نتایج جستجو برای عبارت :

در همین حین که وسط اتوبان خاموش کردم .

یه پژوعه از کنارم رد شد و یه بچهه سرشو از ماشین اورد بیرون و داد زد خدایا شکرت...
یاد چند شب پیش خودم افتادم
ساعت دوازده و ربع شب
وسط اتوبان
سرمو از پنجره اوردم بیرون و داد زدم
خدایا چقد من اینو دوس دارم
خدایا شکرت ...!
.
.
.
یه وقتایی دیدن لبخند رو لب یه نفر از صد تا خوشی ، خوش تره :)
باران این روزها دقیقا از وقتی شروع شد که من لباس های زمستانی ام را جمع کردم و شوفاژ اتاقم را هم خاموش کردم.هیچی دیگه الان یخ کردم،مامانم هم هی میگه برو لباسات را بپوش و من میگم تا من از ته کشو بیارمشون بیرون هوا میشه آفتابی و گرم،در نتیجه بگذار اون ته بمونند و هوا بارانی باشه و لذت ببریم
الان دلم میخواد سرمو از پنجره ببرم بیرون و فقط فوش بدم ...
.
.
.
خب الان نظرتون برای رهایی از این خاموشی وسط اتوبان چیه ؟
چقد من احمقم :)
یه جایی که سال تا ماه کسی بهس سر نمیزنه دارم سوالِ فوری فوتی میپرسم ! به این میگن عدم تشخیص وسیله ارتباط جمعی ! همون بحث احمقانه ای که کلی با دهقان کردم و اخرم منو انداخت :)
کلا به نظرم ادم باید یه طوری رفتار کنه که کمتر تو چشم باشه چه تو فک و فامیل و خانواده چه بین دوست و آشنا چه بین غریبه ها ... کلا یه حالت کم پیدایی :)
{تمثیلات و مثال های مهدوی - شماره 34}
 
جاده اتوبان
 
فرض کنید کاروانی در سنگلاخها و کویرهای خشک وحشتناک، سالهای زیادی با زحمت فراوان حرکت کرده تا خودش را به جاده اتوبان وسیع آسفالته رسانده است و تازه میتواند با سرعت زیاد در اتوبان به راهش ادامه دهد.
این جاده اتوبان، توسط امام زمان افتتاح خواهد شد و تازه بشر در راه رشد و سعادت، میتواند با سرعت حرکت کند. در آن زمان استعدادهای انسان ظهور میکند و دانشی که بشر تاکنون داشته، در مقابل استعدادهایی که
به گزارش همشهری آنلاین، ساعت ۱۰:۳۰ صبح امروز خلبان یک هواپیمایی کوچک به دلیل فسخ متخصص پیش آمده قادر به امتداد دست خط تا فرودگاه کپک نبوده با آتش نشانی تماس گرفت و معارفه عدل که مجبور است داخل اتوبان فرود بیاید. ماموران آتش نشانی زمانی بوسیله نگرش تصادم رسیدندکه خلبان بوسیله سلامت فرود آمده بود.
یدک کش اتوبان امام علی ۰۹۱۲۰۴۵۱۴۱۶
یدک کش اتوبان امام علی
خدمات یدک کش بزرگراه امام علی
خدمات جرثقیل یدک کش بزرگراه امام علی
یدک کش اتوبان امام علی
باسریعترین تماس،امداد خودرو ما درکنارشماست
در کوتاه ترین زمان آماده ی امداد رسانی هستیم.
انجام کلیه خدمات امدادی در سراسر شهر تهران بصورت شبانه روزی.هرکجا به ما
نیاز داشتید فقط کافیست یک تماس بگیرید.ما برای انجام وظیفه آماده ایم.
سعی ما بر اینست که هزینه دریافت شده از مشتری متناسب با خدمت انجا
یدک کش اتوبان امام علی ۰۹۱۲۰۴۵۱۴۱۶
یدک کش اتوبان امام علی
خدمات یدک کش بزرگراه امام علی
خدمات جرثقیل یدک کش بزرگراه امام علی
یدک کش اتوبان امام علی
باسریعترین تماس،امداد خودرو ما درکنارشماست
در کوتاه ترین زمان آماده ی امداد رسانی هستیم.
انجام کلیه خدمات امدادی در سراسر شهر تهران بصورت شبانه روزی.هرکجا به ما
نیاز داشتید فقط کافیست یک تماس بگیرید.ما برای انجام وظیفه آماده ایم.
سعی ما بر اینست که هزینه دریافت شده از مشتری متناسب با خدمت انجا
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه ۴شرقی پ۲۰
مدیرفروش : 09128871455  خانم قاسمی
کارخانه:02155026557

 
نمایش عکس
اگه گفتین این چیه؟
قالی نیستاااا، این اتوبان دوران بچگیم بود؛ اون وسطی که بزرگه برای ماشین
بزرگام‌ بود، کلی حال میکردم باهاش، اون سمت چپی که‌ کوچیکه، جاده
اون ماشین کوچولوها بود.
اندازه دوتا انگشت بودن مال اونا بود خیلی حال می‌داد
یادش بخیر .
شماهم اینجوری بودین؟
 
امدادونجات هلال‌احمر:
ساعت ٠١:٥٨ بامداد امروز ‎تصادف زنجیره‌ای (اتوبوس - تریلی - خاور - ایسوزو - پراید - پژو٤٠٥) در کیلومتر ۵۲ اتوبان قزوین - زنجان، لاین جنوبی (٣ کلیومتر مانده به سه راه ضیاآباد) ٣٠ نفر را دچار حادثه کرد.
در این حادثه ۳ نفر جان خود را از دست دادند، ۱۴ نفر سرپایی مداوا و ١٠ نفر هم به بیمارستان منتقل شدند.
سه شنبه ، ۱۲ آذر ۹۸@IrNews_24
مشاهده مطلب در کانال
خاموش کننده دستی به وسیله ای گفته می شود که برای مبارزه با آتش سوزی طراحی و ساخته شده است و با حداکثر ۱۴ کیلوگرم یا ۱۴ لیتر ظرفیت مواد خاموش کن، یک نفر به راحتی قادر به حمل و استفاده از آن باشد. انواع بزرگتر این وسایل به روی چرخ - ارابه یا خودرو قرار داده می شود و یا به طور ثابت در اماکن نصب می گردد. خاموش کننده های دستی برای استفاده در شرایط اضطراری با این هدف که بتوانند در مراحل اولیه شروع آتش سوزی از گسترش آن جلوگیری و آتش را خاموش نماید ساخته
دیوار پوش بین کابینتی و کاربرد آن
 
این دیوار پوش ها با قابلیت ضد حریق بودن با عرض 20 سانت در طوا 2.80 سانت با طرح آجر برجسته نمای شکیلی به آشپز خانه شما میبخشد همچنین  به عنوان دیوار پوش نیز میتوانید استفاده شود.
 
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه ۴شرقی پ۲۰
مدیرفروش : 09128871455  خانم قاسمی
کارخانه:02155026557
 
در هوای تو هر چه بنویسم شعر می شود. مثلاً همین که تابستان است و صدای خنده ی بچه ها از پنجره به گوش می رسد. اتاق از بوی دمنوش پر شده. من  با پایان نامه ای که شب ها از فکرش خوابم نمی برد و بی حد از آن می ترسم، تحویل کاری که قرار را از من گرفته، دلِ تنگ، دستی که از لا به لای انگشتانش باد وزیده و موسیقی عربی که می شنوم، هوای دریا را کرده ام. آسمان مهتابی است و چند روز دیگر عید غدیر، عیدی که خیلی دوستش دارم، از راه می رسد. چراغ را خاموش کردم و آمدم برایت ب
اگه گفتین این چیه؟
قالی نیستاااا، این اتوبان دوران بچگیم بود؛ اون وسطی که بزرگه برای ماشین
بزرگام‌ بود، کلی حال میکردم باهاش، اون سمت چپی که‌ کوچیکه، جاده
اون ماشین کوچولوها بود.
اندازه دوتا انگشت بودن مال اونا بود خیلی حال می‌داد
یادش بخیر .
شماهم اینجوری بودین؟
 
اگه گفتین این چیه؟
قالی نیستاااا، این اتوبان دوران بچگیم بود؛ اون وسطی که بزرگه برای ماشین
بزرگام‌ بود، کلیحال میکردم باهاش، اون سمت چپی که‌ کوچیکه، جاده
اون ماشین کوچولوها بود.
اندازه دوتا انگشت بودن مال اونا بود خیلی حال می‌داد
یادش بخیر .
شماهم اینجوری بودین؟
 
شب بود و مغزم حراف شده بود. آنقدر فکر می کرد که آرزو کردم شارژم تمام شود و یکهو خاموش شوم.انتظار بی نتیجه بود. از جایم بلند شدم. دراز کشیدن کمکی نمی کرد. گرمای رخت خواب ملول ترم می ساخت. پرده را کنار زدم. پس از کمی جست و جو در آسمان شب دوتا ستاره یافتم. از پنجره ی اتاقم آسمان بدحال و کم ستاره بود. فکری به سرم زد. لباس گرم پوشیدم و پنجره را باز کردم. پایم را گذاشتم رو لبه ی بیرونی پنجره و خودم را رساندم به لوله های گاز. پا گذاشتم رو لوله ها و تنم را کشی
مدتی است که وزارت راه سیستم پرداخت عوارض را در اتوبان های تهران-قم ، تهران-قزوین ، تهران-ساوه و قزوین-زنجان به روش الکترونیکی تغییر داده است. روال کار به این صورت است که شما باید پیش از آغاز سفر از طریق سامانه های اینترنتی برای پرداخت الکترونیکی عوارض(ETC) اقدام کنید. با عبور از عوارضی پلاک خودرو شما ثبت می شود و اگر عوارض را پرداخت نکرده باشید تا 72 ساعت فرصت دارید که مبلغ را واریز کنید. پس از پایان فرصت اگر هنوز عوارض شما پرداخت نشده باشد جریمه
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
بدون توشه و همراه بدون یاورو همسر
بدون اسب و ارابه بدون مرشد و راهبر
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
من از اعماق گمنامی من از گودال ناکامی
من از بن بست هر تصمیم پر از زخمای بی ترمیم
به دشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم
هزار مانع هزار دیوار هزار چاه کن به اسم یار
هزار شب ترس تیر خوردن بدست نارفیق مردن
من از وحشت شروع کردم پر از تردید طلوع کردم
قدمها
این تصمیم سیزده سالگی منه!احساسی؟نه،نبود.هنوز هم‌ معتقدم که نبود.عقلانی بود.ولی عقل من اون روزا چی با خودش فکر کرد؟به من چی گفت که قانعم کرد؟یادم نمیاد.شایدم همون موقع ها از ذهنم پاکش کردم تا دیگه هیچ وقت یادش نیفتم.کی می‌دونه که به خاطر آینده نگری بوده یا نه؟عقل و منطق که شما انقدر تعریفشو می‌کنین و‌حتی احساس-که نباید دخیل می شد و شد-به جایی نرسیدن.شاید باید یه قرصی یا یه وِردی یا یکی از همون راهکار های احمقانه‌تون بهم بدین که چراغ حس دوس
داستان پاتوق
وقتی این متنو خوندم توفکر فرو رفتم با خودم گفتم چقدر میتونیم با حرفای خوب روی هم تاثیر بگذاریم چقدر میتونیم بهم کمک کنیم این داستان شد یکی از بهترین داستانایی ک میتونم خونده باشمش گذاشتم اینجا شما هم بخونید دوستای گلم
 
