نتایج جستجو برای عبارت :

الحمدلله

بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمدلله رب العالمین 
الحمدلله برادرانی دارم که با احسان به دیگران زیبایی می‌آفرینند و حمد انسان ها را برمی‌انگیزند... 
 
الحمدلله برادرانی دارم که در هر عرصه‌ای برای خدا و تنها به استعانت از او قدم می‌گذارند و عَلم عبودیت خدا را به دست می‌گیرند... 
 
الحمدلله برادرانی دارم که به صراط مستقیم هدایت شده‌اند و در این صراط ایستاده اند و چیزی جز زیبایی نمی‌بینند... 
 
تقدیم به برادرانی که در عرصه مبارزه با ویروس منحوس
۲ سال پیش در چنین روزی ۲۹ اردیبهشت مشخص شد تا ۱۴۰۰ با روحانی،الحمدلله همانطور که در کف جامعه لمس میکنید تحریم ها برنگشت،به عقب برنگشتیم،سفره ی مردم پهن تر و رنگین تر شد،عزت به پاس و پول ایرانی برگشت،پیاده روها دیوار نشد،تدبیر،امید را در کف جامعه جاری کرد،بازارها الحمدلله پررونق شد،تغییرات ملموس اتفاق افتاد،قلم ها نشکست،آزادی بیان تحقق یافت،از سینه زنی ها دور برجام بالاخره حاجت روا شدیم،آب خوزستان الحمدلله تامین شد،جوانان همه سر کار رف
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار میکنی، ما که از تو گناهی ندیدیم.
جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟
گفتند: مال شما نسوخته…
گفتم: الحمدلله…
معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!
آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی..
چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم ...
و فکر کردیم شاکریم؟؟؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی. ممنون لطف و محبت های بی کران تون هستم. الحمدلله رب العالمین من خوب هستم. از قدیم گفتند بادمجان بم آفت ندارد. خلاصه که این داستان من هم هست. بیماری و گوشواره و النگوهای مربوط بهش هستن :)) ولی مهم نیست. باید زندگی کرد و شاد بود. داستان های زیادی از سر گذروندم این مدت :)) که خب الحمدلله از همه فرازها و فرودها. بهترین اتفاقات این مدت دوره تندخوانی و تقویت حافظه ای بود که رفتم. به کمک تمرینات دوباره جدول ضرب را حفظ کر
بسم الله الرحمن الرحیم...
الحمدلله. خیلی خوبه همه چی. همین نفس کشیدن. ارتباط با بابا. با مامان. ارتباطشون با هم شاید.... نمی‌دونم. حسم با هنگامه. الحمدلله.
نعمت ارتباط و اینهمه نزدیکی با فاطمه.... الحمدلله..... الحمدلله.... الحمدلله....
امشب از سفر نوروزی ۹۸ برگشتیم!
با صاحبخانه ای که مهمانش بودیم....
سر راه هم رفتیم به خانه ی آن آشنای بین مسیر....
فقط یک چیز....
وقتی که دلت آتیش میگیره که پدری که این دنیا بهت هدیه دادن.... انقدر وابسته ست.... که لحظه شماری می‌ک
چرا بعد از عطسه الحمدلله میگوییم ؟!
علت گفتن الحمدلله بعد از عطسه اینست که ضربان قلب در هنگام عطسه متوقف میشود و سرعت عطسه 100کیلومتر در ساعت است و اگر به شدت عطسه کردی ممکن است استخوانی از استخوان هایت بشکند و اگر سعی کنی جلو عطسه را بگیری باعث میشود خون در گردن و سر برگردد و سپس باعث مرگ شود و اگر در هنگام عطسه چشم هایت را باز بگذاری ممکن است از حدقه بیرون بیاید!و برای آگاهی در هنگام عطسه همه دستگاههای تنفسی و گوارشی و ادراری از کار می ایستد و
الحمدلله علی کل حال.الحمدلله علی نعماعه اجمعین.خدایا لطف تو اگر نبود از هلاک شدگان بودم.عین خواب و خیال همه اش از منظر چشمم داره رد میشه.وقتی پیامک نظام وظیفه اومد که مشکین شهر خودتو معرفی کن چطور به فاصله یک هفته تا کنکور دنیا سرم خراب شد.چطور با چشم گریون و بدنی خسته مینشستم پای کتاب و مجبور بودم بخونمشون.چطور دو ماهی که مرخصی گرفته بودم برای کنکور بخونم،ی پام نظام وظیفه بود ی پام دانشگاه قبلی برای توجیه غیبت .آخر سر هم درب و داغون میرسیدم خ
غیبت هم خیلی مهم شده.
خیلی مبتلا به هستم.
نه اینکه خودم غیبت کنم ولی خیلی در معرض فضای غیبتی قرار میگیرم و این وسط شاید خودمم چیزی بگم که نباید.
باید یه جوری جلوشو بگیرم.
الحمدلله کنجکاوی‌هام کم شده. برام مهم نیست بین آدمها چه اتفاقاتی میفته.
پیگیر نیستم که کی چی گفت و چه کرد و چه شنید.
باید رو خودم کار کنم برای روشهای فرار از فضای غیبت.
این خیلی مهمه.
شاید مهمتر از خودِ غیبت نکردن حتی!
+ سه تا خوندم. الحمدلله.
بسم الله الرحمن الرحیمخیلی وقت است که به نفس های شما و معجزه ی دعاهای خیرتان ایمان آورده ام. ماشاءالله لاحول ولا قوة الا بالله ...الحمدلله رب العالمین الان در این دو ماه کمی بهترم به فضل خدا و دعاهای مکرر شما. به لطف خدا چکاپ جدید هم گفت که توده ها اندازه شان ثابت مانده و این یعنی الحمدلله اگر همین طوری بمانند مشکل خاصی نیست. مکافات های دانشگاه هم باز تا حدودی گذشت. :) در حال نوشتن صفحات پایانی مقاله ام هستم. امید به خدا که حتما تا قبل از مهلت مقر
ی روزایی بود ک تنها بودم. تنها ب معنی مطلق و واقعی، شاید هیچ تصوری از اون میزان تنها بودن نداشته باشید حتی! اون روزا گذشت ب سخت ترین شکل ممکن :) ی روز هایی هم بود ک ب چندین نفر لبخند میزدم و از کنار هم رد میشدیم و به تعداد بیشتری سلام میکردم و صحبت میکردیم باهم. اما خوشبختانه عاقل تر از این بودم ک ب کسایی ک نباید اعتماد کنم. کسایی ک باید رو دو دستی چسبیدم و نزدیک و نزدیک تر شدیم بهم.
الان با تعداد محدودی عادم "رابطه خوب و پایداری" دارم. بهشون اعتما
دوران سنی حدود 17 تا 25 سالگی بهترین دوران زندگی یا طلایی ترین دوران هست که آدمی میتونه مسیرش رو مشخص کنه...
سال ب سال که ب سنم اضافه میشه فراز و نشیب های زندگی شخصیم هم زیاد میشه که الحمدلله بخیر گذشت...
هر سال ک از عمرم میگذره دیدم به دنیا واقع بینانه تر میشه...
آن شاالله بتونم بهترین دوران رو برای زندگی متاهلی و شریک زندگیم رقم زده باشم و رقم بزنم...
الحمدلله بهترین هدیه تولد امسالم رو از خدا گرفتم...
ب امید دیدنش...
#قابل توجه شریک زندگیم: هدف و تلاش
دوران سنی حدود 17 تا 25 سالگی بهترین دوران زندگی یا طلایی ترین دوران هست که آدمی میتونه مسیرش رو مشخص کنه...
سال ب سال که ب سنم اضافه میشه فراز و نشیب های زندگی شخصیم هم زیاد میشه که الحمدلله بخیر گذشت...
هر سال ک از عمرم میگذره دیدم به دنیا واقع بینانه تر میشه...
آن شاالله بتونم بهترین دوران رو برای زندگی متاهلی و شریک زندگیم رقم زده باشم و رقم بزنم...
الحمدلله بهترین هدیه تولد امسالم رو از خدا گرفتم...
ب امید دیدنش...
#قابل توجه شریک زندگیم: هدف و تلاش
اگر فردی به طوری سرش را به مهر بکوبد که سرش از مهر برداشته شود اگه غیر عمد صورت بگیرد نماز را باطل نمیکند اما اگر عمدی باشد باعث بطلان نماز میشود. ولی اگر در هنگام ذکر سرش از سجده بلند شود چه عمدی و چه غیر عمد نماز باطل میشود.
 
برای سجده روایات مختلفی نقل است که باید دست چگونه روی زمین باشد. اما معروف ترین آنها طبق روایت از امام صادق (ع) باید دو کف دست روی زمین باشد و اگر انگشت ها هم روی زمین نباشد اشکالی ندارد.
 
در سجده گفتن یک مرتبه ذکر (سبحان ا
میلادباسعادت عقیله العرب قهرمان کربلا حضرت زینب کبری (سلام الله علیها ) برتمام ارادتمندان به آن بزرگوار بویژه پرستاران عزیزمبارک باد
 
قال السجادعلیه السلام :یاعمه الحمدلله انت عالمه غیرمعلمه وفهمه غیرمفهمه
امام سجادعلیه السلام فرمود:عمه جان الحمدلله توعالمه ای هستی که کسی توراتعلیم نکرده است و فهیمه ای هستی که کسی توراتفهیم ننموده است. 
  در این پست از سایت غنی فایل دانلود طرح درس پیش دبستانی با موضوع آیه الحمدلله رب العالمین را برای شما قرار داده ایم. دانلود طرح درس پیش دبستانی با موضوع آیه الحمدلله رب العالمین در قالب فایل word وقابل ویرایش آماده خرید و دانلود می باشد.
 
لینک خرید و دانلود
 
در ادامه توضیحات تکمیلی این طرح درس پیش دبستانی را مشاهده می فرمایید.
شماره پست: ۳۲۸٫
تعداد صفحات: ۳ سه صفحه.
فرمت فایل: وردword و قابل ویرایش.
برای دانلود دانلود   طرح درس پیش دبستانی با موض
خدایا شاکرم بخاطر نعمتی که به ما داده ای.. خود می دانی که مدت هاست در تمنایش، تشنه ام. الحمدلله رب العالمین.


لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ   (ابراهیم / 7)
 شکر فقط به این نیست که بگویی
الحمدلله رب العالمین و زبانت گویای سپاسی باشد که از این نعمت الهی برده
ای. این هم لازم است و عالی. اما عالی تر، این است که قلبت، سپاسگذار منعمی
باشد که تو را لایق که نه، می آزماید که آیا، لیاقت ادامه پیدا کردن این نعمت را داری یا نه.
چه اینکه خیلی بخشش ها خد
ـــ الو خانم صفری الوووو خودتونید؟
ـــ سلام علیکم؛ اتّحادی هستم خانم صفری جون! مزاحم همیشگی! خوبین الحمدلله؟
ـــ سلام خانم اتّحادی؛ شکر خدا به دعای شما خوبم متشکرم! شما خوبین که الحمدلله؟ خانواده محترم و دخترگلتون چطورن؟
ـــ الحمدلله، ممنون، زیر سایه خدا همه خوبیم! اتفاقاً مزاحمتون شدم راجع به یه موضوعی باهاتون مشورت کنم؛ درباره دخترم الهه
 
ـــ خیره ان شاءالله بفرمایید درخدمتم.
ـــ راستش خانم صفری جون امسال ماه رمضون یه کمی واسه دخترم
حس میکنم امسال مادرانه‌تر در آغوشتم :) 
و خب این یه دنیاست . . . 
 
الحمدلله که مادرمی.
 
بزودی به شکرانه این حس، یه نماهنگ میسازم برای شما، حضرت مادر جان
به مدد امیرالمومنین . . . 
این حس اینقدر زیباست
که اگر خیلی چیزها رو ازم بگیری و همین یه دونه رو بدی، احتمالا بیارزه :)
یکی دو روز پیش بود که تا دیدم فیلم بیست و سه نفر فروش اینترنتیش راه افتاده سریع خریدم و دانلود کردم.. امروز فرصتی دست داد و نشستیم با خانواده فیلم رو دیدیم.... خیلی امیدوار شدم... بعد از فیلم چ شهید چمران که اون هم متوسط به بالا بود خیلی وقت بود فیلم قابل قبول دفاع مقدسی نداشتیم. این فیلم رو میشه بهترین فیلم دفاع مقدسی تاریخ ایران دونست.... خدا قوت به داش مهدی جعفری و گروهش گل کاشتند و البته حاج قاسم عزیز... از دست ندید... حاج خانم و بچه ها هم الحمدلله
الهی شکر که هم اتاقی هایی قسمتم شده است از گل بهتر. 
با وجود کُرد بودن و علاقه قلبی به رنگ قرمز، وقتی می‌فهمد به این رنگ شرطی ام و حالم را بد می‌کند، دورش را خط کشیده و از من میپرسد لباس چه رنگی بخرد. من هم طبق معمول می‌گویم: سبز
این هنوز یه چشمه شه! الحمدلله علی کل نعمة. 
هوالرئوف الرحیم
از 12-13 اسفند خونه تکونی رو شروع کردم. گاماس گاماس پیش رفتم. خرد خرد کارهارو انجام دادم. من که تقریبا ماهی دوبار کل زندگی رو به کل می شورم و بر می دارم، کارهایی انجام دادم که مغز خودم سوت میکشه.
مثلا شستن و خالی کردن چاهک داخل سینک یا شستن زیر ماشین لباسشویی. اوف.
خلاصه که هنوز کارهام تموم نشده. بابت مرحله ی پذیرایی باید سرعت عمل داشته باشم، چون هر آن ممکنه فرشها رو که فسقلک مجبورمون کرد بشوریمش، بیارن و دیگه نمی خوام روش کثیف کا
98/3/18 بود که تصمیم گرفتم از کارها و اعمالم مراقبه کنم.
به مدت یک هفته انجامش دادم.
هفته دومش ولی ... 
ولی بله. کم کاری و غفلت کردم ... .
اما خداروشکر که الان می تونم ادامه بدم.
الحمدلله... .
از همین چهارشنبه تا جمعه ، هفته دوم مراقبه ام باشه خوبه.
ان شاء... .
به نام خدای امام رضا علیه السلام:)
 
آرام گرفتم، صبح روز اول است، از طلوع کنارت هستم...
صحن به صحن چشم دوختم به سنگ فرش‌ها
تا برسم به دلبرترین سرا و نگاه و سلام و عرض ادب اولم آنجا باشد...
صحن انقلاب!
سر بلند کردم...
می‌گویند اذن دخول اشک است! من سراپا گریه‌ام، پس اجازه دارم؟
سلام می‌دهدم. 
صدای دعای عهد از بلندگو‌ها بلند می‌شود، همان جا رو به روی ایوان طلا می‌نشینم.
 مثل همه‌ی زائرها، دلم می‌رود برای انعکاس نور طلاییِ ایوان روی دست‌های خودم
خان اول: زایمان [done]
خان دوم: شیر دادن [done]
خان سوم: زردی [ done]
خان چهارم: بازگشت به زندگی و خانه، دوتایی من و پارسا [to do ]
خان پنجم: ختنه! [to do]
.
.
.
 
بیشتر از ۷ تا و این صوحبتاست! و خان های فرعی و کوچیکتر هم زیاد بودن... مثل‌مهمون ها و وضعیت جسمی خودم و ...
+ پارسا خوبه الحمدلله ولی خودم، سرماخوردگی و بی خوابی و بی اشتهایی و گرفتگی‌ کمر‌ و ...
#حدیث_مهدوی!
امام مهدی از دیدگاه امام حسن عسگری
«زعموا انهم یریدون قتلی لیقطعوا نسلی، وقد کذب الله قولهم، و الحمدلله».
«پنداشته اند که می توانند مرا بکشند و نسل مرا منقطع سازند، خدا را سپاس، که سخن آنها را دروغ درآورد».
ارشاد المفید/ ص349
تلمب تلمب مشک دوغه
حرفای دختر دروغه :)
 
بقیه‌شو بلد نیستم. اگه یادتونه شعرشو بگید
 
+ به لی‌لی این شعرو یاد داده بودن، بعد میگه تو تاکسی نشسته بودیم گفتیم شعر بخون؛ اونم شروع کرده به خوندن :)))))) الحمدلله راننده تاکسی نفهمیده اصلاً چی خونده
 
بسم الله الرحمن الرحیم ./
آبان هم تموم شد ، امروز اول آذر بود ! من هنوز همونم همونی که اول فروردین اهداف امسالش رو نوشت ! کارهایی که باید انجام بده ... دیگه افتادیم تو سراشیبی و این روزای کوتاه تند تند دارن میگذرن که باز بهار بشه ... یکم نگرانم که مبادا نتونم به کارهایی که باید تو ۹۸ بهشون میرسیدم برسم !
این روزا خیاطی کودک رو بهتر از قبل پیش گرفتم ، چرخ خیاطیمو دارم کم کم عوض میکنم ، البته که به امید خدا زودتر برسه دستم و پولم نره هوا :( مطالعه م رو د
هزار سال دیگر هم که بگذرد
هزار ضریح مطلا هم که برایت بسازند
ما باز هم برای کهنه پیراهنی که از تو دریغ شد، گریه می‌کنیم.
+مردهای خانه عازم تواند و باز من جاماندم...
+از ما جامانده‌ها چه بر می‌آید جز اینکه دور هم بنشینیم به روضه خوانی و اشک...
+الحمدلله علی کل نعمه
+المستغاث بک یا صاحب الزمان
الحمدلله که نوکرتم | الحمدلله که مادرمی
الحمدلله از بچگیام | مادر، سایه‌ی روی سرمی
حاج مهدی رسولی
برای دیدن تصویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آن کلیک کنید.
ثواب این طراحی تقدیم به ساحت مقدس امام حسین علیه‌السلام
الحمدلله که نوکرتم | الحمدلله که مادرمی
الحمدلله از بچگیام | مادر، سایه‌ی روی سرمی
حاج مهدی رسولی
برای دیدن تصویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آن کلیک کنید.
ثواب این طراحی تقدیم به ساحت مقدس امام حسین علیه‌السلام
سلام
عرض تسلیتِ شهادت امام صادق علیه السلام که شیعه ی اثنی عشری مدیون زحماتِ بسیااااار ایشونه.
دوسال پیش همین موقع ها بود که با محدثه خانم صحبت می کردم. گفتم فاصله ی روضه ی فاطمیه تا محرم سال بعد خیلی طولانیه! دوست داشتم یه روضه دیگه تو این مدت داشتیم....
گفت: خوب نزدیک ایام شهادت امام صادق علیه السلامه... برای ایشون روضه بگیرین. اما اون سال فرصت برنامه ریزی نداشتیم و توفیق نشد.
الحمدلله پارسال حواسم بود و از ماه مبارک با خانم جلسه ای قرار گذاشت
در آستان امامزاده سلیم دراز به دراز افتادم تا ان شاءالله نیم ساعت دیگه اذان بگن افطار کنم 
حال چشمام خوبه الحمدلله 
بالای کوه تهوع گرفته بودم! بس که عرق کردم صورتمو شستم و دو دقیقه نشستم خوب شدم 
اما الان دیگه بی حالم دوست دارم بخوابم 
دیشب تا ۶ صبح بیدار بودم و شش خوابیدم تا یک ظهر
1هیچوقت به اندازه ی الان امنیت خاطر از زندگی مشترک مون نداشتم. این آرامش و اطمینان وصف نشدنی ناشی از گذراندن اون دوران مزخرف و بد و پراسترس بود که خیلی ضربه بهم وارد کرد اما صبرم نتیجه داد و این روزها رو هم دیدم الحمدلله
2برای خاله جونم دعا کنید که بیمارستانه و برای دخترخاله عزیزم که همه ی کارها رو دوششه و دست تنهاست و خسته ی خسته..
 
تروپونین و دو نوار قلب 
و همه الحمدلله خوب بود 
نهایتا گفتن که معده اته زده تو قفسه سینه ات و بعد منتشر به دست و گلو!!! 
پنتازول زدم و در جا آروم شدم 
اما الان دوباره دردش شروع شده 
نباید شکلات و شیرینی آردی بخورم 
اما 
دقیقا همینا رو دارم می خورم 

دیشب خیلی شلوغ بود 
اون قدر که ارباب رجوع گفت خیلی دیشب خسته شدین خیلی شلوغ بود 
نعمتیه که با خدا به دست میاد .. خدا درِ خونه دلتُ می زنه .. متبرک می کنه دلت رو ..
با هیچ هیبتی، غیر حضور خودش 
به خونه دلت سر نمی زنه .. ااین اطمینان و رضایت ..
 
راهشم اینه که 
ایمان به غیب داشته باشی
چشم سر رو ببندیو ..
چشم دل باز بشه 
 
الذین یومنون بالغیب .. الم ..
 
قبل از ایمان آوردن هم .. تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم .. 
بشه تمام زندگیت
الحمدلله رب العالمین رو زندگی کنی
و تا آخر حمد .. 
 
 
تا برسیم به قافله نعمت داده شده ها .. 
یا حبیب التوابین
 
اول. بالاخره روز موعود فرا رسید.
دیروز مدیر مدرسه شماره‌ی کارتم را گرفت و پرسید روزانه حقوق می خواهی یا ماهانه؟...و قبل از اینکه من  چیزی بگویم گفت ماهانه رد می‌کنم. اینطور برایت بهتر است، مثلا سیزده روز عید یا هر تعطیلی دیگری هم که اتفاق بیفتد تو باز حقوقت را داری... .
تشکر کردم... و رسماً معلم شدم.
در کوچه ای که از بالا به بلوار قیصر امین پور می‌رسد و از پایین به خیابان کاتوزیان، و شاید این کوچه همان کوچه ای است که قرار بوده
«اگر به موفقیت شخصی ایمان دارید؛ اما می‌بینید که هنوز برای رسیدن به کامیابی دست و پا می‌زند، از ایمانی که به او دارید، سخن بگویید. کلام تحسین آمیز و کامیابی بخش را زمانی به او بگویید که هنوز به موفقیت نرسیده است. زیرا آن موقع او به راستی به این کلام نیاز دارد.» + قانون توانگری، کاترین پاندر 
+ الحمدلله علی کل نعمه کانت او هی کائنه
بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمدلله و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه و سلم
أما بعد : حمولة السویط القاطنه فی إقلیم الأهواز (المحمره و الحویزه و الحمیدیه )
تشتهر بعشیرة البوسویط  " البو " ( أی أن الاب هو سویط ) و هذا لیس فقط حال السویط بل أغلب العشایر و الحمایل فی الأهواز یضاف علی لقبهم " البو" مثل : البوغبیش ، البوناصر ، البوناهی ،البوبالد و البومحمد و ...
 
 
خیلی هم خوبه! 
تا میام به یه موقعیت عادت کنم،
تا میام آروم بگیرم و بپذیرم که دیگه ثابت شدم و دست و پامو بند کنم،
تا یه سِمَت رو می پذیرم،
انگار یه بازی جدید از روزگار رو نشونم میدی
و یکی آروم تو گوشم میگه: نه! تو مال اینجا هم نیستی!
 
راست میگه من مال هیچ جایی نیستم
نه تو دنیای واقعی که در اصل مجازه و نه تو دنیای مجازی که وادارمون میکنه فکر کنیم این دنیا واقعیه!!!
الحمدلله
باسلام شهر رمضان الذی انزل فیه القران.ضمن عرض قبولی طاعات وعبادات شماهمشهریان گرامی درماه نزول قرآن ازدرگاه ایزدمنان به اطلاع مردم شریف ونجیب شهرستان رودبار جنوب می رساند امسال الحمدلله با یاری خداوندمتعال وتلاش وکوشش شبانه روزی مربی
ادامه مطلب
با شروع پاییز، از کدو حلوایی غافل نشوید و به شیوه‌های مختلف به سفره‌تان واردش کنید.
با کدو حلوایی هم میتوانید کیک و چیز کیک درست کنید و به عنوان عصرانه یا برای تغذیه مدرسه بچه‌ها بگذارید. هم می‌توانید سوپ کدو حلوایی تند وتیز با چاشنی کاری بپزید و هم خورش کدو حلوایی یا کدو پلو بپزید. 
+الحمدلله علی کل نعمه
+المستغاث بک یا صاحب الزمان
پارسال همین موقع های قمری از در آمدی
نشستی
و گفتی
ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها رو خدمتتون تسلیت میگم خانومِ فلانی.
دلم زیر و رو شد.
 
پ.ن: در هیچ مناسبتی، در هیچ زمان دیگری، یاد ندارم اینجور تسلیت گفتنت را. 
پ.ن 2: چه یک سال عجیبی را پشت سر گذاشتم. پر تجربه‌های فشرده و به هم نزدیک. پر از قد کشیدن‌هایی که در هیچ بستر دیگری امکان پذیر نبود. الحمدلله علی کل حال.
بسم‌الله...
سلام!
+

زائرِ رند حاجت‌ش این است:
مرده آید، شهید برگردد...
-آقای احمد بابایی-
پ.ن:عکس را به وقتِ چهلمین روز از آخرین زیارت بچه‌های هیئت گرفتم در نمازخانه‌ی فرزانگان یک. الحمدلله بابت این که خدا به‌مان لطف می‌کند و اجازه می‌دهد که هر از گاهی از این مراسم‌ها راه بیندازیم توی مدرسه. لا موثر فی الوجود الا خودِ تو خداوند. تاثیر بده به کارِ ما :)
زنده‌تر از تو کسی نیست، چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد آن‌که تو را گریه کنیم..
هفت پشتِ عطش از نام زلالت لرزید،
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟
ما به جسم شهدا گریه نکردیم مگر؟
کِی توانیم به جان شهدا گریه کنیم؟
گوش جان باز به فتوای تو داریم بگو،
با چنین حال، بمیریم؟ و یا گریه کنیم؟
ای تو با لهجه‌ی خورشید سراینده‌ی ما،
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم؟

+محمدعلی بهمنی.
+یکی از نعمت‌های بزرگ خدا بر من،
اینه که شما رو دوست دارم... 
الحمد
بسم الله الرحمن الرحیم
در پس فرودهایمان، امروز بر فراز بودیم. بالاخره بعد از سه ماه بیکاری، خانه را پی کسب روزی ترک کردی! می دانی، پشت سرت وقتی داشتم آیت الکرسی فوت می کردم، بغض و اندوه و دلشکستگی هایم را پشت در جا گذاشتم. خدا کند که راه گم کنند و دل سبکبالم را به حال خود واگذارند.
پ.ن: چه خوب گفتند
پ.ن۲: خیلی خوب بود.
 
الحمدلله علی کل حال ...
 
بسم الله الرحمن الرحیم
اول. آسید ابراهیم خسروشاهی رحمه الله علیه دیدم که می گفت آقای بهجت رحمه الله علیه برایشان تعریف کرده که در بغداد کسی مریض شد (مرحوم آسید ابراهیم احتمال می داد که این شخص، خود آقای بهجت بوده). مریض را به بیمارستان بردند. بیمارستان پرستاری مسیحی داشت که گویا زیبا بود. این آقا اصلا به این پرستار توجه نداشت. روزی پرستار رو می کند به این آقا و می گوید: آقا مگر من زیبا نیستم، چرا به من نگاه نمی کنی؟!
آن آقا گویا فرموده اند که آخر
استاد بزرگوارم نقلی میکردن از استادشون مرحوم سید جلال‌الدین آشتیانی که وقتی به محضر ایشون میرفتن، چایی که ایشون میخوردن به شدت سیاه بود که به گمانم این طور تعریف میکردن که اگه اون چایی رو مار میخورد، مار رو میکشت:)
امروز سیاقم بر این بود که چایی سیاه بخورم و الحمدلله به این نتیجه رسیدم که بسیار مفرح ذات و راحت روحه و در درس هم بسیار کمک میکنه و ان شاء الله این رویه رو برای رسیدن به افق‌های روشن(با لحن فامیل دور) ادامه خواهم داد.
فراتر از آنکه خانواده‌ای  از ولادت فرزندی که مدت‌ها چشم به راهش بوده اند شادمان شوند، انتشار شرح صحیفه ما را به شوق نشاند و چشم‌هامان را روشنایی داد. چقدر شکرگوی پروردگارم هستم که سهمی هرچند بسیار کوچک و ناچیز در به بار نشستن این نهال نوپای پرشکوه داشته‌ام.
الحمدلله
تسبیحات حضرت زهرا(س) ذکری، شامل ۳۴ بار الله اکبر، ۳۳ بار الحمدلله و ۳۳ بار سبحان الله.بنابر روایات، این ذکر را پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) آموخت. در منابع حدیثی، روایات فراوانی درباره اهمیت تسبیحات حضرت زهرا(س) پس از نمازهای واجب روزانه آمده است.بر اساس روایتی که از زبان امیرالمومنین در منابع شیعی ثبت شده است، این ذکر را پیامبر به حضرت زهرا(س) آموزش داد. طبق این روایت، حضرت زهرا که از زیادی کارهای روزانه به سختی افتاده بود، قصد داشت از پدرش خادمی
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا بارها به من ثابت کردی که اگر طلبم حقیقی باشد، راه و روشنی آن را به من نشان خواهی داد. راهی که زبانش به فهم من نزدیک است ...! 
بارالها طلبم حقیقی نشد مگر به وقت اضطرار...! ممنونم که مرا از وقت اضطرار عبور دادی و به امروز رساندی...!
 
الحمدلله کما هو اهله 
 
والی الله ترجع الامور ...
 
*کوروش کیانی
اصلا استاد عادتشونه روایت خوندن سر کلاس؛ حتی وقتایی که موضوع درس ظاهرا ربطی نداره، یه روایت مهمونمون می کنن
 
امام صادق (علیه السلام)- فی زیارة الامام الحسین(علیه السلام)-:
من زاره کان اللهله من وراء حوائجه، و کُفیَ ما أهمَّه من أمر دنیاهُ.
 
صرتم خیس شده و این نشونه ی خوبیه!
این یعنی دلم میگه: هنوز به من امید داشته باش؛ هنوزم  می تونم دلتنگ خوبیها باشم. 
این یعنی من هنوز زنده ام...
الحمدلله علی کل نعمه
بسم الله الرحمن الرحیم
وای خدایا شکرت
الحمدلله رب العالمین.یعنی میشه که بشه؟؟
امشب یه نفر بهم قول داد مبلغی رو هرماه بده برای خیریه ای که میخوام به صورت غیر رسمی و دلی ایجاد کنم
و میدونم در خانواده چندین نفر دیگه هم این کمک رو میکنند
مشکلم الان شناسایی نیازمند و گرفتارِ واقعی هست
واینکه اصلا برای شروع چیکار کنم؟
منتظرما منتظر پیشنهاداتتون:))
«الّذینَ ینفِقونَ أَمولَهُم بِالّیلِ والنَّهارِ سِرًّا و عَلانِیةً فَلَهم أَجرُهُم عِندَ رَبّهم
مردی داخل بقالی محله شد ، و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است ؟بقال گفت : شش هزار تومان و سیب هشت هزار تومان ...در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می شناخت ، و اونیز  در همان منطقه سکونت داشت  . زن نیز قیمت موز و سیبها را پرسید و مرد جواب داد  : موز کیلویی دو هزار تومان و سیب  سه هزار تومان ..زن گفت : الحمدلله و میوه ها را خواست .. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد وخشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیس
آفتاب از کدوم طرف دراومده مهربون شدی؟
تا حالا کجا بودی ؟
کی تو را کرده رئیس ؟ چی شد رئیس شدی ؟
توبه می خوای بکنی اول نماز قضا ها و روزه قضا ها و حق و نا حق ها را ادا کن بعد استغفار بگو و تو بوق و کرنا کن مگه دنبال کسب آبرو از مردمی ؟
تو که قدرت داری و بقال سر کوچه نیستی که از صغیر و کبیر اجازه بگیری .
چشو گوش و دست و پا که داری الحمدلله اعمال قانون کنی زبون بازی و تلویزیون بازی دیگه برا چی میکنی ؟  
دنبال چی هستی راستشو بگو تو هم مثل قبلیایی حقه باز و
پیامبر اکرم ( ص) روز عید غدیر فرمودند:
علی علیه اسلام تفسیر کتاب خدا ، و دعوت کننده به سوی خداست ، آگاه باشید که حلال و حرام بیش از آنست که من معرفی و به آنها امر و نهی کنم و بشمارم
پیشنهاد اجرایی :
 100 بار گفتن ذکر الحمدلله الذی جعل کمال دینه و تمام نعمه بولایه امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام
مجاهدتهای در راه خدا با این چیزها قابل مقابله و قابل جبران
نیست. خدای متعال میفرماید: «إِنَّ اللهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ
فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»(۱) آنچه در برابر مجاهدت در راه خدا وجود دارد و خدای
متعال در مقابل تقدیم کردن و روی دست گرفتن جان و مال در راه خدا قرار داده، بهشت است،
رضای خدا است. آن چیزهایی که در دست و بال ما است -چه تشکّر زبان
برای اولین بار شنیدم که استغفار با توبه فرق داره! 
چقدر این روزها غرق لذتم از یادگرفتن الحمدلله
فرمودند: استغفاریعنی لحظه ای که ازش گذشتیم رو به خدا می سپاریم تا او با تمام ایمائش خلأهاش رو پر کنه! اینکه پیامبر هم استغفار می کردند بخاطر این بوده که به هرحال انسان بودن محدودیت داره... 
 
و توبه طرح و برنامه برای آینده ست. که انسان در حال با نیم نگاهی به گذشتهو در نظر داشتن آینده بتونه بهتر عمل کنه!
 
من که زبانم الکن است از توضیح کامل جزئیات زیاا
 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیمالحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الأرضین و لعنةالله علی أعدائهم أجمعینعَن عَبدِاللهِ بنِ سِنان فی حدیثٍ قالْ قالَ أبوعبدالله علیه‌السلام: وَ إیّاکَ وَ خَصلَتَین (۱)[امام صادق علیه‌السلام فرمودند:] از دو خصوصیّت و خصلت بپرهیزالضَّجرَ وَ الکَسَل«ضَجر»، به معنای دلتنگ شدن و ملول شدن و بی‌حوصله شدن است. انسان یک وقتی از یک وضعیّتی، از یک حادثه‌ای مثلا
فروردین همه‌ش م.ح.ز حضور داشت
آلبرت برگشت و حرف میزدیم و کمک و راهنمایی
فروردین بیشتر به خواب گذاشت
فروردین به فیلم دیدن گذشت
فروردین به حدودی کتاب خوندن گذشت.
فروردین شروع شد به شروع فوتوشاپ
فروردین شروع شد به دیجیتال مارکتینگ
فروردین گذشت به شروع سخر خیزی و چه شیرین بود...
فروردین گذشت به درس های آنلاین،
فایل های زیاد مجازی
فروردین بیشتر صحبت با محمدرضا و آلبرت بود و بد هم نبود
فروردین شروع شد به تولد موضوع پروژه طراحی ایجاد.
فروردینِ استر
این #قصه نیست؛ #واقعیت دارد!
ح‌سین ق‌دیانی:
عصری نبودی ببینی پیرمرد چه گریه‌ای می‌کرد در
طبقه‌ی پایین، همان‌جا که بعضی‌ها معتقدند؛ "مزار امام آن‌جاست"! بعد از ۱۰
سال، زائر ثامن‌الحجج شده اما سیل، چه متلاطم کرده زیارتش را! ۳ روزی است
که مشهد است و فردا باید برگردد لرستان! آن‌هم اگر بشود! از ۷ بچه‌ای که
آورده، جز ۲ تا الباقی در این‌ور و آن‌ور لرستان ساکنند؛ نورآباد، الشتر،
خرم‌آباد و پل‌دختر! می‌گفت... یعنی داشت به امام‌رضا می‌گفت؛
پیش زمینه حماسی و احساسی
شب اول محرم 98
هیئت ریحانه الحسین تهران
سید مجید بنی فاطمه
تو عشق آتشین و دل من عاشق ترین
 
(متن و سبک این زمینه زیبا رو در ادامه مطلب ببینید ... کربلا نصیبتون)
 
 
متن مداحی:
 
 
 
تو عشق آتشین و دل من عاشق ترین
 اسمت رو تا میارم ضربان دلمو  ببین
نفسم به خود تو قسم 
هوسم اینه از قفسم
با نگات به حرم برسم
بی تو بی پناه و بی کسم
ممنون ای عشق که بی قرارم
من اشوبی جز تو ندارم
غرق تو شد روزگارم 
یا ثارالله الحمدلله
 
دلتنگی هام به
در تمام این مدت برای خوشبخت شدنش دعا میکردم. دعامیکردم که جبران بشود شکستن دلی که دست من نبود و خدا خودش شاهد تلاش هایم بود. از اخرین باری که زیر قبه ارباب دعا کردم تا شنیدن خبر ازدواجش زیاد نمیگذرد. خوشحالم؛ برای زوجیت های جدید. برای هر دختر و پسری که عاقبت در کنار یارشان به ارامش میرسند برای ادامه راه زندگی.
اما به هرحال بعضی شبها راحت نمیگذرد. تمام زندگی ات جلوی چشمت می اید. بی انکه بخواهی.
قصه زندگی ما ادم ها قصه تقدیرها و تغییرها، قصه های ع
شیخ اسماعیل دولابی :
خیلی نگو من گناهکارم.هی نگو من گنهکارم. این را ادامه نده تا خودت هم به این یقین برسی.روی صفات خوب و کارهای خوبت کار کن تا روی اونها به یقین برسی.معصیت را به یقین نرسان.ایمان را به شک تبدیل نکن.تاثیر زبان اینست که اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره ام و عادت کنی، اوضاع خیلی بی ریخت می شود...همیشه بگویید الحمدلله، شکر خدا.بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی.اگر پکر هستی دو مرتبه همراه با دلت بگو الحمدلله.آن وقت غمت را از بین می ب
وقتی یه مشکلی دارم یا ناراحتم و دلم گرفته دوسدارم به مامانم زنگ بزنم ولی مامانم اینقدر قوی نیست مثل قدیما که بتونه بشنوه و حالش بد نشه 
چند روزیه حال پسر میزون نیست 
منم بی تجربه و بی کس و تنها تو شهر غریب:))
نخواستم مامانمو نگران کنم اول به آبجیم زنگ زدم گفت که نمیدونه از سر اجبار به مادرم زنگ زدم 
حالا بعد دو روز که حال پسر بهتر شده الحمدلله، مامانم حالش بد شده و مریض افتاده
یعنی هر سری اوضاع همینه 
نمیدونم چیکار کنم خب از مامانم کمک نگیرم چی
وقتی یه مشکلی دارم یا ناراحتم و دلم گرفته دوسدارم به مامانم زنگ بزنم ولی مامانم اینقدر قوی نیست مثل قدیما که بتونه بشنوه و حالش بد نشه 
چند روزیه حال پسر میزون نیست 
منم بی تجربه و بی کس و تنها تو شهر غریب:))
نخواستم مامانمو نگران کنم اول به آبجیم زنگ زدم گفت که نمیدونه از سر اجبار به مادرم زنگ زدم 
حالا بعد دو روز که حال پسر بهتر شده الحمدلله مامانم حالش بد شده و مریض افتاده
یعنی هر سری اوضاع همینه 
نمیدونم چیکار کنم خب از مامانم کمک نگیرم چیک
هوالرئوف الرحیم
تازه یکم داره دلم خنک میشه.
توجه کنین. فقط "یکم".
که اون داغ داغی نبود که حالا حالا ها آروم بگیره. سرد بشه. ما هم خوب خوب بشیم.
چندتا چشم اضافه برداشتیم می گردیم و رصد می کنیم. دیگه خیالمون راحت نیست. یعنی نبود ولی یواش یواش داره خیالمون راحت میشه.
 
همینقدر ریز و بدون سروصدا پیش برن عالی میشه. اونچه که باید بشه میشه.
 
 
 
 
الحمدلله رب العالمین
الهم عجل لولیک الفرج
یارحمان 
اربعین کربلا بودم 
و حالا خواهم نوشت از سفر عشق 
قبل سفر به هیچ کسی نگفتم جز خانواده و اونایی که دیگه بخوای نخوای اطلاع داشتن 
وقتی رسیدم بین الحرمین و دقیقا وسط بهشت بودم 
گفتم حالا وقتشه که بنویسم کربلام  
#الحمدلله 
دلهره ای که ازش حرف میزدم همین بود 
که نکنه دعوت نشم ؟ نکنه نیام کربلا ؟ و نکنه های زیادی ... 
خداروشکر که در پناه حسینم علیه السلام 
 
 
یآعلی 
 
 
بسم الله القاسم الجبارین
با یاد حاج قاسم سلیمانی برای رهایی کشور از باتلاق مدیریت غرب زده ها به مادرمان زهرای مرضیه سلام الله علیها اقتدا می کنیم و به اصلح غدیری رای می دهیم....و من الله التوفیق..التماس دعا
--------------------------
انتخابات  غدیری   انتخاب های فاطمی
حضرت زهرا سلام الله علیها نماد حمایت از انتخاب اصلح  است  ولو این حمایت به شهادت منجر شود... او همچنین نماد ایستادگی در مقابل تقلب کودتاگران بعد از انتخابات غدیری است  ولو یک ایستادگی تک ن
بسم الله الرحمن الرحیم
 
با سلام و عرض ادب.
الحمدلله رب العالمین، افتخاراین را داشته ایم که در طی ۹ روز، وبلاگ تمدن سیاه، بیش از ۱۰۰ بازدیدکننده داشته باشد.
امیدوارم که توانسته باشیم رضایت بازدیدکننده هارا داشته باشیم و توانسته باشیم واقعا ذره ای از غرب وحشی را به نمایش گذاشته باشیم.
ضمن درود بر روح مطهر بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله العظمی خمینی(ره ) و سلام محضر حضرت امام زمان(عج) و همچنین حضرت آیت العظمی خامنه ای، از خداوند می خوا
 
عکس فرمانده ی دلها رو بکشم...
الحمدلله یکی خالصانه و زیبا  به این آرزو پایان داد..‌.
 
و یادمه:
یک سال قبل از بشهادت رسیدن حاج قاسم،برگشتم ب مامان گفتم
میخوام ی عکسی بکشم٬
که در آن واحد
هم حاج قاسم و نشون بده و هم حاج حسین  همدانی!!!!!
مامان با تعجب ی نگاهی بهم کرد ! و گفت اصلا امکااااااان نداره...
من بیخیال شدم و این ماجرا کلا یادم رفت.
 
یک سااااال گذشت...
 
سردار شهید شد...
من شروع ب کشیدن عکس کردم
تقریبا نیمه های عکس بودیم که دیدم ٬
 
 
 
الله و اکب
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله آیت الله محمد یزدی حفظه الله از علمای بصیر، انقلابی، توانمند و در خدمت نظام و ولایت بوده اند و موید به تاییدات فراوان امامین انقلاب هستند در ادامه پوسترهایی ناب از بیانات این عالم بزرگوار تقدیم می گردد.
ادامه مطلب
بهترم 
خدا رو شکرمی کنم که حس مفید بودن بهم داده به واسطه ی کارم 
دو سه همراهی ازم تشکر کردن 
به خدا نمی دونین چه مزه ای داره :) 
منم کلییییییی خدماتمونو دعا کردم آخه رفت برام داروهامو خرید 
و خوردم 
و خیلی بهتر شدم الحمدلله 
فقط چشمام بازند نفسهای عمیق عین کسی که خوابه می کشم 
خوابم میاد 
نماز نخوندم 
یه بسته از قرصهامو دادم مامان و گفتم اگه دردت شدید شد از این بخور که خیلی خوبه من ظهر خوردم
داداشم اومده و وقتی از سرکار زنگ زدم خونه تا ببینم گ
بسم الله الرحمن الرحیم ./
خب :) سال تحویل شد و قشنگترین قسمتش همون لحظه ی تحویل سال بود که نشسته بودم کنار همسر و مادر و  تو دلم یاسین میخوندم *___* کافی نیس ؟ کافیه :))

الحمدلله کما هو اهله :))
عیدتون مبارک ، با آرزوی سلامتی و برکت و عافیت و عاقبت بخیری ..
حس میکنم ذوق مرگ شد ک قراره برم با یه رنگ دیگه پارچه بخرم
اما اینو جرات نکردم ب زهرا بگم. وگرنه میگفت خاک تو سرت
سلیقه مهدی یا زهرا؟
+ دارم وابسته میشم. خیلی بده
کاش توی یه شهر بودیم هر روز همو میدیدیم
+ فقط هربار ک میپرسه بهتر شدی؟ الکی میگم الحمدلله.بهترم:/
فردا دیگه میرم دکتر. واقعا خودمم خسته شدم از این حال
مخصوصا ک حتا مهدی هم متوجه گود افتادن چشمام شده
باید برم خودمو تسلیم کنم.... با پای خودم. فایده نداره
... از وقتی نیدل شدم و نرفتم ازمایش بدم
بسم الله الرحمن الرحیم
خدای مهربان شاهده، چند دقیقه بعد از نوشتن مطلب قبلی، اخبار ساعت ۹ ، از آخرین دست‌نوشته سردار گفت...
این کلمات ملکوتی رو فقط کسی می‌تونه نوشته باشه که اهل دیدار حق بوده باشه... اصلا نمی‌شد که کسی اهل سلوک نباشه و حاج قاسم بشه؛ سندش رو هم خدا نشونمون داد...
همه اینها رو ما دلتنگ‌تر و بی‌قرارتر می‌کنه...
* خدا رو شکر بچه‌ها مدرسه‌ان... می‌شه بدون ملاحظه هیچ چیز و هیچ کس ضجه زد برای سردار عارفی که از دست دادیم...
 
«الهی لا ت
رمضان هم گذشت...
یادمه بچه که بودم، داداش بزرگه میگفت عید فطر که میشه،  وقتی میگن الحمدلله علی ما هدانا و الی اخر، انگار یه پارچ آب یخ رو سر آدم خالی میکنن که ایوای! رمضان هم گذشت... 
انگار کم کم دارن آب یخ رو سرم خالی میکنن
رمضان هم گذشت و من آدم نشدم
اصلا نفهمیدم چی بود، چی شد! 
به قول استاد بخشی اصلا اینجا کجاست؟ من کی ام؟؟ تو کی هستی؟؟ (اینقدر من در درک عظمت این ماه نابودم!)
خدایا من که نفهمیدم چی شد و چی بود که گذشت، ولی تو به حق حسینت نذار دست خ
#شهید_نوشت 
پیش بینی شهید از نحوه شهادت با استعانت از قرآن شش سال قبل از شهادت  :
متن :
بنامش
قرآن کریم را باز کردم ، سوره کهف ۹۸
خداوند کریم می فرماید که شهید می شوی ، البته از سر رحمت خودش نه لیاقت من ...
فرمود حین شهادت استخوان هایم خرد خواهد شد ... راضیم به رضایش. الحمدلله 
انشاالله 
۱۳۹۱/۸/۶
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
انا لله و انا الیه راجعون 
۲۳ اسفند ۹۸  بازگشت از مناطق زلزله زده قطور خوی
۲۵ اسفند ۹۸  بستری شدن پدر عزیرم در بیمارستات عارفیان و در نهایت طالقانی 
۲۸ اسفند ۹۸  ترخیص از طالقانی با عنوان بهبودی
۱ فروردین ۹۹ ساعت ۱۰:۳۰ صبح بستری در بیمارستان امام خمینی 
و در نهایت ۲ فروردین ۹۹ مقارن اذان مغرب و عشا عروج ایشان با افت شدید قند و کرونا مثبت 
غریبانه و غریبانه و غریبانه .....
 
الحمدلله رب العالمین ..... و از امروز در مورد کرونا و خودم و پدر خواهم نوش
واکنش مردهای دور و بر موقع خوردن غذای همسر1- مرد همون طوری که لقمه اول به نیمه های زبونش رسیده: خانم. میگم جدیدا دستت لرزش پیدا کرده? یا شاید بازم موقع ریختن نمک ادویه غذا حرفای اقدس خانم از پشت تلفن حواست و پرت کرد?- خانم خونه: :/ :| میگم اصلا این غذا به پرزهای چشایی شما برخوردم کرد?2- مرد که در حال خوردن آخرین قاشق غذاشه میگه: الحمدلله.+ خانم خونه که از لقمه اول به دهان مبارک همسر خیره شده میگه: طعمش خوب بود? خوشمزه بود?- مرد خونه که لقمه اش رو قورت د
خو کسی از شهر ما نیس الحمدلله!
چرا ریاضیا اینجورین؟فقط یه دختر!اغا چرا اجازه  خودنمایی ندادین!!
این رتبه برترا...بعضیاشون اسماشون باکلاسه ها!!اینا حتی به اسمشونم میخوره یه چیزی بشن!اخه آرشان!!:)
وی با پرداختن به این موضوعات چرت و پرت استرس خود را پنهان میکند!
 
"الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت علی ابن ابیطالب  واولاده المعصومین علیه السلام 
دعوتنامه جهت شرکت درکاروان بزرگ غدیر
موسسه قرانی شیفتگان وحی با هدف ترویج پیام غدیرو ولایت حضرت علی" علیه السلام"
 امسال نیز باشکوه تر از سال گذشته مراسم جشن غدیررا با حرکت 50 خودرو وموتورسوار تزئین شده با برافراشتن پرچم سبز یا علی (ع)  همراه با مدیحه سرایی  از موسسه قرآنی شیفتگان وحی جنب میدان پلیس به طرف مسیرهای مختلف درسطح شهر به حرکت در خواهد آمد
پریروز برای اولین بار وقتی تئی بغلم بودی، دستاتو دور گردنم حلقه کردی، منو بوسیدی و گفتی (مامان دودت دارم)
فقط تونستم بگم الحمدلله خدایا شکرت، منم خیلی دوستت دارم دخترم
خداجان
این دخترک بنده ی خودته
ففط سر من منت گذاشتی، فرصت رشدی در اختیارم قرار دادی، لطفی کردی، ینده ت رو امانت دستم سپردی
عشقشم خودت کاشتی تو دلم تا براش مادری ای بکنم که شمه ای از محبت تو به خودش رو لمس کنه
حالا درسته بچم میدونمش و دوستش دارم
ولی بخاطر اینکه حیفه بنده ایت که م
هوالحی
 
22 ام اسفندماه (1398) بود که خانم دکتر (خواهرشوهر عزیزم؛ فوق تخصص غدد) بهمون گفتن؛ سرماخوردگی آقامحمد؛ کرونا ست. استراحت مطلق ، قرنطینه ی مطلق و مصرف گلاب و ذکر صلوات فراموش نشود. از اون شب ما قرنطینه شدیم. و از خونه در نرفتیم. حال همسرم خوب نبود. و من باورم نمی شد که کرونا اینقدر به ما نزدیک باشه. همسرم میخواستن به رسم سرماخوردگی های قبلی من و دخترم رو ببره خونه مامانم تا دخترم آسیب نبینه. اما من قبول نکردم. من نمی تونستم تو این شرایط ازش
سلام حورای من
امروز وفات خانم ام‌البنین _سلام‌الله علیها_ هست.
نمی‌دونم بابا تا زمانی که تو به سن خواندن و فکر کردن به این مطالب می‌رسی تکنولوژی چقدر پیشرفت کرده ولی یه کتاب هست بابا به اسم "ماه به روایت آه" نویسندش مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد از معروفترین و استادترین نویسنده‌های زمان ماست. توی این کتاب یک روایت از مادر مولامون حضرت ابالفضل هست که خیلی زیباست. بخونش حتما
پارسال این موقع تو نبودی من و مامانت تازه از کربلا برگشته بودیم و ی
امروز اولین روز تابستونه (استیکر ذوق و شوق (خیلی ذوق و شوق)) و اولین شنبه تابستان!! (چه شنبه ای!)/از لحاظ حال شخصی و حال هوای خونه و خانواده الحمدلله همه چی بر روال عادی خودش داره پیش میره و همه چی خوبه! تازه تابستونم که هست!/الان از یذره فرصتی که دارم تو این چالش شرکت میکنم که خیلی چالش خوبیه به نظرم همه باید شرکت کنن و دلیل زنده بودنشونو بدونن/ به قول یه دیالوگ تو فیلم sin city که میگفت:
لوسیل: زندون برات جهنم بود مارو؛ این بار حبس ابد می گیری.
مارو: جه
 
دوباره پیام هاشو شروع کرده...
من اگه بخوام فقط به خودم فکر کنم و اعصاب و روحیه م واقعا ارتباط باهاش هیچی بجز دردسر نیست. باز سعی کردم یادم بره کارهاشو، شدت ناراحتیمو...
الان چراغ سبز گرفته انگار... دوباره شروع کرده مقصرسازی و نمیبخشمت و نمیبخشمتون و این دنیا و اون دنیا و...
و ما ادراک ما فرافکنی...
بعضی آدم ها اول کینه بودن، بعد دست و پا درآوردن! و تو دنیا پرتاب شدن! 
الحمدلله چیزی به اسم مسوولیت پذیری اعمال هم که ندارن. هر غلطی میکنن نباید مخالفی
خدمت دوستان عارضم که در جمعی کارکنان شرکت، به ترتیب روزانه یک صفحه از قرآن به همراه ترجمه تلاوت میشود. روز شنبه گذشته که اربعین حسینی (ع) بود و شرکت تعطیل .فردای اربعین یعنی روز یکشنبه که الحمدلله جمع زیادی از کارکنان شرکت از زیارت امام حسین برگشته بودند صفحه ای که نوبت قرائت بود صفحه 593 یعنی سوره مبارکه فجر بود که تلاوت شد . البته در تفاسیر قرآن کریم این سوره را سوره امام حسین (ع) نام برده اند و ما این تقارن زیبا را در خاطر سپردیم.
بسم الله الرحمن الرحیممیوه اگر زودتر از موعد به دستت برسد کال و نارس است و بابت طعم ناپخته ای که دارد دلت را می زند و تو با وجود همه خوشمزگی هایش قدر و ارزش آن را نخواهی دانست. هر چیزی زمانی دارد، وقتش که برسد، می رسد و شیرینی اش خوب به جسمت می نشیند. باید وقتش رسیده باشد ...کتاب ها برای من همیشه همین طورند. با همه کتاب هایم این را بارها چشیده ام، تا زمانشان نرسد مزه شان زیر زبانم کال است و روی دور کند یک جایی مزه کردن شان متوقف می شود.نفس عمییییق ..
97 هم نفس های آخرش را می کشد. یکی دو سالی است به تقلید از بزرگان، در ابتدای سال برای خودم اهدافی را تعیین می کنم. اهداف کلانی که بتوانم یک سال به آن ها فکر کنم و قابلیت عمل، اجرا و جاری بودن در کل سال را داشته باشد. یکی از آن اهداف این بود که در 97 نماز قضا نداشته باشم و اگر هم خدای نکرده پیش آمد، همان روز نماز را قضا کنم و چیزی به سیاهه قبلی اضافه نشود. الحمدلله به این هدف رسیدم و حتی بار گذشته را هم کمی سبک کردم.
به شما هم پیشنهاد می کنم برای سال نوی
هوالرئوف الرحیم
اولین عیدی ای که رضا تو نامزدی بهم داد، روز عید قربان بود. یه جعبه ی بزرگ شیرینی با یه سشوار که هنوز حلال مشکلات خوشگلاسیونمه. ولی مو خشک کن خوبی نیست آنچنان.
امروز هم ذوق زده بود، گوشواره ی اون گردن بنده که سالگرد بله برونمون گرفته بود رو برام خریده بود و بهم داد. گفت:
"البته عیدیته ولی من دلم کوچیکه"
و من قنج رفتم براش. 
دستبندشم گرفته بود که کوچیک بود رسید به رضوان. خیلی هم شیک.
 
 
 
 
خیلی بخاطر این تغییراتش خوشحالم
الحمدلله
هوالرئوف الرحیم
از وقتی از خونه مامان جون و بعدتر خونه ی مامان رضا اومدم، "الحمدلله" از زبونم نیفتاده.
امروز تونستم درست حرف بزنم و در عین حال دل چندین نفر رو شاد کنم. شاکر خدام واقعا واقعا.
آخرشم که حرفهای مامان رضا در مورد دعا کردن برام و رفتن خونه ش برای بعد زایمان دلم رو حسابی گرم کرد.
رضوان هم بسیار شاد و خرم. با دوست جونش بازی کرد و بازیش به خوشی تموم شد.
رضا طبق معمول در قبال حالاتم، عکس العملش "هیچی" هست.
دوست داشتم وقتی نور گنبدت صورتم را روشن می‌کند و چشمم به پرچمت می افتد، روبه رویت زانو بزنم. دست هایم را به کف حرمت متبرک کنم. چفیه ام را بیندازم روی صورتم و از دست خودم و زندگی که تباه کردم، هق هق گریه کنم و بگویم: ببخش. خوب نیستم که مرا ببینی و حظ کنی. خراب آمدم درستم کنی. شبیه حرف هایی که در خلوت هایم میزدم و تو از افلاک می آمدی پایین. کنارم می‌نشستی و گوش میدادی.
اما نشد. تقصیر کاروان بود یا قلب من قسی شده بود یا شما غصه ها را از قلبم برداشته بو
ما آدم‌های ضعیف، در شرایط مزمن مشاهدهٔ رفتارهای غلط جمعی و در سایهٔ صبر و سکوت پروردگار عالم، کم‌کم به «بیخیال، مگه چی می‌شه؟»های زیادی عادت می‌کنیم. اما خداوند دوستمان داشته که محب شما اهل بیت هستیم و در موقعیت‌های زمانی مختلف، به بهانه‌های گوناگون، کلام و منشتان را مرور می‌کنیم. ادب و بندگیتان در برابر پروردگار، مفاهیم والای انسانی در فرمایشات و منشتان و اعتقاد راسختان به فرمان‌های پروردگار عالم، در میانهٔ همهٔ این ابتلائات، دوب
بسم الله النور
 
22 ام اسفندماه (1398) بود که خانم دکتر (خواهرشوهر عزیزم؛ فوق تخصص غدد) بهمون گفتن؛ سرماخوردگی آقامحمد؛ کرونا ست. استراحت مطلق ، قرنطینه ی مطلق و مصرف گلاب و ذکر صلوات فراموش نشود. از اون شب ما قرنطینه شدیم. و از خونه در نرفتیم. حال همسرم خوب نبود. و من باورم نمی شد که کرونا اینقدر به ما نزدیک باشه. همسرم میخواستن به رسم سرماخوردگی های قبلی من و دخترم رو ببره خونه مامانم تا دخترم آسیب نبینه. اما من قبول نکردم. من نمی تونستم تو این شر
بسم الله الرحمن الرحیم
یه پرنده هایی هستند  ما بهشون میگیم موسی کو تقی!
نمیدونم اسم علمیش چیه شاید یا کریم باشه.
تو جاده بودیم دیدم یه موسی کو تقی دقیقا وسط جاده اس و ماشین ها با فصله ی کم از کنارش رد میشن  یه ماشینم از روش رد شد ولی جون سالم بدر برد و زیر چرخ نرفت الحمدلله...
ماشینو نگه داشتم گفتم نمیره طفل معصوم... رفتم گذاشتمش زیر یه درخت تو سایه
بعد دیدم بالش زخمی هست و قدرت پرواز نداره
معلوم نیست مامانش پیداش کنه
هیچی دیگه الان آوردمش خونه...
کلافه است...سرش را به بازویم تکیه می دهدمیگویم چرا نمی خوابی جانم؟میگوید کلافه ام ،چند کلمه حرف بزنی خوابم میبردمیپرسم چه بگویم این وقت شب؟میگوید چه می دانم...مثلا از مهمترین اتفاق امروز بگو...پیشانی و چشمانش را میبوسم و میگویم این هم مهمترین اتفاق امروزلبخند میزنددستم را میان دستانش میگیردچشمان اش را میبندد و به خواب میرود!از آن گوشه ی پنجره، نور ماه روی صورت اش افتادهدر تاریکی مینشینم و سیر نگاهش میکنمدست میکشم روی ابروهایشدر خوابی عمیق
یک آن که دیروز خود را وارسی می کردم، دیدم از گذر عمر هیچ ندارم در حال. بسیاری از چیزها که می دانستم از یادم رفته است، بسیاری از مهارت ها هم، شوق و شورها هم کم کم رخت بربسته، دلخستگی ها جای دلبستگی ها نشسته، دردهای جسمانی بعضاً عارض شده و خلاصه اینکه کاهیده شده ام به معنی تام کلمه. در همین فکرها بودم که شوقی سرازیر شد به سان آن شعر سیّد که "دارایی من دلی ست سرسبز ز عشق ...". یک حال درویشی ِ سرخوشی مانده است که با تمام گذشته آن را معاوضه نمی کنم. الحمد
 پست شب جمعه رو از وضعیت امروز واتس آپم انتخاب کردم. امشب بالاجبار برنامه دورهمی رو میدیدم؛ یه دفعه این فکر به ذهنم خطور کرد که چطور این برنامه با جمعیتی حدود صد و صدوپنجاه نفر باید برگزار بشه ولی نماز جماعت ها و جمعه ها و هیئات باید تعطیل بشه.!!!
از اوایل هفته تصمیم گرفتم که حتما سه شنبه شب تو جلسه هیئت هفتگیمون شرکت کنم و الحمدلله همینطور هم شد و خدارو شکر که خیلی چسبید وخیلی دوست داشتم. همیشه به خوم میگم زمانی می آید که حسرت این دورهمی ها رو م
بسم الله الرحمن الرحیم./
تمام شب را به یکی از وحشتناک ترین حالات سردرد در عمرم گذراندم! یک جور که از شدت درد ، گردن ، شانه ها و کتفم هم درگیر شده بود و تب کردم... تمام تنم میسوخت. همه اش فکر میکردم یکی باید باشد برای تسکین این درد ... و تو بودی! خدا را شکر که بودی ... که وقتی فکرش را هم نمیکردم ، بگویی : یه روزی همچنین وقتایی کربلا بودی ...
و من حتی نفهمم چه میگویی ؟! و باز بپرسم چی ؟! و دوباره بگویی : یه روزی همچین وقتایی کربلا بودی ... 
و برای لحظه ای حتی ، ت
قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ
عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ
ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ
مُنَافِق‏:
إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ
وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ
وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان‏  
نشان منافق سه چیز است:
سخن به دروغ بگوید.
وقتی وعده دهد تخلف کند.
در امانت خیانت نماید.
تحف العقول ص 316
البته خدا ازتون نگذره اگه فکر کنید
منظورم اینه که روحانی منافق است. ایشون خیلی پاکدست، راستگو و امین است و اگر هم
وعده ای داده یا میده حتما عمل میکنه. الحمدل
خدایا شکرت که به من توفیق دادی این 28 روز شکرت رو به جا بیارم و تا بتونم و حسم خوب باشه باز هم توی دوره ی شکرگزاری شرکت می کنم و شکرت رو به جا میارم...
خدایا شکرت که آدم های اشتباهی رو از زندگیم بیرون انداختی و آدم های بی نهایت خوبت رو وارد زندگیم کردی...
خدایا شکرت که ذهنم و خودم ثروتمند هستیم...
خدایا شکرت بابت اینکه کمکم کردی به آرزوم کم کم برسم و هنوز هم دارم رشد میکنم....
خدایا شکرت بابت دوستای وفادار و عزیزم که کمکم می کنند ، کنارم هستندو هیچ منت
هم نشین موافق یه نعمته ...این یعنی یک نفر یا چند نفر تو زندگیت حضور داشته باشن که خط فکری ،اعتقادی و اخلاقیت باهاشون هماهنگ باشه! این جوری معاشرت لذت بخشه و هر بار می‌بینیشون کلی اطلاعات و حرف های دل نشین بهم میزنید و موقع خداحافظی شارژِ شارژید.
اما خب نمیشه گفت اگه هم نشین های موافق نداشته باشی نعمت نداری! اتفاقا شاید بشه گفت این یکی از اون یکی نعمت بیشتری داره!  این که هر بار نظرات و اعتقاداتت به چالش کشیده بشه و تو نیاز به فکر بیشتر داشته باش
آخرین دست نوشته سپهبد سردار قاسم سلیمانی:
الحمدلله رب العالمین
خداوندا مرا پاکیزه بپذیر
خداوندا عاشق دیدارتم
همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود
مداحی محمود کریمی در مورد حاج قاسم سلیمانی برای دانلود به صفحه ی بعد مراجعه کنید
ادامه مطلب
الحمدلله 98/9/7 فرزندم به دنیا اومدن و بهترین روز زندگیم بعد از ازدواجم بود...از زمان بدنیا اومدن فرزندم تا امروز حدود دو ماه شش روز گذشته و حدود چهار ماهه طرح پیراپزشکی ام توی بیمارستان تموم شده و بیکار بیکار شدم...!اما این ایام بیکاری و تولد فرزندم روزای خوب اما سختی های خودش رو داشت اما خداوند رو شاکرم که فرزندم سالم به دنیا اومدن و زندگی سه نفرم شروع شد(خداوند توی این ایام بهم لطف وافری داشت)...
توی این ایام به شدت در حال پیگیری ادامه اشتغالم بو
بسم الله النور
 
لطف خدارو ببین درست همان لحظه ای که درمانده شده بودم به خاطرَش(امروز آخرین روز دانشگاهه و جزوه ی این درس مانده بود ، کلاس ساعت هشت تا ده بود آمدم دیدم کلاس خالی ست رفتم پرسیدم گفتند افتاده به سه تا چهار و نیم من هم چهار بلیط برگشتم بود و میخواستم بقیه روز را پیش علی و مادرم باشم به مامانم زنگ زدم که چه کار کنم که همان لحظه دوست دبیرستانی ام را که میدانستم جزوه هایش کامل  است دیدم و رفتم پیشش گفتم خداراشکر که دیدمت واقعا خداراشک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها