نتایج جستجو برای عبارت :

با چشم های بازتر نگاه کنیم .

تو شونزده سالگی برای اولین بار تصمیم گرفتم که به صورت جدی به یه مسئله از یه زاویه ی متفاوت با چیزی که همیشه بهمون گفته شده نگاه کنم ، اون مسئله هم گروهک منافقین یا مجاهدین خلق بود و طریقه ی جذب اعضا به گروه و...این کار باعث شد هر وقت چیزی شنیدم دیگه راحت قبول نکنم و سعی کنم از زاویه مقابل هم به مسئله نگاه کنم حتی در مقابله با افراد هم گاهی سعی می کنم خودم و رفتارهام را از نگاه اون ها ببینم... این کار باعث میشه گاهی به عکس العمل اون ها در مقابل رفتا
تو شونزده سالگی برای اولین بار تصمیم گرفتم که به صورت جدی به یه مسئله از یه زاویه ی متفاوت با چیزی که همیشه بهمون گفته شده نگاه کنم ، اون مسئله هم گروهک منافقین یا مجاهدین خلق بود و طریقه ی جذب اعضا به گروه و...این کار باعث شد هر وقت چیزی شنیدم دیگه راحت قبول نکنم و سعی کنم از زاویه مقابل هم به مسئله نگاه کنم حتی در مقابله با افراد هم گاهی سعی می کنم خودم و رفتارهام را از نگاه اون ها ببینم... این کار باعث میشه گاهی به عکس العمل اون ها در مقابل رفتا
چه فراز و نشیبی دارد نگاه‌ها...آن هنگام که به شب نگاه می کنی و جز سیاهی نمی‌بینی...آن هنگام که به آسمان نگاه می کنی و جز قفس نمی‌بینی...آن هنگام که به زندگی نگاه می کنی و جز حسرت نمی‌بینی...آن هنگام که به شعر نگاه می کنی و جز غم نمی‌بینی....آن هنگام که به تاریخ نگاه می کنی و جز خون نمی‌بینی...آن هنگام که به خدا نگاه می کنی و جز شرم نمی‌بینی......چه فراز و نشیبی دارد نگاه‌هاآن هنگام که به قلب‌اش نگاه می کنی و جز نفرت نمی‌بینی...آن هنگام که به چشم‌
سلام.
امروز میخوام چندتا از لذتهام را تووبلاگم بنویس فقط چندتاشا
شاید بااین کاربتونم به لذتهای زندگیت اضافه کنم
البته ازسعی میکنم هرهفته تعدادبهش اضافه کنم البته اون لذتهایی که قابله نوشتن باشه
نگاه کردن به بچه هام وقتی به خواب عمیق فرورفتن
نگاه به چشمها ودستهای همسرم
نگاه به عکسهای یادگاری 
نگاه به تلاش وپشتکار مورچه ها
نگاه به دریا
نگاه به ماه روزاولش وچهاردهم
نگاه به طلوع وغروب خورشید
نگاه به دریا 
نگاه به حرم ایمه
وخیلی نگاههای دیگه.
راستش رو بخوای فکر میکردم هیچوقت به عکساش نگاه نمیکنم چون من آدم نگاه کردن به عکسا نیستم و هیچوقت هم جز نگاه گذرا به عکسایی که قبلا ازش داشتم بهشون نگاه نمیکردم...ولی حالا که خیلی شده روزی چند بار و هر بار چند دقیقه بهشون نگاه میکنم یه هععییی میگم؛)
یکم از نوشته های قدیمی خودم رو خوندم. چه حس خوبی داره! خودمو دوس داشتم! :)) چقدر پر روعم! ولی آدم وقتی مینویسه افق های ذهنش خیلی بازتر میشه انگار یه پروسه ایه که آدم رو کامل تر میکنه. هر چند نوشته ها با واقعیت ها هم ممکنه فاصله داشته باشه. یاد نوشته هام تو وبلاگ یه زنم ندارم میافتم که چقدر فانتزی داشتم و این روزا واسه خیلیاش حوصله ندارم!! 
یکی دیگه از آرزو هام اینه که زودتر اون مردک عوضی بمیره! چرا فکر میکنن جای خالی کسی که نه بهم محبت کرده نه حمایت کرده ازم نه خیر خواهم بوده اذیتم خواهم کرد؟! اتفاقا من میخوام جاش خالی شه فضای عملکردم بازتر بشه ! جا اشغال کرده آقا جا اشغال کرده بفهمید اینو. 
گاهی وقتا چشم ها ، چیزهایی رو می بینه که نباید بی تفاوت از کنارش گذشت :)
مطمئنم که این دیدن ها اتفاقی نیست کار خداست :))
یه مدته که صبح ها که میرم بیرون از خونه ، توی مسیر و نزدیک خونمون ، خانواده ای رو می بینم که احساس میکنم اوضاع زندگیشون چندان خوب نیست با سه تا بچه ی کوچیک زندگی میکنند توی یه ساختمان نیمه کاره و یه اتاق کمتر از ده متر و مطمئنا بدون هیچ امکانات رفاهی.
دقیقا نمی دونستم که چنتا بچه ی کوچیک بودن و چنتا دختر و چنتا پسر ، امروز یه حسی ب
سلاماین یک سوپرایز هستش که مجموعه عکس نوشته های گلچین و مرتب شده از کهکشان و شگفتی های آفرینش هستشمدتیه دارم گلچین میکنم تا یک مجموعه کامل از بزرگی خلقت رو واستون ارسال کنم
واقعا دیدتون رو از کهکشان بازتر میکنه
این مطلب و عکس هاش رو از دست ندید
روزهای آینده ارسال میکنم
ممنون
بینی های استخوانی : ساختمان و شکل استخوان بینی را می توان با یک هرم کوتاه (مخروط کوتاه هرمی شکل) مقایسه کرد. بینی های استخوانی برخلاف بینی های گوشتی پوست نازکی دارند و به همین دلیل از بینی های گوشتی انعطاف پذیرتر هستند.
بنابراین دست جراح برای شکل دادن به بینی بازتر است
ادامه مطلب
بینی های استخوانی : ساختمان و شکل استخوان بینی را می توان با یک هرم کوتاه (مخروط کوتاه هرمی شکل) مقایسه کرد. بینی های استخوانی برخلاف بینی های گوشتی پوست نازکی دارند و به همین دلیل از بینی های گوشتی انعطاف پذیرتر هستند.
بنابراین دست جراح برای شکل دادن به بینی بازتر است
ادامه مطلب
تحملم واقعا داره به سر میرسه
فشار زیادی روم هست
واقعا نمی‌دونم باید چیکار کنم
این دختره نامرد هم که همش فقط اذیتم می‌کنه. کاش می‌دونست تنها دلیل زنده موندم اونه
فکر نکنم خوب بشم. ترسناک و ترسناک‌تر میشم. به حدی که حتی منم از خودم می‌ترسم
تمایل زیادی به بعضی چیزا دارم
میگه چرا نمی‌رفتی نظامی نمی‌شدی. اگه می‌رفتم بیشتر تمایل به خشونت پیدا می‌کردم
دستمم بازتر میشد
واقعا برای من سالم نیست
پیشنهاد می‌کنیم استفاده از سایه‌های براق را کنار بگذارید به‌خصوص وقتی سن بالا می‌رود و به 40 نزدیک می‌شود. هرقدر پلک‌ها مات‌تر باشند، چهره زیبایی بیشتری دارد، با سایه‌هایی براق چروک‌های ریز خودشان را بیشتر نشان می‌دهند.  می‌توانید از یک خط‌چشم براق استفاده کنید.اگر دچار افتادگی پلک شده‌اید و دوست دارید چشم‌های‌تان بازتر و زیباتر به نظر برسد به هیچ وجه زیر مژه‌ها خط‌چشم پررنگ نکشید و تنها خط باریکی بالای چشم به سمت گوشه بیرونی چش
همه چیز از یک ملاقات شروع شد، از یک نگاه، با همان نگاه اول احساس کردم که تمام وجودم او را می خواهد- بین خودمان باشد گند بزنند به این احساس حاصل از یک نگاه، به کسی بر نخورد ها! با یک نگاه وقتی تمام وجودت یکی را خواست یعنی یک جای تمام وجودت لنگ می زند-.
ادامه مطلب
 نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاح است.
یعنی آدم هر عملی را که می‌خواهد انجام بدهد، از چند جهت به آن نگاه کند.
ما آدم‌ها معمولا از همان یک جهتی که اول به ذهنمان میاید، کاری را انجام می‌دهیم یا نمی‌دهیم.
ولی در نگاه مکعبی سعی می‌کنیم از چند زاویه‌ی دیگر هم به قضیه نگاه کنیم.
مثلا دوست دارم فلان چیز را به دوستم بگویم.
نگاه مکعبی می‌گوید: اثراتش را هم بررسی کن!
اگر بگویی، اثراتش و عواقب آن چیست؟
شاد می‌کند یا ناراحت؟
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم می
نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاحه؛ یعنی آدم هر عملی رو میخواد انجام بده، از چند جهت بهش نگاه کنه...
ما آدما معمولا از همون یک جهتی که اول به ذهنمون میاد کاری رو انجام میدیم یا نمیدیم، ولی در نگاه مکعبی سعی میکنیم از چند زاویه ی دیگه هم به قضیه نگاه کنیم.
مثلا دوست دارم فلان چیز رو به دوستم بگم،
نگاه مکعبی میگه:
اثراتش رو هم بررسی کن، اگه بگی، اثراتش و عواقبشش چیه؟ 
شاد میکنه یا ناراحت؟ 
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم میکنه‌، تو ذهنم اول میگم: 
قطع راب
ای نگاهت از شبِ «باغ نظر»، شیرازتردیگران نازند و تو از نازنینان، نازترچنگ بردار و شب ما را چراغان کن، که نیست-چنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازترقصه‌ گیسویت از امواج تحریر «قمر»هم بلندآوازه‌تر شد، هم بلندآوازترگشته‌ام دیوان حافظ را، ولی بیتی نداشت-چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازترچشم در چشمت نشستم؛ حیرتم از هوش رفتچشم وا کردم به چشم‌اندازی از این بازتراز شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود-جادویی از سِحر چشمانِ تو پُراعجازترآن که چشم
حواسم اصلا به نوشتن نیست...! به عکاسی... به بارون...
فقط درگیر کد و درگیر اینکه زودتر بتونم اون ایده لعنتی رو پیاده کنم بلکه ذهنم یه سر و سامونی پیدا کنه و بتونم با ذهن بازتر رو بقیه ایده ها کار کنم...
یه بخشی از ذهن و دلم پیش توئه و تموم اون دفعاتی که اتفاقی همو دیدیم اما به یه سلام و احوال پرسی پوچ اکتفا کردیم اما تو اون لحظه چشامون همدیگه رو در آغوش کشیدن...
بعد مدتها اومدم اینجا و روزمره وار دارم ذهنم رو خالی میکنم...
دیدم که وبلاگ دو تا دنبال کننده
نگاه تو ، برای من تمام عاشقانه هاستو حال من ، حال خوش ترانه هاستتو آمدی به این تنم ، چو جان تازه آمدیهوای تو برده مرا ، چه بی بهانه آمدینگاه کن ببین که من ، چگونه بی قرار توپرسه به کوچه ها زدم ، به شوق خاطرات تونفس درون سینه ام ، حبس شد و تو میرسیمنم که چشم می شوم ، خیره به قاب اطلسی
به یمن قدوم این ماه پربرکت می‌خوام همه‌ی احساس‌های کسالت و بی‌حالی و رخوت و اعصاب خردیم و احساسات منفیم نسبت به تمام مسئولیت‌های حال و آینده‌م رو دور بریزیم و خودم رو بابت گذشته ببخشم. امیدوارم به فضل و کرم خدا و درهای رحمتش که بازتر شده و می‌دونم میشه خیلی کارها رو تو این سه ماه ممکن کرد. 
یک مطلب از حاج آقا قاسمیان اینجا میذارم براتون که خیلی قشنگه:
ماه مبارک رجب ماهی است که به صورت خاص گفته‌اند خیلی ویژه است و هیچ ماهی این چنین نیست. در
«... به اعتقاد من ٰدنیا تنها یک بخش است، دنیای اغنیا و در حاشیه آن توده ای از زباله های آلوده آن به نام دیگران!
از ماهیت اصلی روح چیزی نمی دانم، اما این را کاملا فهمیده ام که روح از کدام بخش بدن تا مرز انهدام سقوط میکند،
از نقطه سیاه رنگ و ریزی در مردمک چشم...
و اینکه نگاه انسان ها،از نگاه گرگ ها نیز ناپایدارتر است و آنچه در نگاه انسان ها دیده میشود، به مراتب وحشتناک تر از نگاه گرگ هاست...»
کریستین بوبن -  دیوانه وار
ادامه مطلب
وقتی بعضی چیزارو نمیبینمو انتخاب میکنم که نگاه نکنمبیاد می اورم و بعد از خودم میپرسم حسم چیه؟!و میگم شبیه اینکه به زخمت نگاه کنی و یاد دردت بیفتیاما مطمئنی جای زخم هم خوب میشه مثل همیشه
 
به پشت سرت که نگاه نکنی.حس میکنی دور شدی خیلی دور
و همین حس خیلی چیزا رو تسکین میده
ولی من از هیچ‌کاری نکردن لذت می‌برم. از نشستن و نگاه کردن. نگاه کردن و فکر کردن. نگاه کردن و کتاب خوندن. از دیدن لذت می‌برم. از نشستن پشت پنجره‌ها و دیدن هرچی که از پشتشون میشه دید، هرچیزی که طبیعت و شهر نشونم میدن. وقتی توی اتوبوس میشینم و پنجره‌ها رو باز می‌کنم، کتاب روی پام میذارم و هر از گاه از بین خطوط سرم رو میگردونم تا تصاویر گذرا از کنارم رو نگاه کنم. خیلی وقت‌ها آرامش رو اینطوری پیدا‌ می‌کنم و تمام مدت لبخند می‌زنم. 
چند روزیه که هی به خودم بد و بیراه میگم. هی خودم رو مقایسه میکنم و شکایت از این که این چه دنیاییه. این چه وضعیه. نگاه کن فلانیو نگاه تو چقدر ضعیفی. نگاه اون یکی باهات چیکار کرد. نگاه نگاه و خلاصه خاک تو سرت. 
امروز یک لحظه به خودم اومدم و دیدم که گناه دارم بابا. این مریضیه که دارم. این که هیچ وقت راضی نیستم. این که گیر کردم تو گذشته و این همه ترس از شکست دارم. این که حالم رو به تنهایی نمیتونم خوب کنم.  هی به خوددم گفتم ببین تو همینی. بیا لااقل قبول کن
نمیدونم این کتاب رو ـ اتاق روشن ، نوشتهٔ رولان بارت ، ترجمهٔ فرشید آذرنگ ، نشر حرفه نویسنده ـ برای چندمین بار میخوام بخونم. فقط میدونم تو این لحظه دلم میخواد دوباره بخونمش. که این کتاب کلا شاید جزو اولین کتابهایی بود که دید منو به عکاسی بازتر کرد. یادش بخیر تابستون ۹۴ بود که این کتاب و نگاهی به عکسها رو خریدم. اون موقع تازه اسم استادمو شنیده بودمو میخواستم بدونم چجورین. هرچند که اولش خیلی سخت بود برای من این کتاب و اولین بار همون تابستون نصف
سلام. گروه علمی مدرسه معصومیه (ع) قم، مطالبی را آماده کرده اند تحت
عنوان "روش تحصیل حوزوی در نگاه رهبر انقلاب".  در این جلسات ابتدا به بیان تاریخچه اینگونه
بحث های روش تحصیل می پردازند، سپس بیان می دارند که مخاطب این بحث ها کدام گروه
طلبه ها هستند و اینکه برای این جلسات از چه منابعی استفاده شده است.
تمایز این جلسات از منابع دیگر اول جامعیت این نگاه است که نظرات و
کتب پیشین به خوبی بررسی شده اند و به یک دیدگاه جامع و درستی رسیده اند و دوم،
ارایه م
دانلود ای کاش نگاه تو نگاه گذری بود سعید براتی
برای امروز اهنگ جدید و عاشقانه سعید براتی بنام ای کاش نگاه تو نگاه گذری بود برای علاقمندان قرار داده می شود, برای دانلود ای کاش نگاه تو نگاه گذری بود سعید به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
متن اهنگ ای کاش نگاه تو نگاه گذری بود
ادامه مطلب
"نگاه مکعبی" چیست ؟ 
نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاحه. یعنی آدم هر عملی رو میخواد انجام بده، از چند جهت بهش نگاه کنه. 
ما آدما معمولا از همون یک جهتی که اول به ذهنمون میاد کاری رو انجام میدیم یا نمیدیم. ولی در نگاه مکعبی سعی میکنیم از چند زاویه ی دیگه هم به قضیه نگاه کنیم.
مثلا دوست دارم فلان چیز رو به دوستم بگم.
 نگاه مکعبی میگه:
 اثراتش رو هم بررسی کن. اگه بگی، اثراتش و عواقبشش چیه؟ شاد میکنه یا ناراحت؟ 
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم میکنه. تو ذهنم ا
بیا در ساحل قدم بزنیم. باد می وزد. به دریا نگاه کن. کودکان سه ساله در حال خفه شدن. دارند به سوی ساحل می آیند. برو به سمتشان. بگذار بمیرند. عکس بگیر. میتوانی شنا کنی. نه؟ خوب پس بیا روی آب راه برویم. تند تر. به پایین نگاه نکن، غرق می شوی. قبلی هم همین کار را کرد. بالا را نگاه کن. آفرین. می بینیش؟ میدرخشد، دود میکند، بدون صدا. جلوی پایمان به سطح آب برخورد کرد. چند چمدان. تکه هایی از آدم ها. نه، ناراحت نشو. اگر این ها را نمیزدند که جنگ تمام نمیشد. نه، پایین
نشستم به صفحه ی گوشی که هر دفعه بهش نگاه می کنم نگاه میندازم و نگاه میندازم و آهنگ پلی شده بیشتر توی مغز استخونم رسوخ میکنه بی تابی درد پوچ گرایی همه به ذهنم هجوم میارن . "تقصیر" کلمه ی نا مفهومی شده که دلم نمی خواد موشکافیش  کنم . من دیگه گریه هم نکردم حتی ، دست از تلاطم برداشتم فقط بیشتر روی آهنگ تمرکز می کنم به تصورات بی سر و تهی که توی سرم پیچ و تاپ می خورن به چشم یک موجود خارجی که احراز هویت کرده و مثل همیشه تشنه ی جنگیدنه و من فقط با لبخند بغل
بازی به من نگاه کن
آنچه تحقیقات درباره بازی به من نگاه کن می گوید:
تجربه های احساسی و تأثیرات متقابل اجتماعی با بزرگسالان آشنا و قابل اعتماد، به رشد توانایی های فکری کودکتان کمک خواهد کرد.
بازی به من نگاه کن کودک را نسبت به خودش و توانایی هایش آگاه تر خواهد ساخت....برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید..
بازی به من نگاه کن
امیر المومنین علیه السلام فرموده :
 تمام خیر در سه چیز جمع شده است:
 نگاه  * سکوت  * سخن

هرنگاهى که پندى در آن گرفته نشود، فراموشى است. 
هر سکوتى که اندیشه اى در آن نباشد، غفلت است.
هر سخنى که ذکرى در آن نباشد، بیهوده است. 

خوشا بحال کسى که:
نگاه او پند، سکوت او اندیشه و سخن او ذکر باشد، بر گناهش گریسته و مردم از شرش در امان باشند.
سلام
بنده دختری ۲۰ ساله هستم که از مشکل چشم چرونی رنج میبرم. تا 16 سالگی سر به زیر بودم و به نامحرم اصلا نگاه نمیکردم، البته الان هم ظاهرا سربزیرم اما ۱۶ سالم که بود یکی از دوستانم بهم فیلم مستهجن رو معرفی کرد و من از اون موقع چشم و گوشم بازتر شد متاسفانه. و حدودا از همون سن یه تغییراتی در رفتارم به مرور بوجود اومد که الآن حس میکنم کنار گذاشتنش برام سخت شده. 
از زمانی که با فیلم های خاک برسری آشنا شدم عفت نگاهم از بین رفته. حتی هنوزم هر دو سه ماه ی
طعم تلخ و ترش چایی رو مزه مزه میکنم
از پنجره ی کثیف کافه به ماشینایی که میرن و میان نگاه میکنم و فکر، فکر، فکر
به روزهای گذشته
ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها
به آدم ها به نگاه ها به دروغ ها
به همه چی فکر میکنم
به همه‌ی چیزایی که از سر گذروندم
به دردها تپشها و اشکها
و راستش تهش به بیهودگی
به بطالت تموم اون لحظات و احساسات با یه خشم و بغض توام با آرامش و لبخند 
فکر میکنم
به صندلی خالی روبروم نگاه میکنم 
به جایی که ترجیح دادم امروز خالی بمونه که شاید
پیرمرد نیمه‌های شب احساس کرد مثانه‌اش پر شده؛ از تخت‌خوابش بیرون آمد. هرشب چندین بار این حس را تجربه می‌کرد. بدون اینکه چراغی روشن کند راهش را به دستشویی پیدا کرد.
سیفون را کشید و رفت تا دست‌هایش را بشوید و کمی آب در دهانش بچرخاند.
از جوانی عادت داشت مدت زیادی در آینه به جزئیات صورتش دقت کند. از موهای سفید کم تراکم اما بلدنش، خط ریش‌های کشیده‌اش، گونه‌های بزرگ و کمی افتاده‌اش و بینی خوش‌تراشش خوشش می‌آمد.
پیرمرد لحظه‌ای احساس کرد زیر پ
مردم ِ یک جامعه وقتی کتاب می خوانند، چهره ی آن جامعه را عوض می کنند، یعنی به جامعه شان چهره می دهند. یک جامعه ی بی چهره را می شود در میان ِ مردمی کشف کرد که در اتوبوس ، در صف اتوبوس ، و در اتاق های انتظار ، و در انتظارهای بی اتاق ، منتظرند و به هم نگاه می کنند و از نگاه کردن به هم نه چیزی می گیرند و نه چیزی می دهند. جامعه ای که گروه ِ منتظرانش به هم نگاه می کنند جامعه ی بی چهره ایست......کتاب ِ از سکوی سرخ، یدالله رویایینشر نگاه،
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم. به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن تمام هستیم خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام میکشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطر ها و نورها نشانده ای مرا کنون به زورقی ز عاجها ز ابرها بلورها مرا ببر امید دلنواز من ببر شهر شعر ها و شورها به راه پر ستاره ه می کشانی ام فراتر از ستاره می نشانی ام نگاه کن من از ستاره سو
- هروقت منتظر شروع نماز جماعت هستم جای نگاه کردن این ور و اون ور، 70 تا استغفرالله. اگه تو سجده بگم که خیلی خوبه.
- نگاه حرام یعنی تو خیابون یا تو اتوبوس که هستی اصلا به بیرون یا حداقل پیاده رو ها نگاه نکن که ناخودآگاه چشمت به اون خانومای بی حجاب نیفته. یاعلی محمد.
 - مسخره کردن یعنی همین حرفای الکی که به رفیقات میزنی. نباید بزنی.
ان شاءا... رعایت کنم
ابرو و مژه های زیبا اجزای اصلی صورت هستند که تاثیر بسیار زیادی بر چهره می گذارند. زمانی که صحبت از ایجاد آرایشی با ظاهر خوب به میان می اید، ابروها و مژه ها باید بهتر از همه باشند. ابروها می توانند ظاهر کل صورت شما را تغییر دهند و قدرت انتقال احساسات را دارند. مژه ها نیز همانند یک چارچوب برای چشمان شما عمل می کنند. زمانی که مژه ها به درستی فر می شوند می توانند چشمان شما را بازتر نشان دهند ، باعث درخشندگی آن ها شوند و زیبایی طبیعی شما را برجسته نما
دلم میخواد در مورد یه موضوعی صحبت کنم باهاتون، اونم موضوع رسم و رسومات جدید هست، ما ایرانی ها مجموعه ای از رسم و رسومات رو داریم، یعنی دختر و پسری که میخوان ازدواج کنن یا کلا ازدواج کردن، چند نوع رسم و رسوم جلو روشون هست.
رسومات ایرانی باستان، رسم و رسومات دینی، رسم و رسومات اروپایی
همه این رسم رسومات هم در قالب ازدواج میان، مثلا این روز ها واقعا اگر آقا پسر برای دختر ولنتاین کادو نگیره خب خانومش ناراحت میشه و قهر میکنه در صورتی که قبلا و
دلیل بعضی اتفاقات دنیا را درک نمی‌کنم. مثلا به طور معمولی وقتی راه می‌رویم به جلو نگاه می‌کنیم و از هر جهت همانقدری دید داریم که چشمانمان اجازه می‌دهد. گاهی بی‌دلیل سرم را بالا می‌گیرم و می‌بینم که کسی در طبقه‌ی چهارم سر پنجره ایستاده و به من نگاه می‌کند. یک روز قبل از روز قربانی کردن گوسفندهای بی‌گناه بود که از باشگاه برمی‌گشتم. راننده‌ی وانت ایستاد. کنارش مردی نشسته بود که ریش بلند و ظاهری مذهبی داشت. من عادت ندارم که داخل ماشین و خا
اگر پشت تریبون ایستاده اید فقط کافیست زیر چشمی نگاه کنید که چند درصد سالن به شما نگاه می کنند و خیره شده اند . یک نگاه کلی بصورت غریضی به شما خواهد گفت که جریان از چه قرار است . پس از پایان برنامه ، بدون هیچ ترس و خجالتی از مردم نظرسنجی کنید ، مثلا بگویید : اگر از اجرای برنامه امروز/امشب خسته نشدید خواهش می کنم تشویق کنید برگزار کنندگان این برنامه رو . جملاتی از این گونه ، می تواند شما را در دل مخاطب جا بیاندازد .
*نوحه میخونه:اربعین قسمت خوبات شد و ما جا موندیم.....من: جا موندیم ، هییییییی......مامان:من: خب خود روز اربعین نبودیم کهمامان :* از لحاظ روحی و روانی مجددا به پیاده روی اربعین نیازمندم!*چطوری تا سال دیگه طاقت بیارم؟؟* چه آرامشی داشتم و چقدر فکرم بازتر بود....*گاهی که خسته میشدم یهویی نوحه پخش می شد و به خودم میومد میدیدم که مثلا 50 تا عمود دیگه رفتیم !(هندزفری منظورمه)* بابا میگه دیگه همراه تو نمیام خیلی تند راه میری*میشه روزی بیاد که برای رسیدن به حجت خ
شرطی سازی را خود غربی ها تقویت کردند و سال ها بر آن اصرار داشتند سپس آن را رها کرده و در مقابلش موضع گرفتند و اکنون چند سالیست که با آن میجنگند به مانند بسیاری دیگر از نظریات و نگاه هایشان در حوزه علوم انسانی و تربیتی. 
از این نگاه های متفاوت ، متضاد و ناپایدار نمیتوان رویکرد و نظام تربیتی پایدار ، پویا و رو به رشدی را دریافت کرد.
ادامه مطلب
ای نگاهت از شب باغ نظر، شیرازتردیگران نازند و تو از نازنینان، نازترچنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیستچنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازترقصه گیسویت از امواج تحریر قمرهم بلند آوازه‌تر شد، هم بلند آوازترگشته‌ام دیوان حافظ را، ولی بیتی نداشتچون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازتر
چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفتچشم وا کردم به چشم اندازی از این بازتر
از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبودجادویی از سحر چشمان تو پُر اعجازتر
آن که چشمان مرا‌تر
پیشنهاد می کنیم استفاده از سایه های براق با رنگ سرد را کنار بگذارید به خصوص وقتی سن بالا می رود و به 40سال نزدیک می شود هرقدر پلک ها مات تر باشند، چهره زیبایی بیشتری دارد چون وقتی از سایه ای براق استفاده کنید، چروک های ریز خودشان را بیشتر نشان می دهند. 
 
بیشتر رنگ هایی مانند بنفش، رنگ هلویی ملایم، خاکستری و. . . برای بیشتر افراد مناسب است اما اگر به دلیل مناسبت خاصی دوست دارید به صورت و چشم های تان جلوه بیشتری دهید، می توانید از یک خط چشم براق اس
هرچی یه سرویس داینامیک تر باشه (تو فرهنگ لغت نوشته جنباننده، پویا)، دست کاربر برای شخصی سازی وبلاگش بازتر هست. الان مثلا توی سیستم نظرات سرویسی مثل بلاگفا از این پویایی خبری نیست و مدیریت خودش مشخص کرده که نظرات از قدیم به جدید باشن و فرم ارسال نظر هم پایین باشه. بهرحال یه سرویس هر چی بخواد پویاتر باشه قطعا نیاز به کدنویسی و دردسرهای بیشتری داره ولی بلاگ بیان تا حدّی تونسته این پویایی رو به نسبت بقیه سرویس ها بالا ببره امّا نظر شخصی بنده اینه
انتخاب و خرید هدیه روز دختر ممکن است به اندازه‌ی راه
رفتن بر روی اقیانوس سخت باشد. چرا که شاید از سلایق و علایق او به
اندازه‌ی کافی خبر ندارید و از طرفی می‌خواهید این هدیه یک سوپرایز بسیار
خوشحال کننده باشد. در ظاهر به نظر می‌رسد گزینه‌های موجود و قابل انتخاب
زیاد هستند و دست شما بازتر است، اما در زمان تصمیم‌گیری متوجه می‌شوید
شاید هدیه‌ی انتخاب شده، چیزی نباشد او به دنبالش باشد. این حس به احتمال
زیاد از روی وسواسی که دارید باشد. اما
و من از این به بعد برای همیشه تو رو توی اون لحظه به خاطر میارم. آهنگ والسی که برام فرستاده بودی داشت از هندزفریم پخش می‌شد و از پشت شیشه‌ی اتوبوس داشتی به من نگاه می‌کردی، و من هم به تو نگاه می‌کردم و تمام اون پنج‌ ساعت همراهیِ لذت‌بخش از جلوی چشم‌هام عبور می‌کرد.
سکانس اول: دخترک شاید نمیداند و بدحجابی میکند تو که میدانی نگاه نکن
سکانس دوم: پسرک شاید نمیداند و نگاه میکند تو که میدانی خودت را بپوشان
پ.ن:
دخترجان! گناه تو نگاه پسر را به دنبال دارد
پسرجان! نگاه تو ترویج میدهد این بی حجابی را...
«کل اولئک کان عنه مسئولا»
#روز_عفاف_و_حجاب
زنان حتما باید با مردِ محرَم سفر می‌کردند. امّا با این حال، به جهت سختی، مردان قبول نمی‌کردند. راه‌کارهای زنان:- بخشیدن مهریه به شوهر- گرفتن زن دوم برای مرد- طلاق موقت از شوهر و صیغه‌ی کاروان‌دار شدن(برای رفت)، صیغه‌ی مداح و ...(برای ایّام ماندن در شهر زیارتی)، صیغه‌ی کاروان‌دار دیگری شدن برای برگشت.(از این جهت دست زنان طبقه‌ی فقیر و متوسّط بازتر بوده است تا زنان متموّل و راحت‌تربه زیارت می‌رفتند.!!!)- صیغه‌کردن دختر خردسال با کاروان‌دا
الگوی اولیه را رسم کنید، از خط کمر الگو را جدا کنید. پایین الگو را ۶ تا ۸ سانت فون کنید. یقه را از گودی ۲ سانت و از سرشانه ۱ سانت بازتر کنید.
مجدد از ۱ سانت باز شده یقه ۳ سانت روی سرشانه به سمت راست حرکت کنید و به ۴ سانت بالای خط کمر به صورت هلال وصل کنید و الگو از این قسمت برش داده می شود.
  
 
   
 
 
برای تکه حلزونی مجدد همین قسمت را اندازه گرفته و مستطیلی به طول برابر این قسمت براچین و عرض ۴ تا ۵ سانت از پارچه برش زده و چین دهید.موقع دوخت این قسمت ت
جزوه آموزشی احکام نگاه دراسلام به کوشش اداره پاسخگویی دینی آستان قدس رضوی در7 فصل موضوعی تدوین گردیده که شامل مباحث فقهی همچون نگاه به نامحرم، نگاه به فیلم و عکس و... میباشد .
مخاطب؛ عموم به ویژه  طلاب علوم دینی و دانشجویان رشته های معارف و فقه.
دریافتحجم: 3.73 مگابایت 
در طبیعت و این جهان هوشمند ، اجزایی هست که بر اثر فشار زیاد شکوفا نمی شوند ؛ شکوفایی در جنم و نهاد آن هاست.
یک رشد محتوم  و مقدر در دانه کوچک و ظریف گیاه باید باشد تا هنگام بهار در شکاف سنگ سخت رشد کند و سرش را از لای سنگ سخت بیرون بیاورد و بلکه آن شکاف را بازتر کند و خود را به آفتاب نشان دهد.
این نکته مهمی است ؛ یعنی جنم افراد است که باعث می شود در شرایط سخت مقاومت کنند و کوتاه نیایند و تسلیم نشوند...وقتی میبینم یک عده احساس ضعف می کنند یا به دیگران
 
 
روزی، مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میخواست که با یکی از کارگرانش حرف بزند.خیلی او را صدا زد... اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمیشد! بناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰ دلاری به پایین انداخت. تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند! کارگر ۱۰ دلار را برداشت و توی جیبش گذاشت و بدون اینکه بالا را نگاه کند، مشغول کارش شد. بار دوم مهندس ۵۰ دلار فرستاد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش گذاشت...بار سوم مهندس سنگ کوچکی را پایین ا
نشسته‌ای روبه‌روی من. نمی‌دانم؛ شاید هم روبه‌روی من نیستی و من دوست دارم این‌طور خیال کنم. ولی نه، خیال نیست. واقعا نشسته‌ای روبه‌روی من و این دستپاچه‌ام می‌کند.
وقتی نشسته باشی روبه‌روی من، من باید دقیقا چه کنم؟ نگاهت کنم؟ چقدر؟ چه‌طور؟ به چه چیز باید نگاه کنم؟ دستت؟ چشم‌هایت؟ دکمۀ لباست؟
آدم اگر بخواهد نجیبانه و مومنانه و مودبانه به کسی نگاه کند باید او را چه‌طور ببیند؟
آه! نه! صبر کن! انگار از هیجان و دستپاچگی زیادی جلو رفتم. باید
نشسته‌ای روبه‌روی من. نمی‌دانم؛ شاید هم روبه‌روی من نیستی و من دوست دارم این‌طور خیال کنم. ولی نه، خیال نیست. واقعا نشسته‌ای روبه‌روی من و این دستپاچه‌ام می‌کند.
وقتی نشسته باشی روبه‌روی من، من باید دقیقا چه کنم؟ نگاهت کنم؟ چقدر؟ چه‌طور؟ به چه چیز باید نگاه کنم؟ دستت؟ چشم‌هایت؟ دکمۀ لباست؟
آدم اگر بخواهد نجیبانه و مومنانه و مودبانه به کسی نگاه کند باید او را چه‌طور ببیند؟
آه! نه! صبر کن! انگار از هیجان و دستپاچگی زیادی جلو رفتم. باید
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم.
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم.
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم.
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم.
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم.
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم.
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی دیوار نگاه میکنم.
به کرست خشک‌شده و ردّ لوله‌ی بخاری روی
 
در این نوشته میخواهیم احادیثی پیرامون نگاه به نامحرم ذکر کنیم.
 
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: نگاه به نامحرم تیری از تیرهای زهرآلود شیطان است هرکس از ترس خدا آنرا ترک کند خدا ایمانی به او میبخشد که شیرینی آنرا در دل خویش بیابد.
 
رسول خدا(ص) فرمودند: ادامه مطلب
یک سال و ده ماه گذشته امروز برای اولین بار دلم آروم گرفت انگار باید امروز آسانسور من رو یک طبقه دیگه پیاده میکرد باید امروز من بین طبقات گم میشدم تا به تو میرسیدم که مثل همیشه مثل این چندسال بایستی و نگاه کنی و دنبال چیزی باشی که دیگه نیست و من برسم نگاهت کنم و از هر دهگذر دیگری بی اعتناتر رد شوم و بعد بعد بعدش دلم‌آروم بگیره این بهای تمام رفتن هاست حالا تو رفتن من را نگاه کن.
استفاده ازآینه برای تزئین خانه به دلایل متعددی بهترین گزینه است. آینه ها فضا را بازتر نشان می دهند و نمای منزل را زیباتر می کنند. از طرف دیگر با بازتاب نور جلوه زیبایی به دکوراسیون می دهند. البته این تاثیرات به شرطی است که در جای مناسبی استفاده شود و هنگام چیدمان فضای اطراف آن را نیز در نظر بگیرید.
ادامه مطلب
#هوچقدر فرق است بین نگاه ظاهری به دین با نگاه باطنی به دین؛ این موجب قبض و بی حالی انسان میشود و آن موجب بسط و نشاط...این نگاه، بعثت حضرت رسول را به هدف احکام نجس و پاکی و رسیدن به حور و قصور بهشتی می داند، و آن نگاه هدف از بعثت را "لقاءالله" و "تبدیل فلسفه یونانی به عرفان شهودی" میداند. این کجا و آن کجا...به مناسبت بعثت مبارک حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله، دو عبارت کمتر شنیده شده و عمیق و شیرین از حضرت امام خمینی را تقدیم دوستان عزیز میکنیم:« م
زلال آینه ها را بیا و باور  کنشکوه ومنزلتی نو طلب زداور کنپریش وزخمی ام ای جان بیاوازسرمهرترحمی به دل این به غم شناور کنتوازتبار کدامین قبیله آمده اینگاه شرقی خود را به سوی خاورکنرفیق هستی ویکدل همیشه می مانی؟درخت زخمی جان مراتناورکن
مهاجمی که پس از حاشیه‌های زیادی که فصل گذشته داشت از سوی باشگاه اینتر در لیست فروش قرار گرفته است. روزنامه ایتالیایی «گاتزتا دلو اسپورت» مدعی شد باشگاه یوونتوس با تأیید کریستیانو رونالدو پرتغالی که پذیرفته ایکاردی 26 ساله زوجش در خط حمله بانوی پیر شود، در جذب این مهاجم آرژانتینی مصمم‌تر شده و برای این کار وارد مذاکره با باشگاه اینتر خواهد شد.
این نشریه ایتالیایی مدعی شد رونالدو معتقد است با حضور مائورو ایکاردی، فضا در زمین برای حرکات او د
به تصویر دقت کافی داشته باشید با تشکر 
 
من چی سرچ کردم و  به اولین لینکی ک در لیست هست دقت کنید 
اخه بیبی راننده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدای من 
اخبار شبکه خبر الان نگاه کردم هیچ اشاره ای حتی در زیرنویس ها هم به قطعی اینترنت بین الملل نشد
این هم از موتور جستجوی ایرانی 
این پست زیر رو هم بخونید که به نظر تعبیر جالبی داشته از شرایط حاضر 
در باب دختر آفریقایی و طوفان نوح
ما هیچ ما نگاه 
دست را با دست نگاه می‌دارم، مباد رقصش عبور مهیبت از جانم را رسوا کند. دست را با دست نگاه می‌دارم، کس نفهمد چه در جانم می‌گذرد، هرچند دوست راز دل دوست می‌داند و به رو نمی‌زند.
بر این ارتفاع مهیب می‌لرزم. هرگز اینجا نبوده‌ام. بر جاده‌های باریک همچو مو می‌گذرم. دست را با دست نگاه می‌دارم، مباد عریان کند راز در پرده را. هرچند نزد دوست عریانم. دوست می‌داند و به رو نمی‌زند.
من خوار می‌گذرم، من ذلیل و ناتوان از این همه حرکت عظیم در جانم. من خود ر
امشب یه فیلم کره ای خیلی وحشتناک دیدم که به شدت روح و روانمو آزار داد.اسمش شیون بود.وسطای فیلم نتونستم تحمل کنم و بقیه شو نگاه نکردم.تا حالا چند تا فیلم کره ای که امتیازهای بالایی هم داشتن نگاه کردم و حالا به این نتیجه رسیدم که از فیلم های کره ای متنفرم.
فیلم ترسناک خیلی آزارم میده،دیگه هیچوقت نگاه نمیکنم.
فیلم پر معنا و مفهومی بود ولی برای من زیادی ترسناک بود.الان هم قلبم به شدت تیر میکشه.
فی الواقع الان از سایه خودم هم میترسم...
الان توی اتوبوس دختر اومد بالا قشنگ اِنگار تی شرت و شلوار جین پوشیده! لعنتی من یه لحظه نگاهم افتاد بهش چرا اینقدر پفیوز ( خوشگل) هستند اینها من احساس زشتی مضاعف میکنم در مقابل شون! بهتر سرن پایین باشه و نگاه نکنم و سرمو با گوشی گرم کنم
کتاب علیه تفسیر ، سوزان سونتاگ ، احسان کیانی خواه ، نشر حرفه نویسنده 
 
اثر هنری وقتی به منزله ی همان اثر هنری مقابلمان قرار بگیرد در واقع یک تجربه است نه بیانیه یا پاسخی به یک پرسش. هنر صرفا در باره ی چیزی نیست ؛ خودش هم چیزی است. اثر هنری چیزی در دنیاست ، نه صرفا متن یا گزارشی درباره ی دنیا. 
 
اثر هنری بنا به این که اثر هنری است، به هیچ وجه نمیتواند از چیزی جانبداری کند ـ حالا نیت شخص هنرمند هرچه میخواهد باشد. بزرگترین هنرمندان به یک بی طرفی و
کلارای عزیز؛
امروز هم خورشید طلوع کرد. نور نگاه و نوازش گرمش را بر این زمین خسته گسترد..
نمی از باران، شیشه های لک دار را لک دارتر کرد..
باد، تعدادی برگ بر برگهای افتاده افزود..
و دیدم که بنفشه و شمعدانی سپید شکوفه داده اند...
ادامه مطلب
آیا فیلم ارزش دیدن را دارد؟
 
اکثر مواقع با توجه به امتیاز فیلم تصمیم میگیرم که فیلم را نگاه کنم یا نه. و در مورد فیلمهایی با امتیاز پایین اگر فقط کسی فیلم را دیده باشد و راحع بهش نظر مثبتی داشته باشد نگاه میکنم که شاید فیلم به مذاقم خوشم بیاید.
در مورد فیلم پروفسور باید بگم که اصلا ارزش یک ثانیه وقت گذاشتن و نگاه کردنش را ندارد. حیف وقتی که برای تماشای این فیلم گذاشتم. فیلمنامه به شدت آبکی با بازی های تصنعی به این فیلم منتهی میشود. ایده ی اصلی ب
بدم اومد ک وقتی استاد داشت chondromalacia رو درس میداد به من نگاه کرد فقط چون که میدونست من زانوم درد میگیره://بعدشم پرسید استاد درمانش چیه استاد گفت وزن کم کنن، گفتش که اگه وزنشون کم باشه چی؟ استاد گفت هیچی و باز به من نگاه کرد:/الان که داشتم این مبحثو میخوندم یادم اومد و خورد تو حالم:/اینم یادم اومد که سر قلب استاده به من گفتش که برم دستگاه فشار بیارم خیلی بدم اومد:(((((شاید چون نصفه و شبه و دارم درس میخونم، ولی نه خوب ناراحت میشه آدم بخاطر چیزای کوچیک:(
عده‌ای چنان از جای نجفی نبودن به وجد آمده‌اند
که او را با مسیح اشتباه گرفته‌اند، می‌گویند حالا که او خواسته‌ است اعتراف کند،
پس بزرگی فرماید به جای تمامی مردان قاتل نفس، به جای تمامی مردان خائن به هم‌نفس،
به جای تمامی کله گنده‌های هرگز سر به زیر نینداخته، به جای تمامی ریش پروفسوری‌های
به ریش مردم خندیده، به صلیب کشیده شود. و عده‌ای چنان از جای نجفی بودن به وجد
آمده‌اند که گناه او را به گردن گرفته و منتظر رهایی گردن اسماعیل، نبریدن تیغ
  خیلی وقت ها من دارم به یه خانمی نگاه میکنم و یه دفعه به خودم میام و متوجه میشم که زنه با یه حالت نفرت، عصبانیت و چیزی همین حدود داره به من نگاه میکنه! حتما با خودش فکر میکنه که من دارم دید اش میزنم! البته خب حق داره آخه دارم به ((بدن))اش ((نگاه)) میکنم.
ادامه مطلب
+بعضی آدمها حتی اگر بخواهند هم نمی توانند حرف بزنند.یک عمر نگاه کرده اند...
یک عمر هرجا که باید حرف میزدند نگاه کردند...
هرجا که تکه ای از وجودشان می مرد نگاه کردند...
+چرا میگه نمیترسه؟
از چی مطمئنه که نمیترسه؟
چرا انقدر راحت میتونه ذهن منو بخونه؟
چرا انقدر غیر واقعی بنظر میرسه؟
+ نمیشه ازش دور شد. به هر طرف بری به اون میرسی.
انگار میخواد مطمئن باشه که ازش فرار نمی کنی.
که اگه دنیا خالی شد تو هستی...
که دوباره قرار نیست تنها بشه...
+نگاه می کنی...
نگاه م
ترفند های آرایشی برای درشت کردن چشم
بیشتر آرایشگران با مشتریانی مواجه می شوند که برای درشت کردن چشم شان به آنها مراجعه می کنند. آنها نیز تمام تلاش شان را به کار می بندند تا با روش های آرایشی 
مناسب چشم ها را درشت تر، بازتر و درخشان تر جلوه دهند. درشت کردن چشم خواسته اکثر زنانی است که دوست دارند با اصلاحاتی ساده و ظریف، به نتیجه دلخواه برسند. 
برای درشت کردن چشم راهکارها و اسراری وجود دارد. اگر شما نیز تمام مراحل زیر را انجام دهید می توانید به س
دور از چشمان دوست داشتنی اتبه دور از چشمان زیبایت که خواب از من ربودندبه آن مکان باز می گردمآنجا که نخستین بار نگاه دلفریبت لرزه بر تار و پود من انداختدور از چشمان افسونگرت باز میگردمدور از هر هیاهو و در سکوت لحظه هاثانیه ها را می کاوم تا نشانی از تو بیابمتویی که با نگاه و آن غمزه چشمان افسونگرتدل به اسیری بردیمن شادمان که اسیر توامدور از نگاه ساحر و زیبایتبه دور از آتش نگاهتبه آن مکان باز می گردمآن مکان که نگاههای سرد و بی روحتچون نیزه های ز
ماسک گلاب جهت طراوت و تازگی پوست
 
پس از هر بار استحمام که منافذ پوست بازتر هستند، گلاب را به پوست صورت بمالید. در این حالت اسانس موجود در گلاب به سرعت جذب پوست می‌شود که با توجه به اثرات آن در افزایش جریان خون، باعث شادابی پوست می‌گردد. البته استفاده مداوم از این روش می‌تواند این اثرات مطلوب را ایجاد کند.
 
 به این شهر کثیف و مزخرف نگاه می کنم و این آدم های بدبخت رو می بینم 
آدم هایی که حتی تو ذهن خودشون هم آزاد نیستند 
حتی جرئت ندارند پیش خودشون به چیز متفاوتی فکر کنند 
همیشه وحشت دارند که یه نفر داره بهشون نگاه می کنه , یه نفر زیر نظرشون گرفته....
این آدم ها اسیر زندان خودشون اند 
دور سرشون زنجیر های نامرئی پیچیده شده
تو این زندان نامرئی بدون اینکه متوجه باشند گیر افتادند 
برده هایی که حتی نمی دونند آزاد نیستند
به این شهر کثیف و مزخرف نگاه می کنم
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه میکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی... 
من به خودم نگاه میکنم و تو به خودت..... یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه میکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی... 
من به خودم نگاه میکنم و تو به خودت..... یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
من ادمها رو از روی چیزی که بودن قضاوت دیگه نمیکنم.
نمیگم صد در صد اینجوریه ولی الان واقعا این رو سرلوحه کارم قرار دادم.
نگاه نمیکنم که یه سال قبل یه نفر چطوری بوده
ده سال قبل چطوری بوده
به الان نگاه میکنم و الان.
شاید بگم اره به یک ماه قبلش تا الان نگاه میکنم و به خصوصیات کلیش (مثلا ادم خودخواه رو در نظر میگیرم که این ادم این رو توی تربیت و سیستمش داره، توی ذهنم نگه میدارم ولی با اون قضاوتش نمیکنم، ممکنه روزگار عوضش کرده باشه).
 
من قبلنا تونستم ا
خانوم جوانی بود. کنار دخترش که مشکل جسمی داشت نشسته بود. داشت به دخترک لقمه نون و پنیر می‌داد. دستش رو برد سمت کیفش که احتمالا لقمه‌ی دیگه‌ای بیرون بیاره همون حین خوابش برد. روی شونه‌هاش دوتا بال بزرگ سفید تصور کردم. 
+به آدم‌ها نگاه کنید. زل نزنید. فقط شاهد اون لحظه‌ از اتفاق‌هاشون باشید. کلی یاد می‌گیرید. کلی غصه می‌خورید. کلی شاد می‌شید. کلی حرص می‌خورید. کلی لذت می‌برید از هنر نگاه کردن.. 
نگاه کن من چه بی پروا چه بی پروابه مرز قصه های کهنه میتازمنگاه کن با چه سر سختی تو این سرمابرای عشق یه فصل تازه میسازمیه فصل پاک یه فصل امن و بی وحشتبرای تو که یه گلبرگ زودرنجییه فصل گرم و راحت زیر پوست منبرای تو که با ارزش ترین گنجینگاه کن من به عشق تو چه لیلاوارتن یخ بسته ی پروازو میبوسمبیا گرم کن منو با سرخی رگ هاتمن اون رگ های پر آوازو میبوسمتو رو میبوسم ای پاکیزه ی عریانتو رو پاکیزه مثل پرچم ایرانطلوع کن من حرارت از تو میگیرمظهور کن من شها
بازیگر تلوزیون که تلوزیون نگاه نمی کند
شاید باورش برای شما سخت باشد ولی کتایون ریاحی بازیگر معروف سینما گفته که تلوزیون نگاه نمی کند
در ادامه گفتگوی جالب را کتایون ریاحی را می بینید
برای دیدن گفتگو با کتایون ریاحی اینجا را کلیک کنید
امروز توی مترو ۲ تا بچه (یکیشون پسر اون یکی دختر) دیدم گوله نمممممممکککککک
موها فرفررررییییی عین سیم ظرفشویی
چشم ابرو مشکیییی
پسره یکی دو سال بزرگتر بود و دختره تازه تازه راه میرفت :)))
دختره منو دید طبق معمول یه چشنک زدم بهش یهو دیدم خندید :)))
یهو گردنشو کج میکرد منم کج میکردم میخندید :)))
دل میبرد دیگه
یه خانومی هم بغل دست ما بود اولش با یه لبخند داشت مارو نگاه میکرد یهو گوشیشو در آورد
شروع کرد تایپ کردن
تند و تند :)
هی منو نگاه میکرد مینوشت بچه ه
جلوی آینه و بین چندتا دیوار و یه در ایستاده بودم که ناگاه به خودم اومد. احساس و فکر و دل و همه چیز پخش در فضا و "من" از پس اون همه چیز، در یه لحظه با درخشندگیِ شفاف ویژه ی خودم، ظهور می کنه. می بینمش. مهساست! مهسای من! ایستاده اون وسط و به این "خونه"ی به هم ریخته نگاه می کنه. وقت سر و سامان دادنه!
تصور کن که محکم و مصمم وایساده باشی و نگاه کنی ببینی از کجا شروع به کار کنی.
فقط سه سالشه تکیه داده بود به دیوار وداشت به روبه روش نگاه میکرد، بهش میگم به چی نگاه میکنی!؟ میگه به ارزوهام بعدم میخنده و میره....
تا کلی وقت داشتم فک میکردم که چطور همچین جمله ای رو به زبون اورده!؟
بعدش به این فکر افتادم که ما از بچگی یاد میگیریم فقط به ارزوهامون نگاه کنیم  شایدم تو خانواده ما ارثیه!!! هرچقدرم که تلاش می‌کنیم همیشه ارزوهامون یه قدم جلوتراند انگار دیگه از خیر ارزوهام تو دنیا گذشتم که مدام خابشونا میبینم... استادمون میگفت چه اش
تمام عشق من به تو  ، از آن  ، نگاه اولین
برای بردن دلم  ، چه کرده ای تو نازنین
تمام شوق وصل را  ، ز چشم تو گرفته ام
دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین
نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم
ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین
درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست
تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین
طراحی سایت در تهران
طراحی در سایت در تهران پایتخت کشور بزرگ ایران ، یکی از بزرگ ترین شهر های کشور عزیزمان ایران می باشد .
که با داشتن بیشترین جمعیت در در بین شهرهای کشور می باشد .
شهر تهران با داشتن شهر های بزرگی مثل اسلامشهر چهاردانگه و غیره …. وسعت زیادی نیز دارد
داشتن این جمعیت فقط به خاطر پایتخت بودن این شهر نمی باشد .
بلکه دلایل زیادی برای به وجود آمدن این جمعیت در این شهر می باشد .
دلیل انتخاب ما جهت طراحی سایت در تهران
یکی از دلایلی که س
یه چیز عجیب و غریبی که از نظر من توی این دنیا وجود داره و افراد رو کاملا از هم متمایز می کنه ، تفاوت نوع نگاه هست !
نگاه حضرت زینب که سلام خدا بر او باد رو شاید خیلی ها درک نمی کنن و نمی فهمنش ، یکیش هم خود من .. نگاهی که انقدر با دید باز و خداپسندانه هست که وقتی می خواد روز عاشورا ، روزی که تمام خانوادش پر پر شدن رو توصیف کنه می فرماد چیزی جز زیبایی ندیدم !
یک لحظه خودمون رو بگذاریم جای حضرت زینب ، وجدانا آیا ما غیر از غر زدن و کفر گفتن کار دیگه ای می
     توی این فکرم که من چرا اغلب حیوانات را اینقدر دوست دارم؟ مثلا گربه. من از تماشای خمیازه کشیدن و نگاه کردن و لم دادن یک گربه بی اندازه کیف می کنم. حتی وقتی غذایم را می دزدد بازهم کیف می کنم. از تماشای یک بزغاله کیف می کنم. از بع بع و نگاه یک گوسفند کیف می کنم. از قد قد یک مرغ
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
بلند شدم رفتم سمت عطا و با اون دستم که سالم بود، یقش رو گرفتم و گفتم:
+ ببین جاسوس، داری حوصلم و سر میبری. من سگ بشم نگاه نمیکنم کی هستی و چه موقعیتی داری.من خیلی آرومم، اما روی تو نمیتونم آروم باشم. چون جزء نون خورهای این انقلاب بودی و خیانت کردی. منم دشمن دشمنان این انقلابم. حالا میخواد زنم باشه، میخواد بچم باشه، میخواد برادرم باشه، میخواد رییسم باشه ، میخواد فلان وزیر و فلان قاضی و وکیل باشه یا یه آشغالی مثل تو باشه
محدثه من، در شب های بدون تو، خداوند می آید کنارم می نشیند و وقتی با هم به آسمان نگاه می کنیم می پرسد؛ دوست داشتی کدام ستاره باشی؟ و من می گویم: ستاره ای که کنار ستاره محدثه باشد. نگاهش را از آسمان بر می دارد و به من نگاه می کند، متوجه بغضم می شود و آنگاه من خود را در آغوشش می یابم.
اوایل هفته گذشته احساس ضعف، سردرد و تب بر بدنم حاکم شد و نزدیک دوسه روز من رو از کار زندگی انداخت یعنی از سه شنبه تقریبا برگشتم به روال طبیعی ؛ در این چند روز از یک طرف با این مختصر بیماری دست و پنجه نرم میکردم و از طرف دیگه نگران این بودم نکنه کرونا باشه! اوجش شنبه هفته گذشته ساعت 1/5 تا 4/5 صبح بود که امون را بریده بود و چندبار تصمیم گرفتم که برم بیمارستان ولی تحمل میکردم و به خودم میگفتم الان خطر مراجعه به بیمارستان بیشتر از خوب شدنمه و این درد و
یه چیز عجیب و غریبی که از نظر من توی این دنیا وجود داره و افراد رو کاملا از هم متمایز می کنه ، تفاوت نوع نگاه هست !
نگاه حضرت زینب که سلام خدا بر او باد رو شاید خیلی ها درک نمی کنن و نمی فهمنش ، یکیش هم خود من .. نگاهی که انقدر با دید باز و خداپسندانه هست که وقتی می خواد روز عاشورا ، روزی که تمام خانوادش پر پر شدن رو توصیف کنه می فرماد چیزی جز زیبایی ندیدم !
یک لحظه خودمون رو بگذاریم جای حضرت زینب ، وجدانا آیا ما غیر از غر زدن و کفر گفتن کار دیگه ای می
به تو گفتم: «گنجشک کوچک من باش
تا در بهار تو من درختی پرشکوفه شوم».
و برف آب شد، شکوفه رقصید، آفتاب درآمد.
من به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست،
بزرگ ترین اقرارهاست.
من به اقرارهایم نگاه کردم
سال بد رفت و من زنده شدم
تو لبخندی زدی و من برخاستم
دلم می خواهد خوب باشم
دلم می خواهد تو باشم و
برای همین راست می گویم
نگاه کن
با من بمان...
احمد شاملو
♫ دانلود آهنگ با اون نگاه صد ریشتری دلو درجا میبری زیر و رو میکنی دل آدمو ولی نمیمونه اثری با صدای مسیح و آرش به همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
Download New Music BY : Maih Arash Ap | 100 Rishteri With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ 100 ریشتری مسیح و آرش
♬♬♬
مگه چه گناهی کرده که دلم افتاده دستت بیخیال شو این همه ناز دیگه بسهراه بیا کشتی مارو با اون چشای عسلیت خیالت تخت تو دلم هیشکی جز تو اصلا نیستبا اون نگاه صد ریشتری دلو درجا میبری زیر و رو میکنی دل آدمو ولی نمیمونه
باید برگردم به خودم. و یادم باشد همین طور آبکی خودم را از دست ندهم. حوصله‌ ی آدم ها را ندارم. اینها را اینجا می‌گویم وگرنه بیرون از اینجا قضاوتی روی آدم ها ندارم. اینجا این طوری است . بیرون از این‌ جا کاری به کار کسی ندارم. عادت گرفته‌ ام حرف دیگران را که می‌شنوم سکوت کنم. به گوش‌هایم هم عادت داده ‌ام کمتر بشنوند. فقط توی خودم هستم. شاید اینطور برایم بهتر باشد که سکوت کنم. شاید بهتر باشد باز سعی کنم زندگی کنم. شاید بهتر باشد دست و پا بزنم. ورز
13 خرداد را جشن میگیرم خودم تنهایی 
با خیل ارزوهایی که در دلم کشته شدند امسال و دم نزدم
نگاه کودکان گرسنه را به لقمه ی غذا دیده اید؟ 
من همانطور به سیزده خرداد نگاه  میکنم
نمیتوانم برای داشتنش صبر کنم 
برای نفس کشیدن با ارامش نمیتوانم صبر کنم نمیتوانم صبر کنم 
داشتم متنی رو می نوشتم برای ح. ا بفرستم . بابا اومد توی اتاق گفت حس میکنم جای لوزه ام چیزی هست . نگاه کردم و به نظرم یک برجستگی روی لوزه ی چپ بود . میخواستم بگم ولی گفتم بذار سمت راستی رو هم نگاه کنم شاید چشمم داره اشتباه می بینه . و بعد وقتی داشتم لوزه ی راست رو نگاه میکردم یادم اومد که شب امتحان سر و گردن مجبور شدم گوش و حلق رو حذف کنم . نمیدونم چرا گفتم چیزی نیست فکر میکنین . بعدش بابا ازم پرسید چطور چیزی نیست ؟ لوزه ی چپ یه برجستگی داره . نمی بینی
دیوار آجری بود و سوراخ‌های بسیار داشت و سگ، آلت خود را حریصانه در سوراخ‌های سیمانیِ بین آجرها فرو می‌کرد و از درد، ناله می‌زد و از لذت، نفس‌نفس می‌زد. درد و لذت، ناله و اصرار. با خود گفتم که بیش از این نمی‌تواند دوام بیاورد، نفس‌های پر از هوسش صدای خس‌خسِ دلهره‌آوری به خود گرفته بود.ترسیدم،گفتم سگ...با پوزه‌ای باز و پاهایی لرزان سوی من نگاه کرد آلتش آخته و خونین در سوراخ پنهان بودگفتم سگ... تو را چه شده است؟ دمی آرام‌گیر. سگ‌ با چشم‌
دیوار آجری بود و سوراخ‌های بسیار داشت و سگ، آلت خود را حریصانه در سوراخ‌های سیمانیِ بین آجرها فرو می‌کرد و از درد، ناله می‌زد و از لذت، نفس‌نفس می‌زد. درد و لذت، ناله و اصرار. با خود گفتم که بیش از این نمی‌تواند دوام بیاورد، نفس‌های پر از هوسش صدای خس‌خسِ دلهره‌آوری به خود گرفته بود.ترسیدم،گفتم سگ...با پوزه‌ای باز و پاهایی لرزان سوی من نگاه کرد آلتش آخته و خونین در سوراخ پنهان بودگفتم سگ... تو را چه شده است؟ دمی آرام‌گیر. سگ‌ با چشم‌
دختره تیشرت پوشیده یه حریر هم انداخته روش به عنوان مانتو
کل اندام که هیچ، کل وجودش معلومه
بعد من مانتو جلو بسته پوشیدم، جلو بازم نه‌ها. یه خورده فقط شلوارم تنگه طرف یه نگاه به پاهام کرده. یه نگاه تو صورتمو چشمک میزنه میره.
جالبیش برام این بود که مگه هنوزم هستن همچین آدمایی
تا برسم خونه دائم به خودم میگفتم من کله‌مو کجا بکوبونم الان

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

استاد انگلیسی