نتایج جستجو برای عبارت :

بی رحم تر از پاییز هرسال!!

هرسال این موقع ها بیان وبلاگ برتر اعلام میکرد
هرسال لاقل یه تبریک به کاربرا میگفتن
هرسال اینموقع 5 توم عیدی میداد :) کم بود ولی خوب بود خخخ
چی شد امسال خبری نیست از تیم مدیریت بیان؟
نکنه بیانم ...
بروزرسانی:
ممنون از دوست عزیزمون احسان شریعتی که در این باره نوشت دستش درد نکنه :) که تو لینک زیر قابل مشاهده است
کلیک کنید
ما ایرانی های هرسال که به نزدیک عید نوروز می رسیم خانه های خود را نو نوا می کنیم. اکثر افراد هرسال دیزاین خانه های خود را تغییر می دهند و یکی از وسائل خانه که هرسال دستخوش تغییر می شود فرش ماشینی است. فرش 1500 شانه ماشینی کاشان جدیدترین و به روز ترین کفپوش ماشینی است که در صنعت نساجی بافته می شود و این مجموعه انرا در بالا ترین کیفیت برای خریداران عرضه می کند.

www.artemiscarpetco.com
شماره تماس: 09356629532
امسال پنج سال شده ...داداش بزرگه الان پنج ساله  شهر نجف ،حرم آقا امام علی(ع) خادمه....
از این پنج سال ، چهار سال بعنوان مدیر کاروان بچه هایی بوده که با خلوص نیت تو این روزا ،روزی هشت ساعت سرپا می مونن تا امانت دار خوبی برای زائرایی باشن که از حرم حضرت علی (ع)رهسپار حرم پسرای ایشون میشن ....
امسال سه ساله که ریش قرمز هم داداش بزرگه رو همراهی میکنه ، هرسال بعد اینکه از کربلا حرکت میکردن و در محل اقامتشون مستقر میشدن تماس تصویری برقرار میشد برای خاطر ج
قابل توجه کسانیکه از کربلا جاموندید و از امام حسین علیه السلام گله مندید....
✳️روزی شاگرد امام صادق علیه السلام نزد ایشان آمد وپرسید: مطیع امر امام یعنی چی؟
امام سیبی را که در دست داشتند به دونیم مساوی تقسیم کردند وجلوی شاگردشان گذاشتند وفرمودند:
نیمی از این حلال ونیمی حرام است!
‼️شاگرد با تعجب پرسید چرا؟!
امام فرمودند :
کسی که مطیع امر امامش باشد هر چه را امام بگوید بی چون وچرا وبدون شک میپذیرد، اگر تو مطیع واقعیه امامت باشی نباید شک کنی وب
امـروز بعد از کلی کار دیشب یه خواب دلچسب و امروز یه نماز اول وقت پشتش بود :)) ! وقتی نماز اول وقت میخونم قطعا خودم رو بیشتر دوست میدارم:)) یه اعتماد به نفس خاصی پشتشه ! برای سلامتی مـردم دنیا دعا کردم فقط امیدوارم خدا حرفای منو شنیده باشه ...
فردا عیده واقعیتش هیجان هرسال رو ندارم ولی اینکه سفره عید رو بچینم توی بدترین شرایط بازم جزی از واجبات اول ساله از نظر من ! خیلیا گفتن بهم آخه تو چه حوصله ای داری ، عزیزم میخوام بهت بگم من کسی برام عزیزتــر از پ
از هر منظر که بنگری صبح پاییزی ابری یه چی تو مایه های ترکیب خربزه با عسله... میفمی که چی میگم یا بازترش کنم؟ 
این روزا نشستم پای لرزش، پاییزو میگم. هستم ، میرم، میام اما یه پتو کشیدم رو سرم بی حرف و حدیث نگاهمو دوختم به در تا پاییز هر سال
 
#کوتاه_ولی_پند_آموز
در روزگاران کهن دو مزرعه‌دار در همسایگی یکدیگر زندگی میکردند. مزرعه دار اولی مردی پرتلاش و زحمتکش بود اما دیگری مرد تنبل بود که از صبح تا شب فقط می خوابید. مزرعه دار اولی صبح زود از خواب بیدار می شود و اولین کاری که انجام می داد رسیدگی مزرعه بود. او هر روز از صبح تا ظهر کار می‌کرد علف های هرز را می‌چید مزرعه را آبیاری می کرد و..... . اما مزرعه دار و دومی تا ظهر می خوابید و هیچ کاری انجام نمی داد. وقتی موقع برداشت محصول رسید نتیج
هر سال موقع اعلام نتایج کنکور حالم گرفته میشه؛ به طور نامحسوس. هر سال یادم میافته نتیجه من چیزی نبوده که در شان من باشه. هرسال حس شکست کنکور تازه میشه. و هر سال کنار همه‌ی اینا دلم میخواد رشته مورد علاقه م رو میخوندم..  من یه رتبه خوب کنکور ریاضی به دلم بدهکارم. 
هرسال چنین شبی با کلی ذوق و امید و آرزو کارای مراسم رو میکردیم و کلی شاد بودیم و خوش میگذشت....
تهشم یه ارتباط عمیق قلبی و چشمای نم گرفته...
همینجوری دعا کردن و حاجت خواستن
از خاص ترین روز های سال برام چنین روزی بود!
شاید مهم ترین شب سال
ولی امشب به لطف کرونا بعد از اینهمه سال نشد جشنی باشه:(
زندگی رو یکنواخت کرده انگار
#کوتاه_ولی_پند_آموز
در روزگاران کهن دو مزرعه‌دار در همسایگی یکدیگر زندگی میکردند. مزرعه دار اولی مردی پرتلاش و زحمتکش بود اما دیگری مرد تنبل بود که از صبح تا شب فقط می خوابید. مزرعه دار اولی صبح زود از خواب بیدار می شود و اولین کاری که انجام می داد رسیدگی مزرعه بود. او هر روز از صبح تا ظهر کار می‌کرد علف های هرز را می‌چید مزرعه را آبیاری می کرد و..... . اما مزرعه دار و دومی تا ظهر می خوابید و هیچ کاری انجام نمی داد. وقتی موقع برداشت محصول رسید نتیج
به رسم هرسال از چند روز قبل محرم تو فکر درست کردن یک لیست کتاب های محرمی بودم.
توی اینستا یک اطلاعیه زدم که آهای مردم بدوید و پیشنهادات کتابی خود را در اختیار ما بگذارید.چندتایی با دست پر و کلی کاغذ
دویدند و لیست کتاب برایمان ارسال کردند که اجرشان با خود ارباب.
بعضی کتاب ها را قبلا خوانده بودم اما جدید هم لا به لایش میشد پیدا کرد.منم لیست را برای کوثر فرستادم و گفتم : ببین چه 
خبره.کوثرم که تازه از لا به لای جزوه های ارشد و کنکور نجات پیدا کرده گ
من دلم میخواست امروز مث هرسال گیسای داداشامو می کشیدم که همه ترقه ها مال خودمن و جیغ میزدم که هرکی دست بزنه بهشون ایشالله به حق پنشتن سوسک شه. بعدم بریم و من با قیافه پوکر زل بزنم به ترقه ها و بگم اینا چجوری روشن میشن؟ بعد اونا گیس منو بکشن و همشو خودشون بترکونن و به من منور بدن حاضرم الان همون منورو داشتم ولی الان اینجوری شبیه سوسک غمگین زیر پتو نبودم‌.
الان که دارم تایپ میکنم مدام اهنگ دریا آرش و مسیح توی ذهنم و گوشم میام. یادته روزای آخر لب ساحل قدم زنان این آهنگ رو گوش میدادیم؟ یادمه آخرین بار غروب با هم خوندیم و خندیدیم.
خیلی دلم برات تنگ شده... با اینکه عید هرسال میری خونه اما اینبار میدونم بر نمیگردی...
لعنت به درس که نتونستم اوضاع مالیم رو طوری کنم زود ازدواج کنیم...
غر دارم میزنم اما واقعا نمیدونم چ کار کنم... خیلی دلم برات تنگ شده عزیزم :(
دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد؟
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
1. شبکه‌های اجتماعی تو همه روزهای سال این توهم رو برات به وجود میارن که دوست های زیادی داری اما واقعیت مثل این وبلاگه که شاید بدخط نوشتمش نمیخوننش.
2. هیچوقت از یادم نمیره اون سال که چند روز بعد از تولدم رفتیم کافه فکر میکردم قراره سوپرایزم کنن اما حتی کادو هم ندادن اون سال بهم و سال های بعدش تبریک هم نگفتن.
3. هرسال غمم بیشتر هم میشه. تا حالا برای هیچکدومشون کم نذاشتم ولی انگار اصلا براش
نوشت
"اولین صبحی که کنارت بیدار شدم رو یادمه، موهات توی دماغم بود....
....
......
.....
..تو تجربه ی شیرین منی. خواستم که بدونی"
دلم ضعف کرد واسش
ولی فقط نوشتم مشهدم
گفت نمیتونم برسونم خودمو
گفتم میدونم
.
.
اینجوری تحمل بقیه ی روزا سخت تر میشه
ما هرسال میومدیم مشهد. ولی این مشهد ردپای یه آشنا رو تو خودش داره
خیابوناش دلتنگم میکنه
مثل خیابونای ولیعصر
دلم نمیخواد غیر حرم جای دیگه ای باشم
دلم نمیخواد بهش فکر کنم
ولی نمیتونم
نمیتونم..
هرسال ۲۱ بهمن، ساعت ۲۱ هم‌صدا الله‌اکبر می‌گوییم
آخرین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها در حسینیه امام خمینی(ره) شامگاه ۲۰ بهمن‌ماه ۱۳۹۷ برگزار شد، یک‌شب زودتر نسبت به سال‌های پیش، برای انجام سنت الله‌اکبر گفتن در شب ۲۲ بهمن.
          

۱- یک‌شب زودتر


امسال مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها در حسینیه امام خمینی(ره) یک‌شب زودتر از برنامه معمول هرسال شروع شد و این تغییر برنامه به دلیل توجه ویژه آقا و التز
 
هرسال و هربار سفر رفتن تجربه و چیز‌های جدیدی به آدم یاد میده! ولی به نظر من امسال سفر خیلی جذاب تر و عجیب تر بود! از هتل و تعریف و تمجیدهای الکی و آب و هوا بگیر تا غذا و خورد و خوراک! ولی از اونجایی که به نظر من خورد و خوراک خودش یه دلیلِ سفر می‌تونه باشه، می‌پردازم به خوراک!!! (می‌پردازم، از مصدرِ پرداختن! خیلی جالبه که مصدرش "پرداختن" ع ولی توی فعلش "خ" به "ز" تبدیل میشه! [توقع من از جوری که باید صرف میشد: می‌پرداخم] )
ادامه مطلب
خیلی دلم میخواد همه چیو بزنم کنا ودوباره کنکور بدم!
اما هم حال روحیم هنوز داغونه
هم هزینه کردم برا این 3ترم
هم پول ندارم کتاب بخرم ویه جورایی از خانوادم میترسم!
حسرت پزشکی به دلم موند...
گرچه ژنتیک پزشکی هم میشه خوند با رشتم !
نمیدونم شاید از سال بعد کنار دختر خالم که میره نهم بخونم هرسال کتاباشو!
دلم میخواد قایمکی بخونم بدون اینکه کسی بفهمه!
نمیدونم چی میشه!
 
پ ن :کاش دوستی بود بشه باهاش حرف زد.قدم زد ویه دل سیر از دلتنگیات گفت...
راهیان داشت برایم تکراری میشد که سردار فرمودند: خانم دکترای خینگ بابا! بگردُم شما رِ! دقت کنید. راهیان اعتکاف یاران آخر الزمانی است. از اینجا که می‌روید، مثل گل پاکید. از نو شروع کنید. داداشاتون بار گناهانتون رو برداشتند. ولی باید سنگینی مسئولیت ادامه راهشون رو روی شانه هایتان احساس کنید... 
میخواهم هرسال دعوتم کنید بیایم اینجا. کجی های راهم را بگیرید. راست و ریستم کنید و دوباره بفرستیدم میدان.
طبق روال هرسال باید تا دیشب نمره هامونو میداده ولی نداده هنوز
باور نمیکنم داره تصحیح میکنه
من یه جواب بلد بودم برای اکثر سوالام نوشتم
ازتون میخوام یه صلوات از ته ته قلبتون بفرستید پاس شم حتی به12 هم راضیم(پاسیش دوازده است)
+خب خداروشکر پوسیدگی پاس شدمو رادیو هم18وخوردی شدم،ولی از استرس امتحان دیروزم دارم میمیرم
بازنشر.
تصمیم دارم که هرسال، همین روز، بازنشر کنم این پستِ لینک‌شده رو.

پ.ن: اون پست مال یک‌سالِ پیشه. حالا وسواس بیشتری دارم روی مسائل نگارشی و نیم‌فاصله‌ها و جمع‌بستن‌ها و حرکت‌گذاری‌ها. اما تصمیم گرفتم که اون پست رو دست‌نخورده باقی بذارم. حس می‌کنم گاهی اصالت مهم‌تره از درست بودن.
خانه خوشنویسی خرم آباد باوجود اساتید برجسته ی خوشنویسی در تمام رشته های خوشنویسی پذیرای هنرجویان است.
هرسال دراین خانه  کارگاه هایی با حضور اساتید کشور نیز  برگزار می شود.
نشانی :لرستان ،خرم آباد،چهارراه فرهنگ ،کانون ادب 
مدیر:استاد نورالدین کرمی 
سال نو رو بهتون تبریک میگم موآ
امیدوارم امسالم مثل سال قبل کنار پسرا شاد و شنگول باشیم
امیدورام امسالم مثل سال قبل پسرا بترکونن
امیدوارم امسال یونجونی کیوتر تر و جذابتر و مهربونتر از هرسال دیگه ای باشه
امیدورام امسال سوبینی مثل هرسال یه لیدر مهربون و باهوش باشه و همیشه تو همه جا به پسرا کمک کنه خرگوشی کوچولوی گروه
امیدوارم امسال بوم کوچولوی خوشگلمون یه کوچولو عاقل تر بشه و یه کوچولو عقلش پیشرفت کنه
شوخی کردم اما امیدوارم کوچولوی مهربونمو
سال نو رو بهتون تبریک میگم موآ
امیدوارم امسالم مثل سال قبل کنار پسرا شاد و شنگول باشیم
امیدورام امسالم مثل سال قبل پسرا بترکونن
امیدوارم امسال یونجونی کیوتر تر و جذابتر و مهربونتر از هرسال دیگه ای باشه
امیدورام امسال سوبینی مثل هرسال یه لیدر مهربون و باهوش باشه و همیشه تو همه جا به پسرا کمک کنه خرگوشی کوچولوی گروه
امیدوارم امسال بوم بوم کوچولوی خوشگلمون یه کوچولو عاقل تر بشه و یه کوچولو عقلش پیشرفت کنه
شوخی کردم اما امیدوارم کوچولوی مهربو
یکی از بچه های فجازی چند روز پیش نوشته بود: پاییز داره میاد و من از همین حالا زردمه!
من واقعا هرسال اول پاییز زردمه. آخرم پاییز 97 جوری زمینم زد که هنوز بلند نشدم. کسایی که از قدیم وبلاگ منو میخونن میدونن که حجم زنجموره ای که من توی این چند وقته کردم از مجموع همه این سال ها بیشتر بوده. اما دیگه کافیه. خالی که نمیشیم. فقط تثبیتش می کنیم. حال چارتا رفیقمونم بد میشه. دیگه میخوام دست بکشم از این اوضاع.
شاید عوض این که حرفامون برگرفته از حالمون باشه، ای
درطی هرسال زنان کارآفرین بی شماری با ایده ‌های خود جهان اطراف ما را تغییرداده وبهبود می بخشند.این فهرست شامل برخی ازتاثیرگذارترین و قابل توجه ترین زنان کارآفرین در کلینیک کسب و کار  است.  آن‌ها مدیران برجسته اجرایی هستند که ایجاد کننده امواج جدیدی  ازاجرایی شدن ایده ها دررسانه‌های مختلف هستند.
 
 
ادامه مطالب مربوط به کلینیک کسب و کار را در کلینیک کسب و کار رادین مطالعه کنید.
امشب حس میکنم...
بخشیدی!
بخشیدی؟
قول میدم جا نزنم...
...
میگفت ...عاشورا تاریخ زنده اس !
واسه همینه که شب شام غریبان دلتون داره میپوسه ...
واسه همینه که وقتی عصر عاشورا هرجا رو نگاه میکنین انگار راه نفس کشیدن پیدا نمیکنین...واسه اینه که انقدر دلگیره ...
میگفت به خاطر اینه که یه جای تاریخ ...هرسال اتفاق میوفته ...کربلا ...عاشورا...
بجنبی بهشون میرسی ...
میگفت فکر نکن امام حسین میذاره ادمای خوب این عصر و زمونه فقط به خاطر بعد زمان ازکاروانش جا بمونن..
جا نمونی
سالهاست که تنهایی روزه می گیرم. سالهاست که دیگر برای من خبری از سحری های دسته جمعی و افطارهای خانوادگی نیست. مامان هرسال میگوید:
خدا رو شکر کن که تنت سالمه و میتونی روزه بگیری.
و من هم از خدا در دلم تشکر میکنم.
سالهاست که عادت کرده ام در یک جمع، بین اقلیت اندک روزه داران باشم. و دوباره و دوباره شوخی های بی مزه شان و متلک های احمقانه شان را تحمل کنم.
سالهاست که در دنیای کوچک اطراف من، رمضان فقط برای من معنا دارد. 
 
راستش امروز اولین بار بود که وقت
هرسال ،۲۷تیرتکرار میشود و من سال پیش تکرار نمی‌شود
اتفاقاً از این تغییرات بسیار راضی ام...
هنوز زود رنجم ولی کمی از شدتش کاسته شده
هنوز عاشقش هستم و خیلی به شدتش اضافه شده
این سالهای اخیر با حضورش خیلی تغییر کردم و به سختی خیلی چیزها را متفاوت دیدم چون اصلا انسان انعطاف پذیری نیستم 
مهمترین چیزی که به من ثابت شد این بود که اگر چیزی که برنامه ریزی کردی و برایش در خیالت نقشه کشیدی اتفاق نیفتاد،آسمان به زمین نمی آید و حتما چیز بهتری در راه است
ش
در این روزها که آلودگی هوا تشدید شده و در واقع به یک عادت برای ساکنین تهران تبدیل شده، جای تعجب داره که برای طرح‌های مختلف شهری کلی وقت صرف میشه اما متاسفانه خروجی خاصی مشاهده نمیشه و همیشه بعنوان یک بحران باهاش مواجه میشه. در واقع بنظر حقیر دیگه نباید بعنوان یک بحران باهاش برخورد کرد چرا که تقریباً هرسال بازه زمانی این اتفاق معلومه و تصمیماتی هم که تیم مدیریت بحران میگیره معلومه. کلاً همه چی معلومه :)
ادامه مطلب
MWC
همه علاقه‌مندان به حوزه موبایل حتما نام کنگره جهانی موبایل را شنیده‌اند. این کنگره که به MWC مشهور است هرسال در بارسلونای اسپانیا برگزار می‌شود. MWC مخفف عبارات Mobile World Congress است و همان‌طور که از نامش برمی‌آید نمایشگاهی برای تولیدکنندگان تلفن همراه، اپراتورهای ارتباطات و سازندگان نرم‌افزار و فروشندگان است.
"بسم الله الرحمن الرحیم"
 
بالاخره امسال هم تمام شد... البته با کمی دردسر که با همت مردم ویاری خداوند؛حلشان کردیم,ولی باز هم هنوز مانده است...
یادش بخیر...کلاس فارسی،در طبقه دوم مجتمع مهرهشتم،دبیرستان،در بن بست شهید حلاجیان،در کنار مدرسه دبستان دخترانه....
خیلی زود گذشت....
کاشکی کمی طول میکشید.....،یعنی مثلا مثل هرسال...،انگار اصلا تمامی ندارد...ولی هرسال با امسال فرق دارد...امسال آخرین سال با معلم عزیز و مهربان،دلسوز،پرکار و پیگیر،جناب آقای بزار
دیشب شب حر بود به ماه قمری و فرداش به شمسی صبح بیست و سه، چهار یا باز مگر چه فرقی می‌کند؟ هرچندسالگی من که هرچه بوده‌ام حر نبوده‌ام. سحر تا شام و سحر امروز و شب اما چقدر گیج و منگ بود. از معلقِ پل صدر تا ماهِ نیمه‌جانِ خروجی تونل نیایش که ترک موتورِ رو به سوی ارغوان سوم غربی روان بودم و روانه، تا ظهرش که پیچ‌های داغ‌ِ آسفالت‌های لواسان را می‌راندم و امشبی که امام‌ علی را تا انتها سرد شدیم، تا افسریه و بعد دوباره چهارراه اسدی، که هر صبح سپید
عیدی امسال مدرسه مثل هرسال گلدون بود  گلدون های سبز با گل های گلبهی صورتی قرمز و سفید من گلبهی رو انتخاب کردم و و گذاشتمش روی میزم فکر میکردم بعد یه ماه خشک میشه چون من ید طولانی تو این زمینه دارم و اینقدر حواس پرتم و ذهنم شلوغه که یادم میره که بهش آب بدم اما این گلدون هنوز هست گاهی وقتا خیلی پژمرده میشه و تا مرز خشک شدن پیش میره اما من یهویی یادم میاد که ای وای من یه گلدون دارم و باید بهش آب بدم و همیشه فردای اینکه بهش آب میدم سبز میشه برگای جدی
کنار پنچره ی کلاس خالی از دانشجوهایی که برای استراحت رفتند
زل میزنم به اتوبانی که از پشت درخت های قدکشیده ی چنار دانشکده دیده میشه
بادی که نوید پاییز سرد بی خورشید امسال رو میده به صورتم میخوره
نگاهم کشیده میشه به ماشین های پارک شده گوشه پارکینگ 
دیدن صحفه سیاه گوشیم برای بار هزارم 
صدای خنده ای  توهمین پاییز گذشته توهمین کلاس میپیچه  تو گوشم 
بیشتر توی خودم میپیچم 
کلاس دوباره شروع میشه 
بچه ها برمیگردن 
روی صندلی میشینم
به صحفه ی گوشی
خردادِ پر حادثه، خردادِ پُر شور، خردادِ پر خاطره...
ماهِ خاطرات، خردادِ مُخاطرات، خرداد‌ِ خونِ دل... خرداد که می‌‌رسد، دل پَر می‌‌کشد به روزهای پُر امید، روزهای پُر نشاط، پَر می‌‌کشد به آسمانِ رویا، رویای آزادی. دل پر می کشد به هوایی که قرار بود نفس کشیدن آسان‌‌تر باشد...
روزهای جَدَل برای جامعه ی مدنی. روزهای میتینگ‌‌های سیاسی، لبخندهای مرموزِ دموکراسی، گریه های از سرِ شوق، خنده‌‌های از سر ذوق...
روزنامه‌‌های دوم خردادی، شهیدانِ را
هوالحی...
مادربزرگم هرسال قبل از آمدن زمستان، جدیدترین مدل شال گردنی که درست به اندازه سن خودم قدیمی هست را می بافد و وقتی اولین برف زمستان می بارد، آن را به هر زحمتی که شده به دستم‌می رساند.
مادربزرگم هیییییچوقت با کسی جز من به امامزاده ای که تمام حاجتهایش را از آنجا می گیرد، نمی رود.میگوید: تو همیییییشه باید بامن بیایی، من هم که بال درمیاورم برای همراهی کردنش.
همیشه وقتی درخانه قرآن میخواند، با آن عینک ته استکانی و قرآن بزرگی که خودم برای ش
هرچه بیشتر فکر میکنم میبینم فرق بزرگی ست میان من و اویی که گرسنگی ونداشتن اجبارِ همیشگی اش است ! هرچقدر که ننوشم نبینم ، بازهم این ترازو هم سان نمیشود، خیال ویرانی یک شب او ، به اندازه ی تمامی سی روز من و توست که بی تشویش از فردا سحر میشود. . .واقعیت از این قرار است، تنها فقر نیست که آدم را بیتاب میکند ، سخت است بی رویایی از فردا شب را به صبح برسانی وقتی نداشتن ، اجبار هر روز و هرسال تو باشد !هرچه بیشتر فکر میکنم میبینم روزه ی من ، تنها روزه ی نخورد
هرچند تو وضعیت الانم کارای خونه رو انجام دادن خیلی برام سخته اما باز ترجیحش میدم به کار بیرون :/وقتی همه کارامو انجام میدم اینقدر حالم خوب میشه ذهنم مرتب میشه!!! و اینکه دیگه خوابم نمیاد :))
قرار بود امروز اولین روز بعد از تعطیلات برنامه سال ۹۸ رو بنویسم که به لطف فسقل بچمون هنوز وقت نکردم هیچ کاری بکنم 
اما قطعا تا اخر شب انجامش میدم ^_^
خیلی خوب میشه اگه اول هرسال اهدافتونو بنویسید و کارایی که میخواین تو اون سال انجام بدین و اخر سال که نیشه یه ن
روز قبل امتحان خیلی استرس داشتم اما همون روز نه.سر جلسه یه جاش دیدم دارم از دل درد می‌میرم و گفتم حتما عصبیه که خب اتفاق دیگه ای بود و خلاصه بدبختی ای داشت از شانس من.
کلید قطبمون خیلی دیر اومد و تصحیح کردم و ایشالا پاسم.فقط الان مث دوران کنکور خوره افتاده به جونم که نکنه اشتباه وارد کرده باشم چیزی رو.ایشالا که مشکلی نباشه.یه سری سوال هم از یه مبحث یه درسی که نباید میدادن رو داده بودن که میگن هرسال اینا رو میدن اما بچه ها اعتراض کنن حذف میشه و
میدونید چیه؟ حس بد من نسبت به شروع  مدرسه از این بابته که حس میکنم باز برگشتم سر خونه اول:/ خوب یعنی چی آخه؟؟؟ بعد از اینهمه دویدن برای اینکه امتحانا تموم بشه ، تاریخ تموم شه ، جغرافی تموم شع، خرداد تموم شه، دوباره همون آش و همون کاسه:/ با این تفاوت که هرسال معلم ها سخت گیری بیشتری میکنن:| آخه این انصافه؟؟
الانم که فقط 55 دقیقه از تابستون مونده:/ چی بگم آخه من؟؟! افسوس که افسوس من کاری رو از پیش نمیبره...
 
+پاییز عزیزم
می دانم که می خواهی مهرت را آغا
این اتفاق می افته, تا هر چند سال که ادم یهو به خودش بیاد که هییی دارییی چیکار میکنییی !! 
طی این تجربه سه ساله باهات,  دو هفته اخر از استرس نمیتونم درس بخونم , چند روز اخر وضعیت خیلی خیلی بد , روز قبل رد دادگی مفرط از بیخیالی ترکیب شده با عدم تمرکز و یه نوع اضطراب خاص که به قول استادمون با هیچ نوع مدیتیشنی درمان نمیشه و همین الان از طریق متن منتقل شده؟
و احساس میکنم این کلیشه تکراریت و مخصوصا ماه اخر برام‌ خیلی درداوره , چون هرسال ماه اخر برام‌ ات
انگار هرسال که میگذره، سرعت گذر روزها بیشتر میشه!!
یادمه بچه که بودم خیلی روزها بیشتر طول می کشید، ماهها زمانشون بیشتر بود و وقتی باید مثلا به جای ۱۳۷٠ می نوشتم ۱۳۷۱ خیلی طول می کشید تا عادت کنم. باور اینکه یکسال گذشته برام سخت و دور از ذهن بود. اما حالا... اصلا احساس نمیکنم عمرم داره میگذره.
همین دیروز استرس شعبان داشتم. نگرانی ازینکه نتونم آماده بشم برای بهره بردن از ماه رمضان و امشب اولین شب قدره ظاهرا...
میتونم ازین ماجرا یه نظریه استخراج کن
پرسپولیسم تنها کاری که تونستم برات بکنم این بود که وقتی بچه ها میخواستن پرچمتو ۱۰۰ تومن بین هم مبادله کنن فریاد بزنمو بگم پرسپولیسی نیستی اگه کمتر از ۱۰ میلیون بفروشی اصن پرچم پرسپولیس قیمت نداره و عرق پرسپولیسی همو رو بلند کنمو صدای اونا دربیاد که کمتر از ۲۰ بفروشی پرسپولیسی نیستی ... کمتر از ۳۰ پرسپولیسی نیستی ...
و اینکه جلو رفتن پسر عموی روح الله باقری برای پیوستن به تیم نوجوانان استقلالو بگیرمو بگم پسر تو باید تو پرسپولیس توپ بزنی نه است
خو آقااااا...ما هرسال شب یلدا میومدیم یکم باهم چرت و پرت میگفتیم..از اونجایی که من وجدان دارم و وفادارم ولی شما نیستین(؟)(!)..اومدم شب یلدا پست کنم!صب کنین شب یلدا که وقت نمیشده قطعن روزای بعدش بوده..:|خب ....
پس..بدرود تا روزای آینده..:/چیه؟!خب چیکار کنم؟!آقا ما واستادیم ori bro کامبک کنه بعد جشن بگیریم.همین دیگه!چی؟پسرم دور از خانه و کاشانه و خانواده داره به این ملت چرت تر از اوشون(!)خدمت میکنه!دیگه اون برگرده بعد میام مینویسم !آره دیگه.فقد این میلاد کی م
خدمات تزریق پلاستیک رنجبر
 شرکت رنجبر در راستای شعار امسال و هرسال دارای خدمات تزریق پلاستیک کاملا ایرانی بوده و دارای بالاترین کیفیت می باشد .
مجموعه صنعتی رنجبر دارای تزریق مواد صنعتی آکرولیک،پلی اورتان،ای بی اس ،پلی کربنات ،پلی آمید و... در ساخت و تولید هرنوع قطعه پلاستیکی در هر صنعتی اعم از پزشکی-کشاورزی-مدارس-خودرویی-هواپیمایی-کشتی سازی و... می باشد .
برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت www.plasticranjbar.com مراجعه نمایید .
روزی موسی ازخداخواست زنده شدن مردگان رابه اونشان دهد.خدابه اوگفت به من شک داری وفکرمیکنی باتوهم مواجه هستی.موسی گفت توازهمه چیزباخبرهستی آری به توشک کرده ام.
خدادستوردادچندپرنده زنده راسرببردوهرکدام رادرپیاله ای بکوبدوهرقسمت رادرکوهی بگذاردوهمانجایی که بودبرگردد.
موسی به چشم دیدکه همه پرندگان جلوی اوزنده وحاضرشدند.خدابه موسی گفت من گفتم هست شووآنهاهست وحاضرشدندباوجوداینکه توآنهارانیست کرده بودی.هست ونیست توهم دردستان من هست.سپس م
خیر است!!!
✅ داستان از این قرار است که:
پادشاهی وزیری داشت که هر اتفاقی می افتاد می گفت: خیراست!!
روزی دست پادشاه در سنگلاخها گیرکرد و مجبور شدند انگشتش را قطع کنند، وزیر در صحنه حاضر بود و گفت: خیراست!
پادشاه ازدرد به خود میپیچید، از رفتار وزیر عصبانی شد، اورا به زندان انداخت..
❇️ یکسال بعد پادشاه که برای شکار به کوه رفته بود، در دام قبیله ای گرفتارشد که بنا بر اعتقادات خود، هرسال ۱نفر را که دینش با آنها مخالف بود، سر میبرند و لازمه اعدام آن شخ
از یه جایی به بعد تو زندگی هممون دیگه اهمیتی نداره واسمون باد کنک باد کنن و شمع بچینن رو کیکمون ...تا تولدمونو جشن بگیرن ...
همین که یکی آروم زیر گوشت زمزمه کنه "تولدت مبارک ..."
برامون یه دنیا می ارزه ...
همین که یکی تو حول و هوش بی حواسی و بی دقتی و گیج بازی هات که دستات از شدت علافی تو هوا تاب میخوره ...و سرگردونی توی مشغله های بی ارزشت ...دستای آویزونت رو توی دستش فشار بده و بگه حواسمه هاااا...امسال زندگیتو انگار هزار سال زندگی کردی!حواسمه زیادی توی ا
کم پیش آمده که حرف از سختی و تنگنایی باشد و آخرش یک نفر نگوید خدا فقط امام زمان را برساند. اکثر اوقات که سوار بی‌آرتی‌های ولیعصر می‌شوم بحث‌های سیاسی داغ‌تر است. هرچیز باربط و بی‌ربطی به سیاست می‌رسد. از سیاست خسته‌ام. در دلم به استدلال‌هایشان می‌خندم. پیرزن هشتاد سالش بود. خودش گفت. گفت معلم بوده است. یعنی حرف را می فهمید. چتری‌های پرکلاغی اش را از کلاه ریخته بود بیرون. از وضع کشور می‌نالید. حق داشت. خانم سن دار سانتی مانتالی گفت خدا فقط
روزا به سرعت برق و باد میگذرن. انقدر سریع که حس می کنم هر روز پنج شنبه هست. چشم رو هم میزارم پنج شنبه بعدی رسیده. جمعه رو کلا درگیر لیستنینگ بودم وسطاش هم دایما شازده و فسقلی رو بغل میکردم با اینکه دایما کنارم هستن ولی به شذت دلتنگشون میشم. با این هوای خنک و بارونی برای شام عدسی درست می کنم و ساعت که نزدیک هشت میشه به صوت اتومات میرم موهامو شونه می کنم کمی رژ لب قرمز و یه لباس که بهش بیاد. بعدشم کمی از ادکلن روزای دوستیمون میزنم به موهام و یادم می
امسال هم به روال سالهای قبل از مردم آزاری مسجد نزدیک خونه رنجیدم...هرسال به هزارجا زنگ میزدم از دفتر امام جمعه گرفته تا هرجایی،که بگم این دوتا مسجد محله ی ما سر رقابت با همدیگه صدای بلندگوهاشون رو به حداکثر رسوندن و یک بار صبح برای زیارت عاشورا و یک بار شب از ساعت هفت تا ده و نیم آسایش رو از ما میگیرن و التماس میکردم که بگین بلندگوهای بیرون رو خاموش کنن اما امسال دیگه نه وقتش رو دارم و نه اعصابش رو...باهاش کنار اومدم...
امشب همون آقایی که مسئول ا
کم پیش آمده که حرف از سختی و تنگنایی باشد و آخرش یک نفر نگوید خدا فقط امام زمان را برساند. اکثر اوقات که سوار بی‌آرتی‌های ولیعصر می‌شوم بحث‌های سیاسی داغ‌تر است. هرچیز باربط و بی‌ربطی به سیاست می‌رسد. از سیاست خسته‌ام. در دلم به استدلال‌هایشان می‌خندم. پیرزن هشتاد سالش بود. خودش گفت. گفت معلم بوده است. یعنی حرف را می فهمید. چتری‌های پرکلاغی اش را از کلاه ریخته بود بیرون. از وضع کشور می‌نالید. حق داشت. خانم سن دار سانتی‌مانتالی گفت خدا فق
 
 
ساعت هشت،آلبوم ، یک عکس دیدم از روزگاری نه چندان دوردور تا دور خانه با لبخند عطر نان می رسد ز پای تنورمادرم ظهر اربعین ها راروضه ای خانگی به پا می کردآش نذریِ روضه اش هرسالهمه ی کوچه را صدا می کردروضه خوان اهل دل، ولی خستهشعر دعبل برایمان می خواندتوی این مجلس بدون ریا همه ی خاطرات من جا ماندمادرم توی چای روضه ی خودخاک تربت همیشه دم می کرد چایی اش بوی کربلا می دادچایی اش کار محتشم می کردپای آن دیگی نذری اش با اشکهمه حاجات خود رقم می زدمثل هر
سال ۹۸ اینجوری بود
سال نو مبارکککک (  همه جا سیل اومده ) صبح بخیر ( زلزله شد )صبح بخیر ( کی‌روش رفت )صبح بخیر ( مشایخی رفت )صبح بخیر ( بهنام صفوی هم رفت  )صبح بخیر ( نجفی زنش رو کشت )صبح بخیر ( دختر آبی خودکشی کرد )صبح بخیر ( سیل اومد اونجارو بُرد )صبح بخیر ( طوفان فلانجارو آورد)صبح بخیر ( زلزله فلان جارو ترکوند)صبح بخیر ( ترامپ باز هار شد ) صبح بخیر ( میخواد جنگ بشه )صبح بخیر ( سردارسلیمانی شهیدشد)صبح بخیر ( سیلی محکم )صبح بخیر ( کیمیامون رفت )صبح بخیر ( آخ آ
توجه:توجه:عزیزانی که هرسال ایام شعبان جشنهای ویژه برگزارمیکردیدو نذریهای گوناگون داشتید.امسال راه ثواب بسته نشده  بزرگواران:                                                                قصدداریم جهت سلامتی وتعجیل درفرج مولامون آقا امام زمان«عجل الله فرجه الشریف..»ورفع بلا روز نیمه شعبان گوسفند تهیه کرده وگوشت قربانی آن را بین نیازمندان توزیع نماییم .لطفا مبلغ مشارکتی خودرا بهشماره کارت 6037697516339691 بانک صادرات به نام  «جواهری » واریز نمایید. تا د
عکاسی ژست کودک آتلیه شب یلدا 98
زیباترین عکاسی آتلیه کودک شب یلدا 98 یکی از پرخاطره ترین شب های آتلیه در سال های گذشته بوده و امیدواریم که امسال هم همین خاطرات را کنار هم بسازیم، البته که عکاسی ویژه شب یلدا هرسال زودتر از تاریخ شب یلدا برگزار می شود و دلیل آن این است که تصاویر با تم و دکور شب یلدا از فرزندان عزیزتان زودتر آماده شود تا روی سفره و میز شب یلدا برای شما بهترین خاطره را بسازد.
عکس کودک تم شب یلدا
زیباترین سنت باستانی ایرانی برگزاری
تولد پانزده سال و چهارماهگی ام :)
به همین زودی، چهار ماه گذشت. من دختر بهارم و بهار را خیلی دوست دارم. با این حال گاهی تصمیم میگیرم عاشق پاییز باشم. که فصل تکاپو و تغییر است. معلوم است که بهار هم هست. اما هرسال بهار به نحو ناجوری به درس خواندن و آمادگی برای امتحانات آخر سال می گذرد. آنقدر که متوجه رفت و آمدش نمی شوم. نه اینکه نشوم. لذت کافی را ازش نمی برم.
نامه ای که پاییز پارسال خود چهارده سال و چندماهه ام به خود پانزده سال و چندماهه ام نوشته بود، پ
اینقدر که خوابم نمیاد امشب
دارم ویس زیست گوش میدم
سفرمون افتاد یه روز جلو و 
گند زد به برنامه ی من 
الان من فردا هزارتا کار دارم
اوووف باید کلی خرت و پرت
جمع و جور کنم وای باید 
برم بازار صبح...
حموم....
آهنگ بندازم توی فلش
و..........
آخ 
تازه معلوم نیست توی 
مسافرت چی پیش بیاد 
کلا ما هرسال تنها سفر 
میکنیم چون خانوادم 
حوصله همسفر های 
نیمه راهی رو ندارن که هی 
بهانه بگیرن امسال هم با فامیلامون
میریم که صد درصد مطمئنم یه  جنگ جهانی
پیش میاد از این
عکاسی جدید آتلیه بارداری در شب یلدا
زیباترین عکاسی آتلیه کودک شب یلدا 98 یکی از پرخاطره ترین شب های آتلیه در سال های گذشته بوده و امیدواریم که امسال هم همین خاطرات را کنار هم بسازیم، البته که عکاسی ویژه شب یلدا هرسال زودتر از تاریخ شب یلدا برگزار می شود و دلیل آن این است که تصاویر با تم و دکور شب یلدا از فرزندان عزیزتان زودتر آماده شود تا روی سفره و میز شب یلدا برای شما بهترین خاطره را بسازد.
عکس کودک تم شب یلدا
زیباترین سنت باستانی ایرانی برگ
نفس مامان 
نهم مهر یاداور حضور پربرکت وسراسر عشق تو نازنینم در زندگیم هست .معمولا هرسال زادروزتولدت رو خانه مامان جون می گرفتیم ولی امسال به تقاضای خودت در جمع دوستان وهم بازیهایت تو خانه خودمان گرفتیم یه تولد خودمانی ودوستانه با کوچولوهای مهربونی که همشون مثل خودت شیرین بودن .شب زیبایی بود وشور واشتیاق تو هم نگفتنی ...
خوشحالم که یک سال بزرگتر شدی ...
انشاء الله که سالهای سال شاهد جشن پرشکوه بزرگ شدنت باشم 
بخند دردانه من که خنده های تو شادی
بسم الله الرحمن الرحیم
 
به همسفر گفتم نظرت چیه درباره یه جشن کوچیک، یه کارِ کوچیک، یه اطعام کوچیک؟
ما کوچیکیم. کارامون هم کوچیکه.
اون بزرگه. انعامش هم بزرگه.
 
گفت چرا امسال فقط؟ ان شاء الله هرسال!
اصلا خوبه توی خونمون یه رسمش کنیم.
 
گفتم کیا رو دعوت کنیم؟ دوستامون خوبه؟
 
گفت دوستامون که خودشون به یاد غدیر هستن، ما بزنیم تو کار فامیل که خیلی تو این باغا نیستن. بیاریمشون تو باغ
 
گفتم الحمد لله.
 
گفت چرا؟
 
گفتم همسفرمی.
 
+ از امسال نیت کردیم
گفته بودم قبلاً؟ گفته بودم آرزومه ده روز رمضان رو بیام مشهدت؟ گفته بودم...همین که گفتم کافیه... تو می‌دونی و کافیه...شاید هیچ‌وقت به این آرزو نرسم (این آرزو و خیلی آرزوهای دیگه که به تو بستگی داره...) اما همین که تو یه سر این آرزوها هستی، یعنی خودش اجابت... یعنی هیچی که نباشه، هیچیِ هیچی که نباشه، من چندتا جمله با تو حرف زدن رو که بُردم...
شاید هیچ‌وقت پای  سفره‌های افطار حرمت نشینم، سفره‌هایی که هرسال چشم میدوزم به عکساشون و تصور می‌کنم کسایی ک
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بنابر تخمین محققان آمریکایی، حدود 45 میلیون نفر در این کشور،
هرسال برای کاهش وزن به سراغ نوعی رژیم غذایی می‌روند.
اما شما هر انگیزه‌ای که داشته باشید، خواه لاغر شدن و خواه اتخاذ رژیم غذایی برای حفظ سلامت عمومی بدن، با وجود
انواع بسیار متفاوت رژیم‌های غذایی معمولاً دچار تردید می‌شوید که کدام یک بهتر است.
 
امسال متخصصان تغذیه آمریکا، بیش از 40 نوع رژیم غذایی را، از جمله بهترین رژیم‌ها برای ل
 عید غدیر در روز عید غدیر حتما به دیدن سید های فامیل میرفت.عید غدیر را عید اصلی شیعیان میدانست.و روی اعمال مستحبی آن روز تاکید داشت. و بعد از آن به دیدن اقوام میرفت. و این عید را به هرکسی که میرسید تبریک میگفت تماس میگرفت یا به دیدنشان میرفت. و در آخر کاری که هرسال میکرد و ترک نمیشد، به گلستان شهدا میرفت.
  شهیدمدافع حرم حسین رضایی
فقط به عشق علی
 @Modafeaneharaam
یکی از اقوام بیماری ای بی داره 
قبلا لاجبش نوشته بودم یه پسر ۱۳سالست و خیلی اهل دلِ
از اون ها که بوی خدا میدن...
هزینه های درمان این بیماری خیلی بالاست 
خودم شاهد بودم پدرش کامیونش و فروخت خونش و تو تهران فروخت تا بچش بتونه راحت زندگی کنه و همه اینها خرج پانسمان های این پروانه ای نازنین شد
از بچگی تعزیه خون بود
پیرش نذر سلامتی پسر هرسال تعزیه برپا میکرد....
ابولفضل آرزوی سفر کربلا داره...هرشب جمعه تو اینستا پست میذاره و از ارزوش میگه
ادم های خیر
دقیقا الان تو تب و تاب و اوج استوری های نمایشگاه کتاب هستیم.نمایشگاهی که یک دورهمی بامزه کتاب ها هست.کتاب هایی کهبعضی هایشان به چاپ چندم رسیدند و بعضی هایشان تازه استارت را زده اند.
امسال اولین سالی هست که برای رفتن به این فستیوال بزرگ دو دل هستم.هرسال با بچه ها برنامه نمایشگاه میگذاشتیم.
من شاید نمایشگاه نروم چون:
- هنوز چندتایی کتاب نخوانده دارم
- تخفیف های نمایشگاه واقعا قابل توجه نیست.
- تقریبا هر دوماه چندتایی کتاب از انقلاب و شهرکتاب ها
چالش داریم چه چالشی ...اقای علیرضا یه چالش گذاشتن داشتم فکرمیکردم اگه من بودم چی کارمیکردم...
+مامان
یه بیمارستان تخصصی زنان زایمان براش تاسیس میکردم
+بابا 
یه پنت هاوس داخل امریکا که دوست داره 
+اجی س
یه مرکز روانشناسی ومشاوره توپ
+داداش ت 
یه شرکت درراستای رشتش و ایده هاش
+مادرجونم
یه خونه باغ بزرگ با کلی درخت های میوه مختلف
+واماااااااااا خودم
1.قطعاااااااااااااا ازدواج نمی کردم 
2.یه اپارتمان جمع وجور تویکی از برج های منطقه های اروم شهری
 
تازه وارد کلاس دوم شده بودم هنوز تصور و باورم از دنیا کودکانه  بود. مادر هرسال در حیاط خانه نیلوفر می‌کاشت. نیلوفر ما آن‌قدر قد می‌کشید که برادرم یک نخ به بوته نیلوفر وسر دیگر آن را به پایه ی  آنتن پشت بام می‌بست. البته که هرگز نیلوفر ما تا پشت بام نمی‌رسید و فصل عمرش سر می‌آمد. اما حیات خانه ما را خیلی زیبا می‌کرد. من همیشه فکر می‌کردم خدا در آسمان‌هاست و چون قد نیلوفر ما خیلی از من بلندتر بود از هرکس و هرچیز که ناراحت می‌شوم و یا هر وقت
حاج حسن ،گوشه آبدار خانه هیئت دست بر پیشانی بلند و پینه بسته اش می کوبد و با خودش  زمزمه میکند:
(توی هیئت پیر شدم آقا..از روضه ت سیر نشدم آقا)
 
چندسالی هست که تو اینستا منتظرم تا یک متن بگذارد و ساعت ها بخوانمش و هر بار زیر یک جمله اش خط بکشم.من بهش
میگم دکی طلبه.یک آدم ساده و اونقدر خودمانی که نه شبیه دکترها هست با اون رورپوش سفید و من میدانم هایش،نه شبیه
طلبه هاست با کلی کتاب زیر بغل و سری پایین که هر لحظه با خودت میگویی الان مستقیم میرود توی دی
درسالی که وبا شیوع یافته بود، ناصر الدین‌شاه نذرکرد که اگراز وبا جان سالم به‌در برد، هرسال در روز اربعین آش  بپزد.درحیاط قصردرباریان جمع می شدند و برای تهیۀ آش شله قلمکار، بعضی سبزی پاک میکردند برخی نخودولوبیا خیس میکردند. عده ای دیگهای بزرگ راروی اجاق میگذاشتند وخلاصه هرکس برای تملق وتقرب پیش  شاه مشغول کاری بود. پس ازطبخ آش آن را در قدحهای بزرگ و کوچک می‌ریختندوتقسیم می‌کردند. هریک از میهمانها موظف بود پس از خوردن آش، کاسه را پر از سکه
الان من یک مسافرم دارم برمیگردم تهران البته اینبار هم پدرم می رسونم فکر میکنم الان فقط یک نیرو وجود داره اونم نیروی هول دادنه بعد از اینکه قبول شدم ثبت نام کردم یکسری مشکلات مهم پیش اومد که گفتم نمی رم می رم انصراف میدم از اون لحظه دقیقا روز ۲۴ شهریور خانوادم با تمام قدرت داره هولم میده کارهام رو درست میکنن میبرن می یارن و مجبورم میکنن ادامه بدم و انگار الان مجبور نیستم دیگه باید این ارشد رو بگیرم و همچنان پدرم توی خونه خانم دکتر صدام میکن
+بی خوابی شبانه ،بغض و خیسی چشمام،دل گرفته  الان ، منوکشوند به بهترین محل برای نوشتنه هام ، فکر میکردم این همه نبودن هام  احتمالا باعث شده فراموش بشم ، اما یه دونه کامنت از یه خواننده که بدون اسمِ  خوشحالم کرد که هنوزم کنار من هستن دوستان واقعی تر از واقع.
+مهمون ناخونده این روزا که نه فقط کشورم ایران ،بلکه یه دنیا را درگیر کرده  شده علت همه بد حالی ها و استرس ها و  هر حس ناخوشاینده  که سراغم  میاد اینروزا.
دلم  لَک زده واسه یه پیاده روی  تواو
نمیدونم سریال فرندز رو دیدین یا نه ولی توی اون سریال شش تا شخصیت وجود داره که به نظر من شخصیت هرکدوم از ماها متشکل از این شش شخصیته.
جویی:یه انسان دائم الگرسنه که عاشق غذاست و هیچوقت بهش نه نمیگه.
فیبی:یه ادم الکی خوش که از لحظات زندگیش لذت میبره.
چندلر:به شدت انسان فان و در هر شرایطی به خصوص وقتی توی یه جمع معذب میشه سریعا دهنش به طنز پردازی میپردازه:دی
مانیکا:به شدت وسواسی در هر اموری و به شدت کمالگرا
ریچل:اهل مد و خوش پوش گروه و به شدت عاشق خری
۲۳ سال از عمرم گذشت و نمیدانم قرار است چند وقت دیگر زنده باشم. ۲۳ سال به من القا شد که الان باید هویتم تغییر کند. حالا به قول آنها یک هویت جدید دارم. هویت جدیدی که فقط و فقط به واسطه چندبرگ کاغذ ایجاد شده. این هویت جدید چه تغییری ایجاد خواهد کرد؟ باور کنید جز ساده کردن روندهای اداری هیچ تغییر دیگری ایجاد نخواهد کرد! حالا میتوانم یک حساب بانکی برای خودم داشته باشم. سیمکارت بخرم ‌و ماشین و خانه ام را به نام خودم بزنم. دیگر نیازی نیست هرسال پول زیا
عکس بالا (دانلود) مربوط به کهکشانی است که دانشمندان علوم فضایی آن را M104 یا کهکشان کلاه   نامیده اند .
این کهکشان بسیار زیباست و عرض آن بالغ بر 50 هزار سال نوری است و بیش از 28 میلیون سال نوری با ما فاصله دارد که هرسال نوری برابر با 9.5 میلیون میلیون کیلومتر می باشد!
این سخن بدان معناست که نور این کهکشان 28 میلیون سال در راه بوده تا هم اکنون به چشم ما رسیده است! درحقیقت ما وضعیت 28میلیون سال قبل این کهکشان رامیبینیم نه وضعیت امروزآنرا!
در این کهکشان بی
ما کربلا نرفته ها که هرسال زیارت عتبات عالیات رفتن عده ای رو میبینیم میگیم خوش به سعادتشون، ما چه بی نصیب موندیم
ولی یه عده از این کربلا و نجف رفته ها چنان زخم به قلب آدمها میزنن که آدم به خودش میگه،حیف اون کربلایی که تو رفتی و دودش کردی
واقعا به یقین رسیدم که توفیق در رفتن به کربلا و نجف نیست، توفیق اینه که از همون جای دوری که هستی قلبت شسته شه با عنایت شون و تو هم لیاقت حفظ اون حال خوبت را داشته باشی و حق رو از باطل بشناسی
یه عده زیارت امام حسی
امروز خوندم آمریکا ۵۰ میلیارد دلار، امارات ۲۷ میلیارد دلار بودجه برای مقابله با کرونا آزاد کردند. یه ذره فکر کردم، یادم اومد یونیسف سال ۲۰۱۸ اعلام کرده‌بود که ۳.۱ میلیون کودک هرسال بخاطر فقرغذایی می‌میرن. یه حساب سرانگشتی مسخره، میگه می‌شد با ۲ میلیارد دلار یک سال ۳ میلیون کودک رو روزی دو وعده دبل‌چیز برگر مک‌دونالد داد(غذای مضحکیه، اما چون اینو قیمتشو میدونستم گفتم). 
من میدونم چقدر کرونا به اقتصاد ضربه زده و کلا مهمه که مهار بشه، اما
دوست داشته باشید و زندگی کنید ،
زمان همیشه از آن شما نیست...
اگر چه یادمان میرود که عشق تنها دلیل زندگی ست
اما خداروشکر که نوروز هرسال این فکر را به یادمان می اورد
پس نوروزتان مبارک، که سالتان را سرشار از عشق و دوستی و شادی کند
روزگارتون همیشه سرسبز عیدتون مبارک
سال 1399 را به همه ی شما شاد باش می گویم وامیدوارم سالی پر از موفقیت وخوب از نظر اقتصادی در پیش رو باشد.
و سلامت و سرحال بدون هیچ کرونایی سال جدید را ادامه دهیم
یادمان باشد:
#در_خانه_بمانیم
فیلم هانگر گیمز (بازی های فقر) 2012 و 2013 رو دیشب دیدم. موضوع فیلم اینه که هرسال از هر دوازده منطقه ای که توی کشور پانم قرار داره یه مرد و یه زن 12 تا 18 ساله به عنوان خراج توی یه قرعه کشی انتخاب میشن و به مسابقه ای که اسمش بازی های فقره فرستاده میشن، توی این مسابقه 24 نفرن که از بینشون فقط یه نفر آخرش زنده میمونه و توی ناز و نعمت زندگی میکنه. واقعا جذابه...! خیلی ارزش دیدن داره!!! اگه ندیدید حتما ببینید. چندتا دیالوگ:
"امید...تنها چیزی که قوی تر از ترسه..."
عواقب فراوان کاهش دستوری نرخ سودسپرده راهررئیس جمهوری درنظرنمیگرفت.علت اول که مهمتربوداین بودکه سرمایه ازنقطه الف به نقطه ب میرفت.این به معنی کمبودنقدینگی درنقط الف وکمبودقدرت خریددرنقطه الف وکاهش تقاضای خریددرنقطه الف بود.
زیادبودتولیداتی که درنقطه الف امحامیشداین امحابخاطرکاهش تقاضاوکاهش ثروت درنقطه الف بود.
نقطه الف واردفازکاهش جمعیت ومهاجرت وکشف حجاب ودرگیراعتیادوبیکاری میشدوقتی پول درکارحلال نچرخدسمت کارحرام وفسادمیرود.
بش
بهار، یا دقیق‌‌تر بگویم، عید، مثل خنده‌ی بعد از دعوای زن و شوهری‌ست. مثل رهایی بعد از گریه. مثل آسمان آبی، بعد از طوفان شن. رسالتش، غبار روبی و رنگ پاشیدن به دنیای خاکستری ماست و چه خوب رسولی‌ست. قرار نانوشته‌ای دارد که هرسال، تو را می‌فرستد در گل‌فروشی محله. بی‌تابی و عجله‌ات را می‌گیرد و مجاب‌ات‌ می‌کند سر صبر، میان گلدان‌ها بگردی و یک‌دل‌سیر، چشم بدوزی به گل‌ها. حسن‌یوسف و پیچکی برداری تا خانه‌ات سبز شود. فقط بهار است که تو را ر
خوابم میاد همش. خاصیت فصل بهاره ولی به شکل غیرطبیعی خوابم میاد. صبح که گوشی زنگ می‌زنه، خوابم میاد، ظهر قبل و بعد از ناهار خوابم میاد، عصر بازم خوابم می‌گیره، شب از ساعت ده خوابالو میشم. نمی‌دونم این چه رازی ست که هرسال بهار همراه با این حجم از میل به خواب می‌آید!احساس می‌کنم داره اتفاقات خوبی دور و برم میفته. از لحاظ دریافت انرژی مثبت از محیط عرض می‌کنم. الان توی نوک قله‌ی انرژی فروردین‌م و قاعدتاً بعد از چند هفته استراحت نکردن نباید خو
دوباره در فضای جدیدی هستم که شبیه گذشته است. این یعنی در دل یک‌ داستان قدیمی گم شده‌ام و خیالم آن بود که فصل، فصل جدیدی است. غافل از آنکه از دل هر بهار یک تابستان و در دل او پاییز و در دل دل او زمستان و از دل زمستان نه أن بهار، که بهاری نو سر میزند و تابستانی دیگر می‌زاید. اما برای ما پاییز یکی و‌ زمستان یکی و بهار همان بهار همیشگی است. جوانه‌ها از قبل از فرونشستن یخ و برف نطفه‌هایشان بسته شده و پیش از خودنمایی بهارانه باید  که سرما را تاب بیا
امروز که اولین بارون درست حسابی پاییز ۹۸ بارید ... ! 
جالبه آب و هوا شبیه هرسال شده و خاطرات همه سال ها رو یادآوری می کنه. 
و جالب تر که من سال به سال دارم سرمایی تر می شم. دیگه مریم که همیشه مسخره ش می کردم چرا تا یه نسیم میاد سوییشرت می پوشه، امروز مریم داشت به من می خندید و واقعا خیلی سردم بود. 
مریم دستمو گرفت و مشت کرد دور لیوان چایی نذری که گرفته بود. گفت فاطمه تنها نیستی ما هستیم خوب شو.
خیلی ناشکرم که خوب نمیشم؟ 
امیدوارم این گلو درد هم مثل ق
کولر گازی چیست؟
کولر گازی سیستمی هوشمندی است که حین خراب شدن دستگاه باید تعمیر کولر گازی در اولویت قرار بگیرد. امروزه در اکثر خانه ها کولر گازی دیده میشود ولی تعداد محدودی از افراد هستند که برای تعمیر کولر گازی خود زمان مناسب انتخاب میکنند و آن را مهم میدانند. مجموعه پیک صنعت با ارائه خدماتی چون تعمیر کولر گازی الجی، تعمیر کولر گازی سامسونگ، تعمیر کولر گازی امرسان و تعمیرانواع کولرگازی در خدمت شماست.
سرویس کولر گازی
برای جلوگیری از خرابی ک
  
  
شرکتهای خودرو سازی هرسال دهه آخر مرداد رو میرن تعطیلات تابستونی. ما هم که با خودرو سازا کار میکنیم از اول مرداد برنامه ریخته بودم که برم مسافرت و یه 10 روزی استراحت کنم. 
تا اینکه رسیدیم به 21 مرداد و هی منتظر بودیم بگن برید واسه خودتون ده دوازده روز عشق و حال کنید  و هیچ خبری از تعطیلی نبود :|
ایام عید قربان بود و آخر هفته فقط چهارشنبه روز کاری بود و افتاده بود بین دو تا تعطیلی، همکارا یکی دو تاشون یک روز قبل از عید رو مرخصی گرفتن تا شنبه . م
*دعای سگ مستجاب شد*
حجت الاسلام محمد باقر شفتی در مورد نتیجه ترحم و فراز و نشیب زندگی خود حکایتی شیرین دارد.
 حجت الاسلام شفتی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالباً لباس از زیادی وصله به رنگ های مختلف جلوه می کرد گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش می‌کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت، روزی در مدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشت در بین طلاب تقسیم شد وجه مختصری از این ناحیه به او رسید چون مدتی بود گوشت نخورده بود به
*دعای سگ مستجاب شد*
حجت الاسلام محمد باقر شفتی در مورد نتیجه ترحم و فراز و نشیب زندگی خود حکایتی شیرین دارد.
 حجت الاسلام شفتی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالباً لباس از زیادی وصله به رنگ های مختلف جلوه می کرد گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش می‌کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت، روزی در مدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشت در بین طلاب تقسیم شد وجه مختصری از این ناحیه به او رسید چون مدتی بود گوشت نخورده بود به
پاورپوینت حافظ شیرازی فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: pptتعداد صفحات: 20حجم فایل: 1433قیمت: 6000 تومانبخشی از متن:فهرست مطالب:مقدمهزندگی حافظآرامگاه حافظ در پول های ایرانیدیوان حافظغزل هارباعیاتکلید کلمات دیوانحافظ و عرب هافال حافظعلاقه حافظ به شیرازمتولد 727 هجری قمری برابر با قرن چهارده میلادی و معروف شده به لقب لسان الغیب شاعر بزرگ ایرانی می باشد. بعضی از شعرهای حافظ به شکل غزل می باشند که به غزلیات حافظ یا همان فال حافظ معروف شده است.
روی تختم ولو شده بودم و به صدای بارانی که می خورد به شیشه و کولر روی پشت بام،گوش می دادم.عجب بارانی اونم این روزهایی که باید درخانه بمانیم.مامان پای تلویزیون بود و با صدای مولودی خوانی حنیف طاهری دست می زد که یهو یاد جشن نیمه شعبان های پارسال و سال های قبل افتادم. جشن ما هر سال روز عید و خانه باغ قدیمی و بزرگ مادربزرگ برگزار می شد.یک میهمانی بزرگ که ترکیبی از آدم های معمولی و میهمان های دعوت شده مان بود.از چند روز قبل در رفت و آمد و تدارکات جشن ب
چشمانم را به جهان گشودم و زندگی ام را با کلمات اغاز کردم و با انها همسفر شدم ....کلماتی چون پدر و مادر...... بی انکه  خود بخواهم غرق در گرمای محبت شان شدم وتک تک مرغان  امین وجودم   خواستار وجودشان شدند.... همیشه لبخند بر لبانشان بود انها خدایانی بودند که حرف از عدالت میزدند اما در مقابل حق شان نسبت به من بی عدل ترین موجودات  بودند ....همچو لهستانی بی دفاع در برابر بمب هایی که بر تنش خراش می گذاشتند ..مادرم لبانی خندان داشت اما در پس چشمانش دنیایی بود
افطاری ساده در مناطق سیل‌زده کشور
«افطاری ساده» پویش همگانی است که پس از طرح دغدغه‌ی رهبرانقلاب در سال ۱۳۹۲ در خطبه‌های عید سعید فطر به
راه افتاد و سال به سال در جامعه رواج بیشتری یافت. همزمان با رونق گرفتن
این کار خیر و برای تبلیغ و ترویج بیشتر آن، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR
هرسال از مردم شریف ایران درخواست کرده است که از افطاری‌های ساده -توزیع
افطاری در سطح معابر عمومی- در محله یا شهرتان عکس تهیه و با هشتگ #افطاری_ساده در صفحه خود منتش
ترکیه از کشورهای محبوب نزد گردشگران است که در توانسته پیشرفت چشم گیری در این چند دهه گذشته داشته باشد و به یکی از مقاصد مهم گردشگری تبدیل شود. وجود بناهای تاریخی و مکان های دیدنی و تفریحی در این کشور سبب شده تا هر روز به تعداد مسافران و طرفداران آن اضافه شود. در گوشه و کنار این کشور هر سال جشن و فستیوال های گوناگونی برگزار می شود که برخی از آنها به منظور معرفی تاریخ و فرهنگ و نوع زندگی بومی مردم این کشور برگزار می شود. بدروم از شهرهای بندری و تو
داشتم به زنده بودنشان شک میکردم که عه؟واقعا انقد خانواده خوبی دارم که هیچ طعنه ای راجب کنکور نمیزنن؟داشتم کم کم نگران میشدم که نکند عوضشان کرده اند؟چقد طاقت اورده اند؟چیزی نمیگویند؟ رتبه را درون سرم نمیزنند؟که وسط بحث امروز خداروشکر نیششان را زدند یاد اوری کرده اند که من در تمام زندگی ام همیشه یه شکست خورده بازنده بیشتر نبودم من همیشه کم اورده ام من همیشه یک جای کارم میلنگد من همیشه میبازم من نمیتوانم موفق شم خیالم راحت شد زنده اند. عوضشا
برای شروع سال نو مردم تمایل زیادی نسبت به تغییر دکوراسیون منازل خود پیدا می کنند.بعد از رسم و آیین همیشگی ایرانیان که پیش از عید خانه تکانی می کنند نونوار کردن وسایل خانه اهمیت بسزایی دارد.اگرچه که اکثر افراد عاشق تنوع هستند و دوست دارند در سال نو مبلمان، پرده یا فرش های خود را تغییر دهند ولی از آنجاییکه اینگونه وسایل معمولا طول عمر زیادی دارند و بهای زیادی هم بابت خرید آنها می پردازیم خیلی درست نیست که بخواهیم هرسال این دسته از وسایل خانه ر
دو روز دیگه کنکوره اندر احوالاتم بگم واقعیتش اینکه داره قلبم میاد تو
دهنم برام مهمه چون زندگیم قراره تغییر کنه من هر جوری هست باید برم
بیوتکنولوژی پزشکی .خنده های اونو یادم نرفته وقتی گفتم من علاقه ی اصلیم
اینه اشتباهی اومده بودم .بعدش سرد شدیم باهم من دور شدم چون نیازی نمیدیدم
بمونم البته دیگه دلیلی هم نداشتم .همیشه تصورم از رفتن اینکه یا آدم
میمونه یا میره برا همیشه !ولی رفتن برا همیشه واقعا سخته انتظار رو به
همراه داره دلتنگی رو !مث من
سانپی برام یه دفتر برنامه ریزی رنگی رنگی خریده (برا تولدم) و یه تقویم موشولوی رومیزی. با اینکه بخاطر کاغذش عذاب وجدان دارم، از پر کردنش حس خوبی بهم دست میده. 
ما هرسال تولدو همینجوری بی‌تشریفات میگیریم. یعنی یه کیک میخریم و مهمون دعوت نمیکنیم. ولی هرررسال هم یه جوری میشه که مهمون میاد اونشب و تولدم تولدتر میشه. من حس میکنم خدا خیلی منو دوس داره ^__^ امسال هم یهو عمو و بابابزرگ اینا اومدن. 
از بس رفتم پیش دکتر ماهاراشی دیگه روم نمیشه برم پیشش. با
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست
سلام
صبح وقتی چشامو باز کردم با همچین صحنه ای روبه رو شدم ، که البته تو تبریز اینجور چیزها دم عیدی زیاد شگفت انگیز نیست .
 و داشتیم سالهای قبل که بعد تعطیلات عید هم برف سنگینی باریده .
ولی امروز اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بیت از استاد شهریار بود:بی ثمر هرساله در فکر بهارانم ولی 
چون بهاران می رسد با من خزانی می کندو این باعث شد که در مغازه این بیت رو چند بار بنویسم
من اشتباهی بهاران را بهارم نوشتم

س
ذکر سبعه معروف به اذکار هفتگانه


 
ذکر سبعه
 

یکی
از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راه های سیر و
سلوک، ذکر است؛ «ذکر الهی» چون نسیم فرحبخش، حیات معنوی را به انسان هدیه
می کند. قلب خسته و افسرده انسان با «یاد خدا» طراوت می یابد و در کشاکش
مشکلات و انبوه گرفتاری ها، به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را برای
جان ها به ارمغان می آورد.  یکی از بهترین اذکار، ذکر سبعه است که روایات
مختلفی درباره آن وجود دارند.
ا
برخی فیلم‌ها هستند که دلیل وجودشان قابل درک نیست. برخی فیلم‌ها هستند که صرفاً می‌خواهند از نام فرنچایز استفاده کرده و پولی در جیب سازندگان بریزند. برخی فیلم‌ها به هر دری می‌زنند تا تجربه‌ای مفرح و تماشاگرپسند باشند، اما نمی‌توانند. فیلم Men in Black International از کمپانی سونی تقریباً تمام این ویژگی‌ها را دارد. یکی دیگر از اسپین‌آف‌های غیرضروری هالیوود که تعدادشان هرسال بیشتر می‌شود. 
 

تسا تامپسون و کریس همسورث ترکیبی تازه و بی‌نظیر در Thor:
#مستند #محرمانه_کولا
رده‌ی سنی: ۱۴+
سر سفره‌ی عروسی هست،کنار گریه‌های عزا هم هست.در سوپری‌ها حتما می‌بینی،در مسیر اربعین و سرتاسر عراق بیشتر.تابلوی مغازه ها هم که بسیار زیاد می‌شود دید، نوشیدنی محبوب خیلی‌ها:کوکا کولا، بعد هم پپسی!نوش جان! این مستند رو هم که ببینید با اشتهای بیشتری... چون متوجه می‌شوید... لذتش خود آمریکا رو به هم ریخت
لینک دانلود :
https://b2n.ir/413949
 
 
✍ #نقد_مستند #محرمانه_کولا:
استادی‍ داشتیم که می‌گفت:
وقتی با نظریه✍ یا گزی
+ شاید حتی اگه پنجاه سالمم بشه، بازم اصرار داشته باشم کنار بشینم و شیشه ماشینو بدم پایین و یخ کنم و دستمو ببرم بیرون و آهنگ زیاد باشه و عشق کنم. اصلا مهم نباشه که صورتم یخ بزنه یا چی...
+ خب چرا مامانم منو با کلاسای شبکه ۷ ول نمیکنه؟ :|||| بااااااااابا من کلاس آنلاینای مدرسه رو هم نمیرم :|
+ به طرز افتضاحی خونمون بو رنگ میده و از دیشب تا حالا لحظه ای اشک چشمم و درد سرم بند نیومده. 
+ تفریح امروزمون چی بود؟ رفتیم پیست اسکی شمشک رو از دوووور دیدیم :| از ما
دارم کم کم با خودم فکر میکنم ، کشور ما جمهوری اسلامی نیست....
دارم با خودم فکر میکنم ، اون بالا دستی های دولت مسلمون نیستن:/
دارم فکر میکنم ، چی میشد توی اخبارها بنویسن ، " ایران ، شاد ترین کشور جهان "
دارم با خودم فکر میکنم ، تنها جایی که کلمه ایرانی شاد رو دیدم ، روی کاست ها و سی دی ها بوده...
دارم با خودم فکر میکنم ، خدایی که میگه : 
«...فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ...»
(بقره/115)
«.... به هر سو رو کنید، خدا آن جاست...»
پس چرا ما رو نمیبینه
از بچه ها شنیدم داره میاد ایران واسه کارهای برگشتش و تطبیق مدرک و این چیزا...گویا خیلی وقته دنبالشه و من خبر نداشتم.
به خاطر من میاد?نه...آدم اونجا موندن نیست و بی اغراق هر روز از غربت گله کرد و همینقدر احمقه که زندگی تو بهترین جای دنیا رو داره رها میکنه که برگرده تو سیستم کثافت پزشکی و بهداشت ایران و هی حرص بخوره...آخرین بار بهم گفت اینجا خوشحال نیستم میتونی بفهمی?و من گفتم نه!با حرص دست کرد تو موهای ژولیده اش و گفت بیخیال بحث رو عوض کن...چکارش کنم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها