نتایج جستجو برای عبارت :

عنوان نداره راستش

معتقدم خدا دنبال ظرافتهایمان در زندگی ست
"چه چیزی را به چه چیزی اولویت می دهیم"
به نظرم این همه ی آن چیزی است که ما را تعریف میکند
+ظرافت نیست که بری زندگیتو یه جای دیگه از این دنیا بسازی سختیا رو به جون بخری و له بشی... واسه لبخند مادرت برگردی؟
زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره،زندگی دیگران به من ربطی نداره ، زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دیگران به من ربطی نداره ،زندگی دی
یادمون باشه ،
اگه مردی شلوار جین رو با کفش مردونه میپوشه ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه زنی با کفش پاشنه بلند پیاده روی اومد ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه پسری زیر ابروی خودشو برداشت ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه دختری قبل از سرد شدن هوا و بارندگی بوت پوشید ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه کسی لباسی با طرحی خاص رو به تن کرد ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه تو خونه ی همسایه زیاد رفت و آمد میشه ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه کسی موهای خودشو مدل خاصی کوتاه میکنه ، 
به ما ربطی ن
دست من نیست
 اگه اینقدر دلم هواتو داره
اگه نمیتونه تنهات بذاره
توکه خوب میدونی نداره چاره
دست من نیست
اگه بارون میاد یادت میفتم
به کسی از تو من چیزی نگفتم
اگه دستات بیاد باز میشه مشتم
بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره
دل بی کس من یاری نداره
دل من میل دلداری نداره
خودتو دادی تنهایی یادم
نشست روی دلم غصه عالم
مگه میشه نریزه اشک آدم
مگه میشه که من یادت نباشم
دیگه این دل بلد نمیشه راشم
یه جوری زخم زدی نمیشه پاشم
بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری ند
خب دوران سرخوشی به پایان آمد و من تشنه‌ام دوباره، اما راستش نه تشنه‌ی عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن که تشنه‌ی لاس زدن و دلم از تنهایی گرفته. 
چاره چیست؟ به یقین صبر و صبر و کمی مدارا با دل.
می‌خونه: دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن فایده‌ نداره... به گیسوی پریشون میرسی خودتو نگه‌دار...
باید از خودم مراقبت کنم در مقابل این تشنگی و تلخی تنهایی، این نیز بگذرد.
متن اهنگ ایوان بند به نام برف
برف ببار امشب روی تاب و تبم که نیستی رو لبم اسم تو باز یخ کرده امشبمیاد و برف باهاش هرکی که نیست برگرده امشب برگرده امشبآی بباره برف بباره برف روی رد پات دل نداره برفآی بباره برف بباره برف روی رد پات دل نداره برفآی بباره برف بباره برف روی رد پات دل نداره برفزمستونه برف و بارونه آی تورو جون هرکی دوست داریبیا برگرد این روزای سرد شبای نامرد بسه بیداریکی این درو توی هر حالت شب به شب واست باز میذارهکسی حال مارو میدونه
... همه مون این جمله رو حتما شنیدیم که میگه ؛
(( سطح تحصیلات یک شخص، ربطی به میزان شعورش نداره .))
 راستش احساس کردم که جا داره چن تا مورد دیگه هم که بهیچ وجه به میزان شعور شخص ربطی ندارن رو بیان کنم ! خلاصه بگم که مواردی که در زیر مینویسم به هیچ عنوان در میزان شعور شخص دخالت چندانی ندارن؛
میزان دارائی
میزان سن
عنوان شغلی
نوع جنسیت
نوع مذهب
بطور کلی داشتن یا نداشتن مذهب
....
سلام.
خسته‌م. ۴-۵ ساعت بیشتر نیست که بیدار شدم ولی خسته‌م.
چند وقته که دلم می‌خواد یه چیز قشنگ بنویسم؛ یه چیزی که ارزش خوندن داشته باشه. ولی بلد نیستم. و راستش مطمئن نیستم یه متنی که ارزش خوندن داشته باشه چه ویژگی‌هایی داره.
یه وبلاگی هست که هر بار چیزی می‌نویسه احساس می‌کنم یه عالمه درکش می‌کنم. حس جالبیه واقعا. آدم‌ها دنبال هم‌دردن؟ دنبال کسی که درک‌شون کنه؟ نمی‌دونم. شاید باشن.
گوشیم شارژ نداره و شارژرم خیلی دوره و من واقعا نمی‌تونم ت
امروزم گذشت. با موفقیت. خیلی نگران کلاسام بودم و با حال بد هم رفتم سر کار‌ ولی همه چیز خوب پیش رفت و مشکلات حل شد. خدا رو شکر. راستی چرا بعضی از بچه‌ها اینجورین؟ خیلی از شاگردام وقتی منو می‌بینن با ذوق میان سمتم و سلام می‌کنن، ولی یه سری هم هستن که حتی وقتی باهام چشم تو چشم میشن هم سلام نمی‌کنن. خیلی عجیبه برام. من خودم حتی وقتی از معلمی بدم میومد به خاطر احترام، بهش سلامو دیگه می‌کردم. ولی راست راستش باورم نمیشه شاگردی از من بدش بیاد:)) که خیل
هی یه کلمه آناتومی میخونم، هی وسواس دارم تله رو چک کنم ببینم جواب پیام سین شده ام رو داده یا نه هنوز! یه طرف ذهنم بهم میگه دختره ی احمق! حقته! خودتو کوچیک کردی رفتی دوباره ساختی همه چیو غافل از این که ریشه خرابه! بکش بکش! 
یه طرف مغزم، میگه نه اینجوری نگو. شاید همون لحظه که خواسته جواب بده نتش پریده، بعدا هم شاید یادش بره اصلا. سخت نگیر زود قضاوت نکن... 
تو پیام آخرم عکس عصر بیمارستان رو فرستادم که جات چه قدر خالیه کنارم بخندی قهوه بخوریم. حدس میزن
دنیا جای قشنگی نیستمهربونی نیست 
زیبایی نیست 
دارم یه حصار میکشم دور خودم 
بچمو بغل کردمو دارم اروم اروم حصارمو میکشم 
خسته ام از آدما 
امشب همه‌ی پیام رسان هامو حذف کردم 
به جز یکی، اونم بخاطر پیگیری علاقه و ایده هام 
فکر میکنم هرچقدر کمتر با آدمها درارتباط باشم کمتر حال بد رو تجربه میکنم
دنیا جای قشنگی نیست 
یه چیزی اما هست که فکر کردن بهش حس خوبی داره 
اینکه درو باز میکنیم و میبینیم مستاجر مهربونمون برامون غذا گذاشته پشت در 
مهربونیش ح
سلام به هر کسی که دوست داره مطالب من و بخونه و هرکی دوست نداره بخونه !
دنیا همینه آدمهایی برای دوست داشتن و آدمهایی برای دوست نداشتن .آدمهایی که با قیافه و لباس قضاوتت میکنند و آدمهایی که با افکار و رفتار قضاوتت میکنند.مگه شما ها قضاوت نمیکننید؟
راستش ما زاده ی فرهنگ قضاوت هستیم و بهتر بود نسل اندر نسل دیوانخانه باز میکردند و همه را رو به عنوان قاضی القضات منصوب میکردن تا هم راحت بخوریم و بخوابیم و خوراک خودمون رو از جیب بقیه بکشیم بیرون  هم
زیر پتو می لرزهیه نی نی کوچولومیگه میاد سراغمشبا یدونه لو لو
نی نی چرا میترسی؟تاریکی ترس ندارهببین برات آسمونستاره رو میاره
ماه قشنگو ببیندورش پر از ستاره سنی نی نازنینملو لو وجود نداره
اتاق تو همینهکه توی روز می بینیتاریکی ترس ندارهنترس از لو لو نی نی
شب دوست ما بچه هاستنی نی لا لا کن راحتتو شب به این قشنگیباید کرد استراحت
استامینوفن کدوئین خوردم، کمی دردش کم شد لیکن نمی‌دانم این تسلی قرص است یا اراده به یه ورش شدنم!
اما راستش سرم که خلوت میشود جای زخم دوباره مور مور می‌شود، تیر نمی‌کشد فقط مور مور نی‌شود و من دارم فکر می کنم که همه‌اش بخاطر علافی بود...
بگذریم...
هی اپ‌ها را بالا و پایین می‌کنم و هی مطمئن می‌شوم بلاکم و باز سراغ اولین اپ می‌روم و تکرار... باید گذشت .. زندکی ادامه دارد بی ح ، م ، آ، و و و اما ح راستش خیلی دوستم داشت حیف شد ... بگذریم برم کپه‌ی مرگم
می خوام بگم حواستون به دو رو بری هاتون باشه ، خواستون به خودتون باشه . چند روزه می خوام بیام راجب خودکشی اتیکا (یوتیوبر و استریمر معروف) بنویسم ولی راستش نمی دونم چی بگم . خواستم از سلامت ذهن و روان بگم ولی راستش خودمم هیچ اطلاعی راجب موضوع ندارم . ولی الان که ساعت ۴ و یک ساعت و نیمه که دارم تو تختم اینور اونور می‌شم و خوابم نمی‌بره حداقل این دوخط رو بنویسم . یادتونه گفتم همه‌مون یه گوشه زندگی‌مون ریدیم ؟ می‌خوام بگم ربطی نداره یه نفر چقدر خوش
برای هیچ کار یا تصمیمت نیاز به اجازه یا مشورت با این نداری
برای هیچ کار یا تصمیمت به خودت نگو این نمیذاره. گه میخوره برو توی شیکمش حقتو بگیر
هیچ لزومی نداره راستشو بگی! همش بپیچونش همش بپیچونش همش بپیچونش! دلیلی نداره چیزیو براش تعریف کنی دلیلی نداره از هیچی خبر داشته باشه
به نظرم با اومدنش داری بدبخت تر از قبل میشی
 حس اون کسی رو دارم وارد یه غار تنگ شده . و هرجی جلو تر میره مسیر لیز تر و پرشیب تر میشه . اول که وارد غار شده ، به امید یه گنج خیلی با ارزش وارد شده . اما هرچی میره جلوتر ، فکر و خیال گنج با ارزش کمرنگ تر و کمرنگ تر میشه . اما مشکل فقط گنج نیست ، مسیر غار داره لیز تر و لیز تر میشه و با هر قدم اشتباهی که بر‌میداره ، لیز میخوره و چند قدم به عقب برمی‌گرده . و این کار حسابی کلافه‌ش کرده . وقتی لیز می‌خوره ، عصبی می‌شه و دست و پا می‌زنه اما فایده ای نداره
بعد از تقریبا دو هفته مامانم اینا دارن برمیگردن خونشون 
معلوم نیست دفعه‌ی بعدی که همدیگرو میبینیم کی باشه 
++++
دو خط بالا رو دیشب نوشتم و ذخیره پیش نویس شد
راستش خیلی دوست داشتم باهاشون برم اما نشد 

چون همسر زیادی اهل سفر نیست 

و حوصله مسیرای طولانی رو نداره
اما من سفر رو دوست دارم البته با شرایط عالی 
خیلی دوسدارم یه بار به روستاهای شمال سفر کنم اما فعلا شرایطش جور نیست !
یا خیلی دوسدارم با دوچرخه سفر کنم البته احتمال میدم بعد از طی کردن چن
مت ترکم کرد، مرا از خود راند و من مشتاق تر شدم برای بدست آوردنش. راستش را بخواهی به غرورم برخورد، او من را همانگونه که هستم دید. یک میانمایه، یک مبتذل، یک مدعیِ تو خالی. غرورم شکست، دست و پا زدن اما راستش حق با او بود من همه‌ی اینها و بسا بدترم. چه خوب که فهمیدم و کاش به یادم بماند. تا ندانم تلاش ممکن نیست. ولی کاش برگردد. 
بله مبتذل و میان‌مایه‌ام. تلاش می‌کنم بالاتر بکشم این من را اما نه به وعده‌ی رضایت دیگران، صرفا برای خودت. یاد دار.
من ترکم کرد، مرا از خود راند و من مشتاق تر شدم برای بدست آوردنش. راستش را بخواهی ه غرورم برخورد، او من را همانگونه که هستم دید. یک میانمایه، ک مبتذل، یک مدعیِ تو خالی. غرورم شکست، دست و پا زدن اما راستش حق با او بود من همه‌ی اینها و بسا بدارم. چه خوب که فهمیدم و کاش به یادم بماند. تا ندانم تلاش ممکن نیست. ولی کاش برگردد. 
بله مبتذل و میان‌مایه‌ام. تلاش می‌کنم بالاتر بکشم این من را اما نه وعده‌ی رضایت دیگران، صرفا برای خودت. یاد دار.
-لوس نشو. چیزی به اسم عشق وجود نداره.
+وجود نداره؟
-نه نداره.
+پس این که ما این جاییم یعنی چی؟
-رابطه، اسمش رابطه ست. ببین همه آدما یه روز رابطه شون تموم می شه. مثلا امروز ازدواج می کنن و یه سال بعد طلاق می گیرن. خب پس عشق کجا میره؟ تموم می شه؟ مگه می شه عشق تموم شه؟
-عشق تموم نمیشه؟
+نه، معلومه که نه!
-پس وجود داره! فقط تموم نشده... یه چیزی درست وسط قلبت، چیزی که تموم نشده!
+اوهوم، خب تو بردی. آره تموم نمیشه. تمومت می کنه مثل خنجری که آروم آروم تا خود اس
بسم الله الرحمن الرحیم
سعی کردم بپذیرم همه چیز رو و خوشبختی رو بسازم
همه چیز داشت خوب پیش میرفت حالم عالی بود
اما انگار امتحان ها تمومی نداره و حس خوشبختی دوامی نداره...
اشکالی نداره این دنیا پایان داره ولی زندگی انسان نه
میدونین ترسم از اینه که به خاطر این نارضایتی ها زندگی ابدیم تحت الشعاع قرار بگیره
+ازاینکه قصه های سرگذشت رو کامل نکردم عذر میخوام اصلا مرور خاطرات برام جذاب نیست
فکر می‌کنم لابد یه بخشیش به خاطر اینه که با آدمایی می‌گردم که منو نمی‌فهمن.همیشه لازم نیست بفهمن آدما.شوخی کردنای ساده و وقت گذروندن و حرف زدن این حرفا رو نداره.می‌دونم خوشحال نبودنم به خاطر این چیزای درونیمه ولی امشب به سرم زد شاید به خاطر اینه که اطرافیان مناسبی پیدا نکردم.راستش یه بخشیش به نظرم واقعا به خاطر اینه که بزرگتر از سنمم.بخش اعظمش هم به خاطر حال بدمه.دروغ چرا وقتی بهم می‌گن بزرگتر از سنمم خوشحال میشم چون یه جورایی «فهمیدن» هم
فکر می‌کنم لابد یه بخشیش به خاطر اینه که با آدمایی می‌گردم که منو نمی‌فهمن.همیشه لازم نیست بفهمن آدما.شوخی کردنای ساده و وقت گذروندن و حرف زدن این حرفا رو نداره.می‌دونم خوشحال نبودنم به خاطر این چیزای درونیمه ولی امشب به سرم زد شاید به خاطر اینه که اطرافیان مناسبی پیدا نکردم.راستش یه بخشیش به نظرم واقعا به خاطر اینه که بزرگتر از سنمم.بخش اعظمش هم به خاطر حال بدمه.دروغ چرا وقتی بهم می‌گن بزرگتر از سنمم خوشحال میشم چون یه جورایی «فهمیدن» هم
خودتون جمله سازی کنید دیگه 
حال دلمم تعریفی نیست آسنتراها را گذاشتم کنار یعنی راستش تموم شدن 
یعنی راستش این آخریا تق و لقی می خوردم 
Major Depression? نمی دونم 
Depression اما هست می دونم 
دل و دماغ سه تار رو اصلا ندارم 
دل و دماغ نقاشی رو که اصصصصصصصصصصصصصصلا :/ 
 
بسم رب الشهدا .
#قسمت_سوم
.
راستش.... راستش.....
_قبول نشدی؟
مهم نیست 
کم کم آماده شو می ری آلمان حقوق می خونی
بیشتر چشمام گرد شد
_حقوووووق
_اره حقوق 
دوست نداری نقشه کشی ساختمان
_نه قبول شده ام 
_چی قبول شدی؟
مطمئن بودم می کشتم
با کلی من من شروع کردم حرف زدن
_راستش علوم قرآنی قبول شدم 
سکوت شد می دونستم مرده ام
_نمی ری... همون که گفتم
دختره ی احمق چرا این رشته رو زدی 
ماه دیگه می ری آلمان
_ولی...
_ولی نداره حاضر شو هر چی می خوای برای رفتن حاضر کن
می دونست
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه. 
نمیدونم چرا همیشه یه جای کار میلنگه یه بار همه چی درست باشه سر جای خودش. 
هر بار خواستگار میاد یه اصل اساسی رو نداره. یه بار میاد استقلال نداره و مردانگی نداره. یه بار یکی میاد اعتقادات نداره. البته اینا همشون خوبن ولی خب به من نمیخورن. با یکی مثل خودشون خوشبختن. 
منم همین طور
مثل خودم کجایی؟ نیومدی دیر شد.
دارم به این فکر میکنم هر بار که من مجرد بمونم خوشبتت ترم یا با این مورد برم جلو. و هر بار به مجردی می رسم. 
مج
خونه یکی از افراد فامیل امشب مهمانی بودیم
یکی از کوچولوهای فامیل هم اونجا بود
و مجسمه پلاستیکی یا گچی دستش بود که باهاش بازی می کرد
بخاطر بی دقتی مجسمه از دستش افتاد و دو تکه شد
عکس العمل بچه و فامیل ها جالب بود
مادرش گفت: اشکالی نداره پیش می اد
پدرش گفت: اشکال داره بچه خوبی باش
مادربزرگش: توروخدا دعواش نکنین بچه مو
پدربزرگش: چیزی نشد حالا با چسب درستش می کنیم
و فامیل های دیگه با نظر های دیگه
بچه به همه شون گوش کرد
و منم داشتم فقط گوش می کردم
اون
دوباره بغض روی گلویم سنگینی می‌کند... خب دلم تنگ است راستش اما نمی دانم برای که شاید بیشتر دلم بیشتر از آنکه تنگ کسی باشد تنگ چیزی‌ست و همان دوست داشته شدن... درد می‌پیچد توی گلویم و مری به معده و دل و روده‌هایم می‌رسد و پخش می‌شود.. درد مثل خون است به همه‌ی اجزا سرک می‌کشد..‌ مخاطب جهانم را از دست داده‌ام و راستش باید بمذیرم که اساسا جهانم همین پیله‌ی تنگ و تاریک و بی‌رفت و آمد است. باید پناه ببرم به کدوئین دیگری و زندگی را از سر بگیرم و راس
دنبال کردن آدم ها، از پشت پنجره کار لذت بخشی بود. تماشا کردن خورشید وقتی غروب میکرد و زل زدن به طاق آسمون برای پیدا کردن ستاره ای که شاید فقط مال من میشد. زیاد اهل معاشرت نبودم. ترجیح میدام اکثر اوقات کنار پنجره ی مستطیلی بزرگ اتاق بشینم و به رفت و آمد مدام آدم ها خیره بشم. راستش از اینکه میتونستم برای هر آدمی، یه قصه منحصر به فرد بسازم به خودم میبالیدم. هرچند وقتی بزرگتر شدم، به این نکته رسیدم که خیال بافی در مورد آدم های واقعی کار به جایی نمی ب
فقط ۲ چیز در دنیا هست که باید نگرانش باشی:
این که ببینی سالمی یا مریضی!
اگه سالمی که نگرانی نداره...
اگه مریضی ۲ چیز هست که باید نگرانش باشی:
این که میمیری یا زنده میمونی! 
اگه زنده میمونی که نگرانی نداره...
اگه میمیری ۲ چیز هست که باید نگرانش باشی:
این که میری بهشت یا جهنم! 
اگه میری بهشت که نگرانی نداره!
اگه میری جهنم....
اونجا اونقدر آشنا میبینی که اصلا جای نگرانی نیست!
پس هیچ چیز ارزش نگرانی نداره
شاد باش و از زندگی لذت ببر...
خب اول از همه از همه تون ممنونم بابت این چند وقت که منو تحمل کردید. راستش یه گروه ناشناس هستن که کمر بستن منو از بیان محو کنن . نمی دونم چرا ولی آشنا هستن☹ شاید وب تهیونگ لاور فیلتر بشه اگه فیلتر هم نشه شاید خودم برای رهایی از دست این ناشناسا پاکش کنم.
خیلی خیلی زیاد دوستتون دارم
راستی این وب هیچ گونه ربطی به کی پاپ نداره و فقط یه پاتوقه که من با دوستام در ارتباط باشم..همین❤
یکی دو روز نیستم و امیدوارم تا اون موقع بلایی سر وبم نیاد...حلال کنید و م
خب اول از همه از همه تون ممنونم بابت این چند وقت که منو تحمل کردید. راستش یه گروه ناشناس هستن که کمر بستن منو از بیان محو کنن . نمی دونم چرا ولی آشنا هستن☹ شاید وب تهیونگ لاور فیلتر بشه اگه فیلتر هم نشه شاید خودم برای رهایی از دست این ناشناسا پاکش کنم.
خیلی خیلی زیاد دوستتون دارم
راستی این وب هیچ گونه ربطی به کی پاپ نداره و فقط یه پاتوقه که من با دوستام در ارتباط باشم..همین❤
یکی دو روز نیستم و امیدوارم تا اون موقع بلایی سر وبم نیاد...حلال کنید و م
بسم ‌الله.
 
یک دنیا حرف داشتم راجع به تنهایی.
اما ترجیح میدم تنهایی بخونمشون.
 
سال نو مبارک وبلاگ عزیز:)
 
اندوهگین نباش تو هم سبز می شوی
وقتی بهار بگذرد از سیم خاردار..
 
+ راستش می خواستم بگم از شبکه های اجتماعی این روز ها بیزارم. این روز ها فقط باید خودت رو در معرض دید بقیه بگذاری. باید به روز باشی، مثل بقیه باشی، هی خودت رو به بقیه نشون بدی. ارتباطت با آدم ها با همین کار ها تعریف میشه. اگر ببینی اش و ببینتت یعنی ارتباط دارید. اگر نبینیش یادت
سال بعد کنکور دارم. کنکور یه هدف نیست بیشتر شبیه یک سرگرمیه یه سرگرمی هیجان انگیز و رکوردی که تلاش و تمرکز روزانه می خواد. چی بهتر از اینکه یک سال رو میتونی بهش فکر کنی و باهاش سرگرم باشی؟ به همین سادگی یک سال از این زندگی رو که رفته توی پاچه ات سپری میکنی!
هر چقدر فکر میکنم جایی برای من در این دنیا وجود نداره. باید کوله پشتی ام را بردارم و برم. 
یکی از معلم های دبیرستان بهم میگفت: سال بعد کنکور میدی؟ 
_ آره
رشتت چیه؟
_ ریاضی
به نظرت آینده داره؟
_ آ
به نام خدا
سلام به همه رک میگم، ایران مال منه، ارث بابامه، جز به جزء مال منه، هیچ کس توی این کشور جز من هیچ حق و حقوقی نداره، برای من هیچ قانونی وجود نداره اگه دلم بخواد و کار مهمی داشته باشم از چراغ قرمز رد میشم ولی بقیه حق ندارن این کار رو بکنن.
برای اینکه تو امتحاناتم نمره بگیرم دلم میخواد تقلب کنم ولی بقیه نباید این کار رو بکنن، اگه توی اداره ای آشنا داشته باشم ازش به عنوان پارتی استفاده میکنم ولی بقیه باید طی روند قانونی پیش برن، اصلا بر
مثلا اینستا دی اکتیو کردم که درس بخونم. وسعی کردم کار جدید نگیرم. اما راستش حوصله ندارم درس بخونم .دلم می خواهد این ترم بیخیال شم.کار کنم و فکر کنم.و تصمیم بگیرم .و راستش این قدر تاریخ ازمون جامع را نزدیک اعلام کردند که امیدی هم به خوندن ندارم.
پاییز خوشگل و بارونی پشت پنجره ایستاده  و من می تونم لباس خوشگل پاییزی بپوشم و حال کنم اما پتو گرفتم دور خودم و درس می خونم.
چقدر امروز جمعه بود...
سه شنبه یه راز بزرگ بود باید از خدا تشکر کنم واسه سه شنبه ...
امروز تقریبا بیکار بودم
در عوض دیروز داشتم روی یه قالب برای یه وبلاگ جدید توی بیان کار میکردم که ایشالا از این به بعد شروع کنم به طراحی قالب برای بیان عزیزمون
راستش از وقتی عرفان رفته تنوع قالب ها خیلی کمتر از قبل شده و خب حس جالبی نداره دیگه
میدونید که منظورم چیه
خلاصه ایشالا که به زودی وبلاگ حاضر میشه و منم خیلی خوشحال میشم از این که بخوام کمکی به بچه های بیانی کنم
حس خیلی خوبیه اصلا
به زودی آدرسش رو منتشر میکنم وقتی یکی دوتا پست بزارم توش :)
من برام اصلا تو این دنیا مهم نیست تو شغل یا تو درس شکست بخورم. اصلا اهمیتی نداره. ولی این که هی خدا و خودمو ناراحت میکنم خیلی ناراحتم میکنه. خیلی. نمیدونم مشکل از منه!؟ شایدم خدا نمیخواد! نمیدونم. ولی وقتی همچین اتفاقایی میفته احساس میکنم عمرم بر باد رفته. خدا رو از دست دادم. ازش دور شدم. هزار بار کنکور دادن و دانشگاه رفتن یا نرفتن عمر آدمو هدر نمیده. ولی وقتی از خدا دور میشی؛دیگه هیچ چیز اهمیتی نداره...هیچ چیز...
سلام
امشب باز چهارشنبه بود من رفتم مراسم ..‌
مراسمش راستش مداح خیلی معروف یا سخنران معروفی نداره و یا اینکه خیلی منظم باشه ..‌ ولی من خیلی مراسمش رو دوست دارم بوی امام رضا میده ...
راستش این روزا برات دعا میکنم ولی دیگه براورده شدنش با خداست ..‌ 
 راستش من خیلی فرق کردم از نظر اعتقادی دیکه اون زهرای قبل نیستم خیلی اوضام بد شده ... دیکه مثل قبل نیستم ..‌ یادمه قبل بهم میگفتی صورتت معصوم ولی الان نه دیگه خودمم میفهمم احوالاتم مث قبل نی ..‌ .
مامانم چ
 
زندگی کردن واقعا سخت شده . اینکه تو طوفان خبرهای گند قرار گرفتی ، هرروز هزارتا خبر میشنوی که وجودتو میلرزونه و در ازای اونا حتی یه چیز نمیشنوی که به خودت بگی آخیش! نفس کشیدن ، از رو تخت تکون خوردن ، سرکار رفتن همه و همه خودشون جز دشوارترین کاران . اینکه هرروز اتفاقی میوفته که بیشتر بهت یادآوری کنه که چقدر ضعیفی، که زندگی هیج تضمینی نداره و هیچ اطمینانی به بقات نیست . اینا اونقدری سنگین و ترسناکن که دیگه نمیشه سبزی درخت‌های بهار رو ببینی و فک
فکر کردن کار خوبی نیست
فکر کردن کار اشتباهی هست
فکر کردن نتیجه‌بخش نیست
بهتره آدم واسه انجام یه کار فکر نکنه
به نظرم نتیجه‌ی کارهای فکرشده‌ی ما با کارهای بدون فکرمون خیلی فرق نداره
برنامه‌ریزی کردن ریز و دقیق فایده نداره وقتی با یه اتفاق کوچولو همش میره رو هوا
برنامه‌ریزی و فکر کردن تو محیطی که قابلیت برنامه‌ریزی نداره چیزی جز هدر دادن وقت نیست
بهتره عمل کنم. اجرا کنم. اینطوری کارهای بعدیم هوشمندانه‌تر میشه؛ خودبه‌خود!
سلام  خوبید؟
نمیدونم سریال برادر جان رو میبیند یا نه!!
کاری به اصل موضوع سریال ندارم ولی توی سریال یه جوری میگن داداش یهجوری براشون سخته داداش راز داداش رولو بده !
یه جوری میگن دنیا ینی داداش اخرت خدا!!!!!
راستش من ندیدم برادری ندیدم!
داداش خودم که همیشه همه جا در حال ضایع کردن من بود 
داداشای بابام هم تا از لحاظ مادی و مالی هه چی اوکی بود ، خوب بودن وگرنه همش دعوا بود
که این اخریه هم همه چی تموم شد
راستش نمیدونم چه جوریه که ما ها غریب پرست بودیم 
خیلی زود گذشت وبم یه ساله شده البته توی تیر یه ساله شده خودمم یادم نبود
هیچ کس نیست باهاش حرف بزنم ، همینجوری مینویسم ارزش خوندن نداره ، سرو تهم نداره فقط می خوام هرچی میاد تو مخم رو خالی کنم.
اونقدر دلم گرفته و پربغضم که دارم خفه میشم یه سیل اشک پشت چشام جمع شده یهو می خوان سر ریز بشن ولی جلوشو میگیرم ، اگه الان جام خوب بود های های گریه میکردم ، از این حال بد هارو خیلی وقتا تجربه میکنم ،راستش خجالتم نمیکشم و  با این سنم میشینم قلپ قلپ اشک میریز
راستش دیروز خیلی اذیت شدم از اینکه بنویسم. خیلی ارور میداد سایت و دیشب هم بالا نمی اومد اصلا. اما بزنم به تخته یکی دو ساعته خوب شده و سریعه. دم همه بچه های فنی که درگیر سایت بودن گرم. 
راستش با خودم فکر کردم دیگه براشون به صرفه نیست لابد و میخوام رهاش کنند. من میگم حیفه ولی وقتی بودجه نباشه چه میشه گفت و باید بهشون حق داد
در این اوضاع کساد نوشتن و کاربرانی که ارزش تجاری ندارند، وبلاگه داری پول دور ریختنه
آهای مدیر بلاگ اندیشه کن و راه حلی بیاب
اع
ی حس بدی دارم
هروقت مامانم اینا خونمون هستن علی یکم سرد برخورد میکنه
ساکته و توخودشه
من از این رفتارش بدم میاد
قبلا اینجوری نبود
گرم بود میجوشید و می گفت و میخندید
ازوقتی من حالم بد شده و از اومدن مامانش دلم شاد نمیشه
اونم بدخلقی میکنه
چیزی که عوض داره گله نداره
با ح به تفاهم رسیدیم که من خودم رو کنترل کنم، کمتر باهاش ارتباط داشته باشم و فقط یه رفیق معمولی برای هم باشیم. حالا رفتم تو توییترش و دیدم دوباره اون دختره هی لایکش کرده و اون هم .. حالم خراب شده خیلی... چرا انقدر حسودم؟ چرا نمی‌تونم ببینم کسی رو دوست داره یا کسی اونو دوست داره؟ چرا با من اینجور نیست که با اون هست؟ چون من .... می‌خوام گریه کنم ... لعنت به من... لعنت به این زندگی... هی دارم می‌گم گند نزن.. خودتو نگهدار .. هی می‌گم آدم باش نمی‌تونم .. الان
 
فرخنده میلادت مبارک تک ستاره
دم ها به سینه حبس و دلها بیقراره
اردیبهشت زیباترین فصل بهاره
بارون و گل سبزه فراوونه هواره...
 
ماهت نشسته پشت ابر رو بر گرفته؟
خدا که هست، کنارته عیبی نداره
اخم و کنایه نو به نو از سر گرفته؟
مهم به یادت بودنه فرقی نداره!
 
بارون نشه چشمای آهوی تو امروز
میلادته... عزیز دل شگون نداره
چشم دلت رو عاشقونه سوی حق دوز
عشقی که در قلب توئه مجنون نداره
 
کلاغ پَر و گنجشک پر و مه پَر پَرونه
با اینهمه به راهشه چشم انتظاره
عاشقت
گیج و سردرگمم. زیاده خواهی دارد دودمانم را به باد می‌دهد. نمی دانم چه می‌خواهم. آرامش یا هیجان؟ از یک طرف از خیانتی که بخاطر هیجاناتم به میم می‌کنم در رنجم و از سوی دیگر نمی توانم از او دل بکنم، جدا شوم، طلاق، ... 
گیجم
چرا بتید انتخاب کنم؟ ناگزیرم به انتخاب اما...
دیر میشود، حس می‌کنم آخرین فرصتم است. کاش مجبور به انتخاب نبودم اما اضطراب در من می‌گوید ناچارم.
دلم می‌پیچد، نگرانم، خواستن و نتوانستن. تن دادن. چه کنم؟
گیجم و حیرانم... 
کاش ملجایی
دانلود برنامه عصر جدید (مسابقه)
یادم رفت بگم که پیش از همه ی این اتفاقات چارلی چاپلین فیلمی رو ساخت
با نام عصر جدید که اتفاقات قرون اخیر در اون بیان می شدند
اما حالا ایشون در این دنیا نیست و فوت کرده
و برنامه ای با همین مضمون در ایران ساخته میشه که احسان علیخانی
تامین کننده اصلی این برنامه به حساب میاد
راستش رو بخواین
علیخانی
در نوع خودش یک اسطوره به حساب میاد چون کاری به کسی نداره
و کارهاش هم عجیب و غریب هستن
مثلا وقتی برنامه ماه عسل رو اجرا م
میشه معامله کرد? منظورم اینه بد و وقیح و از حد خود گنده تر بازی نیست? 
البته که اگر اون کار رو بکنم فایده و اذیتش اول برا خودمه و اصولا هیچ کار ما ذره ای ضرر واسه تو نداره، اما خوب 
دلم می خواد بگم واسه تو این کار رو نمی کنم 
چون می دونم یه گوشه ش می رسه به چیزی که تو نهی کردی 
دله دیگه خدا 
ولی می بینی? ادب شده. تو ادبش کردی و منم بهش فقط توجه دادم که متوجه باش 
خودمونیم ها خیلی دوره طولانی ای بود 
دیشب همین وبلاگ رو ورق زدم و دیدم سال 95! هنوز حال دل
اگه دوست داشتن هامون همراه با احترام نباشه هیییچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون احساس صرف باشه و همراه با آگاهی و شناخت نباشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون با در نظر گرفتن سلایق و علایق و احساسات طرف مقابلمون نباشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون رو نتونیم کنترل کنیم و به وابستگی تبدیل بشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون این طوری باشه دیگه اسمش دوست داشتن نیست.
اسمش خودخواهیه.
حواسمون به واژه هایی که به کار میبریم باشه.
قداست واژه
روی صندلی اتوبوس نشسته بودم و چشم‌هایم بسته بود. می‌خواستم بخوابم اما صدای پسر جوانی که پشت سرم نشسته بود و داشت با تلفن حرف می‌زد، اجازهٔ خوابیدن به‌من نمی‌داد. صدایش آن‌قدری بلند بود که من و چندنفر آدم دور و برمان بشنویم و در جریان صحبت‌هایش قرار بگیریم. داشت به دوستش می‌گفت: «حالا فقط دست‌خوردهٔ توئه یا کس دیگه‌ای هم بوده؟ راستش رو بگو امیر. هان! پس فقط خودت؟ خب خوبه‌ پس. نه، عیب نداره. ما که غذامون رو باهم شریکیم، این همه بالا و پایی
اینکه آدم زندگیشو بر پایه یه نفر دیگه بذاره صددرصد اشتباهه، اما گاهی اون نفر جز جداناپذیر از زندگی تو میشه، اونوقت زندگی فقط با اون فرد معنی داره.
بارها و بارها گفتی برم دنبال زندگیم! آخه زندگی من تو هستی، کجا برم!؟ دلباختگی و دلبستگی من حد و مرز نداره، پایان هم نداره، چون من ریشه های تو رو دریافته ام...
1)اولا همه که نه فقط بعضیا اونم شاید در حد فهمیدنش جالب باشه برام وگرنه اهمیتی نداره برام اصلا
2)خیر برام مهم نیست
3)نچ:)
4)راستش نه به نظرم باید به عقیده هرکس احترام گذاشت هرچی که هست 
5)سلام
در مورد پست آخرتون
برای من به شخصه خیر اهمیتی نداره که روزه میگیره یا نه 
چون مصداق "لا اکراه فی الدین" هست
اما طبیعتا برام مهمه که احترام روزه دار ها رو نگه داره
مثلا جلوی یک انسان روزه دار تو این گرما، خوردن آب خنک عین نامردی است :)
6)نه اصلا مهم نیست 
خب این ج
هیشکی از من هیچی نمیدونه:)
نصفشم که پرسیدن که شاید هیچیشم حقیقت نداشته باشه
دیگه هیچی اهمیت نداره هیچی:)
هیچی:)
زندگی تلخ تر از دیروز و امروز...
باچیزی که شنیدم دیگه قلبم اروم و قرار نداره و زندگی من تمام خواهد شد...
یکم زجر کشیدن زوده....
خدا هستی؟
کاش نفسم قطع شه...
هیشکی از من هیچی نمیدونه:)
نصفشم که پرسیدن که شاید هیچیشم حقیقت نداشته باشه
دیگه هیچی اهمیت نداره هیچی:)
هیچی:)
زندگی تلخ تر از دیروز و امروز...
باچیزی که شنیدم دیگه قلبم اروم و قرار نداره و زندگی من تمام خواهد شد...
یکم زجر کشیدن زوده....
خدا هستی؟
کاش نفسم قطع شه...
دانلود اهنگ محسن لرستانی دل بیچاره بمیر نازت خریدار نداره (لیلای جان) کیفیت 320 لینک مستقیم
دانلود محسن لرستانی دل بیچاره بمیر نازت خریدار نداره
دانلود اهنگ دل بیچاره بمیر نازت خریدار نداره
دانلود آهنگ قدیمی محسن لرستانی لیلا جان مادرت ♫ آهنگ شنیدنی و جذاب لیلا جان مادرت با صدای محسن لرستانی ... دلِ بیچاره، بمیر! نازت، خریدار نداره… دانلود آهنگ کردی با موضوع : محسن لرستانی با نام شاهزاده و گدا با دو کیفیت mp3 128 و mp3 320 برای ... حاجتم روا بشه درد د
یا من هو رب کل شیء
 
 
کریم کاری بجز جود و کرم نداره
آقام تو مدینه است، ولی حرم نداره....
 
غریب اونیه که همدم اشک و آهه
دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه
 
حسن سایه اش همیشه رو سر داداشه
حسن نمیشه که تو کربلا نباشه
 
موکبِ کربلای ما، روی تلِ زینبیه بود. ساختمانی دو طبقه نیمه ساخته که از هر طرف صدای دسته های عزاداری به گوش میرسید و گاهاً میگفتند که سخت خوابشان میگیرد.
راستش ذهن من در مورد خواب، ساده میگیرد و زود خوابم میبرد. با این مسئله اصلاً مشکلی ند
خدا درحالی که غمگین و بغض الود به عکس هایی که از زمین مخابره شده بود نگاه میکرد به جبرئیل گفت :
چطور‌همچین موجودی رو خلق کردم و بخاطرش فرشته ای رو از درگاهم روندم که هفت هزار سال عبادتم کرده بود
به عکس های کودکان غرق در خون نگاه کرد و گفت چطور کائنات رو وادار کنم بهشون رحم کنن وقتی خودشون به خودشون رحم نمیکنن؟ نگاهی به جبرئل انداخت و دید درگیر دستگاه مخابره عکس های زمینه با خودش گفت
جبرئیل نمیفهمه
نمیفهمه چقدر عاشق موجودی باشی و اون اینقدر
خب امروزم داره میگذره و من کارامو انجام میدم. کتابم تموم شد و البته بازخوانی تهشو اول تنبلی کردم اما بعد خوندمش البته سریع. قبلا خونده بودمش و یاداوری شد برام. شاید نباید تند میخوندم اما حوصله ام نیومد. زبانم خوندم الانم دارم باقی کارامو انجام میدم. با خودم شرط بستم هر روزی که کارامو انجام میدم شبش به عنوان جایزه یه قسمت از سریالمو ببینم. فکر میکنی چه سریالیه؟ آنه. خیلی خوبه نمیتونی باور کنی با این که کتابشم خوندم ولی خب خیلی حال میکنم باهاش.
ما رسیدیم تهرااان. واااااااااای خدا نمیدونی چقدر دلم تنگ شده بود. راستش خودمم نمیدونستم دلم برای مامان و بابا برای خونه برای اتاقم برای شهر همه چی یه ذره شده بود. دلم نمیخواد دیگه برگردم شمال راستش. اینجا خونست. چقدر خوبه که دارمش. بگذریم. مامان داره غذای خوشمزه درست میکنه اینقدر هوس کرده بودم که نگو. شنیسل یکی از غذاهایی که دوست دارم خب مامانم مثل بقیه درست نمیکنه خیلی خوشمزه میشه جات حسابی خالی. حالا الان زمان رفته رو دور تند. چشم بزنم رو هم
دوستم نداره حسش میکنم که نداره حسش میکنم لعنتییی:(...
انگار من هرگز نباید عاشق بشم
اون از کله که فقط کارم شده بود دعا کردن برای اینکه به عشقش برسه
اینم از این که دیشب کلی قران خوندم و دعا کردم که قهرمان جهانی بشه که شد ولی حالا جواب منو نمیده:(
میدونی چیه !؟
تو کوچه ما هم عروسی میشه حالا میبینی چی میشه:)
تو هر مغازه ای که میرم 
از میوه فروشی و لوازم یدکی و لوازم خونگی و‌ لبنیاتی و شیرینی فروشی و قصابی تا هر چیز دیگه ای با خودم میگم اگه اینام طرز تفکر مادر پدر منو داشتن که فکر میکنن آدم یا باید دکتر شه یا هیچی چی میشدیم ما 
بعد میترسم از اینکه الان همه همینو از بچه هاشون میخوان 
یا حداقل خواسته ی ایده آلشون دکتر و مهندس شدنشونه 
به این فکر میکنم اگه این آدما نباشن همون دکترا چقدر لنگ و ناتوان میشن و به این فکر میکنم کاش ما اعتماد و احترام و علاق
دانلود آهنگ جدید علیرضا خان عیبی نداره
موزیک من تقدیم میکند به کاربران عزیز  ♫ دانلود اهنگ الکی باید خام تو شم تا کی به نام عیبی نداره با صدای علیرضا خان به همراه تکست و بهترین کیفیت ♫
شعر : کارن موسوی | تنظیم قطعه : حامد برادران
Download New Music BY : Alireza Khan | Eybi Nadare With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa
 
متن آهنگ عیبی نداره علیرضا خان
ادامه مطلب
اگه یچیزی رو بفهمی تقریبا تو هر ابعادی میشه پیاده اش کرد
یعنی اصلا مهم نیست پولدار باشی یا فقیر
تیپی که میزنی به سلیقه ات و طرز تفکرت ربط داره
اگه تناسب اندام برات مهمه
میتونی دوتا دمبل بخری
میتونی غذات رو منظم کنی
و براتی یه هیکل مناسب توی خونه برای خودت بسازی
و هیچ ربطی به پول داشتن یا نداشتن نداره
اگه میخوای اخلاق خوبی داشته باشی
سعی کن روی مزخرف بودنات کار کنی و اونا رو بذاری کنار
و اینم هیچ ربطی به پولدار بودن یا نبودنت نداره
شاید لذت برد
میدونی، زندگی اغلب اینجوریه که باید سعی کنی از برهه ای که تموم شده بگذری. فلش بک زدن اشکالی نداره، مرور بعضی چیزا ایرادی نداره، فقط کافیه که بدونی تموم شده، اون روزها و آدمها هم تموم شده ن.
بیا ببینیم روزای پیش رو چیا تو چنته داره، هوم؟
دریافت
شاید دنیا دیده نیستم...
خسته ام از حجم اینهمه غصه و فشاری که هر سال زمستون رو دوش ایرانی جماعت وارد میشه ...انگار آدمی جرات نداره غصه بخوره چون با یه غصه دیگه میخوان غم قبلی رو فراموش کنی....
راستش برای کشته شدن سردار هیچ واکنشی نداشتم نه خوشحال نه ناراحت 
برای اونایی هم که کرمان فوت شدن باز هم ناراحت نشدم...
ولی برای اون افرادی که تو هواپیما بودن قلبم دردناکه زخمی ام ...به اندازه ی پلاسکو ...به اندازه فوت شدگان در سانحه هوایی یاسوج ، به اندازه زلزله
بنظرم  تمام آدم هایی که یه حجم زیادی از احساس درون شون هست؛ به شدت میتونن احمق باشن.
آدم های عاشق ، به اندازه احساس شون میتونن گول بخورن.
هیچ وقت رو کسی سرمایه گذاری نکنین. چون همه ش به باد میره. و همچنین شما اونو برده خودتون میخواین به هر میزانی که براش محبت خرج میکنین.
ارتقا یافته انسان؛ موجودیه که احساس نداره.
عاشق شدن رو نداره و فقط میتونه خوش بختی رو حس کنه.
اتاق رو تحویل گرفتم و هنوز وسایلم رو مرتب نکردم، چون فضایی برای مرتب‌کردن وسایل، وجود خارجی نداره :|
شام ندارم. نه امشب و نه فردا شب. و احتمالا می‌دونین که چقدر آشپزیم خوبه؟ بله، به همین علت، کیک و آبمیوه گرفتم و الان گرسنه‌م هست، ولی دلم نمیاد بخورمشون. چون تنها اندوخته‌ی غذاییم هست فعلا! منتظرم به مراحل سخت‌تر گشنگی وارد بشم و بعد ببلعمش! 
اگه زنده موندم، میام و پشت‌پرده‌ی پسرای اتوکشیده و خوشگل دانشگاه‌های مملکت رو بهتون نشون میدم تا
راست راستش اینه هنوزم دلم میخواد با اون خوشحال باشم و همه ی اتفاقای قشنگ زندگیم با اون بیافته با اون بخندم با اون حتی گریه کنم کنار اون نفس بکشم و با اون دیوونه بازی در بیارم جیغ بزنم دعوا کنم بترسم  با اون تولد بگیرم و برم پیش مامان بابای اون کنار اون باشم تو همه ی لحظه های سختش و سختم
راستش من ادم درون گرایی هستم یعنی نه خیلی یعنی یه چیزی بین درون گرا و برونگرام...گاهی کم حرفم ولی اکثرا متناسب حرف میزنم نه معز کسی رو میخورم نه که خیلیم سا کت  و
خب اول از همه از همه تون ممنونم بابت این چند وقت که منو تحمل کردید. راستش یه گروه ناشناس هستن که کمر بستن منو از بیان محو کنن . نمی دونم چرا ولی آشنا هستن☹ آدرس این وب رو الان دارم فقطططط به بهترین رفیقام میدم...کسایی که بهشون کاملا اعتماد دارم و عاشقشونم. شاید وب تهیونگ لاور فیلتر بشه اگه فیلتر هم نشه شاید خودم برای رهایی از دست این ناشناسا پاکش کنم..آدرس وب رو فقط به شما دادم چون یه رازه. شما هم آدرس رو به کسی ندید تا من از هویت این ناشناس ها سر د
بابام الان زنگ زده و با ترس و استرس مثل بچه ای که کار اشتباهی کرده، حرف میزنه..گفتم چی شده؟میگه یه اس ام اس برای تو اومد،منم اومدم برات بفرستمش حذفش کردم..بدون مکث بلند بلند میگم: عیب نداره..نه عیب نداره...عیب نداره بابا..اگه دوباره اومد برام بفرستش.جمله خودمو تکرار میکنه اگه دوباره اومد برات می فرستم.انگار که خیالش راحت شده باشه فوری میگه سلام برسون ،خداحافظ و گوشی رو قطع می کنه!!
نمی دونستم اون اس ام اس چی بود؟از کجا بود؟ اما مطمئنم هیچی ارزش ا
امروز دائم دنبال استادم بودم... حقیقتا استاد هم نیستند دانشجو سال آخر مقطع تحصیلی بالاتر من هستند. کارم چند مرحله ای بود. می‌اومد اُردر می‌داد و می‌رفت، سرم رو می‌چرخوندم نبود ... حرصم می‌گرفت اما بازها پشت سرش خوندم باز منو کاشتی رفتی تنها گذاشتی رفتی دروغ نگم به جز من یکی دیگه داشتی رفتی. پشتت رو کردی بر من بگو مگو نداره رو کن به هر کسی خواستی گل پشت رو نداره :)))) عاشق یبسی‌اش شدم :))))
نمیدونم این حس مردن چرا دست از سرم برنمی‌داره. حس می‌کنم در روزگاری نه چندان دور خواهم مرد. فکر کردن بهش آزارم میده ولی ناراحت نمیشم، میتونم بخندم. خود اون مردن درد نداره، یعنی خب اگه مردن بی دردی باشه درد نداره ولی درد کشیدن بقیه از این مرگ غم انگیزه. انسان فراموشکاره ولی. امیدوارم زود فراموشم کنن. مثلا مامانم یادش بره دختری مثل من داشته:)) مضحکه ولی کاش میشد.
حالا ایشالا که نمیرم و از این نمردن استفاده کنم.
+ در عدم نالیدن...
دو ماه مانده به کنکور دکتری و من همچنان بی‌خیالی طی می‌کنم و درعین حال توقع دارم آی‌پی‌ام قبول شوم. راستش حال و حوصله ندارم احساس می‌کنم با اینقدر خواندن کاری از پیش نمی‌برم پس چرا وقت بگذارم. اما واقعیت این است که حاوی بهتر از هیچی. 
در مورد روابط کمی دارم به رابطه روی می‌آورم. کمی از عزلت دربیایند.
راستش قصد دارم از ایران برویم. باید ابتدا زبانم را تقویت کنم که بدرد کنکور دکتری هم می‌خورد و بعد بدنبال رفتن باشم.
چاقی کلافه ام کرده باید ف
مدت‌هاست که اینجا باهم سفر میکنیم و مدت‌هاست که من از نوشتن #سفرتنها یا #زن_تنهای_مسافر یا هرچیزی شبیه این دوری میکنم و دلایل خودم رو دارم. یکی از دلایلم اینه که سفرتنها باعث میشه ترس نهادینه شده در مغز ما از رفدن و از تنهایی، تداعی شه. ترسی که راستش به اون شکل تو خیلی از سفرها معنا نداره. درسته اسمش سفرتنهاست و در تمام این‌ سالهای سفر، عزم سفر و رفتن و برگشتن از مقصد به تنهایی و به عهده‌ی خودم بوده، اما همیشه هزاران آدم و هزاران داستان سر راه
تنها چیزی که تو این دنیا داشتم و دارم مامانه و ابروش ک شده ابروی من
 اما بابا داره لگد میزنه به بخت من .... نمیبخشمش .... نمیبخشمش اگه بخاطر اون نتونم زندگی مشترک خودمو شروع کنم....
کرونا نبود قرار بود جیزایی بشه البته که کسی خبر نداره اما با ااین اوضاع و چیزهایی که فهمیدم دیگه نمیخوام فعلا به زندگی مشترک فکر کنم ...
نمیخوام بعد سرکوفت بخورم
امشب با طلا خانوم بودم فامیلمون خیلی دیر ب دیر سر میزنن:/ 
دفعات قبلم باهاش صحبت کرده بودم حوصلمو سر برد و بیشتر با خواهرم هم صحبت شد 
بهش میگم ب سن بلوغ برگشتی هر چند اون موقعم اینطور نبود-__-
(١٨سالشه) رفته تو فاز شوهر ..از کنکورش فاصله گرفته و رید اولیو:( 
راستش براش نگرانم از طرفیم ب من ربطی نداره ممکنه بد برداشت کنه-__- 
معیارای بچگانه ای داره عین دخترای قدیمی هست !!!!!! هدف شوهر بچه :| کلیم ب خودش میرسه
بعد میشینه حرف خواستگارا و پیشنهادای رنگیشو
راستش را بخواهی اوائل ک این وبلاگ را ساختم قرار روزانه ای با خود داشتم ک هر صبح یا شب چند پست خوب با شما به اشتراک بگذارم
اویلش همه چیز خوب بود اوضاع روتین وار میگذشت و من مسروراز شکستن تابو و کمک به هم زبانانی ک این مطالب را میخواندند اما کسی نمیداند ک بازی روزگار چگونه خواهد بود کم کم گذشت و بار و فشار زندگی بیشتر مرا درگیر کرد
روزگارانی بر منو شما گذشت ک گفتنش جز زخمی بر زخم و دردی بر درد نمی افزود
سختی هایی از جنس مرگ درد و زلزله،از جنس از دس
سلامطاعات و عباداتتون قبول باشهراستش سوالی ذهن منو درگیر کرده که هر چی فکر میکنم به جوابی نمیرسم. گفتم اینجا مطرح کنم شاید جوابمو گرفتم.سوالم اینه که واقعا مردای قدیمی بر چه اساسی با زن چاق ازدواج میکردن ؟ یا اصلا بر چه اساسی زن چاق دوست داشتن ؟چون اگه به زندگی اطرافیان مون نگاه کنیم ، مثل پدر بزرگ ، پدر خودمون و یا حتی قدیمی تر ها میبینیم با خانم های چاق ازدواج میکردن. اصلا زن لاغر رو آدم حساب نمیکردن. الان هم به جوون های امروزی توصیه میکنن ،
خوبم، خیلی خوب! البته اگر از احوال ما جویا باشی و البته‌تر این‌که راستش را نخواهی!
راستش را اما اگر بخواهی، طوری نیست، کمی گلویم درد می‌کند و یک جورهایی انگار گرفته باشد. حرف زدن با گلویی که درد می‌کند خراش می‌اندازد به انتهای گلو و خلاصه این‌که گلودرد پای آدم را به دنیای «دیفن هیدرامین» و «سکوت» باز می‌کند!
راست‌ترش را اگر بخواهی گلویم آن‌طورها که هر بار، درد نمی‌کند. حرف که می‌زنم هم تیر نمی‌کشد، فقط درد را از گلو می‌کشد به چشمم و...
کتابم تموم شد تقریبا. یه خورده دلم میخواست بخونمش فقط تموم بشه از بی حوصلگی. نمیدونم چرا امروز اینجوری بودم. یه خورده حالم گرفته بود راستش و دلیلشم نمیدونم همینجوری بودم. تقریبا همه کارامو کردم فقط مرور فرانسوی موندو ۵۰۴ و البته دیدن عکسام. الانم رو به بیهوشیم. کلی چیز دارم بهت بگم ولی میگم دستم به نوشتن نمیره و الانم که خواب دارم مینویسم :/ فردا روز بهتریه. امیدوارم. فردا مقاله میخونم و درستم میخونم میخوام چیزایی که تو ذهنم میادو رو کاغذ بنو
عشقـی که من به بانو میـم دارم فک کنم پارتنرش نداره آخه ! :)) یاد دقیقاً ۵ سال پیشش افتادم و فقط گریه کردم ! دقیقا قبل از امتحان زبان خارجکـیم ! این کلاسای انلاین چقدر مزخرف اصلا ندیدم این مدلیشو ! :))
حالا بگو بانو میم اصلا چش نداره منو ببینه اونوقت من عاشق و دلرباشـم! اون نباشه زیاد مهم نیست :)) ! وای مَنم از خجالت همه درآمدم !
راستش چند وقت پیش رفته بودم ولایت، قدیمیای وبلاگ که می دونن شما هم بدونید بد نمیشه! من تنها زندگی می کنم ، یعنی هشت سالی هست که تک و تنها سیر می کنم و واسه خودم خوشم. 
راستش این سری رفته بودم ولایت باز هم به نتایج جدید تری رسیدم ، من قطعا تحمل زندگی دوباره با خانواده و این که دائم یه جا باشم رو ندارم ولی از طرفی هم حوصله جنگ با دیگران رو هم ندارم . 
به فارسی نرم بخام بهتون بگم مدتیه با هیچ کس درگیر نمیشم، کسی رو تهدید نمی کنم، سوار گردن کسی نمیشم .
آهنگ میدونی قلبم اروم نداره از هایده و معین
دانلودآهنگ مهتاب با صدای معین
دانلود آهنگ مهتاب از معین با کیفیت 320
دانلود آهنگ جدید میدونی قلبم آروم نداره

مهتاب معین 320
ریمیکس به دیدن من بیا
به دیدن من بیا مهتاب در اومد هایده ویکی صدا
اهنگ میدونی قلبم اروم نداره ریمیکس
شاید موقت !
ماجرا رامبد جوان رو شنیدین ؟! نظرتون چیه ؟!
من اولش خیلی خیلی گارد گرفتم. راستش چند روزی بود اصلا به اینستا سر نزده بودم اما تا باز کردم دیدم مثه اینکه ترند شده! و خداییش خیلی عصبانی شدم ! خیلی! همون طور که بالغ بر 90 درصد مردم اونجور که معلومه چنین احساسی داشتن!
که آقای جوان! شما که هر شب آواز وطن پرستی تون به آسمون هفتم می رسید و امون ما رو با ایران ایرانتون بریده بودین حالا چی شده خودتون زدین زیر حرف خودتون؟! یادتون رفته چطور واسه مرد
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی مشک بی آب
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * مشک بی آب * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , میثم ابراهیمی باشید.
 
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Meysam Ebrahimi called Mashke Bi Ab With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه میثم ابراهیمی به نام مشک بی آب
ماه شه کربلا اومد دوبارهدل بی قرار من آروم ندارهبشنوم روضه عباس حسینودو تا چشمام مث بارونا بب
آخرین کلمات یک الکتریسین : خوب حالا روشنش کن…

آخرین کلمات یک انسان عصر حجر: فکر می‌کنی توی این غارچیه؟

آخرین کلمات یک بند‌باز: نمی‌دونم چرا چشمام سیاهی میره…

آخرین کلمات یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بی‌خطره؟

آخرین کلمات یک پزشک: راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه…

آخرین کلمات یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره

آخرین کلمات یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیرکرد…

آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع
متن آهنگ قلبم از علیرضا روزگارقلبم آروم نمیشینه وقتی که داره تو رو تو سختی بیقراره بیقرارهاین دیوونه نداره طاقته دوریتو برگرد خیلی چشم انتظارهقلبم آروم نمیشینه وقتی که نباشی تو یه وقتی که ندارهدیگه طاقت نداره این دلم برگرد دلتنگه توام بی رحم آخه دل بیقراره

ادامه مطلب
تموم شد!
آخرین آزمونم رو به عنوان یه دانش‌آموز راهنمایی دادم. و تابستون الان رسما شروع شده. 
انگار همین دیروز بود که وارد سال نهم شدم و هر روز و هر شب گریه کردم که زودتر تموم شه. الان تموم شده، ولی هیچ حس خاصی ندارم :/
پ. ن. داشتم از مدرسه برمی‌گشتم خونه و به نوشتن این پست فکر می‌کردم. داشتم به یاد روزای اول سال، از رو جدول می‌رفتم. نگاهم افتاد به پارک کنار تره‌بار. یه نیرویی داشت من رو می‌کشید به سمت تاب کوچولویی که به سختی توش جا می‌شدیم. ولی
+انشالله آقای دکتر بشه
-ممنونم،پسر نیست،دختره.
 
 
 
+اسم مریض رو بگین؟
مریم ... 
+مگههههه دخترههههه؟؟؟؟؟
 
 
و.....
از این تعجبا زیاده ،دلیلشم اینکه چرا گوشواره نداره !!!!
 
پ ن:خیلی  دلیل مسخره ایه که اگر دختربچه ای گوشواره نداره پس یعنی پسره ،رنگ لباس هم که کشک...
راستش ما از اولش تصمیم داشتیم که گوشواره وطلا به بچمون آویزون نکنیم اولا که بدن خودشه خودش باید تصمیم بگیره که گوشواره بندازه یا نه 
ثانیا تو این دنیای آدمهای بی رحم که به انسان ها حمله
قبل از هر چیزی باید عذر خواهی کنم که مدتی از وبلاگ دور بودم !!راستش امتحانات شروع شده بود و من سخت درگیر امتحانات بودم تا بتوانم امتحانات را با موفقیت و آنجور که خودم دوست دارم به پایان ببرم.البته خیلی در خور تشویق نبودم ولی ای بدک نبود و نمراتم به نظر خوب بود با این حال این وضعیت باعث فاصله از وبلاگ نبایست میشد که متاسفانه شد. شایان ذکر اینکه هنوز هم امتحانات من تموم نشده و تا 25دیماه ادامه داره ولی خوب راستش برخی از دوستان لطف داشتن و با نظر خو
اگر کسی مطمعن باشد که فردا صبح می میرد چگونه رفتار می کند ؟
اگر سرش داد بکشی هم حرفی نمی زند لبخندی می زند و با خود می گوید که وقت نداریم،وقت نداریم، عمر وقت این کار ها رو نداره واصلا ارزشش هم ندازه که برای یک روز زندگی انقدر عصبانی بشم ارزش نداره
حضرت آیت الله بهجت می فرمایند : وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است ولی ما خیلی دور می بینم وگرنه اینقدر باهم نزاع نداشتیم
#مرگ #یاد_مرگ #بهجت #بهجت_العارفین
فردا صبح، اولین تجربه ی من به عنوان داور پایان نامه است
با خودم فکر می کردم
من الان در جایگاهی هستم که می توانم طرف را اذیت کنم و سر بدوانم(آدم وسوسه میشه راستش)
اما
همش به یاد می آورم اگر خدایی که علی کل شی قدیر است، با منی که عمری نافرمانی کرده ام همین گونه رفتار کند
اگر با همه بندگان خود این گونه رفتار کند
آیا یک لحظه می توان زندگی کرد؟
ای کاش در شرایطی که قدرت داریم، انصاف داشته باشیم
 
هزار سال منتظر یه اتفاق خوب باش ، عمرا اگه اتفاق بیفته!بعد اتفاق هایی که اصلا احتمالش رو نمیدی بیفته ، چنان طوری از اون بالا میوفته رو مَلاجِت که دیگه نمیتونی راه بری.
یه توصیه برادرانه می کنم بهتون.جزئی از جامعه منتظر نباشید.هیچ کس قرار نیست بیاد . قرار نیست یکی  بیاد و زندگی ما رو گل و بلبل کنه و با انتظار هیچ چیز درست نمیشه.در مواقع سختی ،  یکی از راه های تسکین روح ، پناه آوردن به واژه انتظار هست  ولی انتظار مثل ماده مخدر میمونه و جز توهم و تب
سلام دوستان عزیز بیانی و آبجی های مجازی ^_^
راستش دلم برای همه تون خیلی تنگ شده شرمنده هستم که نمی رسم بهت تون سر بزنم و حالی ازتون بپرسم
راستش اینترنت خونه مون تمام شده و.....
بنابه دلایلی بابام اولش می خواست ما را جریمه کنه و نت نخر ولی بعد خودم بهش گفتم که نخره .......
راستش منم گفتم تو این فرصت باقی مونده به کنکور بشینم درس بخونم و یه مقدار از فضای مجازی دور بشم.
الان همه خانواده اینترنت همرا دارند جز منم . من دیدم گوشی بدون نت به چه ماند مثل زنب
سلام
دختری ۲۷ ساله هستم و به نظر دیگران  ظاهر نسبتا زیبایی دارم، لیسانس گرفتم و در یک اداره خصوصی مشغول کار هستم، در ضمن محیط کارم محیط سالمی است و تقریبا کسانی که اون جا کار میکنند آدم های درست و خوبی هستند، ولی راستش من از این که اکثر آقایون به عنوان کیس به من نگاه میکنند و زیر نظرم دارند خسته شدم، من حجابم را تا حد معمول رعایت میکنم و در محل کار خیلی اهل بگو بخند نیستم.
سوالم این است که چرا این کسانی که من رو زیر نظر دارند هیچ کدام شان خواستگ
ایران از نظر امریکا (هرمنوتیک امریکایی) چپ و راست نداره، اصول گرا و اصلاح طلب و طیف چپ و راست نداره،نه قبل از انقلاب و نه بعد از انقلاب، ایران از نظر امریکا فرقی با عراق، افغانستان، سوریه یا عربستان و پاکستان نداره ایران از نظر امریکایی ها ایران خالیه .. بدون هیچ پسوند و پیشوندی. البته هم امریکا و هم اروپا می دونن که ایران هم مثل کشورهای همسایش منبع عظیمی از انرژی داره. بنابراین در عراق و عربستان و پاکستان و ایران امریکا همان سیاست قدیمی و کهن
داشتم فکر می‌کردم نصف و یا حتی بیشتر از نصف درگیری‌های ذهنی من، ناراحتی‌هام و ضدحال‌هایی که خوردم، به خاطر چیزهایی بوده که نباید می‌دیدم و دیدم. یا نباید می‌شنیدم و شنیدم یا نباید می‌دونستم و فهمیدم.
یکیش همین چهارشنبه‌ای که گذشت. به ظاهر روز خیلی خوبی بود. واقعا هم تا یه جایی روز خیلی خوبی بود. در واقع از حدود ۹ تا ۴ و نیم بعدازظهر روز خیلی خوبی بود، اما ۴و نیم بعدازظهر من چیزی رو دیدم که نباید می‌دیدم. چیزی که نمی‌تونم از ذهنم بیرونش کن
یه سوال دارم، 
این ولایتی که بین مذهبیون جا افتاده که مرد بر همسرش ولایت داره یعنی چی؟
چون مرد بر همسرش ولایتی نداره.
ولایت یعنی امکان تصرف در اموال و امور یک شخص.
و مرد تنها بر فرزندانش ولایت دارد.
بر فرزندان پسر تا بلوغ و بر فرزندان دختر تا ازدواج.
مرد حتی حق قصاص قاتل همسرش رو هم نداره!
بعضی وقتا یه چیزی رو میخوای ، دلت آرومه که دعا میکنی و میگیریش
یه پولی نیاز داری ، کار میکنی به دستش میاری
دلت نوشیدنی میخواد ، برای خودت میخری
ولی بعضی وقتا دلتنگ کسی هستی
که رفته ، که نیست
حالا تو هی گریه کن
هی دعا کن
رفته
برنمیگرده..
یه روزایی هر چی خودتو بزنی به نفهمیدن
بری سراغ سازت ، بزنی و بزنی و مثلا دلتو خالی کنی
قلم کاغذ برداری بنویسی
نه .. انگار فایده نداره
انگار آسمون ابری و تنهایی تو خونه و مرور خودکار یه سری چیزا تو مغزت
قراره امروز
سلام
راستش میخواستم بدونم در مواجهه با بچه هایی که بی ادب هستند، یا میخوان از اخلاق خوب آدم سوء استفاده کنن چه جوری رفتار کنیم، راستش من بچه ها رو دوست دارم دلم نمیاد بهشون اخم کنم و یا چیزی بهشون بگم، ولی بعضی بچه ها به آدم توهین میکنن.
حالا شما میگید چه جور رفتار کنم که هم بتونم خوب برخورد کنم باهاشون هم اونها سوء استفاده نکنن؟!
ممنون
ادامه مطلب
این منی که ازش حرف میزنیم دستخوش تغییرات زیادی شده...
ولی خب یهو هوس کرده بشینه و اینجا حرف بزنه... راستش نمیدونم چقدر دلم بخاد باز حرفامو اینجا بزنم یا نه ولی میدونم کلی حرف دارم...
قدیما بلاگ باز بودیم و با بلاگ همدیگه مشغول بودیم. الان توییتر جاشو گرفته. یه مزایایی داره و یه معایبی. از حسناتش این قابلیت ریتوییته که باعث میشه تو خیلی راحت چیزای دیگه رو مشخص کنی تا فالوعرات ببینن... از عیب هاش اینه که بیشتر واسه حرفاییه که یهوییه و کوتاه. نمیشینی
با یکی از دوستام صمیمی تر بشم 
براش از احساسم گفتم 
گفتم نسبت به رابطمون این احساسو دارم
بعد گفتم الان که پیششم چه احساسی رو تجربه میکنم
بهش گفتم من وقتی پیشتم 
بهم احساس حقارت دست میده نمیدونم چرا
الان احساس غم دارم 
و اینکه ازت خجالت میکشم
بهش گفتم وبلاگ دارم 
و هیچکس نمیدونه
بهش گفتم گاهی بهش دروغ گفته ام 
و باهاش روراست نبوده ام 
بهش گفتم حتی با خواننده های وبلاگم رو راست نبوده ام
تمام پستام حتی همین پست 
شاید هیچ وقت صادقانه نبوده
من هم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها