⚪️تولدِّ کرّه الاغ کوچولو⚪️یکی بود یکی نبود
ننه گلاب و بابا حیدر پیرزن و پیرمرد مهربان و زحمتکشی بودند که یک مزرعه و دوتا الاغ داشتند. اسم یکی از الاغها خاکستری و اسم دیگری گوش بلند بود. الاغها برای ننه گلاب و باباحیدر کار می کردند و بار می بردند و گاهی هم به آنها سواری می دادند.
توی مزرعه یک گاو شیرده هم بود که گوساله ی قشنگی داشت. اسم گاو خال خالی و اسم گوساله اش چشم سیاه بود. ننه گلاب و بابا حیدر یک مرغدانی پر از مرغ و خروس داشتند ومرغها ه
روزی الاغ هنگام علف خوردن ،کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید
الاغ خیلی ترسید.
ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه ، برای همین لنگان
لنگان راه رفت و یکی از پاهای عقب خود را روی زمین کشید .
الاغ ناله کنان گفت : ای گرگ در پای من تیغ رفته است ، از تو خواهش می کنم که قبل از
خوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری .
گرگه با تعجب پرسید : برای چه باید اینکار را بکنم من که می خواهم تو را بخورم .
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.روستا
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود. مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روس
میدانید الاغ چیست؟ آیا الاغ دیده اید؟
اگر پاسخ شما منفی است این روزها حتما سری به حوالی میدان فردوسی بزنید تا با این موجودات آشنا شوید
همان ها که با یک شایعه برای خرید ارز 18 هزار تومانی صف میکشند و حرص میزنند و با خبری دیگر امروز و فردا در همان میدان با التماس دلارهای خود را حاضرند زیر قیمت هم که شده اب کنند تا ضرر بیشتر نکنند!
اینها همان درازگوشان دوپایی هستند که اشتباهی انسان دنیا آمده اند
با اینکه الاغ را نماد کم عقلی میدانیم اما حقیقت این است که این حیوان به آن اندازه ای که انتظار میرود کم عقل نیست. در ادامه چند حقیقت جالب را در مورد الاغ ها یادآور میشویم تا با این حیوان بی آزار بیشتر آشنا شوید. الاغ ها حافظه خوبی دارند: اگر با یک الاغ در رقابت حافظه شرکت کنید احتمالا بازنده شمایید. این موجودات میتوانند مکان هایی که در آنها بوده اند را به یاد بیاورند و الاغ های دیگری که حتی ۲۵ سال پیش دیده اند را شناسایی کنند.
بسیار محتاط هستند:
روزی روزگاری در دهکده ای کوچک، آسیابانی بود که الاغی داشت. سالها الاغ برای آسیابان کار کرده بود و بارهای سنگین را از اینجا به آنجا برده بود. ولی حالا پیر شده و نمی توانست بار بکشد. روزی از روزها آسیابان الاغ را از خانه اش بیرون کرد و گفت: برو هر جا که دلت می خواهد. من دیگر علف مفت به تو نمی دهم.
ادامه مطلب
به نقل از بی بی سی، مقامهای دولتی ولایت غور در مرکز افغانستان میگویند که گروه طالبان چهار الاغ را در ولسوالی چهارسده این ولایت تیرباران کردهاند.
عبدالحی خطیبی، سخنگوی والی غور به بیبیسی گفت مالک این الاغها یک زن بوده که هنگام انتقال مواد غذایی از منطقه منگ ولسوالی چهارسده این ولایت به منطقهای تحت تسلط طالبان با افراد گروه طالبان روبهرو شده است.
او گفت طالبان پس از تیرباران الاغها این زن و دو کودکش را با خود بردند.
خطیبی اف
الاغ کشاورز
روزی الاغ یک کشاورز به درون چاه افتاد و ساعتها گریه کرد. کشاورز تصمیم گرفت فکری به حال ماجرا کند. سرانجام به این فکر افتاد که چون الاغ پیر است بهتر است چاه را بپوشاند. الاغ ارزش بیرون آوردن از چاه را ندارد. چند تن از همسایگانش را صدا کرد تا با بیل خاکها را داخل چاه بریزند. الاغ که این را فهمید شروع به زاری کرد. اما چیزی نگذشت که ساکت شد.
بعد از مقداری خاک پاشیدن کشاورز به درون چاه نگاه کرد و از چیزی که میدید متعجب میشد. با هر بیل خاکی ک
دوست داینا به مسافرت رفته است، داینا به او قول داد تا از سگش مراقبت کند. او خیلی هیجان زده است . او می داند که مراقبت از یک سگ سرگرمی جالبی است و البته می داند که اینکار زحمت دارد.
داینا باید هر روز به سگ کوچولو غذا بدهد، زیرا او همیشه گرسنه است. سگ قهوه ای هر روز کلی غذا می خورد و هر روز بزرگتر و بزرگتر می شود.
داینا باید هر روز به او یک ظرف آب بدهد. آب تازه و خنک خیلی دلچسب است. بعضی وقتها هم سگ کوچولو دو تا ظرف آب می خورد.
مراقبت از سگ کوچولو
شازده کوچولو_آنتوان دوسنت اگزوپریاز کتاب هایی که نمی توان گفت برای چه کسی؟یا چه سنی؟این کتاب مناسب همه است.شازده کوچولو تلنگری بود که برای انسان بودن نباید کار خاصی کرد.بلکه باید کار های غیر متعارف را انجام ندهیم.شازده کوچولو برای من تلقی این بود که به بعضی چیزها نباید فکر کنیم.گاهی باید نیمه پر لیوان را دید. به قول #سهراب_سپهری "چشم ها را باید شست"شاید همه ما کلاه را دیدیم تا تصویر یک فیل در شکم ماربوآ.شازده کوچولو را دوست دارم چون فلسفه
الاغ زیبا تکانی به خودش داد و بارش را جابجا کرد. او از سنگینی بار لذت می برد. یک بار رنگارنگ سنگین. با خودش فکر می کرد که چه قدر خوشبخت است. چقدر می فهمد. با آنکه راه رفتن چندان هم برایش آسان نبود اما با غرور و تبختر قدم بر می داشت و خیابانهای شهر را می پیمود. در اینحال ناگهان تصویر خود را درون ویترین یک مغازه دید. کمی به عقب رفت. دوباره جلو آمد. گردنش را کج گرفت. یالهای کوتاه و زبرش را جنباند و تیپ و قواره اش را در دل ستود. در این حال یادش به قصه کود
فروش ویژه الاغ به مناسبت عید قربان تا غدیر بصورت اقساطى شروع شد:
به علت بالا رفتن قیمت لگن های ایرانی چون پراید و پژو، سقوط هواپیماهای فرسوده ، آتیش سوزی کشتی، برخورد قطارها و گرانی بنزین و ناامنی خودروهای داخلی
فروش ویژه الاغ شروع شد:
مدل 97 تیپ قاطر ،گردن هیدرولیک، نعل اسپورت شاسى بلند، داراى کارت یونجه،پالان چرمى با بوق عرعربلبلى،
ا. \\ ا | //_ \\ |ا _| |__ \\ |ا \\’’ـ’ | / /|\"\" ’ـ”’’)ا ( | \\’””/ / \"\"’/ \\
رفتم قیمت الاغ رو چک کردم. نهایتش میشه 3 میلیون. حساب کردم اگه دوتا بگیرم، یه گاری چوبی هم سفارش بدم و الاغ ها رو ببندم بهش، کلش میشه ده میلیون. دوتا اسپیکر بلوتوثی هم بگیرم که سیستم صوتی اش به راه باشه.
جای ارابه مرگ، ارابه واقعی سوار میشم. کی گفته بازگشت به عقب خوب نیست؟ گاهی لازمه.
تازه مزیت هم داره. همه به دیوونگی ات احترام میذارن و راه رو برات باز میکنن تا رد بشی.
سوپرطلا
اکبر کاراته از تو خرابههای آبادان یه الاغ پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم گذاشته بود: «سوپرطلا»! الاغ همیشهی خدا مریض بود و آب بینیش چند سانت آویزون. یه روز که اکبر کاراته برای بچهها سطلسطل شربت میبرد، الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود. حالا اکبر کاراته هی شربتا رو لیوان میکرد و میداد بچهها و میگفت: بخورید که شفاست. کمکم بچهها به اکبر کاراته شک کردند و فهمیدند که الاغِ اکبر کاراته سرشو کرده داخل سط
یکی بود، یکی نبود! زمانی در یک جنگل زیبا فیل کوچولویی زندگی می کرد که از بقیه فیل ها تمیزتر بود. فیل کوچولو روی چمن ها می نشست و بازی بقیه فیل ها را نگاه می کرد. فیل کوچولو پیش خودش می گفت: چرا این فیل ها خودشان را اینقدر کثیف و گلی می کنند! خیلی وحشتناکه!
او همیشه عادت داشت قبل از این که روی چمن بنشیند، تک تک علف ها را تمیز کند و یا قبل از این که زیر سایه درختی بنشیند، درخت را خوب تکان بدهد تا برگ های خشک آن بریزد. او همیشه جایی غذا می خورد که باد، ش
در ایام قدیم وقتی با الاغ بار میکشیدن
اول بار را می گذاشتن و بعد هم سر بار را
و بعد سر بار را ذره ذره آنقدر بر بار اصلی میچیدن
تا آنجا که الاغ زیر بار بادی در میکرد
و یا پاهایش به لرزیدن می افتاد.
این علایم ظاهریِ الاغ به انها میفهماند که
بار خر کافیست یا نه...
امروزه اما مردم زیر هر فشاری که باشد
نه بادی در می دهند و نه لرزشی بر اندامشان می افتد
این بی علایمی دولتمردان بیچاره را سرگردان می کند
کِه بدانند آیا این فشارها کافیست یا که هنوز کم است
چند روز پیش، نی نی سنجابها به دنیا آمد و سنجاب کوچولو صاحب یک برادر شد. نی نی سنجاب ها خیلی ریزه میزه و با نمک بود. سنجاب کوچولو از دیدن برادر کوچولوی خودش خیلی خوشحال شده بود. می خواست بغلش کند و با او بازی کند اما مامان سنجابه اجازه نمی داد و می گفت نی نی هنوز خیلی کوچک است. باید صبر کنی تا بزرگتر بشود و بتواند با تو بازی کند.
سنجاب کوچولو می خواست با مامان بازی کند اما مامان هم نمی توانست با سنجاب کوچولو بازی کند چون دائما نی نی را بغل کر ده ب
ملا نصرالدین کمونیست شده بود. از او پرسیدند: ملا می دونى کمونیسم یعنى چه؟ گفت: می دانم. گفتند: می دانى اگر دو تا اتومبیل داشته باشى و یکى دیگر اتومبیل نداشته باشد ناچار خواهى بود یکى از آن دو را بدهى !؟ گفت: بله کاملاً حاضرم همین حالا این کار رابکنم. گفتند: میدانى اگر دو تا الاغ داشته باشى، باید یکى را بدهى به کسى که الاغ ندارد! گفت: نه! با این مخالفم! این کار را نمى توانم انجام دهم. گفتند: چرا این که همان منطق است و همان نتیجه؟ گفت: نه این همان نیست.
الاغ دانستن معاویه توسط ابن عباس
طحاوی از علمای بزرگ اهل سنت عمری مینویسد:
١٧١٩ - أَنَّ أَبَا غَسَّانَ مَالِكَ بْنَ یَحْیَى الْهَمْدَانِیَّ حَدَّثَنَا قَالَ: ثنا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَطَاءٍ، قَالَ: أنا عِمْرَانُ بْنُ حُدَیْرٍ، عَنْ عِكْرِمَةَ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ مَعَ ابْنِ عَبَّاسٍ عِنْدَ مُعَاوِیَةَ نَتَحَدَّثُ حَتَّى ذَهَبَ هَزِیعٌ مِنَ اللَّیْلِ، فَقَامَ مُعَاوِیَةُ، فَرَكَعَ رَكْعَةً وَاحِدَةً، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ
دانلود آهنگ علی کوچولو این مرد کوچک
Download Ahange Ali Koochooloo In Mard Koochak
دانلود آهنگهای قدیمی و نوستالژی علی کوچولو این مرد کوچک صوتی mp3
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن آهنگ علی کوچولو این مرد کوچک
علی کوچولو این مرد کوچک
علی کوچولو تو قصه ها نیست مثل من و تو اون دور دورا نیست
نه قهرمانه نه خیلی ترسو نه خیلی پر حرف نه خیلی کم رو
خونشون در داره در خونشون کلون داره حیات داره ایون داره اتاقش طاقچه داره
حیاتش باغچه داره باغچه ای داره گل گلی
The Little Mermaid 2 Return to the Sea 2000 1080p BluRay,انیمیشن پری دریایی کوچولو ۲: بازگشت به دریا با دوبله فارسی,پری دریایی کوچولو بازگشت به دریا,دانلود انیمیشن The Little Mermaid 2: Return to the Sea 2000,دانلود انیمیشن پری دریایی کوچولو 2000,دانلود پری دریایی 2,دانلود کارتون The Little Mermaid 2: Return to the Sea 720p,دانلود مستقیم The Little Mermaid 2: Return to the Sea,
ادامه مطلب
Der kleine Eisbär,The Little Polar Bear 2001,خانوادگی,خرس قطبی کوچولو,دانلود The Little Polar Bear 2001 1080p,دانلود انیمیشن The Little Polar Bear 2001 720p,دانلود رایگان انیمیشن خرس قطبی کوچولو The Little Polar Bear 2001,دانلود زیرنویس فارسی The Little Polar Bear 2001,دانلود کارتون خرس قطبی کوچولو 2001,دانلود مستقیم انیمیشن The Little Polar Bear 2001,دوبله فارسی,
ادامه مطلب
این اسم و انتخاب کردم و فک کنم بار ها و بارها هم این اسم و انتخاب خواهم کرد«ماهی سیاه کوچولو»
میخواستم مث اون باشم بجنگم، قوی باشم ، آرزو داشته باشم، شجاع باشم و به تلاشم ادامه بدم.
میخواستم از برگه بیام بیرون برم تا به اقیانوس برسم.
ماهی سیاه کوچولو بهم بگو چرا شبیه تو نشدم؟ منم یه ماهی ام اما یه ماهی بیرون از آب داره ذره ذره جون میده
ماهی جون کاش بیای نجاتم بدی دستمو بگیری ببریم تا رودخونه تا دریا تا اقیانوس...
« ماه رجب ،
یک رحمِ زمانیست که میتواند سالهای طولانیِ گناه را در یک انسان، جبران کرده، و او را به تولدِ سالم، به آخرت برساند.
مکانسیمِ این تغییر بزرگ و سریع در روح، چگونه است؟»
#استاد_شجاعی
+ تا این را گوش نداده اید از اینجا نروید!
تلنگری ماه رجب
The Little Prince 2015,x265 HEVC,حجم کم,دانلود The Little Prince 2015 1080p,دانلود انیمیشن The Little Prince 2015,دانلود انیمیشن شازده کوچولو The Little Prince 2015,دانلود دوبله فارسی The Little Prince 2015,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی انیمیشن The Little Prince 2015,دانلود فیلم با دوبله فارسی,دانلود کارتون شازده کوچولو 2015,دانلود مستقیم The Little Prince 2015 720p,شازده کوچولو,
ادامه مطلب
تابستون امسال با اون گرمای خفه کنندهاش توی اتوبوس نشسته بودم. یه دختر کوچولوی ۸-۹ ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس. دختر کوچولو روسریاش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت: «توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟ از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس… تو گرمت نمی شه بچه؟».
همون موقع اتوبوس به ایستگاه رسید و ایستاد.
د
HDTV,Piglet's Big Movie 2003,انیمیشن پیگلت کوچولو,انیمیشن ماجراجویی,پیگلت,دانلود انیمیشن Piglet's Big Movie 2003,دانلود انیمیشن پیگلت کوچولو Piglets Big Movie 2003,دانلود دوبله فارسی انیمیشن Piglet's Big Movie 2003,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی انیمیشن Piglet's Big Movie 2003,دانلود کارتون Piglet's Big Movie 2003 720p,دانلود کارتون پیگلت کوچولو,دانلود مستقیم,زبان اصلی,
ادامه مطلب
هری استایلز می گوید که بازی در لایو اکشن جدید دیزنی با نام پری دریایی کوچولو را رد کرده تا بتواند بیشتر روی حرفه موسیقی اش تمرکز کند. طبق گزارشات به نظر می رسید که این خواننده قرار بود نقش شاهزاده اریک را بازی کند.
ادامه مطلب
استاد دانشگاهم میگفت:
در حال رانندگی بودم و حواسم پرت بود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت: هی الاغ حواست کجاست؟!
همانطور با سرعت رفت و پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم. شیشههای هر دوتامون پائین بود. یواشکی از کنار چشمش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم.
ادامه مطلب
مهرسا قراره چند وقتی سیدنی نباشه، بخاطر همین نصف گلدوناش رو آورده که من نگه شون دارم تو این مدت. ۱۳_۱۴ تا گلدون هست که چند تاش شمعدونیه و کلی اتاقم خوشکل شده و فضاش تغییر کرده.
از دیشب هم یه هاپو کوچولو اومده و باهامون زندگی میکنه، اسمش ا ِزمی هست. اگر خاطرتون باشه من فوبیای حیوانات و علی الخصوص سگ داشتم. روز اول تو فرودگاه بخاطر نزدیک شدن سگ جستجوگر یک جیغ بنفش زده بودم! ولی امروز از صبح من با این خانم کوچولو دارم وقت می گذرونم. تو همه مدتی ک
شازده کوچولو به سیارهی دوم رفت. آنجا فقط یک پادشاهِ تنها زندگی میکرد؛
بعد از ملاقاتی کوتاه، شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند. اما فرمانروا که دلش میخواست او را نگه دارد گفت «نرو، تو را وزیر دادگستری میکنیم!»
شازده کوچولو گفت «اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم»
فروانروا گفت «خب، خودت را محاکمه کن! این سختترین کار دنیاست... اینکه بتونی دربارهی خودت قضاوت درستی داشته باشی و عادلانه خودت رو محاکمه کنی...»
-----------------------------
خلاصه کتاب:
در ۱۹۴۳ شاهکار سنتاگزوپری به نام شازده کوچولو انتشار یافت که حوادث شگفتآنگیز آن با نکتههای دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهمترین آثار اگزوپری به شمار میرود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثهای واقعی مایه گرفته که در دل شنهای صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده است.
ادامه مطلب
خلاصه کتاب:
در ۱۹۴۳ شاهکار سنتاگزوپری به نام شازده کوچولو انتشار یافت که حوادث شگفتآنگیز آن با نکتههای دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهمترین آثار اگزوپری به شمار میرود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثهای واقعی مایه گرفته که در دل شنهای صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده است.
ادامه مطلب
دیشب یارو ۱۲ شب تو کوچه داشت با یه بچه کوچولو پشت تلفن بلند بلند حرف میزد:+علی جان خوبی؟-...+عمو ببعی میگه ؟!-...+علی ببعی میگه ؟!-...+به عمو بگو دیگه، ببعی میگه ؟!-...یهو یکی از همسایه ها کلشو از پنجره اورد بیرون بلند گفت: بععع بعععع، حالا بزار بخوابیم جان مادرت :)))))
دست های تپل خجالتی اش را قایم می کرد. دست های کوچک، پاهای کوچک که هی صدای ریتمیک دست کوچولو، پا کوچولو، گریه نکن بابات میاد را در ذهنم می خواند با صدای کودکانه و زیبا و شیرین.
می دانستم گریه می کند. گریه که حتما نباید اشک داشته باشد، بازتابی در چهره داشته باشد! گریه ی بدون علائم هشدار دهنده هم وجود دارد.
دختر بودن یک چیز اعجاب انگیز است. بی نظیر است. نمی گویم خوب است یا بد. نمی گویم باید باشد یا نباشد. فقط بدانید دختر بودن از عجایب کشف نشده ی موجو
پدرم از اینکه عصبانی بشوم بیزار است. از ابتدای زندگی هم آرام و سربه زیر بوده است.
امروز با اشمئزازی که هرگز در او ندیده بودم گفت:"انقدر کم تحمل نباش جوان. هر وقت گله داشتی، هر وقت از وضعیتت راضی نبودی، فکر کن دور از جانت خدا تو را الاغ خلق میکرد و هزار آدم بی سر و پا سوارت میشدند! فکر کن موجودی بدشانس و بی زبان بودی که عقاب تا آسمان میبردت و رهایت میکرد تا زمین بخوری و تلف شوی و ارتجالا یک لقمه چربت کند! یا فکر کن مورچه نیم قدی بودی که یک آدم نه تن
BluRay,Little Johnny The Movie 2011,x265 HEVC,بدون سانسور,جانی کوچولو,دانلود Little Johnny The Movie 2011 720p,دانلود انیمیشن Little Johnny The Movie 2011,دانلود انیمیشن جانی کوچولو Little Johnny The Movie 2011,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود فیلم با حجم کم,دانلود کارتون جدید,دانلود مستقیم انیمیشن Little Johnny The Movie 2011 1080p,دوبله فارسی,زبان اصلی,کیفیت بلوری,
ادامه مطلب
بچه ها یه پروژه متلب دارم.
این متلبم چقد سخته ها یه کد اشتباه بزنی دوباره همرو باید از اول بزنی.
خب دارم کوچولو کوچولو یاد میگیرم.
تو متلب هر حلقه وایل رو نمیشه به صورت فور نوشت.
ولی برعکسش میشه.
اخر حلقه فور و ایف هم اند باید بنویسی.
بانمکیش اینجاست که ازمایشگاه ماتریس اسمشه
سلام ماه کوچولو
امروز (۲۹ام) تو یک ساله شدی:)))
یک سالی که گذشت پر ازخنده و گریه، خستگی و بی خوابی، ذوق و نگرانی بود
یک سالی که نمیدونم قبلش چجوری بود قبل اینکه تو بیای دنیامون چه رنگی بود، نمیدونم بدون تو خونه چه شکلی میشد فقط اینو میدونم که تو الان ماه کوچولوی خونه ی کوچیکمونی:)
(این پست و نصفه میذارم تا بعد فعلا تاریخش اینجا محفوظ بمونه)
اواسط تابستان با گرم تر شدن هوا موقع برداشت گندم و جو بود . من دروی گندم با داس را اصلا دوست نداشتم چرا که کاری بسی سخت و ملال آوری بود .
بارها با داس انگشتان خود را می بریدم . گاهی به حالت ایستاده و بیشتر نشسته مسیر طولانی را پشت سر می گذاشتم . بعد مدتی جهت رفع خستگی که کمر خود را راست میکردم با وزش بادی ملایم به پشتم که حسابی عرق کرده بود احساس درد و سرما می کردم برای همین به بهانه های مختلف از زیر کار در می رفتم ودر کنار زمینی که از برآمد
یکی از شاعرانه ترین تعبیرها رو از مرگ شازده کوچولوی اگزوپری داره که فکر میکنه قراره جای دیگه ای بره و اونجا به بدنش نیازی نداره( وقتی مار قراره نیشش بزنه) شازده کوچولو هم تعلقات زیبای زمینی داره؛ بائوباب ها که روزه گی های ملال آورن شاید و گلش و روباهی که برای ترک تنهایی اهلیش میکنه تا دوستش باشه اما در نهایت به جای دیگه ای سفر میکنه.
به نام خدا
داستان ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی را خواندهاید؟آنجا که ماهی سیاه کوچولو به همه ی کسانی که داشتند سعی میکردند او را از رفتن به سمت جویبارهای بزرگتر منع کنند، میگوید: "من میخواهم بدانم که راستی راستی، زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی؟ یا اینکه طور دیگری هم میشود توی دنیا زندگی کرد؟؟"
ادامه مطلب
غذاهای چینی همه جهان را تسخیر کردهاند. برخی از غذاهای سرزمین آفتاب با ذائقه ایرانی هم همخوانی دارد. در کشورهای غربی نیز هر روز بر شمار رستورانهای چینی افزوده میشود و مالکان این رستورانها امیدوارند بتوانند بازار شکمگردی جهان را قبضه کنند.در ادامه با عبیاتی همراه باشید.
اما چینیها غذای جدیدی به منوی خود اضافه کردهاند که شنیدنش هم خوشایند نیست چه برسد به چشیدنش: برگر گوشت الاغ!در پکن، پایتخت کشور چین برگر گوشت الاغ یکی از مرسومت
جلسه 36 : URL
ادامه نهمین علت مستقیم بیماری: ژن (اِرق)
سومین علت جهش ژن، گناه است.
روایت: مومنین باید به کمک هم بشتابند و به کمک هم بیایند و در صورتی که یکی از مومنین بیمار شود و ژن جهش پیدا کند دیگران هم بیخوابی میکشند.
در میگرن: یک رَگ در سر میزند و این سبب ابتلا به سردردر و همان میگرن میشود.
روایت: مومن مومن نیست مگر اینکه برای مومن دیگر همانند بدن باشد بگونه ایکه اگر مشکلی در او پیش بیاید انگار در او پیش آمده است
ژن در کل بدن هست و در هر سلول
روزی روزگاری یک موش کوچولو و بی تجربه راه افتاد تا کمی توی مرزعه بگرده و سر و گوشی آب بده.
همینطوری که داشت راه میرفت و اطرافش رو نگاه میکرد یک خروس دید.
اون که تا حالا خروس ندیده بود،
با خودش گفت:
"وای چه موچود ترسناکی!
عجب نوک و تاج بزرگی!
حتما حیوون خطرناکیه. باید سریع فرار کنم."
بعد هم موش کوچولو دوید و رفت.
کمی جلوتر موش کوچولو به یک گربه رسید.
اون تا حالا گربه هم ندیده بود.
پیش خودش گفت:
"این چقد حیوون خوشگلیه!
عجب چشمایی داره.
چقدر دمش خوشرنگه
« شلف دیواری کودک طرح سنجاب کوچولو »
شلف دیواری کودک طرح سنجاب کوچولو : در طراحی آپارتمان های امروزی بدلیل کمبود فضا و مدرن شدن طراحی داخلی استفاده از شلف یا همان طاقچه بسیار متداول شده است. شلف ها بعنوان وسایلی که بخوبی فضا را تغییر می دهند و می توان با قراردادن وسایل دکوری بر روی آنها زیبایی خوبی را در اتاق ایجاد کرد ،مورد استقبال قرار گرفته اند.شلف دیواری مدل سنجاب کوچولو متناسب با فضای اتاق کودک طراحی شده و بسیار زیبا و جذاب است.این محصول
با توجه به حافظه ماهی گلی طور و پریشون احوالم که همه چیز توش درهم وبرهم هست؛ از این به بعد میخوام یه خلاصه کوچولو از فیلم هایی که میبینم به همراه نظرات غیرکارشناسی و غیر حرفه ای خودم رو اینجا بنویسم که یه آرشیو کوچولو داشته باشم ازشون. بنابراین اگر فیلم بین حرفه ای هستید یا فیلمو ندیدین و نمیخواین داستان فیلم لو بره پست های این بخش رو نخونید.
یکی بود یکی نبود ، قصه کلاغ مهربان از این قراره که یه روز خانوم کلاغه از لونه اش اومد بیرون تا برای بچه هاش غذا پیدا کنه.همینجوری که داشت پرواز میکرد یه کرمو دید که روی علفا راه میرفت.خیلی خوشحال شد که یه غذای خوب برای جوجه کلاغاش پیدا کرده. رفتو کرم رو با نوکش از روی زمین بلند کرد.کرم کوچولو با ناراحتی به خانوم کلاغه گفت: “خانوم کلاغه، مادر من مریضه. اومدم براش غذا پیدا کنم. اگه براش غذا نبرم اون از گرسنگی از بین میره ”سنجابه هم که داشت از اون
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، در یک جنگل قشنگ و با صفا، شیر کوچولو با دوستانش در حال بازی کردن بود. وقتی بازی تمام شد، شیر کوچولو به سمت خانه اش رفت؛اما خیلی ناراحت و عصبانی بود. وارد خانه اش شد. مادرش وقتی او را دید، به او سلام کرد؛ اما شیر کوچولو جواب سلام مادرش را نداد. مادرش خیلی ناراحت شد. دوباره سلام کرد؛ اما شیر کوچولو باز هم جواب سلام مادرش را نداد. به اتاقش رفت و در را محکم پشت سرش بست. ناراحتی مادرش بیشتر شد. مادرش با ناراحتی به سمت
یکی بود یکی نبود قصه تدی و ستاره آرزو از این قراره که خرس کوچولویی بود به نام تدی ، تدی توی آخرین روز پاییز زیر درخت نشسته بود تا آخرین ستاره ی پاییز بیفته پایین.تدی توی یه کتاب خونده بود که اگه موقع پایین افتادن آخرین ستاره ی پاییز، آرزو کنی، آرزوت هرچی که باشه برآورده میشه.همینطور که تدی به آسمون خیره شده بود، جوجه تیغی کوچولو بهش نزدیک شد و پرسید: “تو آسمون دنبال چی میگردی تدی؟”تدی گفت : “دنبال آخرین ستاره ی پاییز.”” برای چی؟”” برای ای
با آب و تاب تعریف میکنه که مامان، بچه رئیس مواد سِرّی شو گذاشته بود زیر بالشتش که تیمتمپلتون نبیندش بعد تیمتمپلتون قایمکی از زیر بالشتش برش داشت بعد گذاشتتش تو کیف ننجونش.بعد ننجونش رفت اونجایی که مادربزرگا میرن اونجا نوشیدنی میخورن! بعد اونجا شعرِ (با ریتم میخونه):اینقدر نگو مریضم من دارم اشک میریزم رو براشون گذاشت و...این تعریف ها ادامه داره.(سرلیست کارتونای مورد علاقه شون بچه رییس و باب اسفنجیه).ولی اینقد خوشمزه میگه که آدم خسته نمیشه.
ام
یه روز رستوران سر کار بودم
دلم خیلی گرفته بود .
با خودم زمز مه می گردم و می خوندم :
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب در گاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
که یهو دیدم یه دختر کوچولو ۴یا۵ ساله مثل من
پکره و داره گریه می کنه. تو چشماش زل زدم اونم
نگاهش رو قفل کرد به من بعد من یه لبخند کوچیک
زدم اونم خندید با خنده اون کوچولو دل منم باز شد
زندگی وشرایط می تونه با یه
فائزه رو شیر کردم که زنگ بزنه به روابط عمومی سیما و بهشون بگه تو شبکه پویا به جای پنگوئن پورورو، پونی کوچولو بذارن.
هرچی من خجالتیام تو مقوله زنگ زدن و حاضرم بمیرم و به جایی زنگ نزدم، این خواهر اصلا این جوری نیست. زنگ زد، سلام کرد، پیشنهادشو گفت، گفت ممنون و قطع کرد. البته جملهبندی پیشنهاد رو من بهش گفته بودم، اما بازم بهش افتخار میکنم که با اینکه میترسید یه خرده زنگ زد گفت.
بعد از چند دقیقه، میزنه تو صورتش و میگه: خاک تو سرم آبجی! ب
چند دقیقه دیگه میرسم خوابگاه.توی مرخصیم خیلی تفریح کردم.عموم و زن عموم و دخترشون سارینا اومده بودن ایران و من با ماشین کلی گردوندمشون.همه فامیل رو خدا رو شکر توی این مرخصی دیدم.
اما این دو روز آخر کلی اتفاقای بد کوچولو کوچولو برام افتاد که روحیم رو خیلی خراب کرد.امیدوارم زودتر روحیه بگیرم و اتفاقای بهتری برام رقم بخوره چون واقعا الان احساس بدی دارم.
بهتره کمی تندتر راه برم که زودتر برسم خوابگاه...فعلا...
خواص عنبر نسارا برای رفع عفونت و میکروب
عنبر نسارا، پشگل الاغ ماده (ماچه الاغ) است که در بهار جمع آوری می شود و در طب سنتی ارزش فراوانی برای درمان بیماری ها دارد. این ماده به ظاهر بی ارزش خواص مشمئز کننده داروی عجیبی برای درمان بسیاری از بیماری ها است. در این بخش از سلامت نمناک شما با عنبر نسارا و خواص آن و تمامی مواردی که در زمان استفاده از آن باید رعایت شود ،آشنا خواهیم کرد.
ادامه مطلب
اکسیر جوانی
یکی از نوشیدنی های طبیعی و قدیمی برای جوان سازی و حفظ زیبایی پوست شیر الاغ است که علاوه بر جوان سازی پوست به کاهش بروز بیماری ها در بدن انسان کمک می کند و از این ماده برای تهیه لوازم آرایشی و بهداشتی نیز استفاده می شود.
در برخی از مراکز مراقبتهای پوست و زیبایی وان هایی پر از شیر الاغ وجود دارد که برای جوانسازی پوست از آن استفاده میشود. اما استفاده از شیر الاغ موضوع جدیدی نیست و پیشینه طولانی در تاریخ دارد. استفاده از شیر الاغ بر
حقیقت
روزی کسی نزد ملا نصرالدین آمد و از او درخواست کرد تا الاغش را برای ساعتی به او بدهد. ملا نصرالدین که نمی خواست الاغش را قرض دهد، گفت: "الاغ اینجا نیست، پسرم آن را به صحرا برده است." در همین لحظه صدای عرعر الاغ بلند شد! مرد همسایه گفت: "تو که گفتی الاغ در صحرا است، پس این چه کسی است عرعر میکند؟" ملا نصرالدین با عصبانیت گفت: " عجب آدمی هستی. حرف پیرمردی مثل من را قبول نداری، اما عرعر کردن یک الاغ بی شعور را باور می کنی؟!"
نتیجه اخلاقی:
بالات
اگر حتی علاقه مند به کتاب هم نباشید ممکن است این سوال برای شما ایجاد شود که چرا کتابی می تواند تا این حد محبوب باشد؟ در واقع شازده کوچولو نمونه واقعی از چنین کتاب است، موضوعی که آنتوان سنت اگزوپری توانست با آن دنیای فلسفه و بیان آن به زبان ساده را دگرگون سازد، شاهزاده کوچولو همان چیزی است که شما به عنوان اولین تجربه خواندن یک کتاب بلند نیاز دارید و می تواند برای شما جذابیت های بسیاری داشته باشد.
ادامه مطلب
یکی بود یکی نبود. در یک جنگل بزرگ و سرسبز و پردرخت همه حیوانات شاد و خندان در کنار هم زندگی می کردند. پرنده کوچولو هم جیک جیک کنان این ور و آن ور می پرید و دوست داشت تمام اطرافش را بشناسد. خلاصه پرنده کوچک قصه ما به همه قسمت های جنگل سر میزد و دنبال چیزهای جالب و جدید می گشت، چون خیلی کنجکاو بود.
یک روز پرنده کوچولو داشت در جنگل قدم می زد که ناگهان روی یک بوته برگ سبز یک عالمه دانه قرمز دید. با کنجکاوی جلو رفت تا ببیند که این دانه های ریز چیست؟ اول
به نام انسانیت
امروزجمعه ۱۳۹۸.۰۳.۱۰
وجدان صادق
زندگی یعنی آرامش، آرامش با یه وجدان آروم بدست میاد، وجدان آروم نتیجه ی صداقت و درستکاری هست و کل این زنجیره از تو یه آدم خوب توی یک زندگی آروم و خوب میسازه؛
یک پسر و دختر کوچیک مشغول بازی با هم بودن، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه رو به دختر داد
شازده کوچولو یا شهریار کوچولو یا شاهزاده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که نخستین بار در سپتامبر سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد.
این کتاب به بیش از ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ محسوب میشود. کتاب شازده کوچولو «خوانده شدهترین» و «ترجمه شدهترین» کتاب فرانسویزبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شدهاست. از ا
شازده کوچولو
این کتاب با زبان ساده و آمیانه مفاهیم فلسفی و جالبی رابیان می کندوبا روند داستانی خود خواننده را کنجکاو تر می کند.
بخشی از کتاب :
روباه گفت: هیچ چیز را تا اهلی نکنند نمیتوان شناخت. آدمها دیگر وقت شناخت هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان میخرند، اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد آدمها بی دوست ماندهاند. تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن!شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟
ادامه مطلب
کاش میموندی خانوم کوچولو کاش حالا که بعد ده سال اومدی میموندی کاش حالا که قلب کوچولوت تشکیل شده بود میموندی کاش حالا که اروم با پاهای کوچولوت لگت میزدی میموندی کاش حالا که شده بودی همه ی دنیای مامان بابات میموندی کاش بودی چشمای مامان وبابات که فکر میکردن همه دنیا تو چشمای تو جمع شده میدیدی کاش میموندی ولباس چین چین صورتیدا میپوشیدی ودلشونا میبردی کاش فقط 3ماه دیگه تحمل میکردی... بمیرم که امشب اخرین شب سه نفر بودنتونه.. بمیرم که امشب باهم نشس
سوم ابتدایی بودم که با بلاگفا شروع کردم. کنار داییام، با همدیگه وبلاگ ساختیم. تحت تاثیر رمان شازده کوچولو که همون سال داییام برام خریده بود، و به پیشنهاد خودش، اسم وبلاگ رو یه چیزی شبیه به شازده کوچولو در سیاره انتخاب کرده بودم. به گمونم هیجان اولین وبلاگ رو داشتن و جایی که توش حرف بزنم (یه چیزی رو اعتراف بکنم، من از نه ماهگی به حرف اومدم. چون که حرف نزده زیاد داشتم و میترسیدم عمرم برای گفتن همهاش کفاف نده) باعث شد که رمزش رو گم بکنم. ول
روی دیوار تبلیغ «مهدکودک ماهی کوچولو» را زده بودند.
ماهیهای شب عیدتان را اگر هنوز زندهاند توی دریا رها نکنید که گم و گور شوند. بالهی بچههای کوچک را که وسط یک جشنوارهی شلوغ رها نمیکنند.
اگر حوصلهتان از دستشان سررفته، یا از بزرگکردنشان خسته شدهاید، مهدکودک ماهی کوچولو تا سال بعد از آنها نگهداری میکند و شب عید سالم و خوشحال تحویلتان میدهد.
هرچند ناجوانمردانه است که کسی را فقط موقع نیاز پیش خودتان بیاورید. ولی از تنها رها
سوم ابتدایی بودم که با بلاگفا شروع کردم. اولین وبلاگم رو من و دایی، با هم دیگه ساختیم. تحت تاثیر رمان شازده کوچولو که همون سال داییام برام خریده بود، و به پیشنهاد خودش، اسم وبلاگ رو یه چیزی شبیه به شازده کوچولو در سیاره انتخاب کرده بودم. به گمونم هیجان اولین وبلاگ رو داشتن و جایی که توش حرف بزنم (یه چیزی رو اعتراف بکنم، من از نه ماهگی به حرف اومدم. چون که حرف نزده زیاد داشتم و میترسیدم عمرم برای گفتن همهاش کفاف نده :دی ) باعث شد که رمزش رو
روباه مدتی به شازده کوچولو نگاه کرد و گفت: خواهش می کنم بیا و مرا اهلی کن! شازده کوچولو گفت: دلم می خواهد، ولی خیلی وقت ندارم. باید دوستانی پیدا کنم و بسیار چیزها هست که باید بشناسم. روباه گفت: فقط چیزهایی را که اهلی کنی می توانی بشناسی. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. همه چیزها را ساخته و آماده از فروشنده ها می خرند. ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد آدمها دیگر دوستی ندارند. تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن! شازده کوچولو گفت: چه کار باید بک
یک سنگ کوچولو وسط کوچه ای افتاده بود. هرکسی از کوچه رد میشد، لگدی به سنگ میزد و پرتش میکرد یک گوشه ی دیگر. سنگ کوچولو خیلی غمگین بود. تمام بدنش درد میکرد. هرروز از گوشه ای به گوشه ای می افتاد و تکه هایی از بدنش کنده میشد. سنگ کوچولو اصلا حوصله نداشت. دلش می خواست از سر راه مردم کنار برود و در گوشه ای مخفی شود تا کسی او را نبیند و به او لگد نزند.یک روز مردی با یک وانت پر از هندوانه از راه رسید. وانت را کنار کوچه گذاشت و توی بلندگوی دستیش داد زد: « هندو
مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند که در تاریکی دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد. دزد گفت چرا داد و بیداد می کنی؟
شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه می کند؟
دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی. تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم می کنی.
شیخ پرسید: پس چرا الاغ را ندزدیدی؟
دزد گ
یه خ شحالی کوچولو یعنی سر زدن ب ی دوست خیلی
قدیمی و البته صمیمی...
میخوام بستنی بخرم برم خونشون :)
نظرتون؟
راستی امروز انتخاب واحدم درست شد :)
توسط یک انسان شریف و کار راه انداز :))
اینم میتونه ی خوشحالی کوچولو باشه .
یا شایدم ی خوشحالی بزرگ ^_^
فواید روغن الاغ به چه صورت است ؟
اگر بخواهیم فقط به فواید این روغن بپردازیم بدون قلو و گزافه گویی ، روغن الاغ تمامی فواید زیر را داراست :
۱- از بین بردن درد های سیاتیکی
۲- آماده سازی بستر پوست برای آب رسانی
۳- به جهت حضور ویالین میتواند برای ضخم های سوختگی قدیمی که اسکار از خود برجای گذاشته است بسیار مفید باشد .
۴- این روغن میتواند بهبود دهنده درد های مفصلی باشد
۵- از دیگر فواید بی نظیر روغن الاغ میتوان به بهبودی فرد مبتلا به آرتروز در مدت زمان بس
فردا تولدمه و این نمیخوام ترین تولد منه.
انتظار تبریکی رو دارم که حکم مرگ رو داره برام. انتظار انتظار
میگم انتظار شبیه این گیفهست... که پنجره بازه و پرده و درختا تکون میخورن. باده... ترسناکه...
مچاله میشی تو خودت و پالتوت رو جمع میکنی تو بغلت. سرخیابون و ته خیابون رو نگاه میکنی. نورِ تیر چراغ برق میره رو مخت و خلوتی خیابون میترسوندت. کسی نیست. نخواهد بود.
انتظار انتظار انتظار
تلخه. روزهایی که میگذرن تلخن. و من تو این تلخی تنها نیستم.
دارم رو
دانلود دوبله فارسی انیمیشن پا کوچولو 2018
نام: پا کوچولو | ژانر: کمدی، ماجراجویی | تاریخ انتشار: سال 2018
زبان: دوبله فارسی | مدت زمان: 01:36:17 |
| محصول کشور آمریکا | امتیاز: 6.7 از 10
خلاصه داستان:یک موجود پاگنده به نام “میگو” متوجه میشود که موجوداتی زیرک که با نام “پاکوتاه” (انسانها) شناخته می شوند در واقعیت وجود دارند. در ابتدا هیچ کس حرف او را باور نمی کند و همین موضوع باعث می شود که او به همراه دوستانش راهی ماجراجویی برای پیدا کردن یک انسان شوند
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، در یک جنگل قشنگ و با صفا، شیر کوچولو با دوستانش در حال بازی کردن بود. وقتی بازی تمام شد، شیر کوچولو به سمت خانه اش رفت؛اما خیلی ناراحت و عصبانی بود. وارد خانه اش شد. مادرش وقتی او را دید، به او سلام کرد؛ اما شیر کوچولو جواب سلام مادرش را نداد. مادرش خیلی ناراحت شد. دوباره سلام کرد؛ اما شیر کوچولو باز هم جواب سلام مادرش را نداد. به اتاقش رفت و در را محکم پشت سرش بست. ناراحتی مادرش بیشتر شد. مادرش با ناراحتی به سمت
شازده کوچولو یا شهریار کوچولو یا شاهزاده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که نخستین بار در سپتامبر سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد.
این کتاب به بیش از ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ محسوب میشود. کتاب شازده کوچولو «خوانده شدهترین» و «ترجمه شدهترین» کتاب فرانسویزبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شدهاست. از ا
نویسنده و محقق : اشکان ارشادی از کرمانشاه
رادیوی آقام روشنه و صبحها اذان گوش میکنم، برنامههای « قند پارسی » ، تقویم تاریخ ، و... گوش میکنم. بخصوص اخبار گوش میدم. اینقدر که از گوش کردن رادیو لذت می برم که حد نداره.
« قند پارسی » جدیدا خیلی بی نمک و بی مزه شده و اصلا حکایاتش معنی نداره!!! اینقدر حکایتهاش بی معنیه که در ذهن نمیمانه!!! از آقا می پرسم : دقیقا چه گفت ؟؟ چه شد ؟؟ که آقام هم میگه : ای آقا ، تو با این ذهن فوقالعاده قویت!! بیاد نماند و
به علت بالا رفتن قیمت لگن های ایرانی چون پراید و پژو، سقوط هواپیماهای فرسوده ، آتیش سوزی کشتی، برخورد قطارها و گرانی بنزین و ناامنی خودروهای داخلی
فروش ویژه الاغ شروع شد:
مدل 97 تیپ قاطر ،گردن هیدرولیک، نعل اسپورت شاسى بلند، داراى کارت یونجه،پالان چرمى با بوق عرعربلبلى
داشتم تو نت میچرخیدم چند تا ایده برای بچههای روزهاولی و ماه رمضون دیدم که خیلی دوست داشتم.
و از اونجایی که کلا آدم المانسازی هستم و سعی میکنم تو مناسبتها حتی با ظواهر امور هم که شده برای بچهها خاطره سازی کنم، لذا بر اساس یکی از ایدهها، تصمیم گرفتم یه سفره ماهرمضونی تو خونه پهن کنیم مثل سفره هفتسین.
کوچولو و جمع و جور و روی میز؛ با المانهای رمضان.
مثلا قرآن و گل و گلاب و جانماز و دیگه چی؟
بیاین بگین چی بذارم تو سفرهم؟
و هر روز هم ی
روزی فیل با سرعت از جنگل می گریخت!
دلیلش را پرسیدند گفت: شیر دستور داده تا گردن همه زرافه ها را بزنند!
گفتند: تو را چه به زرافه؟! تو که فیل هستی پس چرا نگرانی؟!
گفت: بله من میدانم که فیل هستم؛ اما جناب شیر، الاغ را به پیگیری این دستور مأموریت داده!!
وقتی مأموریت مهم را بر دوش افراد بیسواد و نادان میگذارند، نتیجه فاجعه بار خواهد بود!
کلبه ی خوشگلم رو دیشب حسابی تمیز کردم...
همه جا برق میزنه و بوی تمیزی میده...
صبح کلی تو تختم جا به جا شدم...
کتاب شازده کوچولو رو برای بار n ام تموم کردم و کلی حرف دارم راجع بهش که باید بنویسم و برای یکشنبه آماده کنم ...
تو دورهمی فیلم ثبت نام کردم و ظهر باید برم ، فیلم ببینیم و نقدش کنیم ....
پاشدم رفتم جمعه بازار...
میوه خریدم...
سیر خریدم...
ذرت خریدم...
آلو خورشتی خریدم (تصمیم به پختن مرغ و آلو دارم)...
آلو نمکی خریدم...
انبه خریدم (عشق سومم بعد از موز و نا
تابستان سال 1389 بود. در حال رانندگی بودم حواسم نبود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت هی الاغ حواست کجاست. همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم. شیشههای هر دو تامون پائین بود. یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم. گفتم، آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نر هستند. تو باید به من میگفتی خر.
دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هست
بسم الله الرحمن الرحیم
صفحه اینستاگرامی موسسه مطالعات تاریخ معاصرایران نوشت:
این الاغها به چه دردی میخورند؟!
یکشنبه، 4 اسفند 1353 «شرفیابی. وقتی وارد شدم، دیدم شاه انگشتان شستش را دور هم میچرخاند، و پاهایش را روی میز گذاشته ـ که علامت این است که غرق در تفکر است. در گذشته عادت داشت وقتی در فکر بود با موهایش ور برود، اما با افزایش قدرتش علائم ظاهری تفکر را هم تغییر داده است. مدتی گذشت تا متوجه حضور من شد.
پیشنهاد کردم که در مسافرت به الج
خب دلم میخواد خیلی چیزا بگم اما نمیتونم ینی نمیدونم دقیقا از چی قراره گله کنم درس ؟
خواب زیاد؟
با جان دادن خوابیدن و با سختی بیدار شدن؟
کلافه بودن و ندونستن و پشیمونی و ...؟!
نمیدونم واقعا ازبس تکراری شده ، میرم پستای سال قبلو میخونم چقدر درس میخوندم انصافا!
بیخیالش ...خلاصه میخوام بگم
+مهربون ترین
خوش اخلاق
عزیزم
مناسبت قشنگی شد و من برای شما بنویسم
قربونِ توبرم ، آرامِ جان ، تولدِ وبِ محبوبت بر ما مبارک :)
همیشه باش و بنویس
امیدوارم خوشبخت
فتوکلیپ «رأسِ ساعتِ تولّدِ کووید 19» در وبگاه آپارات
تیکتاکِ ساعتِ معلّقِ مثلّثی...
زن؛
اتاق انتظار
روی صندلی
بچّه دربغل بهخوابِ ناز
**
مردِ بستریِ بخشِ آیسییو
چشم از جهان فرو بسته بود
رأسِ ساعتِ تولّدِ کووید 19
**
زن
اتاق انتظار
تاکتیکِ ساعتِ معلّقِ مثلّثی؛
بچّه
چشمبازکرده...
شلمان؛ 5 اردیبهشت 1399 خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
*بسم الله الرحمن الرحیم*
شرح دروس معرفت نفس 7
استاد صمدی آملی
******************************
اگر با دید دفعی به نظام هستی و حرکت و هیأت و نظم و ترتیب و آمد و شدِ این پیکرِ زیبای هستی نگاه کنیم حالمان عوض می شود و آنطوری که با عالم خو کرده ایم و عادت کرده ایم، از عادت در می آئیم
که عرض کردیم تولدِ اوّلی انسان در قوس نزول، تولد از مادر است که در مقام تنزّل، انسان، عوالمِ وجودی را طی می کند به صورت انزالی، تا به صورتِ نطفه ای درمی آید که این نطفه در قوس صعود از
" آیین گل غلتان" برای نوزادانی که اولین بهار زندگی را می گذرانند اجرا میشود و بیشتر توسط مادر، خاله، عمه و مادربزرگ انجام میشود. اگر تولد نوزاد با فصل بهار و زمان رویش گلهای محمدی مصادف شود، چند نفر از زنان فامیل برای چیدن گل، اول صبح به باغ و مزارع رفته و با ذکر صلوات و خواندن ابیاتی چون:
همه کوه و کمر بوی تو داره یا محمد کدوم گل قامت روی تو داره یا محمد
همون ماهای که از کوه می زنه سر نشان طاق ابروی تو داره یا محمد
به جمعآوری گلهای محمد
سلام امروز می خوام در مورد خلط ها باهاتون صحبت کنم ما ۴ تا خلط داریم در طبیعت , اولین خلط دم(گرم و تر) هست و نماد آن در طبیعت هوا است دومین خلط صفرا (گرم و خشک)می باشد و نماد آن در طبیعت آتش است. بعد از آن خلط سودا(سردوخشک) را داریم که نماد آن در طبیعت خاک است و دیگری خلط بلغم(سردوتر) است که نماد آن آب می باشد یعنی هر چیزی که در اطراف تان می بینید دارای مزاج است مثلاً سیمان گچ و آهنی که در ساختن خانه استفاده شده است خوراک و غذایی که میخوریم جنس
فقهاء قاعده ای دارند به نام «اصالة الحل» ، یعنی همه چیز حلال است مگر اینکه حرمتش ثابت شود. بسیاری از فقها برای اثبات مطلوبشان به آیه ی ! «احلّ لکم ما فی الارض جمیعاً» استناد می کنند. اما چنین آیه ای در قرآن وجود ندارد !!!
مثلا فقیه نامدار ، آغا ضیاء الدین عراقی در کتاب (نهایة الافکار) می نویسد : «زمانی که بین دو روایت تعارض از نوع تباین کلی باشد مثلا روایتی گوشت الاغ را حلال و روایتی دیگر گوشت الاغ را حرام بداند ، روایتی که گوشت الاغ را حلال می دان
او
مادر لشکری از مردهایی
که به امرش سینه سپر می کنند
در مقابل دشمن
او
بی بیِ پیر دشت هایی که سال ها
میزبان گله ی سواران مهربان بوده
او
غم های بی رنگ و بی شمارش را
توی موهای سفیدش ریخته
و بوی زنانگی اش هر صبح و ظهر و غروب
چادر کلّ کولی ها را پر می کند
او
نمیه های شب
یک تشنه ی کشنده می شد
بی اینکه بداند ادعا چیست
نشسته در کنج و به دوردست ها چشم می دوخت
و نمی داست
دست هایی را که نزدیک به شکارش اند
سربازِ از جنگ بازگشته هیچ نمی دانست دوست و دشمن را
ول
خرید برنامه شب بخیر کوچولو
داستان و داستان سرایی از گذشته های دور در فرهنگ ما ایرانیان نقش به سزایی داشته است. به طوری که بسیاری از مسائل و پندهای اجتماعی در قالب داستان نقل میشده است. در دنیای امروز نیز تاثیر داستان بر آموزش و پرورش کودکان به اثبات رسیده است. برنامه شب بخیر کوچولو برنامه ای شامل قصه های کوتاه، آموزنده، جذاب و شنیدنی است. این داستان ها مناسب گروه سنی ب و ج است. با تلاش فراوان عوامل برنامه شب بخیر کوچولو این برنامه هر شب روی
امروز یکهو چشمم به سن اتاق افتاد.
بار قبل که اینقدر از روزهای بودنش گذشته بود چقدر حرف به در و دیوارش چسبانده بودم.
چقدر عوض شده ام.و ساکت.و تودار.آنقدر که دیگر نمیدانم باید خودم را درونگرا بدانم یا برونگرا.
البته نَقل حرف نداشتن نیست.نقل صدا نداشتن است.نشان به آن نشان که من بی شمارحرف به دیوار این اتاق چسبانده ام،اما در ذهنم.بی هیچ صدایی.با هزار نفر حرف زدم؛گله کردم،درددل کردم،دعوا کردم،غر زدم،قربان صدقه رفتم،مباحثه کردم،متلک گفتم.اما
جالبه که همون روزی که من داشتم به آخرین پیامم نگاه میکردم پیام بده هنوزم نمیخوای حرف بزنی؟و جالبتر اینکه واقعا برام فرقی نداشت. جالب بود که اون اعتماد به نفسی که قبلا برام جذاب بود الان روی اعصابم بود. فروتن بودن چیزی ازتون کم نمیکنه بچهها.فروتن و متواضع باشیم.پیمان پیمان، فروتن باش الاغ.
متنفرم از مرد ها یا پسرایی که میگن دختر باید کوچولو باشه موهاش یه متر باشه لوس باشه فلان :|
من از فضا اومدم که بدون این ملاکا کسیو دوست داشتم
نگفتم قدش بلند باشه یا سیکس پک باشه یا چشم آبی باشه و فلان
اگر واقعا میخواید یه زندگیه ارومو کنار کسی داشته باشید
یا میخواید واقعا کنار یکی بهتون خوش بگذره
اون ملاکا تاثیری نداره :|
مثلا یکی میگه چون دختره موهاش یه متر بود خیلی بهمون خوش گذشت
زندگیمون از بقیه بی دغدغه تره
یا رابطمون پایدار تره
من مید
#یادش_بخیر
تازه محمد کوچولو به دنیا اومده بود ...
ما درگیر یه پروژه جدید بودیم و خیلی فشار رومون بود
صبح رفتم به دیدنش ، چشماش خیلی خوابالو بود و معلوم بود تا صبح بیدار بوده ، گفتم مهدی شیفت بچه داری بودی !؟
با یه ذوق و خنده نازی گفت : نمیدونی پسرم چقدر باحاله ... صبح که میخوام بیام بیدارش میکنم و نیم ساعت نگاهش میکنم ...
اونم بهم میخنده ( ادای خنده محمد کوچولو رو در آورد) اما خستگیش شیرینه .
خدارو شکر پسر ...خدارو شکر..
خاطره یکی از همکاران شهید
نه تنها زن دارین، بلکه دوست دخترم دارین و کنارشم چندتا دوست اجتماعی دارین و تعداد زیادی رو هم صرفا میشناسین و باهاشون سلام علیک دارین .
شما خوش مشرب، اجتماعی یا روشن فکر نیستین . هرزهاین .
شاید نیمه گمشده منم اون تو باشه . با نیمه گمشده من نپر دیوث .
جدا از این که هرزه هستین بیاین جور دیگهای به قضیه نگاه کنیم . فک کن یه کیک شکلاتی داری . از نظر من بهترین حالت اینه که خودم تنهایی اون کیک و بخورم ولی شایدم ترجیح بدم کیک و با یکی قسمت کنم . حالا م
سلااااااااااام سلااااااااااام سلااااااااااام سلااااااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز ساعت یازده و نیم رفتیم تهران پیمان روغن کنجد گرفت با یه شیشه ارده و یه شیشه شیره انگور منم برا خودم یه روغن نارگیل گرفتم نارگیلم تموم شده بود (بلاخره طلسم روغن شکست) بعدش برگشتیم اومدیم کرج و یه هندونه و یه طالبی خریدیم و بعدشم رفتیم از سر کوچه مون هفت تا نون ساندویچ کوچولو و دو تا کیک کوچیک گرفتیم و رفتیم خونه یه چایی خوردیم با اون دوتا کی
هیچ محیط خصوصیی بجز داخل مغز خودش وجود نداره.
توو کشیدن حصار دور خودش به مشکل خورده.
نه اتاق خصوصی نه دفتر خصوصی نه چت خصوصی با کسی و نه حتی کس قابل اعتمادی برای درددل و زدن حرفای بی اساس بدون اینکه مجبور باشه توضیح اضافه تری بده.بدون اینکه مجبور باشه شنونده ی درد دلاشو درباره حق به جانب بودنش یا نبودنش قانع کنه.هیچ شنونده ای وجود نداره،همه یا قاضین یا وکیل... چشم ها همه جا هستن. دست هرکس یکی یه ذره بین هست.همه آماده ی برخوردن...برخورد یه جمله،ی
داستان مشدی حسن و کد خدای زورگو: روزی روزگاری در یکی از روستا ها کدخدای زندگی می کرد که همیشه به مردم زور می گفت و از اون ها سوءاستفاده می کرد و هیچ خدایی رو بنده نبود. از قضا توی این روستا مش حسنی زندگی می کرد که یک باغ سرسبز میوه داشت، اما کد خدای زور گو بخاطر اینکه چاه آب دستش بود، آب باغ مش حسن رو بسته بود. مش حسن برای اینکه راه حلی برای این مشکل پیدا کنه رفت پیش ناخدای باهوشی که توی اون روستا زندگی می کرد و ناخدا گفت بهتره تو باغ خودت چاه بکنی
کجایی شازده کوچولو؟ گلت را تنها و بیپناه رها کردی توی این سیارهی رنج و کجا رفتی؟ اینجا شبها سرد میشود و من بدون تو برای تحملش خیلی کمطاقتم. دلم برایت تنگ شده؛ خیلی زیاد... ولی حواسم هست که خودم گفتم برو. گل مغرور و خودخواهی بودم. تا وقتی بودی هم حسابی بهانه آوردم. هیچی نداشتم ولی باز قیافه گرفتم. گفتم "دستدست نکن دیگر. این کارت خلق آدم را تنگ میکند. حالا که تصمیم گرفتهای بروی برو دیگر!" و این را گفتم چون که نمیخواستم تو اشکم را ب
بچه ها سلام . عیدتون مبارک باشه .
کیان و کیانا که خواهر و برادر دوقولوی قصه ما هستن در روز سوم عید سال 1398 خدای مهربون بهشون یه داداش کوچولو هدیه داد . حالا بعد از گذشت هفت روز بالاخره مامان و بابا اسم این نوزاد خوشکل رو گذاشتن کیهان . وای چه اسم خوب و خوشکلی . انشالله آقا کیهان کوچولوی ما در کنار داداشی و آبجی ( کیان و کیانا ) صحیح و سالم باشه و خدای مهربون این بچه ها رو حفظ کنه در کنار مامانی و بابایی .
عکسهای آقا کیهان در روز هفتم :
*
*
*
*
*
*
*
نشانه الاغ در گنج یابی و دفینه یابی بیان کننده چیست
نشانه الاغ نمادی مقدس است.در محل یافت نشانه الاغ در زمین های صاف یک قبرستون است.
نشانه های گنجبا توجه به نشانه های دوره نشانه متفاوت است.
ولی سنگ قرمز و خاک قرمز از مهمترین آنهاست.این سنگ و خاک قرمز کجا می تواند باشد.به قسمت رو به رو الاغ توجه کنید جایی که درختان سن بالا هستن.خاک قرمز بوده و یا هر 7 قدمی یک سنگی می باشد که دفینه در آنجاست.
ممکن است در آنجا چند گنجینه وجود داشته باشد.باید دقت
داشتم میومدم خونه
کنار خیابون ی پسر کوچولو بود
از همین کوله های کلاس اول یا دومی که ی بچه بهشون وصله
پسر کوچولو میخواست از خیابون رد بشه ولی نمیتونست
خیابون خیلی شلوغ و بزرگی نیس ولی برای بچه ای که شاید زیاد این کار رو نکرده شاید ترسناک باشه
پسرک چند بار اقدام ناموفق داشت و من از چند متر مونده بهش داشتم دیدش میزدم
وقتی رسیدم پیشش
گفتم: میخوای کمکت کنم رد شی؟
با ترس واضحی که تو صداش بود سریع گفت: نه نه مرسی خودم رد میشم
گفتم: باشه آفرین بهت
و نت
نمایش شاد و موزیکال ماهی سیاه کوچولو به نویسندگی سید رضا موسوی و کارگردانی زهرا میرزایی به روی صحنه رفت.این نمایش کودکانه از ٢٠ تیر ماه جاری تا ٤ مرداد ماه جاری در سالن استاد هودی میزبان علاقمندان خواهد بود.
انتشار: تئاتر فارس - روزنامه شیراز نوین شماره 726 مورخ 7 مرداد 1398 صفحه 5 - روزنامه عصر مردم شماره 6689 مورخ 10 مرداد 1398 صفحه 8 -
ادامه مطلب
دیروز روز تولدم بود.
پارسال اینموقعها بسیار خوشحال بودم و در جشن تولدم دقیقا احساس میکردم خوشبختترین آدم روی زمین هستم.
امسال اینروزها بیش از هرزمان دیگری احساس تنهایی میکنم. بیشتر از هرزمان دیگری احساس میکنم چقدر هیچکسی شبیه به من نیست.
دوستانم برایم در یک کافیشاپ جشن تولد گرفتند، دو روز زودتر از تولدم، چون عقیده داشتند بعدا وقت نمیشود.
برگزار کردن آن جشن برای آنها نوعی رفع تکلیف بود، دقیقا رفع تکلیف. هم جشن گرفتنشان،
| |
درباره این سایت