نتایج جستجو برای عبارت :

صحنه پس از تیتراژ مرد عنکبوتی: دور از خانه لو رفت

دو کلیپ از صحنه های پس از تیتراژ فیلم مرد عنکبوتی: دور از خانه لو رفت. این این فیلم های اسپویل های بزرگی برای فیلم و آینده فیلم های دیگر مارول به حساب می آیند پس اگر نمی خواهید از اسپویل شدید در عذاب نباشید این مطلب را تماشا نکنید. البته ما فیلم ها را قرار نمی دهیم و صرفا جزئیاتی که در آن ها وجود دارد را ذکر می کنیم.
ادامه مطلب
میخوام درباره صحنه ای در فیلم ونوم باهاتون مطلبی رو به اشتراک بذارم که شاید در زندگیتون بتونید ازش استفاده کنید. صحنه ای در فیلم وجود داره که وقتی ادی براک ان ویینگ، همسر سابقش رو میبینه یه جمله تاثیر گذار بهش میگه.
ادامه مطلب
خروج از صحنه‌ی انسانی مصادف است با ورود به پشت‌صحنه‌ی روح؛ خروج از جهان اوهام و ورود به جهان حقیقت. انسان یک بازتاب از روح و اوهام یک پرده از حقیقت است. سرانجام زمان آن‌ می‌رسد تا روح از بازیگر صحنه‌ها بودن به مقام کارگردانی و صحنه‌گردانی تقدیر خویش نائل آید. 
حلمی | کتاب لامکان
کتابهای حلمی را می توانید در اینجا بخوانید.
صحنه‌های حذف شده، بخشی از فرآیند ساخت هر فیلمی هستند و اپوس مارول، یعنی Avengers: Endgame هم از این قاعده مستثنی نیست. حالا هم با شروع به کار سرویس استریم دیزنی پلاس، مشخص شده که اندگیم روی این سرویس شامل تعدادی صحنه حذف شده می‌شود. و مسلما هم ادامه متن حاوی اسپویلر برای فیلم خواهد بود.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیماللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند، یک خدا بود و یکی بنده. بنده نگاهی به کلمات خودش با خدا کرد، دید در بیابان خشک درختی شده خوش قامت و پر شاخه، با میوه هایی آبدار و شیرین.خواست شکر نعمت کند. همانجا برای آن درخت خانه ای ساخت درش را هم باز گذاشت تا نسل به نسل بچه ها میوه توحید بچینند.ابلیس که این صحنه را دید روزگارش سیاه شد، شروع کرد به وعده های دروغ دادن تا خبر و نشانی این خانه به بچه ها نرسد و
خواهرم زنگ زد گفت فردا بریم سراب صحنه 
منم خواب بودم با صدای گوشی بیدار شدم 
گیج و منگ گفتم سراب صحنه همون سراب نیلوفره؟
خواهرم گفت نه همون جایی که تو و بنیامین رفتید 
گفت فردا وسیله میبریم میرسم اونجا پیک نیک 
گفتم من بخاطر اینکه این هفته سه بار رفتم کرمانشاه و برگشتم خیلی خسته
ممکنه نتونم بیام 
گوشی رو قط کردم .
دلم هری ریخت شروع کردم به اشک رو سایلنت 
من اونجا چطوری پا میزاشتم وقتی بنیامین اونجا خاطره داشتم.
از زیر سنگ هم شده پیدایم کن!
دارم کم کم این فیلم را باور می کنم
و این سیاهی لشکر عظیم
عجیب خوب بازی می کنند.
در خیابان ها
کافه ها
کوچه ها
هی جا عوض می کنند و
همین که سر برگردانم
صحنه ی بعدی را آماده کرده اند
از لابلای فصل های نمایش
بیرونم بکش
برفی بر پیراهنم نشانده اند
که آب نمی شود
از کلماتی چون خورشید هم استفاده کردم
نشد!
و این آدم برفیِ درون
که هی اسکلت صدایش می کنند
عمق زمستان است در من
 
اصلا
از عمق تاریک صحنه پیدایم کن!
از پروژکتورهای روز و شب
یه بار دیگه آهنگ همه دزدا پخش میشه. یه بار دیگه من و پویا کنار هم میایم روی صحنه. یه بار دیگه از بین نور کور کننده لبخند رضایتتو میبینم. یه بار دیگه جلوی تشویقا تعظیم میکنیم. یه بار دیگه مث گورخر می‌خندیم و میگیم یه من! یه بار دیگه آی کانتکت. یه بار دیگه بغلای پایین صحنه. یه بار دیگه غصه‌ی شب آخر اجرا می‌خوام. و یک بار دیگه، نیاز دارم که یکی مثل سبحان از بازیم تعریف کنه.
تصویر
هر چه می‌خواهیم وادارش کنیم بنشیند و به عروسک‌ها نگاه کند و از نمایش لذّت ببرد زیر بار نمی‌رود. مدام توجّه‌اش سمت پشت صحنه و گردانندگان عروسک‌هاست. نهایتاً رضایت داد به اینکه بنشیند و نگاه کند و فقط صحنه‌های خنده‌دار را برود با پشت صحنه شریک شود.
در حالیکه می‌خندد می‌دود سمت عمه و مادربزرگش، عروسک‌ها را از دستشان می‌گیرد و خودش را توی بغلشان رها می‌کند. "ممنون"ی می‌گوید و برمی‌گردد سرجایش.
حواشی:
1.کاش همان بچه‌ای باشم که حواسش
به صحنه های آخر فیلم آخرین مسئله دقت کردید؟همون صحنه هایی که خانواده ی هلمز بعد از مدت ها دور هم جمع می شن.مادر،پدر،مایکرافت،شرلوک و یوروس.همون صحنه ای که مادر دست پسرش(مایکرافت)رو می گیره و بهش لبخند می زنه.همون صحنه ای که همه خوشحال اند.یوروس می خنده.حتی دوستی شرلوک و جان هم عمیق تر شده.رزی کوچولو بزرگ تر شده.شرلوک رزی رو به آغوش پدرش می سپره.لستراد آشفته(ولی اگه دقت کنید خوشحال. :) )از اتاق بیرون می ره.مالی با خوشحالی وارد اتاق می شه.
و مری......
علیرضا عصار ۲۷ و ۲۸ آذر ماه در تالار وزارت کشور به صحنه می رود.
؛ علیرضا عصار ۲۷ و ۲۸ آذر ماه سال جاری در تالار وزارت کشور به صحنه می رود و این روزها در حال تمرین با اعضای گروه است
این کنسرت با کنسرت های دیگر متفاوت است زیرا قرار است او با یک گروه ۱۶ نفره سازهای زهی و ۲۵ نفر گروه کر به صحنه رود.
بخشی از این کنسرت به اجرای قطعات قدیمی و خاطره انگیز اختصاص دارد و قرار است این کنسرت در فصل های دیگر سال هم برگزار شود تا علیرضا عصار بیشتر با مخاطبان خود
به نام خدای مهدی عج

شهید سید مرتضی آوینی:سرد است و هیچ سقفی نیست که تو را پناه دهد. صبحانه آماده نیست و نان را باید
در ماهی‌تابه پخت. وقتی انسان در فضای غفلت‌زده‌ی خانه‌های شهر و از دریچه‌ی
تلویزیون به این صحنه‌ها می‌نگرد، شاید تصور معنای آوارگی و هجرت محال باشد،
اما جای آن هست که از خود بپرسد چرا این عزیزان دل از شهر مأنوس و خانه‌ی مألوف
کنده‌اند و آواره‌ی کوهستان‌های سرد کردستان عراق شده‌اند. از کردهای مبارز
عراق گذشته، هر یک از این
 
 
تفاوت اصلی خانه های هوشمند با خانه های معمولی در این است که همه ی وسایل در خانه های هوشمند به یکدیگر متصل هستند و با یک دستگاه مرکزی کنترل می شوند. کنترل آب و هوا، چراغ ها، لوازم، قفل ها و انواع مختلفی از دوربین ها و مانتیورهایی که می توانند به خانه های هوشمند و خودکار اضافه شوند از هر جای خانه و حتی دور از خانه قابل کنترل می باشند.
 
 
ساعت حدوداً ۱۳:۳۰ بود که داشتم تو پیاده رو و تو گرما به سمت خونه میرفتم/ دیدم که یه مادری داره دخترشو با عصبانیت صدا میکنه که زود بیا/ اول تو دید نبود بعد که کمی جلوتر رفتم/ دیدم یه دختر کوچولوی خوشگل خندان و لبخند به لب داره با پرنده ها بازی میکنه/ بالا و پائین میپره/ و پرنده ها رو میپرونه/ خیلی صحنۀ قشنگی بود/ کاشکی از این صحنه هاهم ما تو زندگی داشته باشیم...
زمستان سبز روایتگر بخشی از ماجراهایی است که در روزهای سال 1357 برای مردم ایران روی داد. این رویدادها از زاویه دید یک نوجوان و با زبانی نوجوانه حکایت می شوند. آنچه در این داستان بیشتر به آن توجه شده است، توصیف صحنه های باشکوهی است که در جریان انقلاب و در تظاهرات های میلیونی مردم است. صحنه هایی که در همه آنها همبستگی و همدلی مردم با یکدیگر چشم گیر است.
ادامه مطلب
سلام و درود به همه دوستان عزیز
نرم افزار های زیادی برای حذف کردن جسمی در صحنه وجود دارد ولی Superpose یه چیز دیگست.
ما قبلا برای حذف شخص یا جسمی در صحنه از Mocha استفاده میکردیم ولی باید کار های زیادی انجام میدادیم.
همچنین توجه کنید اگه دوربین حرکت میکنه خوب باید از همون Mocha استفاده کنید ولی اگه ثانیه از پلاگین.
این پلاگین میاد تمام پیکسل های صحنه رو آنلایز میکنه و قتی جسمی حرکت میکنه از پیکسل های قبلی که اون جسم داخل صحنه نیست برمیداره و میندازه روی
بوسیله گزارش همشهری آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، کارمندان یک شبکه تلویزیونی در برزیلدر جریان پخش زنده اخبار تو ظهر صحنه مبتلا آب بازی بودند. هنگامی که صندوق برزیلی مبتلا اجرای اخبار ورزشی بود درون تعاقب عریضی موافقت عجیبی رخساره داد و بینندگان را شوکه کرد. دو نفر از کارکنان عاری اینکه بیدار پخش زنده شوند در دنبال صحنه مشغول  آب ورزش بودند و تصاویر آن ها درون حال پخش بود. جالب اینجاست که هیچکس از عوامل پشت صحنه وارد آستان این دو
نشستیم شبی که ماه کامل شد دیدیم، یادت افتادم یاد ظهری که باهم رفتیم سینما دیدیمش، وقتی صورتت با صحنه های فیلم روشن و تاریک میشد و حتی تو اوج جدی ترین صحنه ها هم یه چیز خنده دار میگفتی واسه اینکه توجه منو از فیلم به خودت جلب کنی، ظهر بود ولی موقع فیلم دیدن از سرما لرزیدیم تابستون بود ولی انگار توی سالن زمستون زودتر از راه رسیده بود، مثل شب یلدا که ظهرش گرمه شبش زمستون... دلم تنگته ولی نباشی بهتره
بی مقدمه
یه نمایش تو تالار کوچیک مولوی میره رو صحنه ،که کارگردانش یکی از خلاق ترین دوستامه. 
دوشنبه 4 آذر خودم صندلی 3ی ردیف دو رو گرفتم. تاحالا اینقدر نزدیک به صحنه نبودم تو تئاتر!
بیاید خوشحال میشم . احتمالا هم استفاده خواهید کرد
تخفیف دانشجویی هم داره تو سایت راهنماییتون میکنه : 
https://www.tiwall.com/p/amoshelbi
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه‌ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه‌ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه‌های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی‌ها شد، بعضی از بچه‌ها خانواده‌شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه‌ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانو
شهر تبریز به واسطه رشادت های آزاد مردانی همچون ستارخان و علی مسیو در دوران انقلاب مشروطه نقش برجسته ای در تاریخ معاصر ایران دارد، به همین خاطر بازدید از خانه های باقی مانده از مشروطه خواهان که روزگاری محل تشکیل جلسات و ستاد جنگ بوده برای ما یاداوری میکند که این شهر بزرگ چه تاریخی را پشت سر گذاشته است.
خانه های تاریخی تبریز
موزه قاجار (خانه امیر نظام)
خانه تاریخی ستارخانموزه علی مسیوخانه بهنام (خانه قدکی)خانه مشروطه تبریزخانه حیدر زاده تبری
رویا میرعلمی پس از سالها هنرنمایی بر روی صحنه های تئاتر ایران و همچنین در سریال هایی چون حیرانی و زمانه انتظاری این شبها شاهد او درخشش او در نقش زیبا در سریال شمعدونی هستیم.
رویا میرعلمی که در آستانه 37 سالگی قرار دارد دفتر خاطراتش را در سین جیم فرهنگی باشگاه خبرنگاران با ما ورق می زند. 
  
سین:اولین جرقه های ورودتان به عرصه تئاتر؟ 
جیم:پیش از ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته طراحی صحنه در دانشگاه هنرهای زیبا علاقه به هنر در من وجود داشت و در ح
همواره در سالن‌های آمفی تئاتر، نورپردازی در کنار انتخاب صندلی آمفی تئاتر به عنوان یکی از عوامل مهم به شمار می‌آید. اغلب در چنین فضاهایی نیاز است که نورپردازی متناسب با حال و هوای فضای اجرای برنامه تغییر پیدا کند. تأثیر نورپردازی در آمفی تئاتر به قدری زیاد است که لازم است هنگام اجرای نمایش تئاتر یا هر برنامه دیگری، در صورت نیاز فضای سالن با نور گاهی شاد شود، گاهی غمگین، گاهی آرامش بخش باشد و گاهی دلهره آور!
نورپردازی در سالن‌های آمفی تئات
یک خواننده کاباره‌ای بنام ابراهیم خوش لحن (پرویز پرستویی) که قبل از انقلاب 1357 از صحنه کنار می‌رود اما چون به اندازه کافی مشهور نبود،نتوانست خواننده لس آنجلسی شود و در نهایت به خواننده مراسم تبدیل شد.سالها در حسرت اجرای دوباره روی صحنه می‌ماند تا یک روز، دختر ابراهیم (الناز شاکردوست) ترتیبی می دهد تا پدرش در برنامه‌ای در شهر استانبول ترکیه روی صحنه برود و ..

ادامه مطلب
 
مدافع مراکشی آژاکس در دیدار برابر تاتنهام یک صحنه جالب و خاص را رقم زد و در اواسط نیمه نخست افطار کرد و روزه‌اش را شکست.در دیدار پایانی نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا، آژاکس در ورزشگاه خانگی خود از تاتنهام پذیرایی کرده است.در این دیدار یک صحنه جالب و خاص رقم خورد. نصیر المزراوی بازیکن مسلمان و مراکش آژاکس با وجود آنکه هشدارهای زیادی به او داده شد اما اصرار داشت که روز بگیرد.
او در دقیقه ۲۱ بعد از آنکه مطمئن شد زمان روزه به پایان رسیده در زم
زن ها قلب خانه اند .. 
زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد ...
 زن ها اگر موهایشان را شکل دهند، اگر صورتشان را آرایش کنند، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند.
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند، اگر شوخی کنند، بخندند، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند.
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد، اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد، تمام اهل خانه را به غم کشیده است.
آری زن بودن دشوار است، خدا
پشت مانتیتور آیفون که می دیدمش دلم پر از شوق میشد
چادر سفیدم برمیداشتم یا مانتو روسری مینداختم روی شانه و سرم و میدویدم به استقبال در راه پله ها...
به ندرت پیش می آمد در خانه منتظر باشم تا رسیدنش.
آدمها مگر چند ساعت از خانه دور می مانند. اما برگشتنش برگشتنِ "خانه" به "خانه" بود.
پلیس در حال جستجوی مردی است که هنگام حمله به خانه صبح زود ، در یک مجتمع آپارتمانی ققنوس یک زن را گره خورده است.یک تماس 911 روز جمعه حدود ساعت 12:30 صبح پلیس را به مجموعه آپارتمان کوه کانیون در نزدیکی خیابان 32 و بلوار چندلر اعزام کرد. تماس گیرنده 911 گزارش داد که مردی سیاه پوست را در بعضی از بوته ها مخفی کرده و از پنجره شنیده است.ستوان پلیس ققنوس ، مت Giordano گفت: "ما یک تماس 911 از یک همسایه دریافت کردیم که فکر می کرد در این مجموعه احتمال سرقت وجود دارد." وق
نمایش بوقلمون تمدید شد،نمایش «بوقلمون» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور تا روز پنجشنبه ۱۰ بهمن‌ماه در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهد بود.«بوقلمون» با بازی مه‌لقا باقری، هدایت هاشمی، علی سلیمانی سرنسری، سیروس همتی، جواد پورزند، وحید نفر، احمد لشینی، محسن زرآبادی، محمدهادی عطایی، حسین شفیعی، میلاد ابراهیمی، علی‌اکبر اعتماد مقدم، علی سلیمی، مرتضی موسوی محسن صادق پور ساعت ۲۰:۴۵ روی صحنه می‌رود.
خانه هوشمند چیست؟ویکی پدیا، درباره اینکه خانه هوشمند چیست و اتوماسیون خانگی یعنی چه، اینطور می نویسد که:
«خانه هوشمند یک فناوری نوظهور و در حال گسترش است. خانه هوشمند در پایین‌ترین سطح خود می‌تواند به همهٔ خدماتی اشاره داشته باشد که بدون دخالت صاحب‌خانه عملی را در محیط خانه اجرا می‌کنند»
چیزی متوجه شدید؟!بله، قرارمان سرجای خودش باقی ست. قرار است به زبان ساده با شما درباره هوشمند سازی صحبت کنیم و بگوییم که خانه هوشمند چیست ؟
پس بی خیال وی
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی ها شد، بعضی از بچه ها خانواده شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و ... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانوم سری ت
کارگردان :  فرزاد مؤتمنبازیگران: آناهیتا درگاهی,امین حیایی,بهرام افشاری,پوریا پورسرخ,لینداکیانی,مسعودکرامتی, محمدرضا صولتی 
خلاصه داستان : مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صحنه قتل را ندیده چون نابیناست، آن یکی هم فقط صحنه را دیده چون ناشنواست! آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند که از این مهلکه جان سالم به در ببرند …مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صح
کارگردان :  فرزاد مؤتمنبازیگران: آناهیتا درگاهی,امین حیایی,بهرام افشاری,پوریا پورسرخ,لینداکیانی,مسعودکرامتی, محمدرضا صولتی 
خلاصه داستان : مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صحنه قتل را ندیده چون نابیناست، آن یکی هم فقط صحنه را دیده چون ناشنواست! آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند که از این مهلکه جان سالم به در ببرند …مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صح
(پرده اول)
صحنه: جلوی سوپرمارکت
دختر: برام خوراکی بخر
مادر: کارتم همرام نیست. تو کارت آوردی؟
دختر: آره
مادر: خب تو بخر
دختر: نمیخوام

(پرده دوم)
صحنه: سر کوچه
مادر روی سکویی مینشیند
مادر: من نمیام خونه
دختر: چرا؟
مادر: تو برام خوراکی نخریدی!
دختر: پا شو بریم خونه!
مادر: تا نخری نمیام
دختر: دیگه با خودم نمیارمت بیرون
و از صحنه خارج میشود
چند دقیقه بعد دختر با پلاستیکی در دست وارد صحنه میشود.
مادر: خریدی؟
دختر: بله
و هر دو از صحنه خارج میشوند
+ این داستا
یه صحنه هست تو فیلما سارقان میریزن تو بانک بعد یه دفعه اسلحه رو میگیرن سمت کارمندا و مردم و میگن :اییییست،دستا بالا،هیچکی از جاش تکون نخوره!اون صحنه دقیقا صحنه خونه ماست وقتی تلفن خونمون اولین تیر هواییشو شلیک می کنه..همه هر جا و در هر موقعیتی که باشن یا میشینن یا خشک میشن.بعد دیدین تو همون فیلما وقتی دزدا می فهمن صدای ماشین پلیس داره میاد می خوان تا دیر نشده یه نفر که جای پولارو می دونه رو پیدا کنن که پولارو زودتر بردارن و در رن..اون لحظه دزده
خاطره مجید مظفری از فیلم ساوالان
 سر فیلم «ساوالان» ساخته مرحوم صمدی حدود یک هفته بود به خوی رفته بودیم، بعد از یک هفته، من یک شب بلند شدم دیدم آقای صمدی در لابی قدم می‌زنند و کمی نگران هستند، پرسیدم: چه شده؟ گفتند: حسن هدایت که طراح لباس و دکور این کار بود، برای دریافت جایزه‌اش رفت. پرسیدم: چرا نگرانی؟ گفت: از فردا چه کسی کار‌های صحنه ما را انجام دهد؟ گفتم من! گفت: تو؟ گفتم: بله من، گفت: تو می‌خواهی بازی کنی، گفتم خیالت راحت باشد. هر روز صبح س
این بچه هایی که می‌روند پی بخت، به قاعده ی "آن را که خبر شد، خبری باز نیامد"، یک دفعه چنان از همه صحنه ها حذف می‌شوند و قطع رابطه با خلق می‌کنند که آدم نگران حیاتشان می‌شود!
یک سلامی بدهید، پیامی بدهید، جوابی بدهید، دلدار ناراحت نمی‌شود ها. 
درست است که بعد از عقد محدوده تکلیف انسان و اولویت های زندگی تغییر می‌کند. ولی شهید کردن تمام فعالیت ها و روابط بیرونی، کمی عجیب به نظر می‌رسد. کاش بتوانیم مدیریت کنیم هر کاری سر جای خودش باشد. بیرون از
بعضی دردها هستند که چنان عقده ای و مریض هستند که دست از باز کردن خاطرات تلخ برنمی دارند. در حال باز کردن کاغذ دور خاطرات هم حسابی خش خش راه می اندازند تا ذره ذره از خاطرات را تا زمانی که کاملا نمایان بشه را ببینی و بیشتر دردشو حس کنی. 
بعد خاطره رو عین یک سگ هار کوکی راه می اندازه و باعث یک صحنه گروتسک میشه که تو بدو، خاطره بدو دنبالت! گاهی جاشون عوض میشه و گاهی هم خسته میشن و می شینن یه گوشه کرکری برای هم می خونن. خلاصه که صحنه ی خشن و طنزی می تونه
امشب یاد اون صحنه ای افتادم که اردلان با چشمای خونِ خیس ولو شده بود و چیز زیادی تنش نبود. سیگار میکشید و روی پای خودش خاموششون میکرد. چهره‌اش حس خاصی نداشت. نه، حتی درد اینم باعث نمیشد درد بزرگتر درونش برای یه لحظه ساکت بشه. والرین این وسط زنگ زده بود و اولش خوب بود. اردلان با محبت عمیقی که بهش داشت جوابشو میداد. مثل همیشه. بعد والرین یهو تلخ شد و حرفای تندی زد. اردلان به روی خودش نیاورد.‌ چیزی نگفت. گذاشت بگه. تموم که شد چشماش رو‌ بست. جایی نداش
بسم الله الرحمن الرحیمگاهی عجیب دلم می خواهد خانه داری و همسر بودن شغلی میشدند که می توانستم از آن ها مرخصی بگیرم. گاهی محبت هم آن قدر قوی نیست که تو را سر پا نگه دارد. محبت تو به این زندگی، به مخاطب خاصت. زندگی همیشه صحنه های رمانتیک به یادگار مانده از داستان ها و قصه های دلنشین نیست. گاهی زورت نمی رسد به خیلی چیزها. مرا ببخش که از همسر ایده آلت یک دنیا فاصله دارم ...والی الله ترجع الامور ...
در دل و بر جان‌ شان زخم دارند اما اراده‌ شان قوی‌ تر از عوارض بمب شیمیایی است. زنانی که هم‌ چنان در صحنه‌ های علمی و بین‌ المللی می‌ درخشند و امید و اراده‌ شان صدها برابر قوی‌ تر از زخم کهنه‌ شان است. زنانی که دل در گرو عشق به خانه و شهری به‌ نام سردشت دارند. زنانی که با وجود جانبازی، دو چندان از جانشان مایه گذاشتند و دم نزدند. حتی شماری از آنها با وجود همه سختی ها روی عوارض بمب شیمیایی را کم کرده ‌اند و در صحنه های علمی و بین‌ المللی درخشی
بعضی وقت ها برای عکاسی از موضوع های متحرک نظیر مسابفات ورزشی یا صحنه هایی از رویدادها در طبیعت برای فریز کردن اشیا یا چیز های متحرک از شیوه ی عکاسی با سرعت زیاد استفاده می شود.
در این روش سرعت شاتر یا زمان نوردهی به چند هزارم ثانیه می رسد و ما می توانیم لحظه های ماندگاری را ثبت کنیم.این صحنه ها نیز با این شیوه ثبت شده اند.
ادامه مطلب
هوا گرم است . خسته ام . نگرانم . نگرانِ بیرحمی آدم ها . دوباره مجبورم این حس را تحمل کنم . حس اعتماد به کسی که به او اعتماد نداری . چرا ؟ چون در یک شهر غریب هیچ کسی مورد اعتماد نیست ، و چاره چیست ... منتظرم . منتظر دیدن حاصلِ کار یکی از همان آدم ها . سوء ظنی در دلم هست که حتی امیر المومنین(ع) آن را تایید می کند ! احساس تنهایی می کنم ...
هوا گرم است و خسته ام و نگرانم و منتظر ... قدم می زنم که ناگهان چشمم می افتد به صحنه ای زیبا ... صحنه ی غروب خورشید ... پرتو های خ
 
اول بزارید ماجرای خانه ی نور رو براتون بگم یه روزی توی شهرم دنبال خانه ی نور میگشتم، مثل قصه ها بود توی بازار از مغازه دارا و رهگذرا پرسیدم خانه ی نور کجاست؟ خب خیلی هاشون مثل الان شما، با تعجب بهم نگاه میکردن، یکیشون که مغازه ش سر کوچه ی خانه ی نور بود، بهم نشونش داد
ادامه دارد...
باگریه می سرایم این شعرکربلارا/تا همنوا بگردم پیغمبروخدارا/بهر حسین مظلوم این اشک مثل زمزم/داردرخ اجابت هرپرده دعارا/یک کاروان رسیده درکربلای مولا/تفسیر مینماید اوصحن نینوارا/مولاحسین ویاران آزاده وشریفند/دشمن به دل گرفته کینه زمرتضارا/هرتشنه لب گرفته تصویرآب آنجا/برکوفیان بیاموز آن گلشن عطارا/سرهازتن جداشد درپیش چشم زینب/برروی نیزه بنگر تمثال آشنارا/درقتلگاه آقاشدصحنه قیامت/اینک نمامجسم آن صحنه وفضارا/آتش گرفته خیمه سجاد هم درونش/خ
(گلاب به روتون)یادمه دبیرستان بودم، بعد از یه سرماخوردگیِ سخت (شایدم آنفولانزا) بیضه‌م درد گرفته بود...رفتیم پیش اورولوژ، معاینه کرد و تست اسپرم نوشت...یکی از عجیب‌ترین صحنه‌هایی که یه نفر تو زندگیش می‌تونه تجربه کنه، این صحنه‌ست که با بابات بری آزمایشگاه، یارو یه ظرف بهت بده بگه برو تو دستشویی اینو پُرش کن. بعد در حالی که خندت گرفته، خودتو بزنی به اون راه و از بابات (که با یه قیافه‌ی پوکر فیس وایساده) بپرسی حالا باید چیکار کنم؟! و باباتم بگ
نقد
رمان اینترنتی گناهکار : فضایی احساساتی و کاملا غیر منطقی برای علت زندگی
یک دختر در خانه ­های مردان غریبه و پر از صحنه­ های تحقیر و توهین
!!!!!!!!!!
نقد رمان اینترنتی گناهکار ، نویسنده فرشته۲۷

وقتی از خط قرمزی عبور می­ کنی، چراغ قرمزی را ندیده می­ گیری، حصار و
دیواری را بی­ خیال می ­شوی و پا در حریم تعریفی دیگران می­ گذاری، گناه
کرده ­ای.

حالا فرقی نمی­ کند، گناه، گناه است، دلی را بشکنی، حقی را بخوری، غیبتی بکنی، تهمتی بزنی، دروغی بگویی، تم
نقد
رمان اینترنتی گناهکار : فضایی احساساتی و کاملا غیر منطقی برای علت زندگی
یک دختر در خانه ­های مردان غریبه و پر از صحنه­ های تحقیر و توهین
!!!!!!!!!!
قد رمان اینترنتی گناهکار ، نویسنده فرشته۲۷

وقتی از خط قرمزی عبور می­ کنی، چراغ قرمزی را ندیده می­ گیری، حصار و
دیواری را بی­ خیال می ­شوی و پا در حریم تعریفی دیگران می­ گذاری، گناه
کرده ­ای.

حالا فرقی نمی­ کند، گناه، گناه است، دلی را بشکنی، حقی را بخوری، غیبتی بکنی، تهمتی بزنی، دروغی بگویی، تما
کل سال یک طرف  و روز اول عید و خانه ی باباجان هم یک طرف....
من شش تا عمو دارم و همه یمان خانه هایمان با یک دریچه به هم راه داشت و نیازی نبود از کوچه به خانه ی هم برویم...
سال که تحویل می شد یک آن میدیدی پسرها از در و دیوار دارند میریزن توی خانه ی ما که بعد از آنجا بدو بدو بروند خانه ی بابا جان
دخترها هم پشت بندشان ..
ادامه مطلب
صبح از خواب بلند شی....
هزار تا لبخند به در و دیوار زندگی بزنی...
آنلاین میشی که لبخنداتو با دوستای مجازیت تقسیم کنی که...
میبینی یکی شون نیست...
و شاید جزو دردناک ترین صحنه های تاریخ باشد جای خالی تک تکتان...
از سری عکس های سیو شده که معلوم نیست از کجا ...
 
دانلود رایگان فیلم خانه پدری از آپلودبوی
کارگردان: کیانوش عیاری
ژانر: اجتماعی، خانـوادگی
سال تولـید: 1389
تاریخ انتـشار: 1398
مدت زمان: 94 دقیقه
نوع: سینمایی
مخاطب: بزرگسال
کیفیت ویدئو: WEB-DL
حجم: متفاوت با هر کیفیت
محصول ایران
تهیه کننده: کیانوش عیاری
 
درباره فیلم:خانه‌ی پدری فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی کیانوش عیاری محصول سال ۱۳۸۹ ایران است و قصه اتفاق‌های یک خانه قدیمی را از سال ۱۳۰۸ (اوایل حکومت رضا شاه) تا ۱۳۷۹ روایت می‌کن
تهران برای منِ بچه شهرستانی با یک حس همه‌گیر شروع شده بود. حسِ بی‌کسی همراه با ترس. فرهنگ مردم چندپاره‌ی تهران برای منی که تا چند سال پیشش با مردمِ گرم و بی‌شیله‌پیله‌ی کرمان سر کرده بودم ترسناک بود. هیچ‌وقت یادم نرفت آن صحنه‌ای را که یکی دو سال قبل از کنکور در ابتدای سفر به تهران اتفاق افتاد. رفته بودیم از راه‌آهن تهران ماشین‌مان را که با قطار آمده بود بگیریم. مسئول جوان آن‌جا پدرم را با "تو" خطاب می‌کرد. برای من که حرمت پدری را در خانه
بر همکاران سخت می گرفت. فکر همکاران مشغول او بود: از خانه تا محل کار، از محل کار تا خانه، در محل کار، در خانه...
بهترین ایده ها و طرح ها را می‌توان از خانه تا محل کار طراحی کرد. اما من او نمی گذاشت...
حق الناس مخفی یعنی اینکه
فکر دیگران را مشغول من خود بکنیم... 
....
یه جوری داغونم...
که پناه بردم به قانون مدنی خوندن!
فک کنین؟
کار از حافظ و سعدی و بیدل گذشته ...
و فک کنم این صحنه بی بدیل ترین صحنه تاریخ باشه که یه روز یببینین یه دختر چشم تو چشم ماده ۱۹۰ داره زار میزنه!
...شرایط صحت عقد!
گاهی لازمه صدای شکستن زانوهاتو از ته قلبت بشنوی تا بفهمی هیچ کس هیچ وقت  هیچ آدم عادی و غیر معصومی !قرار نیس واسه درست کردن این شرایط داغونت بیاد!یا بهتربگم هیچ کس قرار نیس دستتو بگیره و بلندت کنه!یا نه حتی !حتی تر!مراعات کنه و
 
اکسسسوری ها در پوشش، تکمیل کننده ی زیبایی ها هستند.
کراوات ها،دستکش های خوشرنگ،شال گردن ها، چتر،شنل،عینک آفتابی،کلاه های شیک و ...اکسسوار صحنه و دکور هم همین طور ،کمک می کنند به واقعی تر شدن صحنه ی نمایش.
مثلا گلدان،میز،پرده،ساعت و...حس می کنم متاسفانه انگار من مثل همین جزییات تکمیل کننده اما غیر اصلی بودم در زندگی آدم های اصلی زندگی ام .
بدون من هم برایشان مقدور است دراجتماع ظاهر شوند و یا نقششان درصحنه های خالی از اثاثیه را آن طور که م
سلام
دوستان خانه ما برای ما مهم است و باید هم اینگونه باشد چون
محل زندگی ما است و ما در خانه باید راحت و ارام باشیم وقتی
از سر کار به خانه برمی گردیم اگر منزلمان زیبا باشد هنگام ورود به خانه با
دیدن زبایی ها و تمیزی ها حالمان خوب می شود و انژی میگیریم و این بسیار زیباست .
دوستان یکی از راه های تمیز نگاه داشتن خانه و زیبایی منزل
می تواند نقاشی ساختمان باشد چرا که خانه روحی تازه خواهد
گرفت و خانه نو و نوار خواهد شد البته باید از نقاش ساختمان خوب و
قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند :1.من خانه فقر هستم با خود تان گنج بیاورید2.من خانه ترس هستم با خود تان انیس بیاوردید 3. من خانه مار ها و عقرب ها هستم با خود تان پادزهر بیاورید 4. من خانه تاریکی ها هستم با خود تان روشنایی بیاورید5. من خانه ریگ ها و خاک ها هستم با خودتان فرش بباوردید
1. گنج . لا اله الا الله 2. انیس . تلاوت قرآن کریم3. پادزهر .صدقه و خیرات4. روشنایی . نماز نماز شب 5. فرش . عمل صالح
┈┈•✾✾•┈┈
 
مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست  کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند.دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند. [خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار]


اد
یکی از مهمترین صحنه هایی که برای من با حس آرامش همراهه اینه که بعد از اومدن از دانشگاه و خوردن ناهار (قبل از اذان) و گفته شدن اذان، سجاده رو توی هال خونه که درش رو به ایوون باز میشه و آفتاب گیر هم هست، پهن کنی و در حالیکه درب رو به ایوون هم بازه و یکی از اعضای خانواده هم داره رو فرش ایوون استراحت میکنه (به شرطی که نمازش رو خونده باشه)، نماز رو تو سکوت و آرامش نسبی خونه بخونی.....
و بعدش هم بری تو اتاقت سر درست تا چند ساعت دیگه و حس آرامش بعدی، مثلا مو
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
۱-اندازه سایه (Shadow) را تغییر دهیداندازه Lamp شدیدا روی رندر نهایی تاثیر می گذارد. سایه های نرم می توانند اتمسفر آرام یا روشنایی روزهای ابری (به طور مثال) را شبیه سازی کنند، در حالیکه سایه های تند می توانند جزئیات را آشکار کنند و نور زننده و شدید روز (به طور مثال) را شبیه سازی کنند. تغییر اندازه لامپ می تواند در فضای صحنه تان تغییر ایجاد کند. یکبار امتحان کنید!
۲- زیاده روی نکنیدیکی از اشتباهات متداولی که افراد مبتدی مرتکب می شوند، اینست که سعی می ک
 
  خبر عجیبی بود. عجیب و می توان گفت : « نادر در سطح جهان » . صبح خبر را با تعدادی از همکارها در میان گذاشتم. ندیده و نشنیده بودند. به همین دلیل هرکدام با شدت و ضعف متفاوتی ابراز نظر کردند. اما با تمامی حس بدی که نسبت به فرد خاطی داشتم فکر کردم چه اتفاقی می افتاد اگر من جای او بودم ؟ می خواستم بدانم چه اتفاقی در طول روز و یا پیش از آن برایش افتاده که چنان عصبی شده و از کوره در رفته است ؟
  انگار که نشسته باشم پشت میز تدوین . مدام صحنه را پس و پیش می کن
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
76 ایده های تجاری مبتنی بر خانه | اکنون شروع به کسب درآمد کنید!آخرین بار توسط جف رز ، CFP® در تاریخ 15 نوامبر 2019 اصلاح شدشما احتمالاً در حال تعجب هستید ، "بعضی از کارهایی که می توانم از خانه انجام دهم چیست؟"
سرمازدگی در شلوار راحت شما هنگام حصر در خانه شما و در همان زمان پرداخت هزینه ، جذابیت دارد.
ادامه مطلب
 
 
اعضای خانه بهار 99 گزینش شدندهیات تعیین اثر ها بخش هنرهای نمایشی سومی فستیوال هنرهای شهری شهر مشهد مقدس گزینش و معرفی شدند .«علی عابدی» , «علی حاتمی‌نژاد» و «عبدالله برجسته» از هنرمندان مطرح نمایش زنده مملکت به‌عنوان هیئت‌بازبینی بخش هنرهای نمایشی این فستیوال تعیین شدند .سازه بر این گزارش , هیات گزینش ۱۰۰ اثر پایانی رسیده به دبیرخانه فستیوال را در بخش‌های خیابانی , صحنه‌ای و طفل و نوجوان مورد بررسی و چک قرار خو
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال + ویدئو
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
از اینکه همیشه، روزی سه بار بعد از هر بار شستن استکان ها، سینی چای را فقط آب می کشید و پشتِ لوله ی آب می گذاشت متنفر بود. از صحنه ی لوله ی گچ گرفته روی یک سینک سابیده شده و یک سینی چای فقط آبکشی شده و قهوه ای از لکه های چای، آنقدر قهوه ای که معلوم نبود اصلا چه رنگی بوده! از همان چند تفاله ی ته مانده روی سینک هم! قد و سنش باهم قد نداد بیشتر از اینها متنفر شود، از دم کنی زرد و چرک، از دستگیره های نصفه سوخته و...
بیست ساله که بود داشت زیر غذای سر رفته روی
از خرید برگشته ام
در کوچه با نایلون های زیادی که حاصل ساعت ها گشتن در پاساژها هستند دارم به خانه بر میگردم
درست زمانیکه احساس رضایت از زندگی دارم در کوچه و از پشت سر بهم شلیک می کنن تق
مغز استخوانم می سوزد و حرکت چیز گرمی را در بدنم حس می کنم
خون و خون و خون جاری می شود
کلید خانه در دستم بود
قبل از اینکه به خانه برسم
کارم را ساخته بودند
می خواستم تلاش کنم خود را به خانه برسانم
ىلی زمانیکه به خاطر اوردم در خانه کسی منتظرم نیست
در سکوت خود مردم
سال
طراحی دکوراسیون خانه با سبک صنعتی الهام گرفته از سبک‌های دوره انقلاب صنعتی اروپا و خانه‌های شهری قرن های 17 و  18 میلادی اروپا است. استفاده از دیوار و سقف بتونی، ترک خورده و یا خراب که از لوکس بودن دور است از نشانه های اصلی این سبک است.
سبک دکوراسیون صنعتی با به کار بردن گرما و صمیمیت عناصر قدیمی در کنار عناصر شیکِ مدرن، جلوه ای خاص و منحصر به فرد در محیط خانه به وجود می آورد. یک خانه طراحی شده با سبک دکوراسیون صنعتی را می‌توان نسخه بازسازی ش
گویند عارفی قصد حج کرد. 
فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ 
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ 
گفت: مناسب تو نیست. 
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ 
پدر گفت: خدا در آسمان است. 
پسر بیفتاد و بمرد! 
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ 
از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو ب
نوروز و بهار است ولی خانه بمانیدویروس کروناست، بدانید بدانید
تعطیلی امسال نه از بهر سفرهاستدر خانه بمانید و به هر جاده نرانید
هر شهر که هستید همان شهر بمانیددر ساری و سمنان و اگر در همدانید
دور از هم و در فاصله دور بایستیدگر در صف بانکید و اگر در صف نانید
یا در لگن خانه به استخر روید وبر بالش خود نیز کمی اسب دوانید
از تلوزیون فیلم ببینید به تکرارتاریخ و رمان و هنر و شعر بخوانید
در غار قرنطینه به هم غُر نزنید وبر یک دگر اشیاء گران را نپرانید
خو
《...صحنه‌های عجیبی بود کربلای پنج. ما برای دفاع از هر متر کشورمان، خصوصاً در آن منطقه، شهید دادیم.
من همین‌جا بگویم وقتی صحنه نابخردانه آن نادان را در آتش زدن پرچم ایران دیدم، خیلی دلم سوخت. گفتم ای کاش به جای پرچم، من را ده بار آتش می‌زدند، نه تصویر من، من را.
چون ما برای نشاندن پرچم بر سر هر قله سنگی ده‌ها شهید دادیم تا این پرچم را سرافراز و برافراشته نگه داریم...》
ما از یک معصوم حرف نمی‌زنیم، از امام حرف نمی‌زنیم، از یک سبزه‌ی آفتاب‌خورد
      یک خانه داریم مانند گلدان                                                                                گل های خانه مامان و بابا                                                                             من دوست دارم پروانه باشم                                                                              فرزند خوب این خانه باشم                    
در کودکی اصلاً بچّه شروشوری نبودم. فقط گاهی از سر کنجکاوی، وسایل برقی خانه را می شکافتم تا ببینم چطور کار می کند. مسئولیّت سرهم بندی شان دیگر با من نبود. اگر پدرم می توانست تعمیرشان می کرد، در غیر اینصورت اهل خانه از خیر آن وسیله می گذشتند! خیلی اوقات بی سروصدا گوشه ای می نشستم و کتاب می خواندم یا برنامه های علمی تلویزیون را تماشا می کردم. بعد به سرم می زد همان آزمایشات را در خانه پیاده کنم و یک بار نزدیک بود خانه را به آتش بکشم. می بینید که چقدر
در کودکی اصلاً بچّه شروشوری نبودم. فقط گاهی از سر کنجکاوی، وسایل برقی خانه را می شکافتم تا ببینم چطور کار می کند. مسئولیّت سرهم بندی شان دیگر با من نبود. اگر پدرم می توانست تعمیرشان می کرد، در غیر اینصورت اهل خانه از خیر آن وسیله می گذشتند! خیلی اوقات بی سروصدا گوشه ای می نشستم و کتاب می خواندم یا برنامه های علمی تلویزیون را تماشا می کردم. بعد به سرم می زد همان آزمایشات را در خانه پیاده کنم و یک بار نزدیک بود خانه را به آتش بکشم. می بینید که چقدر
اندکی تامل به کجا چنین شتابان: 
 خیلی از مواقع در زندگی فقط دنبال سرعت گرفتن و سبقت از دیگرانیم بدون آنکه تفکر و تامل لازم را داشته باشیم.وقتی که در رانندگی صحنه تصادفی را ببینیم پا را از روی گاز برداشته به ترمز متمایل می شویم؛ اما در زندگی  بارها و بارها شاهد صحنه درگذشت یک انسان بوده ایم که بیشتر جا دارد پا را از روی گاز زندگی برداریم و به مرگ و قیامت و آخرت هم فکر کنیم که ما هم باید دیر یا زود برویم  . شیطان  و هوای نفس ما را غرق دنیا و غافل کر
شبیه خوانی حتما رفتین...
یه گروه بازی میکنن و سایرین میشینن به تماشا تا اینجور تکه ای مهم از تاریخ رو یادآوری کرده باشن.
میشه اما یه جاهایی رو همه همزمان اجرا کنیم و همه همزمان از تماشای اون لذت ببریم.
کاش تبدیل بشه به یه فرهنگ مخصوصا تو روستاهامون.
وقتی طبیب برای حضرت امیر نسخه شیر پیچید و مردم مطلع شدند هر کسی از گوشه ای با کاسه ای شیر در دست امدند پشت در خانه امیر
حتی داره پیرزنی فقیر هم شیر اورده بود
امام حسن فرمود مادر تو بچه یتیم داری و این
تیاتر آقای اشمیت کیه ، اثر سباستین تیری ، کاری از گروه های نمایشی دانشگاه آزاد اسلامی اوز و سایه اوز به کارگردانی جعفر کمالی پس از اخذ مجوز از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان گراش ، بمدت 4 شب از تاریخ 17 بهمن ماه 98 الی 20 بهمن ماه در سالن اجتماعات سراجی بروی صحنه رفت.
 در این تیاتر جعفر کمالی ، اناهیتا پیمانی ، عبدالوهاب کریمی و ابولقاسم نظامی بازی می کنند .
 
وقتی که عید نوروز می رسد مردم دیوانه می شوند آنها همگی در بازار جمع می‌شوند با همدیگر حرف می زنند بعضی از آن ها قدم می زنند و بعضی ها چانه می‌زند من نیز برای بهتر شدن اوضاع چرخم را باد می زنند ولی پدرم که از دست دوستش ناراحت بود برادرم را می‌زد در این میان عده‌ای برای گذراندن زندگی لباس‌هایشان را اتو می زدند تا به مهمانی بروند و بر سر صاحب‌خانه یا میزبان با شکلات سنگ بزنند هنگامی که در کوچه ی محله میانی دعوا شد او من را با سنگ زد و من با توپ
در زمینه حضور امام سجاد(ع) در نهضت حسینی جای تردیدی نیست. اما از صحنه های اجتماعی و سیاسی امام سجاد(ع) در برهه آغازین نهضت، آگاهی های زیادی از تاریخ به دست نمی آید، یعنی از نیمه رجب، نقطه آغاز نهضت کربلاتا شب دهم محرم، آخرین شب حیات امام حسین(ع) هیچ گونه گزارشی در منابع تاریخی به چشم نمی خورد؛ آنچه که هست از این تاریخ به بعد است. صحنه گزارش شده حیات اجتماعی و سیاسی امام زین العابدین(ع) در قیام حسینی، مربوط به شب عاشوراست.
امام علی بن الحسین(ع) در
 
 
۲۴ سال پیش وقتی سال آخر دبیرستان بودم از خانه های سازمانی به این خانه آمدیم. خانه ای در طبقه ی نهم یک مجتمع مسکونی بزرگ در غرب پایتخت.
سال کنکورم بود. مدام در رفت و آمد مدرسه بودم و غرق در کتاب و تست. بعد از قبولی در دانشگاه دولتی شهرستان، به مدت چهار سال از این خانه دور بودم و به عنوان مهمان چند روزی می آمدم و میرفتم‌. معلم که شدم فقط به مدت سه سال در این خانه زندگی کردم و بعد راهی خانه ی بخت شدم.
هر چند کوتاه بود حضور من در این خانه ولی جای ج
بازسازی خانه های قدیمی با استفاده از کناف
برای باسازازی خانه های قدیمی گزینه های زیادی وجود ندارد و هزینه کوبیدن و از نو ساختن ساختمان هم بسیار زیاد است اما کناف بهترین گزینه برای ترمیم خانه های قدیمی است.
با کناف می توان شکل و طرح های مدرن و ظاهری زیبا به خانه قدیمی بخشید.
این طرح های زیبا را می توان در دیوار ها و سقف های خانه های قدیمی ایجاد شوند.
کناف در واقع یک محصول ترکیبی از گچ و سیمان و سازه فلزی است به همین دلیل این حصول کارامد و پر استف
در یکی از صحنه‌های «من، دنیل بلیک» در یک بانک مواد غذایی دولتی نظام سرمایه‌داری کشور انگلستان که در آن به طبقه‌ی فرودست سهمیه‌ی مواد خوراکی اختصاص می‌یابد، مادری یکی از کنسروهای لوبیا را در گوشه‌ا‌ی بلادرنگ و به دور از چشم دیگران باز می‌کند و با ولع تمام، بی‌اراده به دهان می‌ریزد و ناگهان درهم می‌شکند. کسی که پیش از آن هرگز، گرسنگی طاقت‌فرسایش را به‌خاطر شرافت و عزت‌نفسش به‌رو نیاورده‌است.  
یکی از شوک‌آورترین و تاثیرگذارترین ص
      
در زمان جنگ جهانی اول، هجوم دولت های روس و انگلیس به ایران اوج گرفته بود و آیت الله نائینی بسیار نگران و پریشان که وضع شیعیان به کجا می رسد. در همین موقعیت شبی به امام عصر ارواحنا فداه متوسل شده و در حال توسل و گریه و ناراحتی به خواب می روند... 
در عالم رویا می بیند: دیواری به شکل نقشه ایران ترک برداشته و در حال افتادن است. در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند و نزدیک است دیوار بر سر اینها خراب شود. مرحوم نائینی رحمة الله علیه وقتی این ص
-منظور از back-end چیست؟
واژه back-end هم معنی با واژه های web developer (توسعه دهنده وب) و یا سرور ساید (سمت سرور) میباشد.
-برنامه نویس back-end کیست؟
تمام کسانی که در پشت صحنه یک فیلم کار می‌کنند مهارت خاص خودشان را دارند. مثلا صدابردار یا فیلم‌بردار باید طبق اصول خاصی کار کنند تا به نتیجه‌ای که قرار است برسند. یک back end کار هم که در پشت صحنه صفحه‌های وب کار می‌کند باید برای درست پیش رفتن اوضاع، مهارت‌ها و تسلط‌های خاصی داشته باشد.
-یک نفر که متخصص back-end است یه
 
براى اینکه خانه اى، خانه باشد باید کسى مدام در آن راه برود. باید یکى باشد که ظرفهاى کثیف را بگذارد توى سینک. تمیزها را بچیند سر جایش. تختها را مرتب کند. زنگ بزند سوپر  رب گوجه فرنگى و ماکارونى سفارش بدهد. میوه ها را بشورد. قبضها را پرداخت کند.
ادامه مطلب
متن در مورد خانه مادربزرگ توصیف مادر بزرگ انشا در مورد صندوقچه مادربزرگ انشا در مورد مادربزرگ مهربان متن در مورد خانه قدیمی مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی توصیف حیاط خانه مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی در پاییز
ادامه مطلب
دانلود رایگان پشت صحنه سریال مانکن
فیلم پشت صحنه سریال مانکن حسین سهیلی زاده
توضیحات: سریال مانکن یک مجموعه ایرانی در ژانر درام و خانوادگی به کارگردانی حسین سهیلی زاده است که در سال 1398 در شبکه نمایش خانگی منتشر شد. داستان به نابرابری اقتصادی طبقه‌های مختلف جامعه و قیاس افراد توانمند نسبت به طبقه کم درآمد جامعه می‌پردازد. کاوه و همتا رابطه عاشقانه‌ای را آغاز کرده‌اند، اما مشکلات اجتماعی و اقتصادی باعث می‌شود در این مسیر با چالش‌هایی مو
✍️ اضطراب شکاف بین زمان حال و آینده، بین اینجا و آنجاست.
هر وقت که ما واقعیت زمان حال را ترک کرده و دلمشغول آینده می شویم، دچار اضطراب خواهیم شد‌.
اگر عملکردهایی را در آینده انتظار داشته باشیم مانند امتحانات ،سخنرانی ها، یا جلسات درمان در این صورت ما چیزی جز ترس از صحنه «صحنه هراسی» نیست.
❓آن امتحان را من چگونه خواهم داد؟
❓سخنرانی من چگونه به پایان خواهد رسید؟
ما دربار ه چیزهای شگفت انگیزی که اتفاق خواهند افتاد نیز پیش بینی اضطرابی را تجر
انقدر شدت نفرتم زیاد است که وقتی چشم هایم را میبندم فقط صحنه هایی مصیبت بار از درد خودم را میبینم! صحنه هایی که احتمالا نبایست به خاطر داشته باشمشان. چند سالم بوده که تشنج میکردم؟ یک یا دو! طفلک معصومم! هربار از فرط نفرت _ از بانیان عذاب_ چشم هایم را باز میکنم! از دنیایی که این همه بی رحم با من تا کرده لجم میگیرد. متعجبم. احساس میکنم ظرف ظرفیت مصیبتم کاملا پر بود. صرع ، این نوگل نوشکفته، با ظهور دوباره اش لبریزم کرد. چه قدر زمانی که هوازی شدید کار
روزی فقیری به در خانه مردی ثروتمند می‌رود تا پولی را به عنوان صدقه از او بخواهد.
هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنید که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگیری دارد که چرا فلان چیز کم ارزش را دور ریختید و مال من را این طور هدر دادید؟! 
مرد فقیر که این را می‌شنود قصد رفتن می‌کند و با خود می‌گوید وقتی صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضای خانواده‌اش این طور دعوا می‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقیری ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خان
از قدیم می گفتند و راستش این روزها هم میگن که: خانه ها روح دارند.
نه از آن روح های ترسناک و داستانی که روح آدم هایی که قبلا اینجا زندگی میکردند،هنوز هم هستند.منظور من از روح هر خانه 
یک چیز دیگه است.
وقتی پات رو توی یک خانه میگذاری اینقدر حال خوب میاد طرفت که شب موقع خداحافظی به صاحب خانه میگی: خیلی خوش
گذشت،نمیدانم چرا اما خیلی حال و هوای خونتون خوبه.اما یک وقت هایی از بعضی خانه ها هم که میای بیرون ته دلت میگی:
چقدر دلگیر بود،چقدر خسته ام،چرا یه
ظاهر معنوی، باطن دنیوی؛واعظان اخلاق، عالمان دینی چنین‌اند. این بازیگران. ظاهر دنیوی، باطن معنوی؛ هیچ کس نمی‌تواند عارفان را تشخیص دهد. 
عشق‌ورزان شبیه زندگی‌اند، لباسشان لباس مردمان، از صحنه‌ها به دور، صحنه‌گردانان، در قلبها در صدر. 
حلمی | کتاب لامکان
آقاااااا :))
الان عکس تکنسینهای پزشکی چینی رو ماسک زده کنار مقامات مسوولین بهداشت و هلال احمر ایران دیدم که محض رضای خدا یکیشونم ماسک نزده بود :| :/ :))
الان علت حضور کمرنگ مسوولین رده بالا در صحنه ی مبارزه با کرونا رو متوجه شدم :D مسوولینِ فروتن و خدومِ نظامِ ما علاقه ی شدیدی به عکس یادگاری از خدماتِ بی دریغ و بی چشمداشتشون به مردم رنجدیده دارن :دی
این طفلیا با ماسک توی عکسا فردا معلوم نمیشه کدوم مسوول در صحنه بوده زحمات خالصانه و بی ریاشون هدر می
با سلام خدمت تمام کاربران عزیزتمام دوستانی که قسمت میشود به زیارت سالار شهیدان امام حسین(ع) در اربعین بروند از صحنه هایی که در راه میبینند عکس گرفته و همراه با نام خود برای ما در پی وی سروشمان از طریق منو بالای وبلاگ ارسال کرده تا با نام خودتان پخش کنیم و یادتان نرود برای ما هم دعا کنید.البته دوستانی که به این سفر نمیروند از صحنه هایی چون راهی کردن زائران،مراسمات و راه پیمایی ها و... عکس گرفته و برایمان ارسال کنید.بازم التماس دعا...
ته دلم خالی شده . چرا ؟ چون دلم قرص بوده به آدم ها . اولش با رفتن حاج قاسم دلم خالی شد . بعد با اومدن مردم به میدون و جواب سپاه پر شد از امید . و بعد با اشتباه سپاه باز خالی شد ... این ها همه اسباب بودن و همه کاره خداست . اگه خدا حاکم دلم می بود هیچ وقت خالی نمی شد ... این خانه ، خانه ی توست ... برگرد ...
در یکی از صحنه‌های «من، دنیل بلیک» در یک بانک مواد غذایی دولتی نظام سرمایه‌داری کشور انگلستان که در آن به طبقه‌ی فرودست سهمیه‌ی مواد خوراکی اختصاص می‌یابد، مادری یکی از کنسروهای لوبیا را در گوشه‌ا‌ی بلادرنگ و به دور از چشم دیگران باز می‌کند و با ولع تمام، بی‌اراده به دهان می‌ریزد و ناگهان درهم می‌شکند. کسی که پیش از آن هرگز، گرسنگی طاقت‌فرسایش را به‌خاطر شرافت و عزت‌نفسش به‌رو نیاورده‌است.  
یکی از شوک‌آورترین و تاثیرگذارترین ص
دانلود رایگان فیلم سینمایی چشم و گوش بستهفیلم سینمایی چشم و گوش بسته با سه کیفیت عالی برای دانلود قرار داده شده است.
مردی توسط یک زن تبهکار کشته می‌شود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت می‌کنند. یکی صحنه قتل را ندیده چون نابیناست، آن یکی هم فقط صحنه را دیده چون ناشنواست! آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند که از این مهلکه جان سالم به در ببرند…
بازیگران:امین حیایی، بهرام افشاری، آناهیتا درگاهی، مسعود کرامتی، لیندا کیانی، محمدرضا صولتی، مانی حقیق
پیغپبر.ص فرمود خانه های خود را بتلاوت.  قران روشن کنید و انهارا گورستان. نکنید   چنانچه یهود  ونصاری کردند در کلیسا ها و عبادتگاه های خود نماز کنند ولی خانه های خویش را معطل گذارده اندو در انهاعبادتی. انجام ندهند زیراکه هرگاه.در خانه بسبارتلاوت قران شد خیر و برکتش  زیاد شودواهلان بوسعت رسند و ان خانه برای اهل اسمان درحشدگی داردچنانچه ستارگان اسمان برای اهل زمین میدرخشد
فصل 1
من و جاش ازخانه جدیدمان متنفر بودیم. البته این را بگویم که خیلی بزرگ بود و در مقایسه با خانه ی قدیمی مان،یک خانه اشرافی حسابی بود؛یک خانه آجری قرمز بلند،با سقف کج سیاه و چند ردیف پنجره که سایبان های سیاهی داشتند. از خیابن که نگاهش کردم،با خودم فکر کردم،که خیلی تاریک است.کل ساختمان یک جوری تاریک بود،انگار خودش را تو سایه ی درخت های پیر و گره داری که رویش خم شده بودند،قایم کرده بود. با اینکه فقط دو هفته از ماه جولای میگذشت،حیاط جلویی پر از
یوگا در خانه ؛ بسیاری از خانم‌ها به علت مشغله کاری و نداشتن زمان کافی برای انجام ورزش به خصوص یوگا قید این ورزش کردن را می‌زنند در این مقاله قصد داریم به نحوه حرکات یوگا در خانه اشاره کنیم با جیمیتو همراه باشید.

ادامه مطلب
های با یک تن اَتن کی میشود؟!
این وطن بی ما وطن کی میشود؟!
گر نباشد از توهم این سرزمین
خانه آباد من کی میشود؟!
یک کلید خانه پیش من یک کلید خانه پیش تو ...
صدای عشق میرسد برای تو برای من 
خدا یکیست جان من خدای تو خدای من 
سرود سبز همدلی صلاح عشق میزند 
تا که گلوی تو شوم تا که شوی صدای من 
مرا به باغ میکشد ترانه ها یکی یکی 
یکی برای دوستی یکی برای زندگی 
شکفته باد یاسمن خجسته باد این وطن 
ترانه های نسترن یکی به تو یکی به من 
یک کنار باغ نسترن یک کنار با
باگریه می سرایم این شعرکربلارا/تا همنوا بگردم پیغمبروخدارا/بهر حسین مظلوم این اشک مثل زمزم/داردرخ اجابت هرپرده دعارا/یک کاروان رسیده درکربلای مولا/تفسیر مینماید اوصحن نینوارا/مولاحسین ویاران آزاده وشریفند/دشمن به دل گرفته کینه زمرتضارا/هرتشنه لب گرفته تصویرآب آنجا/برکوفیان بیاموز آن گلشن عطارا/سرهازتن جداشد درپیش چشم زینب/برروی نیزه بنگر تمثال آشنارا/درقتلگاه آقاشدصحنه قیامت/اینک نمامجسم آن صحنه وفضارا/آتش گرفته خیمه سجاد هم درونش/خ
سالها بود نماز شبش ترک نشده بود شب شهادت حضرت رقیه س صحنه آوردن سر امام حسین ع برای حضرت رقیه س را نشانش داده بودند. چهار هفته قبل از فوتش یکی از همسایگانش چهارشب پشت سر هم خواب دیده بود که به او می گفتند کفنت را حاضر کن.فکر کرده بود مرگش نزدیک است از همسرش خداحافظی کرده بود و حلالیت طلبیده بود. وقتی دختر کوچک خانم به رحمت خدا رفت کفنی که برای خودش از کربلا آورده بود پیدا نشد. به ناچار به در خانه ی همسایه رفتند و پرسیدند که کفن دارد یا خیر و او ما
سالها بود نماز شبش ترک نشده بود شب شهادت حضرت رقیه س صحنه آوردن سر امام حسین ع برای حضرت رقیه س را نشانش داده بودند. چهار هفته قبل از فوتش یکی از همسایگانش چهارشب پشت سر هم خواب دیده بود که به او می گفتند کفنت را حاضر کن.فکر کرده بود مرگش نزدیک است از همسرش خداحافظی کرده بود و حلالیت طلبیده بود. وقتی دختر کوچک خانم به رحمت خدا رفت کفنی که برای خودش از کربلا آورده بود پیدا نشد. به ناچار به در خانه ی همسایه رفتند و پرسیدند که کفن دارد یا خیر و او ما

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها