نتایج جستجو برای عبارت :

آدمای کهنه

فرش کهنه نما از جمله فرش هایی است که طرفداران بسیار زیادی دارد و از آنجا که فرش کهنه نما به فرش هایی با قدمت بالا بسیار شباهت دارد بسیار قابل توجه است. بسیاری از مشتریان فرش به فرش کهنه نما شده و فرش هایی که در آن ها شدت رنگ کاهش یافته است و کهنگی وجود دارد ، علاقه نشان می دهند. به همین دلیل کسانی که در صنعت فرش فعالیت دارند ، فرش کهنه نما را از فرش نو و جدید تهیه می کنند و با استفاده از روش های خاصی که به آن اشاره می شود اقدام به کهنه نما کردن فرش
- عشق کهنه:
پاییز از راه رسید             مثل مردی غمگینکه سالها پیش عاشق شده است∞                از عشق عکسی دارد                       کهنه،                             از دختری که سالها پیش گفته بود:                         "دوستت دارم".
 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#هاشور_در_هاشور#شعر_کوتاه
یکی از رسم های قدیمی ایرانی ها خوردن ماهی در شب های عید و دیگر شب های مناسبتی سال است و از دغدغه‌های مهم افراد در این شب ها تشخیص ماهی تازه از کهنه است تا غذایی تازه و لذت بخش بخورند. اما واقعا چگونه می توان ماهی تازه را از کهنه تشخیص داد؟ نشانه های ظاهری در آن وجود دارد؟ با ما همراه باشید تا در ادامه نکات مهم در تشخیص ماهی تازه بیان کنید.
 
ادامه مطلب
بعضی دوستت دارم ها را نمی شود گفت...اصلا نباید گفت...باید گذاشت ته دلتا کهنه و کهنه و کهنه تر شودمثل قالی، قدیمی شود...قیمتی شودبعضی دوستت دارم ها را نباید گفتحتی به اندازه ی یک لایک در اینستایا یک آیکونِ کوچک ❤که مجبور شوی ۱۱۰۰ بار صفحه را رِفرِش کنیببینی جواب در خورِ کامنتت گرفته ای یا نه!بعضی دوستت دارم ها باید بمانند برای خودتبرای روزهای مبادای زندگیتبرای شب های دلتنگیت.یا وقت هایی که شعر میخوانیو قلپ قلپ چای میخوریو به ساعت دوازده عاشقی
دانلود سریال حکایت کهنهEski Hikaye دوبله فارسی
نام سریال:حکایت کهنه(Eski Hikaye)
 
سال انتشار:2013
 
محصول کشور: ترکیه
 
زبان:(دوبله فارسی)
 
امتیاز: 7.4از10
 
کیفیت: 480p
 
کارگردان : Levent Cantek
 
ستارگان : Buğra Gülsoy, Funda Eryigit, Murat Daltaban
 
خلاصه داستان سریال حکایت کهنه :سریال حکایت کهنه درباره ی پسری به نام مته (با بازی بورا گولسوی) است که در زمان بچگی او پدرش را جلوی چشم او به قتل رسانده اند.او اکنون که پسر جوانی شده دنبال انتقام جویی از قاتل پدرش است . او که همراه مادر
بنا به پیشنهاد سرکار خانم شرفی زاده و تماس با انجمن نمایش اوز جهت تشکیل گروه نمایش روستای کهنه اوز ، با پیگیری انجمن و مجوز اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، این گروه نمایش فعال و آغاز به کار نمود.
در جلسه ای که در روز یکشنبه 24/9/98 در روستای کهنه و دبیرستان توحید با حضور اعضای هیات رییسه انجمن نمایش و همچنین اعضای گروه نمایش یاد شده شامل خانم ها شرفی زاده ، اسدی ، رفیعی و اسدی و رییس اداره خانم هاشمی برگزار گردید ، پیرامون چگونگی فعالیت گروه نما
اگر تخم مرغ در ظرف آب شناور بماند کهنه است و هر چه کهنه تر باشد بیشتر به سطح آب نزدیک می شود.
ولی اگر تازه باشد به پهلو کف ظرف می ماند. این موضوع اگر روی آن تاریخ انقضا نباشد جواب می دهد ولی دلیل اینکه حتما سالم باشد نیست.
برای سالم بودن آن حتما آن را در ظرفی شکسته و ببینید که بوی ناخوشایند نداشته باشد یا لکه های سیاه، صورتی یا آبی در آن دیده نشود.
ضرر جدی چای کهنه دم برای معده
زمان مطالعه : 3 دقیقه
چای از نوشیدنی های پرطرفدار بین ایرانیان است و از نظر پژوهش گران مصرف آن دارای اصولی خاصی است و چای کهنه دم برای دستگاه گوارش مضر است.عوارض جدی خوردن چای کهنه دم
آیا تا به حال شده که از صبح چای دم کرده باشید و تا شب ، همان را مصرف کنید ؟ احتمالا گاهی کار به روز بعد هم کشیده است. قطعا این اتفاق به دلیل تنبلی ، خستگی و هزاران دلیل دیگر برای ما افتاده است اما نکته اینجاست که آیا این کار ما باعث آسیب
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست...چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
 یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.
هر
شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد. وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود! ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامی
برف چه خواهد کرد با این کهنه‌زخم‌ِ عیمقِ در هر به‌ چاقورسیده‌استخوان، ریشه دوانده؟ مسیحایِ سپیدِ سرمایش، نفسی تازه بر مرده‌قلبم خواهد داد یا بهمنِ خوشِ خاطراتش خواهد زدود از تمام دل و جانم، یادِ تمامِ آن سرد‌‌زمستان‌هایِ تاریکِ بی‌درمان را... چیزی نیستم جز فروپاشی میان این و آن؛ رفت‌وآمدِ مکررِ میانِ پژمردگی روح و فرسایشِ تن. چیزی نیستم جز ضرورتِ کلمه‌وار از حلقومی خارج شدن و عدم تمایلِ روایت‌ها به بیان. برف چه خواهد کرد با این کهن
دلم میخواد بنویسم اولین شب پاییز چ حسی دارم....
امروز عکسای پارسال این روزا رو نگاه میکردم ... خیلی هاشو حذف کردم...سیر تحولی من در شش هفت ماه گذشته ( از مهر به اینور) کاملا مشهود و نمایان بود ! گاهی دلم میخواست میتونستم جای اون دختر توی عکس بودم !‌دقیقا توی همون برهه ی زمان...بعد زمان رو همونجا متوقف میکردم..ادم ها رو...حرف ها رو...همه چی رو...
امشب فقط دلم میخواست یک نفر بود حرف میزد ، حرف میزدو حرف میزد و من هیچ نمیگفتم !
تمام./
 
+ بعضی وقتا هم میگم به د
اگر عاشق سبک و سیاق زندگی گذشتگان هستید و علاقه ی زیادی به داشتن اسباب و لوازم عتیقه و قدیمی دارید حتما به فرش های کهنه نما هم علاقه مند هستید.فرش های کهنه نما یا پتینه به آن دسته از فرش های قدیمی که در اثر گذر زمان کهنه نما شده اند و یا به آن دسته از فرش های نو که از قصد تبدیل به فرش کهنه نما می شوند گفته می شود.در قدیم الایام که هنوز فرش ماشینی تولید نشده بود بیشتر از گلیم و فرش های دستباف استفاده می شد.این فرش ها اگر الان هنوز باشند و آسیب چندان
خانه سردتر از بیرون بود. هر چند دقیقه یک‌بار فیوز می‌پرید و بخاری‌ها خاموش می‌شدند. مأمور اداره‌ی برق از حیاط بیرون رفت و یک فیوز کهنه و خاک‌گرفته از ماشین‌اش آورد. گفت‌ فیوزتان نیم‌سوز شده و نشان‌مان داد. فیوز کهنه را وصل کرد و گفت: «قابلی نداره. پنجاه تومن میشه» شماره کارت خواستم. گفت: نقدی پرداخت کنید. گفتم: نقد ندارم. فیوز کهنه را دوباره درآورد و فیوز نیم‌سوز را وصل کرد و رفت. دو دقیقه‌ی بعد دوباره فیوز پرید و بخاری‌ها خاموش شدند. مس
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند. پسرک پرسید: ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى‌زد و نمى‌توانستم به آنها کمک کنم. مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آنها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود. گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
یکی از فرش های متفاوتی که چندی پیش تولید و وارد بازار فرش ماشینی شد فرش ماشینی پتینه بود.فرش ماشینی پتینه که به معنای فرش کهنه نما هم می باشد فرشی است که برگرفته از فرش های قدیمی و چند صد ساله است که در اثر گذر زمان کیفیت خود را از دست داده اند.فرش های با قدمت بالا مسلما قیمت بالایی هم دارند و همه افراد نمی توانند آنرا تهیه کنند ضمن اینکه بیشتر این فرش ها در اثر گذر زمان و پا خوردن بشدت دچار ساییدگی و پوسیدگی شده اند و قابلیت استفاده در خانه را ن
شستشوی فرش
روش‌های مختلفی برای شستشوی فرش وجود دارد. با توجه به امکانات و جنس فرش بهترین روش شستشوی فرش را انتخاب کنید. استفاده از شوینده مناسب و نحوه شستشوی فرش در حفظ کیفیت و دوام فرش موثر است. نحوه خشک کردن،
پس از شستشو نیز از موارد مهم است. چنانچه فرش به درستی و در ظرف ۲۴ ساعت
خشک نشود، امکان رشد قارچ و عوامل بیماری زا در آن بیشتر می‌شود. قبل از
شستشوی فرش همه جوانب را در نظر بگیرید.

شاید تعجب کنید چرا باید روش های کهنه کردن فرش وجود داشت
دو هفته ای هست که بچه های شرکت سالن میگیرن برای برنامه فوتبال.
دیروز جلسه دوم بود که میرفتم، البته به اصرار بچه ها... وسطای بازی اومدم استاپ کنم که زانوم خالی کرد و دادم به هوا رفت و نقش بر زمین شدم.
شدت درد به حدی بود که چشمام سیاهی میدید. و باز هم دوباره، همان درد قدیمی و کهنه سر باز کرد.
حالا بازم باید تا هفته ها لنگ بزنم و به خودم لعنت بفرستم که چرا رفتم جودو! آخه میخواستی که چی بشه ؟ مگه خدا براش مهم بود که تو چی ازش میخوای ؟
بدبختی اینکه ماشین
 به روایت افسانه‌ها روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود.
ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد !!!کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟ شیطان پاسخ داد: نومیدی و افسردگی است .
آن مرد
تنوعی که هم اکنون در فرش های ماشینی بوجود آمده است انتخاب فرش ماشینی را برای افراد کمی دشوار کرده است.چراکه محصولات جدید در طرح و رنگ جذاب و دلربا هستند و قطعا افراد در انتخاب یک فرش مناسب با چالش هایی مواجه خواهند شد.اگرچه که این گوناگونی و وجود طرح های متفاوت موجب سردرگمی برخی افراد می گردد ولیکن عده ای از همان ابتدا می دانند بدنبال چه نوع فرشی هستند. این دسته افراد که علاقه مند به طرح های سنتی و قدیمی هستند تمایل زیادی به خرید فرش های دستب
آموزش تشخیص برنج مرغوب
سلیقه خریداران برنج متفاوت است و معیارهای مختلفی
دارند. همچنین برنج‌ ایرانی هم تنوع فراوان و طعم و مزه گوناگونی دارد. در
لابه‌لای همین یادداشت به چند روش تشخیص برنج خوب اشاره شد. به طور خلاصه:
برای
فهمیدن میزان عطر و بوی برنج، مقداری از آن را میان دو کف دست قرار دهید و
در آن بدمید. از مقدار بوی معطری که به مشامتان می‌رسد می‌توانید آن را
تشخیص دهید.
تفکیک برنج قدیمی از تازه، خیلی مشکل نیست. برنج
قدیمی، سخت و سفت است
امام صادق ع فرمود نجاشی دنبال جعفر بن ابیطالب  و اصحابش فرستاد آنها وارد شدند نجاشی در اتاقی روی خاک نشسته و جامه های کهنه پوشیده بود جعفر گوید چون اورا بآنحال دیدیم از او بترسیدم که مبادا دیوانه شذه باشد چون وضع و پریدگی چهره مارا دید گفت سپاس خدایی که محمد ص را یاری کرد و چشمش را روشن نمود شمارا مژده ندهم گفتم پادشاهاچرا گفت اکنون بکی ار کار ااگاههای مناز سر زمین شما آمد و بمن گزارش داد که خدای عزوجل   پیعمبرش محمد ص را یاری فرموده ود سمنش
تا چندین سال پیش با شنیدن نام فرش ماشینی همه ذهنشان به سمت فرش های ماشینی ٧٠٠ و ١٠٠٠ شانه می رفت اما اکنون با تولید فرش های ماشینی متنوع و با رونمایی از یکسری فرش های خاص پی می بریم که صنعت تولید فرش ماشینی بشدت توسعه یافته است.حتما پیش آمده که نام برخی فرش های ماشینی را بشنوید اما تفاوت آنها را با فرش ماشینی سنتی ندانید. یکی از این فرش ها که شاید نامش به گوش شما هم رسیده باشد فرش ماشینی پتینه است.فرش پتینه چیست؟پتینه از نظر لغوی بمعنای کهنگی م
دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به رشته ی سخن درآورمنعره نیستندتا ز نای جان بر آورمدردهای من نگفتنیدردهای من نهفتنی استدردهای منگرچه مثل دردهای مردم زمانه نیستدرد مردم زمانه استمردمی که چین پوستینشانمردمی که رنگ روی آستینشانمردمی که نامهایشانجلد کهنه ی شناسنامه هایشاندرد می کندمن ولی تمام استخوان بودنملحظه های ساده ی سرودنمدرد می کندانحنای روح منشانه های خسته ی غرور منتکیه گاه بی پناهی دلم شکسته استکتف گریه ه
بعضی دوستت دارم ها را نمی شود گفت...


اصلا نباید گفت...


باید گذاشت ته دل


تا کهنه و کهنه و کهنه تر شود


مثل قالی، قدیمی شود...


قیمتی شود


 


بعضی دوستت دارم ها را نباید گفت


حتی به اندازه ی یک لایک در اینستا


یا یک آیکونِ کوچک



که مجبور شوی ۱۱۰۰ بار صفحه را رِفرِش کنی


ببینی جواب در خورِ کامنتت گرفته ای یا نه!


 


بعضی دوستت دارم ها باید بمانند برای خودت


برای روزهای مبادای زندگیت


برای شب های دلتنگیت.


یا وقت هایی که شعر میخوانی


و قلپ قلپ چای
چه سانی دل؟ خوشی با روزگارت؟به راه دل چه پوچی شد هزارت
خوشی با درد و خونی با دل خوشمیان دشمنان پرشمارت
برو ای دل مباش این سان پریشانبه سر آید شبان انتظارت
حریفی طعنه ای زد پشتِ سر دوششنیدم، حال پندِ آشکارت:  
مزن صوفی دم از عشق و خمش باشکه بوی نم دهد حرف قصارت
جهان نو گشت و حق نو گشت و حقدارو لیکن تو خوشی با خشکبارت
ز بس قاطی زدی هر کهنه و نوکه قاطی شد نوار هشت و چارت
چون نو آمد دگر هر کهنه نسخ استسخن نو گفتمت، این نو نثارت
زبان از صحبت حق آتشین ا
آموزش تشخیص برنج مرغوب
سلیقه خریداران برنج متفاوت است و معیارهای مختلفی
دارند. همچنین برنج‌ ایرانی هم تنوع فراوان و طعم و مزه گوناگونی دارد. در
لابه‌لای همین یادداشت به چند روش تشخیص برنج خوب اشاره شد. به طور خلاصه:
برای
فهمیدن میزان عطر و بوی برنج، مقداری از آن را میان دو کف دست قرار دهید و
در آن بدمید. از مقدار بوی معطری که به مشامتان می‌رسد می‌توانید آن را
تشخیص دهید.
تفکیک برنج قدیمی از تازه، خیلی مشکل نیست. برنج
قدیمی، سخت و سفت است
مستفاد از روایات این است که آلوی پوست کنده و خشک شده بهتر است و مضرات آلوی تازه در آن از بین می‌رود.✅در روایت آمده است:عَلَیْکُمْ بِالْإِجَّاصِ الْعَتِیقِ فَإِنَّ الْعَتِیقَ قَدْ بَقِیَ نَفْعُهُ وَ ذَهَبَ ضَرَرُه‌ وَ کُلُوهُ مُقَشَّراً فَإِنَّهُ نَافِعٌ لِکُلِّ مِرَارٍ وَ حَرَارَةٍ وَ وَهَجٍ یُهَیِّجُ مِنْهَایعنی بر شما باد آلوی کهنه و مانده زیرا آلوی کهنه نفعش باقی مانده و ضرر آن از بین رفته است و آن را پوست کنده بخورید زیرا برای هر
آموزش تشخیص برنج مرغوب
سلیقه خریداران برنج متفاوت است و معیارهای مختلفی
دارند. همچنین برنج‌ ایرانی هم تنوع فراوان و طعم و مزه گوناگونی دارد. در
لابه‌لای همین یادداشت به چند روش تشخیص برنج خوب اشاره شد. به طور خلاصه:
برای
فهمیدن میزان عطر و بوی برنج، مقداری از آن را میان دو کف دست قرار دهید و
در آن بدمید. از مقدار بوی معطری که به مشامتان می‌رسد می‌توانید آن را
تشخیص دهید.
تفکیک برنج قدیمی از تازه، خیلی مشکل نیست. برنج
قدیمی، سخت و سفت است
از خیابان و بازار که می گذشت به اطراف نگاه نمی کرد. در زمانی که در مشهد مقدس فلکه ای دور آستانه امام رضا(علیه السلام) احداث کردند و با احداث آن فلکه، قبرستان قتلگاه که قبرستان بزرگ و مهمی بود در داخل مشهد و در جانب شمالی صحن کهنه (صحن انقلاب اسلامی)، از بین رفت و اینها در آن زمان در مشهد کارهای مهم و جالب توجه هر کس بود، من همراه مرحوم حاج آخوند از درب غربی صحن کهنه بیرون رفتیم و در ابتدای بالا خیابان که حالا (سال 1354 شمسی) نامش خیابان نادری است می
کهنه شور خشک کن دار عنوان مقاله ی ما می باشد. شما در این مقاله با چند وسیله ی مهم برای شست و شوی لباس ها یتان آشنا می شوید. که مهم ترین آنها کهنه شور خشک کن دار می باشد. این مقاله در ادامه ی مقالات کهنه شور لباس بچه و کهنه شور نوزادی و طرز استفاده کهنه شور و مقالات مربوط به بهداشت و نظافت آمده است.
از شما دعوت می کنم مقالات مینی واش کهنه شور و کهنه شور چیست را مطالعه نمایید.
این مقاله توسط مری مارلو لورت (Mary Marlowe Leverette) نوشته شده و توسط تیم حر
توجه نکردی به تنهائیام و
ندیدی چه ترسی نشست توو نگاهمو
مدارا نکردی با دلتنگیامو
فقط خواستی باشی به جای خدام و
به جای خدام و …
با هر ردِ پایی که اندازه ی کفشته راه میام و
جلو هر کی چشماش شبیهِ خودت میشه کوتاه میام و
نموندی باهام و …
خزونم که از زورِ تنهائیام
میخوام مثلِ پیچک بپیچی به پام
تو دردی من اینو میفهمم ولی
بگو جز تو درمونو از کی بخوام
تو بارونیِ کهنه ی کنجِ خونه
که خیلی چیزا از دلِ من میدونه
چه آغوشِ گرمی ، چه پاییزِ سردی
چقد فکر میکردم
پتینه یعنی هنر کهنه کردن فضای یک خانه،  پتینه کاری به هنرمند و دکوراتور اجازه میدهد که اشیاء و محیط را به طرز کلاسیک دیزاین و طراحی نموده حال و هوای فضا را قدیمی و کهنه نشان دهد .
وسایل کار نقاشی دکوراتیو عبارتست از :
انواع قلم موها
رولها
کاردک ها
برسهای مخصوص
اسفنج های دریایی و مصنوعی
پارچه های تهیه شده از پوست حیوانات
شانه ها
ریسمانها و ابزار خاص برای ایجاد نقوش که همگی کاملا حرفه ای بوده و کاربرد عمومی مطلقا ندارد.
انواع پتینه ها
پتینه ه
دو هفته ای میشه که تو خونه جدید مستقر شدیم. همون تیپ خونه ای که همیشه تو رویاهام مصور میشد همون محله ای که واقعا دوست داشتم اونجا زندگی کنم. یادمه نامزد که بودیم همسرم با پدرش برای شراکت صحبت میکردن که طبقه دوم خونشون رو بسازن برای ما. دقیقا تو همین محله ای که الان ساکن ایم و منم که همیشه تصویر سازیم قوی هست فکر میکردم چطوری صبحا تو بالکن خونه با سر و صدا ورزش کنم که طبقه پایینی ها اذیت نشن؟ جمعه که تو بالکن صبحانه میخوردیم همسری کش های ورزش رو
دلایلی مهم برای نخوابیدن روی تشک کهنه
گذر  زمان باعث ایجاد قارچ، گرد و غبار و عرق روی تشک می شود که این عوامل باعث بروز آلرژی می شود و امکان دارد دچار مشکلات پوستی شوید.
مواردی که در صورت استراحت و خوابیدن روی تشک کهنه و قدیمی میتواند شما را تهدید کند.
دلایل متعددی وجود دارد که ممکن است منجر به پیشنهاد خرید تشک جدید شود ؛ ممکن است آلرژی های ناشی از گرد و غبار به سراغتان بیاید. استفاده از تشک کهنه و قدیمی ممکن است  ورود گرد و غبار را برای شما به
دوست می گفت شاید همین جا روی همین نقطه که ما نشسته ایم و آسمان پر از ستاره مثل پرگار به دورمان می چرخد. شاید همین جا که در آیینه ایی ناپیدا در جای دیگر تکرار می شود و ما این تصویر را تنها در خیالمان می بینیم. دوست می گفت و می گفت و می گفت. 
وقتی پرده آسمان این قدر نزدیک و دور است چون سهل و ممتنع، وقتی است که باید دوست کنارت باشد و هر چه را پیش از این به او گفته اند فراموش کند و روی پرده دنبال نقش هایی بگردد که یادش نداده اند. آسمان فرش دستبافی ست که ب
برای مردم قرون‌وسطای متقدم پندار پیشرفت یکسره ناشناخته است ؛ به ارزش چیزهای تازه تفاهم نشان نمی‌دهد و می‌کوشد آنچه را که سنتی و کهنه است حفظ کند ، تنها پندار پیشرفت ، که دانش جدید هوادارش می‌باشد ، نیست که با نحوه‌ی تفکر آن بیگانه است ؛ این عصر در درک حقیقت‌های آشنا ، که مقامات رسمی تضمینش کرده‌اند ، به اصالت تفسیر بسیار کمتر دلبستگی دارد تا تأیید و تأکید خود حقیقت‌ها ، کشف دوباره‌ی چیزی که تثبیت شده ، شکل دادن مجدد به چیزی که پیش از ای
هی روزمه پر و پیمونش رو نگاه میکنم و هی تصویرش تو اتاق معاینه میاد جلو چشمم ... چه طور ممکنه یعنی؟  با اون همه عنوان و کارگاه و سمت و کهنه کاری،  چطور میشه که یه ویزیت رو انقدر مبتدیانه و غیر حرفه ای انجام بدی ؟
انقدر سرد شدم دیگه دستم به خوندن نمیره ...

+کامنتهای پست قبل رو جواب میدم ... فعلا ولی خالی شده ام! 
شاید اغلب شما فکر کنید چیزی که به آن پسماند اطلاق می شود، زباله هایی است که هر روز ماموران شهرداری از درب خانه ها جمع می کنند. یا مقوا و پلاستیک هایی که به غرفه های بازیافت تحویل می دهید. اما اینگونه نیست. هر چیزی کهنه یا نویی که از خانه شما دور انداخته می شود پسماند است. که می تواند شامل لوازم الکترونیکی غیرقابل استفاده، ظروف غذاخوری مستعمل، کیف و کفش کهنه و حتی لباس هایی که دیگر سایز شما نیستند، باشد.
متاسفانه با گسترش زندگی مدرن و به طبع آن آ
به سرم ، هوای عشقتدرد من ، دوای عشقت آمدم به جان نثاری بشوم فدای عشقتتب کهنه ، بیقراریجان خسته ، بردباری چه شود ، که با من آیدنظری ، نگاه عشقت دگران خبر ندارند که تو را چگونه خواهمهمه جان و تن ببازمسر ماجرای عشقت به امید صبحگاهیکه در این بند نباشممطلعی که سر بریدهبرسم به پای عشقت
یک زخم نامرئی شده ام..
حتی، گاهی رویش آرام آرام نمک میریزم و عمیقش میکنم؟
هی سکه می اندازم و میگویم روی شیرش شانس من است
هی خط میشود..
خط میشود و عمق میدهد به این زخم..
ت
ن
ه
ا
این کلمه معانی مختلفی دارد که هر کس در زندگی ش انگار میتواند چندین بُعدَش را تنها بفهمد:))
تنها در تنها
به نام "او"
گاهی تداوم حرف‌های تلخ آزارم می‌دهد،این نشدن‌ها، نمی‌شودها، نتوانستن‌ها...گاهی خودم یادم می‌آید،تداومی کهنه از تلخی...گاهی می‌گویم باید در دستان باد رها می‌شد!گاهی میگویم ای کاش صبر!گاهی می‌گویم... آه...چقدر حرف می‌زنم در این تداوم تلخ....
"مسافر"
عمر همچون جوی نو نو می رسد 
مستمری می نماید  د ر    جسد 
عمر انسان ، مانند آب جویباری در حال گذار و طی شدن است ، ولی همین جزء به جز ء گذشتن که بصورت دائمی و مستمر صورت می گیرد سبب این شده است که انسان به اشتباه خیال  کند ؛ "جریان عمر بصورت خطی و ممتد و مستمر است ."
در این جهان حتی یک لحظه سکونوجود ندارد . ما نسبت به این حرکت سریع و دقیق و دائمی که جهان راتازه می کند ، اطلاعی نداریم ،زیرا وقتی که حرکت شتاب بیشتری پیدا می کند ، از آن جهت که در ک ما نمی ت
عمر همچون جوی نو نو می رسد 
مستمری می نماید  د ر    جسد 
عمر انسان ، مانند آب جویباری در حال گذار و طی شدن است ، ولی همین جزء به جز ء گذشتن که بصورت دائمی و مستمر صورت می گیرد سبب این شده است که انسان به اشتباه خیال  کند ؛ "جریان عمر بصورت خطی و ممتد و مستمر است ."
در این جهان حتی یک لحظه سکون وجود ندارد . ما نسبت به این حرکت سریع و دقیق و دائمی که جهان راتازه می کند ، اطلاعی نداریم ،زیرا وقتی که حرکت شتاب بیشتری پیدا می کند ، از آن جهت که در ک ما نمی
در فصل گذشته فرانک ریبری ستاره کهنه‌کار و با سابقه بایرن مونیخ اعلام کرد که در پایان فصل به طور رسمی از این تیم جدا خواهد شد.
پس از انتشار این خبر، تیم‌های همچون شفیلدیونایتد که به تازگی به لیگ جزیره صعود کرده است و همچنین السد قطر علاقه خود را به جذب این بازیکن نشان داده‌اند.
و حالا با افشای خبرگزاری‌های فرانسوی، لیورپول نیز پس از اعلام خبر جدایی ریبری از بایرن یکی از تیم‌های بوده است که شرایط وی را زیر نظر داشته اما با توجه به آنکه قرمزه
هزار سال دیگر هم که بگذرد
هزار ضریح مطلا هم که برایت بسازند
ما باز هم برای کهنه پیراهنی که از تو دریغ شد، گریه می‌کنیم.
+مردهای خانه عازم تواند و باز من جاماندم...
+از ما جامانده‌ها چه بر می‌آید جز اینکه دور هم بنشینیم به روضه خوانی و اشک...
+الحمدلله علی کل نعمه
+المستغاث بک یا صاحب الزمان
امروز با نفرتِ ترسناکم مواجه شدم،
اولین و کهنه ترین کینه ی روحم رو لمس کردم،بهش خوب نگاه کردم،بالا و پائینش کردم،دیدمش؛بعد از مدت ها ندیدنش امروز خوب تر از همیشه دیدمش،بدون اینکه بترسم حالت تهوع همیشگی سراغم بیاد، بدون اینکه نگران شب زنده داریُ خوابِ بد باشم!آهنگایی که اونو یادم میاوردن رو گوش دادم،خاطرات منفور رو با جزئیات مرور کردم،خط خطی های رو چهرشو حذف کردم تا خوب درکش کنم،چیزهای خوبُ بدشو باهم زیرُ رو کردم،احساسِ بی اساسِ اولیه ی خ
 درازنای شب اندوهان را از من بپرس که در کوچه تا سحرگاه رقصیده‌ام و سنگ‌فرش‌های حوصله را به شیون عبث گام‌هایم آغشته‌ام‌. از من بپرس که همپای بادها در شهر و کوه و دشت به دنبال تو گشته‌ام و ساعت کوکی کهنه‌ام را به وقت ساحل ابدیت میزان کرده‌ام. جای پاهای کوچکت را بر ماسه‌ها دیدم. صدا زدم الکساندر... دویدی بالای صخره‌ها. مرا نگاه نکردی.
وقتی گرفتار احساسات وسواسی و افکار کهنه می شوی، ذهنت آشفته می شود و هیچ تصویر روشنی از واقعیت نمی بینی. منظورم از افکار کهنه و احساسات وسواسی چیست؟ احساسات وسواسی همان استرس همیشگی ات است، یا احساس درماندگی و سرخوردگی، تنفر و تمام احساسات منفی که ذهنت را آشفته و بدنت را بیمار می کند.
موضوع جدی است
در اینجا از قانون جذب حرف نمیزنم، از رسیدن به امیال و آرزو های کودکانه ات حرف نمیزنم، موضوع سلامت عقل و روانت است. کسی که به خواب می رود معمولا اطل
با من رازی بود
که به کو گفتم
با من رازی بود
که به چا گفتم
تو راهِ دراز
به اسبِ سیا گفتم
بی‌کس و تنها
به سنگای را گفتم 
□ 
با رازِ کهنه
از را رسیدم
حرفی نروندم
حرفی نروندی
اشکی فشوندم
اشکی فشوندی
لبامو بستم
از چشام خوندی 
۱۳۳۴
1.
از میان پلک های نیمه بازم، دیدم که فنجان از دستم روی زمین افتاد، هزار تکه، صد هزار تکه شد؛
از میان پلک های نیمه بازت، ببین که دل، اگر از دست آدمی روی زمین بیفتد، چند تکه، چند هزار تکه خواهد شد؟
 
2.
دورمان دیواری کشیدم. دور ِ ما، و چیزی که روزگاری رازمان می پنداشتم و در اعماق سینه محفوظ و یگانه نگاه داشته بودم مبادا روزی مجبور باشم دردهای تو را با دیگری قسمت کنم. و حالا تصور کن مرا، و خودت را، رو در روی هم ایستاده بر پهنه ی ناکجایی به وسعت ابدیّ
.
ای عشق کهنه‌ی من!
در عبور راهی که می‌روی،
به هرچه می‌رسد،
به هرچه در راه است،
چشم می‌بندم، تا تو را دریابم.
به قرار محبّت‌های طولانی‌مان قسم،
به هرچه که از سمت تو رسد، آرامم!
باورت بشود یا نه،
بیش از این،
تاب دیدن سنگینی شکوفه‌های انگور،
بر این جوانه‌ی گندم را، ندارم!
.
•••••••
.
ای عشق کهنه‌ی من!
من،
همانم که به عهد‌ نبسته‌ی تو، سال‌ها وفا کرده‌ام؛
پس بیا و خام کن مرا!
بریز می را در این جام خمارین؛
تا که یک جرعه از آن را، غلیظ‌ترین ب
قفل نمایش فیلم سامان مقدم سرانجام باز می‌شود؟
مرتضی شایسته تهیه‌کننده‌ی فیلم سینمایی «صد سال به این سال‌ها» (به کارگردانی سامان مقدم) به کات کفت: «مدتی است در حال برنامه‌ی‌ریزی برای اکران اینترنتی «صد سال به این سال‌ها» هستم تا سرانجام این فیلم توسط مردم دیده شود. به نظرم «صد سال به این سال‌ها» هنوز زنده و سرحال است و هیچ مشکلی هم برای پخش و اکران ندارد. هرکس این سال‌ها این فیلم را دیده تعجب کرده از توقیف طولانی‌مدت‌اش.
شایسته در مورد
دیوارهای مسجد آن محله را شبیه مسجد جامع کاشی‌کاری کرده‌اند. همان طرح و همان اندازه. زیبا و تروتمیز، کاشی‌ها را مشابه همان ساخته‌اند و چسبانده‌اند به دیوار. بدون هیچ پریدگی یا تَرَکی در لعاب کاشی‌ها. همه‌چیز نو و زیباست. خوب نگاهش می‌کنم. بیش از چند دقیقه. با صبر و حوصله نگاهش می‌کنم. فردایش می‌روم مسجد جامع و روبه‌روی همان دیوار قدیمی می‌ایستم و آن را هم خوب تماشا می‌کنم. انگار تفاوتشان بیش از چیزی است که به‌چشم می‌آید!
کاشی‌های مسج
آسمان بارانی استاشک من هم جاری است
شاید این ابر که می نالد و می گرید از درد من است
آخری اخر ابر هم – از دلم با خبر است
شاید او می داند
که فرو خوردن اشک
قاتل جان من است
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم
اشک خود را که نگه می دارم با یه بغض کهنه
من رهایش کردم باز زیر باران
من به زیر باران اشکها می ریزم
همگان در گذرند
باز بی هیچ تامل در من
سر به سوی آسمان می سایم؛
من نمی دانم…
صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
در خانه‌ی مادربزرگم، یک خانه‌ی قدیمی در یکی از محله‌های قدیمی یک شهر کوچک قدیمی، زمستان است. شب است. نیمه‌شب است. بیرون باران می‌بارد. از همان باران‌ها که گلی توی در دنیای تو ساعت چند است بهشان می‌گفت بارش. نور زرد رنگ یک آباژور قدیمی، دیوارهای کهنه‌ی ترک برداشته، قالیچه‌ی دستباف قدیمی، بخاری گازی که شعله‌هایش نارنجی می‌سوزد، کتری چدنی ته سوز و قهوه جوش مسی روی بخاری، یک تلوزیون ناسیونال قدیمی خاموش و خاک گرفته گوشه‌ی اتاق، یک چمدان
به نام "او"
دیدم.. کودکی که مستقیم به چهره مرگ می‌نگریست!
شاید مرگ او را با خود برده بود...
به خودم اندیشیدم که در فکر بودم که آیا روزی باد ما را با خود خواهد برد؟
سبک کردم اندیشه را شاید که قلب سنگین شود!
دیدم در مرز انسانیت قدم میزنم... به دنبالی خلوصی که نیست!
دیدم... انسانی را که عاشق شده بود... میبینی؟ اشک هم با اشک فرق دارد!
همانطور که خلوص با خلوص! حتی خلوص اشک با خلوص اشک فرق دارد!
یادم آمد خلوصی کهنه را که دیگر نیست!
دوستی آمده بود... سرشارِ اشتیا
✅ 
استاد علی صفایی حائری:
واقعیتش این است که من هنوز براى این دنیا،براى این هفتاد سالم کارى نکرده‌ام،برنامه ریزى نکرده‌ام حتى موجودى خودم را ارزیابى نکرده‌ام چه رسد به این که بخواهم براى دنیاهاى دیگر،برنامه که هیچ، امکاناتى،بودجه‌اى و وسائلى فراهم بکنم.در دعاى شعبانیه هم هست: 
«فقد افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ خدایا! من تمامى سرمایه‌ام را با سهو،با فراموشى نابود کرده‌ام. یادم رفته تا کجا مى‌خواهم ب
دیوارهای مسجد آن محله را شبیه مسجد جامع کاشی‌کاری کرده‌اند. همان طرح و همان اندازه. زیبا و تروتمیز، کاشی‌ها را مشابه همان ساخته‌اند و چسبانده‌اند به دیوار. بدون هیچ پریدگی یا تَرَکی در لعاب کاشی‌ها. همه‌چیز نو و زیباست. خوب نگاهش می‌کنم. بیش از چند دقیقه. با صبر و حوصله نگاهش می‌کنم. فردایش می‌روم مسجد جامع و روبه‌روی همان دیوار قدیمی می‌ایستم و آن را هم خوب تماشا می‌کنم. انگار تفاوتشان بیش از چیزی است که به‌چشم می‌آید!
کاشی‌های مسج
شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده استآسمانا! کاسه ی صبر درختان پر شده استزندگی چون ساعت شماطه‌دار کهنه‌ایاز توقف ها و رفتن های یکسان پر شده استچای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنمچای می نوشم ولی از اشک، فنجان پرشده استبس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته انددیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده استدوک نخ ریسی بیاور؛ یوسف مصری ببرشهر از بازار یوسف‌های ارزان پر شده استشهر گفتم!؟ شهر! آری شهر! آری شهر! شهراز خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده است
مردم اینجاچقدرمهرباننددیدندکفش ندارم،برایم پاپوش دوختند....دیدندسرمامیخورم سرم کلاه گذاشتند وچون برایم تنگ بود کلاه گشادتری.ودیدندهواگرم شد،پس کلاهم رابرداشتند....چون دیدندلباسم کهنه وپاره است به من وصله چسباندند.چون ازرفتارم فهمیدندسوادندارم،محبت کردندحسابم رارسیدند.خواستم دراین مهربانکده خانه بسازم،نانم رااجرکردند گفتندکلبه بساز.روزگارجالبیست مرغمان تخم مرغ نمیگذارد ولی هرروزگاومان میزاید،.
حسین پناهی
 
ابونعمان عجلی از حضرت باقر ع حدیث کند که فرمود ای ابا نعمان  مردم تو را بخودت غافلر نکند زیرا سزای کار وکردارت بتو  رسد نه بانها رورزت را بچنین وچنان یعنی سخنان بیهوده بپایان مبر زیرا  باتو کسی هست که کردارتو را بر تو نگهدارد ویاد داشت کند ونیکی کن من ندیده ام چیزی رک برای تدارک گناه گذشته کهنه.  بهتر وشتابانتراز کردار نیکی که تازه باشد 
  دریای بزرگ خواب وحشتناکی دید و با عصبانیت از خواب پرید آن روز زیاد سرحال نبود و مدام با موج‌هایش به  کشتی‌ها می‌کوبید . دلش می‌خواست فریاد بلندی سر بدهد پس دهانش را باز کرد تا فریاد بکشد که ناگهان یک کشتی که همان موقع از جلوی دهان دریا می‌گذشت افتاد در شکم دریا و کشتی های دیگر هم ترسیدند و به سرعت ازمسیر دهانه دریا دور شدند و به ساحل رفتند در ساحل دختر کوچولو منتظر پدرش بود وقتی همه کشتی‌ها برگشتند و پدرش نیامد خبر غرق شدن کشتی که پدرش م
و اگر کمی کوتاهی کنیم عشق نیز...
بهانه ها جای حسّ عاشقانه را خوب می گیرند.
اینطور است. همیشه هم اینطور بوده.
نگذاریم شعله بمیرد، فریب حرارت را نخوریم.
اصل، رقص شعله هاست نه گُل های سرخی زیر قبای خاکستر
همیشه باید مراقب بود .....‌‌‌
Add a commentمشاهده مطلب در کانال
گنوس در انگلیسی معادل واژه ی «know  » به معنای شناخت و معرفت قرار می گیرد.آیین گنوسی جریان فکری کهنه ای است که بر آگاهی از رازهای ایزدی تأکید داشت گنوس که قدمتش به قبل از میلاد مسیح می رسد دارای عناصری عارفانه و زاهدمسلک می باشد.
ادامه مطلب
خبرم اگر گرفتی
هنوز هم آنجایم
در کنار کلبه ی تنها،لای جنگل های پیر
وکمی بی ذوقم
فقط اندک هنری دارم در جذب نگاهی 
واحساس لطیفی دارم گاه به گاهی
من یک هنرمندم
می سرایم شعری آمیخته با عشق
تا که از ذوق لطیفی که در آن پنهان است
گریه ی کودکی کهنه شود
راستی
روزگارم می دانی که چه دلتنگ است!
من یک هنرمندم 
درد من تنهایی است
وکمی دلتنگم
به بلندای درختان همیشه سبز سوگند
درد من گمشده است
در هر نفس عشق که از پنجره بیرون می رفت!
شاعر : عینک
 آبونمان جعلی از حضرت باقر  ع  حیث کند که فرمود ای بونعمان مردم تو را بخودت مغرور نکنند و با مدح و ستایشت تو را از خودت غافل تکانند زیرا  سرای کار وارداتی بتو رسد نه بانها ورودت را چنین و چنان یعنی سخنان بیهوده بپایان مبر زیرا بات و کسی هست که کردار تو را بر تو نگهدارت و یاد داشت کند و نیکی کن و زیرا من ندیده ام چیزی را برای تدارک گناه گذشته و کهنه بهتر و شتابگر از کردار نیکی که تازه باشد
وقتی مذهبی‌های یک جامعه نتوانند مذهب را از سنتهای بومی و قومی تفکیک کنند، میتوان از جوانهای روشنفکر مدرن انتظار داشت که وقتی می‌خواهند با کهنگی مبارزه کنند، مذهب را از نظامهای اجتماعی کهنه‌شان تفکیک کنند؟ 
 علی شریعتی م آ  ۲۱ ص ۲۳۳
 
خبرم اگر گرفتی
هنوز هم آنجایم
در کنار کلبه ی تنها،لای جنگل های پیر
وکمی بی ذوقم
فقط اندک هنری دارم در جذب نگاهی 
واحساس لطیفی دارم گاه به گاهی
من یک هنرمندم
می سرایم شعری آمیخته با عشق
تا که از ذوق لطیفی که در آن پنهان است
گریه ی کودکی کهنه شود
راستی
روزگارم می دانی که چه دلتنگ است!
من یک هنرمندم 
درد من تنهایی است
وکمی دلتنگم
به بلندای درختان همیشه سبز سوگند
درد من گمشده است
در هر نفس عشق که از پنجره بیرون می رفت!
شاعر : عیسی کیانی کری
پروانه پدرام: همزمان با اطلاعیه هیئت کوهنوردی و صعودهای
ورزشی و انجمن های طبیعت گردی استان فارس و فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، برنامه مهتاب نوردی به همت انجمن
طبیعت گردی تاگاره اوز در منطقه مربط (مربوطی) روستای کهنه برگزار شد.

ادامه مطلب
نو که میاد به بازار
کهنه میشه پشت خطی ..
میشه 10 تماس بی پاسخ ..ʘ͜͡ʘ
میشه عــــــه مگه زنگ زدی؟؟؟


میشه ببخشید خوابـ بودمʘ͜͡ʘ
میشہ گوشیم دستـ خودم نبود..
میشه الان جاییم خودم زنگ میزنم
میشه مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد...ʘ͜͡ʘ
میشه
Online
Online
Online
Online
Online
Online
خبرم اگر گرفتی
هنوز هم آنجایم
در کنار کلبه ی تنها،لای جنگل های پیر
وکمی بی ذوقم
فقط اندک هنری دارم در جذب نگاهی 
واحساس لطیفی دارم گاه به گاهی
من یک هنرمندم
می سرایم شعری آمیخته با عشق
تا که از ذوق لطیفی که در آن پنهان است
گریه ی کودکی کهنه شود
راستی
روزگارم می دانی که چه دلتنگ است!
من یک هنرمندم 
درد من تنهایی است
وکمی دلتنگم
به بلندای درختان همیشه سبز سوگند
درد من گمشده است
در هر نفس عشق که از پنجره بیرون می رفت!
 
 
شاعر : عیسی کیانی کری ملقب ب
 
دردهای من
 
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
 
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است...
 
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
 
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است...
 
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه
من همان کهنه نفیرم که به پا خاسته ام # صحبت پیر مغان را ز خدا خواسته ام
آتش خفته به خاکستر علم و ادبم # چهره را از بزک و حیله چه پیراسته ام
پله را یک شبه از یک به هزاران نشدم # همچو مغزم که اسیر بدن و پوسته ام
یار ارتشیار بودم در اوان زندگی # شرکت طراح بود و خاطرات بسته ام
قطعه سازی هم پس از آن کار من # اندک اندک طی نمودم با قدم آهسته ام
در غذا وارد شدم با صد هزاران دلخوشی # گرچه اینک از تمام مردمانش خسته ام
گرجی طناز گوید از توان و کار خود # همچو حافظ که
سراغ بال های خنده ی مرا،از برگ هایی بگیرید
که زیر پای عقاید کهنه خُرد شده اند!
 
من از کجا می دانستم
روی زمینی تا به این حد پست
در شبی که انکارش بزرگترین دروغ تاریخ بود
می شود پرواز کرد؟
 
مانده بودم بین فاصله های اجباری قرمزی
که کلماتمان را روی هر خط
هر بار غریب تر می کرد.
باورش سخت بود اما،
خیالِ مرا نبضِ نفس های تو
از هر حقیقتی واقعی تر می کرد.
 
کِنارِ صنوبری که سعی داشت آوازش
مرا به یاد تو بیاندازد،
فکرم، جای دیگری بود.
من تمام راه
در تکاپوی ه
 
ای همه خانه نشینانتاب بیاورید زندگی را هنوز!
رنج انقلاب و جنگ و هزاران بی درمان درد دیگر را از سر گذرانده اید،کنار ما هست هنوز موسیقی نگاهتانآنگاه که شقایق بهاری می روید از کناره مقبره کوروش!
چکه نمی کنند دردها از زخم های کهنهاین امتداد یک رنج عظیم است، در قرنطینه تنهایی
 
با رویش هر دردبهانه ایی به دست کفتار ها می دهیمتا افق های سبز باغ را به خاکستر تریاک بفروشند...
تاب بیاورید،اختلاس نخواهد کرد کسی آمدن بهار رااگرچه دور است منزل خورشید،
کجاست؟
لحظه های خالی و بدون کینه و صبور
عطر خاطرات کهنه ی قدیم
عشق (مثل چشمه مثل رود) دور
دلم گرفته است...
مثل بارش شدید قطره های درد
روی شانه های صبح سادگی
در خیال روز های سرد
کجاست؟
لحظه های خیس انتظار
عشق خالص دو یار
کجاست؟ 
تئاتر بوسه های شب
حرف های گرم و عاشقانه ی دو لب!
کجاست؟
 هوای تازه وخنک
طرح آسمان آبی و بدون لک
دلم گرفته است...
دلم گرفته است...
دلم عجیب تنگ است؛
برای لحظه های عاشقانگی
برای خاطرات خوب و اتفاق های ناگهانگی.
شعر از شاعر خسته:
مردم اینجا چقدر مهربانند!
دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش دوختند.
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتن و 
چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری و
دیدند هوا گرم شد ، پس کلاهم را برداشتند و
چون لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند و
چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم
محبت کردند و حسابم را رسیدند.
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم
نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز...
روزگار جالبی است
مرغمان تخم نمی گذارد ولی 
هر روز گاومان میزاید!
تمام ما مترسک ها
لباس کهنه میپوشیم
و از فضل جهان گاهی
دو پیکی باده مینوشیم
 
تمام ما مترسک ها
شبیه جانور هستیم
درون مزرعهٔ هامان
فقط دل را به خود بستیم
 
از آن سو باد می آید
شبیه راز می آید
منم میلرزم و گاهی
صدای ساز می آید
 
دمی شاد و دمی نالان
دمی رازی قرنطینه
ولی نه ، مال آدم هاست
اینگونه غم و کینه
 
تمام ما مترسک ها
به شادی دل نمی بندیم
دو چشم مبتلا داریم
و هرگز ما نمی خندیم
 
پر و بال سیه دارد
همان که بیگدار اینجا
نترسد آخر قصه
کلاغ داستان ما
 
#برشی_از_یک_کتاب
#اعتقادی
واقعیتش این است که من هنوز براى این دنیا،براى این هفتاد سالم کارى نکرده‌ام،برنامه ریزى نکرده‌ام حتى موجودى خودم را ارزیابى نکرده‌ام چه رسد به این که بخواهم براى دنیاهاى دیگر،برنامه که هیچ، امکاناتى،بودجه‌اى و وسائلى فراهم بکنم.در دعاى شعبانیه هم هست: 
«فقد افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ خدایا! من تمامى سرمایه‌ام را با سهو،با فراموشى نابود کرده‌ام. یادم رفته تا کجا مى‌خواهم بر
پیغمبرت را پس بگیر اعجاز ممنوع است
دل را هوایی کردن و پرواز ممنوع است 
حرف دلت را بی محابا ‌بر زبان آور
یا با منی یا نیستی ،اغماز ممنوع است
جمع است جمعت با رقیبان خاطرت هم جمع 
حرف و حدیث تفرقه انداز ممنوع است 
حرف دلم باشد برای فرصت بعدی 
خوش باش اشعار جهنم ساز ممنوع است 
گاهی برای "دوستت دارم" همین کافی ست 
خود را کمی قانع کنم ابراز ممنوع است
راهی که روشن نیست پایانش برای من
مسدود یا باز است از آغاز ممنوع است
شاعر شدم مست تو باشم غافل از اینک
سلام
خیلی وقت ها معنی بعضی از کارهای خدا را درک نمی کنم.
من خیلی معتقدم که هر اتفاقی تو زندگی ما میفته حتما دلیل داره.
امروز داشتم توی تلگرام انتخاب می کردم که کدوم یکی از کانتکت ها بتونن عکس پروفایلم را ببینن که یه دفعه اسم ... رو دیدم. در صورتیکه قبلا اسمش را از لیست مخاطبان گوشی و تلگرام حدف کرده بودم.
 
دوباره زخم کهنه سر باز کرد. حالم خیلی بد شد. بهم ریختم. چرا باید این اتفاق بیفته در صورتیکه مدتهاست من ارتباطی با این ادم ندارم و دارم همه تلاش
راه دشوار است و باید همسفر پیدا کنم عارفی صاحب دل و صاحب نظر پیدا کنم جاده پر پیج و خم است و باید ازآن بگذرم راه را با خوردن خون جگر پیدا کنم هرکدام از همرهانم از مسیری رفته اند کاش از حال رفیقانم خبر پیدا کنم گرچه سرمست از شرابی سرخ و چندین ساله ام باید از این می رفیقی کهنه تر پیدا کنم چون که لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست می روم تا اینکه یاری معتبر پیدا کنم بنده ی آنم که در محراب عشقش روز و شب دست و پا گم میکنم تا بال و پر پیدا کنم یارب از تردام
راه دشوار است و باید همسفر پیدا کنم عارفی صاحب دل و صاحب نظر پیدا کنم جاده پر پیج و خم است و باید ازآن بگذرم راه را باخوردن خون جگر پیدا کنم هرکدام از همرهانم از مسیری رفته اند کاش از حال رفیقانم خبر پیدا کنم گرچه سرمست از شرابی سرخ و چندین ساله ام باید از این می رفیقی کهنه تر پیدا کنم چون که لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست می روم تا اینکه یاری معتبر پیدا کنم بنده ی آنم که در محراب عشقش روز و شب دست و پا گم میکنم تا بال و پر پیدا کنم یارب از تردام
از گل رویت چمن صد رنگ و بو دزدیده است،
بادة چشم ترا جام و سبو دزدیده است.
شانه می سازد جدا گر مو به مو موی ترا،
موشکافی را ز مویت مو به مو دزدیده است.
 شب برای خواب ما خورشید میدزدد، چرا؟
خواب را از چشم ما خورشید رو دزدیده است.
اعتماد و اعتقادی نیست در صدق و وفا،
سایه از اصل خودش گر آبرو دزدیده است.
شیشه قدر خویشتن را هدیة پیمانه کرد
کوزه قدر خویش را از آب جو دزدیده است.
قصة حال تو گوید کیسة خالی تو،
منمنی را فقر ما از ما و تو دزدیده است.
کهنه کالای خ
و مثل همیشه، دو نفر دوست بودند. دو دختر با مقنعه و کوله پشتی و تشکیلات. خستگیِ یک روز طاقت فرسا در دانشگاه را با دو ظرف سیب زمینی با سس مخصوص از تن به در می کردند.  پشت یکی از میزهای کوچک فودکورت نشسته بودند و به یک موضوع فوق العاده بی مزه از ته دل می خندیدند. یکی شان درحالی که خودش را با برگه ی منو باد می زد، پرسید:
-ینی هیچ وقت از همدیگه خسته نمی شین؟!
دومی که هنوز لبخند به لب داشت سرش را محکم بالا انداخت و گفت:
-نچ. محال ممکنه. همیشه برام هیجان انگی
لِنگِ ظهر، مرد کهنه‌پوش رفت سمتِ رود           
«خشْته‌پل» گرفته بود طاق‌باز می‌غُنود
مَرد،خسته، رفت چایْ‌خانه‌ی کنار رود                     
کف‌خورَک به زیر پل حباب ازآب می‌ربود
چای را که خورد، تند یک‌قدم  جلو گذاشت            
کهنه‌پوش توی مِجمَرش سپند کرد دود 
دید پشت وانتِ لَکَنته‌ای نوشته است:           
«کورْ چشم هرچه نانجیب و ناکس حسود!...»
توی کوچه‌ای که‌ پا ‌گذاشت، باد می‌وزید      
سرد بود؛ سردِ سردِ سرد... آس
شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورشکه تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایشمذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمنبه لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردارکه من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایمبه شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیستسلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کما
دنیا می گذرد . حتی درختانی که ریشه هایشان در اعماق زمین جا خوش کرده اند ، از این جاده می گذرند . من و تو هم یک روز غریبانه از اینجا می گذریم .
چرا ایستاده ای ؟ اگر دل به راه ندهی و قدم در جاده نگذاری همیشه ساکن خواهی ماند . سنگین از گرد وغباری کهنه .
اگر قرار باشد که بی هیچ حرکتی بایستی تا نسیم و باد و طوفان تنت را بیهوده صیقل بدهند ، با یک برگ سفید چه فرقی دارید ؟ برگی که در ان شعری عاشقانه نوشته نشده باشد . همان بهتر که در شعله های پاییز بسوزد .


ادام
سر به زیر و آروممعکس کهنه رو دیوارنبض ناکوک من گاهیمی زند با کمی اجبارآتشی نمانده از منشمع سرد و خاموشمفندکی بزن شاید غم بریزد از دوشممعبد تنگ آغوشت باشکوه و رویاییحیف از این تن تشنه پشت مرز دنیاییپیکر ترد احساس و آذرک های جاماندهروی شن های داغ حسرتجای رد پا مانده !حسرتی که می بینی شال روی شونم شددرد سرد ندیدن ها زهر تلخ درونم شدتا کجا خیالات و خمسه های طولانیبوسه های سرخورده صورتک های بارانیرد شدن از این تقدیراندکی جنون می خواهدجنگ سرد ای
در فلات مرکزی ایران و میان کوههای پراکنده زاگرس سرزمینی خرم به نام پرتیکان وجود دارد که در گذشته مسکن قبیله پارتاکنیان بوده است.
پارتاکنیان مردمانی دلیر بودند و قبیله ای از قبایل ماد که در برابر آشوریان ایستادگی نمودند. نماد رشادت این قوم، دلیرمردی به نام کاوه است که کهنه پیشبند چرمینش به بیرق خونخواهی و عدالت طلبی بدل گردید و در سایه عدل فریدون پاک نهاد پرچم ملی ایرانیان و مظهر شگون و شکوه قرار گرفت.
ادامه مطلب
من آن تکه ی وجودم را که دوست ندارم، پشت لایه های تظاهر مخفی می‌کنم. خاک میکنمش.
روزی خواهد رسید که یادم برود اصلا وجود داشته آن تکه از من.
 
من دیگر از قضاوت شدن نمی‌ترسم. اگر کرک های پشت لبم در بیایند، اگر لباس های کهنه بپوشم، اگر بد رانندگی کنم.
من می‌خواهم تمام اصولی که بر پایه شان زندگی می‌کنم را نابود کنم و از اینی که هستم هم بیخیال تر شوم.
 
آنقدر بیخیال که حتی نظر تو برایم مهم نباشد. من دیگر از هیچ فکر تو پیروی نخواهم کرد. هرکاری که دلم بخ
شکستن عادت های کهنه
به نام خداوند ثروت و فراوانی   سلام دوستان  این کتاب برای کسانی که دوست دارن خودشونو تغییر بدن ...هم خودشون هم زندگیشونو اگر تصمیم گرفتید که در زندگی به صورت صد در صد عملی تغییر کنید این کتاب خیلی میتونه بهتون کمک کنه دوستانم دوستان عزیز  این کتاب یک نقشه کامل و جامع برای ثروتمند شدن است که بر اساس تحقیق و کنکاش در ذهن زندگی ثروتمندان تهیه و تنظیم شده است شما با بهرگیری مطالب این کتاب در پایان قادر خواهید بود هر کسب
رشته های افکارم را تار عنکبوت فرا گرفته / پیوندهای زندگی ام را موریانه خورده...بیماری و فراوانی مشکلات زندگی بدنم را ضعیف تر کرده...روحم در گوشه ای از جسمم قرنطینه شده / اما این وضع نتوانسته مرا از پای در بیاورد...باید خانه تکانی کرد...خانه دل را تمیز کرد / تارهای عنکبوت را زدود / و موریانه ها را از بین برد / شاید موریانه ها وظیفه شان خوردن متن پیمان نامه نفس است با روح...شاید.../ باید روح را آزاد کرد / کثیفی ها را زدود / شاید نشود لباس نو خرید / اما می شو
 
مواد لازم :انگور : ۶ کیلوگرمخاک کهنه : ۴ قاشق غذاخوریدستور تهیه :پس از گرفتن آب انگور، با صافی پارچه ای آب انگور را صاف می کنیم.خاک و با سه لیوان آب مخلوط می کنیم.آب انگور را روی شعله قرار می دهیم تا ولرم شود بطوریکه انگشت دست داخل آن گرم شود اما نسوزد، شعله را خاموش می کنیم.خاک را صاف کرده و داخل آب انگور ولرم می ریزیم و هم می زنیم.
ادامه مطلب
سر پیچ از هم جدا شدند. یکی زندانی بود، دیگری زندانبان. زندانی دوره محکومیتش را گذرانده بود و زندانبان دوره خدمتش را. چمدان هایشان پر از گذشته بود، حوله کهنه، ریش تراش زنگ زده، آینه جیبی و... آنها سرنوشت مشترکی داشتند. هر دو خاطرات خود را پشت میله ها گذاشته بودند. و وقتی سر پیچ از هم جدا شدند، برف بر هر دوی آنها یکسان می بارید....
دانلود آهنگ امیرحسین آرمان هر شب
دانلود آهنگ غمگین امیرحسین آرمان و امیر مسعود بنام هر شب با کیفیت بالا و عالی ۱۲۸-۳۲۰ kbps
دانلود کنید و گوش دهید به ترانه هر شب با صدای امیرحسین آرمان به همراه کیفیت عالی
Exclusive Song: Amir Hossein Arman | Har Shab With Text And Direct Links In JazzMusic

متن آهنگ هر شب از امیرحسین آرمان و امیر مسعود
هر شب به یاد رفتنت از تو گلایه میکنمبی تو تمومه زندگیمو غرق سایه میکنمراحت ازم دل میکنی تیشه به ریشه‌ام میزنیاما با اینکه بی وفایی هنوز به یاد
بسم او ...
خواندن کتاب شغل مورد علاقه باعث شد تا در زمان هایی که برای فکر کردن دارم سری هم به دنیای کودکی ام بزنم تا خودم، علایقم و آرزوهای کودکانه ام را باز مرور کنم ...
دوباره پا بگذارم به سرزمین خیال انگیز کودکی هایم و به جست و جوی خاطراتی کهنه و خاک گرفته از آن زمان ها بپردازم. 
ادامه مطلب
نام کتاب: #خانه_ارواح | نویسنده: #ایزابل_آلنده | مترجم: #حشمت_کامرانی | #نشر_قطره | ۶۵۶ صفحه.آلنده این کتاب رو واسه پدربزرگش که بیمار بود نوشته، یه نامه ی ۶۵۶ صفحه ای! اون یه کتاب هم واسه فرزندش که از دست داده نوشته. در کل کتاب هاش در سبک رئالیسم جادویی هستن..برشی از کتاب:دوست داشت لباس های مستعمل بپوشد، که از کهنه فروشی ها می خرید، و یا توی زباله ها پیدا می کرد. خودش را آرایش می کرد، و این کلاه گیس ها را سرش می گذاشت، ولی آزارش به مورچه ای هم نمی رسید.
بعضی از آدمها مثل یک آپارتمان هستند
 
مبله ... شیک ... راحتاما دو روز که توش زندگی میکنی ، دلت تا سرحد مرگ میگیره بعضی آدمها مثل یه قلعه هستند ،خودت را می کشی تا بری داخلش ،بعد می بینی اون تُو هیچی نیست جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته اما ...بعضی ها مثل باغند میری تُو ، قدم میزنی ؛ نگاه میکنی عطرش رو بو می کشی ؛ رنگ ها رو تماشا میکنی میری و میری آخری در کار نیست به دیوار که رسیدی بن بست نیست میتونی دور باغ بگردی 
چه آرامشی داره ؛ همنفس بودن با ک
رهروان خسته را احساس خواهم داد 
ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت 
نورهای تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سِهره ها را از قفس پرواز خواهم داد 
چشم ها را باز خواهم کرد ... 
*
خواب ها را در حقیقت روح خواهم داد 
دیده ها را از پس ِ ظلمت به سوی ماه خواهم خواند 
نغمه ها را در زبان چشم خواهم کاشت .
گوش ها را باز خواهم کرد ...
*
آفتاب دیگری در آسمان ِ لحظه خواهم کاشت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سوی خورشیدی
بی‌لشگریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست فرمانبریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست
با پرچم سفید به پیکار می‌رویمما کمتریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
فریاد می‌زنند ببینید و بشنویدکور و کرّیم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
تکرار نقش کهنه خود در لباس نوبازیگریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
آیینه‌ها به دیدن هم خو گرفته‌اندیکدیگریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
همچون انار خون‌دل از خویش می‌خوریمغم پروریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
فاضل نظری
#گرانی بنزین و همه چیز
یکی از بهترین بازیکنان کناری حال حاضر دنیا با بالای سر بردن جام کوپا آمه‌ریکا، رکوردی منحصر به فرد به نام خودش ثبت کرد.
پایان انتظار 12 ساله برزیل برای قهرمانی
در قدیمی‌ترین جام دنیا به معنای رسیدن دنی آلوس کهنه‌کار به چهلمین جام
دوران حرفه‌ای‌اش بود؛ آنچه او را به بازیکنی دست نیافتنی در زمینه کسب جام
در تمام تاریخ فوتبال تبدیل کرد.
ادامه مطلب
دارم از این میسوزم اونی که درسش واسش مهم نبود و فقط به معلما میگفت درس واسه چیه هممون اخرش قراره کهنه بشوریم و بریم خونه شوهر و درسش ازمن فوق العاده ضعیف تر بود الان شده ۱۵۰۰!تازه از فامیلشون که دوست خواهرمه پرسیده از مهشاد چه خبر!؟؟؟
درحالیکه من و اون سایه همو با تیر میزدیم!^_^
من حرفی ندارم و فقط دارم خفه میشم:)))
لعنت به این نظام اموزشی اشغال!^_^
همتون برید به درک با این اینده سازان پر بااااااار!
پ.ن:پدر فرد موردنظر جانباز۷۰درصداست!
 
تا پاییز صبر می‌کنم
اگر نیامد
خودکشی خواهم کرد
در انتظارش هستم
این جهان افسرده را
باید
با کسی تقسیم کنم
...
دیگر نمی‌گویم
اگر نیامد خودکشی خواهم کرد
هرکه از کنارم عبور می‌کند
می‌گوید: شما چقدر
به ابر
به باران
به سکوت
به نیستی شباهت دارید
من آرام، تنها و منزوی
در آستانه‌ی بهار ایستاده‌ام
پس از آن که برای آخرین بار
خودم را در آینه نگاه کردم
با کفش‌های کهنه
تنها
پا به بهار گذاشتم.
 
                     - احمدرضا احمدی
 
  
آیا ما سزاوار بودیم
ت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها