نتایج جستجو برای عبارت :

ولی افسوس او هرگز نمی‌داند

یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
به برگ گل نوشتم من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مه تاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو ر
هرچند که هرگز نرسیدم به وصالتعمری که حرامِ تو شد ای عشق، حلالت!طاووسی و حُسنت قفسِ پرزدن توستای مرغِ گرفتار، چه سود از پَروبالت؟!زیباییِ امروزِ تو گنجی ابدی نیستبیچاره تو و دل‌خوشیِ روبه‌زوالت!مانندِ اناری که سرِ شاخه بخشکدافسوس که هرگز نرسیدی به کمالت!پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدیبشنو که سزاوارِ سکوت است سؤالت!یک‌بار به اصرارِ تو عاشق شدم ای دل!این‌بار اگر اصرار کنی، وای به حالت!
افسوس که کسی نیست........افسوس که کسی نیست تاگذشته های پرملالم را از من بگیردوآینده ای پراز شادی را به قلبم هدیه کندافسوس که کسی نیست!تا بار فراق وجدایی را از دوش من برداردوکوله باری از محبت خویش را جایگزین آن کندافسوس که کسی نیست.......از من بخواهد ناگفته های قلبم را که عمریست خک خورده سینه ام شده است را برایش بازگو کنمودر پاسخ عشق بی پایانش را نثار دل بیمارم کند!افسوس.........افسوس که در این روزگار کسی نیستجز سکوت وتنهایی و دلتنگی که عمری گوشه نشین
مولود کعبه عشق   در کعبه  به پا  گشت ، خدا می داندمولِد   شیر  خدا   گشت ، خدا  می دانددر شب حادثه  در جای پیمبر  خوابیدهجرت  دوست  روا  گشت ، خدا می داندفاطمه کفو علی بود ، چنان  دسته گلیاز چه  قبرش  به خفا گشت  ،خدا می داندیُطعمون است سه شب خاطره ی افطارشسفره   لبریز  صفا   گشت ، خدا می دانددست پرورده ی دامان رسول است علیراه  او  جمله ،  وفا  گشت ،  خدا  می داندعلم در سینه ی  دریایی او مخفی  ماندنکته  در  نکته  چها  گشت،   خدا می داندبار ها
نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آیینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشستکلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود شرط بنده پروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
 
حضرت حافظ
کتاب جاذبهشاعر: جواد منفرد

دلم را بُرده امّا دلربایی را نمی داند
بتی را می پرستم که خدایی را نمی داند
تمام عمر پنهان کرده در خود حُسن هایش را
چو طاووسی که هرگز خودنمایی را نمی داند
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
و قسم به اون لحظه که تک و تنها توی حیاط دانشگاه نشستی، دستات یخ زدن و وقتی علیرضا قربانی توی گوش ات میخونه:"من تماشای تو میکردم و غافل بودم، کز تماشای تو خلقی به تماشای منند" اشک توی چشمهات حلقه می بنده ... 
ولی تو آرومی. تو خیلی آرومی. 
باد سرد. لرزش دندان ها. ترک "افسوس".
١٣٩٧/٨/١۵
ناشناخته‌ها همیشه باورپذیر تر اند. در هر زمان، بی هیچ محدودیتی در هر قالبی می‌گنجند. با تمام چشم‌ها می‌نگرند، با تمام صداها سخن‌ می‌گویند، از تمام صداها شنیده می‌شوند، از تمام راه‌ها می‌رسند، با تمام راه‌ها دور می‌شوند. و من، تمام این مدت با ناشناخته‌ات زندگی کرده بودم؛ ناشناخته ات را با هزاران چهره، هزاران نام، هزاران هویت مجسم کرده بودم. اشک‌هایش را دیده بودم، و لبخندهایش را، حرف‌هایش را شنیده بودم و این ندانستن، اگرچه
از چه...............................
افسوس که نامه ی جوانی طی شد 
                      آن تازه بهار زندگانی دی شد 
                                      آن مرغ طرب که نام او بود شباب 
                                                      افسوس ندانم که کی آمد و کی طی شد 
از چه...............................
افسوس که نامه ی جوانی طی شد 
                      آن تازه بهار زندگانی دی شد 
                                      آن مرغ طرب که نام او بود شباب 
                                                      افسوس ندانم که کی آمد و کی طی شد 
شاید ما آدم ها اگر ناراحت نباشیم ,اگر درد نکشیم، اگر دل تنگ کسی نشویم ،نتوانیم زندگی کنیم . مثلا ما دوست داریم خودمان را درگیر رابطه های عاطفی با بقیه ی آدم ها کنیم . به یک نفر دل ببندیم و به او محبت کنیم. دوست داریم کسی برایمان مهم باشد . دوست داریم برای کسی مهم باشیم. و همه ما میدانیم که رابطه جدید فقط غم بیشتر می آورد .وقتی که بچه بودم ، وقتی مادرم میگفت حوصله ات را ندارم ، یا وقتی پدرم هرگز بغلم نمی‌کرد ، ناراحت میشدم .حالا وقتی مادرم میگوید حو
شاید ما آدم ها اگر ناراحت نباشیم ,اگر درد نکشیم، اگر دل تنگ کسی نشویم ،نتوانیم زندگی کنیم . مثلا ما دوست داریم خودمان را درگیر رابطه های عاطفی با بقیه ی آدم ها کنیم . به یک نفر دل ببندیم و به او محبت کنیم. دوست داریم کسی برایمان مهم باشد . دوست داریم برای کسی مهم باشیم. و همه ما میدانیم که رابطه جدید فقط غم بیشتر می آورد .وقتی که بچه بودم ، وقتی مادرم بهم میگفت حوصله ات را ندارم ، یا وقتی پدرم هرگز بغلم نمی‌کرد ، ناراحت میشدم .حالا وقتی مادرم بهم م
بسیاری از مردم تنها برای خودنمایی زندگی می کنند
چنین مردمی به راستی در درون بسیار حقیرند؛
چون تنها مبتلایان به عقده حقارت؛ نیازمند خودنمایی هستند.
یک انسان واقعاً برتر هرگز خود را با دیگری مقایسه نمی کند.
او می داند که مقایسه پذیر نیست؛
و نیز می داند که دیگران هم با او مقایسه پذیر نیستند
او نه برتر است و نه حقیرتر.
این ذهن ماست که خالق این مفاهیم است.
اگر بتوانی در وجود خود ریشه بزنی؛
هوشیار؛ آگاه و ناظر باشی؛
خواهی دید که دیگر جسم نیستی؛
ذه
 
نویسنده و گردآورنده : اشکان ارشادی 
ابتدا یادی از دهه‌ی شصت و کتاب چهارم دبستان
 
 
افسوس که نامه جوانی طی شد
                                    و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
                               افسوس ندانم که کی آمد کی شد
 
« عمر خیام » 
ادامه مطلب
الکین چرکزاوغلو – افسوس
دانلود آهنگ الکین چرکزاوغلو به نام افسوس
دانلود آهنگ جدید الکین چرکزاوغلو به نام افسوس
Ilkin Cerkezoglu – Efsus
دانلود آهنگ ترکی الکین چرکزاوغلو به نام افسوس
 
دانلود آهنگ الکین چرکزاوغلو به نام افسوس

دانلود آهنگ افسوس از الکین چرکزاوغلو

دانلود آهنگ جان ددیکلریم جانیمی سیختیلار

 

 .:( دانلود تمامی آهنگ های الکین چرکزاوغلو  ):.

دانلود جدیدترین آهنگ های تورکی
تورک موزیک ، مرجع آهنگ های تورکی

کانال تلگرامی ت
دانلود آهنگ امید حاجیلی زیم زیم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * زیم زیم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , امید حاجیلی باشید.
دانلود آهنگ امید حاجیلی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Omid Hajili called Zim Zim With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ امید حاجیلی به نام زیم زیم
کجکی ابرویت نیش کژدم استچه کنم افسوس مال مردم استزیم زیم زیم زیم زیمدو چشمان خمارت را کی دارددو ابروی دم مارت را کی دا
عشق مسافت نمیشناسد .... 
عشق میانه ندارد ....
 عشق با تک تک سلول ها معنا می شود ... 
عشق حرارت دارد .... حرارتی در قلب که به همه اعضا نیرو میدهد در خدمت معشوق 
وقتی حاضر باشی خار در چشمت برود ولی اخم چشم معشوق را با آزردنش نخواهی 
وقتی چادر شرم و حیای یک فرشته در هوای داغ گناه را باور نمیکنی ... 
وقتی پایین بودن سر یک پسر سربلند، همیشه برایت تعجب است ... 
من که میدانم
 من که میدانم همه وجودشان عشق است و احساس ..... 
من که میدانم اگر شیرینی بندگی را چشیدی دی
دست را با دست نگاه می‌دارم، مباد رقصش عبور مهیبت از جانم را رسوا کند. دست را با دست نگاه می‌دارم، کس نفهمد چه در جانم می‌گذرد، هرچند دوست راز دل دوست می‌داند و به رو نمی‌زند.
بر این ارتفاع مهیب می‌لرزم. هرگز اینجا نبوده‌ام. بر جاده‌های باریک همچو مو می‌گذرم. دست را با دست نگاه می‌دارم، مباد عریان کند راز در پرده را. هرچند نزد دوست عریانم. دوست می‌داند و به رو نمی‌زند.
من خوار می‌گذرم، من ذلیل و ناتوان از این همه حرکت عظیم در جانم. من خود ر
احساسات مشترکی که ما آدم‌ها تجربه می‌کنیم با هم فرق دارند. غمی که من حس می‌کنم متفاوت است از غمی که مادرم حس می‌کند. خوشحالی بعد از گل ما از تیم مورد علاقه‌مان یکی نیست. افسردگی سیاه است ولی سیاهی آن برای همه یک‌رنگ نیست. حتی حال بد امروز ما با حال بد یک سال پیش، یکی نیست چون ما آدم یک سال پیش نیستیم. ما هرگز نمی‌توانیم پا توی کفش تجربیات دیگران کنیم و با آن‌ها قدم بزنیم. به همین دلیل است که وقتی بر اثر فشار عصبی می‌گویم حالم خوب نیست، کسی ن
ای دریغ از من که روزی اینان را تنگ در آغوش می‌فشردم، مگر که هنر آموزند و راه و رسم زندگی. ای دریغ از من و سخت افسوس و دو صد ناسزا بر من، که روزی ایشان را تنگ در آغوش فشردم، مگر که کودنانِ شر خیر آموزند و به روشنی برخیزند.

نه، نه، دریغ گفتن ناسپاسی‌ست و شکرانه ناگزاردن. لیکن افسوس و در آنِ دل‌ نه هیچ افسوس، که چنین که می‌باید رواست.
دل از خویش می‎سوزد.
 دل می‌باید که بسوزد،
چرا که دل را سوختن مشغله است.
حلمی | هنر و معنویت
منم مثل شما همیشه دنبال آهنگ شاد واسه مراسمها و جشنا و تولد وو عروسی و مسافرتم ...یه آهنگ شاد خوب وقتی بیاد باید خوب هم معرفی بشه پس خانمها و آقایون توجه شما رو جلب میکنم به موزیک شاد و شنیدنی آقای امید حاجیلی به اسم زیم زیم زیم مممممممممم م م ممممممم مم
 
کجکی ابرویت نیش کژدم است ♬♪چه کنم افسوس مال مردم است ♬♪زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم ♬♪زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم ♬♪
آهنگ کجکی ابرویت نیش کژدم است ♬♪چه کنم افسوس مال مردم است ♬♪
 
می‌گوید: «زیر همین چادر فتنه‌ها می‌کنید!»می‌گوید: «گرمتان نمی‌شود؟!»می‌گوید و می‌گوید و نیش می‌زندو انگار نمی‌داند آتش طعنه‌هایش بیش‌تر از هر گرمایی، جان را، روح را و دل را آتش می‌زند.نمی داند همه‌ی این «نیش» ها «نوش» می‌شوند مادام که «یاس یعنی مهربانی بر همـه».نمی داند که می‌ارزد برای لبخند «او» از دنیــا گذشت.اللهم ارزقنا نگـاه فاطمه (س)
منم مثل شما همیشه دنبال آهنگ شاد واسه مراسمها و جشنا و تولد وو عروسی و مسافرتم ...یه آهنگ شاد خوب وقتی بیاد باید خوب هم معرفی بشه پس خانمها و آقایون توجه شما رو جلب میکنم به موزیک شاد و شنیدنی آقای امید حاجیلی به اسم زیم زیم زیم مممممممممم م م ممممممم مم
 
کجکی ابرویت نیش کژدم است ♬♪چه کنم افسوس مال مردم است ♬♪زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم ♬♪زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم ♬♪
آهنگ کجکی ابرویت نیش کژدم است ♬♪چه کنم افسوس مال مردم است ♬♪
منم مثل شما همیشه دنبال آهنگ شاد واسه مراسمها و جشنا و تولد وو عروسی و مسافرتم ...یه آهنگ شاد خوب وقتی بیاد باید خوب هم معرفی بشه پس خانمها و آقایون توجه شما رو جلب میکنم به موزیک شاد و شنیدنی آقای امید حاجیلی به اسم زیم زیم زیم مممممممممم م م ممممممم مم
 
کجکی ابرویت نیش کژدم است ♬♪چه کنم افسوس مال مردم است ♬♪زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم ♬♪زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم ♬♪
آهنگ کجکی ابرویت نیش کژدم است ♬♪چه کنم افسوس مال مردم است ♬♪
میدونید چیه؟ حس بد من نسبت به شروع  مدرسه از این بابته که حس میکنم باز برگشتم سر خونه اول:/ خوب یعنی چی آخه؟؟؟ بعد از اینهمه دویدن برای اینکه امتحانا تموم بشه ، تاریخ تموم شه ، جغرافی تموم شع، خرداد تموم شه، دوباره همون آش و همون کاسه:/ با این تفاوت که هرسال معلم ها سخت گیری بیشتری میکنن:| آخه این انصافه؟؟
الانم که فقط 55 دقیقه از تابستون مونده:/ چی بگم آخه من؟؟! افسوس که افسوس من کاری رو از پیش نمیبره...
 
+پاییز عزیزم
می دانم که می خواهی مهرت را آغا
۱- آدم‌هایی که همیشه حسرت دیگران به دلشان هست…همه ما عادت های بد زیادی داریم مثل خوردن پیتزا و غذا خوردن دیروقت، خوابیدن کم تر از 6 ساعت در روز، ورزش نکردن و غیره. این عادت ها می توانند بر سلامتی تاثیر بگذارند، نه تنها در کوتاه مدت بلکه در بلند مدت مشکل ساز می شوند. عادات بسیاری وجود دارند که می دانیم برای ما بد هستند، در حالی که بسیاری از آن ها را حتی نمی دانیم که بد هستند . در این مقاله از مجموعه مقالات آکا, به معرفی 7 عادت بد زندگی میپردازیم ک
منم مثل شما همیشه دنبال آهنگ شاد واسه مراسمها و جشنا و تولد وو عروسی و مسافرتم ...یه آهنگ شاد خوب وقتی بیاد باید خوب هم معرفی بشه پس خانمها و آقایون توجه شما رو جلب میکنم به موزیک شاد و شنیدنی آقای امید حاجیلی به اسم زیم زیم زیم مممممممممم م م ممممممم مم
 
کجکی ابرویت نیش کژدم است ♬♪چه کنم افسوس مال مردم است ♬♪زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم ♬♪زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم زیم ♬♪
آهنگ کجکی ابرویت نیش کژدم است ♬♪چه کنم افسوس مال مردم است ♬♪
تماشای داستان زندگیِ آدم های طبقه ی محرومِ این جامعه ی آلوده به بی عدالتی ، دردناک است و غم آلود .
کیارستمی این درد لاعلاج را به وسیله ی یک قهرمان کوچک به تصویر می کشد.
زندگی ملال آور و حسرت بار کودکی که عاشق فوتبال است و برای این عشق همه کار می کند . انگار که توپ وسیله ای است برای رهایش او از تبعیض و تنبیه و بی تفاوتی و فقر و هزار درد دیگر . .
او که می داند خیلی چیزها را در زندگی از همین کودکی اش باخته ، نمی خواهد از عشقی که همچون مرهم است برایش دل
داشتم فیلم نهنگ آبی را می دیدم به یک نتیجه عجیب و هولناک رسیدم.
روان شناسی در عین اینکه می تواند از انسان ها افراد سالم تر و مطمئن تری بسازد می تواند آدم ها را نابود کند.
یک روان شناس بهتر از هر کس دیگری می تواند از جایی به تو آسیب بزند که از پا در بیاوردت.
بهتر از هرکسی نقطه ضعف های تو را می داند ...نقطه قوت هایت را می داند...
بهتر از هرکس دیگری می داند از کجا به تو ضربه بزند که نتوانی بلند بشوی...


ادامه مطلب
تهی تر از همیشه،
پنجره ایی از گرد و غبار
کوله ای پر از شن های بیابان
خانه ایی از خاطرات پژمرده
انگار از نسل روشنی های شب
افسوس که،
فروغ سایه های کاج در درخشش ماه نیستم!
انگار فصل ما نیستی ای «بهارک جان»
که نمی دانی،
دلتنگی انس غریبی دارد با پاییزی که در بهار رخم را زرد کرد!
امشب،
بر جاده شب عاشقان پیدا نبودی!
ندیدن انگار حصار بلند دیدارست....
زمان در کلبه من،
فصل باد و باز هم باد!
انگار دستانم را بسته اند به پنجره های آتشکده یزد
بر آخرین پله کوره ه
    شادی، از مهم ترین احساسات و نیازهای بشر به شمار می رود. هر ملتی با توجه به باورهایش به گونه ای ابراز غم و شادی می کند. اسلام نه تنها این احساسات را سرکوب نمی کند، بلکه بر اساس برخی آیه ها و روایت ها آن را امری ضروری می داند و البته برای آنها حد و مرزی قایل شده است تا بدین طریق، کنترل مثبتی شوند.
    سرور و شادی، همانند دیگر حالت های روحی نیاز به کنترل دارد و اگر مهار نشود، به طور حتم زیان هایی را به دنبال خواهد داشت. چه بسیار جوانانی که برای ار
✨هیچ وقت هیچ کس را انسان 
بـه اندازه تـوای مادر دوست نخواهند داشت 
تـو تنها کسى هستى کـه
تنها چیزى کـه برایمان گذاشتی 
دوست داشتن بودکه یادمان دادی 
در دنیایى کـه همه درد بـه دلت
مى ریزند تـو معجزه هستى♥️
ودرد را به دل میخری وهرگز درد را به کسی نمیدهی هرگز غصه هاتو نصف نکردی هرگز مادر هرگز
 تقدیم به همه مادرهای خوب دنیا دوستتان دارم
گفت توی نظر من تو یه دختر با حیا و محجوب...صادق و معصومی...تو خیلی عالی هستی....
اما اگه با من زندگی کنی باید همه برنامه هات رو عوض کنی...
منم گفتم من نمیتونم برنامه هامو عوض کنم و خداحافظ....
و سلامی نو به تنهایی بی انتهای الهام بانو....
 
 
پی نوشت: جناب دشمن دیروز...مهربون امروز...دیگه هرگز هرگز هرگز برای من کامنتی نذارید و پیامی ندید....تو رو به خدا بذارید تو حال خودم باشم....
این دو بیت زیبا از خواجه نصیرالدین طوسی است:
افسوس که آنچه برده ام باختنی است..
بشناخته ها تمام نشناختنی است…
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت…
بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی است…
چه زیبا ترسیم کرده است «یوم الحسره» را. و چه زیبا تصویر کرده است آنچه هدف و غایت زندگی است.
دنیا و مافیها نیست جز «لعب و لهو». متاع دنیا بگذاشتنی است و معرفت و خداشناسی برداشتنی!
دیری است که از حال خودم سیر شدمبازیچه امتحان تقدیر شدم
 
تا خواستم از بند اسارت  بگریزمآهو شدم و به دام نخجیر شدم
 
می خواستم از دامنه تا قله بپویماز پای فِتادم و زمین گیر شدم
 
افسوس جوانیم به غفلت طی شدیک روز شکستم و شبی پیر شدم
 
وقتی که به خود نگاه کردم دیدماز پای به سَر درغُل و زنجیر شدم
 
آری شده ام کَلاف سَر در گُم و افسوسدر پیچ وخَم زمانه تحقیر شدم
علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق  اردیبهشت 1399
جز رنج تنهایی نمی داند دل من 
جز درد وشیدایی نمی داند دل من 
من خاطرات خستۀ یک نسل سردم 
جز عشق  بازی سرخوشی دیگر نکردم 
این دل تنور آتش درد فراق است 
این سینه کانون غریب اشتیاق است 
من حرف هایم بی حدود  و بی نهایت 
مجنون گرفته از طنین حرف هایت 
شاید بماند  بر زمین  این حرف هایم 
ناقص شود چون شعر هایم های هایم 
حس هم آوایی نمی داند دل من 
جز رنجتنهایی نمی داند دل من 
98/5/31
فاطمه شب بیدار است. عکس من که اگر روز و روزگار عادی باشد، راس یازده خوابم. شب‌هایی که من خوابم، می‌آید توی صفحه‌ی تلگرام من و با منی که می‌داند بیدار نیستم چت می‌کند و از غم هایش، از حال و اوضاع بدش می‌گوید. به طرز عجیبی مرا، منی که می‌داند نیستم را، مخاطب خودش قرار می‌دهد. بعد حوالی چهار و نیم - پنج هر چه که نوشته را پاک می‌کند. بعد هم اعلام می‌کند که دیشب، توی صفحه‌ی شخصی من رد داده بوده و نیاز داشته حرف هایش تخلیه شوند. برای همین دو ساعت
15 آوریل 2020
قربانت گردم، برای من بی مفهوم جلوه میکند تا از امور روزمره ام برای تو بنویسم. چون با احتساب کار و کاسبی که دارم، تمام روز را در این فکرم که جیبم خالی نشود و از پشت خنجر نخورم. تمام روز را در این فکرم که شکست نخورم. همانطور که امروز از صبح تا همین الان که این سطور را مینویسم، با هزار آدم هفت خط و شارلاتان سرو کله زده ام. افسوس! اما خبر خوبی که برایت دارم این است که امورم به زودی اصلاح میشود، کارها خوب پیش میرود و همه چیز سر جایش اتفاق می
کاش باور داشتیم هر روز تولدمون هست هر روز که خداوند به ما مهلت زندگی دوباره میدهد بایستی تولدمان را جشن بگیریم اما افسوس که ما فقط سالروز اولین به دنیا آمدنمان را جشن میگیریم.
امروز سالروز اولین به دنیا آمدنم هست و فردا سالروز دومین به دنیا امدنم.
افسوس که روزهای مهم کم اهمیت و گاه بی اهمیت میشوند .
امیدوارم هیچیک از ما دچار فراموشی نشده و از یاد نبریم که تولد یعنی دوباره زیستن به شیوه انسانی تر ...
« 8 آبان 1398 »
 
 
این منم در شب، گمشده ای در این خروار خروار سیاهی که در پی گمشده‌ای‌ست در این خروار خروار سیاهی؛ افسوس اما تو پلک بسته. اگر می‌دانستی درخشش چشمانت در آسمان زندگی‌ام خورشید را بی‌قرار می‌کند، ماه را پشت ابر ها پنهان می‌‌کند، اگر می‌دانستی عسلی چشمانت جهان را شیرین میکند..آخ اگر می‌دانستی خواب برایت معنی نداشت. 
می‌جنگم در این خروار خروار سیاهی تا پیدا کنم فروغی که اگر نباشد آسمانم تاریک، زندگی ام کور و جهانم تلخ میشود. اگر باور کنی چشما
بسم الله الرحمن الرحیم
این روزها حال مملکت درون ما خوب است الحمدلله.....
هوای اش بارانی است با رگبارهای پراکنده.....
و گاهی هم رعد و برق های شدید.....
رعد و برق هایی که از جهت اختلاف ولتاژ شدید است
و گاهی فیوز می پرد
و سیم کشی ها 
به صورت کلی می سوزد.....
مغز شده شبیه یک کامپیوتر هفت هسته ای
که حتی با دکمه خاموش هم
خاموش نمی شود....
شب ها برای خودش جلسه دارد
و روزها فکر و فکر و فکر.....
گاهی می داند که تنها بهانه می گیرد، 
می داند دلیل بهانه گیری های اش چیست
و
هارون گفت: «این حرف های مدرسه ای را بگذار. اگر خواسته ای داری می شنوم.» 
دعبل تأملی کرد و گفت: «بالاترین خواسته ام این است که موسی کاظم از بند رها شود و نزد خانواده اش بازگردد.» 
هارون جامش را به لب برد و شراب را مزه مزه کرد. «خدا می داند که من هم او را دوست دارم. دوست داشتن اهل بیت، فرض است. افسوس که مولایت سر سازگاری با ما را ندارد. دوست داشتم بزم امشب مان به افتخار او برپا شده بود و اینک کنارمان نشسته بود! وقتی ما را غاصب حق خودش می داند، با او بای
.
کسی بعد از فراقت
در تصّور دارمت من
حیّ و حاضر پیش رویم....❈
#علی_اصغر_ابراهیمے
♡჻ᭂ࿐✰
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
اولین چیزی که از زندگیم به یاد می آورم، فضای تنگ و مزه شور آب در دهانم است. و البته، یک خواهر. مثل اینکه آن زمان هم به تقسیم اتاقم با بقیه علاقه ای نداشتم. چون سر هم غر می زدیم و خودمان را کش و قوس میدادیم.
ناگهان هلن تکان خوردن را متوقف کرد و با صدای آهنگینش از من پرسید:«واقعا دوست داری بری اون بیرون؟ میدونی که به ما اجازه دادن خودمون انتخاب کنیم.» من سرم را تکان دادم:«بهشت خیلی بهمون خوش گذشت. ولی تا نوبتم بشه کلی حوصلم سر رفت. تازه، میخوام ببینم
امروز هی با میم در گوش هم میگفتیم فلانی چقد خواستنیه خداییش چقد گِلش گیراس چقد بانمکه
چقد فلانه چقد بهمانه. ژن به این خوبی آخه چرا یه دونه پسره
و هی افسوس میخوردیم که چرا انقد زود زن گرفته و بچه داره و باید به چشم برادری بهش نگاه کنیم :/
اگر خاموش بنشینی تا دیگران به سخنت آورند ، بهتر از آن است که سخن بگویی و خاموشت کنند
مناعت، بین خودستائی و خودهیچ‌انگاری است
مرد کامل آن است که دشمنان از او در امان باشند، نه آنکه دوستان از او بهراسند
خردمند آنچه را که می‌داند نمی‌گوید و آنچه را که بگوید می‌داند
مردی نیک بخت است که از هر کار نادرستی که از او سر بزند، تجربه‌ای تازه به دست آورد
ادامه مطلب
هرگز خشونت، گرسنگی، طرد از جامعه، نابرابری، ستم اقتصادی در تاریخ بشریت و کره زمین تا این اندازه دامن گیر انسان نبوده است. به جای نغمه سردادن از کامیابی آرمان دموکراسی لیبرال و بازار کاپیتالیستی در شادکامی پایان تاریخ، به جای برگزاری جشن پایان ایدئولوژِی و پایان گفتمان های رهایی بخش، هرگز نباید این نکته بدیهی عالم گیر را که از رنج های منحصر به فرد بی شماری فراهم آمده اند، از نظر دور داریم که هرگز اینقدر زن و مرد و کودک بر روی زمین به بردگی ک
بر بام بلند عشق
با بالی شکسته
غمگین دلی بر پشت 
رمز کدام نفرین تو را جدا کرد از من؟
افسوس!
 ای رمز و راز مهربانی
ای محبوب تر از هر محبوبی
ای نزدیک تر از من به من!
در نگاه تو
هزاران فاخته می خوانند مرا به تو
دریغ می‌کنی مرا از نگاهت؟
افسوس!
رازی نیست
رمزی نیست
این تنها اشتیاق من است به تو
زندگی یعنی،
من دوستت دارم!
تو برایم،
چون آوازی می مانی در کوچه‌ باغ های بی نهایت آفتاب
تو،
مثل بوی محبوبه شب
مثل نجوای ساحل و دریا
تو مفهوم دیگر زندگی....

وقتی از
۱۷۳- عشق داند درنظر بازی ما بیخبران حیرانند           من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند عاقلان نقطه پرگار و جودند ولی           عشق داند که درین دایره سرگردانند عهد ما بالب شیرین دهنان بست خدای   ما همه بندهاین قوم خداوند انند مفلسانیم و هوای می … عشق داند – در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند – غزل ۱۹۳ – ۱۷۳
منبع : فالگیر
امروز یکی از سخت ترین روزهای زندگیم بود.
این حجم از ناراحتی و غصه و اشک های گاه و بی گاهم از کنترلم خارجه.
آه......کاش زنده بودین خواهران و برادرانم.
دریغ و افسوس.
هیچ وقت فکر نمیکردم از کشور و ملیتم اینقدر خجالت بکشم.
گناه ما چی بوده که نباید رنگ آرامش رو ببینیم.
کتاب خدا هرگز نمی میرد : علت و ریشه مرگ دیگر موجودات جهان و اثبات پایندگی خداوند
 
کتاب خدا هرگز نمی میردنویسنده: غلامرضا حیدری ابهرینشر جمال
معرفی:
قرآن کریم، انسان ها را از همانند دانستن خدا با آفریده های او منع کرده و برای همین، تولد و مرگ و جسم داشتن را از خدا نفی می کند.اگر خدا شبیه آفریده هایش باشد، دیگر آن خدایی نخواهد بود که شایسته ی پرستش باشدکتاب (خدا هرگز نمی میرد علت و ریشه مرگ را در دیگر موجودات جهان بررسی می کند و با تکیه بر دیگر ص
باید به یاد داشت که «دانش»، « #خرد» نیست و نمی تواند باشد. دانش علیه خرد است و مانع بیداری خرد می شود. دانش، سکه ای تقلبی است؛ ‌تظاهر می کند که می داند. در حالیکه هیچ چیز نمی داند؛‌ ولی می تواند انسان را فریب دهد.
این موضوع چنان ظریف و نهان است که اگر فرد واقعا هوشمند نباشد، ‌نمی تواند حقیقت آن را تشخیص دهد. در عین حال،‌ این فریب بسیار ریشه دار است و از دوران کودکی٬ ‌در ما شرطی شده است.
ادامه مطلب
پسربچه ده دوازده ساله گوشه پیراهنم را گرفته و رها نمیکند. با التماس میگوید:عمو،عمو، تو رو خدا کمک کن، گرسنه ام...
من از زیر کتاب و دفترها کمی نان و کلوچه و شکلات پیدا کردم و به پسربچه تعارف کردم. با خیره سری از دستم گرفت و زیر پا له کرد. با تحکم گفت: عمو، پول بده، خودم هرچی بخوام بخرم. پول بده. عمو، عمو...
من واقعا موجود خویشتنداری ام. وگرنه میخواستم بگویم: عمو ننته! هفت جد و آبائته!
+هیچ کاری به گرونی و نفت و دلار و طلا و فلان فلان فلانمون ندارم. اون ب
  
این کامنتو خیلی اتفاقی دیدم افسوس خوردم و واقعا غصه دار شدم :(( و رسماً  بغضم ترکید .
و الانی که دارم مینویسم چشمام گریون است !
بعد همون لحظه یاد بعضی از تماشاچیان تیم تراکتور تو ورزشگاه تبریز  مقابل تیم استقلال افتادم 
 که علیه کوردها شعار می دادند :|:(
نمیدونم چی بگم ؟!
یعنی چیزی ندارم بگم جز اینکه خدایا همه ما رو به راه راست هدایت فرما 
و صلح و دوستی رو  در جهان حکمفرما کن و ما را از نادانی و جهل برهان .آمین 

+
 
 امام علی علیه السلام:
رأسُ ا
سر آخر یک ساعت مانده به خواب افسوس آن را می خوری که چرا در طول ترم نخواندی؟ و با خدای خود وداع میکنی که اگر یک بار دیگر به تو فرصت زندگی در ترم را بدهد مثل اسب می خوانی. اما غافل از این که اگر هزار ترم هم بیاید و برود نه در طول آن و نه در عرض آن نمی خوانی مگر در دقیقه نود. این تقدیر نانوشته پیشانی بعضی هاست.
به خاطر داشته باش که: وقتی قلبت رنج می کشد، به معنی این است که در حال ورود به لایه های عمیق تر وجودت هستی. قلب هرگز دروغ نمی گوید. ذهن در دروغ زندگی می کند. ذهن از دروغ تغذیه می کند و در تمامی نادرستی ها غرق می شود اما قلب همیشه امین و راستگوست. قلب، ساده و صادق است. هرگز زرنگی به خرج نمی دهد. کلک بازی بلد نیست. بی نهایت با هوش است اما به اندازەی سر سوزنی حیله گر نیست. دقیقا همان چیزی که هست را منعکس می کند. زیبایی و اصالت او هم از همینجا ناشی م
پشتِ بامِ خوابگاهِ من
شب فراگیر است
آسمان در دامِ چرک-آلودِ یک دیوانه زنجیر است
سرد و بی روح و تناور ، تیرگی اطراف
دیوِ قدّیسی به حربِ لرزه ای با مغزهای اهلْ درگیر است
پشتِ بامِ خوابگاهِ من
این یگانه جایگاهِ من
هرشب از جایی که من هرگز نمی دانم
می کِشد با چنگکی مخروب
ذهنِ تارم را به سوی خاطری از ناکجایِ خاکیِ ویرانه های دور
باز می دارد عمیقِ چشم خیسم را
بر فضایِ مرده ی بی نور
رفته در آغوشِ هم، پست و بلندِ خانه های پایتختِ کور
سروها با قامتی کوت
هرگز خشونت، گرسنگی، طرد از جامعه، نابرابری، ستم اقتصادی در تاریخ بشریت و کره زمین تا این اندازه دامن گیر انسان نبوده است. به جای نغمه سردادن از کامیابی آرمان دموکراسی لیبرال و بازار کاپیتالیستی در شادکامی پایان تاریخ، به جای برگزاری جشن پایان ایدئولوژِی و پایان گفتمان های رهایی بخش، هرگز نباید این نکته بدیهی عالم گیر را که از رنج های منحصر به فرد بی شماری فراهم آمده اند، از نظر دور داریم که هرگز اینقدر زن و مرد و کودک بر روی زمین به بردگی ک
میدانی خدایت کریمِ کریم هاست ولی نا امید میشوی
گیر میکنی 
و بدبختی از این جا شروع میشود
همین که با خودت دیگر روراست نباشی
زانوی غم بغل داری و کارت شده فقط که
کلمه ی نا امیدی را در ذهنت هجی کنه
ای ذات!
تو که میدانی خدایت عجیب خداییست عآشق پیشه!
شیوه ی او بگیر و منشین 
همه ی اول و آخر همه چیز همین است که اول بدانی خدایت کریم تــــرین است و دوم ؛با این این کلمه،امیدوار شوی از هر ناامیدی
که نا امیدی توطئه است از آدم هایی که خود را دل سوز نشان میدهند و
به دخترى عشق بورز که کتاب بخواند
به دختری عشق بورز که پولش را به جای لباس خرج کتاب کند
دختری که لیست بلندی از کتاب‌ها را برای خواندن تهیه کرده است.
دختری که کارت کتابخانه سال‌های کودکی‌اش را هنوز با خود دارد.
دختری را پیدا کن که اهل خواندن باشد...
تشخیص‌ش سخت نیست
حتماً همیشه در کیفش کتابی برای خواندن دارد.
کسی که به کتابفروشی، عاشقانه نگاه کند
و پس از یافتن کتابی که مدت‌ها در جستجویش بوده، اشک شوق در چشمانش حلقه زند.
کسی که بوی کاغذ کاهی یک
بسیاری از افراد، خصوصا آنان که مشغله کاری زیادی دارند، در زمینه آشپزی به وسیله‌ای مانند زودپز علاقه‌مند هستند. با توجه به امکانات و قابلیت‌های این وسیله، به نظر می‌رسد که می‌توان هر غذایی را در زودپز آماده کرد، اما در واقعیت چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. درواقع، بعضی از غذاها را هرگز نباید در زودپز آماده کنید، چون اقدام به چنین کاری به دو حالت احتمالی منجر می‌شود: تلف کردن وقت و همچنین مواد غذایی اولیه، و به خطر انداختن سلامتی خودتان.

ادا
آدمی اسطرلاب حق است، اما منجّمی باید که اسطرلاب را بداند، تره‌فروش یا بقال اگرچه اسطرلاب دارد، اما از آن چه فایده گیرد و به آن اسطرلاب چه داند احوال افلاک را و دَوَران و برج‌ها و تأثیرات و انقلاب را الی غیرذلک؟ پس اسطرلاب در حقّ منجّم سودمند است؛ که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَهُ». همچنان که این اسطرلاب مسین آینهٔ افلاک است، وجود آدمی که «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِیْ آدَمَ» اسطرلاب حق است. چون او را حق‌ّتعالی به خود عالِم و دان
هیچ کس از روزهای در پیش رویش چیز زیادی نمی داند.آن چیزهایی هم که می داند و به خیال خودش از آن ها آگاه است مربوط می شود به سرانجام احتمالی رویاها و آرزوها و اهداف خودش.مربوط می شود به تصویری که از آینده اش در نظر دارد.
روزی که با او در یک جای مشترک درس می خواندم،فکرش را نمی کردم که پس از آن سال و پس از کنکور دیگر هرگز ارتباط دنباله داری میانمان شکل بگیرد و دوباره ببینمش.همانطور که پس از آن سال دیگر هیچکس را ندیدم و جز خاطره ای پررنگ از دوستی با چند
باسمه تعالىقرآن کریم نامهاى متعددى براى روز قیامت بیان کرده است تا بهتر با آن آشنا شویمیوم الآزفه > روز نزدیکیوم الدین > روز جزایوم الجمع > روز جمع شدن خلایقیوم الحسرة > روز حسرت و افسوسیوم التناد > روز همدیگر را خواندن و اجتماع کردن
هرگز هرگز هرگز! با آدمایی که حاضر جوابن زود قال میکنن و بزرگ و کوچیک و غریبه و اشنا براشون فرقی نداره نه دوست بشین نه حتی نزدیک!
کسایی که دقیقا ادعا میکنن هیچ حرفی براشون مهم نیست و خودشونم هیچ حرفی رو تو دلشون نگهنمیدارن و سریع جواب میدن
اینا نمیدونن احترام و حرمت ینی چی! چون اعتماد به نفس بالاییم دارن و زیاد اظهار نظر میکنن اونم با قطعیت و اوایل شاید خیلی هارو دور خودشون جذب کنن اما به مرور میفهمین ادنای خودخواهی هستن که از ادب بهره خیلی کم
به یادم هست، روزی مصرانه، به تو گفتم:" ما هرگز خسته نخواهیم شد... هرگز!"
اما مدتی‌ست پی فرصتی میگردم شیرینم، تا به تو بگویم: ما نیز، خسته میشویم...
و خسته شدن، حق ماست؛ اینکه خسته میشویم و از نفس می‌افتیم و در زانو‌هایمان دردی حس میکنیم؛ مسئله‌ای نیست!
مسئله این است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی، روی تخته سنگی، در کنار هم بنشینیم و خستگی از روح و تن بتکانیم...
خسته نشدن، خلاف طبیعت است! همچنان که خسته ماندن...
دیگر نمیگویم ما تا زنده‌ایم خست
هرگز توی زندگی اینقدر بی خیال، بیتفاوت، و... نبودم.
هرگز پیش نیومده بود که کوچکترین تلاشی برای قانع کردن افراد کمتر مهم زندگی نکنم.
جوری شدم که کل زندگی دیگه به هیچیم نیست.
 
این حس رو خیلی دوست دارم!
یه حس بی تفاوتی محض، بی خیالی مطلق، آرامش مطلق.
در قفس دستانم، پرندگانی زنده‌اند که هنوز شوق پرواز دارند و من، می نویسم که در رگ هایم به پرواز درآیند و سرخوشانه، با حسِ رهایی صبح های خیلی زود، آواز بخوانند و آزاد شوند.
من خواستم نویسنده شوم، تا دست هایم، احساساتم را، که هزاران پرنده اند، به طبیعت بازگردانند. 
من خواستم بنویسم، که رها شوم از حسی که روزی ابراهیم سلطانی نوشته بود: "گاهی آدم نمی‌داند با دست هایش چه کند".
من می‌نویسم که بدانم با دست هایی که از جنس خاک های باران خورده جنگل های ش
فرهنگ بسیجی/ 63فرصت شناسی / 2هرگز وقت را بیهوده تلف نکنید!شهید حاج حسین خرازی همیشه بچه ها را دعوت به #مطالعه احکام می کرد و می گفت:"هرگز وقت را بیهوده تلف نکنید!" او خود، اوقات فراغتش را پیوسته به #مطالعه می گذراند.کتاب «سیمای سرداران شهید اسلام»/جلد ۱- حاج حسین خرازی، فرمانده لشگر امام حسین (علیه السلام)/صفحه ۷۲
عنقریب از اوصاف نیک بعضی مردگان! این چنین یاد خواهد شد:

1. خدا بیامرز همیشه online بود.
2. در طول عمرش هرگز کسی را block نکرد
3. هرگز کسی را با هیچ comment ی نرنجاند
4. هرگز در like کردن کوتاهی نمی‌کرد
5. ثروت مندان را share و فقرا را tag می‌نمود
6. هیچ وقت هیچ postی را از کسی ندزدیده
7. در حالی جان را به جان آفرین سپرد که messenger اش همچنان باز بود
8. کسی نیست که خدا بیامرز درخواست دوستی اش را رد کرده باشه
9.هرگز کسی را delete نکرد
10. مگر چنین friend ی مستحق این نیست که روح پر فتوح ا
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده میروم و همرهان سوارانند...
 
همه یا رفتند یا دارند میرند.
فقط من موندم و چند نفر دیگه..
حس جاموندن خیییلی حس بدیه.
حسرت خوردن...
حسرت و افسوس اون دنیا چندییییین برابره.
 
* الهی بحق حسین و آبروی حسین ما را ببخش و پای حرکت بهمون بده.
 
پنجم دی خورشید گرفتگی بود و خیلی دلم میخواست امکانات داشتم و میتونستم ببینم، اما علاوه بر اینکه اون لحظه خواب بودم، آسمان تبریز شدیدا ابری بود و خلاصه قسمت نشد... همون روز توی اینستا پستی دیدم با این مضمون:

کاری ندارم که خیلیا مسخره کردن و باور نکردن اما خب خیلی هم بی ربط به این اتفاقات اخیر نیست! 
و اما...
+ از اونایی که کمیت رو به کیفیت ترجیح میدن متنفرم! 
+ از اونایی که احساسی قضاوت میکنن متنفرم! 
+ از اونایی که فک میکنن خیلی حالیشونه و تحلیل ه
«٢٩»قُلْ‌ إِنْ‌ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ‌ أَوْ تُبْدُوهُ‌ یَعْلَمْهُ‌ اللّهُ‌ وَ یَعْلَمُ‌ ما فِی السَّماواتِ‌ وَ ما فِی الْأَرْضِ‌ وَ اللّهُ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ بگو:اگر آنچه در سینه‌ها دارید پنهان سازید یا آشکارش نمایید،خداوند آن را مى‌داند و(نیز)آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است مى‌داند و خدا بر هر چیز تواناست. نکته‌ها: آمدن این آیه به دنبال آیه‌ى تقیّه،شاید اشاره به این باشد که مبادا به اسم تقیّه،با
مگر این ❤ معشوقه ❤ دلبری می داند؟مگر این ❤چادری❤ عهد قجر عشوه هم می فهمد؟با دو جمله میتواند بکند مست دلی؟با نگاهی همه فرهاد کند؟همه مجنون بشوند؟هیچ می داند او؟ تو بگو اصلا نازی به صدایش باشد؟چشمک پر هوسی می فهمد؟جلوه ی تن، رخ زیبا و ادا ملتفت است؟هیچ از لذت خندیدن و مستی داند؟تاب گیسو بلد است؟
ادامه مطلب
هرگز به پاهای حجیم دست نخواهید یافت
 
من قبول دارم که عضلات پا برای من همیشه نقطه قوت محسوب می‌شده. و به همین خاطر همیشه از تمرین کردن آنها لذت می‌بردم. من هروقت این عضلات را تمرین می‌کنم با رشدشان به من جواب می‌دهند. من این‌را می‌دانم که تا حدی به‌صورت خدادادی از پائین‌تنه قوی برخوردار هستم من در هر باشگاهی که به تمرین می‌پرداختم همیشه جزء آن‌دسته بودم که به پاهای حجیم معروف بودند.
ادامه مطلب
کسی می داند چرا در جشن پیروزی انقلاب، مردم به جای اینکه خوش حالی کنند به امریکا فحش می دهند؟!
 
کسی می داند چرا در جشن پیروزی انقلاب، مردم به جای اینکه خوش حالی کنند به اسرائیل فحش می دهند؟!
 
کسی می داند چرا در جشن پیروزی انقلاب اسلامی، مردم به جای اینکه خوش حالی کنند پرچم سایر کشورها و آدمک سیاستمداران دنیا را آتش می زنند؟!
 
کسی می داند چرا در جشن روز دانشجو، دانشجویان به جای اینکه خوش حالی کنند به امریکا فحش می دهند؟!
 
کسی می داند چرا در ج
عادت کرده‌ایم دیگر به شنیدنِ این‌قسم
خبرهایی که اگر نباشند گویی یک‌جای کار می‌لنگد. سوختنِ دانش‌آموزان در فلان مدرسه‌ی
محروم به‌خاطر نبود یک بخاری‌یِ ایمن و حالا سقوط اتوبوس در درّه و مرگ 10 جوانِ
دانش‌جو. تصور کن مرگِ 10 دنیا با کلّی آرزو و برنامه و ایده و عشق و انگیزه و ...؛
کسی چه می‌داند شاید یکی از این 10 نفر می‌توانست در آینده دارویی کشف کند برای
درمانِ سرطان، ایدز و دردهای لاعلاجِ امروز. شاید یکی از این 10 نفر می‌توانست در
آینده تبدی
تا تو حقارت خود نپذیری آغاز به بزرگ شدن نمی‌کنی. تا تو ندانی کمی، کودنی، کوچکی، عزم عظمت نمی‌کنی. سفیران از راهها گذشته‌اند ای طفل نازپرورده‌ی گهواره‌نشین. تو خود را همانند ایشان مدان. تو نیز باید از راهها بگذری.

اوهام همانند می‌کند. می‌گوید من نیز چون او رفته‌ام. نه، تو هیچ نرفته‎ای. تو به سراب یازیده‌ای، تو سرابِ رفتن کرده‌ای. چرا که کبر، چرا که حسد، رفتن نمی‌داند، ماندن می‌داند و ثبات می‌داند، بر آنچه که نیست. 
کودن، قیاس می‌کند.
روی این خاک خونت را ریختند تا تو را از بین ببرند .
آنهایی که دشمن آزادی بودند گمان کردند بدنت را اگر قطعه قطعه کنند راهت ناتمام می ماند.... اما خونت جاری شد در رگهای زمین بالهایی یافتی به وسعت پرواز .... 
بگذار بدانند تمام کسانی که تک را مرده میپندارند بدانند که وفتی ما میگویین شهید قلب تپنده تاریخ است شعار نمیدهیم. شعر نمیخوانیم. مگر تمامی تاریخ با تپش قلب شهید زنده نمانده؟ مگر خون حسین بن علی علیه السلام و یاران شهیدش نسل انسانیت را زنده نگه ند
نصوص مربوط به امام عصر (عج) از طریق شیعه و سنّی بسیار است و در کتابهای مختلف ذکر شده است، در اینجا فهرست برخی از آنها را که مؤلّف محترم «منتخب الاثر» در کتاب خود آورده، نقل می شود:1- درباره ی این که امامان دوازده نفرند و اوّل آنها علی علیه السلام و آخر آنها مهدی (عج) است. 91 حدیث2- احادیثی که به ظهور آن حضرت مژده می دهد. 657 حدیث3- روایاتی که آن حضرت را از دودمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم می داند. 389 حدیث4- روایاتی که می گوید: اسم و کنیه او مانند پی
خیلی دلم میخووست شب نیمه شعبان شب زنده داری کنم و یه شب به نبودنش فکر کنم
به سالیان سالی که غیبتش و به تاخیر انداختیم 
به گناه هایی که کردم 
به اشک هایی که برای من ریخته شده:'(
به دعاهایی که در حقم کرده..
اما افسوس و صد افسوس کسی که 26سال به یاد امامش نبوده چطور توفیق پیدا کنه تو یک شب ...
شب نیمه شعبان هم مثل همه شب ها تو خواب عمیقی فرو رفتم
سرم مثل کبک زیر برف بود...
فرداییش رفتم تو شهر سر بزنم ببینم چقدر فضای شهر آمادست برای استقبال
از برنامه ای که ش
ضرورت تشکیل حکومتعلامه طباطبایی : ایشان ذیل آیه «قل اللهم مالک الملک ...» می فرمایند: « قرآن کریم تشکیل حکومت را امری ضروری می داند و اندیشه سیاسی خویش را در عالی ترین شکل ممکن مطرح نموده است،یعنی در نهایت جهان داری صالحان و دولت کریمه اسلامی را دولت آرمانی و نهایی اسلام می داند.
    ( ١٣٧١،ج٣، ص١٢٨ ) . طباطبایی، المیزان،(٢٠ جلدی)، قم، اسماعیلیان، ١٣٧١ ش
 
♦ احادیث مهدویت ♦
نصوص مربوط به امام عصر (عج) از طریق شیعه و سنّی بسیار است و در کتابهای مختلف ذکر شده است، در اینجا فهرست برخی از آنها را که مؤلّف محترم «منتخب الاثر» در کتاب خود آورده، نقل می شود:1- درباره ی این که امامان دوازده نفرند و اوّل آنها علی علیه السلام و آخر آنها مهدی (عج) است. 91 حدیث2- احادیثی که به ظهور آن حضرت مژده می دهد. 657 حدیث3- روایاتی که آن حضرت را از دودمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم می داند. 389 حدیث4- روایاتی که می گوید: اس
هر انسان عاقلی با کمی تحقیق و تامل در این همه بدبختی مملکت به راحتی به یک موضوع می رسد آن هم نبودن هر فرد در پست های مربوط به خودش یا غرور و تکبر و خود بزرگ‌بینی مسئولان و کاری به شور و شعور و مشورت بااهل علم نداشتن .نمونه کوچک و بارز آن که همیشه در صدا و سیمای میلی نمود داره همین آقایی که به دلیل ژن خوب داشتن از نوجوانی مدیریت رو تمرین کرده ،که با غرور تکبر و از سر لجبازی تیشه جهالت به ریشه درخت ۲۰ ساله برنامه پربیننده تلویزیون زد و خلاص....
 واق
می‌بینی زمستان؟دیگر زور هیچ آفتابی به من نمی‌رسددیگر دستِ هیچ بهاری نمی‌تواند شاخه‌هایم را لمس کنددیگر در قله‌ام. جایی که هیچ کس به آن‌جا نخواهد رسید...می‌بینی چه‌قدر بزرگ شده‌ام؟دیگر در هیچ تابوتی جا نمی‌گیرمدیگر هیچ گوری مرا نمی‌پذیرد...می‌بینی؟می‌بینیچه باوقار، دیگر هرگز او نخواهم بوددیگر هرگز نخواهد دانستدیگر هرگز نخواهد فهمید...می‌بینیکه چگونه جنون بر عقل‌ام می‌خنددو نوازشِ دست‌هایش را از شانه‌هایم دریغ می‌کند؟می‌بین
چندتا از شاگردها رو بردم مسابقه‌ی فوتسال. در جریان بازی یکی ماتش می‌برد. یکی از استرس ناخن می‌جوید یکی وسط بازی خم می‌شد بند کفش ببنده! و البته خم شدن همانا و گل خوردن همان. باختیم در نهایت. چیزی که ناراحتم کرد گریه‌هاشون و افسوس خوردن‌هاشون بود..
و از تمام جهان❣سهم من #تـو باشی ❣
 
 
 
 
♥️به قول خودتمن و تو نداریم کهپس همه تو مال من 
          
 
 
 
 
♥️اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من
            
 
 
 
بهتـرین جا بـراے زیـسـتَـــنــ❣براے گــُـفـتَــنـــ❣شِـــنــیـدَنــ❣سُــرودَنــ❣حتـے بـراے مُـردن❣آغ‍ــوش #توس‍ــــت...
           
 
 
 
♥️سیاسی‌تَرین اِتِفاق درَ مَنلَب‌های توستوَقتی می‌بـوسَمِت اِنقِلاب می‌شَود
              
 
 
 
If you t
تو آن شیوه‌ی حیاتی که هرگز نخواهم زیست. این غمگینم می‌کند. چون نمی‌دانم چه تعداد از تو، آن بیرون توی دنیا وجود دارد. چه تعداد حیات‌های نزیسته‌ای که برای حیات گند گرفته‌ی مشغول به شدنم اکنون، قربانی کرده‌ام، گوشه‌های خیال نهان کردم و زخمیشان کرده‌ام، مبدل به قصاصم شده‌اند. در حسرت گرفتن دست‌هات نیستم. شاید هم هرگز نگذاشته‌ام بیاید تو...
دست به قلم می شوم و خودکار مشکی می داند برای هزارمین بار دلتنگی بر من چیره شده است. می داند و به من دلداری می دهد که خواهی آمد و قسم به جوهرش می خورد که به یاد تو ریخته می شود. عشق من، محدثه، از من دلخور هستی؟! بیا و مرا هم سان فرزندت تنبیه کن. عشق من، محدثه، از من ناراحت هستی؟! بیا و با من هم سان شوهرت درد و دل کن. نگذار در این تنهایی زیاد بمانم، از روزی بترس که بازخواهی گشت و با یه مشت خاکستر رو به روی خواهی شد. بیا و با آغوشت این آتش دلتنگی را خاموش
این که هر احمقی نوشتن تواند نه تنها نوشتن بلکه اندیشین را تباه خواهد کرد! 
نیچه
روزگاری نوشتن در دسترس همه نبود، نه کاغذ به این شکل در دسترس بود، نه سواد سهل الوصول بود! 
"سواد" کالایی "لوکس" و مختص اغنیا جامعه بود.  نوشتن اگر در کار بود باید روی پوست آهو یا پاپیروس انجام می شد و پر زحمت بود. 
تکثیر کتاب ها با زحمت زیاد و با گرفتاری همراه بود. 
همین مساله باعث شده بود برای هر موضوع پیش پا افتاده ای انسان دست به قلم نبرد و  این زحمت را به خودش هموار
حس میکنم 24 ساعت انقدر کمه که نمیشه تمام زندگی رو درش گنجوند.کارامو توی یه فایل زیپ به شب میرسونم و هنوز کلی کار نکرده و حرف نگفته و شنبه هایی که هرگز نمیرسن... کجای این قصه میلنگه؟
دلم تنگ میشه گاهی از این منی که غرق شدم توی سرسرای این دنیای بی انتها.گاهی انقدر بزرگ میشم که مسائلم جدی و جدی تر منو به سمت زوالی میبرن که هرگز نه حقم بوده و نه خواستمش.گاهیم اینقدر کوچیک میشم که خودمو توی عالم رها شده میبینم.به آسمون نگاه میکنم و ارتفاع [یا شاید اشتب
حس میکنم 24 ساعت انقدر کمه که نمیشه تمام زندگی رو درش گنجوند.کارامو توی یه فایل زیپ به شب میرسونم و هنوز کلی کار نکرده و حرف نگفته و شنبه هایی که هرگز نمیرسن... کجای این قصه میلنگه؟
دلم تنگ میشه گاهی از این منی که غرق شدم توی سرسرای این دنیای بی انتها.گاهی انقدر بزرگ میشم که مسائلم جدی و جدی تر منو به سمت زوالی میبرن که هرگز نه حقم بوده و نه خواستمش.گاهیم اینقدر کوچیک میشم که خودمو توی عالم رها شده میبینم.به آسمون نگاه میکنم و ارتفاع [یا شاید اشتب
حالا من این‌جور فکر می‌کنم که آدم باید یکی - و فقط یکی- را داشته باشد توی زندگی‌اش، که جلوش کم بیاورد. یکی که مشت‌اش را ببرد جلو، پیشش وا کند. که سری که بر سر گردون به فخر می‌ساید را بیاورد، با خیال راحت بگذارد بر آستانش. نه به ذلت و خاکساری، که به مهر و فروتنی. از 《پناه》 حرف نمی‌زنم؛ از 《مرشد》 و 《معشوق》 هم. نام ندارد شاید. فقط می‌دانی کسی است، و هست. تنها کسی است که می‌داند تو هم گاهی کم می‌آوری. تو هم تمام می‌شوی. می‌رسی به آخر خط. و همان
در تمام زندگیم
از ازل
تا الان
من عاشق و شیفته دو نفر شدم
توی کل عرصه رسانه و مدیا و موسیقی و هرچی
کامبیز حسینی وقتی بالای 37 سال بود
مکابیز وقتی بالای 40 سال بود.
به جز این دونفر من هرگز و هرگز به هیچ کسی علاقه نداشتم چه ایرانی چه خارجی.
جفت اینها هم بدبختی رنگ پوستشون خیلی روشنه و حس جنسی نداشتم بهشون. 
تامام.
فکر کن صبح تا شب پیش زنتی و با اون سکس داری اصولا بعد میای ادعای عشق و عاشقی با یه دختر ۲۰ ساله رو میکنی که تو کونش هم جا نداری.چه برسه به قلبش. بعد منتظری تا هر سال تولد اون دختر فامیلتون که رفته  ترکیه و عکسای لختیش تو پیجش هست بشه تا بدویی زودتر از همه تولدش رو تبریک بگی. 
اگه تباه نیستی پس چی هستی؟
کونی.
و باز هم افسوس از کسی که دوستش میداشتم. از دوست داشتن و ...
والدین عزیز اگر فرزند شما هر یک از اشکالات زیر را دارد ▪️عصبانی می شود و پرخاش می کند ...▪️به شما می چسبد و از شما جدا نمی شود ...▪️برای انجام تکالیف مدرسه مشکل دارد و سهل انگاری می کند ...▪️ارتباط کلامی مناسبی ندارد...▪️بی انگیزه و خسته است...▪️نمی تواند به درستی با همسالانش ارتباط برقرار کند...▪️می زند، پرت می کند، صدایش را بلند می کند...▪️انگار که هرگز حرفهایتان را نمی شنود...▪️در بیان احساسات و هیجاناتش عجیب رفتار می کند...▪️حواسش پرت
- تنهایی مضطر:
یادِ تودردی است مچاله!میان قفسهٔ سینه‌املبریز از یک تنهایی مظطر!و تمام روزبی توکارِ من استشانه کردنِموهای سیاهِ تنهایی،و لاک زدنِناخن های کبودششاید فراموشم شوداین تنهایی پر اضطراب راو دوستت دارم هایی پر از افسوسکه از چشم هایم سرازیرنددر فراقت... #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
معین تبریزی
با یک نگاه خود ، دل ما را ربود و برد
بنگر که یک نگه چه مصیبت به پا کند
____________
معین تبریزی
به کار ما نمی آید وفای دوست با اکراه
به ترک من اگر قطعیست تصمیم تو ، بسم الله
_____________
معین تبریزی
درد مرا کسی نتواند دوا کند
باید طبیب نیز برایم دعا کند
_____________
معین تبریزی
به پای او نشستم سال ها ، شاید که برگردد
و او برگشت اما در کنار دیگری برگشت
________________
معین تبریزی
مرا امّید وصلت نیست ، با هجران خوشم دیگر
تو هم با دیگری زین پس برو ای بی وفا خوش
قانون ریزش سنگ نما در ایران مالک و ساکنین را   مسئول جبران خسارت وارده می داند باریزش سنگ نما  ساکنان و مالک ساختمان موظف است نمای ساختمان را ایمن نماید  و در اثر ریزش هرگونه خسارت مالی و جانی را قوانین کشور برعهده مالک و ساکنین مشاع می داند.
برای جلوگیری از ریزش سنگ نمای ساختمان  از خدمات پیچ رولپلاک می توان استفاده کرد
در حالی این نامه را می نویسم که عقل مرا به دیوار منطق چسبانده و گریبانم را گرفته است:.دلتنگ شده امدلتنگی هم مرا رها کرده استو چند هفته یکبار به سراغم می آیدمیهمان ناخوانده ای که ناگهان می آید و در چشم هایم رود نیل را به پا می کندو من خیره به آن قایق شکسته لنگر گرفته امکه تنها امید من برای به دریا زدن است....سالهاست که رفته ای و من سوگند یاد می کنمکه خیابان به خیابان کوچه به کوچه خانه به خانه و اتاق به اتاقِ شهر را گشته ام و نیافتمتای دلیل واژه های
سی و دو را قبول ندارم. من دوازده سال م است. 
بیست سال اول را مقدمه می دانم. به واقع، پیش از آن هیچ نمی دانستم و هر چه می کردم، نتیجه تربیت و شرایط بود، و نقش اندیشه و اراده کمرنگ. اما از بیست به بعد، من انتخاب کردم، تا حدودی آگاهانه. تصمیم گرفتم و زندگی را در جهتی بردم که دوست داشتم. 
اینطور نگاه کردن، خوب است. اینکه تصور کنی که سکان زندگی به دست تو است. مسولیت زا است. اخلاقی است به نظرم. به هر حال! به قول خارجی ها BTW یا همان byTheWay 
بگذریم.
شکر ایزد مهر
همیشه به حواس پرت بودنم علی رغم حافظه خوبم افسوس خوردم!
مورد های بسیاری برام اتفاق افتاده که دلیل اصلیش جواس پرتیم بوده.
اخریش همین چند وقت پیش وباز گذاشتن گاز بود!
دیشب بعد از یک روز پرکار به علت اینکه شب قبلش هم خوب نخوابیده بودم تصمیم گرفتم زود بخوابم.

ادامه مطلب
کتاب هرگز رهایم نکنکازائو ایشی گورومترجم: صبا کاظمی (آسو)

هرگز رهایم نکن رمانی به قلم کازائو ایشی گورو،
نویسنده ی ژاپنی _ بریتانیایی است.
این رمان در سال 2005 نامزد جایزه بوکر و
در سال 2006 نامزد جایزه آرتور سی کلارک شد و
مجله تایم هم این رمان را به عنوان بهترین رمان سال 2005 انتخاب کرد
و آن را در لیست 100 رمان برتر انگلیسی زبان قرار داد.
ایشی گورو در سال 2017 برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
رمان هرگز رهایم نکن در سال 1398 توسط صبا کاظمی (آسو)
ترجمه شد و انتشا
منگم؛ درست شبیه کسی که از یک رویای طولانیِ دلچسب، چشم باز کرده و نه می‌داند کجاست و نه می‌داند چند وقت در خواب بوده؛ تنم را در ناکجاآباد  بیداری می‌یابم اما سرم هنوز در رویا می‌چرخد. دلم می‌خواهد باز به آغوش آن رویای نیمهکاره برگردم. چشمانم را محکم می‌بندم، غلتی می‌زنم، اما ... بیداری محکم توی صورتم می‌خورد. باز تلاش می‌کنم اما هر بار، با هر تلاش، رویا محوتر می‌شود و بیداری سنگین‌تر.ِعاقبت، هنوز دل‌بسته‌ی آن خوابِ شیرین، ولی در جهان ب
 
• [ MS (885) - | - 60cm X 40cm ] •عاقلان نقطه‌ی پرگار وجودند ولیعشق داند که در این دایره سرگردانند#حافظو عشق ریسمان فرسوده‌ایست که آدمی بعد از هر بار به چاه افتادن ؛ باز به آن چنگ می‌زند .عشق آخرین امید فرسوده‌ی آدمی‌ست.#من_میم_ام / #میر_میثم_آل_رسول / #نمی_دانم 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها