نتایج جستجو برای عبارت :

هرچی دوس داری اسمشو بزار.

ما توی این دنیا داریم یه قول دو قول بازی می کنیم 
وقتی به پایان زندگی فکر می کنم این دنیا برام بی ارزش میشه
خدایا منو ببخش گاهی اوقات بی تاب میشم. اصلن بزار همه هر چی می خوان بگن
بزار مسخرم کنن بزار منو کوچیکم کنن .این دنیا مگه چند روزه .الان نگاهای همه برای قشنگ تر شده.میدونم جز خدا برای هیچ کسی عزیز نیستم(از خودم تعریف کنم :دی)
+روزای خیلی بدی بود. خدایا منو ببخش
خـــدایـــم را دوست دارم چون وفـــادارترین است و شاید به رسم همین وفاداریست که دوستانم را به او میسپارم . . .
 × :: × :: × :: × :: × :: × :: ×
از این به بعد هر کسی بهت گفت دوست دارم برو بغلش کن اروم سرت و بزار روی شونه هاش و یواش در گوشش بگو خفه میشی یا خفت کنم؟(کدومو دوست داری؟؟؟)
× :: × :: × :: × :: × :: × :: ×
بی تفاوت باش .. به جهنم ! مگر دریا مُرد از بی‌ بارانی ؟!
 
× :: × :: × :: × :: × :: × :: ×
بگذار بگویند خسیسم
من
دوستت دارم هایم
را الکی خرج نمیکنم
حتی برای تو. . . .
× :: ×
می‌دونی از نظر من دو نوع باخت وجود داره؛  یکی باختن با اختلاف کم، که من اسمشو گذاشتم باخت قابل جبران ... از همون باخت های یک هیچ همیشگی که آدم به خودش دلداری میده و میگه چیزی نیست، دفعه بعد جبرانش میکنم. اما نوع بعدی، من اسمشو گذاشتم نابودی... باختن با اختلاف زیاد...از همونا که دیگه نمیشه کمر راست کرد...
 آره آقا، این نوعشو واسه دشمناتون هم آرزو نکنید.
,    ,    دانلود آهنگ تی ام بکس سرکار بزار برم,    اهنگ تی ام بکس سرکار بزار برم,    اهنگ سرکار بزار برم تی ام بکس ریمیکس,    دانلود اهنگ تی ام بکس مسئله ای نی ریمیکس,    دانلود ریمیکس اهنگ مسئله نی از تی ام بکس,    اهنگ سرکار بزار برم چون از تی ام بکس,    دانلود آهنگ مسئله ای نیست تی ام بکس,    اهنگ تی ام بکس مسئله ای نیست ریمیکس,    دانلود آهنگ سرکار بزار برم چون تی ام بکس,   
عجیب دلم برات تنگ میشهبزار بیهوده گویی کنم بزار نگرانت باشم تو هر جور میخوای نفسیرش کن اما فقط باشهمین
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیمگاهی از دور تو را خوب ببینم کافیستفکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیزکه همین شوق، مرا خوب ترینم! کافیست[گل]
سر کلاس نقشه کشی بودیم معلم داشت پاتخته مینوشت
موشک درست کردیم زدیم تو سر معلم، برگشت به یکی از ما خیره شد و چند تا فحش نصیبش کرد...
دانش اموز : خب اقا چکار کنیم ؟
معلم :  سرتو بزار رو میز دراز بکش |: 
کلاس رفت رو هوا D :D :D:
+الان هروقت اونو میبینیم میگیم سرتو بزار رو میز دراز بکش
 
 
دانلود آهنگ جدید ایرانی آنیتا بزار برو
 آهنگ بزار برو را با کیفیت128 و 320 برای کاربران همیشگی رسانه تاپ موزیک آماده دانلود کرده ایم + متن آهنگ
بزار برو موزیک جدید آنیتا با کیفیت بالا
Anita – Bezar Boro From Resaneh Top Music
 
تو خوب بودی هیچ شکی نیستمیخوای بری خب حرفی نیست دیگه بهونه نیارخاطرات زود از بین میرن حرفاتم که بی تاثیرن پس معطل چی ای
حالم از وقتی‌ رفتی‌ مثل آسمون گرفته داغونه داغونههوا هم که با ما قهره انگار پره باد و تگرگ و بارونه بارونه
دل من هو
دانلود آهنگ تمام من بیا ولی تو به مزار من یه لاله جا بزار شروین حاجی آقاپور در عصر جدید
ahang tamam man biya vali to be mazare man ye lale ja bezar az Shervin Hajipour
دانلود آهنگ تمام من بیا ولی تو به مزار من یه لاله جا بزار شروین حاجی آقاپور در عصر جدید
به جای من یه قاصدک یه روز میاد تو خواب تو
تو قدرشو بدون بعد من اگه نبود کسی به یاد من
تو شعرمو بخون به جای من شاید یکی بیاد جایی بفهمتت
که بیشتر از من میخوادتت
تمام من بیا ولی تو به مزار من یه لاله جا بزار
تمام من بیا ولی تو به مزار
اقا من زنده هستما ، ولی چندوقته اصلا دست و دل وب رو ندارم نمیدونم چرا یعنی میدونما ولی خب بی خیالش ، با شرمندگی فراوان به هیچکدومتونم سر نمیزنم ، فقط هعی وبو چک میکنم ببینم کسی کامنت داده یا نه ! 
حتی دوبار به حذف وب فکر کردم که اصلا خودم به خودم فحش دادم حتی به حذف و راه انداختن یه وب دیگه فکر کردم حتی یجورایی اسمشو هم انتخاب کردم ولی باز به خودم نهیب زدم .
یه مقدار این روزا حالم گرفته شده ولی من بی خیالشون ادامه میدم ( یعنی یه اتفاقایی پیش اومد
دیروز غروب نیم ساعتی رو با زن عمو گذروندم. اصلا یه حال خاصی داشت. خیلی عوض شده بود. اون آدم شاد و سرخوش طور ساده، شده بود یه زن جا افتاده و روحانی
بهم گفت بیا با هم نماز بخونیم. نماز خوندیم. اون حسو هیچ وقت نداشتم. یه حسی بود شبیه آخرین گفتگوی یه آدم از زمین با خدا. (البته که منم فکر می کنم که این گفتگو هزار تا شیوه می تونه داشته باشه و هیچ آدمی بی خدا نیست) 
خیلی آرامش داشت. از اینکه عموم اینقدر مراقبشه خوشحال بود. می گفت انگار برگشتم به سی سال قبل و
من یه پیج هم دارم که خونوادگیه و این حرفا ولی بازم کلی از رفیقام اونجا هم هستن
بعد از این ۲ روزه که را ب را داریم بابا لایک میکنیم و این حرفا نصفش عکس پسر عممه :/
این پسر عمه ما یه دختر داره کلا از من ۸ روز کوچیک تره بعد نمیدونم چرا ولی کلی چششون دنبال زندگی بقیه س اللخصوص ما :/
چون هم پسر عمم و بابام هم سنن هم ما و این حرفا -_-
مامانم میگه تو که یه پست هم نذاشتی حداقل یه استوری بزار تبریک بگو
میگم مادر من بزار اون خودشو تیکه پاره کنه اونور
هم کل خاندا
این جمله ساده انگارانه که من یکی را دوست میدارم و او دیگری را و دیگری دیگری را و این چرخه تا ابد ادامه دارد جزو  معدود جملات نسبتا صحیحیست که در اینستا پخش شده. اما این فقط دوست داشتنه و حتی دوست داشتنم نیست بلکه تمایله و عشق معنی دیکه ای داره. معمولا چیزی که ما اسمشو میزاریم عشق از یه خوش اومدن شروع میشه و این خوش اومدن بدون شناخت طرف مقابل برای ما بزرگ میشه و به یه عشق کاذب تبدیل میشه (البته من اسمشو عشق نمیزارم) و استدلالم اینه براش که:
چطور م
متن آهنگ پازل بند بنام دنیام شدی رفت


حتی فکرشم نکن یه روزی جا بزنم مینویسم امضا میکنم میمونم
عاشقی سخته خودم میدونم تو کاریت نباشه بیا سرتو بزار رو شونه ام
از خودم کم میکنم که بهت اضافه شه تو نباشی هرچی که میخواد بشه اصلا بزار بشه
در میام توی هرکی که بخواد یه جوری با تو بد بشه هی
دنیام شدی رفت واسه قلب من بمونی تا رو به راه شم
آب و جارو کن برام که سر به راه شم خوش به حال من اگه مال تو باشم هی
خنده هات وقتی بدن آب رو آتیشه وقتی باشی آسمون رو میشه
ع
 
 
ی پسره خیلی خوشگل و خوش تیپ تو شبکه پویا دیدهمیگه مامانم من دلم میخاد با این ازدواج کنم
 
تلوزیون داشت ی کارتون نشون میداد من فقط صداشو میشنیدمیهو ی صدای بامزه اومد برگشتم نگاه کردم ی مار خیلی بزرگ بود با تهجب گفتم عه این مارهگفت اره ینی تو نمیفهمی تو ک بزرگی تو ک درس میخ نی ینی نمیفهمی این ماره منم میفهمم تو ک بزرگتری از منخودتو بیارتوی من تو جونم پوستم نامدمدندتدکدکلیپ های رقص میذاشتیم با هم میرقصیدیم ب ی کلیپی رسیدیم زن و شوهر باهم میر
دانلود آهنگ غمگین و احساسی زیبا به نام بزار این دلم دوباره با نگاهت نفس بگیر از محمد نجم (عالیترین کیفیت ممکن mp3)
/////حالا که آتیش عشقت سوزونده نبض قلبمو کاش میذاشتی که میگفتم از ته قلبم حرفمو/////
/////زندگی برای من بدون تو پایان عمرم هر دمی با نفست زنده شدم نباشی مردم/////
/////دستاتو تکون میدی دنیارو نشون میدی انگاری که به دنیا دست رد نشون میدی/////
/////عشقت عاشقم کرده اینو حس من میگه زندگی کنار تو بوی خوشبختی میده/////
/////بزار این دلم دوباره با نگات نفس ب
 
ریتم 4/4
اول اهنگ تا قسمت واسه همینه بعد تو با ارپرژ4/4 بزنید بعدشو خود ریتمشو شروع کنید ....
 
E                                  F                             G                  Am
اسمشو تقدیر نذار       جدایی تقصیر تو بود      همیشه یکی کم میاره       این دفعه نوبت تو بود
E7                                  E                          F                                  G              Am
اگه دوباره دیدمت        شرمنده از خودت نبا
خواستم بگم اگه تولد کسی نزدیکه و یا چندروز از تولدش گذشته، به جای اینکه توی دفترچه ی مسخره ات یادداشت بزاری "کادو فراموش نشه"، همون روز برو کادو رو بخر.می دونی چرا؟ چون یادت می ره و می گی بزار برم آزمایشگاه کارهام رو انجام بدم، بزار چهل و پنج صفحه ی آخر کتابی که از کتابخونه امانت گرفتم رو بخونم، بزار برم سر کار و ... . بعد یه دفعه می بینیش و یادت میاد یادت رفته کادو بخری. دیگه اون موقع دفترچه ات حتی اگه جلدش نارنجیِ فسفری باشه و داخلش برای هر روز ی
دانلود آهنگ جدید رضا صادقی به نام بزار عاشقت باشم
دانلود آهنگ رضا صادقی به نام بزار عاشقت باشم کیفیت متفاوت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده بزار عاشقت باشم با صدای رضا صادقی از شب صدا
Download New Music Reza Sadeghi – Bezar Asheghet Basham
[جهت حمایت از حقوق خواننده تنها با کیفیت ۱۲۸ می توانید دانلود نمایید]

دانلود آهنگ بزار عاشقت باشم از رضا صادقی
موزیک جدید رضا صادقی از آلبوم زندگی کن منتشر شد.
این ترک، بزار ع
تصمیم گرفته‌م براتون از زندگیم بگم. مدت‌هاست که ازش حرف نزدم، پس به مرور زمان و طی چندپست می‌نویسمش.
 توی دوره‌ی المپیاد، اوضاع بد نبود. اوایلش آدما باهام مهربون بودن. احساسِ مووان داشتم و خوشحال بودم و حس می‌کردم که دیگه می‌تونم بگم دلم برای خودمه؛
تا وقتی که فشارایِ جنسیتی شروع شد‌. یادم میاد که ساعتِ نهار بود، همه سلف بودن، من بدوبدو از سلف اومده بودم بیرون به سمتِ جایی که درختا هستن و حس می‌کردم کسی با لگد زده به پشتِ زانوم. دیگه نمی
بچه هام اگه دختر شدند، مادرشون اسمشو انتخاب میکنه، اما اگر پسر شد اسمش علیه.بچه بعدیم هم اگه پسر بود، باز هم علی، هزار تا پسر هم بیارم اسم همه شون علیه. اصن میخوام اسم زندگیمو بزارم علی. فقط علی، فقط علی.شمع شب های دژم ماه غریبستان علی، جان عالم به فدای تو علی*
متن آهنگ یه چیزی بگم از امیرعلیبزار از حرفات یچیزی بگم فردا نگی نگفتی چرااخه واسه گفتن اینا دل تو دلم نیستبزار از دردام بگم چقدر تنهامنرنجی از حرفام ولی بد تا کردی باهامدرد نبودن تو کم نیستبازم بیا دوباره حس مشترک با همبسازیم امشبو خدا هم افتاده نگاهش توی نگاهمسرده هوا چقدر سرده حواس تو کجا پرتهدل من از این فاصله ها پر از دردهاون که رفته کاشکی برگردهبازم بیا دوباره حس مشترک با همبسازیم امشبو خدا هم افتاده نگاهش توی نگاهمسرده هوا چقدر سرده
همونطور که میدونین مدت ها قبل جناب ساس مانکن/ ساسی مدل/ساسی باربی / هرچی شما میگین/ یه آهنگ خوند که تو اون گفت از رو برج میلاد میپرم کنسرت ساسی میبرم واز اینجور جیزاحالا برگردیم رو اتل متل توتوله 
ابتدا ی این شعر واقعا بی معنیه سه کلمه ی بی معنی داره /اتل/متل/توتوله/ که تو هیچ زبانی معنی نداره
بعد از این سه کلمه ی بیمعنی جمله سوالی میادو و از احوال گاو میپرسه بعد در حالی که از اون خبری نداره غیبتشو میکنه و میگه نه شیر داره نه منبع شیربعد از دوشی
ولش کن کی چی گفت این چی گفت اون چی گفت ♫فامیل چی گفت و ولش کن نه نه ولش کن رفیقو ولش کن ♫خودمونو بچسبیم پیر شدیم کی اومدو ولش کن ♫هرچی میخوان بده برن جهنممو بهشت کن منو دیگه تنها نذار بده دلمو بهش قول ♫که تا ته راه پیششی بکن شبو خوشگلش تو حرف و حدیثو ولش کن ♫من یکم بین اینا همه زندگی چش خورد این تنو بگیرو بده نفس بهش تو ♫بده یاد من عشقو استرسمو کمش کن یا که برو ولم کن حرارتی که مال منه رو برو بده به مردم ♫هر عادتی که بده مال من تو که خوبی در کل ب
با دهن باز چشم میگردونم رو صورتای غرق خنده اشون...
_مسخره ام کردین؟
آبجی دست از خنده میکشه و درحالی که سعی میکنه خنده اشو بخوره میگه ..._نه خواهر من چه مسخره ای...!اسمشو میخوایم بذاریم فاطمه!
برمیگردم طرف شوهرش ...هنوز داره میخنده ..._شما به چی میخندی به امید خدا؟ایشونم سعی میکنه جدی بشه...اما نمیتونه...میگه_به قیافه ات!
دستی تو هوا تکون میدم_دامادم دامادای قدیم...!
ولی شما بگو...من میخوام بمیرم مگه؟تو رو خدا جون من!اگه کسی چیزی گفته بگید...من طاقت شنیدن
من هی میخوام تو ماه رمضون گناه نکنم، غیبت نکنم اما نمیذارن! بابا به پیر به پیغمبر ما دخترا دیوونه نیستیم و با پسرا هیچ مشکلی نداریم، اونان که ما رو دیوونه میکنن! ملت روانی ان بخدا! 
اومدم خونه مامان میگه یکی واسه امر خیر زنگ زده بود... میپرسم چی کاره س؟ میگه نظامیه... با اینکه دل خوشی از این نظامی ها ندارم (بخاطر یه خواستگار سمج) اما باز دلم قنج (غنج؟!) میره واسه این شغل (عرق ملی)! گفتم بگو حتما بیان :) چند ساعت بعدش که نشسته بودیم تلفن زنگ زد! اونا کا
ولش کن کی چی گفت این چی گفت اون چی گفت ♫فامیل چی گفت و ولش کن نه نه ولش کن رفیقو ولش کن ♫خودمونو بچسبیم پیر شدیم کی اومدو ولش کن ♫هرچی میخوان بده برن جهنممو بهشت کن منو دیگه تنها نذار بده دلمو بهش قول ♫که تا ته راه پیششی بکن شبو خوشگلش تو حرف و حدیثو ولش کن ♫من یکم بین اینا همه زندگی چش خورد این تنو بگیرو بده نفس بهش تو ♫بده یاد من عشقو استرسمو کمش کن یا که برو ولم کن حرارتی که مال منه رو برو بده به مردم ♫هر عادتی که بده مال من تو که خوبی در کل ب
برای نوشتن و توضیح دادن خیلی از چیزها، اون توانایی خاص رو ندارم. اگر دنیای واقعی بود مسئله فرق می کرد و خب می تونم بگم آدم بشدت پر حرف و توانایی هستم که سعی می کنم خودم رو با حرف زدن (شما بخونید فَک زدن) آروم کنم. همون تنش و هیجان درونی رو یجورایی بروز می دم و خیلی مواقع پیش اومده که با چشم باز و عقل کامل هر حرف نابجایی رو داد زدم. این بر می گرده به اینکه نمی تونم خودم رو در رابطه با حرف زدن کنترل کنم. اصلاً چرا دارم شروع وبلاگم رو با این چرندیات می
‏کارشناس تلویزیون داشت میگفتیه تصویر از مشکلاتتون یا چیزی که به مشکلتون ربط داره و بزارین بک گراند موبایلتونکه همیشه جلو دیدتون باشهکه باهاش بجنگین و نابودش کنینبابام گوشیشو پرت کرد سمتم گفت پسرم لطفا عکس خودتو بزار بک گراند گوشیم
گلاب : دوستم اینقدر دختر خوبیه :)))من: خبگلاب : میگه من دوست معمولی هم دارممن به حالت غش کردن نمادینگلاب : عه گوش کن لوس نشومن :الان دوست معمولی داره دختر خوبیه ؟؟گلاب : نه کلی گفتم ، اسمش کمیله، کمیل قاسمیمن : عهههههه ، میشناسم ،کشتی گیرررررهگلاب : نه اصلا فکر کنم فامیلیش یک چیز دیگه باشهو گلاب همچنان در حال حرف زدن  گفتم گلاااااااب من اصلا با کمیل عکس دارم بزار بهت نشون بدم ، بعد سلفی خودم با سر در مسجد کمیل ابن زیاد رو بهش نشون دادم گلاب من : گلا
بنده به یه مرضی مبتلام که هرچند وقت یکبار وبلاگام رو عوض میکنم :( 
امروز زد به سرم از اینجا هم برم 
رفتم نگاه کردم دیدم عه بالاخره بعد از سالها بلاگری یه جایی پیدا شد که من یکسال اونجا آرومم گرفت و نوشتم 
ولی چه نوشتنی آخه ؟ 
یه سری نوشته‌ی بی سر و ته ... 
اسمشو روزانه نویسی هم نمیشه گذاشت ! 
از بس هم از خوشی و عاشقانه نوشتن رو منع کردم که اینجا شده مصیبت نانه :))))
گوش کنیم  :)
پ.ن: اول اینکه اون بالا به جای موزیک باکس یچی دیگه گذاشتم و زیاد هم اسمشو دوست ندارم اگه اسمی پیشنهاد دارید بگید مرسی میشم :)
پ.ن2: اون مداحی آخریش رو هم گوش کنید از عبدالرضا هلالیه :)
پ.ن3: برای اون کسی که موزیک باکسه رو برام درست کرد هم دعا کنید
پ.ن4: میشه برا منم دعا کنید؟ :)
دلم کربلا میخواد :(
کاش دیگه بیدار نشمخسته اماز همه این زندگیمیخوام نباشممیخوام هیچ اثری ازم نباشهنمیخوام دیگه کسی از من تقلید کنهنمیخوام هیچ یادی از من بمونهجسدمو بسوزونید. خاک نکنیدازین بذر هیچ درخت ثمری در نمیادبسوزونید تا پاک شه هرچی از من تو این دنیا اومد
زری الیزابت منم. البته نسخهٔ دیگهٔ من. می‌دونم اینکه آدم چند تا نسخه داشته باشه بده و اینا اما لازمه. باور کنید. مثلاً من اگه برم همین حرفایی که اینجا می‌زنمو پیش دوستام (حتی صمیمی‌ترینشون) بزنم یه جوری نگام می‌کنن که پشیمون می‌شم کلاً. نه اینکه نگاه‌‌کردنشون بد باشه‌ها نه؛ ولی یه‌جوریه. یه‌جور گنگ.
آره داشتم می‌گفتم. زری الیزابت اون نسخهٔ منه که دوست داره تو چشماش خورشید باشه ولی تو واقعیت لامپم توش روشن نیست. اینجا داره سعی می‌کنه خو
‏دیشب یارو ۱۲ شب تو کوچه داشت با یه بچه کوچولو پشت تلفن بلند بلند حرف میزد:+علی جان خوبی؟-...+عمو ببعی میگه ؟!-...+علی ببعی میگه ؟!-...+به عمو بگو دیگه، ببعی میگه ؟!-...یهو یکی از همسایه ها کلشو از پنجره اورد بیرون بلند گفت: بععع بعععع، حالا بزار بخوابیم جان مادرت :)))))
الان خیلیا هستن تو اینستا هم میبینمشون در به در دنبال اون پسرین که به خیال خودشون لگد زده به پهلوی دختر چادریه
خب مومن یه ذره چشاتو واکن ببین جفت پاهای پسره رو زمینه و رنگ شلواری که داره لگد میزنه با رنگ شلوار پسره فرق داره بعد تگ بزن مغیره زمانت را بشناس و جایزه بزار برا هرکسی که اون پسره رو بهت معرفی کنه :/
طرف پارچه آورده، قواره ای ۳م و نیم
خب مشتریش هست میاره 
آرزو میکنم انقدر بی تفاوتنشم که به بی دردی بیفتم که به قول همشهری درد بی دردی علاجش آتش است
یه کتاب هست در مورد موعود اسمشو نمیگم
اما قسمتی از کتاب میگه ۳۱۳نفری که با امام زمان بیعت میکنن با ایشون پیمان میبندن که لباس فاخر نپوشن
با زیبایی موافقم تا اونجا که ملاک زیبایی شناسی قیمت نباشه 
خب اول از همه بگم دمشون گرم به خاطر پخش لیسنینگ که به جز اولیش که نفهمیدم چی گفت ۱۱ نمره از ۱۴ نمره قبولی رو به همه مون دادن
دوم بگم از همه امتحانا سخت تر بود انصافا :/
سوم هم میرسیم به معلما:
اول از همه که بگم لعنت بهت افتخاری با اون گندی که تو زبانمون زدی و کل اون ۳ سال از بدنت بیاد بیرون
سال دهم معلمم یه چشم بادومی بود نمیدونم نمیدونم اسمشو
پارسال آقای مشایخی بود
و امسال هم آقای فرید :)
از این دو تای آخر ممنونم ولی از اولیه نمیگذرم :/
من ترم آخر نو
مدتیست دندون درد بیچارم کرده!
دندون عقل یا همون نهفته داره هویدا میشه و درد عجیبی انتهای لثه و فکم حس میکنم.
تا دیروز با خودم فرمودم بزار برم پیش دندون پزشک اینجا حداقل یه مسکن برام تجویز کنه.
یه نیم ساعت پیچوندم و رفتم بخش دندان وفک!
چه بخشی! گل و بلبل بود اصن.
همه شاداب , همه با حوصله , همه شیک 

ادامه مطلب
ترسناکه.
دوست ندارم این اتفاق برای من بیفته.
ترجیح میدم توی اوج *** از درد بمیرم ولی اتفاق نیفته.
درسته هیجان انگیزه و ادمو به وجد میاره حتی منو. ولی بازم این چیزی از ترسناک بودنش کم نمیکنه.
شاید تصورش برام جالب باشه اما واقعیتش برام وحشتناکه.
ولی خب ذوق زدن واسه بقیه یه کم ازار دهندست وقتی میبینی توهم میتونی توی اون شرایط باشی.
بیخیال اصن هر چه بادا باد. فعلا از نمای ماه رنگارنگم لذت میبرم .البته فقط توی این موضوع.
چگونه بیشتر کار کنیم؟‌
اسپرینت ۹۰ دقیقه ای؛‌ ‌
•قدم اول: هر چیزی که باعث حواس پرتیه از جمله فضای مجازی، آدمای پرحرف و... رو کنار بزار‌
•قدم دوم: واسه هر نود دقیقه یه هدف تعیین کن که چقدر باید کار کنی‌
•قدم سوم: تایمر بزار واسه نود دقیقه تا مفهوم ددلاین کم کم برات جا بیوفته‌
•قدم چهارم: استراحت کن واسه ۲۰ دقیقه، مدیتیشن آپشن خیلی خوبیه‌
•قدم پنجم: این روال رو تکرار کن تا کملا عادت بشه واست‌
کاغذ و خودکارت رو بزار جلوتآدمهای زندگیت رو یکی یکی بنویساضافه کاری داره...خط بزنحسادت میکنه...خط بزنخوبیهات به چشمش نمیاد...خط بزنجنس مخالف رو ترجیح میده...خط بزنهروقت تنها شد یادت میفته...خط بزنپشت سرت حرف میزنه...خط بزنمکث نکن،فقط خط بزناز این نترس که تنها بشیتنهایی شرف داره به حضورِ این آدما تو زندگیتشروع کن...اضافی ها رو خط خطی کن...
 
من: سلام خسته نباشید چطور میشه بفهمم چرا مبلغ قابل برداشتم صفر شده
بانک: حتما مسدودشده بزار ببینم 
.
.
بانک: آهان زود تر میگفتی مبلغ غیر قابل برداشت شده 20 هزار تومان
من: این طوری که برای ما خیلی بد میشه + خنده [کار دیگه ای هم میشد کرد؟]
بانک: قانون بانک مرکزیه
من: [یه سؤال جالب] یعنی بعدا هم اگه پولی توش بریزم تا بیست تومن پر بشه نمیشه بردارم
بانک: بله 
******
 
من: برای این مشکل چکار باید بکنم
آقای گوگولی: نمیدونم از خانم فلانی بایدبپرسی
من: امروز میا
خب بزار راستشو بگم. صبح آهنگ گوش کردن همانا خوابیدنم همانا. تا ساعت هشت یا نه بود که بیدار شدم. و همانا این که هنوز شروع نکردم روزمو. نمیدونم روزایی که قراره برم بیرون چرا اینقدر کرخت میشم جوری که دستم به هیچ کاری نمیره. خیلی بده که اینجوریم. تازه قراره سعی کنم شروع کنم حالمم گرفتست که صبح بیدار شدمو خوابم برد :(
یکی از بچه هامون هست که اسمش قابلیت فامیلی شدن داره(مثلا مثل حسن که میتونه حسنی شه) و همینطور اسم و فامیلش برای من یکی یکم گیج کنندسمثلا وقتی اسمشو میشنوم اول فکر میکنم خب این اسمش بود یا فامیلیش
خلاصه اینکه وقتی گاها بهش پیام میدم صدبار پیام رو میخونم که وقت خدایی نکرده به اسمش "ی" اضاف نکرده باشم و صداش نزده باشم اونجوری
نمیدونم من طاقتم به درد کم شده یا این لامصب بد کوفتیه، تمام مفاصل و استخوانهام درد داره یه تخته پشت ریه ها درد میکنه مخصوصا قسمت پشت انتهای ریه که بیشترین خطر تجمع مایعات رو داره و باصطلاح بهش میگن حجم مرده ریه
دیگه دارم مسکن میخورم هر چی پیدا میکنم امتحان میکنم انگار ژلوفن روش کمی تاثیر داشت یه کم ذوق ذوقش افتاد تونستم چند خط بنویسم، ایشالا همه مریضا زودتر خوب بشن
چهارمین روزه اصلی بیماریمو گذروندم
هنوز نمیدونم نوع جدید آنفلونزا گرفتم یا
یه امشبو بزار عاشق بمونیم
عاشق چیو نمیدونم 
فقط یه حسی توی بدن ادم چرخ میزنه
شایدم الان از زندگی خوشم‌میاد 
شاید فقط متنفر نبودن حس خوبی بهم داده 
شاید یه وقتایی یه چیزایی ریزی به چشمت میاد توی اسمون تاریک شب 
شاید چراغای روشن شهر شاید بادی که از پنجره ماشین میخوره به صورتت
شاید یه اهنگ که معنیشو هم حتی نمیفهمی
شاید یه زبون دیگه 
ولی هرچی که هست قشنگه 
سال پیش که نه حتی اگه همین چهار ماه پیش به من میگفتی چهار ماه بعد مشغول چه کاری ای میگفتم خواب تموم شد صب بخیر!!!
ولی خب همه چیز خیلی یهویی شد و فک کنم اسمشو میتونیم بزاریم یهویی خوب!!
امروز موقع ناهار به دوستام گفتم هفته ی بعد من در حالی میام سر کلاس میشینم که تیر خوردم و خب اون مدرسه ندار های عوضی خندیدن.هشتگ کثافطای مرض
الان نمیخوام از تندباد دهن سرویسی ای که در طی هشت ماه آینده قراره بر من روا داشته بشه حرف بزنم ذاتا مهم هم نیست چون تموم میشه
عدم که همیشه مرگ نیست..
میتونه توقف آدم تو زمانی باشه که لازمه بجنگه!
من اسمشو میزارم عدم..
علت توقف هم میتونه نشات گرفته از عشق باشه، تنبلی باشه..
منطق باشه! یا ؟! ...
نمیدونم اما هرآدمی یه جایی میرسه به باتلاق عدم ک لازمه دست و پا بزنه و خلاص کنه خودشو از اون وضعیت..
این وسط به خیلی چیزا! و خیلی کسا چنگ میزنه و هدفش فقط رهایی..
گرچه ب قول ی بزرگ "به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد"
 
پ.ن: این روزا میجنگم با هوس! عقل! زمان! چاره!عشق! و همه چی.. 
الهی بشه همونی
Put your music on shuffle and post the first ten songs
۱.یه پادکست شاد از گروه پازل
۲.شهرام میرجلیلی میگه به تو گر جان بدهم نیست خیالی..(اسمشو نمیدونم) دی
۳.زیبای لعنتی احسان عزیزی
۴.لالایی شیرین یوخو ❤
۵.هوروش بند خسته ام
۶.نمیرم عقب زانیار خسروی❤❤
۷.کی بودی تو .ماکان بند
۸.داستان عشق پازل بند
۹.وابسته پازل بند
۱۰.بی کلام heart از james attanisio
خدایی نمیدونم چرا بعضیاشو هنو پاک نکردم خیلی وقته پلی لیست گوشیمو باید پاک کنم وقت نمیکنم. اینا رو اون موقع که نت قطع بود از اینترنت
الان؛ و بعد از گذشت ۳ ماه از بیست و یک سالگی، مطمئن شدم که همیشه اول هرکاری دوتا راه جلوی پامه.یکی‌اش همواره و پرنور. پر از درخت‌های سر به فلک کشیده. گاهی اوقات یه رودخونه هم از کنارش رد میشه. تا تهشم معلومه. اسمشو میذاریم راه یک.اما راه دوم، ناآشناعه و تاریک. درخت هم نداره، شاید چندتا نهال کوچیک. پر از پیچ و خم و چاله‌چوله هم هست تازه. تهشم معلوم نیست اصلا. اسمشو میذاریم راه دو. راهِ یک، راه آسودگیه. راهِ شروع نکردن. راهِ حالا باشه یه وقت دیگه‌
بعضی از آدما همه چیز رو نگه میدارن همه چیزه
پولو نگه میدارن 
وسایلشونو نگه میدارن
عشقو نگه میدارن
مهربونی رو نگه میدارن
همه چیرو
نگه میدارن
برای روزی که اسمشو گذاشتن روز مبادا
اما روز مبادا
فقط یه بهونه ی دیگس برای اینکه 
خوشبخت نباشیم
اگه یه لحظه فکر کنید که این آخرین باره که کسی که دوستش دارید رو می بینید، 
یادت میره روز مبادا رو
فقط یه لحظه فکر کنید
بعد میتونید تصمیم بگیرید که مهر ومحبتو
خرج کنید
یا بذارید برای روز مبادا...
میدونم وضعیت خوبی نیست
و تمام وقتم تو خونه ام اما اینقدر اخبار کرونا رو دنبال کردم روحیه ام خراب شد
در این حد که همه اش دارم علائم خودم رو با بیماری اسمشو نبر مطابقت میدم و نکنه که 
 
.
.
.
 
تو وب مهربانو هم نوشتم حس میکنم این اخرین وبگردی ها و کامنت هایی هست که فک کنم دارم میذارم
الان تصمیم گرفتم هر چی کانال یا پیج که اخبار کرونا رو منتشر میکنه لفت بدم یا انفالو بدم
ترس از بیماری از عوارض خود بیماری برای بیمار کشنده تره
 
.
.
.
 
به کی بگم ؟؟؟
سال 98
بزار هرجوری که دوست دارن راجع بهت فکر کنن. پشت سرت یا حتی جلوی روت حرف بزنن و حرف بزنن و کوچیکت کنن. از سرتاپاتو ایراد بگیرن و نخوان قبول کنن که بابا تو هم ادمی اگه ایرادی داری از قصد نیست به خاطر ندونستن هست. زمان همه چیزو مشخص میکنه. اونا میموننو خودشون. بزار هرچی میخوان راجع بهت بگن. تو کار خودتو کن. حتی به عقب برنگرد. حتی به حرفهاشون فکر نکن. بزرگترین آدمها هم نقص های خودشونو داشتن و کامل نبودن. تو سعی کن فقط خودتو بهتر کنی. خودت ایراداتو پی
برای شما هم پیش اومده که بیدار بشید صبح و موبایل چک کنید و وسطش خوابتون ببره؟
دیشب خوابم نمی برد از غم و غصه. صبح که بیدار شدم رو تخت داشتم گوشیم رو چک می کردم. حالم خوب بود برعکس دیشب. انگار صبح با خودش کلی طراوت و تازگی و رفرشی اورده بود. گفتم بزار به تلافی دیشب بخوابم دوباره. این بار وسط گوشی چک کردن خوابم نبرد، از قصد خوابیدم دوباره. با کلی روحیه خوب که انرژی منفی دیشب از بین بره. خیلی خوب بود. امتحانش کنید.
 
عموما فردیم که دوست دارم مثبت حرف بزنم ولی یکم الان خسته شدم از خودم که بیش از حد تنبل و بدرد نخور شدم ...
باید پاشم مثل اون موجودی که قبلا بودن بشم باید تا سر حد مرگ تلاش کنم  باید تلاش کنم باید....
من درستش میکنم و درستش میکنم 
اول میخواسم کلی آه و ناله کنم ولی تیتر رو عوض کردم گفتم بزار درستش کنم ...
من درستش میکنم 
ادامه مطلب
علم را اگر بسته به اشخاص تعریف کنیم
جلوی پیشرفتش را گرفته‌ایم
***
از الزامات دوری از ریاکاری
همراه داشتن همیشگی یک قبله‌نماست
***
نسبت باقرخان به ستّارخان
نسبت باهنر به رجایی ست؛
هر دو در کنار هم باید یاد شوند.
***
قلب پادشاه بدن است
و مغز، وزیر آن.
***
ملّت ما خر نیست،
ولی تصمیماتی می‌گیرد که دولت او را خر به حساب آورد.
***
اگه گفتید اون چه پرنده‌ایه که اگه اسمشو برعکس کنیم میشه یه پرندۀ دیگه؟
.
.
.
خب معلومه! کبک، که اگه اسمشو برعکس کنیم میشه یه کبک
عیار خوب بودن یه نفر، به اراده‌شه.به این که وقتی یه کاریو تصمیم گرفت که بکنه، یا نکنه، پاش وایسه.اگه تصمیم گرفتی با ش حرف نزنی، نزن. واسش گهگاهی پیام نفرست. نفرست لامصب. نفرست.(منصور؟ دیانی؟ رضا؟ باقر؟ نوید؟ علی ف یادت رفته؟ امید و علی که هیچی. سینا سلطون؟ سینا عباس؟ تقریباً همه؟ نباید گفت خاک بر سرت؟)اگه قول می‌دی تو اون گروه ۵ نفره‌ی مزخرف که در باطن احترامی واست قائل نیستن دیگه حرف نزنی، نزن. اگه بزنی، قصدت فقط و فقط دیده شدنه. پشت پا می‌زن
داری میری نرو با رفتن جون منو اتیش نزن
اهنگ داری میری با رفتنت به جون من اتیش نزن
دانلود اهنگ امین رفیعی نفس

اهنگ بزار واسه یه بار دیگه عاشقونه صدات کنم
آهنگ داری میری نرو با رفتن
اهنگ داری میری با رفتن به جون من اتیش نزن
دانلود آهنگ جدید و زیبای امین رفیعی به نام نفس
Download New Music By Amin Rafiee Called Nafas
 

متن آهنگ امین رفیعی بنام نفس
 
داری میری نرو با رفتن به جون من آتیش نزن
اون غریبه چیا میخواد از تو و گریه های من
داری میری بمون بزار دوباره باز نگات ک
بعضی وقتا دلم میخاد فقط چارشنبه بشه و خودمو برسونم خونه و زار زار گریه کنم
مث امروز که خسته بودم و نا امید و دلشکسته
اما وقتی میرسم خونه نمیتونم گریه کنم. نمیخام مامانم بفهمه چقدر ضعیف و الکی ام
بعد میام اینجا مطلب جدیدو باز میکنم و هی میخام حرف بزنم اما همون موقع مغزم خالی خالی میشه
خدایا یادته اولش چی خواستم ازت؟ یه اتفاقی بزار تو زندگیم ک تموم شه این بی خاصیتی و بی شوقی
امشب فهمیدم اصلا قاضی خوبی نیستم و خیلی خوب شد که نرفتم سمت وکالت و قضاوت.
هم‌اتاقیم یه سطل ماست داد بهم گفت ببین این سالمه یا نه؟ ظاهرش خوب بود ولی بوی نه چندان خوبی می‌داد. بهش گفتم به نظر من سالمه!
گفت پس باشه مال خودت! بعد سطل ماست رو به زور داد بهم و گفت بزار توو یخچال و خودت مصرف کن.
الان من موندم و یه قضاوت ناصحیح و یه سطل ماست خراب!
خدایا مگه نگفتی با من معامله کنید
من با تو معامله کردم
چرا باید زندگیم دو سر سوخت باشه
یه روز خوش
یه دل شاد
چیز زیادیه
مگه من تاحالا برای خودم ازت چیزی خواستم
اما اینبار میخوام
بچم داره جلو چشمم پر پر میشه
میخوای برسونیم به لحظه ای که بودنتو انکار کنم
میخوای برسونیم به جایی که حسین و اهل بیتتو فراموش کنم
پس کجاست اون ثمن معامله ی با تو
کم نزاشتم برات
در حد خودم بنده لایقی برات بودم
بزار سرت منت بزارم بلکم صدات دراومد
 
 
چون پسرجان برای آموزش های مجازی مدرسه ش از گوشی من استفاده میکنه خواه ناخواه در جریان جزئیات کار هستم
بارها متوجه شدم که یکی از همکلاسیاشون همیشه غایب است و مدام «صفر» می گیرد
پیش خودم فکر میکردم: عجب بچه ای است و جالبه که پدر و مادر هم پیگیرش نیستند.
تا این که
دیشب
تو گروه واتساپی مدرسه اعلامیه فوت پدرش گذاشته شد
یخ کردم
احساس می کردم قلبم داره می ایسته
به پسرجان گفتم: ی قسمت قهوه تلخ بزار تا من سنکوپ نکردم...
خدایا به خانواده ش صبر و آرامش بده
برایم گریه کردی ، باز تو امشب رد پای اشکات رو گونه س هنوزصدای هق هقت را می شناسمچشات زیر بارون اشک هر روز میون ناله های هر شبه توخدایا گفتنت را می شناسممخواه پنهان کنی از من غمت راجریحه دار میشه روحه احساسم دلت در حسرت پایان هجر استتمنایی جز دیدارم نداریتموم سال و ماه و روز و هفته‌تمنتظری سر رو شونم بذاری نمی خوام تو رو غمگین ببینمنگاه عاشقت بگذار بخندهبشور از سر و صورت گرده غصهبزار دنیا در دردو ببنده سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
بعد دو روز سر و کله زدن و چندین بار خرابکاری بلاخره قالب وبلاگمو خودم شخصی سازیش کردم آقا بیارید اون ناپلئونی رههههههه :)))
حس اون نقاشایی که رو دیوار یه نقاشی سه بعدی میکشن و بعد تموم شدن از دور نگاهش میکنن و تو دلشون کلی از کارشون خر کیف میشن رو دارم. :))
پ.ن۱:اولین تجربه برنامه نویسی (اگه بشه اسمشو گذاشت)
پ.ن۲:عینک خود را میزند و در افق محو میشود
مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد: آره مادر، نه ساله بودم که شوهرم دادند. از مکتب که اومدم، دیدم خونه مون شلوغه، مامان خدا بیامرزم همون تو هشتی، دو تا وشگون ریز، از لپ هام گرفت تا گل بندازه؛ تا اومدم گریه کنم گفت: هیس! خواستگار آمده! خواستگار، حاج احمد آقا، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من نه سالم. گفتم: من از این آقا می ترسم، دو سال از بابام بزرگتره! گفتند: هیس! شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره
این دوباره رفت کنسرت جنتر من بازیش گل کرددددددددددددددددددد بزار بیاد خونهه حالیش می کنمممممممممممممخوبه بهش گفتم جاهایه ناموسیتو تو کنسرت نشون ندهههههههههه ولی کو گوشه شنواااااااااااااااا /امشب یه جوری حالیش می کنم که با متانت بره کنسرتشو اجرا کنه بیاد بیرن ^-^


ادامه مطلب
سه روزه طبقه اول ساختمون که یک سال بود خالی مونده بود مستاجر دار شده خیلی سروصدا دارن 
صبح ها برای نماز بیدار میشم صدای خوندن یه پرنده ای از حیاطشون میاد نمیدونم بلبله قناریه 
چیه اما مدام میخونه کله سحر -ساعت نه تا ده - چهار تا پنج - هفت تا نه 
الودگی صوتی قشنگیه 
یاد طوطی بابابزرگم افتادم
برای تولدش نوه های پسر پول جمع کرده بودن یه طوطی جیغ جیغو براش گرفته بودن
اولا دوستش نداشت اما کم کم بهش عادت کرد اسمشو گذاشت نیوان به کردی ما یعنی پهلوان:))
..::هوالرفیق::..
اینقدر مطلب تو ذهنم هست که نمیدونم از کجاش شروع کنم؛ با دیدن استاتوس محمد گفتم بزار با همین بریم جلو:
«بدترین چیز تو دنیا وابستگیه، به هر چیز و هر کس اگر وابسته باشی زور می‌شنوی و نمی‌تونی کاری کنی. یک روز باید وابستگی‌ها رو برید و به آتیش کشیدشون، اون روز همه باید بترسن ازت!»
این که متن استاتوس را نوشتم برای این بود که امانت را رعایت کرده باشد، نه آنکه با همه‌ی آن موافق باشم...
ادامه مطلب
عیار خوب بودن یه نفر، به اراده‌شه.به این که وقتی یه کاریو تصمیم گرفت که بکنه، یا نکنه، پاش وایسه؛ نه این که چیزی که از بچگی بهش عادت کرده رو باهاش پز بده.اگه تصمیم گرفتی با ش حرف نزنی، نزن. واسش گهگاهی پیام نفرست. نفرست لامصب. نفرست.(منصور؟ دیانی؟ رضا؟ باقر؟ نوید؟ علی ف یادت رفته؟ امید و علی که هیچی. سینا سلطون؟ سینا عباس؟ تقریباً همه؟ نباید گفت خاک بر سرت؟)اگه قول می‌دی تو اون گروه ۵ نفره‌ی مزخرف که در باطن احترامی واست قائل نیستن دیگه حرف نز
و من هرگز فکر نمیکردم
از نظر خودم به این زودی صداهای قدیمی رو بشنوم
وضوحش هم خوبِ
داره کشف میشه اون ادم همیشگی، دوباره
 
چه خوب که به انگیزه ها پی میبرم
به جرات میشه گفت
خوبم.عالی
و کم مونده
و تا پایان چالش راهکار برا موضوعی که توی ذهنمِ پیدا میکنم
...
یه همسفر اتفاقی توی قطار یبار بمن گفت: شوهرم همیشه میگه یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت
و من از خودم میپرسم که چرا که نه؟مگه من چیم ازون کمتره؟
 
یادداشت.به سختی خوابم میبره چون کمرم درد میکن
خب این چند روز واقعا غیر عادی و شایدم جالب گذشت
بعد از اون شب وحشتناکی که گذروندم؛ بقیه روز هام عالی بودن!
 بزار بگم صبح رفتم به مامانم گفتم مامان قلبم درد میکنه یه نگاه بهم کرد گفت خوب چیکار کنم ؟! هیچی دیگه بلافاصله آشپزخونه رو به مقصد اتاق ترک کردم ‍♀️
ادامه مطلب
سلام
از نت بیزار شدم... دلم می خواست مثل دو سال پیش برم پیش حاج خانوم و ایشون بگه گوشیت رو‌ بزار پیش من و‌ برو! 
اما دلم اینجوری هم نمیخواد! دلم می خواد که خودم با دست خودم بگذارمش کنار! باید زودتر این‌ کار رو بکنم تا بیش از این تباه نشدم! 
تا بیش از این هر چه کشته ام نسوزوندم و به خاک سیاه ننشستم! 
آدم انقدر سست عنصر، نوبره! 
حالم از خودم و این همه سستی ام بهم می خوره! چقدر راحت شیطون رو کنارم میبینم و همچنان می تازم!
نمی دونم منتظر کدوم معجزه نشست
حواسم اصلا به نوشتن نیست...! به عکاسی... به بارون...
فقط درگیر کد و درگیر اینکه زودتر بتونم اون ایده لعنتی رو پیاده کنم بلکه ذهنم یه سر و سامونی پیدا کنه و بتونم با ذهن بازتر رو بقیه ایده ها کار کنم...
یه بخشی از ذهن و دلم پیش توئه و تموم اون دفعاتی که اتفاقی همو دیدیم اما به یه سلام و احوال پرسی پوچ اکتفا کردیم اما تو اون لحظه چشامون همدیگه رو در آغوش کشیدن...
بعد مدتها اومدم اینجا و روزمره وار دارم ذهنم رو خالی میکنم...
دیدم که وبلاگ دو تا دنبال کننده
وسط یه جنگ بزرگ بودم .
یه شوالیه بودم.
از همه کوچیک تر به نظر میرسیدم و با دیدن هیکلاشون شمشیر توی دستام میلرزید اما وقتی شانسی بهشون میزدم میدیدم میتونستم
دفاع کنم :|
از این جنگ های 1000 سال پیش بود ! با کلاهخود و زره و شمشیر ! گفتم ! من شوالیه بودم :)
یه جنگ قدیمی تو یه خیابون امروزی ! خیابون محل زندگی قبلیم !!!!!
چند صد هزار نفر ادم توی هم بودن و صدای مزخرف برخورد شمشیرام میومد. تند رفتم سمت راست نه کوچه ای بود نه چیزی یهو رفتم
تو یه اتاق از خیابون.
ات
امروز با ری ری یک عالمه خندیدیم. ری ری برام آهنگ خوند. یه عالمه... بازم چایی خوردم... به معاون تپلوعه و دستیار مشاوره پسته دادم. دیر رسیدم سر کلاس و چون تو راه دویدن از پله ها با مغز افتادم زمین و بچه ها خندیدن موفقیت آمیز وارد کلاس شدم. امتحانو حدود ۱۸ میشم. معده م درد میکنه. قرص خوردم بدتر شد. وسط همه اینا مامانم یه چیزی گفت زدم زیر گریه‌. اون چیزه که شبیه ماگه ولی ماگ نیست و نمیدونم چی چیه اسمشو فردا افتتاحش میکنم. نتیجه شهریور تا دی درس خوندن، یه
سلااااااااام...
اینم از اولین پست love your self اسمشو love your self  گذاشتم چون تو این وب فقط میخوام بگم خودتو دوست داشته باش...وجودتو...زندگیتو...هدفتو...آرزوهای توی سرتو...برای همشون بجنگ و به دست بیارشون...
از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر
*نکاهی به سطرهای بالا میاندازدفکر میکند و میگوید:بیشعور تو که هنو خودت رو هم نمیشناسی چه برسه به آرزوهاتچرا زر میزنی؟؟؟ اصلا تو میدونی تلاش چیه؟؟؟*
خب خب اینو ولش کنید یکم بهش بی توجهی کنید راهشو میکشه میرع...به هر حال اینکه
تا حرف میزنی، میگن ناشکری نکن خدا قهرش میگیره
تا حرف نمیزنی، میگن چه مرگته چرا هیچی نمیگی
خسته شدم دیگه
ازین وضعیت نکبتی خسته شدم
از فشار و استرس و نگرانی خسته شدم
از غر شنیدن و بازخواست شدن خسته شدم دیگه
از فضولیای آشنا و غریب خسته شدم دیگه
از زندگی کردن اینجوری خسته شدم
از زور زدن واسه ایجاد تغییر و بجاش درجا زدن، خسته شدم
از تنهایی و بی کسی خسته شدم
از انگ چسبوندن این و اون خسته شدم
از فهمیده نشدن و درک نشدن خسته شدم
از گوشیم، از لپ تاپم، از
ما خیلی کارا کردیم، نگفتیم که ریا نشه.این درخت‌ رو من کاشتم توی حیاط دانشکده، البته با کمک علیرضا.خواستم بگم کی می گه ریاکاری خوب نیست؟ اونایی که می گن ریاکاری خوب نیست، همونایی ان که به پسر می گن نباید گریه کنی و با کسی درد و دل کنی و خودکار رنگی داشته باشی و ... . به دختر هم می گن نباید دوچرخه سواری کنی و ابراز احساسات کنی و ورزش رزمی یاد بگیری و بری فضا و ... ..حالا اینا بهونه بود، خواستم بگم سلام رِفیق !بیا توی کمپین #آری_ به_ریااگه درخت کاشتی، اگ
آرزوت چیه تو زندگی... تاحالا بهش فکر کردی؟ 
تاحالا ب این فکر کردی ک چی میخوای از زندگی 
اصلا هدفت از زندگی کردن چیه؟ 
بزار ی چیزو بهت بگم اگر تو زندگیت تلاش نکنی و ب خواسته هات نرسی مطمئن باش کسایی دیگ اینکارو می کنن و تو فقط باید بشینی نگاه کنی و حسرت بخوری، حسرت خور نباش پاشو و شروع کن زندگی جریان داره... ضربه می خوری؟.. سقوط میکنی؟... خوب پاشو از نو شروع کن
مشکلات و نبین، مشکلات برای قوی تر شدن تو اومدن ن جا زدنت 
ادامه بده... هی برو جلو... نترس... اگ
یارانه، سبد کالا، سبد حمایتی، معیشتی، 
اینا اسمش دونگه، ما از نفت و معادن و هر چیزی که توی این کشور هست و ازش درامد بدست میاد سهیم هستیم، نباید که با هزار جور منت و با کلمات من درآوردی مثل حمایتی و معیشتی تعبیر بشه،،
واقعا شخصیت ایرانی رو با این چیزا زیر سوال بردن،
این چیزا سهم مردمه، خدا که همه چیو آفریده، اسمشو نذاشته حمایت، 
در ثانی مگه تو این ده سال قیمت نفت ثابت بوده که یارانه ها ثابته؟؟؟
مگه پول آب و برق ثابت بوده که یارانه ها ثابته؟؟
اص
سلام خدمت کاربران و خریدان انواع ابزار آلات از جمله ابزار بنایی و ابزار برقی و ابزار آلات ساختمانی و سایر ابزار آلات ؛ وبلاگ سایت عمده ابزار راه اندازی شد در این وبلاگ لیست قیمت ابزارآلات و اطلاعات مربوط به ابزار آلات قرار داده می شود . سایت عمده ابزار با نشانی اینترنتی https://omdehabzar.com فروشنده انواع ابزار آلات می باشد . با 20 سال سابقه . برای خرید می توانید به سایت مراجعه کرده یا از طریق راه های ارتباطی ا ما ارتباط برقرار کنید .
راه های ار
تصمیم گرفتم دیگه به نظرشون ذره ای اهمیت ندم
خوشم اومد میگم آره و مجبورشون میکنم که کاری که میخوام انجام بدن ... خوشم نیومد هم میگم که نه و هیچ اهمیتی به نظرشون نمیدم.
واقعا از دستش خسته شدم. همیشه سر بهانه ها و مسائل جزئی باید ده بار بحث کنیم آخرش باز بر میگرده خونه اول میگه خب میگی چیکار کنم؟
میگم هیچی.... بزار تا ده سال دیگه ما فقط هی حرفامون رو تکرار میکنیم و فرداش از اول.
انگار نه انگار که من دو ساعت حرف زدم و مقدمه و بدنه و نتیجه گیری کردم و جو
دانلود آهنگ سوگند و زخمی|می گذره+ پخش آنلاین + متن
♬♪♪♫♪♬
Download Music Sogand |Migzare +Text

Download Ahang Jadid Sogand ,Zakhmi |Migzare 
♬♪♪♫♪♬
برای دانلود آهنگ میگذره از سوگند و زخمی لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
دانلود آهنگ سوگند زخمی میگذره
متن آهنگ جدید سوگند و زخمی بنام می گذره
♬♪♪♫♪♬
این روزا می گذره ، وقتی دوده می پره
وقتی تازه می فهمی ، چیه زندگی بهتره
چرا زندگی بهتره ، چرا زندگی بهتره
بزار آروم بگیرم ، بزار روزام بگذره
♬♪♪♫♪♬
زندگی جدیداً تلخ
با حرص از روی صندلی اومدم پایینمن-نخیرم من قد کوتاه نیستم شما زیادی هرکولی مگه167 کوتوله بودنهسامی در حالی که خندش گرفته بود( ای خدا این اصلا نمیخنده ها امروز نمیدونم چی شده)سامی-در هر حال ازت 30 سانت بلند ترم برو کنار بزار کارمو بکنمولی بدتر زد دوجای دیگه رو هم خراب کرد چشمامو بسته بودمو غرغر میکردم که دیدم رو هوام با دوتا دستش کمرمو گرفته بودو مثل پر قو بلندم کرده بود بی خود نیست بهش میگم هرکول دیگه!!من-منو بزار زمینسامی-نچ نچ مغزمو خوردی کارت
ما امتحان داریم شنبه اونم دوتا:/ بعد روزای امتحان بیشتر چرت و پلا میگیم :)) 
 
_بچه ها اسم نارنج و لیمو اسمایی از پیرزنای قدیمی بودن از مامانم شنیدم! خیلییی خوبن*_* 
+ن والا چین اینا 
_وای والا خیلی خوش عطرن فک کننن نارنج، لیمو،نعنا، ریحانه :دی 
+تربچه هم بزار
_اون اسم پسرم باشه
نفر سوم مینویسد
~ من بچه میخواام!  :/
......................................
کولر بوی بارون و زمین خیس رو میاره با خودش اتاق^^ مرداد ..بارون! .. ی لحظه دلم برا پاییز و مدرسه تنگ شد:))) تداعی شد بر
سلام خوش اومدم
این اولین مطلبیه که بهتر بگم اولین دلنوشست که دارم میفرستم. و امیدوارم بتونم مفید باشم. نوشتن خیلی خوبه؛ آره .  قدیما دوران راهنمایی یکم داستان مینوشتم ولی چون تو ذوقمون زدن دیگه ادامه ندادیم . و تو نوشتن زیادم خوب نیستم ولی باید روز به روز بهتر شم.
اصلا میخوام بنویسم اصلا بزار بد باشه . مهم اینه که دارم مینویسم . مهم اینه که افکارت ماندگار میشه. 
 
 
یه کلاس جاوا می سازی و extends fragment 
فرگمنت ینی هر تیکه از صفحه رو بدیم دست یه کسی هندل کنه (تو یه اکتیویتی)
 
می خوای یه فایلی باز کنی نخوای بری تو منوها بگردی: کامند شیفت N می زنی اسمشو می نویسی اگه هم نه باید بری تو میان برات نگاه کنی ببینی برا تو چیه 
 
اینفلیتر میاد یه view می کشه و return می کنه 
 
این اکتیویتی میزبانه فرگمنتا میرن توش قرار می گیرن 
این چیزی که تو layout این فرگمنتا توش قرار می گیرن Frame layout هست 
 
 
onview created توی فرگمنت
مثل همون oncreate توی
اگه شوهرت دوستت باشه دنیا دشمنت باشه خیالت راحت باشه ولی اگه دنیا دوستت باشه شوهرت دشمنت باشه فایده نداره
_جاری جاریو زرنگ میکنه...هوو هوو رو خوشگل. 
یعنی هووها از نظر قیافه باهم رقابت میکنن...وجاریها تو کارو تلاش از هم پیشی میگیرند
_همیشه نصفتو به شوهرت نشون بده نصفتو نشون نده یعنی همه چیزتو به شوهرت نگو
_همیشه پوستو بشکاف پولتو بزار توش 
یعنی همیشه برای خودت پس انداز مخفی داشته باش
شصت سالِ پیش، سهرابِ خدابیامرز، یه خبطی کرده، گفته اهل کاشانم!
بعد از اون، یه شیرِ پاک خورده ای اومده، یه کانال خبری زده تو تلگرام، به اقتباس از سهراب، اسمشو گذاشته اهل کاشانم!
و سپس بعد از اون شیر‍ِ پاک خورده، یه سری بیل به کمر خورده، از روستاها و شهرهای اطراف کاشان، هی میان کانال میسازن: 
«اهل آرانم!» 
«اهل نیاسرم» 
«اهل قمصرم»
« اهل کله ام»
«اهل محله عربام»
«اهل فلکه چه کنمم!!!» 
بابا بسه دیگه! شورشو درآوردید! 
اسم قحطیه؟! 
اححح

پ.ن: «کلّه»
همه آدما تا وقتی سرشون به سنگ نخوره انتخاب درست رو نمیکنن؟ واقعا نمیدونم چرا بعضی اوقات میگم ولش کن بزار تا تهش برم فوقش سرم میخوره ب سنگ میفهمم دیگه! آخه چرا باید یه همچین کاری بکنم تا موقعی که سرم بخوره به سنگ کاسه چه کنم به دست بگیرم؟ خب چرا همون اول مث آدم انتخاب درست رو نمیکنم؟ یا چرا وقتی انتخاب درست رو میدونم انجامش نمیدم؟ واقعا بعضی موقع ها به مزخرف بودن خودم پی میبرم، یه سری چیزا که حتی بعد اینکه سرم خورد به سنگ روم نمیشه به روی خودم ب
 
به طرز شگفت آوری امروز همه همکاری کردن و کارم یه روزه تموم شد. تو آسمونا دنبال یکی شون میگشتم که فک نمیکردم پیدا شه به این راحتی! لامصب اسم اون یکی هم سسمی باز شو اه اصن! تا اسمشو بردم بی چک و چونه تحویل گرفت!
بینش هم رفتم کتابخونه. اون یکی سالن مطالعه با تقریب خوبی دلبازتر و پرنورتر و خوشایندتره. این یکی هم البته دنجه و پیژامه هم میتونی ببری و تا شب بمونی
فقط قوانینش خیلی سفت و سخته، که به مکانش در! حیف نمیتونم اینجا بیام.
 
+ گاهی یه چیزی تو ذهن
خب امروز کارامو خداروشکر خوب انجام دادم ، فرداهم سرجمع دوسه ساعت وقتم گرفته میشه .... وووووووووووو برنامم 80 درصدشو نوشتم امشب اگه شد کاملش میکنم اگه نه که میمونه واسه فردا .. برنامم سنگینه ولی مهم نیست واسممیخوام برا کنکور 98 زیست و شیمی رو 100 بزنم ! بزار مسخرم کنن بزار بگن بلند پروازی :))) من قرار نیست راه کسی رو ادامه بدم ، من بهترینارو برای خودم خلق میکنم :) 
مامان و بابا و داداش و مستر نشستن دارن مستند میبینن منم اومدم تو لونه م چراغارو خاموش کر
سلام. 
یبار به این فکر کردم اگر واقعیت الان زندگیمو ببینم و قرار باشه 50 سالم بشه گلی تنها گ مجرد باشم چقدر تلخ و غمناک هست. یکی از سرگرمی های تلخم اینه که سن ازدواج و بچه دار شدن اطرافیانم رو بیاد بیارم و ببینم چقدر از من جوون تر بودن وقتی ازدواج کردن یا بچشون به دنیا اومد با اینکه تز من بزرگترن ولی خیلی زودتر از من و امثال من تشکیل خانواده دادن.
اینم قسمت منه. حالا شانس بدبختی آزمایش قسمت تقدیر هر چی اسمشو بزاریم. 
هر کی هم خواستگاری سنتی اومد ن
از حموم عمومی در اومدیم و نم نم بارون میزد ،خانومی جوان و محجبه بساط لیف و جوراب و ... جلوش پهن بود ،دوستم رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید !تعجب کردم و پرسیدم: داداش واسه کی میخری ؟ما که تازه از حموم در اومدیم ،اونم اینهمه !
گفت: تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره ،وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جا  گرم تن فروشی و فاحشگی کنه !پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه ،برگشت تو حموم و صدا زد: نصر
متن آهنگ بزار برو
تو خوب بودی هیچ شکی نیست میخوای بری خب حرفی نیست دیگه بهونه نیار بروخاطرات زود از بین میرن حرفاتم که بی تاثیرن پس معطل چی ایحالم از وقتی‌ رفتی‌ مثل آسمون گرفته داغونه داغونههوا هم که با ما قهره انگار پره باد و تگرگ و بارونه بارونهدل من هواتو کرده میون این همه ویرونی ویرونیتوی این شهر شلوغو تاریک مثل من دیگه داغون نیستتو خوب بودی هیچ شکی نیست میخوای بری خب حرفی نیستدیگه بهونه نیار بذار خوب تموم شه زودتر بذار بروخاطرات زود
همه فک میکنن خودزنی کردم
همه میگن دیوونست
بعضیا میگن این زخمای رو دستش واسه جلب توجهه
هیچکس لمسش نمیکنه
اینا خلاصی از درده
دردی که زیر پوست من آتیشم میزنه
وقتی رگامو پاره میکنم انگار دارم یه درد عمیقو از زیر وجود سیاهم میکشمش بیرون.. میکشمش رو پوستم
یه درد غیر قابل تحمل رو به یه درد قابل دیدن تبدیل میکنم
بزار حداقل لمسش کنم
اینجوری سبک میشم.. وقتی دردشو حس میکنم حداقل این قابل لمسه
وقتی قابل لمس میشه قابل تحمل میشه..
خوب بهترین روز زندگی من...روز تولد من...همه چی به جز کیک خوب بودن...کیک بد من به معنای واقعی گند زد به تولدم خیلی بد بود،هیچ کس همه کیک ش رو نخورد...خوب یه روز بود اونم رد شد رفت...ولش کن اصلاً...
الان همه برای تولدم یه چیزی گرفتن...که نگم بهتره...نه این که بد باشه؛خیلی خوب بود اصلاً بزار بگم:دسته بازی برای لپ تاپ...مارک ش هم تسکو(Tsco)هستش و به نظر من خوب کار می کنه و پیش نهاد من هستش،نه این که از شرکت پول گرفته باشم...فقط پیشنهاد دادم.
در کل خوب بود ومنی که ه
زنگ
درس
فعالیت های انجام شده (تدریس)
فعالیت های خواسته شده (تکلیف)

اول
اجتماعی
مرور فصل های 10 11 و 12
امادگی برای جلسه بعد

دوم
فارسی
به دلیل رفتن به اردو فعالیتی انجام نشد
امادگی برای جلسه بعد

سوم
کار و فناوری
به دلیل رفتن به اردو فعالیتی انجام نشد
امادگی برای جلسه بعد

چهارم
ریاضی
حل تمرین از ک م م و ب م م 
کارگاه بازی نقطه بزار شلیک کن به همراه گروه کامل شود ، سوالات 1 تا 6 صفحه 81 و 82 تکمیلی در دفتر
یادش بخیر تقریبا سال پیش به این موقع ها بود که یه پست منتشر کردم در این رابطه که چیزی از تابستون نمونده و رفقا با یه برنامه ریزی خوب از وقتتون استفاده کنید 
اما خوب حقیقتا خودم خیلی کار خاصی نکردم... [نه بزار نامرد نباشیم یه کاری کردم] 
حالا شاید بپرسید اون یه کار چی بوده 
یادم میاد ۲۵ شهریور بود که مسابقات بسکتبال ۳ نفره بود ، تو اون مسابقات تیم ما قهرمان شد و منم خودم تو بخش پرتاب پنالتی اول شدم 
کلی ذوق داشتم و اصلا تو پوست خودم نمی گنجیدم 
گف
این مطلبی که قراره بنویسم قراره خیلی طولانی باشه، قراره خیلیم پراکنده و نخراشیده باشه، چون به زبون ذهنم ترجمش نکردم،... دستامو گذاشتم رو کیبورد و اجازه دادم با صدای محکمترین باورا و قویترین احساساتم برقصن. ازت میخوام همشو دقیق بخونی، حتی اگه بنظرت چرتوپرت اومد، یا اگه ادامه دادنش اذیتت میکرد... چون ممکنه این مطلب اخرین مطلبی باشه که تو این خونه به دیوار زده میشه...
Updated
2X
3X
4X
5X
یه کامنت به بلاگت فرستادم، اگه نیاز داری بهش فکر کن. هر چقدرم خواست
آخرین هفته ساله 
هفته ای که تصور میکردم واسه من پر تکاپو باشه واسه مردم پر جنب و جوش هیچکدومش نیست. 
هرچقدر لازم باشه تو خونه میمونم به در و دیوار زل میزنم. هرچقدرم استرس بکشم مهم نیست. فقط دلم تنگ شده واسه یه بغل صمیمی دوستام. خنده هامون دور هم بودنامون
حتی دلتنگ کساییم که میدونم به یادمم نیستن ولی من خیلی دلم تنگشونه 
نمیخوام که اینجوری باشم ولی خیلی تو فکر اینم که اون نامرد الان در چه حاله 
جدیدا کمتر اسمشو تو ذهنم تکرار میکنم. 
بعضی وقتام
شیطنت های زیرپوستیت... نگاه های زیرچشمیت به این و اون وقتی سر به سرم میذارن... و اون شب بخیر یهویی که نیم ساعت از آخرین حرفمون با هم گذشته و دیگه باهم کاری نداشتیم... اینا همش چیزاییه که هیچکس اسمشو عشق نمیذاره اما من با دنیا عوضشون نمیکنم :)
یکی میگفت فلانی یاعث شد من تصور کنم عاشقمه... در حالی که نبود. بچه ها... بیایید یاد بگیریم گاهی... این ماییم که رفتارهای ساده و بدون منظور دیگران رو که فقط از روی محبت خالصانه بوده رو جوری که دوست داشتیم تعبیر کرد
الان یه جور نبردی درونم داره اتفاق میوفته اسمشو میزارم نبرد من
چون جنگی درون من اما بی سرو صدا داره اتفاق میوفته درون تفکراتم
افکارم در یک لحظه به هم میریزن و در لحظه ای دیگه سرشار از سکوت میشن
تشنه پیشرفتم اما تمایل برای بازگشت به حالت سکون منو داره از حرکت باز میداره
میخوام قدم بردارم به سمت رویاهام
اولین قدم!
اهسته و بی سروصدا
همیشه به خاطر سختیای زندگی ناراحت بودم بودن و نبودن پدر ومادرم همیشه بود ولی من دلم به لحظه های بودنشون خوش بود حالا میترسم اگر همین بودن هم نباشه من از تنهایی میترسم راهی بلد نیستم برای فرار هیچ راهی احساس میکنم وسط یه منطقه ناامنم یه جایی مثل فضا که از هر طرف سنگ به طرفم پرتاب میشه با شتاب و من بعضیا رو رد میکنم و بعضی بهم میخورن و لهم میکنن مادرم امرزو از مرگ میگفت دوست داشتم بگم حالا که بعد از چندین سال اومدی و موندی بزار یه مدت باشی بعد از
بزار امروزو برات تعریف کنم و بگم که چقدر خوب بود. البته منظورم از خوب اینه که بهتر از قبلم! استاد پرسید کی اماده است برای ریدینگ سرخوش دستمو بلند کردم رفتم پای تخته بعد خوندمشو سوالارو که بچه ها میپرسیدن جواب دادم. خیلی با خودم حال کردم البته یکیشو نصفه جواب دادم. قبلا هارو یادته چجوری بودمو چه عذابی میکشیدم؟ همه جونم میلرزید. چه عذاب وحشتناکیو تحمل میکردم الانم یه مقدار نا آروم هستم سر کلاسا ولی باز بهتر از قبل شدم. فقط یه ذره قرار ندارم. بهت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها