نتایج جستجو برای عبارت :

تباه بودن

فکر کن صبح تا شب پیش زنتی و با اون سکس داری اصولا بعد میای ادعای عشق و عاشقی با یه دختر ۲۰ ساله رو میکنی که تو کونش هم جا نداری.چه برسه به قلبش. بعد منتظری تا هر سال تولد اون دختر فامیلتون که رفته  ترکیه و عکسای لختیش تو پیجش هست بشه تا بدویی زودتر از همه تولدش رو تبریک بگی. 
اگه تباه نیستی پس چی هستی؟
کونی.
و باز هم افسوس از کسی که دوستش میداشتم. از دوست داشتن و ...
«٢٢»أُولئِکَ‌ الَّذِینَ‌ حَبِطَتْ‌ أَعْمالُهُمْ‌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ‌ وَ ما لَهُمْ‌ مِنْ‌ ناصِرِینَ‌ آنان کسانى هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و هیچ یاورى براى آنها نیست. پیام‌ها: ١-گاهى یک انحراف،تمام اعمال شخص را تباه مى‌کند. «حَبِطَتْ‌ أَعْمالُهُمْ‌» ٢-براى گناهانى همچون پیامبرکُشى،شفاعتى در کار نیست. «ما لَهُمْ‌ مِنْ‌ ناصِرِینَ‌» 
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهمو سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :1 . به همه نمی توانم کمک کنم2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!!
 تایمی که بلیط رزرو کردم مال n روز دیگه اس. در نتیجه روز شماری برای رسیدن اون روز، یعنی روز شماری برای رسیدن دانشگاه! با این تفاسیر اگه بلیطشون رو گرون نکرده بودن و اگه من در توانم بود یقینا یه بلیط برا همین فردا هم رزرو میکردم! 
روزشماری مال کسیه که بعد از این خوشحالیای نه چندان بزرگ هم هدفی ارمانی چیزی تو زندگیش باشه! منو نگا؟ تباه از فاک. 
میگفت تاکید بیش از حد بر ایگو، زندگی مارو تباه میکنه اتفاقا، فروید باید ساکت بشه. نزدیکی بیش از حد بر ابژه(شی ء، دیگری، دوزخِ سارتر)، موجب اضطراب است. (درد من هم همین بود) به دلیل اینکه ما در جهانِ دیگری، ثانوی هستیم، همانطور که جهان من ابتدا برای خودم است. و ترس از دوم بودن، ترس از تفاوت معیارها و متر و اندازه های جهان او و جهان من، باعث اضطرابمان است.  اما من ترسم از دست دادنِ دنیای خودم در مواجهه با دیگری ها بود...
لَکان میگفت تاکید بیش از حد بر ایگو، زندگی مارو تباه میکنه اتفاقا، فروید باید ساکت بشه. نزدیکی بیش از حد بر ابژه(شی ء، دیگری، دوزخِ سارتر)، موجب اضطراب است. (درد من هم همین بود) به دلیل اینکه ما در جهانِ دیگری، ثانوی هستیم، همانطور که جهان من ابتدا برای خودم است. و ترس از دوم بودن، ترس از تفاوت معیارها و متر و اندازه های جهان او و جهان من، باعث اضطرابمان است.  اما من ترسم از دست دادنِ دنیای خودم در مواجهه با دیگری ها بود...
واقعا چرا نمیخوابم؟!
عایا هنوز شک دارم که چشمام از کاسه در اومده از بس ب گوشی نگاه کردم؟
کاش حداقل دو قسمت از سریالو میدیدم یا دو صفه کتاب میخوندم!
این عمر تباه شده پای گوشی از همه تباهی ها تباه تره!
پس کی میرسه اون زمان موعود ک توش شبا زود بخوابم و صبحا قبل طلوع آفتاب بیدار باشم به خورشید سلام کنم؟؟!!
اونهمه برنامه ریزی رو کی قراره بشینی بنویسی و بعد بهشون عمل کنی؟
کی قراره برم باشگاه؟
کی قراره برم کلاس زبان؟
کی قراره برم کلاس حفظ؟
پس خبرم کی قر
نام اثر: تباه Depraved
کیفیت:   1080     720
امتیاز: IMDb 5/10
ژانر: ترسناک | هیجان انگیز

مخاطب: این فیلم به افراد زیر 13 سال توصیه نمی شود.

خلاصه فیلم :
در فیلم Depraved ، یک دکتر جراح بعد از یک حادثه ای اضطراب تمام وجودش را فرا می گیرد. او تصمیم می گیرد تکه های بدن مردی که دچار جراحت بسیاری شده است را دوباره بهم متصل کند، اما بعد از این کار اتفاقاتی رخ می دهد...

ادامه مطلب
نام اثر: تباه Depraved
کیفیت:   1080     720
امتیاز: IMDb 5/10
ژانر: ترسناک | هیجان انگیز

مخاطب: این فیلم به افراد زیر 13 سال توصیه نمی شود.

خلاصه فیلم :
در فیلم Depraved ، یک دکتر جراح بعد از یک حادثه ای اضطراب تمام وجودش را فرا می گیرد. او تصمیم می گیرد تکه های بدن مردی که دچار جراحت بسیاری شده است را دوباره بهم متصل کند، اما بعد از این کار اتفاقاتی رخ می دهد...

ادامه مطلب
زنجیر خبرهای بد پاره نمیشود.به غیر فجایع عمومی در زندگی شخصیمان‌ هم خبری نیست.البته از نوع خوبش!وگرنه من که دم به دم مورد هجوم پاتک‌های زندگی قرار میگیرم.
امروز صبح یکی دیگر،راستش کمی سر شده‌ام.با خودم فکر کردم دو هفته دیگر این یکی همچنان مشکلت باقی میماند؟ جواب نه‌ای که خودم به خودم دادم کمی آرامم کرد.گوشی را برداشتم و به لی‌لی گفتم از دوشنبه در اموزشگاه میبینمش و به دوشنبه‌ فکر کردم که لااقل تا آن موقع از آتش رد شده‌ام.آنجا میتوانم شبی
این روزهای کثافت هم روزی بالاخره تمام خواهد شد. حال یا در زمان ما یا در زمان کسانی که بعد از ما خواهند آمد. روزی که دیگر مستبدان در راس امور نخواهند بود.
و البته کسی باور نخواهد کرد ما چه زجری کشیدیم در این مملکت گل و بلبل. چه آرزوها و رویاهایی که از ما تباه نکردند، چه باورهایی که در ما نسوزاندند.
تا همین چند سال پیش، من جزو اون دسته از آدم‌ها بودم که درکی از علاقه‌ی دیگران به کوهنوردی ندارن و به نظرشون تا وقتی جنگل و دریا باقی مونده، بالا رفتن از یه کوهِ بی آب و علفِ سنگی خیلی حرکت تباه و حوصله سربری میاد. بعد‌ها، یه بار رفیقی که علاقه‌ی زیادی به این حرکت‌های تباه داشت منو با خودش برد کوه و اونجا بود که یه بار دیگه بهم ثابت شد قبل از اینکه درباره دوست داشتن یا نداشتن چیزی نظر قطعی بدم باید تجربه‌ش کنم! برخلاف تصورم، کوه و اراده‌ای ک
سرما خوردم و خود سرانه برای خودم سفیکسیم ۴۰۰ تجویز کردم. عاطفه بهم میگه تو کارت با این دوا درمونا خوب نمیشه، باید بری دکتر.
(اینکه به نظرتون بی مزه و لوس بیاد رو درک می کنم، اما خواستم بگم اونقدم تباه نشدم همچین چیزی رو پست کنم. طنز نهفته ای در عمیق ترین لایه هاش داره و من باید ثبتش می کردم :)
تا همین چند سال پیش، من جزو اون دسته از آدم‌ها بودم که درکی از علاقه‌ی دیگران به کوهنوردی ندارن و به نظرشون تا وقتی جنگل و دریا باقی مونده، بالا رفتن از یه کوهِ بی آب و علفِ سنگی خیلی حرکت تباه و حوصله سربری میاد. بعد‌ها، یه بار رفیقی که علاقه‌ی زیادی به این حرکت‌های تباه داشت منو با خودش برد کوه و اونجا بود که یه بار دیگه بهم ثابت شد قبل از اینکه درباره دوست داشتن یا نداشتن چیزی نظر قطعی بدم باید تجربه‌ش کنم! برخلاف تصورم، کوه و اراده‌ای ک
✅ سه چیز برادر را از برادر جدا می کن✅ سه چیز برادر را از برادر جدا می کند
1.زن 2.زر 3.زمین
سه چیز در زندگی یکبار به انسان داده می‌شود.
1.والدین 2.جوانی 3.شانس
سه چیز دلتنگی می آورند.
1.مرگ والدین 2.مرگ برادر 3.مرگ فرزند
سه چیزدردنیا لذت بخشند.
1.آب 2.اتش 3.آرامش
سه چیز را هرگز نخور.
1.غصه 2.حرام 3.حق
سه چیز باعث سقوط انسان است.
1.غرور 2.دشمنی 3.جهل
سه چیز را باید افزایش داد.
1.دانش 2.دارائی 3.درخت
سه چیز انسان را تباه میکند.
1.حرص 2.حسد 3.حماقت
سه چیز را همیشه بخ
من فیزیوتراپی روزانه یه دانشگاهی تو تهران آوردم، آزاد رو یه رشته خوب (دندون یا پزشکی، نمیگم کدوم که شناسایی نشم)، قبول شدم ولی چون خیلی دور بود از خونه مون دنبال نکردم، یه کم هم آدم بی خیال و تنبلی هستم متاسفانه، بعد همین دو روز پیش به خانوادم گفتم اول کلی دعوام کردن و بعد که برای ثبت نام اقدام کردیم دیدیم تموم شده مهلتش، گفتن تکمیل ظرفیت داریم، حتما قبولی ثبت نام کن، که تو تکمیل ظرفیت پزشکی شهر خودمون رو میارم، اصلا بیخیال اون یکی.
ولی من چرا
حسابی خرد شده‌ام. دیگر به هیچ‌کار نمی‌آیم. درست یادم نیست که کدام روز از پاییزِ پارسال بود که یاد امروزم افتاده بودم: واضح، چون جریان آب. اما آن‌روزم فراموش شده است: غریب، چون سنگی با بارانِ دیشبش. تنها صدایت را به یاد دارم. از آنوقت، اینجا همیشه دستی، ردّ حرفِ آخرش را بر سینه‌ی سطحی تجدید می‌کند که: "نه". و هربار که به تحلیل آن ردّ نامیرا ایستادم، روشنم شد که این ماده حل نشدنی است.
خواسته و ناخواسته، هر چه که باشد فاجعه‌ای به بار آمده است. فا
بعضی وقتها بصورت اتفاقی و در حین عوض کردن کانال های تلویزیون روی شبکه آموزش متوقف میشم، یک یا چند آقا رو می بینم که در حال شعبده بازی هستن! کنجکاو میشم ببینم از کلاهشون خرگوش در میارن یا از داخل حلقه آتش رد میشن. اما متعجب تر از قبل میبینم که نه، ایشان معلم های کنکور هستن که با لطایف الحیلی در حال آموزش هستن، حالا چی آموزش میدن؟ الله اعلم! دیروز که با یکی از این برنامه ها برخورد داشتم، دو تا آقای جوان بودن که مثل اندی و کوروس یک بند (Band) آموزشی ت
.
"اتحاد و اشتراک در درک و عقیده و جهت، آرامش و سکون میاورد. هرگاه جامعه ای به این حالت افتاد به مرگ نزدیک میشود؛ چه زندگی جنبش است و جنبش را آتشهای ضروری تناقضات و اختلافات گرم نگه میدارد. آنجاها که آزادی افکار نیست و اندیشه ها با هم تصادم ندارد فکر میمیرد و اندیشه ای که در میدان با رقیبی گلاویز نمیشود و به مانعی بر نمیخورد خود از رفتن باز میماند و تباه میشود." 
علی شریعتی 
کویر
.
فهمیده‌ام که زندگی بی‌رحم است و دعاها ، زجه‌ها ، گریه‌ها ، خدانکنه‌ها ، امیدها و آمال ما ذره‌ای در این بی‌رحمی خللی وارد نمی‌کند ، زندگی همچنان میتازد و میتازاند و ما با دست‌آویزهای کودکانه‌ای مثل عادت و تقدیر و سرنوشت  این لجنزار تباه را مسخره‌تر میکنیم. چقدر ضعیف و حقیریم وقتی سپر می‌اندازیم و میفهمیم که هیچ چیز نیستیم ، هیچ چیز ، جز یک تسلیم شده در برابر تمام آنچه که از توان و قدرت ما بیرون است ، که اینها غالبا همان مهمترین و جانکا
اومدن خونتون. از روز قبلش توی فکرم بود که چه کار‌هایی با هم می‌کنیم. ولی نکردیم. همه چیز خیلی پاک و زیبا بود. صبح یه صبحانه ساده، کلی حرف زدن و بازی با دارت. بعد از ظهرش پیتزا و بازم بازی با دارت. همه این پنهان‌کاری ها زیبا‌یی‌های خودش رو داره.
بهت گفتم که دلم می‌خواست که چیکار کنم باهات. بهم گفتی قلبت نامنظم می‌زنه. دوستت دارم چیزی بود که گفتم و میمیرم برات جیزی که تو گفتی.
I have you now. But still...............I will never really have you.
تو رفتی پیش یه مشاور و بهت گفته
 علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود دوست دارم که برای دو خصلت شیعیان ما بقدری از گوشت بازویم فدا دهم کمی حوصله وکمی راز نگهدارد 2 امام صادق ع فرمود مردم بدو خصلت مامور شدند ولی اندو را تباه کردند واز دست دادند 3 سلیمان بن خالد گوید اما صادق  ع فرمود ای سلیمان شما دینی دارید که هر انرا از مخالفین ودشمنان  بپوشد خدا عزیزش کند و هر که فاش سازد خدا ذلیلش نماید 
امسال که نیمه شعبان  جمکران بودم یک اتفاق قشنگ افتاده بود، آن هم این ‌که امسال از کشور های مختلف دنیا افراد زیادی را دیدم...
گل‌می‌دادند...چیزی پخش می‌کردند...همه به تب و تاب افتادند...انگاری همه پیر و جوان...مرد و زن...شرقی و غربی...صدای قدم های نزدیک آقا را حس می‌کنند...
انگاری...همه خونشان توی شیشه شده است.... انگاری نفس های هیچ کس دیگر از این هوای آلوده ی شهر بالا نمی‌اید...انگاری زندگی ها یکنواخت شده...همه خسته‌اند...
همه...
امسال که سال خوبی نخوا
دوستان سلام،
امیدوارم در هر حالی که هستید خوب و خرم باشید. در کمال صحت و سلامت و در کنار عزیزانتون با ثبات قدم به سمت هدف‌هاتون در حرکت باشید. عزیزانِ دل از تون می‌خوام که در لحظه‌های شیرین یادگیری و همچنین در لحظه‌های خوش در کنار هم بودن که توأم است با خنده‌های پر از انرژی‌تون، ما رو هم از یاد نبرید. زندگی شاید همین لحظه‌های یادگرفتن و کشف کردن باشه. زندگی شاید همین لحظه‌ای به یاد هم بودن باشه. زندگی شاید همین خنده‌های گاهگاهی و قهقهه آم
رابطه متقابل نماز و شهوت اگر مبتلا به شهوت شدى، در نمازت تجدید نظر کن حتما دچار سهل انگارى در نمازت شده ای.
فخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ ۖ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا
« آن گاه بعد از آنان نسلی به جایشان آمدند که نماز را تباه کردند، و پیرو خواسته های نامشروع شدند، پس به زودی به گمراهی خواهند رسید [که نتیجۀ آن، دوزخی شدن است]»
سوره مریم آیه 59
    حرف خواب بود، یادم افتاد که سالهای دانشگاه گاهی پیش می آمد که وقت خواب ظهر یا حتی شب، روی تشک را پر از مداد و خودکار و لایتر میکردم و بعد روی آنها میخوابیدم که جایم راحت نباشد و هم کم بخوابم و هم راحت تر از خواب بیدار شوم و اینطوری بتوانم بیشتر درس بخوانم. برای همسرم که اینها را تعریف کردم، شاخ در آورده بود.
خلاصه ما بیست و چندسالگی هایمان را اینطوری تباه کردیم. ما را از 30 و الی آخر نترسانید.
  دعای بیستم : 
برای مکارم اخلاق و کردار پسندیده
پروردگارا رحمت تو بر محمد و آل محمد(ص) الهی ایمان مرا به کاملترین مراحل ایمان برسان و یقین مرا به فاضل ترین مراتب یقین منتهی گردان. 
نیّت مرا بهترین نیّت ها و عمل مرا به بهترین اعمال برسان .
خداوندا نیّت خیر مرا وافر گردان و به لطف خود اندیشه ی پاک عنایت کن تا به یقین برسد .
ما را با صلاح حال خود نیرو و حمایت فرما تا آنچه تباه شده بصلاح برگردد.
خدایا رحمت بفرست بر محمّد و آل محمّد(ص) 
خدایا کفایت کن
  دعای بیستم : 
برای مکارم اخلاق و کردار پسندیده
پروردگارا رحمت تو بر محمد و آل محمد(ص) الهی ایمان مرا به کاملترین مراحل ایمان برسان و یقین مرا به فاضل ترین مراتب یقین منتهی گردان. 
نیّت مرا بهترین نیّت ها و عمل مرا به بهترین اعمال برسان .
خداوندا نیّت خیر مرا وافر گردان و به لطف خود اندیشه ی پاک عنایت کن تا به یقین برسد .
ما را با صلاح حال خود نیرو و حمایت فرما تا آنچه تباه شده بصلاح برگردد.
خدایا رحمت بفرست بر محمّد و آل محمّد(ص) 
خدایا کفایت کن
هی میخواستم بیام و اونچه این مدت به حالم گذشته رو بنویسم دست و دلم نمیرفت.دلتنگی کجاس؟پیش من.
میخوام کوتاه بنویسم کوتاه و مختصر،اما همونم نمیتونم.
 م.آ و ا.م،"متری شیش و نیم" و "چهار انگشت".
تعطیلات تموم شد و تباه.
دروغ اول اپریل چیه؟چی میشد به بهونه ی همون میومدی بگی دوسم داری و مسخرم کنی.
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_نهم
.
رسیدم دم در خونه کلید تو دستم دستم رو در 
ولی دلم نمی خواست پا تو اون قبرستون ارواح بگذارم
چشمام رو بسته بودم و فقط آرزو می کردم هیچکی رو نبینم
در را باز کردم و رفتم تو 
مامان و بابا سر میز شام بودن
مهری خانوم تا منو دید اومد جلو
_فدات شم کجا بودی تا الان دلم هزار تا راه رفت ساعت داره ده میشه
به یه سلام بسنده کردم و رفتم سمت اتاق 
که صدای بابا بلند شد
_تا این موقع نگفتی کجا بودی؟
_بیرون
_بیا بشین
_میل ندارم
_مدارکت رو فردا ب
نه اینکه هیچ مهم نیست،  اشتباه نکنفرار از حقیقت این حس واین گناه نکننمی شود بروی باورش کمی سخت استخریدنی برای خودت ،ناله اشک وآه نکنلگد نزن تو به بخت شریف یک عاشقخراب از سرلج  خانمان یار بی پناه نکننگو که عرصه به رویم عجیب بس تنگ استگشای بغض گلو را، هق هق وآه آه نکننزن تو سنگ ملامت مرتبا من رانگاه ناز خودت را دریغ از این بی پناه نکنبه راه گم کرده شبیه است حال من حالابیا تو نوررهم باش، نقاب بر رخ ماه نکنبس است دگر اینهمه قرار و فراربیا به عشق چ
آنکه به پای عشق میماندهمدم سوزِ اشک میشودکور میشودآری تباه میشوداما فقط دنیایش را تباه کردهدر عوض به هیچ مکانی تعلق نداردکه عشق همه استودر عین هیچ کجا نیستمنزل عشق عالم استاما عالم همچنان از عشق خالی..وآنکه عشق را منکر گرددو سر بی آن به بالین نهدسری بی سوداسری بی عذاب وجدان..هر کجا رودهرچقدر به روی دِلش نیاورداز عذاب عدالت ِ یکتایِ عشق رها نگرددو سوختن کشندگان ِ عشق ،سوختن خود استقتلی که امتداد میابد..تا جایی که عشق هنوز درد است..تا جایی که
هیچگاه فکر نمی کردم آخرین روز فروردین چنین نحس باشد،تا کنون فکر میکردم محکومم به حبس مدت دار و سپس آزاد میشوم، امروز فهمیدم که حبس ابد خورده ام و شاید اگر مطابق میلشان رفتار کنم، تخفیف در مجازات شامل حال من بشود اما به قیمت تباه شدن روزهای جوانی ام...
راستی آرزوهایم هم حکم اعدام در ملأعام خورده اند،به خاطر حرف مردم....
امام باقر ع می فرمود جماعتی از مسلمین به سفری رفتند و راه گم کردند نا بسیار تشنه شدند کفن پوشیدند از جاده برکناری رفتند و خود را بریشهای در  خت که اندک رطوبتی داشت چسباندند پیر مردی سفید پوش نزد انهاامد و گفت برخیزید باکی بر شما نیست این آبست آنها برخاستند و آشامیدند سیراب گشتند کی ستی تو خدایت رحمت کند و گفت من از طائفه جنی هستم که با رسولخدا ص بیعت کردند من از رسولخدا ص شنیدم که فرمود مومن برادر مومن است چشم او وراهنمای او است پس شما نباید د
شمع اندر شب بسوزد، عمر خود سازد تباه،
می دمد صبح سفید و میشود روزش سیاه.
گرچه شمع اندر سرش باشد کلاهی همچو زر،
بامرام آخر سرش را م یخورد این زرکلاه.
خانه را روشن نماید شمع از سوزش، ولی
گشته است او قاتل پروانه های بی پناه.
هر قدر این عالم فانی شود روشن ز نور،
سبز گردد هر کجایی سایه ها در روی راه.
سعی کمتر کن برای شهد، که از شهد خود
خانه ویران است زنبور عسل هر سال و ماه.
حقتلاشی خلق را چون حلقه در حلقش شود،
از صوابی گر سخن گویی، شود آخر گناه.
هایلایت‌ Hope این پیج رو ببینید، اگه دارید برای چیزی تلاش می‌کنید و سختتونه، یا اصلا حتی اگه هیچی براتون مهم نیست. شاید بعدا طولانی‌تر هم بگم از همه چی، اما فعلا همین.
+ دوست دارم یه کانال بزنم توی تلگرام و فقط از درس خوندنم صحبت کنم، یا ساعت مطالعه بنویسم و عکس‌ میزهای مطالعه بقیه رو بذارم و این‌جور چیزهای تباه.
امشب به زور خودم ُ کشوندم پای ورزش. مطمئن بودم یه چیزی روی شونه‌هام نشسته و پام ُ سنگین می‌کنه. از اون وقتایی نبود که روانشناسان می‌گن خلاف نظر اون غول روی کول‌تون رفتار کنید. چون اون موضوع افسردگی نبود. 
توی یوتیوب دنبال ویدیو در مورد سرطان می‌گشتم واسه زیرنویس زدن، به صفحه‌ی دختری برخوردم که از سال پیش سابسکرایب‌ش کرده بودم. اون موقع آخرین ویدیویی که ازش دیده‌بودم، گریه می‌کرد و می‌گفت سرطان‌‌ش برگشته، امسال دیدم که یک‌سال گذشته ا
4ماه پیش بود.
مرداد یعنی.
یه پست گذاشته بودم در مورد تصمیماتم برا زندگیم که 2ماه قبلش نوشته بودم اینجا و بهش عمل نکرده بودم!
الان باز 5ماه از اون تایم میگذره و بازم دارم می نویسم در مورد همون.
الحق که کم کاری کردم.
آی خداجون.
به حق این شب عزیز.
به حق شب شهادت حضرت زهرا
بذار دیگه از این مرحله عبور کنم.
دلم برات تنگ شده.
می خوام پرواز کنم.
چقد رو زمین بمونم.
چقد نماز بخونم ولی همش رو زمین باشم.
بذا حس و حال بندگیت رو حس کنم.
نمی خوام عمرم تباه بشه.
خداااا
 
"اتحاد و اشتراک در درک و عقیده و جهت، آرامش و سکون میاورد. هرگاه جامعه ای به این حالت افتاد به مرگ نزدیک میشود؛ چه زندگی جنبش است و جنبش را آتشهای ضروری تناقضات و اختلافات گرم نگه میدارد. آنجاها که آزادی افکار نیست و اندیشه ها با هم تصادم ندارد فکر میمیرد و اندیشه ای که در میدان با رقیبی گلاویز نمیشود و به مانعی بر نمیخورد خود از رفتن باز میماند و تباه میشود." 
علی شریعتی 
کویر
 
سلام
از نت بیزار شدم... دلم می خواست مثل دو سال پیش برم پیش حاج خانوم و ایشون بگه گوشیت رو‌ بزار پیش من و‌ برو! 
اما دلم اینجوری هم نمیخواد! دلم می خواد که خودم با دست خودم بگذارمش کنار! باید زودتر این‌ کار رو بکنم تا بیش از این تباه نشدم! 
تا بیش از این هر چه کشته ام نسوزوندم و به خاک سیاه ننشستم! 
آدم انقدر سست عنصر، نوبره! 
حالم از خودم و این همه سستی ام بهم می خوره! چقدر راحت شیطون رو کنارم میبینم و همچنان می تازم!
نمی دونم منتظر کدوم معجزه نشست
بعضی متخصصان معتقدند که عبارت اصلی یونانی «خود را بشناس» به معنی آن است که «بدان فقط یک انسان هستی». یعنی همان طور که ما در روان کاوی می‌گوییم، آنچه باید «پذیرفت» یا «با آن کنار آمد»، میل کودکانه‌ی ما به بازی در نقش خدا و نیاز همه‌جایی‌مان به اینکه طوری با ما رفتار کنند که انگار خداییم. (عشق و اراده، رولو می، ترجمه سپیده حبیب، نشر دانژه، چاپ اول، صفحه 203)
نگذارید بچه ها گریه کنند، زیرا باران هم غنچه را تباه می کند. (ژان پل سارتر)
بهم گفت مشکل تو و و هم کلاسی هات اینه که این شهر دانشجویی رو به منزله ی محل زندگی در نظر گرفتید..
میگف چرا تلاشتون کم؟
میگف دغدغتون درس نیست..قدر درس رو نمیدونید..
میگف این دور همیاتون.. نخوندناتون تو پنج شنبه و جمعه ها سمه..
دیدم راس میگف..
الان من ب اندازه همین تایمی که رفتم کلاس و دانشگاه واقعا چی حالیمه؟!
همین واحد هایی گذروندیم مثلا..
حتی همون درسایی که 18 گرفتم.. و چ درسی ک 13شدم..
تو ی رنجن علمم! هیچ و پوچ شاید..
راستی شما چیکار میکنید که تو دانشگا
نتونستم عنوانی برای گیج بودن این روزهام پیدا کنم !
دقیقا بعداز اینکه سازمان سنجش اعلام کرد  آزمون ارشد ۲۳ و ۲۴ خرداد برگزار میشه گوشیم روشن شد ، درس خوندن تعطیل و یه استراحت کوتاه برای شروع مجدد ....
این چند روز یا بیرون بودم یا خونه رو متر میکردم ...
*گیجی*
الان نزدیک به دوهفته است یه موضوعی باعث شده به سنم به عقلم به هرچیزی که ممکنه یه دختر ۲۲ ساله داشته باشه شک کنم ...
یه چیزی هی تو سرم میچرخه هی تو سرم میچرخه .... 
دلیلی شده که هم احساس افسردگی کنم
راز سلامتی حکیم بوعلی سینا درتغذیه
افراد تندرست هرگاه غذای دیر هضم میخورند نباید بدنبالش غذای زود هضم بخورند زیرا غذای 
دیر هضم راه وارد شدن غذای زود هضم رامیبندد بنوعی غذا تباه شده و هرچه که با ان مخلوط
میشود تباه میشود .
همچنین زمانیکه غذای  زود هضم  ولغزنده میخورید غذای سخت  نخورید زیرا باهم  در معده 
مخلوط شده وهردو هضم نمیشود .
شخص تندرست باید آنقدر بخورد که احساس سنگینی نکند زیرا پرخوری باعث کند ذهنی میشود 
در هنگام صرف غذا به هیج عن
یکی از دانشجویان از من سوال کرد که حسرت چه اشتباهی در گذشته خود را می خورید؟
 
یاد وقت هایی افتادم که تلف کردم(حیف)
خیلی کلاس ها که لازم نبود شرکت کنم
آهنگ ها و فیلم هایی که نگاه کردن یا نکردنشون فرقی نداشت(چیزی یاد نگرفتم)
خیلی جلسات که میشد نرفت و فقط زمان آدم رو تباه می کرد
 
این روزها خوب می دانم چه کنم
به محض اینکه احساس کنم کتابی، فیلمی، شخصی یا هر چیزی برام یادگیری نداره یا حتی به مسیر اشتباه می بره
راحت کنار می گذارم (مگر بعضی موارد خاص )
کم و بی ارزش و احمق و فلان دونستم خودم:|
مثلا اگه سایتی رو دنبال کنم که کتاب و فیلم معرفی می کنه، بعد ببینم بیشتر کتابا و فیلماشو میشماسم و خوندم/دیدم، نمیگم ای ول چقدر فیلمای خوب دیدم و کتابای معروف خوندم:| میگم چه سایت خزیه که فیلما و کتابایی که من میشناسمو معرفی میکنه:))
اگه تو یه درس خوب باشم و تستای فلان کتاب کار رو خوب بزنم نمیگم ای ول چه خوب یاد گرفتم یا تو این درس چه خوبم:| بلکه میگم چه کتاب کار آبکی و مسخره ایه که حتی من جلبک هم تستاشو خوب م
اسپویل چیست | معنی واژه اسپویل
 
اسپویل برگرفته از واژۀ Spoil است و به معنای لو دادن، ضایع کردن، از بین بردن و خراب کردن است.اصطلاحا به لو دادن و مطرح کردن داستان و ماجرای یک کتاب یا فیلم برای شخصی که از آن موضوع خبری ندارد، اسپویل کردن می‌گویند.همچنین به توصیفی از یک متن یا داستان که ممکن است ترتیب وقایع و جزئیات مهم یک داستان، فیلم و ... را لو دهد و باعث شود که خواننده، تمایل خود را برای مطالعه کردن متن اصلی از دست بدهد، اسپویلر یا افشاساز گفته
همیشه دلم میخواست فرزند یه خانوم و آقایی میبودم که شدیدا عاشق هم بودن و بعد ازدواج کردن از این عشقای اسطوره ای! ولی بعدا به این نتیجه رسیدم اگه عشق باشه حتی کم زندگی یه رنگِ دیگه ای داره. متاسفانه ازدواج مادر و پدرم کاملا از روی منطق اینکه این خانم یا آقا برای زندگی مناسبن اتفاق افتاده و کمترین علاقه ای حداقل از طرف مادرم نبوده. باورش یکم سخته ولی طی این بیست و چند سال زندگی مشترکشون مادرم حتی یه بارم پدر رو به اسمش صدا نکرده و همیشه حرفاشو با
آن قسمت از وجودم که مازوخیستی زیر پوستی دارد هر لحظه فریاد برمی‌آورد که آهای دختر!
های دختر!
باید این روز‌ها و شب‌ها را به یاد سال گذشته و این روزها و شب‌هایش، سیاه و تباه کنی.
باید افسرده‌ی افسرده شوی و آسمان دلت را ابری کنی و بگذاری چشمانت ببارند.
این روزها و شب‌ها بخشی از وجودم مصرانه میخواهد زانوی غم بغل گیرد.
 
پ.ن: دیروز خوشحال بودم، امروز منتظر دو چیز بودم، تو بی‌خبری و نشدن گذشت! غمگین‌ترین شدم. انگار که قراره غمگین‌ترین هم بمونم ت
کتاب جامعه شناسی و دینیم به وضعیتی دچارن که اگه دست کسی بیفتن میتونه ازشون به عنوان مدرک ارتداد استفاده کنه و اصلا اگه دیگه خیلی معتقد باشه در جا تو خیابون اعدامم کنه:))
انقدر من اظهار لطف کردم توشون یعنی:)) 
گاهی خودمم به خودم میگم خاک تو سرت این چه وضعشه آخه؟:)) ولی خب آدم نمیشم که. خلاصه اگه من مردم اول این دو تا کتابو بسزونید بعد اینجا رو حذف کنید:))
.
پ.ن1: در نقش یک عنصر تخریبگر و از اونجایی که موفق نشدم در عرصه های دیگه ی خانواده اندیشه ی برابر
نشانه های انسان صبور
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: 
علامَةُ الصّابِرِ فِى ثَلاثٍ: اَوَّلُها، اَنْ لایَکْسِلَ، وَالثَّانِیَةُ، اَنْ لایَضْجُرَ، وَالثّالِثَةُ، اَنْ لایَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ عز و جل لاِنَّهُ اِذا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ اِذا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ، وَاِذا شَکا مِنْ رَبِّهِ عز و جل فَقَدْ عَصاهُ
نشانه انسان صبور در سه چیز است:◽️۱ـ اینکه کسل نمی‌شود.◽️۲ـ دل تنگ نمی‌شود.◽️۳ـ از پروردگارش شکایت نم
تا به کی 
قرار بر دمیدن به شمع‌هاست؟
شمع‌های هرزِ نانجیب که
از دل سیاه کیک‌های تلخِ سرزده
با جرقه‌ای جوانه می‌زنند
بی بهانه‌ای، زبانه می‌کشند
آتشی به دامنِ جهان ما،
روزهای مرده از جنون فکر،
روزهای بُرده از دیار بکر
می‌زنند
قدرتی نمانده تا
یک ‌نفس نگاه دارم آتش لجوج را
می‌کشد و می‌برد
روزهای انتظار و تا همیشه کوچ را
می‌شماردم که چندمین منم
چندمین نیامده که رفته‌ام
چندمین نرفته‌ای که مانده‌ام
چندمین کسی که در میانه‌‌ام
نارسیده‌ا
بعضی وقتا....
بعضی وقتا هیچی نمیشه گفت فقد باید سکوت کرد
امروز تقریبا تا مرز گریه پیش رفتم.یه لحظه قیافه خودمو تو انعکاس شیشه قطار دیدم و خودمو جمع کردم
ما هیچک کدوممون نمیدونیم توی زندگی بقیه چی میگذره بقیه هم نمیدونن توی زندگی ما چی میگذره
فقط یک روز ازش خواهم پرسید.حتا اگر آخرین روز زندگیم باشه

پ ن:  امروز فهمیدم جدا شده! خیلی ناراحت شدم براش.فهمیدم ت هم داره بهش نزدیک میشه و دیگه مطمن شدم نقشه هایی تو کله داره و باز هم نگرانم براش.نگرانم ب خ
با دیدنش گریه کردم. دلم سوخت چون فکر می‌کنم حال و روز خیلی از جوون ها همین جوریه. افکار و چارچوب هایی تو ذهنشون دارن که توسط خودشون ساخته نشده، بلکه بخاطر محدودیت ها و فشار های خانواده ایجاد شده. بخاطر رفتارهای نادرست والدین در ذهن فرزندان نشست کرده و روی تمام ابعاد زندگی‌شون تاثیر گذاشته. چه زندگی هایی که در سایه تفکرات اشتباه و تلقین شده و جای گرفته در ضمیر ناخودآگاه خراب شد ... چه آینده هایی تباه شد ...
آه ای طلای سیاه - آه ای عمر تباه
آه ای سایه ی ماه - آه ای حکم گناه
آه ای رفعت خون - آه ای ماه جنون
آه از سینه برون - آه رنج تو کنون
باز شادی دروغ - باز رویای « فروغ »
آه بد نامی ما - آه رویای جنون
آه
سرهای پر از گوگرد
افکار پر از آتش
اعضا و تن چوبی - بهر تو چه میجویی
بهر تو که محبوبی - بهر تو که مطلوبی
خسته ، پر از اندیشه - اندیشه آزادی
آزادی اندیشه - آزادیه درشیشه
یک مشت به سر ، ریشه 
خشکاندن صد ریشه
اما تو نمیمانی - یک شعله طوفانی
یک شعله بی اتمام - یک شعله
  امام صادق ع فرمود در ضمن سفارش امیرالمو منین ع باصحابش اینست بدانید که قران هدایت شب و روز است یعنی در همه احوال و اوقات و نور شب تاریکست  برای هر سختی ونیازی راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد پس چون بلایی فرارسد اموال خود را سپر جانتان و چون حادثه یی پش امد که مربوط بامر دینست وجز با دادن جان مرتفع نشود ان خودرا فدای دینتان کنید بدانید که هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی است که دینش را برباید همانا پس از رسیدن به بهشت نیاز
ثروت از ذهن شروع میشه!  اگر ذهنیتت درست نباشه و همینطور اعتقاداتت و طرز تفکرت منفی باشه هیچوقت به ثروت نمیرسی. 
 برای رسیدن به موفقیت ذهنیت قدیمیت رو دور بریز و تفکرات منفی رو از خودت دور کن. همه این چیزا بین تو و زندگی که میخوای بهش برسی قرار گرفتن.
بر اساس تجربه های شخصیم و دیدن زندگی دیگران فهمیدم که ذهنیت هم میتونه موفقیتت رو تقویت کنه و هم میتونه اون رو تضعیف کنه. ذهنیت غلط میتونه زندگی یک نفر رو تباه کنه و بالعکس ذهنیت مثبت میتونه زندگی
دین زنده می ماند هماره از خون سیدالشهدا
تا بیاید صاحب الزمان منتقم خون سیدالشهدا
خون می بارد بر عالم به عشق ذره ای از ثارلله
عالم همه معنا گرفته از سجود وجودت یا ثارلله
آیا شود که بفهمیم مهلت تمام گشت و عمری تباه
بلکه کشاند به معنای فهم بی نصیبان را ثارلله.
امروز تنها بودم.هیچ اسنرسی نداشتم.
گفتم خوبه بشینم چیزهایی را از آنها لذت می برم،بنویسم.
نشستم فکر کردم و فکر کردم.....
۱- از با دوستانم بودن لذت می برم....
۲-از با فرزندانم بودن لذت می برم.....
۳-از با همسرم بودن لذت می برم.....
۴_از با پدر و مادرم بودن لذت می برم....
۵- از با خواهرم بودن....
۶-با برادرم بودن....
۷-با خواهرزاده هام بودن....
۸-با پدر و مادر شوهرم بودن....
۹-با خواهرشوهرهایم بودن....
۱۰-با بچه های خواهرشوهر ها بودن....
۱۱-با برادرشور و جاری بودن....
۱۲-در
محبوب من! به خویشتن جفا کردم. این درها باز نمی شوند و من اغلب خودم را سرزنش می کنم که چرا عمر را پشت درهایی تباه کردی که هرگز باز نمی شوند.محبوب من! آیینه ها گفتند که بگویم چقدر خندیدن به شما می آید. وچقدر نگاه کردن،به چشم های شما می آید.محبوب من!همه نقاشی ها وپرتره ها می گویند به شما بگویم که لبخند مونالیزا، اقتباسی از یک تبسم نیمه کاره شماست.محبوب من! چه قدرشادی و امیدبه آینده، به شما می آید. چه قدر دست به سرکردن، روزهای سرد زمستان، به شما می آی
بسم الله الرحمن الرحیم
دین زنده می ماند هماره از خون سیدالشهدا
تا بیاید صاحب الزمان منتقم خون سیدالشهدا
خون می بارد بر عالم به عشق ذره ای از ثارلله
عالم همه معنا گرفته از سجود وجودت یا ثارلله
آیا شود که بفهمیم مهلت تمام گشت و عمری تباه
بلکه کشاند به معنای فهم بی نصیبان را ثارلله.
یاعلی سرفصل خوب درعبادت بودن است/عشق حیدرمعنی آن باولایت بودن است/گشته آغاز پرستش باعلی و مصطفی/شیعه راگویم که بااو درسعادت بودن است/کیست مانندولایت ریشه دین مبین/سروقامت مثل حیدردرشجاعت بودن است/یاوران حضرت او قله های افتخار/رمزاسلام محمدبا بصیرت بودن است/حامی خوب علی شدمثل زهراو حسین/کربلاقاموس دینی درصلابت بودن است/رهبرم سیدعلی راهست تیغ ذوالفقار/چون سلیمانی برایش درارادت بودن است/میرسدکم کم ظهور مهدی صاحب زمان/مسلمین آنجا زمان باش
دوست داشتم وقتی نور گنبدت صورتم را روشن می‌کند و چشمم به پرچمت می افتد، روبه رویت زانو بزنم. دست هایم را به کف حرمت متبرک کنم. چفیه ام را بیندازم روی صورتم و از دست خودم و زندگی که تباه کردم، هق هق گریه کنم و بگویم: ببخش. خوب نیستم که مرا ببینی و حظ کنی. خراب آمدم درستم کنی. شبیه حرف هایی که در خلوت هایم میزدم و تو از افلاک می آمدی پایین. کنارم می‌نشستی و گوش میدادی.
اما نشد. تقصیر کاروان بود یا قلب من قسی شده بود یا شما غصه ها را از قلبم برداشته بو
امروز پنجم اردیبهشته، سال پیش این موقع بهترین روز زندگیم بود، نمی تونم توضیحش بدم واقعا ولی حتی بیشتر از روزی که قهمیدم مرحله دو رو قبول شدم خوشحال بودم، راضی بودم. الان چی؟ الان فقط حس میکنم تنها کسی رو که عمیقا دوست داشتم از دست دادم. و خب منظورم طلا نیست، منظورم خود المپیاده. مصادف شدن مصاحبه ام با آخرین روز دوره باعث شد به سختی بتونم چیزی که بیشتر اذیتم میکنه رو تشخیص بدم ولی الان صد در صد اون تموم شدن المپیاده. 
واقعا احساسم به المپیاد عی
به کثافتی دچارم به نام وقت تلف کردن. عشق ح اغنام کرده و حالا بدنبال یک فانم. زندگی همینقدر بی جلوه و مسخره داره پیش میره، صبح تا ساعت ۱۰ خواب بودم و بعدازظهر یعنی الان می‌خوام بخوابم و کلا یه مقاله گذاشتم جلو روم و چس ناله شر کردم اینور اونور. دلم تنهایی و خلوت و عزلت می‌خواد و دلخوش که یکی دوستت داره، انگار نه انگار میم هم آدمه و دوسم داره! این میل به دوست داشته شدن پیور رو نمی‌دونم چجور جمعش کنم؟ چی شد اینجور شدم؟ از کی! چرا اینقدر بدنبال معش
قرار نیست جواب همه را بدیمقرار نیست همه را خوشحال کنیمقرار نیست همه از ما راضى باشندقرار نیست همه با ما دوست باشندبعضى اوقات ما فکر میکنیم که مسئولیت ویژه اى بر عهده داریم تا رضایت همه را جلب کنیم و جورى رفتار کنیم که همه از ما خوششون بیاد و به همین خاطر زندگى خودمون را تباه میکنیم تا محبوب دل ها باشیم، اونم براى آدم هایى که امروز هستند و فردا نیستند! یادمون باشه که ما مسوول خوشحال کردن همه نیستیم و نباید باشیم سعى کنیم آدماى درست را انت
راز سلامتی حکیم بوعلی سینا درتغذیه
 
افراد تندرست هرگاه غذای دیر هضم میخورند نباید بدنبالش غذای زود هضم بخورند
زیرا غذای دیر هضم راه وارد شدن غذای زود هضم رامیبندد
بنوعی غذا تباه شده و هرچه که با ان مخلوط میشود تباه میشود .
همچنین زمانیکه غذای  زود هضم  ولغزنده میخورید غذای سخت  نخورید
زیرا باهم  در معده مخلوط شده وهردو هضم نمیشود .
شخص تندرست باید آنقدر بخورد که احساس سنگینی نکند
زیرا پرخوری باعث کند ذهنی میشود 
در هنگام صرف غذا به هیج
برای این آینده ی تباه شده، لبخندِ لگد مال شده؟ برای چشمانی ک درخشندگی ـش از دست رفته. برای تمام آن کسی ک رفته و برنگشته؟ برای ایستادن، و تکرار این صحبت ها. برای نگاه کردن، و پلک نزدن برای ساعت ها. برای سردرد گرفتن، شب بیدار ماندن ها. برای سیگار کشیدن، ترک کردن و دوباره کشیدن ها. برای فکر به مرگ، و اجبار به زندگی. برای میل به خوابیدن توی قبر، و ایستادن های زوری توی بیداری. برای خیلی چیز ها. برای تمام این بی اهمیت ها. برای خودم، خودم، برای اندک چیزی
زندگیم همیشه با سختیا عجین شده بود مقصر خودم بودم واسه تک تک اتفاقا و مشکلاتم .قبل از این دختری بودم ساده و معصوم و مظلوم ,که حتی خجالت میکشید سرشو بالا بگیره یه جمله ای رو به زبون بیاره یا از حقش دفاع کنه .دختری بودم با ظاهر خوب و باطن پاک .دختری که حتی از صدای شنیدن جنس مخالفش احساس گناه میکرد ولی بعداز ازدواجش اون دختر ساده و معصوم و مظلوم .زیره باره مشکلات دست و پنجه نرم میکرد با کتکها .حرفای ناجور و خیانتها و تنهایی و غربت و اینکه التماسها و
برای این آینده ی تباه شده، لبخندِ لگد مال شده؟ برای
چشمانی ک درخشندگی ـش از دست رفته. برای تمام آن کسی ک رفته و برنگشته؟
برای ایستادن، و تکرار این صحبت ها. برای نگاه کردن، و پلک نزدن برای ساعت
ها. برای سردرد گرفتن، شب بیدار ماندن ها. برای سیگار کشیدن، ترک کردن و
دوباره کشیدن ها. برای فکر کردن به مرگ، و زندگی کردن های زوری. برای میل
به خوابیدن توی قبر، و ایستادن های اجباری توی بیداری. برای خیلی چیز ها.
برای تمام این بی اهمیت ها. برای خودم، خودم
۵ روز  دیگه بیست و یک سالگیم تموم میشه و من وارد ۲۲ سالگی میشم
مهم نیست مبدا این زمان کی بوده
مهم نیست که گردش زمین به دور خورشید هیچ ربطی به عقل و پختگی نداره
مهم گذشت زمانه
مهم کم شدن ۳۶۵ روز دیگه از عمرمه.. 
امسال هیچ دستاوردی نداشت
درست مثل ۲۰ سالگی 
و مثل ۱۹ سالگی
حس میکنم سه تا ۳۶۵ روزه که فقط دارم گند میزنم
میفهمم دارم خودم رو حروم میکنم 
ولی نشستم به تماشای نابودی خودم
به فنا رفتن.. تباه شدن...
این زندگی به شکل مزخرفی، مزخرفه ولی من دارم اد
گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد.   اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم".  بودن" وقتی میسّر است  که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و  صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد.  در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.  
اگر "بودن " منوط به "نبودن " است.  هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است.  اگر" بودن " منوط به " بودن " است.  حافظ می
امام صادق ع فرمود در ظمن،سفارش امبرالمومنین ع باصحابش اینست و بدانید که قران هدایت شب وروز است یعنی در همه احوال واوقات ونور شب تاریکست برای هر سختی و نیازی  راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد پس چون  بلایی  فرارسد اموال خود را سپر جانتان سازید وچون حادهه یی پش امدکه بامر دینست وجز با دادن جان مرتفع نشود جان خود را فدای دینتان کنید وبدانیدکه هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی  است که دینش را بربابند همانا پس از رسیدن به ببهشت
مدت زیادی بود که چایی رو با گل محمدی و هل دم میکردم و سرانه ماهانه مصرف نبات رو به 60 شاخه رسونده بودم!
هنوزم همونجوری چایی رو فقط با گل محمدی و هل دم میکنم، اما سرانه مصرف نبات رسیده به صفر :(
همیشه دوتا لیوان چایی میریختم! دو تا لیوان با یه قندون که پر از نقل با طعم گلابه. 
میشستم کنار هال و نیم ساعتی با خودم خصوصی صحبت میکردم.
خیلی وقت بود که با خودم دونفره خلوت نکرده بودم که امروز دوباره، چای با گل محمدی و هل دم کردم و دولیوان ریختم و با دوتا نبا
دو روزه تقریبا درگیر کارای خونه جدیدمم.
حس بهتری دارم وقتی توو خونه خودمم
فیلم Her رو بالاخره دیدم.دوستم بهم معرفی کرده بود.
راستش زیاد خوشم نیومد ازش،عاشقانه تباه شده ای بود و تفاله متن  «نوای اسرار آمیز» نوشته اشمیت.
موسیقی جذابش منو نگه داشت وگرنه نه ریتم نگهدارنده ای داشت و نه داستان عجیب و منحصر به فردی!
صرفا یک عشق درپیت و کسل کننده و بدون پیوستگی.
کنش های ناشناخته،روابط پیچیده،اشخاصی با شخصیت پردازی های دم دستی،بازی های لوس و سانتی مان
 حضرت صادق ع فرمود هر اینه خدواند بخاطر انکسیکه نماز میخواند از شیعیان ما  بلا زا دفع کند از انکسکه نماز نمبخواند از شیعیان ما واگر همگی نماز را ترک کنند هر اینه همگی انها هلاک شوند و خداوند بخاطر انکه زکاه دهد از شیعیان ما دفع کند از انکه زکاه نمی پردازد و اگر همگی زکاه ندهند هلاک. گردند  همانا خداوند بخاطر انکه از شبعیان ما حج کند از انکه حج نکند بلارا دفع کند و اگر بترک حج اتفاق کنند هر اینه هلاک شوند و اینست گفتار خدای عزوجل واگر نبود بر ک
زن بودن در جهان مردسالار کار دشواری است ولی زن بودن در جامعه ی ایرانی به نظر دشوار تر می آید. جامعه ای که پُر است از ما مردان بلاتکلیف...زندگی در کنار ما مردانی که همه چیز را با هم میخواهیم خود نوعی خشونت است.پدران ما از مادرانمان تنها خانم خانه بودن را می خواستند. آنها
ادامه مطلب
ما میخوایم ازاد باشیم
ولی خب ازاد بودن یعنی چی
هیچوقت نمیشینیم معنیش کنیم یعنی چی
وقتی بتونیم داد بزنیم یعنی ازادیم
وقتی بتونیم لخت بریم یعنی ازادیم
وقتی بتونیم 
ما روش هایی که انتخاب میکنیم درسته
اما در عمل کارهای اشتباهی میکنیم
در واقع همه کارهایی که تو رو به سمت خودت بودن میبره یعنی ازاد بودن
اما چی؟
لخت بودن؟
لخت بودن انتخاب خودته یا بقیه انقدر تبلیغ کردن فکر میکنی لخت بودن انتخاب خودته؟
ازادی یعنی خودت بودن
منتهی چند  نفر از اونایی که
ساالها پیش، به یک بازی آنلاین به اسم جنگ خان‌ها یا خانوارز اعتیاد پیدا کرده بودم که نمی‌دانم هنوز هم هست یا نه، اما آن روزها اعتیادم به قدری شدید بود که حتی یکی از امتحانات آخر ترم دانشگاه را هم از دست دادم، چون با روز آزاد شدن قلعه‌ها مصادف شده بود و صرف عملیات قلعه‌گیری هم حدود 5،6 ساعت طول می‌کشید، بنابراین نه تنها تمام شب را بیدار بودم، بلکه سر جلسۀ امتحان نرفتم و آن درس را هم حذف شدم.
در گروه یا آن‌طور که می‌گفتیم، قبیلۀ ما، افراد تباه
زن بودن در جهان مردسالار کار دشواری است ولی زن بودن در جامعه ی ایرانی به نظر دشوار تر می آید. جامعه ای که پُر است از ما مردان بلاتکلیف...زندگی در کنار ما مردانی که همه چیز را با هم میخواهیم خود نوعی خشونت است.پدران ما از مادرانمان تنها خانم خانه بودن را می خواستند. آنها دوست داشتند
ادامه مطلب
مرا تهدید نمودند به جرم زن بودن                                  که ناتوان و ضعیف و کم طاقت بودن
مرا به طبخ در آشپزخانه به جارو                                    شستن کهنه کودک تمجید نمودن
که تو زن هستی و همچون ریگی کوچک                          درون رود می چرخی بی هویت بودن
که زن را ناتوان است در امر مدیری                                  که ریگ را در رودخانه سرگردان بودن  
که دنیا بهر زن چشم طمع داشت                                   به سرکوب کردن زن در خانه نمودن
خی
هزار سال منتظر یه اتفاق خوب باش ، عمرا اگه اتفاق بیفته!بعد اتفاق هایی که اصلا احتمالش رو نمیدی بیفته ، چنان طوری از اون بالا میوفته رو مَلاجِت که دیگه نمیتونی راه بری.
یه توصیه برادرانه می کنم بهتون.جزئی از جامعه منتظر نباشید.هیچ کس قرار نیست بیاد . قرار نیست یکی  بیاد و زندگی ما رو گل و بلبل کنه و با انتظار هیچ چیز درست نمیشه.در مواقع سختی ،  یکی از راه های تسکین روح ، پناه آوردن به واژه انتظار هست  ولی انتظار مثل ماده مخدر میمونه و جز توهم و تب
مریض می شود این دل ، تو را صدا نکندپس استغاثه برای شفا چرا نکند ؟تمام فیض عوالم دخیل خانه ی توستخدا به غیر درت بنده را گدا نکندبه وقت درد و محن کاملا یقین دارمبه غیر فاطمه آن را کسی دوا نکندپناهگاه سه بیچاره و یتیم و اسیرچگونه حاجت دل خسته را روا نکند ؟تباه می شوم و عاقبت به شر قطعااگر میان قنوتش مرا دعا نکندبرات کرب و بلا دست اوست پس احدیسفر بدون جوازش به کربلا نکنداگر برای حسینش دلت گرفت و گریستبه صبح روز قیامت تو را رها نکندبه آن که حب سقیفه
دقیقا چه حسی دارم ، ناراحتم ؟ناامیدم؟ بی‌انگیزم ؟ بی‌انرژی‌ام ؟ از کسی نفرت دارم ؟ چه کسایی رو واقعا دوست دارم؟ خسته‌ام؟ این بی‌حوصلگیم جسمیه یا روحی؟ خوشحالم؟ مودم بالاست؟ یا دپرسم ؟ همین الان دلم میخواد زندگی تموم شه ، یا دوست دارم آینده رو ببینم ؟ اینجا نوشتنو دوست دارم؟ اصلا چه حس خوبی برام داره نوشتنم اینجا؟ حس خوبی داره ؟ دلم میخواد تنها باشم ؟ یا از بودن با آدم‌ها لذت میبرم؟ برای روزهام برنامه دارم ، یا تو یه سیکل منظم تکراری فقط
امام صادق ع گوید خدای عزوجل میفرماید 43  سوره 53 همانا.پایان    و     سر انجام سوی پروردگارت باشد پس چون سخن بخدا رسبد باز ایستید و بمحمدبن مسلم فرمود ای محمد مردم همیشه و از هردری سخن گویند تا انجا که در باره خدا هم سخن گویند چون شما انرا شنیدید بگویید شایسته پرستش جز خدای یکتای بیمانند نیست  مام بافر بزیاد فرمود ای زیاد از گعتگوهای دشمنی خیز بپرهیز که موجب شک شود و عمل را تباه کند و صاحبش را هلاک نماید و ممکن است در ان میان کسی سخنی گوید وامرز
همچنان که دارن این روزهاسپری میشن وگاهی حتاممکنه بخوایم سریع تربگذرن،
یک چیزوحشتناک وجودداره بنام جوونی که داره به شدت تجزیه میشه.
جو دانشگاه بشدت خراب و مسمومه.یعنی بهتره بگم مسموم ترشده نسبت به قبل.
۸۰درصدسیگاری شدن.گل و بقیه چیزاهم بماند!نکته جالب اینکه اکثرشون بچه مایه دار و دانشجوی دکتراهستن(پزشکی ودارو ودندان)
همه به پوچی رسیدن. بطرزوحشتناکی همه داغونن.بچه ها یک جاجمع میشن و زول میزنن!(قرص زولپیدم) و ب تباه ترین حالت ممکن میگذره.
ازب
انگار همهٔ دنیا آمده بودند تا شاهد ماجرا باشند.
صدای تق‌تقی بلند شد و همهمه ها خوابید. جلسهٔ دادرسی شروع شد.
قاضی بی‌رحم حکم کرد، محکومم کرد به مرگ؛ به جرم تباه کردن زندگی خودم. دوباره همهمه‌ها بالاگرفت. کسی از سمت چپم برخواست، اجازه گرفت و با صدای رسا شروع به صحبت کرد: "دنیاهای رنگین محکوم به مَحو شدن نیستند، فقط متناسب با رنگ، بغض رو باید نقاشی کرد!" نگاهش کردم، همه‌چیزش برایم آشنا بود، چشمانش، صدایش، چقدر شبیه‌ام بود؛ او اصلا خودِ خودِ م
من از قوی بودن میترسم!از آن جنس قوی بودن ها که در ذهن اتفاق نمی افتد… که فقط تظاهر است، نمایش قدرت است…از آن ها که وقتی کسی غمی دارد، سکوت می کند، معمولی رفتار می کند، لبخند می زند تا به همه نشان دهد که محکم است اما در حقیقت آنقدر به گذشته فکر می کند که امیدهایش زیر خروارها حسرت دفن می شوند، و احساس زنده بودن را از خودش می گیرد …قوی بودن، خودسانسوری نیست سکوت نیست…گریه کن !فریاد بزن به در و دیوار مشت بکوب دلت را خالی کناما بعدش روی پاهایت
«٢٢٧»وَ إِنْ‌ عَزَمُوا الطَّلاقَ‌ فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ سَمِیعٌ‌ عَلِیمٌ‌ و اگر تصمیم به طلاق گرفتند(آن هم با شرائطش،مانعى ندارد.)همانا خداوند شنوا و داناست. نکته‌ها: این آیه‌ى کوتاه،در عین اینکه طلاق را بلامانع مى‌داند،ولى در مفهوم آن،این هشدار و تهدید نیز وجود دارد که اگر مردان تصمیم بر طلاق گرفتند،دیگر وعده‌ى مغفرت و رحمت در کار نیست و خداوند نسبت به کردار آنان شنوا و آگاه است و مى‌داند که آیا هواپرستى، شوهر را وادار کرده تا از قان
امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرمایند : شما را به تقوای الهی توصیه می کنم ، که با بیم هایی که داده جای عذری نگذارده و با راه هایی که پیش پا نهاده حجت را تمام کرده و شما را از دشمنی بیم داد که پنهانی در سینه ها راه یافته و راز گویان در گوش ها می دمد ، تا آدمی را گمراه کند و تباه سازد ، و وعده دهد و او را به دام هوس اندازد.
زشتی گناهان را در دیده او بیاراید و گناهان بزرگ را کوچک نشان دهد  ؛ هنگامی که همنشین خود را (نفس انسان را) فریب داد و راه گریز را بر
✅نکته طلایی دوم: انتخاب همسر خوش اخلاق و خردمند
⬅️از آنجا که پدر و مادر خوش اخلاق و خردمند، در تکوین شخصیت کودک، موثر هستند، در اسلام سفارش شده است که همسر خوش اخلاق و عاقل انتخاب کنید.حسین بن بشار می‌گوید به امام رضا علیه‌السلام نامه نوشتم و سؤال کردم: آیا به مرد بد اخلاقى که به خواستگارى دختر من آمده پاسخ مثبت بدهم؟حضرت فرمودند: اگر بد اخلاق است، دخترت را به ازدواج او در نیاور: «لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ کَانَ سَیِّئَ الْخُلُقِ» (الکافی، ج5،
نمیدونم وقتی نطفه بعضی ادما داشته بسته میشده خدا چی دیده تو اینده ی اون فرد که انقدر همه چیش باید تکمیل و عالی باشه ، حیف از این و زندگی با ارزش نیست که باید تباه بشه بیخود به خاطر انتخابایی که دست خودمون نیست هععععععی
خلاصه غر زدم که بگم این ایکون چطور میتونه انقدر جیگر باشه و تا این اندازه زیبا
فکر کنم توزندگی قبلیش ازاون مقاما  داشته ای خدا اخه چرا باید جبر  جغرافیایی من گیر بندازه و نتونم اونجور که دلم میخواد رویا پردازی کنم؟ یعنی یروز می
بعد از چند ماه، بالاخره اومدم و یه چرخی توی وبلاگا زدمخیلیا رفته بودن خیلیا بودن خیلیا هم در حال تصمیم گیری برای رفتن بودنخیلیا هم زیر اب بودن و به ظاهر خبری ازشون نبود دوست داشتم یه پست بنویسم و منتشر کنم، رفتم دیدم یه پست نیمه تموم توی پیش نویسام دارم اومدم کاملش کنم که دیدیم حالشو ندارم احتماا فردا منتشرش کنم تاریخ نوشتنش 27 فروردینه :|
کانال ما در سروش #مثبت_دیدن ➕ ツ  یاد بگیرید محکم بودن را،قوی بودن را،کوه و سنگ بودن را،لازمتان می‌شود برای وقت‌هایی که آدم‌های زندگیتان دستشان می‌رود روی نقطه ضعفتان و دلتان را بند می‌کنند به نبودنشان...یاد بگیرید که هیچ جای زندگی ‌جواب محبت‌هایتان چیزی نمی‌شود که شما می‌خواهید...از من به شما نصیحت! قوی بودن را یاد بگیرید برای تمام روزهایی که قرار است تنتان بلرزد از آدم‌هایی که قلبتان می‌لرزانند..
پی چیزی
می‌گردم، پی گمشده‌ای شاید. یا «خود»ی تباه شده در شباهت روزها. «خود»ی که با او
به خلوتی بی‌مثال می‌نشستم و چای می‌نوشیدیم و شعر می‌خواندیم. «خود»ی رها از
تعلقات و شلوغی‌ها؛ «خود»ی کتاب‌خوان و صاحب‌ذوق. «خود»ی نوازنده و آوازخوان...
اما نمی‌بینمش.

خوب می‌دانم
که تسلیم مرگ نشده؛ صدای نفس‌هایش را می‌شنوم، شمرده‌شمرده با خس‌خسی بی‌حوصله و
دهانی باز. نیمه‌جان و سر بر زانوی فراموشی سپرده. پنداری نوازشی می‌خواهد، یا
نغمه‌ای شیری
من باید از مردم رو بگیرم تا مردی به گناه نیفتد، او نمی‌تواند جلوی چشمش را بگیرد. من باید جلوی شکمم را بگیرم تا روزه‌داری به آه نیفتد، او با بوی غذا نمی‌تواند جلوی پرواز روحش را بگیرد. گویی توی این بگیر و نگیرها، دینی که قرار بود انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک کند به کناری ایستاده و مسلمانان ترسو را از نزدیکی بیم می‌دهد. هر چه باشد آبا و اجداد ایشان آینده‌ی خویش را بابت نزدیکی به یک درخت تباه کردند. دلم برای خدایی تنگیده که وقتی هیچ بنده‌ای او
شب های احیا در فراق تو گذر شد
عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد
ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی
آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد
از اول ماه خدا یاد تو هستم
اما چرا این ناله هایم بی اثر شد
آقا اجازه شب شب قدر است و روضه
از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد
مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد
در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد
اما امان از روضه ای که خون تو گریی
آقا اسارت رفت و زینب در خطر شد
بی تو چه سخت است از سر و سرنیزه گفتن
مولا بیا چون یک سه ساله در به در شد
طشت طل
سلام
حال دلتون چطوره؟!
یکی از جاهای سخت زندگی کجاس بنظرتون؟
بنظرم یکی از سخت ترین مراحل زندگی وقتیه و از اطرافیانت یچیزایی میشنوی ک توقعشو نداری...
اره...از زخم زبون صبت میکنم
داشتم فکر میکردم وقتی از این حرفا میشنویم باید چیکار کنیم؟
درسته میگن نباید به حرفای مردم اهمیت داد و این حرفا
درسته
ولی واقعا یچیزایی دیگ از حد انصاف خارجه
تحملش سخته
به نتیجه ای که رسیدم اینه
تو اگ مسیرت حق باشه
کارت درست باشه 
خودت و خدات از کاری ک میکنی راضی باشین
پس
مرز بین یه سری چیزا خیلی باریک هست. 
یه سری چیزها رو با دقت زیاد میشه از یه سری چیزا تمییز داد و ولاغیر. شاید هم کلا جواب قطعی ندارن این چیزا.
مرز بین با سیاست بودن٬ رند بودن٬ محاسبه گر بودن در عین حال معصوم بودن و تو دنیای سیاهِ خاله زنک ها وارد نشدن...
ادامه مطلب
پاره شدن تسمه پروانه یا شل بودن آن. 
 کمی آب رادیاتور. 
کثیف بودن رادیاتور و گرفتگی شیارهای آن. 
کار نکردن واتر پمپ (پمپ آب) 
خراب بودن ترموستات. 
نامیزانی دلکو. 
 نامیزانی باد لاستیک. 
تازه تعمیر بودن موتور یا نو بودن موتور. 
 بار زیاد. 
استفاده زیاد از دنده های سنگین. 
سربالائی زیاد. 
نامیزانی سوپاپها. 
عدم تنظیم فاصله پلاتین. 
شکستن پره های پروانه. 
کثیف بودن فیلتر هواکش کاربراتور 
خرابی درب رادیاتور 
سوراخ بودن رادیاتور 
سفت بودن یا کار
از روزی که اینترنت قطع شد من هر روزی روزی ده دفه روی آدرس انار بانو میزنم تا ببینم نت وصل شده یا نه؟...
و حس می کنم چه کارِ تباهی انجام می دم...
راستی چرا وقتی خودم از این کار که مدام به نت بیام و اینترنت رو چک کنم متنفرم ،اما باز دستم ناخودآگاه سمت تبلت می ره؟ ...
غیر از این هنوز خیلی کارهای دیگه هم توی زندگیم هست که دوستشان ندارم،ولی انجام می دم و بعد احساس تباه بودن می کنم...
از خندیدن زیاد متنفرم و باز انجام می دم،...از شوخی کردن زیاد متنفرم و باز ا
میگفت توی دهه 20 سالگی برای هر کاری فک میکنی زوده و هنوز خیلی وقت داری.
میگن برو سراغ یه کار ثابت میگی هنوز کار مورد علاقه مو پیدا نکردم.
میگن اذدواج کن میگی هنوز کلی وقت دارم.
میگن برو ورزش کن میگی هنوز عضله هام تحلیل نرفتن.
میگن سبزیجات بخور غذای سالم بخور میگی  بذار فعلا یه فست فود سفارش بدم.
میگفت دهه 30 سالگی وقتیه که میبینی برای خیلی کارها دیره!
شاید به روی خودت نیاری و بگی خوشحالی اما از اینکه خونواده تشکیل ندادی، از اینکه ورزش جزویی از روت
1- جاذبه های بی نظیر امام راحل:
✅ ناکامی دشمنان در کم رنگ کردن یاد و نام امام در طول سالها✅ ماندگاری روز قدس بعد از چهل سال آن هم به وسیله توده های مردم✅ حضور اجتماعات عظیم مردمی در مراسم ارتحال بعد از ۳۰ سال
2- سرّ جاذبه امام راحل:
✅ حکیم و باتدبیر بودن امام✅ شجاع و مجاهد بودن امام ✅ پارسا و پرهیزکار بودن امام✅ ظلم ستیز و حامی مظلومان بودن ✅ عدالتخواهی و صادق بودن
هر کس با این خصوصیات باشد دلها به اوجذب میشود این وعده خداست
ادامه مطلب
زن بودن شگفت انگیزترین وجه بودن است،خوب که نگاه مى کنم مى بینمخنده یعنى زن، گریه یعنى زن،خیال یعنى زن، خط و خال یعنى زن،پرنده یعنى زن، قمار یعنى زن،برنده یعنى زن، بهار یعنى زن،شروع یعنى زن، تبار یعنى زن،نگار یعنى زن، شکار یعنى زن،ستاره یعنى زن، سه تار یعنى زن،پنجره یعنى زن، غبار یعنى زن ومرد یعنى زن...همین که عطر خوش زن از مشام شعر رد مى شودتمام هستى شعر مى شود زن، مى شود من.در جهانى که بر مبناى زن بودن شکل گرفتههر روز، روز زن است.روزتان مبارک
هایلایت‌ Hope این پیج رو ببینید، اگه دارید برای چیزی تلاش می‌کنید و سختتونه، یا اصلا حتی اگه هیچی براتون مهم نیست. شاید بعدا طولانی‌تر هم بگم از همه چی، اما فعلا همین.
+ دوست دارم یه کانال بزنم توی تلگرام و فقط از درس خوندنم صحبت کنم، یا ساعت مطالعه بنویسم و عکس‌ میزهای مطالعه بقیه رو بذارم و این‌جور چیزهای تباه.

+ خب ۵ نفر شدیم برای درس خوندن و خوبه به نظرم. از الان هم بگم که من خیلی از عدد ناتیف خوشم نمیاد بنابراین سعی می‌کنم زیاد پست نذارم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها