نتایج جستجو برای عبارت :

قدمِ بی‌نیازی

 
سلاممممم علیکممممممم:D 
حالتون چطوره؟!;) 
من اومدم با زنگِ درس زندگی ;) بخونید:
 
هیچ قدم کوچکی بی‌اهمیت نیست. قدم‌های کوچکمان را بی‌ارزش نبینیم. مهم نیست به هدف برسیم یا نه، همین که در مسیرمان یک قدم هم به هدف نزدیک‌تر شویم یعنی حرکت. هیچ حرکتی بی‌ارزش نیست. اگر مدام فقط به «هدف رسیدن» را در نظر بگیریم لذتِ تلاش و شکست و حرکتِ دوباره را از دست میدهیم. 
به نظرم هدف‌ِ ما نباید رسیدن به هدف باشد، بلکه باید در مسیرِ هدف به جلو حرکت کردن باشد. 
ح
سلام،راستیتش این پست نوعی اطلاع رسانی هست که دوتا قضیه مطرح میکنه:)
١.اگر دوست داشتید نگاهی به "کتابخانه تعاملی" بندازید و توضیحاتش رو بخونید...شاید خوشتون اومد و توش فعالیتی کردید.
٢.چن وقتی بود که غلاقمند بودم در قالبی دیگه شروع به نوشتن بکنم ولی خب نمیدونیتم وبلاگ جدید میتونه راهگشا باشه یا نه...برای همین فعلا یک پیج اینستاگرام زدم و توش نوشته هام رو گذاشتم...هرچند فعلا در پست گذاشتم ولی اگر دوست داشتید میتونید نگاهی هم به اونجا بندازید:)
آی
یعنی وسط این "کرونابازی" ها و "قرنطینه" ها و "مرگهای جانسوزِ هموطنان" و "روز پدری که سوخت"، و "پدری که در اومد سر دندون درآوردن بچه"، و کلا تمامِ مزیدِ بر علت های این یکی دوهفته، تنها خبری که میتونست دلمون رو شاد کنه، خبر‌ِ خاله شدنمون بود :) اونم برای سومین بار :)
و تاریخ بنگارد که امروز، شنبه، هفدهم اسپندِ یکهزار و سیصد و نود و هشت، فاطمه زهرا خانومِ خاله پا به جهان گشود. یه نی نیِ گوگوجوی کوکولوی بگوری (اینا کلماتی هستن برای زمانی که زبان از توص
مقام معظم رهبری :
خودسازی، بزرگترین درس ماه رمضان
بزرگترین درس ماه رمضان، خودسازی است. اوّلین و مهمترین قدمِ خودسازی هم این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادی نگاه کند.
به هم رحم کنید تا خدای متعال به شما رحم کند. کسانی که زرنگی و هوش و امکانات و قدرت و مسؤولیت و توانایی های گوناگون فردی و اجتماعی دارند، از این توانایی ها در راه تعدّی به دیگران استفاده نکنند.
خود را بنده خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان خدا، خود را موظّف
ح برگشته و هوسش هم به سرم. لعنتی عجیب و خوب دوست داشتنیست. بریده بودم ها، همه‌ی محاسباتم را خراب کرد. دلم نمیاد بلاکش کنم و بودنش و این سکوتش، و مال من نبودنش فقط برام عذابه.
خواستم باهاش قرار بذارم قبول نکرد. گور بابای هرچی دلبستگیه. راستش درد دارم اما روزهای اول رفتنش هم درد داشتم و خوب شده بودم. ولی خیلی نامرده می‌گه دوست دختر دارم. ده لعنتی من که ... چقدر پستن آدمها. گور باباش. لیاقت نداره، لیاقتش همون آدمه... حسودی می‌کنم آره... درد دارم آره...
تقویم را که ورق بزنی، 11شعبان به یمن قدمِ گل پسرامام
حسین(ع)، حضرت علی اکبر(ع)، روز جوان نامیده شده است.
غرض از اینکه روزها را به نام و یاد کسی نام گذاری می
کنند، این است که به او بگویند به یادت هستیم و به تو وآرمانها و آرزوهایت می
اندیشیم.
با افتخار می گویم که من یک جوان هستم،میراث یک انقلابی
سال 57 و نتیجه ی مدافعان وطن وهم دوره ی مدافعان حرم، آ ری ،من یک جوان هستم و
عاشق وطن.
من جوان سال 98 هستم، جوانی که اگرچه در دوره ی جنگ
وخمپاره نبوده ام ، اما د
 
سلام با مطالب زنجیره ای چهارشنبه های هم اندیشانی همراه باشید !!!
قسمت اول : دانشمندان چگونه مطالعه میکنند !؟ قصه از کجا شروع شد؟! بیایید کمی دقیق تر و از نزدیک، زندگیِ علمیِ این آقای اهل کتاب را که روزگاری، حساب و کتاب های بالا را با خودش می کرد، ورق بزنیم، تا در انتهای ماجرا به روشهای مطالعه و یادگیری برسیم؛ او خیلی عاشق فهمیدن است. از بچگی دلش می خواست از همه چیز سر در بیاورد. گاهی توی پریز برق آب می ریخت تا ببیند چه اتفاقی می افتد؛ گاهی پشت
شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-24
**************
خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسینآسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین
زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفتاز غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین
خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شدناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین
من شنیدم بدنت زیر سم اسبان رفتتنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین
گفت راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباستاز دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین
در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟شکر، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین
اد
 
 میلاد امام جعفر صادق و پیامبر (ص)
 
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می‌شد
دلیل‌ها همه با عشق مستند می‌شد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دل‌ها
به پای درس تو هفت آسمان رصد می‌شد
میلاد رسول اکرم و ولادت امام جعفر صادق (ع) بر همگان مبارک باد
 
پیام تبریک میلاد رسول اکرم و امام جعفر صادق
 
درخلوت شب آمنه زیبا پسری زاد
 تنها نه پسر بربشریت پدری زاد
 در فتنه بیدادگران دادگری زاد
چشم همه روشن که چه قرص قمری زاد 
 میلاد رسول اکرم (ص) و امام جعفرصادق (ع) بر ه
«فلاسفه تا امروز تنها جهان را تفسیر می‌کردند، در حالی که مساله‌ تغییرِ آن است». این جمله‌ی کارل مارکس بازتاب‌دهنده‌ی افتراقِ بین نظر و عمل است. طرفدارانِ تغییر می‌گویند باید کاری برای این جهان کرد، آنها طرفدارانِ تفسیر را (یعنی روشنفکران را) محکوم می‌کنند که در برجِ عاج‌شان نشسته‌اند و به ریش وضعیتِ اسف‌بار دنیای امروز می‌خندند.
در موردِ این مناقشه می‌توان سخن‌ها گفت، اما عجالتاً مطلبی به ذهنم می‌رسد که شاید خالی از لطف نباشد. در
به قلم دامنه: به نام خدا. خود می‌گفت «فرزند اسلامم». از «متوسّمین» (=هوشیاران) بود. ارڪان چهارگانه بود. از سردمداران نیز. اطاعت از او مُجاز بود. از مایه‌های برڪت روی زمین بود. محبوب هم نیز. از سرمنشاء‌های چهار چیز بود: نورانیّت الهی، رمزوراز، اسم اعظم، الهام و حدیث.
 
مشتاق بهشت بود، حتی از سروان آن. یڪ حواری محمدی و یڪ انسان علوی. منع شده بودند افراد، ڪه وی را به خشم آورند. آگاه به «علم اوّل و آخر» بود و دانای به وقایع و حوادث. او را به مانند آن ل
* سلاااام. خب من تو این مدت که نبودم چالشای زیادی برگزار شد و از طرف شما دعوت شدم تا شرکت کنم:)) فک کنم همشونو تو همین یه پست انجام بدم. ایشالله که قبول باشه:))
** خب اولیش هشت لبخند در سالی که گذشت :))
اولین لبخند برا این بود که تو عید ۹۸ با یه اتفاق، چند قدمِ بزرگ به آرزوهام نزدیکتر شدم:))
دومیش هم همون عید بود که بعد از یه مدت دوری از خانواده، باهم یه سفر کوچیک رفتیم و اونجا کلی با دختر عموم (که صمیمی‌ترین رفیقمه) خوش گذشت
سومین لبخند وقتی بود که تو
حتماً برای شما هم زیاد پیش آمده که در حال گشت و گذار در بازار و خرید مایحتاج خود بوده اید ناگهان با حجمی عظیم از میوه های خلال و خشک شده روبرو می شوید که یا به صورت فرج و یا بسته بندی شده در فروشگاه ها فروخته می شوند. این میوه های خشک شده توسط دستگاه خشک کن به این حال و روز در آمده اند.




اینها همان میوه هایی هستند که من و شما از میدان میوه و تره بار و یا میوه  فروشی محل خریداری کرده و در دورهمی های خود در کنار دوستان و آشنایان میل می کنیم اما حالا
  فون تریه از آن معماهایی است که هر چه بیشتر سر در آن فرو می کنی کمتر سر از آن در می آوری. نوشتن درباره ی او قدم به قدم دشواری های خودش را دارد و قدمِ آخری در کار نیست! طرفه آن که حال با فیلمی طرفیم که فشرده ای از کلِ کارهای او را در خود دارد. همچنان پر از ارجاعاتِ گوناگون به ادبیات و موسیقی و نقاشی و سینماست و خودش در جایی میان همه ی این ها قرار دارد. ایده ها و علاقه های قابلِ پیگیری و همیشگی حالا صرفا در کنارِ هم نیستند بلکه در یکدیگر فرو رفته اند.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها