نتایج جستجو برای عبارت :

خدا رحمتش کند!

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ۱الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ٢ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ٣ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ٤ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ٥ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ٦ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ٧به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی (۱) همه ستایش ها، ویژه خدا، مالک و مربّی جهانیان است (۲) رحمتش بی اندازه و مهربانی ا
عن الإمام الصادق(علیه السلام): إذا کان یوم القیامة نشر اللّه تبارک و تعالىٰ رحمته حتى یطمع إبلیس فی رحمته! زمانی که قیامت برپا شود، خداوند آنقدر رحمتش را منتشر می‌کند تا اینکه حتی ابلیس هم نسبت به رحمت خدا طمع می‌کند! الأمالی للشیخ الصدوق(ره)؛ ص۲۷۴
یکی از اهالی محل ما به رحمت خدا رفت. خدا رحمتش کنه...
خدارا شکر دستش به دهانش میرسید، وضع مالی خوبی داشت. 
از مدتها پیش در محل ما رسم شده بود به جای شام دادن به نذر میت، هزینه ای به شورای محل اهدا شود که صرف مسائل عام المنفعه شود. به همین صورت، ما در محل مدرسه ساختیم، زورخانه ساختیم، ورزشگاه ساختیم...
ادامه مطلب
گاهی برای حاج قاسم سه تا قل هو الله میخونم
انگار میشه قد یه ختم قرآن
امشبم که پنجشنبه...نیمه شب...
مثل همون وقتی که دلم خونه خراب شد
خدا رحمتش کنه
میگن رفیق شهید، شهیدت میکنه
خدا کنه راست باشه
و چیزی که همونقد مهمه اینه که خدا کمک کنه، حق الناس به گردنم نیاد، و از گذشته هم هرچی هست، به لطف خودش، ادا کنم
کاش بهتر زندگی میکردم...
کاش آدم بهتری بودم
کاش آدم بهتری بشم
آیا گذشت و رحمت خدا بیشتر از جرم و گناه ما هست؟ خب بله، اما سوال اینجاست که آیا خداوند تعهدی داده که حتما ما رو مورد رحمتش قرار بده؟
پس این آیاتی که به انسان تذکر میده واسه چی هستش؟
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ 
در حقیقت کسانى که کافر شده و در حال کفر مرده‏ اند اگر چه [فراخناى
فردا یک شنبه ، 20 مرداد و 9 ذی الحجه روز عرفه هست .. از روزها و یا بهتره بگم اعیادی که خدا سفره رو برای ما بنده ها پهن کرده تا از بخشش و رحمتش حسابی استفاده ببریم !
فضیلت هاش از شب قبلش شروع می شه و تا پایان روز همچنان ادامه داره ؛ یه سری اعمال داره که اگر تمایل به انجام اونها داشته باشید ، لیست پایین می تونه کمکتون کنه !
ادامه مطلب
#حدیث_مهدوی 
پیامبر اکرم(ص)
ان المهدی (علیه‌السلام) من عترتی، من اهل بیتی، یخرج فی آخر الزمان تنزل له السماء قطرها و تخرج له الأرض بذرها، فیملا الأرض عدلا و قسطا کما ملأها القوم ظلما و جورا .
مهدی (علیه‌السلام) از عترت و اهل بیت من است؛ در آخرالزمان ظاهر می شود. آسمان باران رحمتش را فرو می ریزد و زمین گیاه خود را بیرون می فرستد. زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه مردم آن را از جور و ستم پر کرده اند .
بحارالانوار/ ج51/ ص74
آخرین منبر دهه رو اینجور شروع کردم:《شب آخری میخوام یادی کنم از یه بنده خدایی که چند وقتیه مرحوم شده.یه عمر پای روضه حسین(ع) گریه کرد و اشک ریخت و بر سر وسینه زد که بماند...خدا رحمتش کنه تو طول زندگی هفتاد هشتاد ساله ش کسی به یاد نمیاره آزارش به مورچه ای رسیده باشه!من آن مورم که در پایم بمالندنه زنبورم که از دستم بنالندبی اثر نیست... دوست دارم همه تون شهادت بدین به خوبیش》یه چندنفر با تردید، اما اکثر جمعیت از ته دل و با صدای بلند گفتند خدا رحمتش کن
آیت الله حائری شیرازی
شما #برده‌پرورید نه #انسان_پرور
خدا رحمتش کند، مرحوم علامه کرباسچیان (بنیانگذار مدرسه علوی). آمد شیراز و من را از شیراز بُرد در برنامه‌های خودشان. من در شیراز هفته‌ای یکبار در مسجد شمشیرگرها با جوانان جلسه داشتم. آقای کرباسچیان هم گروه نخبه‌شان را آورده بود در منزل و برای اینها صحبت می‌کرد. به او گفتم هفته‌ای چند ساعت با این‌ها کار می‌کنی؟ گفت 17 ساعت. گفتم: «من با شاگردهایم هفته‌ای یک ساعت کار می‌کنم!!».
ادامه مطلب
شب یلدای طولانی سرآغاز زمستان است/درآن یک خاطراتی خوب بهر اهل ایران است/ولی یلدای ماشیعه همیشه غربت مهدی/فراق ودوری مولابرای دل پریشان است/دراین سختی مشکلها نسیم رحمتش آمد/بماصد مژده می آیدزمستان روبه پایان است/بوددربعدشب صبحی که خورشیدخدادارد/شکوه این جهان روزی همان مهدی دوران است/برای سختی عالم فقط یک راه حل باشد/طلوع روزموعودش همان تصویر آسان است/رسداز دشمن شیعه ستمکاری بسیاری/حمایت ازولایت هم همان مصداق ایمان است/ظهوریوسف زهرا دعای
ماه مبارک چون علی اهل عبادت میشویم/باعشق آن محبوب حق جذب ولایت میشویم/آثارروزه دربدن یاد فقیران ویتیم/الگوی شیعه مجتبی تابا کرامت میشویم/هرشب خداخواهد زما اهل دعاها وسحر/درپرتوانفاس حق ماباسعادت میشویم/ازکوچه های عاشقی آیدندای اهل بیت/هردم مرید باولابهرامامت میشویم/شیطان به زندان خدا افتاده وبی یاوراست/اخلاص دل راچاره کن اهل اطاعت میشویم/افطاری مالحظه ای آید نسیم رحمتش/مشمول نور مهدی ولطف وعنایت میشویم/
 
گاهی خدا هم که دلش میشه تنگ
اشک چشاش میاد با ریتم و آهنگ
فرشته های حمل بارون میگن:
تو دل ابر میکشه پنجه و چنگ
 
بارون یعنی دل خدا شکسته
اشک فراوون به چشاش نشسته
میگن دعا زودی میشه اجابت
تا وقتی درب رحمتش نبسته
 
هق هق اون صدای تُندراشه
گویی خدا سرش رو زانواشه
بحق دونه دونه های بارون
هیچ عاشقی بی یاورش نباشه
 
میباره تا آروم بگیره درداش
دل میده بر حال دل عاشقاش
دلش سبک که میشه بعد اشکاش
تندی میشه رنگین کمونه پیداش...
جرعه نوش رمضان بنده کامل باشد/باولایت همه فیض چوحاصل باشد/آمده ماه مبارک که شویم ساقی حق/دلسپاری زبر حجت عادل باشد/وقت افطاروسحرزمزمه دلبری است/کشتی دین زعلی راهی ساحل باشد/شب قدررمضان قله اوج است وکمال/ازبصیرت به خدا بنده نائل باشد/بازکن پنجره دل همه شب بااخلاص/رحمتش موقع افطار چوشامل باشد/بهترین حالت مابندگی وترک گناه/نقشه دشمن دین صحنه باطل باشد/منتظرسوی ظهورو پسرفاطمه ایم/کاش آن روز فرج لحظه عاجل باشد/
سوره حمد:
 
مطالب زیر ترجمه قران به زبان فارسی است که روشن و قابل درک است .
توضیح این که مطالب داخل پرانتز توضیحات اضافه خودم است .
به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی.
سپاس خداوند را که مالک و سرپرست جهانیان است‏.
خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است.
ادامه مطلب
حرز حضرت فاطمه (س) در دو کتاب "مهج الدعوات" و "مجتنی" که هر دو از کتب "سید ابن طاووس" هستند نقل شده و دعای کامل این حرز، در مفاتیح الجنان نیز ذکر شده است. دعای این حرز بدین صورت است:
بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِبه نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى ‏اش همیشگى است.یا حَىُّ یا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ اَسْتَغیثُ فَاَغِثْنىاى زنده، اى پاینده، به رحمتت فریادرسى مى‏ طلبم.وَلا تَکِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَیْنِ اَبَداً وَ اَصْلِحْ لى شَاْنى ک
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
 
#حدیث_مهدوی 
امام مهدی از دیدگاه پیامبر اکرم(ص)
ان المهدی (علیه‌السلام) من عترتی، من اهل بیتی، یخرج فی آخر الزمان تنزل له السماء قطرها و تخرج له الأرض بذرها، فیملا الأرض عدلا و قسطا کما ملأها القوم ظلما و جورا .
مهدی (علیه‌السلام) از عترت و اهل بی
هر خیر
جمعی که برای افراد جامعه مفید باشد درماه رمضان ارزش بیشتری در نزد خداوند
دارد.البته اگرنیت صادقانه داشته باشیم و برای خدا انجام دهیم.
چند
عمل خیراجتماعی را که رسول خدا در ماه رمضان، سفارش کرده اند:
1:به نیازمندان و
بینوایانتان صدقه بدهید.
2:به بزرگان خود
احترام کنید
3: بر کوچک هایتان ترحّم کنید.
4: به بستگانتان نیکى
کنید. و هر که در این ماه به خویشاوند خود نیکى کند ، در
روز دیدار ، خداوند با رحمتش به او نیکى خواهد کرد ؛ و هر کس در آن از خویش
به هوای این روز های ماه مبارک که چند خط بیشتر قرآن می‌خوانم...
هی هرچند آیه که می‌خوانم... بعدش یک آیه پشت بندش می آید...آی بنده هایی که گناه کردید اگه توبه کردید خدا را مهربان میابید...یعنی...بنده های جان این ماه ماه شماست...من آغوشم را برای شما باز کرده‌ام...نکند نا امید شوید...نکند این ماه تمام شود و شما جزء پاک شده ها نباشید...
نکند...
بعد ... ولی خدا...نگاهش... رفتارش...قلبش...مثل خدا می‌ماند...
جلوه ای از خدا می‌داند...یعنی چه؟
یعنی ولی غریب‌ش... مهدی غر
امام باقر علیه السّلام فرمود:در زمان حضرت هود علیه السّلام عدّه‏ اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا کند خداوند باران رحمتش را نازل کند، در این هنگام پیر زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت: چرا هود براى خودش چنین دعایى نمى‏کند؟
 
مردم گفتند: ما را به نزد او ببر، گفت: او اکنون در میان مزرعه مشغول آبیارى است، به آنجا بروید، ما نزد او رفتیم، هود هر قسمتى را که زراعت مى‏کرد مى ‏ایستاد و دو رکعت نماز مى‏خواند، در این هنگام هو
حدیث 83 ابوعبیده جدا گو،ید از امام باقر  ع راجع استطاعت ورفتار مردم در آن باره پرسیدم حصرت این آیه را تلاوت نمود و مردم  پیوسته مختلف خواهند بود از لحاظ عقیده جز انکه را پروردگارت ترحم کند  و بر اه حق هدایتش فرماید و ایشانرا برای ترحم آفریده 119 سوره12  و فرمود ای ابوعبیده مردم در رسیدن بقول حق مختلفند وهم گی در هلا کند حق را کنار گذاشته از بطالتها پیروی میکنند من ع رصکردم خدا می‌فرماید و جز کسیرا که پروردگارت ترحم کند فرمود انهاشیعیان ما هستن
قدیمترا خرمن که میکوبیدند مترصد میشدند کی باد ملایمی بوزه و گندمها رو بزنند و از کاهش جدا کنند...
حتی میشد بستر وبالششونم رو با خودشون ببرند و همونجا بخوابند که مبادا باد مناسبی در طی روز بوزه و اونا بخوان از دستش بدن
روایته که میفرماید:
 إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ...
برای خدا هم اوقاتی ست که نسیم رحمتش در اون اوقات وزیدن میگیره خودتون رو در معرض اونها قرار بدین...
مسلما از مهمترین اون زمان ها شب و روزهای م
با توجه به اطلاعیه مطبوعاتی این گزارش ، در شب ماه رمضان 21 و شب اعتراف حضرت علی (ع) ، مراسم تشییع جنازه ، نماز جوشان کبیر ، سخنرانی و دعاهای یادآور خانه عصمت و حرمت از اماکن مختلف مذهبی کشور مانند ” امام معبد مقدس “،” حضرت معصومه (سلام الله علیها) “،” حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام “،” معبد مقدس امام خمینی (خدا رحمتش کند) “،” حسینیه همدانی “و” بیمارستان بقیه الله “(فرجه الشریف) پوشانده می شوند.
شبکه سینما؛
با توجه به نظرات انجام
شهید محمد ابراهیم همت:
برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه باید اخلاص داشته باشیم و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم  سرمایه می خواد که از همه چیزمون بگذریم و برای اینکه از همه چیز مون بگذریم باید شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چیز مون با خدا باشه ...
روزی حضـرت امیرالمومنین علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ، ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید: 
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید.
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشر
نمیدانم امشب 24 سال را پر میکنم یا تازه میروم توی 24. هرچی که هست، دارد زیاد می‌شود! و شاید یک روز به درد بخور هم تویش پیدا نشود. حتی روزهایی که فکر میکردم خوب گذشته و حتی شاید مِن بعد هم.
لکن خوشبختانه طرف حساب، کسی است که چرتکه حساب و کتابش با ما خیلی فرق می‌کند. هیچ چیز هم در چنته نداشته باشی، با یک حسن ظن و امید به رحمتش، زمین و زمان را محض این معرفت به هم می‌زند. 
بروی در خانه اش و نفْست را بزنی زمین؛ امیدت را بگذاری روی کرم و فضل مولا و نه تقلا
نمیدانم امشب 24 سال را پر میکنم یا تازه میروم توی 24. هرچه که هست، دارد زیاد می‌شود! و شاید یک روز به درد بخور هم تویش پیدا نشود. حتی روزهایی که فکر میکردم خوب گذشته و حتی شاید مِن بعد هم.
لکن خوشبختانه طرف حساب، کسی است که چرتکه حساب و کتابش با ما خیلی فرق می‌کند. هیچ چیز هم در چنته نداشته باشی، با یک حسن ظن و امید به رحمتش، زمین و زمان را محض این معرفت به هم می‌زند. 
بروی در خانه اش و نفْست را بزنی زمین؛ امیدت را بگذاری روی کرم و فضل مولا و نه تقلا
کتاب خدا دوستت دارد : بیان جلوه هایی از رحمت پروردگار به همراه مثال هایی روشن
 
کتاب خدا دوستت داردنویسنده: غلامرضا حیدری ابهرینشر جمال
معرفی:
خدا بندگانش را دوست دارد و پیوسته، آنان را از لطف و رحمتش بهره مند می سازد.توجه به رحمت پیوسته ی پروردگار، زندگی را برای ما شیرین تر می کند و در سخت ترین شرایط زندگی، به ما آرامش می دهد.کتاب (خدا دوستت دارد) با مثال های روشن، کودکان را با این موضوع آشنا می‌کند و جلوه هایی از رحمت پرودگار را به آنان نشان
احسان محمدی فاضل: دیگر دوبشکم خدا رحمتش را جاری می کند یا در بسته ای در این جهان گذاشته که برداریم حال بعضی دسترسی بهتری دارند یا توانایی بیشتری از آن برداشت می کنند و برای خود و مردم بهینه استفاده می کنند و برخی نه بر خود می خواهد نه دیگری.
حالِ این روزهای ایران اینگونه است، دیگر غیرمستقیم نه بلکه در چشمان زل میزنند و می گویند اگر می خواهید بهتر زندگی کنیدبروید همانجاهایی که بهتر زندگی می کنند. غبطه می خورم به مردمی که حکمرانانشان حتی برای ت
احسان محمدی فاضل: دیگر دوبشکم خدا رحمتش را جاری می کند یا در بسته ای در این جهان گذاشته که برداریم حال بعضی دسترسی بهتری دارند یا توانایی بیشتری از آن برداشت می کنند و برای خود و مردم بهینه استفاده می کنند و برخی نه بر خود می خواهد نه دیگری.
حالِ این روزهای ایران اینگونه است، دیگر غیرمستقیم نه بلکه در چشمان زل میزنند و می گویند اگر می خواهید بهتر زندگی کنیدبروید همانجاهایی که بهتر زندگی می کنند. غبطه می خورم به مردمی که حکمرانانشان حتی برای ت
خلوت گزیدگان
ماییم و اشک دیده و سودای عشق یاروز بارگاه بخشش جرمش امیدوار پوشیده نیست زیور مهر از لقای دوست روز الست لطف مزیدش شد آشکار
گر رهروی به ملک یقین در طریق عشق پاینده باش که کار جهان نیست پایدار باید که در طریق طلب جمله جان شوی تا جان به پای دلبر جانان کنی نثار
گر سقف آستان جهانی شود خراب ما را غم فراق نگار است و درد یار
مجلس به بزم عشرت مستانه می رود از فیض جام و ساقی گلفام و گلعذار
ساقی به تیر غمزه مزن بر دل سبو ساغر به لطف باده بگرد
روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی (‌علیه السلام) نزد اصحاب خود فرمودند:من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد؛ خدا رحمتش کند.اصحاب پرسیدند چطور ؟مولا فرمودند:آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:شما دو توهین به من کردید؛اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید،دوم آنکه بی انصاف ها، آیا ارزش علی چهار کیس
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی
تا حالا بوی خاک بارون خورده رو احساس کردین؟
یه بوی لطیف و آشنا...
ما،هممون به اندازه ی خودمون بارون خوردیم.
از کسی که رحمتش بی انتهاست...
اینجا،از خاک و بارون میگم براتون
خواهشا نگین چقدر غمگین و از این حرفا...حرف دله دیگه...دل ما هم بلاخره یه روزی شاد میشه :)
✨✨ و قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا ۖ قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونً (21 - فصلت)⚡️و آن‌ها به اعضاء بدن گویند: چرا بر اعمال ما شهادت دادید؟ آن اعضاء جواب گویند: خدایی که همه موجودات را به نطق آورد ما را نیز گویا گردانید و او شما را نخستین بار بیافرید و باز به سوی او بازگردانیده می‌شوید.
⚜️ مواظب باشیم که حضرت حق دوربین مداربسته‌ای بر
امروز داشتم به این فکر میکردم که آیاچیزیتوایندنیا وجود داره که برام ارزشمند باشه و خیلی دوسش داشته باشم
شروع کردم به شمردنش دیدم خدای من چیزایی داشتم که حتی خودمم نمیدونستم  
این انگیزه ی منو برا هدفم خیلی زیادتر کرد وقتی دیدم خدا این همه بندشو مورد لطف و رحمتش قرار داده تنها کاری که میتونم انجام بدم اینه که شکر کنم اونم عملی
گاهی وقتا با بدست نیاوردن کوچک ترین چیزا برا خودمون افسانه ی بدبختی میبافیم شاید یکم بی انصافیم 
به دور و ورتون نگا
به یمن قدوم این ماه پربرکت می‌خوام همه‌ی احساس‌های کسالت و بی‌حالی و رخوت و اعصاب خردیم و احساسات منفیم نسبت به تمام مسئولیت‌های حال و آینده‌م رو دور بریزیم و خودم رو بابت گذشته ببخشم. امیدوارم به فضل و کرم خدا و درهای رحمتش که بازتر شده و می‌دونم میشه خیلی کارها رو تو این سه ماه ممکن کرد. 
یک مطلب از حاج آقا قاسمیان اینجا میذارم براتون که خیلی قشنگه:
ماه مبارک رجب ماهی است که به صورت خاص گفته‌اند خیلی ویژه است و هیچ ماهی این چنین نیست. در
یه فکرایی می کنم
بعد می بینم نه
من فقط و فقط وسیله م
و الا مگه من می تونم اگر خدا نخواد یک بار دیگه توفیق پیدا کنم مادری بشم برای عبد دیگرش؟
جوابش برام مشخصه.
من در نقش مادر، برای رسوندن بخشی از الطاف خدا به بنده ی لطیف و ظریف و معصومش، وسیله و رسول هستم.
یعنی همزمان درحال امتحان شدنم با او و هم درحال رساندن بخشی از رحمت خدا به اویم.
کم و کیف برآمدنم از عهده ی رسالت و نقشم، پاسخ مهمترین سوال این امتحان باید باشه.
پس وقتی بعضی فکرا میاد سراغم
بچه ر
دیشب نه پریشب بود! یه خواب کاملا واضح داشتم می‌دیدم. تو ماشین نشسته بودیم با خانواده(البته نه همه‌ی خانواده‌ی خودم). فاطمه(خدا رحمتش کنه) هم توی ماشین بود. توی خواب داشتم به این فک می‌کردم که فاطمه که دو ماه پیش فوت شد! بعد داشت دوزاریم می‌افتاد که بله، من خوابم...
در واقع در این شرایط که می‌فهمین خوابین بعدش مغزتون تموم سعی‌ش رو می‌کنه که به شما حالی کنه که "خواب؟ تو بیداری، نگاه کن که چقد همه چی واقعیه، نگاه کن می‌تونی جریان سرد هوا رو حس ک
١.آبو رها کردی تو جوباما هرچه منتظر میشی میبینی به زمینت نمیرسه!!وارسی میکنی میبینی یه آدم بی فکر یه کیسه بزرگ آشغال انداخته وسط جوب و مسیر آبو بکلی بسته!چکار میکنی ؟!بی معطلی برش میداری؟ یا میگی بذار اول ببینم کار کدوم فلان فلان شده آشغالی بوده تا بعد؟!قطعا پیش از هرکار و هر سوالی میری برش میداری... آبت داره هدر میره.٢.عبدالله بن سنان به امام صادق (ع ) عرض کرد: پسر عمویی دارم، من نسبت به او رعایت صله ارحام می کنم ولی او رعایت مرا نمی کند! و این موض
١.آبو رها کردی تو جوباما هرچه منتظر میشی میبینی به زمینت نمیرسه!!وارسی میکنی میبینی یه آدم بی فکر یه کیسه بزرگ آشغال انداخته وسط جوب و مسیر آبو بکلی بسته!چکار میکنی ؟!بی معطلی برش میداری؟ یا میگی بذار اول ببینم کار کدوم فلان فلان شده آشغالی بوده تا بعد؟!قطعا پیش از هرکار و هر سوالی میری برش میداری... آبت داره هدر میره.٢.عبدالله بن سنان به امام صادق (ع ) عرض کرد: پسر عمویی دارم، من نسبت به او رعایت صله ارحام می کنم ولی او رعایت مرا نمی کند! و این موض
 
گاهی خدا هم که دلش میشه تنگ
اشک چشاش میاد با ریتم و آهنگ
فرشته های حمل بارون میگن:
تو دل ابر میکشه پنجه و چنگ
 
بارون یعنی دل خدا شکسته
اشک فراوون به چشاش نشسته
میگن دعا زودی میشه اجابت
تا وقتی درب رحمتش نبسته
 
هق هق اون صدای تُندراشه
گویی خدا سرش رو زانواشه
بحق دونه دونه های بارون
هیچ عاشقی بی یاورش نباشه
 
میباره تا آروم بگیره درداش
دل میده بر حال دل عاشقاش
دلش سبک که میشه بعد اشکاش
تندی میشه رنگین کمونه پیداش...
 
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از تغییرات مثبتی که در خودم می‌بینم و‌ دوستش دارم پذیرش است. پذیرش زندگی کردن در همین الان و لذت بردن از همین الان. مدتی است که دیگر فکر نمی‌کنم اگر شرایط فلان طور بود، چقدر خوب بود. یا وقتی شرایط فلان طور بشود چقدر خوب می‌شود. منتظر نیستم بچه‌ها بزرگ بشوند، بهانه‌گیر نباشند، کار زیاد نداشته باشند تا از با هم بودن لذت ببریم. حالا بلدم با همین پسر در آستانه نوجوانی، با همین دختر شماره یک حساس، با همین دختر شماره د
سلام فاطمه عزیزم
خوبی؟ 
این روزها که میبینمت حس خوبی بهم دست میده 
احساس میکنم داری بزرگتر میشی ؛ اتفاقات این مدت همشون نتیجه مثبت داشتن و چقدر خوبه که داری برای ارزوهات تلاش می کنی
ولی اینو یادت نره؛باید مراقب باشی که خدا ازت دلخور نشه
اخه اون تنها کسیه که واقعا عاشقته:)
وچی ارزشمند تر از عشق اون؟ 
چی بهتر ؛ مقدس تر و در شان تر از این عشق برای قلب پاک توئه؟:)
هووووووم ؛خدا دروغ گفتن رو دوست نداره؛ تو قطعا دیگه دروغ نمیگی:)
فاطمه عزیزم یادت بمو
90-  و من خطبة له (علیه السلام)
> و تشتمل علی قدم الخالق و عظم مخلوقاته، و یختمها بالوعظ <
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَیْرِ رُؤْیَةٍ وَ الْخَالِقِ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ الَّذِی لَمْ یَزَلْ قَائِماً دَائِماً إِذْ لَا سَمَاءٌ ذَاتُ أَبْرَاجٍ وَ لَا حُجُبٌ ذَاتُ إِرْتَاجٍ وَ لَا لَیْلٌ دَاجٍ وَ لَا بَحْرٌ سَاجٍ وَ لَا جَبَلٌ ذُو فِجَاجٍ وَ لَا فَجٌّ ذُو اعْوِجَاجٍ وَ لَا أَرْضٌ ذَاتُ مِهَادٍ وَ لَا خَلْقٌ ذُو اعْتِمَادٍ ذَلِک
مردم دور خانه مرحوم جمع شده اند گروهی خابالو و خسته انگار که به زور آمده اند در فواصلی دور تر ایستاده اند و هر از چندگاهی به ماشین های پارک شده تکیه میزندد و مدام چشمشان میچرخد که هم صحبتی پیدا کنند تا با او نه درباره مرحوم بلکه درباره پول بانک اقتصاد قیمت خانه سیاست کار فوتبال زن و بچه و خلاصه هر چیزی غیر از اون مرحوم و از دست دا دگانش صحبت کنند تا سرگرم شوند این گروه آشنایان و همسایگان و فامیل های درجه چندم اند البته به طور معمول افرادی که بر
بچه که بودم، یه عمه داشتم که در حقیقت عمه مادرم بود، البته دختر عمه مادرم بود، ولی همگی عمه صداش میکردیم، عمه دلشاد. خدا رحمتشون کنه، یه خانم پا به سن گذاشته بود که چهره مهربون و معصومی داشت. سه تا پسر داشت که بدون سایه پدر بزرگشون کرده بود. دو تا پزشک و یک مدیر موفق. از بازنشسته های کارخونه ارج بود. وقتی میومد خونه ما، صبح زود یکی از پسرها میاورد و خودش میرفت، آخر شب هم میومدن دنبالش. صبح های زودی که با اومدن عمه دلشاد شروع میشد خیلی دل انگیز بو
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ،
بِسْمِ اللّٰهِ کَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ ، وَمَقالَةِ الْمُتَحَرِّزِینَ ، وَأَعُوذُ بِاللّٰهِ تَعَالىٰ مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِینَ ، وَکَیْدِ الْحَاسِدِینَ ، وَبَغْىِ الظَّالِمِینَ ، وَأَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِینَ ، اللّٰهُمَّ أَنْتَ الْواحِدُ بِلَا شَرِیکٍ ، وَالْمَلِکُ بِلَا تَمْلِیکٍ ، لَاتُضَادُّ فِى حُکْمِکَ ، وَلَا تُنَازَعُ فِى مُلْکِکَ ، أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ
سال نوتون پیشاپیش مبارک مهربانوها و مهر اقاها...
خوب سال 97  هم تموم شد.
سال 97 برام سال عجیب و غریبی بود اتفاقات تلخش کم نبود  اما خوب شاکرم.
اما خوب مهم ترینش فوت پدر بزرگم تو آذر ماه بود.خدا رحمتش کنه.
برای سال بعد یسری تصمیمات دارم 10که دوست دارم انجامشون بدم:
1.قبولی
2.یاد گرفتن حرفه ایی یوگا
3.دیدن دو تا انیمه مورد علاقم
4.دیدن شونصد تا فیلم و سریال
5.شاید کسیو وارد زندگیم کردم
6.خواندن جهادی و فشرده 30 تا کتاب خوب.
7.نوشتن یه عالمه پست روزانه و گستر
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
هان ای دلشدگان! دیدهٔ دل باز کنید و درهای گشوده آسمان بنگرید که از امروز، آسمان به زمین نزدیک است. مبارک باد بر شما ورود به ضیافت الهی... ضیافتی که خوان بابرکتش کران تا به کران گسترده است، تا بنده را به توفیق و همت چه نصیب آید! سفره‌ای که نعمتش را پایانی نیست و هرکس را از آن به اندازهٔ ظرفش نصیبی‌ست. هر ضیافتی را آدابیست و امساک و پرهیزکاری، آداب ضیافت الهیست... چه نیکوست که گَرد ریا از دل و جان بزداییم و خود را به عطر
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
هان ای دلشدگان! دیدهٔ دل باز کنید و درهای گشوده آسمان بنگرید که از امروز، آسمان به زمین نزدیک است. مبارک باد بر شما ورود به ضیافت الهی... ضیافتی که خوان بابرکتش کران تا به کران گسترده است، تا بنده را به توفیق و همت چه نصیب آید! سفره‌ای که نعمتش را پایانی نیست و هرکس را از آن به اندازهٔ ظرفش نصیبی‌ست. هر ضیافتی را آدابیست و امساک و پرهیزکاری، آداب ضیافت الهیست... چه نیکوست که گَرد ریا از دل و جان بزداییم و خود را به عطر
 
فردا بهانه ایست برای افراد ضعیف موفق ها همین امروز انجامش میدهند . 
قدرت تصویرسازی بیشتر از قدرت دانش برای جذب بهترین ها در زندگی موثر است .   
زمانی که نا امید می شوید خداوند بی صبرانه منتظر است که به رحمتش امیدوار شوید .   
خداوند برای ما خوبی ها را می خواهد اما ما خوشی ها را آرزو می کنیم .
همانند دایره زندگی کن زیرا خط پایان ندارد و هر زمان که احساس کنی به آخر دنیا رسیده ای دقیقا در نقطه شروع هستی .
جای ایراد گرفتن از مسیر زندگی ، راهت را پیدا
بسم الله الرحمن الرحیماول شهادت امام صادق علیه السلام بزرگ منتشر کننده ی میراث علمی نبی اکرم رو به همه شما پیروان علمی و عملی حضرتشان تسلیت عرض می کنم ان شاء الله که در مراسمات از دعای خیرتون فراموشمون نمی فرمایید دوم تبریک عرض میگم که این ایام دستی ابالفضلی یک بار دیگر ابالفضل گونه امان نامه ی سردمداران شیطان را پس زد و عباس گونه شاه تیر سوم خردادی اش، شهپر شاهین حرمله های زمان را در آسمان خرد نمود که از چنین دستی جز این انتظار نیست حفظه ال
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
هان ای دلشدگان! دیدهٔ دل باز کنید و درهای گشوده آسمان بنگرید که از امروز، آسمان به زمین نزدیک است. مبارک باد بر شما ورود به ضیافت الهی... ضیافتی که خوان بابرکتش کران تا به کران گسترده است، تا بنده را به توفیق و همت چه نصیب آید! سفره‌ای که نعمتش را پایانی نیست و هرکس را از آن به اندازهٔ ظرفش نصیبی‌ست. هر ضیافتی را آدابیست و امساک و پرهیزکاری، آداب ضیافت الهیست... چه نیکوست که گَرد ریا از دل و جان بزداییم و خود را به عطر
حالا که ایستاده ام و به رد پایِ به جا مانده ام نگاه میکنم ؛
می بینم که ، مسیر خیلی طولانی و پیچ در پیچی را تا به اینجا آمده ام !
قله های فتح شده ی زیادی را می بینم
و همراه آن ها گودال های خیلی عمیقی را نیز
شاید در لحظه
افکاری که از نا کجا آباد می آیند و برطبق هیچ منطقی نیستند
بگویند که ، زندگی سراسر چشیدن تلخی هاست ...
اما خب این به ما بستگی دارد 
که چقدر طول میکشد زمان تاریکی هایمان
اگر مشق شنبه را همان شنبه ننویسیم
تمام هفته ی مان هرچند که تعطیل ه
بچه که بودم، یه عمه داشتم که در حقیقت عمه مادرم بود، البته دختر عمه مادرم بود، ولی همگی عمه صداش میکردیم، عمه دلشاد. خدا رحمتشون کنه، یه خانم پا به سن گذاشته بود که چهره مهربون و معصومی داشت. سه تا پسر داشت که بدون سایه پدر بزرگشون کرده بود. دو تا پزشک و یک مدیر موفق. از بازنشسته های کارخونه ارج بود. وقتی میومد خونه ما، صبح زود یکی از پسرها میاورد و خودش میرفت، آخر شب هم میومدن دنبالش. صبح های زودی که با اومدن عمه دلشاد شروع میشد خیلی دل انگیز بو
گنبد حرم آقا برای ما حکم یک کپسول بزرک اکسیژن را دارد. باید هر چند وقت یکبار بیاییم و مخزن حیاتمان را شارژ کنیم و دوباره جان بگیریم.
دلخوشی ما در این عالم همین است که گفته اند به تعداد دفعاتی که به زیارت آقای جان مشرف شدید علی بن موسی الرضا نیز پس از مرگ به دیدارتان خواهد آمد.
سرمایه ای بیش از این وعده روح افزا و طرب انگیز برای آخرتمان نداریم.
به حرم که وارد می شوی و میگویی سلام آقا یعنی آقای من تو از طرف من خیالت راحت باشد سلامت می مانی و روح و را
گنبد حرم آقا برای ما حکم یک کپسول بزرک اکسیژن را دارد. باید هر چند وقت یکبار بیاییم و مخزن حیاتمان را شارژ کنیم و دوباره جان بگیریم.
دلخوشی ما در این عالم همین است که گفته اند به تعداد دفعاتی که به زیارت آقای جان مشرف شدید علی بن موسی الرضا نیز پس از مرگ به دیدارتان خواهد آمد.
سرمایه ای بیش از این وعده روح افزا و طرب انگیز برای آخرتمان نداریم.
به حرم که وارد می شوی و میگویی سلام آقا یعنی آقای من تو از طرف من خیالت راحت باشد سلامت می مانی و روح و را
فردا بهانه ایست برای افراد ضعیف موفق ها همین امروز انجامش میدهند . 
قدرت تصویرسازی بیشتر از قدرت دانش برای جذب بهترین ها در زندگی موثر است .   
زمانی که نا امید می شوید خداوند بی صبرانه منتظر است که به رحمتش امیدوار شوید .   
خداوند برای ما خوبی ها را می خواهد اما ما خوشی ها را آرزو می کنیم .
همانند دایره زندگی کن زیرا خط پایان ندارد و هر زمان که احساس کنی به آخر دنیا رسیده ای دقیقا در نقطه شروع هستی .
جای ایراد گرفتن از مسیر زندگی ، راهت را پیدا ک
شب که دست رحمتش را بر سر جنگل می‌کشید، همه‌ی عالم که می‌خوابید، او تازه بیدار می‌شد. تمام عمرش تنها بود. همدمی نداشت. بیدار که می‌شد، می‌رفت سر چشمه و با تصویرش در آب حرف می‌زد، چرا که تنها تصویرش او را می‌فهمید. یا لااقل چون چیزی نمی‌گفت، احساس می‌کرد می‌فهمد.
او فقط می‌توانست سر تکان دهد و حرف‌ها را تایید کند. شاید اگر او هم حرف می‌زد، متوجه می‌شد که او هم چیزی نمی‌فهمد.
شب که آغاز می‌شد، همه‌ی عالم که می‌خوابید، او تازه می‌فهمید
شب که دست رحمتش را بر سر جنگل می‌کشید، همه‌ی عالم که می‌خوابید، او تازه بیدار می‌شد. تمام عمرش تنها بود. همدمی نداشت. بیدار که می‌شد، می‌رفت سر چشمه و با تصویرش در آب حرف می‌زد، چرا که تنها تصویرش او را می‌فهمید. یا لااقل چون چیزی نمی‌گفت، احساس می‌کرد می‌فهمد.
او فقط می‌توانست سر تکان دهد و حرف‌ها را تایید کند. شاید اگر او هم حرف می‌زد، متوجه می‌شد که او هم چیزی نمی‌فهمد.
شب که آغاز می‌شد، همه‌ی عالم که می‌خوابید، او تازه می‌فهمید
اولین و احتمالا آخرین هیجان گروه ختم شد به گریه توی طالقانی از شدت اعصاب خوردی...
توی اسنپ به مقصد فرودگاه وقتی واقعا به‌هم ریخته بودم و به سختی جلوی خودم رو گرفته بودم که گریه نکنم محمدحسین زنگ زد و گفت کجایی داریم عکس دسته جمعی میگیریم، با بچه‌ها با هیات علمی، میخوایم کیک ببریم، میخوان شام بدن، کادوهامون رو بدن کجایی پس؟ تو بک گراند هم صدای دست و خنده بچه ها می‌اومد. مُردم اون لحظه تا به محمدحسین بگم که تو دانشگاه نیستم و مجبور بودم بیام ب
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی
سوگند به آسمان و به چیزی که در شب پدیدار می شود.
و تو چه میدانی چیزی که در شب پدیدار میشود چیست ؟
همان ستاره ی درخشانی است که پرده ی ظلمت را می شکافد.
هیچ کس نیست مگر اینکه بر او نگهبانی است.
پس انسان باید با تامل بنگرد که از چه چیز آفریده شده است؟
از آبی جهنده آفریده شده است.
آبی که از صلب مرد و از میان استخوان های سینه ی زن بیرون می آید.
بی تردید خدا بر بازگرداندن انسان پس از مرگش تواناست.
روزی
بعد از نام و یا خدا ،اولین پست از چهل پست پیش رو،رو با الهام از سریال های ایرانی شروع می کنیم:یه روز از اوایل تیر ماه امسال برادر همسایمون سکته کرد. به فرداش نصف فک و فامیل هاشون با توجه به حدس دکتر که گفته بود نزدیکه تموم کنه ریختن خونه همسایمون.توی اون دو سه روزی که خونشون خیلی پررفت و آمد و شلوغ بود. از پدرم و اون یکی همسایمون و چند نفر دیگه که بین حرف زدناسون میپرسیدن که فلانی امروز و فردا رفتنیه؟ فقط و فقط یه جواب میشنیدم:"نه حالا".چرا؟چون بر
کم کم هلالِ ماهِ خدا می رسد ز راهاوقاتِ نابِ اهلِ بکاء می رسد ز راه
مهمان کند خدا همگان را به سفره اشوقتی که ماهِ جود و سخا میرسد ز راه
گُل میکند به لب همه دم ذکر یا علیزیرا بهارِ اهلِ دعا می رسد ز راه
ماهِ مجیر و جوشن و شب های عاشقیماهِ جنون و ماهِ صفا میرسد زِ راه
دستت دراز کن چو گدا سمتِ سفره اشوقتی گدا به پشتِ گدا میرسد ز راه
امضا کند خدا گذر از نار دم به دمچون ماهِ توبه ، ماهِ عطا میرسد ز راه
وقتی که ماهِ خوبِ خدا رو کند به مافرصت برای ترکِ گنا
آسمان سرِ باریدن دارد
و من دل‌نگران مردمم هستم
یک سر می‌بارد و مى‌پروراند
سرِ دیگر می‌بارد و مى‌میراند
من مانده‌ام بارشش را بخواهم یا نباریدنش را؟!
وقتى نمی‌بارد، زمین تشنه است
تابستان مردم تشنه‌ اند
کشاورزان بى روزى مى‌شوند و
دریاچه‌ها یکى پس از دیگرى خشک
وقتى می‌بارد اما
زمین سیراب مى‌شود، سدها لبریز، فراوانى مى‌آید
کاش آماده‌ى دریافتش بودیم
شاید آنوقت
موهبت باران را سپاس مى‌گفتیم
آسمان کوتاه نمى‌آید 
بى‌وقفه می‌بارد
نمی‌
*این پست نوشته ای غمبار است، اگر حال خوبی ندارید لطفا نخوانید.
امروز مهمان عزیزی داشتم. حاج محمد حاج قاسم. در حال آماده کردن چایی بودم که گفت: آره دیگه، دنیا همینه. من که قبلا داداشم به رحمت خدا رفت، حالا هم که پسرم. کاش هیچ مردی داغ فرزند نبینه.
آبجوش را ریختم روی دستم. داد زدم: خدا پسرتون رو رحمت کنه پدر جان. مرحمت فرمودید واقعا، من باید خدمتتون میرسیدم، بزرگی کردید تشریف آوردید...
چشمهایش پر اشک شد و گفت: آخه ما همه از یک رگ و ریشه ایم. ما و شما ن
"پنج شنبه (۳ بهمن) اولین پنج شنبه یکی از همسایه هامون بود که به تازگی فوت کرده بود (خدا رحمتش کنه) . برای ناهار کارت فرستاده بودن ، مامان و بابام .بابام براش کار ‌پیش اومد و نتونست بره ، مامانم هم نه تونست تنهایی بره نه تونست کلا نره ، چون زشت بود. تصمیم گرفتیم من و مامانم دوتایی بریم...قسمت غذا خوریه تالار  زنانه مردانه جدا بود ولی بین دو قسمت پرده ای نبود و میزهای آقایون دیده میشد. اکثر میزها پر بود و رفتیم جایی نشستیم که ردیف بعدی آقایون بود . غذ
و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون
شهادت هنر مردان خداست.
  ارواح طیبه‌ی شهیدان، روح مطهر حاج قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند.
 
خبر شهادت سردار بزرگ و پرافتخار اسلام، سپهبد حاج قاسم سلیمانی عزیز چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می‌نشیند، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست. خداوند قرین رحمتش فرماید.
بنده شهادت این بزرگ مرد ایران اسلامی را به عموم ملت ایران تسلیت می‌گ
به نام خداوندی که بزرگتر از آن است که وصف شود
فیلم نگاه نمیکردم ولی یه دیالوگش گوشم رو تیز کرد و باعث یه گفتگوی طویل شد
میگفت:تو حق نداری ناامید بشی حق نداری
قسمتی از گفتگوی درونم:
 واقعا حق نداریم؟؟چرا نداشته باشیم؟؟
_چون تا وقتی زنده ای باید زندگی کنی باید رو به جلو باشی
این حرفا همش شعاره اینارو کسایی میگن که خودشون اونقدر دچار درد نشدن
_ ینی تو بهتر از خدا بهتر از اولیاءش میفهمی؟؟
خب نه ولی واقعا خسته شدم
_فکر نمیکنی از یه جایی باید خودت رو
زهیر و حبیب را رها می کنم و کنار عباس که مقابل خیمه اش نشسته، خیرۀ افق می نشینم، به سکوت. که در آرامش حضورش، عطش و آفتاب و خستگی رنگ می بازد. ناخواسته خاطره ای میان سینه ام جان می گیرد که همراه آمدنش، آرام زمزمه می کنم: «پدرم، قرظه انصاری، تا آن زمان که بود، حکایتی را هزار باره، به قاعدۀ لالایی هر شب، برایم می گفت. نمی فهمیدم چرا چنین پر تکرار، مرور یک واقعه می کند. انگار بزرگ ترین ودیعه و گران بهاترین میراثش را به من می بخشید، آن چنان که به شیدای
هنوز چشمم گرم نشده بود که مادر صدا می زد: «پاشو دختر. این دفتر دستک رو از اطرافت جمع کن زشته مهمون میاد».
حرکتی کردم و خواب و بیدار به بهانه جمع نکردن جواب دادم: «مامان! کتاب و دفتر و خودکار زشته ولی دوتا کاسه شکسته بخریم بزاریم دکور زشت نیست؟ کلی با کلاسه. عید ملت رفتند مسافرت و مهمونی ما هم نشستیم سر کتاب و دفتر. کجاش زشته؟»
- «پاشو دختر این حرف ها فایده ای نداره. الان بتول خانم میرسه آبروی منظم بودنت میره».
- «کی؟ بتول خانم دیگه کیه؟».
- «بتول
حرز امام صادق (ع)
در ذکر بعضی حرزها و دعاهای مختصر؛ این حرزها و دعاها
از کتاب «مهج الدعوات» و«مجتنى» که هر دو از نوشته‏ هاى رضى الدین سیّد ابن طاووس هستند
انتخاب شده‏ اند.
4. حرز
حضرت صادق علیه السّلام:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى ‏اش همیشگى است،
یا خالِقَ الْخَلْقِ وَ یا باسِطَ الرِّزْقِ وَ یا
فالِقَ الْحَبِّ
اى آفریننده مخلوقات، و اى گسترنده روزى، و اى‏ شکافنده
دانه،
وَ یا بارِئَ النَّسَمِ وَ
و بدان! آن خدایی که گنجینه های آسمان ها و زمین به دست اوست، وقتی به تو اجازه دعا داده است، یعنی که اجابت را به عهده گرفته است.
و وقتی فرمان داده است که از او بخواهی، یعنی بنایش بر عطا کردن است.
و وقتی فرمان داده است که از او طلب کنی، یعنی اراده اش بر بخشیدن است.
و میان تو و خودش، حاجب و پرده ای قرار نداده و کار تو را به هیچ میانجی و واسطه ای واگذار نکرده.
و اگر بدی کردی، تو را از توبه باز نداشته...
و در کیفرت شتاب نکرده...
و آنجا که سزاوار رسوایی بودی،
وقتی اعلامیه ترحیم را دیدم، اولین چیزی که در ذهنم تداعی شد، فریبا بود. دختر یکی یکدانه و تک فرزند مرحوم. همسفر مشهدمان بود. دختری بلند بالا، ساکت و حرف گوش کن و تا حدی مبهم. از آنجایی که در شهر ما، شرکت در مراسم گذشتگان برای دختران جوان کار معمولی نیست، از مادر خواهش کردم ایشان حتما شرکت کنند و از طرف من هم به فریبا تسلیت بگوید. هر چه باشد یک هفته با هم زندگی کرده بودیم. مادرم در جوابم گفت: «اگر بود، چشم». مادر درست می گفت. فریبا دختر احساساتی بود
خداوند تبارک و تعالی برای تمامی بندگان خود آزمایش هایی را قرار می‌دهد که میزان ایمان آنها را بسنجد و به آنها نشان دهد که در این شرایط تنها راه نجات خدا است ، با تمام آزمایش های الهی ولی آزمایشی وجود دارد که خداوند آن را برای همه در نظر می‌گیرد و آن زندانی شدن است . نه زندانی شدن در بند حکومتی البته آن هم یک نوع است زندانی شدن در شکم نهنگ زندانی شدن در بستر بیماری زندانی شدن در خانه یا زندانی شدن در زندان فرعون آزمایشی که از حضرت یوسف تا امام عل
 
 
آموخته ام که
وقتی ناامید میشوم ، خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود
و عاشقانه
انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار شوم  . . .

بدبختی تنها در باغچه ای که
خودت کاشته ای می روید...
 
برخورد اصولی با مشکلات
و مهارت حل مسئله
ادامه مطلب
حرز امام زین العابدین (ع)
در ذکر بعضی حرزها و دعاهای مختصر؛ این حرزها و دعاها از کتاب «مهج الدعوات» و «مجتنى» که هر دو از نوشته‏ هاى رضى الدین سیّد ابن طاووس هستند انتخاب شده‏ اند.
3. حرز حضرت زین العابدین (امام سجاد) علیه السّلام:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى‏ اش همیشگى است،
بِسْم اللَّهِ وَ بِاللَّهِ سَدَدْتُ اَفْواهَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَ الشَّیاطینِ وَالسَّحَرَةِ
 به نام خدا و به خدا، دهان ها
 

این روزها، صدای پای نسیم از سمت دروازۀ سحر می آید و از گوشه گوشۀ زمین بوی خوش رمضان می تراود. این روزها سبد سبد غنچه های ناز بر سجاده های سبز نمازِ می شکفد.
این روزها، اشک شوق بندگان با بوی بهشت مأنوس تر است و انسان ها، صدای رازقی های آویخته بر دیوار مهربانی را شادمانه تر حس می کنند.
در روزهای رمضان، دلدادگانِ کوی تمنا، با آواز مهر خدا هم سازترند و غزل عاشقانۀ قدوسیان را با ترانۀ تسبیح و تقدیس می سرایند،
در ساحل رحمت رمضان، دست لطافت خدا را م
آیا مشاهده نمى کنید که همانا خداوند سبحان، انسان هاى پیشین از آدم علیه السّلام تا آیندگان این جهان را با سنگ هایى در مکّه آزمایش کرد که نه زیان مى رسانند، و نه نفعى دارند، نه مى بینند، و نه مى شنوند این سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پایدارى مردم گردانید.سپس کعبه را در سنگلاخ ترین مکان ها، بى گیاه ترین زمین ها، و کم فاصله ترین درّه ها، در میان کوه هاى خشن، سنگریزه هاى فراوان، و چشمه هاى کم آب، و آبادى هاى از هم دور قرار داد، که ن
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ ...
77 فرقان
 ـبگو: «پروردگار من براى شما ارجى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد....
         
راستی شما چقدر به دعا از ته دل و حرف زدن با خدا اعتقاد دارید 
چفدر قشنگ خدا در آیه آخر سوره فرقان اهمیت دعا رو تو زندگی بیان کرده , من همیشه سر کلاس میگم شماره 77 این آیه هم شبیه دست هایی هست که دارن دعا میکنن 
اون روز قراربود خانواده ی حسن برای عید دیدنی بیان خونه ما 
 وقتی ما ایرانی ها دور هم جمع میشیم همیشه یه
نام رمان : خانه عجیب ما
نویسنده: زهرا.ق
ژانر : ترسناک.اجتماعی
فرمت رمان : PDF-APK
خلاصه رمان :
به نام خدا که مهربانیش همیشگى و رحمتش بى اندازه است گاهى اوقات پشت درهاى بسته مى مانیم گاهى اوقات فرصت هایمان را از دست مى دهیم و زمانى هم راه اشتباه را انتخاب مى کنیم.اما باید به یاد داشته باشیم هر اشتباهى پایانى دارد  و اما این خودمانیم که پایانش را رقم مى زنیم.
لینک دانلود:
دانلود رمان خانه عجیب ما با فرمت PDF
دانلود رمان خانه عجیب ما با فرمت APK
 
ورود به ک
حرزامام هادی (ع)
در ذکر بعضی حرزها و دعاهای مختصر؛ این حرزها و دعاها از کتاب «مهج الدعوات» و«مجتنى» که هر دو از نوشته‏ هاى رضى الدین سیّد ابن طاووس هستند انتخاب شده‏ اند.
8 حرز حضرت هادى (امام علی النقی) علیه السّلام:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى ‏اش همیشگى است،
یا عَزیزَ الْعِزِّ فى عِزِّهِ ما اَعَزَّ عَزیزَ الْعِزِّ فى عِزِّهِ
اى که عزّتش عزیز در عزّتش، چه عزیز است آن‏که عزّتش عزیز است در عزّتش،
باز هم به رسم ادب و محبت در چنین روزی در سال نود و یک با دوستی بسیار عزیز و گرامی که یاد و نامش برایمان جاودانه است تصادف هولناکی داشتیم که متاسفانه به رفتن مهدی از پیش ما شد و آسمانی شد  هفتسال گذشت اما یک انسان عاشق یک شاعر و نویسنده یک عارف یک کوهنورد با دیگران فرق دارد و هیچگاه رسم ادب و محبت و معرفت را فراموش نمی کند 
باشد که بقای طول عمر بازماندگان ایشان باشد و از آنجا که بسیار انسان مودب و وارسته ای بودند بهشت برین جایگاهشان است و نزد پرو
شبش دوربین را شارژ کردم. عکس های سفر قشم را هم که تویش پر چهره خندان و بیخیال از دنیاست را پاک کردم. دلم نمیخواست چهره های غم بار و گریان کنار خوشحالی ان ادم ها باشند. انگار حس میکردم اگر دوربینم با ذخیره لبخند برود، شاترش به اشکهای روان باز و بسته نمیشود.ساعت ۹ وسط جمعیت بودم. از ۷ صبح سواره و پیاده خودم را رسانده بودم ولیعصر. چندتایی عکس هم گرفته بودم، از مادر پیر و پسر جوانی که یکی سربند بسته و لرزان و ان یکی چفیه انداخته و استوار قدم برمیداشت
بعضیها عشق را قبول ندارند؛ بعضی عشق را حرام می دانند؛ هرکسی از ظنّ خود تعبیری می کند و حکمی صادر می کند و فتوایی می دهد. براستی حقیقت چیست؟
عشق چیست؟ و اینکه آنرا مجازی و حقیقی می نامند بر چه اساسی است؟
اصلا مگر نه اینکه این عالم همه و همه مجاز است و حقیقت چیز دیگری است؟ پس بهتر است بگوییم در این عالم همه چیز مجازی است و اگر می گویند فضای مجازی، بدان ک مجاز اندر مجاز است و اگر می گویند عشق مجازی، مجاز اندر مجاز است. پس وای بر ما ک همه چیزمان مجازی
اولین باری که برایم خواستگار آمد، دقیقا یادم نیست ۱۹ یا ۲۰ ساله بودم...کمتر؟ بیشتر؟ انگار یک عمر گذشته، در حالی که همین حالا من در آستانه ۳۱ سالگی هستم.
ماجرا از این قرار بود که وقتی از دانشگاه برمیگشتم توی مسیر از جلوی مغازه ی استاد علی بنا رد میشدم. استاد علی که همه اوسا علی(بدون سیلاب و تاکید روی عین علی) صدایش میزدند، پسر دایی مادربزرگم بود اما با مادرم مثل خواهر و برادر بودند. طوری که من که انقدر روی پوشاندن مو و مچ دست ها و... از دید نامحرم
یادی از برادر و دایی شهید
 
7202
 
به قلم دامنه. به نام خدا. درگذشت فامیل گرامی مان آقای محمدعلی نبی‌زاده برادرِ «شهید ابراهیم نبی‌زاده» و داییِ «شهید سیروس اسماعیل زاده» را -که دیروز اول تیر 1398 رخ داد- به تمامی بازماندگان نسبی و سببی و دوستان وفادارش تسلیت می گویم.
 
 
 
مراسم دفن محمدعلی نبی‌زاده در مزار داراب کلا
 
مرحوم محمدعلی نبی‌زاده
 
عکسهای ارسالی: اُم البنین دارابکلایی
 
آن مرحوم در جوانی از داراب کلا به تهران مهاجرت کرد. وارد ارتش
سوره یاسین را می توان به طریق ها و روش
هاییی ختم کرد. یکی از قویترین کارهایی که شما می توانید برای رسیدن به
حوائج مشروعه خود از آن استفاده کنید و قدرت خداوند را بنگرید که چگونه
درهای رحمتش را برای شما می گشاید.روز جمعه با وضو و لباس سفید رو
به قبله بنشینید و .............................،
در حالتی که کسی اطراف شما نباشد .......... و تمام افکار روزانه خود را به کنار بگذارید و با جامه ای
ترجیحا سفید و بوی خوش عطر بدهید. رو به قبله بنشینید و طبق دستور زیر بدون
کم
خواص درمانی آب باران ماه نیسان
در این ایام کرونایی چه خوب است که از حدیث پیامبر اکرم استفاده کنیم برای شفا بیماری هایمان:
آب باران ماه نیسان
"نیسان" ماه هشتم از ماههای رومى است که از بیست و سوم فروردین شروع می‌‌شود و تا 30 روز ادامه دارد بنابراین قسمت عمده ماه نیسان، مقارن اردیبهشت ماه است و کمى از آن در آخر ماه فروردین قرار دارد.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید :«وَ هُوَ الَّذی أرسَلَ الرّیَاحَ بُشرَاً بَینَ یَدَی رَحمَتِهِ وَ أنزَلنَا مِن ا
، یکی از مسائلی که پیرامون قیام حضرت مهدی (ع) وجود دارد چگونگی مواجهه ایشان با افراد، دولت‌ها و تمدن‌های موجود در جهان است. گسترده شدن پرچم توحید و عدالت در سراسر جهان به چه صورتی رخ خواهد داد؟ یکی از مهم‌ترین عوامل در این مواجهه برای دستیابی به این اهداف، در مبنای معرفتی حکومت حضرت بر پایه فطرت و عقلانیت نهفته است.
حکومت مهدوی، حکومت فطرت و عقلانیت
قیام منجی بشریت بر اساس مبنای معرفتی فطرت سالم و عقلانیت صحیح، بنا شده است. حضرت امیرالمؤمن
بسم الله اَلرحمن اَلرحیم
سلام
************************
من وجود دارم.
وجودى که یه نقطه از فعل خدا است. 
شاید هم یه اپسیلون... ینی حتما این طوریه که خیلییییی کوچولوه
انقد که تو دایره ى خلقت دیده نمیشه.
خدا وجود داره.
یه وجود اونقدر بزرگ که من اگه تمام سلولاى مغزو قواى روحیمو جمع کنم نمیتونم درکش کنم
خدا اشد موجوداته
وجود، دوست داشتنیه و خدا، دوست داشتنی ترین
و منِ کوچولو رو هم از سر همین دوست داشتنی بودن خودش آفریده
ینی فکر کن خدا به من موجودیت داده به انسان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم صحبت میکردند؛ دو نفری که خیلی با هم فرق داشتند؛ یکی خدا بود و یکی بنده. هر چه بیشتر هم کلام می شدند، بنده بیشتر احساس می کرد که خداوند معادلی ندارد. بنده فهمید که می تواند آیات خدا را تصدیق کند.چون تکیه گاه های خدایی معادل دیگری ندارند. فهمید وقتی ذکر خدا را بر هر چیزی که خدا اجازه خوردنش را داده بود می برد، آن چیز خواستنی و خوردنی می شود. چون شیرینی ذکر خدا معادل دیگر
 
امروز خبر اومد یکی از همکارامون فوت کردن. چند روز پیش گفتن کرونا بوده، بعد گفتن عفونت ریوی، ولی چون از قبل مشکل تنفسی داشت حالش خیلی بد بود. بستری شد و امروز تمام...
دوسش داشتم، اولین بار که دیدمش تو پارکینگ خونه اون یکی همکارمون بود، وقتی رفته بودیم یه سری اقلام رو بسته بندی کنیم برای خانواده دانش آموزهای یه مدرسه خیلی محروم. سر خیر شده بودن اونها و ما هم رفتیم کمک. این مدت سیل سیستان هم خیلی زحمت کشید. رفته بود سیستان و کلی هم کمک جمع کرد برا
جسارت زشت عایشه به حضرت فاطمه و ام المومنین خدیجه سلام الله علیهما و عصبانیت و پاسخ کوبنده حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به او
شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است:
١١۶- حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی الله عنه قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن أحمد بن محمد بن خالد قال: حدثنی أبو علی الواسطی، عن عبد الله بن عصمة، عن یحیى بن عبد الله، عن عمرو بن أبی المقدام، عن أبیه، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: دخل رسول الله صلى الله علیه وآ
انا لله وانا الیه راجعون


در گذر ایام و چرخش روزگار روز چهارشنبه97/11/24 روز عروج مردی است از عالم خاک به عالم افلاک و روز وصال به معبود حضرت حجت الاسلام علی زادسر جیرفتی است .که خدایش رحمت و در جوار رجمت واسعه خویش ماوایش دهد . مردی برخاسته از خانه ای کوچک و با روحی بلند که آوازه دوران خویش شد .کسی که با تلاش خود پله های رشد ومعنویت را سپری کرد تا حرفی برای دفاع از اسلام و مقام ولایت داشته باشد . پس از گذراندن آموزشهای کلاسیک وحوزوی در دوران  دفاع
با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛
هر روز یک صفحه 
صفحه پانصد و چهل و یک سوره الحدید (  29- 25 )
سورةُ الحدید
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُس
این پست رو یادتونه؟
فامیل رو دیدم و گفت که اون دختر الان یه بچه ی دو ساله داره. بعد مامان رو کرد به زن عمو و گفت اونوقت مهسا میگه من نمیخوام شوهر کنم، هنوز بچه ام :| خنده م گرفته بود. زن عمو چندتا نگاه عاقل اندر سفیه بهم کرد و من زدم زیر خنده. بعد با خودم گفتم لابد فکر میکنن خجالت کشیدم از حرف شوهر شبیه دخترهای قدیم :))
پسرعمو هم تصمیم گرفته واسم خواستگار بفرسته. میدونین چون من تک دختر به قولی دم بخت فامیلم و بیشتر پسر داریم واسه همین همیشه توی چشمم
مادر   
 
تاریخ و مناسبت ها همه و همه بهانه اند بهانه ی  هل هله به پا کردن برای داشته هایمان 
بهانه ی کنار گذاشتن کدورت ها 
بهانه ای برای اینکه ته دلمان بگردیم و تتمه ی محبت های مان را رو کنیم .
یه نفر عکس میذاره 
به نفر سوپرایز میکنه 
یه نفر دست می بوسه 
یه نفر خرما می بره 
یه نفر مهمونی میگیره 
و .....
 
و من هم ازین روز سهمم این شده که استاد به  عنوان تکلیف  گفته توی وبلاگ از مادر بنویسیم . 
 
بسم الله الرحمن رحیم 
تعریف من از ماادر گاهی به شدت بی
برنامه 
گروه معارف و مناسبتهای رادیو ایران تقدیم میکند.
به افق آفتاب
به نام ِ خدا و سلام
در سومین روز از سال ِ جدید و با آرزوی ِ شادی و دل ِ خوش برای ِ همه شما دوستان ، از رحمت ِ الهی و امید ِ به لطف ِ و بزرگی ِ خدا صحبت میکنیم . از اون لحظه های ِ خوبی که خودمونو به محبت ِ خدا میسپاریم و در ِ خونه خدا رو میزنیم.
خدایی که میتونیم که همیشه هست و با محبتش به استقبالمون میاد . خدایی که امید ِ به رحمتش گذر از سختیها رُ برای ِ ما آسون تر میکنه و دلامونو محک
فضیلت دعای یا من اظهر الجمیل...

عمر بن شعیب از پدرش او از جدش از پیامبر اکرم
صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
روایت کرده است فرمود:


یعنی: جبرئیل در حالی که خنده می کرد و خوشحال بود، از آسمان بر پیامبر
صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
فرمود: سلام بر تو ای جبرئیل!

گفت: خداوند عزیز و جلیل هدیه ای برایت فرستاده است.

فرمود: آن هدیه چیست ای جبرئیل!

گفت: کلماتی است همراه با گنج های عرش که خداوند تو را به واسطه آن کلمات تکریم نموده است.

فرمود: آنها چیست ای جبرئیل
دلیل نوشتن این پست:
همسایه محترم ما قبلاً گفته بود که دختر 16 ساله‌اش حناّنه خانوم در مورد اسمش چیزهایی شنیده و ناراحته... من هم معنی حنّانه و دانسته‌هایم را برایش گفتم و داستان آن درخت خشک‌شدۀ خرما و حکایتی از مثنوی و یکی دوسه بیت از غزلیات شمس و جناب صائب و فیض کاشانی را در این زمینه برایش توضیح دادم تا به دخترخانمش منتقل کند. اما امروز، خود حنّانه خانوم رو دیدم که خیلی قبراق و سرحال، ابراز خوشحالی می‌کرد. از من خواست چیزهایی را که به مادرش
دلیل نوشتن این پست:
همسایه محترم ما قبلاً گفته بود که دختر 16 ساله‌اش حناّنه خانوم در مورد اسمش چیزهایی شنیده و ناراحته... من هم معنی حنّانه و دانسته‌هایم را برایش گفتم و داستان آن درخت خشک‌شدۀ خرما و حکایتی از مثنوی و یکی دوسه بیت از غزلیات شمس و جناب صائب و فیض کاشانی را در این زمینه برایش توضیح دادم تا به دخترخانمش منتقل کند. اما امروز، خود حنّانه خانوم رو دیدم که خیلی قبراق و سرحال، ابراز خوشحالی می‌کرد. از من خواست چیزهایی را که به مادرش
خدای صبح آفرین، مهربانِ نازنین، الهی به امید خودت!
**
لغت نامه ها رو گشتیم و گشتیم،  واژه ای بهتر و قشنگ تر از سلام نداشت. سعادت آبادی ها، سلام!
**
درود بر اونایی که در اوج پاییز، طراوت مهربانی شون اردیبهشتی و بهشتیه.
**
هر هفته، سعادت آباد سه شنبه ها رو با این نیت شروع می کنیم که زیر سقف خونه زندگی مون، گلدونای همدلی، گل های تازه بدن.
**
همین الآن، به اونکه به خاطر تو، از خونه زده بیرون، یا به اونکه مونده
تا مراقبت خونه زندگیت باشه، به اونکه فقط ه
《السَلَامُ عَلَی الحُسَینِ(ع) الَذَّی قُتِلَ بِکَربَلاءَ عَطشَانَاً》
✅امام سجاد(ع) در طی روایتی می فرماید :
《جَاءَ أَهْلُ الْکوفَةِ إِلَى عَلِی(ع) فَشَکوْا إِلَیهِ إِمْسَاک الْمَطَرِ وَ قَالُوا لَهُ :
اسْتَسْقِ لَنَا!
فَقَالَ لِلْحُسَینِ(ع) : قُمْ وَ اسْتَسْقِ!》
♦️در کوفه خشکسالی آمده بود، بزرگان و مشایخ اهل کوفه خدمت حضرت علی(ع) رسیدند و از کمی آب و نباریدن باران، شکایت کردند و گفتند : 
یا علی(ع)! مدتی است خدا باران رحمتش رو از ما سلب کر
سلام 
من خیلی زود میرم سر اصل مطلب؛
راستش مشکل من تو ارتباط برقرار کردن هست، و این قضیه خیلی رو زندگی من تاثیر منفی گذاشته . اون جور که خودم حس میکنم من هم درونگرام هم خجالتی. و این که این دو تا ویژگی هر دو در من هست، به شدت من رو کم رو و منزوی کرده.
تا این اواخر من فکر میکردم که فقط اعتماد به نفسم خیلی ضعیفه، اما وقتی تو همه ی این ۱۹ سال زندگیم بازنگری کردم دیدم من با همون یکی دو تا دوستم که خجالتم جلو شون کامل ریخته و یه جورایی جلوشون اعتماد به نف
...در ادامه‌ی چند پست قبل...
 حسنخان، عموی پدربزرگم تا آخر عمر بچه‌دار نمی‌شود. اما برادرش،پدرِ آقابزرگ ِمن، صاحب دو دختر می‌شود. از آن‌جا که بیشتر مردها بعد از هزار سال هنوز هم با جنس ِ دختر‌‌ مشکل دارند. قطعا آن زمان هم پدرِ پدربزرگم، علی برار خان، از اینکه پسری نداشته که خدای ناکرده نسلش منقرض بشود ناراحت بوده. بابا تعریف می‌کرد که  روز عروسی یکی از دخترها(رقیه)، خبردار می‌شوند که خانمِ علی‌برار، باردار است. بعد از چند ماه که بچه به دن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همه چیز درباره نقاشی