دقیقاً ۲۳ سال پیش در اتوبان قزوین- تهران بعد از سیمان آبیک با سرعت ۱۵۰ کیلومتر در ساعت با اتومبیل پاترول دو درب به سمت تهران می‌آمدم. هم عشق سرعت داشتم و هم اینکه کلاسم دیر شده بود. ناگهان متوجه یک افسر راهنمایی
فکر کن بری از روی دلسوزی یه لاکپشت رو وسط اتوبان نجات بدی ، بزنن له و لوردت کنن...
یا زنده نمیمونی ، یا اگر بمونی دیگه نمیتونی زندگی کنی بدون مغز و پا ... 
                                                  ****
تو اورژانس خودم تحویلش گرفتم و لحظه به لحظه باهاش بودم ، هنوز به هوش بود باهاش مدام حرف میزدم شوخی میکردم و اونم به زور بعد ناله هاش یه خنده ای میزد...
امروز رفتم بالا سرش icu ...
کاملا بیهوش بود...
۷۰ درصد مغزش ایسکمی شده بود به خاطر شرایط وحشتناک پاهاش و
شب یلدا را رفتیم خانه‌ی خاله در قزوین. شب قبلش (شب جمعه) ساعت 11 از تهران راه افتادیم و ساعت 1:30 رسیدیم. فردا صبحش وزیر راه و شهرسازی هم آمد قزوین. آمد که نیوجرسی اتوبان قزوین تهران را افتتاح کند و لعنت خدا بر این نیوجرسی‌ها و بر این ساخت‌وسازهایشان. لعنت بر آن افتتاحشان. بخورد توی سرشان.
در درجه‌ی اول دلیل شخصی دارد. ولی دلیل غیرشخصی هم دارد... روزگاری بین دو گارد ریل اتوبان فاصله‌ای بود که می‌توانستند تویش درخت بکارند. تویش بوته بکارند. تویش
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
نور گوشیم و کم کرده بودم تا خاموش نشه و صرفه‌جویی در مصرف باطری حساب بشه. همزمان یه پیام از سیدعاصف عبدالزهرا اومد. داشتم پیام رو باز می‌کردم اما از شانس بد من گوشیم خاموش شد. بی سیم هم که همرام نداشتم. از طرفی هم اگر بیسیم داشتم، بین مردم نمی‌شد جلب توجه کرد وَ نباید گاف می‌دادم. خیلی ذهنم مشغول شد. چون همزمان درگیر یه پرونده‌ای هم بودیم که باخودم گفتم شاید برای اون باشه.
ادامه مطلب
حالا که بعد از سه ساعت بین رگ و پی و دل و روده ی مرغ ها، دست چرخاندم، و در این بین با پسرم حرف زدم و صدبار رفتم و آمدم پیشش و به همسر غر زدم که هنوز بلد نیست به اندازه ی دونفر و نصفی خرید کند، و بچه را خواباندم و ظرف ها را شستم و زمین را تی کشیدم، دوش گرفتم و برق ها را خاموش کردم و بالاخره بعد از یک صبح تا ظهرِ کاری شلوغ و یک ظهر تا شب، خانه داری شلوغ تر، دراز کشیدم به این فکر میکنم چقدر آن دختر تی تیش مامانی که تا لنگ ظهر خواب بود و بعد وبلاگ و یاهو م
اتوبان آخر شب قزوین- کرج بدجور خلوت بود. تنها بودم. پاندا روی صندلی عقب خوابیده بود. یک سواری بارانی توی لاهیجان ازش گرفته بودم و در راه برگشت بودیم. اتوبان آن قدر خلوت بود که فقط یادها و خاطره‌ها توی مغزم می‌لولیدند. رانندگی دیگر نیازی به دقت نداشت. سیاوش قمیشی می‌خواند. این روزها فقط قمیشی و لاغیر. یاد پارسال افتاده بودم که برف می‌بارید. برف از روبه‌رو به ماشین می‌زد و ما می‌رفتیم... قمیشی آهنگ بارانی زیاد دارد. باران طعم رفتن دارد. شاید ب
اتوبان آخر شب قزوین- کرج بدجور خلوت بود. تنها بودم. پاندا روی صندلی عقب خوابیده بود. یک سواری بارانی توی لاهیجان ازش گرفته بودم و در راه برگشت بودیم. اتوبان آن قدر خلوت بود که فقط یادها و خاطره‌ها توی مغزم می‌لولیدند. رانندگی دیگر نیازی به دقت نداشت. سیاوش قمیشی می‌خواند. این روزها فقط قمیشی و لاغیر. یاد پارسال افتاده بودم که برف می‌بارید. برف از روبه‌رو به ماشین می‌زد و ما می‌رفتیم... قمیشی آهنگ بارانی زیاد دارد. باران طعم رفتن دارد. شاید ب
خوش گذشت. چهار نفر بودیم و از عصر پنجشنبه تا ساعت دو و سه صبح جمعه را پای ساکر گذراندیم. بردیم، بردیم، بردیم، بردیم، بردیم، بردیم، باختیم، بردیم، باختیم، باختیم، باختیم، باختیم... سوار شدم. استارت زدم. یکی از آن سه نفر را تا خانه‌اش رساندم و تا خانه در خواب و بیداری راندم. روی تخت دراز کشیدم. خوابم نمی‌بُرد. غلت زدم به چپ. پتو را کنار زدم. سردم شد. پتو را کشیدم. گرمم شد. غلت زدم به راست. پشتم در مواجهه با هوای آزادی که از پنجره می‌آمد یخ کرد. غلت ز
هایبرنت (Hibernate) یا خواب زمستانی یکی از انواع حالت‌های خاموش کردن سیستم است که اجازه حفظ پرونده‌ها، برنامه‌ها و داده‌هایی که بر روی حافظه RAM قرار دارد را پس از خاموش کردن سیستم، به کاربر می‌دهد.
هایبرنت (Hibernate) چیست؟هایبرنت (Hibernation)، خواب زمستانی یا Suspend to disk (تعلیق بر روی دیسک) یکی از انواع حالت‌های خاموش کردن سیستم است که عملکرد آن بسیار شبیه به حالت Sleep می‌باشد. در حالت هایبرنت، تمامی پرونده‌ها و برنامه‌های باز شده‌ای که قبل از خاموش کرد
می دونم دردم چیه..دلم تنگ شده ....برای همه چی ...همه چی یعنی حتی دعوا کردن هاش ..تو روانشناسی شاید به ادمی مثل من بگند بیمار ..اما راستش دیگه مدت ها است حوصله مشاوره ها را ندارم. اصلا دلم یه رمال می خواهد که ته یه فنجون نگاه کند و بگوید ته این زندگی کی تمام میشه.
دیشب ۱۰ برق ها خاموش کردم . چهار صبح بیدار شدم ..دست کشیدم روی تخت ..یاد بچگی هام افتادم که عروسک ام روی تخت بود ..دیشب دلم خواست کسی بغلم کنه ...یا کسی را بغل کنم ..بغض کردم ..دلم تنگ شده ..
خدمات فنی مهندسی گیل سرما
نمایندگی مجاز کولرهای گازی گری در رشت
بمدیریت مهندس صفری نژاد
09111376298
خاموش شدن کولر گازی گری gree می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد. یکی از این موارد مشکلات برق کشی و سیم کشی ساختمان و یا کولر است. از نبود اتصالی ها و فیوزهای سوخته در سیستم کولر خود و کل ساختمان مطمئن شوید. تنظیمات ترموستات یکی دیگر از دلایل این مشکل است. برخی از ترموستات ها بصورت خودکار روشن و خاموش می شوند و گاهی در صورتی که دما را بر روی اعداد خیلی ب
در این نوع خاموش کننده تعداد زیادی از عیوب دستگاهای سودا اسید برطرف گردیده است .
بیشترین ظرفیت آن دو گالنی و مشخصات فنی آن عینة مشابه خاموش کننده سودا اسید می باشد.
حداقل مدت تخلیه آن ۶۰ ثانیه است .
در شرایط عادی و شارژ کامل آن ۹۵٪ ( درصد ) خاموش کننده باید تخلیه گردد.
برای تامین فشار مورد نیاز در این خاموش کننده از گاز CO2 تحت فشار که در یک سیلندر کوچک ذخیره شده و در داخل بدنه قرار می گیرد استفاده می شود.
مقدار گاز این کارتریجها ( حدودأ ۵۷-۵۵ گرم ) گ
روز بسیار پر ماجرایی داشتم.... و بیا تامام اونهارو بزاریم کنار، و ب عصر توجه کنیم.
عصر با بابا رفتیم نزدیک خونه کیم و من تقریبن برای اولین بار یک عدد ماشین بزرگ رو حرکت دادم:))))))) چند بار ماشینو خاموش کردم و هی یوهو کوبیدم رو ترمز و ماشینو کج و کوله کردم و تهش... موفق شدم درست ماشینو روشن کنم، فرمون رو درست بتابونم و با سرعت ۱۰ تا یه مسیر صاف رو برم!
و من... ب خودم افتخار میکنم:)
روکوب یا خط کش
روکوب یا خط کش در دو سایز ۴/۵ میلی متر و 3.2 میلی متر یا خط کش بعد از نصب لمینیت جهت دور کار از قرنیز و اسکوتی استفاده می شود ولی قسمت هایی که
کمتر از ۵ سانتی متر ارتفاع دارند مانند زیر درب، درب بالکن، سرویس بهداشتی و … از ابزار روکوب یا خط کش استفاده می شود.
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه
زمان هایی وجود دارد که یک کاربر می خواهد تاریخ شروع و خاموش شدن های کامپیوتر را بداند. اغلب، مدیران سیستم برای عیب یابی لازم است در مورد تاریخچه بدانند. اگر چند کاربر از یک رایانه استفاده می کنند، ممکن است یک معیار امنیتی مناسب برای بررسی زمان راه اندازی و خاموش شدن کامپیوتر باشد … آموزش بررسی لاگ روشن و خاموش کردن ویندوز سرور
منبع : وبلاگ ایران سرور
 
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط 
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط 
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط 
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط 
همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف،حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط 
+وحشی بافقی
+ شاعر عنوان: صائب تبریزی
دیروز مامان رانندگی رو با آشپزی مقایسه می‌کنن و موقعی که پشت چراغ قرمز از استرس خاموش می‌کنم میگن "چرا حواستو جمع نمی‌کنی؟ مگه موقع آشپزی استرس داری؟ فکر کن داری آشپزی می‌کنی!" :)))
مربی هم برگشته میگه مگه آشپزه حاج خانوم؟
مامان هم میگن نههههه! گاهی که تو خونه آشپزی می‌کنه رو میگم! :)
دیروز هزار باز خاموش کردم. پشت یکی از چراغ‌ها هم به خاطر این موضوع یکی از پشت زد به ما. مربی پیاده شد و داد و بیداد! ولی خب چیزی نشده بود خدا رو شکر. امروز باز هزار
با توجه به فاصله کم تهران با استان مازندارن ، مرکز نشینان از هر فرصتی استفاده می کنند و برای استراحت و تفریح به شهرهای مازندران سفر می کنند .
شنیده می شود در این شرایط سخت که کشور و برخی از استانها مانند مازندارن با کرونا دست و پنجه نرم می کند برخی افراد جهت مسافرت و خوشگذرانی وارد استان مازندران می شوند.
دیروز اتوبان جدید هم افتتاح شد ،افتتاح اتوبان جدید نیز جز کوتاه کردن راه ورود بی بند و باری و فرهنگ غلط بی حجابی و افزایش فساد ، فایده چندان
1. دیشب ساعت دو و نیم نصف شب از خواب یهو پا شدم رفتم چراغ اتاقو روشن کردمرفتم سر کیفم زارتی زیپشو وا کردم بابام بیدار بود همه خواب بودن دندوناش ریخت گفت چی شده؟؟بعد من با این قیافه 0.o بودم... گفتم سلام. برو بیرون قیافه بابام :|بعد گفتم میخوام برم مدرسه. برو بیرونقیافه بابام :|بعدش گفت ساعت دو و نیمه.گفتم اره. میخوام درس بخونم. برو بیرون بعد بابام فهمید رد دادم، رفتمنم باز ساعتو نگاه کردم. زیپ کیفمو بستم چراغو خاموش کردم خوابیدم :))
واقعا باور نمیک
این رمانو وسط تابستون خوندم ولی اصلا وقت نکردم براش پست بذارم.
هم زمان با دالان بهشت خوندمش و اگه کپشن دالان بهشت رو چک کنین میبینین که گفتم تو یه هفته دو تا رمان خوندم که هر دو در دهه هفتاد شمسی روایت میشن (یعنی دالان بهشت و عشق خاموش) ولی یکی رو بیشتر از اون یکی دوست داشتم؛
"عشق خاموش" همونیه که بیشتر از دالان بهشت دوستش داشتم؛ دلیلش هم شخصیت پردازی و داستان پردازی قوی تر عشق خاموش بود.
البته یه سری ضعف هایی داشت که با توجه به دوره ای که روایت م
عصر امروزتوی ماشینسر یه بحث الکی یه دعوای حسابی داشتیم
گریم گرفته بود و روی اشکام کنترلی نداشتم دلم میخواست گوشامو بگیرم و هیچی نشنوم هیچ کدوم از حرفاشو 
به جفتشون میگفتم ساکت شید حرف نزنید 
نمیخواستم صدای دعوا و بحث بشنوم
توی ماشین توی اون شلوغی توی اتوبان میترسیدم 
وقتی ساکت شدن محکم روی چشمام میکشیدم تا گریم بند بیاد  برام مهم نبود بیرون کسی ممکنه منو ببینه اشکامو ببینه چشمای سرخمو بیینه دیگه هیچ صدایی غیر از خرخر رادیو نمیومدو ماشین
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه ۴شرقی پ۲۰
مدیرفروش : 09128871455  خانم قاسمی
کارخانه:02155026557
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه ۴شرقی پ۲۰
مدیرفروش : 09128871455  خانم قاسمی
کارخانه:02155026557
لیکی از مواردی که باعث اهمیت شهرهاست راهها می باشد . اتصال شهر ها به راهها مخصوصاَ آزاد راه و بزرگراه به شدت باعث اهمیت و رونق ان شهر می شود . متاسفانه در شهرستان برخوار راه مهمی وجود ندارد الا بزرگراه اصفهان .اردستان . البته آزادراه شرق هم هست که هنوز خیری از اون به شهرستان نرسیده . بیشتر شهرها برای اینکه بتوانند به راه مهمی متصل شوند  رایزنی های زیادی انجام می دهند تا شاید راه را به طرف شهر خود بکشند و از آن عبور دهند . و اگر نشد مابین شهر و اتو
دلم برا خواننده خاموش بودن تنگ شده؛ دلم می خواد یه وب تازه بخونم بدون اینکه بخوام کامنتی بذارم و حرفی بزنم؛ بخونم و بخونم و بخونم...
یه سلامی هم بکنم به خواننده های خاموشم :) درسته من تا حدی درکتون می کنم ولی نمی خواید روشن بشید آیا؟!
دیشب عقربه از دو رد شده بود که تازه شبخیر گفتیم و من گوشی را گذاشتم کنار. صبح ساعت نه نشستم پشت فرمان و ظهر هم ساعت دوازده و ربع. تقریبا تمام هفته را کسری خواب داشتم. 
رانندگی را دوستدارم و دست فرمانم، البته هنوز که دست فرمان حساب نمیشود،  عمیقا شبیه خودم است.  پشت فرمان زیاد حرف شنیده ام. اگر بحث رانندگی ام باشد، خودم یا مربی ام با خنده جواب میدهیم. گاهی بوق میزنم و امروز یک بارهم " ما هیچ ما نگاه " طور کله ام را جلو کشیدم، به اقایی که گرفته بود
گفتم از آتش عشقت ، که مرا سوزاندهکان منی برده و خاکستر آن جا ماندهگفتم از نور دو چشمت که به راهم اوردمطلع شعر مرا ، بیت تو زیبا کردهگفتم از ساغر ساقی ، که به جانم میریختمستی ی هر شب ما ، ذکر تو بر پا کردهگفتم از حال خوشم ، شور سماعی خاموشپر شدن از خود و هر چیز که او پر کرده
روز سیزدهم دی ماه گوشی موبایلم بطور خودکار خاموش شد و پس از روشن شدن پس از یک تا دو دقیقه دوباره خاموش شده و مجددا به این رفت و برگشت ادامه می دهد تا باتریش را خارج کنم. صبح فردا به یک مغازه تعمیرات موبایل مراجعه کرده و با شنیدن این جواب که قابل تعمیر نیست، کاملا ناامید می شوم.
ظاهرا بازگشت همه به سوی گوشی های قدیمی شان است و از من به سوی نوکیاست. خوب شد به حرف مامان گوش کردم که گفت بگذارش برای روز مبادا.
بعد از فهمیدن دوستانم، بسته های پیشنهادی
مریخی: پاشو یه دقیقه  لامپ اینجا رو خاموش کن!
زمینی: خستم، ولو شدم، حال ندارم.
مریخی: مطمئن باش دست خودم گیر نبود به تو نمی‌گفتم.
پــــــاق
مریخی: چی شد؟
زمینی: لامپ رو خاموش کردم دیگه.
مریخی: کل برق خونه پرید!
زمینی: تو می‌خواستی لامپ خاموش بشه دیگه، به باقیش چی کار داری؟ یه پریز بغل دستم بود، کاری کردم فیوز بپره.
 
ریش قرمز
به نام "او"
 
آمدم خودم را قربانی کنم که جبران کنم...
 
که نگذارم کسی کاری که من کرده ام را بکند...
 
خودم را تندیسی کرده ام از عبرت... که دیگران شبیه من نشوند...
 
به او گفتم نکن... چیزی هست در جهان که اگر خاموش شود دیگر هیچ شادی ای را احساس نخواهد کرد..
 
و کاش خاموش نمیشد...
 
تمام شد... باید تمام میشدم...
 
"مسافر"
یادت هست؟
شبی گفته بودی
که هیچ وقت نرو
که وقت میروی دلتنگ میشوم
همان موفع عهد کردم که اینجا پاک نخواهد شد
که مرگ من است روزی که اینجا ستاره اش برای همیشه خاموش شود
اما
تو رفتی
حالا چه کنم؟
عهد من پابرجاست
اما
رطب خورده منع رطب خوردن خطاست...
سال‌ها دوستش داشتم. غرق در دوست‌داشتنش بودم. هر لحظه، در هر جا، هر چیز زیبایی که می‌دیدم را برای او می‌بردم.هر ستاره‌ای که در قلبم چشمک می‌زد؛ می‌کندمش و به گیسوان پر‌کلاغی بلند و زیبای او آویزان می‌کردم. هر شب دستمال‌های ابریشم را روی قلبم می‌کشیدم و تلاش می‌کردم ستاره‌های بیشتری در قلبم چشمک بزنند. تا شبی، بالاخره، گیسوانِ ستاره بارانش مدهوشم کند. روزی که خسته و زار از خاموشی ستاره‌ها به خانه آمدم. دیدم اتاق تاریک است. پرده را کن
آقا شخصا خواهش میکنم اگه 6:30 صدای عربده آلارم گوشیم بلند شد و به قول غزل "ادقام" به خاموش کردنش کردم بیاید یکی بخوابونید پس کله م بگید حاجی شوما نباهاس بخوابی. بلند شو!
+ دیدین فردا هم تعطیل شد ؟ به آموزش پرورش یه ماچ ندیم بابت این سه روز؟ :*
فیلم صداهای خاموش،
دانلود رایگان فیلم صداهای خاموش با کیفیت 1080p
دانلود فیلم صداهای خاموش با لینک مستقیم
دانلود فیلم ایرانی صداهای خاموش با کیفیت عالی 1080p
لینک دانلود قرار گرفت
گروه فیلم : اجتماعی
سال تولید : 1398
کارگردان : سهی بانو ذواقدر
بازیگران: فریبا کوثری، بیتا سحرخیز، مجید صالحی، فلور نظری، نیما شاهرخ شاهی، بهاره افشاری، عمار تفتی، سعید داخ و نیلوفر خوش‌خلق
خلاصه داستان : فیلم درباره مهدی پسر ۱۲ ساله‌ای است که مادرش سرویس‌های بهداش
شما نمی‌دانید، ولی اگر می‌دانستید ممکن بود فکر کنید پایان‌نامه دلیل اصلی به‌روز نشدن وبلاگ است. نه نیست. 
 
اتفاقات ماه های اخیر از آن دست اتفاقاتی بود که هر کسی دوست داشت در موردشان از خودش چیزی بگوید. که همینطور هم شد. من هم از این قاعده مستثنا نبودم. نوشته هایم اما منتشر نشد و فکر نمی‌کنم قراری هم بر انتشارشان باشد. 
برای من نوشتن در مورد موضوعات نیازمند صبر و فاصله است. از بروز دادن هیجانات آنی و افکار لحظهای ام خوشم نمی‌آید چون بعدتر
ترم آخر و آخرین درس معارف را با استادی گذراندم که از فرهنگ حافظ صحبت می‌کرد. خاطرات کسانی که به او ضربه زده بودند را تعریف می‌کرد و نام آن‌ها را ابلیس می‌گذاشت. آخر ترم فهمیدیم که خودش یک ابلیس حرام خور است. موقع سحر از اتاق بیرون آمدم و دیدم گنجشکی خودش را به مهتابی سالن می کوبد. از یک مهتابی به سمت مهتابی دیگر می رفت و خودش را به آن می کوبید. همه پنجره ها را باز کردم و چراغ ها را خاموش کردم. رفت بیرون. بعضی جاها ما انتظار خیر دارید اما شر می رس
باید همان روز که بعدِ دانشگاه توی پارک روی چمن ها دراز کشیده بودیم و آسمان آبیِ یکدست بود و من با دستم اَبر می‌کشیدم و تو خندیدی و پرسیدی«اگه گفتی اینی که می‌کشم چیه؟» می‌فهمیدم تو فکر پروازی و من فکرم پرواز است؛ پرواز کنار تو. باید روزِ قبل رفتنت، از دست‌های مضطرب قفل شده ات روی میز آن کافه لعنتی، می‌فهمیدم که دیگر سهم من نیستی. حالا دیگر خوب می‌دانم غمگین‌ترین نقطه جهانِ کوچک من کجاست؛ فرودگاه امام خمینی، وقتی که پرواز تو را اعلام کرد
دهکده المپیک
تاریخچه، موقعیت مکانی و مشخصات دهکده
احداث محله دهکده المپیک، به گذشته‌هایی بازمی‌گردد که اراضی کن محدوده‌های اطراف را حسابی سیراب می‌کرد و از رودخانه‌ها و نهرهایش محله‌ای گل و بلبل ساخته شده بود. حالا شاید کمتر کسی این چیزها را یادش باشد؛ به غیر از همان اهالی قدیمی روستای کن که بر وسعت روستایشان تاکید  دارند و از دهکده تا جنت آباد را جزوی از این روستا می‌دانند. حتی شاید کمتر کسی بداند دهکده المپیک، زمانی جزو منطقه 5 شهردا
امروز انقدر اتفاقای عجیب و غریب افتاده که برای خلاصی از فکر و خیال فقط باید خودمو خاموش کنم...
مرحله اول المپیاد ...
جلسه اساتید و من...
دهن لقی استاد!
دهن لقی خودم...
حرفای استاد ...
عجیب شدن رفتار چن نفر ...
دیگه باید برم خاموش شم...
.....
خوشا فاضل که میگه:فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست!
 
دارد صدایت می زنم... بشنو صدایم را! 
بیرون بکش از زندگی و مرگ! پایم را 
داری کنار شوهرت از بغض می میری 
شب ها که از درد تو می گیرم کجایم را 
هر بوسه ات یک قسمت از کا/بوس هایم شد 
از ابتدا معلوم بودم انتهایم را 
در هر خیابان گریه کردم، گریه من را کرد! 
شاید ببیند شوهر تو اشک هایم را 
هیچم! ولی دارم عزیزم «هیچ» را از تو 
مستیم از نوشابه ی مشکی ست یا از تو؟! 
دارم تلو... دارم تلو... از «نیستی» مستم 
حالا «دکارت» مسخره ثابت کند «هستم»! 
«بودم!» بله! مثل ج
 
 دیشب داشتم به مقوله مرگ فکر میکردم !  اینکه چطوری می میرم و بمیرم راضیم :))
 اینقدر فکر کردم در نهایت به دو نتیجه رسیدم یکی اینکه خیلی خوبه خودمون خبر نداریم با چی می میریم؟ چطوری می میریم ؟! 
دو اینکه به خدا گفتم خدایا آخر و عاقبت مو ختم بخیر کن!
 دم مردن  با آبرو از این دنیا بریم ! 
حالا هر جور که جناب عزرائیل و فک و فامیلش خواستند جون منو بگیرن بگیرن :))) 
ولی در آخر به عزراییل گفتم خداوکیلی تو خواب جون منو ازم نگیر لطفا :دی

++   
نگین چرا به
نشسته بودم تو تاریکی اتاق،برعکس همه شبا،حتی نور مهتاب هم نبود که اتاقو روشن کنه.نور گوشی نمیزاشت دور و برم رو ببینم اما حس میکردم یکی دیگه هم تو اتاق هست،اونم درست شبی که توی خونه تنها بودم!نفسم تند شده بود.گوشیو خاموش کردم...در کمد لباسا آروم باز شد،تو همون تاریکی هم میتونستم لبخند عریض و چشمهای درشت و براقی که بهم خیره شده بودن رو ببینم.از ترس سر جام خشک شدم.آماده خیز برداشتن به سمت در شدم که فهمید و خیز برداشت سمتم.از ارتفاع بلندی افتادم رو
یک مسئله مهم جغرافیایی

معنی ۷ شمال ، ۶۵ جنوب یا ۲ غرب در جاده ها چیست ؟
اعداد و ارقامی که به طرز رمزآلودی روی تابلوهای راهنمایی و رانندگی
بین جاده ها و اتوبان های کشور نوشته شده چه معنی دارد
هر مسافرتی که میرویم تا چشممان به این تابلو ها را میبینیم  که نوشته مثلاً رشت ۱ شمال یا مثلا کاشان ۷ جنوب یعنی چی؟؟؟
در آموزشگاه های رانندگی هم فکر نمی کنم این مسئله مطرح بشه .
ایران به دلیل مساحت زیادی که داره پر از جاده و اتوبان هست که هر
کدوم برای خودشون
و باز هم دنبال کننده ی خاموش. :) الان وبلاگم سه تا دنبال کننده ی خاموش داره.اگه خودشون رو معرفی کنن،خوشحال می شم.هر چند می دونم بی فایده است که ازشون بخوام خودشون رو معرفی کنن. :)
دنبال کننده های خاموش،لطفا خودتون معرفی کنین تا بشناسمتون. ^_^
به خاطر این امتحان چند روز بود که درست و حسابی نخوابیده بودم و نفس نکشیده بودم و نشسته بودم فرق شتر بنت مخاص و بنت لبون و...را برای اولین بار تو زندگیم حفظ کرده بودم  ......وقتی به خونه برگشتم چراغ ها خاموش بود ...دوش گرفتم و موهای خیسم  را کنار شوفاژ رها کردم و خوابیدم .چشم هایم را بستم ...مادرم پیام داد ..خوب شد امتحانت ..پدر برایم شیرینی خریده بود...فکر کردم برای همیشه با تمام ناراحتی هایی که از هردو دارم ...هنوز  و برای همیشه دوست شون خواهم داشت بدون
فکرکن داری دنبال یه عکس میگردی
فایلهای عکسارو باز و بسته میکنی و پیداش نمیکنی
ریز شدی و داری اسم فایلهارو میخونی که یکیش نوشته دانشگاه
اول ردش میکنی، بعد پیش خودت میگی بذار ببینم چیه
بازش میکنی و چشمت میوفته به گذشته
اینا کجا بوده؟ کی من اینارو کپی کردم اینجا؟
اصن چرا هنوز هست؟
عکسهایی که از دوران شیرین قدیم بوده
عکسهای دو نفره‌ای که توی همشون میخندیم
قلبم داشت از جا درمیومد
داشتم دق میکردم
خواستم پاکش کنم، دلم نیومد
خاموش کردم رفتم خوابی
کپسول آتش نشانی چیست؟یکی از تجهیزات مورد نیاز و ضروری در هر ساختمانی خاموش کننده یا کپسول آتش نشانی می باشد که امروزه استفاده از آن در کارخانه ها ، ادارات ، ساختمان ها ، مراکز فروش و … الزامی است. اما باید بدانید که این خاموش کننده ها حاوی مقدار کمی مواد خاموش کننده هستند و فقط در آتش سوزی های خیلی کم میتوان از آنها استفاده کرد. و در حریق های بزرگ نیاز به تجهیزات اطفاء حریق قوی تری مانند ماشین اتش نشانی می باشد
ادامه مطلب
ساعت 8 صبح ماه رمضان کلاس جبرانی گذاشته بودند با یک استاد حساس به همه چی!
خیلی ها این اواخر دیگر فقط به نیت حذف نشدن می آمدند. بچه ها بدو بدو خودشان را به کلاس استاد حساس می‌رساندند. هرکسی وارد می‌شد، به عنوان اولین حرکت، سر می‌چرخاند به سمت فنکوئل خاموش و با دیدن چهره پوکر استاد و کتی که در آن گرما به تن کرده بود، بدون هیچ اعتراضی می‌نشست سر جایش. تا اینکه استاد ترمومتر را درآورد و شروع کرد به لحاظ علمی اثبات کردن اینکه الان هوا خوب است و آدم
هفته آینده کلاسی دارم که نیاز به لپ تاپ داره و یک ارائه مهم دارم و در حالیکه سایت دانشگاه به مدت ده روز تعطیله لپ‌تاپم هم یک دفعه پیام داد گفت در خطره و بی هوا خاموش شد و حالا روشن نمیشه. قلبم فشرده شده. سعی میکنم به خودم مسلط باشم. هر وقت تو گوگل دنبال راه‌حل می‌گردم یاد خاطرات خرابی دستگاه‌های قبلی می‌افتم و دهانم تلخ می‌شود. خراب شدن لپ تاپ مثل یه دفعه مریض شدنه. وقتی اتفاق میافته یک دفعه قدرشو میدونی یک دفعه به گذشته ها و راحتی که داشتی
ساعت 8 صبح ماه رمضان کلاس جبرانی گذاشته بودند با یک استاد حساس به همه چی!
خیلی ها این اواخر دیگر فقط به نیت حذف نشدن می آمدند. بچه ها بدو بدو خودشان را به کلاس استاد حساس می‌رساندند. هرکسی وارد می‌شد، به عنوان اولین حرکت، سر می‌چرخاند به سمت فنکوئل خاموش و با دیدن چهره پوکر استاد و کتی که در آن گرما به تن کرده بود، بدون هیچ اعتراضی می‌نشست سر جایش. تا اینکه استاد ترمومتر را درآورد و شروع کرد به لحاظ علمی اثبات کردن اینکه الان هوا خوب است و فیز
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه ۴شرقی پ۲۰
مدیرفروش : 09128871455  خانم قاسمی
کارخانه:02155026557
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه ۴شرقی پ۲۰
مدیرفروش : 09128871455  خانم قاسمی
کارخانه:02155026557
دو هفته پیش، احساس می‌کردم انقدر در این دنیا کار مهمی دارم که هر روز صبح، یک لیوان لیمو عسل می‌خوردم که یک وقت سرماخوردگی های اول پاییزی زمین گیرم نکنند. با آنکه از مزه ی لیموعسل متنفرم. شب به شب برنامه‌های فردایم را مرتب در دفترچه ام می‌نوشتم و فردا، یکی یکی مربع های خالی جلوی برنامه ام را پر می‌کردم. سعی می‌کردم یک وعده نماز را در مسجد باشم، حتی اگر به جماعت نرسم. پیاده روی روزانه می‌کردم، حجم معینی آب می‌خوردم، میوه و کلم بروکلی را هم ت
یک وقتهایی هست که اشتباهی توی یک زمان و مکان کاملا اشتباهی قرار میگیریم و هیچ راه فراری هم نیست...
چند روز پیش توی خیابون :
ترافیک خیلی سنگین آقایی گوشی مبایل در دست پشت فرمان ماشین در حال رانندگی بود و من درست در لاین کنار همون آقا در حرکت بودم که ناگهان بمب آینه ماشین اون آقا خورد به آینه ماشین من ...
من ☺
اون
باز هم من ☺
و اون ؟ و به اندازه نصف یک ماشین ازم دور شد .
چند ثانیا بعد من حرکت کردم و ناگهان بمب آینه من گرفت به آینه همون آقا .
آروم آینه
مامان رفته بود بیرون.لامپا خاموش بود. 
فائزه گفت: یه آهنگی بذار که هم دختر بخونه توش هم پسر.
رفتم روی پلی‌لیست ریوردیل. قسمت شونزده فصل سه. Big fun رو پلی کردم و چهار دقیقه دور خونه چرخیدیم و چرخیدیم و چرخیدیم، اون قدر که دیگه داشتیم می‌پختیم و دور تند کولر هم جواب نمی‌داد.
آره، آتش‌بس خوبه، آشتی باشیم خوبه، زبون‌درازی نکنه خوبه. 
خوبه که مامان نباشه و یک ساعت و نیم بچرخیم و لامپا خاموش باشه و فکر کنیم که خوشحالیم، حتی با این که دستش زخمی شده و
• از بلال‌های آن‌شب، چهارتا را جدا کرده‌بودیم برای کباب‌کردن. غروب، گاز‌ پکنیکی را از انبار درآوردیم و زیر مهتابی حیاط، جمع شدیم. زن فندک را که زد شعله یک‌هو آمد بالا و کمی طول کشید تا خاموش شود. ترسیدیم. واشرش را عوض کردیم. مرد بااحتیاط روشنش کرد. این‌بار شعله‌اش طبیعی بود و گُر نگرفت. بلال‌ها را گذاشتیم روی آتش. سرم را خم کردم و سوختن دانه‌های ذرت را نگاه کردم. درهم‌تنیدگی‌شان با آتش... انفجارهای کوچکی بودند در نوع خودشان. در آنی روشن
یکی نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان می رفته، یهو می بینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی می شه، پا رو میذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد می شه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم می ره، یهو می بینه موتور گازیه باز ازش جلو زد! دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته می گذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو می زنه. همینجور داشته با آخرین سرعت می رفته، باز یهو می بینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد! طرف کم می اره،
خاموش کننده آب و هوا : همانطور که از نام این خاموش کننده پیداست مواد داخلی آن عبارت است از آب به علاوه هوا ( هوا به داخل بدنه کمپرس شده )، بدنه این خاموش کننده مدام تحت فشار داخلی در اثر هوای فشرده قرار دارد به همین علت مقاومت بدنه آن باید بیشتر از نوع قبلی باشد ظرفیت آنها اکثرا دو گالنی و یکی از علائم مشخصه دستگاه های تحت فشار داشتن فشار سنج می باشد. فشار سنج این دستگاه ها معمولا دو کار انجام می دهند.
از روی آن فشار داخلی دستگاه دیده می شود.
۲- از
ابتدا دوشاخه برق دستگاه را به پریزی که در مجاورت آن قرار دارد وصل نموده بطوریکه فاز دستگاه به فاز پریز متصل گردد.شیر گاز را باز نمایید و توسط کلید روشن/خاموش صفحه کنترل، دستگاه را روشن نمایید. سپس بر حسب نیاز، با فشردن کلید(تابستانی/زمستانی)دستگاه را در حالت تابستانی یا زمستانی قرار دهید و به کمک کلیدهای افزایش یا کاهش دما          
می توانید دمای مدار آبگرم بهداشتی و همچنین مدار شوفاژ را تنظیم نمایید.
ج) نحوه خاموش نمودن دستگاه :
بوسیله کلید
روشن و خاموش کردن دستگاه
دکمه PWR را بزنید تا دستگاه روشن شود. برای خاموش شدن دستگاه همین کلید را فشار داده و نگه دارید.
نکته
زمانی که خودرو خاموش است تا ۳۰ دقیقه، رادیو پخش با زدن دکمه “PWR” یا
وارد کردن CD قابل روشن شدن است. به خاطر داشته باشید با وارد کردن
USB/SD/AUX دستگاه روشن نخواهد شد. پس از سپری شدن مدت زمان ۳۰ دقیقه رادیو
پخش خاموش می‌شود و با زدن دکمه “PWR” می‌توانید
ادامه مطلب
یک شب خواب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن. در رو که باز کردم دیدم شهید همت با یه موتور تریل جلو در خونه وایساده و میگه سوار شو بریم . 
ازش پرسیدم کجا؟ گفت یه نفر به کمک ما احتیاج داره. سوار شدم و رفتیم. سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس خیابون ها رو خوب ببینم. وقتی رسیدیم از خواب پریدم. از چند نفر پرسیم که تعبیر این خواب چیه گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به کمکت احتیاج داره. 
هر جوری بود خودمو به اون آدرس رسوندم، در زدم. در رو
همینطور که میرفتم چراغ رو خاموش کنم، سرمو بردم بالا و گفتم: ازت متنفرم.چند دیقه بعد سرمو از زیر پتو اوردم بیرون، دماغمو با سرآستینم پاک کردم و گفتم: الکی گفتم. جدی نگیر مثل بقیه چیزایی که ازت میخوام و جدی نمیگیری....کاش خدا هم زبون داشت. زبونی که با گوش من شنیده بشه.
سلام. پادکستی که قولش رو داده بودم آماده شد. تلاشمو کردم طوری باشه که بعد گوش دادنش، حس خسران نکنین. یه مقدار درگیر کار بودم و سعی کردم تا جای ممکن با کیفیت خوب آماده بشه ولی یه خورده عجله‌ای شد. لطفا اگه گوش کردین حتما حتما نظر بدین. چه روشن چه خاموش چه نیمه‌روشن. چه قهر چه آشتی. خیلی ممنون.
+پادکست سنجاق
قبل‌ترها وقتی نبودید، مثلا برای چند روز، چند هفته و یا حتی چند ماه. فکر می‌کردم که خوشی‌های واقعی جای دلخوشی‌های کوچک مجازی را برایتان پر کرده است. مثلا اس‌ام‌اس یار جای آن کامنت فلانی که منتظرش بودید، یا حتی استوری یار جای پستی که غیرمستقیم به شما اشاره کرده باشد. قبل‌ترها فکر می‌کردم که اینجا دور هم جمع می‌شویم که سفره عریض و طویل غصه‌هایمان را باز کنیم و هر کس به قدر توان چیزی از سفره بردارد و بارمان را سبک کند. فکر می‌کردم اینجا هرچ
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه ۴شرقی پ۲۰
مدیرفروش : 09128871455  خانم قاسمی
کارخانه:02155026557
 
ارتباط باکارخانه آراپلاست
آدرس کارخانه: تهران – اتوبان آزادگان – اتوبان علی هاشمی یا اتوبان بهشت زهرا-صالح آباد شرقی- شهرک کمیته – خیابان هدایت- کوچه کارخانه ها کوچه ۴شرقی پ۲۰
مدیرفروش : 09128871455  خانم قاسمی
کارخانه:02155026557
 
شب چو در بستم و مست از می‌نابش کردمماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردمدیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مراگرچه عمری به خطا دوست خطابش کردممنزل مردم بیگانه چو شد خانه چشمآنقدر گریه نمودم که خرابش کردمشرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمعآتشی در دلش افکندم و آبش کردمغرق خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهادخواندم افسانه شیرین و به خوابش کردمدل که خونابه‌ی غم بود و جگرگوشه دهربر سر آتش جور تو کبابش کردمزندگی کردن من مردن تدریجی بودآنچه جان کند تنم، عمر حسابش
 
نقد مستند «اعتراض خاموش» اثر میکائیل دیانی؛
مستند "اعتراض خاموش" به کارگردانی میکائیل دیانی به موضوع خودکشی و وضعیت آن در ایران و بحران خودکشی های اعتراضی می پردازد و چهار روایت از چهار خودکشی را به تصویر می‌کشد.
مستند نیمه بلند «اعتراض خاموش» یک کنکاش اجتماعی ۴۱ دقیقه‌ای است که بنا دارد با عبور از نگرش‌های مرسوم و کلیشه‌های قضاوت‌گرانه جامعه امروز ایران، از زاویه‌ای بدیع به موضوع خودکشی ورود کند. این مستند با فرمی که چهار روایت از خ
۱۹۰ از اون صفحه ها مونده هنوز :) در ابهام بشینم تا صبح بخونم آیا ؟! یا نه ؟!
یه سری آهنگا رو پلی کردم بس ناجوانمردانه حال خوب کنه!
فک کنم یه سه دقیقه کمتر برم کتابمو باز کنم و تمام صفحه هاشو از اول بو کنم و بعدم شروع کنم اون ۱۹۰تای باقی مونده رو بخونم ! 
و اگر در توانم باشه فردا کتاب جدیدم رو بخونم ! و به شمام معرفیش کنم !اگه بیدارم چون توی ساعت خوابم یه قهوه خوردم و این جلوی خواب منو گرفت !اینکه یه هفته تمام شایدم کمتر از یکشنبه تا یکشنبه !خودمو از د
پارهٔ اول. چندروزی می‌شد که کلافه بودم؛ کلافه از اینکه چرا نمی‌توانم داستانم را خوب جمع کنم و پایانش باز و بی‌سر و ته مانده. بالاخره دیشب وقتی چشم‌هایم را بستم که بخوابم، ناگهان از عوالم بالا یک پایان‌بندی معقول به ذهنم رسید. لپ‌تاپ خاموش بود، چراغ خاموش بود، حتی خودم هم نیمه‌خاموش بودم و به‌همین‌خاطر به‌جای نوشتن ایده، فقط دعا کردم وقتی فردا بیدار شدم، فراموشش نکرده باشم و خوابیدم. 
پارهٔ دوم. امروز صبح زود وقتی بیدار شدم ذهنم خالی ب
داشتم موهام رو خشک میکردم که صدای دعای قبل از اذان از بلندگوهای مسجد محل پخش شد، سشوار رو خاموش کردمو با موهای نمدار رفتم لب پنجره، یه حزن شاداب نشست تو دلم از صدای قشنگ دعا و اذان و به خودم که اومدم غرق لحظه شده بودم بی که حواسم باشه، بعد فکر کردم که چه دلتنگم فکر کردم کاش که بود که اگه بود احتمالا میگفت خب حالا اونجوری گیسو پریشون واینستا لب پنجره، که به خدا اگه بود برمیگشتمو بی حرف بغلش میکردمو سرمو میزاشتم رو سینه اش و هیچ جدا نمیشدم...
...
ام
دانستنی؟
آیامیدانید؟ احتمال دارد درسال 6000میلادی علم به حدی پیشرفت كند كه خودرو ها دیگر استفاده نشوند و انسان توسط موج برروی زمین باسرعت بالا حركت كند!!!!!!!!!!
آیامیدانید؟ ترانزیستور قطعه ای الكترونیكی است كه توسط این قطعه انقلابی درجهان ایجادشد وباعث بوجود آمدن عصر اطلاعات وارتباطات شد.تمام وسایل الكترونیكی ارتباطی برای ایجاد ودریافت امواج ازاین قطعه استفاده میكنند.
آیامیدانید؟اگر از زمین فراتر وبسیار زیاد دور شویم  آسمان ها را به صورت
دانلود داستان یک عاشقانه خاموش نودهشتیا
دانلود داستان یک عاشقانه خاموش نودهشتیا
نام کتاب: یک عاشقانه خاموش
نام نویسنده: نازنین براتی ـــ کاربرنودوهشتیا
ژانر: عاشقانه،درام
خلاصه:مرگ، فقط با مردن اتفاق نمی افتد!
ادامه مطلب
حمله های قلبی خاموش چه علائمی دارد؟
حمله
قلبی خاموش همان‌طور که از عنوانش پیداست از عارضه‌هایی به حساب می‌آید که
مورد توجه قرار نمی‌گیرد زیرا علائم آن شدید و آشکار نیست.







از جمله علائم حمله قلبی خاموش می‌توان به تنگی نفس و احساس ناراحتی در
برخی قسمت‌های بدن علاوه بر قفسه سینه اشاره کرد که می‌تواند شامل کمر،
گردن، یک دست یا ه
در نگاهت خود به ظاهر مرد کردم
من در درونم آن نباید کرد ، کردم
دانسته بودم بی توبودن مرگ حتمیست
دانستن بی دانشم را سرد کردم
تا در خودم عادت کنم حرفی نگفتم
رفتی و از قلبم خودم را ترد کردم
من همچو زخمی ها پرانم را گشودم
هی ضربه خوردم هی برایت درد کردم
گفتم که آبان می رسی مرداد رد شد
برگان سبزی را که دیدم زرد کردم
+ عطسه کردم. مرمر میگه این چه وضع عطسه ست؟ کسی نمیگیرتتا. 
چند دیقه بعد یکی تو خیابون یه جوری عطسه کرد که صداش تا بالا اومد. بدو بدو هلک و هلک گیلیلیلیلیلی کنان اومده پیشم میگه اون حرفی که بهت چند مین پیش زدم کنسله. نیمه گمشدتو پیدا کردم :|
اینا همش اثرات آلودگی هواستا :||  
+ میدونید یاد چی افتادم؟ پیارسال برا غزل داشتم ضضضضضجه می زدم می گفتم می خوان ببرنمون اردو! میخوان ببرنمون یه جا قرار نیست حرف بزنیم. کللللللی پول میگیرن تازه قرارم نیست حرف بز
با سلام...
روز امتحان شهری رفتیم که سوار شیم سه تا دختر(زن) و پنج تا مرد(پسر) بودیم که سه تا دختر پشت نشستن و افسر گفت که یه مرد بیا جلو بشینه، ما پنج تا از استرس و اینکه ماشین پیشمون خاموش شه رفتیم پشت دیوار قایم شدیم و بعدش گفت هیچ مردی پیدا نمیشه ما گفتیم نه و بعدش همه ما مردا رو رد کرد و خانما رو قبول کرد. اخه این انصافه؟ افسر تو پیچ به من گفت دنده عقب برو سخت بود و منو رد کرد. شرمنده که بد تعریف کردم.
یاعلی
1- مشکل روشن نشدن گوشی.
 
1- اگر گوشی با (نگه داشتن دکمه روشن خاموش روشن نشد).
 
2- باید (دکمه روشن و خاموش و دو دکمه ی کم و زیاد کردن صدا) را باید باهم نگه داشته تا گوشی روشن شود.
 
2- چگونه بر روی گوشی رمز بزاریم.1- اول میرویم به (تنظیمات گوشی).2- بعد به (صفحه ی قفل) گوشی میرویم.3- سپس وارد نوع (قفل صفحه گوشی) میشویم.4- (نوع رمز )خود را انتخاب میکنیم.
آبان بن تغلب گوید بامام صادق علیه السلام عرض کردم قربانت  خدایتعلی فرماید خودرا  بکردنه نینداخته 11 سوره 90  حضرت  فرمود کسی را که خدا ببرکت ولایت ما گرامیش  داشته از گردنه گذشته است و ما هستیم آن گردنه یی که هر کس  وارد شود  نجات یابد راوی گوید من خاموش بودم باز حضرت فرمود نمی خواهی بتو  حرفی  آموزم و افاده  کنم  که از دنیا  و آنچه در آنست برایت بهتر باشد  و عرض کردم  چرا قربانت فرمود آن قول  خداست آزاد کردن بنده  13 سوره 90 آنگاه فرمود مردم هم
کاربرد نبشی ثابت
نبشی ثابت ابزاری با زاویه ی ۹۰ درجه جهت پوشش لبه های برش خورده پانل نصب شده بر روی دیواره گچ می باشد.
همچنین انعطاف پذیری این محصول ،قابلیت کار بر روی سطوح منحنی را امکان پذیر ساخته است.
دلیل استفاده از این ابزار این است که در زوایای ۹۰ درجه ساختمان که به بیرون می باشد استفاده از ابزار نبشی ثابت پی وی سی بسیار زیبا‌تر و خوش فرم تر می شود و همچنین نصب و استقامت آن بهتر می شود، اما استفاده از آن فقط در همین مورد است برای همین فرو
A Silent Voice 2016,انیمیشن A Silent Voice 2016 دوبله فارسی,دانلود A Silent Voice 2016 720p,دانلود انیمه A Silent Voice با کیفیت 1080p,دانلود انیمه ژاپنی,دانلود انیمه سایلنت ویس A Silent Voice 2016,دانلود انیمیشن Koe no katachi 2016,دانلود انیمیشن صدای خاموش A Silent Voice 2016,دانلود کارتون جدید,دانلود مستقیم انیمیشن A Silent Voice 2016,دوبله فارسی,زبان اصلی,سایلنت ویس,صدای خاموش,
ادامه مطلب
✊ *یک پیشنهاد خوب برای سیلی دیگر* *لطفا متنشر کنید تا خواست همگانی شود* پس از شهادت مظلومانه سپهبد سلیمانی اتوبان رسالت را به نام آن شهید نام گذاری کردند اما به نظر می‌رسد این نام گذاری هیچ اثری در تبیین مظلومیت این شهید عزیز و بزرگوار ندارد
ادامه مطلب
اونایی که منو خوب میشناسن میدونن. که چقدر از دوباره دیدن فیلم بدم میاد..اما بعضی فیلمارو اونقدرررررر دیدم تا احساس کنم وجودم از مفهومش آکنده شده... فیلم سکوت بره ها از همون فیلما بود که اونقدر دیدمش که حس کردم میتونم رنج انسانی از اینکه خودش نیست رو حس کنم..نیاز انسانی آنتی سوشال به دریافت حریم، اعتبار، احترام، قانون مندی رو درک کنم... ولی وقتی یکی از دوستام کتابشو بهم داد و یه پشت نشستم تا فصل بیست رو خوندم تازه یه بعد جدید ازش کشف کردم: تلاش یه
هروی یکی از محله‎های نام آشنا و قدیمی تهران است.
تهران به عنوان پایتخت ایران دارای محله‎های اصیل متعددی است و محله هروی یکی از آن‎ها است. محله هروی یکی از محله‎های منطقه 4 تهران است که از شمال به اتوبان بابایی و همت، از شرق به اتوبان امام علی، از غرب به خیابان شریعتی و از جنوب به اتوبان رسالت ختم می‌شود.
محله هروی دارای دسترسی‎های مطلوبی است و علاوه بر اتوبان‎های نامبرده، به اتوبان‎ صیاد نیز دسترسی دارد.
این منطقه از شمال با منطقه 1، از جن
دلم تنگه!
نمیدونم واسه کی یا واسه چی!
ولی یه حس خلا تو قلبم حس میکنم؛
خیلی بده جنس احساست که دلتنگیه رو میتونی تشخیص بدی ولی علتش که چرا رو نه؛نمیتونی  -_-
 
دیشب خواب دیدم :
[ داشتم آماده میشدم واسه خواب که از پنجره دیدم دو نفر دارن میان سمت خونه مون،سریع چراغ رو خاموش کردم که نفهمن بیدارم یهو جلو روم ظاهر شدن و دستشونو گذاشته بودن جلو دهنم و جای پولا رو میخواستن! منم دستشونو پس زدم و شروع کردم به جیییییغ کشیدن و ...‌]
 
بیدار که شدم مثه سگ میترسید
سکوت...فریادی خاموش...می خواهم در میان این هیاهو فریاد بزنم... خواستار سکوتی طولانی شوم، نگاه های متعجب به سوی من جلب شود و دور شوند از من و فریاد هایی که حکم زندانی شدن روح من در جسمی بی جان را میدهد... اری از من دور میشوند، میروند و من بازهم تنهایی را با تمام وجود حس می کنم...در دنیایی که آدمک هایی با نقابی سرشار از تظاهر و لبخندی خالی از حس از هم همه لذت می برند، من تنها مانده ام... من همانی هستم که خود را میان خاطرات شاد خود جا گذاشته و اینک تنها ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها