می گذاشت و از ما می خواست انشا بنویسیم و  تازه آن زمان بود که واقعا دوستش می داشتم حتی با اینکه غروب هایش غم سنگینی را بر دلم می گذاشت، با این همه در آن زمان بسیار عاشقش بودم ؛ و آنقدر زود به اتمام رسید که نفهمیدم چه گونه شروع شد واقعا با گوش دادن آهنگ پاییز عاشق است دلم تنگ
پایه ی هفتم  صفحه۵۲   محل زندگی ما
انشا درباره محل زندگی ما انشا پایه هفتم
مقدمه: زادگاه هر کس نشانه ی محل تولد و رشد و نموی او می باشد که بسیار برای همه مهم و با ارزش است و همیشه به آن افتخار می کنند.
تنه انشا: ما ایرانی هستیم و هر ایرانی غیوری به کشور و وطن خود افتخار می کند. اما این ایران عزیزمان دارای شهرها و روستاهای زیادی است که زیر مجموعه های آن را تشکیل می دهد. شهرها و روستاهایی که هر کدام به تنهایی زبان و لهجه و گویش خاص منطقه ی خود را دار
کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم  درس ۶ صفحه ۸۱ با موضوع عاقبت فرار از مدرسه
انشا با موضوع عاقبت فرار از مدرسه
در دوران مدرسه ام به یاد دارم زمانی که در کلاس نهم درس می خواندیم یک روز آن سه درس سخت را در یک روز و در سه زنگ داشتیم که آن درس ها شامل علوم ، زبان انگلیسی و سخت ترین آن ها ریاضی می شدند .
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کارنامه جعلی