نتایج جستجو برای عبارت :

واقعیت یا تَوَهُم!؟؟؟؟

الان دقیقا یه ساعته که میخوام بخوابم،همون کاری گه بزرگترا میگن بکن خوابت میبره،همه برقارو خاموش کردم،چشامو بستم،ولی تو اون چشمای بستم تو رو دیدم،با اون لباس سفید مزخرفت،میومدی باهام حرف میزدی،دقیقا تو همون باغ که همیشه بهت میگفتم،مثه توو قصه ها بود،مثه افسانه ها،کاش هیچوقت چشامو باز نمیکردم،ولی داشتم زجر میکشیدم،هیچوقت نتونستم بخوابم.مامان اون قرصا که دکتر جدیده داده رو بیار. |اطاق خودکشی|
به حسرتی که بِگریَم کنار گیتارم
به حالتی که در آن منگ و گیجِ سیگارم
به اضطرابِ پریشم در انتظارِ پیام
وَ این که کاش بگیری سراغ آمارم
به کوچه ای که در آن شکل خنده ات مانده
به غروبی که به راهم نشانه ننْشانده
به بُلوکی که انتظار تو را روی تنش
جوانِ سرکشِ سردی ترانه می خوانده
به دفتری که برایم سیاه می پوشد
وَ مدادی که کنارم عجیب می جوشد
که در تصور من در هوای برفی و سوز
خدای غصه و خیسی ، شراب می نوشد
به فکرهای عجیبی که قانعم می ساخت
وَ در مقایسه با ت
 
   سلام کرونا
 
ظاهرا در چین متولد شدی،یا در آزمایشگاهی آنطرف آبها و در چین تکثیر شدی،چه طبیعی و چه آزمایشگاهی بالاخره تو هم یک موجودی یک دابه،یک جنبنده هوشمند که خداوند مستقر تو را یعنی بستری که می گزینی و مستودع تو را یعنی عرصه رُشدت را دقیق میداند،تو هر چه که باشی از دایره قدرت خدا بیرون نیستی.واقیت اینست که بسرعت وخاموش و بی حاشیه مرزها را نوردیدی بعضی ها را کشتی و  به بعضی ها  ،رحم کردی.یواش یواش توجه دولتها و بعد ملتها و رسانه ها را جل
 کلاغ‌ها از نوک بلندترین کاج درون پارک محتشم رو در روی دَکَ‍‌ل ها و ستون‌های مخابراتی عَربَده‌کشان فحاشی میکنند . . درمرکز شهر عقربه های کوتاه و بلند ساعت گرد دیواری همچنان در دایره ی زمان سرگردانند و لنگ لنگان بر خط تقارن زندانی بی امان بوسه میزنند . 
 شبانگاه بر صبحگاه قرینه میگردد تا صدای آونگ ناقوس برج شهرداری سکوت را جر دهد . نبش پاساژ طلاکوبی پاسبان پیر نشسته بر نیمکتی چوبی تکیه به دیواری نمور و فرسوده زده و با دهانی نیمه باز و چشما

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها