نتایج جستجو برای عبارت :

رویای صادقه

رویای صادقه
رؤیای صادقه شهودى است که در حالت خواب صورت مى گیرد؛ رویاهای صادقانه مربوط به آینده بوده و پرده از روى اسرارى بر مى دارند که به حقیقت مى پیوندند. در قرآن به 
هفت مورد از این رؤیاهاى صادقه اشاره شده است، مانند: رویای صادقه پیامبر(ص) مبنی بر وارد شدن همراه با اصحابش برای ادای سنّت عمره که در فتح مکّه محقق شد، 
یا رویای صادقه حضرت یوسف(ع) درباره مورد سجده قرار گرفتن، یا خواب هم بندیان یوسف در زندان، و خوابی که عزیز مصر دید و حضرت یوسف(ع)
دقیقا چند سال پیش بود‌‌...
بهمن ماه...
تعداد خواب های واقعی یا به نگاه دین، رویاهای صادقانه، بیشتر شده بود...
با مرگ دوستم شروع شد و به...
یادم نیست به چی ختم شد.
اون زمان دانشجو بودم، حاج اقای دانشگاه میگفت احتمالا غلبه شیطانی هست که خواب های واقعی میبینی، خواب هایی که واقعا اذیتم میکرد...
گذشت و گذشت و گذشت تا با یه سری از ادعیه و این چیزها بهتر شدم، تا این چند روز...
انگار دوباره رویاهای صادقه برگشتند...
تعبیر خواب فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: zipتعداد صفحات: 2925حجم فایل: 2644قیمت: 12000 تومانبخشی از متن:تعبیر خواب به معنای کشف پیام و ترجمهٔ یک خواب است. تعبیر خواب را بازتاب واقعیات نیز خوانده‌اند و برخی معتقدند که بر اساس آن می‌توان آینده را پیش‌بینی کرد. تعبیر خواب به صورت‌های مختلف انجام می گیرد. از انواع آن قرآنی و روایی و روانشناسی است. به نظر بعضی‌ها اگر خواب، رویای صادقه باشد، تعبیرش خودش است و نیازی به تعبیر نیست. لکن رویای صادق
خواب دیدم کنار دریاییم و داریم قسمتی از مشکلات‌مون رو حل می‌کنیم. تو خواب باید می‌رفتی سفر، من هم مثل همیشه نگران همه چیز بودم... یهو دیدیم یه سیلِ بزرگ داره با سرعت زیاد به سمت‌مون میاد. نه راه فرار داشتیم و نه حتی زمانش رو، خواستیم به موازات دریا حرکت کنیم تا در امان بمونیم اما دریا هم طغیان کرده بود. بین سیل و سونامی گیر کردیم. ترسیدیم. فکر کردیم همه چی تمومه. از مردن ترسیدم.. محکم بغلم کردی و گفتی: "اگه گمت کنم چی؟!". حرفی نزدم و شروع کردم به خ
اولش خوشم نیومد راستش از کتابش. ه همش تکرار می‌کرد یه حرفایی رو. ولی ازونجایی که شروع کرد به بررسی انواع بیشعور‌ها موضوع جالب شد D: هرچند اروپا از دوران بیشعوری گذر کرده انگاری، ولی برا جامعه ما هنوز صادقه حرفاش متاسفانه. یکمم اعصاب خورد کنه چون آدم برا هر نمونه یه مثال میشناسه. 
جالبه برام که بعضیا نمیدونن این کتاب طنزه و خیلی جدی شروع میکنن به خوندنش D: 
شما خوندینش؟ 
لعت به این روانکاوا که بهم توجبه کردنو یاد دادن و باعث شدن حالم دم به دم خراب تر شه.
پروتکل بیت تورنت خیلی جالبه. تا وقتی یک PEER برای نود اصلی فایده داره ازش استفاده میکنه و وقتی بلااستفاده شد میره سراغ یه PEER دیگه. و این برای تمام نودها در کنار نود اصلی صادقه. یعنی اگه نود اصلی کارش با یه PEER تموم شد این به نفع هردوشونه. کاملا سودجویانه. خیلی جذابه.
یکی از عذاب های من تو دنیا اینه که بخوام با آقایون کار کنم
و جدیدا پی بردم بزرگترین عذاب میتونه این باشه که مسولیت یه گروهی و بهم بدن و زیر مجموعه هام همه اقا باشن و من کوچکترین فرد مجموعه باشم
و فردا یه جلسه توحیهی باید بذارم و اقایون و برای کاری توجیه کنم که خودم توجیه نیستم
کارهای فرهنگیمون همه ضربتی و جوگیرانست
بهش میگم من خودم توجیه نیستم میگه توکل کن به خدا... 
خدایا من و تومیه کن در رویای صادقه
یکی از عذاب های من تو دنیا اینه که بخوام با آقایون کار کنم
و جدیدا پی بردم بزرگترین عذاب میتونه این باشه که مسولیت یه گروهی و بهم بدن و زیر مجموعه هام همه اقا باشن و من کوچکترین فرد مجموعه باشم
و فردا یه جلسه توحیهی باید بذارم و اقایون و برای کاری توجیه کنم که خودم توجیه نیستم
کارهای فرهنگیمون همه ضربتی و جوگیرانست
بهش میگم من خودم توجیه نیستم میگه توکل کن به خدا... 
خدایا من و توجیه کن در رویای صادقه
 
صبح نوشت:تا صبح خواب جلسه دیدم و دو تا ایده
آدمها هرچی تصمیم گرینده تر میشن و به جاهای بزرگ میرسن (با تلاش و کوشش خودشون)، خیلی متواضع تر میشن.
 
هر بار با vice president شرکت صحبت میکنم بیشتر خوشم میاد ازش.
 
آدم دوست داشتنی، فروتن، مهربان، باسواد، آسان گیر و خیلی خواستنی ای هست. 
 
برعکسشم صادقه.
 
اونایی که معمولا خیلی قپی میان یا مردم آزاری میکنن یا همش میگن وقت ندارم یا دروغ میگن، آدمایین که توی زندگیشون هیچی نبودن و به هیچی هم نرسیدن.
 
ازین ادمها فاصله بگیرین.
تا حالا دور و برتون آدمهایی را دیدید که توی هر شرایطی که هستن سعی می کنند بهترین باشند.
به نظر من رفتار این افراد قابل ستایش است و به عنوان یک سبک رفتاری الگوهای مفیدی هستند. خیلی خوش شانس که باشید یکی از این نمونه را ببینید و از رفتارش الگو برداری کنید.
این افراد حتی اگر از ریاست به خدمه یک رستوران هم تبدیل شوند باز در آن نقش هم عالی رفتار می کنند.
یک قانون کلی در مورد همه این نوع افراد صادقه:
مهم نیست نقش شون چیه، دوستش دارن یا نه، اگر بتونن عوض
تعبیر خواب - (تعبیر خواب شما چیست؟)
این تعبیر خواب بر اساس معتبرترین منابع تعبیر خواب و معبرین اسلامی، چون امام صادق، دانیال نبی، ابن سیرین و جابر مغربی گردآوری شده است. تعبیر خواب مربوط به 
خواب‌های معنی دار و قابل تعبیر هستند که رویای صادقه نامیده شده و در زمان درست محقق شده اند.

ادامه مطلب
مشکل از جایی شروع میشه که بنا رو میذاریم به قضاوت در حالی که میتونیم این کارو نکنیم! اگر در مورد یک شخص فکر اشتباهی داریم میتونیم بهش بگیم که توجیهمون کنه نه اینکه اون فکر اشتباه رو اونقدر توی ذهنمون تکرار و بزرگ کنیم که دیگه نشه جمعش کرد.
وقتی با یکی سر یه موضوعی دعوا داریم بهش بگیم فلانی من سر فلان موضوع باهات دعوا دارم. قانعمون کرد چه بهتر نکرد خدا همراهش باشه. هیچوقت نباید حاضر باشیم با فکر اشتباه خودمون یهو رابطه رو خاتمه بدیم و کینه اند
حالا که اخر سال شده و دارم به خودم فکر میکنم میبینم عجب ادم ول نکنی هستم. تو هر زمینه‌ای که فکرش رو بکنید. مثلا دوستم میگه درسته که ادم‌های کمی دور و برم هستن ولی سعی میکنم همونا رو نگه دارم که خودم به این میگم ول نکن بودن. این توی لباس خریدن هم صادقه. اینقدر سختگیرم که به سختی یه لباس جدید میخرم برای همین ترجیح میدم همون قبلی‌ها رو بپوشم. آخرین متن امسالم قرا بود در مورد ترس باشه. میگم بود چون کلش یادم نمیاد و چون میدونم براتون مهمه علی الحساب
وقتی بهره زیاد بشه سرمایه گذاری کم‌میشه. و برعکسش صادقه. از طرفی. نوسانات اینترست باعث افزایش سفته بازی بنابراین کاهش لیکوییدیتی میشه. پس چون ارزش پول نوسان پیدا میکنه. حالا سوال اینجاست که خود نرخ بهره روی سفته بازی اثر داره یا نه؟ ینی اگه بهره زیاد بشه سفته بازی هم زیاد میشه؟ 
u ضریب تعیین سفته بازی براساس نرخ بهره ی بازاره. ینی هرچی بیشتر بشه سفته بازی بیشتر میشه. و تقاضای پول هم کم میشه. ینی اگه r زیاد بشه،چنتا عامل رو در بر داره. ینی یا GDP ز
با اینکه در باره برخی نوشیدنی ها تصورات غلطی درجامعه شکل گرفته، برای بدن ما مفید هستند. مثلا اگر در مورد قهوه بپرسید به جز قهوه خورها بقیه مردم میگن؛ قهوه نوشیدنی خوبی نیست و هزار و یک دلیل برای گفته شان می آورند که بی خوابی میاره و ...
این در مورد چایی هم صادقه اما نا گفته نماند که این نوشیدنی های به ظاهر مضری که بسیاری از آن ها گریزانند روند پیری من و شما را کند می کنه!
روزیاتو در مقاله ای چند نوشیدنی که باعث میشن فرایند پیری با سرعت کمتری بدن م
میدونی بارها گفتم دلم میخواد مثل سونتاگ بشم و مثل استادم اما در نهایت خیلی کم شاید شبیهشون باشم. شاید فقط کتاب بخونم اما نه روز ۱۵ ساعت شاید کتابو میخونم اما بدون این که چیز بیشتری ازشون بفهمم و بنویسم. به علایقم شاید اونجوری نررسیده باشم دلم میخواد این ضعف هارو جبران کنم. دلم میخواد غرق کار بشمو لذت ببرم از لحظه لحظه ی خوندن نوشتن کار کردن. سونتاگ در مورد رولان بارت حرفی زده که در مورد خودش هم صادقه. میگه :« مسئله دانش نیست... مسئله هوشیاری است
خدا خیلی حواسش به بنده هاش هست ..
 
ادعونی استجب لکم .. توی تمام لجظه لحظه های عمر آدم صادقه 
گره های زندگی آدم .. اونجاهایی که با حساب و کتاب خودش فکر میکنه هیچ چی سر جاش نیست
فقط وقتی حل میشه که نگاهش عوض بشه
 
داشتم ترجمه می کردم با همکاری جناب محترم گوگل، همراه همیشگی و راهبر ما در فضای پربرکت مجازی (به رسم تقوا) 
همچنین جمله انگلیسی رو هم توی ذهنم ترجمه کرده بودم .. البته با کمی بی دقتی، به اشتباه .. (یه عبارت ساده بود!) .. فقط محض احتیاط با گوگل مش
سلام
این جمله را شنیدید که وقتی اطرافتون فرضا اتاقتون به هم ریخته است نشانه ذهن بهم ریخته است. من باورش دارم. دقیقا وقتی ذهنم پر از فکر و آشفته است اصلا نمی تونم محیط پیرامون خودم را هم مدیریت کنم. البته برعکسش هم صادقه.
بخاطر همینه که وقتی از نظر ذهنی بهم ریخته هستیم، دوست داریم بریم جای خلوت یعنی ذهنمون به خلاء نیاز داره. 
مدیتیشن هم همینطوریه. ذهن را می بره به خلوتگاهT به پایین ترین قسمت ذهنمون، که در آن سکوت بتونیم مشکلمون را حل کنیم.
شاید
روز اولی که علی مشهدی رو دیدم خواستم بهش بگم سلام صادق :)
بس که شبیه صادق بود. توی این یک ماه هرروز دلم رو براش تنگ کرد! برای هر حرف فلسفیش و برای هر بازی که تا چند سال پیش باهم می‌کردیم. 
حالا که اومدم پیشش بهش میگم که علی مشهدی شبیهشه و چرا. به گمونم ناراحت میشه از این‌که انقدر به پسرای کلاسمون توجه کردم ولی به روی خودش نمیاره! می‌شینم از در و دیوار باهاش حرف می‌زنم. که کلاسشون چه جوریه و چه جوری باهم مباحثه می‌کنند. دوست دارم پنیر پیتزا بریزم
خیلی وقته به من ثابت شده که نباید با هیچ کسی بحث کرد مخصوصا در مورد اهداف و آرزوها. چون اگر طرف مقابل آدم با درک و منطقی باشه سودی برامون نداره و اگر بی منطق باشه (اکثریت ملت) باعث تخریب میشه!
این موضوع در مورد تمام قدیمی ها صادقه! خودشون هیچ وقت رویا نداشتند و روتین بودند، چه درکی میکنند از ما و اهدافمون!؟ جز تخریب و اینکه شما جوونید و خام! همین افکار باعث شده نسل در نسل فقط دنبال استخدام و دست دولت داشته باشیم. متاسفانه دولت هم راه رو برای کسب و
نمیدونم چرا حس میکنم حوصلمو نداره
رفته خونه و بنظرم شاده و داره کارایی که دوست داره رو با آدمایی که دوست داره و عاشقشونه انجام میده
ولی خب اینا دلیل این نیست که شاد باشه
شاید هم با من صادقه و ناراحتی شو نشون میده
و شاید این که ذوق میکنم برای کار جدیدش و خب دوست نداره نشون بده و من اصرار میکنم باعث میشه نخواد صحبتو ادامه بده و حال خوبش از بین نره
همیجوریش هم این دانشگاه کوفتی ناراحتش میکنه
هر چی که هست برای کاراش یه دلیلی داره
ولی این که من اجاز
به چند نمونه از آثار و تبعات دنیوی و اخروی نیت صادقه توجه کنید:
1- رحمت خداوند
قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: انَّ اللَّهَ تَعالی لا ینْظُرُ الی اجْسامِکمْ وَلا الی احْسابِکمْ وَ لا الی امْوالِکمْ وَ لکنْ ینْظُرُ الی قُلُوبِکمْ، فَمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ صالِحٌ تَحَنَّنَ اللَّهُ عَلَیهِ.[1]
خداوند متعال به جسم ها و گوهره و اموال شما نمی نگرد، او به قلوب شما نظر دارد. آن که قلبش صالح باشد، خداوند رحمت و برکت و رقّت قلب بر او عطا می کند.
ادام
خارج کردن باد معده بر روی منبر توسط معاویه ملعون !!! (به اعتراف اهل سنت عمری)
زمخشری عالم بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
✍ ۳۷- أفلتت من معاویة ریح على المنبر فقال: یا أیها الناس، إن 
روزی بر روی منبر از معاویه بادی خارج شد و پس از آن گفت: ای مردم خدا بدن‌ها را خلق کرد و در آن بادهایی هم قرار داد، و مردم هم اختیار این بادها را ندارند!!! ناگهان صعصعة بن صوحان بلند شد و گفت: آری ولی جای این کار در مستراح است نه روی منبر، چون اینکار بدعت توست!!!
ربیع الابر
حدود ۱۴ ماه پیش در اوج درگیری هایم با سید مسعود حسینی رئیس دانشکده‌مان سر خواسته های غیر قانونی اش از انجمن علمی (که من دبیر آن بودم) علاوه بر یکی دو پست ناشی از انزجار در وبلاگم، در بیوی تلگرام هم نوشتم « نمی داند طول مدت دانشجویی من قطعا از ریاست او بیشتر خواهد بود... ». با اینکه طبق تجربه این را نوشته بودم ولی هیچ قرینه ای مبنی بر تحقق این گزاره نبود. آن روز من دانشجو بودم و او رئیس دانشکده. امروز اول اردی‌بهشت ماه ۹۸، نیمه شعبان ۱۴۴۰، من هنوز
 روایتی از یک رویای صادقه و عوض کردن پرچم گنبد امام رضا(ع) راوی: پدر شهید مرتضی کریمی پدر شهید می‌گوید: یکی از خدام امام رضا(ع) منزل ما آمد و خوابی را که دیده بود برایم روایت کرد و گفت: «خواب دیدم بالای گنبد امام رضا (ع) آقایی پرچم مشکی را پایین می‌آورد و پرچم سبز را بالا می‌برد، خطاب به آن آقا گفتم شما کی هستی؟ و با اجازه چه کسی این کار را می‌کنی؟ گفت؛ من مرتضی کریمی شهید مدافع حرم هستم؛ با اجازه امام رضا (ع) این کار را می‌کنم. صبح همان شب، خوابی
از آدم هایی که شبیه جیبشون حرف نمی زنند بدم میاد 
همیشه در حال آه و ناله از فقر و نداری اند و بعدش صداش درمیاد که طرف قراره به زودی تشریف ببره خارج از کشور 
همونی که تا دیروز پول نداشت یه جنس 50 تومنی بگیره امروز فلان چیز 500 تومنی رو "کادو" گرفته !
اینکه چطوری یهویی از ناکجاآباد یکی همون چیزی که تا پریروز داشت حرفش رو میزد براش کادو گرفته هم دیگه از درک ما آدم های فانی خارجه !
امروز اینقدر بدبخت بود که حتی نمی تونست خرج تعمیر موبایلش رو بده 
و من کل
عمق بازار
بازاری که عمق نداره یعنی یه عده خاص هر جور و هر وقت دوست داشته باشن و اراده کنن میتونن تغییرات مد نظرشون رو اعمال کنن. در حال حاضر بر این باورم که بازار کم عمقی داریم .این موضوع در مورد سهم ها هم صادقه و سهم هایی که شناوری بیشترری داشته باشه رو سخت تر میشه دست کاری کرد.
بازارهای بین المللی عمق بیشتری دارند چون همه گروه آدمی نقش ایفا میکنن و بازیگر هستند.
شاخص / لیدر گروه ها
سهام های پیشرو و لیدر، شاخص رو جهت میدن و شاخص هم کل بازار رو جه
معرفی کوتاه:
رمان کیمیاگر (به پرتغالی: O Alquimista) (به انگلیسی: The Alchemist) اثر پائولو کوئلیو، نویسنده مشهور برزیلی، از رمان‌های بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار و به بیش از ۵۲ زبان ترجمه شده‌است.
 
خلاصه داستان:
این رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده می‌کند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی
این آدمیزاد هم تغییرات عجیب‌غریبی داره‌ها؛ مثلاً خود من مدتیه دیگه دوست ندارم کسی بهم کتاب پیشنهاد یا هدیه بده؛ چون یه‌جورهایی تمرکزم پایین می‌آد و هی به خودم می‌گم ببینی فلانی وقت خوندن این جمله چی گفته، چی فکر کرده، برداشتش چی بوده و به چی ربطش داده. یه زمانی این حرف‌ها خیلی برام جذاب بود؛ الان احساس می‌کنم روی استقلال فکری‌ام اثر می‌ذاره. حالا اگه قرار باشه بعد از خوندن کتاب با کسی درباره‌اش حرف بزنم همه‌چی خوبه‌ها. این قضیه توی
هو البصیر
همیشه مادرم میگفت تو صبرت کمه ، آره راست میگفت صبرم کم بود  دوست داشتم نتیجه کارهام یه دفعه ببینم و همین امر باعث شد که خیلی از نتایجی را که باید ببینم را نبینم.
وقتی می خواستم دیوار خونه رو رنگ کنم دوست داشتم سریع تر به هدفم برسم و زود دیوار رو تمیز و یک دست ببینم و برای همین تینر کمتری با رنگ مخلوط می کردم تا با یک بار رنگ کردن دیوار رنگ بشه اما ...
زوری که نیست مگه میشه!!!
برای هر کاری باید زمانی مشخص طی بشه تا استعدادی که خدا خواسته در
خارج کردن باد معده بر روی منبر توسط معاویه ملعون !!! (به اعتراف اهل سنت عمری)
زمخشری عالم بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
۳۷- أفلتت من معاویة ریح على المنبر فقال: یا أیها الناس، إن الله خلق أبدانا، وجعل فیها أرواحا فما تمالك الناس أن تخرج منهم. فقام صعصعة بن صوحان فقال: أما بعد فإنّ خروج الأرواح فی المتوضئات سنة، وعلى المنابر بدعة.
روزی بر روی منبر از معاویه بادی خارج شد و پس از آن گفت: ای مردم خدا بدن‌ها را خلق کرد و در آن بادهایی هم قرار داد، و مردم
هو البصیر
همیشه مادرم میگفت تو صبرت کمه ، آره راست میگفت صبرم کم بود  دوست داشتم نتیجه کارهام یه دفعه ببینم و همین امر باعث شد که خیلی از نتایجی را که باید ببینم را نبینم.
وقتی می خواستم دیوار خونه رو رنگ کنم دوست داشتم سریع تر به هدفم برسم و زود دیوار رو تمیز و یک دست ببینم و برای همین تینر کمتری با رنگ مخلوط می کردم تا با یک بار رنگ کردن دیوار رنگ بشه اما ...
زوری که نیست مگه میشه!!!
برای هر کاری باید زمانی مشخص طی بشه تا استعدادی که خدا خواسته در
سلام خدمت همه عزیزان
سوالم در مورد بدبینی و بی اعتمادی دو جنس نسبت به همِ و اتفاقی که اخیراً شدید هم شده جنگ جنسیتیِ فکرم به شخصه خیلی درگیره این قضیه است.
بعضی جاها دیده میشه که یه عده از خانوم ها میگن جامعه ما مردسالاره، جامعه ما ضد زنه، بعد شروع به رفتار و حرف های مردستیزانه میکنن، بعد به موازات همین آقایون هم جواب شون رو میدن یه فضای بشدت مسموم و کینه ای ایجاد میشه، نمیدونم در جریان هستید یا نه اما اگه دقت کنید اون هایی که یه جورایی مثلا تو
انژکتور بانو و تمدن انژکتور را تنها پیران فرزانه و چروک صورت به یاد می آورند، باب آشنایی من و او نیز رویایی صادقه بیش نبود. سال های نوری پیش، سرزمینی بود ژیگولستان نام، از عجیب ترین و خارق العاده ترین مکان های خلقت. هر شهروندی، در طول زندگانی خود وظیفه ای می داشت بس مهم، می بایست سیاره ای خودساخته به چاه فرشتگان اندازد. چاه کوچکی که بعد ها منظومه خورشیدی شد سراسر شگفتی.
در این بوم دختی بود که انژکتور نام داشت، مادرش باستان شناسی خفن صفت بود
شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارندلحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارندفکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس استبا تو هر ثانیه رؤیاست اگر بگذارند
 
"شرافت"
1. اون آقایی که توی مراسم تشییع دیدمش، الان دیدم درباره مراسم اون روز صحبت کرده! |آپارات|
.
.
2. به بهانه مطالبی که این روزها درخصوص شخصیت سردار سلیمانی می‌شنویم فیش شماره 15 رو بازنشر می‌کنم.
 
 
3. پدرم از جدم از پدرش(ع) براى من حکایت کرد که رسول خدا(ص) فرمود: کسى که مرا در خواب ببیند، بحقیقت مرا دیده است، زی
بسم الله الرحمن الرحیم قربة الی الله گفت:خوابش رو دیدم.... خواب محمود رضا رو؛با لباس کار...لباس رزم...لباس سبز...لباس سبز لجنی،مهربون بود، مثل همیشه؛خندون بود، مثل همیشه؛.گفتم محمودرضا وقتی رفتی رو تله انفجاری و زخمی شدی اذیت شدی؟
گفت:آره....اما بخاطر خدا تحمل کردم و از اون مرحله رد شدم....چون واقعا میخواستم شهیدبشم و شهادتو دوست داشتم...گفت:و این یک رویای صادقه بود.
محمودرضا،این غزل رو به یادت، با صدای خودت میخونم داداش،تو گوشم زمزمه کن رفیق.... 
 
اپوزیسیون هم میشید مث امید دانا بشید! والا به خدا! عقل داره، حرف سرش میشه، صادقه!
استوری گذاشته یه جنایتکار زده یه جنایتکار دیگه رو کشته و کلا ناراحتی نداره و نباید محکوم کرد کارشو.
چهار تا سوال ازش کردم گیریپاچ کرد، نتونست جواب بده. ترجیح داد بره استوری رو پاک کنه.
این تحصیل کرده ی سه زبانه مملکته! دوزار اهل فکر و تحقیق نیست. رو هوا حرف میزنه، میگه از یه آدم متصل شنیدم!
یعنی بعضیا روشنی روز رو ول میکنن، میگن شنیدیم!
 
+ به جای تشییع جنازه تهران
 
اپوزیسیون هم میشید مث امید دانا بشید! والا به خدا! عقل داره، حرف سرش میشه، صادقه!
طرف استوری گذاشته یه جنایتکار زده یه جنایتکار دیگه رو کشته و کلا ناراحتی نداره و نباید محکوم کرد کارشو. چهار تا سوال ازش کردم گیریپاچ کرد، نتونست جواب بده. ترجیح داد بره استوری رو پاک کنه. این تحصیل کرده ی سه زبانه مملکته! دوزار اهل فکر و تحقیق نیست. رو هوا حرف میزنه، میگه از یه آدم متصل شنیدم! یعنی بعضیا روشنی روز رو ول میکنن، میگن شنیدیم!
 
+ به جای تشییع جنازه ت
حوالی سال 91 بود. جایی در شیراز تدریس می‌کردم. بخش هایی از ژنتیک را من می‌گفتم و بخش‌های مهمترش را آقای الف! صدوهشتاد درجه در اعتقادات با هم متفاوت بودیم. من گاهی بین درس گریزی می‌زدم به مباحث فلسفی و وجودی. و ساعت بعد، ایشان در چشم به‌هم زدنی همه را زیر سؤال می‌برد. نابغه‌ای بود در علم ژنتیک و من همیشه بعد از اتمام تدریسم، می‌نشستم توی کلاس و تمام کلماتش را جزوه می‌نوشتم. آن‌وقت‌ها به من می‌گفت فلانی! بیا تا راه پول در آوردن را از این علم
تمام ِ ترانه های دنیا را ردیف کرده بودم تا ریتم قلبش را عوض کنند. از خط های ممتد نگاهش کلافه بودم ،مرده بودم. در بی حسی هایش. در انگشتانش.در پلک هایش. در سکوتش.  در الفبای اسمش. در همه ی وجود و تعلقاتش یک "من " مرده بود. تمام شده بود. من بی معنی ترین مکالمه ی جهانش بودم. من پوچ ترین و گنگ ترین نگاهش .
بودم. من گمشده ترین و پیچیده ترین خیالش بودم. من واضح ترین نگاه ِ برزخی اش بودم. من شرارت خالص فکر هایش بودم.
من چاقوی کُندی بودم که ذره ذره خودم را برایش
معرفی کوتاه:
رمان کیمیاگر (به پرتغالی: O Alquimista) (به انگلیسی: The Alchemist) اثر پائولو کوئلیو، نویسنده مشهور برزیلی، از رمان‌های بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار و به بیش از ۵۲ زبان ترجمه شده‌است.
 
خلاصه داستان:
این رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده می‌کند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی
سعید یگانه هر دو ماه یه دونه برای من کامنت میذاره
ولی هر بار که کامنتی میذاره من از خوشحالی جیغ جیغ زنان در خیابان ها راه میرم!
یعنی عاشقتم!
اینها رو اینجا Share میکنم که نگهشون دارم!
سلام مریم خانوم
راستش اعتقاد دارم که تحقیر دیگران بابت "شهرستانی بودن" نشونه بسیار خوب و بارزی از بیشعوری طرف مقابله. یعنی طرف، خیلی راحت با گفتن این عبارات تحقیرکننده در مورد شهرستانیها، بیشعوری خودش رو به اثبات میرسونه و کار ما رو راحت میکنه (چون ممکنه در غیر این
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-
بحث علم غیب- علم - علمی است که  موضوع ان
هنوز بوجود نیامده است- ازان اگاهی پیدا شود- مشخص است که فقط خداوندمنان است که
چنین علمی دارد وهیچ راه  ای برای درک علت
ان وجود ندارد- وبسیاری هم به همین علت انرا 
انکار میکند وبعضی علم غیب را علمی میدانند که بشر  از اراده الهی بی اطلاع است   وزمیانی که ان پدیده یاموجود  بوجود امدمطلع میشوند درحالیکه خداوندمنان  از قبل میدانست که چه چیزی را میخواهد- بوجود
اورد ودر
خب قبل از نوشتن خاطرات باید یک سری توضیحات خدمت شما دوستان عزیز ارائه دهم ( چقد کیف میده آدم قلمبه سلمبه حرف بزنه خخخ )
اول باید چند نفرو معرفی کنم 
نفر اول دوست بسیار صمیمیم محمد   که هنوزم با هم دوستیم . فقط برای معرفی گفتم محمد ...  همیشه میگیم ممد . این ممد آقا یک پسریه که همیشه تو فکره . شده ساعتها باهاش حرف میزنیم بعد میگه ها؟ چی گفتین؟؟ خیلی رو مخخخخه ... ممد میکشمت ... ببخشید هیجان زده شدم خخخ . خیلیم با معرفته.
نفر دوم کاوه ، این اقا گاوه عه بب
إذ قال یوسفُ لأبیه یا أبت إنّی رأیتُ أحد عشرَ کوکباً وَ الشّمس و القمر رأیتهم لی ساجدین
یوسف پیامبر ب پدرش گفت: همانا من دیدم ک یازده کوکب ب همراه شمس و قمر بر من در حالت سجده بودند.
یوسف تویی و
شمس، پیامبر است ( شمس من و خدای من)
  قمر علی است ( علیهما السلام)؛
( من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو)
یازده کوکب ب همراه خود یوسف = دوازده کوکب؛ 
دوازده کوکب + شمس و قمر = چهارده کوکب
تو کوکب چهاردهی یوسف زهرا
و روزی  این رؤیا ب تأویل خواهد انجامید.
وَ رفعَ أبویه
جلسه‌ی دادگاه بود. دو متهم رو که به اتهام ضرب و جرح دستگیر شده بودن وارد جلسه کردن.
قاضی که هنوز پرونده رو باز نکرده بود گفت: «آقایون! من هنوز پرونده‌ی شما رو که از کلانتری -یا آگاهی- فرستادن باز نکردم، پس از محتواش خبر ندارم، فقط عنوان پرونده روش نوشته شده. تا قبل از این‌که پرونده رو باز کنم، خودتون داستان رو صادقانه تعریف کنین، بنده هم قول می‌دم تا جایی که قانون اجازه می‌ده به خاطر صداقت در گفتارتون، بهتون کمک کنم.»
دو متهم شروع کردن به حرف
جلسه‌ی دادگاه بود. دو متهم رو که به اتهام ضرب و جرح دستگیر شده بودن وارد جلسه کردن.
قاضی که هنوز پرونده رو باز نکرده بود گفت: «آقایون! من هنوز پرونده‌ی شما رو که از کلانتری -یا آگاهی- فرستادن باز نکردم، پس از محتواش خبر ندارم، فقط عنوان پرونده روش نوشته شده. تا قبل از این‌که پرونده رو باز کنم، خودتون داستان رو صادقانه تعریف کنین، بنده هم قول می‌دم تا جایی که قانون اجازه می‌ده به خاطر صداقت در گفتارتون، بهتون کمک کنم.»
دو متهم شروع کردن به حرف
 
«اَیّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ».
امام حسین (ع) فرمود: «اى مردم! خداوند بندگان را آفرید تا او را بشناسند، آن‏گاه که او را شناختند، پرستش کنند و آن‏گاه که او را پرستیدند، از پرستش غیر او بى‏ نیاز شوند».
(بحار الانوار، ج ۵ ص ۳۱۲ ح۱ )
حضرت عباس در کلام حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم
باغ مادربزرگه
سه
شب از پنج شبِ در سفر بودن بابا،
یکهو از خوب پریده و گفته خواب بابارو دیدم. یک شب در خواب صدایش زده بود که قرصت
را نخوردی. یک شب برای نماز صبح بیدارش کرده بود و همان شبی که فشار خونش به ۷
رسیده بود، در خواب پدر را نگران دیده بود. شما اسمش را بگذارید رویای صادقه، اما من
می‌گویم زنی که هر بار همسرش از سفر برمی‌گردد قاطعانه می‌گوید دیگه نمی‌ذارم بری
و باز خودش تمام محتویات چمدان سفر بعدی را می‌چیند و در جواب خب مامان نذار بابا
بر
دهه کرامت یادآور تمام خوبی‌هاست. و یادآور جمال انسانی است.اکنون اطلاعاتمان را در باره ی این بزرگواران بالا می بریمامام صادق(ع)پیش از ولادت کریمه آل محمد(ص) فرمود:خدا را حرمى است و آن مکه است،امیرمؤمنان را حرمى است و آن کوفه است،و ما اهل بیت را حرمى است و آن قم است.بزودى بانویى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود که هر کس به زیارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد.بارگاه حضرت معصومه(س) تجلیگاه حضرت زهرا(س)بر اساس رویاى صادقه‏اى که مرحوم آیت ا
اولین مرحله که خیلی تند و حیاتی باید یادش بگیریم و ازش استفاده کنیم درک ساختار مطلبهاز اینجا به بعد مثال را با کتاب و یا گوینده میزنم اما درباره هر پدیده قابل مطالعه ای صادقه
این مطالب نه فقط وقتی مخاطب یک مطلب هستیم بلکه بیشتر وقتی ارائه دهنده آن هستیم به ما کمک میکند

1. طبقه بندی کردن کتاب در یک طبقه مناسب که از پیش در ذهن موجود است:
مثلا کتاب نفرین زمین
رمان است، اثر جلال آل احمد است، اجتماعی است
2. یافتن طرح اصلی و وحدت موضوع در چند جمله
مثل
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- قران
مجید می فرماید خداوندمنانمیفرماید مثقال ذرته خیره یره ومثفال ذرته شریره- این
اصل یکی اصلبسیارمهم  مدیریت است- یعنی
خداوندمنان به اندازه یک دانه خردل که به ان مثقال میگفتند کار نیک انجام شود
دراین دنیا ودراخرت نتجه ایش را  میبیند
وشرهم همنی طور البته این مطلب بسیار  وسیع
وپیچیده است که شرایط های مختلف دارد مثلاتوبه کند بخشیده میشود یکی از علما
میفرمودند بعضی از مردم باور نمیکنند زیرا فکر میکنن
گاهی به وسعت یک شهردلتنگم و هیچ عنصری قلب و روحم راارام نمیکند،بیقرارم واسه کی وواسه چی رو نمیدانم فقط به خوبی میدانم باید شب خیلی زود بخوابم و تمام دلتنگیهایم رادرخواب بگذارم وبه روزبعدی قدم گذارم،میدانی منِ خواب با منِ بیداریهافرسنگهافاصله وتفاوت دارد،نمیگویم در دنیای خواب حالم خوب است نه!گاهی درد کشیدنهاحتی در خواب خیلی شدیدتروعمیقتراست وجای جراحتش حتی روی دل میماند،گاهی خوابها را نمیشود فراموش کرد درست مثل یک زخم یایک خاطره قدیمی

#داستان واقعی 
◀️ ۲۳ مهر ماه ۹۶
در برنامه سمت خدا شبکه سوم صدا و سیما
حاج آقای قرائتی : 
 من اصلا خواب را تعریف نمی‌کنم و چون این قضیه را تحقیق کردم و همین امروز صبح منزل آن شهید بودم و چون دیگر خواب صادقه هست و مثل بیداری است و چون خودم تحقیق کردم برای شما تعریف می‌کنم ...
قضیه از این قرار است که پسر شهیدی برایم تعریف کرد که چند جا خواستگاری رفتم و جور نشد ... 
و در آخرخواستگاری دختری رفتم و خوشم آمد ، ولی دختر در صحبت خواستگاری به من گفت :
"چون
در دو مقطع زمانی مختلف عاشق دوتا زن بودم که اولی همه چیز می دونست و دومی تنها چیزی که می دونست اسمِ برندِ وسایل آرایشی و بهداشتی بود. اولی اهل مطالعه بود و به قول خودمون فرهیخته...! و دومی نهایت آمال و آرزوهاش شبیه کردن خودش به یکی از همین عکس هایی که تو کانال های خاکبرسری درج میشه. اولی ساعت ها از دلایل شکست انقلاب مشروطیت، تاثیر اشعار آنا آخماتوا بر زندگی ویسوا شیمبورسکا و زندگی نامه همسایه ی دیوار به دیوار ناپلئون بناپارت می گفت، و دومی ساعت
در دو مقطع زمانی مختلف عاشق دوتا زن بودم که اولی همه چیز می دونست و دومی تنها چیزی که می دونست اسمِ برندِ وسایل آرایشی و بهداشتی بود. اولی اهل مطالعه بود و به قول خودمون فرهیخته...! و دومی نهایت آمال و آرزوهاش شبیه کردن خودش به یکی از همین عکس هایی که تو کانال های خاکبرسری درج میشه. اولی ساعت ها از دلایل شکست انقلاب مشروطیت، تاثیر اشعار آنا آخماتوا بر زندگی ویسوا شیمبورسکا و زندگی نامه همسایه ی دیوار به دیوار ناپلئون بناپارت می گفت، و دومی ساعت
تجربه زندگی در وضعیت تجربه‌نشده این روزها، یه اتفاق استثنایی در زندگی ماست. یکی از ویژگی‌های متمایز بشر نسبت به سایر جان‌داران ساکن در کره زمین، وجه اجتماعی و توانایی اون در توسعه ارتباطات بوده. اگه به جغرافیای زمین نگاه کنیم، کشورهایی که در معرض ارتباطات بیشتر قرار گرفتند و یا راه ارتباطی داشتند، از نظر فضای ارتباطی وضعیت بهتری نسبت به بقیه دارند. برای ارتباط، ما نیازمند داشتن یه زبان مشترک هستیم. زبانی که باهاش بتونیم، نامفهومات مشتر
سلام سلااااااام.
حالتون چطوره؟؟حال و احوالتون تو این ایام کرونایی و قرنطینه چطوره؟
 
بچه ها من چند روزیه موقع ظرف شستن یا آشپزی کردن یا موقع صبحانه خوردن اگه تنها باشم تو یوتیوب ویدیوهای مهشید (mahshidtopia) رو میبینم و نمیدونید چقدر لذت میبرم از دیدن ویدیوهاش.چیز خاصی هم نیست ها،از زندگی روزمره اش فیلم میگیره و میذاره یوتیوب ولی به قدری که این آدم شیرین و دوست داشتنی و صاف و صادقه که همین باعث جذابیتش برای من شده.از بین کسانی هم که تو اینستاگرام
 ★بهـارنوشــــت

یه اتفاق خوبی که میتونه تو زندگی هرکسی رخ بده پیداشدن یه دوسته
دوستی که بتونی اونقدری بهش اعتماد کنی و اونقدری باهاش راحت و صمیمی بشی که هروقت دلت گرفت باهاش دردودل کنی و اونم شنونده ی خوب دردودلات باشه،کسی بشه که بتونی بهش اونقدر اعتماد کنی که رازهای دلتو بهش بگی اونقدری بهش ایمان داشته باشی ومطمعن باشی ک مثله خودت رازهایی ک بهش میگیو تو دلش نگه میداره و مثله خودت یه گوشه از قلبش اون رازو قایم میکنه ویه قفل میزنه بهش 
یه
خاطرات مدیوم ها
تعبیر رویای صادقه در غسالخانه
منبع: رکنا
  ساعت کاری تمام شد، مثل همیشه آماده رفتن به خانه شدیم و باز مثل روزهای دیگر در راه بازگشت به جسدهایی که در آن روز دیده بودم فکر می‌کردم. آن شب چون خیلی خسته بودم زود به خواب رفتم و خواب عجیبی دیدم. خانمی را که برای شست‌وشو به غسالخانه آورده بودند، زنده بود و دست و پایش را با زنجیر بسته بودند و روی سنگ گذاشتنش و شروع به شستن کردند، فقط انگار جای سیلی و ضربه روی صورتش بود، در خواب خیلی منق
دو هفته پیش از سایت کیوسک نت، دو جفت نگه دارنده کتاب خریدم. یه مدت زیادی بود که دنبالش میگشتم و چیزی هم به چشمم نخورده بود.
وقتی داشتیم برای تولد یکی از دوستام از کیوسک نت هدیه شو انتخاب می کردیم، دیدم که قصه ی آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیمه و به خاطر همین برای خودم هم سفارش دادم که بیاره. دو جفت سفارش دادم که کتاب های درحال رشد منو بتونن درآینده هم پوشش بدن و علاوه بر این، به نظرم قیمتشم مناسب بود.
نتیجه اش شد این ( یه دونه سیاهم اون طرفشو
بسم الله الرحمن الرحیم 
قربة الی الله 
تعریف کرد که:
صدای درگیری از همه جای شهرک شنیده می شد.فشار دشمن بیشتر و بیشتر شده بود. نمی شد از خیابونها رد شد.خونه ها رو دیوار به دیوار و سقف به سقف به عقب برمیگشتم.
مهدی هم با من بود. مثل همیشه کلاه خود به سر و جلیقه به تن.عقب تر از ما هم عمار داشت میومد.اولین نفری که به معرکه وارد می شد و آخرین نفری که از اون خارج می شد.از سقف آخرین خونه با مهدی پریدیم و پایین و نفس راحتی کشیدم. انگار که همه چیز آرومتر و امن
دو هفته پیش از سایت کیوسک نت، دو جفت نگه دارنده کتاب خریدم. یه مدت زیادی بود که دنبالش میگشتم و چیزی هم به چشمم نخورده بود.
وقتی داشتیم برای تولد یکی از دوستام از کیوسک نت هدیه شو انتخاب می کردیم، دیدم که قصه ی آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیمه و به خاطر همین برای خودم هم سفارش دادم که بیاره. دو جفت سفارش دادم که کتاب های درحال رشد منو بتونن درآینده هم پوشش بدن و علاوه بر این، به نظرم قیمتشم مناسب بود.
نتیجه اش شد این ( یه دونه سیاهم اون طرفشو
به تاریخ سه شنبه، 24 اردیبهشت
این پست بیشترش مکالمات بی مزه ی من و استاد عشق عه و شما اصلا مجبور نیستید بخونیدش :)
ساعت آخر کلاسمون تشکیل نشد ، از دانشگاه رسیدم مرکز شهر ، میخواستم برم یه کتاب بخرم
واسه ارشد هم خلاصه درس داره و هم تست ، بچه هایی ک همراهم بودن رو پیچوندم و رفتم
کتابفروشی ، اونجا داشتم کتاب رو بررسی میکردم ، بعد یه مشاور هم اونجا بود داشتم با اون حرف
میزدم در مورد انتخاب منابع و درس خوندن که دیدم مشاور بلند شد و گرم با یه نفر سلام
این پست به خاطر این نیست که ازتون راهنمایی می خوام یا حرفایی بودن که تو دلم مونده بودن یا هرچی. اینو نوشتم تا فقط بهش ثابت کنم، اگه بخوام، می تونم.
من تمام تلاشم رو کردم که خودم باشم و در نظر خودم تو این کار موفق بودم. اما همزمان یه احساسی از اون پشت بهم سیخونک می زنه که تمام حرفای من دروغه و من فقط چیزایی رو می گم که در نظر خودم قشنگن و اگه کسی این حرفارو به من بزنه خوشحال می شم و من دارم نقش آدم خوبه رو بازی می کنم و اگه کاری کنم که اونا خوشحال و ا
6 صب با اینکه خوابم میومدوحدودا 5 ساعت خوابیده بودم بههه زور بیدارشدم
با اینکه چشام به زور باز بود ولی حس خوبی داشتم
صبحونه خوردم و ویسای پشتیبان قلم چی که راجب برنامه راهبردی بود رو گوش دادم
خلاصه رفتم سراغ درس و 20تا تست زیست زدم که تصمیم گرفتم بخوابم
بعد گفتم نههه راه نداره باید بیدار بمونم
یهو گفتم برم خط چش بکشم بعد برگردم درس بخونم
من اصلااا اهل لوازم آرایش واینا نیستم و این اولین تجربه خط چش کشون من بود یجورایی
با اعتماد ب نفس شرو کردم و
6 صب با اینکه خوابم میومدوحدودا 5 ساعت خوابیده بودم بههه زور بیدارشدم
با اینکه چشام به زور باز بود ولی حس خوبی داشتم
صبحونه خوردم و ویسای پشتیبان قلم چی که راجب برنامه راهبردی بود رو گوش دادم
خلاصه رفتم سراغ درس و 20تا تست زیست زدم که تصمیم گرفتم بخوابم
بعد گفتم نههه راه نداره باید بیدار بمونم
یهو گفتم برم خط چش بکشم بعد برگردم درس بخونم
من اصلااا اهل لوازم آرایش واینا نیستم و این اولین تجربه خط چش کشون من بود یجورایی
با اعتماد ب نفس شرو کردم و
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
*****************************************
آدم وقتی به جایی تعلق پیدا میکنه یه جور تعصب مثبت یا غیرت هم براش ایجاد میشه.
یه طوری که اگه دید دیگه خیلی دارن حرفای الکی در موردش میزنن احساس وظیفه میکنه دفاع کنه.
من یه دانشجو ام که از قضا دانشگاه امام صادق درس میخونم.
از قضا که میگم منظورم شانس و اینا نیست. اتفاقا معتقدم لطف خدا شامل حالم شده.
-----------------------------------------------------------------------------
یادمه اون موقع که تصمیم قطعی گرفتم واسه امام صادق رفتن
نون و القلم این پویش رو راه انداخته و خواسته که هر کسی بلاگ هایی که دارای دو ویژگی زیر هستند رو معرفی کنه تا دیگرن هم بهره ببرند.
1_ محتوای با کیفیت در مطالب و پاسخگویی به نظرات
2_ تاثیرگذاری بر روی مخاطبان...
و این توضیح رو برای این دو تا ویژگی نوشته: بحث محتوای نافذ و با کیفیت به تنهایی کافی نیست... مثلا اینکه کسی از یه
کتاب خیلی خوب مطلبی رو کپی بکنه بعد در مقام پاسخگویی ضعیف عمل کنه... اون
محتوا رو هم هدر داده... برای همین مسئله تاثیر گزاری رو  به
فروید چهار قاعده را در رویاها شناسایی کرده‌است؛ اول عامل تراکم که به معنی فشرده‌سازی و خلاصه‌کردن خواسته‌هاست. دوم عامل تغییر مکان یا انتقال و جابجایی که بر اساس آن بار عاطفی و احساسی از هدف اصلی به یک هدف غیرواقعی منتقل می‌شود. عامل سوم ویژگی نمایشی رویاست که مفاهیم انتزاعی و مجرد ذهنی را به صورت تصاویر در می‌آورد. چهارمین عامل نیز خاصیت کنایه‌آفرینی و تمثیل‌سازی خواب است. پلکان، خندق، خیابان، خانه، اتاق، اتومبیل، آشپزخانه، زردچوبه
 
 
 
از سوی خدا، اِنس که نه، حوریه آمد
از بهر شفاعت به قیامت، به جهان شافعه آمد
 
امشب ز محمد نزد دامان خدیجه
انگیزه خلق دو جهان، فاطمه آمد
 
-=-=-=-=-=-=-=-=-
 
ولادت هانیه، عالمه، مرضیه، راضیه، صابره، صادقه، ممتحنه، شافعه، حوریه، محبوبه، حضرت فاطمه تبریک و تحنیت باد
 
-=-=-=-=-=-=-=-=-
 
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم
مامور برای خدمت زهرائیم
 
روزی که تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائیم
 
-=-=-=-=-=-=-=-=-
 
جمادى غرق شادى بود آنشب
بشارت را منادى بود آنشب
 
+ کشتارگاهفیلم در مورد یک قتل و پشت پرده های اقتصادی و کسب و کارهای پوششی ه. والا... هر چی فکر میکنم قصه ش بدک نبود ، بازی ها بدک نبود، و همینطور بقیه موارد. میدونید، اگه قرار به لو دادن قصه فیلمها بود، بیشتر و فنی تر و دقیقتر میشد درمورد ابعاد مختلف فیلم صحبت کرد. اما فعلا توی این پست ها قول دادم که چیزی از قصه نگم که شاید بخواین ببینین. قطعا فیلم حوصله سر بری نبود. اما فیلم خیلی با ارزشی هم نبود. فکر میکنم نمره ۳ لایقش باشه. 
 
+ درخت گردویکی از مهم
با سلام خدمت کاربران وبسایت اسپویلر
 اگه برای اولین باره که به وبسایت اسپویلر میاید بهتره بدونید که هدف این سایت همون طور که از اسمش مشخصه اسپویل داستان سریال ها و فیلم های مختلفه پس اگه شما نمیخواید که فیلم یا سریالی رو که تا حالا ندیدین براتون اسپویل شه بهتره که صفحه این وبسایت رو ببندین
دلایل تاسیس وبسایت اسپویلر
اولین دلیل و شاید یکی از مهمترین دلایل تاسیس وبسایت اسپویلر اینه که بعضی وقتا ما دوستداریم که اول داستان یه فیلم یا سریال ر
(خانوم اولی) + ولی واقعیتش د**** مدل زندگی که داره و انتخاب کرده خیلی با تو و من و دیگرانی فرق دارهیه لایف استایل آزاد دارهمن همون برخورد کوتاه که تو خونتون دیدم این برداشت رو کردم
و بنظرم باید بذاری زندگی خودشو بکنه چون تصمیمش رو گرفته، ممکنه خیلی اشتباهات بد بکنه یا شایدم نکنهولی اگه اشتباهی کرد نمیتونی جلوشو بگیریواقعیتش اینهچون انتخابش اینه
 
(شهاب) - اره منم موافقممرسی
 
+اونروزی که من گفتم چرا اینجور کیسا و تو ناراحت شدی میخواستم اینجور ب
هر کدوم از درسا نقش مهمی در موفقیت شما برای کنکور داره. اما من میخوام تخصصی در مورد شیمی صحبت کنم و اینکه این درس به چه صورتی می‌تونه به موفقیت بچه‌های کنکوری کمک کنه.
برای این هدف ما تو سه قسمت مختلف صحبت می‌کنیم.
چه درصدی از درس شیمی باعث موفقیت میشه؟
اگر یک رشته از یک دانشگاه خوب در شهر مورد نظرتون بخواین قبول بشین درصد شیمی براتون اهمیت زیادی باید داشته باشه. بصورت کلی دانش آموزایی که شیمی به کمکشون میاد رو به سه دسته تقسیم میکنیم و در مو
با سلام خدمت کاربران وبسایت اسپویلر
 اگه برای اولین باره که به وبسایت اسپویلر میاید بهتره بدونید که هدف این سایت همون طور که از اسمش مشخصه اسپویل داستان سریال ها و فیلم های مختلفه پس اگه شما نمیخواید که فیلم یا سریالی رو که تا حالا ندیدین براتون اسپویل شه بهتره که صفحه این وبسایت رو ببندین
دلایل تاسیس وبسایت اسپویلر
اولین دلیل و شاید یکی از مهمترین دلایل تاسیس وبسایت اسپویلر اینه که بعضی وقتا ما دوستداریم که اول داستان یه فیلم یا سریال ر
سال نو مبارکی ها بدون ذره ای از حال و هوای عید گذشت و برای ما که تو مراکز درمانی کار می کنیم کار حتی سخت تر هم بود. به لطف کرونا این روزها کار کردن در چنین جاهایی یه بدنامی خاصی داره که باعث می شه خودت ترجیح بدی بیرون نری و با کسی مراوده ای نداشته باشی. ولی به هر حال دیر یا زود این نیز بگذرد...
سالی که گذشت برای من سال بسیار پرباری بود. تجربه های عاطفی و کاری بسیار عمیق و پدر مادر داری داشتم! در مورد اولی حوصله ندارم صحبت کنم ولی دومی... و امان از دومی
خب اینم مثل رویایِ سفر به آینده، یکی از پر تکرارترین تصورات بشریه که هرچند مطلقاً دست یافتنی تر به نظر میاد ولی اونجورام ساده نیست!! زندگی صادقانه رو میگم!
انسان سالهای سال در موردش داستان نوشته و فیلم ساخته و همیشه غیرصادقانه سعی کرده عناصر رو جوری بچینه که ختمش به خیر بشه!! ولی طبیعت که بدجوری صادقه همیشه خلافش رو ثابت میکنه!
 
صداقت علی رغم اینکه همه جا تحسین میشه، یا برای بعضیا اولین و آخرین معیاره، در دنیایِ نامطمئن و متزلزلِ بشری عنصر گ
کتاب راهی بسوی راستی
بینش نوین


فهرست مطا‌لب                                                      صفحه
مقدمه........................................... ..........................10
فرامین راستین آسمانی...................................................13
مختصری آشنایی.........................................................13
فرمانروایی دینی – ولایی و نابسامانی در کشور ایران..............15
تجربه زندگی، در جامعه شیعی – اسلامی........................... 18
جایگاه رؤیاهای صادقه، در ادیان توحیدی........................... 26
کتابهای مقدس ادیان ت
اقا سجاد عزیز برادر مهربان و کوچکترم (از نظر سنی و نه از نظر عقلی)، 
ممنونم به خاطر فرستادن اون لینک.
اتفاقا توی همه شبکه های اجتماعی ملت ایران بیشتر از نود و پنج درصدشون اصلااااااااااا باور نکردن این خانم رو هیچ، ایشون رو معادل کودکان قرار دادن که شستشوی مغزی شده.
 
چون ما کم ندیدیم مشابه این مترسک.
 
شما ببینین چقدر توی گوش اروپای غربی و شمالی و کانادا و استرالیا میخونن امریکا بده و منشا همه مشکلات بشره،
که دختر شونزده ساله، تا ترامپ رو میبی
این متن بدون ویرایش و بدون هیچ نظم و ترتیبی نوشته شده است. اگر حوصله‌ی آن را ندارید آن را نخوانید.
 
در ستایش نگاه به عمل:
می‌دونی چیه. شاید این رو چند بار گفته باشم. حالا ایرادی هم نداره. بذار اصن چند بار گفته باشم. اونم اینه که من حس میکنم باید به عمل آدما نگاه کرد نه حرف آدم‌ها. حالا این شهودای مختلفی داره‌ها. شهودای خیلی مختلفی هم داره. مثلا اگر میخوای بدونی کسی دوستت داره یا نداره اینطوری میشه که نگاه میکنی که برات چیکارها میکنه. مثلا تماس
1- اعزام از تهران
عصر روز چهارشنبه هفده مرداد 98 پس از اتمام کار و یک کلاس تدریس ریاضی 1 در سعادت آباد راهی منزل می شوم و در راه به مسافرتی که برنامه ریزی کردم فکر می کنم و در پارک دامپزشک که فاصله آن تا منزل فعلی ما کمتر از ده دقیقه است می نشینم و پس از جست و جویی در گوشی موبایلم که از یکی از همکارانم به من اهدا شده (در شرکت استفاده از گوشی دوربین دار ممنوع است) در جستجوی شماره های راننده ها و مسئول حمل و نقل می گردم (سابقه کار من در شرکت به کمتر از ی
1- اعزام از تهران
عصر روز چهارشنبه هفده مرداد 98 پس از اتمام کار و یک کلاس تدریس ریاضی 1 در سعادت آباد راهی منزل می شوم و در راه به مسافرتی که برنامه ریزی کردم فکر می کنم و در پارک دامپزشک که فاصله آن تا منزل فعلی ما کمتر از ده دقیقه است می نشینم و پس از جست و جویی در گوشی موبایلم که از یکی از همکارانم به من اهدا شده (در شرکت استفاده از گوشی دوربین دار ممنوع است) در جستجوی شماره های راننده ها و مسئول حمل و نقل می گردم (سابقه کار من در شرکت به کمتر از ی
من اینجا را از آن زمان های بی زمان عاشق بوده ام .
جنگیدن به خاطر وطن ، اوج معنای زندگی ست .
بر جاده های آبی سرخ پنج کتاب در یک کتابه از نادر ابراهیمی .
بر اساس زندگی میرمهنای دُغابی .
میرمهنا ، نماد ریگ ، چراغی در اعماق دره های وطن!
کتاب من رو انتشارات روزبهان چاپ کرده ولی دیدم چاپ هایی با جلدهای مختلف و در جلدهای مجزا هم از این کتاب منتشر شده .
قصه ی میرمهنای دُغابی از دویدن روی ریگهای سوزان بندر ریگ و مناجاتش با خدا شروع میشه . 
انسان ، از میان یک
عیسی خاتم الانبیاء است
بینش نوین
 کاربر ارجمند لطفا توجه نمایید : این مطلب بخشی از کتاب نقدی پیرامون ادیان توحیدی و مسایل سیاسی است که دارای حق چاپ و نشر محفوظ برای نویسنده میباشد.
من نیاز به بررسی و تحقیق این ادیان و قرآن نداشته ام؛ زیرا موسی پیامبر مرا به آیین راستین الهی هدایت کرده, دریافته ام که هدف رسالت عیسی پیامبر, احیای آیین راستین الهی و آیین راستین موسی نبی بود که ایشان بخاطر آن رسالت مصائب وافر متحمل شده, شهادت راستین را, در راه محب
  در آنسوی محله‌ی ضرب ، درون باغ درختان هلو،  هاجر   پابرچین ، و با احتیاط ، از بین شاخه های شکسته و به زمین افتاده راه خود را باز میکند و چستو چابک به ابتدای ورودیِ باغ میرسد ، او قصد رفتن به صف نانوایی را دارد٬ اما در این چندصباح هرگز به هدفش از خرید نان نیاندیشیده. زیرا او در نهایت امر تنها میتواند عطر نان را استشمام کند. . اما چون هنوز در شوک و اضطراب حوادث شب گذشته سیر میکند ، یادش رفته تا کلیدها را با خودش ببرد. او چون تازه وارد است ، هنوز س
در آنسوی محله‌ی ضرب ، درون باغ درختان هلو،  هاجر   پابرچین ، و با احتیاط ، از بین شاخه های شکسته و به زمین افتاده راه خود را باز میکند و چستو چابک به ابتدای ورودیِ باغ میرسد ، او قصد رفتن به صف نانوایی را دارد٬ اما در این چندصباح هرگز به هدفش از خرید نان نیاندیشیده. زیرا او در نهایت امر تنها میتواند عطر نان را استشمام کند. . اما چون هنوز در شوک و اضطراب حوادث شب گذشته سیر میکند ، یادش رفته تا کلیدها را با خودش ببرد. او چون تازه وارد است ، هنوز سرگ
  داستان شهر خیس  بقلم شهروز براری صیقلانی .    قسمتی از داستان بلند ادبی .   اپیزود های 10 _ 11_ 12 . 
 
.    در آنسوی محله‌ی ضرب ، درون باغ درختان هلو،  هاجر   پابرچین ، و با احتیاط ، از بین شاخه های شکسته و به زمین افتاده راه خود را باز میکند و چستو چابک به ابتدای ورودیِ باغ میرسد ، او قصد رفتن به صف نانوایی را دارد٬ اما در این چندصباح هرگز به هدفش از خرید نان نیاندیشیده. زیرا او در نهایت امر تنها میتواند عطر نان را استشمام کند. . اما چون هنوز در شوک
   
 
  . 
/√– در آنسوی محله‌ی ضرب ، درون باغ درختان هلو،  هاجر   پابرچین ، و با احتیاط ، از بین شاخه های شکسته و به زمین افتاده راه خود را باز میکند و چستو چابک به ابتدای ورودیِ باغ میرسد ، او قصد رفتن به صف نانوایی را دارد٬ اما در این چندصباح هرگز به هدفش از خرید نان نیاندیشیده. زیرا او در نهایت امر تنها میتواند عطر نان را استشمام کند. . اما چون هنوز در شوک و اضطراب حوادث شب گذشته سیر میکند ، یادش رفته تا کلیدها را با خودش ببرد. او چون تازه وارد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها