میخوام درباره صحنه ای در فیلم ونوم باهاتون مطلبی رو به اشتراک بذارم که شاید در زندگیتون بتونید ازش استفاده کنید. صحنه ای در فیلم وجود داره که وقتی ادی براک ان ویینگ، همسر سابقش رو میبینه یه جمله تاثیر گذار بهش میگه.
ادامه مطلب
با جدا شدن مرد عنکبوتی از دنیای سینمایی مارول این شایعه در رسانه ها منتشر شده بود که آیا سونی برای مرد عنکبوتی و ونوم برنامه ای دارد یا خیر. در جدید ترین خبرها سونی بالاخره تایید کرد که مرد عنکبوتی به فیلم های بعدی ونوم که اولین نسخه آن در سال 2018 اکران شد اضافه می شود.
ادامه مطلب
ونوم ، یک فیلم ابرقهرمانی محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی روبن فلیشر است که بر اساس شخصیتی به همین نام از مجموعه کتابهای کمیک کمپانی مارول ساخته شده است. از بازیگران این فیلم میتوان به تام هاردی و میشل ویلیامز اشاره کرد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است ، ادی بروک یا همان ونوم که در ابتدا به عنوان دشمن مرد عنکبوتی معرفی شد ، با گذشت زمان تبدیل به یک ضدقهرمان میشود که ابرقهرمانها را همراهی میکند و یا علیه آنها است و…
منبع : فیلم ونوم دو
برای آشنایی با میزبانان ونوم مقاله ی زیر رو بخونید.
http://www.spidey.ir/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%85%DB%8C%DA%A9/294-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A8%DB%8C%D9%88%D8%AA-%D9%88%D9%86%D9%88%D9%85-%D9%83%D8%A7%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%AC-%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%B9%D9%86%D9%83%D8%A8%D9%88%D8%AA%DB%8C.html
قسمت بعد:قدرت ها
فیلمبردار قسمت دوم فیلم ونوم طی مصاحبه جدید خود این موضوع را مطرح کرد. وبسایت خبری Collider به تازگی با فیلمبردار قسمت دوم فیلم «ونوم» (Venom 2)، رابرت ریچاردسون، مصاحبهای انجام داده که طی آن ریچاردسون حضور وودی هارلسون در این فیلم را تایید کرد.
ادامه مطلب
عکاس سینمایی فیلم ونوم 2، رابرت ریچاردسون می گوید که وودی هارلسون در نقش کارنیج برای قسمت جدید این ظاهر خواهر شد. سونی قسمت اول این فیلم را سال 2018 منتشر کرد که البته با وجود محبوبیت زیاد نتونست در باکس آفیس موفقیت خوبی بدست بیاورد و شکست خورد.
ادامه مطلب
دانلود کمیک ونوم با ترجمه فارسی ! اختصاصی وبسایت اسپایدی
سری جدید کمیک های ونوم که انتشار آن از سال 2018 آغاز شد فوق العاده زیبا و خواندنی بوده اند به طوری که وبسایت معتبر CBR به آن لقب بهترین کمیک مارول در سال 2018 را داده است. نویسنده این کمیک آقای دانی کیتس ایده های بکری را در این سری رو کرده است که قبلا نظیرش را در داستان های ونوم ندیده بودید !
ادامه مطلب
فیلم سینمایی ونوم – Venom
ژانر : اکشن، علمی تخیلیمحصول کشور آمریکاتاریخ اننتشار : 2018زبان : دوبله فارسی + انگلیسیمدت زمان : 01:47:10حجم : 1.9 گیگابایت + 949 مگابایت + 498 مگابایتامتیاز : 6.9 از 10خلاصه داستان : ادی بروک یا همان ونوم که در ابتدا به عنوان دشمن مرد عنکبوتی معرفی شد ، با گذشت زمان تبدیل به یک ضدقهرمان می شود که ابرقهرمان ها را همراهی می کند و یا علیه آنها است و…
عوامل دوبله : دوبله شده در استودیو سورن، گویندگان: آیدین الماسیان (ادی / ونوم)، راضیه ف
ونوم ، یک فیلم ابرقهرمانی محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی روبن فلیشر است که بر اساس شخصیتی به همین نام از مجموعه کتابهای کمیک کمپانی مارول ساخته شده است. از بازیگران این فیلم میتوان به تام هاردی و میشل ویلیامز اشاره کرد.
ادامه مطلب
واقعا گاهی نمیتونم تشخیص بدم که چیزی که میخوام چیزیه که واقعا میخوام یا فقط چون میترسم چیز دیگهای رو بخوام اون رو میخوام یا چون راه رسیدن به اون یکی سختتره این رو میخوام یا این قد همیشه محدود شدم باورم شده این رو میخوام یا چی.
دوست ندارم اینو.
ونوم ، یک فیلم ابرقهرمانی محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی روبن فلیشر است که بر اساس شخصیتی به همین نام از مجموعه کتابهای کمیک کمپانی مارول ساخته شده است. دی بروک یا همان ونوم که در ابتدا به عنوان دشمن مرد عنکبوتی معرفی شد ، با گذشت زمان تبدیل به یک ضدقهرمان میشود که ابرقهرمانها را همراهی میکند و یا علیه آنها است و…
ادامه مطلب
خلاصه داستان : دانلود فیلم Venom 2018 با دوبله فارسی .ونوم 2018 دوبله فارسی ، یک فیلم ابرقهرمانی محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی روبن فلیشر است که بر اساس شخصیتی به همین نام از مجموعه کتابهای کمیک کمپانی مارول ساخته شده است دوبله فارسی فیلم ونوم ... کوالیما (روی فیلم قرار گرفته) مدیر دوبلاژ: کریم بیانی گویندگان: ژرژ پطروسی (تام هاردی)، حامد عزیزی(ونوم)، چنگیز جلیلوند (وودی هارلسون)، سعید شیخ زاده (ریز احمد)، افسانه پوستی(میشل ویلیامز)، امیر منوچهری، خش
یه بار دیگه آهنگ همه دزدا پخش میشه. یه بار دیگه من و پویا کنار هم میایم روی صحنه. یه بار دیگه از بین نور کور کننده لبخند رضایتتو میبینم. یه بار دیگه جلوی تشویقا تعظیم میکنیم. یه بار دیگه مث گورخر میخندیم و میگیم یه من! یه بار دیگه آی کانتکت. یه بار دیگه بغلای پایین صحنه. یه بار دیگه غصهی شب آخر اجرا میخوام. و یک بار دیگه، نیاز دارم که یکی مثل سبحان از بازیم تعریف کنه.
این بار اما دلم می خواد چشمام رو روی اشتباهاتم ببندم و به خودم اجازه ارامش بدم. این بار می خوام به کودک درونم بگم تنهات میذارم اروم شی.
می خوام توی لحظه زندگی کنم. می خوام راهی که نتونستم تمومش کنم رو تموم کنم. می خوام ارزوهایی که انجام ندادم رو انجام بدم. این بار می خوام خودم باشم و خودم.
+بابت اشتباهاتم اما تو ببخشم. بابت بد حرف زدنم تو ببخشم.
تا حالا بهت نگفتم ولی حالا میخوام بگم
بی تو میمیرم ..
میخوام بگم تو دنیای منی ..
میخوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..
میخوام بگم دوستت دارم فقط به خاطر خودت !!
میخوام بگم شدی لیلی عشقم …
میخوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!
میخوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!
میخوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوستت دارم …
میخوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …
میخوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …
می
هنسی ونوم جیتی (Hennessey Venom GT) خودروی سوپر اسپورت ساخت شرکت هنسی پرفورمنس اینجنیر (Hennessey Performance Engineering) است که در هیوستون تولید شدهاست.
موتور این خودرو ساخت تگزاس در آمریکا و شاسی آن بر اساس اتومبیل لوتوس ساخت انگلیس یا اتومبیل شورلت کوروت استینگری است.هنسی ونوم جی تی بر اساس رکورد گیری ای که در اوایل سال ۲۰۱۴ انجام شد
میتواند به سرعت ۴۳۵.۵km/h دست یابد ، سرعتی که آن را در بین سریعترین
ماشینهای جهان در رتبهٔ سوم جای میدهد.(پس از شلبی سوپر
می خوام بگم لعنت به هر چی سرما خوردگیه، ولی یادم میاد که آدما چقدر مشکلاتشون بزرگ تر از یه سرماخوردگی و گلودرده!
می خوام بگم لعنت به مشکلا، ولی می بینم عامل اصلی همه ی مشکلات خودمونیم!
می خوام بگم اصلا لعنت به خودمون، ولی خدا پیش دستی می کنه و میگه "ولی شما ها برای منید؛ چه خوب و چه بد"
ادامه مطلب
سلام
خوبین؟ خوشین؟
خیلی وقته به اینجا سری نزدم...
بعد از اینجا متاسفانه پیشرفت چندانی هم تو حفظم نداشتم...
دعا کنید خدا توفیق بده و برگردم به گذشته.
می خوام از اول شروع کنم؛ سفت و سخت تلاش کردن رو، نوشتن رو و تغییر رو...
می خوام یه آدم دیگه شم، به هر نحوی که شده...
من برگشتم و از این به بعد می خوام از اول شروع کنم و بنویسم...
دعا کنید بشود...
منم می خوام ، می خوام داد بزنم بلکه صدام به یه جایی برسه
منم میخوام دیده بشم جذاب باشم یکی باشه
هه حتی نوشتن این چیزا اینجا داره خردم میکنه، شاید دیره شاید عشق یه چیز بچگونس، شاید برا ۲۰ ساله هاس
شاید برا این حرفا دیگه بزرگ شدم اما من دلم خیلی چیزا میخواد که به موقعش نداشته مشون هنوزم ندارمشون
هر چی با خودم فکر می کنم بیشتر به این نتیجه میرسم :اون هیچ وقت منو دوست نداشت
چون تنها بود و کاری نداشت سرشو با من گرم میکرد .ولی الان سر کار میره و وقت سرخاروندن نداره
هعییییییییییی باشه تو دروغ گفتی و من احمق باور کردم
یه تلگرام و واتساپ دیگه نصب کردم. می خوام هیچ جا نباشم.می خوام همه فکر کنن من مردم
واقعا من مردم
نمی خوام کسی به من فکر کنه نمی خوام کسی نگرانم بشه.همه دروغ میگن حتی دوستام فک و فامیل
همه دروغگو هستن
حوصله هیشکیو ندارم من قطع را
فیلم ونوم یک فیلم با ژانر تخیلی اخرالزمانی است در جاییکه تکنولوژی می تواند با تغییرات ژنیتکی تغییرات و خوی انسانی را تغییر و تسخیر نماید در واقع فیلم نماد نشانده دوگانه انسان یعنی پلیدی یا همان سیاهی و خوی شیطانی و در نما و بعد بعدی همان انسان خوب با خو و اخلاقهای ارمان گرایانه است .(جنگ بین سیاهی و نور یا همان حق و باطل با منطق هالیودی ).
به نماده ای فیلم در بیشتر قسمتها توجه فرمایید هرم شیطانی ،نماد شیطانی یک چشم،اهرام ثلاثه در برجها و یا حت
هنسی ونوم جیتی (Hennessey Venom GT) خودروی سوپر اسپورت ساخت شرکت هنسی پرفورمنس اینجنیر (Hennessey Performance Engineering) است که در هیوستون تولید شدهاست. قیمت این ماشین: ($ 1میلیون و 200 هزار دلار$)
موتور این خودرو ساخت تگزاس در آمریکا و شاسی آن بر اساس اتومبیل لوتوس ساخت انگلیس یا اتومبیل شورلت کوروت استینگری است.هنسی ونوم جی تی بر اساس رکورد گیری ای که در اوایل سال ۲۰۱۴ انجام شد
میتواند به سرعت ۴۳۵.۵km/h دست یابد ، سرعتی که آن را در بین سریعترین
ماشینهای جهان
دانلود فیلم Venom 2018
\
ونوم ، یک فیلم ابرقهرمانی محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی روبن فلیشر است که بر اساس شخصیتی به همین نام از مجموعه کتابهای کمیک کمپانی مارول ساخته شده است. از بازیگران این فیلم میتوان به تام هاردی و میشل ویلیامز اشاره کرد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است ، ادی بروک یا همان ونوم که در ابتدا به عنوان دشمن مرد عنکبوتی معرفی شد ، با گذشت زمان تبدیل به یک ضدقهرمان میشود که ابرقهرمانها را همراهی میکند و یا علیه آنها است و
دانلود فیلم Venom 2018
\
ونوم ، یک فیلم ابرقهرمانی محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی روبن فلیشر است که بر اساس شخصیتی به همین نام از مجموعه کتابهای کمیک کمپانی مارول ساخته شده است. از بازیگران این فیلم میتوان به تام هاردی و میشل ویلیامز اشاره کرد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است ، ادی بروک یا همان ونوم که در ابتدا به عنوان دشمن مرد عنکبوتی معرفی شد ، با گذشت زمان تبدیل به یک ضدقهرمان میشود که ابرقهرمانها را همراهی میکند و یا علیه آنها است و
Sirvan Khosravi - Emrooz Mikham Behet Begam Live
دانلود ویدئو با کیفیت 1080
دانلود ویدئو با کیفیت 720
دانلود ویدئو با کیفیت 480
دانلود موزیک با کیفیت 320
متن آهنگ امروز میخوام بهت بگم سیروان خسروی
اگه هنوز به یاد تو ، چشمامو رو هم می ذارم
اگه تو حسرتت هنوز ، هزار و یک غصه دارم
اگه شب ها به عشق تو ، پلک روی پلک نمی ذارم
می خوام تو اینو بدونی ، من راه برگشت ندارم
امروز می خوام بهت بگم ، کسی نمی رسه به پات
امروز می خوام بهت بگم ، هیشکی نیومده به جات
امروز می خوام بهت بگم ، کس
مطمئنم که اتفاق بدی افتاده. اتفاقی مثل شناخته شدن، دیده شدن، درک شدن. برام مهمه؟ نه. فقط امیدوارم که تموم شه. این بخش از زندگی برخلاف میلم (یا شایدم دقیقا با میل خودم) بیش از اندازه کش اومده. وقتشه از این برههی فاکد آپ گذر کنم. با اینکه وابستگیا دست و پامو بستن. باید سنگامو با خودم وا بکنم. میخوام یا نمیخوام؟ همه چی برام یه بازیه؟ کاش یکی بود از بیرون میزد تو گوشم تا حواسم سر جاش بیاد. گیج و سردرگمم.
مطمئن نیستم.
میخوام یه مشت بزنم تو صورتم.
در شرف یک تغییر بزرگم و این به حد کافی ترسناکه. برای من. اما همونطوری که اولین موجای مهاجرت از مهر پارسال بهم رسیده و زندگیم رو زیر و رو کرده میدونم کهه ما بقی هم احتمالا موج های سهمناک تریه. اما! چکار می خوام بکنم؟ این ی تجربه ی جالب بود تا بفهمم که اگه بخوای ناراحت بمونی خواهی موند و بالاخره باید رهاش کنی. احتمالا اگه آگاه باشم به اتفاقی که قرره بیفته مشکلات کمتری خواهم داشت. مثلا حجم دلتنگی و حجم استقلال و غیره... همه اش یک دفعه بیاد سراغم. اما
می خوام برم جایی که کسی نشناسه منو. می خوام برم جایی که اولین چیزی که ازم می پرسن اسمم باشه. می خوام برم جایی که پر از آدمای تازه باشه و من بعد از آشنا شدن باهاشون ذوق زده شم و شبا به این فکر کنم که یه روزی شاید بتونیم بهترین ها برای همدیگه باشیم. من می خوام برم جایی که آدمایی که می شناسمشون اونجا نیستن و من دیگه لازم نیست کل شب بی خوابی بکشم و بهشون فکر کنم و فکر کنم و آخرش به این نتیجه برسم که جایی که هستم رو دوست ندارم. من می خوام برم جایی که اولی
بسم الله الرحمن الرحیممدتی ست که سرطان سینه پیچک شده و از تنش بالا رفته اما درد و دارو و ...می گوید: "حالم خوش نیست و نایی در بدنم نمونده ولی نمی خوام غر و ناله کنم. می خوام از این دروازه استفاده کنم برای پل زدن به خدا"و الی الله ترجع الامور ...*منزوی
دچارم به ملال و چیزیرو میخوام که هیچ وقت نخواهد بود. یک انیس و مونس، یک عاشقِ تا همیشه عاشق، یک دوست... می دونم محقق نخواهد شد. میدونم ظرف دنیا گنجایش چنین چیزی رو نداره. میدونم همهی این فکرها عبثه. میدونم اگر بخوام در این حال بمونم باید فقط درد بکشم. چرا واقعا من فقط همین رو از دنیا میخوام؟ کوچیک نیست؟ کم نیست؟ شاید چون دست نیافتنیه میخوام و الا چیزی چنان خواستنی هم نیست که باید. چی بخوام جاش؟ مطالعه پیشرفت. این محقق شدنیه و این چ
یه جوری شدم انگار میخوام همه کار بکنم ولی همزمان نمیخوام هیچکار بکنم ، فردا میرم واسه مشاوره پایان نامم ، اخرای شهریور دفاع میکنم و بعدش یک هفته شروع میکنم به چرم دوزی و کار های دیگم اگر بشه شایدم برم مسافرت ... با این فکرا دلمو خوش میکنم
خروج از صحنهی انسانی مصادف است با ورود به پشتصحنهی روح؛ خروج از جهان اوهام و ورود به جهان حقیقت. انسان یک بازتاب از روح و اوهام یک پرده از حقیقت است. سرانجام زمان آن میرسد تا روح از بازیگر صحنهها بودن به مقام کارگردانی و صحنهگردانی تقدیر خویش نائل آید.
حلمی | کتاب لامکان
کتابهای حلمی را می توانید در اینجا بخوانید.
می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم
برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم
برم به مهمونی شاپرک ها،
قصه بگم برای کفشدوزک ها
(غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)
می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم
پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم
باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم
(ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)
می خوام یه بره باشم میون گلّه باشم
همیشه باشم
گفت خب، تو چی میگی؟ اگه میتونستی، انتخاب میکردی همین زندگی رو ادامه بدی؛ یا این پرده از زندگیت تموم شه و پرده ی بعدیت جای دیگهای باشه، یا اصلا آدمِ دیگه ای باشه؟
گفتم خیلی روزا بوده که دلم میخواست کس دیگه ای باشم، جای دیگه ای باشم. میگفتم کاش جای اون آدم بودم. کاش اونجا بودم، اینجا نبودم.الآنم نمیدونم پنج سال دیگه میخوام کی باشم، کجا باشم. نمیدونم اگه اون روز همین سوال رو ازم بپرسی چه جوابی میدم. نمیدونم اون روز هنوزم ته
تمام عصر بارون میبارید. پرده رو جمع کردم و پنجره رو باز گذاشتم. هوای اتاق خنک شده بود. ترکیب بوی چمن و برگ بارون خورده، اپیزود how emotions are made و آفتاب که کم کم غروب میکرد توی اون لحظه احتمالا تمام چیزی بود که از زندگی میخواستم.
هوا تاریک شده بود که با صدای در خونه و برگشتن بابا بیدار شدم. ۱۸:۱۸. باید متنی که میم فرستاده بود رو تصحیح میکردم. ذهنم دنبال زندگی میگشت. زندگی واقعی. صبح زود. دویدن. درختهای پاییز. طبیعت. کاری که براش حس زنده بودن داش
گفت خب، تو چی میگی؟ اگه میتونستی، انتخاب میکردی همین زندگی رو ادامه بدی؛ یا این پرده از زندگیت تموم شه و پرده ی بعدیت جای دیگهای باشه، یا اصلا آدمِ دیگه ای باشه؟
گفتم خیلی روزا بوده که دلم میخواست کس دیگه ای باشم، جای دیگه ای باشم. میگفتم کاش جای اون آدم بودم. کاش اونجا بودم، اینجا نبودم.الآنم نمیدونم پنج سال دیگه میخوام کی باشم، کجا باشم. نمیدونم اگه اون روز همین سوال رو ازم بپرسی چه جوابی میدم. نمیدونم اون روز هنوزم ته
Venom Codename Outbreak یک بازی کم حجم در سبک اکشن و جنگی است که توسط GSC Game World طراحی و ساخته شده و به تازگی توسط کمپانی سازنده برای کامپیوتر عرضه شده است. بیگانگان به زمین یورش آورده اند و وظیفه شما نابودی آنها و جلوگیری از نابودی نژاد انسان ها است. در این بازی شما در نقش یکی از اعضای نیروهای آموزش دیده اوکراینی به ایفای نقش میپردازید.
ادامه مطلب
صحنههای حذف شده، بخشی از فرآیند ساخت هر فیلمی هستند و اپوس مارول، یعنی Avengers: Endgame هم از این قاعده مستثنی نیست. حالا هم با شروع به کار سرویس استریم دیزنی پلاس، مشخص شده که اندگیم روی این سرویس شامل تعدادی صحنه حذف شده میشود. و مسلما هم ادامه متن حاوی اسپویلر برای فیلم خواهد بود.
ادامه مطلب
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات در این شب و روزهای عزیز؛
می خوام یه راهنمایی بگیرم از شما دوستان؛
من پسری 35 ساله مجرد و کارمند هستم، مشکلی که برای من پیش اومده اینه که دختری رو که می خوام و همیشه تو افکارم هست دیگه پیدا نمی کنم از طرفی هم دیگه خسته شدم می خوام قید ازدواج رو کلا بزنم.
واقعا موندم چیکار کنم، از یه طرف مادرم خیلی حساس شدن و هر روز اصرار می کنند برای ازدواج و از یه طرف اونی که می خوام پیدا نمی کنم، تو 2 راهی گیر کردم نمی خوام
دیروز خیلی بی حوصله بودم طبق معمول و باز به بچه فکر می کردم.
اخرش به این نتیجه رسیدم که بچه می خوام.
امروز ولی کاملا برعکس، گفتم نه نمی خوام.
حالا نیس فعلا خیلی به خواستن نخواستن من مربوطه
هاهاها
چه جکی شدم من
آخه خدایی هر ننه قمری دور من بوده حاملس ینی همین کمه که یه مجردی هم بیاد بهم بگه منم حاملم ینی یه جوریه تمام جهان حاملن فقط من نیستم. واقعا
مى خوام بکشمتون ...
اماده اید؟
حالا برید پایین
خیلى. زیباست. .
من مى خوام گریه کنم.. ..T_T
خب مردین؟ (دور از جونتون)
حالا باهام بحرفینننننننن
^_^
تولید پروردگار نتفلیکس، با نقش آفرینی آدام سندلر و جنیفر آنیستون .
قهقهه نمیزنید ولی حوصلهتونم سر نمیره . خلاصه مطلب اینکه سعی کردن از کنار این دو اسم پولی به جیب بزنن و فحش هم نخورن
...
فیلم pet cemetery که اقتباسی از رمانی به همین نام و نوشته حضرت استیون کینگ هست .
ندیدمش هنوز ولی قول میدم فیلم های اقتباسی از داستان های کینگ ارزش یک بار دیدن و دارن .
...
اگه خاطرتون باشه درباره ونوم یه صحبتی کرده بودم . رو همین حساب عازم یک سفر زیارتی و سیاحتی به ایا
سلام این یه پست موقت که ازتون راهنمایی می خوام
من میخوام یه mp3 player خوب بخرم مشخصاتی که ازش می خوام اینکه صفحه نمایش داشته باشه،شارژ رو به مدت بالایی نگه داری کنه و کیفیت صدا ی متوسط به بالایی داشته باشه و قیمت اون برای من خیلی مهمه قیمتش از ۱۰۰ هزار تومن پایین تر باشه.
امشب به زور خودم ُ کشوندم پای ورزش. مطمئن بودم یه چیزی روی شونههام نشسته و پام ُ سنگین میکنه. از اون وقتایی نبود که روانشناسان میگن خلاف نظر اون غول روی کولتون رفتار کنید. چون اون موضوع افسردگی نبود.
توی یوتیوب دنبال ویدیو در مورد سرطان میگشتم واسه زیرنویس زدن، به صفحهی دختری برخوردم که از سال پیش سابسکرایبش کرده بودم. اون موقع آخرین ویدیویی که ازش دیدهبودم، گریه میکرد و میگفت سرطانش برگشته، امسال دیدم که یکسال گذشته ا
سلام!
تابستون شده، آسمون نیمچه آبیه، دور اتاقم رنگ سبز می درخشه و دیروز دویدم!
بهار و تابستون همین هاش زیباست. چند روز در آرهوس برام باقی مانده، چند روز هم بین اش در کپنهاگ. بعدش اسبابکشی می کنم آلمان پیش خانواده ام و دوست های عزیزم و دلبر! دقیقا یک هفته ی دیگه سالگرد اولین بوسه مون هست :) پارسال اینموقه خیلی گیج بودم. ولی الآن پر از شوق ام و اعتماد به خودم و مسیرم. با انقلاب های کوچکم و شکوفاییم. بیست و سه سالمه !هنوز بعضی وقت ها که می خوام خودم ر
من از اون به یه دلیل خاص ، خوشم نمی یاد و نمی خواامم هم چشم به چشم بشیم و حتی بعیدم نیست که اون سمت من بیاد من اصن رامو کج کنم ، با این حال آیا باید به عروسیش برم؟ در نقش یه راننده آره اما نمی خوام. من خصومت و کینه ازش ندارم و بارها هم گفتم اصن خوشبخت بشه اما من نمی خوام ببینمش یا اصن تو جشن عروسیش برم. قبلا هم بلاک اند ریپورتش کردم.تکلیف چیه؟ شاید خانواده رو برسونموشون و برگردم خونه و دوباره برگردم دنبالشون هر چند فاصله مسیر خونه تا تالار حدود
دلم می خواد دست یه غریبه رو بگیرم و ببرمش یه گوشه بشونمش و براش از این روزام حرف بزنم. فرقیم نداره کی باشه. هرکسی. یه آدم همینجوری از وسطِ خیابون اصلا. قانون احتمالات یه درصد کمیم گذاشته برا اینکه شاید اون آدم تو باشی اصلا. شاید چون جدیدا غریبه شدی باهام. ولی داشتم میگفتم بهت. دلم میخواد دستشو بگیرم و بهش بگم چندوقته تو زندگیم فقط دنبالِ یه دست آویزم. یه چیزی که بشه بهش چنگ زد و اون نجاتت بده. کجا خونده بودم که آدما هرچی شرایطشون سختتر میشه
میدونید، یه قسمت خیلی جالب زندگیای که توش به پروردگار واحدی اعتقاد داری، اینه که بنبست معنا نداره. یعنی من تو سختترین شرایط حتی وقتی میخوام تو دل خودم غر بزنم و بگم «دیگه هیچ کاری از دستت برنمیاد»، نمیتونم!
به محض این که میخوام اینو بگم، راههای نرفته میان جلوی چشمم. اونم نه راههای نرفتهای که خیلی سخت و عجیب و طاقتفرسا باشن، نه، همین یه سری راهحلهای معمولی.
+ البته گاهی انقدر خستهام که حوصلهٔ همین راههای معمولی رو هم ن
الف توییت کرده سوبر، آخرینچیزیه که موقع پایان دنیا میخوام باشم. ولی من جداً دلم میخواد سوبر باشم بچهها. وحشت رو بغل کنم و با چشمای خودم ببینم چطوری همهی ترسا و آرزوها و عشقا و نفرتا از بین میره. تکتک مرگها رو با چشمام ببینم. تمامِ صحنههای دردناک توی فیلمها رو با گوشت و خونم حس کنم. تمامِ نوزادهایی که تنها و بیمادر دارن گریه میکنن رو تماشا کنم. درد رو زیر پوستم حس کنم. چون.. این چیزیه که انسانیت همواره بوده. و این درد چیزی بود ک
خواهرم زنگ زد گفت فردا بریم سراب صحنه
منم خواب بودم با صدای گوشی بیدار شدم
گیج و منگ گفتم سراب صحنه همون سراب نیلوفره؟
خواهرم گفت نه همون جایی که تو و بنیامین رفتید
گفت فردا وسیله میبریم میرسم اونجا پیک نیک
گفتم من بخاطر اینکه این هفته سه بار رفتم کرمانشاه و برگشتم خیلی خسته
ممکنه نتونم بیام
گوشی رو قط کردم .
دلم هری ریخت شروع کردم به اشک رو سایلنت
من اونجا چطوری پا میزاشتم وقتی بنیامین اونجا خاطره داشتم.
چند قدم به عقب برداشتم و داد زدم…نمی خوام، هیچی نمی خوام.چرا دست از سرم بر نمی دارید؟
همچنینین بخوانید:
دانلود رمان دیداری دوباره با لینک مستقیم و رایگان
دانلود رمان قرار نبود از هما پور اصفهانی
التماس می کنم ولم کنید…گریه نمی کردم. این مدت آن قدر اشک ریخته بودم که دیگر نه توانی برای گریه کردن داشتم و نه اشکی برای ریختن.پله ها را دو تا یکی بالا رفتم.وارد اتاق شدم و در را قفل کردم. ساک دستی کوچکی را از داخل کمد بیرون کشیدم و روی تخت انداختم.کس
وقتی در قعر تاریکیام یا دورافتاده در کهکشان، وقتی به لمس خالصانهی غم میرسم، در خلوت تاریک اتاق زیر شیروانی به تماشای کنسرت Imagine Dragons مینشینم. کنسرت ریو. شروع میکنیم، فریاد میزنیم، زمزمه میخوانیم و آرامآرام گریه میکنیم. آنلحظه را تماشا میکنم که دن رینولدز دراز کشیده روی صحنهی اجرا، دستهایش را باز کرده و به آسمان نگاه میکند. بهجای او جمعیت میخواند. لبخند عجیبی دارد. سفر روحش در چشمها پیداست. میگوید همین امشب می
کافیه یه موضوع پیش بیاد تا فکر و ذهنم مشغول بشه
عه لعنت به تو دنیا
دیشب قسمت ۲۶ ان سوی مرگ رو گوش میدادم.حس خوبی پیدا کردم
هر چند خیلی وقته قرآن خوندن رو دوباره مثل قبل شروع کردم ولی با سخنرانی دیشب با جدیت بیشتری قرآن می خوام بخونم
با این موضوعی که امروز پیش اومد کل تمرکزم رو گرفت .هر چند قران میخوندم و معنا رو هم همین طور ولی بازم حواسم پرت میشد
از فیلمهای ماه رمضون هم خوشم نیومد .خیلی وقته می خوام هیچ وقت تلویزیون نبینم
خیلی وقته می خوام
خلاصه رمان چیزهایی هم هست
چند قدم به عقب برداشتم و داد زدم…نمی خوام، هیچی نمی خوام.چرا دست از سرم بر نمی دارید؟
همچنینین بخوانید:
دانلود رمان دیداری دوباره با لینک مستقیم و رایگان
دانلود رمان قرار نبود از هما پور اصفهانی
التماس می کنم ولم کنید…گریه نمی کردم. این مدت آن قدر اشک ریخته بودم که دیگر نه توانی برای گریه کردن داشتم و نه اشکی برای ریختن.پله ها را دو تا یکی بالا رفتم.وارد اتاق شدم و در را قفل کردم. ساک دستی کوچکی را از داخل کمد بیرون
گر گناهی می کنی در شب آدینه کن
تا که از صدر نشینان جهنم باشی
این بیت رو از دوست پسر یکی از دوستام یاد گرفتم. این روزها خیلی برام مصداق پیدا می کنه و خیلی بهش فکر می کنم. واقعا راست میگه ها! آدم خطا هم می خواد بکنه درست خطا کنه! والا دیگه. اصلا خیال نکنید می خوام بحث اخلاقی کنم و مثل همیشه ادب و اخلاق رو ترویج بدم ها. ابدا! امروز می خوام اتفاقا از بی اخلاقی براتون بگم. و ازتون خواهش کنم اگر بی اخلاقی هم می کنید، حرفه ای بی اخلاقی کنید. مثال زدنش فعلا ب
انیمیشن inside out رو دیدیم همه احتمالا.. و هر کس حداقل با یه قسمتیش همزاد پنداری کرده. من الان اتفاقی زدم وسطش و اون صحنه اومد که داره خودشو به کلاس معرفی میکنه، و یه خاطره غمگین جزو خاطره های اصلیش اضافه میشه.. برای اینکه جلوشو بگیرن همه خاطره های اصلیش یهو محو میشن. همه ابعاد شخصیتش ناگهان خاموش میشن. من دقیقا خود این صحنهام. خیلی وقته. نمیدونم حتی از کی شروع شد. یادم نمیاد. ولی بارها و بار ها شده وسط گریه یهو همه چیز برام بی معنی بشه. یه دفعه ن
Here
چشم هام پوشونده شدند
باخون پوشونده شدند
بهم بگو چرا
دروغ نمی گم
یه باد سرد می وزه
حس میکنم چشم ها رو منه
تمام دردی که در رگ هام در جریانه
دستان گره خورده من بی حال می شن
همه به من سنگ پرتاپ میکنن
اما من نمی تونم فرار کنم
این اصلا بامزه نیست
این برای کیه؟
لطفا یکی به من بگه
حالا در این مسر سوزان روی اتش
لطفا من نمی خوام فریاد بزنم
(چشمان شیطان می اید، چشم ها بازه،چشم ها بازه)
لطفا نمی خوام فریاد بزنم
(فریاد بزن ، فریاد بزن ،فریاد بزن)
در
وقتهایی که میگن تو و داداشت شبیه همین، میخوام یه آتش گنده درست کنم، و قدمرو، آروم، تنها و با سری پایین از شرمندگی برم وسطش، چهارزانو بشینم و منتظر بشم کامل بسوزم تا دیگه اثری ازم توی این دنیا نَمونه! یعنی میخوام بگم اینقدر از خودم بدم میاد توی این شرایط، حتی اگر این حرفشون در جهت یک تعریف ازم بوده باشه!
پ.ن: به طبیعت هم فکر کردم، قبل از این که برم یک روبات آتشنشان با سنسوری، چیزی میسازم که آتش رو خاموش کنه. مزاحم آتشنشانهای
سلام وقت بخیر
من ادمین هستم :)
ارشد خوندم و می خوام برای مقطع دکتری مهاجرت تحصیلی داشته باشم
گزینه اصلیم آمریکاست و در مرحله بعد کانادا و اروپا (اولویت آلمان)
می خوام برنامه ریزی کنم و طبق برنامه پیش برم و این برنامه رو باهاتون به اشتراک بذارم
سعی می کنم حداقل هفته ای 3 پست داخل وبلاگ قرار بدم
خوشحال میشم منو همراهی کنید : )
پس منتظر مطالب بعدی باشید
الان ساعت 4 صبح هستش پس صبحتون بخیر : )
و خدا دلتنگ بود باران را آفرید...
میخوام یه پست با مضمون بارون قشنگی که داره میاد بنویسم و بگم:
ببار بارونو
دلم داغونو
نمیخوام عشقه
بدونه اونو و...
ولی خب واقعا تو فاز دپ نیستم و اصلا هیچ حس شکست عشقی یا از دست دادن کسی یا نرسیدن به کسی و ... ندارم!
حال دلم همونجوره که میخواستم. تپش، آشفته حالی، نازک خیالی. ولی بسه. نه ح و نه هیچ کس دیگه ای و هیچ چیز دیگه ای نمیتونه چیزی که میخوام رو بهم بده. راستش حتی میم. میم هم برام یک عادته، یک مفر، یک جایی برای نفس کشیدن و موندن و زندگی کردن. من چی میخوام؟ عقل. بله عقل. عقلانیت رو ترجیح میدهم به زیبایی و هیجان خیال. باید که پایم بند شود به عقل، باید افسار بدهم دست عقلانیت. تا این دل افشار گیرد آشفته حالی اگرچه نیکو اما درد بی درمان خواهد بود. و مگر
4ماه پیش بود.
مرداد یعنی.
یه پست گذاشته بودم در مورد تصمیماتم برا زندگیم که 2ماه قبلش نوشته بودم اینجا و بهش عمل نکرده بودم!
الان باز 5ماه از اون تایم میگذره و بازم دارم می نویسم در مورد همون.
الحق که کم کاری کردم.
آی خداجون.
به حق این شب عزیز.
به حق شب شهادت حضرت زهرا
بذار دیگه از این مرحله عبور کنم.
دلم برات تنگ شده.
می خوام پرواز کنم.
چقد رو زمین بمونم.
چقد نماز بخونم ولی همش رو زمین باشم.
بذا حس و حال بندگیت رو حس کنم.
نمی خوام عمرم تباه بشه.
خداااا
عاشق واقعی می خوام که قلبم را زیست کنه
عاشق واقعی می خوام که ذهنم را خوانش کنه
عاشق واقعی می خوام که جسمم را سیر کنه
عاشق واقعی می خوام که روحم را تماشا کنه
عاشق واقعی می خوام که عشقم را فهم کنه
عاشق واقعی می خوام که نگاهم را معنا کنه
متأثر از پستِ آهنگِ عربی اشکان ارشادی
سلام نمی خوام منتی سرت بذارم ولی تو آدم خوشبختی هستی این حرف های ته دلم رو می خونی خیلی خوب می دونم از شوخی خوشت نمی یاد
فکر می کردی یه روزی برات یه دفتر فوق سری رو پست کنن من صبر کردم از شیراز برم بعد برات بفرستمش یعنی دستت بهم نرسه نه این که ازت بترسم نمی خواستم با توچشم تو چشم بشم حتما داری توی ذهنت می گی من همیشه می دونستم این دختره دیوونه آست
حالا ممکنه بخوای برام کریه کنی که حتما این کار رو نمی کنی یا این که بخوای بخندی بهم می شه اصلا
زنگ زدم مشاور. بهم گفت تو اصلا هدفت از زندگی چیه؟ برای چی میخوای ازدواج کنی؟ زدم زیر خنده و گفتم والا خودمم نمیدونم از زندگی چی میخوام و توقعم چیه. البته اینم بگم که هنوز نه به باره و نه به داره. ولی خب اینکه من هنوز نمیدونم چی میخوام و تکلیفم با خودم روشن نیست، یه مشکل اساسیه. تا حالا فکر میکردم خیلی خوب خودمو میشناسم و میدونم چی میخوام. حالا افتادم تو یه ورطه امتحان که بدجور دارم امتحان میشم. دلم نمیخواد یه مومن رو صرفا به خا
تصویر
هر چه میخواهیم وادارش کنیم بنشیند و به عروسکها نگاه کند و از نمایش لذّت ببرد زیر بار نمیرود. مدام توجّهاش سمت پشت صحنه و گردانندگان عروسکهاست. نهایتاً رضایت داد به اینکه بنشیند و نگاه کند و فقط صحنههای خندهدار را برود با پشت صحنه شریک شود.
در حالیکه میخندد میدود سمت عمه و مادربزرگش، عروسکها را از دستشان میگیرد و خودش را توی بغلشان رها میکند. "ممنون"ی میگوید و برمیگردد سرجایش.
حواشی:
1.کاش همان بچهای باشم که حواسش
دو کلیپ از صحنه های پس از تیتراژ فیلم مرد عنکبوتی: دور از خانه لو رفت. این این فیلم های اسپویل های بزرگی برای فیلم و آینده فیلم های دیگر مارول به حساب می آیند پس اگر نمی خواهید از اسپویل شدید در عذاب نباشید این مطلب را تماشا نکنید. البته ما فیلم ها را قرار نمی دهیم و صرفا جزئیاتی که در آن ها وجود دارد را ذکر می کنیم.
ادامه مطلب
به صحنه های آخر فیلم آخرین مسئله دقت کردید؟همون صحنه هایی که خانواده ی هلمز بعد از مدت ها دور هم جمع می شن.مادر،پدر،مایکرافت،شرلوک و یوروس.همون صحنه ای که مادر دست پسرش(مایکرافت)رو می گیره و بهش لبخند می زنه.همون صحنه ای که همه خوشحال اند.یوروس می خنده.حتی دوستی شرلوک و جان هم عمیق تر شده.رزی کوچولو بزرگ تر شده.شرلوک رزی رو به آغوش پدرش می سپره.لستراد آشفته(ولی اگه دقت کنید خوشحال. :) )از اتاق بیرون می ره.مالی با خوشحالی وارد اتاق می شه.
و مری......
علیرضا عصار ۲۷ و ۲۸ آذر ماه در تالار وزارت کشور به صحنه می رود.
؛ علیرضا عصار ۲۷ و ۲۸ آذر ماه سال جاری در تالار وزارت کشور به صحنه می رود و این روزها در حال تمرین با اعضای گروه است
این کنسرت با کنسرت های دیگر متفاوت است زیرا قرار است او با یک گروه ۱۶ نفره سازهای زهی و ۲۵ نفر گروه کر به صحنه رود.
بخشی از این کنسرت به اجرای قطعات قدیمی و خاطره انگیز اختصاص دارد و قرار است این کنسرت در فصل های دیگر سال هم برگزار شود تا علیرضا عصار بیشتر با مخاطبان خود
شاهزاده از دیروز مریضه.
شب یهو بیدار شد گفت: وااای سروییم.
گفتم بخواب عزیزم. ۱۱ شبه تازه. با خیال راحت بخواب تب داری فردا نمیخواد بری مدرسه.
میگه: پسفردا میخوام برما، کلاس کاردستی دارم!!
گفتم: حالا بخواب
حالا امروز رفتیم دکتر ۲ روز دیگه مرخصی داده.
میگه: نه من میخوام برم مدرسه. فردا کاردستی و ورزش داریم. چهارشنبهام شنا داریم!!
یعنی این حجم از علاقه به درس و علمآموزی پسرم رو موندم چی کار کنم؟!!
اوکی!
از وقتی که این رو نوشتم، دست و دلم به نوشتن نرفته... انگار جوی آبی که از ناخودآگاهم بالا میومد و من اسمش رو "خودش مینویسه" گذاشته بودم خشک شده باشه....
میدونم که هروقت وقتش بشه خودش دوباره شروع به جوشیدن میکنه و بهش اعتماد دارم واقعا! بخاطر همین هم بود که برخلاف میلش شروع به نوشتن نکردم! (بخصوص توی این چند روز اخیر..)
اما اینجا
میخوام بهش اعلام کنم که من آمادهم.
میخوام دعوتش کنم به جوشیدن..
میخوام بهش بگم که دلم براش تنگ شده...
---
سلام
یه دختری هستم که به کمک و راهنمایی احتیاج دارم. حدود ۲ سال پیش یک آشنایی زیر نظر خانواده ها شروع شد، فراز و نشیب هایی داشت، و متاسفانه به شکل مناسبی تموم نشد.
فکر می کردم می تونم ایشون رو فراموش کنم ولی خیلی بهشون علاقه دارم و نتونستم. حالا می خوام دوباره خودم شروع کنم. می خوام خودم یک بار این کار رو انجام بدم، یه زمانی ایشون بهم پیشنهاد داد ولی حالا من این کار رو بکنم، می خوام تلاشم رو بکنم برای اینکه ۲۰ سال دیگه حسرت نخورم.
دوست دارم اگه
ساعت حدوداً ۱۳:۳۰ بود که داشتم تو پیاده رو و تو گرما به سمت خونه میرفتم/ دیدم که یه مادری داره دخترشو با عصبانیت صدا میکنه که زود بیا/ اول تو دید نبود بعد که کمی جلوتر رفتم/ دیدم یه دختر کوچولوی خوشگل خندان و لبخند به لب داره با پرنده ها بازی میکنه/ بالا و پائین میپره/ و پرنده ها رو میپرونه/ خیلی صحنۀ قشنگی بود/ کاشکی از این صحنه هاهم ما تو زندگی داشته باشیم...
زمستان سبز روایتگر بخشی از ماجراهایی است که در روزهای سال 1357 برای مردم ایران روی داد. این رویدادها از زاویه دید یک نوجوان و با زبانی نوجوانه حکایت می شوند. آنچه در این داستان بیشتر به آن توجه شده است، توصیف صحنه های باشکوهی است که در جریان انقلاب و در تظاهرات های میلیونی مردم است. صحنه هایی که در همه آنها همبستگی و همدلی مردم با یکدیگر چشم گیر است.
ادامه مطلب
سلام و درود به همه دوستان عزیز
نرم افزار های زیادی برای حذف کردن جسمی در صحنه وجود دارد ولی Superpose یه چیز دیگست.
ما قبلا برای حذف شخص یا جسمی در صحنه از Mocha استفاده میکردیم ولی باید کار های زیادی انجام میدادیم.
همچنین توجه کنید اگه دوربین حرکت میکنه خوب باید از همون Mocha استفاده کنید ولی اگه ثانیه از پلاگین.
این پلاگین میاد تمام پیکسل های صحنه رو آنلایز میکنه و قتی جسمی حرکت میکنه از پیکسل های قبلی که اون جسم داخل صحنه نیست برمیداره و میندازه روی
بوسیله گزارش همشهری آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، کارمندان یک شبکه تلویزیونی در برزیلدر جریان پخش زنده اخبار تو ظهر صحنه مبتلا آب بازی بودند. هنگامی که صندوق برزیلی مبتلا اجرای اخبار ورزشی بود درون تعاقب عریضی موافقت عجیبی رخساره داد و بینندگان را شوکه کرد. دو نفر از کارکنان عاری اینکه بیدار پخش زنده شوند در دنبال صحنه مشغول آب ورزش بودند و تصاویر آن ها درون حال پخش بود. جالب اینجاست که هیچکس از عوامل پشت صحنه وارد آستان این دو
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا به امید تو
برای خوب شدن هیچ وقت دیر نیست
نمی گم خوب بودم ولی این چند سال بد شدم آدم سابق نیستم.کارهایی انجام میدم که قبلها شرم داشتم.این تصمیم یهویی اومد به ذهنم می خوام ۴۰ روز گناه نکنم.می خوام پاک پاک بشم
کارهام خالصانه برای خدا باشه
کارهای که در طول روز انجام میدم اینجا می نویسم
شاید با نوشتن شرم کنم و انجام ندم
اگه اگه موضوعی پیش و اومد وسوسه شدم اینجا می گم
نشستیم شبی که ماه کامل شد دیدیم، یادت افتادم یاد ظهری که باهم رفتیم سینما دیدیمش، وقتی صورتت با صحنه های فیلم روشن و تاریک میشد و حتی تو اوج جدی ترین صحنه ها هم یه چیز خنده دار میگفتی واسه اینکه توجه منو از فیلم به خودت جلب کنی، ظهر بود ولی موقع فیلم دیدن از سرما لرزیدیم تابستون بود ولی انگار توی سالن زمستون زودتر از راه رسیده بود، مثل شب یلدا که ظهرش گرمه شبش زمستون... دلم تنگته ولی نباشی بهتره
کودکی به مامانش گفت: من واسه تولدم دوچرخه میخوام. "بابی" پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه رو واسه تولدت بگیریم؟ بابی گفت: آره.مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده. نامه شماره یکسلام خدای عزیزاسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.دوستدار تو - بابی
بابی کمی فکر کرد و دید که این نام
سلام
اگه حالمو بخواین بپرسین باید بگم زندگی من مثل پرده های نمایش نامه ی پرنده آبیه دوست دارم خوشبختی رو پیدا کنم زندگی جدال بین خیر و شره خوب حالا فلسفی نمی کنم قضیه رو
می دونی می خوام بگم برای خودم هم عجیبه چرا این قدر عاشق نوشتنم طوری که نمی تونم از فکرش در بیام بهش فکر می کنم اما کاری نمی کنم حالا ذهنم قفله به خودم باور ندارم می تونم می نویسم
دارم به آیده های مختلف فکر می کنم خوب ولی چرا نمی نویسم خودم هم نمی دونم
مگه رویام این نبود
حالتی که قراره به جسممون آرامش بده
خستگی های روز رو بشوره ببره
"خواب"
حالتی برای رفع دلتنگی
دیدنِ لحظه هایی که مطابق با واقع نیست اما کاش بود
جدیدا اما داره مثل شکنجه میشه
می خوابی و تصورت اینه که یکی از دوحالت بالا رخ میده
تصویرهایی رو می بینی که می خوای هیچوقت اتفاق نیفتن..
رفتی و یه نامه گذاشتی اما نه میتونم بخونمش نه هرچی می گردم پیدات می کنم
می پرم از خواب
.
سال ها گذشته..میبینمت که موهات سفید شده و تنهایی
می پرم از خواب
.
تلفن زنگ م
هوالرئوف الرحیم
وای که چه خوشبختم. که دارمتون. دخترکانم.
امروز داشتم دقت می کردم.
تن و بدنم لرزید.
اگر بچه اول پسر می شد مهم نبود.
دومی هم حتی.
ولی واقعا سومی رو نمی خوام پسر باشه. بعد دوتا دختر.
میشه روزگار من.
نه نمی خوام...
ولی دوتا بچه هم خیلی کمه!
:(
می خوام بگم حواستون به دو رو بری هاتون باشه ، خواستون به خودتون باشه . چند روزه می خوام بیام راجب خودکشی اتیکا (یوتیوبر و استریمر معروف) بنویسم ولی راستش نمی دونم چی بگم . خواستم از سلامت ذهن و روان بگم ولی راستش خودمم هیچ اطلاعی راجب موضوع ندارم . ولی الان که ساعت ۴ و یک ساعت و نیمه که دارم تو تختم اینور اونور میشم و خوابم نمیبره حداقل این دوخط رو بنویسم . یادتونه گفتم همهمون یه گوشه زندگیمون ریدیم ؟ میخوام بگم ربطی نداره یه نفر چقدر خوش
بی مقدمه
یه نمایش تو تالار کوچیک مولوی میره رو صحنه ،که کارگردانش یکی از خلاق ترین دوستامه.
دوشنبه 4 آذر خودم صندلی 3ی ردیف دو رو گرفتم. تاحالا اینقدر نزدیک به صحنه نبودم تو تئاتر!
بیاید خوشحال میشم . احتمالا هم استفاده خواهید کرد
تخفیف دانشجویی هم داره تو سایت راهنماییتون میکنه :
https://www.tiwall.com/p/amoshelbi
من مسافر زمانمقشنگ حس میکنم روزی که حسرت این روزام رو میخورمنگاه به بابا و مامانم که میکنم...به این روزهای کارمبه داداشمبه خونه امونبه سن و سالمبه فکر و خیالمبه حالمبه حالمبه حالمنه اینکه حالم عالی و بی نقص باشهکه اگر بود این متن رو نمینوشتمکه وقتی بود این متن رو ننوشتمولی مطمینم دل تنگش میشمدلتنگ این آدمارابطه هادلتنگ محمد میشم که میدونم الان هروقت بهش زنگ بزنم آماده است خودش رو برسونه و به حرفام گوش بدهتا کی هست؟ تا کی اینطوری هست؟دلتن
اول هفته است و کلی انرژی دارم. یه چند مدت بود زده بودم تو فاز شوخی و خنده و روزمرگی. پستهایی که می دیدید هم ازین جنس بود. نمی خوام بگم اهل شوخی نیستم اتفاقا هستم. همچنان می نویسم اما حین کارم که نیاز به کمی استراحت دارم.
باید به هدفی برسم و کارهایی رو انجام بدم که مهمند و به هر دلیلی عقب انداخته بودم. یعنی در عین اینکه توانایی رسیدن به این هدف رو داشتم گویا اراده اش رو نکرده بودم یا شاید دست کم گرفتم خودم رو و یا شاید باور نکردم که می تونم. اما ال
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_هشتاد_و_سوم
.
چند روز نه غذا خوردم نه چیزی
چهارشنبه مامان و بابا پایین حرف می زدند
رفتم پایین
- من تصمیمم رو گرفته ام
من با محمد می خوام ازدواج کنم
هیچی از ثروت شما نمی خوام
خودم رو ممنوع الارث کنم خیالتون راحت میشه؟
ادامه مطلب
احساس خشم زیادی نسبت به یه نفر دارم، چند دور ماجرا رو با خودم دوره کردم، همچنان نمیدونم کی مقصره؟ اصلا شاید مقصری وجود نداشته باشه واقعاهمش میخوام دنبال مقصر نباشم
ولی وقتی عواقب کارش احساس و زندگی ام رو تحت تاثیر قرار داده ، هر چند کم!! عصبانی میشم
دوست دارم نسبت به قضیه بی تفاوت باشم تا اینقدر در عذاب نباشم.. دوست دارم خودم رو جای طرف بذارم و بهش حق! بدم..
یه مدت دعا میکردم که آروم شم ، بعد یه مدت خشمم غلبه کرد و پر شدم از نفرت..
میخوام ب
اِدی: من می خوام برم پیش خواهرم، اونجا یه شیرینی فروشی بزنم. برای روز تولدت یه کیک بزرگ می فرستم.
جک: من از کیک تولد بدم میاد.
اِدی: چی؟ بدت میاد؟ چرا؟
جک: می دونی ، اینایی که میگی ، به روحیه ات نمی خوره. تو دوباره میری سراغ دزدی چون تو یه دزدی.
اِدی: آدما عوض می شن جک
جک: روز ها عوض میشن، ماه ها عوض میشن ، فصل ها عوض میشن، ولی آدما هرگز عوض نمیشن.
ادی: چرا عوض می شن، خود تو هم عوض میشی. می دونی می خوام رو کیک تولدت چی بنویسم ؟ جک موزلی. هه آره برات می فر
یکی از خصلت های بنیامین ناز کردن و لوس بودنش هست اونم بخاطر اینکه
بچه آخر خانوادشونه، پیش پدر و مادرش خودشو لوس کرده گفته تو این شرایط نمی خوام برم ایران و می خوام با چنور بهم بزنم(اینا همش الکی گفته فقط خواسته واکنششون رو بسنجه)
اونا هم دعواش کردن گفتن زر نزن ، برو ایران با عروسمان برگرد (دقیقا تم حرف زدنشون عین منه برای همین بنیامین همیشه میگه تو چرا عین اینا صحبت می کنی خخخخخ)
بنده های خدا نمیدونن ترامپ چ سنگ بزرگی پای ما گذاشته و همینجوری
می خوام بگم چند سال پیش تصوری که از بیست و سه سالکی داشتم با اینی که الان دارم تجربه می کنم خیلی فرق داشت . فکر می کردم احتمالا تو دنیای آدم بزرگا باید کلی دست و پا بزنم که غرق نشم . اما الان به این نتیجه چالش های روانی و شخصیتی ای که باید از پسشون بر بیام خیلی سخت ترن . بعضی موقع ها خودمم نمی دونم چی می خوام ، بعضی موقع ها بدون جنگیدن ، شکست کامل رو حس می کنم و بعضی موقع ها هم خودمو بالای قله ی های بلند می بینم . یه ترکیبی از همه ی اینا می شه من . وقتی
با سلام خدمت دوستان
میخواستم بپرسم که زوجی هست یا میشناسید که بالای 8-9 سال از زندگی مشترک شون گذشته باشه خودشون انتخاب کرده باشن کلا بچه دار نشن؟ اگه بتونید دلیلش رو هم بگید ممنون میشم.
الان چه حسی دارن؟، هنوزم اگه بتونن بچه دار بشن، دل شون بچه نمیخواد؟، اگر جنسیت نظر دهنده هم ذکر بشه ممنون میشم و اگه امکانش باشه استان محل زندگی شون
ممنون
مرتبط با عدم تمایل به بچه دار شدن بعد از ازدواج :
می خوام ازدواج کنم ولی هیچ وقت نمی خوام بچه دار بشم
عل
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه… بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: « حالا من ، حالا من! … من می خوام
چندسال پیش وقتی پدرم گفت عموت غوغا کرده که این کار نباید انجام بشه برای اولین بار با پدرم جدی صحبت کردم گفتم این کار انجام نمی شه ولی چیزی که عموهم میخواد اتفاق نمی یوفته چون من نمی خوام نمی خوام در موردش حرفی بزنید چون من این کار رو نمی کنم امشب وقتی آب میومد روی سرم این معما حل شد حل شد چرا آدمی که اینقدر بیرون گود ایستاده اینقدر ساکت و گاهی کمی جرآت میکنه و جلو میاد چطور میتونه منو درگیر کنه تمام این چندسال کنار ایستاده بود و نگاا میکرد و تن
همواره در سالنهای آمفی تئاتر، نورپردازی در کنار انتخاب صندلی آمفی تئاتر به عنوان یکی از عوامل مهم به شمار میآید. اغلب در چنین فضاهایی نیاز است که نورپردازی متناسب با حال و هوای فضای اجرای برنامه تغییر پیدا کند. تأثیر نورپردازی در آمفی تئاتر به قدری زیاد است که لازم است هنگام اجرای نمایش تئاتر یا هر برنامه دیگری، در صورت نیاز فضای سالن با نور گاهی شاد شود، گاهی غمگین، گاهی آرامش بخش باشد و گاهی دلهره آور!
نورپردازی در سالنهای آمفی تئات
یک خواننده کابارهای بنام ابراهیم خوش لحن (پرویز پرستویی) که قبل از انقلاب 1357 از صحنه کنار میرود اما چون به اندازه کافی مشهور نبود،نتوانست خواننده لس آنجلسی شود و در نهایت به خواننده مراسم تبدیل شد.سالها در حسرت اجرای دوباره روی صحنه میماند تا یک روز، دختر ابراهیم (الناز شاکردوست) ترتیبی می دهد تا پدرش در برنامهای در شهر استانبول ترکیه روی صحنه برود و ..
ادامه مطلب
یادم میره دیگه ندارمت. وقتی دارم با دوست صمیمیم حرف میزنم و میگم تو این موضوع گیر کردم ولی باکی نیست از جانم کمک میخوام. نگاه ترحمآمیزش یادم میاره دیگه کسی که به طور معجزهآسایی همهی مشکلاتو حل میکرد نیست. دیگه کسی نیست که وقتی دارم با شور و حرارت یه داستان رو براش تعریف میکنم بگه خوشگل و من با لبخند رها بشم رو سینش و بگم خب دیگه یادم نیست چی داشتم میگفتم. کسی که وقتی عصبانی میشدم از دستش میگفت: «هاجر داری چرت و پرت میگی جوابتو نمید
مدافع مراکشی آژاکس در دیدار برابر تاتنهام یک صحنه جالب و خاص را رقم زد و در اواسط نیمه نخست افطار کرد و روزهاش را شکست.در دیدار پایانی نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا، آژاکس در ورزشگاه خانگی خود از تاتنهام پذیرایی کرده است.در این دیدار یک صحنه جالب و خاص رقم خورد. نصیر المزراوی بازیکن مسلمان و مراکش آژاکس با وجود آنکه هشدارهای زیادی به او داده شد اما اصرار داشت که روز بگیرد.
او در دقیقه ۲۱ بعد از آنکه مطمئن شد زمان روزه به پایان رسیده در زم
انگار همین دیروز بود که مامان با عصبانیت کتاب "من میترا نیستم" رو پاره کرد و برای جبرانش چهارجلد کتاب خرید. هنوز هم به اون صحنه فکر میکنم گریهم میگیره. تو اون موقعیت من "مامان" رو نمیدیدم، کسی که داشت کتابارو بیتوجه به قیمتشون برام میخرید "وجدان" بود. الانم آهنگی که پخش میشه رو "محمد نوری" نمیخونه، "غم" میخونه.فکر کردن به خاطرات قم غمگین و دلتنگم میکنه، و از اون غمگینتر حضور داشتن تو پردیسه. اگه بگم نمیخوام توی همچین شرایطی باش
نمایش بوقلمون تمدید شد،نمایش «بوقلمون» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور تا روز پنجشنبه ۱۰ بهمنماه در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهد بود.«بوقلمون» با بازی مهلقا باقری، هدایت هاشمی، علی سلیمانی سرنسری، سیروس همتی، جواد پورزند، وحید نفر، احمد لشینی، محسن زرآبادی، محمدهادی عطایی، حسین شفیعی، میلاد ابراهیمی، علیاکبر اعتماد مقدم، علی سلیمی، مرتضی موسوی محسن صادق پور ساعت ۲۰:۴۵ روی صحنه میرود.
میخوام بگم تا اونجایی که من میدونم یکی از روش های خیلی طاقتفرسای شکنجه اینه که طرف رو پیشونی طرف قطره قطره آب میریزن . اولش هیچی نیست اما بعد یه مدت جای قطره ها شروع به درد کردن میکنه . تا اینکه بعد چند ساعت هر قطره ی آبی که میریزه ، مثل یه جکش میمونه که میکوبونن تو میشونی طرف . در همین حد دردناک .
میخوام بگم بعضی از مشکلات زندگی هم مثل همین شکنجه میمونن . در واقع اگه یکی دوبار اتفاق بیوفتن شاید ناچیز باشن ، شایداگه از بیرون نگاه
با این که مانیتور سفید از وحشت ناک ترین های امروزمه تا یه ساعت بهش زل زدم ولی ننوشتم
این جوری نمی شه ادامه داد ،من تموم امروز به رمانی که می خوام بنویسم فکر کردم نمی خوام تسلیم بشم بسه دیگه خسته ام از دوری
من چه طور عاشقی هستم تا کی می تونم از نوشتن دور باشم
راستی متن دیروز بهم کمک کرد یه ایده توی ذهنم شکل بگیره یکی می گفت اگه حتی نمی تونی بنویسی روی کاغذ بنویس نمی تونم بنویسم چون ...
نمی تونم بنویسم چون نمی دونم چرا
نمی تونم بنویسم چون می ت
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه… بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: « حالا من ، حالا من! … من می خوام
سرم شکسته تا ابرومهولی خدا دلم آرومهچشامو روی هم می بندمجماله فاطمه معلومهزهرا بیا ، بیا ببین علی خون جگر شدهسی ساله که عذاب جونم این میخ در شدهداغه دلم شب وصال تو تازه تر شدهیا مرتضی یا مرتضیعلی علی علی یا حیدرعذابه کوچه ها یادم هستمیونه شعله ها یادم هستمنو صدا زدی یا زهرابه زیر دست و پا یادم هستاز لحظه ای که بی حیا گُلِ خونمو گرفتهر روز و شب نگاه فاطمه جونمو گرفتبا یک لگد امید و عشق و سامونمو گرفتیا مرتضی یا مرتضیعلی علی علی یا حیدرشبیه اب
کارگردان : فرزاد مؤتمنبازیگران: آناهیتا درگاهی,امین حیایی,بهرام افشاری,پوریا پورسرخ,لینداکیانی,مسعودکرامتی, محمدرضا صولتی
خلاصه داستان : مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صحنه قتل را ندیده چون نابیناست، آن یکی هم فقط صحنه را دیده چون ناشنواست! آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند که از این مهلکه جان سالم به در ببرند …مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صح
درباره این سایت