نتایج جستجو برای عبارت :

فانتاکروم رنگش کن

 
فانتاکروم سیستمی پوششی و نوین میباشد. این سیستم جدید ترین جایگزین و راه حل برای پوشش های کروم سنتی می باشد به کمک این سیستم میتوان سطحی کرومی و آینه ای را برروی تمامی سطوح اجرا نمود که از نظر ظاهر بسیار شبیه آبکاری کروم سنتی می باشد.تاریخچه فانتا کروم به کمتر از 20 سال می رسد. این نوع پوشش رنگ یا به نوعی آبکاری در سال 2001 توسط کشور آلمان و در جهت تولید پوششی عایق مانند برای لوازم نظامی ابداع گردید اما به علت عدم کاربرد درست و حصول نتیجه ، پروژه
آبکاری فانتاکروم چیست؟
در ابتدای مطلب به شما عزیزانی که برای راه اندازی کسب و کار خود نیاز به آشنایی با آبکاری فانتاکروم دارید توضیحاتی ارائه خواهیم داد که پیشنهاد می کنیم برای آگاهی و راهنمایی لازم در این زمینه ادامه مطلب را به خوبی مطالعه فرمایید.
این سیستم جدیدترین جایگزین برای پوشش های کروم سنتی می باشد. آبکاری فانتاکروم کاملا پوششی ضد زنگ بوده که معمولا در تمامی سطوح و طیف های رنگی به جز سفید کاربرد دارد. با استفاده از این سیستم می تو
شرکت کالرفول کروم تولید کننده دستگاه های آبکاری فانتاکروم خانگی و صنعتی.
دستگاه مخمل پاش خانگی و صنعتی. دستگاه هیدروگرافیک (واترترانسفر). فروش
مواد آبکاری فانتاکروم. فروش فرمول فانتاکروم. فروش پودر و چسب مخمل پاشی.
فروش فیلم و اکتیویتور هیدروگرافیک. برای تهیه دستگاها و اموزش با کالرفول
کروم تماس بگیرید 09116458896
شرکت کالرفول کروم تولید کننده دستگاه های آبکاری فانتاکروم خانگی و صنعتی. دستگاه مخمل پاش خانگی و صنعتی. دستگاه هیدروگرافیک (واترترانسفر). فروش مواد آبکاری فانتاکروم. فروش فرمول فانتاکروم. فروش پودر و چسب مخمل پاشی. فروش فیلم و اکتیویتور هیدروگرافیک. برای تهیه دستگاها و اموزش با کالرفول کروم تماس بگیرید 09127692842/02156573155
شرکت کالرفول کروم تولید کننده دستگاه های آبکاری فانتاکروم خانگی و صنعتی.
دستگاه مخمل پاش خانگی و صنعتی. دستگاه هیدروگرافیک (واترترانسفر). فروش
مواد آبکاری فانتاکروم. فروش فرمول فانتاکروم. فروش پودر و چسب مخمل پاشی.
فروش فیلم و اکتیویتور هیدروگرافیک. برای تهیه دستگاها و اموزش با کالرفول
کروم تماس بگیرید _09116458896
 
شرکت کالرفول کروم تولید کننده دستگاه های آبکاری فانتاکروم خانگی و صنعتی. دستگاه مخمل پاش خانگی و صنعتی. دستگاه هیدروگرافیک (واترترانسفر). فروش مواد آبکاری فانتاکروم. فروش فرمول فانتاکروم. فروش پودر و چسب مخمل پاشی. فروش فیلم و اکتیویتور هیدروگرافیک. برای تهیه دستگاها و اموزش با کالرفول کروم تماس بگیرید _09127692842/02156573155
فانتاکروم، دستگاه فانتاکروم : حتی اگر از فانتاکروم و روش کار آن شناختی نداشته باشید بازهم اطراف خود اجسام و یا قطعاتی را دیده‌اید که جلوه‌ای آینه ای مانند و درخشش خاصی دارند که دارای پوشش کرومی هستند. فانتاکروم روشی نوین در صنعت آبکاری است که این امکان را در اختیار صنعتگران و طراحان قرار می‌دهد تا به اجسام و اشیاء جلوه‌های خاص و چشم نواز ببخشند.این روش به دلیل مزیتی‌هایی که نسبت به روش‌های سنتی دارد مورد توجه بسیاری از فعالین حوزه صنعت
 
        
            
 
شرکت کالرفول کروم تولید کننده دستگاه های آبکاری فانتاکروم خانگی و صنعتی. دستگاه مخمل پاش خانگی و صنعتی. دستگاه هیدروگرافیک (واترترانسفر). فروش مواد آبکاری فانتاکروم. فروش فرمول فانتاکروم. فروش پودر و چسب مخمل پاشی. فروش فیلم و اکتیویتور هیدروگرافیک. برای تهیه دستگاها و اموزش با کالرفول کروم تماس بگیرید _09127692842/02156573155
        
            
شرکت کالرفول کروم تولید کننده دستگاه های آبکاری فانتاکروم خانگی و صنعتی.
دستگاه مخمل پاش خانگی و صنعتی. دستگاه هیدروگرافیک (واترترانسفر). فروش
مواد آبکاری فانتاکروم. فروش فرمول فانتاکروم. فروش پودر و چسب مخمل پاشی.
فروش فیلم و اکتیویتور هیدروگرافیک. برای تهیه دستگاها و اموزش با کالرفول
کروم تماس بگیرید _09116458896
صفحه اصلی
 
محصولات
 
خدمات
 
گالری تصاویر
 
سوالات متداول
 
پرسش و پاسخ
 
مقالات
 
درباره ما
 
تماس با ما
 
 
فروش دستگاه مخمل پاش الکتروسیس
 
دستگاه مخمل پش الکتروسیس، تنها مخمل پاش با قابلیت پاشش روی سقف و دیوار
صفحه اصلی
 
 محصولات
 
مخمل پاش الکتروسیس

دستگاه مخمل پاش الکتروسیس ، یک دستگاه قوی و منحصر به فرد از سری دستگاه مخمل پاش میباشد. این دستگاه قابلیت اجرای پوشش مخمل روی سطوح بزرگ دیوار و سقف را دارد و کاربرد فراوانی در زیباسازی مح
پوشش های مکمل همیشه و از دیرباز در صنعت کاربرد فراوان داشته اند. کاربردهایی جهت محافظت از سطوح یا زیباسازی آنها. از مهمترین این پوشش ها ، پوشش کروم میباشد. آبکاری کروم سالهاست که جز روشهای لوکس و زیبا برای پوشش اجسام میباشد. این نوع پوشش ، زیبایی خاصی به اجسام میدهد و خواص ضد زنگ و خوردگی آن نیز به دوام اجسام کمک میکند. ابکاری کروم از دیرباز جز صنایع پوششی در ایران بوده است.
 
مشکلات روش آبکاری کروم به شیوه قدیم
در روشهای قدیمی آبکاری کروم، مش
۱. Bonding time [+به این سرعت؟:*]
۲. خاله جان ـو دیدیم کلاهشو تست کرد خوب بود چقدم به رنگش میومد [گف پشمال هرروز شفاف تر و جوون تر میشی:ذوق مرگ] + ذوق دسکشاشو داره ک شروع کنم ^_^ 
۳. ژله قلبی+ کشک بادمجون + قرمه سبزی + سالاد انار + ته دیگ نونی ترد و خوشمزه 
می‌دانی چه می‌کند با من؟ همان توصیف قدیمی اما زیبا. سینه‌ام را با خنجری می‌شکافد و قلبم را بیرون می‌آورد و به دندان می‌کشدش و با دستان خون‌گرفته‌اش به حرف می‌آید که ببین چه سرخیِ دلپذیری دارد رنگش و چه طعم لذیذی دارد گوشتش...
چشمانش هیچ چیزی را نمیدید سیاهی مطلق...!تمام وسایل را لمس می کرد و در دنیای بی رنگش به آنها جان و رنگ تازه ای میداد...
رنگ هایی که هیچ کس تا به حال به چشم ندیده بود!
کاش کسی میدانست که در مغزش چه ها می گذرد. اوهمیشه تضاهر میکرد اما من می دانم که درونش چه طوفانی برپاست..
طوفانی که تمام حواسش را در هم آمیخته .
... گذشت و دخترک بینا شد اما باز هم رنگ شادی را ندید!
متاسفانه تواناییه اینکه ساعت ها بشینم رو صندلیه کنار پنجره اتاقم 
و آسمونه آبی و حرکت اَبرای کوچولوش رو تماشا کنم و لذذذذذت ببرم، رو دارم.
البته داشتنه یه عالمه درس واسه خوندن هم تو داشتنه این تواناییم بی تاثیر نیست
_________________________________________________
کاش آسمون میدونست که رنگش چقد تو حال اون روزه من تاثیر دره
رنگش خیلی نازه لامصب
فقط اَبراش دارن یکم وحشی میشن
__________________________
ملخ ها هم قشنگیه خودشونو دارن
یکیش پنج روزه کف تراس بدونه حرکت نشسته زل زده
متاسفانه تواناییه اینکه ساعت ها بشینم رو صندلیه کنار پنجره اتاقم 
و آسمونه آبی و حرکت اَبرای کوچولوش رو تماشا کنم و لذذذذذت ببرم، رو دارم.
البته داشتنه یه عالمه درس واسه خوندن هم تو داشتنه این تواناییم بی تاثیر نیست
_________________________________________________
کاش آسمون میدونست که رنگش چقد تو حال اون روزه من تاثیر دره
رنگش خیلی نازه لامصب
فقط اَبراش دارن یکم وحشی میشن
__________________________
ملخ ها هم قشنگیه خودشونو دارن
یکیش پنج روزه کف تراس بدونه حرکت نشسته زل زده
جرات راه رفتن توی تاریکی رو داشته باش ...
 
× به آسمون نگاه کردم چه قدر رنگش مبهم بود 
انگار رنگی نبود 
چراغ ها بودن 
خیابون ها بودن 
همه چیز بود و منم بودم 
فقط بودم 
بدون هیچ فکری 
خالی 
بودم 
بودم و نباید از بودنم می ترسیدم 
اون من بودم! 
 
× هر آااادمی هررر آدمیی یه نقطه ضعف عجیب و مهلک داره که می تونه کله پاش کنه. 
منم همینطور! 
امروز داشتم فکر می‌کردم اگر امروز واقعا آخرین روز زندگیم باشه، مسلما پرحسرت‌ترین روز هم هست. من دیگه نمی‌تونم تو رو ببینم. این حالی که الان دارم نمی‌دونم چیه اسمش. دلتنگی نیست. غم نیست. شادی نیست. شبیه یک ماده‌ی ناشناخته ست که همش رنگش عوض میشه. گاهی سبزه و گاهی آبیه، گاهیم نیست.  
 
فیروزه نیشابور نام سنگی است که خودش و رنگش را یا در مسجدها دیده‌اید یا در دست مادربزرگ‌ها و یا هرجای دیگری که حرف از سنت ایرانی باشد سنگی که قدیمی‌ترین معدن را در روستایی با همین نام در نیشابور دارد. با ما همراه باشید تا بیشتر و بهتر این آبی آسمانی را بشناسید.
ادامه مطلب
صدای تیک تاک ساعت ، صدای قابله شستن مامان ، صدای پرنده های ساکن در درخت جلوی خانه ، صدای رفت و آمد ماشین ها . و آسمان آبی که انگار کودکی پشمک های چسبان خود را به سمت آن پرتاب کرده . و من درحالی که جزوه ی شیمی دستمه و قسم به ساعت هشت و نیم صبح که دلخواه ترین ساعت برای بیدار شدنه : )
* البته الان که آسمون ابری شده اونم از نوع خاکستری کم رنگش ^-^
اوایل دهه شصت تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود. تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می کردیم و اگر شانس یارمان بود و از همان شامپوها یک عدد صورتی رنگش که رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی کیف می کردیم. سس مایونز کالایی لوکس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شکلاتی یام یام تنها دلخوشی کودکی بود. صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت! بگو مگو ها سر کپسول گاز که با کامیون در محله ها توزیع می شد، خالی کردن گازوئیل با
در تمام طول تاریکی سیرسیرکها فریاد زدند ماه ای ماه بزرگ در تمام طول تاریکی شاخه ها با آن دستان دراز که از آنها آهی شهوتناک سوی بالا می رفت و نسیم تسلیم به فرامین خدایانی نشناخته و مرموز و هزاران نفس پنهان در زندگی مخفی خاک و در آن دایره سیار نورانی شبتاب دقدقه در سقف چوبین لیلی در پره غوکها در مرداب همه با هم ‌ ‚ همه با هم یکریز تا سپیده دم فریاد زدند ماه ای ماه بزرگ ... در تمام طول تاریکی ماه در مهتابی شعله کشید ماه دل تنهای شب خود بود داشت در ب
اول کنته سیاه... بعد محوش میکنم... نه.. خوب نشد!
اول زغال سفید بعد کنته سیاه... ای بابا.. اینجوری که همش پاک میشه!
حالا چیکار کنم؟
آها.. اول زغال خاکستری تیره بعد زغال سفید... واااای اینجوری که همش خاکستری نیمه روشن در میاد!
خب زغال خاکستری روشن رو میزنم بعد زغال سفید.. اه.. چقدر رنگش چرک شد!
چیکار کنم.. چیکار کنم.. چیکار کنم...
ادامه مطلب
مواد لازم
نخود 300 گرم
2 پیمونه برنج
کره 50 گرم (من ده گرم زدم)
گشنیز 50 گرم (گشنیز نداشتم جعفری زدم)
قارچ 300 گرم
3 پیاز (یک پیاز زدم)
سیر 2 تا 6 حبه
زیره /کاری یک قاشق چ/ برگ بو  3 تا 4 عدد(نزدم)/ زرچوبه نصف ق چ/نمک یک ق چ
 
روش :
پیاز را نگینی خرد می کنیم ...گشنیزمون را درشت خرد می‌کنیم ...کره را آب می‌کنیم پیاز را بهش اضافه می‌کنیم و در حدی تفت میدیم که عسلی بشه ...نخود پخته را اضافه می‌کنیم برای این که آب نندازه همه را با هم اضافه نمی‌کنیم... سیر را اضافه می‌ک
حال گیری کردم ازش حسابی ...
امروز دورهم بودیم ، دوست دخترشم اومده بود ، وارد که شد به دوست دخترش اشاره کردم که بیا کنار من جا هست بشین ، اونم نشست...
هیچی آخرش که داشتیم خداحافظی میکردیم همه از هم ، رفتم تو چشماش نگاه کردم گفتم آقای فلانی ، دوست دخترتون رو چرا معرفی نکرده بودین ! چقدر خوبه و به درد جمع میخوره حرفه اش...
آقا این رو میگی رنگش زرد شد ، سرخ شد ، کبود شد ، دوست دخترشم انصاف خیلی دختر گلیه...
بلافاصله هم خداحافظی کردم اومدم...
همین که فهمید
روش اول 
یک command میزاریم ...
و وارد صفحه کد نویسی آن میشویم و کد 
Form1.BackColor = vbBlue
را مینویسیم با این کد صفحه form ما آبی رنگ میشود ..
رنگی که میخواهیدBackColor = vb.چیزی که میخواهید رنگش عوض شه
کلمه vb قبل نوشتن رنگ الزامیسیت...

ادامه مطلب
امروز شنبه است. ساعت شیش صبح هم هست. هوا بدجوری خوب است. بذار توصیفش کنم.
توده ابری سیاه بالایِ سرم هست و صدای گنجشک‌ها به گوش می‌رسد. البته موسی‌‌کو‌تقی (یاکریم) هم رویِ سیم‌هایِ برق نشسته بود و همان آواز معروفش را سر می‌داد. نم‌نم‌ی باران بر رویِ موزائیک‌هایِ حیاط می‌نشیند. سرم را تا آنجا که امکان دارد رو به آسمان بلند می‌کنم. دهانم ناخودآگاه باز می‌شود.
عجب صبحِ شنبه‌ای شده است. خورشید با نورِ نچندان محکمِ طلائی رنگش، یادآور تلاش در
دیگه هیچی نیست تو حوض عقیده هایه تن مونده که نمی‌خواد بشه اسیر خاک
بازم منم نشستم دنیا می‌چرخه دور سرمتجربه خوبی بود احمق بودن در لحظه بر باااد رفت نرسید فرداا 
من هنوز عاشق پس زمینه ها خاکستری مث من عوض نشد معلوم نیست طبیعت و رنگش زمستون سرد بود ترک میخورد دیوار گلی گرمم نمیکنه چای کم رنگ بعدا بعدازبون ساده دستا مبهم قاصدکا نخوندن، نرقصیدن با من
 
 
 
ادامه مطلب
از غروب مدام پشت سیستمم بابت ساخت یه وبسایت آکادمیک.
با اینکه سال هاست وبلاگ دارم اما کار کردن با سیستم وبلاگ خارجی ها برام سخت بود!
بعد از ساعت ها تقلا کردن و امتحان کردن سیستم وبلاگ های مختلف، برگشتم به همونی که از ابتدا انتخابش کرده بودم:))
تا رنگش رو تنظیم کنم و قالبش رو در بیارم بیش از نصف روزم رفت اما راضی ام! چون فردا میتونم جلوی یه بخش دیگه از کار تیک بزنم! 
+فقط چه حیف که بدجنسا نمیذارن آدم دامین خودشو داشته باشه:/ ماهی ۱۵ دلار حدودا میگ
سال 1384 سال آخر دبیرستان بودم و پسری بودم که بیشتر اوقاتم و تفریح میکردم و با دوستانم به شیطنت میپرداختمیه روز از روزای تابستون بود که بخاطر ریختن چند تا آهنگ زنگ روی موبایل n620 سامسونگ شوهر عمه ام (از اون گوشیهای قدیمی که نور صفحه آبی رنگش و زنگهای پلی فونیکش تو اون زمان دل همه رو میبرد)  رفتم سراغ یه موبایل فروشی.من:سلام میشه واسه من چند تا آهنگ زنگ ایرانی بریزه رو موبایلمموبایل فروش: یه نگاه به موبایل میکنه و میگه نه نمیشه روی این گوشیها چیز
تا لایِ پنجره رو باز میکنی بهار با فشار میریزه توی خونه ، یهو نگاهت میکنه باورش نمیشه انقدر منتظرش نبودی ، غمش صدایِ چند تا پرنده میشه ، می افته روی زمین
بهار عین دختریِ که رژ لبشو پر رنگ میکنه و سیاهی زیر چشم هاشو با چند لایه رنگ می پوشونه غمگینه .
یهو نگاه میکنه میبینه منتظرش نبودی و دونه دونه شکوفه ها از رویِ لبش می افته ، میبینه منتظرش نبودی و چنگ میکشه توی آسمون از جای چنگ هاش رعد میزنه بیرون برق میزنه بیرون و خونِ بی رنگش میریزه تو همه کوچ
مقدمه :
سلام من محمد حسین آشنا هستم 
من قبلا به سنگ ها خیلی علاقه داشتم. به خاطر اینکه جرقه زدن سنگ ها را دوست داشتم. و به همین دلیل خیلی گشتم تا سنگی را پیدا کنم که جرقه بزند، و توانستم.
سنگ هایی که پیداکردم این مشخصات را داشتند:یا نور می توانست رد شود یا
یا اگر نمی توانست رد شود باید رنگش سیاه می بود مگرنه وقتی درتاریکی سنگ ها را به هم می زدیم، جرقه نمی زد.و اگر سیاه می بود جرقه می زد.
من توانستم اسم دوتا از این سنگ ها را پیدا کنم:۱مرمر۲کوارتز شیر
خلاصشو بگم. با دیدن یه عکس پروفایل ساده دلم براش تنگ شد. برا دماغش، که کجه، برا لباش، لبخندش لبخندش... آی خدای من :) رنگش. رنگ شخصیتش. برا صداش. برا احمق بازیاش. برا همه بدبختیایی که سرم آورد :) برا اندامش. خودش که نمیدونه هنوزم. حالا که زمان گذشته دلم برا عوضی بودناشم تنگ شده. من همینقدر خرم. همیشه هم بودم. با یه عکس ساده دوباره دلم خواست دستشو تو دستم بگیرم، رومون به آسمون باشه و بهش ماهو نشون بدم بگم میبینی؟ داره میتابه که تو روشن تر بشی، بتونی خو
خوش‌به‌حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش‌به‌حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش‌به‌حال غنچه‌های نیمه‌باز
خوش‌به‌حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش‌به‌حال جام لبریز از شراب
خوش‌به‌حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌‌پوشی به کام
باده رنگین نمی‌نوشی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌‌باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گ
حقیقت اینه که تمام استرس امروز به خاطر این نبود که بدونم کی معلممون میشه، بیشترش به خاطر دیدنِ نگاه تو بود وقتی که رنگ تازه ی موهام رو میبینی! دونستنِ عکس العملت دقیقه های آخر داشت منو میکشت. این چیزیه که قبلا تجربه اش نکردم چون همیشه اعتقاد داشتم "موی من مال منه و اهمیتی نداره دیگران خوششون بیاد یا نه... و من هر کاری خودم دلم بخواد باهاشون میکنم." از صبح خیلیا بهم گفتن که خیلی رنگش خوبه و بهم میاد اما... اون لحظه که تو گفتی خیلی خوشگله بهت میاد او
به نظر من مردهایی که حیوانات رو دوست دارن، مرد نیستن. بلکه فرشته ن. فرشته.
 
 
 
ببینید چه عشق و محبتی از چهره ی سربازها میباره. اینجا بود با لگد یا هرچی دم دستشون بود پرتش میکردن بیرون.
تو عکس دوم، گربهه نظامی هست. آخه لباس ببری تنش هست فقط رنگش فرق داره
از اول تعطیلاتم یه کتاب تموم کردمدومی رو در حال خوندنم
گواهینامه گرفتم
هر روز ساز تمرین میکنم
یه نیمچه مسافرت رفتم
هر روز همه مجازی جات رو شخم میزنم
و کلی با دوستام زر میزنم
چند روز رو مشغول طراحی و اجرای سقف اتاق بالا بودم :دی
امروزم رفتم رنگ درست کردم و سقفه رو رنگ کردم
فردا میرم یه دست دیگه م رنگش میکنم
بعد میریم تو کار آشپز خونه
دو روزم هست که زبان کار میکنم
ولی هنوووز
احساس میکنم اونطور که باید از تابستونم استفاده نمیکنم
داره هدر میره☹️
2642 - پس از آنکه «مصی علینژاد» برخلاف سخنان گذشته‌اش در مصاحبه با شبکه من‌وتو عنوان کرد ممکن است پس از سرنگونی جمهوری‌اسلامی(!)، برای ریاست‌جمهوری یا نمایندگی مجلس کاندید شود، «سالومه سیدنیا» مجری شبکه من‌وتو در توییتی، علینژاد را فردی منفعت‌طلب نامید و با کنایه گفت که او رنگش را عوض کرده و برای رسیدن به هدفش یعنی قدرت، پایش را روی دیگران می‌گذارد!لینک کوتاه منبع:  www.tiny.cc/mzdr108
دانلود فایل اصلی
کتاب مسخ فرانتس کافکامترجم گ. نسرکانی
یک روز صبح وقتی گرگور سامسا نفس‌نفس زناناز یک خواب آشفته پرید.ناگهان متوجه شد که تبدیل به یک حشره ی موذی غول پیکر شده است.او به پشت سفت و سخت و زره مانندش افتاده بود و وقتی سرش را کمی بالا آورد شکم گنبدی مانند و قهوه ای رنگش را دید که با رگه های قوسی شکل سفت و محکمی تقسیم بندی شده است. پتو آنقدر بالا رفته بود که به سختی روی شکمش بند بود و نزدیک بود سر بخورد و بیفتد و پاهای بیشمارش که در مقایسه با سایر اندا
امروز شنبه است. ساعت شیش صبح هم هست. هوا بدجوری خوب است. بذار توصیفش کنم.
توده ابری سیاه بالایِ سرم هست و صدای گنجشک‌ها به گوش می‌رسد. البته موسی‌‌کو‌تقی (یاکریم) هم رویِ سیم‌هایِ برق نشسته بود و همان آواز معروفش را سر می‌داد. نم‌نم‌ی باران بر رویِ موزائیک‌هایِ حیاط می‌نشیند. سرم را تا آنجا که امکان دارد به آسمان خم می‌کنم. دهانم ناخودآگاه باز می‌شود.
عجب صبحِ شنبه‌ای شده است. خورشید با نورِ نچندان محکمِ طلائی رنگش، یادآور تلاش در این
امروز شنبه است. ساعت شیش صبح هم هست. هوا بدجوری خوب است. بذار توصیفش کنم.
توده ابری سیاه بالایِ سرم هست و صدای گنجشک‌ها به گوش می‌رسد. البته موسی‌‌کو‌تقی (یاکریم) هم رویِ سیم‌هایِ برق نشسته بود و همان آواز معروفش را سر می‌داد. نم‌نم‌ی باران بر رویِ موزائیک‌هایِ حیاط می‌نشیند. سرم را تا آنجا که امکان دارد رو به آسمان بلند می‌کنم. دهانم ناخودآگاه باز می‌شود.
عجب صبحِ شنبه‌ای شده است. خورشید با نورِ نچندان محکمِ طلائی رنگش، یادآور تلاش در
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود لانه ی آقا کلاغه و خانم کلاغه توی دهکده ی کلاغها روی یک درخت سپیدار بود. آنها سه تا بچه داشتند. اسم بچه هایشان سیاه پر ، نوک سیاه و مشکی بود. وقتی بچه ها کمی بزرگ شدند، آقا و خانم کلاغ به آنها پرواز کردن یاد دادند. بچه کلاغها هر روز از لانه بیرون می آمدند و همراه پدر و مادرشان به گردش می رفتند.
یک روز همه ی آنها در یک پارک دور حوض نشسته بودند و آب می خوردند که چندتا پسربچه ی شیطان آنها را دیدند و با تیر و کمان ب
زمان لازم :دوساعت و نیم تا سه ساعت
مواد لازم
گوشت چرخ شده/ *مرغ با قطع جوجه کباب
پیاز بزرگ 1/یک پیاز اندازه نارنگی
رب انار دو قاشق/ نیم پیمانه یا بیشتر
شکر 2 قاشق/شیره انگور
گردو {و بادام} آسیاب شده
زعفران
کره
آلو بخارا
روش :
یک سوم پیاز را ریز رنده کردم تفت خرد وقتی رنگش طلایی شد زرچوبه زدم و باگردو {و بادام} میکس شده تفتش دادم تا حدی که بوی خامی گردو بره  و بهش آب سرد اضافه کردم(میشه پیاز داغ نکرد و همین جوری گردو ود بادام را با آب سرد مخلوط کرد و گذ
زمان لازم :دوساعت و نیم تا سه ساعت
مواد لازم
گوشت چرخ شده/ *مرغ با قطع جوجه کباب
پیاز بزرگ 1/یک پیاز اندازه نارنگی
رب انار دو قاشق/ نیم پیمانه یا بیشتر
شکر 2 قاشق/شیره انگور
گردو {و بادام} آسیاب شده
زعفران
کره
آلو بخارا
روش :
یک سوم پیاز را ریز رنده کردم تفت خرد وقتی رنگش طلایی شد زرچوبه زدم و باگردو {و بادام} میکس شده تفتش دادم تا حدی که بوی خامی گردو بره  و بهش آب سرد اضافه کردم(میشه پیاز داغ نکرد و همین جوری گردو ود بادام را با آب سرد مخلوط کرد و گذ
باد سردی می وزید.سرمای هوا تا مغز استخوان آدم پیش می رفت.بالاخره به خاطر سردی هوا تصمیم گرفتم که یک پالتو بخرم.همین طور که مغازه ها رو می گشتم و پالتوهای مختلف رو می دیدم،چشمم به یک پالتو افتاد.یک پالتو که همیشه دنبالش بودم.پالتویی شبیه پالتوی شرلوک. ^_^ البته فقط به خاطر این که شبیه پالتوی شرلوکه نخریدمش.برای این خریدمش چون به نظرم قشنگ اومد.شکل و رنگش با سلیقه ی من جور بود.خلاصه این که بعد از چند روز جستجو برای پیدا کردن پالتویی مطابق سلیقه
زندگی سخت بود؛ سخت‌تر شد. رنگش طوسی بود؛ نوک‌مدادی شد. اما آدم باید میان مرداب هم برای خودش نیلوفر پیدا کند. مثلا یکی از نیلوفرهای زندگی من این است که آدم‌ها را در ذهنم با جملاتی از قبیل «فلانی که در ریاضی نفهم است» و «او که قشنگ می‌خندد» و «فلانی که صدایش خوب است» به یاد نمی‌آورم. به‌جایش با خودم می‌گویم «استعدادش در ریاضی یواش است»، «خنده‌هایش بوی سیب گلاب می‌دهد» و «در گلویش انگار سهره نشسته». این‌جور نگاه کردن به آدم‌ها قشنگ‌تر نی
آدمها وقتی احساس تنهایی می‌کنن، خطرناک میشن. کارهایی از دستشون برمیاد که درحالت عادی میگفتن "مگه دیوونه‌ام که اینکارو کنم؟!".آدمها وقتِ تنهایی .. روراست باشم؟ باشه. خب .. "من" وقتِ تنهایی می‌تونم به خودم آسیب بزنم. نه جسمی .. نه. طوری روح خودم رو زخمی می‌کنم که خونِ بی‌رنگش تموم دیوارهای خونه رو رنگ کنه بدون اینکه کسی بفهمه. حتی چندقطره‌ش ریخت روی موهای رنگ‌نشده و پر از تارِ سفید مامان. راستی بابا، ببخشید بابت کت جدیدت.من جوری روحم ر
برای درست کردن شربت گل بنفشه به ازای هر یک لیوان آب سرد یک قاشق غذاخوری سرخالی گل بنفشه و دوقاشق غذاخوری شکر رو خوب آسیاب کنین و توی آب سرد بریزین.مقدارشکر رو بنا به ذائقه ی خودتون کم یا زیاد کنین.با چنگال خوب هم بزنین تاگلها کاملا رنگ بدن. حالا با استفاده از یه پارچه ی نخی تمیز شربتتون رو صاف کنین.می بینین که رنگ آبی لاجوردی خیلیییی قشنگی داره. ولی رنگش فرّار هست و به مرور زمان کمرنگ میشه به خاطر حفظ رنگ زیباش اونو تازه به تازه درست کنین.برای ا
– طرف قد 2 متر و نیم، وزن 140، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی تو تلویزیون اومده می گه توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنندخودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟
– از مارمولک له شده زشت تر، پسربچه تو سن بلوغه. اصلا مثل کوبیسم می مونه، هیچیش به هیچیش نمیاد
– دیشب که خوب می خوردین این چی چیه آوردین؟(گروه بانوان در مراسم پاتختی در هنگام باز کردن کادو)
– زندگی همیشه در جریانه ولی ما رو در جریان نمی ذاره!
– یه سوال ذهن منو مشغول ک
تصمیم داشتم موهامو واسه یلدا ۹۸ لایت کنم ولی خب بخاطر بک سری مسائل با آرایشگر به توافق نرسیدم هم خیلی گرون میگفت هم نگران بودم موادش مرغوب نباشه (بخاطر همین بود که سراغ هرکسی نمیرفتم) 
خلاصه قسمت نشد که یلدا به موهام تنوع بدم و تصمیم افتاد برای عید که اونم کروناعه خاکبرسر گند زد توش
میدونم بعد از قرنطینه هم جرئت نمیکنم برم آرایشگاه چون راضی نمیشم موهامو بسپارم دست کسی که ذره ای واسش مهم نیست موهای من چقدر خراب بشه اگر هم بخوام یه جایی برم که
میلاد با سعادت حضرت محمد صل الله علیه و آله وسلم و امام صادق علیه السلام رو به همه ی مسلمونای عزیز تبریک عرض میکنم.. :) یادش بخیر، بچه که بودم و می رفتیم مسجد.. همچین شبی بهمون جایزه میدادن چون اسممون هم اسم حضرت بود.. میدونم که اصلا لیاقت این اسم رو ندارم ولی در عین حال، خیلی خدا رو شکر میکنم :)

عکس قشنگیه :) (هیچ بلاگری نمیگه عکس من ترشه) !! :) رنگش هم یه مقدار به تم وبلاگ میخوره.. :) بد نیست اینطوری تموم کنم این پستم رو که تنهایی یعنی کسی رو نداری یه ه
دانلود داستان رضا عشقی نودهشتیا
دانلود داستان رضا عشقی نودهشتیا
مقدمه:
من از آن روز که در بند توام، آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم.
همه غم های جهان هیچ اثر نمی‌کند،
از بس که به دیدار عزیزت شادم!
خرّم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت،
تا بیایند عزیزان به مبارک بادم
 
من که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی انس،
پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم؛
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ!
یاد تو مصلحت خیش ببُرد از یادم…*سعدی*
خلاصه: داستان، از کودکی تا جوانی
 کفش مجلسی ای که حدودا یکسال پیش خریدم و یکبار هم ازش استفاده کردم و سرراست رفته بود تو کارتونش الان داغون شده! رنگش کرمی، شیریه و تا حدی به سفید می زنه و جنسش هم از یه نوع پارچه است که دقیقا نمی دونم چه نوعه. حالا مشکلش چیه اینکه روش دونه های سیاه و بیشتر مایل به طوسی ظاهر شده ( شاید شبیه دونه های کپک روی نون!) و از یه طرف هم بعضی قسمتاش که بیشتر سمت پاشنشه خطوط قهوه ای پررنگی ظاهر شده که حدس می زنم پاشنه اش میخ ها و برش های آهنیی داشته که زنگ زده!
 کفش مجلسی ای که حدودا یکسال پیش خریدم و یکبار هم ازش استفاده کردم و سرراست رفته بود تو کارتونش الان داغون شده! رنگش کرمی، شیریه و تا حدی به سفید می زنه و جنسش هم از یه نوع پارچه است که دقیقا نمی دونم چه نوعه. حالا مشکلش چیه اینکه روش دونه های سیاه و بیشتر مایل به طوسی ظاهر شده ( شاید شبیه دونه های کپک روی نون!) و از یه طرف هم بعضی قسمتاش که بیشتر سمت پاشنشه خطوط قهوه ای پررنگی ظاهر شده که حدس می زنم پاشنه اش میخ ها و برش های آهنیی داشته که زنگ زده!
انواع سنگ گچ:
 
۱- سنگ گچ بلوری:
 
این سنگ ها یا از برگ های نازک هیدروسولفات کلسیم که به همدیگر چسبیده اند (سنگ گچ لایه لایه) و یا از تارهای بلوری هیدرو سولفات کلسیم که به هم می چسبند (سنگ گچ ابریشمی) درست شده اند.
 
۲- سنگ گچ غیر بلوری:
 
سنگ های گچ غیر بلوری فراوانند و کاربرد گچ پزی دارند.
 
۳- سنگ گچ مرمری:
 
این سنگ مصرف گچپزی ندارد و جنبه تزیینی دارد و از آن برای ساختن پایه چراغ، زیر سیگاری و وسایل زینتی می کنند. کف سرسرا و تالارو پلکان و ستون های ک
خون می‌آید، در دهانم مزه‌ی ترش و لزج خون را حس می‌کنم، به سرعت می‌روم سمت دستمال کاغذی و فکری‌ام نکند کمی خون به ته حلقم رفته باشد و بی‌هوا قورتش داده باشم و نکند روزه‌ام باطل شده باشد، دستمالی برمی‌دارم و به لثه‌ی مابین دو دندان پیشم می‌گذارم، همان جای همیشگی، چند ماهی است اگر خونی در دهانم جاری می‌شود، منشأش همان مکان است و مسببش؟ نمی‌دانم
امروز صبح هم زمانی که رو به آینه‌ی اتاقم ایستاده بودم و  موهایم را که چرب شده‌اند برس می‌کش
مواد لازم
به = رنده شده و خشک شده (شکلش مهم نیست :))
آلو ی خشک شده
پیاز ریز خرد شده
گلاب =دو تا سه قاشق (گلاب نزدم)
زعفران 
شکر قهوه ای =به میزانی که دوست داریم غذا شیرین باشه
نمک =خیلی کم
روغن
سیب زمینی یا هویج یا هردو
زنجبیل /دارچین
روش
 
پیاز را تفت دادم تا یکمی رنگش عوض بشه +سیب زمینی بعدش بهش روغن را اضافه کردم
(زنجبیل و دارچین و نمک و آلو اضافه شد) به را اضافه کردم و بازم تفت خورد 
در نهایت +شکر و گلاب و زعفران
و نهایتا آبجوش اضافه میشه ...اولش در ق
خب کدبانوی خوابگاه میخواد براتون دستور قورمه سبزیشو بذاره D: که دیگه هر دفعه زنگ نزنه از مامانش بپرسه
قورمه سبزی ازون غذاهاییه که نمیشه یهویی هوس کنی و بپزی. باید از یه هفته حتی دو هفته قبل به فکرش باشی. بری سبزیشو بخری، پاک کنی، خورد کنی. البته خداروشکر الان تره بار سبزی خوردکنی آورده. همونجا میشه بدم و برام خورد کنن. اما اگه سبزی فریزریه، و اگه تو شیشه‌س، باید از روز قبل شیشه رو بذاریم تو یخچال تا کم کم باز بشه. 
همچنین از روز قبلش باید لوبیا
تن پرومنتوس زیر بدن به آتیش کشیده دیونیسوس می لرزید و چشم های وحشت زدش مدام به روی بال های به رنگ شبش می نشست
این تاریکی بال ها فقط نشان دهنده یک پیام بودن...اینکه قطعا دیونیسوس به افراد"لوسیفر"یا"خدای تاریکی"ملحق شده
و همین فرد،با مو و چشم های خونین رنگش که توانایی غرق کردنش در جهنم خودش رو دارن،بهش زل زده بود تا تصمیمش برای تجاوز به بدنش رو عملی کنه
تو این لحظه از خودش می پرسید که خدای زیبایی ها اگر بهش تجاوز می شد،باز هم خدایی بود که لایق پرس
 جابر گوید بامام بافر ع عرضکردم  پیغمبر خدا را برایم وصف کن فرمود پیغمبر خدا ص رنگش سفید مایل بسرخی بود چشمانش سیاه ودرشت ابروانش بهم  پبوسته کف دست وپایش پر گوشت وغیر کوتاه بود واز سفیدی گویا در قالب نقره بود سر استخوانهای شانه اش درشت بود از شدت  انس ومهری که با مردم داشت هر گاه متوجه کسی میشد با تمام بدن متوجه میشد  نه انکه مانند متکبران خود بین بگوشه چشم وابرو بنگرد رشته مویی از گودی گلویش تا سر نافش کشیده مانند خط میان صفحه یی از نقره د
از تو خبر هست ولی خیلی کم. گاهی تو خواب میبینمت و خیلی هم شبیه خودمی اتفاقا. صداهایی که از تو حرف میزنن رو اگرچه دوست دارم ولی گوشمو میگیرم تا نشنوم. وقتی گوشمو میگیرم صداها رنگ میبازن. میدونی؟ فکر کردن به تو و عواقب بعد از تو، بهم استرس میده. واسه همین دارم جاخالی میدم. این روزا روزای خوبی نیست واسه ورود شکوهمندت. روزای من رنگش مدام بین نارنجی و سبز و بنفش در نوسانه. روزای هیجان و آرامش و ترس من قاطی شده و اصلا موقع خوبی برای پاشیدن یه رنگ جدید ن
+ یه روزایی بود که یه جعبه مدادرنگی 24 رنگ داشتم با یه دفترچه کوچیک سیمی، از سرکار میومدم با همه خستگیم ولی کلی ذوق و عشق میشستم یه شخصیت کارتونی رو میکشیدم و رنگش میکردم. واقعا بهم خوش میگذشت. بعدشم کلی ازش عکس میگرفتم و خوشحال بودم. 
+ حالا همون آدمم با این تفاوت که شاید بیشتر از 200 تا مداد رنگی و چندین و چند مدل مختلف ابزار نقاشی دارم، اما حتا هر شب مداد معمولیمم دستم نمیگیرم که چند تا خط ساده بکشم که برای بهتر شدن تلاش کنم. 
+ این وسط نمیدونم چه
دیشب توی مسجد وسط نماز پسرم مدام با من حرف می زد و می گفت "تموم شد بریم !" وقتی حرف می زنه بانمک میشه . مثل همه ی بچه های هم سن و سالش . بعد از نماز آقایی که بغل دستم نشسته بود دست دارز کرد به سمت محمد حسین که باهش دست بده . می خواست سر به سرش بذاره . محمد حسین هم یه هو رنگش زرد شد و جفت دستاش رو برد پشتش . بعد یک نگاهی به نفرِ کنارش انداخت و خودش رو کشید عقب و با نگاهش بهش فهموند : " هی آقا ! با شماست ! " و اون آقا هم دستشو دراز کرد و به آقای شماره ی 1 دست داد .
* بابا کوررنگی داشت. شب‌ها بعضی رنگ‌ها را رنگ دیگری می‌دید. هروقت که شب بود و با هم به خرید می‌رفتیم، لباس صورتی را از فاصله نشانش می‌دادم و می‌گفت اون قهوه‌ایه؟ اوایل ک بچه بودم حواسم نبود و چندبار تلاش می‌کردم که نه! اون صورتیه و آخرش خودش همینجوری می‌گفت آهان. اون صورتیه. بعدها، هربار که چیزی را با رنگش نشان می‌دادم و اشتباه می‌گفت، می‌گفتم آره؛ همون قهوه‌ایه. طوسیه. کرمه و می‌خریدیم و برمی‌گشتیم خانه.
* خیلی وقته که به عکس‌های باب
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
 
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
 
جای آن است که در عقد وصالش گیرید
دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد
 
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
 
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
 
غنچه گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
 
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عرض و
انتظار نداشتم ولی بابام به مناسبت روزم واسم کیک فوندانت که روش استتوسکوپ بود خرید !
واسه اینکه از دلم دربیاره ! مامانم واسم عطر خرید ! یکی از عطر هایی که قبلا داشتم و تموم شده 
بود و اونم خوشحالم کرد
جدا ذوقشو کردم و میخوام اون شب رو فراموش کنم یا لااقل تو ذهنم کم رنگش کنم
 
چند تا از دوستای مجازی و واقعی روزم رو بهم تبریک گفتن ولی مستر شین نگفت
دلم میخواست اونم تبریک بگه ، یا شایدم چون پارسال بهم تبریک گفته بود توقعم زیاد شده ...
 
مسئول های کتاب
تو اینروزا،لبخندم محو شده ،کامم تلخه،جوری ک هیچی پر رنگش نمیکنه،هیچی شیرینش نمیکنه،انقد خستم که هرچی بیشتر میخوابم بیشتر بدن درد میگیرم....کاش تموم شه اینروزا،حق اردیبهشت نیس....
 
امروز نزدیک هشت و نیم خوابم برد و عصر با تگرگی ک میومد از خواب پریدم ولی باز خوابم برد تا هفت که یکم لشینگ بودم و بدن درد داشتم رفتم دوش گرفتم اومدم افطار کردیم و حس درس نداشتم،کتابم نداشتم و بیخیال شدم،و کلا اتفاق خاصی نیوفتاد جز اینکه درخت گیلاس محبوب جلو در خون
دنیای تاریکی رو همه جا می شه دید. مثلا توی پژوهش. وقتی یه مسیله ی جدید تازه برداشتی و هزارتا بعد داره و هزار نفرم ریختن سرت و ازت چیزای متعدد می خوان و به حال خودت رهات نمی کنن تا راهت رو پیدا کنی. اونجا هم باید به خدا گوش کنی... حس این تاریکی هم همونه. انگار کن افتادی توی یه دریای چگال افتادی که رنگش چیزی بین آبی و آبی نفتیه و سنگینیش رو روی قلبت احساس می کنی. داری از دست و پاهات استفاده می کنی و شنا می کنی تا پیش بری. اما این سیاهی تو رو هی به داخل م
به نام خالق بی‌همتا
بانو لابه‌لای برگ‌های بهاری به انتظار شکفتن مانده و انتظار را زمانی طولانی به دوش 
کشیده بود. انتظاری جان‌فرسا اما در عین حال شیرین، شیرینی که زمان به نتیجه نشستنش 
در فراسوی ذهنش به شکل رویایی بکر به تصویر درمیامد.
باد بهاری موهای شبق رنگش را به رقص درآورده بود و حسی لذت‌بخش وجودش را در 
عین انتظاری بی‌صبرانه پر کرده بود. 
انتظار برای شکفتن و متولد شدن موجود دوست‌داشتنی وجودش، موجودی که مانند شکوفه
پربار و عطر
داشتم یه ترانه ی اصیل و قدیمی گوش می دادم که رسیدم به اصطلاحی که یه روز غروبِ غمگین که یادم نیست غمگینیش از چی بود مادربزرگِ غمبرک زده ام لا به لای حرفاش گفت و از کل کلمه هاش همون چهار کلمه موند گوشه ی گوشم! یه غروبِ احتمالا تابستونی که توی حیاط نشسته بودیم و به خورشیدی که هی سردتر می شد و هی رنگش تند و تیز خیره بودیم که هنوز بوی حیاط مادربزرگه مونده گوشه ی بینی ام. یه بوی تیز خوش آیند. مثل نون محلی هایی که می پخت. اونوقت ها مادربزرگه دستش نشکسته
   اول 3 تا تخم مرغ رو که به دمای محیط رسیده با هم زن خوب بزنین که حجمش دو برابر و رنگش روشن بشه، بعد 1 و 1/4 لیوان بهش شکر اضافه کنید و خوب هم بزنین که مواد کرم رنگ بشه. بعد از اون 2/3 لیوان قهوه ی دم کرده یا 2/3 لیوان آب جوش که توش 3 قاشق قهوه ی فوری حل کردین رو به مواد اضافه کنید و خوب هم بزنین. بعد هم 2/3 لیوان روغن مایع اضافه کنید و وقتی خوب مخلوط شد دو لیوان و یک قاشق سرپر آرد رو بریزین توی مواد از قبل مخلوط شده و خوب هم بزنین. در آخر هم یک قاشق غذا خوری ب
گاهی که از شاگردام سؤال میپرسم با یه جمله زیبا خطابشون میکنم، مثلا میترا که
همیشه لبخند قشنگ داره و یا عاطفه ستاره کلاس و این قبیل جملات ... حالا چند وقت
پیش یکی از شاگردام صدا زدم وقتی بلند شد، بهش گفتم خواهر قهرمان کشتی(برادرش
قهرمان کشتی هستش) رنگش عوض شد و گفت: خانوم این سؤال تو کتاب نیست... کلاسمون
منفجر شد...

 
می دانم شما از این حرف ها خوشتان نمی آید؛ اما موهایتان برای ما یلدا نگذاشته. سر انگشت که به سیاهی‌شان می رسد یلدا می‌شود افسانه. شب آنقدر کوتاه می شود که شما پلک بزنید.
پلک بزنید؟ پیش مردمک های لرزانتان که از چله نمی شود گفت بانو! شب کدام است؟ سیاهی که بود؟
گمانم بر این است که شب از رنگش وام‌دار شما باشد
که پیچک های در هم لولیده‌ی خانه‌مان از مژگان در هم پیچیده‌تان ریشه گرفته اند. اصلا گمانم بر این است اخم شما سیستان را سوخت‌ بانو.
شما که نمی
بنام پروردگار بی همتا و یگانه
با عرض سلام
در میان کاغذها،نوعی کاغذ وجود دارد،که وقتی از دور به انها نگاه کنیم،نور رو انعکاس میدن و به نوعی براق هستن! به این نوع کاغذها گلاسه گفته میشه! و البته با اصطلاح کاغذ روغنی هم معروفه! ..
کاغذ گلاسه،درونش علاوه بر خمیر کاغذ،نشاسته و پلاستیک به کار رفته،و بخاطره همین دو ماده هم قدرت جذب رنگش بالاتر رفته و هم باعث شده حالت برق داشته باشه. 
کاغذ گلاسه به دلیل استفاده از پلاستیک! خاصیت ضد ابی هم نیز دارد!
ادا
یه اسلامی شد اسلام که وقتی سیدالشهدا رو کشتن،مسلمونا نمازخون ها ریش دارهای مدینه نگفتن یزید عجب پسته کثیفه فاسده که اومده پسر پیمبر رو کشته،گفتن شنیدیم یزید شراب میخوره و زنا میکنه یعنی یه اسلامی که خط مقدمش خط قرمزش زنا و شراب و اینا است نه ظلم نه قتل، اونم قتل سید شباب اهل جنت
سخنرانی های محرم امسال حاج آقا کاشانی نکته های خیلی مهمی داره اگه میتونید پیگیرش باشید
(تقابل اسلام علوی و اسلام اموی)
http://www.hkashani.com/?cat=5169پ.ن:
پیاز داغ سرخ کردن واسه آ
سلااااااااام سلااااااااام سلااااااام سلاااااااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که شاه گل اینا سه روز بود نظر .آباد بودند و روز اول حیاطو موزاییک کردند روز دوم و سوم هم خرده کاریها رو انجام دادند و دیروز دیگه ساعتای پنج اینجورا کارشون تموم شد و سوارشون کردیم و بردیم گذاشتیم دم خونه شون و خلاصه کارای بنایی خونه تموم شد و موند یه گچ کار بیاد سوراخ سمبه هارو ببنده و بعدشم یه نقاش بیاد در و پنجره ها و دیوارارو رنگ بزنه تا کار کاملا تموم شه
یادتون باشه تو وبلاگ قبلیم قسمت آشپزی داشتم...
فیلم داشتم...
کتاب داشتم...
نمیدونم تو این جدیده چرا حوصله نمیکنم بذارم :/ 
ولی از امروز به بعد قول میدم بذارم :) 
امروز ظهر نهار قلیه ماهی خوردم...
البته دست پخت من نبود ؛ دست پخت کارخونه بود :))) انصافا هم بد نبود :)))
احتمالا اولین مقصدم بعد از تموم شدن عمومی به صورت موقت جنوبه ! بس که من عاشق غذاهاشونم :))) 
یکی از بلاگر ها ازم خواسته بود نحوه ی سرخ کردن بادمجون با روغن خیلی کم رو آموزش بدم...
روش های زیادی
چند روزه کلی مشغول دیدن سریالای پیشتازان فضای جدیدم!!
خیلی جذابه!!خیلی!!

کلیییییی امتحان ریخته رو سرم!!شنبه امتحان دیفرانسیل دارم!!
سه شنبه امتحان فیزیک دارم!!چهارشنبه هم فیزیولوژی
 میپرسه!!!

بچه های اتاق دیگ هر وقت یه رخداد نجومی و هر چیزی
 که کلا به آسمان مربوطه میبینن زود میان به من میگن بیا
 از این چیزا که دوست داری ببین!!
دیشب داشتم پیاز خورد میکردم تو آشپزخونه یهویی یکی
 از بچه ها اومد 
گفت بدووو بدووو ببین این چیه؟؟؟!!!
من گفتم یه سوسکی چ
جگر سالم نباید رنگش متمایل به قهوه ای باشد . بافت جگر نباید به راحتی از هم جدا شود . جگر سالم دارای لبه های تیز است .
جگر باید فاقد هر گونه لکه های رنگی ، رنگ پریدگی ، پر خونی و خونریزی باشد . جگر سالم باید عاری از هر گونه دانه های غیر طبیعی و انگل و بدون هر گونه بوی غیر طبیعی از قبیل ترشیدگی ، گندیدگی و تعفن باشد.
جگر باید در دمای برودت یخچال بین صفر تا چهار درجه سانتیگراد به مدت دو روز و در دمای برودت فریزر به مدت سه ماه نگهداری شود . 
در هنگام خرید
این دو ماه که خوابگاه بودم، همه اش که چشمم از پنجره ی آشپزخونه به بیرون می افتاد، میدیدم آسمون چه تمیز و آبیه و ناخودآگاه یه نفس عمیق می کشیدم. امروز رفتم جلوتر که از پنجره بیرون رو نگاه کنم، متوجه شدم که دیوار ساختمون جلویی رنگش آبی آسمونیه و من این مدت، توی توهم دیدن آسمون آبی بودم؛ جالبه که حتی شبا هم متوجه نمیشدم که اون آسمون نیست، چون خیلی بیرون تاریک بود معلوم نمیشد. دیگه مثل قبل نفس عمیق نمی کشم :|  
توهم دیدن آسمون خیلی بهتر از این واق
پاییز است و برف می‌بارد! کلاغ‌ها بر فراز شهر پرواز می‌کنند. عده‌ای در پسِ کوچه‌ها می‌دوند. غم نشسته است بر نورِ چراغِ‌هایِ شهر! حکومت نظامی در رسانه‌ها جریان دارد. قرار است همه چیز به نفع خودشان جلوه داده شود. دسترسی به شبکه‌ها کاملاً قطع شده است! جلوه‌هایی از ۱۹۸۴ جورج اورول را به عینه می‌بینم. امید‌ها نا امید شده. اعتمادها بی اعتماد! و دست‌ها خالی‌تر! و چشم‌ها محتاج‌تر!
شب‌هایِ ابریِ شهرهم طولانی‌تر از هر زمانیست! و ظُلم قد علم کرد
 
علی محمد دستش را سمت کاسه برد و سریع آن را جلوی دهانش گرفت. باز هم آن سرفه های لعنتی به سراغش آمده بودند و راه نفسش را گرفته بودند. بوی خون فضای دهانش را پر کرده بود. او این بار هم مثل همیشه بی حال روی بالشتش افتاد و به سید علی آقای شوشتری نگاه کرد. سید که کارش طبابت نبود، چون حال علی محمد کتابفروش را این طور می دید، هر از چندی به بالینش می آمد ودر حالی که می دانست کارش بی فایده است،  به اصطلاح او را دوا و درمان می کرد و گاهی هم حمد شفایی می خواند.
یک هفته از شروع قرص خوردنم می‌گذرد. اضطرابم کمتر شده و حالا باید یکی از قرص‌ها را به جای یک‌چهارم، به اندازه‌ی نصف بخورم. از غروب کمی از خستگی‌ام برطرف شده ولی توی حمام چند باری سرگیجه‌ی خفیف داشتم. غروب خورشید دیگر برام چندان غم‌انگیز نیست و با دیدن نور نارنجی رنگش روی دیوار اتاقم قلبم مچاله نمی‌شود. حسن شماعی‌زاده گوش دادم و این پست را تایپ می‌کنم. موهایم همچنان با قدرت می‌ریزد. هنوز جواب پاپ‌اسمیر را نگرفته‌ام و سونوگرافی و یک آزم
یک هفته از شروع قرص خوردنم می‌گذرد. اضظرابم کمتر شده و حالا باید یکی از قرص‌ها را به جای یک‌چهارم، به اندازه‌ی نصف بخورم. از غروب کمی از خستگی‌ام برطرف شده ولی توی حمام چند باری سرگیجه‌ی خفیف داشتم. غروب خورشید دیگر برام چندان غم‌انگیز نیست و دیدن نور نارنجی رنگش روی دیوار اتاقم قلبم مچاله نمی‌شود. حسن شماعی‌زاده گوش دادم و این پست را تایپ می‌کنم. موهایم همچنان با قدرت می‌ریزد. هنوز جواب پاپ‌اسمیر را نگرفته‌ام و سونوگرافی و یک آزمایش
سال 1384 سال آخر دبیرستان بودم و پسری بودم که بیشتر اوقاتم و تفریح میکردم و با دوستانم به شیطنت میپرداختمیه روز از روزای تابستون بود که بخاطر ریختن چند تا آهنگ زنگ روی موبایل n620 سامسونگ شوهر عمه ام (از اون گوشیهای قدیمی که نور صفحه آبی رنگش و زنگهای پلی فونیکش تو اون زمان دل همه رو میبرد)  رفتم سراغ یه موبایل فروشی.من:سلام میشه واسه من چند تا آهنگ زنگ ایرانی بریزه رو موبایلمموبایل فروش: یه نگاه به موبایل میکنه و میگه نه نمیشه روی این گوشیها چیز
بعضی چیزهارا باید سروقت خودش داشته باشی ، وقتش که بگذرد دیگر بود و نبودش برایت فرقی نمیکند چون به نبودنش عادت کرده ای و یاد گرفته ای چگونه بدون اینکه داشته باشی أش ، زندگی کنی....
بعضی چیزها ، مثل  حس ها و تجربه ها ؛ دوره ی خاص خودش را دارد
مثلأ یک دوره ای آدم دوست دارد عاشق باشد ...مثل خیلی های دیگر کادو بخرد ، ذوق کند ، برای کسی مهم باشد...
وقتی نیست ، زمانش که بگذرد دیگر فایده ای ندارد...کم کم  به تنها بودن میان جمعیت بزرگ دو نفره ها عادت میکنی و یا
وقتی رسیدم خونه دیدم مادرم حالش خوش نیست. پهلو درد شدیدی داشت. واقعا نمیتونستم روی پاهام بند بشم، نه اینکه خوابم بیاد یا جسمی خسته باشم. نمیتونستم دیگه تو این دنیا باشم، باید میرفتم تو اتاقم و از همه دنیا جدا میشدم. گفتم:ننه جوراب کن که بریم دکتر، اما ایشالا چیزی نیست...
رفتیم. خسته خسته. وقتی رسیدم روی نیمکت های بیمارستان نشستم تا نفسی تازه کنم. دیدم یه خانواده یا شایدم طایفه پرجمعیت اومدن تو بیمارستان و همه گریه میکردند. یه خانمی خاک های باغ
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
نق
"این مغز است که دنیا را اینچنین پیچیده نشان میدهد. ما در حقیقت در حال نظاره دنیایِ مغزِ خود هستیم که در طولِ ابعادِ زمانی اینچنین ساخته شده است."
شعله های سوزان خورشید صورتش رو می سوزوند، درد از نوک انگشتای دستش شروع میشد و تو تمام بدنش پخش میشد، لباسش با تمام نازکی بازهم اذیت میکرد. 
شاخه ای را پایین کشید، صدای درخت درآمد، برگ ها را لمس کرد تا دستش به آن یاقوت قرمز رنگش برسد. با نوک انگشت جدایش کرد و به صدای افتادنش روی پارچه گوش داد. 
اینطور م
پدرم انگار روح در بدنش نبود. رنگش مثل گچ رو دیوار... تصمیمم را گرفتم. کیسه غذا را یواشکی روی زمین گذاشتم و تبر را دو دستی گرفتم. جلو رفتم. دهانم خشک شده بود. تبر را توی دستم فشار دادم و بالا بردم. سرباز عراقی پشتش به من بود. آن یکی حواسش جای دیگری بود. دو تایی خوش بودند برای خودشان.
 
سرباز پاپتی توی آب چشمه ایستاده بود. همین که خواست به طرفم برگردد، تبر را بالا بردم و با تمام قوت پایین آوردم. مثل وقت هایی که با تبر چیلی می شکستم، سرش دامبی صدا کرد و ب
سلام
خوشحال میشم از فروشگاه ما به آدرس اینترنتی
 
http://lafond.ir/
 
مراجعه کنید
 
فروش اینترنتی روغن خراطین اصل تایلند
فروش حضوری ارومیه خیابان همافر 2  پلاک 68
فروش انواع روغن خراطین سنتی و هندی و تایلندی
✅روغن خراطین میکس زالو آنیا محصول کشور تایلند اصل
✅ رنگ روغن قرمز شرابی توی شیشه ریختم رنگش را ببینید
✅ 4 پلمپه قیمت هر عدد 85 هزار تومان
✅ 3 پلمپه 60 هزار تومان
 
 
 
تمیز کردن دستبند طلا : بر عکس نقره و بسیاری از فلز های دیگر طلا در طول زمان رنگش عوض نمی شود و غیر قابل استفاده نمی شود و این یکی از دلایل بالا بودن قیمت این فلز است می توانید راحت درخشندگی و براقی را به دستبند طلا را که خاک و دوده گرفته بر گردانید. در ادامه  روش بسیار موثر که در تمیر کردن دستبند طلا زنانه و مردانه ، دستنبد طلا زنجیری و ... است.
آموزش تمیز کردن دستبند طلا
 مایع ظرف شویی در آب بریزید و آن را حرارت دهید . پس از گرم شدن محلول دستبند
تنها پانزده دقیقه وقت دارم، استراحت میان دو بازه ی فیزیک و شیمی. پس بذار تند تند برایت بنویسم که حتی کوچک ترین جزئیات صورتت را فراموش نکردم. چرا که هر روز تو را می بینم. از تویِ چهارده پانزده ساله که هنوز موهای نیمه بلند سیاهت جلوی چشمانت را می‌گرفت، آن شال سرخ بلند به سرت بود و عینکی که در بازتاب شیشه های طلایی رنگش دنیا را می دیدم، تا به همین دیروزت که خط مشکی چشم هایت زبانه کشید و رخنه کرد بر دلِ تنگِ منِ نهفته به زیر خاکستر.آری، هر روز تو را
 
یاد سختی های کودکی «شهید محمد تقی خیمه ای» در زبان مادر:
 
 محمد تقی که کوچک بود، عادت داشت در قابلمه غذا را بردارد و آن را بچشد. وضع مالی ما خوب نبود. بیشتر اوقات غذایمان ساده بود. یک روز همسایه ها پیشمان آمدند. یکی از زن های همسایه از من پرسید: فاطمه چی کار می کردی؟
 با دست پاچگی گفتم: برای بچه ها غذا درست می کردم.
 چند لحظه بعد محمد تقی آمد. قابلمه غذا روی گاز بود، به سراغ آن رفت، دلم لرزید. با برداشتن در رنگش پرید. در آن را گذاشت و سریع رفت خوا
سلام 
خیلی سردرگم هستم و بحث سلامتی در میون هست. میخواستم از دوستان بپرسم بین ضد آفتاب کرم پودری گارنیر و ضد آفتاب رنگی جیبلی ۳۰ درصد کدومش بهتره و راضی هستین ازش؟ 
من پوستم معمولیه و میخوام فاقد چربی و سبک باشه، رنگش هم خیلی روشن نباشه و بشینه روی پوست.
مرسی کمکم کنین
مرتبط:
مشورت در مورد خرید کرم ضد آفتاب
راهنمای خرید کرم ضد آفتاب رنگی
معرفی ضد آفتاب کرم پودری
طرف میگه مردد موندیم که ساینا و سمند بخریم، یا صبرکنیم پول دستمون بیاد برلیانس یا یه ماشین بهتر بخریم!
بعد لابلای حرفاش میگه دستمون خیلی بابت وامی که گرفتیم تنگه، هفته به هفته گوشت نداریم بخوریم! بچم رنگش زرد شده
تو لفافه بهش گفتم نه ساینا بخرید، نه برلیانس... یه کیلو گوشت بخرید که بچتون فقر آهن نگیره!
اون یکی رفته ماشین آخرین سیستم خریده، بعد میگه پراید پکیده مدل هشتاد و شش سراغ ندارید؟ میگن میخای چیکار؟ میگه آخه این ماشینه حیفه باهاش برم تو
خاطره که امروز میخوام براتون تعریف کنم، مدتی پیش برای یکی از همکارهام اتفاق افتاده بود. من هم تصمیم گرفتم امروز این ماجرا رو برای خوانندگان عزیزم بازگو کنم. به خاطر اینکه به جالب بودن موضوع لطمه نخوردم، داستان رو از زبان اول شخص مینوسم. امیدورام که خوشتون بیاد...

نزدیکهای ظهر بود و داروخونه حسابی خلوت بود. البته معمولا این ساعت از روز همیشه، همینطور هستیم. من و خانم دکتر تو داروخونه تنها بودیم. من داشتم با ماشین حساب روی میز ور میرفتم، خانم د
.
چند اصطلاح و فعل مرتبط:
رنگ روشن açıq rəng
رنگ rəng / boya
رنگ کردن (boya(maq
تغییر رنگ دادن (bozar(maq...اگه رو به تیرگی بره
Döşəkçə bozarıb تشکچه رنگش کدر شده
تغییر رنگ دادن (ağar(maq...اگه رو به سفیدی بره
Duvar ağarıb
دیوار سفید شده
رنگین‌کمان göy qurşağı
رنگارنگ alaş, ala bula,  alaca
نقاش(ساختمان) : boyayıcı
.
وقتی بخوایم بگیم یه چیزی خالص از یه رنگه یا خیلی پررنگ و غلیظ از یک رنگ خاص هستش دو حرف اول رنگ با یکی از حروف p s m ترکیب میکنیم و به قبل رنگ اضافه میکنیم مثلا:
Qa+p+qara: qapqara خیلی
تاریخچه درمورد گیاه تخم شربتی
تخم شربتی گیاهی خودرو و یک‌ ساله از خانواده نعناعیان و شبیه به ریحان ولی با برگ‌ها و تخم‌ های ریزتر می باشد. این گیاه بومی آمریکای مرکزی بوده به نحوی که آزتک‌ها (یکی از تمدن‌های آمریکایی) از این دانه های بسیار مقوی، به عنوان غذایی اصلی استفاده می کردند؛ اما بذر آن مانند ذرت به دیگر نقاط جهان نیز برده شده است. گرچه خود گیاه کاربرد تزئینی دارد، اما عمدتا این گیاه را برای مصرف تخم آن می‌کارند. این گیاه در اوا
سلام خدمت کاربران گرامی
میخواستم بهم کرمی معرفی کنید برای پوشاندن جوش ها، رنگش ملایم باشه، قیمتش هم لطفا بگید، مخصوص پوست چرب باشه، اصلا همچین چیزی وجود داره یا نه، دکتر داروخانه نخنده بهم بگه چقدر اطلاعاتش پایینه!
میخوام برم بیرون، اون جوش های لعنتی مشخص میشه، اصلا قیمتش مهم نیست فقط بهم معرفی کنید.
پیشنهاد :
تجربیات شما در مورد روشن تر کردن پوست و رفع روزنه های روی بینی
تجربیات شما در مورد رفع منافذ جای جوش روی صورت
ادامه مطلب
بخش نخست

 
۱

مشغول درس بودیم که ناگهان مدیر دبیرستان داخل کلاس شد. در پشت او دانشجوی
تازه­ای ملبس به لباس طبقهء متوسط به اتفاق یکی از شاگردان که میز
بزرگی حمل می­کرد مشاهده می­شدند. دانشجویانی که چرت می زدند، بیدار شدند و همه از
جای برخاستند چنان­چه گفتی به هنگام کار غافل­گیر شده اند.
مدیر به ما اشاره کرد بنشینیم و سپس به دبیر روی آورد و گفت:

_آقای روژه، این شاگرد را به شما می­سپرم، در کلاس پنجم مشغول تحصیل خواهد شد
و هرگاه کار و اخلاقش رضای
سلام
من همیشه در انتخاب روسری و طرح و رنگش به مشکل برمیخورم. دقت کنید شال نه ها. من اصلا شال رو نمیگم. منظورم روسریه. نمیدونم باید چیکار کنم و چه جوری این مشکل رو حل کنم؟
معمولا هم هر جا میرم روسری بخرم هر طرحی رو که انتخاب میکنم وقتی میارن میپوشم بهم نمیاد. یعنی پشت شیشه قشنگه ولی وقتی میاد روی صورتم و توی آینه خودم رو میبینم بهم نمیاد.
یه مساله دیگه هم هست که خیلی اذیتم میکنه هر طرحی رو که انتخاب میکنم و به ندرت میپسندمش، از قبل رنگ های خوبش رو
عطر ادکلن زنانه برایت کریستال

با الهام از محصول قبلی ورساچه ( کریستال نویر ) در سال 2006 توسط آلبرتو موریلاس طراحی و روانه ی دنیای عطر و ادکلن گردید . رایحه ی این محصول ملایم و شیرین از ترکیب میوه ها به همراه شکوفه و گل های معطر و با طرحی همانند بطری کریستال نویر ولی اینبار درخشان تر و لطیف تر ، طراحی شده است .
رایحه ی صورتی کم رنگش که فغان از ملایمت و شیرینی این محصول دارد را میتوان در دسته ی بویایی اقسام رایحه هایی دانست که تم اصلی آنها از گل و می
موقع مدرسه ها، آدم کلا علاقه شدیدی به چهارشنبه پیدا می کند. چون میداند فردا و پس فردایش برای مشق نوشتن وقت هست و میتواند کلی خوش بگذراند یا فقط هیچکاری نکند.
و این بود ماجرای چهارشنبه من:
اولین قرار آدم با دوست هایش در کافه واقعا جذاب است. من پاستوریزه، که تا سرکوچه به زور می رفتم، تنهای تنها با اسنپ بروم کافه ای آن طرف دنیا و برگردم؟ تازه پول شیک نوتلایم را هم خودم حساب کنم؟ با کارت خودم؟ و تازه، خواهر کوچکترم را با خودم ببرم.
برای خیلی ها مسخر
قالب حافظ - کد قالب بلاگفا 
 ابتدا وارد مدیریت وبلاگ خود شوید. ۲- تمام کد های قسمت ویرایش قالب خود را پاک کنید. ۳- کد قالب مورد نظر خود را Copy کرده و در قسمت ویرایش قالبتان ، Paste کنید ...
قالب وبلاگ,قالب دوستونه,قالب حافظ 
قالب وبلاگ دو ستونه حافظ – قالب شماره ۱۷۴. قالب وبلاگ دو ستونه ... تو تنظیمات وبلاگ ی تایتل مینویسم اما متاسفانه رنگش سفیده،میخوام سیاه بشه…اما این قالب ...
قالب فال حافظ - قالب وبلاگ رایگان | قالب جدید 
قالب فال حافظ جدید دریافت ر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها