نتایج جستجو برای عبارت :

از رشته تغذیه خوشم میاد اما پدرم مخالفت میکنن

غمزه و ناز و ادای تو خوشم می آید،
عفّت و شرم و حیای تو خوشم می آید.
گر دوصد بار مرا طعنه و توهین بکنی،
هم دوصد بار صدای تو خوشم می آید.
پیرو قافیة بیت لب میگونت،
من ردیفم ز قفای تو، خوشم می آید.
چه جفا است بلای غم دیرینة تو،
چه بلا است جفای تو، خوشم می آید.
نرود یاد رخت هیچ گهی از یادم،
دم مرگم ز ادای تو خوشم می آید.
من خوشامد بکنم، لیک نیاید به تو خوش،
خوشی دهر برای تو خوشم می آید
سلام
من از دوران ابتدایی همیشه درسخون بودم و معدل بالا داشتم، 19 سالمه و امسال دومین باریه که کنکور میدم، سال اول رتبم 15000 شد و هم خودم هم خانوادم خیلی جا خوردیم، رفتار مامان بابام به خاطر متلک های فامیل و اینکه از رتبه م ناراضی بودن عوض شد باهام که کاملا بهشون حق میدم... من تلاش نکردم و نتیجه ش هم این شد...
امسال با اینکه خیلی هم بیشتر از پارسال نخوندم رتبم 9800 شد، اولش مامانم اینا گفتن خوبه و تعین رشته کن، حتی تحقیق که کردم از رشته ی تغذیه خیلی خو
دلم همسری میخواد که هر از گاهی قربون صدقه ام بره،زیباییم به چشمش بیاد.حتی برای یک بار هم که شده با عشق نگاهم کنه.وقتی میریم بیرون دستمو بگیره.هر از گاهی نوازشم کنه.
با این که قدم بلنده،اندامم خیلی خیلی متناسب و ورزشکاریه،و خیلی از قیافه م خوشم میاد و ظاهرمو دوست دارم اما ظاهرا اصلا به چشم همسرم نمیاد که هیچ،مدام هم از قیافه و تیپ و ظاهرم ایراد میگیره.
گاهی به گذشته فکر میکنم و یاد خواستگارهایی می افتم که علاوه بر اینکه خیلی شرایط و اوضاع خوبی
با سلام خدمت کاربران عزیز خانواده برتر، به شدت نیاز به راهنمایی دقیق شما دارم،
من پسری ...2 ساله هستم و تازه از رشته پزشکی (پزشک عمومی) فارغ التحصیل شدم، خیلی بخوام خلاصه توضیح بدم من توی زندگیم شرایط بسیار سختی رو تجربه کردم، از وقتی یادم میاد دعواهای شدید پدر و مارم و طلاق گرفتن شون، و دیکتاتوری شدید پدرم بعد از اون، لازم به ذکره که جایی که من به دنیا اومدم طلاق اونم 20 سال پیش بسیار چیز بدی بوده و واقعا اثرات وحشتناکی روی زندگیم گذاشته و بعدش
از این هم خوشم نمیاد که به هیچ جا بند نباشه طرف و به هیچ چیز اعتقادی نداشته باشه و هی این ور اون ور شه.
حالا خودم این جوریم ولی خب خوشم نمیاد.
ازون دسته قبلی‌ها هم که خوشم نمیاد.
نمی‌دونم از چی خوشم میاد.
حالا خیلی که مهم نیست.
آهان ازین که هی بگم مهم نیست هم خوشم نمیاد. پس چی مهمه. :‌)) 
سلام
دختری ۲۰ ساله هستم، چادری و با حجاب، زیبایی در حد متوسط، از یک خانواده ی خوب. نه اهل دوست پسری بودم نه هستم، از یک پسری خوشم میاد ولی هیچ وقت بهش نگفتم، چون فعلا از قیافه ش خوشم میاد چیزی راجع به اخلاقیاتش نمیدونم. 
خواستگار خوب هم زیاد دارم وقتی کسی به خواستگاری بنده میاد خانواده م اصلا توجه نمیکنن، یعنی خیلی براشون مهم نیست به جز برادران بزرگم، پدرم هم نظر نمیدن میگن هر چی خودش میگه و این برای من عذاب دهنده ست، اگه ناراضین خوب بگن، ولی
سلام
امروز هم طبق برنامه پیش رفتم.
به کارهام رسیدم.
مطالعه کردم. 
پیاده روی رفتم.
یه هدیه برای خودم خریدم.
غذای خوب خوردم.
چای و میوه خوردم.
ظاهرا همه چی عالیه.
ولی یه دفعه دوباره دلم گرفت. این بار یاد پدرم افتادم.
هیچکس نمیتونه برای یه دختر جای پدرش را پر کنه. هیچکس.
همیشه فکر میکنم اگه پدرم بود زندگی من الان چجوری بود؟
اگه پدرم بود همیشه مواظبم بود، هوامو داشت.
اگه پدرم بود من انقدر ترسو نبودم، اضطراب جدایی نداشتم.
اگه پدرم بود کسی جرات نداشت اذ
باسلام و عرض روز خوش و خسته نباشید
پسری 28 ساله، داری تحصیلات بالا، شاغل و از نظر مالی تامین هستم، از نظر
اقتصادی کاملا مستقل از پدرم هستم و بخاطر شرایط کاری ام در شهری دور از
خانواده ام زندگی میکنم، حدود 8 ماه است که به خانمی علاقمند شده ام که از
هر لحاظ ایده آل من هستند و میخام با ایشون ازدواج کنم
اما از اونجا که در خانواده ما ازدواج فامیلی مرسوم بوده و از بچگی اسم من
رو کنار اسم دخترعموم گذاشتن پدرم مانع از ازدواج من هستن، تا بحال خیلی با
پ
معمولا اینجوری فکر میکنم که از خودم خوشم نمیاد. نه! بدتر. از خودم بدم میاد.
اما وقتی دقیق‌تر فکر میکنم و میبنیم تا حالا چند ده بار برگشتم و نوشته‌ها قبلیم رو میخونم میفهمم که در واقع از خودم خیلی خوشم میاد و تظاهر میکنم، خوشم نمیاد! بلکه اینجور متواضع به نظر برسم. با این فکر بیشتر از خودم خوشم نمیاد. نه! بدم میاد.
من فعلا ایران میمونم ...
امکان رفتن دارم اما به دلایلی الان نمیتونم برم ... 
همین جا آزمون تخصص میدم ...
و سه رشته ی مورد علاقه ام رو از بینشون تا اون روز انتخاب میکنم ... 
برام مهم نیست چشم و هم چشمی ها ...
من اون رشته ای رو که دوست دارم میرم ...
بذار بگن کم آورده بوده این رشته رو انتخاب کرده ! 
تنبل بوده اومده این رشته ...
به درک که میگن پول توش نیست ، این نیست اون نیست...
من دوست دارم...
من عاشق رشته ی داخلیم...
از طب اورژانس و اطفالم خوشم میاد...
و احتمالا بین
اتفاقات گذشتند و تموم شدند، ولی زخم‌هاشون همیشه هستند. فکر می‌کنم پدرم نمی‌تونند برام جهاز بخرند؟ چرا می‌تونند، ولی ناراحتی‌ام از این ه که نمی‌خوان، چون پول من براشون مهم ه. دردناک ه، پدرم منتظرند من در دوران طرحم درآمد ۶۰-۷۰ میلیونی داشته باشم و به ایشون بدم پول‌هام رو. و می‌دونم تا طرح نرم و تا پول ندم به پدرم، من آزاد نمی‌شم. :)
ازدواج نمی‌کنم، ازدواج نخواهم کرد، زخمی که از محبوب خوردم اسکارهای عمیقی تو دلم جا گذاشته. رفتاری که از همه
چهارمین روز از ماه ستاره شامگاهی
همیشه آرزو می کردم که همچون پدرم بتوانم در میادین نبرد، مبارزه کنم. پدرم از لحظه ای که توانستم شمشیر به دستم بگیرم، شروع به آموختن فنون نبرد به من کرد. مادرم مخالفت می کرد و می گفت که من هنوز خیلی برای جنگیدن، جوان هستم. ولی پدرم خیلی به حرف های او توجه نکرد. هنوز شادی ای را که در اعماق وجودم حس کردم را به یاد می آورم در لحظه ای که برای اولین بار توانستم در نبردی تن به تن پدرم را شکست دهم و آن چهره ی خرسند و مغرور پ
پدرم تنها مردیست که یک نگاهش کافیست تا تمام غم و غصه هایم بروند و دیگر پشت سرشان را نگاه نکنند...پدرم از همان آدم هایست که قلبش به وسعت بهشتی است که زیر پای یک مادر است...پدرم در کلمات نمیگنجد...
سرم را روی قلبش میگذارم و با هر تپش جان میگیرم...
پدرم عنوان رفیق و دوست و همدم را گذرانده برای من...اسطوره است...فرشته است...تنها دلیل نفس کشیدن است...ای کاش کفر نبود و میگفتم خدای من است پدر...
هرچند هرکس خدا را با یک چیز میشناسد و باور میکند و من با دیدن پدرم ب
 
پدرم کارگر استصبح تا شب، سر کارپدرم راننده استیا مسافر یا بارپدرم برزگر استکار او با داس استپدرم زحمتکشعرقش الماس استپدرم را دیدمدست و پایش خستهتوی دستان پدرپینه‌هایی بستهپدران سایه‌ سرپدران دلسوزندمثل یک شمع و چراغپدران می‌سوزند
 
حسین شادمهر
 
 
خوشم از آنکه موج جان بخیزدخوشم کشتی دلِ توفان بخیزد
خوشم از مردن و از تازه جستنخوشم با درد تا درمان بخیزد
مرو ناخوش ز پیشم ای دل خونبتپ تلخیده تا قندان بخیزد
غریبی پیش گوشم دوش می‌گفتهر آیینه که شب رقصان بخیزد
سحر روح دگر از تخت جستمچنان اینی که فردا آن بخیزد
بگفتی راه و گفتم راه این استتو ویران گشتی و ویران بخیزد
بهُش حلمی که این ره خواب‌گیر استهر آنی لشکر عصیان بخیزد
Loga Ramin Torkian and Azam Ali - Feathers of Fire
سخنان زینبی دختر سپهبد شهید قاسم سلیمانی 
دختر شهید سلیمانی خطاب به رهبر انقلاب: آقاجان نکند شهادت پدرم ناراحتی به چهره شما بیاورد.پدرم خواب راحت را از چشم تمام مستکبران و تکفیری‌ها ربودامروز جهانیان استقبال ایرانیان را از پیکر پدرم نظاره کردند و این استقبال امروز در تهران و فردا در کرمان ادامه‌دار خواهد بود.ترامپ! خیال نکن با شهادت پدرم همه چیز تمام شدعموی عزیزم سید حسن نصرالله پیام خودش را داد.پدرم یک همراه دیگر هم داشت که من دلم نمی‌آ
برف و باران بزند فرق سرمآه ای فرق سرم!برق با داد زند از کمرمآه ای داد کمرم!از جفای تو بشکست خنصرمآه اشاره خنصرم!بی تو من پرنده شانه سرمجانا شانه سرم!با تو من یک تبری گاو سرم آه از جنگ،سرم!ز همه لطفت ریخت موی سرممن جوانی لغسرم!رفتی از دل و درآمد پدرمآه حرف پدرم!
برادر من قبل از گرونی ها عروسی کرد، پدرم کل خرج و مخارج طلا و عروسی رو بر عهده گرفت، در خرید خانه و ماشین بهش کمک کرد و هی راه رفت پسرم پسرم عروسم عروسم زد و بعدش هم خواهرم ازدواج کرد و پدرم داماد دار هم شد.
و بعد الان عروس مون حامله هستش و باز پدر و مادرم در حال نوه دار شدن هستن که این وسط من دیگه هیچ چی اصلا!
مشکل من اینه که من اولین کَسی بودم که از سن پایین قبل از اینکه هیچ کدوم از خواهر و برادر های بزرگ تر حرف عروسی رو بزنن بارها بحث ازدواج رو پی
سلام.تا حالا کسایی رو دیدید که پای مرغ مصرف میکنند.من که دیدم،پدرم!در حقیقت پدرم آرتروز دارد و شنیده که پای مرغ برای بیماری آرتروز مفید است!نمیدانم من که خیلی بدم می آید.ولی در کل هرچی در مورد لنگ مرغ میدونی در بخش نظرات بگو.
سلام 
من دختری ۱۹ ساله و در آستانه ی انتخاب رشته هستم. بین رشته های مختلف، از مهندسی اپتیک و لیزر خوشم اومده و احتمال قبولیم هست. میخواستم ازتون خواهش کنم اگر چیزی راجع به بازار کار و درآمد این رشته می دونین بگین و راهنمایی کنین. 
اگر آشنایاتون این رشته رو خوندن یا خودتون فارغ التحصیل این رشته هستین، ازش راضی هستین یا نه؟، این رشته تا دکترا امکان ادامه تحصیل داره؟، محیط کارش چه جور جاهایی هست؟، به زیبایی مربوطه؟، مثلا برداشتن خال و کک و مک صو
از جشن ها خوشم می آید
از تولدها خوشم می آید
از جشن تولدها نه
که فراموشیشان فراموشی صاحبانشان تلقی میگردد!
از گره زدنهای بیجا نه
از دمندگان در گره ها که پناه
+ قل اعوذ برب الفلق
من شر النفاثات فی العقد
-تفسیر جدید و بکری شد بر آیه-
یادم نمیاد که این‌جا تا به حال از پدرم حرف زدم یا نه. یکی از بزرگ‌ترین سنگینی‌های روی دوش من پدرم و انتظاراتشه. پدرم و نصایح مشفقانه‌اش. پدرم و ایده‌هایی که برای زندگی من داره. پدرم و تصمیماتی که به جام می‌گیره. تصمیماتی که مجبورم بهشون عمل کنم.
گاهی‌اوقات فکر می‌کنم که قربانی فیلم inception منم. اون آدمه هست که توی ذهنش ایده کاشته می‌شه؟اون منم. خیلی زیاد به این فکر می‌کنم که اگه رشته‌ی پدرم همین نبود، آیا من این رشته رو برای تحصیل انتخاب می
سلام
پسری هستم ۲۴ ساله، و دانشجوی سال سوم پزشکی، خدمت سربازی هم رفتم و تا این سن تا جای ممکن کار هم کردم کنار درس و پس انداز مختصر و ماشین هم خریدم، از یکی از همکلاسی هام که سه سال ازم کوچکتر هستند خوشم اومده و تا حدودی هم راجع بهش تحقیق کردم.
اما مشکل اصلی من اینه که پدرم مددجو بهزیستی هستند، به خاطر معلولیت شون و این مسئله باعث شده من اعتماد به نفس هیچ گونه خواستگاری رو نداشته باشم، مخصوصا با این مورد اخیر، لطفا راهنماییم کنین که چه جوری این
سلام 
پسری هستم 24 ساله، ترم دوم کارشناسی ارشد مهندسی برق قدرت دانشگاه امیر کبیر هستم، مدتیه که واقعا خیلی دختر پسر عموی بابام رو دوست دارم ولی اون یک سال از من بزرگتره و من هنوز کار ندارم، ولی طبق قول پدرم که هر کدوم از پسرهاش ازوداج کنه یک خونه بهشون میده تا مدتی که یه کمی زندگی شون جون بگیره و خودشون خونه خودشون رو بخرن.
ولی شرایط من یه کمی پیچیده است و واقعا گیج شدم، من عمویی داشتم که یک خونه پدرم رو بالا کشید و میگه واسه خودمه، برادر اول
یادم نمیاد که این‌جا تا به حال از پدرم حرف زدم یا نه. یکی از بزرگ‌ترین سنگینی‌های روی دوش من پدرم و انتظاراتشه. پدرم و نصایح مشفقانه‌اش. پدرم و ایده‌هایی که برای زندگی من داره. پدرم و تصمیماتی که به جام می‌گیره. تصمیماتی که مجبورم بهشون عمل کنم.
گاهی‌اوقات فکر می‌کنم که قربانی فیلم inception منم. اون آدمه هست که توی ذهنش ایده کاشته می‌شه؟اون منم. خیلی زیاد به این فکر می‌کنم که اگه رشته‌ی پدرم همین نبود، آیا من این رشته رو برای تحصیل انتخاب می

#استاد_قرائتی 
#کتک_مبارک
مرحوم پدرم بسیار اصرار داشت که من محصل حوزه علمیه و روحانی شوم ولی من مخالفت می‌کردم، لذا برای ادامه تحصیل به دبیرستان رفتم. روزی به مدیر مدرسه گزارش دادم که چند نفر از همکلاسی هایم در مسیر راه مدرسه، دیگران را اذیّت می‌کنند، مدیر هم آنها را تنبیه کرد. آنها متوجّه شدند و در تلافی با هم همفکر شدند و در مسیر برگشت کتک مفصّلی به من زدند که سر و صورتم سیاه شد و بی حال روی زمین افتادم و به سختی خود را به منزل رساندم. پدر
1) نباید با اطلاعات ناقص انتخاب رشته کرد .2) نباید بدون توجه به اطلاعات دانشگاه انتخاب رشته کرد .3) نباید با اطلاعات سطحی نسبت به دوره ها انتخاب رشته کرد .4) نباید با وعده ووعید در مورد انتقالی انتخاب رشته کرد..5) نباید بدون شناخت از خودتان انتخاب رشته کنید .6)نباید با شایعات انتخاب رشته کنید .( امسال فرق می کند .دوتا نظام هست .شایعاتی از این دست )
7)نباید ویژگیهای شخصیتی خودت رو در نظر نگیرید .8) نباید با اطلاعات محدود در مورد رشته ها انتخاب رشته کرد .9)
ما در این مطلب نکاتی در مورد پخت آش رشته را برای شما عزیزان قرار دادیم.
قابلمه باید گنجایش مواد را داشته و کمی بزرگتر از حجم آش رشته باشد تا رشته ها به هم نچسبد و خمیر نشود. سبزی آش رشته باید بدون ساقه بوده و درشت خرد شود تا آش رشته زیباتر به نظر آید. پیاز داغ داخل آش رشته نباید کم باشد تا آش بهتر جا بیفتد.
 در وبلاگ متفاوت98 همراه ما باشید
رشته آش حتماً باید از نوع مرغوب تهیه شود. نمک آش رشته را بعد از اضافه کردن رشته و کشک می توان تست کرد تا آش شور
به نام خدا 
با سلام خدمت خوانندگان محترم خانواده برتر 
بنده دختری مجرد هستم و تا مقطع لیسانس در یکی از رشته های علوم انسانی ادامه تحصیل دادم. مدت ها پیش اینجا پست گذاشتم. گفته بودم برادری دارم که مبتلا به بیماری روانی ست. در مورد کار هم عرض کنم که خودم خانه داری رو ترجیح دادم. چون علاقه ای به کار بیرون از منزل نداشتم.
از دوران کودکی زیاد با کسی ارتباط نداشتم. همیشه خودم و برادرهام تو روابط اجتماعی ضعیف بودیم. البته الان نسبت به قبل بهتر شدم. سعی
امام باقر- علیه السّلام- از پدر بزرگوارش نقل مى‏کند که: پدرم با عدّه ‏اى از
خاندان و یارانش به باغى رفتند. دستور داد تا سفره‏ اى گسترده شود. وقتى خواستند
مشغول خوردن شوند، آهویى از طرف صحرا آمد و ناله کنان نزد پدرم رفت. از پدرم
پرسیدند: اى پسر رسول خدا! این آهو چه مى‏گوید؟حضرت فرمود: او مى‏ گوید سه روز
است که چیزى نخورده ‏ام، دست به او نزنید تا بگویم با ما غذا بخورد.آنها قبول
کردند. حضرت آهو را خواند و آهو مشغول خوردن گشت اما یکى از یاران ام
پدر و مادر در زندگی انسان خیلی مهم هستند.
برای خود من که ثابت شده از پدرم گرفته که همیشه پشت منه تا مادرم که همیشه نگران منه در واقعیت من زندگیمو مدیون اونها هستم.دراین نوشته میخواهم از اونا تشکرکنم که من رو به این سن وسال و مقام رساندن.
انتخاب رشته یکی از حساس ترین و مهمترین مراحل زندگی افراد در حال تحصیل است. از انتخاب رشته دبیرستان تا انتخاب رشته کنکور سراسری و انتخاب رشته ارشد و دکتری.
این روزها انتخاب رشته را موسسات و مشاوران مختلفی انجام می دهند، اما معیارهایی که بعضاً برای این کار در نظر می گیرند چندان اصولی نیست. از شما دعوت می کنیم تا با مطالعه صفحه انتخاب رشته سازمان بین المللی دانشگاهیان، نسبت به انتخاب اصولی اقدام نمایید.
امروز 9 آذر 1398 است و من همراه پدرم که بر اثر انسداد روده و پارگی فتق بستری است هستم دو روز پیش بود که پدرم از درد به خود می‌پیچید با برادرم احمد آوردیمش پیش دکتر اسلامیان نوشت که سریع ببریدش بیمارستان و بستری کنید او رو بستری کردند و دکتر جراح حیدرزاده گفت بایست عمل بشه اما چون پدرم بیماری قلبی داشت تردید داشتند تا اینکه دکتر قلب دکتر جهانبخش رضایت داد برای عمل . ساعت 10 شب جمعه او رو عمل جراحی کردند و بعد از اینکه هوشیاری رو بدست آورد آوردن بخش
برای چه باید یکی وبلاگ اضافه می زدم؟
راستش...نمی دانم. شاید چون از فضایش خوشم می آید. از صقحه انتشار و دکمه سبز و خوشرنگ ذخیره خوشم می آید. از نظراتی که برایم می آیند خوشم می آید. از آدم هایش خوش می آید.
شاید چون از پنل کاربریم کمتر از فولدر پیشنویس دوم اورسینه می ترسم. 
شاید چون...میخواهم بهتر و مرتب تر و سامان یافته تر بنویسم. 
شاید میخواهم احساس مفید بودن...نه تحصحیح میکنم. کمتر مضر بودن داشته باشم.
پس من...از امروز... از روز بیستم اردیبهشت سال 1399،
این اختلالات خُلقی‌ام اذیتم می‌کنند. می‌دونم که باید دوز قرصم افزایش پیدا کنه، اما مقاومت می‌کنم. خلق صبحم با شبم، و خلق روزهای عادی‌ام با دوران PMSام، متفاوت ه؛ شب خسته که می‌شم بدون انگیزه‌ام، صبح‌ها فول انرژی و پر از برنامه و انگیزه.
یکی از دلایلی که از پزشکی خوشم نمیاد این ه که نتونستم خوب درس بخونم! یعنی وقتی تو ذهنم متصور می‌شم که فیزیولوژی رو می‌خونم چندین برابر انگیزه‌ام برای پزشکی بیشتر می‌شه، درواقع چیزی که ازش بیزارم، در ای
مرا صدا زد. مرد جوان، بیا جلوتر نترس. به چهره اش نگاه کردم، چهره ترسناکی نداشت. حتی لبخندی مهربانی داشت اما ناشناس بود. نمی دانم ناشناس بودن دلیلی می شود که سلام نکنم یا نه ولی من سلام کردم. لبخند خود را بیشتر کشید و گفت سلام. متوجه تردیدم از نزدیک نشدن شد و دوباره تکرارش نکرد. گفت: کسی را می شناسی شیشک برای فروش داشته باشد. گفتم: پدرم. گفت: چه خوب، کجا می توانم او را ببینم؟ نگاهم را از ناشناس بودن به خریدار ناشناس بودن تغییر دادم و گفتم: لطفا دنبا
هروقت از جاده ی پیچ در پیچ حاشیه ی شهر رد میشیم پدرم خاطره ی تکراری اش از چهل سال قبل رو برای بار هزارم تعریف میکنه.خاطره ی سالی که خوک های جدید روی کار اومده بودن و خوک های قبلی که سرنگون شده بودن رو توی توی گونی های بزرگی میکردن و از این صخره ها و کوه های سنگی بلند اطراف شهر پرت میکردن پایین.پدرم اون سالها جوانی بوده به سن و سال حالای ما.چهار سال کوچکتر یا بزرگترش فرقی نمیکنه...سالها گذشته اما پدرم خاطره ی فریادهای مردهای توی گونی که از ارتفاعا
دو برادر بودند که یکی از آنها معتاد و دیگری مردی متشخص و موفق بود.
برای همه معما بود که چرا این دو برادر که هر دو در یک خانواده و با یک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشته اند؟ 
از برادرِ معتاد، علت را پرسیدند، پاسخ داد: علت اصلی شکست من، پدرم بوده است!او هم یک معتاد بودخانواده اش را کتک می زد و زندگی بدی داشتچه توقعی از من دارید؟ من هم مانند او شده ام. 
از برادر موفق دلیل موفقیتش را پرسیدند. در کمال ناباوری او گفت: علت موفقیت من پدرم است!م
سال دوم دبیرستان بود که به خاطر معلم ریاضی نه چندان محبوبمان ، به طور کلی از ریاضیات متنفر شدم. البته ناگفته نماند که از همان دوران ابتدایی زمانیکه مادرم کتابهای قطور تست ریاضی را برایم میگرفت تا در امتحانات مدارس تیزهوشان موفق شوم، حس خوبی به این درس نداشتم و یادم هست همیشه با شنیدن نام ریاضی، استرس سرتاسر وجودم را فرا میگرفت اما کم کم سعی کردم برای مطالعه این درس در خودم علاقه ایجاد کنم. که این ایجاد علاقه در من جواب داد و باعث شد که در دور
متن آهنگ حمید هیراد بنام خوشم میاد
 
نظر بازی نکن با دلم بازی نکن راضی نمیشم تو طنازی نکن هی با دلم بازی نکن راضی نمیشمنازتو کم کن که شدم شیفته آمده در دامنم آویخته نگاه مارا به هم آمیخته جام شرابی به دلم ریختهخوشم میاد این دلمو بزنی به نامت تا ته این قصه میدونی همش میخوامتخوشم میاد هوایی میشم با سلامت تموم دنیا یه طرف خودم میخوامتیار نمیدونی کوچه باغای دلم چه حالی داره دل تو هر شب مست و غزل خونه سر به سرم میذارهنمک نمک داره چقدر اداتون کشته م
عزیزم دارم راست می‌گم
من اگه می‌دونستم انقدر از شلدون و مدلش خوشم میاد هیچ‌وقت بیگ‌بنگ تئوری رو نگاه نمی‌کردم:))
به هرحال پنی هم زیادی بامزه‌ست.
فکر می‌کردم این حرفا نهایتا مال دوران راهنماییه! :دی
 
پ.ن: من خیلی خوشم میاد که کسی بتونه بخندونتم. البته کم هم پیش میاد با یه فیلم واقعا بخندم! خدایا شکرت که این سریال ساخته شده:]
عزیزم دارم راست می‌گم
من اگه می‌دونستم انقدر از شلدون و مدلش خوشم میاد هیچ‌وقت بیگ‌بنگ تئوری رو نگاه نمی‌کردم:))
به هرحال پنی هم زیادی بامزه‌ست.
فکر می‌کردم این حرفا نهایتا مال دوران راهنماییه! :دی
 
پ.ن: من خیلی خوشم میاد که کسی بتونه بخندونتم. البته کم هم پیش میاد با یه فیلم واقعا بخندم! خدایا شکرت که این سریال ساخته شده:]
اصلا خانواده مذهبی ای نیستیم اما پدرم کلا با کلاس موسیقی مخالفه . هیچ وقت علنی نگفته اما با کارهاش میشه فهمید . از مادرم شنیدم وقتی بچه بوده به پدربزرگم میگه که میخواد کلاس "ستار" اسم بنویسه اما بجاش یک کتک حسابی میخوره . اما ناامید نمیشه و میره چند خرمن گندم برمیداره میفروشه و با پولش ی دستگاه ستار میخره . تا چندین سال قایمش میکرده . توی فامیل ما همه تو کار ساز های سنتی هستن از نوازندگی و فروش گرفته تا حتی ساختش. ای کاش میدونستم که با اینکه یک رو
دم گودال چشممان افتاد
تکه سنگی به سر اصابت کرد
دست من را رها بکن عمه
به عمویم کسی جسارت کرد
قلب عمه پر از تلاطم شد
تیر دشمن دوباره آماده ست
دست من را رها بکن عمه
نذر کردم برای او یک دست
من به یاد مدینه افتادم
پدرم بود و مادرم زهرا
دست مردی چنان به زهرا خورد
پدرم مردو زنده شد آن جا
عمه من فکر رفتنم هستم
از عمو یک بغل طلب دام
دست من را رها بکن عمه
یا عمو یا عمو به لب دارم
دست من را بگیر ای آقا
سر و دستم فدای حنجر تو
دشمنانت چقدر بی رحمند
تکند بعد من به
چشمانم را به جهان گشودم و زندگی ام را با کلمات اغاز کردم و با انها همسفر شدم ....کلماتی چون پدر و مادر...... بی انکه  خود بخواهم غرق در گرمای محبت شان شدم وتک تک مرغان  امین وجودم   خواستار وجودشان شدند.... همیشه لبخند بر لبانشان بود انها خدایانی بودند که حرف از عدالت میزدند اما در مقابل حق شان نسبت به من بی عدل ترین موجودات  بودند ....همچو لهستانی بی دفاع در برابر بمب هایی که بر تنش خراش می گذاشتند ..مادرم لبانی خندان داشت اما در پس چشمانش دنیایی بود
هیچوقت از سهراب سپهری خوشم نمیومد . اصلا نمیفهمیدمش و حس میکردم یه سری کلمه و جمله رو که خیلی وقتا خیلی ربطی هم بهم ندارن و پشت هم میاره . قایق میسازه میندازه تو آب و پشت دریا شهره و خب که چی؟ میخوای بگی ناخدایی؟ ملوانی؟ چته بزرگوار؟
تا اینکه ینفر یکی از کاراش و واسم تفسیر کرد، کلمه ها رو از هم باز کرد و از توش چیزی و کشید بیرون که من هنوز که هنوزه گهگاهی بهش فکر میکنم .
 
پدرم وقتی مرد آسمان آبی بود
مادرم بی خبر از خواب پرید
خواهرم زیبا شد
 
چون م
از اون سریال های محشری که اگه نبینینش از دستتون رفته، من که خیلی خیلی خوشم اومد و باید امیدوار باشم که فصل پنجمی هم داشته باشه، سرچ که کردم ریلیز دیتی برای فصل پنجش نیافتم. کلا خیلی از سریال های کارآگاهی خوشم میاد، مخصوصا از نوع کلاسیکش مثل پوآرو  و  خانم مارپل ولی سبک این سریال متفاوت بود و البته جذاب. خیلی لذت بردم.
خب! حاج آقا امشب پیامک دادن :
سلام.
راستش پدرم به دلیل اینکه روی شغل(نه درآمد زیاد) و سربازی حساس هستند، موافق نیستند. بنده هم با نظر ایشون موافقم.
انگار که دنیا و آخرت رو با هم یکجا به پدر و مادرم بدن شاد شده بودن خونوادم! پدرم گفت اصلا تو فکر نری ها. بشین درس فرداتو بخون!
ادامه مطلب
با هم رفتیم به محل تولدش، همه جا را نشان ما داد و گفت: 
اگر روزی آقا به من اجازه دهند از شغلم کناره بگیرم، حتما به روستا بر می‌گردم و دوباره کار پدرم را انجام می‌دهم.
پدرم کشاورز بود، تمام این بوته‌ها را با دست خودش کاشت، دوست دارم برگردم و یک کار درآمدزا از همین بیابان که کسی برای ارزش قائل نیست برای جوانان روستا مهیا کنم.
روزی به پدرم اصرار کردم که من میخوام رانندگی با موتور رو یاد بگیرم تقریباً 11 سالم بود پدرم گفت باشه وقتی رفتیم صحرا اونجا بهت موتور رو میدم.رفتیم صحرا چغندر قند کاشته بودیم اونها رو آبیاری کردیم تا کارمون تموم شد من دویدم سراغ موتور و اونا برداشتم و سوار شدم اما پاهام به زمین نمی رسید پدر عزیزم اومد پشتم نشست گفت کلاچ رو بگیر و بزن دنده منم همین کار رو با ذوق و شوق خاصی انجام دادم و یواش یواش حرکت کردیم.  کوچه‌ای که داخلش تمرین می‌کردیم باری
عنوان رشته ی دلخواهم را کنار اسم یک نفر دیدم.
از خودم پرسیدم:یعنی چند نفر از این ها واقعا فقط و فقط به قصد قبولی در این رشته،وارد دانشگاه شده اند؟چند نفر،قصدشان رشته ای دیگر بوده اما قسمتشان این رشته شده است؟چند نفر این رشته را فقط به خاطر رویای استخدام پس از آن انتخاب کرده اند؟
چه کسی باورش می شود که یک نفر آنقدر دیوانه باشد که کنکور ارشد را فقط به قصد قبولی در یک گرایش از یک رشته- که کل ظرفیت قبولی اش در کشور زیر 15نفر است -برود و بدهد؟یعنی آن
سلام به همه 
من یه دختر پشت کنکوری تجربی ۱۸ساله م که به رشته م هیچ علاقه ای ندارم و حس میکنم به بن بست خوردم.
دو سال پیش همین موقع ها بود که فهمیدم استعداد و علاقه من این رشته نیست و فقط به خاطر حرف های خانواده، دوستان، و معلمان به این رشته اومدم، من استعداد بالایی در زمینه ادبیات و فلسفه داشتم، از دوران راهنمایی شعر میگفتم قدرت بیان خیلی خوبی داشتم، کتاب های شاهکار ادبی ایران و جهان رو همیشه میخوندم، عاشق جامعه شناسی بودم.
معلمان ادبیات عاشق
سلام نماز روزه هاتون قبول حق
مدتیه از طریق خواهرم با خانواده برتر آشنا شدم و فکر کردم که اینجا مناسب باشه تا مشکلم رو مطرح کنم. دختری 24 ساله هستم که در رشته ی تغذیه درس میخونم. پدرم از بازاریان معروف شهرمون هست و به همین دلیل از دبیرستان خواستگارهای زیادی داشتم که خیلی هاشون فقط به خاطر خانوادم بود و حتی یه بار هم منو ندیده بودن.
تا اینکه پارسال همین موقع ها پدرم اومد خونه و گفت که پسر دوستش که اونم تو کار فرشه تو رو دیده و از من خواستگاری کرده.
حضرت صادق ع فرمود هر کس بپدر ومادر خود نظر دشمنی کند  در صورتیکه اندو باو نیز کرده باشد ،خداوند نمازش را نپزیرد شرح یعتی در صورت ستم باو نیز قبول نشود تا چه رسد اینکه نیکی باو کند8 حضرت باقر ع فرمود پدرم بمردی نگاه کرد که پسرش بهمراه او بود و ان پسر بشانه یدرش تکیه کرده بود فرمود پدرم با ان پسر از بدی ان کارش سخن نگفت تا از دنیا رفت 
کتاب جدید رضا امیرخانی هم چاپ شد. مدت‌ها منتظرش بودم. حتماً می‌خونمش...پ.ن: امیرخانی واسه من نویسنده‌ایه که شاید زیاد از قلمش خوشم نیاد ولی حس معتادگونه‌ای دارم به کتاباش. چون خاصه. چون صاحب سبکه. چون اگه یه صفحه کتابشو بذارن جلوت، بدون ذکر نام نویسنده، در لحظه می‌فهمی امیرخانی نوشته... و من از آدمای اورجینال با ایده‌های اورجینال خوشم میاد...
برای یکشنبه آینده وقت مشاوره گرفتم.
هم اون هم خودم خیلی عجله داشتیم که زودتر جور بشه ولی اون سه شنبه نمیتونست بیاد و افتاد هفته بعد. از این که عجله رو توش میبینم خوشم میاد. معمولا با آدمای خون سرد مثل خودم برخورد میکردم همیشه.
+هنوز برام عجیبه. چرا آدم باید تو خواستگاری انقدر درباره مقالات چاپ شده و مفاخرش حرف بزنه:/ و بدتر اینکه چرا باید بپرسه شما چند تا مقاله دارید؟ 
ذهن رشته های مهندسی انگار خط کشی شده س!! واقعا اکثرا ی مدل خاصی ان!
ول بده بابا
در سال های اخیر، انتخاب رشته تجربی رشد قابل توجهی به نسبت انتخاب رشته ریاضی داشته است؛ دلیل آن هم واضح است: انتظار آینده شغلی بهتر!
در میان رشته‌های تجربی، برخی با استقبال بیشتری مواجه‌اند. از آن جمله می‌توان به رشته‌های زیر اشاره کرد:
رشته پزشکی
رشته دندانپزشکی
رشته داروسازی
رشته مهندسی پزشکی
مهندسی شیلات
در سایت سازمان بین‌المللی دانشگاهیان (بخش انتخاب رشته) می‌توانید پیرامون هر یک از رشته‌های فوق اطلاعات بسیار ارزشمندی به‌دست آور
مخالفت #باهنر با بازگشت ادیانی/ آبروی اصولگرایان با #نیامدن_ادیانی حفظ می شود ؟:100:خبرهای
درگوشی حکایت از مخالفت جدی باهنر با بازگشت سید علی ادیانی راد به حوزه
قائم شهر با توجه به مخالفت های جدی با او در سطح منطقه دارد. بر اساس
این خبر محمد رضا باهنر که یکی از چهره هاییست که لیست اصولگرایان کشور
توسط او بسته می شود با استناد به نظرسنجی ها و رای به عدم اقبال عمومی
نسبت به ادیانی به او توصیه #آمرانه کرده که به سمت گندم قائم شهر نرود و استراحت کن
همین نیم ساعت پیش،میخواستیم بریم بهشت فاطمه که سرخاک بستگانمون...
 راه افتادیم....
وسطای راه،یه جایی جاده ۲ بانده بود....تریلی از روبرو اومد،پدرم خواب رفته بود.....ماشین ما مستقیممم.....تریلی مستقیممم....فقط یک لحظه مادرم داااااد کشییییید داااااری چیکاااار میکنی......من و خواهرم دیدیم تریلی داره مستقیم میاااد،ماهم روبروش!!!!!....خلاااصهههه.....با داااااد مادرم،پدرم از خواب پرید و فرمون رو کج کرد و جون سالم بدرد بردیم.....
اره دوستان عزیز.....داااد مادرم ن
سلام
چرا همه مسخره م میکنن میگن نمیتونم، حتی حامی های من که پدر و مادرم هستن، آخه شما بگین من یه دختر 17 ساله که از اول زندگیش میخواسته زندگی خارج از کشور رو تجربه کنه، الان عقلم بیشتر میرسه، الان من میخوام تو یه دانشگاه جهانی تحصیل کنم، تو رشته مورد علاقه م، رشته من کامپیوتر هستش و پدرم همیشه تحقیرم میکنه میگه تو به خاطر غلط های اضافه رفتی این رشته که همه ش بری اینترنت، ولی به خدا این طوری نیست.
به من میگه تو دنبال هرز پریدنی، آخه چرا؟ به خدا ه
"شمس تبریزی گوید: اگر سخنی را شنیدید و به دلتان نشست، بدانید که آن سخن حق است و به دنبال آن بروید، پس بر این باور باشیم که: متبرکند انسان های اندک شماری که پیوسته در روح دیگران جاری هستند و آدمی را از روزمرگی به روز سبزی می برند. - شمس تبریزی
تو دو تن هستی، یکی بیدار در ظلمت و دیگری، خفته در نور!  یادمان نرود، در دفتر دیکته فردایمان بنویسیم: باید انسان بودن، پاک بودن ،مسئول بودن و در اندیشه سرنوشت دیگران بودن وظیفه نباشد، بلکه صفت آدمی باشد!"
برگ
هو سمیع
.
#قسمت_هشتم
.
از اتاق اومدم بیرون و در رو بستم
پدرم...!
چی کار کنم آخه
من می خواستم بگم جای قبلی ام ولی برم اینجا 
من خودم الان ۲۷ سالمه رضایت پدر می خوام چی کار
توی همین فکر ها بودم و توی خیابون بی هدف قدم می زدم گوشیم رو در آوردم و رفتم توی مخاطبین شماره ی بابا جلوم بود ولی مطمئن بودم مخالفت می کنه
ادامه مطلب
چند روزی می بینم اوضاع خانه آشفته است. مادرم مضطرب است و پدرم شب ها به خانه نمی آید. اوایلش مادرم همه چیز را عادی جلوه می داد و درباره پدرم هم می گفت دیر به خانه می آید. اوایل هم قابل باور بود ولی دیشب که ازش پرسیدم چرا واقعا بابا اینقدر دیر می آید به خانه می آید در جواب گفت که رفته است تهران برای پروژه اش. اما بابا که چمدانش را نبرده است او هیچوقت اینقدر ناگهانی به تهران نمی رود قطعا. فهمیدم قضایایی پیش آمده اصرار کردم و سعی کردم که بفهمن چه شده ک
ما در این مطلب نکاتی در مورد پخت آش رشته را برای شما عزیزان قرار دادیم.
قابلمه باید گنجایش مواد را داشته و کمی بزرگتر از حجم آش رشته باشد تا رشته ها به هم نچسبد و خمیر نشود. سبزی آش رشته باید بدون ساقه بوده و درشت خرد شود تا آش رشته زیباتر به نظر آید. پیاز داغ داخل آش رشته نباید کم باشد تا آش بهتر جا بیفتد.
رشته آش حتماً باید از نوع مرغوب تهیه شود. نمک آش رشته را بعد از اضافه کردن رشته و کشک می توان تست کرد تا آش شور نشود. روغن داخل آش رشته باید به ا
سلام. یه مدت در راه بهبود اینقدر امیدوار میشم و همه چی به اوج میرسه که میگم حداکثر تا یک ماه دیگه کاملآ خوب شدم و مغزم سالم سالمه. اما اتفاقایی میفته که دوباره میفتم تو دره ناامیدی و درماندگی. اما هنوز امیدوارم و سلامتی در راهه. با تلقین به کمک امواج مغزی.
وقتی خوب شدم رو خیلی چیزا باید کار کنم. از عزت نفس و اعتماد به نفس و اراده و انضباط شخصی و شجاعت و ... گرفته تا حافظه و لاغری و تناسب اندام و ......
بعضی وقتها به انتخاب همسر که فکر میکنم میبینم هنوز
سلام. یه مدت در راه بهبود اینقدر امیدوار میشم و همه چی به اوج میرسه که میگم حداکثر تا یک ماه دیگه کاملآ خوب شدم و مغزم سالم سالمه. اما اتفاقایی میفته که دوباره میفتم تو دره ناامیدی و درماندگی. اما هنوز امیدوارم و سلامتی در راهه. با تلقین به کمک امواج مغزی.
وقتی خوب شدم رو خیلی چیزا باید کار کنم. از عزت نفس و اعتماد به نفس و اراده و انضباط شخصی و شجاعت و ... گرفته تا حافظه و لاغری و تناسب اندام و ......
بعضی وقتها به انتخاب همسر که فکر میکنم میبینم هنوز
مگر می شود  ایرانی باشید و آش رشته را دوست نداشته باشید، اکثریت مردم ایران در هر کجای دنیا که زندگی بکنند به آش رشته علاقه ویژه ای دارند.
اکثریت مردم آش رشته را با کشک میل می کنند، اما برخی از افراد از سرکه و ترشی به عنوان چاشنی آش رشته استفاده می کنند.
 
مواد لازم برای تهیه آش رشته:
رشته آشی: یک کیلو و نیم
سبزی آش: ۲ کیلو
کشک ساییده: یک لیوان
حبوبات (نخود، لوبیا قرمز، لوبیا چیتی، عدس): ۷۵۰ گرم
پیاز: ۲ عدد
نمک: به میزان لازم
زردچوبه: به میزان لازم
 
 
 
همانطور که از نام این رشته پیداست، رشته علوم تربیتی به تعلیم و تربیت در دوره های مختلف زندگی مربوط است. رشته علوم تربیتی یکی از رشته های علوم انسانی است ولی با این حال داوطلبان سایر رشته های نظری همچون علوم تجربی نیز می توانند در این رشته ادامه تحصیل دهند. این رشته به صورت با کنکور و بدون کنکور و صرفا بر اساس سوابق تحصیلی نیز ارائه می شود. بنابراین در صورتی که دوره تحصیلی و دانشگاه محل قبولی برای داوطلبان مهم است، می بایست در کنکور سراسری
ضبط 10 دی ماه سال 1378  است دقیق 20 سال پیش
 
امیری آوازی دوست داشتنی بود که پدرم می خواند. چه همراه گوسفندان و چه در مراسم و شب نشینی ها
 
مشاجره بین مرحوم پدرم و مرحومه همسرم در برتری دختر یا پسر
 
یقین دارم پدرم شوخی می کرد چون  غم نداشتن دختر را در او مادرم حس می کردم
 
دختر هیچگاه غم نیست. عزیز پدر است
 
پسر خوب هم همین جور
 
امیر گفت خدا من را زن بده
http://bayanbox.ir/view/mp3/3205994764289713240/WhatsApp-Audio-2019-12-12-at-12.07.53-PM.mp3
از بزرگ شدن خوشم میاد 
کلی حس و حالای ادم تغییر میکنه 
هرچی بیشتر به جلو میری بیشتر یاد میگیری،بیشتر کنار میای و خودتو وفق میدی بیشتر لذت میبری،صبور تر میشی
بزرگ شدن چیز باحالیه؛ازش خوشم میاد
مثل دیدن یه نوازنده که لباسای مشکی براق پوشیده لاک مشکی زده گوشاش پر از گوشوارست و کلی انگشتر داره و گیتار الکتریک میزنه و بالا پایین میپره 
مثل گوش دادن به راک میمونه^^
 
از آش رشته به عنوان پیش غذا یا غذای اصلی استفاده می‌شود.آش رشته از معروف‌ترین آشهای ایرانی است. این آش را غالباً با کشک و گاهی با سرکه و حتی ترشی می‌خورند. بسته به عادت‌های خانوادگی از آش رشته به عنوان پیش غذا یا غذای اصلی استفاده می‌شود. با ما همراه باشید تا طرز تهیه آش رشته خوشمزه و لذیذ را به شما آموزش دهیم.
 

ادامه مطلب
همیشه سومین روز ماه مبارک رو دوست داشتم.
اولین سال هایی که کامل روزه میگرفتم، یعنی حدود دوازده سیزده سالم بود، توی همین روزهای مبارک، پدرم داشت می رفت کربلا.
منم خیلی خیلی دوست داشتم تجربه کنم این سفر رو. یهو رفتم یک گوشه و حرف دلم رو بهش گفتم ولی بی درنگ با مخالفتش رو برو شدم.
فردای اون روز، وقتی ظهر از مدرسه رسیدم خونه پدرم به صورت ناگهانی بهم گفت بریم و این طوری روزه سومین روز ماه مبارک رو توی مسیر کربلا افطار کردم.
و با لطف ارباب و مهربانی پ
سلام
یه دهه هشتادی هستم و سال اول دانشگاه، از دوران کودکی به دنبال علاقه ام که راه انداختن یه بیزینس و ثروتمند شدن بود، حرکت و تلاش میکردم و این علاقه روز به روز بیشتر شد تا این که فهمیدم بیشترین چیزیه که دوستش دارم، آدم بسیار سخت کوش، منظم، منظبت و دقیقی هستم .
یه روز داشتم به برنامه هام برای موفقیت و رسیدن به اهدافم فکر میکردم که حرف پیشنهاد ازدواج به من شد و من هم که توی برنامه های زندگیم به این مورد فکر هم نمیکردم حرف خانواده رو قطع کردم و م
هیچ وقت فکر نمی کردم تا این حد از شنیدن خروپوف های بابام این قدر خوشحال بشم ولی شدم!
خروپوف هاش یعنی هست و بودنش یعنی یه قوت قلب بزرگ. 
این مرد واقعا ستون خانوادس ، نمیتونم قدرتشو نبینم،نمیتونم عظمتشو نادیده بگیرم. نمیشه ازش چشم پوشی کرد ، سگ این مرد شرف داره به صد تا مثل بهنود و مسیح علینژاد و امثالهم. این آدم شیش نفر آدمو نون داد و یه عمر شرافتمندانه زندگی کرد. اینا چیکا کردن؟ 
هر وقت باد به یه جهت دیگه چرخیدن.
هنوز هم قهرمان جهان من پدرم است.
سلام
بنده دختری هستم از یه خانواده معمولی، چند ماهی با آقا پسری که از خودم 3 بزرگتر بود و به ایده آل های من نزدیک بود آشنا شدم (البته با آگاهی خانواده ها)، برای خوشحالیم تلاش میکرد، تحصیلکرده و دارای ظاهر خوب و کار خوب بود، همه چیز داشت خوب پیش میرفت، ایشون از نظر فکری و اخلاقی به دل من نشسته بودن تا اینکه پدرم با جدیت گفت چون برای یه شهر نیستیم مخالفم و راضی نیستم و مخالفت شون رو به من و ایشون هم اعلام کردن.
ایشون هم گفتن دو نفر که به سن ازدواج م
دانلود آهنگ جدید حمید هیراد به نام خوشم میاد با لینک مستقیم و کیفیت 320
موزیک زیبا و شنیدنی و جدید حمید هیراد خوشم میاد را گوش کنید
Hamid Hiraad - Khosham Miad
ترانه و موزیک : حمید هیراد ؛ تنظیم : امیر میلاد نیکزاد
+ متن ترانه خوشم میاد از حمید هیراد
نظر بازی نکن با دلم بازی نکن / راضی نمیشم تو طنازی نکن
هی با دلم بازی نکن / راضی نمیشم

ادامه مطلب
یاد اون خاطره ام افتادم تو بچگی که توی یه کتاب مصور از مدرسه، یه خونه چوبی بود و من خیلی ازش خوشم اومد. یه چیز مثل ایوون بزرگ داشت و من پیش خودم تصور میکردم که اینجا زندگی میکنم با خانواده ام و دوستام هم با خونواده هاشون اینجا هستن. واقعا خیلی خیلی خوشم اومده بود از این فکر ! یهو در حین خوندن کتاب سالار مگس ها که میگن این جنگل مال ماست، یاد این خاطره افتادم. :)
میترسم رشته ای رو انتخاب کنم که الان از بیرون اسم قشنگ و وسوسه کننده ای باشه و وقتی واردش بشم بفهمم که چه رشته داغونیه . مثل همین بستنی های کیم عروسکی که جلدش رو نگاه میکنیم یک عروسک خوشگل و شیک هست ولی وقتی بازش میکنیم میبینیم که کلا عروسکه ، از ده تا جا ضربه خورده و کلا هم چشم نداره :/
 
و یک سری رشته ها هم برعکس ، خیلی دارم سعی میکنم دیدگاهم رو نسبت به فرهنگیان عوض کنم .آخه همه چیزش خوبه ، چرا علاقه نداری ؟؟ پولت جوره ، کارت جوره ، سربازیت هم که
سلام 
من بین انتخاب دو رشته ی دامپزشکی و کارشناسی هایی از قبیل پرستاری، اتاق عمل و ... دچار تردید شدم.
علاقه ی خاصی به هیچ کدوم ندارم و به پزشکی علاقه دارم و کارهای درمانی رو میپسندم و از کارهای آموزشی (تدریس) خوشم نمیاد، میخواستم از کسانی که تجربه دارن بپرسم ببینم کدوم بازار کار و آینده ی بهتری داره؟
و یک سوال دیگه، آیا میشه پرستاری در ایران خوند و برای ادامه تحصیل به خارج بریم و اون جا پزشکی بخونیم؟ (منظورم دکتری پرستاری نیست، منظورم دکتری ح
من یه دختر بیست و پنج ساله هستم و مدتی هست که احساس میکنم کاملا از پدرم متنفرم. به طوری که واقعا زندگی کردن با اون در یک خونه برام غیر قابل تحمل شدهاز وقتی یادم میاد به خاطر وجود پدرم از همه چی محروم بودم. حتی وقتی پنج شش ساله بودم به خاطر بازی تو کوچه ازش کتک می‌خوردیم. با تسبیح اش . میزدمونو میآورد خونه. از وقتی یادم میاد با مادرم اختلاف داشت. یه آدم بد دل. که از هیچ تهمتی به زنش دریع نمیکنه .حتی به مادرم تهمت ارتباط با دامادمون رو میزد.
ادامه مط
شماره یک
اسمم برای کربلا توی قرعه کشی دراومد اما پدر و مادرم هرکدوم به عناوین مختلف مخالفت جدی کردن ، مادرم گفت من خودم هم میترسم بچه دسته گلم رو نمی‌فرستم یه وقت زبونم لال کشته بشه و پدرم هم گفت اونجا واسه یه دختر تنها خطرناکه اگه میذاشتن همراه با خودت ببری مثلاً با امیر بری شاید روش فکر میکردم من اما همش توی حال و هوای بین الحرمین سیر میکردم یک هفته و به این همه بی لیاقتی خودم که شایسته زیارت شون نیستم
شماره دو 
 یکی از اقوام مون که BMI اش با
درود به همه
من آقام 26 و ساله، از اوایل برج 4 بود که از دختر یکی از همکارانم خوشم اومد. یعنی عاشقش شدم. یک روزم نمیشه که بهش فکر نکنم. همون دختریه که من تو آرزوی داشتنش رو داشتم. بعد چند وقت بالاخره این قضیه رو به خانواده گفتم ولی همه مخالفت کردن. دلایلشم خب مهم ترینش مشکلات اقتصادی و گرونیه. میگن تو الان این جوری میگی ولی بری تو زندگی اون عشق و عاشقی از کلت میپره با این گرونی. من الان خونه و ماشین ندارم. درآمدم برجی 3 تومنه ولی کافی نیست با این تورم.
اعتراف 1:
خب پدرم یه اینترنت هدیه برام فرستاد همینجوری 7 گیگ بود یه ماهه !
گفت میخوابم منو دوساعت دیگه بلند کن !
و من تو این دوساعت 7 گیگ رو تموم کردم !
:((
پدرم :  0_o
خواهرم :  :/
من :  :)))))))
 پ.ن : بابام سر افطار جلوی خیل عظیمی از اقوام گفت اره دخترمو میخوایم بفرستیم عصر جدید و قضیه رو گفت :/
ای خدااااااااااا پدررررررررررر :(
یعنی فقط نگاه داییم :)))

اعتراف 2 :
وقتی خواهرم داشت جلوی یه بنده خدایی که کلا دلش میخواد از من و خانواده ی من یه اتویی بگیره از میر ب
امشب عروسی یکی از دوستان پدرم در یکی از شهرستان های لرستان دعوت بودیم عالی بود اهنگاشون رقصشون اخلاقشون هنه چیز فرای تصوری بود که از شهر همجاورم و از قوم لر داشتم بیشتر از همه از اهنگاشون خوشم اومد عالی بود.
اوضاع زندگیم خوبه همه چیز خوبه ولی حالتای روحی خودم گاهی خیلی بهم میریزه.
چند شب پیش عروسی دوستم بود یه خانمی توی هتل مدیر بخش خانم ها بود منم عینک نزده بودم لنزم نداشتم نشناختمش فرداش فهمیدم همون خانم استاد کامپیوترمه که تالارم برای هم
سلام
من دخترم، یه برادر حدود 5 سال بزرگتر دارم که تو سن ازدواجه، خانواده مون فرهنگی، تقریبا مذهبی و وضعیت مالی مون هم درحدیه که محتاج نباشیم.
چند سال پیش برادرم و یه دختر خانومی به قصد ازدواج ولی پنهان از خانواده ها با هم صحبت میکردن. قبل از اینکه خودشون با خانواده ها در میون بذارن مادرم خودش متوجه شد ولی خب صحبت هاشون خارج از حد و مرز نبود و کاملا در رابطه با ازدواج بود، قصدشون از پنهان کردن این بود که اول با هم آشنا بشن بعد خانواده ها رو در جر
آقا تا حالا شده تویه مکانی یا شرایطی قرار بگیری که  باورت نشه 
الان من دقیقا همین حال را دارم 
اومدم خونه ای پدرم ،اومدم حرم امام رضا ... وای انگار گیجم .. من کجا اینجا کجا .... من اصلا تا هفته پیش فکرشا نمی کردم  اینجا  باشم 
خوب حالا چی بهشون بگم ...
نشستم رو به رو حرم ... می خوام حرف بزنم ... یکی تو دلم میگه بگوو دیگه 
بگو چی می خوای.... مگه منتظر این شرایط نبودی 
احساس می کردم تو آغوش پدرم هستم و تموم درد ها و ناراحتیام رفته
تمام وجود  شده بود شکر شکر ش
به گزارش حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشکی عصرحباد؛ انتخاب رشته کارشناسی ارشد سال ۹۸  آغاز شد و داوطلبانی که  برای انتخاب رشته مجاز اعلام شده‌اند باید به دفترچه راهنما انتخاب رشته‌های تحصیلی آزمون کارشناسی ارشد مراجعه کنند، دفترچه از دوشنبه ۱۷ تیر روی سایت سازمان سنجش قرار گرفته است.
داوطلبان باید از امروز چهارشنبه ۱۹ تیرماه تا ساعت ۲۴ یکشنبه ۲۳ تیرماه ۹۸ نسبت به انتخاب رشته اقدام کنند، داوطلبان باید با وارد کردن اطلاعات کارت اعتباری، شما
همه چیز درباره رتبه بندی شرکت و اخذ گرید
درباره مقوله رتبه بندی شرکت و اخذ گرید گفتنی های بسیاری است. به واقع باید گفت امروزه برای اینکه شرکت ها بتوانند با سازمان ها و نهادهای دولتی قرارداد ببندند و همکاری کنند نیازمند اخذ رتبه مناسب هستند و بدون اخذ رتبه هیچ نهاد و سازمان دولتی نمی تواند با این شرکت ها همکاری کند و وارد معامله شوند.
در زیر با شرایط و مدارک و نحوه اخذ گرید شرکت ها بیشتر آشنا می شویم.
انواع رتبه بندی شرکت ها شامل:
رتبه بندی شر
نحوه انتخاب رشته دانشگاه آزاد اسلامى
 
♦️پس از انتخاب رشته براى دوره روزانه ، شبانه ، غیرانتفاعى و پیام نور ، نوبت به انتخاب رشته دانشگاه آزاد مى رسد و انتخاب رشته دانشگاه آزاد در سایت رسمى آن به نشانه اینترنتى 
www.azmoon.org
انجام میگیرد.
 
بعد از مطالعه دقیق دفترچه انتخاب رشته دانشگاه آزاد که شامل هر پنج گروه (ریاضى ، تجربى ، انسانى، هنر و زبان) مى شود و انتخاب رشته مورد نظر ، به سایت مراجعه کنید.
 
کد ٧رقمى در ذیل کارنامه سازمان سنجش و کد ملى خو
به نام خدا
 
دور و برم داره پر میشه از آدمایی که از من بزرگترن و سال هاست دارن با پول پدرشون زندگی می کنن.
اشتباه نکنید...منم دارم با پول پدرم زندگی می کنم اما تنها تفاوت ما اینجاست که اونا با این وضعیت مشکلی ندارن و بهش خو گرفتن و من...نه! 
صادقانه ترین جمله ای که می تونم به زبون بیارم اینه که حالم به هم می‌خوره از آدمایی که با پول پدرشون ازدواج می‌کنن.
بازم اشتباه نکنید.
ممکنه منم مجبور بشم از پدرم کمک بگیرم...اما
برای من...برعکس خیلی ها، با هر با
چند روز به کریسمس مانده بود که به یک مغازه رفتم تا برای نوه ی کوچکم عروسک بخرم. همان جا بود که پسرکی را دیدم که یک عروسک در بغل گرفت و به خانمی که همراهش بود گفت: «عمه جان» اما زن با بی حوصلگی جواب داد: «جیمی، من که گفتم پولمان نمی رسد!» زن این را گفت و سپس به قسمت دیگر فروشگاه رفت.
 
به آرامی از پسرک پرسیدم: «عروسک را برای کی می خواهی بخری؟»
با بغض گفت: «برای خواهرم، ولی می خوام بدم به مادرم تا او این کادو را برای خواهرم ببرد».
پرسیدم: «مگر خواهرت ک
آیا رشته ریاضی مناسب انتخاب است
یکی از مطالب بسیار مهم و سوال برانگیز برای تمامی دانش آموزان و والدین این است که آیا رشته ی انتخابی ( رشته ریاضی ) در آینده جایگاه و شغل مناسبی را برای فرد ایجاد میکند یا خیر . در واقع هدف هر دانش آموزی از تحصیل رسیدن به شغلی مناسب در آینده می باشد . در سال های گذشته میزان پذیرش دانشجو در رشته ریاضی بسیار زیاد بوده و همچنین بازار کار این رشته در وضیعت معمولی قرار دارد و نسبت به رشته ی تجربی در رده ی پایین تر قرار می
من قبلا خانمی رو دوست داشتم که ازدواج کرد، اما بعد از مدتی طلاق گرفت، الان مجددا حسم نسبت به اون خانم برگشته و می خوام باهاش ازدواج کنم، اما با مخالفت پدرم مواجه شدم.
در اینترنت کلی مطلب راجع به ازدواج پسر مجرد با زن مطلقه خوندم و کلی نکات یاد گرفتم و مشکلی نداره، فقط باید به یکسری چیزها دقت کرد؛
مثل اینکه چرا جدا شدن؟، دلیل جدایی شون چی بود؟، مقصر کی بود؟، طرفین خودشون چه کسی رو مقصر میدونن؟، از هر دو تحقیق بکنم؟، ببینم دختر اشتباهاتش رو خود
✅ چند قانون مهم که قبل از انتخاب_رشته باید بدانید ؛
1- انتقال از دروه ی شبانه به روزانه ممنوع میباشد !2- هیچ دانشجویی نمیتواند همزمان در دو رشته یا دو محل ( اعم از دولتی یا غیر دولتی ) تحصیل نماید !3- قبولی در رشته های دوره روزانه باعث محرومیت از پذیرش رشته های این دوره در سال آینده خواهد بود ( یعنی قبول شدی حتما باید بری ، وگرنه از انتخاب رشته ی دوره روزانه سال بعد محروم میشوید ) !4- نقل و انتقال پذیرفته شدگان ظرفیت_مازاد ، فقط بین دانشگاه هایی که دا
برق چشمان تو بر ظلمت میدان تابیدکوه لرزید و به یمن قدمت ویران شدخوب فهمید خودش تیغ علی یعنی چهآنکه از دیدن شمشیر دودم عریان شد!
تیغ در مرحله ی آخر تعریف علیستپدرم گفت از این وصف کمی دلگیر استهمه ی زندگی ات بوی عطوفت داردچه کسی گفته علی یکسره با شمشیر است؟!
از علی گفتم ویک بند جسارت کردمکاش میشد بزنم از بدنم دستم راکاش قصاب جوانمرد تو باشم آقاتا به دستم بزنی خوب ترین مرهم را
پدرم گفت خدا را به خدا در عالمآنکه اول به تو رو کرد فقط میفهمدشانه ی زخ
 علی علیه اسلام ای هاررونی محمد دوازده امام عادل دارد که هر که ایشانرا واگذارد ورها  کند  بانها زیانی نرسد. و انها از مخالفت مخالفین وحشت نکنند ودر امردبن از کوههای. پا بر جای روی زمین استوارترندو محل سکونت محمددر بهشت خود اوستهمراهیان او همین دوارده امام عادل باشند   یهودی راست گفتی بخداییکه حز او شایان پرستش نیست من ابنها را در کتب پدرم هارون دیده ام که با دست خود نوشته و عمویم موسی ع املا کرده سپس گفت ان یک مساله ا بگو جانشین محمد چند سال
 ودستش را گرفت و روی مسندیکه خودش نشسته بود اورا نشانید و پهلوی او نشست و متوجه اوشد و بااو.  بسخن پرداحت و حود را قربان او میکردمن از انچه از انچه از پدرم میدیدم در شگفت بودم که دربان امد و گفت موفق باشید برادرو سر لشگر خلیفه عباسی امده است وهر گونه موفق نزد  پدرم میامد دربانان و افسران مخصوصش جلو میرفتند واز در خانه تا مسند پدرم بصف میایستادند تا او بیاید و  برود پدرم  روبابی محمد داشت و باو سخن میگفت تا نگاهش بغلامان  مخصوص موفق افتاد و ان
برف و باران بزند فرق سرمآه ای فرق سرم!برق با داد زند از کمرمآه ای داد کمرم!از جفای تو بشکست خِنصِرمآه اشاره خِنصِرم!بی تو من پرنده شانه سرمجانا شانه سرم!با تو من یک تبری گاو سرم آه از جنگ،سرم!ز همه لطفت ریخت موی سرممن جوانی لِغسَرم!رفتی از دل و درآمد پدرمآه حرف پدرم!

واژه نامه:
بدلیل سختی واژگان و انتقاد بعضی از دوستان واژه نامه زیر ضروری است.
فرق سر:بالای سرخِنصِر:انگشت،انگشت کوچکلِغسَر:کچل،انسان بی مو،انسان مو ریخته
بچه که بودم، پدرم یک قلاب بافندگی کوچک داشت که یادگار کارگاه تولیدی‌اش بود. هوا که سرد می‌شد، مادر لباس‌های زمستانی‌مان را از داخل کمد، لای رختخواب یا از چمدان  بیرون می‌آورد و آن‌هایی را که نخشان در رفته بود به پدر می‌سپارد تا با قلابش آن‌ها را رفو کند.
پدرم که زمانی کارگاه بافندی داشت، طوری لباس ها را رفو می‌کرد که از بیرون هیچ نشان نمی‌داد که زمانی نخش در رفته و حالا تعمیر شده است.
اما وقتی از داخل به لباس نگاه می‌کردی، جای جایش پر ا
وقتی در حیاط رو باز میکنم که برم خونه دخترم از داخل خونه هی میگه : باباتتتت ، باباتتتت
منم از تو حیاط هی میگم: جووووونم ، عششققم ، عمرممم ...
وقتی در حال رو باز میکنم دستاش رو باز میکنه میاد بغلم منم نازش میکنم ، بوسش میکنم و احتمالا تا کلی وقت از بغلم پایین نیاد و بعدش هم بازی میکنیم با هم . 
شهدای ِ مدافع حرم ، شهدای ِ مظلوم امنیت نوع ِ بشرند  نه تنها ایران .
فرزندان و همسران آنها به اندازه ی کافی دلتنگی دارند ، بی پدری دارند ما دیگر با بحث های س
سلام
من دختری ۱۹ ساله ام، تقریبا سه سال پیش پسرعمه م که من شاید در سال یک یا دو بار میبینمش بهم پیشنهاد داد که من قصدم ازدواجه و میخوام با هم بیشتر آشنا بشیم، منم اون موقع به خاطر سن کمم و البته به خاطر نیاز به محبت و ارزشمندی که داشتم قبول کردم، واقعا قبل از اینکه بهم پیشنهاد بده حسی بهش نداشتم اما بعدا کم کم عاشقش شدم و البته وابسته، جوری که واقعا تحمل ندارم باهاش حرف نزنم.
خواهراش در جریان رابطه مون بودن ولی من خونوادم خبر نداشتن تا اینکه یه
ریاضی تنها محدود به مهندسی نیست
بله، برای ورود به رشته‌های مهندسی بهتر است که رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کنید و رشته‌های مهندسی بر اساس تصور عموم از شغل ‌های پردرآمد رشته ریاضی به حساب می‌آیند و به نظر برخی افراد هم کارهای رشته ریاضی محدود به همین مهندسی می‌شود.
اما باید این نکته را هم در نظر داشته باشید که آینده شغلی رشته ریاضی فیزیک تنها محدود به رشته‌های مهندسی نیست. همینطور خانم‌هایی که به دنبال فضاهای کاری متفاوت‌تری از آقایان هس
مادرم داره از پدرم جدا میشه تمام وسایل خونه رو مادرم با پس اندازش گرفته ما بچه ها شاهدیم آیا در صورت طلاق میتواند این وسایل را از پدرم بگیرد؟ آیا شهادت و تصدیق ما تاثیری دارد؟ چه روشی وجود دارد تا بتوانیم این وسایل را بگیریم؟

سلام بله. ولی فاکتور داشته باشند خیلی بهتر است

منبع: سایت وکالت دادراه
سلام ارتقای کیفیت عملکرد نمایندگان با این طرح قطعی ست اما چرا مردم اطلاع ندارند. ایا شغل خبرنگار و مثلن پزژک یکی است از لحاظ تعداد مشغول به کار و خدمت به مردم. ایا نباید خبرنگاران که تعداد زیادی هم هستند حساس باشند و در جنگ نرم چیزهایی که به نفع مردم است اطلاع رسانی قوی داشته باشند. به خصوص خبرگزاری های عمومی مثل شبکه خبر و باشگاه خبرنگاران جوان که هیچ بخش خاصی برای این قضیه اختصاص ندادن (اما برای چند روز قطعی اینترنت انجام دادند) و بسیاری از
دیدین بعضی فیلما رو تماشا میکنین با خودتون میگین چقد ایده داستان فیلمش عالی بود؟! و شاید فیلمای زیادی نباشن که این حسو به آدم منتقل کنن و اینکه هر کسی با کدوم فیلم همچین احساسی رو بکنه متفاوته. من خودم یکی از فیلمایی که خیلی از ایدش خوشم اومد فیلم In Time بود که واقعا جالب بود موضوعش حالا امکان داره فیلم ضعیفی بوده باشه از لحاظ ساخت و بازیگراش که من به شخصه از بازیگراشم خوشم میاد. اینکه هر آدمی از ۲۵ سالگی به بعد ظاهرش تغییر نکنه و آدما بجای پول ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها