نتایج جستجو برای عبارت :

رای گیری (این دیگه واقعیه ناموسا-_-)

دوستان عزیزتر از جانننن
بنظرتون عنوان وبلاگم عوض کنم و بذارم :
دل نوشته های یک دانشجوی پزشکی
یا
یک دانشجوی پزشکی
؟؟؟؟؟
ناموسا کامنت بذارید
کِنِس بازی و خسیس بازی هم در نیارید
نگید حوصلم نشد
جوابشم یک کلمه ست
بله ....... خیر
باتچکر ^___^
لابد با خودش گفته چرا این دختره اینقد احمقه!
من چرا اون لحظه آخری اون کارو کردم آخه
بعد راستی 
خدایا ... میشه معجزه شد؟!
نمیشه نه؟!
آخه چی میشه؟!
چی میشه بشه؟
ناموسا من دیگه نمیکشم..
سخته خیلیییم سخته..
بعدم اینکه دلم برات تنگ شده هم خاک تو سرت کنن :|
مری معتقده که من ناناحن و بی حوصله ام. ناناحن نه، ولی بی حوصله هستم. میخواست منو ببره بیرون :| بهش میگم ترجیح میدم از بی حوصلگی بمیرم اما دلیل مرگم کرونا نباشه :| ناموسا بیرون نه :|
+ بالاخره بعد مدتها ساعت یه ربع یه شیش پا شدم :)))) ولی باز از ۹ تا ۱۱:۳۰ خوابیدم و مری با قلقلک بیدارم کرد :( #نه_به_خشونت_علیه_پانداها :(
دیشب به تب و لرز و نفس تنگی و نخوابیدن گذشت. امروز هم به تب و لرز، گریه، بدن درد، سرگیجه و ناله و مرگ گذشت. از دستی که داره کنده میشه هم نگم، خدایا مشکلی ندارم این چیزا رو میدی به آدم، ولی ناموسا چندتا چندتا نه، یکی یکی بده آدم بتونه هندل کنه. سه تا کاپشن، سه تا پتو... 
+ بخاطر کارنامم فلش بهم داد مدرسه و از الان ذوق اینو دارم که خدا جون ینی چی بریزم توش بعد کنکور ؟:))) اسکل :)))
دیروز هم آخرین امتحان فیزیک رو دادم و تموم :)))
خب جا داره تشکر کنم از بهترین معلم فیزیک راهنماییم، کلاس هفتم(آقای زیرک)
کلاس هشتم آقای کشتکار
نهم آقای مرادی
دهم آقای سوری(ناموسا عشق بود) :)
یازدهم آقای مقدم
و دوازدهم با افتخار شاگرد آقای شاکری بودم :)
یکی ازم پرسید"به نظرت عشقم چقد دوسم داره؟مال من میشه؟"کیوتی مگه من پیشگو ام؟!یکی دیگه گفت"اسم عشقمو بگو"علم غیب دارم؟....یکی گفت"هرچی پول داری بریز به حسابم"ناموسا مسخره کردی؟یکی گفت"مهمترین چیزی که ازم مخفی کردی چیه؟"این شد یه چیزی...و عشقم...ازم پرسید "دوسم داری؟"آخه چرا سوال بدیهی میپرسی فدات شم؟!؟!فرصتاتون سوخت...بدرود تا سال بعد!
خب این رای گیری دیگه واقعا مهمه
https://namesns.com/m/entertainer/rank_list.html?cate=1&cate2=2&gender=1
تو این رای گیری هم تو قسمت گروه ها و هم در قسمت بازیگرا پسرا کاندید شدن
تو قسمت بازیگرا ته ته نامزد شده*_*
که متاسفانه کلا خیلیییی عقبیم
اینم یادتون باشه که هر سی ثانیه امکان رای دهی وجود داره
پس دست بجنبونین و پسرامونو ببرین بالا
آرمی..فایتیییینگ!
اگر غول سیاه افسردگی مرا نبلعد، غول قهوه ایِ مشتقِ عزیز، نوسان و موج گرامی، جریان های سری و موازی، نیرو محرکه، گراف، پارامترهای بیضی و هزاران کوفت و درد و زهرمار دیگر قطعا این کار را می کند.
+ زاویه بین نیم مماس چپ و نیم مماس راست یه تابع دخلش به من چیه ناموسا؟ یکی به من بگه. 
#غرغرو...
+ بشنویم. هرکی گوش نده زاویه نیم مماس چپ و راستشو گم کنه به حق پنشتن.
+ پروسه ثبت نام کنکور حتی از پروسه زایمان هم سختتره. اینو امروز فهمیدم.
متن آهنگ عجایب شهر حمید صفت
آزاد شدم خوشحالم ننه ایشالله آزادی قسمت همهآزاد شدم چشمامون تَره ایشالله بیرون دنیا بهترهآزاد شدم بیا بغلم همه جلو رفتنو من أ همه عقبمآزاد شدم بگو به منم من توو حبس بودمو بی خبرم همه عجبنداستان شده همه توو غمن چرا لنگو پاچه های همه رو همنپَ ننه ننه خاک توو سرم ناموسا ناموسم بریز آب پاک رو دستم
ادامه مطلب
از مزایای زندگی تو ایران می تونم به پاهای سفیدم دستهای تیره ام صورت زردم و شکم سبزه ام اشاره کنم. امروز یه برگه پیدا کردم که تابستون رو چجوری بترکونم! پرانتز باز، تابستون ما رو ترکوند،پرانتز بسته. اول از همه نوشته بود اپیلاسیون و لیزر موهای زائد!یکی از پشمام پوزخند زنان زد رو شونه ام و گفت:حاجی لباس بیشتر بپوش لرز کردیم! اوس کریم چیه فایدشون ناموسا؟ حتی رتبه کنکورم باعث ریزششون نشد
عنوان مطلب لقبیه که داداشم بهم داده بود تو سال کنکور.الان حجم
یه دختره هست فامیل مونه
دو سه سالی ازم کوچیکتر بود
باهام میومد کلاس زبان
حکم ننه شو داشتم
بهش می گفتم خپل
الان مامانم خبر داد آخر هفته عروسه خپله
یه خنده کردم
نمیدونم از رو بی عاری بود
تعجب بود
افسوس بود
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است بود
خلاصه خودمم نمیدونم چی بود
هنوزم دارم میخندم
اصلا از اینجا تا تالارشون از اینا
 
 
پی نوشت1:ولی ناموسا خیلی بچه بود ها
من الان خودمم بخوام عروسی کنم خنده م میگیره
جدی رو چه حسابی بچه رو میفرستن تو دهن گ
ناموسا ۸ پس لرزه. منم که کلا رو ویبره ام. چرا مری گواهینامه نداره با ماشین بریم بیرون؟ همه بیرونن. حاجی سنجش فردا رو چیکار کنم. قلبم تو دهنمه خوابم نمی بره. اصن من مامانمو میخوام. ری ری اینا تا دم خونمون اومدن ماشینشون پر بود ولی :( آقا گیر ندید امشب هم پست زیاد میذارم هم غر زیاد میزنم. خب مری هم خوابیده :( همه خوابیدن :(  بخواب زن :( اصن برا چی بیداری خب؟ میمیری دیگه مث بقیه. این وسط اون سایت کوفتی لرزه نگاری دانشگاه تهران چرا رگ به رگ شده؟ 
میدونید
1. اقا امروز برا اولین بار شنبه بود و 12:30 تعطیل شدیم و تا خونه قر دادم از خوشحالی ^~^ (وی همیشه 4:15 تعطیل میشد و تو دلش مونده بود :/)
2. حقیقتا ً امروز اولین روزیه که میخوام با برنامه مشاور پیش برم :/ زیبا نیست؟
3. خدا به خیر کنه، من چند روز پشت هم که خوشحالم بعدش به این معنیه روزهای زیادی قراره بدبختی بکشم -____-
4. ری ری داشت با یه قیافه جدی و حق به جانب حرف فلسفی می زد. بعد یهو پاش گیر کرد افتاد :))) بعد از اون نگاهای معروفم کردم بهش گفتم دیگه از این گوجه های ف
امروز دندون پزشکی بودم و جناب دکتر بعد نیم ساعت وزوزوز و....جیییز جیییز . و خش خش
بالاخره یکی از دندون هام رو عصب کشی کرد!!
 
بعدش کلی تاکید که( بچه جون!!!):///
نه آخه بچه جون؟؟بی تربیت تو ریش های من رو نمیبینی؟؟بچه؟؟نه ناموسا بچه؟؟ استغفرالله آدم یاد جواب های دندان شکن و 100در 100 بی ادبانه ی دوران دبیرستان میفته هااااا!!!
 
خلاصه گفت تا دو ساعت به باد هم اجازه نمیدی دندونت رو لمس کنه تا 24ساعت هم باهاش غذا نمیخوری!!
 
حالا نکته ی بامزه ماجرا کجاست؟
بعد د
حاکمیت ترسو همیشه پشت سانسور و خفقان مخفی می‌شه. الان ۲۴ ساعته نت قطع شده و ما نهایتا تحت شبکه‌ی اینترانت به سایت‌های داخلی راه داریم. چرا؟ چون بنزین رو گرون کردن، چون بار معیشتی خانواده رو بالا بردند، چون بنزین سه برابر یعنی باقی چیزها شش برابر. چون کم‌بود بودجه رو قرار هست از جیب ما مردم بگیرن، چون عرضه‌ی اداره ی یک نونوایی رو هم ندارند، چون آقازاده‌هاشون تو کشورهای خارجی و بالای شهر تهران با ماشین‌های آنچنانی ویراژ میدن و ما ملت باید
خدایا دوستانی که شب امتحان تاریخ در حالیکه هنوز نوبت اولم مونده پیام میدن و می پرسن واسه ریاضی از چه کتابی تست میزنم رو به همین برکت هدایت کن:|
کسایی که با گوگل و گام گام اشتباهم می گیرن و مرجعیت درسی رو به من واگذار میکنن بی آنکه از عدم کفایت تحصیلی من آگاه باشند رو هدایت کن ناموسا:|
خودم رو هم هدایت کن که کمتر گوه بخورم و حداقل اگه کلاسا رو نمیرم امتحانا رو بدم حداقل که همچون خر در باتلاق علل و پیامدها و زمینه ها و زهرمارها گیر نکنم هرچند که تم
خب خب
بسمه رب   کیرم شرت ننتون رجیم
خب  چند. مورد میگم خیلی جدی میگم. گوشاتون باز کنید  چی میگم  پریسا نامزد. منه خوب  خودتون نزنید علی چپ  ببین هر کی میاد  پیویش  یا مشکل مغزی داره یا کونش میخاره. میخارونم براتون   خب  ببین فرزندانم. هر بی ناموسا هی هیچی نمیگم  بهتون. خارکصه ها خب گوش کنید چی میگم الکی هم نمیگم خیلی جدی میگم
هر مادر قهبه ای یا هر   حرورم زاده ای  ببینم. پیوی   نامزدم پریسا مزاحم یا بدخواهش باشه  یا به عنوان داش  بیا زیر چشمی  ن
ناموسا مشکلت چیه ؟ بیا باهم حلش کنیم
دیس لایک میکنی؟
پست من جاتو تنگ کرده؟
بازدید های سایت تورو گرفته؟
با پسرا مشکل داری؟
به نظرم خودتو به روانشناس معرفی کن
نه وضعت وخیمه ....برو تیمارستان دادا
اگر هم ناراحت شدی بهت توهین کردم...
فقط همون کاری رو کردم که تو کردی...
هرکسی نظری داره مخالف و چه موافق
من باید دیس تورو قبول کنم اما واقعا یه سوال
چرا اومدی که دیس کنی؟
چرا دنبال میکنی تا دیس کنی؟
فیوریت های تو برا خدت فیوریت های من برا خودم
پس جمع کن بساط
1. صبحی که با چایی دارچینی که بابای آدم به آدم بدهد آغاز شود صبحی ست از صبح های بهشت.
2. میدونید از صبح تا حالا چه اهنگی افتاده سر زبونم؟ دختر مردم پکرم کرده شماعی زاده :))) بعد هی "پکر" رو میگم "کپر" کلی می خندم خودم به خودم :)) بعد تازه بیشتر اون قسمتش افتاده تو دهنم که میگه "میدونه، اره میدونه، خود شیطون بلاش میدونه" :))) بعد بابام در سکوت نگاهم میکنه :))) میگه حداقل یه چی بخون من بلد باشم. میگم تو چی بلدی؟ میگه بیا معین بخونیم :))) 
3. اون روز تو مدرسه قیاف
دقیقه ی ۹۰ بود، بین داور و کمک داور اختلاف افتاد چقدر وقت اضافه بهمون بدن، یه‌هو گفتن تمومه و اصلا همین ۹۰ دقیقه کافی بوده! باختیم، آبرومون رفت و دست از پا درازتر رفتیم توی رختکن. همه رفقا تی شرت هاشون رو درآوردن و انداختن کف زمین، اما من دفترچه ام رو برداشتم تا ببینم مشکلاتم چی بوده و یادداشت شون کنم.‌ از اون سال ها خیلی می گذره، اون موقع ۲۱ ساله بودم الان ۳۷ ساله. هنوز هم غیرمجاز می خونم و جایی توی وطنم ندارم، اما می خونم! من روز به روز پیشرفت
 
خب با سلام خدمت دوستان
خیلیا نمیدونن چجوری تنفنگای بی نهایتو بیارن به بازی
اولا باید یه بار تا آخر برین بعد از رو همون سیوی که رد کردین لود کنین تصوریشو گزاشتم پایین (ناموسا همه pro هارو بدون استفاده ازین تنفگا رد کردم :)) )میره به فروشگاه ازونجا میتونین بخرین و اگ پولشو نداشتین فل حال به هر فروشگایی که تو بازی هس رسیدین امکان خریدش هست
البته فقط واسه مرحله های لیانه ایدارو رد کنین یه رگبار بی نهایت مرحله های لیان اضافه میشه واسه خودش چیزی نمی
آموزش رانندگی رو اینگونه آغاز کردیم:
داداشم: خب بگو ببینم گاز کدومه؟
من: کنار یخچال هارررررهاررررر هارررررهاررررر D:
داداشم: برمیگردیم خونه :|
من: نه نه هولم نکن گاز یکی از اون سه تاست.
داداشم ترتیبشونو گفت (و هنوزم نفهمیدم)
من: رواله.
داداشم: فرمون کدومه؟ :|
من: همون که گردالیه ^^
داداشم: خب برا امروز کافیه :|
من: آره ناموسا سخت بود.
+ ولی اگه یه داداش ندارین که باهم تو ماشین با شماعی‌زاده و «امشب دل من هوس رطب کرده» قر بدین و کلا فرمون مرمونو ول کنه
1. نمی تونین تصور کنین چقد بابای کیوتی دارم :)
از ساعت 4:15 تا 4:45 صبح موبایلم داشت زنگ میخورد که خیر سرم کپه مرگمو بردارم بشینم دو کلوم فیزیک بخونم. انتظار داشتم با اون صداهای ناهنجاری که موبایل تولید کرده بود بابام پاشه و با کلنگ بکشتم ولی نات انلی این کارو نکرد بات آلسو برام چایی هم دم کرد ساعت 4:45 :)))
2. تماااااااام خونمون بو خربزه طالبی گرفته -______- روز و شب داریم خربزه طالبی میخوریم، حتی آب طالبی درست کرده بابام برا مدرسه من :| ولی بازم تموم نمیشن
جمعه هایی که روز قبل امتحانه رو دوست ندارم. جمعه های خوابگاه به اندازه کافی غمگین هست. دلم میخواست فرصت بود آهنگ جدید یاد میگرفتم بزنم که برای مردمانی که دوستشان دارم ویدیو بفرستم ولی الان که نمیشود. دو تا مبحث تشخیص آزمایشگاهی جیش و پرفشاری خون را باید برای بار اول بخوانم. امیدوارم فرصت بشه نمونه سوال ها رو بخونم چون همیشه ازشون سوال میاد.
فردا میرم باشگاه و قول میدم اینقد به خودم فشار بیارم که تحلیل عضلانی بشم:))) ناموسا خسته شدم از پشت میز ن
بعضیا هم افسرده نیستن خودشونو زدن به اسگولی
نشسته هیچ غلطیم نمیکنه این اخه اون جیزه این فلانه اون بیساره بعد انتظارم داره بهتریناااااا براش فراهم باشه
ناموسا یه حرکتی بزن تو! 
دوس داره صب تاشب تو خوشی باشه بخوره بخوابه و خرج کنه و کیف کنه آما آما آمااااااا خودش هیچ تلاشی نکنه همه ی اینارو دو دستی تقدیمش کنن!
شاهزاده ی سوار بر اسب سفید هم باید بیاد بگیرتش!
واسه همه هم یه ایراد میگیره!
تو شکر اضافی میخوری میای به تورکا توهین میکنی! به قومیت های
1. دو روز غایب بودم آب نما زدن، رنگ کردن، ماتریس درس دادن و ... :| بابا خب منتظر بودید من برم فقط؟ اقا بیاید بگید ماتریس آسونه خودم میتونم بفهمم بیایییییید :|
کلا درصد اختصاصی بالای 50 نداشتم تو تابستون :| دو روزی که غایب بودم درصدا رو خوندن فیزیک 70 شیمی 80 شدم :| ینی کافی بود غیبت نکنم! میشدن 70- و 80-  -.-
2. وقتی ابی گوش میدید پی ام ندید:| 
3. اقا من از غذای مرغ متنفرم :| حالا بابام مرغ درست کرده با کلی ذوق و شوق اومده بهم میگه بیا شام. پیچوندم گفتم فردا میبرم
باو ساییییییدین مارو با این بحث دانشگاها ، طرف میاد برا من از تفاوت بین دانشگاه عالی و... رو حرف میزنه و اینکه کجا بخونی خوبه سواد کی خوبه کی بد  .و بکل از این چرت و پرتا .
خدااااااااااااییییییاااااااااااا نسل این آدما کی باید منقرض بشه اخه 
یجوری تخصصی نظر میده و حرف میزنه و خیلی ببخشیدا گوه می خوره که میگی نکنه کسیه جاییی درس خونده بعد ازش میپرسی میفهمی خودش تو گوه ترین دانشگاه ممکن تحصیل کرده بعد میاد چرت تحویل من میده بعد جالبش اینه ولی او
سلام :)
1. بدبخت ِ مفلوکتون روز عیدی رفته مدرسه، خسته و افسرده، داغان و پژمرده برگشته.
2. شبی 3 تست باید برا معلم شیمیمون بفرستیم. بعد من دوتا آزمون شیمیامو خب گند زدم دیگه. رفتم بهش گفتم. بعد امروز اومد سر کلاس اسما و درصدا رو تک تک خوند، بعد من داشتم سکته می کردم، به من رسید بهم گفت باهم حرف زدیم دیگه. دیگه نبینم :| منم پرام ریخته بود، داشتم تشنج میکردم گفتم باشه :||| بعد سوال داد بچه ها حل کنن دوباره اومد پیش من. زد پشتم گفت چرا انقد عقب نشستی؟ از این
کرم نوشتن منو فرا گرفته
مدتیه که خاطره روزانه ننوشتم و اینجام چیزی ننوشتم و کلا کم دست به کیبورد شدم
کرمم گرفته بنویسم
ولی اینجا نمینویسم، مطلب که زیاده برای نوشتن ولی تصمیم گرفتم ننویسم فعلا...
نوشتن همیشه باعث دسته‌بندی و کم کم فراموشی جزییات موضوع میشه.
من نه تنها نمی‌خوام حال الانم دسته‌بندی بشه که اصلا نمیخام مثل همه مسائل قبلی زندگیم باهاش مواجه بشم.
برای اولین بار میخام وایسم کنار ببینم خودم چیکار میکنم.
یعنی اون ناظر سومی من که میش
 
۱. می دونین، بعضی وقتا دلم می خواد میدل فینگرمو جوری تو چش طرف فرو کنم که مغزش سوراخ شه:| ولی متاسفانه هنوز به اون درجه از خریت نائل نشدم:|
 
۲. فیلم +۱۶ سال پخش میشه طرف برمیگرده میگه این دوستمون گیه، بابام یهو برمیگرده میگه اون کنترله کو؟ بده ببینمش:| از اتاق فرمان اشاره می کنم، پدر من الان واجد شرایطم. میگه این برای آمریکاییاست. فقط کافیه یه دور بیاد مدرسمون تا ببینه اینجا آمریکاست یا آمریکا آمریکاست؟؟؟؟؟؟
طبق میانگینی که با دوستام گرفتیم
الکترسیته:  الكترسیته انرژی نهفته ای در طبیعت و وجود آن در بعضی از مواد موجود درجهان میباشد این نیرو به صورت های مختلف میباشد و دارای 2 قطب میباشد اما به صورت كلی میتوان الكترسیته را به دوبخش تقسیم كرد الكترسیته ساكن++این حالت از الكترسیته عنصری كه آن را بو جود می آورد دارای قطب مثبت+میشود مانند وسیله پلاستیكی كه بر اثر مالش دارای قطب مثبت میشود یا بدن انسان كه بر اثر برخورد با این گونه اشیاء درای قطب مثبت الكترسیته ساكن میشود فقط زمین تامین
راستش من درست حسابی خاطره از روز اول دانشگاه ندارم چون قبل از شروع کلاسا ما دو روز دانشگاه رفتیم منتها در قالب دیگری 
اگر روز اول اول رو اون روز در نظر بگیریم که به عنوان دانشجوی پزشکی مهر ۹۸ وارد دانشگاه شدم (و نه به عنوان یه نخود سیاه) برنامه از ۸ صبح شروع شده بود و بنده اطلاع نداشتم =((( خیلی شانسی ساهت ۱ و نیم بعد از ظهر رفتم دانشکده که سراغ کارت دانشجوییم بگیرم (واااای هیچوقت یادم نمیره کارت دانشجوییمون رو یک ماه بعد از ثبت نام بهمون دادن) و
1. سر صبی ساعت 6 داداشم تو ماشین عباس قادریه جواد یساریه کی کیه لب کارون می خونه؟؟ اونو گذاشته بود :|| قیافه من :||
2. ینی یه جوری امروز فقط چند ساعت ادبیات خوندم که پرای سهراب سپهری هم ریخته. 
3. از بی انگیزگی در درس خواندن رنج می برید؟ از خوراکی استفاده کنید.
دوازده تا دونه زیتون برداشتم. تعداد خط های جزوه ادبیاتو تقسیم بر تعداد زیتونا کردم. مثلا اگه شد 5، هر 5 خط یه زیتون می خوردم :'| پس فکر کردین چجوری تونستم چند ساعت متوالی ادبیات بخونم؟
4. دلم برا ا
1. وایی دیشب چرا انقد شب بود؟ :| نصف پرام ریخت تا برسم خونه.
2. تازه برقا هم رفت :| و نصفه مونده پرامم اون موقع ریخت. تازه چراغ قوه هم پیدا نمی کردم و مث این دهه شصتیا رفتم زور زورکی از بین کلی لالوها شمع پیدا کردم. انقد شمعه ترسناک بود. ترسیدم دینامیکی دینامی دینامیتی چیزی بشه حالا بمیرم :| 
بعد تو تراس مانتوم خیس بود گذاشته بودم خشک شه. بعد باد میومد لباسه به درازا اویزوون شده بود شبیه گوشت گاو شده بود، خدایا موقع برق رفتن از این خلاقیتا نزن عجایب خ
پدرم بازنشسته س و یه مغازه هم داره.خودمم با این اوضاع و اوصاف دیگه میتونم اقرار کنم که بیکارم.چون ظاهرا بازیگریتئاتر شغل به حساب نمیاد مگر برای یه عده یا حداقلش اینه که من از اون بدشانساشم که برام کار نیست و الانم بیکارم یااگرم کار باشه اساساً پول نداره این همون میشه که انگار بیکارم و با آدم بی کار هیچ فرقی ندارم چون هیچ دریافتی ودرآمدی ندارم. خانوادهٔ من قشر متوسط جامعه س تا اونجایی که #بنزین گرون 
خب! دانشگاه به صورت جدی و رسمی استارت خورد! همین هفته‌ی پیش...
خیلی از حجم مطالب و انرژی‌ای که باید بذاریم برای "ارشد" جا نخوردم! انتظارش رو داشتم که توی هر ترم نیاز باشه چندتا کتاب رو (خیلی جدی) بخونم و غیره و غیره :)) ولی دیگه ناموسا 4تا کتاب 700-800 صفحه‌ای برای دوتا درس؟؟ بابا مصّبتو شکر :)))
 
دغدغه‌های زیادی توی سرم دارم که بعضی وقتا باعث میشن نتونم 100% انرژیمو بذارم برای خودم و کارهام.. می‌خوام اینجا خالیشون کنم تا هم دسته بندی بشن و هم از توی سر
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
عمو احمد ۱۶ سالِ تمامه که می خواد تریاک رو ترک کنه اما نمی تونه! می گه پسرم برام چندتا کتاب خریده بود تا بخونم، خوندم نشد. رفتیم بیمارستان بستری بشم، شدم نشد. این کمپ های ترک اعتیاد رفتم، دو ماه پاکی رکورد زدم اما نشد و بعدش باز زدم به بدن. دندون هاش به شدت خرابه، روزی سه بسته سیگار می کشه و وزنش از ۹۳ کیلو رسیده به ۴۸ کیلو! همونطوری اتفاقی باهاش هم کلام شدم، می خواستم برم خیابون اشرفی اصفهانی، ازش آدرس پرسیدم، مسیر رو گفت و بعدش باهام تا اونجا ا
این مدت انقدر آدمای عجیب دیدم که کم مونده شاخ در بیارم!
اول دختری که فقط بلده حرف مفت بزنه، بشدت دو به هم زنه بشدت بیشعوره ولی سیاسه و بلده چطوری رفتار کنه که آدما یا نفهمن چه موجود کثیفیه یا خیلی دیر بفهمن مثلا من خودم تازه بعد دو سال و نیم به ماهیتش پی بردم!
دوم آقایی که من رو کلی تحقیر کرد که تو فلانی و بیساری و کسی تو زندگیت بوده بعد خودش دخترونگی دختری که عاشقش بود رو گرفته بود و ولش کرده بود! شاید برای یکی مثل من بحث داشتن و نداشتن بکارت مهم
Hi
من بالاخره اومدم:/
ینی اونقدی ک بعد کنکور دهنم صاف شد قبلش نشد.
والا..
حالا ول کنین اینا رو
بزارین تعریف کنم براتون که چقد سر کنکور دهنم صاف شد:/
من کله صبح ساعت شیشو نیم پا شدم که ساعت هشت برسم قوچان
ینی بابام با سرعته بالای اون سرعتی که هی بوق میزنه اومد که من بیچاره برسم که کنکور عاااااالی مو بدم:/
حالا...
عمومیا مو که هیچی
اصن حرفشو نزنین
ریاضیمو خوب دادم
اقتصادمم خوب دادم حالا
دیگه بعدش ادبیات و عربی به پنجام نمیرسه
شایدم زیر بیس شه اصن
بجون
سلام.
1. ناهار جوجه خوردم بعد رفتم ساندویچ خریدم بعد اومدم خونه باز ناهار خوردم :| ناموسا معده من امسال گشاد شده.
2. گفتم بهتون که سوییشرت صورتیمو لاکی کردم؟ :))) بعد میدونید که امروز هرچی بهش لاک پاک کن زدم پاک نشد؟ :| میدونید که مامانم سوییشرته رو از من بیشتر دوست داره و اگه بفهمه تبخیرم میکنه؟ نیلی دید لبه تیغم، قرار شد برام لکه بر بیاره. دعا کنید جواب بده :/
3. اخ اخ. دبیر حسابانه پرسید آزمون 10 ابان کجاست؟ 
منم با اعتماد به نفس و قاطعیت گفتم همون ا
نحوه خنک کردن سیستم کامپیوتر






نحوه گرم کردن غذا توسط مردم عادی vs ما


نحوه خنک کردن سیستم کامپیوتر

نحوه خنک کردن سیستم تلفن همراه
وقتی میگن تفاوت این دوتا چیه؟
پیام رسان های بعد تو همه سوء تفاهم اند!!!
ناموسا عین حقیقته
وقتی نمی خواهی قبول کنی لب تاپ دوستت از مال تو بهتره!!!
خب دوستان ممنون از نگاه گرمتون منتظر سری های بعدی از این مطلب باشید به امید دیدار
تیتر یه مقدار غلیظه! ولی هیچ چیز دیگری منظور نظر من رو نمی‌رسوند! :/
 
آقا ما از وقتی یادمون میاد داشتیم سختی می‌کشیدیم :| همیشه انگار یه مفاهیمی به نام استرس، اضطراب، تنش، خشم‌های فروخورده و امثالهم تو زندگیمون بوده... نه که فقط من اینجوری باشم! ولی ناموسا مال من خیلی بیشتر از خیلیا بوده!!
توی این پست دوست دارم از حال این روزهام بگم، پس لطفا قبول کنین که منطق رو برای چند دقیقه بذارم کنار.. چون خسته‌‌م و دلم می‌خواد غر بزنم و بگم که آقا! خشم دا
دانلود کتاب ghosts of the shadowmarket
 
همون طور که میدونید این یمی از اسپین اف های The mortal instruments و به ویژه the Infernal Devices و The dark Artifices هست.
با اینکه شخصیت اصلی این کتاب جم کارسترز هست(عر) ولی همه شخصیت های کتاب های بالا تقریبا هستند. تسا، ویل و بچه ها و نواده های اونا، جیس و ایزابل و الک و گنوس بین و کیت و تای و ... همشون هستند و این کتاب ماجرا های کوتاهی که جم به عنوان یه silent brother یا یک انسان معمولی زندگی کرده رو میگه.
 
ناموسا برای بخشایی که کیت هست دستمال برداری
توی مسجد عاشقش شدیم! خب عشق که مختصات و مکان و زمان حالیش نیست، هرجا ممکنه رخ بده، حتی توی مسجد! رعنا دختر همسایه مون بود و ما و صادق سرش دعوا داشتیم. ما موذن و مکبر مسجد محلمون بودیم و یه روز انقدر فکر و خیالش توی ذهنمون بود که کلا زدیم یه کانال دیگه و هم اذون رو اشتباهی گفتیم و هم از پس مکبری برنیومدیم، که اون روزها کلا از پس هیچی برنمیومدیم و خواب و خوراکمون ریخته بود به هم. حسین آقا بعد نماز گفت دیگه نیا، کارِتو بلد نیستی، اما ما کاربلد بودیم
دانلود آهنگ سیگاری گاری گاری بنگ بنگ 
دانلود آهنگ باحال یه سیگاری گاری گاری گاری بنگ بنگ بنگ با لینک مستقیم از تهران دانلود
یه سیگاری گاری گاری گاری گاریبنگ بنگ بنگبا یه اهنگ هنگ هنگمیزنیم کوچه های تک و تک دربندیه سیگاری گاری گاری گاری گاریناز ناز نازبا یه اواز واز واز
میزنیم کوچه های تک و تک شیرازما همه بچه ی تهرون رون رون رونمیزنیم بنگ فراوون وون وون وونهممون خمارو هیرون رون رون رونمیزنیم بنگ فراوون …پشت یک دیوار سنگی گی گی گینشستیم ما د
سلاااااام
چطورین
خوبین
چه خبر
خانواده چطورن
خوبن
آقا دلم میخواد برم پارک
ینی کرونا تا ده سال دیگه ام نمیره؟!
میخوام برم بستنی بخورم
دلم موز میخواد!
دیدین شص تومن شده؟!!!
اصن ی وعضی
پراید نود میلیون؟!!!
:/
یا مامان
یا خود خدا
چیکار داریم میکنیم با خودمون
من باخودم دارم چیکار میکنم؟ امساللللل هرچیییی شد میرم دیگه کار ندارم به اینکه بابام بگه نرو مامانم بگه برو و اینا.. جدا هرچی شد میرم
ولی اخه تا ته مردادددد؟! چ خبرههههههههه
رسما تابستون ندارم
مه
قبول شدم‌ ^_______‌‌^

همیشه شب قبل از امتحان تا صبح استرس داشتم و خوابم نمی برد یا کابوس می دیدم
دیشب گفتم من چند ماهه پشت ماشین ننشستم پارکم که اصلا تمرین نکردم
پس بیخیال
میرم و به تخمکم وار رد میشم و هیچ غمت نباشه
گفتم تا آخر تابستون اگه ده هفته داشته باشیم کل این ده هفته رو میرم امتحان میدم
آخرش که چی؟ مجبور میشن قبولم کنن دیگه
خلاصه به تخمکم وار خوابیدم
صبح پاشدم یه پروپرانولول محض احتیاط انداختم بالا ونشستم پشت ماشین مامان رو رسوندم سر کار
1. شما فک کن تو خواب ِ مرگی؛ یک عدد شنبه که امتحان فیزیک ترم داری! از یَک یَکِ بچه ها متنفری؛ دستتو میذاری رو دسته در و همزمان در توی صورتت فرو میره و صدا جیغ جیغ ری ری میاد و مث گوجه تو بغل ری ری بعد یه ربع چلونده شدن به رب تبدیل میشی. خب برگ میمونه دیگه برا ادم؟ با اون جیغی که زد بچه ها تا دو ساعت داشتن شکلات به خوردم میدادن. چرا انقد حساس شدم رو صدای جیغ و داد؟ امروز داداشم یهو سر یه چیزی بانگ خوشحالی سر دمید خیر سرش، سی متر پریدم هوا همه برگامم ری
1. بذارید پستم رو با یک جیغ آغاز کنم. عرررررررررررررررررربده مدرسه تموم شدددددددد (جاست فور تو ویکس) و این تو ویکس رو مشاور برنامه داده درس بخونیم as a dog :/
2. امروز تو کلاس زبان دو سوم کلاسو راجع به نامزد یکی از بچه های کلاس حرف میزدیم. و ازش متنفرم -_- و یه حس نفرت خفیفی درونم بیدار شده نسبت به گونه نادری از جنسیت خاصی از خلقت :|
3. امروز یادم رفت بطری آبمیوه م رو ببرم مدرسه. و تا 5 غروب که برگشتم خونه بابام غصه خورده بود که یادم رفته :)) گوگولی منه *.* 
4.
با لبخندی تلخ و توامان با تاسف وارد اتاقم میشه و با دست میزنه روی پیشونی اش و همراه با خنده تلخ میگه:
--: مهندس ناموسا منو از اون اتاق بیار بیرون... انداختی منو وسط سیاهچال...
میخندم و میگم:
++: برای کمالت خوبه
--: آقا من دیگه کمال الملک شدم... بس که پخته شدم دارم میسوزم... یه حرفای خاله زنکی ای با هم میزنن که دیگه دارم بالا میارم... اوه اوه اوه... واااای در مورد شوهراشون چه حرفایی میزنن!!!!... اصلا من متاهل بشم نمیذارم زنم بره توی این محیطا...
++: عزیییزم... گزین
من خودتم،یعنی خودِ خودِ خودت.این نوشته از آینده به دستت میرسه‌،به تاریخ ۱۳۹۸/۰۷/۱۷،نشون به همون نشون که توی بچگی روی سه چرخه نشه بودی و خوردی به شیار باغچه و سرت شکست.ناموسا چجوری با سه چرخه افتاده بودی؟
حالا بیا و یه لطفی کن و بیخیال این شو که این چجوری دستت رسیده،چون حرفای مهمتری هست که بگم چون صلاح خودمو میخوام نابغه.گرچه از یادآوری گذشته چه اون اتفاق خوشگلا چه اون اتفاق زشتا در هر صورت خوشم نمیاد اما تو که الان داری اینو میخونی میشه آی
بعد از یک هفته و شش روز فرار و بی خبری محض از کلاس های دانشگاه،واتس‌اَپ را باز می‌کنم.با یکی از رفقایم تماس صوتی می‌گیرم.متعجب می‌پرسد«زنده ای یا نه؟» تمامی اتفاق های ریز و درشت کلاس ها را برایم تعریف می‌کند.حتی اتفاقات مزخرف و خاله زنکی!از امتحانی که به دلیل تقلب گسترده بچه ها باطل شده  تا استادی که اعلام کرده عده‌ای باید درسش را سریعا حذف کنند و من و خودش هم جز آنهاییم و اساتید دیگری که تاریخ امتحان تعیین کرده اند و استاد احمقی که می‌خو
 میردامادایستگاه میرداماد سوار مترو شدم. هندزفری زدم تا بعد از مدت‌ها چندتا لیسنینگ زبان گوش کنم. وسط‌های دومیش بود که "آمیرزا" نوتیفیکیشن داد و گفت "چندوقته که دلتنگتیم. بیا تو بازی. قدم رو چشم ما بذار".حقانیرسیدیم حقانی. در باز شد. ده دوازده نفر رفتن بیرون. بیست سی نفر اومدن داخل. هندزفری رو درآوردم و گذاشتم تو جیبم و "آمیرزا" رو باز کردم. تا صفحه بازی رو دیدم یادم اومد آخرین باری که بازی کرده بودم تونسته بودم کلمه‌های سنت و سیب و بیست و بستن
چهارشنبه 14/12/98
امروز موقع رسیدگی به آشپزخانه یاد درس مدیریت تشکیلات کارگاهی افتادم حدود بیست و دو سال پیش؛ با این محتوا که در کارگاه ساختمانی چه کاری را چه زمانی و با چه ترتیبی انجام دهیم تا هر کاری برای به سامان رسیدن زمان داشته باشد و اتلاف وقت و منابع نشود.
شبکه pcm  را روی کاغذهای دراز ترسیم می‌کردیم و یادم هست که به مژگان و دانش عملیش نسبت به ساختمان حسودی می‌کردم. هیچ‌وقت اساسی درگیر اجرا نشدم که آن درس چندان به کارم بیاید اما حالا کارب
خاااب هلوووووووما شب یلدامونو باشکوه تر از هرسال برگزار کردیم...خیلی خوردمممممینی خیلی چاق میشم؟!چیکار کنم؟اول که رفتیم خرید و یه عالم پفک و چیپس و لواشک و پشمک و پف پفیو نمیدونم هر چی که دلم میخاست گرفتیم.بعد قشنگ از دوسه روز پیشِ مامان هعی داره چیز میز میسازه...تازه شامم رشته پلو خوردیمبعدددددِ شاممثلن یلدامون شد!!!ناموسا اول که از اتاق اومدم بیرون سفره رو دیدم هنگ کردمآقا نمیدونستم کدومو بخورمپشمام ریخته بود و تصمیم گیری سخت!بعدامید سه ت
به نام خدا
ریحانه هستم.قبولی خرداد 98 دیپلم ریاضی با معدل قابل قبول احتمالا زیر 18 و ارزو به دل مانده از دو چیز: نمره 20 فیزیک و افتادن درسی در نوبت دوم.
اصل مطلب این است که من در مدرسه زندگی میکردم.و حالا تمام شده.و چه خاکی بر سر بگیرم.
میدانم.احتمالا نود درصد شما از این پست ها این چند روز زیاد خوانده اید.مدرسه تمام شد.12 سال تمام شد.و همه در تمبان عروسی گرفته اند.در نودو نه درصد پست ها احتمالا عمه مدرسه به فحش کشیده شده است.این را هم میدانم.اصلا به هم
به نام خدا
ریحانه هستم. قبولی خرداد 98 دیپلم ریاضی با معدل قابل قبول احتمالا زیر 18 و ارزو به دل مانده از دو چیز : نمره 20 فیزیک و افتادن درسی در نوبت دوم.
اصل مطلب این است که من در مدرسه زندگی میکردم. و حالا تمام شده.و چه خاکی بر سر بگیرم.
میدانم. احتمالا نود درصد شما از این پست ها این چند روز زیاد خوانده اید.مدرسه تمام شد.12 سال تمام شد. و همه در تمبان عروسی گرفته اند. در نودو نه درصد پست ها احتمالا عمه مدرسه به فحش کشیده شده است. این را هم میدانم.اصلا ب
مثلا یه روز باشه اواخر اردیبهشت،کف اتاقم دراز کشیده باشم،ساعت هشت شب باشه،اسمونم اسمون بعد غروب باشه،رنگشم ازون ابیای تیره باشه که انگار هوا تاریک ولی تاریک نیس،اهنگ im your ghost هم پلی باشه،چراغا هم خاموش باشه،کتاب زیستم اونور بحال خودش رها شده باشه.
هیچ اتفاقی نمیفته،ولی انگار اون ساعت،اون لحظه برای همیشه تو ذهنم ثبت میشه،همینقدر بی دلیل،تو یاد موندن دلیل نمیخواد،شایدم دلیل داره ولی اونقد عمیقه که سلولای مغزمم درکش نمیکنن بیان بمنم بگن.ا
   JIKJIK,PISHI              انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{ 
 رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...? 
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر
 هی dudes!
وا ساپ؟
حقیقتا دیروز داشتم با خودم فک میکردم ک...با خونه خالی عملا هیچ غلطی نمیتونم بکنم!
همش 24/7 غر میزنم ک بابا مامانم مزاحم برنامه های خفنم هسن ولی دیروز از عصر تا نیمه شب خونمون خالی شد
هیچ سکرت لاوری قرار نیس بیاد خونم بعد ک یهو مامان بابام اومدن قایم شه تو کمد...بعدم یواشکی فرار کنه(فیلم زیاد دیدم میدونم)
درواقع اصا قرار نبود ک من دیروز بیکار باشم تنهایی ولی...شد دگ
قضیه ازین قرار بود ک با چنتا از دوسام برنامه بیرون گذاشته بودیم...باب
یک:
وقت روئیدنم ... سرما زد ... تنم قبل بهار لرزید!
خندید ... هنوز زمستان نرفته بود گفت: اولین تجربه ات !.... روئیدنی!
دو:
روحم در اسانسور میان کلیدها ... یک را زد!
ارواح دیگر کشتند مرا ... سرکلید صد!
سه:
قربانی ام اسماعیل! جای تو اگر مردی!
ایستاده نگاهم کن!............" بابای تو ابراهیم"
 
 
چهارم:
خندیدیم از شوخی های علم ... توی سینما!
از فیزیک معکوس ... هواپیما!
از رشد " بن سای " توی گلدان!
از ترکیب " کلون و...گوجه"!
حالا بمیریم ... مگر چه می شود؟
اگر تا این حد جوک بلدیم؟!!!
بقلم شهروز براری صیقلانی اپئزود اول از اثر شماره یک                    نویسنده اثر     شهروز براری  صیقلانی  اثر   
L♥o♥v♥e♥♥♥s♥h♥i♥n♥♥b♥r♥a♥r♥y♥
 
داستان اول ♦♦ از شهروز براری صیقلانی   ♦♦
        
               همواره حرفهایم را نتوانستم بگویم ، درعوض بی وقفه نوشته آم . چه توان کرد وقتی توان ابراز نباشد؟ نوشتن بهتر از در خود نهفتن است . هر چه است از نگفتن بهتر است. افسوس ک اشتیاق خواندنش نباشد. افسوس.....
ترا روی کاغذ ها جامیگذارم و میروم ،م
های dudes!
ب یکی دیگ از پارتای story of ...(پارت اولش رو میتونین با اسم story of my internet  بیابید)که بینهایت پوینتلس هستن و خب قرار نیس نتیجه اخلاقی خاصیم داشته باشن خوش اومدین D:
حقیقتا تو پستای قبلی اشاره کرده بودم که تو هشت سالگی برا خود هشت سال بعدم نامه نوشتم و گفته بودم ک نامرو میزارم و خب مرسی از بعضیاتون ک یاداوری کردین "بسکه  من فیمسم!jk im a loser anyway"
خب گفتم همینجوری که نامرو بزارم برم خشک و خالی نمیشه که باید ی توضیحی چیزی بدم تا فک نکنن من کلا از بدو تو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها