نتایج جستجو برای عبارت :

دلم کلی میشکنه، ولی من خیلی صبورم نگران نباش.

من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگر می‌رنجم .
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم .
من صبورم اما
چه قدَر با همه‌ی عاشقی‌ام محزونم
و به یاد همه‌ی خاطره‌های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما
بی دلیل از قفس کهنه‌ی شب می‌ترسم .
بی دلیل از همه‌ی تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند .
من صبورم امّا
آه ، این بغض گران
صبر چه می‌داند چیست ؟
                               حمید مصدق
باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲
اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش
تو ممکن کار خلاف و تو مکن هر کاری
کار نیکو کن و در زندگی پولاد نباش
تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش
وقت خود را به هدر طی مکن و آن دریاب
بی خود و بی هدف از عالم اضداد نباش
کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
باش در یاد خدا، جز به خدا ف
باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲
اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش
تو مکن کار خلاف و ، به خلاف امر مکن
نابجا سخت مگیر و دم پولاد نباش
تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش
وقت خود را تو غنیمت بشمار و دریاب
بی خود و بی هدف و سر خود و آزاد نباش
کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
باش در یاد خدا، جز به خدا فک
امروز در پاکت می نویسم:
بعضی از روزها به این فکر می کنم که خیلی صبورم؛ و بغض می کنم ...
به نظر جبرهای فائق آمده است که مرا به صبوری سوق داده ...
مادامی که وضع همین است، حرف هایم در سینه می ماند ...
مهم نیست بپوسند یا که پِرز شوند ... مهم نیست ...
"امیرمحمدحسینی"
من هرجای دنیا هم که برم، هرچقدر هم که زمان بگذره و هرچقدر هم که بیشتر بفهمم علاقم به آدم این مدت کم عمق و به درد نخور بوده... باز نمیتونم ذوق لحظه های دیدنش (حتی از دور)، ذوق احساس حضورش (به فاصله ی چند قدم، زیر یه سقف، حتی زیر یه آسمون)، ذوق کنارش نشستن (حتی وقتی نمیشناختم)، ذوق همکلام شدن باهاش (حتی یه کلمه، حتی یه سلام)، ذوق کنارش راه رفتن (موقع گز کردن ولیعصر، حتی بدون نگاه کردن به هم)، ذوق شنیدن اسمم برای اولین بار از زبونش (حتی وقتی موقع حرف زد
خر وصیّت کرد : فرزندم ! بیا و ‌خر نباش !این همه خر بوده ای ، کافی ست ، پس دیگر نباش !
یا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیر !یا فرار مغزها کن ! توی این کشور نباش !
کار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود !همتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباش !
سعی کن یا رانت خواری یا زمین خواری کنی !هر چه می خواهی بخور اما پی عرعر نباش !
آخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخور !بیخودی دلسوز اسب و قاطر و اشتر نباش !
از مترسک هم نترس ، اصلا به او جفتک بزن !لیک روی خط قرمزهای گاو نر نباش
ناشناخته(باکی نباشد) 
قال الصادق علیه السلام:
إنْ قَدَرْتُم أنْ لا تُعْرَفوا فافْعَلوا، وما علَیکَ إنْ لَم یُثْنِ علَیکَ النّاسُ ؟! وما علَیکَ أنْ تکونَ مَذْموما عِندَ النّاسُ؟! إذا کنتَ عِندَ اللّه ِ مَحْمودا ...؟!
اگر توانستید ناشناخته بمانید، چنین کنید؛ 
وقتى نزد خدا ستوده باشى نگران نباش که مردم ستایشت نکنند و نگران نباش که در نظرشان نکوهیده باشی!
- بحار الأنوار: ۷۳/۱۲۱/۱۱۰
اهنگ  hello از بانو Adele درحال پخشه ، به کاور اهنگ نگاه میکنم با یه فونت که چشمم رو گرفته نوشته " نگران باش ، حل نمیشه " اولش خوندم نگران نباش حل میشه ؛ بعدش خوندم نگران نباش حل نمیشه ؛ آخرین دفعه درست خوندم [نگران باش ، حل نمیشه ] حالا دارم فکر میکنم که چقدر خیلی وقت ها جای این جمله تو زندگیم خالی بوده ، چقدر باید این جمله رو با خودم تکرار میکردم و میگفتم نگران باش دختر ، نگران باش چون خیلی بده ، چون ممکنه حل نشه . خیلی خوبه تو بیست سالگی دارم درک میکن
.   باسمه تعالی
چهل حدیث
عدل و انصاف
غزل ۴
مردم بیچاره را یاری کن و کاهل نباش
در تجارت در امانت، خاطی و غافل  نباش
تا توانی یاور بیچارگان باش و ضعیف
گر ندارد مال و ثروت، شاکی و نازل نباش
صرف کن مال و منالت، در ره قرآن و دین
دور کن دلبستگی را، دائما مایل نباش
تا توانی کن تو احسان و مکن کار خلاف
چون رضای حق تعالی باشد و سائل نباش
در مصاف دیگران پرهیز از اجحاف کن
در عدالت عامل و از بندگی غافل نباش
مال دنیا را کسی با خود نبرده تا کنون
بهر فردایت بکن کا
باسمه تعالىقرآن کریم مىفرماید:عسى أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکمچه بسا از چیزى خوشتان نمىآید ولى خیرتان در همان است.اگر از سختیها خوشتان نمىآید نگران نباشیدشاید خیرى عظیم در آن استاثر قطره هاى آب بر سنگ سخت، سکاکى را عالم ساخت
دانلود کتاب شرمنده نباش دختر اثر ریچل هالیس PDF
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی شرمنده نباش دختر: یک برنامه بدون شرمساری برای رسیدن به اهداف نوشته‌ی ریچل هالیس ، یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز در سال 2019 است که به ...
دانلود pdf کتاب شرمنده نباش دختر ریچل هالیس | ایران پیپرiran-paper.ir › tag › دانلود-pdf-کتاب-شرمنده-نباش-دخ...دانلود کتاب شرمنده نباش دختر نوشته ریچل هالیس کتاب شرمنده نباش دختر: یک برنامه بدون شرمساری برای رسیدن به اهداف
فردا مجبورم کمی دروغ بهم ببافم ...
امیدوارم اولین . آخرین دروغ های امسالم باشه :(
فردا رو مجبورم .... اگر نگم برای همیشه توبیخ میشم و یکی از نگران کننده ترین وضعیت رو دارم 
دلم به حال خودم میسوزه ... 
درستش میکنم 
همه چیو درستش میکنم انقدر میزون که یه روز میام و میگم تونستم ....
اره منم تونستم همه چیو درست کنم ... 
بالاخره تونستم ...
همه چیو برمیگردونم سرجاش ... همه چیو ... 
به خودم همین الان و همینجا قول میدم ...
خودمو میشکونم ... اما نمیزارم خراب بشه ...
درست
حرفت را راحت بزنبی دلواپسی بپوشهر جا هم که خواستی قدم بذار هر وقت دلت خواست به آب بزنهر حیوانی را هم که خوشت آمد بغلش کن،مهم نیست گاو باشد یاگاو زاده یا پرنده ،فقط نگران چشم های دنبال کننده نباش.
ببین، تا بوده همین بوده،قضاوت ها نا تمام اند و پشیمانی ها بی پایان.توی پروفایلت، خودت باشتگ شلوارت را بعد ِ خرید بکنکفش نو را همانجا بپوش و بیا بیرونساندویچت را دو‌نونه با خیارشور اضافه دستت بگیر و توی خیابون در حالی که به گردنبندهای چشم نواز طلاف
 
 
 این ریش ما لامصب بلند که میشه عین جنگل مولا میشه، یه جور فر میخوره که ماشین بعضا گیر میکنه توش دردم میام.. خلاصه زدیم دیگه بعد مدتها صفا دادیم کاش بودی میدیدی. (کبوتر هم بچّه میکنه هر چند یکبار روی پکیج‌مون، نگران اون نباش :)
مرد اهل یکی از روستاهای اطراف بود، سال ها قبل با دوستانش یک کار تولیدی شروع کرده بودند و حالا پس از پیشرفت ها و شکست های مختلف در حال صادرات محصولاتشان به خارج از کشور بودند. 
از او یک نصیحت به یادگار دارم، هر وقت به در بسته ای رسیدی اینقدر بکوب تا باز شود؛ مطمئن باش که بالاخره روزنه ای پیدا می شود.
نگران نباش.
نگرانی؟ناراحتی؟ گاهی دوچار استرس می شی؟ هیچ نگران نباش! تو مثل بچه ای هستی که تازه داری راه می افتی، پس قطعا مشکلاتی خواهی داشت. به خودت مسلط باش، خودت رو نباز، تو فقط توقف نکن. به تلاشت ادامه بده، تو بگو میتونم، شد شد نشد نشد.
گوشی با خودم نبردم. برگشتم دیدم روی واتس اپ از امید پیام دارم. هر دو پیام رو حذف کرده بود. پرسیدم چی بوده؟ گفت موضوعی رو مطرح کردم بعد ترسیدم برنجی پیام رو حذف کردم. گفتم نگران نباش؛ برنجم هم از دلم درمیاری. گفت رنجیدن تو لایه ای از تجربه ی مرگ منه.
سلام بنده ی من ، چرا غصه میخوری ، چرا چشمای قشنگتو انقدر پر از اشک میکنی؟
من وقتی اینجوری می‌بینمت هزار برابر از موقعی که خطا می‌کنی غمگین تر می شم.
گاهی که دلت گرفت میای و باهام درد دل می‌کنی اما بعضی وقتا که میبینی در و باز نمیکنم همش به خاطر اینه که اونی که می خواهی رو صلاح نمی‌دونم بهت بدم و دارم یه چیز بهتر پیدا می کنم که بهت بدم و یا اگر بتونم گذاشتم به موقع ازت پذیرایی کنم و به قول خودتون سوپرایزت کنم.
پس نگران نباش؛ غمگین نباش ، چشماتو
بخش عمده ی جراحی و اطفال رو تمام کردم و انگار کن یک وزنه ی هزار کیلویی از روی شونه هام برداشته شده باشه...حس عجیب و ترسناکیه...دورهای قبل اگر به مطلب فرّاری میرسیدم میگفتم نگران نباش،دور بعد مرورش میکنی اما این بار دیگه مروری در کار نیست و هر درسی که خونده بشه برای آخرین باره...آخرین بار...
کرونا به من نشان داد
هنوز هم هیچ قرنطینه ای
توان مقابله با
دلِ جامانده در حرمت را ندارد...
دلم برای هیچکس آنقدر تنگ نیست
که تحملش سخت باشد!!!..
اما;کرونا خاست بگوید
هیچ کس لایقِ زیارت نیست; نگران نباش
صبر کن...تا لایق شوی...!
#السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#کرونا درمانی
«یا مَن یُبَدِّلَ السَّیّئات بِالحَسَنات¹»،
      دقیق یعنی چی؟            یعنی خدا به ما میگه:                  - نگران کارنامه ت نباش.                          رو برگه پایانی ت خوب بگیر،مستمر هات با من...
 
شایدم یعنی:
      - بیخیال که همش منفی زدی،
            از همشون قدر مطلق² می گیرم برات :)
 
 
 
۱.ای کسی که گناهان مارا به ثواب تبدیل می کنی.
۲.قدر مطلق اعداد منفی، می شود مثبت همان عدد؛ مثلا: ۲ = |۲-|
من دارم فکر چی رو میکنم وقتی تو هنوز اون دستبند دستته؟ 
من دارم چیکار میکنم؟ در برابر چی مقاومت میکنم؟ 
این چندمین باره واقعیت اینطوری میخوره تو صورتم؟ قراره چند بار دیگه بخوره که بیدار شم از این خواب؟ دست بکشم از این رویا؟ بفهمم؟ احمق نباش آدم ساده. احمق نباش.
 گفتند دعا کنی می آید 
گفتم آنکه با دعایی بیاید به نفرینی  می رود 
 گفتمش خواستی بیایی با دعا نیا با دلت بیا ...
یا اصلا 
 بیا تمامش کنیم 
  همه چیز را که نه من سر راه تو باشم  و
    و نه تو مجبور به ماندن ...
   نگران نباش  قول  می دهم کسی جای تو را نمیگیرد ...
    اما تو فراموشم کن 
    بخند 
   تو که مقصر نبودی من این بازی را شروع کردم خودم هم تمامش می کنم  
    می دانی اصلا چیست ؟   گاهی نرسیدن زیبا ترین  پایان یک عاشقانه است  
    پس بیا به هم نرسیم ...
هر چی دارو نیاز بوده مصرف کردم اما سرفه هام قطع نمیشه انگار راه تنفسیم زخم شده خشکی گلو و مخاط بینی اذیتم میکنه هنوزم تنگ نفس دارم شبها کلا بی خوابم فقط چند ساعت سر صبح از شدت خستگی و بیخوابی غش میکنم دیگه سرفه و تنگ نفس حالیم نمیشه
به شدت نگران نوید هستم دیشب سردرد داشت چشماشم میسوخت و درد میکرد کلیه هاشم درد داشت وقتی گفت این مشکلات رو داره داشتم سکته میکردم بعد خودش ادامه داد نگران نباش مال هی چشم تو گوشی دوختن هست گفتم کلیه هات، گفت یه بار
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
واسه آرزوهای ناگفتنیت 
واسه اوناییکه هیچ کسى ازشون خبر نداره،
واسه "التماس دعا" هاىِ از ته دلت که خجالت کشیدى بگى ولى خدا شنیدتشون 
واسه تمام اینها هم که شده میخوام بگم ، نگران نباش
مطمئن باش بهترینش برات اتفاق می افته❤️
جمعه ۱۷ آبان من برای اولین بار تو محیطی خارج از دانشگاه اجرا رفتم و انقدر بابتش ذوق دارم که هوای اطرافم داره می‌لرزه.به نظر من که اجرای بدی نبود و راضی بودم. خدا رو شکر روی ریتم آهنگ موندم و جلو و عقب نشد و وقت اضافه نیوردم. دوستامو نشونده بودم دو ردیف اول که هر بار سرمو میارم بالا چهره‌های آشنا ببینم و فکر کنم خوبه خوبه اینجا همون تالار هشت دانشگاهه. نگران نباش. و نگران نشدم :)یه قسمت‌هایی از نمایشنامه که حس میکردم برای خوانش مشکل داره رو درس
دیروز صبح که قطعی حساب کرده بودم داستان رو به پایان هست به خودم گفتم فاطمه نترسی ها! هشت ماهی که گذشت رو ببین. تو برای تحمل دلتنگی خیلی جا داری؛ پس نگران نباش که دلتنگ بشی از رفتنش...
به خودم گفتم نترس و درست باش.
درست بودن همیشه انتخاب سخت تری هست و هر وقت میخوام درست باشم فکر میکنم تایید مامان رو دارم و این خوشحالم میکنه.
مو به مو قدم قدم
به زلفِ تو قسم قسم
رسیده عشقِ تو به جانِ من
به یاده تو نفس نفس
بریده ام از این قفس
زندان است جهانِ من
عشقت چرا تاوانِ من شد
رفتی غمت پایانِ من شد
از هر گناهی توبه کردم
چشمان تو ایمانِ من شد
تو را چون جانِ خود میدانمت
تو را چون سایه میپندارمت
هر چه تو دوری من صبورم
مرا از غم جدا نمیکنی
مرا یک دم صدا نمیکنی
من که گذشتم از غرورم
قبلِ از تو من عاشق نبودم
تو آمدی با هر نگاه
مرا گرفتارم کنی
این قرارمان نبود
از عشق بیزارم کنی
به یاده تو من
یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می شدی.مثل همه ی دیوونه ها...پیشونی ت رو می ذاشتی رو پیشونی م.چشمای مشکی ت می اومد جلوی چشمام... می گفتی حالا از دور منو ببین. بعد من چشمات رو نگاه می کردم.تو چشمات خودم رو می دیدم. یه بچه ی شَر بودم که میخ و چکش به دست،تو چشمات حرکت می کردم.می‌خواستم‌ برم تو قلبت اسمم رو حک کنم.مثل بچه ای که رو میز چوبی مدرسه ش اسمش رو با تیغ مداد تراش حک می کنه. که بگه ایها الناس اینجا برای منه. کسی نیاد جای من
یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود.هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید.میدونی چرا؟ چون پاشنه هاش خوابونده شده بود. یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم.برامون مهم نیست کی سوارمون میشه. 
یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره.
کفشِ
من که از حسرت دیدار تو کورم سال ها در تن خود زنده به گورم در گلو قوت فریاد ندارم اشک دل می شکند سنگ صبورم خانه ام را سرم آوار نکن باز عشق زد تیشه بر آن کوه غرورم آسمان تا به زمین راه کمی نیست خاک چشمان تو شد راه عبورم یا مرا یا خبرم را برسانید آه می میرم از این غم ز تو دورم خط زدم فاصله ها را نرسیدی ماهی مرده ی این تنگ بلورم پس بده بال و پرم را قفسی نیست چشم را بسته و مشکوک به نورم #الهام_ملک_محمدی
گاهی وقتا فراموش کن کجایی، به کجا رسیدی و به کجا نرسیدی. گاهی فقط زندگی کن. یاد قول هایی که به خودت دادی نباش. شرمنده خودت نباش. تقصیر تو نیست. تو تلاشتو کردی اما نشد. یه وقتایی جواب خودتو نده. هر کی پرسید چرا اینجای زندگی گیر کردی، لبخند بزن و بگو کم نذاشتم، اما نشد. یه وقتایی فقط از زنده بودنت لذت ببر. از بودن کنار کسایی که دوستشون داری و دوستت دارن. از طلوع خورشید، از صدای آواز قمری ها، از باد، باران، از همه لذت ببر.
یه وقتا یه مریضی میاد سراغمون و ضعیفمون میکنه! اما بعدش که حالمون خوب شد میبینیم به بهانه همون مریضی لاغر شدیم و لباسایی که گوشه کمد و کشو خاک میخوردن و حسرت پوشیدنشون به دلمون بود، میشه اندازه تنمون؟
میخوام بگم گاهی‌ام غصه‌ها میان، ضعیفت میکنن، لاغرت میکنن، تا قد آغوش اونی بشی که قراره بیاد و با بودنش غصه‌هاتو بگیره!
جدا از اینکه خدا دردو داد که تو درمونم شی، ضعیفم کرد که تو قدرتم شی!
نگران من نباش!
حال من خوب باشه با توئه... بدم باشه تو خوبش
من ضعیفم، مطلقاً ضعیفم. بیشتر از چیزی که فکر می‌کنی. تو می‌دونی که یکی از راه‌های فرارم از این پوچیِ بی‌مرز هستی، اما نه تنها خودت از من فرار می‌کنی بلکه مجابم می‌کنی که من هم از تو فرار کنم. از راه فرارم فرار کنم. این روح پناه‌جو به چی پناه ببره هان؟ چه معنایی باقی می‌مونه. قلاب نباش، صیاد نباش. یه بارم تو شکار شو. تا کی می‌خوای بِکِشی و بُکُشی. نکنه تو هم ضعیفی؟ آره تو هم ضعیفی. چه لزومی داره این‌همه پس‌زدن و پس‌گرفتن. چرا همیشه داریم از
دراین روزها خیلی ها بخاطر این بلاها نیازبه کسی دارد که به آرامش برسند این جمله را از وبلاگ دیدم گذاشتم امید است کمی حالمان بهترشود 
ﺑﺰﺭ می ﻔﺖ : 
 ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ .ﺮﺳﻴﺪﻡ : ﻪ ﺟﻮﺭی ؟
ﻔﺖ : ﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﻴﺸﻲ ؟
ﻔﺘﻢ : ﻭﻗﺘﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺮﻡ ﻭ ﻣﻴﺎﻡ .
ﻔﺖ : ﺁﻓﺮﻳﻦ .ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !...
پس هیچ وقت نگران و ناراحت چیزی نباش
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ
دراین روزها خیلی ها بخاطر این بلاها نیازبه کسی دارد که به آرامش برسند این جمله را از وبلاگی دیدم گذاشتم امید است کمی حالمان بهترشود 
ﺑﺰﺭ می ﻔﺖ : 
 ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ .ﺮﺳﻴﺪﻡ : ﻪ ﺟﻮﺭی ؟
ﻔﺖ : ﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﻴﺸﻲ ؟
ﻔﺘﻢ : ﻭﻗﺘﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺮﻡ ﻭ ﻣﻴﺎﻡ .
ﻔﺖ : ﺁﻓﺮﻳﻦ .ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !...
پس هیچ وقت نگران و ناراحت چیزی نباش
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ
خرید کتاب رابطه عبد و مولا استاد پناهیان با همکاری موسسه عصر بیان معنوی انجام می شود.
*آب را گِل نکنیم ...*
” کمی آرام باش، شلوغ نکن، درگیر نباش، نگران دنیا نباش، حسرت دنیا نخور، به دیگران حسادت نکن. گذشته و آینده را رها کن، به عرض و طول خودت (یعنی اطرافت) کاری نداشته باش. حریصانه برخورد نکن، حرص و جوش نخور، آرام باش و خلاصه در یک کلام آب را گِل نکن تا در زلالی آب، عمق دریای وجود خودت را ببینی که از تو چه می‌خواهد؟ مدّتی معصیت نکن تا کم‌کم نیازش ر
سلام عزیزم
خیلی از دست این دنیا دلگیرم خیلی...این چند روز لعنتی
هزاران بار از خودم بدم اومده. من تو رو تو دردسر انداخته ام.کاش پیشت
بودم کنار
تو بودم تا ازین مشکلات میومدیم بیرون. بدون که خیلی
نگرانم هر خبری شد بهم همانجا اطلاع بده.دیگه با من که حرف نمیزنی.  صدای
منم حتما خسته ات میکنه. فقط برات دعا میکنم و متوسل میشم به همون شهدا که
زندگیت روبه راه بشه. نگران نباش همه این مسائل میگذره
کمی صبر داشته باش و محکم باش.  خیلی دلنگرانتم. بدون این روز
‌‌
اکنون دیگر "در دسترس" بودنت مهم نیست چون دیگر نه "مشترک" هستی و نه "مورد نظر" ...!
هوا سرد است اما نگران نباش سرما نمیخورم ، کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را پوشانده...!
هرکس ک سراغت را میگیرد ، نمیگویم وجود نداری ، میگویم وجودش را نداشتی...!
فکر نکن تو فوق العاده بوده ای ، قطع به یقین من کم توقع بوده ام...!
حالا هم که اتفاقی نیفتاده ، حادثه ی بین ما ، فقط یک زد و خورد ساده بوده ! تو جا زدی ، من جا خوردم....!
زمانی "نبودنت" همه هستی مرا نابود میکرد ولی حالا
خرید کتاب رابطه عبد و مولا استاد پناهیان با همکاری موسسه عصر بیان معنوی انجام می شود.
*آب را گِل نکنیم ...*
” کمی آرام باش، شلوغ نکن، درگیر نباش، نگران دنیا نباش، حسرت دنیا نخور، به دیگران حسادت نکن. گذشته و آینده را رها کن، به عرض و طول خودت (یعنی اطرافت) کاری نداشته باش. حریصانه برخورد نکن، حرص و جوش نخور، آرام باش و خلاصه در یک کلام آب را گِل نکن تا در زلالی آب، عمق دریای وجود خودت را ببینی که از تو چه می‌خواهد؟ مدّتی معصیت نکن تا کم‌کم نیازش ر
امروز نگرانتر از همیشه ,بهش پناه بردم که واسم استدلال کنه و بگه جنگی در راه نیست...  مثل همیشه خوب تحلیل میکنه... خیلی خوب.
 نگرانم ,نگران آینده ,نگران خانواده ام, پدرم مادرم برادرم و همسرم... نگران فرزند آینده ام... .
 
از خودم گله دارم ,باید  بیشتر تلاش کنم.
غمگین نباشید ،چرا که خوشبختی می توانداز درون تلخ ترین روزهای زندگی شما،زاده شود ... باورکن....در تقدیر هر انسانی معجزه ایازطرف خدا تعیین شده که قطعأ در زندگی، در زمان مناسب نمایان خواهد شد!یک شخص خاص..یک اتفاق خاص..یا یک موهبت خاص..منتظر اعجاز خدا در زندگیت باش ،بدون ذره ای تردید!زندگی درست مثل نقاشی کردن است..خطوط را با امید بکش..اشتباهات را با آرامش پاک کن.. قلم مو را در صبرغوطه ور کن...و با عشق رنگ بزن.....بخشنده باش اما زیاده روی نکن حساب گر ب
فرزند شهید مجتبی ذوالفقارنسب نیز در دلنوشته ای خطاب به پدر شهید خود آورده است:
«به نام خدای شهیدان. بابای خوبم سلام؛ خوش آمدی، شهادتت مبارک.خیلی دلم برایت تنگ شده، خیلی زودتر از اینها منتظرت بودم. فکر می‌کردم برای عید می‌آیی. من و داداش عباس کنار سفره هفت سین برایت دعا کردیم، هر وقت کسی در می‌زد دعا می‌کردیم تو باشی، مامان می‌گفت بابا جانتان رفته از حرم حضرت زینب سلام الله علیها دفاع کنه، آخه دشمنا می‌خوان اون‌رو خراب کنن.
بابای شهیدم حا
یا خیرالرازقینفصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل
اگر میخواهی بهترین باشی،بد نباش.
امیرالمومنین(ع): هرکه دانا باشد، خود را توقف دهد.بسیار پیش می آید که نمیدانی بهترین راه حل،بهترین تصمیم یا بهترین عملکرد چیست. یعنی نمیدانی که چه کار باید بکنی اما میدانی چه کارهایی را نباید بکنیاگر این خط قرمز ها را مراعات کنی، از بهترین ها میشوی، خرابکاری نمیکنی، خود را به خاطر دیکران به هر خطایی مبتلا نمیکنی و خدا تو را در ادامه مسیر یاری میکند. گاهی برای رسی
به همه چیز مشکوکم...
به تمام آدم‌ها، به تمام حس‌های عاشقانه، به تمام خوشی‌ها، به تمام آسونی‌ها، به تمام روز‌ها، به تمام ساعت‌ها و دقیقه و ثانیه‌ها...
از همه چیز مأیوسم... 
از آد‌م‌ها، عاشقانه‌ها، خوشی‌ها، آسونی‌ها، روزها، ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها...
برای همه چیز نگرانم... 
نگران آدم‌ها، نگران عشق، نگران خوشحالی، نگران آسایش، نگران روزها، نگران ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها... 
تو گاهی برای‌ تمام شک‌ها، یأس‌ها و نگرانی‌هام ت
زمانایی که مستاصل میشم، هول می کنم، نگرانم، می ترسم، نمی دونم باید چی کارکنم، دارم درست میرم یا نه، نا امید و افسرده هستم یا هر خستگی و نگرانی، یه زخمی تو وجودم قرمز میشه.
پیش خودم فکر می کنم اگر مادری داشتم تا به من انرژی و آرامش می داد و می گفت عزیزم نگران نباش اینا موقتیه، تو خیلی خوب داری عمل می کنی، همینطور پیش برو بازم بهتر و بهتر میشه و من اعتماد داشتم به نظرش و حرفش چقدر انرژی می گرفتم چقدر آرامش می گرفتم.
اگر خودم روزی چنین مسئولیتی رو
سلام
یه مشکلی پیش اومده برام. سه ماهی میشد که داشتم با آقا پسری که قصد ازدواج داره آشنا میشدم، از وقتی که کرونا اومده و محیط کارشون بسته است بی نهایت پرخاشگر شده، من سه روز ازش خبر نداشتم،  پیامم رو جواب نداد، زنگم رو جواب نداد، یه دفعه پیام داد مزاحم نشو. 
نه زنمی، نه نامزدمی، نه چیزی، منم نوشتم ناراحت شدم، گفتم بلایی سرت اومده نگران شدم. واقعا هم شب ها گریه کردم، ترسیدم نکنه کرونا گرفته. گفت برام مهم نیست اشکات. نگران من نباش.
بچه ها دلم بدجو
خیلی وقت‌ها کلی تلاش می‌کنم و کارای مختلف می‌کنم تا حالمو خوب کنم، گاهی هم اینجوری میشه که تو همین موقعی که فکرشو نمی‌کنم سرشار از لذت میشم. همین الان که از تراپی برگشتم، نشستم توی کلانا و خودمو به صبحونه مهمون کردم و هر بار که در باز میشه، یه نسیم خنک پاییزی میزنه توی صورتم و مجاری تنفسیم باز میشه و بوی لعنتی شکلات موکایی که 10دقیقه پیش خوردم، می‌پیچه توی دهنم.
وقتی این نسیم خنک و بوی شکلات هست، بقیه‌ی چیزا مثل تلفن جواب ندادن دکتر الف
زمانی که محمدعلی به دنیا آمد،بعد از چند روز مشکل پیدا کرد  و در بیمارستان بستری شد.
مصطفی در بخش نوزادان پشت در اتاق نشسته بود ،ازش پرسیدم: مصطفی محمدعلی بهتره؟
گفت: مامان الحمدلله خیلی بهتر شده
ولی من نگران بودم .
مصطفی متوجه نگرانی من شد.
گفت : مامان اینقدر که نگران 
سلامتی جسمش هستی  کمی هم برای عاقبت بخیر شدنش دعا کن . 
بهش گفتم: نگران نباش مصطفی
قبل از اینکه شما به دنیا بیایی از خداوند خواستم که اگر قرار است نسلی از من بوجود بیاد  که در غیر
خیر دنیا و آخرت چگونه بدست می آید؟ 
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی)
عن الصادق جعفر بن محمد« علیهما السلام»، عن ابیه، عن جدّه«علیهم السلام» قال: کَتَبَ رجلٌ الی الحسین بن علیٍّ«علیه السلام»: یا سیدی! اخبِرنی بِخَیر الدُّنیا و الاخره. فَکَتب الیه، بسم الله الرحمن الرحیم امّا بَعد فانّه مَن طَلب رِضَا اللهِ بِسَخَط الناس کَفاهُ اللهُ امورَ الناس وَ مَن طَلب رضا الناس بسَخَطِ الله وَ کَلَه اللهُ الی النا
فکر میکنم به اون لحظه اصابت موشک که خلبان چکار کرد؟
مات و مبهوت بوده چند ثانیه شوک زده
ولی خودشم میفهمه کاری دیگه ازش ساخته نیست
شاید پیج میکنه تو میکروفن هواپیما و میگه: مسافرین عزیز متاسفانه یک موشک به هواپیما اصابت کرده و تا کمتر از یک دقیقه دیگه از آسمان به زمین خواهیم افتاد
و فکر میکنم اون موقع یه مامان دستای بچه اش را محکم میگیره تو چشماش نگاه میکنه و تو تکان های سخت هواپیما با لبخندی تلخ شیرین ترین دروغ رو میگه که عزیزکم نگران نباش چیز
 
لغات درس چهارم PROSPECT 2
|▪️ Health • • • سلامتی|▫️ headache • • • سردرد|▪️ have • • • داشتن|▫️ sore eyes • • • چشم درد|▪️ rest • • • استراحت|▫️ home • • • خانه|▪️ Don’t worry • • • نگران نباش|▫️ office • • • اداره|▪️ parents • • • والدین|▫️ be quiet • • • ساکت باش|▪️ sore throat • • • گلو درد|▫️ backache • • • کمردرد|▪️ toothache • • • دندان درد|▫️ running nose • • • آبریزش بینی|▪️ flu • • • آنفولانزا|▫️ wrong • • • اشتباه|▪️ problem • • • مسئله|▫️ stomachache • • • دل درد|▪️
بی تفاوت نباش جانم که بی تفاوتیت من را
منزوی
دیوانه
گوشه گیر
دلگیر
بازنده
افسرده
بی حس
پراز بغض 
و به طور حال بهم زنی من را حال بهم زن میکند..
طوری که باورت نمیشه این منم...
عزیزترینم هنوز نتوانستی به طور کامل میزان تنهاییم را بفهمی که 
اینطور درحین پراحساس نشان دادن،که پشت آن نقابت یک سردی و بی احساسی ای که وجود دارد،
که من آن را کاملا واضح میبینم...
بله،من میفهمم که سعی داری خودت را کمی ازمن رها سازی اما این راهش نیست
فقط میتوانم بگویم این راهش
محبوب منبه یاد بیاور سوگواری‌هایم را برای چهارشنبه‌در پنجشنبه های خاکستریدر خیابان‌های سردِ بی تو بودن را که بارها از آن عبور کرده‌ام
 محبوب منبه یاد تو شعرهایم را در باغچهدر صحرادر دشت می‌کارمو نام مقدست را بر تن تمام سپیدارهاحک کرده امو با باد می‌رقصمبا رود می‌خوانمو با لک‌لک ها پر می‌گیرم
 محبوب منبی دلیل دلتنگ تو می‌شومبی‌دلیل گریه می‌کنمبی‌دلیل به کوچه می‌زنمقلب من به شکستن‌های بی‌دلیل عادت داردنگران نباش!تو مقصر نیستی
 
شهادتت را تبریک می گویم ای مرد خدا.حتما خودت هم میدانی که شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند. اکنون نوبت راحتی تو فرا رسیده. آسوده باش و آرام بگیر. اکنون وقت آن است که از مزرعه ی دنیوی ات در آخرت ثمره ات را کشت کنی و آنچه که کاشته ای را درو کنی. نگران ایران و ایرانی نباش؛ آنها همان غیریتی را دارند که تو داشتی؛ همان مسیری را می پیمایند که تو رفتی و همان باوری را دارند که تو در مورد دشمن داشتی.
پس میخوای یه نویسنده باشی...چارلز بوکوفسکی #مازیار_ناصری
اگه فکرِ نوشتن ناگهان و بدون توجه به هر مسئله‌ی دیگه‌ای سراغت نمیاد، ننویس.تا کلمه‌ها ناخواسته از قلب، ذهن، دهان و وجودت سرازیر نشدن، ننویس.اگه مجبوری ساعت‌ها خیره به صفحه‌ی کامپیوترت بشینی یا در جستجوی کلمه‌ها روی ماشین تحریرت قوز کنی، ننویس.اگه واسه پول یا شهرت می‌نویسی، ننویس.اگه می‌نویسی تا زنا رو بکشونی توی تخت‌خوابت، ننویس.اگه مجبوری اونجا بشینی و بارها همه‌شو بازنویسی
1) هیچوقت واسطه‌ی ازدواج نشید! این تنها درسی بود که تو این 5 روز تونستم بگیرم، توی پست قبلی گفتم بهتون که دو نفر رو با هم آشنا کردم و خدا رو شاکرم که از همون اول گفتم من هیچ شناختی از پسر ندارم و همه چی پای خودت! این رو به دوستم بارها گفتم، اما امروز بهم پیام داده که دیگه هیچوقت برای من دنیال شوهر نباش! که خودش هم میدونه نیت من فقط خیر بوده و خیر... کلا واسطه شدن دل شیر میخواد، سر نترس، اوضاع که گل و بلبل بود همه چی اوکی بود و من هم کاره‌ای نبودم! الا
دانلود آهنگ جدید محسن نوری منتظر نباش
Download New Music Mohsen Noori montazer nabash
آهنگ جدید محسن نوری بنام منتظر نباش
این نبود حقم بری و تنها بشم بدون تو اصلا من دیگه نمیکشم دیوونه برگرد هی نکن دست دست
اون دوتا چشمای ناز تو اون لحظه های ناب و خوب اون همه خاطره چجوری از یادم بره
 
ادامه مطلب
سلام الهه!
خوبی؟ من خودتم. خودت که از ۱۰ سال آینده داره برات نامه می‌نویسه. اوضاع چطوره؟ از مدرسه‌ی جدید راضی هستی؟ می‌دونم که هستی. بذار از همین اول بهت بگم که این قدر نگران عوض شدن مدرسه‌ت نباش. قرار نیست جای دیگه‌ای بری. هر ۴ سال دبیرستان رو تو همین مدرسه موندگاری.
نگران کنکور و دانشگاه هم نباش. یه کم آرزوهات رو ارتقا بده و این‌قدر خودت رو با وحید مقایسه نکن. خانم س. راست میگه. رتبه‌ی کنکورت زیر ۵۰۰ میشه. پس از فکر رتبه‌ی ۶۰۰۰ وحید بیا بیر
روش جدید ۹۰۱۵
بهترین روش ترک خودارضایی در جهان
با نام خدا
سلام خدمت دوستان عزیز ، امیدوارم روز و روزگار به کامتون شیرین باشه !
حتما دوست دارید بدونید که روش ۹۰۱۵ چیه ؟
روش ۹۰۱۵ بهترین روش دنیا برای ترک اعتیاد به خودارضایی ، استمنا ، جق زدن ، دیدن فیلم های مستهجن و مبتذل هستش .
این روش بصورت ۱۰۰ درصد تضمینی هست و امکان ندارد شکست بخورید.
حتی اگر ۱۰۰۰ بار تاحالا شکست خوردی ، نگران نباش چون این روش فرق داره و یه چیزه دیگه است !!
مهم نیست چند بار تلا
کلی اتفاق افتاد که دلم نیومد ننویسمشون،عروسی م.ع هم تموم شد(24 م) و به چشم همزدنی گذشت،نه آرایشگاه رفتم نه زیاد وقت گذاشتم روی آرایشم،راستش خیلی بی حوصله بودم حتی چندبار به سرم زد که نرم مراسم و بگم مشکل پیش اومد‌.اما کم کم بهتر شدم و اماده شدم و رفتم،قشنگ شده بود =) کاش زندگی مشترکش هم مثل چهره ش قشنگ باشه و خوشبختی حس کنه.
آخرای شب پیام های باب به ف.ح رو خوندم،غمم گرفت،عکس پارتنرش رو واسش سند کرده بود،یادم رفت بگم فلانی!گفتم باب!ببخشید.
ف.ح لحظ
 میگفتند تنهایی هم عالمی دارد اما من میگویم نه !من میگویم تنهایی خوب نیست ..تنهایی آدم را افسرده میکند ..حساس و زود رنج میکند می گویم به تو که تنها نباش هیچ وقت از زندگیت ..همیشه هم که آدم نباید سر سنگین و عاقلانه رفتار کند..گاهی باید دیوانه باشی الکی سرِ موضوعی الکی بخندی بعد آه عمیقی از ته دلت بکشی و بگی همین ؟ زندگی همینِ که من انقدر سخت میگیرمش ؟همین امروزه که امتحانم را بد داده باشم بعد هی حرص و جوش بخورم که چرا اینجور و اونجور؟زندگی اما همه
یکی بود یکی نبود
و شروع مشکلات از همان بودن بود
بودن یا نبودن مسأله ای نیست
مسأله در بودن است
وقتی بود بودی
مسأله ات چرا بودن است
چگونه بودن
و مشکلات ات شروع میشود با دیگر بود ها
نگران بی انصافی میشوی
نگران مظلوم واقع شدن
نگران دیده نشدن
نگران ندانستن
نگران نادان خوانده شدن
و اگر بودی مسلماً آزاد نخواهی بود
اگر بودی به ناچار باید حرکت کنی
و باید بسازی
و ساختن و ایجاد کردن بدون ساخته شدن و ایجاد شدن معنی ندارد
ذات نایافته از هستی بخش که تواند
هر چقدر که می‌توانی صبور باشآرام و صبور...نه اینکه غصه‌ها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم...!
"صبور باش" یعنی:آنقدر فیــتیله‌ی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورشتمام دلت را روشن کند...تمام دلت را به امید فردا که نه،به امنیت همین لحظهبه شیرینی همین الانروشنِ روشن کند...بگذار گریه‌هایت که تمام شد،آفتاب مهربانی‌اش بتابد به گوشه گوشه‌ی دل و جانت...
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و
خدایا شکرت که بابام مثه کوه وایستاده و میگه اگه نشد فدای سرت! هر راهی خواستی برو من هستم!
امروز وقتی فهمید کنکور هنر هم ثبت نام کردم خیلی خوشحال شد! گفت اگهاون نشداین بشه خیلی خوب میشه!
گفتم بابا من همینجوری ازمایشی ثبت نا کردم هدفم قبولی هنر نیست!اصلا درساشو نخوندم. امتحان عملی خدا هم باشی تا کنکورو خوب نداده باشی نمیشی! فقط ازمایشی دادم و از وضع زندگیم و همینجوری که گیتار میزنم و با یه استاد فوق حرفه ای کار میکنم راضی و خوشحالم !
من تا آخرش هس
اضطراب کروناست یا بهم‌ریختگی هورمونی در زمان پریود یا هر دو نمی‌دانم؟ اما حالم خوش نیست. مرهمی نمی‌جویم، که می‌دانم صبر است که مرهم است و نه جز این. اما مدام با خودم تکرار می‌کنم: قرار است چه بلایی سرمان بیاید؟ نگران بابا و مامان و مادرجونم، نگران میم، نگران خودم و عین. تاب و تحملم کم شده. کاش کش نیاید، کاش چندسال بگذرد و همه باشیم...
کاش ...
من توان مصیبت دیدن ندارم. من پناهی ندارم، خدایی ندارم، مرهمی ندارم. من تنهایم و می‌ترسم.
خیلی وقت‌ها کلی تلاش می‌کنم و کارای مختلف می‌کنم تا حالمو خوب کنم، گاهی هم اینجوری میشه که تو همین موقعی که فکرشو نمی‌کنم سرشار از لذت میشم. همین الان که از تراپی برگشتم، نشستم توی کلانا و خودمو به صبحونه مهمون کردم و هر بار که در باز میشه، یه نسیم خنک پاییزی میزنه توی صورتم و مجاری تنفسیم باز میشه و بوی لعنتی شکلات موکایی که 10دقیقه پیش خوردم، می‌پیچه توی دهنم.
وقتی این نسیم خنک و بوی شکلات هست، بقیه‌ی چیزا مثل تلفن جواب ندادن دکتر الف
دنیا دقیقا شما را همانطوریمیبیند که خودتان می‌ بینید... اگر خودتان را کوچک ببینیدشک نکنید او هم شما را کوچکخواهد دید...اما اگر خودتان را قوی و محکم ببینیدجهان هم شما را قوی و محکم میبیند
پس به خودت بگو : من سرشار از قدرت و انرژی مثبتم من قهرمان زندگی خودم هستم من مهربان و صبورم ...الهی شکر 
خودتون رو قدرتمند ببینین و همیشه شکرگزار خداباشین تا جهان هم شما رو قدرتمند ببینه و روز به روز نعمت های بیشتری وارد زندگیتون بشه
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر باهم حرف می زدند؛ یکی خدا و دیگری بنده. بنده متوجه شد آیه ها ستاره اند. چشمانش را که به آنها می دوزد ارتفاع می گیرد. آنقدر بالا می رود که همه چیز و همه وقت و همه جا را می تواند یکجا ببیند.
بنده گفت: الله اکبر! از این بالا، چقدر دیوارها و بن بست ها و موانع حقیرند. خدایا همکلامی با تو قد را بلند می کند.
ابلیس گفت: طمع من به نشسته هاست...شریکشان در اموال و اولاد هستم
موانع من برای آن
روزی زنی نزد دکتر روانپزشک معروفی رفت و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او می ترسد که نکند مرد زندگیش دلش را به کس دیگری سپرده باشد. دکتر از زن پرسید: آیا مرد نگران سلامتی او و بچه هایش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را فراهم می کند؟ زن پاسخ داد: آری در رفع نیاز های ما سنگ تمام می گذارد و از هیچ چیز کوتاهی نمی کند. دکتر تبسمی کرد و گفت: پس نگران نباش و با خیال راحت به زندگی خود ادامه بده. دو ماه بعد دوباره همان زن
از هجدهم تیر دیگه تاریخ و روز و ساعت از دستم رفت، فقط آلارم تنظیم می کنم که یادم نره برم سر کار، ولی بازم تاریخ دستم نیست، خدا رو شکر لیست های کلاس ها خودشون تاریخ و تعداد دارن.
امشب یهو حواسم جمع شد و فهمیدم دو سه روزی هم از مرداد گذشته و حساب کتاب من میگه دقیقا الان هفده روزه نیستی. یاد خواب های نصفه نیمه و بیداری های مشترک این هفده روزمون افتادم. یاد تک تک لحظه هایی که لابه لای پست های همین وبلاگ بدون اینکه خودت بدونی هستی! هستی! ولی این بودن ا
Song Of Moo Be Moo From Reza Bahram
دانلود آهنگ جدید رضا بهرام با نام مو به مو
ترانه سرا : کسری زاهدی        آهنگسازی و تنظیم : حامد دهقانی
آهنگ تیتراژ فصل دوم سریال ممنوعه

جهت دانلود آهنگ مو به مو از رضا بهرام با کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ و مشاهده متن این آهنگ از رسانه موسیقی نکست وان به ادامه مطلب مراجعه نمائید …

متن آهنگ مو به مو از رضا بهرام :
♫   ♫  نکست وان  ♫   ♫
مو به مو قدم قدم به زلف تو قسم قسم رسیده عشق تو به جان من
به یاد تو نفس نفس بریده ام از این قفس زندان اس
روی کاناپه روبروی تلویزیون دراز کشیده ام ...از حیاط خانه ی عمه صدای آب بازی و خنده ی بچه ها می آید ...
زنگ میزنم به حمید ...میگوید خانه ی عمه ام در میشیگان هستم و سلام پیرساند ...از گرما میپرسد و اینکه کی برمیگردیم ...
میگویم هوا خنک است ...باد می آید برگ درخت ها میرقصد تو ی باد و از رودخانه صدای جوش و خروش آب می آید ... احتمالا غروب برمیگردیم
راستش را بخواهی ... اینجا همه چیز خیلی مطلوب است ... خنکی هوا...درخاتن بلند ...رودخانه ...یک آسمان پاک آبی... صدای خنده ی
بازی "پابجی موبایل" یک بازی رزمی سلطنتی است که در آن بازیکنان مبارزه می‌کنند تا آخرین فرد حاضر در صحنه باشند. این می‌تواند برای بازیکنان جدید سخت باشد، پر از سلاح‌های مختلف برای انتخاب و مکانیک کوچک‌تر که به آسانی آشکار نیستند. این نکات به شما کمک خواهند کرد که از مبارزه سلطنتی جان سالم به در ببرید و یک شام با شکوه مرغ به دست آورید. ​
آماده از دست دادن
 
در حالی که شما همیشه باید بازی کنید مهم‌ترین چیز برای دانستن این است که you بیشتری را از د
خشی از فرمایشات رهبری درخصوص شهدای مرزی که در کتاب «مسافران خورشید» آورده شده است: شما در خانه نشستی و از مرز چه خبر دارید. شما پسرت، دخترت را می فرستید مدرسه، می آید، نگران نیستید. خودتان می روید محل کار، می آیید، نگران نیستید. می روید در پارک می نشینید نگران نیستید. می روید راهپیمایی می کنید نگران نیستید. نگران ناامنی نیستید. دارید زندگی می کنید با امنیت. چه خبر دارید آن کسی که در مرز ایستاده و جلوی دشمن را گرفته که وارد کشور نشود.

ادامه مطلب
کیسه پر دارو رو بالا میگیره و میگه، ببین چقدر زیاده!
رفیقش میخنده و میگه نگران نباش باهم میخورم زودتر تموم بشه. نصف نصف!
میاد میشینه کنار دوستش، میگه نگاه! 700 هزار تومن شد، 700 سال از زندگیم کم شد!
 
+ از مسئول پذیرش میپرسم حدودا چقدر طول میکشه، میگه 45 دقیقه.
و من فقط به اون 45 دقیقه بی حرکت موندن تو دستگاه فکر میکنم.
کاش رفیق من بود، حداقل 22.5 دقیقه سر یا گردن رو تقبل میکرد!
حالا 45 دقیقه به چی فکر کنم؟
ایده ای ندارید؟
امروز کلی کار دارم
اول باید خونمو تمیز کنم ، جارو بزنم
ظرفامو بشورم 
همه جارو مرتب کنم و وسایلمو تقریبا اماده کنم و برای رفتن اماده شم کم کم الیته هنوز تا اخر هفته اینجام و ساید بعد از دهم برم خونه اما باز باید وسایلمو اماده کنم 
عصرم دوس دارم برم بیرون ،خودمو مهمون کنم به یه قهوه و فردا باید برم کتاب بخرم کلی کتاب که تابستون بخونم
دیگه اینکه حال آدم که خودش خوب نمیشه ، خودش باید خوبش کنه 
خودم همه کاره ام 
هرگز مایوس نباش .
من امیدم را در یاس ی
چندهفته پیش که رفته بودیم خونه پدرشوهرم اینا مادرشوهرم گفت که پوست سر بچت پوسته پوسته شده 
و تعجب کردم که چطور من متوجه نشده بودم !!!
گفت که نگران نباش طبیعیه 
ولی وقتی رفتم خونه ترسیدم از دوستام پرسیدم اونا هم گفتن طبیعیه 
ولی زنداداشم گفت اگزماست و نمیدونم چرا تا میگی اگزما همه میگن نهههه انگار که چیز بدی گفتی
اگزما همون خشکیه پوسته دیگه :/ 
خب راه حلی که هست چرب کردن پوست سر با روغن زیتونه و بهتره چند ساعت قبل حموم کردن نوزاد باشه 
اما چون
در طول زندگیم تا به حال جمله ای زیباتر از اینکه: "نترس من همیشه کنارتم" نشنیدم.
این جمله انرژی زیادی برای گفته شدن نمیگیره ولی انرژی من و به طرز عجیبی به حداکثر خودش میرسونه.
نترسِ ابتداش همون کلمه نترس عادیه ولی شنیدنش از بعضی ادما فرق میکنه.نترس این آدما یعنی یادته من همونیم که هیچوقت هیچوقت تنهات نمیذاره؟
یادته هرمشکلی و باهم حلش کردیم؟یادته دنیاهم تنهات میذاشت من بودم؟پس دیگه نترس،و اون لحظه تو حتی از سیاه ترین روزها و شب ترین شب ها نمیت
چند وقتی بود ک دیگر یک لا لباس نداشت. لباس های فاخر میپوشید. ولی هنوز پا برهنه بود. به حرف دیگران توجهی نداشت ولی دیگرانی وجود نداشتند ک بخواهد مراعات حال کند. کلبه اش پس از طوفان خرابه ای بود و از دشت گلهای زرد کوچ کرده بود به پای کوهی. سنگ بر سنگ و آجر بر آجر ساخته بود و ذکر گفته بود. دیگر نگران فصل ها نبود. نبودِ درویش اتفاق غمگینی نبود و دلش برای تکه هاش بر روی تپه ماه تنگ نمیشد. در کتیبه اش ذکر مینوشت. روز و شب. شب و روز. از احوالات گذشته و اوصاف
حالم معلوم نیست، دو ساعت میبینی خوبم، دو ساعت دیگه میبینی رو به موتم، امروز از تنگ نفس سر گیجه گرفته بودم پدرم بدون اینکه بهش خبر بدم اونقدر نگران و سراسیمه خودشو رسوند خونمون میگفت داشتم کار میکردم یک دفعه قلبم فشرده شد و دلم شور زد برات، رامو گرفتم اومدم خونتون، بهش گفتم نیا بالا به من نزدیک نشو شما سنت بالاست بگیری برات خطرناکه، اما گوش نکرد میگفت اگه قراره بلایی سر تو بیاد دنیارو نمیخوام نفس میخوام چیکار وقتی نفس من تویی
اشک میریختمو نگ
حموم رفتم و نشستم سر کارم. نگران نباش قاطی کردنم تموم شد. و دارم سعی میکنم که کارامو انجام بدم. ادم بعضی وقتها واقعا قاطی میکنه و نمیدونم چی میشه اما اتفاق میفته. انگار باید منتظر بمونی تا خودش راست و ریست بشه. ساعت یک هست و من چهار ساعت وقت دارم تا کار کنم بعدش کلاس زبان که تا هشت هست بعدشم که دوباره کار میکنم. مهام میره تهران و من میمونمو من. فردا کلی کار دارم. باید تنها صبحونه بخورم. ناهارمو باید درست کنم بیرون برم حتی. احتمالا. و کارامم انجام ب
چقدر این اهنگ قشنگه
دریافت
پر از حس امید و عشق و اعتماد به خدا بود ...
برای خودم تجویز کردم روزی بیست بار این اهنگ و بشنوم
انقدر عاشقِ تو هستم که خودم و دست خودت بسپارم
حال من باید از این بهتر شه من به این معجزه ایمان دارم...
توی تاریک ترین روزامم من و هر گوشه دنیا دیدی...
من برم تو اوج آتیشم مطمئنم تو نجاتم میدی
نگران منی... 
حالت و از چشمات میخونم
نگرانم نباش
#حال_من_خوب_میشه_میدونم
#معجزه
برای شادی روح #بهنام_صفوی عزیز فاتحه ای نثار کنیم
پ ن:چطور می
چند وقت پیش مبهم محترم ما رو دعوت کرد به این چالش،امروز وقت نوشتن داشتم و نوشتیم، نوشتنش سخت نبود:)
گوشیم زنگ میخوره و جواب میدم. آقای ملوچک این وبسایت ما چی شد؟+ کارش تمومه،آخر هفته تحویل داده میشهآقا بدقولی نکنیاااااا،مشتری منتظره و پیگیره+ باشه باشه نگران نباش،تمومه کارش،واسه بازار گرمی میگم آخر هفتهخوش میگذره سفر؟
+ آره جاتون خالیه،تپه و کوهای اینجا عالیه،انگار یه فرش سبز پهن کردن روی زمینمگه کجایی؟
ترکمن صحرا+ به به خوش بگذره،من برم
    یه دیالوگ طلایی هم سوسن خانم داشت واسه ی وقتی که یاس تازه می خواست وارد مقوله ی اردوی جهادی بشه. به این ترتیب که فرمودند:  "نگران این نیستم که خسته و اذیت بشی حین کار. من بیشتر نگران اینم که میری اردو، کرم می ریزی و بچه ها رو اذیت میکنی، بچه ها هم میگیرن کتکت میزنن."
-
- برایت لبخند زدن به کودکان وسط خیابان را تجویز میکنم؛ تا بفهمى هنوز هم، می‌شود بى منت محبت کرد...
- به تو پیشنهاد میکنم گاهى بلند بخندى، هرکجا که هستى؛ یک نفر همیشه منتظر خنده هاى توست...
- دکتر نیستم، اما به تو پیشنهاد میکنم که شاد باشى!
- خورشید، هر روز صبح؛ بخاطر زنده بودن من و تو طلوع میکند!
- هرگز، منتظر" فرداى خیالى" نباش؛ سهمت را از" شادى زندگى"، همین امروز بگیر...
- فراموش نکن "مقصد"، همیشه جایى در "انتهاى مسیر" نیست! "مقصد" لذت بردن از قدمهای
امسال بر خلافِ همیشه شب یلدا سهم من شد خوابگاه ..
نه تجربه تلخی بود و نه شیرین..
یه دلم دل دل میکرد که پر بزنه و بره تو اون کوچه قدیمی خونه باباجون و 
یه پلاستیک پر نون خامه ای بگیره دستشو و سفره یلدا رو بچینه
از اون آلو سهم دل شکموش بشه و خونشون هی دولا راست بشه، هی کار کنه، هی تو دلش غر بزنه به نوه های تنبل و هی غر بزنه و هی غر بزنه..
تهشم ک برمیگرده خونه بشینه سفره غرشو جلو مامانش باز کنه و بگه خیلی تنبلن این فامیلات!: دی
چرا من و تو باید فقط کار کنی
قدیم می‌خواستند امید بدهند از لحظه‌ای بدون تلاش و بدون دلیل می‌گفتند که ناگهان پشت تمام صفرهایت یک رقم یک می‌نشست و تو یک شبه ره صد ساله را می‌رفتی. اما حالا همان امید را هم نمی‌توانند بدهند، صفرهای تومان را دارند می‌کَنند، درست مثل سرهنگی که سه ستاره‌اش را کنده باشند و یک سرباز صفر شده باشد. حالا که قرار است از این سفینه‌ی نجات به جای کله گنده‌های نظام، صفرهای کله گنده را پایین بیندازند، یک وقت گمان نکنید عکس روی اسکناس‌ها هم به کره‌
ای صاحب نامه، این نامه از یکی از آینده ها برای تو فرستاده شده است. آینده‌ای که بدون دانستنش به آن میرسی، اما نمی‌دانم بعد از خواندن این نامه، باز هم این آینده را انتخاب خواهی کرد یا نه.
تو دختر کنجکاوی هستی، و این کنجکاوی تو را به دردسر خواهد انداخت. از این دردسرها نترس، که هرچه از آن بگریزی، تو را پیدا می‌کند. پس به جای دفاع حمله کن؛ و به جای سکوت، حرفت را بزن. آنچیزی که از آن میترسی یک روز دیر یا زود اتفاق می‌افتد، به سکوت عادت نکن که گریه را
منو باور نداره. مدام میگه اینو ول کن برو سراغ چیز دیگه . برو زبانهارو ادامه بده یا اصلا برو دانشگاه زبان فرانسه. هیم میگم برام مهم نیست زبانو میتونم ادامه بدم خودم و دلم میخواد فلسفه بخونم و برم دانشگاه نه رشته های دیگه ای. من اینو انتخاب کردمو دوست دارم. نباید ناامیدش کنم. باید ثابت کنم که میتونم از پسش بر بیام. این که منو باور کنن که به چیزی که دوست دارم می رسم. فقط کاش بتونم. فقط کاش انجامش بدم. فقط کاش تا آخر راهو تلاش کنمو برم. اینجوری که میش
فکر  میکنم چی بگم واسه برطرف شدن نگرانیش،وقتی میپرسم خوبی  درجواب  بهم میگه آره ولی...
ولی میدونم خوب نیست  و من نگرانشم ،نگران خودش ، نگران سلامتی مادرش .
بهش میگم نذر ۴۰ روزه دعای توسل برمیدارم ،بهم میگه  ممنون که هستی .
+میشه واسه یه مادر که  قلب مهربونش  اینروزا  یکم ناخوشِ دعا کنید؟
 
+یادداشت شماره۴۴
دانلود ریمیکس رضا بهرام مو به مو
سوپرایز بزرگ جوان ریمیکس ، دانلود ریمیکس رضا بهرام بنام مو به مو با متن و دو کیفیت عالی
Remix : Dj Dynatonic
Download New Remix Reza Bahram Moo Be Moo With Text And Direct Links 320 & 128 In Javan Remix
 
جدیدترین ریمیکس رضا بهرام عزیز را می توانید هم اکنون از جوان ریمیکس دانلود نمایید.
این ریمیکس توسط دایناتونیک منتشر شده است.
ریمیکس به آهنگ مو به مو رضا بهرام تعلق دارد.
امیدوارم از ریمیکس لذت ببرید.
در صورت بروز هرگونه مشکل با ما در ارتباط باشید.
متن آهنگ م
شروع یک آژانس طراحی وب: 5 مرحله اول برای گرفتن
بنابراین، شما فقط تمام مهارت های لازم برای طراحی وب سایت ها را به پایان رسانده اید، برخی از پول ها را ذخیره کرده اید، برخی از مقالات در مورد کارآفرینی بخوانید، و اکنون همه چیز را شروع کرده اید تا شرکت طراحی وب خود را شروع کنید. اما، تنها مشکل این است ... ابتدا کجا شروع کنید؟ آیا این صدا برای شما آشناست؟
خوب نگران نباش ما برای کمک اینجا هستیم. در این مقاله، ما اولین گام هایی را که باید برای موفقیت در ر
آخ. عزیزم، سلام.
از آخرین باری که برات نوشتم مدت‌ها می‌گذره. اصلا یادم نمیاد آخرین بار کی بود که خوب بهت گوش دادم. که شنیدمت. دیشب شب سختی بود، مهم نیست چرا، مهم اینه که الان من روی صندلی چرخدار روبه‌روی پنجره اتاق، روبه‌روی درخت انار و شمعدونی‌های مامان نشستم و خورشید با دست های گوشتالو و گرمش صورتم رو نوازش میده. و آسمون رو می‌بینم که یک‌پارچه حریر آبی رنگ روی خودش انداخته، چشم‌های خمارش رو بهِم میدوزه و با لبخند نفسش رو بیرون میده، ن
دیروز روز به شدت شلوغ و پر استرسی داشتم. صبحش قرار بود امتحان جامع زیست و عربی بدم پیش معلم هام .
خیلی برام مهم بود که معلم هام نتیجه زحماتشون رو ببینن. چون میدونستم کم کاری کردم و نمی خواستم نا امیدشون کنم!
از نظر من خیلی مهمه که معلم یا استادت بهت ایمان داشته باشه و امیدوار باشه‌!
من خودم از اعماق وجودم احساس میکنم واقعا به خانم "ز" ظلم کردم! امسال هفتمین سال هست که میشناسمش ! از دوم راهنمایی به بعد همیشه کنارم بود و بهم امید میداد و همیشه بهم ا
1. دارم سعی میکنم فریاد های شادی داداشم مبنی بر اینکه فردا بخاطر الودگی تعطیلن نشنوم و تظاهر کنم چقد برام مهم نیست و خوششششحااااااللمممممم که قراره فردا تا بوق سگ درس بخونم :'| زیبا نیست؟
2. آقا اگه موهاتون فره تو تاریکی راه نرید. چون ممکنه یه بدبختی بیخبر وارد شه و یه کُپه پشم ببینه تو تاریکی پشماش بریزه :| باشه؟ قول بدین به عمو :||
3. بازم امروز در مدرسه جیغ "یا بذارید برم خونمون یا میرم با آقامون برمیگردم" سر دادندی و چایی خوردندی و دهان ری ری را ص
ما که رقصیدیم به هر، سازی زدی ای روزگار
دل به تو بستیم و آخر ، دل شکستی روزگارخوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشتکی روا باشد جوابم ،با بدی ای روزگار
فارغ التحصیل دانشگاه درد و غصه امبهر شاگردت عجب، سنگ تمامی روزگار
گر برای دیگران مثل بهاران سبز سبزبهر من پاییزی و ،فصل خزانی روزگارمیکنم دلخوش به هرچیزی حسودی میکنیمثل رهزن میزنی، بر خنده ام چنگ روزگار
کاش می گفتی ز آزارم چه حاصل میشودوای عجب بی معرفت ،اهل جفایی روزگار
چون پرنده با چه شوقی ل
سلام دوستان.
صبح آخر هفته تون بخیر.
اومدم بگم من حالم خوبه نگران نباشین.مهمونی یکشنبه و اومدن غزاله هم به خوبی برگزار شد.
امروز میخواستم بنویسم اما از دیشب یکساعت و نیم خوابیدم فقط.
سرم درد میکنه و چشمام باز نمیمونه اصلا...ببخشید.
فقط اومدم خبر بدم که نگران نمونین.انشاالله شنبه یه پست طولانی از انچه که گذشت این هفته مینویسم.
قسمت ترسناک ماجرا اینجا بود که با وای فای  خونه وصل نمیشدم.فکر کردم اخرین خونه را هم از دست دادم تا امشب متوجه شدم با نت گوشی وصل میشه.احساس ناامیدی دارم نسبت به همه چیز . کار ..درس ..زندگی ..از اینکه هنوز دارم درس می خونم روح ام فرسوده است. از اینکه کارم تعطیل می کنم که درس بخونم حس خوبی ندارم .از اینکه تکلیف زندگی ام معلوم نیست ناراحتم .از اینکه هر لحظه چیزی را از دست می دهم ناراحت ام ..دوباره شروع کردم به فرندز دیدن ...حالم خوب نشد ...عصر برف میبار
معمولا دوست دارم شبها موقع خواب بچسبم ب یکی یکیو بغل کنم و بخابم یکی ک حداقلش حالم ازش بهم نخوره. دیشب خسته بدون شام بدون بغل خوابیدم
خواب دیدم یه خونه ای دارم و با دخترک هستیم که مامانم میاد انگار مهمونی. ولی بد موقعی میاد. قرار بود تو بیای خونمون. مامانم دخترک را میبره حمام و وقتی حمام بودن تو میرسی. نگرانم ک نکنه کسی ببینه همش نگران همش نگران همش نگران فقط فرصت میکنم ببوسمت و میگم برو. میری و مامانم از حمام میاد بیرون بهم میگه حس میکردم اون م
سلام خوبی ؟ ! چخبرا ، خوش میگذره؟.....
هه... فکر نکنم که حالت خوب باشه ، میدونی چرا چون هنوز درگیر این لعنتی خود ارضایی هستی.....
ولی خب اشکال نداره من با توام ... تا منو داری غم نداشته باش.....
یه چیزی بگم؟ 
ببین این گناه دقیقا چی داره که هی میری سمتش؟
آیا واقعا لذت داره یا بعدش تا چند هفته پشیمونی ؟
همش نگرانی از درون احساس پوچی میکنی؟ 
خودمم همینجوری هستم ، میدونی دلیل همه این ها و پژمردگی روح چیه؟ شاید یکی از مهم ترین دلیلاش همین خود ارضایی باشه.
ببی
مهم نیست چقدر دوستش داری
مهم اینه که چقدر دوستت داره
 
مهم نیست می خوای کنارش باشی‍♀️
مهم اینه که اون بخواد کنارش باشی
 
اگه اون بیشتر دوست داره و می خواد کنارش باشی پس بهترین ادمیه که می تونی باهاش خوشبخت بشی
اما اگه تو اون رو می خوای و از نظر اون بهترین نیستی، پس خودت رو حراج نکن واسش
 
جایی نباش که نمی خوان باشی
جایی باش که از صمیم قلب بودنت رو بخوان
کسی که واسش مهم باشی حتی اگه بهش پشت کنی آزارت نمی ده فقط واست اشک می ریزه و از دور نگات می کن
می‌دونید چی‌ئه؟ این تابستون اصلن و ابدن اون‌طور که می‌خواستم نبود. حدودن فقط 50درصد کارهام رو تونستم انجام بدم. شاید هم کم‌تر. اگه هر زمان دیگه‌ای بود، حسابی حال‌م گرفته‌بود از این موضوع. طبق داده‌هایی که از خودم دارم، اصولن تنها چیزی که می‌تونه اون‌قدر حال‌م رو بد کنه که مثلن یک روز کامل نتونم کاری بکنم، این‌ه که برنامه‌ای که برای یه بازۀ زمانی زندگی‌م ریختم رو -به هر دلیلی- درست‌وحسابی انجام نداده‌باشم. اما با همۀ این‌ها، الآن ح
یه مدت هست که دوتا دوست جدید پیدا کردم . یه سگ‌با توله‌ش. یه روز رفته بودم یه خورده غذا بدم سگ های ولگرد دور و بر که خوردم به این دوتا . یه سگ ماده که پاش شکسته و لنگ می زنه . خیلی هم لاغر و ضعیف شده و یه توله هم همیشه باهاشه . یه بار بهشون غذا دادم . وارد جزئیات احساساتم نمی شم چون احتمالا باید یه پست جدا بنویسم راجبش . ولی اینقدری بهش وابسته شدم‌که یکی دو روز بعدش بازم‌رفتم‌بهشون غذا بدم . وقتی منو دید از دور بدو بدو ا مد سمتم ! اینقدر دمش رو سریع
سلام
الان که دارم اینجا مینویسم، باید بشینم لِکچِرم رو آماده کنم که قراره شنبه ارائه بدم! البته مطلب تقریبا تو ذهنم!!! دسته بندی شده.... اما تا مرتب شدنش و تبدیلش به انگلیسی و البته زمان بندی براش کار زیاد داره....
اما عوض همه ی این کارا نشستم تند تند کتابایی که از نمایشگاه خریدم می خونم! انقدی که کتاب های :" دهکده ی خاک بر سر" و "قصه ی دلبری" و " اسم تو مصطفاست" رو تموم کردم و الانم وسطای کتاب " دلتنگ نباش" هستم!!!!
کلا همین مدلی ام! یه جور مثل ندید بدیدها

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها