نتایج جستجو برای عبارت :

ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

عمر زاهد همه طى شد«به تمناى بهشت»او ندانست که در«ترک تمناست بهشت»این چه حرفیست که در«عالم بالاست بهشت»هر کجا وقت خوش افتادهمانجاست بهشت ...!دوزخ از تیرگی بخت درون من و توستدل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت...!
✍️صائب تبریزی
کتاب علم و فناوری تصفیه صنعتی آب (زاهد امجد)
کتاب علم و فناوری تصفیه صنعتی آب (زاهد امجد) The Science and Technology of Industrial Water Treatment - (Zahid Amjad) فایل پی دی اف، زبان انگلیسی، 502 صفحه، برای آموزش و تدریس کلاسی، مناسب برای کارهای تحقیقاتی و محاسباتی، استفاده در طراحی مهندسی، ب...

 
 
مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد؛ کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند. سنگ زیبایی درون چشمه دید، می دانست این سنگ باید گرانبها باشد پس آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد. در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آود و به او داد. مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد. نگاهی به زاهد کرد و گفت: "آیا آن سنگ را به من می دهی؟" زاهد ب
بسم الله الرحمن الرحیم
درس‌هایی از مرحوم شیخ محمدحسین زاهد (۱)
رعایت حق الناس
اجیر شاگردان!
داداشی! آن آقا اشتباه کرده است. چون با دو پا راه می‌روم، ولی حمار با چهارپا و مهم‌تر اینکه من اجیر این شاگردان هستم. حق ندارم مابین درس بلند شوم و بخاطر احترام گذاشتن به کسی، درس را تعطیل کنم، چرا که حق شاگردان ضایع می شود.
ادامه مطلب
شاید کسانی که مسئله زهد حضرت علی را می شنوند، چنین تصوّر کنند که او فردی بیکاره، گوشه نشین، تهی دست، و ژنده پوش بود، و زهد او معلول تهی دستی و نداری، یا چنین تصور کنند که او امور دنیا را رها کرده و در گوشه ای تنها به عبادت اشتغال داشته است، در صورتی که چنین تصوّری اصلاً درست نیست، بلکه حضرت علی علیه السلام کارگری بسیار جدی و توانا، کشاورزی خوش سلیقه و بلند همّت بوده است.
ادامه مطلب
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

دیوار اشعار  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره
خوبه کمی هم بسط و بحث اضافه کنید
ببخشید اگه گاهی مطل
قالَ اَمیرُالمُوْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالب(علیه السلام):
1- خیر پنهانی و کتمان گرفتاری
مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّهِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزایا وَ کِتْمانُ الْمَصائِبِ.
از گنجهای بهشت; نیکی کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها (یعنی عدم شکایت از آنها) است.
 
2- ویژگی های زاهد
اَلزّاهِدُ فِی الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ.
زاه
آورده اند که مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد فروختی با او همسایگی داشت ، و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قُوت (غذا ) زاهد فرستادی ، زاهد چیزی به کاربردی باقی را در سبویی(کوزه ای) کردی و در ظرفی بنهادی ، آخر سبو(کوزه ) پر شد ، روزی در آن می نگریست اندیشید که اگر این شهد و روغن به ده درهم بتوانم فروخت و آن را پنج گوسفند خرم ، هر پنج بزایند و از نتایج ایشان رمه ها (گله گوسفند)پیدا آید ، و مرا استظهاری (پشت گرمی) باشد ، و  زنی از خاندان بز
چون راز باده نوشان ، دانند می فروشاندیگر چه حاجتی به ، دکان دین فروشانیک جرعه از تعالی ، گر بر تو عرضه گردددیگر غبا نخواهی ، از جنس زهد پوشانان سان که ره ندارد ، مستی به بارگاهیزاهد خبر ندارد ، از درک راه و کوشانما مست بادگانیم ، ایمان ما به عشق استکی راز عشق گویند ، هر آینه خموشان
چون راز باده نوشان ، دانند می فروشاندیگر چه حاجتی به ، دکان دین فروشانیک جرعه از تعالی ، گر بر تو عرضه گردددیگر غبا نخواهی ، از جنس زهد پوشانان سان که ره ندارد ، مستی به بارگاهیزاهد خبر ندارد ، از درک راه و کوشانما مست بادگانیم ، ایمان ما به عشق استکی راز عشق گویند ، هر آینه خموشان
نهی از اعتماد بیجا حتی به نزدیک‌ترین افراد
ثقة الاسلام کلینی و ابن شعبه حرانی رضوان الله علیهما روایت کرده‌اند:
محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن إسماعیل، عن عبد الله بن واصل، عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا تثق بأخیك كل الثقة فإن صرعة الاسترسال لن تستقال.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حتی به برادرت اعتماد كامل و تمام (بدون ملاحضه) مكن؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان كردن، قابل جبران نیست.
الکافی، تالیف ثقة
از قبیله باران: روایتی شاعرانه و دلنشین از زندگی و احوالات شیخ مرتضی زاهد
 
از قبیله باران : خسرو آقایاری، نشر سوره مهر
معرفی:
من ازآسمان می آیم. قطره ای بارانم وجزء آیت های خدای مهربان اگر دوست داری باران باشی باید با قطره قطره هایی که از آسمان می آید همراه شوی. پس بااین قطره همراه باش.
 
بریده کتاب(۱):
میوه های درخت، هرچه دست نیافتنی تر ودور از دسترس باشند، زیباتر وتحریک کننده ترند. مردم خیلی از وقت ها به میوه های دم دستی قناعت می کنند. آنها مثل
 امیر المومنین علیه السلام فرمود علامت مشتاق بثواب ا خ ر ت بی رغبتی زاهد نسبت بدنیا  از آنچه خدای عزوجل  برایش از از دنیا قسمت کرده  کاهش ندهد   اگرچه زهد کند و حرص شخص حریص بر شکوفه دنیای نقد برایش افزونی  نیاورد اگرچه حرص زند  پس مغبون کسی است که از بهره  آخرت خود محروم ماند 
حضرت فرمود: هرکس یک کار حرام را ترک بکند، همان وقت پرودگار به قلب او حکمت را القا می‌کند و چنین کسی زاهد واقعی است. این جوانی که تمام غرائز وجودی او روبه التهاب است و سرکشی می‌کند، اگر از حرام صرف‌نظر بکند پروردگار علم حقیقی را به قلب او القا می‌کند.
آیت‌الله حق‌شناس رضوان‌الله تعالی علیه

برای دیدن تصویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آن کلیک کنید.
ثواب این طراحی تقدیم به شهید حمید سیاهکالی مرادی...
حضرت فرمود: هرکس یک کار حرام را ترک بکند، همان وقت پرودگار به قلب او حکمت را القا می‌کند و چنین کسی زاهد واقعی است. این جوانی که تمام غرائز وجودی او روبه التهاب است و سرکشی می‌کند، اگر از حرام صرف‌نظر بکند پروردگار علم حقیقی را به قلب او القا می‌کند.
آیت‌الله حق‌شناس رضوان‌الله تعالی علیه

برای دیدن تصویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آن کلیک کنید.
ثواب این طراحی تقدیم به شهید حمید سیاهکالی مرادی...
میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برا
دارایی و اموال انسان نمی‌تواند ملاک خوبی برای سنجش میزان زهد و بی رغبیتی کسی به دنیا باشد چرا که زهد یعنی تزکیه دل انسان از اغیار و ماسوی‌اللّه که این حرکت و این اتفاق در قلب انسان رخ می‌دهد و از دید دیگران پنهان است.نقل می‌کنند که مرحوم ملا احمد نراقی کاشانی، نویسنده کتاب اخلاقی«معراج السعادهًْ»، ساکن در کاشان بود. درویشی که کتاب معراج السعادة و بخش زهد و پارسایی آن کتاب را خوانده بود، نزد ملا احمد نراقی آمد و دید ملا احمد زندگی و دستگاه
میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برا
عقل اگر می‌خواهد از درهای منطق بگذرد
باید از خیر تماشای حقایق بگذرد
آنچه آن را علم می‌دانند، اهل معرفت
مثل نوری باید از دل‌های عاشق بگذرد
طفل می‌گرید مگر می‌داند این دنیا کجاست؟
عمر چون با های‌های آمد به هق‌هق بگذرد
هر بهاری باغبان راضی به تابستان شود
باید از خون دل صدها شقایق بگذرد
صبر بر دور جدایی نیست ممکن بی‌شراب
همتی کن ساقیا! تا مثل سابق بگذرد
از گناه مست اگر زاهد به کفر آمد چه غم
از خطای اهل دل باشد که خالق بگذرد
فاضل نظری
وضو نور است
علامه حسن زاده آملی:
آری ای برادر!
بدان که وضو نور است و تداوم آن، باعث ارتقا به عالم قدس‌ خواهد شد، بدان که این دستور با برکت، نزد بزرگان علم و عمل تجربه شده است، پس ای سالک کوی یار، بر تو لازم است که اولاً؛ همیشه آن را انجام دهی و ثانیاً همت عالی داشته باشی و پس از نماز، از خدای - تبارک و تعالی - آنچه را که باقی و جاودانه است بخواهی و از او به جز او را نخواهی و با زبان حال، این گونه مترنّم باشی:
ما از تو نداریم به غیر تو تمنّا/حلوا به کس
می‌گفتن ایرانی‌ها طوری سریال اوشین(سال‌های دور از خانه) را سانسور کردند که ژاپن درخواست داده که سریال سانسور شده را دوباره از ما بخره.
هرچند بعدها مشخص شد که این مورد هم شایعه‌ای بیش نبوده اما قصد دارم در ادامه به مناسبت عید فطر از هوشمندانه‌ترین سانسور تاریخ ادبیات خودمان بنویسم.
در این مورد هم مانند شایعه فوق‌الذکر ماحصل کار سانسور نه تنها معروف‌تر از نسخه‌ی اصلی بلکه زیبا‌تر و دلنشین‌تر هم شده است.
سانسورچی که نامش برای من معلوم ن
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
تو را برای این روزها می‌خواستم که ساغری‌سازان و صیقلان را راه برویم و هرچیزی غیر از جادوی تو و رشت دود شود.
تو را برای این روزها می‌خواستم که چهارباغ و خواجه پطروس را کشف کنیم و درخت قشنگ کوالالامپور را نشانت بدهم.
تو را برای لمس بوی خوش آتشکده یزد می‌خواستم
تو را برای حال خوش شیخ زاهد گیلانی و استخر لاهیجان می‌خواستم
 تو به اندازه‌ی سال‌های نوری دور به نظر می‌رسی و من دلتنگی‌ام را پای درختان کولالامپور، لابه‌لای عتیقه‌های اسحاق و کتا
نام: حسن و در تورات شُبَّر
کنیه: أبومحمد
لقب: سیّد، سِبط، أمین، حجّت، برّ، نقیّ، زکیّ، مجتبی و زاهد
نام پدر: علی
نام مادر: فاطمة
تاریخ تولد: 3/9/15 هجری قمری
مکان تولد: مدینه
تاریخ شهادت: 50/2/7 یا 50/2/28 هجری قمری
مکان شهادت: مدینه
قاتل: جعدة همسر ایشان
مدت عمر: 47 سال
مرقد شریف: قبرستان بقیع، واقع در مدینه
منصب: امام دوم شیعیان
مدت امامت: 10 سال
راه دشوار است و باید همسفر پیدا کنم عارفی صاحب دل و صاحب نظر پیدا کنم جاده پر پیج و خم است و باید ازآن بگذرم راه را با خوردن خون جگر پیدا کنم هرکدام از همرهانم از مسیری رفته اند کاش از حال رفیقانم خبر پیدا کنم گرچه سرمست از شرابی سرخ و چندین ساله ام باید از این می رفیقی کهنه تر پیدا کنم چون که لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست می روم تا اینکه یاری معتبر پیدا کنم بنده ی آنم که در محراب عشقش روز و شب دست و پا گم میکنم تا بال و پر پیدا کنم یارب از تردام
راه دشوار است و باید همسفر پیدا کنم عارفی صاحب دل و صاحب نظر پیدا کنم جاده پر پیج و خم است و باید ازآن بگذرم راه را باخوردن خون جگر پیدا کنم هرکدام از همرهانم از مسیری رفته اند کاش از حال رفیقانم خبر پیدا کنم گرچه سرمست از شرابی سرخ و چندین ساله ام باید از این می رفیقی کهنه تر پیدا کنم چون که لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست می روم تا اینکه یاری معتبر پیدا کنم بنده ی آنم که در محراب عشقش روز و شب دست و پا گم میکنم تا بال و پر پیدا کنم یارب از تردام
از نافه بوی مشک به آهو نمی رسد
زاهد به یار تهمت صهبا کشی مکن
پیداست اینکه می به لب او نمی رسد
#غنی_کشمیری
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
علی (ع)، دو طبقه را سخت دفع کرد :1- منافقان زیرک2- زاهدان احمقهمین دو درس، برای مدعیان تشیع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان زیرک را نخورند . تیزبین باشند و ظاهر بینی را رها نمایند، چرا که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلا است .
مرتضی مطهری ، جاذبه و دافعه علی علیه السلام
امام صادق ع فرمود کسیکه بدنیا زاهد وبی رغبت  باشد خدا حکمت را در قلبش برجا دارد و زبانشرا بان گویا سازدواورا به عیبهای دنیا و دردو دوایش بینا گرداند واورا از دنیا سالم بیرون کندو ببهشتداسلام دراور. 2 امام صادق ع فرمود همه خیر در خانه یی نهاده. شده و کلیدش را زهد وبی رغبتی بدنیا قرار داده اند سپس فرمود  رسولخدا ص فرمود مرد شبرینی ایمانرا در قلبش نمی. یابد تا انکه باکش نباشد که چه کسی دنیا را خورد
بر "مصلّاے" من از بادہ نشان بسیار است..
#رفیع_مشهدے
✒️‎‌‌‌‌‌‎─═༅❥༅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
معنی آب زندگی و روضه ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست
راز درون پرده چه داند فلک خموش
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست
سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست
معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست
امام چهارم ع فرمود شربفترین اعمال نزد  خدا عمل بسنت است اگر چه کم باشد 8 ابان بن تعلب گوید از امام باقر ع مساله پرسبده شد و حضرت پاسخ فرمود مرد سایل گفت چنین نگویبد فرمود وای بر تو تو هرگز فقیهی دبده ای فقیه حقیقی زاهد در دنیا مشتاق اخرت چنگ زننده بسنت پیغمبر ص است 9 رسولخدا ص فرمود هیچ گفتاری جز با کردار ارزش ندارد وهیچ گفتار و کردار جز بانیت ارزش ندارد وهیچ گفتار وکردار و نبتی جز با موافقت سنت ارزش ندارد
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان / نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین / گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند / کافر عشق بود گر نشود باده پرست
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر / که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم / اگر از خمر بهشت است وگر باده مست
خنده جام می و زلف گره گیر نگار / ای بسا
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

"دیوار اشعار"  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم.

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره.
موضوعی بخوانید ...
دوستم آقای عبدالحسین نوشته بود نکاتی را! بنویسم.امرش را واجب الامتثال یافته و سعی می کنم از باب "افواه الرجال" هم که شده داستانهایی را که شنیده ام یا دیده ام گاهی در وب بنویسم.این هم یکی از همانها: منبع داستان: آیت الله شبیری زنجانی( در شصت -هفتاد سال قبل سه تا موسی در قم بوده اند دوست و رفیق.یکی سید موسی صدر. یکی سید موسی شبیری و دیگری شیخ موسی قمی فرزند شیخ علی زاهد قمی):مرتاضی از هند 
ادامه مطلب
اهریمن با موسیقی دشمن است، چنانکه زاهدان از صدای ساز می‌گریزند. زاهدان، فرستادگان اهریمن‌اند و جنگ ایشان با زندگی‌ست. 
زاهد عارف‌نما دامن انسان گرفتمدّعی حق بُد و بوسه ز شیطان گرفتای بره‌ی بندگی جنگ تو با زندگینیک شنو وصف خود: دیو که قرآن گرفت
حلمی | کتاب لامکان
به گزارش میراث آریا به نقل از روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری،  زاهد شفیعی با اشاره به موضوع پایش کیفی و اولویت‌بندی راهبرد‌های دفتر آموزش و مطالعات گردشگری گفت: «اهمیت نقش آموزش در صنعت گردشگری و نیز بررسی وضعیت موجود متناسب با چشم انداز پیش رو، زمینه تغییر و اولویت‌بندی راهبردهای این حوزه را سبب شده است.» 
ادامه مطلب
متن تصنیف غزلی از مولانا جلال الدین رومی
ما همگان محرمیم آنچ بدیدی بگوای شه و سلطان ما ای طربستان مادر حرم جان ما بر چه رسیدی بگونرگس خَمار او ای که خدا یار اودوش ز گلزار او، هر چه بچیدی بگوای شده از دست من چون دل سرمست منای همه را دیده تو آنچ گزیدی بگوعید بیاید رود عید تو ماند ابدکز فلک بی‌مدد چون برهیدی بگودر شکرستان جان غرقه شدم ای شکرزین شکرستان اگر هیچ چشیدی بگومی‌کشدم می به چپ می‌کشدم دل به راسترو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگومی به ق
چهل و یک) آنچه
تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه تو را به خود بسته است و نگه
داشته است،آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا پیام را بشنوی،تا حقیقت را
اعتراف کنی،آنچه تو را به فرار می خواند،آنچه تو را به توجیه و تأویل های
مصلحت جویانه می کشاند،و عشق به او،کور و کرت می کند؛ابراهیمی ای و ضعف
اسماعیلی ات،تو را بازیچهء ابلیس می سازد.در قلهء بلند شرفی و سراپا
فضیلت،در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش،از بلند فرود می
آیی،برای ا
 
 
باسمه تعالییاران پیغمبرابوذرغزل۴گفت صادق در خصوص ابن جناده چنیندان ابوذر دائما در فکر بود و ذکر دیننهی کردند تا نگردد حرف پیغمبر بیانراست گو بود و زبانش تیغ برانی به کینمی شود تبعید در شام و بگوید حرف حقدر خصوص حاکم شهر و بلاد و ناکثینمی کند عثمان ورا تبعید در اقصی نقاطتا لبان بسته شود، از گفتن اعمال ‌کینمی کند مولا علی را او حمایت در نبردجنگ حق و باطل است و مذهب و آئین و دیناو بود رکنی ز ارکان تشیع آن زمانمی کند یزدان سفارش، بر نبی مسلم
قل حق می‌زند جان مخمّر تو این دیدی و من آن مخمّر 
تو با مستان به ظاهر حکم کردیندیدی هست پنهان مخمّر
ندیدی جوشش آن روح رقصانسرور پاک چرخان مخمّر
تو را با خودخوشی بیچاره‌ای کردرها از قول و پیمان مخمّر
چنین آزادی‌ای ننگ است یا ربمبادا هول هجران مخمّر
سزاوارم به یک جام عدم‌گیرسر زاهد زنم چان مخمّر
شریعت خواندم و جامی نگیراندطریقت راندم از کان مخمّر
حقیقت‌پیشه‌ای بی‌جامه آزادچنین باشم به قرآن مخمّر
بیا حلمی سرای باده وجد استبچرخان جان و د
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه
این راه ز هیچ قد کشیده‌ست آنیتو کشتی هیچ‌گشتگان می‌رانی
عطری که ز تلخِ روزگاران خیزدشیرینِ دوباره می‌پزد پنهانی
خاموش نشسته‌ام که تن گر گیرداز آتش خود برون کشم روحانی
لب‌بسته ز آسمان سخن می‌گویمبر روی زمین سست بی‌ایمانی
زاهد که به باد کبر دی می‌خندیدامروز وی و مساحت ویرانی 
هر کلّه‌ی شر به خاک باید گردددر ساحت ماه کامل یزدانی
خیری که ورای خیر مفلوکان استتقریر کند فرشته‌ی آبانی
افتاد چو کوه و کس صدایش نشنیدآن تپّه که شانه می‌کشید ع
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل تسنن)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِ
گفتگو آید وزان از گفتگوگر تو خاموشی گزینی کو به کو
صوت خواهی بشنوی از لامکانقبله کن مابین چشمان هیچ سو
روح را بینی خودی در سرسرایار را بینی به نزدت رو به رو
عشق را گفتی و پس در کار کنسُر ده هر پیمانه کان گیری از او
مردمان باستان در حال بینمردمان حال در بزم سبو
این سخن بشنیده‌ای بسیار باربارها در کار کن معنی بجو
آن معانی را به کام تجربهخوش بگردان و فرو بلع و ببو
زاهد از دست طلب تاریک شدعاشق از بخشندگی شد ماهرو
حلمی از پیمانه‌ی ماهانه جستگرچه ش
احمقان و کورمالان را ببین این بساط فقه و فقدان را ببین 
کار خودکرده به دشمن می‌زنند بزدلی عقل انسان را ببین 
زاهد دیوانه را تدبیر نیست لاشی زن‌باز شیطان را ببین 
عشق گوید روح باش و راست گو مرد و زن را واده و جان را ببین 
عقل ناقص این چنین خودکامی ا‌ست عاشق حق باش و میزان را ببین 
این یکی پیری به خواب کفر و دین آن یکی پیری نگه‌بان را ببین 
مجلس وهم ددان بر باد شد هیبت روح سلیمان را ببین 
دوش بر بر باد وزان حلمی نشست گفت ماهم بخت رخشان را بب
احمقان و کورمالان را ببین این بساط فقه و فقدان را ببین 
کار خودکرده به دشمن می‌زنند بزدلی عقل انسان را ببین 
زاهد دیوانه را تدبیر نیست لاشی زن‌باز شیطان را ببین 
عشق گوید روح باش و راست گو مرد و زن را واده و جان را ببین 
عقل ناقص این چنین خودکامی ا‌ست عاشق حق باش و میزان را ببین 
این یکی پیری به خواب کفر و دین آن یکی پیری نگه‌بان را ببین 
مجلس وهم ددان بر باد شد هیبت روح سلیمان را ببین 
دوش بر باد وزان حلمی نشست گفت ماهم بخت رخشان را ببین
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه
در خانه ی جان ما سراپا رقص استاینجا چو شدی بدان که اینجا رقص است
غم را سر هر صبح به قصّاب دهیمدر مسجد ما نباشد حاشا رقص است
صوفی نکند تحمّل این شادی هازاهد نکند فهم چه با ما رقص است
هر کس چو یکی دگر به این در آمدگفتیم برو که بزمِ تنها رقص است
صد حیرت از این جمعیت بی خویشانما یک نفریم و یک به غوغا رقص است
ای عقل چو یک پیاله با ما باشیبینی که تمام کار دنیا رقص است
گفتند چنین که کار تقوا زار استگفتیم چنان که کار تقوا رقص است
حلمی سر عاقلان به بالا می
چهل و یک) آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است،آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا پیام را بشنوی،تا حقیقت را اعتراف کنی،آنچه تو را به فرار می خواند،آنچه تو را به توجیه و تأویل های مصلحت جویانه می کشاند،و عشق به او،کور و کرت می کند؛ابراهیمی ای و ضعف اسماعیلی ات،تو را بازیچهء ابلیس می سازد.در قلهء بلند شرفی و سراپا فضیلت،در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش،از بلند فرود می آیی،برای از دست ن
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
ریشی‌ها (عالمان هندو) و جانسپاران (مریدان) از آن سخن می‌گویند:اما هیچ کس راز "کلمه" را نمی‌داند.صاحبخانه وقتی کلمه را می‌شنود خانه‌اش را ترک می‌گوید،زاهد هنگامیکه آن را می‌شنود به عشق بازمی‌گردد،"هر شش فلسفه" به تفصیل آن را شرح داده،"روح کناره‌گرفته" آن را خاطرنشان ساخته،اساس جهان از آن "کلمه" سرچشمه گرفته،آن "کلمه" آشکارساز هر چیزی است.کبیر می‌گوید:"اما چه کسی می‌داند که 'کلمه' از کجا می‌آید؟"
کبیر
نقاشی: فراخواندن اسرارآمیز از رنه ماگ
اوّل زبانست که باید ساکت شود. کلمات خودشان را در سکوت طوری دیگری به انسان می نمایند. و مفاهیم از کالبد کلمه خارج می شوند. سپس ذهن است که ساکت می شود. تا تصاویر در جای خودشان بایستند و جریان سیّال و جوشان ذهن خاموش شود. به قول زنون،‌ ذهن ما از سکونات متعاقب مفهوم حرکت را انتزاع می کند. باید سال ها در این سکون ذهن ماند، تا قلب انسان ساکت شود. که احساس، مسیر خودش را پیدا کند. و برسد به آن وحدتی که ابن عربی می گوید. اینجاست که عشق می جوشد. که رنگی است ا
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خو
1- خیر پنهانی و کتمان گرفتاری
مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّهِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزایا وَ کِتْمانُ الْمَصائِبِ.
از گنجهای بهشت; نیکی کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها (یعنی عدم شکایت از آنها) است.
 
2- ویژگی های زاهد
اَلزّاهِدُ فِی الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ.
زاهد در دنیا کسی است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز
برو می درکش و پرسش بسوزانکه آدم می‌کند این جام یزدان
تو حیوانی کنی، حیوان به از توسگان جمله سر از انسانِ حیوان
عرق گیرد ز کشمش مرد عاشقچنان آبی که رقصاند خُم جان
تو زاهد بنده‌ی خشم و غروریزهی لاف گزاف صبر و ایمان
هزاری صدهزاری صورت از وهمیکی آن و یکی آن و یکی آن
میان چشم‌ها آن یک نجستیکه پیدا می‌کند دل را ز پنهان 
تو خون جستی و خون کردی و آتشو آتش شد جواب چوب قلیان
نه پند از حق شنیدی نی ز باطلتو را گویم: بیفتادی و پایان
سخن دوش از دهان مه چنین
یا فاطمه معصومه اطلبنا بزیارتک
 
از غربتت این روزها، جانم به لب آمد
عرض ارادت کم شد و قحطِ ادب آمد
 
کهف الوری بودی و ما در خانه ها ماندیم
دور از شما، انواع بیماری و تب آمد
 
دجال ها گفتند بیماری است، برگردید
زاهد مردد ماند و از صحنت عقب آمد
 
جان را فدایت می کنیم، امروز اما نه !!!
از وعده های بی عمل، جان در عجب آمد
 
عاشق نخوانم که خجالت می کشم بانو
دیدی اگر من را بگو دنیاطلب آمد
 
ماه رجب ماه تشرف بر کریمان است
دشمن دقیقا با هدف، ماه رجب آمد
 
بستن
تو بخوانی حرف و ما پنهان دلتو برونی، ما درون جان دل
زین درون عالم به مشت عاشق استزان برون مشتی کف از توفان دل
آن برون مرگ و سراب و انقلاباین درون مستی بی‌پایان دل
شک اگر خیزد برون ویرانی استشکّ حق لیکن شراب و نان دل
شک کند عاشق به انسان نی به حقاین چنین شکّی بروبد خوان دل
این قساوت‌ها که زاهد می‌کنداز دم عقل است نی فرمان دل
دل بگوید موسقی و نور و وجدخلق را رقصان کند قرآن دل
عابدان فرمانبر اهریمن‌اندعاشقان ساقی خوش‌پیمان دل
حلمی از آن آفتاب
چو خرافات رود جمله‌ی آفات رودجان این نظم عبث در همه حالات رود
هستی خصم رود تا به همان خانه‌ی پستنکند شک که بماند، این شه لات رود
برود سینه بچاکد ز غم و آه و عزااو بگوید که بمانم، گویم او مات رود
فرصت عشق عزیز است و به کفرانش دادصورت وهم گرفت و به مکافات رود
واجب است این دو دم مانده به جان شکر کندورنه بیچاره و بی‌خانه و بی‌ذات رود
نه یکی ذرّه از او در ره او همره اواو که بی‌جان ز در آمد ره اموات رود
نه یکی نقش از او در سر تاریخ بماندنه یکی خاطره‌
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
 
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
 
جای آن است که در عقد وصالش گیرید
دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد
 
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
 
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
 
غنچه گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
 
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عرض و
دایره جاذبه ودافعه:انسانها دارای دایره وشعاع جاذبه ودافعه هستند.آدم های با ایمان و زاهد دارای دایره ای با شعاع وسیع تر وانسانهای ضعیف الایمان با دایره کوچک تر .هرگاه افراد دیگر در دایره جاذبه آنها قرار گرفتند تحت تاثیر فرد قرار میگیرند وچه بسا  از ایمان آنها استفاده نمایند ویا به تملق گویی بپردازند.اما دایره دافعه افراد در تمام دنیا گسترده است.امکان دارد فردی آوازه بدنامیش در تمام دنیا پیچیده باشد وآن سر دنیا کسی با او دشمنی کند. اینها از
۴۸۶- جام می نصیب من چو خرابات کرده است الله       درین میانه بگو زاهد ا مرا چه گناه کسی که در ازلش جام می نصیب افتاد   چرا به حشر کنند این گناه ازو د رخواه بگو به صوفی سالوس خرقه پوش دورو   که کرده دست درازی و آستین کوتاه تو … جام می – نصیب من چو خرابات کرده است الله – غزل — ۴۸۶
منبع : فالگیر
رزق حلالِ فاطمی از آسمان نخوردهر کس که غصه ی غمِ صاحب زمان نخوردبا بدترین گناه، تفاوت نمی کندآن طاعتی که مُهر ولی پایِ آن نخوردباید که شک کند به مسیرِ تقربشعاشق اگر که طعنه و زخم زبان نخوردسگ شهره شد به خوی وفا، چون تمام عمراز دستِ غیرِ صاحب خود، استخوان نخوردخوشبختِ واقعی است گدایی که لحظه ایاز پشت خانه ی گلِ نرجس تکان نخوردزاهد به زُهد محض به جایی نمی رسددودِ چراغ اگر درِ این آستان نخوردشیعه نخوان هر آن که به نعمت قرین شد و...اندوهِ جیب خال
عبادت یکی از راه‌های کسب معرفت
است. خواه‌ناخواه نیایشگر به سمت محتوای اذکاری که به زبان می‌آورد و انگیزه اعمالی
که به‌جا می آورد کشانیده می شود؛ افزون بر این مفاد عباداتی که در آیین یکتاپرستی
آمده است انسان زاهد را به اندیشه وا می دارد. بی شک هنگامی که عبادت با معرفت
همراه شود مسیر برای پارسایان هموار تر می گردد.
نیازی به گفتن نیست که انسان موحد
خواسته خود را از خداوندش می‌خواهد و توسل جستن او به کتاب و اولیای الهی در نیایش
به کارگرفتن شیو
عبادت یکی از راه‌های کسب معرفت
است. خواه‌ناخواه نیایشگر به سمت محتوای اذکاری که به زبان می‌آورد و انگیزه اعمالی
که به‌جا می آورد کشانیده می شود؛ افزون بر این مفاد عباداتی که در آیین یکتاپرستی
آمده است انسان زاهد را به اندیشه وا می‌دارد. بی‌شک هنگامی‌که عبادت با معرفت
همراه شود مسیر برای پارسایان هموار تر می‌گردد.
نیازی به گفتن نیست که انسان موحد
خواسته خود را از خداوندش می‌خواهد و توسل جستن او به کتاب و اولیای الهی در نیایش،
به کارگرف
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان زو شده‌ام بی سر و سامان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیستزحمتی می‌کشم از مردم نادان که مپرس
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعلدل و دین می‌برد از دست بدان سان که مپرس
گفت‌وگوهاست در این راه که جان بگدازدهر کسی عربده‌ای این که مبین آن که مپرس
پارسایی و سلامت هوسم بود ولیشیوه‌ای می‌کند آن نرگس فتان که مپرس
گفتم از گوی فل
معرفی کتاب به مناسبتکتاب کودک : مژده گل؛ داستان‌هایی از زندگی امام سجاد (ع)؛ جلد ششمنویسنده : محمود پور وهاب
«داستان‌هایی از زندگی امام سجاد (ع)» جلد ششم از مجموعه‌ی مژده‌ی گل نوشته‌ی محمود پوروهاب و به تصویرگری حامد زاهد است. این کتاب داستان‌هایی از زندگی امام سجاد (ع) را به زبانی شیرین و جذاب برای کودکان و نوجوانان بیان می‌کند.
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
رزق حلالِ فاطمی از آسمان نخوردهر کس که غصه ی غمِ صاحب زمان نخوردبا بدترین گناه، تفاوت نمی کندآن طاعتی که مُهر ولی پایِ آن نخوردباید که شک کند به مسیرِ تقربشعاشق اگر که طعنه و زخم زبان نخوردسگ شهره شد به خوی وفا، چون تمام عمراز دستِ غیرِ صاحب خود، استخوان نخوردخوشبختِ واقعی است گدایی که لحظه ایاز پشت خانه ی گلِ نرجس تکان نخوردزاهد به زُهد محض به جایی نمی رسددودِ چراغ اگر درِ این آستان نخوردشیعه نخوان
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
رزق حلالِ فاطمی از آسمان نخوردهر کس که غصه ی غمِ صاحب زمان نخوردبا بدترین گناه، تفاوت نمی کندآن طاعتی که مُهر ولی پایِ آن نخوردباید که شک کند به مسیرِ تقربشعاشق اگر که طعنه و زخم زبان نخوردسگ شهره شد به خوی وفا، چون تمام عمراز دستِ غیرِ صاحب خود، استخوان نخوردخوشبختِ واقعی است گدایی که لحظه ایاز پشت خانه ی گلِ نرجس تکان نخوردزاهد به زُهد محض به جایی نمی رسددودِ چراغ اگر درِ این آستان نخوردشیعه نخوان
شمس تبریزی به دورت هیچ کس هشیار نیست
کافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست
 
اون کسی که از وضعیت انتقاد میکنه لزوماً کسی نیست که میخواسته کاری بکنه و بخاطر این وضعیت نتونسته...
اون کسی که میگه میخوام کاری بکنم لزوماً کسی نیست که واقعاً دغدغه مند هست...
از هیچ کس بت نساز...
چشمات رو ببند و عاشقانه تلاش کن
عاشق باش
عاشق میخنده، عاشق حالش خوبه، عاشق حرفهای منفی رو نمیشنوه و البته حرف مثبت الکی خوشحال کننده رو هم
 
نه خبرهای خوب خیلی خوشحالت کنه نه خبرای
دستان خلقت باز شد آن غنچه را این ناز شدآن جهدهای تلخ را آخر چنین آواز شد
آن دشت را این روح راآن کوه را این نوح راآن خوابها مضرابهااین جامه‎ی مجروح را
آوازه‌اش پرگار شدچرخید و جان را کار شدآن خفته‌ها را جار شدخود عاقبت بیدار شد
خاموش و بی‌مقدار هینبی‌حرف و بی‌افکار هینمجرای جانش باز هانپیمانه بی‌اطوار هین
دور فلک! پربارتر!ای یار بدخو! هارتر!ای آسمان! آوارتر!ای روح! کاری کارتر!
صوفی سویش از نا فتادزاهد سوی من‌ها فتادخودخوانده رأیش فاش شد
سحرگاهی شدم سوی خرابات
که رندان را کنم دعوت به طامات
عصا اندر کف و سجاده بر دوش
که هستم زاهدی صاحب کرامات
خراباتی مرا گفتا که ای شیخ
بگو تا خود چه کار است از مهمات
بدو گفتم که کارم توبهٔ توست
اگر توبه کنی یابی مراعات
مرا گفتا برو ای زاهد خشک
که تر گردی ز دردی خرابات
اگر یک قطره دردی بر تو ریزم
ز مسجد بازمانی وز مناجات
برو مفروش زهد و خودنمائی
که نه زهدت خرند اینجا نه طامات
کسی را اوفتد بر روی، این رنگ
که در کعبه کند بت را مراعات
بگفت این و یکی درد
*کیست که او را نشناسد!* 
همه  دوستش دارند و مشتاق دیدارشبا عصای موسوی و ابهت عمری گل سرسبد مجالس و محافل است. با ورودش نعره های الله اکبر فضای وجود را معطر می کند. خودش می گوید: پیر شده ام اما سخنانش همان حال و هوای جوانی اش را  دارد. مخالفان را تکفیر نمی کند، انتقاد نمی کند، سرزنش نمی کند،بلکه نصیحت می کند و از مشکلات روزمره مردم می گوید، و با دعاهای مخلصانه اش هق هق مجلس را بلند می کند. محبتش فراتر از حد و مرز است، و در دل هر انسان دوستی جا گرف
بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه
22آذر1398
امروز روز تنبلی بود دیروز بعد از رسیدن به خونه تا ساعت 12 رو به بیهودگی گذروندم و بعد خوابیدم.
میدونید کلا از وقتی خواهرم برگشته تو این حدود 3 هفته کلا برنامه زندگی منم ریخته به هم قبلا ساعت 10 میخوابیدم 5 بیدار میشدم ، خیلی خوب درسا رو میخوندم و ... ولی این چند هفته هرچه رشتم پنبه شد و شدیدا زندگیم ریخته به هم.
بگذریم امروز صبح ساعت 11 تازه از خواب بیدار شدم همه قبل از من بیدار شده بودن و صبحانه رو خورده بودن منم ص
 
باسمه تعالیچهل حدیثریاقصیده ۱ای که داری خود نمایی و ریا با دیگراننزد این و آن برای کسب جا ی مهتراناین و آن با اذن حق مقدور می گردند عملتو گدایی می کنی پیش گدایی آنچنانسخت باشد، ظاهر و باطن یکی یابی تو رابس نفاق است و دو رویی در میان مردمانهر که باشد با ریا زاهد، ندارد ارزشیچون ریا کاری کند با زهد نزد دیگرانبهر اندک قدرت و مال و مقام جان رباگاه تهمت می زنند و افترا بر این و آنبا ریا کاری به فکر کسب مالی و درودیا کنند مدح تو را، بهر لذاید های تا
 بگذشت مه روزه ، عید آمد و عید آمد    بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد   معشوق توعاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمدشد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
جان از تن آلوده، هم پاک به پاکی رفتهرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذت جام تو دل مانده به دام تو جان نیز چو واقف شد، او نیز دوید آمد
بس توبه شایسته برسنگ تو بشکستهبس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دمبر بوی
 
دوستی تعریف می کرد که در یکی از شهرهای کشور، روز کشته شدن عمر را جشن می گیرند و حسابی خوش می گذرانند.
حتی برخی خوشحال هستند که ابولولو که در منابع به عنوان قاتل عمر یاد می شود، اهل ایران است.
از دلایل این امر می توان به تلاش عمر در سقیفه بنی ساعده برای به حکومت رساندن ابوبکر و خارج ساختن حکومت به حق از دست امام علی علیه السلام اشاره کرد.
یکی دیگر از این دلایل، توجه نکردن به وصیت پیامبر و قضیه قلم و دوات است که پیامبر درخواست کرد، اما به آن توجه
تاکی به تمنای وصال تویگانه
                                  اشکم شود ازهرمژه،چون سیل روانه
خواهد که سراید غم هجران تو یا نه
                                 ای تیر غمت رادل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول وتوغائب زمیانه
                               رفتم به در صومعه عابدو زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع وساجد
                             در میکده رهبانم ودرصمعه عابد
گه معتکف دیدم وگه ساکن مسجد
                             یعنی که
جناب عراقی در دیوان اشعارش،غزل معروفی به شرح زیر دارد؛ دوستانی که دستی در تفسیر شعر دارند؛ مصرع رنگی شده در متن غزل را تبیین کنند.
 

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی

مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم، به چه رو ر
داستانک معنوی 

میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته
دیگری برای اینکه از وسوسه نفس شیطانی در امان بماند
از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.

روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند،
برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد
تا در شهر به برادرش برساند.

منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که
غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.

چون قافل
تاکی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه                  جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد                یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوه‌گه
 
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او
با تمام موشکافی‌ها و شرح و تفسیرها و با تمام تلاشهای موفقی که بشر برای درک ماهیتِ خود و رسیدن
به کنه واقعیت هستی می‌کند... حقیقت هستی و حیات چنان مبهم و چنان دسترس ناپذیر می
نماید که گویی هیچ چیز راجع به آن نمی‌دانیم. هیچ یک از این تحلیل‌ها و تلاشها ذره‌ای
از شگفتی و عظمت آن نمی‌کاهد...

 
برو ای زاهد
خودبین که ز چشم من و تو         راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
محمودی همچنین اضافه کرد: در سال‌جاری نیز برگزاری جشنواره تئاتر کوتاه، جشنواره فرهنگی ورزشی سد ستارخان، جشنواره سیب و برگزاری برنامه‌های مختلف فرهنگی هنری که تلاش شده با طی مجاری قانونی و اخذ مجوزهای لازم  برنامه‌های گروه‌های موسیقی و تئاتر به نحو شایسته برگزار شود،در این شهرستان تاکنون هیچ کنسرت  مجوزداری  به جهت رعایت موازین و مقررات قانونی لغو نشده است.
 
 
زاهد محمودی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اهر در خصوص توسعه گردشگری د
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

برای دانلود این اهنگ به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
ادامه مطلب
 
مردی از جنس دریا
مردی از جنس دریا
امواج پرمتلاطم دریا برای تو از شیخ بحر، مرد دریا دل، ناخدای امت، غواص دریای علم و معرفت، صیاد قلوب، سید و صوفی زمانه، مفتی عصر، استاد سخن، شیخ الحدیث و التفسیر مولانا عبدالرحمان چابهاری (سربازی) می‌گویند.    امام و بنیان گذار مسجد جامع چابهار و مدیریت حوزه علمیه الحرمین الشریفین چابهار که اسم حوزه حاکی از عشق و علاقه وافر ایشان به سرزمین وحی است. 
   برادر قطب زمان، عارف بالله مولانا محمد عمر سربازی است و
شناسنامه اجمالی از دوران زندگی امام مجتبی( علیه السلام )
 

نام: حسنکنیه: ابو محمد.نام و کنیه آن حضرت را پیامبر اکرم (ص) تعیین فرمودند.القاب: مجتبى، سید، سبط، زکى، تقى، حجت، برّ، امین، زاهد و طیب.منصب: معصوم چهارم، امام دوم شیعیان و پنجمین خلیفه اسلامى.تاریخ ولادت: نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى. برخى نیز تولد آن حضرت را سال دوم هجرى دانسته‏اند. او نخستین فرزند امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) است.محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستا
تقویم شیعه
پانزدهم رمضان
۱- ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجری قمری دومین امام شیعیان حضرت ابو محمد حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام در شهر مدینه به دنیا آمد. القاب آن حضرت: سید، سبط، امین، اثیر، حجت، بر، نقی، زکی، مجتبی، زاهد. رنگ مبارکش سرخ و سفید، دیدگان مبارکش گشاده و چشمانش مشکی بود. گونه مبارکش هموار و محاسنش انبوه و موی سرش مجعد بود. گردن مبارک در نور و صفا مانند نقره صیقل زده، میانه بالا و شانه‌هایی گشاد
از خونه که میومدم بیرون، مامان توی حیاط، روی تک‌پله‌ی جلوی راهرو نشسته بودن. حیاطِ تمیز و جاروزده، هوای فوق‌العاده و سکوت خوشایندی که جریان داشت، به‌نظرم می‌تونست عصر دل‌انگیزی رو رقم بزنه. دیروز که خونه بودم، پریروز که گردش بودم و حتی نیم ساعت قبلش که اومده بودم خونه این احساس رو نداشتم، ولی الان که داشتم می‌رفتم بیرون، فضایی رو حس کرده بودم که پرتم کرده بود به روزهایی که خونه‌مون طبقاتی نبود، زیر تاک انگور، تو اون سایه‌های خال‌خال
دانلود آلبوم محسن چاوشی بی نام
Download New Music Mohsen Chavoshi – No Name
” دانلود یکجا و تکی + تیزر تصویری “
 
دانلود آلبوم محسن چاوشی بی نام با لینک مستقیم
 
دانلود آلبوم محسن چاوشی بی نام
 
پس از مدت ها و بعد از انتشار آلبوم ابراهیم اینبار همراه هستیم باپخش آلبوم جدیدی از این خواننده خوش صدا با نام بی نامطبق گفته این خواننده نامی برای این آلبوم انتخاب نشدهاین آلبوم طبق گفته خواننده 8 تا 10 ترک خواهد داشت
+++
لیست ترک های آلبوم بی نام محسن چاوشی :
 
1 : قوم به حج
 
 
 نمی‌دونم برای چی زنده‌ام، واقعا نمی‌دونم... یه بیابون میخوام... میخوام برم حرفام رو اونجا بلند بلند فریاد کنم.. بعد یه گوشه‌ای مثل کاروانسرایی چیزی با چندتا چیز ساده چند وقت زندگی کنم... برای خودم برای دل خودم... اگر هم کسی باشه یه دوسه نفر فوقش اونم کسانی که هم حال خودمن و دنبالم خلوتند نه معرکه گرفتن... بریم معتکف بشیم گوشه‌ای از این دنیا یه کم از همه چی دور باشیم، از هیچ و پوچ دنیا، از این همه آدم سطحی دوزاری، از این همه تو سر و کله زدنها،
  
نقد رمان اینترنتی شاه شطرنج : خلق خدای جدید و هدیه دادن آن به جوانان
 
ران خودشان را به راحتی در اختیار مردان قرار می‌دهند و مردها هم پس از آن چون مقید به این خیانتی که کرده اند هستند، با ازدواج این کار راجبران می‌کنند.چیزی که در واقعیت و حقیقت جامعه جهانی نادر دیده می‌شود.
حداقل نویسنده های این رمان ها با مراجعه به مراکز مشاوره می‌توانند این خیانت عظیم را نکنند و از القا رابطه ی جسمی و سپس ازدواج قطعی امری نادرست و ناراست است.
من شاید فرد
جسارت و توهین زشت و بی‌شرمانه ابن عثیمین وهابی به حضرت زهرا سلام الله علیها
ابن عثیمین لعنت الله علیه از بزرگان وهابیت در تعلیقات خود بر صحیح مسلم می‌نویسد: 
اللهم اعف عنها، والا فان ابا بكر [...] ما استند الى رای، وانما استند الى نص، و كان علیها ان تقبل قول النبی علیه الصلاة و السلام : " لا نورث، ما تركنا صدقة "، ولكن عند المخاصمة لا یبقی للانسان عقل یدرك به ما یقول او ما یفعل او ما یتصرف فیه، فنسال الله ان یعفو عنها عن هجرتها خلیفة رسول الله صل
نام فیلم: کاپیتان سرخ – Laal Kaptaan 2019
ژانر: اکشن , درام , جنایی
محصول کشور: هندوستان
امتیاز: 7.3 از 10
سال انتشار: 2019
مدت زمان: 155 دقیقه
زبان: هندی
کارگردان: Navdeep Singh
نویسندگان: Sudip Sharma (dialogue), Navdeep Singh (screenplay)
ستارگان: Saif Ali Khan, Zoya Hussain, Manav Vij
خلاصه داستان : کاپیتان سرخ فیلمی اکشن و جنایی از سینمای بالیوود هند با بازی سیف علی خان ، خلاصه داستان : در قرن هجدهم ، یک زاهد در هند سفری را برای گرفتن انتقام یک بی عدالتی که در گذشته رخ داده ، آغاز می کند. با اینحال م
کُلِّ عالم ها وِه نومِت مُفتَخَروِه هَمَه اَهلِ زِمینی  تاجِ سَرپورِ حیدر ساقیِ دَشتِ خَطرتِشنَه لُویاچَشِشُو سیت هاوِه دَرشِیرِ شِیرو  وِه فُرات  کِردَه گُذَرتا کویرِ تِشنَه یانِه بَکَه تَر  دین و دانش زِه بوئَه دارَه زِه بَربَهرِ دینش  وا بِرار کِردَه سفر
 
یااَبُوالفَضل اَشجَعُ النّاس و قَدَریا مُـواسی کَشُبَیرٍ وَ شَبَر
تا که دوشتی جو وِه تن تُه ای براراهل  خیمَه  داشتِن  آروم  و  قِراروِت  گُتِم  رو سی بَچونم  اِوْ  بیارتا کِه
*بسم الله الرحمن الرحیم*
حضرت علامه حسن زاده آملی 
دروس شرح مصباح الانس
طلب اجرت بندگی
*******************************
انسان همت بلند ندارد. اگر بخواهند ک غیر او را بخواهند و طلب کنند.
آن قربةً إلی الله شان لفظاً إلی الله است در معنا نیست. همانطوری ک بزرگان ما فرمودند و چه خوش فرمودند که اگر کسی نماز را برای بهشت، نماز را برای دوری از جهنم بخواند،  برای این، برای آن، نماز باطل است. این قربةً إلی الجنّة است نه قربةً إلی الله. این خوفاً من النّار است نه قربةً إ
حکایت هارون با دو زاهد رفتن هارون به نزد "عمری"هارون الرشید یک سال به مکه رفته بود (حرثه الله تعالی). چون مناسک تمامی گزارده آمد و بازنموده بودند آنجا دو تن اند از زاهدان بزرگ. یکی را ابن سماک گویند و یکی را ابن عبدالعزیز عمری. و نزدیک هیچ سلطان نرفتند. [هارون] فضل ربیع را گفت: یا عباسیر و وی را چنان گفتی. مرا آرزوست که این دو پارسا مرد را که نزدیک سلاطین نروند ببینم و سخن ایشان بشنوم و بدانم حال و سیرت و درون و بیرون ایشان. تدبیر چیست؟گفت: فرمان،
...زاهد بودم ترانه گویم کردی... 
بچه که بودم یکی از چیزهایی که عصبانیم می‌کرد این بود که با من حرف نمی‌زد. نه اینکه من انتظار داشته باشم با من از دِه و درخت‌ها حرف بزند. حتی جواب سوالهایم را هم درست نمی‌داد. بعضی اوقات مجبور میشدم یک سوال را چندبار ازش بپرسم تا جوابم را بدهد. از این کارش متنفر بودم. بعد از ۲۰ سال بلاخره به این نتیجه رسیده‌ام که کم‌حرف است. میتواند با آشناها حفظ ظاهر کند و پرحرفی کند، اما ذاتا کم‌حرف است. بلاخره با این نتیجه کمی
جامی بزن که دردی، درمان به آن توان کرد 
یاری گزین که با او، طی در زمان توان کرد 
 
مستی مکن چو بلبل، اندر هوای هر گل 
برگی ز باغ من چین، کان را نهان توان کرد 
 
سرگشته ام و حیران، در ابر و باد و باران 
چنگ خمیده بنگر، وز دل فغان توان کرد 
 
ای دل مگو به رندان اسرار می پرستی 
زیرا حدیث جانان، ورد زبان توان کرد 
 
این دل اگر ندارد، در کوی او مقامی
با یاد او سماعی، هم با مغان توان کرد 
 
زاهد اگر شنیدی کاین خرقه در خفا سوخت 
در چله اش جهان در، رطلی گرا
تصمیم دارم تا زمانی که نظر جدیدی دریافت نکنم پست جدیدی نگذارم. امیدوارم این زمان به درازا نکشد. :-)
352-
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
ز
تصمیم دارم تا زمانی که نظر جدیدی دریافت نکنم پست جدیدی نخواهم گذاشت. امیدوارم این زمان به درازا نکشد. :-)
352-
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی ه
دانلود آهنگ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید + متن وکیفیت
هم اکنون رسانه جاز موزیک ترانه دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید از همای مستان را آماده کرده
Exclusive Song: Homaye Mastan – “Divane” With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید  :
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
یه ساغرو پیمانه و دلدار نشایدپیمانه بباید زد‌‌ و تردید نباید
!!♩♬♫♪!!
بر دلبر دیوانه بگوئید بیایددیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
!!♩♬♫♪!!
هنگام به کوی در میخانه گذار استمی
به نام خدای شنهای طبس



رهبر انقلاب: برادران! نمیشود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند.به نام خدای شنهای طبسبرادران!
نمیشود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما
به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمی که خیلیشان از اولیات زندگی محرومند. در
این راه، از خیلی چیزها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال
نیز باید گذشت. نمیگویم مثل پیامبر باشیم، نمیگویم مثل امیرالم
نام اثر: فیلم نهنگ عنبر
نوع فیلم: سینمایی
محصول: ایران
موضوع: کمدی – اجتماعی
کارگردان: سامان مقدم
نویسنده: مانی باغبانی، مونا زاهد
تهیه کننده: سامان مقدم، RIRA، مجید مطلبی
بازیگران: رضا عطاران، مهناز افشار، ویشکا آسایش، نادر سلیمانی، هانیه توسلی، سام نوری، امیر حسین رستمی، رضا ناجی، سپند امیر سلیمانی، حسین سلیمانی و علی قربان زاده
سال تولید: 1393
تاریخ انتشار: 1394
مدت زمان: 87 دقیقه
 
خلاصه داستان: ارژنگ صنوبر (رضا عطاران)، مردی ۵۰ ساله، در
از درب اصلی امام زاده عبدالله  که وارد صحن شوید، بعد از سلام و صلوات و ادای احترام به مقام نورانی حضرت، سمت راست و کنج شرقی صحن اصلی آرامگاه، مقبره خانوادگی با نمائی قدیمی و تاریخی است. پنجره ای کوچک و فلزی هم روی زمین قرار دارد که بنور "سبز" آشناست و رو به سرداب مقبره باز می شود. مقابل این پنجره فلزی نیز زمین به روغن سیاه و قیرگونه ای آغشته است که نشان از شمع نذری مردم دارد. تلنباری از شمع های سوخته که نشان از کهنگی گره گشائی این پنجره می دهد.زا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها