نتایج جستجو برای عبارت :

جشن تولد ارتشی‌ها برای دخترک سیل‌زده!

داستان جشن تولد دخترک ما از اینجا شروع می‌شود که وقتی برای درمان دندان درد خود به درمانگاه ارتش مراجعه می‌کند آن قدر مورد سیل محبت دکتر قرار می‌گیرد که او را به جشن تولد ساده‌ای که مادرش، تنها پناهگاهش، برایش تدارک دیده بود دعوت می‌کند. دکتر هم برایش سنگ تمام می‌گذارد و با هماهنگی فرماندهش و همکاری رفقایش جشن تولد مفصلی در سالن تئاتر شهرستان پلدختر‌[١] برگزار می‌کند و دل و جان دخترک را صفا می‌دهد.١. قسمت شرقی شهرستان #پلدختر از سیل در ا
پره از نداشته هاش
پره از تجربه هایی که باید جلوشو میگرفت
اون پره از هم اتاقی ای که پیشنهاد میده 
پره از دوستی که پشتشو خالی کرده 
پره از دویدن و نرسیدن به ارامشی که مدتها دنبالش گشته
اون پر شده از حساسیت هایی که هربار سعی کرد بهش اهمیت نده بدتر شد 
دخترک پره از حس تنهایی تو جمع
پره از مسخره شدن
پره از درک نشدن فهمیده نشدن
اون یه بغض بزرگ داره خفش میکنه 
دخترک خستست از نقش بازی کردن 
گاهی دلش میخواد نقش قوی هارو بازی نکنه 
بی تفاوت از کنار گرگا
آرش باید به خارج از کشور برود و قرار می‌شود دوستان آرش، بابک و بهنود، کنار او بمانند تا تنها نباشد. در این میان آرش تصمیم می‌گیرد دکوراسیون داخلی خانه را تغییر بدهد. خانم طراح در اتاقی را باز می‌کند که گوگو داخل آن اتاق است و خرگوش فرار می‌کند. سپس این سه نفر به دنبال گوگو کمی از روزشان را به هدر می‌دهند. آرش می‌فهمد که امروز تولد دختر خانم طراح است و هیچ کدام از دوست هایش نمی‌توانند به جشن تولد او بیایند. برای همین، این سه نفر برای او جشن ت
روزی "فرانتس کافکا" نویسنده مشهور چک تبار، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود .دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : " عروسکم گم شده ... "کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : " امان از این حواس پرت ... گم نشده ، رفته مسافرت ! "دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : " از کجا می‌دونی ؟! "کافکا هم می گوید : " برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه ... "دخترک ذوق زده از
تولد گل دختر، روز جمعه هفده بهمن برگزار شد..
با تم خرگوشی مامان ساز.. یه ریسه و سه تا بادکنک و کیک خرگوشی دست ساز ِِ بی بی اش.
با حضور عمه هاش و شب با خانواده خودم..
با مقداری حواشی..
امیدوارم دل کسی نشکسته باشه و کسی تو زحمت بی جا نیفتاده باشه..
من نیتم تماما خیر بود و واقعا توقع کادو نداشتم..
سعی کردم به ساده ترین شکل ممکن جشن بگیرم..
ولی خب به این نتیجه رسیدم که سال دیگه لااقل به اسم "تولد" برنامه ای نگیرم.. برای هیچ کدوم مون..
امسال چون اولین تولد دخت
خرید تم تولد، تم تولد، تم تولد دخترانه، تم تولد زنانه ، تم تولد مردانه، تم تولد پسرانه، تم، تم جشن، تم پارتی، تم صورتی، تم مشکی، تم یلدا، تم آبی، تم قرمز، تم رزگلد، تم خفن، تم پارتی، تم تولد دختر، تم جشن تولد، تم صورتی سفید، تم آبی و سفید، تم نوزادی، تم خردسالی، تم کودک، تم زرد، تم جنگل، تم خرس
رفته بویدم دستشویی با دخترک تو دستشویی فشار اب زیاد شد ناراحت شد منو زد دستش خورد تو چشمم
منم برا اینکه بفهمه نباید این کارو بکنه چشممو گرفتم و دیگه باهاش حرف نزدم
از دستشویی اومدیم بیردن یه دستمال کاغذی و چسب برداشتم و روی چشمم زدم
مامانم پرسید چی شده
دخترک گفت نمیتونه حرف بزنه
مامانم پرسید چرا رفتید دستشویی چی شده چرا مامانت چشمش رو بسته
دخترک: مامانم حواسش نبود چشماش ندید رفت خورد تو دیوار حالا چشمش درد میکنه روش رو بسته
ما:
دانلود آهنگ رضا شیری دخترک
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دخترک * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , رضا شیری باشید.
دانلود آهنگ رضا شیری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Reza Shiri called Dokhtarak With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه رضا شیری به نام دخترک
شب شده بازم تا صبح به فکرتمدیوونم یکم که نمیشه بهت بگم بدون شک میخوامتشب به سر رسید سر ایستگاه جدیدقلبم باز تپید ولی دلت بازم ندید دخت
منو دخترک توی اتاق خوابیده بودیم ؛ در واقع دخترک خواب بود من دراز کشیده بودم اما بیدار بودم . باز هم زمین لرزید، من ترسیدم و دامادک رو صدا کردم . بیدار شد و گفت آماده شو من میرم ماشین رو ببرم بیرون . زلزله که تموم شده بود اما من مثل بید میلرزیدم. تند تند چند تا وسیله برای دخترک برداشتم پیچیدمش توی پتو و پریدم بیرون ...حقیقتا این سری به نسبت سری پیش کمتر لرزیدیم منتها من خیلی ترسیدم . ترسیدم از اینکه نکنه سر دخترک بلایی بیاد و وقتی برگشتیم خونه حسا
انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!
مستی به وقت نیمه شب
درست در تکاپو برای یافتنی اوجی دردناک برای این سری که گرمای پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه ای که انتظارش را ندارید با ترس سقوط آشنا کند.

ادامه مطلب
وقتی که دستهای دخترک را گرفت اندامش را به لرزه واداشت. لحظه ای با دودلی سرش را بالا گرفت و به او خیره شد. و آنطور خیره خیره نگاه کردن، با آن چشمهای درشت و اشک آلود. اما دوباره سرش را پایین انداخت.
پسرک میخواست رگهای دختر را به دندان بکشد و خون درونش را مزه کند. میخواست تمام استخوان های دخترک را در آغوشش خرد کند. 
بعد هم دخترک همانطور که سرش را پایین گرفته بود گفت: خداروشکر که مسواک میزنه. حداقل دندون هاش سالمه...
سلام دلم برات خیلی تنگ شده بود…
پسرک از شادی در پوست خود نمی‌گنجید …راست می‌گفت …خیلی وقت بود که ندیده بودش … دلش واسش یه ذره شده بود …تو چشای سیاهش زل زد همون چشهایی که وقتی ۱۵ سال بیشتر نداشت باعث شد تا پسرک عاشق شود و با تهدید و داد و عربده بالاخره کاری کرد که با هم دوست شدن …

دخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حر ف‌های پسرک پرید و گفت : من دیرم شده زودی باید برم خونه … همیشه همین جور بوده هر وقت دخترک پسرک رامی‌دید زود باید بر می‌گشت…
پ
دخترک پای چشم هایش سیاه برگشته بود، پلک هایش را به زحمت باز نگه داشته بود.
از من پرسید: رمان های روسی کجاست؟
راهنمایی اش کردم.
جنایت و مکافات را برداشت و گفت: هر کس جای من باشد، خودش را هم نمیتواند تحمل کند. بله! هر کس جای من بود همین کار را میکرد...
 
خیلی برایم عجیب بود. از مغازه که بیرون رفت، پسری به دنبالش دوید و شروع کرد قربان صدقه برود. سر دخترک را گرفت و روی شانه اش چنان محکم فشار داد که دخترک با تحکم فریاد زد: ولم کن بی ناموس بی پدر مادر!
 
میخ
دیشب که از خونه مامان با عصبانیت تمام برگشتم و داشتم حساب میکردم گذاشتن دخترک پیش مامان چه فایده ای میتونه داشته باشه و هر چی فکر می کردم به نتیجه ای نمیرسیدم و از طرفی فکر میکردم چطور به شوهر بگم این قضیه رو وارد خونه شدم که دیدم رو تخته وایت برد دخترک با ماژیک یه متن برامون نوشته به این مضمون که من و دخترک گل های بغ زندگیش هستیم و دوستمون داره و دورمون میگرده و فلان و آره و اینا
عصبانیت رو دادم پس ذهنم و شادی کل قلب و ذهنم  رو پر کرد 
ایده ش قر
قاضی حکم رو اعلام کرد: اعدام !!!!حضار اعتراض میکردن! اما دخترک که سرتا پا پر از ترس و لرز شده بود نمیتونست حرفی بزنه و حتی صدای دیگرانم نمیشنید!دخترک رو دستبند به دست بردن! داشت گریه میکرد! نمیخواست که شوهرشو بکشه اما ...هر شب کابوس میدید تا اینکه ...مسئول بند: بیا بیرون کتی! وقتشه!ترسی که وجود دخترک رو گرفته بود پاهاشو قفل کرده بود!جائی رو نمیدید! افکارش پر بود از صداهای مختلف!چشماشو باز کرد. دید که روی سکو ایستاده.قاضی: حرفی نداری اما دخترک حرفی ند
رو به روی آینه ایستاده بود و موهای بلندش را شانه میزد...خورشید از گوشه ی پنجره ی اتاق دستش را لای موهایش می کشید و نوازشش می کرد ... 
دخترک معصومانه می خندید ... 
انگار که عشقِ مادرانه ی خورشید در قلبش نفوذ کرده بود...
دخترک در آینه به چشمانش لبخند زد ...
هوا ابری شد ... 
طوفان شد ... 
بادِ وحشی زوزه کشان خودش را به شیشه ی پنجره ی اتاق می کوبید ... 
دخترک ترسید ... 
از جلوی آینه کنار رفت ... 
هنوز دستش به دستان ِ پنجره نرسیده بود که پرده های سفید اتاق به رقص د
هنوز نوشتنم نمیاد..نمیدونم قراره چی بنویسم اما گاهی صفحه وبلاگ رو باز میکنم که به رفقا سر بزنم و میبینم که چقدر دور افتادم از فضای نوشتن...
راستش توی این اوضاع شیر تو شیر مملکتمون و تنهایی های روز و شب من با دخترک، اومدن یه مهمون که چنتا وجه اشتراک باهاش داشته باشی از نعمتای بزرگیه که نمیشه وسعتش رو ذکر کرد...
بعد مدتها دیوان حافظ و اشعار فاضل رو تورقی کردیم با حضرت دوست... و چه بغضی در گلو خفه میشد از یادآوری دوران شیرین نوجوانی ام...
 دورانی که د
دخترکی در تاریکی اتاق سرش را توی زانوهایش فرو برده بود و گریه می‌کرد. دخترک دیگری از در وارد شد. هاله‌های نور از شکاف باز شده در روی موهای مشکی کوتاه دخترک گریان ریختند. دخترک کوچک عروسکش را دوست داشت، دلش می‌خواست خودش مامان عروسکش باشد. دستش را روی موهای مشکی دخترک گریان کشید و عروسک کچلِ چاق را کنار دخترک گذاشت و گفت: «برای تو »
17 سال بعد ...
دخترک مو مشکی به دخترک کوچک پیام داد: «آقای ایکس چند ماهی است زن و بچه‌اش را رها کرده و رفته. نزدیک ع
دخترکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت : یکی از سیب هاتو به من میدی ؟ 
دخترک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید !سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش نا امید شدهاما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت : بیا مامان!این یکی شیرین تره!!!!!!
مادر خشکش زد ...چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود ...! 
هر قدر هم که با تجربه باشید ، قضاوت خود را به تاخیر بیاندازید و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .....
برنامه ماه گرفت
گوشیم را دادم دستش بهش گفتم ازم عکس بگیر حرف نزن و جلو هم نیا وقتی دارم سخنرانی میکنم، گفت کاش منم میتونستم سخنرانی کنم کنم گفتم بزرگ بشی میکنی
این عکس گرفتن و حرف نزدن و.... چندبار تکرار کردم ک حتما عمل کنه
رفتم برا سخنرانی ... تمام شد. برگشتیم خونه
خودش و باباش تعریف کردند ک دوتا دختر نشسته بودند پشت دخترک و داشتند حرف میزدند، دخترک برمیگرده بهشون میگه ببینید این مامان منه داره سخنرانی میکنه، وقتی داره سخنرانی میکنه حرف نزنید
دارم موهاشو میبندم میگه شبیه پسرا شدم میگم نه بعدم تو خب موهات کوتاهخودشو لووس میکنه میگه ماماااان اگر میخای من خوشحال بشم برو موهای بچه ی مائده رو بکن بیا بده به منمیپرسم بچش کیهمیخام ببینم درست میگه یا نهمیگه حلما دیگه همون ک موهاش اونجوریه (مدتهاست حرفی از ایشون زده نشده)
 
حرف داشتیم میزدیم ک مامانم گفت من دو تا بچه دارمدخترک با بغض رومیکنه ب من میگه : مامااان مامان جون میگه دوتا بچه دارهمن: خب چیشدهدخترک : مامان جون؛ تورو حساب نکردههههه
دو سال پیش، عید غدیر از درب یک مسجدی داشتیم می آمدیم بیرون، که مامانم با همکار قدیمیش روبرو شد. من و مامانم بودیم و اون خانوم و دخترش.
من زیرکانه رفتم جلو و گوش وایستادم.
مادرم شروع کرد احوال پرسی کردن، دخترک گفت رتبه کنکورش شده زیر دویست و می خواد بره دانشگاه فرهنگیان.
مامانم همونجا دعواش کرد، گفت برو حقوق بخون و بشو به خانوم وکیل خوب، حیف تو نیست با این رتبه می خوای معلم بشی؟
من همون جا تو دلم مامانم رو دعوا کردم، گفتم اجازه بده دخترک کارشو ب
عروسک دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟مهمان با مهربانی جواب داد:بله.دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از انها خیلی بانمک بودن دربین انها...یک عروسک باربی هم بود.مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید.دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم.نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.مهمان با کنجکاوی،پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!دخترک جواب د
دخترک در بهترین دانشگاه کشور پزشکی میخونه...جایی که خیلیا آرزوش رو دارن و منم یک زمانی داشتم...عکسی گذاشته بود از دست بیماری که بخیه اش زده و نوشته بود با این دستها میتونستم نقاشی بکشم اما دست هام رو هدر دادم...
دخترک به زودی فارغ التحصیل میشه و غریبه و آشنا بهش غبطه میخورن اما معتقده دست هاش رو هدر داده...چه توصیف قشنگی کرده...تمام این مدت به حرفش فکر میکردم...
 
مواظب باشید دست هاتون رو هدر ندید...
برای آن که بتوان کمی ، حتی شده کمی زندگی کرد ، باید دو بار متولد شویم !ابتدا تولد جسممان است و سپس تولد روحمان.هر دو تولد مانند کنده‌شدن می‌مانند ؛تولد اول بدن را به این دنیا می‌کشاند و تولد دوم ، روح را به آسمان پرواز می‌دهد ...تولد دوم من زمانی بود که تو را ملاقات کردم ! کریستین بوبن فراتر از بودن.#دلتنگی#دستم_را_رها_نکن#لبیک_یا_حسین#لبیک_یا_اباالفضل#حب_الحسین_یجمعناعشق یعنی به تو رسیدن...یعنی نفس کشیدن، تو خاک سرزمینت...
دختربا ناز به خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
من خیلی وقته اینجا نیومده بودم الان آسمان وارد یازده ماه شده و دختر لوس فقط برای بغل بابا گریه میکنه و فقط باباشو صدا میزنه آدا و یا آداجا 
دخترک رسما بابایی شده چرا ؟ چون تو بغل می گیرش و باهاش راه میره و چراغ آیفن و هود رو براش روشن می کنه و در کابینت ها را براش باز می کنه و کلا نکن بهش کمتر میگه .
- مرخصی یک هفته مانده به عید تمام شد .
- کوچولو مهمان مامانم هست و راحته اینقدر که ظهرها موقع خداحافظی نه دل بردار ندار نه دل بگذار .
- دختر بزرگتر دیروز
من خیلی وقته اینجا نیومده بودم الان آسمان وارد یازده ماه شده و دختر لوس فقط برای بغل بابا گریه میکنه و فقط باباشو صدا میزنه آدا و یا آداجا 
دخترک رسما بابایی شده چرا ؟ چون تو بغل می گیرش و باهاش راه میره و چراغ آیفن و هود رو براش روشن می کنه و در کابینت ها را براش باز می کنه و کلا نکن بهش کمتر میگه .
- مرخصی یک هفته مانده به عید تمام شد .
- کوچولو مهمان مامانم هست و راحته اینقدر که ظهرها موقع خداحافظی نه دل بردار دارد نه دل بگذار .
- دختر بزرگتر دیروز
 که پاش شکسته بود و توی خونه مونده بود.از اینکه خونه نشین شده بود ونمی تونست راه بره کلافه شده بود .تصمیم گرفت به پارک بره تاحال وهواش عوض بشه .
 
وقتی روی نیمکت پارک نشست ،چشمش به دختری که د و پاش فلج بود وروی نیمکت روبرو نشسته بود افتاد .از مادرش که اونو به پارک برده بود خواست تا روی اون نیمکت کنار اون دختر بشینه.
 
وقتی نشست سلام کرد وسر صحبت رو با اون باز کرد.با حالتی اندهناک وگلایه مند گفت، خیلی سخته که دیگران راه می رن وما نمی تونیم. دختری که
دختربا ناز به خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نمایان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
در دلم انتظار گشایشی است
از جنس انتظاری که دخترک توی گور برای رسول آخرالزمان میکشید
دخترک نه نفسش گرمتر از خاک سرد است
و نه عقل انتظار دارد
فقط میخواهد زندگی کند
و عاشق شود
و زندگی کند
و عاشق باشد
در دلم انتظار گشایشی است
همینقدر معصوم 
همانقدر تاریک..
چشمان وق زده و مرغوارش را به دیوار دوخته بود...درحالی که با انگشتانش روی میز ضرب گرفته بود مدام تکرار میکرد :برای چی بود!؟همه ی این کارا واسه چی بود؟؟!...غروب آفتاب بود...دقیقا همان زمانی که تیغ تاریکی سر خورشید را از تنش جدا می کرد...ایستاد و صندلی را عقب کشید...داشت در نور خون آلود خورشید ذوب میشد...برق ساتن آبی رنگ و مشمئز کننده لباس آن زنک چشمش را سوراخ کرده بود...دیگر در اتاقش نبود...و چقدر از آبی متنفر بود...دخترک میرقصید و کف پاهایش از سیاهی ذاتش
دختربا نازبه خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
در میان نوشته هایم دخترکی پیداست، با انبوهی از درد و گلایه ها.
دخترکی که آنگونه هم که فکر میکند ،زندگی سخت نیست، فقط تحمل و صبر میخواهد،تلاش و جان کندن میخواهد رسیدن به هدف.
به خصوص هدفی که والا و بزرگ باشد.........
دلم برای دخترک میسوزد،دخترکی که هنوز اول راه است و از بدی ها و سختی های دنیا چیزی ندیده ،این گونه غمگین و ناامید است.وای به حال................
 
دخترک اومد از جوب بپره، خورد زمین
زدم بغل ببینم کمک نمی‌خواد که بلند شد و راه افتاد
یه وانت هم که این صحنه رو دید، زد بغل و پیاده شد
اما راننده‌ی سرویسش که خانوم هم بود از جاش تکون نخورد
بعد اینکه راه افتاد متوجه شدم ماشینه سرنشین داره
وگرنه یه چیزی بهش می‌گفتم که هم نونش بشه، هم آبش
بی‌انصاف سنگ‌دل!
خلاصه صبح اول صبحی یه ضد حال خوردم
حاج منصور راست می‌گفت:
تمام بچه‌ها حاضر بودن شهید بشن، اما یه دختربچه زمین نخوره
صلی‌الله علیک یا اباعبدا
سنگ ماه تولد و رنگ زنده آن بهترین راه برای ارتباط گرفتن با ماه ایست که در آن متولد شده اید.از همین رو سنگ های ماه تولد یکی از محبوب ترین هدیه ها برای خود و کسانی که دوستشان دارید محسوب می شوند.بازار خرید این نوع سنگ ها این روزها حسابی داغ است.در این مطلب قصد داریم شما را با انواع سنگ های ماه های مختلف سال آشنا سازیم.
سنگ تولد چیست؟
سنگ تولد سنگی است قیمتی یا نیمه قیمتی که با توجه به ویژگی های ماه تولد فرد مناسبترین رنگ و خواص را دارد.اگر عجله دار
دنبال عکسای اتلیه ای دخترک میگردم از یکسالگی به بعدشهرچی میگردم  تو پوشه ها نیستسرچ کلی میکنم .jpgعکس سالهای قبل از سال تقریبا 91 هست سفرها عیدها عروسی هاهمه عکسی هست غیر عکس دخترک خندم میگیره "عههه اینارم اورد خخخ"ازش میگذرم. دنبال عکسای دخترکمهارد رو سرچ میکنم. بازهم "عههه اینا" رو میارهعکس دخترک نیستلب تاب سرچ میکنم بازهم "عهههه اینا" رو میارهبازهم عکس دخترک نیست و پیدا نشدوسوسه میشم شانسی چندتایی از "اینا" رو باز میکنمیه حس عجیبیه نمیتونم
دیروز نوشت :
نمیدونم اصلا ارزش داره یا نه
وقتی ب این فکر میکنم به در فلاکس به سوئیچی ک گم کردم ب وقتی که گفتی " مریم خانم سوئیچی ک گم کردی پرسیدم گفتن صدهزارتومنه" به رفتارت حرفات
اره منم خوب نیستم رفتارم بده. ب این چیزا ک فکر میکنم میگم ارزش نداره
ولی وقتی فکر میکنم ک خب من چکار کردم برا بهتر شدن شرایط . فکر میکنم ب زن و شوهری . میگم ارزششو داره
خلاصه نمیدونم
ولی ب ی چیزی مطمئنم. اینکه واسه تو نمیکنم.
واسه خودم میکنم
واسه اینکه دلم ی خانواده شاد م
دختربا نازبه خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.
برگزاری جشن تولد یکی از آداب و رسوم قدیم ایرانیان بوده است . محل برگزاری تولد مهم نیست که در خانه باشد یا قصد برپایی تولدی مجلل را داشته باشید شما عزیزان با انتخاب یک خدمات مجالس مناسب می توانید جشن تولدی متفاوت را تجربه کنید .
همانطور که می دانید جشن تولد بزرگسالان با جشن تولد کودکان فرق دارد . امروزه بسیاری از افراد برگزاری مراسمات خود را به موسسات خدمات مجالس می سپارند . 
برگزاری جشن تولد برای بزرگسالان باید متناسب با سن و سال آن ها برگزار
دانلود آهنگ بهزاد پکس به نام دخترک گریه کن
Download Music From Behzad Pax - Dokhtarak Gerye Kon
 
دانلود آهنگ بهزاد پکس به نام دخترک گریه کن
دانلود آهنگ بهزاد پکس به نام دخترک گریه کن با دو کیفیت 128 و 320
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ادامه مطلب
تولد!!!
نمی تونستم تا مدت ها این اتفاق رو درک کنم!!
اما اتفاقه قشنگیه، خییییلی، توی این اتفاق، عاشق خدا میشی
تولد یه انسان، خیییلی قشنگه .. 
وقتی قدر این تولد رو بدونی، توی دنیا فقط عاشق خدا میشی ..
 
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
 
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست
 
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
 
خدایا در خودم، هر روز تولدی و تولدی و تولدی از تو می خو
دخترکِ نوپا با پدرش آمده بودند پارک. بابای پُرحوصله‌اش، بی هیچ حرفی، پشتِ سَرِ «پنگوئن خانم» راه می‌رفت و هوایش را داشت. دخترک قدم که تند کرد، یکهو تِلِپ، خورد زمین! همان مدلی، چهار دست و پا که افتاده بود، مانده بود! بابا سریع آمد، بلندش کرد، تابی بهش داد و آرام گذاشتش زمین، روی پاهایش. کوچولو، تعادلش را که به دست آورد، لبخندی زد و راه افتاد! همین قضیه سه-چهار بار دیگر هم تکرار شد، که یک باره دخترک خودش را پرت کرد روی زمین!! بابا که فهمیده بود
«سکانس اول»یک روز دو رفیق دانشجو، توی سالن دانشگاه نشسته بودند که دختری از کنارشان گذشت. پسرک اولی رو به رفیقش کرد و گفت مدتی است که دل به آن دخترک چادرپوش بسته است. پسرک دومی سرش را برگرداند و دخترک را سر تا به پا پایید و چیز زیادی نگفت. انگار آدم دیگری شده بود. انگار آفتاب ته دلش خاموش می‌شد و شیطان تنش را پر می‌کرد. دیگر صدای رفیقش را نمی‌شنید. چیزی در تمام ذهنش تکرار می‌شد: « عشق اگر عشق است، چرا برای من نباشد؟». پسرک برخواست و از رفیقش دور
《تولد هر کس که بود مبارک》قربونش برم...شفیعه نقاشی کرده و زیرش اینو نوشته و چسبونده به دیوار!!معمولا تو تولدا نقاشی میکشه و زیرش مینویسه مثلا: تولد پدر مبارک، تولد مادر مبارک، و به دیوار میزنه.بابا! میدانیم تولدته یه کم صبر... کم حواس شدیم نه دیگه اینقدر خخخخ 
رمان : توله گرگژانر : تخیلی، تراژدی، عاشقانهنویسنده : *SHAKIBAgh*لحن : ادبیاز زبان: سوم شخص و اول شخصخلاصه :باید گشت به دنبال کسی که، بتواند عمرش را جاودانه سازد...تا دخترک بتواند با عشق او، با گرگینه‌های هم‌خونش مبارزه کند!باید گشت...دنبال مردی خون‌خوار... خون‌آشامی که با او یکی شود.هرچند که دشمن‌اند!رازی سر به مُهر که زندگی دخترک را احاطه کرده!آیا می‌توان چشم به روی تمام دشمنی‌ها بست و عاشق شد؟با ما همراه باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
 تولد چیست؟ تولد زندگی دوباره است.
 امروز تولد بهترین کس زندگیمه ،امروز تولد همسرمه ،امسال تولد همسرم با تولد امام جوادالائمه علیه السلام یکی شده بود، و مااز این اتفاق هر دومون خیلی خوشحال شدیم .
انشالله که همسر خوبم همیشه در همه مراحل زندگیشون موفق و موید باشند و انشاالله جز یارانه خاصه امام زمان باشند .
براشون آرزوی عاقبت به خیری وشهادت میکنم .
انشاالله که سایشون همیشه بالای سر من و بچه هام باشه انشالله ۱۲۰ ساله بشین همسر عزیزم.
 
مردی که همسرش را از دست داده بود، دختر سه ساله اش را بسیار دوست میداشت. دخترک به بیماری سختی مبتلا شد، پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی‌اش را دوباره به دست آورد هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد. پدر در خانه‌اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی‌کرد و سرکار نمیرفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند.شبی پدر رویای عجیبی دید. دید که در بهشت است و صف منظمی از
دخترکِ نوپا با پدرش آمده بودند پارک. بابای پُرحوصله‌اش، بی هیچ حرفی، پشتِ سَرِ «پنگوئن خانم» راه می‌رفت و هوایش را داشت. دخترک قدم که تند کرد، یکهو تِلِپ، خورد زمین! همان مدلی، چهار دست و پا که افتاده بود، مانده بود! بابا سریع آمد، بلندش کرد، تابی بهش داد و آرام گذاشتش زمین، روی پاهایش. کوچولو، تعادلش را که به دست آورد، لبخندی زد و راه افتاد! همین قضیه سه-چهار بار دیگر هم تکرار شد، که یک باره دخترک خودش را پرت کرد روی زمین!! بابا که فهمیده بود
می‌دونی جانِ مادر :* من همیشه روز تولدم رو دوست داشتم، از وقتی که یادم میاد و حتما اون قبل‌ترها که یادم نمیاد... این که روز تولد یک نفر دیگه رو هم اندازه خودم دوست داشته باشم از محالات است، مگر این که برایم تولد دوباره باشه...
تولد دو سالگی‌ات مبارک، جگرگوشه :* 
بالاخره دخترک اینترن ارتوپدی شد و شبها دلم میخواد گوش باشم و چشم باشم و هوش و حواس،او از اُرتوپدی حرف بزنه و من بشنوم...
 
*کاش فاصله ی ما تا رویاهامون کوتاهتر بود...قلبم صبور نیست...
 
*آزمون اطفال دادم و توی یک جامعه ی آماری حدودا 300نفره،اولی را نفر هفدهم و دومی را چهل و دوم شدم...غُر میزدم از اینکه میتونستم بهتر بشم...دخترک رزیدنت رادیولوژی گفت درصدهات شبیه درصدهای اون موقع های من هستن....هاج و واج نگاهش کردم...یعنی چی میشه پایان این داستان?
 
*برای
چند روز پیش توی مترو نشسته بودم. این مکالمه را بین دخترک فال‌فروش و یک مسافر شنیدم:
- عمو! ببین من چی‌ میگم...
- من فال نمیخام...
- حالا ببین. با اون من مسابقه دارم. هر کی زودتر به یه فروشی برسه، باید ده تومن از اون یکی جایزه بگیره. من یه دونه دیگه باید بفروشم، وگرنه مجبورم ده تومن بهش بدم.
برگشتم و دخترک را نگاه کردم. پسرکی هم که داشت فال‌ و آدامس می‌فروخت، به نظر برادرش می‌رسید. 
با خودم فکر کردم چه ایده جالبی،
گاهی با رفقای همفکر و هم‌ایده و هم‌
این روزها تزیین کیک تولد اهمیت زیادی پیدا کرده است. اغلب مهمانی‌های تولد، تم‌های مختلفی دارند و تزیین کیک تولد معمولا منطبق با نوع تم جشن در نظر گرفته می‌شود. کوکی‌ها و کاپ کیک‌های طراحی شده بر اساس مدل کیک هم مهمانانِ تازه جشن‌های تولد هستند که به میزهای پذیرایی شما رنگ و بوی ویژه‌ای می‌دهند.
کیک‌های فوندانتی و خامه‌ای موجود در بازار بسیار زیبا و متنوع هستند. قنادی‌های خوب و حرفه‌ای مثل قنادی ناتلی، هر مدل کیکی که در ذهن دارید ر
دانلود آهنگ به مناسبت جشن تولد
دانلود اهنگ شاد تولد برای رقص
اهنگ جشن تولد فاطمه
اهنگ جشن تولدم شده دوباره

دانلود آهنگ عزیز من گل من تولدت مبارک با کیفیت
آهنگ تولد مذهبی
آهنگ تولدت مبارک بزرگسال
دانلود اهنگ تولد برای خواهر شاد
سلام
یه تولد دیگه در راهه...
و من باز عازم مهمانی تولد هستم...
اینبار هم یه تجربه ی جدید در راهه...
همسفری با خانواده و در نقش خاله...
و بعد زیارتِ تولد، ایرانگردی تابستانه.
هیجان زده ام مثل همیشه....
الهی شکر
دارم میام پیشت امام رضا جانم
 
 
ی پسره خیلی خوشگل و خوش تیپ تو شبکه پویا دیدهمیگه مامانم من دلم میخاد با این ازدواج کنم
 
تلوزیون داشت ی کارتون نشون میداد من فقط صداشو میشنیدمیهو ی صدای بامزه اومد برگشتم نگاه کردم ی مار خیلی بزرگ بود با تهجب گفتم عه این مارهگفت اره ینی تو نمیفهمی تو ک بزرگی تو ک درس میخ نی ینی نمیفهمی این ماره منم میفهمم تو ک بزرگتری از منخودتو بیارتوی من تو جونم پوستم نامدمدندتدکدکلیپ های رقص میذاشتیم با هم میرقصیدیم ب ی کلیپی رسیدیم زن و شوهر باهم میر
دخترک رویای پرواز داره
همش میگه میخام پرواز کنم برم تو آسمون بالا برم
دیروز اومده با صدای ناراحت و بغضی ک اجبارا میده تو صداش و قیافه ی ناراحت مظلوم میگه: دارم به علاقه مندی هام فکر میکنم
میگم علاقه مندی هات؟؟ یعنی چی
میگه: یعنی یاد اون روزی افتادم ک دستم در رفت و خیلی درد میگرفت؛ یاد اون روزی افتادم ک ساعت از بالای شومینه افتاد پایین خورد تو سرم
بعد همینجوری قیافه اش مظلومه
میگم آها اینا یعنی علاقه مندی هات میگه آره و منتظره بغلش کنم و ببوسمش
در این پست زیباترین کیک تولد که تاحالا ندیده اید را می توانید ببینید و برای عزیزانتان سفارش دهید در این مجموعه کیک های تولد به جرات می توانم بگویم منحصر ترین، زیباترین،قشنگ ترین،خاص ترین کیک های تولد که واقعا تا به حال تو عمرتون ندیدید رو اینجا میتونید ببینید.
ادامه مطلب
  
حیاط خیس شده بود و کفی. اب و کف ی کمی ریخت روی پله هاما تو سالن نشسته بودیم ک دخترک موقع پایین اومدن از پله پاهاش لیز خورد و 3  4 تا پله لیز خورد پایین. سریع بلند شد و گریه دوید بالاولی دلش طاقت نیاورد و دوست داشت پیش من باشه برا همین سریع برگشت پایینباباش دعواش کرد ک چرا افتاده زمینچند دقیقه ای گذشت و اروم شداول بهم گفت مامان من ی کمی اب رو تاید ریختم روی موکت ک موکت رو بشورم ک کمک شما بکنم و تاید توی پله ها نریختم اصلا من نمیدونم چجور اب و کف او
مردی که همسرش را از دست داده بود، دختر سه ساله اش را بسیار دوست میداشت . دخترک به بیماری سختی مبتلا شد ، پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی‌اش را دوباره به دست آورد هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد. پدر در خانه‌اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی‌کرد و سرکار نمیرفj.
برای مشاهده و خواندن ادامه این داستان لطفا کلیک کنید:
 
کلیک کنید
 برای تزیین تم تولد کودک می توانید خوراکی های مختلف مثل میوه ها، تنقلات و کیک و شیرینی را با توجه به مدل تم تولد تزیین کنید. این کار علاوه بر زیبایی جشن باعث تحریک اشتهای بچه ها می شود.
در اینجا روش تزیین میوه و تنقلات برای تم های تولد مختلف یاد داده شده است.
ادامه مطلب
تبریک تولد خاص برای دوست صمیمی از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
اس ام اس و جملات تولدت مبارک دوست عزیزم
نامه تبریک تولد جملات زیبای تبریک تولد به دوست خواهر و ام عشقم همسر و مرد زمان تولد برای هر کسی دارای اهمیت خاصی است و این تاریخچه نه فقط برای وجود مرتبط فرد دوست برای تولدتان را صمیمانه تبریک بیان و از الله بخشنده برایتان شادی سلامتی. اقسام نامه خوش برای دوست خالص و جملات احساسی و رمانتیک برای دوست و رفیق اما شادی
  دریای بزرگ خواب وحشتناکی دید و با عصبانیت از خواب پرید آن روز زیاد سرحال نبود و مدام با موج‌هایش به  کشتی‌ها می‌کوبید . دلش می‌خواست فریاد بلندی سر بدهد پس دهانش را باز کرد تا فریاد بکشد که ناگهان یک کشتی که همان موقع از جلوی دهان دریا می‌گذشت افتاد در شکم دریا و کشتی های دیگر هم ترسیدند و به سرعت ازمسیر دهانه دریا دور شدند و به ساحل رفتند در ساحل دختر کوچولو منتظر پدرش بود وقتی همه کشتی‌ها برگشتند و پدرش نیامد خبر غرق شدن کشتی که پدرش م
مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز ودیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت ، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسی
راهنمای انتخاب تم تولد در کرمان
 
 
 
راهنمای انتخاب تم تولد و تاثیرگذاری آن در جشن های مامدت ها است که از شکل سنتی برگزاری مراسم جشن تولدها فاصله گرفته ایم و دوران جدیدی در برپایی جشن تولد کودک، نوجوان و بزرگسال آغاز شده است. با ظهور عصر جدید برگزاری مراسم تولد، عناصر تازه ای نیز به این جشن ها راه یافتند. به واقع پربیراه نیست که بگوییم؛ همین عناصر رنگ و بوی تولدهای ما را تغییر داده و به آن ها رنگ و لعاب دیگری بخشیدند. تم تولد یکی از همین فاکتو
کسی را نمی‌توانید پیدا کنید که از هدیه گرفتن خوشحال نشود! هدیه گرفتن در هر مناسبتی، چه تولد باشد و چه سالگرد ازدواج، همیشه باعث خوشحالی افراد خواهد شد. تاریخ تولد برای هر فرد یک مناسبت و روز خاص و ویژه است و طبیعتا دوست دارد اطرافیان و دوستان نزدیکش نیز به چنین روز مهمی، نگاهی ویژه داشته باشند. در این مقاله سعی می‌کنیم پیشنهادات جذابی را برای خرید بهترین کادو تولد برای دختر به شما ارائه دهیم.
قطعا شما هم از آن دسته افرادی هستید که تولد دوستا
دخترک اومد از جوب بپره، خورد زمین
زدم بغل ببینم کمک نمی‌خواد که بلند شد و راه افتاد
یه وانت هم که این صحنه رو دید، زد بغل و پیاده شد
اما راننده‌ی سرویسش که خانوم هم بود از جاش تکون نخورد
بعد اینکه راه افتاد متوجه شدم ماشینه سرنشین داره
وگرنه یه چیزی بهش می‌گفتم که هم نونش بشه، هم آبش
بی‌انصاف سنگ‌دل!
خلاصه صبح اول صبحی یه ضد حال خوردم
حاج منصور راست می‌گفت:
«تمام بچه‌ها حاضر بودن شهید بشن، اما یه دختربچه زمین نخوره»
صلی‌الله علیک یا اباعب
به نظر بسیاری از افراد دنیا پاییز زیباترین فصل سال است؛ فصلی که شاعران و هنرمندان عاشق آن هستند. اگر در انتخاب یک تم مناسب برای تولد فرزندتان و یا اعضای خانواه خود که متولد پاییز هستند، تردید دارید؛ بهتر است که این شک را کنار گذاشته و تم تولد پاییز را برای او انتخاب کنید. تمی که برای همه مناسب بوده و می‌تواند یک جشن خاطره انگیز فرآهم کند. با خرید این تم می‌توانید خانه و محل تولد خود را به زیبایی تزیین کرده و از مهمانان خود پذیرایی کنید. بیایی
تزیین شگفت‌انگیز و غافلگیر‌کننده جشن تولد کودک با بادکنک.
مطمئناً اولین چیزهایی که برای برگزاری یک جشن تولد به ذهن شما می‌رسد نوشیدنی، غذا، کیک تولد و دسرهای خوشمزه است. هیچکس منکر مهم بودن این موارد نیست. ولی اگر دکوراسیون خانه شما حال و هوای جشن را نداشته‌باشد، تمام زحمات شما برای تدارک جشن بی‌فایده خواهد بود.
اما آیا با نحوه تزیین جشن تولد آشنا هستید؟
ادامه مطلب
تولدت مبارک سولین بانو
الهی موفق ترین باشی و همیشه دلت شاد باشه:) بسی کنار مامان اینا بهت خوش بگذره:)
خوشبخت ترین بشی جانم:)
بیا شمع هارو فوت کن ، تا صدسال زنده باشی:)
دخترمون چون بنفش دوست دارن کیکمونم این رنگیه:)من نمیدونم چرا تو بنفش دوست داری شومارِ دومِ من؟!
تولد بازیه ، فرداهم تولد داریم ؛) دست و جیغ هوراا

#ارسالی_از_همراهان
امروزوقتی واردکلاس شدم دیدم شاگردانم یه کیک روی میزم گذاشتند ...
اولش فکرکردم اشتباهی فکرکردند امروز تولدمه!
اما...
دخترش هم دیروزبراش تولد گرفته بود...
خوش بحالت آقامهدی...
☡ دی ماه ۹۷
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
یکی از دوستام همیشه این تاریخ تولدا رو اشتباه میکنه
دیروز کلی پیام تبریک تولد فرستاد
منم دیدم اینبار راست گفته اذیتش کردم گفتم: باز تو اشتباه کردی امروز تولد ... است تولد من هشت روز دیگست
اونم برگشت گفت: اسکولم کردین؟ قبل تو به اون فرستادم اونم گفت تولد توئه که بالاخره تولد کدومتونه؟؟
من :/
اون ://
 
من که میدونستم ایشون همیشه تاریخا رو اشتباه میکنه
حلقه سفارش داده!!!!
میفهمین چی میگم?حلقهههه!!!
به دخترک گفته خودم از این یکی خوشم میاد ولی کسی که میخواد اینو دستش کنه جراحه و باید مدام از دستش در بیاره واسه عمل ممکنه اذیت بشه بخاطر همین اون رینگ ساده منطقی تره حالا بنظر تو که خودت دختری کدوم بهتره?
دخترک از همه جا بی خبر بهم میگفت سهیل هم پرید و دختره جراحه و فلان و گفته کریسمس امسال هم میام ایران و حتما دختره هم با خودش میاره!!....من?نشستم فقط تو سر خودم میزنم...
بهش پیام دادم که هروقت تونستی زنگ
 
همه ما مکررا انواع و اقسام تقسیم بندی‌های افراد بر اساس ماه تولدشان را دیده‌ایم. ویژگی‌های ماه تولد، سنگ‌های ماه تولد، ذکرهای ماه تولد و غیره.
مثلا بارها با انواع این جملات مواجه شده‌ایم که "ببخشید که حرفم را رک میزنم، ما فروردینی ها نمیتونیم نگیم" یا "غرور یه مرداد ماهی یعنی همه زندگیش" و غیره.
 
سوال من از دوستانی که با تاثیر ماه تولد بر روحیات و زندگی افراد موافقند این است که:
مبنای تاثیر ماه تولد بر خلقیات و زندگی افراد چیست؟ چه دلیلی
The
little girl doll told the guest, "Do you want to see your bride?" The
guest replied kindly, "Yes. Lady ran and brought all his dolls, some of
them very cute among them ..."There
was a Barbie doll. She asked the girl what they loved most of all ...
and thought to herself: Barbie, sure. But she was very surprised when
she saw. Grabbing a piece of doll that was a hand. He
said: "I love it most of all." Curiously, he asked: "It's not too
beautiful!" The little girl replied: "If I do not like her, I do not
have any other icons to play with her and love her, Breaking down ...
تم تولد مشکی طلایی از ایده های جذاب و شیک برای جشن تولد می باشد که در این مطلب سعی کرده ایم تصاویری جدید و زیبا از این نوع تزئینات را در اختیار شما عزیزان قرار دهیم، برای مشاهده آنها در ادامه همراه ما شوید.
به گزارش شبکه خبری تهران نیوز، تم تولد مشکی طلایی یکی از گزینه های مناسب برای جشن تولد بزرگسالان و نیز نوجوانان می باشد که طرفداران خاص خود را دارد و می تواند دیزاین شیک و متفاوتی را ایجاد نماید، از این رو در این مطلب می توانید تصاویری گلچ
دانلود آهنگ جدید پوریا سنوبر به نام تولد
متن آهنگ جدید تولد - پوریا سنوبر
Скачать новую песнюPoriya Senobar Tavalod
Текст песни Tavalod Poriya Senobar
یه شاخه گل کنارم با تو چه حالی دارمКак насчет цветочного бутона рядом с тобой
امشب تولد توه من هیچیزی کم ندارمСегодня у тебя день рождения, у меня ничего нет
یه شمع عاشقونه از صبح تا شب میمونه

ادامه مطلب
لوازم تولد ظروف یکبارمصرف 
عرضه کننده:
تم تولد  /  بادکنک با طرح های مختلف  / لوازم آتش بازی 
سفره های مجلسی و معمولی با بهترین کیفیت کمترین قیمت 
ظرف یکبار مصرف با سایز رنگ های مختلف کیفیت بالا 
نایلون در سایز های مختلف وکیفیت باور نکردنی 
آدرس صالح شهر روبه روی تاسیسات آب            
شماره تماس:     09167563786
                   

                                                                       
باشگاه خبرنگاران جوان: روز گذشته فیلمی از جشن تولد «رومئو بکهام» پسر ۱۷ ساله دیوید بکهام فوتبالیست مشهور انگلیسی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که توجه همگان را به خود جلب کرد. کاربران فضای مجازی که با دیدن این مراسم ساده حسابی شوکه شده بودند، آن را مورد نقد قرار داده و با تولد‌های لاکچری این روز‌ها مقایسه کردند.
در این فیلم بکهام درحالی که پسر خود را در آغوش گرفته است، کیک تولد ساده او که از کنار هم قرار گرفتن چند دونات در یک ظرف بود، در مقا
سلام
امروز 11 اردیبهشت است و 6 روز دیگر سالروز ولادت طاهاست .
5 روز دیگه ماه مبارک رمضان آغاز می شه. یعنی تولد طاها دوم ماه رمضان است.
تصمیم گرفتیم ان شاءالله جشن تولد طاها و دعوتی افطاری ماه رمضانمان را همزمان برگزار نماییم. خانمم دوست داره کیک تولد را در خانه درست کند.
برای تزیین اتاق هم هنوز تصمیم قطعی نگرفتیم ولی بدون تزیین که نمی شه.
کادوهای تولد از طرف مامان و بابا هم خریداری کردیم اما الان نمیگم.
شنبه و یکشنبه که 14 و 15 ام است جلسه ای با مدیر
باید بگم
از سخت ترین روزهای زندگی
اوقاتیه که همسر فشار کاریش زیاده
و همه زندگی مون میریزه به هم!
از افت شدید روابط عاطفی گرفته تااا خستگی های جسمی و عصبی شدن ها و ..
بخصوص از بعد تولد دخترک..
اینجور وقت ها خیلی احساس تنهایی میکنم..
و همه ی این احساسات منفی فقط برای منه.. 
دو روزه دارم فکرمیکنم این مدت همممش به همسرجان گیر دادم..چقدر سر چیزای الکی با هم بحث کردیم.. موضوعات پیش پاافتاده ای که تفاهم نداشتن توشون هیچ اهمیتی نداره.. اون ها برام پررنگ شد
پولیش و واکس 3 اکستریم هایبریدنت سوناکس : 

پودر اکسید آلومینیومی بسیار ریز باعث رفع نور Verkratzungen ، لایه های خشک شده و صاف شدن رنگ می شود.
براق عمیق و براق ، ترمیم و ترمیم شدید رنگ کارایی دارد.
مناسب برای بدنه
براق کننده، محافظت کننده، پولیش کاری،تشکیل لایه‌ای با دوام بر روی رنگ خودرو

شناسه محصول : 202200
 
« خانوم بودن » خوب است اما گاهی « دخترک » درونت را زنده کن .گاهی اوقات بلند بلند بخند .اصلا دوچرخه سواری کن .چه عیبی دارد ؛ اگر دلت خواست لی لی بازی کنی ، آواز بخوانی .عروسکت را بغل کن موهایش را بباف .این قدر ما را در بند و زنجیر سن و سال مان نکنید .هر گاه دلمان صورتی خواست چه عیبی دارد در هر سنی صورتی بپوشیم ؟
مردم عزیز من ، می شود لطفا کمی کمتر قضاوت کنید ؟این دل خوشی ها خیلی ساده اند .با قضاوت های مان ، ساده ترین دل خوشی ها را از هم دریغ نکنیم .ما
جمعه شب مورخ 11 بهمن ماه 1398 خونه باجناقم ( حسین آقا ) دعوت بودیم . باجناقم یک دعوتی همینجوری واسه دورهم بودن گرفته بود و خواهر و برادرهای خانمم به همراه مامان بابای خانمم دعوت بودن . همه باهم کوچیک و بزرگ 33 نفر بودیم . خانمم مثل دو شب دیگه یعنی 13 بهمن ماه تولد 26 سالگی اش بود . شب قبل از دعوتی به من گفت بریم کیک تولد سفارش بدیم که فردا شب همه دور هم هستیم تولد بگیرم و کیک بخوریم .اول که غُرغُر کردم و بعد کم کم راضی شدم و کیک سفارش دادیم . 
یک کیک خوشکل ب
جشن تولد 35 سالگی ام هر چند با تشریفات برگزار کردم اما به دلم نچسبید چون فقط من و همسرم در خانه حضور داشتیم . تا سال قبل که در خانه بابام بودم و در عقد بودیم وقتی زمان تولد می رسید مادرم بهم یه هدیه ناقابل می داد به قول خودش و میگفت کم ما کرم شما و روبوسی میکردم با مادرم و بهم تبریک میگفت . هدیه مادرم چی بود ؟ یک پاکت پول که معمولا مبلغ 50 یا 100 هزار تومان پول داخلش میگذاشت و میداد . هنوز پاکت ها و نامه هایی که برای تولدم نوشته رو به یادگار نگه داشتم .
هیچ پدر و مادری نیست که عاشق دنیای زیبا و فانتزی دختر بچه‌اش نباشد. دختر بچه‌ها دنیای زیبائی برای خود خلق می‌کنند. از میهمان‌های خیالی و با نمک در عروسک بازی های‌شان تا مراقبت از عروسک‌های زیبای کاراکتر کارتونی مورد نظرش همچون یک کودک! دنیای کارتونی دختر بچه‌ها هم همچون پسر بچه‌ها بسیار متنوع است.
این موضوع به ما در هنگام برگزاری جشن تولد آنها بسیار کمک می‌کند. اگر قصد برگزاری یک تولد به یادماندنی برای فرزند دلبند خود را دارید؛ می‌تو
دبیرستانی بودم، یه همکلاسی داشتم با خدا قهر بود. میگفت: <<شبی که پدرم از دنیا رفت تا صبح بیشتر از صد و بیست بار آیت الکرسی خوندم. شنیده بودم با دوازده بار خوندنش خدا هر حاجتی رو برآورده میکنه. صبح ولی پدرم هنوز مرده بود. >>
 با اینکه سعی میکردم غمش رو درک کنم، پیش خودم میگفتم: عجب دخترک احمقی! خب اون آدم مرده بوده. خدا چرا باید زنده ش میکرد؟ خدا چرا باید خودش رو به یه دختر بچه اثبات کنه؟
حدود بیست و شش سالگی اتفاقی برام افتاد که می تونست بهتر
نوشته شده 21 دیشب:
به طور بدی کمرم درد میکنه. یجوری انگار از تو درد میکنه
مثل ی زن بارداری ک کار انجام داده باشه
دخترک مریض شد
چرا داره تند تند مریض میشه. اوردمش دکتر. گفت سرم بدم بزنه که شب خیالت راحت باشه تب نکنه
اومدیم و حرف زدم با دخترک و با کلی گریه های مظلومانه رفتیم یه کلینیک و سرم زد
فقط نگرانه
همش میپرسه دستم خوب میشه؟ میتونم باهاش کار کنم؟ میتونم لیوان آب بلند کنم؟
میترسه دستش دیگع کار نکنه
امشبم مثل دیشب افطار کردنمون موکول میشه ب یک س
از قطع‌نامه‌ها دو سال بزرگتر بود
از غزه
دو روز کوچکتر
تازه حرف آمده بود
اما هنوز نام خود را نمی‌گفت
با آن که بابا را می‌گفت
شمع را می‌گفت
و غزه را...
دیشب شب تولد او بود
که برق نبود...
دوباره فشفشه‌ای روشن شد
با فسفر سفید
پدر فریاد زد: به خاطر خدا نزنید...
مادر می‌خواست فوت کند
که کیک خنده‌اش خونین شد!
تنها در چشمهای دخترک
دو شمع کوچک می‌سوخت
 
(علیرضا قزوه)
شهریورماه 1394 من و همسرم عقد کردیم . بعد از گذشت 5 ماه در بهمن ماه 1394 موقع تولد همسرم رسیده بود . یه جش تولد برای همسرم در خانه پدرش گرفتم و شام ( چلومرغ ) دادم . مهمونای تولد همسرم ، داداش ها و آبجی های دو طرف به همراه پدر و مادرهامون بودند . کادوی من برای همسرم یه گوشی موبایل سامسونگ مدل G5 بود که 530 هزار تومان خریدم .
 
***
 
 
دانلود آهنگ جدید حمید علیپور تولد
Download New Music Hamid Alipour Tavalod
دانلود اهنگ تولد از حمید علیپور با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
برای دانلود آهنگ یه ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن آهنگ حمید علیپور تولد
آره دستات تو دستامه آره عشقت همیشه باهامه شب خونه چراغونه حظورت چه آرومه
دلم رو به تو میسپارم تویی که همه دنیامی میخوام برای تو امشب بشه یک شب رویایی
آره تولد عزیز خونس همه با هم بهش بگین مبارک ، بگید که روز زندگیت رسیده بگید که روز زندگیت مب
هوالرئوف الرحیم
بعد از تولد نگذاشتیم مامان جون برن خونه شون.
امروز عصر فامیل چندتایی برای دیدنم قرار گذاشتن و ما بعد از رفتن به دکتر و خاطر جمعی از سلامت دخترک (که باید یه اسمی برای اینجا براش پیدا کنم ) از لحاظ زردی و بقیه ی لحاظ، پذیراشون بودیم.
یهو. حال مامانجون عوض شد.
لرز کردن. سفید شدن. و ... فشارشون 20. 
اورژانس و فقط خداروشکر می کردیم همه بودن. وگرنه با آبقند کاروخراب می کردیم.
رفتن بیمارستان و تا این لحظه از شب که برنامه شون مشخص نشده. ساعت 2
با لباس فرم مدرسه کنار پدرش وارد دفتر شد. فکر کردم پدرش کار حقوقی دارد و دخترک بعد از مدرسه همراه پدرش آمده است. نزدیک باجه شدند؛ درخواست صدور گواهی رشد داشتند، فقط ۱۲ سالش بود، کفش اسپرت صورتی، مانتو و شلوار مدرسه، چشم های کودکانه... باورم نمی شد... داشت ازدواج میکرد! به سن قانونی نرسیده بود، میخواست از دادگاه حکم رشد بگیرد. دلم سوخت، برای دخترانگی هایی که به زودی تبدیل به زنانگی می شد، برای بچگی های نکرده، برای خانواده ای که قرار بود در قرن ۲۱
دخترک یه گوشه کز کره بود و تو عالم خودش سیر میکرد
جلو رفتم و علت پرسیدم
گفت میخوایم از اینجا بریم... مجبوریم بریم... محل کار بابام عوض شده! مامانم ولی همه ش گریه میکنه مامان بزرگم میگه دخترم! قسمت آباده دیگه، چاره ای نیست باید رفت!
حاج اقا! قسمت آباد جای خیلی بدیه؟!
گفتم اوووه خبر ندارین مگه؟! برو مامان و مامان بزرگتم بگو قسمت آباد اسم قبلی اونجا بوده! اون وقت آره ظاهرا جای خیلی خوبی نبوده الان ولی اسمش شده حکمت آباد!!
از وقتی اسمشو عوض کردند خیلی ج
فردا اخرین روز ۲۲ سالگی عزیزمه.میخام همه اشو برا خودم waste کنم:)هیچ کدوم از تولدامو دوس نداشتم از ۱۸ سالگی به بعد،تولد ۱۸سالگیم دوستامو دعوت کردم خونمون ولی بزرگترین اشتباهم بود!حالم ازشون بهم میخوره،۱۹سالگی یادم نیس چی بود،۲۰سالگی(از نظر من مهم ترین تولد دو دهه زندگی) هیچکی تولد یادش نبود حتی خانواده م سه روز بعدش گفتن عههه تولدت بود،۲۱ سالگی هم شب مامانم گفت تولدت مبارک،پارسال هم پدرم کادوی تولد هارد برام گرفت چیزی ک نیاز همه خانواده بود
یک روز گرم بهاری بود، در دل تاریکی غم‌بار سر ظهر. از آن غم‌هایی که آدم گمان می‌کند از آسمان، به شکل موجودی دو سر و سه دست نازل شده‌‌، تا گلویت را بفشارند. نشسته بودیم روی صندلی‌های لهستانی روبروی قهوه‌خانه کوچکی که با بدسلیقگی تمام تزئین شده بود. در واقع داخل قهوه‌خانه آن‌قدر زمخت و زشت بود که به خودمان زحمت داخل شدن هم نداده بودیم. همان زمان که بیرون قهوه‌خانه را برای نشستن انتخاب می‌کردیم، با خودم گفته بودم: این اولین بار در تمام سال
خانمی که پشت فرمان نشسته بود خودش را مشغول مرتب کردنِ کیفش کرده بود. دخترک با انگشتِ اشاره اش به شیشه ی ماشین چند ضربه ی آرام زد. خانم خودش را به نشنیدن زد و به زیر و رو کردن وسایل داخل کیفش ادامه داد.
دخترک همانجا ایستاد و به چراغ راهنمای چهار راه نگاهی انداخت که روی ثانیه ی پنجاه و نه بود و داشت پائین تر می آمد.
می خواست ضربه ی دیگری به شیشه بزند که خانم سرش را بالا آورد و شیشه ی ماشین را کمی پائین داد.
- گل نمی خرید؟
- نه
- چرا؟ ببینید چه گل های قشن
صدای موسیقی را بلند کرد. سعی میکرد از افکارش فرار کند. ترسیده بود. با موسیقی زمزمه کرد تا از هرگونه فکری که به مغزش هجوم می آورد جلوگیری کند. بی فایده بود. دائم از خودش میپرسید اگر همه چیز تمام شود و مجبور شود بارو بندیلش را جمع کند و از این دیار برود، چه اتفاقی می افتد؟ کسی منتظرش خواهد بود؟ شاید زنی با ردای یاسی بلند و گل آفتاب گردان در دست به استقبالش می آمد. به خانه ای می رفتند و از دخترک محافظت میکرد. اینگونه دیگر دردی احساس نمیکرد. شاید هم ه
یک روز گرم بهاری بود، در دل تاریکی غم‌بار سر ظهر. از آن غم‌هایی که آدم گمان می‌کند از آسمان، به شکل موجودی دو سر و سه دست نازل شده‌‌، تا گلویت را بفشارند. نشسته بودیم روی صندلی‌های لهستانی روبروی قهوه‌خانه کوچکی که با بدسلیقگی تمام تزئین شده بود. در واقع داخل قهوه‌خانه آن‌قدر زمخت و زشت بود که به خودمان زحمت داخل شدن هم نداده بودیم. همان زمان که بیرون قهوه‌خانه را برای نشستن انتخاب می‌کردیم، با خودم گفته بودم: این اولین بار در تمام سال
دانلود جدید ترین و بهترین عکس نوشته های باحال و زیبا از عکس حرم مطهر امام رضا و عکس پروفایل روز تولد امام رضا (ع)
زیبا ترین و قشنگ ترین عکس پروفایل های جدید و با بهترین کیفیت از روز تولد امام رضا با کیفیت های عالی و خوب
جملات زیبا در مورد میلاد امام رضا (ع) و دانلود بهترین  و زیبا ترین و قشنگ ترین و عکس پروفایل های روز تولد امام رضا
عکس پروفایل روز تولد امام رضا با کیفیت های عالی و خوب و دانلود رایگان عکس نوشته های ولادت امام رضا با لینک مستقیم
زی
صبح که برف را دیدم هم خوشحال شدم و هم ناراحت.
 تولد بهار بود و از چندین روز پیش قرار بر این شده بود که مراسم تولد را در مهدکودک بگیریم. کیک پونی سفارش داده شده بود و مایحتاج پذیرایی از بچه ها ی مهد خریداری شده بود‌. همه ی مدارس تهران تعطیل شد. هر چند که امیرعباس تعطیلی بین امتحانی اش بود و فرقی به حالش نکرد.‌ من هم قرار بود بعد مراقبت مدرسه به قنادی بروم و کیک بهار را تحویل بگیرم و به مهد برسانم که برف همه چیز را به هم زد. نمیتوانستم مراسم تولد را
خرید تم تولد
یکی از اصلی ترین جشن هایی که هر فرد می تواند در زندگی خود داشته باشد.به همین دلیل برگزاری درست آن بسیار مهم می باشد.گروه مناسبتی با داشتن تونع بسیار در تم های تولد بهترین خاطره را برای شما عزیزان رقم می زند و در مدت 10 سال فعالیت توانسته مشتریان زیادی را به سمت خود جذب کند.برای خرید تم تولد می توانید از سایت اقدام کنید تا در کمترین زمان و با کمترین هزینه برای شما آماده شود.
 
مناسبتی
مناسبتی با داشتن تیمی حرفه ای و لوازم متنوع در ز

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها