انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!
مستی به وقت نیمه شب
درست در تکاپو برای یافتنی اوجی دردناک برای این سری که گرمای پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه ای که انتظارش را ندارید با ترس سقوط آشنا کند.
ادامه مطلب
کی اینهمه عاشقت شدم که با دیدن اولین دستخطت روی در یخچال از اشک تر شوم؟ مرد خوب همهٔ این سالها، شاید هیچ وقت نفهمی ولی من تکه کاغذ حاویِ پیامِ سادهٔ «میوههایی که برات توی یخچال گذاشتم، نشُسته است» را بارها با شوق بوسیدم و روی چشمم گذاشتم. کی اینهمه...؟
زندگی کردن را از بهار بیاموزیم؛ که باوجود همهٔ تلخیها و تاریکیها، باوجود همهٔ دردها و ناخوشاحوالیها، هر صبح گل لبخند روی لبهایش میشکفد. رهای رهاست در عین محدود به فصل بودنش. هروقت بخواهد میزند زیر گریه، هروقت بخواهد بلندبلند میخندد. لاکهای رنگارنگ به ناخنهایش میزند و با لباسهای گلگلی در خیابان راه میرود. یکعالمه حرف پشت سرش هست اما مگر برایش مهم است؟ نه! یکی میگوید بهار ثبات ندارد، یکی میگوید فروردین موهایش خ
آمدم غر بزنم به جانِ تابستان، اما دیدم چه فایده دارد؟ نالیدن من که این روزهای طولانی داغِ بیحوصله را خلاصه نمیکند. با ارادت به همهٔ میوههای رنگینش، چه میشد اگر ذرهای از دلبرانگی هوای پاییز را هم با خود داشت...؟ ابری، سایهٔ خنکی، نم بارانی؟ آخ پاییز، پاییز برگریز... کاش کسی مرا همین لحظه، به یک نقطهٔ خنک و خوش آب و هوای کشور میرساند؛ شرایط سفر اگر مهیا بود. نیست اما. باید گذاشت این تابستان هم، با همهٔ سنگینی و پر زوریاش، از بینفس
عجیبه. میگن محبت از شناخت میاد، ولی میتونم قسم بخورم این محبت، این اشکی که سه روزه تموم نمیشه، این غمی که هر لحظه تازهتر میشه، این که امروز صبح فهمیدم نمیشه، باید پاشم برم تهران تو اون اقیانوس آدما یا غرق شم یا حداقل بتونم به جای گریههای بیصدای توی اتاق، با صدای بلند زار بزنم، اینا فقط از شناخت نمیاد. مگه من کلا چقدر از تو میدونستم یا همین الان میدونم سردار؟ اشکم بند نمیاد ولی... غصهم تموم نمیشه انگار...همهٔ روضهها انگار ا
بهش قول داده بودم که تنهاش نذارم. پای قولمم هستم و خواهم بود. هر چقدرم بگه دیگه اون آدم سابق نیست و داره سعی میکنه منو از زندگیش حذف کنه و برام آرزوی موفقیت تو آیندهای بدون خودش رو بکنه. میدونم یه مرگش هست. همهٔ این حرفایی که میزنه اداس. سه هفتهس کمتر از انگشتای دست باهام حرف زده. میگه دوستی ما حداکثر یه ساله. کسی که قرار بود باهم پول جمع کنیم از این جهنم فرار کنیم واسم آرزوی موفقیت میکنه. کسی که کیک تولد شونزده سالگیمو خرید. همونی که
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.
واکنش پیشفرض من به همهٔ فرازهای همهٔ روضهها، هنوز و همچنان ناباوری است. از سقیفهٔ بنیساعده و آن نفسانیتی که حتی نتوانست منتظر دفن پیکر حضرت رسول بماند، سوالهای تکراری من با اضافه کردن کلمهٔ «واقعا؟» به اول خطوط روضه شروع میشود؛ مثلا میپرسم «واقعا دستهای حضرت مولا را بستند و به اجبار بردنش که بیعت کند؟»، «واقعا درِ خانهٔ دختر پیامبر را آتش زدند؟»، «واقعا سیلی زدند به صورت عزیزترین خلق خدا پیش پیامبرش، آن هم دقیقا وقتی عزادار
واکنش پیشفرض من به همهٔ فرازهای همهٔ روضهها، هنوز و همچنان ناباوری است. از سقیفهٔ بنیساعده و آن نفسانیتی که حتی نتوانست منتظر دفن پیکر حضرت رسول بماند، سوالهای تکراری من با اضافه کردن کلمهٔ «واقعا؟» به اول خطوط روضه شروع میشود؛ مثلا میپرسم «واقعا دستهای حضرت مولا را بستند و به اجبار بردندش که بیعت کند؟»، «واقعا درِ خانهٔ دختر پیامبر را آتش زدند؟»، «واقعا سیلی زدند به صورت عزیزترین خلق خدا پیش پیامبرش، آن هم دقیقا وقتی عزادار
هو
جذبه آن است که با بارقه ای الهی دفعتاً معارف بسیاری برای عارف حاصل شود و سلوک آن است که برای رسیدن به آن معارف ، درجات و مقامات مناسب با آن را یکایک طی کند. اهل شهود یا همهٔ درجات را با سلوک طی می کنند ، در این صورت سالک محض اند یا همهٔ درجات را با جذبه می پیمایند ، در این حالت مجذوب محض اند یا اوایل راه را با سلوک می پیمایند و در اواخر جذبهٔ الهی نصیب آن ها می شود ، این گروه سالک مجذوب اند یا اینکه اول جذبه ای نصیب آن ها می شود ؛ لیکن در انتهاء ن
از جملهٔ اصول مهم زندگی میشه به «هر اطلاعاتی باید یه نسخهٔ پشتیبان داشته باشه» اشاره کرد.
بر همین اساس من از عکسا، موسیقیها، یادداشتها و بقیهٔ اطلاعات مهم گوشی، یه کپی تو لپتاپ دارم. شمارهٔ مخاطبینم رو هم علاوه بر گوشی، تو دفترچه یادداشت نوشتم. از همهٔ مطالب این وبلاگ هم (هر مطلب تو صفحهٔ خودش که نظرات رو هم شامل بشه) یه نسخه ذخیره کردم تو لپتاپ و علاوه بر اینها، از همهٔ اطلاعات مهم گوشی و لپتاپ، یه نسخه هم تو هارد دارم.
هیچوقت به
پولیش و واکس 3 اکستریم هایبریدنت سوناکس :
پودر اکسید آلومینیومی بسیار ریز باعث رفع نور Verkratzungen ، لایه های خشک شده و صاف شدن رنگ می شود.
براق عمیق و براق ، ترمیم و ترمیم شدید رنگ کارایی دارد.
مناسب برای بدنه
براق کننده، محافظت کننده، پولیش کاری،تشکیل لایهای با دوام بر روی رنگ خودرو
شناسه محصول : 202200
میدانی؟ من همیشه خودم را برای اتفاقات غیرمنتظره آماده میکنم؛ همیشه همهٔ سناریوها را پیشتر در ذهنم مرور میکنم تا کمتر از رفتار آدمها حیرتزده شوم و اصلا همین مسئله باعث میشود که کمتر کسی بتواند مرا متعجب کند؛ کمتر کسی مثل سارا، مثل راحله، مثل تو، مثل تویی که در یک شب زمستانی با پیامی غیرمنتظره و بلندبالا، حیرت را ریختی توی چشمهایم و انگشتهای گرمم را به تکههای یخ تبدیل کردی!
حالا برمیگردم به عقب، مرورت میکنم، سعی میکن
از زمانی که اخبار درگیریهای ما با گروههای تکفیری به اوجش رسیده بود، دعا کردن برای رزمندههایمان، تقریبا جزء برنامهٔ روزانهام شد و زمانی که در پاییز ۹۶، نامهٔ معروف سردار سلیمانی به رهبری منتشر شد، خیلی جدی خودم را (به اندازهٔ ناچیز خودم) در آن پیروزیها موثر میدانستم و خوشحالیام از جنس آدمهای درگیر در مبارزه بود.من باور دارم روزی میرسد که جزئیات تاثیر همهٔ نیتها، دعاها و اعمالمان در بهبود اوضاع جهان را (که ممکن است در حال
در توضیح شدت ایدهآلگرایی افراطی بنده همین بس که تو دانشگاه چند مورد پیش اومده بود که شب قبل امتحان با خودم میگفتم «من قطعا و حتما و مسلما این درس رو میافتم و هنوز به همهٔ منابعش مسلط نیستم و به قدر کافی نخوندم و همه چیز یادم نیست و کاش بشه یه راهی پیدا کنم فردا نرم سر جلسه. کاش اصلا همین امشب مریض شم بتونم برم گواهی پزشکی بگیرم و حذفش کنم» و خیلی جدی حساب میکردم اگر اون درس رو بیفتم معدلم چند میشه و بعد دیگه چه طوری میشه برش دارم و آی
برخی از تلفنهای همراه هوشمند میتوانند به ویدئوهای یوتیوب دسترسی پیدا کنند که وابسته به ارائه دهندهٔ آن است. از ژوئن ۲۰۰۷، تلفنهای همراه با استفاده از جریان آرتیاسپی میتوانند همهٔ ویدئوهای یوتیوب را تماشا کنند. همهٔ ویدئوهای این وبگاه، در نسخهٔ مخصوص تلفن همراه آن موجود است.
از ژوئن ۲۰۰۷، ویدئوهای یوتیوب برای دیدن بر روی طیف وسیعی از محصولات شرکت اپل در دسترس بودهاست. ویدئوهای این وبگاه میتواند در دستگاههایی مانند تلویز
بعضی از رفتارهای برخی دخترها در کوچه و خیابان، دقیقا شبیه ژست نامادری سفیدبرفی است وقتی روبهروی آینهٔ جادویش میایستاد و میپرسید «آیا زیباتر از من کسی در این دنیا هست؟»من غرور و ناز و ادای دختران جوان را درک میکنم (کما این که خودم هم یکی از آنها هستم) ولی انتظار حدی از واقعبینی و تعقل هم خیلی توقع سختگیرانهای نیست.
خواهر عزیزم، دوست گلم!
هزاران و بلکه میلیونها انسان زیباتر از تو (با همهٔ زیباییهای ذاتی و اکتسابی ظاهریای که
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
سلام! حال همهٔ ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِگاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهٔ باز نیامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست! را
پتوی گرم ابرها تمام شهر را در آغوش کشیده. به دور دستها که مینگرم، هیچ چیز نمیبینم، جز تودهٔ سیمابگونی که گویی تا بینهایت ادامه دارد. یکجور عدم که دلم میخواهد در آن حل شوم و تمام این لاوجود را در آغوش بگیرم.
اما هرچه جلوتر میروم هستی بیشتر توی چشم و چالم فرو میرود. زمین، درختان، ماشینها، دیوارها، آدمها، آدمها، آدمها... و همهٔ ما محکومیم به بودن.
سیستم عامل
برخی از تلفنهای همراه هوشمند میتوانند به ویدئوهای یوتیوب دسترسی پیدا کنند که وابسته به ارائه دهندهٔ آن است. از ژوئن ۲۰۰۷، تلفنهای همراه با استفاده از جریان آرتیاسپی میتوانند همهٔ ویدئوهای یوتیوب را تماشا کنند. همهٔ ویدئوهای این وبگاه، در نسخهٔ مخصوص تلفن همراه آن موجود است.
از ژوئن ۲۰۰۷، ویدئوهای یوتیوب برای دیدن بر روی طیف وسیعی از محصولات شرکت اپل در دسترس بودهاست. ویدئوهای این وبگاه میتواند در دستگاههایی
راستش را بخواهید، هرچه فکر میکنم نمیدانم چگونه گذشت سالی که گذشت. فقط یادم هست، وقتی که روی پشتِبامِ ساختمانِ توسعهٔ فناوری چایی میخوردیم، صبح بود، بوی علف میآمد و من درگیرِ همان خیالِ قدیمی بودم
خیالِ قدیمی این بود، بچه که بودم فکر میکردم که روابطِ مشکوکی بینِ شهرها هست، محلههایی از تهران هستند که انگار برای قم هستند، حتی یکبار محلهای از نیشابور را توی شهری دیگر دیدم.
همهٔ این محلههای جادویی، مربوط به سفرها بودند. یعنی هی
در زمینهٔ آموزش زبان گیلکی همیشه صحبتهای بسیاری در مورد انتخاب یک «گویش معیار» و آموزش آن به همهٔ گیلکیزبانان صورت گرفته که همواره به نتیجه نرسیده و در عمل بیشتر از اینکه راهحل باشد، مانع حرکت و اقدام شده.
آموزش زبان گیلکی، با توجه به تنوع گویشی آن، به کتابهای متنوعی نیاز دارد که عدهای در عملی شدن آن تردید میکنند ولی این کار قابل اجراست.
زبان گیلکی گویشهای مختلفی دارد که آموزش تمامی این گویشها لازم است. گویشهای مختلف زبان گیل
آدم باید یکی رو داشته باشه که بتونه از ته دل از حرفا و شوخیهای بهجاش بخنده. همزمان بشه رو شونههاش گریه کرد. همزمان بشه همهٔ غصهها و نگرانیهات رو براش تعریف کنی و انقد محکم و فرهیخته و اهل معنا باشه که بتونه با لحن، کلمات و نگاهش آرومت کنه.اینا رو تو همین چند روز که پر از نگرانی و غم و اضطراب بودم فهمیدم. قبلا هیچوقت انقدر به نظرم مهم نیومده بود، گرچه الان هم البته صرفا متوجه اهمیتش شدم ولی به هرحال بازم کاری نمیشه کرد. میفرماد:
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.شایدبرایش دنیاجوردیگری معنی پیدامینمو
به دست بافتهٔ پُرزدار و گرهدار قالی گویند. همهٔ پژوهشگران بدون چون و چرا بر این نکته اعتراف دارند که قالی و قالیبافی از آسیا شروع شدهاست. پژوهشگران بر این عقیدهاند که ترکستان، ایران و قفقاز میباید مهد اولیهٔ این هنر بوده باشند. از عباراتی که در انجیل و ادبیات کلاسیک آمده به این نتیجه رسیدهاند که هنر شرقی قالیبافی مدتها قبل از میلاد مسیح شناخته شده و وجود داشتهاست.[۳]
ادامه مطلب
..آخر این بغض خفی را علنی خواهم کردو حرم سازیتان را شدنی خواهمکردمن به تنهایی از این جام نخواهمنوشیدهمهٔ اهل جهان را حسنی خواهمکردتا همه مردم دنیا بچشند از کرمشهمه را از نظر فقر، غنی خواهمکردهمهجا از حرم خاکی او خواهمگفتکربلا را و نجف را مدنی خواهمکردمیشود دید چه خون دلی از غم خوردمسنگ دل را که به یُمنش یَمنی خواهمکردآرزو نیست، رجز نیست، من آخر روزیوسط صحن حسن سینهزنی خواهمکرد
سید محمد رضا موسوی
.................................
شای
۱. از سوم اسفند که به خانه آمدم تا امروز سعی کردم آدم مسئولیتپذیری باشم و به سلامت خانواده و خودم اهمیت بدهم. چیزی بیشتر از یک ماه است که در خانهام و دیگر جانم به لب رسیده! آنقدر که دیروز نشستم مستند زیبای Earth: One Amazing Day را دیدم تا بلکه کمی از دلتنگیهایم برای طبیعت خدا و مخلوقاتش، کاسته شود. این مستند را حاجمهدی یکیدوسال پیش در وبلاگش معرفی کرده بود. خدایش خیر دهاد! :دی
۲. کرونا را فقط یک ویروس نمیبینم؛ یک معلم نچسب سختگیر میبینم که
آیا تصویری که از زن انقلابی و متعهد در جمهوری اسلامی ساخته شده بیش از حد مردانه نیست؟من مدتهاست به این موضوع فکر میکنم که مرز بین تبرج نداشتن در فضای اجتماعی با از دست دادن کامل ویژگیهای زنانه کجاست؟
تمایل دائمی به رنگهای تیره در لباس و وسایل شخصی، به نظر برخی خانمها (که البته الان خیلی کمتر شدهاند)، نوعی ارزش تلقی میشود.
به نظرتان ویژگیهایی مثل بلند (در یک حد معقول متوسطی) بودن ناخنها، استفادهٔ محدود و ملایم از لوازم آرایشی
بهش گفتم: «ببین بعد به یه جایی میرسی که این آتشفشان تو قلبت رو میتونی کنترل کنی، میتونی تصمیم بگیری کی و کجا گدازهها بریزن بیرون. میتونی گدازهها رو آروم بریزی تو قالب کیک که شکل بگیرن و آتیش دلت رو شستهرفته و تروتمیز بذاری جلوی بقیه.
میتونی موقع نوشتن عمیقترین دردای روحت، حواست به رعایت همهٔ علایم نگارشی و نیمفاصله و... باشه.
اینجا جای خاصیه.»
خیلی بامزه است. همهٔ ابتکارها و ایدههای عالم، در دوران بچهداری به سر آدم میزند. خروارِ وقت را آدم مفت مفت بر باد میدهد، اما اپسیلون زمان بهجای مانده وسط بچهداری را هزارپاره میکند و به هزار کار هم میرسد! انگیزه صد برابر! برنامه درست و مرتب؛ هرچند همیشه به هم بخورد، ولی هست. تو آدم برنامه دار و مرتبی هستی. نمیدانم برای همه همینطور است یا نه، اما من در فشارها و فشردگیها بهترم. انگار تازه میدانم چه فکری دارم و چه میخواهم بکنم. س
مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم
و برجستهٔ سازمان است که توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان،
به منظور کنترل منابع در محیطهای خارج از سازمان، اتخاذ میشود. این
فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشمانداز، داراییهای سازمان و توسعه
برنامههای و سیاست سازمانهای سازمان و همهٔ فعالیتهایی که برای نیل به
آنها نیاز است، نیز میشود.
ادامه مطلب
یک توضیحی به همهٔ کسانی که مطلب «وصلهٔ ناجور» را خواندند، بدهکارم. اگر آن مطلب را (که الان حذف شده) نخواندهاید، ادامهٔ پست را هم نخوانید و پوزش مرا بابت کشاندنتان تا صفحهٔ وبلاگم، بپذیرید لطفا.اما آنها که خوانده بودند؛ اول این توضیح را بدهم که انتشار و بعد، حذف مطلب را نشانهٔ خوبی نمیدانم. مطلقا قضاوتی نسبت به هیچ وبلاگنویسی ندارم؛ چون شرایط و روحیات آدمها یکی نیست. اما این را برای خودم نمیپسندم. از نظر من یک جور نامتعادل بودن و تزل
یک مسابقهٔ بیوقفهٔ نانوشته به خصوص بین جوانترها وجود دارد برای دیدن آخرین فیلمهای روز دنیا؛ سینمایی و انیمه و سریال. نمیتوانم بگویم به کلی دورم از این رقابت که خودم هم حداقل برای درک جو موجود هم که شده، کارهای خوب را پیگیری میکنم. اما، واقعیت این است که آن چیزی که در اعماق وجودم به آن نیاز دارم، «داستان و روایت بومی ایرانی» است ولو با کیفیت پایین تصویری، ولو با تکنیکهای یک قرن قبل دنیا در فیلم و صدابرداری. هرچه میخواهد باشد ول
یک مسابقهٔ بیوقفهٔ نانوشته به خصوص بین جوانترها وجود دارد برای دیدن آخرین فیلمهای روز دنیا؛ سینمایی و انیمه و سریال. نمیتوانم بگویم به کلی دورم از این رقابت که خودم هم حداقل برای درک جو موجود هم که شده، کارهای خوب را پیگیری میکنم. اما، واقعیت این است که آن چیزی که در اعماق وجودم به آن نیاز دارم، «داستان و روایت بومی ایرانی» است ولو با کیفیت پایین تصویری، ولو با تکنیکهای یک قرن قبل دنیا در فیلم و صدابرداری. هرچه میخواهد باشد ول
طرح آماده جابر باموضوع انواع کانی ها به صورت کامل و آماده استفاده پرینت توسط دانش آموزان و والدین و آموزگاران دبستانی می باشد که کلیه فایل های این مجموعه قابل ویرایش و در قالب ورد (Word) می باشد
این نمونه طرح جابر که برای شما تهیه کرده ایم و با قیمت مناسب در دسترس شما قرار داده ایم طرح جابر چهارم دبستان کانی ها می باشد که بلافاصله بعد از پرداخت قابل دانلود می باشد.
این مجموعه شامل:
پوستر های طرح جابربن حیان در مورد کانی ها
تابلوی نمایش طرح
سال ۹۶ موقع انتخابات، کارآموزی ترم آخرمان بود. برعکس انتخابات مجلس ۹۴ که در فضای ایزولهٔ دانشگاه بودم و فقط چند دیدار دانشجویی داشتیم با بعضی از کاندیداهای مجلس، آن سال صبحبهصبح با آدمهای واقعی روبهرو میشدم. آدمهای واقعی جامعهٔ واقعی. از بین همهٔ بحثهای آن روزها، همهٔ تکهها، عصبانی شدنها، بیتفاوت بودنها و حتی بگویم ادا اطوارها، یه جمله توی ذهنم ماند. یکی از کارمندان آزمایشگاه بیمارستان یک بار گفت: «هم من، هم خانومم تو
اعیاد شعبانیه مبارک. ایشالا زیارت کربلا نصیب همهٔ آرزومندا :)
ختم قرآن تا بخش ۱۴۰ جلو رفته. به امید خدا از ۱۴۱ ادامه میدیم. :)
.:: بخشهای ۱۴۱ تا ۱۶۰ ::.
۱۴۱-۱۴۴ دکتر سین | ۱۴۵-۱۴۶ منتظر اتفاقات خوب (حورا) | ۱۴۷-۱۵۰ شباهنگ | ۱۵۱ فرشته ... | ۱۵۲-۱۵۳ حـ . آرمان (استاد بزرگ) | ۱۵۴-۱۵۵ ناشناس | ...
اگر با چیستی و چگونگی ختم مشترک قرآن توی این وبلاگ آشنا نیستین، اینجا رو بخونین.
+ قرآن کریم و تفسیر المیزان
+ التماس دعا...
در حکومت آخرین، باید هر (با اغماض) ملتی دستاوردی داشته باشد تا بتواند با آن حکومت همراه شود؛ فلذا سنتهای خوب جوامع دیگر را به اسم غیر اسلامی بودن پس نزنیم و سنتهای بد ایرانیمان را هم با همین بهانه تمدید نکنیم. ایدئولوژی اصلی مایی که به دین (اسلام) معتقدیم، فراملیتی و فرانژادی است. پس تمرین کنیم ذهنها و زندگیهایمان از غذا تا آداب و رسوب، آنچه خوب و قابل استفاده است را یاد بگیرد و بابت این کار احساس عذاب وجدان و غیر ایرانی شدن نداشته ب
اعیاد شعبانیه مبارک. ایشالا زیارت کربلا نصیب همهٔ آرزومندا :)
ختم قرآن تا بخش ۱۴۰ جلو رفته. به امید خدا از ۱۴۱ ادامه میدیم. :)
.:: بخشهای ۱۴۱ تا ۱۶۰ ::.
۱۴۱-۱۴۴ دکتر سین | ۱۴۵-۱۴۶ منتظر اتفاقات خوب (حورا) | ۱۴۷-۱۵۰ شباهنگ | ۱۵۱ فرشته ... | ۱۵۲-۱۵۳ حـ . آرمان (استاد بزرگ) | ۱۵۴-۱۵۵ ناشناس | ۱۵۶ مهتا | ...
اگر با چیستی و چگونگی ختم مشترک قرآن توی این وبلاگ آشنا نیستین، اینجا رو بخونین.
+ قرآن کریم و تفسیر المیزان
+ التماس دعا...
به گزارش مشرق، محمد باقر قالیباف منتخب نفر اول تهران در مجلس یازدهم در روز اول سال نو و در کانال تلگرامی خود در دلنوشته ای، آغاز سال جدید را به سردار دلها شهید سلیمانی تبریک گفت و خواستار دعای این شهید برای همه ملت شد.
قالیباف نوشت:
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال منتا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
تولدت مبارکعیدت مبارک
دعا کن برای عاقبت به خیری همهٔ ما
اول فروردین ماه؛ زادروز شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
منبع : مشرق نیوز
خرید کتاب
امروز به زندگی رسیدم، قهوه خوردم، کمی موسیقی گوش دادم، آواز خواندم، فیلم دیدم، کتاب خواندم و بعد از همهٔ اینها به این نتیجه رسیدم که با وجود هنر، دیگر جای هیچچیز خالی نیست حتی آدمها!
پینوشت: گفتم موسیقی و یاد چیزی افتادم که مدتهاست دلم میخواهد با شما در میان بگذارم. میشود زیباترین موسیقی بومی زادگاهتان از نظر خودتان را برایم بفرستید؟ از آن آهنگهای خاکخوردهٔ زیبا که از روزهای دور ماندهاند؟ قلب آبی یواشم برای شما اگر این لط
اعیاد شعبانیه مبارک. ایشالا زیارت کربلا نصیب همهٔ آرزومندا :)
ختم قرآن تا بخش ۱۴۰ جلو رفته. به امید خدا از ۱۴۱ ادامه میدیم. :)
.:: بخشهای ۱۴۱ تا ۱۶۰ ::.
۱۴۱-۱۴۴ دکتر سین | ۱۴۵-۱۴۶ منتظر اتفاقات خوب (حورا) | ۱۴۷-۱۵۰ شباهنگ | ۱۵۱ فرشته ... | ۱۵۲-۱۵۳ حـ . آرمان (استاد بزرگ) | ۱۵۴-۱۵۵ ناشناس | ۱۵۶ مهتا | ۱۵۷ شباهنگ | ...
اگر با چیستی و چگونگی ختم مشترک قرآن توی این وبلاگ آشنا نیستین، اینجا رو بخونین.
+ قرآن کریم و تفسیر المیزان
+ التماس دعا...
زن ایرانی دارد مدرن میشود (اگر تابهحال نشده باشد) ولی ته دلش هنوز نتوانسته مهر و محبت و غیرت مردهای غیرمدرن را که همچنان در زندگی قدیمیترها میبیند، فراموش کند. راحتی و بیقیدی زن مدرن و بخشی از احترام و وفاداری و ملاحظهای که نسبت به زن سنتی وجود داشته را با هم میخواهد و این تناقض آزارش میدهد.صفحات و مطالب و مباحث مربوط به نکات زندگی و ازدواج و زناشویی و الخ را که این طرف و آن طرف میبینم، اولین نتیجهای که میتوانم بگیرم همین
یک ذره زیر اتمی با بار الکتریکی منفی و برابر با بار بنیادیمیباشد.
الکترونها، همانند همهٔ مواد، هم ویژگیهای ذرهای و هم موجی را دارا هستند، یعنی هم میتوانند با ذرات دیگر برخورد کنند و هم مانند نور دچار پراش شوند. مشاهده ویژگیهای موجی الکترون نسبت به ذراتی مانند نوترون و پروتون آسانتر است زیرا جرم الکترون کمتر است و در نتیجه طول موج دوبروی آن برای انرژیهای معمول بالاتر است.
یک الکترون در حال حرکت نسبت به یک ناظر، یک میدان مغن
صدای شیون میآمد؛ صدای شیون زنانی که عزیز از دست میدهند. من، من آشفته بودم؛ هراسان میچرخیدم، هراسان مینگریستم. خیمهها، خیمهها در آتش میسوختند. کودکان جیغ میزدند. گریههای بلند زنان قلبم را لرزانده بود. اما، اما هرچه نگاه میکردم کسی نبود. همهاش بیابان بود، بیابان بود، بیابان بود، و آفتاب سوزان و صدای شیون زنانی که عزیز از دست میدهند.
با بغض دور خودم میچرخیدم، با بغض دنبال کسانی میگشتم که نبودند. لبهایم خشک بود، ترک برد
استفاده از اینترنت را به حدود یک ساعت در هفته کاهش دادهام و بسیاااااااار راضیام از این وضع.
میماند بیاطلاعی از اوضاع سیاسی-اجتماعی مملکت که عجالتا چارهای نیست.
تلاشم این است پناه ببرم به کتاب و مثل قبل، آن همه تنها و بیپناه خودم و ذهنم را در معرض اخبار و وقایع رها نکنم.
ممکن است مثل قبل نتوانم یا نخواهم در وبلاگهایی که میخوانم نظر بگذارم که پیشاپیش عذرخواهم.
بنای ننوشتن ندارم، ولی اگر کمرنگتر شدیم، فراموشمان نکنید لطفا؛ مثلا
مربع یا چهارگوش در هندسه یک چهار ضلعی منتظم است به عبارت دیگر خمی بستهاست که چهار ضلع دارد که همهٔ این ضلعها با هم برابر اند و با یکدیگر دو به دو زاویهٔ ۹۰ درجه یا راست میسازند.
ساخت
پویانمایی زیر چگونگی کشیدن یک مربع با کمک یک پرگار و ستاره (ریاضی) را نمایش میدهد.
پیرامون و سطح
مساحت یک مربع برابر است با حاصل ضرب طول ضلعهای مجاورش.
م
اگه مسخرم نمیکنید باید بگم وقتی یه لباس یا وسیلهٔ جدید واسه خودم میخرم، فکر میکنم الان این خوشحاله که مال منه و قراره از این به بعد با هم زندگی کنیم؟
منظورم اینه که من برای همهٔ ذرات عالم شعور قائلم و حس میکنم اینا دوست دارن کنار و مال کسی باشن که آدم بهتریه، واسه همین سوالم این میشه که الان این وسیلهٔ خاص، خوشحاله من صاحبشم؟ اگه یه وقتی تو خیابون دوستاشو که تو مغازه باهاش بودن، اتفاقی ببینه، راجع به من چی بهشون میگه؟ یا مثلا اگه از
اطلاعاتی پیرامون مرگ مغزی
تصادفات رانندگی، وارد آمدن ضربه شدید به سر، سقوط از ارتفاع، خونریزیهای داخلی مغز، سکته مغزی و مسمومیتهای شدید از علل مهم مرگ مغزی به شمار میروند
مرگ مغزی به وضعیت غیر قابل بازگشت همه عملکردهای مغز اطلاق میشود. درچنین وضعیتی همهٔ نورونهای مغز درنتیجهٔ هیپوکسی تخریب میشوند. برای تشخیص مرگ
مغزی باید تمامی اعمال مغزی به صورت غیر قابل برگشت از بین رفتهباشند.
ادامه مطلب
گفته بودم که اگه دیوانه ساز ماجرا خودش بود نمی دونم چیکار کنم. هنوزم نمیدونم. و نخواهم دونست. عمیقترین رابطهای که تا حالا تجربه کرده بودم اواسط آبان ۹۸ خراب شد. نمی دونم ۱۵ آبان بود یا ۱۲. یه روزی از همین روزا. که من مجبور شدم شالگردنی که با هم بافته بودیمو بشکافم. شالگردنی که کامواشو دوتایی از خرازی سر کوچهٔ آموزشگاه خریده بودیم. شالگردنی که قرار بود از جفتمون درمقابل سرمایی که معلول حملهٔ دیوانه سازاست محافظت کنه. قرار بود نذاره سوز ج
ما آدمهای ضعیف، در شرایط مزمن مشاهدهٔ رفتارهای غلط جمعی و در سایهٔ صبر و سکوت پروردگار عالم، کمکم به «بیخیال، مگه چی میشه؟»های زیادی عادت میکنیم. اما خداوند دوستمان داشته که محب شما اهل بیت هستیم و در موقعیتهای زمانی مختلف، به بهانههای گوناگون، کلام و منشتان را مرور میکنیم. ادب و بندگیتان در برابر پروردگار، مفاهیم والای انسانی در فرمایشات و منشتان و اعتقاد راسختان به فرمانهای پروردگار عالم، در میانهٔ همهٔ این ابتلائات، دوب
سوال اینجاست داستایفسکی واقعا چجوری تونسته که این همه رو اینجوری بنویسه. زندگی خلق کرده ها. ادم کف میکنه.
کتاب برادران کارامازوف ، نوشتهٔ فیودور داستایفسکی ، ترجمهٔ احد علیقلیان ، نشر مرکز
از رنج نمیترسم ، حتی اگر بی کران باشد. حالا از آن نمی ترسم؛ قبلا میترسیدم. ... به نظر می آید حالا به قدری قدرت در من هست که می توانم بر هر چیزی غلبه کنم ، بر همهٔ رنج ها فقط برای این کهبگویم و هر لحظه به خود بگویم : من هستم! در میان هزار عذاب ــ من هستم؛پیچ
میدانید، به زمانه نیست، به جغرافیا نیست، به حوزه و دانشگاه نیست، همهٔ آدمهای مهم (آدمهای واقعا مهم نه آنها که رسانه بارمان میکند) بهانههای زیادی برای مهم نبودن و نشدن داشتهاند، ولی تصمیم گرفتند علیرغم جمیع گرفتاریها، آنی شوند که باید.در حوزهٔ مدنظر بحث من، یک نگاه سرسری که به تاریخ میاندازیم، تقریبا تکتک بزرگان علمی سرزمینمان، دلایل کاملا قانعکنندهای داشتند برای تلاش نکردن، تسلیم شدن و بیتاثیر بودن. جنگ بوده، غارت
امشب پرچمهای حرم _و از جمله پرچم بالای گنبد را_ عوض کردند تا حرم نور امام رئوف، مشکیپوش عزای حضرت سیدالشهدا شود. صحن انقلاب بودم بین انبوه جمعیتی که چشمشان را دوخته بودند به گنبد طلایی آقا. درست عین آدمهایی که در آن سکانس معروف «الرسالة» مصطفی عقاد، چشم به اذان گفتن بلال دوخته بودند.
من معمولا خیلی احساساتی نمیشوم در چنین موقعیتهایی، ولی اعتراف میکنم صحنهٔ ویژهای بود؛ وقتی جمعیت از ته دل فریاد میکشید «یا حسین!»، از هر طرف صدای
کنار مادر قدم برمیداشتم و نگاهم را داده بودم به نوکمدادی زیر پایم. نمیخواستم اطراف را ببینم. هرگوشه عکس یا بنری بود که نگاهکردن بهشان دقمرگم میکرد. من خستهام. من برای همهٔ از دسترفتههای این مدت، غصه خوردم و اشک ریختم و حالا خستهام. موبایلم که زنگ میخورد، وحشت میکنم. اولینچیزی که به ذهنم میرسد این است که نکند یکی خبر بدی داشته باشد، نکند کسی مرده باشد.
مادر از خرید پرده و ساعت برای خانه میگفت. دستهایم توی جیب کاپشن
من همیشه میگویم همهٔ رابطهها قرار نیست تا ابد ادامه داشته باشند، بعضیها میآیند که بروند، تضمینی نیست که دوستیها پابرجا بماند و رفاقتها کمرنگ نشود و... ، اما با وجود این باور، باز هم آدمها تا همیشه در یادم میمانند و دلم برایشان تنگ میشود. فراموش کردن آسان نیست. دلم برای شماها تنگ شده. هرگوشهٔ زندگی را که نگاه میکنم یک چیزی پیدا میشود و مرا به یاد شما میاندازد؛ از تسبیح صورتی توی سجادهام تا هدفون و کتابهای توی قفسه و...
حقوق تجارت مجموعه قواعدی است که روابط بازرگانان و اعمال تجارتی را بررسی و تنظیم میکند. برخلاف حقوق مدنی که روابط همهٔ افراد جامعه را شامل میشود، حقوق تجارت به وضع قواعدی ویژه برای تجار و اعمال تجاری میپردازد، به همین جهت در مواردی که راه حل صریحی در حقوق تجارت پیشبینی نشده باشد به قواعد حقوق مدنی مراجعه میشود.[۱]
خانه هوشمند چیست؟ویکی پدیا، درباره اینکه خانه هوشمند چیست و اتوماسیون خانگی یعنی چه، اینطور می نویسد که:
«خانه هوشمند یک فناوری نوظهور و در حال گسترش است. خانه هوشمند در پایینترین سطح خود میتواند به همهٔ خدماتی اشاره داشته باشد که بدون دخالت صاحبخانه عملی را در محیط خانه اجرا میکنند»
چیزی متوجه شدید؟!بله، قرارمان سرجای خودش باقی ست. قرار است به زبان ساده با شما درباره هوشمند سازی صحبت کنیم و بگوییم که خانه هوشمند چیست ؟
پس بی خیال وی
سلام با وفاترین!خبرت هست که همه دارایی این شاعر شوریده حال، شعرهایی است که خوشه خوشه از گندمزار وجود تو چیده میشود؟!با تو هر روز معجزه ای تازه رخ میدهد و من درخت پیری هستم که از یُمن خورشید نگاهت در پاییز جوانه زدهام چون بهاران.اما این روزها با احساسی پُر از تاول کوچههای دلتنگی را طی میکنم تا به تو برسم.چندی است تقدیر ناجوانمرد، دورم ساخته از کعبهٔ وجودت. در آرزویم که روزی به حجِ تنات نائل آیم.تا رسیدن به مکهٔ آغوشت همهٔ راهها و م
میدانی، رسیدن به تو _حتی اگر به فرض محال اتفاق هم بیفتد_ شبیه پیدا کردن اتفاقی کتاب «ماه و اقمار منظومهٔ شمسی» است که امشب اتفاقی در یک کتابفروشی دیدمش، کتابی که در هشت نه سالگی دنبالش میگشتم و پیدا نشد.
رسیدن به تو، حتی اگر اتفاق هم بیفتد به کلی بیفایده و بیارزش است، بوی نم و کهنگی و حتی مردگی میدهد.
میدانی، آدمیزاد تا یک جایی میتواند دربارهٔ یک ماجرا (هر ماجرایی) هدف، رویا، انتظار، شوق، برنامه و آرزو داشته باشد، ولی وقتی همه
برای خجستهباش میلاد حضرت مسیحهمواره موضوع پایان تاریخ و آیندهٔ بشر، از دغدغههای اولیهٔ انسان بوده است. بشر در هر گرایش و آیینی سعی در پاسخگویی به مسائل آیندهٔ خود دارد. اکثر ادیان، آینده را همواره با صلح و صفا و آرامش و امنیت میدانند.اگرچه عدهای آن را جبر تاریخی و خارج از اختیار آدمی میشمرند، اما باور مشترک همهٔ ادیان توحیدی، وجود منجیای است که آمدنش بشر را قبل از پایان جهان، غرق در عدالت و شادی خواهد کرد و او را از بند آلودگیها ک
گفته بودم که اگه دیوانه ساز ماجرا خودش بود نمی دونم چیکار کنم. هنوزم نمیدونم. و نخواهم دونست. عمیقترین رابطهای که تا حالا تجربه کرده بودم اواسط آبان ۹۸ خراب شد. نمی دونم ۱۵ آبان بود یا ۱۲. یه روزی از همین روزا. که من مجبور شدم شالگردنی که با هم بافته بودیمو بشکافم. شالگردنی که کامواشو دوتایی از خرازی سر کوچهٔ آموزشگاه خریده بودیم. شالگردنی که قرار بود از جفتمون درمقابل سرمایی که معلول حملهٔ دیوانه سازاست محافظت کنه. قرار بود نذاره سوز ج
به چه میاندیشی!
نگرانی بیجاست...
عشق اینجا
و خدا هم اینجاست،
لحظهها را دریاب
زندگی در فردا
نه، همین امروز است!
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه و زیبا
یك زن
برای زیبا ماندن
به دوستت دارم های
مردی نیاز دارد
كه هرروز آرام
در گوشش زمزمه كند
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه کوتاه
وقتی انسانها همدیگر را دوست داشته باشند، همدیگر را میبخشند. اما وقتی دائما مجبور به این کار شوند، از دوست داشتن دست برمیدارند...!
++++++++++++++++++++
یکم. آمدهام خانه و زندگی اینجا زیباتر است. کمتر احساس تنهایی میکنم و نشستن کنار مامان و چای خوردن با او حال مرا خوب میکند. درخت انار پشت پنجرهٔ اتاقم سبز شده و دورتادور حیاطمان پر از گل و سبزینه و زندگیست. اینجا آرامترم و محبتهایی که از آدمها دریافت میکنم خالص و کهنه و آشناست.
دوم. امروز نشسته بودم روی سنگهای کنار رودخانه، پاهایم میان آب سرد و خروشانش تاب میخورد و به این فکر میکردم که چرا این روزها چنین خسته و بیرمق و بیحا
سلام بر تو ای سردار دلها...از وقتی که پدرِ شهیدم از پیش ما رفت، تو تمام نبودنهایش را برایم پر کرده بودی... اکنون با غمِ رفتنِ تو چه کنم؟!!حاج قاسم، ای قاصم جباران، به خدا سوگند من و همهٔ همسالانم، نخواهیم گذاشت خون پاک تو به هدر برود و تا قصاص ترامپ تروریست و نوکرهایش، راحت نخواهیم نشست.ای سردار رشید اسلام، مطمئن باش در گذار عمر و گذر ایام، ماهها، فصلها، سالها و قرنها، هیچ حادثه ای، یادت را از دل و جان و ذهن ما پاک نخواهد کرد.یاد و خاطر تو
شمس گفت: تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده.به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند و بگوید" چه کنم! تقدیرم این بوده،" نشانهٔ جهالت است.تقدیر همهٔ راه نیست، فقط تا سر دو راهی هاست .گذرگاه مشخص است اما انتخاب در دست مسافر است.پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی این را بیست و نهمین قاعده میگوید. #ملت_عشق✍ #الیف_شافاک
_____________________________________
سفارش ازطریق #سایتwww.amirabook.irسفارش به صورت تلفنی۰۷۱_۳۲۳۲۱۴۳۲۰۷۱۳۲۳۲۰۸۸۱۳
باامیراکتاب در
فقط باید به کتاب پناه ببرم. مطلقا به کتاب که هیچ چیز دیگه نمیتونه آرومم کنه. منو دور کنه از تمام فکر های بدی که تو ذهنم میاد. مثل یه مسکن میمونه. اینا حرف نیست فقط. حقیقت داره. من نمیخوام کلیشه ای چیزی بگم. اما آرومم میکنه. موضوع کتاب مهم نیست داستانی یا فلسفی منو جدا میکنه از این دنیا از فکر های مزخرف. منو میبره به جایی دیگه. باعث میشه دنیای دیگه ای رو تجربه کنم. باعث میشه آروم بشم و ادامه بدم و امیدوار بشم که هنوز میشه زندگی کرد.
کتاب نقد تفکر فل
من فکر میکنم کنکور و کرونا همونطور که املاشون بهم شباهت داره عملکردشونم شبیه همه. با این تفاوت که کرونا به ریه حمله میکنه و کنکور به روح. منتهی ماها (جمیع کنکوریون) نمیتونیم از روحمون سی تی اسکن بگیریم ببینیم این ویروس نفرتانگیز تا کجای روحمونو خورده. ولی اگه فقط ویروس بود شاید میشد یه کاریش کرد. ولی متاسفانه فقط اون نیست. یه سری عوارض جانبی داره تحت عنوان فامیل که وقتی با موجود کنکوری رو به رو میشن شروع میکنن به پرسیدن سوالایی که
گاه فکر میکنم باید تمامش کنم
تمامِ آنچه به یکباره برایم پوچ شد
همهٔ آن روزها که سپری شد- خواه با غم و اندو، خواه با شادی و مسرت-
آن خیالپردازیهای بی جهت و بی نتیجه
امیدهای واهی که به سراب دچارند
همه و همه حالا برایم پوجاند.
معمولا مثبت میاندیشم اما
همیشه از امید گفتن خوب نیست
گاه باید به حالِ بد گریست
باید به حالِ تمامِ روزهای خوش، دردها و خنده ها گریست
کاش میشد تمام شود؛ این تلخی های ترسناک، این فقدان عشق مطلق، کاش فقط پایان بگیرد
حس بد
بعضی خواستهها هستن که با یه نیت درست و با همهٔ وجود براشون تلاش میکنم و تهش نمیشه، بعضی از این بعضیا رو کلا چند وقت بعد فراموش میکنم و میگم «لابد خیر تو همین بوده» و بعضا معلوم میشه دقیقا هم خیر تو همین اتفاق نیفتادنه بوده؛ بعضیای دیگه رو ولی هر کاری میکنم نمیتونم فراموش کنم. هی با خودم میگم «ببین شاید از دور، از بیرون، جذاب به نظر میرسه فقط» و خودم رو قانع میکنم در موردش، ولی به یکی دو هفته نکشیده، دوباره دلم هواشون رو میک
اگر سهم عدالت، شفافیت و بانکداری بدون ربا در جامعه خیلی کم باشد و سهم رانت، پارتی و بیعدالتی زیاد (که هر دو هم هست)، عملا داریم در مورد مردمی صحبت میکنیم که «لقمه» خیلیهایشان در بهترین حالت، مخلوط به مال شبههناک است.و خب، آن طور که به ما گفتهاند، در چنین وضعی حرف حق یا به جایی نمیرسد یا بسیار کند پیش خواهد رفت.
عجالتا فکر میکنم کارِ گروههای مرتبط با شفافیت و عدالت اقتصادی-اجتماعی، از همهٔ گروههای اصلاحی دیگر مهمتر باشد.
+مرت
انگار همهٔ دنیا آمده بودند تا شاهد ماجرا باشند.
صدای تقتقی بلند شد و همهمه ها خوابید. جلسهٔ دادرسی شروع شد.
قاضی بیرحم حکم کرد، محکومم کرد به مرگ؛ به جرم تباه کردن زندگی خودم. دوباره همهمهها بالاگرفت. کسی از سمت چپم برخواست، اجازه گرفت و با صدای رسا شروع به صحبت کرد: "دنیاهای رنگین محکوم به مَحو شدن نیستند، فقط متناسب با رنگ، بغض رو باید نقاشی کرد!" نگاهش کردم، همهچیزش برایم آشنا بود، چشمانش، صدایش، چقدر شبیهام بود؛ او اصلا خودِ خودِ م
میدونید، بعضیا زیادی خوبن و هر کاری کنن نمیتونن قایمش کنن این خوبی رو. بعضیا زیادی مهربون و مودب و بزرگوارن، طوری که وقتی داری باهاشون حرف میزنی تپش قلب میگیری از استرس. بعضیا خیلی بزرگن، طوری که وقتی میبینیشون، مدام یاد کوچیکی خودت میافتی. موقع حرف زدن باهاشون به وضوح احساس حقارت میکنی در مقابلشون و به راحتی حس میکنی که فقط از روی بزرگواری خودشونه که دارن پرتوپلاهای تو رو گوش میدن، تحمل میکنن و با لبخند و مودبانه جواب م
بدنبال روزنهای ام. هرچقدر که میخواهد کوچک باشد. از آفتاب آموختهام که چگونه باید از ریزترین روزنهها خود را به تو رساند و دستهایت را به گرمی گرفت. چگونه باید روی موهایت مکث کرد و آخرسر صورتت را بوسه باران کرد. من همهٔ اینها را از آفتاب آموختهام. از کسی که هیچوقت نمیتواند تو را روی پاهایش بنشاند و هر روزِ خدا، صبح زود، میآید و روی پاهایت مینشیند. و تو میگذاریاش. تو میگذاریاش اما مرا نه!؟
بگذریم. غیر از گذر راهی نیست. آسمانم را ب
درس خوندن برای من مترادف بود با حفظ کردن کلمه به کلمهٔ کتاب. کلمه به کلمهها. یعنی مثلا اگه تو کتاب تاریخ، تو یه درسش تو توصیف چنگیز مغول نوشته بود «بیرحم و سفاک» و یه درس دیگه «خونریز و وحشی» من همین طوری حفظشون میکردم. حتی صفتهایی که ذکر شده بود رو به ترتیب کتاب حفظ میکردم و میدونستم تو هر درسی ترتیب صفات و کلمات چه طوریه.
جواب دادن شفاهیم تو کلاس هم به همین شکل بود. انگار یه ضبط صوت داره از رو متن کتاب میخونه. با همون کلمات رسمی،
السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّام
به خودنماییِ برگی، مگو بهار میآیدبهار ماست سواری که از غبار میآیدقرارهای زمین را به هم زنید که یارماز آسمان چه به موقع سر قرار میآیدیقینیاست برایم حضور حضرتش آنسانکه روز روشنم اکنون به چشم تار میآید:درفش عدل علم شد، و زار، کار ستم شدکه برگزیده سواری به کارزار میآیدبه چشم، برقِ پر از رعدِ تیغِ حیدرِ کرّاربه گوش، بانگِ چکاچاکِ ذوالفقار میآیدزمان اگر همه شب باشد، آفتاب
همیشه معتقد بودم و خواهم بود که بدترین عذابی که یه نفر میتونه متحمل بشه، فرزند اول بودنه.خیلی سخته که همه ازت توقع داشته باشن که سنگ صبور خواهر برادارای کوچیکترت باشی، اما خودت ندونی سنگ صبور چیه. ازت بخوان تکیهگاه باشی واسشون اما خودت پشتت خالی باشه. محرم راز باشی در حالیکه همه نامحرمن واست. مرهم زخماشون باشی در شرایطی که وقتی خودت زخمی میشی، جای زخمو بیشتر فشار میدی تا انقدر خون بیاد که بالاخره بند بیاد. رفیق باشی وقتی رفیق خودت
شب جمعه به یاد امام
و شهدا
به یاد دلسوخته و
سرگشته شهدا
رسیده به قافلهٔ
مسافران کربلا
بسیجی عاشق، جستجوگر
نور
"شهید علیرضا
شهبازی"
- عضو تفحص لشگر
بیست و هفت
.
شهادت = ۲۶ آذر ۱۳۸۰
رمل های خونین قتلگاه
فکه
.
مزار = گلزار شهدای
بهشت زهرا {س}
قطعه ۲۷ / ردیف ۱۶ /
شماره ۴۰۴
.
.
به یاد همهٔ شهدا :
.
اهل دل چون نامه
انشاء می کنند
ابتدا با نام زهرا
{س} می کنند
.
نام زهرا {س} عقده از
دل می برد
کشتی ما را به ساحل می
برد
.
کعبه سنگی از حریم
خانه اش
راز کوث
ده دقیقهٔ آخر بازیه. همهٔ بازیکنها بهجز دروازهبان تو نیمهٔ حریفن. راستش اول فصل که برگهٔ قرار داد رو امضا میکردم، فکر نمیکردم اولین حضورم تو لیگ جزیره اینجوری بشه اما حالا نگرانی، زیبایی ومبلی رو در نظرم کوچیک کرده. تک و توک، ایستاده بازی رو نگاه میکنیم. از کادر فنی جدا میشم و میرم انتهای نیمکت کنار بچهها. موقعیتهای از دست رفته آه از نهادمون دارن بلند میکنن که بالاخره دفاع یهجا وا میده و توپ، مماس دستهای دروازهبان می
دلتنگم. دلتنگم و شاید این اقتضای زمان است. او نیست، و کتابش در دستم است. هیچ نسیمی نمیبینم. اتاق گرفته است. رایحهٔ غمی اتاق را گرفته است. کاغذ، سفید، اما قلم یار نیست. آخر اشک، مرکّب نمیشود. بوی نم میآید. پرده را کنار میزنم، پاییز پشت پنجره پیداست: وزشی زرد. آیا پنجره را بگشایم؟ پنجره را بگشایم تا- همانگونه که استحقاقش را دارم- بوی پاییز بگیرم؟
هرگز نمیترسم. برگریزان من، پیش از درختها آغازیده. مدتهاست نیمه عریانم. هیچگاه بهار را به خ
این روزهای اینترنتنداری کم و بیش دارد به همه سخت میگذرد؛ من میخواهم برای استادم ایمیل بفرستم و نمیتوانم، استادم میخواهد به خارج از کشور مقاله بفرستد و نمیتواند، هماتاقی میخواهد برای ارائهاش چیزی را در گوگل جستوجو کند و نمیتواند، دوستی میخواهد با خانوادهاش تماس تصویری بگیرد و نمیتواند، خیلیها کسب و کار اینترنتیشان خوابیده و ضرر کردهاند و... . خلاصه هر کداممان به یک شکلی دچار مشکل شدهایم. قبول دارم که قطع ار
پایاننامه یا رساله یا تز یا تیزِس (به انگلیسی: thesis) نوشتاری است که دانشجویان در موضوعی خاص مربوط به رشتهٔ تحصیلی خود، برای دریافت مدرک تحصیلی مینویسند. در پایاننامهٔ دانشجویان موضوع یا سؤالی را بررسی کرده و از راه تجزیه و تحلیل یا تجارب عملی یا آزمایشی به آن پاسخ میدهند. به بیان دیگر پایاننامه شامل استدلال موضوعی، ارائهٔ پژوهشی تجربی، حاصل کارآموزی یا عصارهای از درسهای آموختهشده در دوران تحصیلی دانشجوست که با راهنمایی استادا
شب جمعه به یاد امام
و شهدا
به یاد پاسدار
سرافراز سپاه اسلام
رفیق و همرزم و محافظ
دلیر
"شهید حسین
پورجعفری"
از طرف همهٔ عاشقان
شهادت
ان شاءالله جا نمی
مانیم :
.
« دلا، پیش آی
تا داغت بگویم
به گوشت، قصه ایی شیرین
بگویم
.
برون آیی اگر از
حفرهٔ ناز
به رویت می گشایم
سفرهٔ راز
.
نمی دانم بگویم یا
نگویم
دلا، بگذار تا حالا
نگویم
.
ببخش ای خوب، امشب
ناتوانم
خطا در رفته از دست و
زبانم
.
لطیفا رحمت آور، من
ضعیفم
قویتر از من است،
امشب حریفم
.
شبی ت
حمایت از جمله چین
کمپین حمایت از سازنده جمله چین و روند ساخت
امروز در روند ساخت جمله چین به نتایجی رسیده ایم که ارزشمند هستند و نشان دهنده قدرت برنامه نویسی ایرانی است . با اینکه تماما انگلیسی می باشد اما ایرانی های فارسی زبان در زمینه برنامه نویسی پیشتازند . امیدوارم در این شرایطی که هم باید بیکدیگر کمک کنیم نرم افزار جمله چین من به شما کمک کرده باشد . امیدوار باشید که در نسخه های بعدی این نرم افزار شامل تحولات بسیاری می شود . من خودم به شخصه
قسمت هشتم فصل دومِ 13 Reasons why جسیکا و الیویا دارن با هم حرف میزنن که الیویا میگه اگه هانا میاومد و همه چیو بهم میگفت شاید همه چیز یه جور دیگه پیش میرفت. جسیکا جواب میده که شاید واسش سخت بوده و با نگهداشتن همهٔ اون حرفا تو خودش میخواسته از خودش محافظت کنه و این نشون دهندهٔ شجاعتشه. اما مامان هانا میگه که نگهداشتن درد نشوندهندهٔ شجاعت نیست. این حسکردن و مواجهشدن باهاشه که جسارت میخواد.
اما میدونید چیه؟ درسته که مواجهشد
عبدالکریم سروش مینویسد:
«قرن
نوزدهم قرن غرور علم تجربی است. پیروزیهای علوم در این قرن به خوبی مکشوف بود. اما
نارساییهای آن هنوز برای همه مشهود نبود. خصومت با طبیعت و تسلط بر آن، که محرک و
هدف کاوشهای تجربی است، برای چشمهای ظاهربین به شکوفایی و ثمر نشسته بود. میپنداشتند
که چندان چیزی نمانده است که کشف شود و تا مدت کوتاهی پرده از راز همهٔ معماهای
جهان برداشته خواهد شد و همهٔ مجهولات به سوهان علم تراش خواهد یافت. و بلور شفاف
و پرتوخیز
و من به عقلانیتی فکر میکنم که باعث میشد یک انسان خلاف جو غالب، خلاف حرف همه، انقدر فهمیده باشه که بفهمه «بتهای چوبی و سنگی»، «خورشید و ماه و ستارهها و پدیدههای طبیعی» نمیتونن خدا باشن....نهتنها میفهمید، که شجاعانه، هوشمندانه و خلاقانه بیانش میکرد و پای این عقیده میایستاد...
و همهٔ این کارها رو در حالی انجام میداد که یه جوان کم سن و سال، یه نوجوان بود در واقع...
+ من مدتهاست مبهوت شخصیت عجیب حضرت ابراهیم هستم تو قرآن و تاریخ
عبدالکریم سروش مینویسد:
«قرن نوزدهم قرن غرور علم تجربی است.
پیروزیهای علوم در این قرن به خوبی مکشوف بود. اما نارساییهای آن هنوز برای همه
مشهود نبود. خصومت با طبیعت و تسلط بر آن، که محرک و هدف کاوشهای تجربی است، برای
چشمهای ظاهربین به شکوفایی و ثمر نشسته بود. میپنداشتند که چندان چیزی نمانده
است که کشف شود و تا مدت کوتاهی پرده از راز همهٔ معماهای جهان برداشته خواهد شد و
همهٔ مجهولات به سوهان علم تراش خواهد یافت. و بلور شفاف و پرتوخیز د
آدم تا یک جایی امیدوار است. میدانید تا کجا؟ تا آنجا که خیال میکند اگر عیب و ایرادهای یک یا چند نوع تفکر معلوم شود، اگر ایرادهای آن تفکرها، اساسیترین نیازهای زندگی آدمها را تحتتاثیر قرار دهد، حداقل در مورد درستی مسیر، فکر میکنند. تا آنجا که خیال میکند اگر گروهی بتوانند بدون ایرادهای مرسوم، واقعا به فکر مردم و نیازهای برحقشان باشند، اقبال میرود سمتشان و میشود نرمنرم اوضاع را عوض کرد.
بعد نگاه میکنی و میبینی صعود در ا
امروز تولد تارانتینو از خلاقترین و دوستداشتنیترین کارگردانای هالیووده که خب نیازی به معرفی نداره، داشتم نگاهی به آخرین پستای تبریک تولدش میکردم که چشمم به این عکس و ایدهٔ جالبش افتاد:
عکس مثلاً پوستر تبلیغاتی یک فیلم به نویسندگی استفان کینگ و کارگردانی تارانتینوئه که اسمش ۲۰۲۰ گذاشته شده.
حالا چرا جالب، ازین لحاظ که استفان کینگ معمولاً آثارش تو ژانر وحشت و فانتزیه، و ازونجایی که امسال تمام دنیا تو شوک کرونا رفتن و این ویروس همهگیر
زخم جفای یار که بر سینه مرهم است
از بخت من زیاده و از لطف او کم است
کودک دل است و دو و لعب دوست لیک
در قید اختلاط ز قید معلم است
پنهان گلی شکفته درین بزم کان نگار
خود را شکفته دارد و بسیار درهم است
شد مست و از تواضع بیاختیار او
در بزم شد عیان که نهان با که همدمست
ترسم برات لطف گدائی رسد به مهر
کان لعل خاتمیست که در دست خاتمست
از گریههای هجر شکست بنای جان
موقوف یک نم دیگر از چشم پر نمست
هر صبح دم من و سر کوی بتان بلی
شغلی است این که بر همهٔ کاری مق
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب و الائمة المعصومین علیهم السلام
سال ۲۰۱۲ که برای ادامهٔ تحصیل به آمریکا مهاجرت کردم، با تصوری خامدستانه دربارهٔ تعاملات در سبک زندگی آمریکایی، و البته با چاشنی سنگینی از خستگی از زندگی پرحاشیه در ایران، وارد آمریکا شدم. برای من که حداقل دو سال دوندگی کرده بودم، روز و شب کار کرده بودم و آخرش به خاطر تغییرات ابنالوقتی قوانین وثیقهٔ سربازی و بالارفتن ناگهانی قیمت ارز با بدهکاری م
فیلمی کوتاه در فضا پر شده است؛ مردی پشتِ در حرم حضرت معصومه ایستاده است و دوستانش را به حضرت زهرا قسم میدهد تا بیایند و آنجا را به «آتش» بکشند تا به حرم برسند.گروهی به این فرد حمله و متهمش کردهاند که میخواهد همان کاری را کند که اهالی سقیفه -بنا به اعتقاد شیعیان- با خانهٔ صدیقه طاهره کرده بودند.به نظر من، در ساختار ذهنی گوینده، حضرت زهرا و آتشزدنِ در کنار هم میآیند. یعنی هندسه ذهنی این فرد در هیئتهای مذهبی و در روضههای خانگی جوری س
دو تا مطلب در linkedin خوندم که چشمم رو گرفت. با ذکر نویسنده، مطالب رو بازنشر می کنم تا شما هم استفاده ببرید:
اولین متن برای وبلاگ نویس ها بسیار کاربردی است:
"همهٔ نوشتهها قابل احترام هستند، یعنی برای خود حرمتی دارند، چه بپسندیم چه نه! اما من برای خودم معیاری در نوشتن دارم. اینکه اگر روزی کسی در آنسوی گیتی بر نگاشتههایم نگریست نگوید: "اه، چه موجود حقیری! چه دنیای کوچکی دارند" از جناب آقای افشین شفیعی
دومین متن از سرکار خانم تکتم خلوصی هست:
"ا
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب و الائمة المعصومین علیهم السلام
سال ۲۰۱۲ که برای ادامهٔ تحصیل به آمریکا مهاجرت کردم، با تصوری خامدستانه دربارهٔ تعاملات در سبک زندگی آمریکایی، و البته با چاشنی سنگینی از خستگی از زندگی پرحاشیه در ایران، وارد آمریکا شدم. برای من که حداقل دو سال دوندگی کرده بودم، روز و شب کار کرده بودم و آخرش به خاطر تغییرات ابنالوقتی قوانین وثیقهٔ سربازی و بالارفتن ناگهانی قیمت ارز با بدهکاری م
دقیقاً وسطِ همهٔ اینتلاشها برای رفتن، یادم افتاد که چقدر «همهچیز یکسان است و با اینحال نیست»١.
راستش را بخواهید، من برایم فرقی ندارد، آستارا با اتریش، فیزیک با کامپیوتر، آزمایشگاهِ فخیمهٔ فلان استاد با فریلنسریِ گمنام، حتی فردا با پسفردا فرقی ندارد.
اما تا دلتان بخواهد فرق میکند که صدای درامری دور باشد یا نوکِ انگشتانت۲ بر چوبِ تخت. فرق میکند که صدای تیکتاکِ ساعت باشد یا صدای گامهای تو، بوی درختِ توی باغچه باشد یا عطر
حمایت از جمله چین
کمپین حمایت از سازنده جمله چین و روند ساخت
امروز در روند ساخت جمله چین به نتایجی رسیده ایم که ارزشمند هستند و نشان دهنده قدرت برنامه نویسی ایرانی است . با اینکه تماما انگلیسی می باشد اما ایرانی های فارسی زبان در زمینه برنامه نویسی پیشتازند . امیدوارم در این شرایطی که هم باید بیکدیگر کمک کنیم نرم افزار جمله چین من به شما کمک کرده باشد . امیدوار باشید که در نسخه های بعدی این نرم افزار شامل تحولات بسیاری می شود . من خودم به شخصه
عبدالکریم سروش مینویسد:
«قرن
نوزدهم قرن غرور علم تجربی است. پیروزیهای علوم در این قرن به خوبی مکشوف بود. اما
نارساییهای آن هنوز برای همه مشهود نبود. خصومت با طبیعت و تسلط بر آن، که محرک و
هدف کاوشهای تجربی است، برای چشمهای ظاهربین به شکوفایی و ثمر نشسته بود. میپنداشتند
که چندان چیزی نمانده است که کشف شود و تا مدت کوتاهی پرده از راز همهٔ معماهای
جهان برداشته خواهد شد و همهٔ مجهولات به سوهان علم تراش خواهد یافت. و بلور شفاف
و پرتوخیز
همین چندروز پیش یک میز و سه صندلی گذاشتم توی اتاقم. روی یکی از صندلیها خودم نشستم، روی یکی دلم را نشاندم، و روی دیگری عقلم را. نشستیم و ساعتها حرف زدیم؛ از زندگی، از عشق، از منطق، از اهدافمان، آرمانهایمان و از هر در دیگری که فکرش را بکنید. میان صحبتهایمان، گاهی دل خشمگین میشد، گاهی عقل دندانقروچه میگرفت، گاهی دل بغض میکرد، گاهی عقل آه از نهادش برمیخاست. سعی میکردم آرام باشم و آنها را هم به آرامش دعوت کنم. بههرحال تصمیمگی
هر روز بلند میشم میرم جایی که دوست ندارم تا کاری که دوست ندارم رو انجام بدم. هر روز تلاش میکنم مهارتها و دانستههام رو در مورد کاری که دوست ندارم، تو جایی که دوست ندارم، بیشتر کنم.
نمیتونم نصفه ولش کنم چون هیچ وقت تو زندگیم نتونستم کار مهمی رو نصفه ول کنم؛ یا خودم نتونستم یا بقیه نذاشتن و حالا هم نه خودم میتونم نه بقیه میذارن.
شیش ماهه میرم سر کار و هنوز سر سوزنی درک نکردم لذت «عوضش پول درمیاری و دستت میره تو جیب خودت» کجا
″چیزی که همهٔ ما قبل از خواب بیشتر از هرچیزی بهش احتیاج داریم، یه قلب تپندهٔ آرومه″! ساعت یکه و تقریبن همه خوابیدن! لامپ اتاقو خاموش میکنم، کورمال خودمو میرسونم به صندلی، میشینم پشت میز! بزرگ نیست اما کار راه بیاندازه و البته بیشتر میز کاره، ولی برای مطالعه هم ازش استفاده میکنم! بهرحال داشتنش خوشحالم میکنه! تووی اون تاریکی برای چندَهمین بار یادم میوفته چراغ مطالعمو دادم دختر همسایه، و باز برای چندَهمین بار نور گوشیو روشن میکنم و میذارمش ب
هر روز بلند میشم میرم جایی که دوست ندارم تا کاری که دوست ندارم رو انجام بدم. هر روز تلاش میکنم مهارتها و دانستههام رو در مورد کاری که دوست ندارم، تو جایی که دوست ندارم، بیشتر کنم.
نمیتونم نصفه ولش کنم چون هیچ وقت تو زندگیم نتونستم کار مهمی رو نصفه ول کنم؛ یا خودم نتونستم یا بقیه نذاشتن و حالا هم نه خودم میتونم نه بقیه میذارن.
شیش ماهه میرم سر کار و هنوز سر سوزنی درک نکردم لذت «عوضش پول درمیاری و دستت میره تو جیب خودت» کجا
گرافیک چیست؟
گرافیک
از واژهٔ یونانی graphikos است و به معنای آنچه است که مربوط میشود به
طرح زدن و طراحی. تعریف دیگر از گرافیک هر کار و یا شیوهٔ مربوط به کشیدن
تصویر از روی یک چیز و یا از انگاره آن است. بنابراین همهٔ پدیدههایی را
در بر میگیرد که ایجاد شدهاند: به شکل یک نشانه، علامت، نقشه، طراحی،
کشیدن از روی یک چیز و به ویژه طراحی خطی یک پدیده.
ادامه مطلب
...۹۸، ۸۸ ، ۷۸
فضای بستهٔ سیاسی کشور، از بالاترین تا پایینترین سطوح، قابلانکار نیست؛ اما به نظرم سطح مسائل را در ادامهٔ اتفاقات آن سالها باید تحلیل کرد. تقلیل ماجرا به بسته بودن فضای سیاسی یا تاثیرات اقتصادی، نظریهای است که قادر به توضیح همهٔ اتفاقات نیست؛ ضمن این که سطح تنشها، مدام از سطح تنش موردانتظار این نظریات ناقص، بیرون میزند و حال آدم را بدتر میکند.
+دردانهٔ عزیز، دنیا اگر جای درستی بود، آن استاد آمریکایی باید از دخالت
درباره این سایت