پیانو می شُپَند یک شوپن به پشت یک پیانو؛ و ما نمی شنویمو ما نمی شنویمو ما نمی شنویمو ما نمی شنویموما وَما وَما وَمانمیشنویم وَما شنویم وَما نمیشنویم نمی شنویم وَیک شوپن به پشت یک نمی شنویم که می شُپندکه میوَوَوَما نمی شنویم ممممبه پشت یک نومی شپند شُوپن نمی شپند شو وَپن شوپننمی نمی نمی نمی نمی ش می شپند وَکه که می شنویم نمی شنوی ی ی ی مم
پ.ن:
شعر «موسیقی» از کتاب «خ
هیچ وقت خاصی برای موسیقی نذاشتم و آنچنان سمتش نرفتم. می دونم این یه ضعفه ولی خب تا حالا برای رفعش تلاشی نکردم. سه روز پیش انیمه " جنگل پیانو" رو دیدم. هر ثانیه انیمه پره از آهنگ های شوپن. محصورم کرده بود. رفته بودم تو یه خلسه خاصی. یه خلسه شیرین. تموم که شد رفتم دنبال آهنگ هاش و لعنتی من چه دنیایی رو تا حالا نادیده گرفته بودم.
حیفم میاد تنهایی گوش کنم.
اتود انقلابی( می گن موقع اولین بمباران آلمان به لهستان این آهنگ آخرین برنامه پخش شده از رادیو ور
پاییز است. دختر در پایان یک روز شلوغ کلید را توی قفل در میچرخاند و وارد خانه میشود. کفشهایش را درمیآورد و توی جاکفشی میگذارد. پالتواش را روی جالباسی کنار در آویز میکند. لباسهایش را یکی یکی از تن بیرون میآورد و توی سبد رختچرکهای حمامش میاندازد. دست و صورتش را میشوید. غذایش را در حالی که دارد به یک موسیقی کلاسیک گوش میدهد از یخچال بیرون میآورد و روی اجاق گاز میگذارد. شوپن، پرلود شماره شش در سی مینور، اُپوس بیست و هشت می
Piano Sonata no.12 in A flat Major , Op.26 (1800-01)
I.Andante con variazioni
II.Scherzo, Allegro molto
III.Marcia funebre sulla morte d'un eroe - Maestoso andante
IV.Allegro
اثری غیر معقول در چهار موومان، که در سدۀ نوزدهم بسیار شهرت یافت. شوپن، با آن که چندان موسیقی بتهوون را نمی پسندید، اما موومان اول این اثر، مجموعه ای از واریاسیون ها، را نواخته بود. این سونات مارش عزایی را نیز شامل می شود که عنوان فرعی اش به مناسبت مرگ یک قهرمان (Sulla morte d'un eroe) است.
در اتاقم مانند سنگی روی زمین افتادهام؛ روبروی کتابخانه. درِ اتاق روی هم قرار دارد اما بسته نیست و باریکه های نور، با کلی منّت و از سرِ اکراه به درون میآیند. چشمانم صفحههای گرافون موجود در قفسه دوم کتابخانه را شکار میکنند؛ و گوشها به دستْ التماس. میخواهم بلند شوم و قطعه پیانویی از شوپن را در گرامافون بگذارم، اما نمیشود. نمیتوانم برخیزم. من دیگر برنخواهم خاست. سنگها تنها فرسوده میشوند.
در بالاترین قفسه- که چوب آن به طرز پرسشب
تویی که تمام روزهای من بودی و من بعد از تو، روز ندارم. تویی که تمام شبهای منی، تمام شبهایِ پر از درد. غوطهور شدنهای طولانی درون جوشابههای مالیخولیا. روحِ سرگردانِ پر از زخمِ خیره به ماه، به ماه ترک خورده، به نیمهی تاریک ماه ترک خورده. پس از تو رنگ لبخندهایم را از یاد بردهام و به هر چیزی، هر طناب پوسیدهای دست بردهام تا که پناه باشد. تا که مأمن. تا که آرام شوم. تا که آرام گیرم. تا که برای فراموشی اما یک جایی تاب نیاورده است آن چیز و
شب است
در اسفند
نمیدانم چندماش
مثلا زمستان است
ولی اتاق به گرمای نوای پیانوی پیانیست اهل لهستان میماند
والدیسلاو اشپیلمن را میگویم
فیلمش را دیدهای؟
راستی آیا فیلم ما را نیز میسازند؟
عادیهای دورهگرد کافهرو املتخور
که داستایوفسکی میخوانند اما قهرمانشان رونالدینهو است
همانند قهرمانشان در بندند
همانند او شاعران
او شاعر فوتبال و آنها شاعر درون خود!
ما مست از الکل؟نه
ما مست از بودن
از زیستن
از خفتن
از موسیق...
تو
سلام
کیوسک یه آهنگ داره به اسم آدم معمولی.بعضیها تو این دنیا خیلی خیلی معمولین.این آدما قدبلندی ندارن،خوشتیپ و کیوت نیستن،لای برگها عکس ندارن،نظرات روشنفکرانه ندارن،پاتوق ندارن،چال گونه،چشم سگ دار،موی بلند و خلت،زبان گیرا دلنشین،آثار سالوادور دالی و فلینی،کتابهای نیچه،قطعات شوپن و اینجور چیزا و در کل هیچ چیزی ندارن و نمیدونن و نخوندن.
معمولی بودن خوبیهایی هم داره.مثلا اینکه اکثرا تنهان یا دل کسی به حالشون نمیسوزه و اونا هم نمیسوز
من پشت دفتر روزمرگی هام یه لیست 60 تایی دارم از کارایی که قبل از مرگ باید انجام بدم ،اینجا ده تایی که ارجحیت داره برام رو مینویسم :)
1.از یک آدم به یک انسان تبدیل بشم ؛که یکی از هدف هام کمک به ادمای نیازمند ،بچه های کار و بی سرپرست وزنانی باشه که تنهایی دارن یک زندگی رو اداره میکنن .
2.بهترین بودن در مسٔولیت شغلی ؛نمیدونم چه شغلی قراره داشته باشم اما میخوام تو هر شغلی که هستم هر آنچه که از توانم برمیاد رو انجام بدم .
3.موسیقی ؛ بی نهایت عاشق ریتم
قبرستان پرلاشز پاریس
اگر هر قبرستان، داستانی را بازگو میکند، قبرستان پرلاشز فرانسه داستانهایش به اندازهی چند کتاب است.
هزاران روح در زمینهای محصور در میان دیوارهای این گورستان بزرگ دفن شدهاند. در امتداد مسیرهایی با ردیف درختان، تأثیرگذارترین نویسندگان، نقاشان، موسیقیدانان و سیاستمداران تاریخ آرمیدهاند. بسیاری از آنان حتی بعد از مرگ هم به خلق شگفتی ادامه میدهند. قبرستان پر لاشز بزرگترین گورستان پاریس و شاید مشهورتری
-نمیداند کجا آمده ای که؟-امیدوارم. آیا در گفتگوی پیش رویمان امنیت خواهیم داشت؟-به اندازه کافی.-بگو، بگو که چرا از بین این همه مکان در کره خاکی اینجا را انتخاب کرده ای؟!سوال به جایی بود. زیر زمینی بود نمور و کثیف، و تاریک، بسیار تاریک. میزی گرد و چوبی در وسط هال آن قرار داشت، با سطحی بسیار صاف و صیقلی، و پایه های مکعبی و کنده کاری شده. میز نورانی بود، تاحدی که چشم را میزد، و حتی یک عدد چراغ هم در کل آن زیر زمین پیدا نمیکردی. دو صندلی چوبی با پشتی ها
-نمیداند کجا آمده ای که؟-امیدوارم. آیا در گفتگوی پیش رویمان امنیت خواهیم داشت؟-به اندازه کافی.-بگو، بگو که چرا از بین این همه مکان در کره خاکی اینجا را انتخاب کرده ای؟!سوال به جایی بود. زیر زمینی بود نمور و کثیف، و تاریک، بسیار تاریک. میزی گرد و چوبی در وسط هال آن قرار داشت، با سطحی بسیار صاف و صیقلی، و پایه های مکعبی و کنده کاری شده. میز نورانی بود، تاحدی که چشم را میزد، و حتی یک عدد چراغ هم در کل آن زیر زمین پیدا نمیکردی. دو صندلی چوبی با پشتی ها
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
یونان باشکوهترین تمدن غربی است و این شکوه را مدیون فلسفه و فرهنگی است که از دوران باستان خویش به ارث برده. در کنار تفکر، هنر هم در یونان باستان جایگاه والایی داشته است و ب
کمتر کسی هست که حداقل یکی از فیلمهای برادران نولان را ندیده باشد ؛ سهگانه ی بتمن ، میانستارهای ، Prestige ، Memento شش فیلمی هستند که کریستوفر نولان کارگردانی کرده و برادرش جاناتان نولان یا داستانی را قلم زده که برادر بزرگترش فیلمنامه را از آن اقتباس کرده ( Memento ) و یا فیلمنامه را در همکاری با او نوشتهاست .
به نظر میرسد راه این دو برادر پس از فیلم میانستارهای در سال 2014 جدا شده و هر کدام به سمت ماجراجوییهای خودشان در صنعت نمایشی رفت
کمتر کسی هست که حداقل یکی از فیلمهای برادران نولان را ندیده باشد ؛ سهگانه ی بتمن ، میانستارهای ، Prestige ، Memento شش فیلمی هستند که کریستوفر نولان کارگردانی کرده و برادرش جاناتان نولان یا داستانی را قلم زده که برادر بزرگترش فیلمنامه را از آن اقتباس کرده ( Memento ) و یا فیلمنامه را در همکاری با او نوشتهاست .
به نظر میرسد راه این دو برادر پس از فیلم میانستارهای در سال 2014 جدا شده و هر کدام به سمت ماجراجوییهای خودشان در صنعت نمایشی رفت
شاید بهتر باشه قبل از اینکه دیدگاه خودمو هم راجع به این سوال بگم، نظرمو نسبت به کامنتهای شما بنویسم. اول تشکر میکنم از دوستانی که نظر خودشونو اعلام کردند. دوم اینکه باید بگم هدفم از نوشتن این پست، اصلاح کردن دیدگاه شما راجع به این مسئله نیست. دوست دارم برای پذیرفتن یا رد کردن هرکدوم از بینشها، استدلال مکتوبی برای خودم داشته باشم. مطمئنا شما هم تمام افکارتونو ننوشتید و من با گوشهای از ذهنیت شما نمیتونم قضاوت دقیقی راجع به دیدگاهتون
«تقدیم به کسانی که آرامش را ترویج می دهند»
مسئله موسیقی بسیار فراگیر می باشد، تقریبا کمتر آدمی را پیدا می کنیم که موسیقی گوش نکنه، خیلی خیلی کم، حالا این موسیقی یک بار برای یک نفر یک نوحه هست که یک نوع موسیق یست برای یک فرد قرآنه که یک نوع موسیقیه، برای فرد دیگری موسیقی داخلی، برای فردی موسیقی خارجیه، شاخص تعیین اینکه ما چه موسیقی ای گوش بکنیم یا نکنیم چیه؟
وجود موسیقی در متن زندگی
موسیقی، بالذات در دل و جان انسان نفوذ دارد یعنی اگر
درباره این سایت