نتایج جستجو برای عبارت :

باید گذشتن از دنیا به آسانی

کتاب باید كسی از میان ما به كشتن كتاب برخیزدشاعر: فرهاد وفایی

چشم هایششروع ویرانیو من آن دورترین شهر زیر آوارمکه هیچ ، هیچ ، هیچامیدِ نجاتم نیست
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
گفتم: ای محدثه، آمدم اما سزاوارت نیستم. گفتی؛ خاموش باش ای محمد، بیا و کنارم باش. حالا که عاشق شدم، چه کنم؟! چه کنم که دلیل بیدار شدنم هستی، چه کنم که دلیل آرزوهایم هستی. به کدام سر منزل سر کشم تا تو را در ایوان ببینم. به کدام آسمان بال زنم تا تو را در آبی آن ببینم.ای دوست، از دور ات دارم هم سان شمعی آب می شوم و هر چه کوچکتر، عشقم بزرگتر. هر چه به مرگ نزدیکتر می شوم، اشتیاق بوسیدنت افزونتر. دیگر چاره ای جز آمدن و دست بر روی گیسونات بردن، ندارم. دیگر
وبلاگم شده مثل اون خونه‌های قدیمی منم شدم مثل اون پیرزنی که دم در میشینه هرکی رد میشه یه سلام علیکی باهاش میکنه و حالشو میپرسه =)
حالا بگید ببینم خوبید آیا؟! =)
خوشید آیا؟! =)
سلامتم که الحمدالله هستید دیگه؟!
چه میکنید با قرنطینه؟
چیکارا میکنید با زندگی؟!
میگذره؟!
گذشتن که مهم نیست اول و آخر میگذره =)
مهم چجوری گذشتن خالی هم نیست
مهم اینه که بدونید اونجوری که دوست دارید میگذره =)
آقا حقیقتشو بخواید دلم براتون تنگ شده =(
خیلی تنگ
بیشتر از اونچیزی که
چند نوشته آخر این دفتر پاره را خواندم و خنده‌ام گرفت. اصرارم بر تکرار گذشتن و میگذرد و زمان و این‌ها خنده دار است.
بگذارید به پای اینکه آخرین‌ها سوزناکند. گویی تکه‌ای از گوشت گوشه ناخنت را می‌کنند و می‌برند و تو می‌سوزی.
روز‌های آخر این دانشگاه!
تانزانیای خالی یه بار نوشته بود: ”...اما مرگ بزرگوار است، یک لایه از گذشتن روی همه چیز می‌کشد.“
و گذشتن از زاویه‌ها، تقاطع‌ها، تنافرها.‌..
شاید تنها چیزی که همه... همه‌ی مارکسیست‌ها، کمونیست‌ها، کاتولیک‌ها، درویش‌ها، آتئیست‌ها، مغول‌ها، شرق دور، غرب وحشی، اهلی، بربر، فرنچ، جرمن، نیچه،  هیوم، هگل، هایزنبرگ، هایدگر، هایده، هدایت، هاشمی، همه... همه در مقابلش توی یک صف واحد مرتب از تسلیم و باور وایسادن. تعظیم به خط تیره‌ی ناگزیر بین تول
یه وقتایی میشینم آرشیو و موضوعات وبلاگ رو میخونم... چه حسی داره، گذشته، گذشتن... اصلا انگار یه کس دیگه ای نوشته از حس و حالش. اینقد که برام دوره، اینقدر که همشون تموم شده ان... عجیب تر این که بعدا هم همین حس رو پیدا میکنم نسبت به حال این روزا...
هم شگفت انگیزه، هم عجیب و هم ترسناک!
حقیقتا پدرم در اومد این 10 روز اردو :)) شونه‌هام بدتر از همیشه تلق تولوق می‌کنن، شب‌ها کم خوابیدم و درد پریود کشیدم؛ ولی انصافا کم خوش نگذشت؛ یعنی فراتر از خوش گذشتن بود خداییش خیلی جاها! و اعتراف می‌کنم اگه قرار باشه یه روز دلم تنگ شه برای روزای کنکورم، این روزای اردوی عید اونا خواهند بود.
عادت به فکر کردن را با هر مکافاتی که بود مدت‌هاست از سرم انداخته‌ام...برای همین انقدر فکر کردن و مرور اتفاقات برایم عجیب شده که از پس گذشتن این دو روز، باید مغزم را دربیاورم، فیوزهای سوخته‌اش را عوض کنم بعد...چند روزی به گمانم بیرون باشد بهتر است...تقویم که گذرش به برخی عددها می‌خورد، خیالم آب روغن قاطی می‌کندمیشود همین بلبشو...
چند روز پیش که از کنار باغ همسایه گذشتیم
یادم اومد
یه روزی عاشق این بودم که وسط دشت خدا، یه خونه باغ نقلی ترتمیز داشته باشم. یه خونه باغ سفید رنگ، با پنجره های فسقلی که به بهشت باغ و سبزه و نور دعوتم کنن.
شب ها زیر سکوت سنگین صحرا با شمردن ستاره ها به عالم رویا برسم
و صبح ها باصدای غلت خوردن آب توی آبراهه ی باغ تشنه اش، دوباره روح به جانم برگرده

زندگی مسیری هست که از کنار هم قرار گرفتن این فرصت های کوتاه شروع شده
فرصتی برای گذشتن از مسیر رویاهات
چند روز پیش که از کنار باغ همسایه گذشتیم
یادم اومد
یه روزی عاشق این بودم که وسط دشت خدا، یه خونه باغ نقلی ترتمیز داشته باشم. یه خونه باغ سفید رنگ، با پنجره های فسقلی که به بهشت باغ و سبزه و نور دعوتم کنن.
شب ها زیر سکوت سنگین صحرا با شمردن ستاره ها به عالم رویا برسم
و صبح ها باصدای غلط خوردن آب توی آبراهه ی باغ تشنه اش، دوباره روح به جانم برگرده

زندگی مسیری هست که از کنار هم قرار گرفتن این فرصت های کوتاه شروع شده
فرصتی برای گذشتن از مسیر رویاهات
●با دیدن آدمایی که چشماشون برق می‌زنه گریه‌م می‌گیره چون من روزی جزء همین آدما بودم..احساس می‌کنم درست از وحم مراقبت نکردم و باید بابت این مراقبت نکردن جواب پس بدم.هنوز چیزایی هست که منو به آدما وصل می‌کنه و این از بزرگ‌ترین دارایی‌هامه حتی اگه بلد نباشم از رابطه‌هام مراقبت کنم.
اما خی‌لی وقت بود انقدر مستقیم تو چشمای آدما نگاه نکرده بودم و برق چشماشون توی چشمام منعکس نشده بود.همه‌ی این چند وقت چشمامو بستم در و دیوار رو نگاه کردم که ت
ریتم: 6/8            گام: A
Am   Dm              B                            A    Dm             B      Am
گل بارون زده ی من گل یاس نازنینم ... میشکنم پژمرده میشم نذار اشکاتو ببینم
Am     Dm           B                               A     Dm              B        Am
تا همیشه تو رو داشتن داشتن تمام دنیاست ... از تو و اسم تو گفتن بهترینِ همه حرفاست
Am           E          G                                Am          E               G      Am
با تو با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم ... لحظه هام پر میشه از
ایمان یعنی ابراهیم
و تو اسماعیلِ منی
خدا گفت تو رو قربانی کنم
و اطاعت کردم
تو میدونی قلبت پشت ایمانت قامت ببنده یعنی چی
تو میدونی نگاه کردنت و گذشتن ازت چقدر سخته؟
برای اجرِ روزه های ندیدنت و روزهای ندیدنت، بهشت کافی نیست.
تو نورِ کنارِ کوهِ طوری...
خدایا با من حرف بزن؛ با من که کفشهام رو چند قدم دورتر رها کردم.
سلام به برو بچه های گل عشق کامپیوتر و تکلونوژی با هم خیلی خوش میگزرونیم ....
چون فقط یه بار این وقت رو داریم فکر های منفی رو کنار بگذاریم و به حال توجه کنیم .
اونایی که به فکر گذشتن افسرده اند و در آینده هاش خیالباف ( دروغ چرا منم خیلی وقت ها بیکار میشم خیال بافی می کنم !! ) و به نظرم کمش خوبه ...
ولی
تو حال زنگی کنید چون حالش بیشتره :) :)
این چَند روز
که منتظرت بودم
به اندازۀ چند ماه یاچند سال نگذشت
به اندازۀ همین چند روزگذشت
اما 
فهمیدم
ماه یعنی چی
روز یعنی چی
لحظه یعنی چی
این چندروزگذشت 
و فهمیدم
گذشتن، زمان، انتظار یعنی چی
کلی منتظرت  بودم یه تماس بگیری درست همون لحظه که زنگ زده بودی گوشیم انتن نداشته و... کلی غصه خوردم
یک قناری به نام آزادی
در قفس نغمه خوان شده بود
او برای بذر های قفس
مثل یک باغبان شده بود
یک کلاهک برای راحتی اش
بر سرش سایه بان شده بود
او برای گذشتن اوقات
با غمش هم آشیان شده بود
آن قناری در اوج تنهایی
همنشین سران شده بود
او برای شکستن حصرش
با خدایش هم زبان شده بود
چونکه حصر را بشکست او
داغدار بلبلان شده بود
بعد از آزادی اش قناری ما
در پی آب و دان شده بود
آن قناری درون دنیایش
مثل آوارگان شده بود
حال دیگر قناری ما
همره خستگان شده بود
آن قناری برا
پادکست بِه‌شید-قسمت پنجم-موانع شروع تغییر و راههای گذشتن از آنها
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
متن پادکست در ادامه مطلب
ادامه مطلب
آیا گذشتن از عشق جایز است؟! باشد من نمی توانم. مگر فرهاد گذشت که من بگذرم. مرا به قلعه قدمگاه بفرست اما امیدی از من نٓبُر. می دانم دیروز گفتم دیگر برایت نمی نویسم، بگذار یک گناهکار باشم اما می نویسم. سوختن یا ساختن؟ من ساختم، عشقت را در قلبم و حال از آن می سوزم. می سوزم که گفتی: اگر منم همین اندازه دوستت داشتم چقدر دنیا قشنگ می‌شد. درون خود جستجو کن مرا، به هر بیتوته ای، به هر گوشه ای از دلت که تاکنون سر نزده ای، سر بزن. شاید بیابی دل مرا و عاشقش ش
هر روز که می گذره دیدگاه هام بیشتر و بیشتر تغییر می کنه.شاید به خاطر سن و ساله.
هر چی سن آدم بالاتر می ره بهمون نسبت مرزهای زندگی هم تنگ و تنگ تر میشه.
همه چیز رو می خوای موشکافانه تر بررسی کنی و اونجاست که می بینی خیلی جاها رو اشتباه کردی.
هر چی میگذره بیشتر بیشتر متوجه میشم که اصلا آدمها رو نشناختم.
کسایی که سالها و ماهها باهاشون یک رنگ بودی هیچ چیزی ازشون مخفی نداشتی.
ولی می بینی خیلی جاها ازت گذشتن.

ادامه مطلب
تا حالا به این فکر کردین که چرا «گذشتن» رو با ذال می‌نویسیم؟ گذر کلمه‌ای فارسیه، پس چرا با ز نوشته نمی‌شه؟ بیاید نگاهی به این شعر سعدی بندازیم.

هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید
 کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید

آن‌که برگشت‌و جفا کرد به هیچم بفروخت
 به همه عالمش از من نتوانند خرید

هر چه زان تلخ‌تر اندر همه عالم نبود
 گو بگو از لب شیرین که لطیف است‌و لذیذ

آیا متوجه چیز عجیبی نشدید؟ سعدی، شاعر پر آوازه ایرانی، خرید رو با لذیذ قافیه کرد
تا حالا به این فکر کردین که چرا «گذشتن» رو با ذال می‌نویسیم؟ گذر کلمه‌ای فارسیه، پس چرا با ز نوشته نمی‌شه؟ بیاید نگاهی به این شعر سعدی بندازیم.

هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید
 کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید

آن‌که برگشت‌و جفا کرد به هیچم بفروخت
 به همه عالمش از من نتوانند خرید

هر چه زان تلخ‌تر اندر همه عالم نبود
 گو بگو از لب شیرین که لطیف است‌و لذیذ

آیا متوجه چیز عجیبی نشدید؟ سعدی، شاعر پر آوازه ایرانی، خرید رو با لذیذ قافیه کرد
دور خودت دایره ای بکشدایره ای به وسعتِ بیخیال بودن ...دایره ای که قضاوتهای بی منطقِ دیگران را ، از افکارت تمیز دهد ...باور کن هیچ چیز در این جهان برقرار نمی ماند !اتفاقات برای افتادنند ...زبان برای حرف زدن ...و لحظه ها برای گذشتن ...به همین سادگی !!همه چیز ، مهیاست تا فقط زندگی کنی .قضاوت هایشان را بیخیال ...اگر زبانی بیهوده چرخیده ؛دلیلی ندارد فکری هم بیهوده مشغولِ چرایی اش باشد ...شاد باش و خوبی کن !فرصت زیادی نمانده ...لحظه ها دارند تمام می شوند ...
گفتمش آهای ! ماه پیشانو ؟
گفت جون جونم؟ 
گفتم احوال این روزای دلت؟ 
گفت به مثابه ی غنچه خشک شده سر بوته! 
گفتم ای بابا:/ یعنی انقده خشک ؟
گفت خونه بعثتی تون رو یادته ؟ تو باغچه تون یه بوته گل رز داشتن از دزفول آورده بودین ... یه سال که کلی غنچه سرخ داده بود یهویی هوا خیلی سرد شد ؟ غنچه ها سر بوته همون جوری سیاه شدند ؟
گفتم آره ...
گفت همون جوری. خشک نشدم از  گذشتن زمان و سر رسیدن فصل خستگی ... یهویی سوم سرما دل تازه رسته ام رو خشکوند :/
گفتم ای بابا ... ای ب
یکی از تأکیدات شهدا که با گذشتن از جانشان، امنیت، استقلال، عزت و آسایش را برای ملت ایران به ارمغان آوردند و باغیرت اجازه ندادند که حتی یک وجب از خاک میهن به دست بیگانگان بیفتد، حفظ حجاب بوده است. کسانی که بر زمین افتادند تا دختران و زنان ایران‌زمین باوقار بایستند و با حجاب […]
نوشته تأکید شهدا بر حفظ حجاب اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
رسول خدا ص فرمود شما را به بهترین اخلاق  واخرت رهبری نکنم و پبوستن بکسی که از تو بریده و بخشیدن بکسی که محرومت ساخته گذشتن از کسی که بتو ستم کرده است 4 علی بن الحسین ع فدمود چون روز قیامت شود خدایوتبارک وتعالی پیشینیان و پسینیان را در یک سرزمین گرد تورد سپس یک منادی فرباد کشد اهل فضل کجایند جماعتیاز مردم بر خیزند فرشتگان ایشانرا استقبال کنند و گویند عضل شما چه بوده گوبند ما بکسیکه از ما میبربد مبپیوستیم و بانکه مارا. محروم میکرد عطا میکردیم و
استادِ مسیر، حجت الاسلام پناهیان، میگفت: مقداری به نیازهای مادی تان کم توجهی کنید تا نیازهای معنوی تان بیدار شود. تا قسی القلب نشوید. تا از ندیدن امام احساس کمبود کنید. وقتی به این فهم از زندگی برسید، آی که می‌خرندتان. پرده را کنار می‌زنند. دلبری می‌کنند. اگر نیاز معنوی ات بیدار شود، اگر بیفتی توی جاده تقرب، از آسمان دنیا سنگ هم ببارد، تو مشغول عشق بازی ات هستی و کیف دو دنیا را میبری.
این همه کامیابی با کمی گذشتن از خواب و خوراک و دلبستگی ها.
یکی از مهم‌ترین معضلات ما در این قرنطینه تحمل 24 ساعته‌ی برادرهام بوده. دوتا پسر بچه‌ی 10 و 12 ساله درست توی سنی که اوج کنجکاوی، شادی و تلاش برای کشف اطرافشونن و بدتر از همه نه من و نه پدر و مادرم حوصله و توان همراهی و حتی تحمل این حجم از انرژی اونا رو نداریم.
الان هم که دارم این پست رو می‌نویسم ساعت نزدیک به 3 صبحه ولی اون دوتا تازه بعد از یک دعوای مفصل با هم آشتی کردن و دارن تبادل اطلاعات می‌کنن و دارم تلاش می‌کنم بهشون فضا بدم، سعی کنم همراهی
سال 98 دارد از نفس می افتد پس از آنکه بسیاری را از نفس انداخت.
سالی که اگر کتاب بود نه در تخیل ژول ورن می گنجید و نه در مخیله جرج ارول.
سالی که اگر نقاشی بود اکسپرسیونیسم بود و اگر فیلم بود تم آخرالزمانی در ژانر وحشت داشت.
سالی که بیمش از امیدش و خوفش از رجاءش بیشتر بود.

هر دم دردی از پیِ دردی ای سال / با این تن ناتوان چه کردی ای سال / رفتی و گذشتن تو یک عمر گذشت / صد سالِ سیاه برنگردی ای سال!
+قیصر امین پور

امیدوارم روزگار بهتری در سال جدید داشته باشی
سحرآهنگ خوب بروصال است/تجلی گاه حق سوی کمال است/در آن بیداری است وحق پرستی/نگارستان رب ذوالجلال است/دراین ماه خدا اخلاص گیرد/زمان دیدن فیض جمال است/سحرعشق نبی وآل پاکش/دفاع از ولایت با عیال است/طلوع مغفرت در آن فراهم/درخت خوب ایمان را نهال است/بگردد روضه رضوان مهیا/گذشتن از دل مال ومنال است/قیامت رابه مومن کرده آسان/رخ آمادگی بهر سوال است/سحرآمادگی سوی ظهور است/زمان انتظارش ماه وسال است/
از مترو پیاده میشم/ ایستگاه انقلاب/ شلوغ/ ساکت/ اکثراً غمگین/ البته جز افرادی که دنیا و اطرافیان به تخم هندونۀ شب یلداشونم نیست/ معمولا افراد بی بند و بار و بیخیال/ اما تو همین حین صدای ویولون به گوش میرسه/ خانومی داره تو مترو ویولن میزنه و کمی منو از این افکار و از فکر این آدمای مزخرف در میاره!/ خیلی لذت بخش/ ولی متاسفانه نمیشه وایستاد/هنگام برگشتن/ هنگام ورود به مترو/ ایندفعه خانومه نیست/ ولی یه آقا داره گیتار میزنه/ باز این سکوت غم انگیزو تو ای
maryam rad:*نجوا ▪️ وضو گرفتم به اشکهایت تطهیر شدن مسلک من است تیمم می کنم به نگاهت مسح می کشم به چشم هایم به پهنای صورت لبخند می زنم به خنده هایت نجوا می کنند که اغوا شده است ▪️چشم ها را می بندم دریچه ی بسته سو سو نمی زند و از چشم هایت از خنده هایت از دستهای نوازشگرت گذشتم گذشتن سهم کوچکی از من بود هنگامی که ضرورت عبور بود مثل عابری ساده از رد پای خاطرات من عبور عبور عبور ▪️سجاده سجاده سجده کردم به رد پای تو انگار حک شده است عطر تنت در کوچه پس کوچه
زندگی پیچشی از جزء هاست. نظامی از قانون‌ها. مجموعه‌ای از استثناها. زندگی را باید آموخت؛ باید درس گرفت. اما زندگی را باید گذشت و خود را زندگی کرد. گذشتن، جزء ناپیدا تنیده شده در میان جزء‌ها ست. قانون اساسی قانون‌ها. این همان استثنای زندگی روزمره‌مان است که غذا را روی اجاق بگذاری و بروی، سریع می‌سوزد! فایل را به حال خود بگذاری، سریع‌تر دانلود می‌شود و سرانجام این ما هستیم که راضی‌تر یم. این خود ماییم که رابطه‌مان با زندگی مستحکم‌تر شده‌ا
پاییزی که گذشت برای من جز غم و اندوه نبود. آبان 98 مثل دی ماه 96 و 88 و هر روزمان در خاطرم خواهد ماند. و مثل همیشه تلاش بیهوده برای فراموشی. چه موهبتی است این فراموشی ، اگر واقعی باشد!
باران شدیدی میبارد.بغض آسمان است لابد. ترم 5 کارشناسی به انتها نزدیک میشود.خستگی عجیبی احساس میکنم. زیر انبوهی از کتاب های خوانده و نخوانده مدفون شده ام. فقط منتظر گذشتن روز ها هستم، بی هدف ، بی امید...
آخرین روز های پاییز، آخرین روزهای بیست و یک سالگی 
رفتم آرایشگاه و گفتم بزن!
آرایشگر هم شماره پونزده رو گذاشت روی ماشین و کل موهامو زد.
گفت سامورایی ها قبل جنگ موهاشونو میزنن، مگه میخوای بری جنگ!؟
از حرفش خنده ام گرفت و یهو که به خودم دیدم اومدم دیدم ده دقیقه است تو فکرم و آرایشگر داره بهم میگه بلندشو دیگه!
اونقدری که تو انتخاب کفش و لباس و چفیه و مدل مو و کوله ی سفر اربعین وفت میذارم، کاش یه ذره تو این سفر عمیق تر می شدم!
اینقدر برای سفر یه هفته ای تدارک می بینیم، کلی قبلش تاریخ پاسپورت رو چک میک
موقع امتحانا ...
شعر خوندن و گشتن دنبال بیتی که دلت رو تو خودش حل کرده باشه ...
کار خوبی نیس!
درس بخونین !
....
بازم به امید چشمات...
بازم گذشتن از هر چی که مردم بهش میگن "خستگی"بهش میگن سردرد....
اینروزا مستم انگار ...سرم سنگینه انگار ...
یه مته میخواد که تکون بده مغزمو محکم ...
باورت میشه این روزا دیگه برای ازتو نوشتن که هیچ ...برای حرف زدن کلمه پیدا نمیشه تو سرم؟
مثلا "دم کنی"میشه: اون لامصبی نمیذاره بخار از این لامصب بیاد بیرون!
مامان میگه قاطی کردی ...نمیخ
دوستی هایتان را به عشق نرسانید !به جایی که سلام دادنش ، سَر حالتان بیاورد و قربان صدقه های بی منظورش ، خاص شود برایتان...به جایی که عقربه ها وقتی کنارش هستید ، برای گذشتن عجله داشته باشند و قهوه ها تلخ به نظرت نیایند...دوستی
هایتان را به جایی که یک روز حرف نزدن با او ، خُلقِتان را تنگ میکند و
احوال پرسی نکردنش ، حالِ خوبتان را بَد میکند ، نرسانید!دوست که بمانید ، لااقل کنارِ خودتان داریدش...قدِ یک تبریکِ تولد ، قدِ یک گپ و چایِ عصرانه ، قدِ یک شب
میدونی حال دلم شده مصداق بارز شعر سعدی که میگه 
« نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم، نه صبرو طاقت آنم که از تو در‌ گذرم»
نه میتونم داشته باشمت نه میتونم ازت بگذرم، نه که نخواما، نه! اما گذشتن از تو کار من نیست. شدم مثل بادی که دنبال برگ درختاست، ثانیه به ثانیه و دقیقه به دقیقه دنبالتم اما تو برگ نیستی، شدی ماه و هرگز به تو دستم نرسد ماهِ بلندم.. فقط کاش میفهمیدی چه اندوه بزرگیست که نباشی ...
حدوداً یک دهه از شروع به پخش سریال The Walking Dead و شش ماه از اتمام انتشار کمیک این دنیا در شماره 193 گذشته است. حالا، بعد از گذشتن تمام این مدت، رابرت کرکمن به عنوان نویسنده و خالق دنیای The Walking Dead مشخص کرده که چه دلیلی عامل شیوع بیماری تبدیل مردم به زامبی‌ها در مجموعه داستانی‌اش شده است.
ادامه مطلب
غذا هایی که نباید در بارداری مصرف کرد
 
 
بر اثر بروز ویار بارداری، ولع خوردن برخی مواد غذایی هم در بدن او افزایش می‌یابد. همچنین، برخی از زنان باردار از مواد غذایی خاصی متنفر می‌شوند ، که البته این حالات کاملا موقتی بوده و با گذشتن سه ماه اول بارداری کاهش می‌یابد.........
برای دانلود بر روی خانه دوست کلیک کنید
پیام ماه مبارک فروغ ایمان است/شکوه بندگی ما برای رحمان است/نمازوروزه مومن طلوع اخلاصش/مثال تیر خلاصی به چشم شیطان است/نگارخوب دعاها ز دیده می بارد/قبول حضرت ایزد برای انسان است/سحربه وقت نیایش وصال حاصل شد/صفای بنده عابد نگار جانان است/به عشق آل محمد بروولایی باش/برای مردمسلمان شفای قرآن است/همیشه حفظ فضیلت برای مالازم/نشان خوب بصیرت گذشتن ازجان است/عطای ماه مبارک به یوسف زهرا/برای روزظهورش دعای ایران است/
✨﷽✨
✍ از حضرت موسی (ع) به نقل از  پیامبر اکرم (ص) روایت شده:
حضرت موسی (ع) عرضه داشت: خدایا! قرب و نزدیکی به شما را می خواهم. خداوند فرمود: کسی به من نزدیک می شود که شب قدر بیدار باشد. عرض کرد: خدایا! رحمتت را خواهانم. فرمود: رحمتم شامل کسی می شود که در شب قدر به فقرا و درماندگان ترحّم کند. عرض کرد: خدایا! گذشتن از [پل] صراط را می خواهم.فرمود: عبور از صراط برای کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد.
عرض کرد: خدایا! از درختان و میوه های بهشت می خواهم.فرمود: آن ه
دوستان و مشتریان عزیز شرایط ثبت نام تاکسی فرودگاه های امام بسته به نوع و مدل خودروها متفاوت است و از حداقل 80 میلیون تومان به بالا است . البته به علت نوسانات شدید قیمت ممکن است این قیمت ها تغییر یابد . شرایط ثبت نام به صورت زیر است :
- داشتن حداقل مدرک دیپلم 
- داشتن گواهینامه پایه 2
- سه سال گذشتن از گرفتن تاکسی 
- نداشتن سوء پیشینه 
برای خریدن تاکسی و ثبت نام لازم است که حداقل یکبار به فرودگاه امام مرجعه نمایید .
در تاکسی فرودگاه امام پرشیا تاکس
مناظره حضرت آقا امام صادق علیه السلام با ابو حنیفه در مورد بطلان قیاس
شیخ مفید رضوان الله علیه روایت کرده است:
محمد بن عبید، عن حماد، عن محمد بن مسلم قال: دخل أبو حنیفة على أبی عبد الله علیه السلام فقال له: إنی رأیت ابنك موسى یصلی والناس یمرون بین یدیه فلا ینهاهم، وفیه ما فیه فقال أبو عبد الله علیه السلام: ادع لی موسى، فلما جاءه قال: یا بنی إن أبا حنیفة یذكر أنك تصلی والناس یمرون بین یدیك فلا تنهاهم، قال: نعم یا أبه إن الذی كنت اصلی له كان أقرب إ
أَ لَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا.
 آیا آزاده ‏اى نیست که این خرده طعام مانده در کام دنیا را بیفکند و به اهلش واگذارد؟ جانهاى شما را بهایى نیست جز بهشت جاودان، پس مفروشیدش جز بدان. (حکمت 456 نهج البلاغه)
 
علی علیه السلام همه عاشورا را در این حکمت خلاصه کرد و ارائه داد. حرّیت و آزادگی در گذشتن از دنیا و ذلّت و نکبت در دلداگی به آن است. ر
یکی از چیزای جالبی که توی دوره دانشگاه بهش رسیدم اینه که ترم های فرد همیشه یه چالشی داشتم.برعکس ترم های زوج که نسبتا بی حادثه بوده.
چالش این ترمم شناخت یه سری آدماست.یا در اصل شناخت خودم که چقدر ذهنم میتونه در مورد چیزایی که اطمینان داره اشتباه کنه.چیزایی که توی اتفاق افتادنشون شکی نداشتم خیلی آسون یه جوری نشدن که خودمم از نشدنشون در تعجبم هنوز.
خیلی اتفاقا افتاده این مدت.اتفاقایی که حتی دوستای نزدیکم هم ازشون بی خبرن.یه کانال زدم توی تلگرا
شب خوابیدیم،صبح بیدار شدیم و گفتن بنزین سه برابر شده.بماند که چه داستانهایی پیش اومد و همینقدر بگم که تهش رسیدیم به اینجا که اینترنت قطع شد.بهتر!!! تازه احساس میکنم بعد از ده پونزده سال گذشتن از آشنایی با اینترنت و روز به روز جاگرفتنش بین زندگیا دوباره یه آرامش به زندگی حداقل من یکی برگشته.اینستاگرامی که پر از بی مبالاتی و بی ادبی بود و واتس اپی که مثل در یخچال روزی هزاربار بازش میکردم ببینم چیزی توش هست یا نه؟هیچی هم به کارمون نمیومد.
این چند
اینایی که خیلی مستقیم و صریح در مورد اسم بچه اظهار نظر میکنن و تعیین تکلیف میفرمایند، رو درک نمیکنم... بعد از اون جلسه، تصمیم گرفتیم دیگه اسم انتخابیمون رو جایی نگیم تا روز تولدش! خوب بود تا دیروز که تتمه ی اون جلسه برگزار شد... حال بدش هنوز باهامه.
خدایا بهم ظرفیت بده، الان و این روزها بیشتر از همیشه نیاز دارم به یه دل دریایی که اظهار نظر های مختلف رو بشنوم و بهم نریزم. میدونم وقتی به دنیا بیاد، خیلی بدتر میشه... یکی میگه چه لاغره، یکی میگه چاقه،
برای رسیدن به وضعیت آزادی معنوی و آگاهی روح، تلاش فراوان و پرداخت بهای زیادی لازم است. گذشتن از دلبستگی‌ها و علایق سابق یکی از این پرداخت‌هاست. و سپس جستجو کردن «نو» و گذاشتن آن در جاهای خالی کهنه‌های دور ریخته‌ شده. «نو» کم‌کم گسترش می‌یابد و در تمام آگاهی منتشر می‌شود.
سالک همواره در جستجو، تعویض و تکاپوست و چون نظر به دیروز خود کند آن من مرده را نمی‌شناسد.
حلمی | کتاب لامکان
موسیقی: Ara Gevorgyan - Yerevan | Kanun
امروز به بودنِ سپی و مری و مامان بزرگ گذشت. با وجود گذشتن تولدم برام کادوهای خفن آوردن :) عکسای قدیما رو دیدیم و من چقد استرس کشیدم که سپی عکسای قبل طلاقو نبینه. تازه یه گل کوشولو هم رو کادوهاشون بود :))
آقا اومدم ادا این خارجکیا رو در آرم با آسودگی به تخت تکیه بدم فهمیدم پشتم خالیه چنان با مغز افتادم  از رو تخت زمین که هرچی نوسان خوندم پرید :))) الان خودم به نوسان افتادم هارهار :)))
گل کوچولوی جذابم رو به همراه حسابان مشاهده میکنید که هرگز توش استعد
وقتی کسی گم ‌گشته ‌ای را در سفر دارددائم دلش با بی ‌قراری دردسر دارد
 
مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیستیک لحظه از چشم ‌انتظاری دست بردارد
 
ناخوش که باشی بدتر از هر درد , حیرانی ‌ستوقتی نمی‌ دانی چه دارویی اثر دارد !
 
از دست عالم خسته ‌ام , مثل یتیمی کهتنهاست ؛ در حالی که می‌ داند پدر دارد
 
وقتی همه هستند ؛ اما او که باید , نیستدر باغ باشی یا قفس ؛ فرقی مگر دارد ؟!
 
آه ای مسیحا , کی می ‌آیی , بی تو این دنیاوضعی شبیه حال و روز محتضر دارد
 
از
قبل‌ترها مرام پهلوانی در تشک کشتیِ تختی و ابراهیم هادی ظهور و بروز داشت ولی حال در صفحه‌یِ شطرنجِ نوجوانی ١۶ ساله و در زمین یخیِ اسکی سوارِ بانویِ ایرانی هم قابل مشاهده هست!بعد از از افتخارآفرینی آرین غلامی این‌بار مرجان کلهر، رنگین‌ترین مدال را که همانا پاسداری از حریم صداقت به بهای گذشتن از منافع شخصی هست؛ بر گردن آویخت!پ ن١: مرجان کلهر با اعتراف به خطای خود که از چشم داوران پنهان مانده بود از مسابقات جهانی اسکی انصراف داد. پ ن٢: صفحات م
خرید دستگاه تصفیه آب برای سلامتی کلیه ها و به طور کل سلامت بدن اهمیت دارد.
اما همانطور که می دانید نگه داری و تعویض فیلتر دستگاه نیز مهم می باشد.
شرکت آبرسان تهران برای دستگاه هایی را که نصب می کند در زمان تعویض فیلتر به شخص خریدار زمان را پیامک میکند یا تماس گرفته می شود.
اما علیرغم اطلاع رسانی برخی افراد فراموش می کنند یا  اهمیت نمی دهند .
این موضوع سطح کیفیت آب را پایین می آورد یا حتی ممکن است با بیشتر گذشتن زمان مواد موجود در فیلترها در آب ح
قبل از شروع ترم 9، اتوبوسِ شیراز-ناکجاآباد! و طبق معمول توام با لرزش‌های مکرر اتوبوس. یه تابستونِ پوچ و بی‌حال گذشت و دوباره مسیرِ دوست‌داشتنیِ همیشگیِ این چند سال؛ ناکجاآبادِ عزیز!!!
آخرین باری که این مسیرو طی می‌کنم، مگه اینکه اتفاقی تو راه باشه که ازش بی خبرم هنوز. دوست نداشتم امروز برسه، ولی عمر گذراست و ما هم ناگذیر به گذر...
یه روز میرسه که کلی از روزای این ترم گذشته و خیلی چیزا تموم شدن، اون روز نمی‌تونم حدس بزنم، شاید خوب باشه شایدم ب
maryam rad:
*نجوا 
▪️  وضو گرفتم به اشکهایت 
تطهیر شدن مسلک من است 
تیمم می کنم به نگاهت 
مسح می کشم به چشم هایم به پهنای صورت 
لبخند می زنم به خنده هایت 
نجوا می کنند که اغوا شده است 
▪️چشم ها را می بندم 
دریچه ی بسته سو سو نمی زند 
و از چشم هایت از خنده هایت 
از دستهای نوازشگرت  گذشتم 
گذشتن سهم کوچکی از من بود 
هنگامی که ضرورت عبور بود 
مثل عابری ساده 
از رد پای خاطرات من 
عبور عبور عبور 
▪️سجاده سجاده 
سجده کردم به رد پای تو 
انگار حک شده است
عبدالکریم سروش:
«”اسماعیل‌ها“ و ”اسحاق‌ها“ی کوچک‌تری هستند که همگان باید قربانی کنند تا بتوان گفت که ”حج ابراهیمی“ می‌کنند؛ قوام حج ابراهیمی به ”قربانی ابراهیمی“ است و قربانی ابراهیمی گذشتن از عزیزترین چیزهاست.
در محدودهٔ کارهای مشروع و مجاز اخلاقی، البته قربانی کردن شرط است و بدون این قربانی اصلاً کسی به جایی نمی‌رسد.
حرکت قربانی کردن حیوان، یک حرکت ”سمبلیک“ است. آدم اگر نداند که در ادیان یک رشته امور و آداب و مراسم سمبلیک و کنا
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

روزها میگذرند ، زمان کارش گذشتن هست باید گذشت گذشت گذشت ...
فردا در انتظار توست ، تصمیم های امروز تو فرداتو میسازن . 
+ کمی فاصله برای خودم تجویز کردم .« سلام روزگار نو خداحافظ نانوشته ها » 
+ موزیک
شهادت سردار سپهبد #شهید حاج قاسم سلیمانی تبریک و تسلیت بادشده عطر شهادت باز احساسشهادت میکشه ما رو به پروازشهادت انتهای راه هم نیستمسیر مرگ ظلمت میشه آغازنگاهش #قاسم حق و بدی بود#سلیمانی که قالیچه ش دل ماستدر اوج سادگی ها مقتدر بودهمونجوری که توو قاموس دریاستبرام آسودگی معنی ندارهمن و دل هم قسم تا نور هستیمتو عالم هرچی تاریک و سیاههبرای محوشون مامور هستیمپر از اشکه پر از خونه دلامونولی آتیشه تو فریادهاموننگامون #موشکه تو قلب دشمنهمیشه من
ماشین کناری میخواد بپیچه که راننده دستش رو میزاره روی بوق و داد میزنه، بعد دستش رو به نشانه اعتراض بالا میاره و برای راننده ماشین کناری تکون میده. میگه اصلا نمیدونه کجا داره میره، کجا میپچه. همون لحظه موبایلش زنگ میخوره و شروع میکنه به صحبت کردن. در حال صحبت، با سرعت زیاد وارد زیرگذری میشه که محدودیت سرعت 60Km داره، نزدیک دوربین کنترل سرعت، سرعتش رو میبره زیر 60 و بعد از گذشتن از دوربین باز سرعتش رو زیاد میکنه.
بقیه رو نهی نکنیم از مسیری که خودم
وصف امیر المومنین علیه السلام در کلام ضرار بن ضمرة (به روایت اهل سنت عمری)
مسعودی از مورخین و علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
ودخل ضرار بن ضمرة - وكان من خواصِّ علی - على معاویة وافداً، فقال له: صف لی علیاً، قال: أعْفِیِنِی یا أمیر المؤمنین، قال معاویة: لا بد من ذلك، فقال: أما إذا كان لا بد من ذلك فإنه كان واللّه بعید المدى، شدید القوى، یقول فَصْلا، ویحكم عدلاً، یتفجرً العلم من جوانبه، وتنطق الحكمة من نواحیه، یعجبه من الطعام ما خشن، ومن اللب
مراسم تجلیل از ایثارگران شرکت تولید برق شهرستان زرند برگزار شد
مراسم تجلیل از ایثارگران شرکت تولید برق شهرستان زرند همراه با ضیافت افطاری برگزار شد.
 
شب گذشته  مراسم افطاری 21 نفر از جانبازان دوران دفاع مقدس شرکت برق با همراه خانواده و با حضور مدیر عامل شرکت برق استان کرمان و همکاران بنیاد شهرستان زرند در محل اداره برق آن شهرستان برگزار شد.
دراین مراسم قریشی ضمن گرامیداشت سوم خرداد گفت : جانبازی یعنی گذشتن از جان در راه هدفی والا و ارزشمن
عشقم عاشقم باش_داریوش
ریتم: 4/4                    گام:G
G..................C.......................G
تو غربتی که سرده تمام روز و شبهاش
G..........D7...........Am...............C....
غریبه از من و ما . عشق من عاشقم باش
G..........................C.......................G
عشق من عاشقم باش. که تن به شب نبازم
G.........D7........Am..........C....
با غربت من بساز .تا با خودم بسازم
G.........D7................Am............C...........
عشق من عاشقم باش. عشق من عاشقم باش
C...........G7...Bm...............G
تو خواب عاشقا رو تعبیر تازه کردی
G............D7........C..............Am
کهنه حدیث عشق و ت
علت شکست نور در منشور چیست؟
شکست نور در منشور اثبات می‌کند که هر چه طول موج کمتر باشد، نور بیشتر می‌شکند. یعنی نور بنفش، بیشتر از نور قرمز می‌شکند. دلیل این موضوع این است که ضریب
شکست مواد شفاف مختلف مانند شیشه، دقیقا مقدار معینی نیست و تا حدی به طول موج امواج نور بستگی دارد.
 
شکست نور در منشور نور‌ سفید یا همان نور مرئی، از چند رنگ تشکیل شده است که جدایی این رنگ‌ها، به وسیله منشور ممکن می‌شود. قرمز، آبی، نارنجی، زرد، سبز و بنفش رنگ‌های ت
دیدی که گل داد!وقتی تو خواب بودی...
 خزون شد،برگاش خشکید و ریخت.اون موقع هیشکی کنارش نبود.
زمستون یه وجب برف روش نشست،تنش لرزید.هیشکی کنارش نبود.
این همه روز آدما،پرنده ها،ابرای تو آسمون دیدنش و گذشتن.هیشکی بهش محل نذاشت.تنها بود. اینا رو دید ولی آخر،، دیدی که گل داد.
به خدا اگه ده نفر تو زل تابستون،سر سرمای سگی زمستون،اول بهار اصلا یه روز قبل گل دادنش،دم به دیقه بهش می گفتن:چرا گل نمیدی؟چرا اینقدر دیر؟بجنب..تو گل بده نیستی! اگه بنا به گل دادن ب
اینقدر نامرد نباشید!
اینقدر به آسانی دل هارا از خود نرنجانید
لذت میبرید از شکستن دل عزیزانتان؟! شما دیگر چه‌گونه آدم‌هایی هستید!!
به‌ ولله که شما یک پا هنرمندید...هنر می‌خواهد اینگونه ظالم بودن، اینگونه نیش زبان زدن، اینگونه بی رحم بودن!
زندگی کوتاه است...همین زندگی دو روزه را با این اخلاق‌هایتان به عزیزانتان زهر نکنید! چرا خود را اصلاح نمیکنید؟!
دیگر صبر کردن، دَم نزدن هم حدی دارد، گذشتن و بخشیدن هم حدی دارد.
گمان می‌کنید که همیشه اینگونه
I'm lying on the moon
My dear, I'll be there soon
It's a quiet and starry place
Time's we're swallowed up
In space we're here a million miles away

اگه به جای نگاه کردن به کل، به جزء نگاه کنیم راحت‌تره مگه نه؟ حالا فعلا بگذریم از این که هر چیز راحت‌تری بهتر نیست. این آهنگه رو روی ریپیت گذاشتم تا نوشتن این پست رو تموم کنم. خیلی عجیبه. این که در عین کند گذشتن زود می‌گذره. این که در عین ساده بودن پیچیده‌ست. این که هم درسته هم غلط. این که هم خوش‌حالم هم ناراحت. و و و. تناقض رو دوست داشتم همیشه. این که کمی آزارده
دلم سراغ کلمه ها را نمی گیرد...فرار کردم از ورق زدن...همیشه که نباید نشست یک گوشه و آدم ها را از دور دید...از خانه زدم بیرون...از کنار آدم ها گذشتم و آدم ها از کنارم گذشتن....جلوی ویترین مغازه ها ایستادم و نگاه کردم.....اجناس را دید می زدم برایشان قصه می ساختم...دنبال رد یک نگاه آشنای غریب بودم.....یک گوشواره ی پروانه ای دیدم...چشم هایم برق زد....سرم را که بلند کردم داشت نگاه می کرد....سایه ی غریب آشنا را حس کرده بودم.....مرد بلوز چار خانه ی آبی اتو نشده تنش بود.
برای سومین بار، این جمعه هم اون شعر قرارمون رو تو ذهنم مرور کردم.
جراحی قرار نبود تا این اندازه بخش بدی بشه. هرروزش یک سال و هر سالش پر از سال ۹۶ و از دست دادن هاش!
جراحی قرار بود آخرین بخش از دوران دانشجویی و شادیش نوستالوژیک شیرینی باشه برای سال ها بعد. قرار نبود بفهمم طعم تلخ هم میتونه انواعی داشته باشه و بدترین نوع اون، رنگ عوض کردن نزدیک‌ترین آدم‌هاست؛ یکی بعد از دیگری. شبیه دونه‌های تلخِ آخرِ یک ظرف آجیل که همه چیو حیف میکنن. گاهی روی تخ
شیراز، شهر زیبایی که در برنامه سفر هر ایرانی حداقل یکبار قرار گرفته است؛ پر از خاطره و جاذبه و صد البته سوغات هایی است که هیچ کس حاضر به گذشتن از این ها نیست. قسمتی از سفر همیشه صرف خرید سوغات برای خود و یا نزدیکان می شود، و در پی آن کمتر می توان از دیگر جاذبه ها استفاده کرد. بهترین روش برای این که زیبایی های شیراز را از دست ندهید و تمام و کمال از سفر خود لذت ببرید انتخاب نزدیک ترین مکان برای خرید است. هتل های شیراز در کنار تمامی امکاناتی که در جه
هیچ زن و مردی به طور طبیعی عقیم نیستند مگر این که حاوی یکی از این دو نشانه باشند؛ یکی آن که زن عادت ماهانه نشود و دیگر این که عانه‌ی زن و مرد بی مو باشد. فقط در این دو صورت زن یا مرد عقیم می‌شوند و راهی برای بچه‌دار شدن آنها نمی‌ماند و غیر از این دو دسته، هر زن و مردی ممکن است حتی پس از گذشتن سالها از ابتدای ازدواجشان بچه‌دار شوند.(حضرت استاد صمدی آملی)
 ** البته شیخ رئیس بوعلی سینا در قانون احتمال بچه دار شدن 4 دسته را ضعیف می‌شمرد؛ اولین دسته
هر روز از هزار و یک نفر می شنویم که باید از محیط امن خود خارج شویم. اما حالت دیگری هم وجود دارد که ما از محیط امن خارج نمی شویم بلکه دیگران وارد محیط امن ما می شوند و آنجا را به محیط ناامن تبدیل می کنند. از سال 95 که برای هزار و چندمین بار به وبلاگ نویسی روی آوردم تا همین دیروز همه چیز را ریز و درشت آنجا می نوشتم. همه چیز که میگویم واقعا منظورم همه چیز است. دیروز که پنل مدیریت را باز کردم یک کامنت از طرف پدرم برایم ارسال شده بود و این برای من ابدا خوش
هر روز از هزار و یک نفر می شنویم که باید از محیط امن خود خارج شویم. اما حالت دیگری هم وجود دارد که ما از محیط امن خارج نمی شویم بلکه دیگران وارد محیط امن ما می شوند و آنجا را به محیط ناامن تبدیل می کنند. از سال 95 که برای هزار و چندمین بار به وبلاگ نویسی روی آوردم تا همین دیروز همه چیز را ریز و درشت آنجا می نوشتم. همه چیز که میگویم واقعا منظورم همه چیز است. دیروز که پنل مدیریت را باز کردم یک کامنت از طرف پدرم برایم ارسال شده بود و این برای من ابدا خوش
گفتن ها و رفتن ها،گذشتن ها و رفتن ها،نمیدانم،شاید ماندن هایی از جنس رفتن، شاید باید مانند بمرانی از ته دل فریاد بزنم تو خیلی دووووری،شاید هم باید مثل خود واقعی ام سکوت کنم و چیزی نگویم تا بگذرد این طوفان شکست نا پذیر زندگی من که هر بار قوی تر از دیروز بر پاهایم نازل می شود،من بغض خوردن را خوب یاد گرفته ام،با بغض قهقهه زدن را خوب یاد گرفته ام،با بغض رقاصه شدن را خوب یاد گرفته ام،بغض را به گریه نرساندن را خوب یاد گرفته ام....
دلم سوخته است و به رو
 امروز رسما ترم اولم تموم شد ⁦ ⁦〜(꒪꒳꒪)〜⁩
به نظرم به جز ماه مهر بقیه ی ماهاش زود گذشتن . نمیدونم اینجا هم گفته بودم اوایل که دلم نمیخواست با کسی صمیمی شم و دوست پیدا کنم یا نه اما الان تقریبا پس میگیرم حرفمو حداقل در حد دانشگاه چند تا دوست میخوام! میخوام برای ترم دوم حسابی درسخون بشم و اشتباهات ترم اولمو نکنم . امیدوارم محیط دانشگاه هر ترم به تازگی و هیجان انگیزی ترم اولم بمونه ^^
قصد دارم برای تعیین سطح زبان درس بخونم تا زبانمو ادامه بدم بعد
کوردها را مانند دژی از گرجستان تا بغداد قرار داده ام که بدون گذشتن از آنها محال است دشمن بتواند به دولت اسلام آسیب بزند.
سلطان سلیم عثمانی
منبع:التواریخ جدید کوردستان-ملا محمود بایزیدی/کورد و کوردستان-لازاریف
دریافت عکس نوشتهحجم: ۲۵۴ کیلوبایت
برای عضویت در گروه ایتا نیاز هست تا ابتدا به یک لینکدونی ایتا برید، چون که در لینکدونی ایتا معمولا گروهها و کانال های ایتا رو به اشتراک میزارن و نیاز هست که شما حتما در این لینکدونی عضو باشین.
خوب، حالا بعد عضویت در این لینکدوین ایتا شما میتونید به راحتی به لینک گروههای ایتا دسترسی پیدا کنید و این فرصتی هست که این لینکدونی در اختیار شما قرار میده و شما هم از این فرصت باید به نحو احسن استفاده کنید و به این صورت به پیش برید .
خوب تا اینجا ماچرا ع
پنج روز از ۹۸ گذشته حس میکنم تبریک نداره وقتی نه برنامه ای دارم و نه تا الات کار مفیدی انجام دادم
دلم برای انگشترم تنگ شده و حیف که نمیشه اینجا بندازم دستم
دلم واسه دانشگاه تنگ شده ... واسه شلوغیش... والبته داشتن برنامه ش...
حالم از ابن فکرا هم بد میشه...... چند نفر مثل من هستند که دانشگاهشون از شهرشون انقد دور باشه و همونقد که اونجا دلشون واسه خونه تنگ میشه ؛ تو خونه دلتنگ دانشگاه بشن.
اصن این که حس تعلق و عدم تعلقت هردو هم زمان به دو جا باشه خوبه یا
مستند تلویزیونی.زنگ تال اوای کوچ.Zang Tal  Avaye kochبه تهیه کنندگی و کارگردانی ارش رمضانی در منطقه گلیا بندپی شرقی بابل در حال تولید می باشد این مستند از زمستان سال1398شروع بخشهای ضبط شده بود و با فرا رسیدن بهار و اردیبهشت فصل کوچ دامداران به مناطق بالا دست کوهپایه گروه همراه سه تصویر بردار و عکاس راهی سفر و کوچ شدیم و حدود پنج ساعت پیاده روی در دل جنگل و کوهستان به منزل اصلی رسیدم و هر دامدار منطقه ای را قرق نموده و دام خویش را چرا میدهد.گذشتن دام از
مهاجرت بی دردسر به ۶ کشور محبوب دنیا
گذشتن
از زندگی و خاطرات کشوری که در آن زندگی می کنیم کار آسانی نیست. قوانین
سخت مهاجرتی اغلب کشورهای پیشرفته هم بر این سختی اضافه می کند. در این
مقاله قصد داریم شما را با ۶ کشوری که دردسر کمتری برای مهاجرت و اخذ اقامت
دائم دارند، آشنا کنیم. با الی گشت همراه باشید.



۱- ایتالیا
 
ادامه مطلب
یه سینی بهارنارنج آورده می گه تمیزشون کن می خوام عرق بهارنارنج بگیرم. یه مشت برمی دارم، بو می کنم و می گم بوی شمال پارسالو می ده. بوی سفر با هما و سمانه اینا.
اون روز که درس حواس پنجگانه رو می دادم گفتم قشر مخ اونجاییه که می تونه عطرهای مختلفو تشخیص بده. در واقع عطرها، آدما رو فرو می کنن تو مغزمون.
هنوز وقتی سوار یه ماشین نو میشم یه شخص خاص تو ذهنم پررنگ میشه.
بوی عطر نقل منو یاد عمو میندازه.
بوی فالوده یاد باباجون.
و بوی نون داغ یاد بابا.
حتی گاهی
دراز کشیده بودم و ویسش را گوش می‌دادم. به خودم آمدم و چهره‌ام را در صفحه‌ی گوشی دیدم که لبخند می‌زند. حس کردم که دلم برای صدایش تنگ شده بود. بعضی‌ها می‌گویند که زمان همه چیز را حل می‌کند. ولی از نظر من، زمان که تنها کارش گذشتن است! این ما هستیم که عوض می‌شویم. محسن نامجو در سخنرانی «در رد و تمنای نوستالژی» می‌پرسد «چرا زمان خاصیت پاک‌کنندگی ندارد؟» به نظرم سوال به جایی‌ست. ترکش‌های بعضی اتفاقات تا ابد در روان ما باقی می‌ماند. هر از گاهی
تو چند نوشته آخر به این نتیجه رسیدم و البته از قبل هم به این نتیجه رسیده بودم که وظیفه اصلی فعلی من، درس خوندن اون هم خیلی خوب هست. دلایلش هم گفتم.
دیشب رفته بودم درس بخونم داخل سالن مطالعه 11طبقه. نیم ساعت اول که رسیدیم کلا با گوشی کار کردم. استوری ایسناگرام گذاشتم و تلگرام چک کردم. بعد شروع کردم. نیم ساعت خوندم خسته شدم. اومدم اتاق شام بخورم. بعدش هم یه ساعت پی اس زدیم! بعدش هم دیگه ساعت 12اینا بود. رفتم لب تاپ و اینا رو از سالن مطالعه آوردم. بعد هم
من ازدلدارو عشق خود گذشتم
چو دیدم خواستار بودنم نیست
چو دیدم انکه او را میپرستم
به هنگام غیابم غرق شادی است
کسی را که مرادیگرنخواهد
چگونه در کنارش سر نمایم
بسی مشتاق اوهستم و لیکن 
به ذلت برنداردگام  پایم
ندادم اشتیاقم را مجالی
که درهم میشکست اینسان غرورم
من از دلدار دیرینم گذشتم
ازاین پس سرنمایم بی سرورم
من پشیمونم.. از اینکه زود عصبانى شدم.. آدمیم که وقتى عصبانى میشم. تقریبا میزنم زیر همه چیز و این بده.. نه اینکه آدمها برام ارزش نداشته باشن..اصلا اینطور نیست ولى تو اون لحظه فقط دنبال یه راهى براى آروم شدنم هستم.. وقتى احساس ناراحتى میکنم و میدونم که طرف مقابلم هم این رو میدونه، انتظار دارم همون موقع باهم صحبت کنیم و مشکل رو برطرف کنیم.. وقتى اینجو پیش نمیره، من خودم باید یکجورى حال خودم رو خوب کنم و احساس میکنم این اتفاق وقتى مى افته که بى تفاوت
عکسهایی که در پایین مشاهده می کنید دشت چاه سلطان در فاصله 25 کیلومتری جنوب شهرستان بردسکن می باشد . برای رفتن به این کویر باید از مسیر بردسکن به روستای ابراهیم آباد رفت و بعد از این روستا باید به سمت روستای حطیطه برویم . بعد از گذشتن از روستای حطیطه ، روستاهای اسلام آباد و زمان آباد در مسیر قرار دارند که باید از داخل این روستاها هم عبور کنیم . ضمن اینکه روستای خالی از سکنه ملک بابو در مجاورت دشت چاه سلطان قرار دارد به همین خاطر این کویر را کویر
سلام
مدتی بود دور خودم می گشتم و دنبال کشف دردهام بودم. درد‌هایی که گاهی عوارضش رو اینجا گفته بودم و گاهی اصلش رو...
حالا لازمه که شروع کنم به درمان! درمانی برای گذشتن از امتحانای سخت زندگیم... و یکی از مهمترین درمان‌ها برای من کم کردن اینترنته! 
و یه محل رجوع بسیار مهم برای من در اینترنت، که خیلی فکرم رو درگیر خودش می کنه همین خونه‌ی دنجه! 
بنابه تجربه می دونم که نمی تونم در خونه رو ببندم و برم و پشت سرم رو‌ نگاه‌ نکنم! فقط می‌تونم کمتر بهش سر
سلام
 
از  هر تعلقی که گذشتم، تواناتر شدم.هر روز چیزی را تَرْک کردم و هر روز چیزی مرا تَرْک کرد.با هر تَرْکی، خاکِ تنم تَرَکی برداشت و چیزی از آن رویید،بالی شاید، کوچک و شفاف و نامرئی.پریدن با پرهایی نا پیدا مرا بی پروایی آموخت.
آخرین تمنایم سنگی است سهمگین که بر شانه هایم چسبیده است، باری که قرن هاست به ناگزیر هر زنی آن را برده است.فردا آن را از شانه هایم  پایین خواهم گذاشت زیرا که در این کوله پشتی، توشه نیست؛ تقاضا و تمناست و آدمی زیر بار تقا
 
یکی از همکارهام یک ماه دیگه طرحش تموم میشه دیگه نمیخواد تمدید کنه . حرفشم اینه که دیگه نمیتونم شوهرمو راضی کنم که طرحمو تمدید کنم و بیام سر کار .و چرا شوهرش نمیذاره ؟ چون میخواد بچه‌دار شه . همه‌ی اینها منو به وحشت میندازه .از وقتی وارد محیط کار شدم بیشتر با این واقعیت رو به رو شدم که خانم‌ها برای رضایت شوهرهاشون چه کارهایی که نمیکنن و از چه خواسته‌هایی که نمیگذرن!و خیالبافی‌های منو راجب زندگی مشترک نیست و نابود کرده .  یبار که باهم شیفت
من ازدلدارو عشق خود گذشتم
چو دیدم خواستار بودنم نیست
چو دیدم انکه او را میپرستم
به هنگام غیابم غرق شادی است
کسی را که مرادیگرنخواهد
چگونه در کنارش سر نمایم
بسی مشتاق اوهستم و لیکن 
به ذلت برنداردگام  پایم
ندادم اشتیاقم را مجالی
که درهم میشکست اینسان غرورم
من از دلدار دیرینم گذشتم
ازاین پس سرنمایم بی سرورم
شهر سوال ـ در دوران نامزدی ممکن است دو نفر با دیدن و یا با دست زدن به هم
تحریک شوند؛ و نیاز به غسل باشد. بخاطر شک خانواده هم نمی شود به حمام رفت
و غسل به جا آورد. اگر ما نتوانیم در هر صورت غسل به جا آوریم و وقت
نمازمان هم در حال گذشتن باشد و واقعا ما نتوانیم به حمام برویم، مثلا در
میهمانی یا در خانه خودمان باشیم و شرایط طوری باشد که نشود. آن موقع تکلیف
مان چیست؟
بخش غسل شهر سوال بر بال اندیشه ها
ادامه مطلب
«بسم‌الله الرحمن الرحیم»
 
خدای من؛درست است که اگر قرار بود کسی غیر از تو بر گناهم آگاه شود، آن گناه را نمی‌کردم؛اما این بخاطرِ این نیست که تو در نظرم بی‌قدر و بی‌اهمیت باشی،بلکه بخاطرِ آن است که تو بهترینِ ستّاران و پرده‌پوشانی...
فرازی از دعای ابوحمزه‌ثمالی
 
ایام مثل همیشه از پسِ هم گذشتن و باز آه و حسرتی موند بر دلم!
ماهِ شمسی از پسِ شمسی و ماهِ قمری از پسِ قمری؛
قریب به یک هفته از ماه رمضان گذشت و فرصت‌های طلایی هم مثلِ نسیمِ زودگذر ب
 
هنگام بارداری چه غذاهایی را نباید بخوریم؟
از اوایل خلقت تاکنون، هوس‌های غذایی دوران بارداری در بین زنان جهان بسیار رایج بوده و موضوع غیر قابل انکاری است. بر اثر بروز ویار بارداری، ولع خوردن برخی مواد غذایی هم در بدن او افزایش می‌یابد. همچنین، برخی از زنان باردار از مواد غذایی خاصی متنفر می‌شوند ، که البته این حالات کاملا موقتی بوده و با گذشتن سه ماه اول بارداری کاهش می‌یابد.........
مقاله بالا که در 21 صفحه PDF تهیه شده است به بررسی علمی و پزش
عبور کن آنقدر ها هم سخت نیست…فهمیدن اینکہ بعضی ها می آیند کہ :نمانند…نباشند…نبینند…و تو اگر تمامی ِدنیا را هم حتی بہ پایشان بریزیآنها تمامی ِبهانہ های دنیا را جمع می کنندتا از بین آنهابهانہ ای پیدا کنند که: بروند…دور شوند….کہ”نمانند اصلا”پس بہ دلت بسپار، وقتی از خستگی هایِ روزگارپناه بردی بہ “هر کسی” لااقل خوب فکر کن ببین از سر علاقه امدهیا از سر ِ … !!! تا دنیایت پر نشوداز دوست داشتن هایِ پر بغضکہ دمار از روزگارت درآورد !!! نبودنش را تح
دانلود اندیکاتور DT یا ITM برای متاتریدر5 (مفید تریدر)
 
 
- این اندیکاتور به گونه ای طراحی شده است که کار با آن بسیار ساده و قابل فهم بوده و معامله گر نیازی به دانش تحلیل بنیادی و تکنیکال ندارد . - با استفاده از این اندیکاتور معامله گر جهت صحیح بازار را تشخیص داده و تا کسب حداکثر سود سوار بر سهم می ماند . - با استفاده از این اندیکاتور روزانه فقط یکبار نیاز دارید پس از بسته شدن بازار نمودار را مشاهده نمائید، اندیکاتور به شما میگوید که فردا سهم را بخ
اون تعجب کرده بود چون حتی از خواسته های قلبی خود هم گذر کرده بود وآنچه امکانپذیر بود وآنچه امکانپذیر نبودرا ازهم تشخیص میداد باهوش ومنطقی شده بود وارمغان آن گذشتن افکارش از صافی بود که اورا به حقیقت نزدیکتر میکرد به حقیقت نسبی. البته کمی ایرادگیر به نظر میرسید وازبیرون گود دیگران را میدید اومیدانست که این از دور دیدن مشکلات نباید اورااز دیگران دور کند چون مشکلات رااز بیرون میدید آرامش عجیبی دراو موج میزدحتی دراوج سختی ها. او فرزانه ای بود
(من در تصویر قایقی خواستم ساخت، که کاش با همان دور شده بودم)
الف.
 نوشتن را از یاد نبرده باشم خوب است. بعد از الف، ب می‌آمد به گمان‌م.
مضحک‌ترین اتّفاقی زمانی که برای آدم می‌افتد دیر گذشتن در عین "چه زود گذشت"‌ست. حالا که به یاد می‌آرم تمام روزهای گذشته را، روزهایی که قرار بود نوزده‌ساله‌گی سال رشد باشد، روزهایی که قرار بود به هول‌ناکیِ سال قبل‌ش نشود، روزهایی که قرار بود هم کار کنم و هم درس بخوانم، قرار بود استاپ‌موشن‌م تمام بشود، قرار
وکیل تقسیم ارث
وکیل تقسیم ارث
پس از مرگ یک شخص و گذشتن زمانی کوتاه می باید تکلیف ورثه ارث و میراث به جا مانده از وی را بین وراث تقسیم کنید. در هر قسمت از این کار باشید داشتن وکیل تقسیم ارث خیلی می تواند به شما عزیزان کمک بسزایی کند. تقسیم ارث ماد با تقسیم ارث پدر فرق ها و تفاوتی دارد که باید آنها را رعایت کرد تا مشکلی اساسی در تقسیم ترکه پیش نیاید که نیاز به رای دادگاه باشد.
 
دانستن مطالبی حقوقی از این دست که برای شما در این مقاله توضیح داده ایم
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
شازده جمعه ها کلاس خصوصی موسیقی میره و مربیش انقدر بهش لطف داره که شنبه ها هم گفته بیاد کلاس عمومی که تو جو شاد بچه ها باشه. بچه های کلاس عمومی ترم سوم هستن و شازده فقط سه جلسه رفته منتها وسط تمریناتش نت های کلاس گروهی رو هم استادش یاد میده که تو جمع بچه ها بزنه. دیروز تو کلاس خصوصی بهم میگفت شازده خیلی استعداد داره و گیراییش نسبت به بچه هایی که تا حالا باهاش کلاس داشتن بهتره و خیلی خوب پیشرفت کرده و با همین سه جلسه به سطح کلاس گروهی رسیده و گفت
عمر همچون جوی نو نو می رسد 
مستمری می نماید  د ر    جسد 
عمر انسان ، مانند آب جویباری در حال گذار و طی شدن است ، ولی همین جزء به جز ء گذشتن که بصورت دائمی و مستمر صورت می گیرد سبب این شده است که انسان به اشتباه خیال  کند ؛ "جریان عمر بصورت خطی و ممتد و مستمر است ."
در این جهان حتی یک لحظه سکونوجود ندارد . ما نسبت به این حرکت سریع و دقیق و دائمی که جهان راتازه می کند ، اطلاعی نداریم ،زیرا وقتی که حرکت شتاب بیشتری پیدا می کند ، از آن جهت که در ک ما نمی ت
عمر همچون جوی نو نو می رسد 
مستمری می نماید  د ر    جسد 
عمر انسان ، مانند آب جویباری در حال گذار و طی شدن است ، ولی همین جزء به جز ء گذشتن که بصورت دائمی و مستمر صورت می گیرد سبب این شده است که انسان به اشتباه خیال  کند ؛ "جریان عمر بصورت خطی و ممتد و مستمر است ."
در این جهان حتی یک لحظه سکون وجود ندارد . ما نسبت به این حرکت سریع و دقیق و دائمی که جهان راتازه می کند ، اطلاعی نداریم ،زیرا وقتی که حرکت شتاب بیشتری پیدا می کند ، از آن جهت که در ک ما نمی
 
رفتنی‌های مانده را بفرستید بروند .ماندنی‌های زخمی ، زخمی‌تر می‌کنند رابطه را ...جا باز کنید برای آمدنی‌های پشت در مانده .نه آزار ببینید نه آزار دهید .رها کنید نشدنی‌های کش آمده را .نفسی تازه کنید ...خودتان را از بار ملامت‌های به خورد‌تان داده شده خلاص کنید .یک حس‌هایی عشق نیست ؛ پافشاری بیهوده‌ایست که علتش ترس از تنهاییست .حتی اگر عشق باشد راهش این نیست .در عشق جایی برای تحقیر نیست .رها کنید تا طوفان رابطه آرام بگیرد .برگشتنی اگر باشد به
 
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم،
دل در عبور از سد خار و خاره بندیم
گاه سفر آمد نه هنگام درنگ استچاووش میگوید ما را وقت تنگ است
گاه سفر شد باره بر دامن برانیمتا بوسه گاه وادی ایمن برانیم
وادی پر از فرعونیان و قبطیان استموسی جلودار است و نیل اندر میان است
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشمبانگ از جرس برخاست وای من خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارندپا در رکاب راهوار خویش دارند
گاه سفر آمد برادر گام بردارچشم از هوس از خورد از آرام بردار
گاه سفر آ
سلام
امروز بیشترش رو تو راه بودم.تو کل روز حس میکردم کف پام زخم شده و شکافتع شده و کلی درد داشتم.رسیدم خونه دیدم پف کرده برا همین انقدر درد داشتم و اذیت بودم.
امروز رفتم به استادم گفتم نمره ای که میخوای بدی رو بهم بده امروز که باز من یه روز گیر نمره این درس نشم.قبول نکرد و میگف باید هفته بعد هم باز بیای گزارش کارا رو تحویل بدی منم گفتم خب اون دختره که از من عقبتره باز میاد و بهش میدم برات بیاره جوابش این بود که ایشونم تموم شده آزمایشاشون نمیشه که
 
 
   
این که بر اساس عقیده و باورت قدم بگذاری در مسیر "مرگ خودخواسته" و تا آخرین نفس از مسیری که انتهایش مرگ است برنگردی و یکه و تنها طعنه بزنی به ایدئولوژی غلط حکومتت و به خاطر آرمانت و آزادی لبخند بزنی به مرگ حکایت غریبی است.
 
بعد سیصد روز ibrahimgökçek با چشمانی باز و با لبخند به استقبال مرگ رفت.
در این خاک، جغرافیای خاورمیانه صدای فریادِ آزادی را با مرگ و خفقان و اعتصاب زندگی می کنیم.وبدتر آن که صدای این مرگ و خفقان و اعتصاب به گوش کسی نمی رسد.
(من در تصویر قایقی خواستم ساخت، که کاش با همان دور شده بودم)
الف.
 نوشتن را از یاد نبرده باشم خوب است. بعد از الف، ب می‌آمد به گمان‌م.
مضحک‌ترین اتّفاقِ زمانی که برای آدم می‌افتد دیر گذشتن در عین "چه زود گذشت"‌ست. حالا که به یاد می‌آرم تمام روزهای گذشته را، روزهایی که قرار بود نوزده‌ساله‌گی سال رشد باشد، روزهایی که قرار بود به هول‌ناکیِ سال قبل‌ش نشود، روزهایی که قرار بود هم کار کنم و هم درس بخوانم، قرار بود استاپ‌موشن‌م تمام بشود، قرار

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عسل عصاره