نتایج جستجو برای عبارت :

راهِ حل سادۀ آرامش

یک فرمولِ خیلی ساده برای این که هیچ وقت توی زندگی حسرت، اندوه، شکست، ناامیدی و افسردگی رو تجربه نکنیم:
در هر لحظه از عقلمون بپرسیم مهم‌ترین کار چیه و کار درست چه چیزیه؟
اون وقت همّت و تلاشمون رو بزاریم پشتِ عقلمون و به هر زوری که هست دستورات عقل رو اطاعت کنیم.
همۀ ما دنبال چیزی هستیم که می‌خواییم توی آینده به اون تبدیل بشیم(مگه این که کسی خیلی پرت باشه که هدفی برای زندگیش نداشته باشه)، هر وقت توی مسیری حرکت کنیم که به اون آینده منجر نشه عقلمو
گاهی مدام تلقین میکنیم به بدبختیو بدبختی چیز عجیبی نیستخوشبختی را به اطمینانِ خُداوندی تلقین کنیمکه شک در کارش نمیرودبی انصاف نیستو آرامش در آغوش خُداستو اگر در دو راهی مانده که نمیتوانستی از جایت بلند شویو دلت قُرص نشدبدان آن راه راهِ خُدا نیستپناهِ او مادام که هست آرامش هستپس راهِ خُدا راو کارِ خُدایی را اشتباه نگیر..اگر جایِ خُدا بودی چه میکردی؟این راه را قلبِ سلیمی مطمعن میداندو راهِ شیطان و گمراهی بی شک راهیست که شاید آسوده باشدو ظا
گاهی مدام تلقین میکنیم به بدبختیو بدبختی چیز عجیبی نیستخوشبختی را به اطمینانِ خُداوندی تلقین کنیمکه شک در کارش نمیرودبی انصاف نیستو آرامش در آغوش خُداستو اگر در دو راهی مانده که نمیتوانستی از جایت بلند شویو دلت قُرص نشدبدان آن راه راهِ خُدا نیستپناهِ او مادام که هست آرامش هستپس راهِ خُدا راو کارِ خُدایی را اشتباه نگیر..اگر جایِ خُدا بودی چه میکردی؟این راه را قلبِ سلیمی مطمعن میداندو راهِ شیطان و گمراهی بی شک راهیست که شاید آسوده باشدو ظا
بیا و بگذار که این آخرین سروده‌ای باشد که برای نبودنت می‌سرایم.. ببین که چه مهلکانه به سوی تو باز آماده‌ام... آمده‌ام.. سرد است هوایِ تنم.. هوایِ سرم.. رخداد تازه‌ای نبود.. آبستنِ رنج‌های توامان.. 
 زنی تنها که این‌چنین به تکاپو درنوردیده راهِ نیامده‌اش را. اش را.. شرا.. را.. ببین .. رفته راهِ بی‌انتها می‌خزد و نمی‌یابد.. می‌گریزد از نابسامانی.. خالی از هوایم راه می‌روم.. نمی‌یابمت و تو برهم به رویِ من آرام... بنشسته‌ای..  خاموش.. سخت.. می‌بینی
لطفا با حوصله بخونید. خیلی خوشحال می‌شم که نظرتون رو بدونم.ادراکات عقلی، به طور تامّ و تمام قابل انتقال به غیر هستند. یعنی من به شما بگم: "کل از جزء بزرگتر هست"، شما همون درکی رو ازش دارید که من دارم.
اما ادراکات حسی اینطور نیستند. یعنی اگر من بگم: "سوختم" شما حسِ من رو به طور کامل نخواهید فهمید چون یک چیز کاملا شخصیه. حتی اگر شما هم بسوزید، اون سوختنِ شماست و نه سوختنِ من. این دو هیچ‌وقت شبیه هم نخواهند بود.
نتیجه: راهِ بسط و تعمیقِ عقلانیت کاملا
جمعه هایادامام مهربان آرامش است/بندگی حق درآن نیمه شبان آرامش است/گریه واشک وتوسل میرودتا عرش رب/برولی حق توجه هرمکان آرامش است/زمزم هرگریه ای در ربنای بندگی است/دلبری ازبهر مهدی عاشقان آرامش است/او ولی حضرت حق افتخارخلقت است/وصل برمولای عالم باامان آرامش است/ندبه های صبح جمعه باکمیل مرتضی/هردعا ویادمهدی دوستان آرامش است/درنمازجمعه ها هم نام اوگل میکند/هردفاع ازولایت بی گمان آرامش است/خطبه هاداردبصیرت بهرمهدی باوران/لشکری سوی شکست دشمن
دیشب فهمیدم اون چیزی که به من آرامش میده نرفتن و اقدام نکردن ها نیست!
یعنی از اینکه از چالش ها انصراف بدم و تلاش نکنم به آرامش نمی رسم.
از اینکه چالش هاو ریسک ها رو بپذیرم و اقدام کنم و تلاش کنم، به آرامش میرسم. بعدش مستقل از نتیجه از خودم متشکرم:))) و آرامش دارم:)
الان؛ و بعد از گذشت ۳ ماه از بیست و یک سالگی، مطمئن شدم که همیشه اول هرکاری دوتا راه جلوی پامه.یکی‌اش همواره و پرنور. پر از درخت‌های سر به فلک کشیده. گاهی اوقات یه رودخونه هم از کنارش رد میشه. تا تهشم معلومه. اسمشو میذاریم راه یک.اما راه دوم، ناآشناعه و تاریک. درخت هم نداره، شاید چندتا نهال کوچیک. پر از پیچ و خم و چاله‌چوله هم هست تازه. تهشم معلوم نیست اصلا. اسمشو میذاریم راه دو. راهِ یک، راه آسودگیه. راهِ شروع نکردن. راهِ حالا باشه یه وقت دیگه‌
آرامش برای آدم های بدون مشکل نیست، یه گزاره ی عمومی که همه می فهمنش، ولی عده ی کمی در عمل بهش باور دارن و منتظرن مشکلات رفع بشه و خوشی های مطلق بیان تا آروم بشن...
آرامش چیزی از جنس ایمان نه، خود ایمانه، اونم از مدل یقینی و اطمینان قلبی گونه ش...
بقیه آرامش ها عمیق و دقیق نیست...
رفته دل در سجده گاه بی نیاز
از مسیر راه آرامش ، نماز
سجده بر روی زمین از آسمان
چون زمین خود آسمانی از نیاز
زیر پا را دید او از آسمان
جنگ و صلح و عشق و نفرت ، رمزوراز
خوب و بد در جنب هم درگیر هم
کهکشانها نورو نورو راه باز
میکند هر دل به عشقی انتخاب
راهِ خود را ، راهِ بسته یا که باز





#احمد_یزدانی
به‌خاطر سین. که امروز زل زد توی چشمام و همه چی‌رو صادقانه گفت؛ زل زد بهم و حقیقت رو -هرچه‌قدر بد و نابود- کوبید تو صورتم. به خاطر سین. که شجاعتش رو بهم داد و یادم داد که باید دستمال ببندم دور چشمام و چشم‌بسته، «فقط و فقط برم».
به دنبال آرامش نگردید، 
در پى هیچ حالتى به جز حالتى که اکنون در آن هستید نباشید، 
وگرنه تضاد درونى و مقاومت ناآگاهانه در خود ایجاد مى کنید. 
از این که در آرامش نیستید، خود را ببخشید. 
همین که نا آرامى خود را به طور کامل بپذیرید، 
عدم آرامش شما به آرامش تبدیل مى شود. 
هر چیزى را که به طور کامل بپذیرید، 
شما را به مقصد، 
به آرامش مى رساند. 
این معجزه تسلیم است. 
هنگامى که آنچه را که هست مى پذیرید، 
یکایک لحظات،
 بهترین هستند.
 این پذیرش، 
همان رو
آرامش درونی که به واسطه داشتن امکانات بیرونی باشد می تواند وضعیتی مطلوب باشد. اما این آرامش متکی به متغیرهای بیرونی است که هر آن احتمال محرومیت از آنها را می توان پیش بینی کرد. 
آرامش حقیقی بی اتکا به امکانات بیرونی است و آرامشی است که ریشه در بلوغ روحی انسان دارد. اما این مقوله تشویق به کنار گذاشتن امکانات نیست، محروم شدن از امکانات مادی هرگز نمی تواند یک فضیلت معنوی باشد. آرامش حقیقی در تعادل بین نیروهای درونی و بیرونی انسان است. 
 
کوروش
آرامش درونی آرزوی همه انسان ها است فرقی نمی کنه پولدار باشید یا نه، فرق نمی کنه زن هستید یا مرد در هر صورت آرامش درونی می تواند تجربه فوق العاده از زندگی را برای شما به ارمغان بیاورد. در این پست سایت روانشناسی اعصاب و روان به بررسی راه های دستیابی به آرامش درونی از دید علم روانشناسی می پردازیم.
چگونه به آرامش درونی برسیم؟
لینک مطلب : http://www.asaboravan.ir/inner-peace
ادامه مطلب
در آخرین ماه های بیست و شش سالگی و بعد از چندماه مادری؛
حس کسی را دارم که صدها سال عمر کرده و در پایان راه قرار دارد و دنیا تمام بازی هایی که داشته را برایش رو کرده...
خسته از راهِ طی کرده در انتهای مسیر در انتظار ایستاده تا روز موعود...
رفته دل در سجده گاه بی نیاز
از مسیر راه آرامش ، نماز
سجده بر روی زمین از آسمان
چون زمین خود آسمانی از نیاز
زیر پا را دید او از آسمان
جنگ و صلح و عشق و نفرت ، رمزوراز
خوب و بد در جنب هم درگیر هم
کهکشانها نورو نورو راه باز
میکند هر دل به عشقی انتخاب
راهِ خود را ، راهِ بسته یا که باز





کوتوال
به راهِ بادیه رفتنم، خطا در خطای خوشحال. این‌که هی غلط بنویسم، او هی لوسم کند، ببخشدم، یادم بدهد، عادتِ شیرینم شده است. این‌که خطاهایم توجّهش را جلب کند، و فکر کند باید بیشتر هوایم را داشت. مورچه‌ی شکردانم من، شاد و مورموران و غلت‌زنان در بهشتِ نگاهش. خوش به من، خوشا به من.
با من رازی بود
که به کو گفتم
با من رازی بود
که به چا گفتم
تو راهِ دراز
به اسبِ سیا گفتم
بی‌کس و تنها
به سنگای را گفتم 
□ 
با رازِ کهنه
از را رسیدم
حرفی نروندم
حرفی نروندی
اشکی فشوندم
اشکی فشوندی
لبامو بستم
از چشام خوندی 
۱۳۳۴
گاهی یه کاری رو شروع میکنی که اطلاع خاصی از چگونه نجام دادنش نداری ولی میخوای انجام بدی تا بفهمی راه درست چیه....
اولش امیدوارانه،بعد امیدوارانه،بعد یهو ناامیدوارانه و امروز امیدوارانه بود این نمودار...
نشون میده تلاشم بیراه نبود.....تونستم راهِ درستِ خودم رو پیدا کنم و این کلی خداروشکر داره...
 
بسم الله الرحمن الرحیم 
قربة الی الله . . یه عده دست و پا زدن که کربلا نرن
یه عده دست و پا دادن تو راهِ کربلا... . . .
ای کشته صد پاره تن رفیق قدیر کوهی
سربازان آخرالزمانی امام زمان عج
فداییان حضرت زینب سلام الله علیها
شهیدقدیرسرلک
@bi_to_be_sar_nemishavadd
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّیٰ یُؤْفَکُونَ »
حادثه‌ای که اتّفاق افتاد و استکبار عالمی به سرکردگیِ سران آمریکا اوجِ ضعف و انفعالِ خودشان را نشان داد و جمعیّتی که به عنوان نیروهای آزادی‌خواه پاسدارِ ارزش‌ها، مرزها و شرفِ جامعه‌ی اسلامی و منطقه به حساب می‌آید، این جمع را به عنوان تروریست خواندند، غافل از اینکه نتوان
چگونه آرامش داشته باشیم؟بیایید لحظاتی بیندیشیم! به زمانی بیندیشیم که خشم، سراسر وجودمان را فرا می گیرد و دیگر جایی برای شور و شوق، باقی نمی ماند؛ به جای آرامش، تنش و اضطراب بر وجودمان مستولی می شود و از همه کس و همه چیز - و شاید بیش تر از همه از خودمان - خسته و دلزده می شویم؛ از کنش ها و واکنش هایی که می توانست به گونه ای دیگر رقم بخورد؛ از واژه هایی که کاش هرگز به زبان ما نمی آمدند! کاش می شد قدری از رفتارهای شتابزده و نابجای خود بکاهیم و با آرام
پروفسور عزیز سلام.امیدوارم که روحت در آرامش کامل باشد،که قطعا هست.چه کسی سزاوار تر از تو برای یک آرامش همیشگی؟تو بیشتر از هر کسی  لیاقت این آرامش ابدی را داری.
قصدم از نوشتن این نامه ی کوتاه چیزی نیست جز کمی مرور خاطرات و کمی هم درد و دل.
ادامه مطلب
سلام...
چه زمانی به آرامش الهی می رسیم؟
از نظر من زمانی به آرامش الهی می رسیم که در برابر همه سختیها و مشکلات و مریضی و بلاهایی که در زندگی با آن روبرو می شویم به جای ناله کردن و گله کردن خدا را شکر کنیم و بگوییم خدا دمت گرم ممنونتم خدا عاشقتم می دانم که همه این اتفاقات حکمتی دارد و به صلاح من است...
نظر شما چیه؟
دوست دارم نظراتتان را بیان کنید...
قصیده‌واری به نیت زیارت امام ابوالحسن علی ابن موسی الرضا (سلام الله علیه) در صبح میلاد
تو: «بولحسن» وَ من: «حسن»سلام یا «اباالحسن»!به‌نام هم که بنگریتویی پدر برای منبه غیر محضر پدرپسر کجا برد سخن؟به غیر خانهٔ پدرپسر کجا کند وطن؟منم غریب و دربه‌دراسیرِ کشورِ مِحنکه سوخته مرا جگرکه دوخته مرا دهنچو آن نهال زردروکه دور مانده از چمنبه رنج‌های نو، ‌مگررها ‌کنم غمِ کهنشبی زدم به جاده تاسفرکنم ز انجمنچه جاده‌ای؟! _چه ساده‌ای!_به چاه مانده چاه
فریاد چشمانم،
در وسعت دشت سکوتت،
گوش آسمان را شیدا کرد!
در لابه‌لای شبنم‌ چشمانت،
حضورم عدم باشد!
و من هرگز،
در تاریکی زلال دیده‌ات،
راه عشق را گم نکرده‌ام.
و قطار زمان را،
تو اینگه با موهایت،
بر ریل عشق،
تراز کرده‌ای!
و هیچ ابری چون صورتت،
اینگونه بی‌آرایش،
پا به جهان نگذاشته‌است.
من هیچ چیز حسادتم نشد،
جز باد؛
که موهایت را لمس کند.
نزدیک چهل و دوسال از عمرم را در حسرت به دست آوردن آرامش به سر کردم. آرامش بزرگترین گم شده و یک چیز دست نیافتنی و رویایی شده بود برایم. همیشه انسانی مضطرب و اغلب بی قرار و بلاتکلیف بودم حتی زمان هایی که ظاهری شاد و راضی از خود بروز می دادم در درون خودم احساس خوبی نسبت به خودم، دیگران و زندگی نداشتم.
ادامه مطلب
می فروشند، با ترازویی  که لحظه را اندازه می گیرد.دوره گردهایی در کوچه داد می زنند و آرامش همسایه ها را می گیرند که آرامش بفروشند.
کسی را از خواب زمستانی بیدار می کنند که آرامش، سالهاست ترکش کرده است، فروشنده فریاد می زند: حقیقت می فروشم، رازهای کهنه می خرم! بشتابید، راستی می فروشم، اکراه ناگفته ها را می خرم!
لبخند می فروشم، بیایید توانایی درک آدم می فروشم.
هنوز عابران عبوس از کنارش می گذرند و او با لبخد از یکی می پرسد: چیزی نمی خری؟ به تو رایگا
درحریم پاک رضوان خداآرامش است/باادب درمحضراو هرکجا آرامش است/خالق یکتاهمیشه مهربان و پرعطاست/معرفت را کسب کن که دردعاآرامش است/اهل بیت مصطفی رایادکن از عاشقی/قلبهای باصفای باولا آرامش است/نینوا یک صحنه ای دارد ز شور وبندگی/یادمان لحظه های کربلا آرامش است/گنبد پاک رضا هم متصل برعرش حق/درجوار روضه ناب رضاآرامش است/کشورایران ماشد باشهیدان اسوه ای/باولایت لطف حق گرددعطا آرامش است/یادکن از مهدی و روز ظهورحضرتش/همره یاران او بامقتداآرامش است/
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
در مقام مقایسه مقام حضرت سید الشهدا با عمه حضرت مهدی خوابی عجیب دیدم.
آیه ای که دقیق خاطرم نیست چه بود برای به آرامش رسیدن حضرت فاطمه (عمه حضرت مهدی) قرائت میشد به این مضمون که آرامش داشته باش و رضا به داده بده.در همان حین یاد آیه شریفه یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ افتادم که چطور حضرت حسین خودشان آرامش رسیده بودند و خداوند او را که به آرامش مطلق یقین رسیده بود به سمت عرش دعوت میکرد.
ای کاش آیه اولی را یادم می ماند.آیه ی زیبایی بو
علاوه بر تنهایی افراطی که داشتم / بودن با چند نفر بهم آرامش خاصی میده / اولیش خدا / هر وقت ازش دور میشم و کاری که باعث ناراحتیش میشه انجام میدم ناراحتیش رو از درون خودم حس میکنم / امیدوارم منو ببخشه / با خدا بودن خیلی لذت بخش و آرامش بخشه / دومیش مادر / نمیدونم در وصفش چی بگم / خلاصه که مادره مادر! / و با خانواده بودنو دوست دارم...تمام اشخاص زندگی من...
سلام
در گوشی میگه:
+ همیشه بهم آرامش میدی... ممنونم ازت!
_ چرا بس خودم اصلا آرامش ندارم؟
+ تو همه ی آرامشت رو به دیگران منتقل می کنی!!!
_ تا خودم آرامش نداشته باشم که نمی تونم به دیگران بدم؟! باید درون خودم باشه تا بتونم به بقیه بدم؟
+ نه! تو مثل انقلابی، که همشو صادر کردیم، هیچیش رو برا خودمون نگه نداشتیم!!! :))))
ب.ن. : خواستم جریان سفر رو بنویسم اما بس که جزییات قشنگ داشت و دلم نمیاد از خیر نوشتنشون بگذرم، خیلی طولانی میشه! بنابراین از خیر کلش احتمالا م
آرامش، گمشدۀ اصلی بشر است و انسانها با هر دین و عقیده ای به دنبال آرامش و راحتی هستند. جمعی از انسانها آرامش را در جمع مال می دانند، عده ای رسیدن به مقامات دنیوی را آرامش می دانند، لذا شاهان و حاکمان با زیر پا گذاشتن تمام ارزشهای انسانی تلاش کردند به آرامش خیالی خود برسند، عده ای نیز پناه بردن به مواد مخدر و قرصهای آرامش بخش و امثال آن را وسیلۀ آرامش تشخیص داده اند و جمعی نیز آزادی مطلق را در شهوات، اعم از تماشای فیلمهای مبتذل، ارتباط آزاد با
نوشتن، هزار و یک فایده دارد. یکی از فواید نوشتن آن است که فرصت خوبی برای نظم بخشیدن و پیراستن اندیشه‌های نویسنده به وجود می‌آورد. با نوشتن می‌توان اندیشید و اندیشه‌های خود را از غربال خود انتقادی گذراند و در ویترین واژه‌ها گذاشت. آن‌ گاه از بیرون، به آن‌ چه در ذهن‌ گذشته نگاه کرد و زشت و زیبای آن را بهتر دریافت. با نوشتن می‌توان یاد داد، یاد گرفت، به خاطر سپرد، حتی از یاد برد و در نهایت این که با نوشتن می‌توان وزن و ارزش سرمایه‌ها یا دل م
یکی از مهمترین صحنه هایی که برای من با حس آرامش همراهه اینه که بعد از اومدن از دانشگاه و خوردن ناهار (قبل از اذان) و گفته شدن اذان، سجاده رو توی هال خونه که درش رو به ایوون باز میشه و آفتاب گیر هم هست، پهن کنی و در حالیکه درب رو به ایوون هم بازه و یکی از اعضای خانواده هم داره رو فرش ایوون استراحت میکنه (به شرطی که نمازش رو خونده باشه)، نماز رو تو سکوت و آرامش نسبی خونه بخونی.....
و بعدش هم بری تو اتاقت سر درست تا چند ساعت دیگه و حس آرامش بعدی، مثلا مو
دنیا محل آسایش نیست و نمی‌شود به‌ طور کامل  به آسایش کامل رسید ولی باید به حدّ اعلای آرامش  برسیم و این امکان دارد. آسایش زیاد عقل انسان را زایل می‌‌کند و آرامش زیاد موجب  رشد انسان می‌شود آدم‌های راحت‌طلب به خاطر آسایش حاضرند آرامش خود را از دست بدهند و آدم‌های عاقل وعاشق حاضرند برای رسیدن به آرامش، آسایش خود را از دست بدهند.
 منبع: بیان معنوی
همه‌ی ما در زندگی به صلح و آرامش نیاز داریم و کمتر کسی است که این موضوع چندان اهمیتی برایش نداشته باشد. زندگی در آرامش یعنی با خودمان، دیگران و همه‌ی موجودات اطراف‌مان مسالمت‌آمیز رفتار و زندگی کنیم. اینکه چگونه آرامش داشته باشیم در واقع به باورها و شیوه‌ی زندگی شخصی خودمان برمی‌گردد.
در این قسمت با یک شربت آشنا خواهید شد که شامل عرقیجاتی آرامش بخش مانند بهارنارنج ، گلاب ، بیدمشک و نسترن میباشد.

ادامه مطلب
دلی: شرمنده همتونیم
آرامش: هوم اونم بدجور
 
دلی: تا آخر هفته پست نداریم
آرامش: به بزرگیتون ببخشید
 
دلی: اری جونم به نظرت کسی اینجا رو میخونه؟
آرامش: نمیدونم شاید
 
دلی: اگه میخونین اعلام حضور کنین ما یذره انرژی بگیریم
آرامش: هوم با دلی موافقم
الف. سلام.  قرص‌های‌م را خورده‌ام، امّا هنوز از پس آن حالِ بد برنیامده‌ام. طول می‌کشد تا بیایم. شاید به همان اندازه که طول می‌کشد که تأثیر داروها برود و من دوباره به یاد بیاورم که باید هر روز صبح و شب بخورم‌شان.  امّا این را پدر نمی‌فهمد. یعنی در وضعیّتی نیست که بفهمد. برای فهمیدن کسی باید مشتاق فهمیدن باشد که پدر نیست. پدر نمی‌خواهد بفهمد. مطلب ثقیلی‌ست که فهمیدن‌ش دردناک‌ست. فهمیدن این که دکتر روان‌شناس من را –هرچند ناقص- امّا از پدر
آرامش و اطمینانه که آدم رو به عشق می رسونه .. و رسیدن به عشق آرامش و اطمینان می آفرینه ..
در حقیقت، عاشق شدن انسان، دلیل وجود عشق در جاییه_ دور یا نزدیک، درون یا بیرون وو .. _ که میشه نیروی محرکه حرکت انسان به سوی آرامش و طمأنینه
 
رابطه ای دوسویه .. با شدت و ضعفی متنوع 
که به مرحله رشد انسان بستگی داره .. 
 
به هر میزان که عاشق تر باشی، به همون شدت هم دقت و توجه و درک تو به پدیده ها بیشتر میشه .. 
این مفهوم پدیده ها می تونه بسیار گسترده باشه .. 
 
 
الهی ب
من خوبم، کار هم... ولی به قول الف نباید تو این مرحله ساکن بشم و اهدافااصلیم رورکنار بذارم چون اگه بمونم و به همین قانع بشم، دو سال بعد این کار دیگه راضیم نمیکنه...باید به این آرامش نسبی به چشم یه پلتفرم نگاه کنم برای صعود بعدیم. دارم براش تلاش میکنم.
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست

عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا
سال‌ها دلم آرامش می‌خواست. یعنی دلم می‌‌خواست جایی باشم که الان هستم. 
اما خیلی طول کشید که به این حال رسیدم. شاید این حال اسمش آرامش نباشه، انگار اینقدر سختی کشیدم و فشار روحی تحمل کردم که این روزها برام به مثابه آرامشه. اما به هر حال دلم میخواد که همین حال بمونه. هر چند میدونم و از لحاظ فکری هم کاملا آماده‌م که ممکن هست کلی سختی حتی بیشتر از قبل در پیش رو داشته باشم. 
این متن توی پیش‌ نویس‌هام بود. که در تاریخ 15 مرداد 97 نوشته بودم. بله همون
در چالشی که «یک مسلمان» شروع کردند، شما باید یک جملۀ ساده رو انتخاب و سعی کنید اون رو به به شکل ادبی بازنویسی کنید.
مثلا جمله‌ای که خودشون نوشتند: 
و من آمادۀ رفتن شدم.
و بعد بازنویسی اون جمله:
و نشستم به بستن بند کفش‌هایم.
*هر چند تا که دوست داشتید و تونستید بازنویسی کنید.
*این چالش تمرینی برای نویسندگی است.
* اصل چالش به این شکلی که من در این پست می‌نویسم نیست، من آن یک جمله را کش می‌دهم و بازنویسی می‌کنم تا با ذره‌ ذره‌های وجودتان حسّش کنی
ماه بِ خاطرِ هلالِ باریکِ با ارزش اش کِ در این روزها چشم ها بِ انتظارش سینه ی شب را می شکافند "ماه" شده است.شُکر این آفرینشِ لطیفِ ظریفِ هنرمندانه ات را؛کاش ما هم بِ نیمه ی مسیر کِ رسیدیم ظرفِ نورانیِ دل هامان همچو کیسه ی پر از نقره ی ماه پُر باشد!می دانم کلماتت امسال قرار است سرِ جایشان بنشینند در حفره های جانم کِ سالِ گذشته همین حوالی شروع کردی بِ گرد گیری شان بِ نورِ حضور و رایحه ی عبور، در حالی کِ دست های منجمدِ خشک شده ام را بِ نوازش هایت گر
خواهشمندم به ویژه جوانتر ها متن زیر را با حوصله بخوانید:
نوشته تأمل برانگیز دکتر« سعیدرضا مهرپور» به همسر مرحومش که در خرداد97 ،بر اثر بیماری سرطان درگذشت.
 مریم عزیزم سلام،
من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است رسیده ام.
پزشک ، جراح ، فوق تخصص ، استاد و حتی رییس ! اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت ، یک آرزو بیشتر ندارم . همه این ها را که برشمردم را پس بدهم، در عوض لحظه ای کنارِ تو بنشینم ، در چش
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا بارها به من ثابت کردی که اگر طلبم حقیقی باشد، راه و روشنی آن را به من نشان خواهی داد. راهی که زبانش به فهم من نزدیک است ...! 
بارالها طلبم حقیقی نشد مگر به وقت اضطرار...! ممنونم که مرا از وقت اضطرار عبور دادی و به امروز رساندی...!
 
الحمدلله کما هو اهله 
 
والی الله ترجع الامور ...
 
*کوروش کیانی
برای آرامش روان سفر بهترین گزینه است که می
تواند روان شما را بعد از مدتی که زندگی پر مشغله آن را آزرده، به خوبی تسکین
ببخشد. این سفر باید به معنای واقعی کلمه آرامش بخش باشد. چه چیز بهتر از دریا
برای آرامش روان؟ و چه بهتر اگر مقصد در دل دریا باشد؛ جزیره کیش جایی است که
آرامش در سفر را خواهید داشت و برای مدتی شما را از مخاطرات زندگی شلوغ به دور می کند.
این تسکین روح و روان تنها تاثیر دریا نیست چون هتل های کیش شما را یاری می دهند
که بدون درگیری ذهنی
یادت بمونه هیچ وقت هیچ چیزی بالاتر از صداقت و راستی نیست
دروغ همه چی رو نابود می کنه
راهِ درست اونیه که دروغ توش جایی نداشته باشه
تا با آدمِت روراست نباشی،دائم نگرانی و مضطرب،پس حواستو جمع کن
دروغ همه چی رو نابود میکنه
اعتمادش که از بین بره،بیچاره ای
پس از روز اول باهاش مثل آب،زلال و شفاف،برخورد کن تا نگرانی ای از این بابت نداشته باشی
زندگی اونقدرا هم طولانی نیست که تو همون مدت محدود هم عذاب بکشی
....
استارت ع.ا  ==> 15 اردی بهشت 98
با همه همه همه همه همه همه همه همه همه وجودم باور دارم که فقط زمانی میشه آرامش داشت و با آرامش پیشرفت کرد که باور کنی که فقط خودت دلت برای خودت میسوزه و به خودت اهمیت میدی. هیچوخت نباید از هیچ کس هیج انتظاری داشت. اگر داشته باشی باختی همه چیز رو.
نرمال و طبیعی بودن حس خیلی خوبی ه! شاید آنرمال بودن، جزو دسته‌ی آخر طیف بودن، جزو خواص بودن حس هیجان و متفاوت بودن داشته باشه، اما آرامش نداره! بعد حدوداً ۶ سال احساس آرامش رو تجربه می‌کنم. احساس آرامشی که از "نبود مشکل" نیست؛ بلکه از توانایی حفظ آرامش و ایمان و لازم دانستن حفظ سلامتیِ روانی و جسمی ه. احساسی ه که از بهبودی روانی حاصل شده.
بعضی وقتها میشینم و به این فکر میکنم که زندگی قراره در ادامه چه مشکلی برام پیش بیاره؟ به گزینه‌های مختلفی
بسم الله الرحمن الرحیم
میدونی مردم دنبال چی هستن؟ دنبال یک آرامش دائمی. هیچکی از آرامش بدش نمیاد. گاهی یک سری چیز ها آرامش رو از آدم میگیره. اگه به چیزی یا به کسی وابستگی پیدا کنیم اون چیز آرامش رو از ما میگیره و خلاصه از ما سواری میگیره! و اگه وابسته بشی دل کندن از اون، کار حضرت فیله! پس باید اول سعی کنیم وابسته نشیم. نه اینکه وابسته شدیم بخوایم بعد دل بکنیم.
ادامه مطلب
ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل، تو را آزاد، آباد و سربلند، با چشمانِ باور خود خواهند دید؟
ای مادرِ ما، ایران! جانِ زخمیِ تو، در کدام روزِ هفته التیام خواهد پذیرفت؟
چشمان ما به راهِ عافیت تو سفید شد؛ ای ما نثار عافیتِ تو
| محمود دولت آبادی |
گاهی باید ماشه را بکشی...
و بعد ملافه را...!
روی تمام احساسات و دلبستگی ها و اعتماد ها و تعهدات پوچ زندگی!
و به حرمت اشکهایت...
لبخندی ب خون جاری بزنی
و جریان آرام خشم را به جان دقایق بیندازی!
و سوگند ب آرامش... زمانی ک رها شوی از احساس ، هرچه نداشته ای را خواهی داشت...
و داشته هایت را طوفان فراموشی خواهد برد...
تا حالا فکر کردید چجوری میتونید به آرامش برسید ؟!به نظرم آرامش ، محصول نظم دادن به یه سری از افکار ماستوقتی شما خیالتون از یه چیزی راحت باشه تو اون مورد خاص آرامش داریدمثلاً اگر یه آدم مورد اعتماد و کاربلد رو برای سپردن یه کاری در نظر بگیرید ، تو اون مورد آرامش ذهنی پیدا میکنیدحالا بیاید فکر کنید که یه تیم حرفه ای ، مسئولیت برنامه ریزی یه سفر تفریحی رو براتون از ابتدا تا انتهاش بعهده گرفته باشند و تنها کاری که شما باید انجام بدید اینه که فقط ب
برجسته ترین اثر نماز، رسیدن به آرامش روحی و روانی است، چراکه نماز یاد خدا را در دل زنده می‌کند و یاد خدا ریشه تمام خوبی ها و زیبایی ها است که باعث آرامش دل می گردد. در آیه 28 سوره رعد آمده است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب.» آگاه باشید که یاد خداوند مایه آرامش دلهاست. نماز باطن دل را آرام می‌کند و به صراحت می‌توان گفت نماز عامل سازنده‌ای است که مقاومت و ایستادگی آدمی را در فراز و نشیب زندگی حفظ می‌کند و نمازگزار در سایه این مقاومت، در مقابل هر
عشق یعنی خوبی 
عشق یعنی صداقت 
عشق یعنی آرامش ، گذشت 
عشق یعنی هر صفت خوب که تو این دنیا هست 
عشق یعنی زندگی که با تمام درد هاش باز پای اون ایستاده ایم 
عشق یعنی یه دنیا حرف ، آرزو ، آرامش که با یه اخم به هم میریزه .
عشق یعنی کسی که نیست و سال هاست کنارته و بهت امید میده .
عشق یعنی انتظار و صبر که هر روز دلت مثل شمع بسوزه اما به خاطر اطرافیانت روشنایی رو نگه داری .
 
زمان میگذره و میفهمی که باید از آدما دور بشی 
بری به سمت آرامشی 
آرامشی بدون حضور هیچ آدمی 
هیچ دختری 
خودت و خودت 
و شاید با یه دوست صمیمی 
توی یه کلبه ی کوچیک 
جایی که دور و برت بشه دشت و دمن پیدا کرد 
همینطور کوهستان 
و ساحل و دریا 
جایی که بتونی بدون ارتباط با ادما در آرامش کامل زندگیتو بکنی 
بدون اینکه اهمیتی بدی به هیچ کس و هیچ چیزی 
این زندگی هیچ چیز جدیدی نداره 
همه ی فشاراشو داره وارد میکنه با تمام قدرت با تمام وجود 
نمیدونم چی باید ب
میدانی، من زندگی ام را این طور آغاز کرده بودم. این طور که نه پشت به پشتِ هم، که شانه به شانه راه برویم. دویدن نه، دقیقاً خودِ راه رفتن مد نظرم بود، آرام آرام، پیوسته، گاهی خسته، گاهی شکسته. اینکه شانه به شانه از هر راهی دقیقاً هر راهی عبور کنیم. سخت شد؛ نه؟ کلمات بار معناییِ خاصی به خواسته ها می دهند.
من زندگی را این طور آغاز کرده بودم که هر راهی را با تو شانه به شانه طی کنم. نه تنها، نه فقط راهِ انتخابیِ من و نه فقط راه انتخابیِ تو و نه حتی راهی را
محبوب من
خدایا به هر که دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هرکس را که به دل گرفتم، تو او را از من گرفتی. هر کجاخواستم دلِ مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، و در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی و در طوفان‌های وحشت‌زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپروم و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در ددل خود احساس نکنم. خدایا، تو این چنین کردی تا به غیر از تو محیوبی نگیرم و به جز تو آرز
بسم الله
 
یکم :
به هر حال اسباب کشی به آدم نشون میده که خیلی چیزها لازم نیست تو زندگی باشن و فقط چون یه موقعی گذاشتیشون یه جا موندن همونجا و جا گرفتن و حواست بهشون نیست.مثل خیلی از آدم هایی که هر روز کنارشون هستی ولی اضافین در واقع!
 
دوم :
 
بخش های بیمارستان رو دارم تند تند رد میکنم و تلاش میکنم که یاد بگیرم ولی انگار یه چیزی همش کمه که نمیدونم چیه.شاید انگیزه شاید فکر درست یا هر چی.به هر حال این راهِ درست نیست.تقریبا مطمئنم.
 
سوم :
 
پاییز بهتر
دانلود آهنگ باراد آرامش
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * آرامش * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , باراد باشید.
دانلود آهنگ باراد به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Barad called Aramesh With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ باراد به نام آرامش
دور تو گشتم نباشه دور تو به جز من چشماتو ببند تا دل همه ی شهرو ندزدندیوونه ی دیوونگی چشمای نازت میرقصی و میرقصه ببین دل ما به سازتآخه مگه میشه اینجوری
دانلود آهنگ باراد آرامش
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * آرامش * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , باراد باشید.
دانلود آهنگ باراد به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Barad called Aramesh With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ باراد به نام آرامش
دور تو گشتم نباشه دور تو به جز من چشماتو ببند تا دل همه ی شهرو ندزدندیوونه ی دیوونگی چشمای نازت میرقصی و میرقصه ببین دل ما به سازتآخه مگه میشه اینجوری
احتیاج آدم‌ها به یک خونه امن جزو ضروریات زندگی هر شخصیهیه خونه‌ای که نه صرفا از لحاظ جسمی در امان باشی، بلکه از لحاظ روحی نیز برات آرامش‌بخش باشه و حس خوب وجود رو برات به ارمغان بیاره.
واژه خونه صرفا یک اسمه وگرنه این آرامش و احساس امنیت می‌تونه در هر فضایی وجود داشته باشه. 
همین که از خیلی اتفاقات و استرس‌ها و تنش‌ها دور بشی و مدتی رو در آرامش محض بگذرونی
فوق العاده حس خوبی داره
حتی اگه در اون فضا باز هم افکار منفی و استرس‌هاتون همراهتون
احتیاج آدم‌ها به یک خونه امن جزو ضروریات زندگی هر شخصیه
یه خونه‌ای که نه صرفا از لحاظ جسمی در امان باشی، بلکه از لحاظ روحی نیز برات آرامش‌بخش باشه و حس خوب وجود رو برات به ارمغان بیاره.
واژه خونه صرفا یک اسمه وگرنه این آرامش و احساس امنیت می‌تونه در هر فضایی وجود داشته باشه. 
همین که از خیلی اتفاقات و استرس‌ها و تنش‌ها دور بشی و مدتی رو در آرامش محض بگذرونی
فوق العاده حس خوبی داره
حتی اگه در اون فضا باز هم افکار منفی و استرس‌هاتون همراهتون
بهار رسیده و من، نمی دانم چرا امسال بر عکسِ هر سالِ دیگری دوست دارم زندگی را آرام آرام طی کنم. کارها را به دستِ کاردان بسپارم و گاهی فقط به تماشا بنشینم و حظ ببرم از لحظه لحظه ی مادر بودنم.
اسم دخترم، قبل از اینکه اصلا وجود داشته باشد، در خیالاتم "حنانه" بود. برایش هزاران بار در رویا قصه ی ستونِ حنانه ی مسجد النبی را تعریف کرده بودم و از اینکه قرار است دخترم هم اسمِ ستونی باشد در جایی که خیلی از دقایقِ بودنم را در آرزویش گذرانده بودم و می گذرانم؛
کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم
مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم
می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست
راهِ نجات، خوف و رجا بوده از قدیم
قلاده ام ببند، بمانم کنار تو
بیچاره آن کسی که رها بوده از قدیم
شغل گدایی اش به دوعالم نمی دهد
هر کس گدای آل عبا بوده از قدیم
می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی
دلگرمی ام امام زمان بوده از قدیم
من عاشق تمام ائمه شدم ولی
در سینه جای دوست سوا بوده از ق
زَجرآورتر بنواز ویولنِ کوفتی‌ات را، دیگری بالا می‌آورد مردارِ بلعیده‌اش را، همراه با خون و چرکِ بسیار؛ میخ‌هایی درونِ گوش‌های داغ‌دیده‌اش فرو رفته‌ است، و زبانش توسطِ حملاتِ عصبیِ پی‌درپی به یک‌دیگر گره خورده‌ است و نیروی عظیمی، دست و پاهای ناتوانش را به چوبی تنومند به صَلیب کشیده است. و تنها هجومِ بی‌حَدوحَصر درد است که تمام وجودش را فراگرفته است. دستی دورِ گردنِ دیگری چنبره زده است، فشار می‌آورد، صورتی رو به کبودی مایل می‌شود،
." سردارِ بی ادعا ".خیره گشته چشمِ دنیا سوی توخون سرخت کرده زیبا رویِ تو.دور بودی از وطن وا غُربتاپیروِ راهِ شهیدان خویِ تو.پیکرت شد قطعه قطعه وایِ منگفته شد گشته جدا بازویِ تو.دلبری هایت زِ امت دل رُبودملتی همراه شد تا کویِ تو.نام یک ملت  سلیمانی شوَدکودک و پیر و جوان رهپویِ تو.خیزشِ امت نگر سردارِ مادر جهان بر پا کنیم اردویِ تو.با سپاه قدس یورش می بریمبر ستمکاران با نیرویِ تو.حک کنم اسمِ تو را بر سینه امعاشقانه می شوم همسویِ تو.شاعر: حبیب رضائ
سلام عزیزم
با تو ام ای ابر
ابر سیاهی که زمانی سفید بودی
تو سفید می ماندی اگر ابر دیگری تو را نمی آزرد
و خود را به تو نمی کوبید
تو سفید می ماندی اگر تنها بودی
اگر تکه ای کوچک
در گوشه ای دور
در آسمان بودی
اما
حالا که تنها نیستی
حالا که در گوشه ای دور نیستی
این را بدان
که حتی هنگامی که سیاه می شوی نیز زیبایی!
هنگامی که می باری 
آرامش خواهی یافت
و آرامش خواهی داد
این را بدان که اشک هایت
هنوز طعم آرامش دارد
ببار ببار که غم هایت
ابدی نخواهد ماند
ببار که
و ماه، در نیمه شبی به اندازه ی نیم قرن پیرتر شد.
ما به اندازه ی نیم قرن خسته تر شدیم.
حالا چه کسی می خواهد صدای جوانی ما را
از زیر خروارها خاکِ سرخِ گرم،
و ترک های زودهنگام پوستمان را
از زیر بوتاکس های پی در پی، بشنود؟
 
صدای ما را که در گورهای خانگی دفن شده ایم،
خواب هایمان را که در فکرهای خونین غرق شده اند،
و نفس هایی که در سینه ها حبس کرده ایم را،
چه کسی می خواهد بخت بگشاید؟!
 
من قول داده بودم که بخندم!
من پاییز را در میانه ی راه پشت سر گذاشته بو
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
در جای جایش می ش
اعجازِ قرص کامل درخشان ماه همیشه برایم تسلی خاطر بوده است. اینکه اگر خورشید رفته است، ماه را فرستاده است تا تو در تنهاییِ بی نور نمانی. اما خیلی وقت‌ها آنقدر با حسرت به غروب خورشید خیره میشویم که یادمان میرود که ماهی بالای سرماست که خورشید به مهر نورش را به صورتش پاشیده است.
من آرامش را در کمی دورتر ایستادن و از کمی دورتر نظاره کردن میبینم. وقتی دورتر می‌ایستم میبینم هیچ چیزی آنقدر ارزشش را نداشته که یادم برود زندگی کنم. آرامش خودِ خودِ بی و
آتشی در خاک غربت بود و منبوده ام در خانه امّا بی وطنرفته ام در آتش امّا زنده امامتحان پس داده ای سوزنده امیاد من آمد سیاوش بی گناهرفته در آتش و بیرون شد چو ماهاو درون آتش سوزنده رفتبا حیا وارد و از آن زنده رفتدیدم آتش بهر جانش سرد شدرد شد او ، در پشت پایش گرد شدمانده ای در خویشتن ، درمانده ، پستبار تهمت استخوانم را شکستدر میان ترس آرامش کجاست؟کنج آرامش ورای ترس هاست#احمد_یزدانی
    شرح_دروس_معرفت_نفس 
    استاد_صمدی_آملی
*********************************
  خوب،میخواهی به حیاتِ انسانی برسی؟
  به اذن او بباید رهنمون را          
  بگیرد چهار مرغ گونه گون را
  می خواهی حیات انسانی را پیدا کنی، راهی جز پرسیدنِ از حقیقتِ عالم نداری؛ باید بپرسی راهِ رسیدنِ به حیاتِ انسانی چیست؟ چون دیگران نمی دانند؛ مکاتب مادّی نمی توانند به من و شما راهِ حیاتِ انسانی را نشان دهند. 
  چه کسی باید من و شما را راهنمائی کند؟ 
  «به اذن او بباید رهنمون را»، 
 
گفت از تنهایی نمی ترسی؟
گفتم احساس تنهایی نمیکنم. ولی جمع گاهی خسته م میکنه و نیاز دارم بخزم در خودم تا سکوت بهم آرامش بده.
مامان و مریم و منصوره دوشادوش هم ده سال تلاش کردن کمکم کنن از رستوران و سینما و کنسرت و سفر و خرید به تنهایی _و بدون حضور دیگران هم_ لذت ببرم.
اونچه به زحمت آموختم نقطه قوت بزرگی شده که آغوش آرامش بخش من هست.
 
1-جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید.2- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید.3- افراد آرام به خود می‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی‌توان کرد، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می‌برند.
4- وقتی احساس می‌کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آن‌ها را پاک کنید.5- اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین‌تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط
سلام
این روزها که پروپوزال می نویسم، به آرامش و سکوت نیاز دارم.
سکوت هست، آرامش نیست.
فکرم بیشتر از هر وقت دیگه ای مشغوله. درگیر سوالاتی هستم که هیچ جوابی براش پیدا نمی کنم. سوالاتی که تموم نمیشن و توی مغزم جا خشک کردن.
روزنه امیدی نمیبینم. چیزی خوشحالم نمیکنه. خنده هام مصنوعیه. دلم خوش نیست.
 
دیشب خواب دیدم شغلم را تغییر دادم و رفتم یه شرکت دیگه. یادمه درسم تموم شده بود. فیش حقوقم دستم بود. اونقدر زیاد بود که باورم نمیشد.
نمیدونم کجا کار میکردم
در زندگی مواقعیست که آرامش داشتن غیرممکن به نظر می رسد، از بیماری تا تصادف رانندگی و حتی حوادثی به مراتب تلخ تر که باعث می شود از نظر روحی مچاله شویم، اما چرا باید آرامش مان را تحت هر شرایطی حفظ کنیم؟
 
اضطراب داشتن: به معنای از کارافتادن عقل و شعور است
روی دیگر آرامش، اضطراب است وقتی پر از اضطراب هستیم، واکنش هایمان کاملا تخرب کننده است و وضعیت را از چیزی که هست برایمان بدتر می کند، وقتی اضطراب داریم عقل مان از کار می افتد و فرقی ندارد یک فرد
"درد است که آدمی را راهبر است. در هر کاری که هست، تا او را دردِ آن کار و هوس و عشقِ آن کار در درون نخیزد، او قصدِ آن کار نکند و آن کار بی درد در او را میسر نشود – خواه دنیا، خواه آخرت، خواه بازرگانی، خواه پادشاهی، خواه علم، خواه نجوم و غیره.تا مریم را دردِ زِه پیدا نشد، قصد آن درختِ بخت نکرد که:
 او را آن درد به درخت آورد، و درختِ خشک میوه‌دار شد.
 تن همچون مریم است، و هر یک عیسی داریم: اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید، 
و اگر درد نباشد، عیس
در کمال آرامش به تهران رسیدم. چه رسیدنی!
ساعت پنج و نیم بامداد بود که به ترمینال رسیدم ولی انگار نه انگار که صبح است، آفتاب هنوز درنیامده است، خواب و خور ندارند! مردم مثل مور و ملخ در همه جا فشرده شده بودند. دزدی و جیب بری به حدی بود که آدم آرامش راه رفتن را از دست میداد. حماقت و خود بزرگ بینی عجیبی که از چشم های آنها میبارید مرا فراری میداد. 
ادامه مطلب
می‌دانم، خیلی وقت بود ننوشته بودم. دست و دلم نمی‌رفت به نوشتن، و هنوز هم نمی‌رود. ولی هفته‌ی پیش به خودم آمدم و دیدم بلاگ را باز کرده‌ام و می‌نویسم. نوشته‌ی بیو را تازه به روز کردم، بیست و سه ساله به جای بیست و دو. با چند ماه تاخیر. ولی چرا ننوشتم؟ چرا ا می‌نویسم؟ آیا بیشتر خواهم نوشت؟ راحت‌تر است که جوابی ندهم. اینجا خانه‌ی من است، می‌توانم حتی سال‌ها خالی بگذارمش و هر از چند گاهی برگردم و دستی به سر رویش بکشم. این کنترل نسبی روی داشته‌
اگر صاحب یک کسب و کار آنلاین هستید باید آگاه باشید که نباید به یکبار تنظیم و کانفیگ وب سایت بسنده کرد و آن را فراموش کرد. این که آیا وب سایت خود را مرتبا ویرایش می کنید ، یا اصلا نمی دانید ؟ شاید زمانی که وب سایت خود را رها کردید ، تنظیمات وبسایت شما با مشکلی مواجه شود یا یک نفوذ امنیتی باعث از دست رفتن وب سایت شما شود. هر لحظه می بایست در برابر خطرات احتمالی و غیر قابل پیشپینی آماده بود. در این پست ما به نحوه مراقبت از وبسایت در برابر مشکلات احتم
- جلوی گریه خود را نگیرید وگاهی گریه کنید.
 
- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید. 
 
- وقتی احساس میکنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست ، با قدم زدن ، آنها را پاک کنید.
 
- اگر نتوانید کسی را ببخشید ، افکار خشمگین‌ تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد کرد. کارهای خیریه وشاد کردن دیگران ، باعث آرامش میشود.
 
 - آرامش را از کودکان بیاموزید ، ببینید که چ
آنچه در کتاب قدرت روحی می خوانید:♦️قدرت روحی چیست؟♦️آیا مرتاض هندی دارای قدرت روحی است؟♦️داستان بزرگانی که قدرت روحی داشته اند؟♦️در برخورد با مشکلات و گرفتاریهای زندگی چگونه عمل کنیم؟♦️اهمیت پذیرش مشکلات ♦️روشهای صبر کردن♦️اهمیت نوشتن در حل مشکلات♦️اهمیت فوق العاده آگاهی از حکمت بلاء در رسیدن به آرامش و قدرت روحی♦️و.....وچندین مطلب کاربردی مهم همراه با داستانهای واقعی زیبا و کار بردی
تعداد صفحات کتاب:232صفحهـــــــــــــــــ
اولین بار که باهاش تلفنی صحبت کردم رو یادمه
در اتاق رو قفل کردم که کسی با اومدنش به اتاقم استرسم رو صد برابر نکنه
قلبم رسما توی دهنم بود
رفتم گوشه‌ی اتاق رو زمین نشستم 
بهش پیام دادم که " زنگ بزن "
زنگ زد، اینقدر سختم بود جواب بدم :)
الو ...
قلبم رو دیگه سر جاش حس نمیکردم 
چقدر صداش آرامش داشت...
چقدر صدات آرامش داشت!
چند روز گذشته از اون روزا... نمیدونم که
متن اهنگ باراد به نام آرامش
دور تو گشتم نباشه دور تو به جز من چشماتو ببند تا دل همه ی شهرو ندزدندیوونه ی دیوونگی چشمای نازت میرقصی و میرقصه ببین دل ما به سازتآخه مگه میشه اینجوری بشم پابند تو ای جان میریزه قلبم با یه لبخند توجونم واسه توئه قلب تو برای من عشقم ببین عاشق شدی با صدای منآرامش قلب منی میشه باهام حرف بزنی منو دیوونه کنی دلو از جاش بکنیعشقت فقط مال منه چشات چی داره مگه دیوونه نگات میشم که همه جوره دنبال منهدور بشی از من میمیرم اینا خ
به نام انسانیت
امروزجمعه ۱۳۹۸.۰۳.۱۰
وجدان صادق
زندگی یعنی آرامش، آرامش با یه وجدان آروم بدست میاد، وجدان آروم نتیجه ی صداقت و درستکاری هست و کل این زنجیره از تو یه آدم خوب توی یک زندگی آروم و خوب میسازه؛
یک پسر و دختر کوچیک مشغول بازی با هم بودن، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه رو به دختر داد
میگن:هر چی بیشتر دنبالش باشی کمتر بهش میرسی(یعنی فکر بدون عمل کردن)
میگم:درسته،ولی مگه میشه جلوی این اقیانوس بزرگ رو گرفت؟
میگن:پس منتظر باش یروزی تو این اقیانوس غرق بشی.
به دنبال جست و جوهای بنده برای پیدا کردن هدف و معنای زندگیم،گفت و گوهایی با افراد مختلف میکنم.مثلا میپرسم به نظرت عشق چیه؟یا دلخوشیت تو دنیا چیه در حال حاضر؟
دیروز به دنبال یه سوال کوچیک به یه بحث مفصل درباره آرامش رسیدیم.
ازم پرسید:آرزوت چیه؟
گفتم:نویسنده بزرگی بشم و همه دن
تقریبا دو ساعت دیگه میرسم فرودگاه.حسابی خسته ام ولی از اون ادمهایی هستم که تو ماشین و هواپیما و هرچیزی که بگی،خیلی کم خوابم میبره،مگر اینکه قرصی چیزی خورده باشم.
در نهایت مادرم به اصرار خودش باهام اومده و من الان خوشحالم که هست.قطعا اگه نبود من دلم میگرفت.
وسط راه با مادر نون هماهنگ کردیم و یکم دارو بهم داد که براش ببرم.اولین بار بود گه داشتم مادرشو پدرش رو از نزدیک میدیدیم.چقدر گوگولی بودن،مخصوصا مامانش،تپلوی دوستداشتنیِ بغلی(یعنی ادم دلش
بخاطر آرامش خودم
 
- بخاطر آرامش خودم تا پایان سال پایان رفتن به دیار بزرگترین عزیر قدر نشناس تا کوچکترین عزیز قدر نشناس
 
- بخاطر آرامش خودم نرفتن در میهمانی ، تفریح ، سفر  و تمام جاهایی که آن عزیزان قدر نشناس و دل شکن هستند .
 
-- امیدورام محکم باشم و با ارامش کامل انجام دهم .
 
 
گاهی زندگی سخت است...و گاهی ما سخت ترش می کنیم...
گاهی آرامش داریم ، خودمون خرابش میکنیم...
گاهی خیلی چیزا رو داریم اما محو تماشای نداشته هامون می شیم.
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش می کنیم..
گاهی میشه بخشید اما با انتقام اِدامش می دیم...
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه می دیم...
و گاهی
گاهی...
تمام عمر اشتباه می کنیم...و نمی دونیم یا نمیخواییم بدونیم...
کاش بیشتر مراقب خودمون ، تصمیماتمون و گاهی... گاهی های زندگیمون باشیم.
-----------------
هرچقدر سن‌ات بیشتر شه، و ارتباطاتت بیشتر شه، و بالغ‌تر شی، بیشتر به این نتیجه می‌رسی که توی روابطت، تنها کاری که می‌تونی بکنی و باید بکنی، اینه که واسه دیگران تا جایی که می‌تونی خوب باشی؛ اما یه اپسیلون هم انتظار خوبی از هیچ‌کس نداشته باشی.نه واسه آرامش دیگران، بلکه واسه آرامش خودت...
این، به نظرم اساسی‌‌ترین اصل روابطه.
فونت فارسی جدید آرامشفونت آرامش برای استفاده ی بیشتر از فضا ( بخصوص تابلو های تبلیغات محیطی )و انواع عناوین و تیترهای کوتاه گرافیکیو به منظور ایجاد تفاوت در متون طراحی و ارائه شده است .این قلم با ضخامت قلم یکسان و پرهیز از شکستگی ابتدا و انتهای حروفخوانایی خوبی از راه دور داشته و به دلیل تناسبات خاص خود جلب توجه و گیرایی مناسبی دارد .این فونت اثر سعید پونکی است و به جامعه ی گرافیک و کاربران محترم تقدیم می شودامیدوارم با خرید فونت و عدم واگذار
بهتر است حداقل روزی ۱۵ دقیقه را در سکوت بگذرانیم و به نیازهای واقعی خود و چیزهایی که داریم فکر کنیم، سکوت عصاره آرامش است. البته با اجبار نمی‌توان سکوت کرد. بلکه بهتر است زمانی که فرا رسید آن را بپذیریم، روزی یک ساعت در اتاقی تنها بمانیم و حتی اگر لازم شد در را روی خود ببندیم.
بهتر است هیچگاه جلوی گریه خود را نگیریم و گهگاهی گریه کنیم این کار باعث تخلیه تنش‌هایمان شده و به ما آرامش می‌‌بخشد.
بهتر است وقتی احساس می‌کنیم که سرمان پر از فکرها
کافه‌چی شده‌ام. مشتری‌هایم هر کدام حالی دارند و هوایی. یکی‌شان همیشه شِیک می‌خورد، یا هات چاکلت، یا نهایت کاپوچینو مدیوم. می‌پرسم شب کدام است؟! سر می‌گرداند. نگاهم می‌کند. درنگ می‌کند. با صدایی به آهستگیِ نفس می‌گوید: «یه چیز تلخ‌تر... غلیظ‌تر... دارک... سنگین‌ترین چیزی که تو دست و بال‌ت پیدا میشه...» می‌دانم چه می‌خواهد. می‌روم. هنوز صدای نفس‌هایش می‌پیچد توی گوشم...
چشم‌هایم را باز می‌کنم. بی‌کافه‌ام، بی‌مشتری...
پ.ن: این‌جانب، از
سفر برای تمدد اعصاب و آرامش خیال بسیار موثر
است و بسیار افرادی هستند که حتی به توصیه پزشک به سفر می روند. از جمله مقصد های
مناسب جهت تسکین خاطر، جزیره کیش است. در کنار زیبایی ها و آرامش خود جزیره، هتل
های کیش محلی خواهند بود که آَسایش و آرامش را برای شما معنا خواهند کرد تا حتی
اگر خودتان و بدون توصیه پزشک این جزیره را انتخاب کرده اید با روانی آسوده به شهر
خود برگردید.
باید وصیت نامه ای داشته باشم که بنویسم روحم در آرامش نخواهد بود اگر در مراسم ختمم صدایی جز صدای "ابی" جآنم به گوش روح سرگردانم برسه...باید بنویسم تا زنده بودم خط قرآنی نخواندم پس دم رفتن با صدای قرآن ریاکارم نکنید و از یک جایی به بعد با نماز آرامش نگرفتم و به معنویت نرسیدم پس بر مرده ی من نماز مگذارید...اما،اما من با ابی شبی هزار بار عاشق شدم،خندیدم،رنج دوری کشیدم،رو به قبله رقصیدم...من با ابی زندگی کردم پس بگذارید با ابی بمیرم...
✍ نشستی با کی حرف میزنی؟
فکرت پُر از حرف شده، 
پُر از بگو مگو،
پُر از ....
کاش اون حرفُ میگفتم!
کاش جوابشُ اینجوری میدادم!
و.... به همین سادگی، تمامِ ظرفِ روحت، پُر میشه از حرفایِ اَلَکـــی....
و این حرفای الکی، راهِ الهاماتِ آسمونی رو بروی قلبت می بنده.
✨نماز می خونی... تمرکز نداری!
قرآن میخونی، لذّت نمی بری!
خلوتات با خدا، پُر میشه از تصورِ آدمای دیگه!
حالا یه سؤال؛
ظرف روحِ تو، واقعاً اونقدر کم ارزشه، که با حرفای الکی، پُرِش کنی؟
مراقبِ دلِت با
.
( یاضامن آهو )
دارم هوایِ مرقدت ای شاهِ مندل می طپد در سینه ام ای ماهِ من
.
از کودکی نامت شده وردِ زبانعشقت در این دنیا شده همراهِ من
.
کمتر زِ آهو نیستم مولا بیاتا بنگری بر محبسِ جانکاهِ من
.
افتاده ام در بندِ صیّاد زمان آقا نظر کن بر اسارت گاهِ من
.
چون بچه آهو بر مزارت سر نَهمدستی کشی  تا بر سرِ گمراهِ من
.
بر پنجره فولادِ تو گشتم دَخیلکافی نبوده، همّت کوتاهِ من؟
.
مهمان شدم گاهی اگر بر سُفره اتقانع نشد گویا دل خود خواهِ من
.
لایق نبودم در کنار م
"برایِ‌ ارتباط با دیگری باید زبانِ او را دانست. ایلیچ می‌گوید زبان فقط صدا نیست، بلکه صدا و سکوت است و باید هر دو را با هم آموخت. واژه‌ها در دامنِ سکوت جان می‌گیرند و تنها راهِ ارتباطِ عمیق با دیگری یاد گرفتنِ دستورِ زبانِ سکوتِ اوست. اما دستورِ زبانِ سکوت را هرگز نمی‌توان یاد گرفت، اگر که ذهنِ تو سرشارِ از صداهایِ خودت باشد، صداهایی که از خودت، خانه‌ات و سرزمینت حمل می‌کنی. برایِ این‌که بتوانی دیگری را بفهمی، اول باید با خودت غریبه شوی.
دراین روزها خیلی ها بخاطر این بلاها نیازبه کسی دارد که به آرامش برسند این جمله را از وبلاگ دیدم گذاشتم امید است کمی حالمان بهترشود 
ﺑﺰﺭ می ﻔﺖ : 
 ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ .ﺮﺳﻴﺪﻡ : ﻪ ﺟﻮﺭی ؟
ﻔﺖ : ﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﻴﺸﻲ ؟
ﻔﺘﻢ : ﻭﻗﺘﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺮﻡ ﻭ ﻣﻴﺎﻡ .
ﻔﺖ : ﺁﻓﺮﻳﻦ .ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !...
پس هیچ وقت نگران و ناراحت چیزی نباش
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ
دراین روزها خیلی ها بخاطر این بلاها نیازبه کسی دارد که به آرامش برسند این جمله را از وبلاگی دیدم گذاشتم امید است کمی حالمان بهترشود 
ﺑﺰﺭ می ﻔﺖ : 
 ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ .ﺮﺳﻴﺪﻡ : ﻪ ﺟﻮﺭی ؟
ﻔﺖ : ﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﻴﺸﻲ ؟
ﻔﺘﻢ : ﻭﻗﺘﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺮﻡ ﻭ ﻣﻴﺎﻡ .
ﻔﺖ : ﺁﻓﺮﻳﻦ .ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !...
پس هیچ وقت نگران و ناراحت چیزی نباش
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ۱الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ٢ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ٣ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ٤ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ٥ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ٦ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ٧به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی (۱) همه ستایش ها، ویژه خدا، مالک و مربّی جهانیان است (۲) رحمتش بی اندازه و مهربانی ا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

welcome to my world