نتایج جستجو برای عبارت :

نوشتن راهی برای دست یابی به آرامش

انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!
مستی به وقت نیمه شب
درست در تکاپو برای یافتنی اوجی دردناک برای این سری که گرمای پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه ای که انتظارش را ندارید با ترس سقوط آشنا کند.

ادامه مطلب
تا حالا سه بار زدم وبلاگمو حذف کردم
ولی میدونی؟
نمیشه بدون نوشتن سر کرد.
همین که عادت کنی به نوشتن دیگه غیر ممکنه بتونی ازش دست بکشی...
اونم منی که با نوشتن آرامش میگیرم!
خلاصه این شد که دوباره وبلاگ به پا کردم برا دل خودم.
پس
سلام
والقلم و ما یسطرون ( و قسم به قلم و آنچه خواهد نگاشت)
و نوشتن و نوشتن و نوشتن...
نوشتن خاطرات ؛ نوشتن کارای روزمره ؛ نوشتن حال و احوال ؛ نوشتن بغض ؛ نوشتن خنده ؛ نوشتنِ پاییز و برگ های زرد ؛ نوشتنِ زمستان و برف ؛ نوشتنِ بهار و هوای بهاری ؛ نوشتن تابستان و هلو ؛ نوشتن عشق بیستون ؛ نوشتن کتاب و زندگی؛ اصلا نوشتن خود زندگی...
 
و چه لذت عجیب و غریبیست خلق کلمات بر روی کاغذ.
و چه ماناست عشق چندین و چند ساله ی قلم و کاغذ.
عشقی که تاریخ بشریت را رقم زد.
ادامه
پروفسور عزیز سلام.امیدوارم که روحت در آرامش کامل باشد،که قطعا هست.چه کسی سزاوار تر از تو برای یک آرامش همیشگی؟تو بیشتر از هر کسی  لیاقت این آرامش ابدی را داری.
قصدم از نوشتن این نامه ی کوتاه چیزی نیست جز کمی مرور خاطرات و کمی هم درد و دل.
ادامه مطلب
چند تا چیز تا حالا تونسته به من توی زندگی آرامش بده
نوشتن ُ با خدا بودن ُ تفریح و در جمع بودن
شاید نوشتن خیلی سریع میتونه اعصاب آدم رو راحت کنه
اینکه بنویسی چه چیزی داره اعصابتو بهم میریزه و باید چیکار کنی تا از این وضعیت خلاص بشی نوشتم میتونه کمکت کنه تا از تاریکای مشکلات در بیای 
خوشحالم که الفبا رو یاد دارم و میتونم بنویسم
این خودش یک نعمته
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.
جمعه هایادامام مهربان آرامش است/بندگی حق درآن نیمه شبان آرامش است/گریه واشک وتوسل میرودتا عرش رب/برولی حق توجه هرمکان آرامش است/زمزم هرگریه ای در ربنای بندگی است/دلبری ازبهر مهدی عاشقان آرامش است/او ولی حضرت حق افتخارخلقت است/وصل برمولای عالم باامان آرامش است/ندبه های صبح جمعه باکمیل مرتضی/هردعا ویادمهدی دوستان آرامش است/درنمازجمعه ها هم نام اوگل میکند/هردفاع ازولایت بی گمان آرامش است/خطبه هاداردبصیرت بهرمهدی باوران/لشکری سوی شکست دشمن
دیشب فهمیدم اون چیزی که به من آرامش میده نرفتن و اقدام نکردن ها نیست!
یعنی از اینکه از چالش ها انصراف بدم و تلاش نکنم به آرامش نمی رسم.
از اینکه چالش هاو ریسک ها رو بپذیرم و اقدام کنم و تلاش کنم، به آرامش میرسم. بعدش مستقل از نتیجه از خودم متشکرم:))) و آرامش دارم:)
برخی روان شناسان و فعالان حوزه روح و روان ، معتقدند نوشتن می تواند به آرام شدن ذهن و روح انسان کمک کند.
باخودم اندیشدم تا من هم بنویسم
شاید از این تلاطم و جوش و خروج آزاد شوم.
قلم بدست گرفتم و خواستم تا بنویسم
ذهنم تل انبار افکار گوناگون و بسیار متفاوت و حتی متضاد بود.
مانده ام از کجا آغاز کنم...................
آرامش برای آدم های بدون مشکل نیست، یه گزاره ی عمومی که همه می فهمنش، ولی عده ی کمی در عمل بهش باور دارن و منتظرن مشکلات رفع بشه و خوشی های مطلق بیان تا آروم بشن...
آرامش چیزی از جنس ایمان نه، خود ایمانه، اونم از مدل یقینی و اطمینان قلبی گونه ش...
بقیه آرامش ها عمیق و دقیق نیست...
می‌دانم، خیلی وقت بود ننوشته بودم. دست و دلم نمی‌رفت به نوشتن، و هنوز هم نمی‌رود. ولی هفته‌ی پیش به خودم آمدم و دیدم بلاگ را باز کرده‌ام و می‌نویسم. نوشته‌ی بیو را تازه به روز کردم، بیست و سه ساله به جای بیست و دو. با چند ماه تاخیر. ولی چرا ننوشتم؟ چرا ا می‌نویسم؟ آیا بیشتر خواهم نوشت؟ راحت‌تر است که جوابی ندهم. اینجا خانه‌ی من است، می‌توانم حتی سال‌ها خالی بگذارمش و هر از چند گاهی برگردم و دستی به سر رویش بکشم. این کنترل نسبی روی داشته‌
آنچه در کتاب قدرت روحی می خوانید:♦️قدرت روحی چیست؟♦️آیا مرتاض هندی دارای قدرت روحی است؟♦️داستان بزرگانی که قدرت روحی داشته اند؟♦️در برخورد با مشکلات و گرفتاریهای زندگی چگونه عمل کنیم؟♦️اهمیت پذیرش مشکلات ♦️روشهای صبر کردن♦️اهمیت نوشتن در حل مشکلات♦️اهمیت فوق العاده آگاهی از حکمت بلاء در رسیدن به آرامش و قدرت روحی♦️و.....وچندین مطلب کاربردی مهم همراه با داستانهای واقعی زیبا و کار بردی
تعداد صفحات کتاب:232صفحهـــــــــــــــــ
به دنبال آرامش نگردید، 
در پى هیچ حالتى به جز حالتى که اکنون در آن هستید نباشید، 
وگرنه تضاد درونى و مقاومت ناآگاهانه در خود ایجاد مى کنید. 
از این که در آرامش نیستید، خود را ببخشید. 
همین که نا آرامى خود را به طور کامل بپذیرید، 
عدم آرامش شما به آرامش تبدیل مى شود. 
هر چیزى را که به طور کامل بپذیرید، 
شما را به مقصد، 
به آرامش مى رساند. 
این معجزه تسلیم است. 
هنگامى که آنچه را که هست مى پذیرید، 
یکایک لحظات،
 بهترین هستند.
 این پذیرش، 
همان رو
پولیش و واکس 3 اکستریم هایبریدنت سوناکس : 

پودر اکسید آلومینیومی بسیار ریز باعث رفع نور Verkratzungen ، لایه های خشک شده و صاف شدن رنگ می شود.
براق عمیق و براق ، ترمیم و ترمیم شدید رنگ کارایی دارد.
مناسب برای بدنه
براق کننده، محافظت کننده، پولیش کاری،تشکیل لایه‌ای با دوام بر روی رنگ خودرو

شناسه محصول : 202200
آرامش درونی که به واسطه داشتن امکانات بیرونی باشد می تواند وضعیتی مطلوب باشد. اما این آرامش متکی به متغیرهای بیرونی است که هر آن احتمال محرومیت از آنها را می توان پیش بینی کرد. 
آرامش حقیقی بی اتکا به امکانات بیرونی است و آرامشی است که ریشه در بلوغ روحی انسان دارد. اما این مقوله تشویق به کنار گذاشتن امکانات نیست، محروم شدن از امکانات مادی هرگز نمی تواند یک فضیلت معنوی باشد. آرامش حقیقی در تعادل بین نیروهای درونی و بیرونی انسان است. 
 
کوروش
آرامش درونی آرزوی همه انسان ها است فرقی نمی کنه پولدار باشید یا نه، فرق نمی کنه زن هستید یا مرد در هر صورت آرامش درونی می تواند تجربه فوق العاده از زندگی را برای شما به ارمغان بیاورد. در این پست سایت روانشناسی اعصاب و روان به بررسی راه های دستیابی به آرامش درونی از دید علم روانشناسی می پردازیم.
چگونه به آرامش درونی برسیم؟
لینک مطلب : http://www.asaboravan.ir/inner-peace
ادامه مطلب
گفتم باور دارم ولی دلم آرام نمی گیرد. گفت آرامش را هم بخواه. آرامش را خواستم. در این نوشته ها تکرار کرده ام که تقریبا بی قراریم را قرار بخشیده اند. پنج شنبه افطاری دعوتیم. نمی خواهم بروم. صورت ها و صدا های نا آشنا و من باید لبخند زنان تاب بیاورم. نسخه ی استاد برایم این بود که خودم را مشغول کنم. آمدم فیلم ببینم. دیدم شاید امام زمان راضی به اینطور وقت گذراندن نباشند. آمدم سه تا کتابی که از نمایشگاه خریده ام را شروع کنم، یاد شنبه افتادم و احساس کردم ح
نوشتن، هزار و یک فایده دارد. یکی از فواید نوشتن آن است که فرصت خوبی برای نظم بخشیدن و پیراستن اندیشه‌های نویسنده به وجود می‌آورد. با نوشتن می‌توان اندیشید و اندیشه‌های خود را از غربال خود انتقادی گذراند و در ویترین واژه‌ها گذاشت. آن‌ گاه از بیرون، به آن‌ چه در ذهن‌ گذشته نگاه کرد و زشت و زیبای آن را بهتر دریافت. با نوشتن می‌توان یاد داد، یاد گرفت، به خاطر سپرد، حتی از یاد برد و در نهایت این که با نوشتن می‌توان وزن و ارزش سرمایه‌ها یا دل م
چگونه آرامش داشته باشیم؟بیایید لحظاتی بیندیشیم! به زمانی بیندیشیم که خشم، سراسر وجودمان را فرا می گیرد و دیگر جایی برای شور و شوق، باقی نمی ماند؛ به جای آرامش، تنش و اضطراب بر وجودمان مستولی می شود و از همه کس و همه چیز - و شاید بیش تر از همه از خودمان - خسته و دلزده می شویم؛ از کنش ها و واکنش هایی که می توانست به گونه ای دیگر رقم بخورد؛ از واژه هایی که کاش هرگز به زبان ما نمی آمدند! کاش می شد قدری از رفتارهای شتابزده و نابجای خود بکاهیم و با آرام
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
سلام...
چه زمانی به آرامش الهی می رسیم؟
از نظر من زمانی به آرامش الهی می رسیم که در برابر همه سختیها و مشکلات و مریضی و بلاهایی که در زندگی با آن روبرو می شویم به جای ناله کردن و گله کردن خدا را شکر کنیم و بگوییم خدا دمت گرم ممنونتم خدا عاشقتم می دانم که همه این اتفاقات حکمتی دارد و به صلاح من است...
نظر شما چیه؟
دوست دارم نظراتتان را بیان کنید...
نزدیک چهل و دوسال از عمرم را در حسرت به دست آوردن آرامش به سر کردم. آرامش بزرگترین گم شده و یک چیز دست نیافتنی و رویایی شده بود برایم. همیشه انسانی مضطرب و اغلب بی قرار و بلاتکلیف بودم حتی زمان هایی که ظاهری شاد و راضی از خود بروز می دادم در درون خودم احساس خوبی نسبت به خودم، دیگران و زندگی نداشتم.
ادامه مطلب
راستش فکر نمیکردم نوشتن اونم برای اولین بار انقدر سخت باشه اما مثل اینکه هست...
واقعیتش دو سال پیش وبلاگ یک نفر و خوندم و عاشقش شدم.خب قطعا الان میتونین حدس بزنین که من یک دخترم...و بله هستم!
خب داشتم میگفتم که عاشق یک نفر شدم که تا حالا از نزدیک ندیدمش...بگذریم از اینکه بهش گفتم و نشد و من هنوزهم عاشقشم...
اون باعث شد من عاشق نوشتن بشم و الان دلیل اینکه این وبلاگ رو باز کردم اونه...
و البته تنهایی و فشار زندگی و حرف هایی که روی قلبم تلمبار شده هم بی ت
بسم الله الرحمن الرحیم
♦ راه رسیدن به آرامش و موفقیت چیست؟
♦ علم  ( ان ال پی ) در این باره چه می گوید؟
♦ نظر روانشناسی غرب در این باره چیست؟
♦ چرا فقط من باید اینقدر مشکلات داشته باشم؟ 
در رابطه با سوالات بالا 14 سال است تحقیق می کنم
حاصل این تحقیقات تألیف کتاب قدرت روحی است. 
قصد دارم مطالب مهم و کاربردی کتاب را با توضیحات بیشتر در این وبلاگ بنویسم 
هر چه که در اینجا می نویسم با عشق می نویسم و از ته دل می نویسمخیلی دوست دارم آنچه که باعث آرامش
می فروشند، با ترازویی  که لحظه را اندازه می گیرد.دوره گردهایی در کوچه داد می زنند و آرامش همسایه ها را می گیرند که آرامش بفروشند.
کسی را از خواب زمستانی بیدار می کنند که آرامش، سالهاست ترکش کرده است، فروشنده فریاد می زند: حقیقت می فروشم، رازهای کهنه می خرم! بشتابید، راستی می فروشم، اکراه ناگفته ها را می خرم!
لبخند می فروشم، بیایید توانایی درک آدم می فروشم.
هنوز عابران عبوس از کنارش می گذرند و او با لبخد از یکی می پرسد: چیزی نمی خری؟ به تو رایگا
همون مسیر همیشگی 
لبتاب باز
تو نمازخونه خوابگاه
وبلاگ گردی
و در آخر هوس نوشتن
داشتم به این فکر می کردم حس و حال نوشتنم درسته از خودمه اما انگار نوع نوشته هام رو دارم مخلوطی از تمام وبلاگایی که دوسشون دارم الگو می گیرم
نمی دونم الگو گرفتن اینجوری درسته یا نه
ولی الان واقعا فکر کردم اینجا انگار خودم نیستم
خواستم اینجا به خودم قول بدم که از این به بعد حد اقل تو نوشته ها خودِ خودم باشم
می دونی تو دنیای بیرون ما آدما خیلی سخته خودت باشی
اصلا قشنگ ن
درحریم پاک رضوان خداآرامش است/باادب درمحضراو هرکجا آرامش است/خالق یکتاهمیشه مهربان و پرعطاست/معرفت را کسب کن که دردعاآرامش است/اهل بیت مصطفی رایادکن از عاشقی/قلبهای باصفای باولا آرامش است/نینوا یک صحنه ای دارد ز شور وبندگی/یادمان لحظه های کربلا آرامش است/گنبد پاک رضا هم متصل برعرش حق/درجوار روضه ناب رضاآرامش است/کشورایران ماشد باشهیدان اسوه ای/باولایت لطف حق گرددعطا آرامش است/یادکن از مهدی و روز ظهورحضرتش/همره یاران او بامقتداآرامش است/
در مقام مقایسه مقام حضرت سید الشهدا با عمه حضرت مهدی خوابی عجیب دیدم.
آیه ای که دقیق خاطرم نیست چه بود برای به آرامش رسیدن حضرت فاطمه (عمه حضرت مهدی) قرائت میشد به این مضمون که آرامش داشته باش و رضا به داده بده.در همان حین یاد آیه شریفه یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ افتادم که چطور حضرت حسین خودشان آرامش رسیده بودند و خداوند او را که به آرامش مطلق یقین رسیده بود به سمت عرش دعوت میکرد.
ای کاش آیه اولی را یادم می ماند.آیه ی زیبایی بو
علاوه بر تنهایی افراطی که داشتم / بودن با چند نفر بهم آرامش خاصی میده / اولیش خدا / هر وقت ازش دور میشم و کاری که باعث ناراحتیش میشه انجام میدم ناراحتیش رو از درون خودم حس میکنم / امیدوارم منو ببخشه / با خدا بودن خیلی لذت بخش و آرامش بخشه / دومیش مادر / نمیدونم در وصفش چی بگم / خلاصه که مادره مادر! / و با خانواده بودنو دوست دارم...تمام اشخاص زندگی من...
1. سلام به دوستان جان!
میشه چندتا موضوع پیشنهاد کنید برای نوشتن؟!
آِیا شماهم مثل من مشکل موضوع دارید؟!نوشتن کاریه که به شدت بهم آرامش میده، اما اغلب انقدر کلافه میشم از انتخاب موضوع، اینقدر مینویسم و پاک میکنم که بی خیال میشم و بدتر بی حوصله!
 
 
2. هفته پیش حدود هفت ساعت با همسر همکار بودیم! همکار افتخاری... تجربه اش بی نهایت لذت بخش بود! یه روز کامل بعدش درباره اش حرف میزدیم و حرف هامون انگار تمومی نداشت!
هرچند محل کارمون جدا بود و من هرازگاهی که
سلام
در گوشی میگه:
+ همیشه بهم آرامش میدی... ممنونم ازت!
_ چرا بس خودم اصلا آرامش ندارم؟
+ تو همه ی آرامشت رو به دیگران منتقل می کنی!!!
_ تا خودم آرامش نداشته باشم که نمی تونم به دیگران بدم؟! باید درون خودم باشه تا بتونم به بقیه بدم؟
+ نه! تو مثل انقلابی، که همشو صادر کردیم، هیچیش رو برا خودمون نگه نداشتیم!!! :))))
ب.ن. : خواستم جریان سفر رو بنویسم اما بس که جزییات قشنگ داشت و دلم نمیاد از خیر نوشتنشون بگذرم، خیلی طولانی میشه! بنابراین از خیر کلش احتمالا م
در این جلسه به شما یاد می دهم چگونه دو یا چند سلول در اکسل جمع بزنیم.
برای نوشتن فرمول در اکسل ، برای اینکه به اکسل بفهمانیم در حال نوشتن یک فرمول  هستیم ، باید اول علامت "=" (مساوی) را تایپ کنیم. پس از آن اکسل متوجه میشود که ما در حال نوشتن فرمول هستیم.
ادامه مطلب
آرامش، گمشدۀ اصلی بشر است و انسانها با هر دین و عقیده ای به دنبال آرامش و راحتی هستند. جمعی از انسانها آرامش را در جمع مال می دانند، عده ای رسیدن به مقامات دنیوی را آرامش می دانند، لذا شاهان و حاکمان با زیر پا گذاشتن تمام ارزشهای انسانی تلاش کردند به آرامش خیالی خود برسند، عده ای نیز پناه بردن به مواد مخدر و قرصهای آرامش بخش و امثال آن را وسیلۀ آرامش تشخیص داده اند و جمعی نیز آزادی مطلق را در شهوات، اعم از تماشای فیلمهای مبتذل، ارتباط آزاد با
از اونجایی بگم‌ که
دو بار تو بیان وبلاگ زدمو پاک کردم و تعداد پست هام از سه تا بیشتر نرفت
و دلم‌ نرفت برای بیشتر نوشتن 
من وبلاگ‌نویس قدیم بلاگفام 
با محیط اینجا اُخت نشدم 
زدم بیرون 
.
.
ولی برگشتم 
این‌بار دلم نوشتن خواست 
حرف زدن خواست 
بی مخاطب با مخاطب 
چه فرقی میکند 
سری که درد میکند برای نوشتن 
دلی که تنگ‌است برای نوشتن 
مینویسد و یک آخیش میگوید 
که نگذاشت حرف هایش بیخ گلویش بماند و رو به خفگی برود  
 
یکی از مهمترین صحنه هایی که برای من با حس آرامش همراهه اینه که بعد از اومدن از دانشگاه و خوردن ناهار (قبل از اذان) و گفته شدن اذان، سجاده رو توی هال خونه که درش رو به ایوون باز میشه و آفتاب گیر هم هست، پهن کنی و در حالیکه درب رو به ایوون هم بازه و یکی از اعضای خانواده هم داره رو فرش ایوون استراحت میکنه (به شرطی که نمازش رو خونده باشه)، نماز رو تو سکوت و آرامش نسبی خونه بخونی.....
و بعدش هم بری تو اتاقت سر درست تا چند ساعت دیگه و حس آرامش بعدی، مثلا مو
دنیا محل آسایش نیست و نمی‌شود به‌ طور کامل  به آسایش کامل رسید ولی باید به حدّ اعلای آرامش  برسیم و این امکان دارد. آسایش زیاد عقل انسان را زایل می‌‌کند و آرامش زیاد موجب  رشد انسان می‌شود آدم‌های راحت‌طلب به خاطر آسایش حاضرند آرامش خود را از دست بدهند و آدم‌های عاقل وعاشق حاضرند برای رسیدن به آرامش، آسایش خود را از دست بدهند.
 منبع: بیان معنوی
همه‌ی ما در زندگی به صلح و آرامش نیاز داریم و کمتر کسی است که این موضوع چندان اهمیتی برایش نداشته باشد. زندگی در آرامش یعنی با خودمان، دیگران و همه‌ی موجودات اطراف‌مان مسالمت‌آمیز رفتار و زندگی کنیم. اینکه چگونه آرامش داشته باشیم در واقع به باورها و شیوه‌ی زندگی شخصی خودمان برمی‌گردد.
در این قسمت با یک شربت آشنا خواهید شد که شامل عرقیجاتی آرامش بخش مانند بهارنارنج ، گلاب ، بیدمشک و نسترن میباشد.

ادامه مطلب
دلی: شرمنده همتونیم
آرامش: هوم اونم بدجور
 
دلی: تا آخر هفته پست نداریم
آرامش: به بزرگیتون ببخشید
 
دلی: اری جونم به نظرت کسی اینجا رو میخونه؟
آرامش: نمیدونم شاید
 
دلی: اگه میخونین اعلام حضور کنین ما یذره انرژی بگیریم
آرامش: هوم با دلی موافقم
نوشتن سئو با نوشتن مطالب ، مقاله نویسی ، داستان نویسی و نوشتن اخبار بسیار متفاوت است. هنگامی که من برای اولین بار استعداد ذاتی خود را برای نوشتن چیزها و قرار دادن ایده ها در کلمات متوجه کردم ، همچنان می خواندم میلز و استخوان ها ، و در این مدت کتاب های داستان …The post سئو ماده 101 appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
via باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب https://ift.tt/2Sabh2N
مشاهده مطلب در کانال
آرامش و اطمینانه که آدم رو به عشق می رسونه .. و رسیدن به عشق آرامش و اطمینان می آفرینه ..
در حقیقت، عاشق شدن انسان، دلیل وجود عشق در جاییه_ دور یا نزدیک، درون یا بیرون وو .. _ که میشه نیروی محرکه حرکت انسان به سوی آرامش و طمأنینه
 
رابطه ای دوسویه .. با شدت و ضعفی متنوع 
که به مرحله رشد انسان بستگی داره .. 
 
به هر میزان که عاشق تر باشی، به همون شدت هم دقت و توجه و درک تو به پدیده ها بیشتر میشه .. 
این مفهوم پدیده ها می تونه بسیار گسترده باشه .. 
 
 
الهی ب
من خوبم، کار هم... ولی به قول الف نباید تو این مرحله ساکن بشم و اهدافااصلیم رورکنار بذارم چون اگه بمونم و به همین قانع بشم، دو سال بعد این کار دیگه راضیم نمیکنه...باید به این آرامش نسبی به چشم یه پلتفرم نگاه کنم برای صعود بعدیم. دارم براش تلاش میکنم.
سال‌ها دلم آرامش می‌خواست. یعنی دلم می‌‌خواست جایی باشم که الان هستم. 
اما خیلی طول کشید که به این حال رسیدم. شاید این حال اسمش آرامش نباشه، انگار اینقدر سختی کشیدم و فشار روحی تحمل کردم که این روزها برام به مثابه آرامشه. اما به هر حال دلم میخواد که همین حال بمونه. هر چند میدونم و از لحاظ فکری هم کاملا آماده‌م که ممکن هست کلی سختی حتی بیشتر از قبل در پیش رو داشته باشم. 
این متن توی پیش‌ نویس‌هام بود. که در تاریخ 15 مرداد 97 نوشته بودم. بله همون
وقتی حالم خوبه بیشترازهرچیزی دلم میخواد بنویسم.
غمگینم ، بازم دلم هوای نوشتن داره.
اتفاق جالبی برام میفته میخوام ازش بنویسم.
دلم غرزدن و نق زدن میخواد ، کجا بهتر از وبم؟؟ غرهامو مینویسم
ذوق مرگم دلم میخواد ذوقمو بانوشتن خرج کنم.
بی حوصله ام ، نوشتن چاره دردمه.
به قول میرزامهدی صاحب یک فقره وب " یک مشت حرف های خب که چی گونه" نوشتن دروبلاگ تمرین نویسندگیست!
پس چی؟ بنویسیم!  
کجا؟ در وبلاگ!
کی؟ هروقت شد!!
+ به جان ملانصرالدین ننوشتن و ماهی یک پست گ
من استرس دارم. اعصابم خرده. همش دارم با خودم کلنجار میرم. چرا اینجوری شد؟ چرا اونجوری شد؟ باید این کارو کنم. باید به این نقطه برسم. چرا فلان چیزو ندارم و ... توی دلم دلشوره و توی سرم افکار مغشوش و آرزوهای نا تموم.خودم رو تجسم می کنم وقتی به خواسته هام رسیدم... آرامش. سعادت. احساس رضایت از خود.
بعضی از چیزایی که الان دنبالشونم رو یکی از دوستام داره. دوستم بیشتر  از من دغدغه، استرس و آرزوهای جور و واجور داره. توی دلم بهش فحش میدم که خره! الان تو کلی چی
سلام با شما دوستان عزیز 
شرمنده بابت غیبت کبری که داشتم 
حقیقیت اینکه یک سری علت داشته
1- مدتی بود که میل به نوشتن از دست داده بودم 
2- به علت مشغله کاری و شخصی فرصت نوشتن نبود
3- متاسفانه و یا شوربختانه فکر میکردم که نوشتن در بیان بازدید کننده بیشتری رو به همراه داشته باشه که نداشت البته که علت این اتفاق کم فعالیتی خودم هست 
 
به هر حال سعی میکنم از این به بعد فعالیتم بیشتر کنم . 
اگر به دنبال ایجاد ترافیک قابل توجهی برای سایت خود هستید ، نوشتن SEO ایده خوبی است. در حقیقت ، داشتن سرویس نوشتن سئو روشی برای جذب بیشتر خریداران برای محصولات یا خدمات شما است. چه کسب و کار شما بزرگ باشد یا کوچک باشد ، می توانید از قدرت نوشتن مطالب باکیفیت بهره مند …hillbilly.ir/چگونه-شرکت-شما-می-تواند-از-خدمات-نوشتن-seo/
---@infojobseo
مشاهده مطلب در کانال
اولین بار که رفتیم ناهار بیرون
داشتم میگفتم که دوس دارم بنویسم دوباره ؛ اینکه کاش از اولین روز صحبتمون نوشتن رو شروع میکردم ولی خب نمیدونستم چی میشه ...
اما الان نا خشنود هستم که کاش مینوشتم .
از اینکه خیلی چیزا رو نمی نویسم و اصن میدونی که خیلی وقت که حالی برای نوشتن ندارم ، البته حال هم بود ولی دل به نوشتن نداشتم . یه وقتایی دل بود ولی دلدار نبود . 
 
همون مسیر همیشگی 
لبتاب باز
تو نمازخونه خوابگاه
وبلاگ گردی
و در آخر هوس نوشتن
داشتم به این فکر می کردم حس و حال نوشتنم درسته از خودمه اما انگار نوع نوشته هام رو دارم مخلوطی از تمام وبلاگایی که دوسشون دارم الگو می گیرم
نمی دونم الگو گرفتن اینجوری درسته یا نه
ولی الان واقعا فکر کردم اینجا انگار خودم نیستم
خواستم اینجا به خودم قول بدم که از این به بعد حد اقل تو نوشته ها خودِ خودم باشم
می دونی تو دنیای بیرون ما آدما خیلی سخته خودت باشی
اصلا قشنگ ن
شبی دیگر ست. ساعت ها در عین هیچ نکردن به هر آنچه گذشته فکر می کنم. آنچه نباید اتفاق بیافتد باز اتفاق می افتد. شاید اصلن نباید به گذشته فکر کنم. شاید باید سراغش را در دوباره خواب دیروزم بگیرم. شاید باید ریشه ای تر به ماجرا نگاه کنم. شاید باید درس حمایت اجتماعی را جدی تر بگیرم. شاید باید به کل خودم را انکار کنم. این شاید ها اما یک به یک کنار می روند چرا که تنها چیزی که از من بر می آید نوشتن است. نوشتن و نوشتن و نوشتن...
ادامه مطلب
 
در این بلاگ میخواهم از نظرات، تفکرات و ایده ها و مطالب مورد علاقه ام بگویم.
حرف دلم را مینویسم تا بخوانید. نوشته برای خوانده شدن است و نویسنده عاشق خوانندگانش.
گاهی نوشتن بهتر از خواندن تو را راهنمایی میکند و گاهی نوشتن بیشتر از گریه کردن تو را خالی. پس می نویسم و شما را به نوشتن توصیه می کنم.
قرار است اینجا چیز هایی برای خواندن و اندیشیدن بنویسم.
برای آرامش روان سفر بهترین گزینه است که می
تواند روان شما را بعد از مدتی که زندگی پر مشغله آن را آزرده، به خوبی تسکین
ببخشد. این سفر باید به معنای واقعی کلمه آرامش بخش باشد. چه چیز بهتر از دریا
برای آرامش روان؟ و چه بهتر اگر مقصد در دل دریا باشد؛ جزیره کیش جایی است که
آرامش در سفر را خواهید داشت و برای مدتی شما را از مخاطرات زندگی شلوغ به دور می کند.
این تسکین روح و روان تنها تاثیر دریا نیست چون هتل های کیش شما را یاری می دهند
که بدون درگیری ذهنی
داشتم به این فکر می کردم که حالا که انقدر سخت هست برام نوشتن و از طرفی خیلی مشتاق نوشتن هستم چه کاری بکنم که راحت تره بشه این کار و خیلی هم بی محتوا و فقط برای این که حرفی زده باشم نباشه نوشته هام . 
خب به این نتیجه رسیدم اولا خیلی به خودم فشار نیارم اول کاری جوری که زده بشم و خب خیلی هم ایده آل گرا نباشم در نوشتن و به خودم اجازه نوشتن بدم  دوما هم خوبه که چند روز یکبار درباره یکی از موضوعاتی که  طی اون چند روز نظرمو جلب می کنه کمی بخونم و اطلاعات
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.شایدبرایش دنیاجوردیگری معنی پیدامینمو
نوشتن سئو با نوشتن مطالب ، مقاله نویسی ، داستان نویسی و نوشتن اخبار بسیار متفاوت است. هنگامی که من برای اولین بار استعداد ذاتی خود را برای نوشتن چیزها و قرار دادن ایده ها در کلمات متوجه کردم ، همچنان می خواندم میلز و استخوان ها ، و در این مدت کتاب های داستان …hillbilly.ir/سئو-ماده-101/
---@infojobseo
مشاهده مطلب در کانال
می خوام بنویسم و نمی دونم چرا دستم به نوشتن نمیره ... یعنی نمی دونم چی بگم ... چی بگم که مبادا آرامش خیال کسی رو به هم نریزه ...
گاهی توی زندگی آدم به آرامشی می رسه که وصف ناپذیره ... مثل آرامش یه دریای عمیق ... مثل آبی آسمون ... دریا موج های ریز داره ... آسمون هم ابرهای پر و پخش داره ... ولی جنس دنیای تو از جنس آرامشه ... بذار راحت باشم و حال و هوات رو توصیف کنم ... چشم می دوزی به خط افق ... جایی که دریا و آسمون به هم وصل شدند و معلوم نیست آبی کدوم پر رنگ تره ... نفس
بسمه تعالی
 
به شدت احساس می کنم یکی از ضروری ترین کارهایی که «همه» باید انجام بدهیم، نوشتن است.
منظور من از نوشتن این نیست که برویم و هر چه درونمان داریم به بقیه بگوییم. چنین کاری را شاید بتوان با اشتراک گذاری لحظات تهوع توسط بیمار مقایسه کرد.
نه
نوشتن اینها نیست. ما نباید در نوشتن هدفی خودخواهانه داشته باشیم. بلکه من با نوشتن خودم را مجددا می شناسم و به دنبال این خودشناسی، دیگران را هم به رسمیت می شناسم. منظورم این است که نوشتن در آنِ واحد دو
بسمه تعالی
 
به شدت احساس می کنم یکی از ضروری ترین کارهایی که «همه» باید انجام بدهیم، نوشتن است.
منظور من از نوشتن این نیست که برویم و هر چه درونمان داریم به بقیه بگوییم. چنین کاری را شاید بتوان با اشتراک گذاری لحظات تهوع توسط بیمار مقایسه کرد.
نه
نوشتن اینها نیست. ما نباید در نوشتن هدفی خودخواهانه داشته باشیم. بلکه من با نوشتن خودم را مجددا می شناسم و به دنبال این خودشناسی، دیگران را هم به رسمیت می شناسم. منظورم این است که نوشتن در آنِ واحد دو
باید سرپوش همه‌ی احساسات دردناکم رو کنار بزنم، باید همشون رو عریان و واضح جلوی صورتم صف کنم، باید با تک تکشون تنهایی و عمیق و روبه‌رو شم و نترسم. من از افتادن دوباره‌ تو رودخونه‌ی عشقت و غرق شدن تو گرداب‌های سهمگین غم می‌ترسم. واسه نوشتن به این هیولاهای آدم‌خوار احتیاج دارم. به این اسیدی که توش دارم حل میشم. نوشتن منو به بند کشیده. ترکیب افیونی عشق تو و نوشتن داره منو از پا میندازه پسرم.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
بعضی افراد انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی یا ابراز احساسات و عواطف است. به نظرم نوشتن به مانند نوشیدن یک فنج
سلام
امشب دومین شب از شب های قدره
ماه رمضون امسال برای من خیلی سریع گذشت ، شاید امسال توفیقم اینقدر کم شده که نتونستم اونطور که باید از این ماه استفاده کنم.
وبلاگ جدید رو برای نوشتن انتخاب کردم اما مهمه نوشتن برای خودم یا همه اونهایی که میبینن.
ویژگی های اینجا امنیت و پایداریشه.
باید برم ، برای نوشتن بر میگردم
۵ خرداد ۹۸ ساعت ۲۲:۱۶
حمید
با همه همه همه همه همه همه همه همه همه وجودم باور دارم که فقط زمانی میشه آرامش داشت و با آرامش پیشرفت کرد که باور کنی که فقط خودت دلت برای خودت میسوزه و به خودت اهمیت میدی. هیچوخت نباید از هیچ کس هیج انتظاری داشت. اگر داشته باشی باختی همه چیز رو.
قلم برداشتم تا بنویسم، هر بار واژگانم مرا به سمت تو فرستادند! خواستم بنویسم تا تو را فراموش کنم، در تک تک کلمات ذهنم جا خوش کردی! روزگاری نوشتن دوای دردم بود. خواستم تو را فراموش کنم، نوشتن فراموشم شد! یک سال گذشت. یک بهار... یک تابستان... یک خزان و یک زمستان بی تو گذشت. آب از آب تکان نخورد اما گویی درختِ واژگانم خشکید. "نوشتن" که روزگاری قلبمان را به هم پیوند میداد حالا انگار فرسنگ ها از روزمرگی هایم دور است. یک سال گذشت و من هنوز مینویسم تا تو را ف
نرمال و طبیعی بودن حس خیلی خوبی ه! شاید آنرمال بودن، جزو دسته‌ی آخر طیف بودن، جزو خواص بودن حس هیجان و متفاوت بودن داشته باشه، اما آرامش نداره! بعد حدوداً ۶ سال احساس آرامش رو تجربه می‌کنم. احساس آرامشی که از "نبود مشکل" نیست؛ بلکه از توانایی حفظ آرامش و ایمان و لازم دانستن حفظ سلامتیِ روانی و جسمی ه. احساسی ه که از بهبودی روانی حاصل شده.
بعضی وقتها میشینم و به این فکر میکنم که زندگی قراره در ادامه چه مشکلی برام پیش بیاره؟ به گزینه‌های مختلفی
بسم الله الرحمن الرحیم
میدونی مردم دنبال چی هستن؟ دنبال یک آرامش دائمی. هیچکی از آرامش بدش نمیاد. گاهی یک سری چیز ها آرامش رو از آدم میگیره. اگه به چیزی یا به کسی وابستگی پیدا کنیم اون چیز آرامش رو از ما میگیره و خلاصه از ما سواری میگیره! و اگه وابسته بشی دل کندن از اون، کار حضرت فیله! پس باید اول سعی کنیم وابسته نشیم. نه اینکه وابسته شدیم بخوایم بعد دل بکنیم.
ادامه مطلب
_من دقیقا برعکس کسانی ام که خوب می نویسند ولی موضوع و سوژه ندارند.
_این وبلاگ رو زدم که حداقل بتونم توی نوشتن راه بیفتم.منظورم همون در حد جمله بندی و ایناست نه نوشتن یه رمان پونصد صفحه ای جذاب.
_توی مغزم داستان،خاطره و یا ماجرای هر چیزی رو که می خوام بنویسم رو از اول تا آخر تصور می کنم و می دونم چی به چیه اما موقع نوشتن که میشه همچین مغزم قفل می کنه که باید زنگ بزنم کلید ساز بیاد.
_از امروز به بعد بیشتر می نویسم.
 
بعد از مدتها دوباره تونستم طرح بزنم برا نوشتن... بازم نمیدونم سرنوشت این قصه نوشته نشده به کجا می رسه ولی برا اولین بار احساس متفاوتی رو تجربه کردم! حسی مثل ورود به دنیای تازه ای، شاید به این خاطر که این بار نوشته خیلی به فضای رئال شبیه تر شده  و از اون فضای فانتزی، خیالی و نمادین فاصله گرفتم. با اینکه این بار هم زنجیره خیالات هست اما مثل یک سفر رفت و برگشت از واقعیتی(واقعیت ساختگی روایت) به واقعیت دیگه ست... نوشتن واقعا معجزه ست، اگر کتاب ها و نو
ژوزیِ عزیزم
این روزها برای نوشتن هر چیزی تو را صدا می‌زنم و سعی می‌کنم که مونولوگ‌های ذهنی‌ام را تبدیل به دیالوگی با تو بکنم. حرف زدن با تو آنقدر خوب است که حتی وقتی پس از مطرح شدن مشکلات و مثل همیشه پیدا نشدن راه حل برایشان، باز هم حس می‌کنم گرهی از هزاران گره‌ی کلاف سردرگم زندگی‌ام با حرف‌های تو و یا اگر دقیق‌تر بخواهم بگویم، با صدای‌ تو باز شده‌اند.
این روزها مشکلم نوشتن است. توی سرم ده‌تا ایده می‌چرخد برای نوشتن و برای هر کدامشان ه
گاهی باید ماشه را بکشی...
و بعد ملافه را...!
روی تمام احساسات و دلبستگی ها و اعتماد ها و تعهدات پوچ زندگی!
و به حرمت اشکهایت...
لبخندی ب خون جاری بزنی
و جریان آرام خشم را به جان دقایق بیندازی!
و سوگند ب آرامش... زمانی ک رها شوی از احساس ، هرچه نداشته ای را خواهی داشت...
و داشته هایت را طوفان فراموشی خواهد برد...
تا حالا فکر کردید چجوری میتونید به آرامش برسید ؟!به نظرم آرامش ، محصول نظم دادن به یه سری از افکار ماستوقتی شما خیالتون از یه چیزی راحت باشه تو اون مورد خاص آرامش داریدمثلاً اگر یه آدم مورد اعتماد و کاربلد رو برای سپردن یه کاری در نظر بگیرید ، تو اون مورد آرامش ذهنی پیدا میکنیدحالا بیاید فکر کنید که یه تیم حرفه ای ، مسئولیت برنامه ریزی یه سفر تفریحی رو براتون از ابتدا تا انتهاش بعهده گرفته باشند و تنها کاری که شما باید انجام بدید اینه که فقط ب
برجسته ترین اثر نماز، رسیدن به آرامش روحی و روانی است، چراکه نماز یاد خدا را در دل زنده می‌کند و یاد خدا ریشه تمام خوبی ها و زیبایی ها است که باعث آرامش دل می گردد. در آیه 28 سوره رعد آمده است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب.» آگاه باشید که یاد خداوند مایه آرامش دلهاست. نماز باطن دل را آرام می‌کند و به صراحت می‌توان گفت نماز عامل سازنده‌ای است که مقاومت و ایستادگی آدمی را در فراز و نشیب زندگی حفظ می‌کند و نمازگزار در سایه این مقاومت، در مقابل هر
عشق یعنی خوبی 
عشق یعنی صداقت 
عشق یعنی آرامش ، گذشت 
عشق یعنی هر صفت خوب که تو این دنیا هست 
عشق یعنی زندگی که با تمام درد هاش باز پای اون ایستاده ایم 
عشق یعنی یه دنیا حرف ، آرزو ، آرامش که با یه اخم به هم میریزه .
عشق یعنی کسی که نیست و سال هاست کنارته و بهت امید میده .
عشق یعنی انتظار و صبر که هر روز دلت مثل شمع بسوزه اما به خاطر اطرافیانت روشنایی رو نگه داری .
 
زمان میگذره و میفهمی که باید از آدما دور بشی 
بری به سمت آرامشی 
آرامشی بدون حضور هیچ آدمی 
هیچ دختری 
خودت و خودت 
و شاید با یه دوست صمیمی 
توی یه کلبه ی کوچیک 
جایی که دور و برت بشه دشت و دمن پیدا کرد 
همینطور کوهستان 
و ساحل و دریا 
جایی که بتونی بدون ارتباط با ادما در آرامش کامل زندگیتو بکنی 
بدون اینکه اهمیتی بدی به هیچ کس و هیچ چیزی 
این زندگی هیچ چیز جدیدی نداره 
همه ی فشاراشو داره وارد میکنه با تمام قدرت با تمام وجود 
نمیدونم چی باید ب
نمیدونم این آقای گری وی رو میشناسید یا نه یه نقل قولی ازش هست که میگه ” اگر محتوا تولید نمی‌کنید، وجود خارجی ندارید. گری وی ” بلی خیلی مطلب توی ذهنم هست برای نوشتن و تولید محتوا شاید اکثرشان زرد و بی یهوده باشند اما خب همون ها هم نمیتونم بنویسم یعنی موقعی که میخوام شروع کنم کنم به نوشتن بعد از نوشتن چند خط در مورد اون موضوع به خودم میگم خوب به درد کی میخوره یا برای چی مینویسم ؟!؟ که چی بشه ؟ که کی بخونه ؟ اصلا ارزش نوشتن و یا محتوا داره ؟ اصلا ک
محبوب من
خدایا به هر که دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هرکس را که به دل گرفتم، تو او را از من گرفتی. هر کجاخواستم دلِ مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، و در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی و در طوفان‌های وحشت‌زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپروم و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در ددل خود احساس نکنم. خدایا، تو این چنین کردی تا به غیر از تو محیوبی نگیرم و به جز تو آرز
این وبلاگ رو فقط تو میخونی :)
میدونی با وجود تو دیگه نوشتن توی وبلاگ یا هرجای دیگه ای زیاد معنی نداره برام. هرچی میخوام رو به تو میگم ... گوش شنوا و محرم رازم تو هستی.
حتی اون قریحه طنز و نوشتن هم مدتهاست پیداش نیست در وجودم. 
کجایی نوشتن کجایی طنز؟ 
یعنی من فقط برای دیگران مینوشتم؟ نمیتونم بپذیرم اینو ...
از آذر دیگه به طور عمومی ننوشتم. میشه پنج شش ماه. 
یادم رفته که مینوشتم... 
مخصوصا بعد از اینکه تمام گذشته ی وبلاگی خودم رو پاک کردم... همه مطالب ر
دانلود آهنگ باراد آرامش
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * آرامش * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , باراد باشید.
دانلود آهنگ باراد به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Barad called Aramesh With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ باراد به نام آرامش
دور تو گشتم نباشه دور تو به جز من چشماتو ببند تا دل همه ی شهرو ندزدندیوونه ی دیوونگی چشمای نازت میرقصی و میرقصه ببین دل ما به سازتآخه مگه میشه اینجوری
دانلود آهنگ باراد آرامش
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * آرامش * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , باراد باشید.
دانلود آهنگ باراد به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Barad called Aramesh With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ باراد به نام آرامش
دور تو گشتم نباشه دور تو به جز من چشماتو ببند تا دل همه ی شهرو ندزدندیوونه ی دیوونگی چشمای نازت میرقصی و میرقصه ببین دل ما به سازتآخه مگه میشه اینجوری
نوشتن یعنی تسلیم نشدن؛ تسلیم خستگی و بی‌ارادگی و بی‌انگیزگی و ناامیدی و نابلدی و سانسور و فشار و فقر و تنبلی و افسردگی نشدن.
حتی نوشتن بی‌مایه‌ترین متن‌ها هم اگر مدام و مداوم صورت بگیرد، قدرت فرسایندۀ قلم! را چندین برابر می‌کند.
نوشتن، بهترین ابزار اندازه‌گیری زندگی است.
ادامه مطلب
احتیاج آدم‌ها به یک خونه امن جزو ضروریات زندگی هر شخصیهیه خونه‌ای که نه صرفا از لحاظ جسمی در امان باشی، بلکه از لحاظ روحی نیز برات آرامش‌بخش باشه و حس خوب وجود رو برات به ارمغان بیاره.
واژه خونه صرفا یک اسمه وگرنه این آرامش و احساس امنیت می‌تونه در هر فضایی وجود داشته باشه. 
همین که از خیلی اتفاقات و استرس‌ها و تنش‌ها دور بشی و مدتی رو در آرامش محض بگذرونی
فوق العاده حس خوبی داره
حتی اگه در اون فضا باز هم افکار منفی و استرس‌هاتون همراهتون
احتیاج آدم‌ها به یک خونه امن جزو ضروریات زندگی هر شخصیه
یه خونه‌ای که نه صرفا از لحاظ جسمی در امان باشی، بلکه از لحاظ روحی نیز برات آرامش‌بخش باشه و حس خوب وجود رو برات به ارمغان بیاره.
واژه خونه صرفا یک اسمه وگرنه این آرامش و احساس امنیت می‌تونه در هر فضایی وجود داشته باشه. 
همین که از خیلی اتفاقات و استرس‌ها و تنش‌ها دور بشی و مدتی رو در آرامش محض بگذرونی
فوق العاده حس خوبی داره
حتی اگه در اون فضا باز هم افکار منفی و استرس‌هاتون همراهتون
میگفت اگه قراره وقتی حالم بده شعر بگم، حاضرم همه ی عمرم رو تو این وضعیت روحی نکبت بگذرونم.
من شاعر نیستم ولی واسه نوشتن دو خط متن هم یه حالی لازمه که تهش به اشک برسه.
اتفاقا یکی دو شب پیش داشتم به آخر قصه امون فکر میکردم، انقد تلخ واسه خودم تمومش کردم که گریه تنها چاره اش بود.
ولی فرق داره. حال نوشتن فرق داره. حال تلخ نوشتن فرق داره.
تلخ نیستم این روزا.
همین.
.
.
بماند که گاهی امیدی به این زندگی نیست..
عاقا چطوری این همه آرامش، تمرکز و وقت اضافه پشت «کم شدن زمان استفاده از اینترنت» قایم می‌شن؟ چه‌طوری همه با هم اون پشت جا می‌شن خب؟
اوصیکم فی‌الواقع*. دنیای جالب و عجیبیه:)
*اگر امکانش رو دارید.
بی‌ربط۱: خوبی وبلاگ اینه که ربات‌ها نمی‌تونن وبلاگ بزنن.
بی‌ربط۲: وبلاگ‌نویس، نوشتن را کنار بگذارد، ابلهان باور کنند.
بی تو دیوانه‌ای هستم که حتی نوشتن هم آرامش نمی‌کند. من این درد را کجا ببرم. مهری که بر جانم پیچیده‌ای و تا مغز استخوان ریشه داده‌است را چطور حالا بدون باغبانیت تحمل کنم؟ خوب است اشک میوه‌ دهم؟ نه، سبک نخواهم شد. این بار آنقدر سنگین است که بشکنم. شکستن از دل، در روح، در تمام آن لحظه‌های ناب تنهایی، مثل لیوان لب‌نازکی که با یک اشاره نفهمی چطور خرد شد. من این درد را همانجا رها کردم و رفتم سراغ زندگی خودم. به خیالم که تو خوبی، و من امیدوارترینم.
نمی دانم کدامین واژه ها را به کار برم که نشان دهد چگونه در دل تنگی ات دست و پا می زنم و فقط می توانم با نوشتن برای خودم کمی آرام شوم.
هیچ کس نمی فهمد وسعت درد من را به جز منی که در دفترم به حرف هایم گوش می سپارد و من چقدر نوشتن از تو برای خودم را دوست دارم. 
من طرفدار نوشتن هستم!
 
 
وقتی هیچ کسی عمق دردت رو نمی فهمه و تنها خودت هستی که متوجه می شی چقدر داره بهت سخت می گذره واسه ی خودت بنویس... حتی اگر شاد یودی هم برای خودت اون شادی رو تا ابد نگه دار. نو
یکی از اختراعات مهم بشر کاغذ وقلم استنوشتن تاثیر فراوانی بر زندگی دارد.
عملکرد ذهن
زمانی انسان می نویسد،انسان از آشفتگی رها می شود،ذهن با نوشتن متمرکز می شود.افکار در ذهن انسان طبقه بندی می شود.با نوشتن عملکرد ذهن بالاتر می رود.
تاثیر نوشتن در رسیدن به اهداف
روانشناسان حوزه بهبود شخصیت فردی اعتقاد دارند،رسیدن به اهداف با نوشتن سریعتر انجام می شود.چون با نوشتن ابتدا انسان اهدافش را تجسم می کند،سپس راه های رسیدن به آن را در ذهن تجسم می ک
این جمله را از ایمیل آقای شاهین کلانتری که هر چند وقت یکبار میفرستند کپی کرده ام :
هرگز نگو -«روزی به خودم جرئت انجام آن کار را خواهم داد....» آن لحظه همین حالاست.-پام برون
میخواستم راحتتر به منظورم برسم! و با یک کپی‌پیست جانانه تمام لقمه هارا دور سرم قرار بود بچرخانم گفتم!
من هم رمان نوشتن را شروع کردم!
و باز هم از حرفای شاهین کلانتری استفاده کردم و تا ۱۰۰۰ کلمه رمان را ننوشتم بلند نشده ام و هنوز هم جا داشتم ولی اگر بیشتر بنویسم مطمئنم به گزاف
سلام عزیزم
با تو ام ای ابر
ابر سیاهی که زمانی سفید بودی
تو سفید می ماندی اگر ابر دیگری تو را نمی آزرد
و خود را به تو نمی کوبید
تو سفید می ماندی اگر تنها بودی
اگر تکه ای کوچک
در گوشه ای دور
در آسمان بودی
اما
حالا که تنها نیستی
حالا که در گوشه ای دور نیستی
این را بدان
که حتی هنگامی که سیاه می شوی نیز زیبایی!
هنگامی که می باری 
آرامش خواهی یافت
و آرامش خواهی داد
این را بدان که اشک هایت
هنوز طعم آرامش دارد
ببار ببار که غم هایت
ابدی نخواهد ماند
ببار که
آن وقت ها که در بلاگ اسکای می نوشتم، طور دیگری فکر میکردم، دنیارا طور دیگری می دیدم، انسان دیگری بودم، ولی در خمیرمایه همینی بودم که الان هستم، همینقدر طالب نوشتن و همینقدر طالب آرامش و هیجان توامان. آن وقت ها که در بلاگ اسکای می نوشتم شب های تابستان مهمی رو با آلبوم phobia ی breaking benjamin، با civil twilight، آلبوم young as the morning old as the sea ی passenger, آلبوم ناگفته های ناظری ها و روی پشت بام نشینی های زیادی را با Einaudi و کتاب خواندن زیر روشنایی ماه گذرانده بودم، آن و
99پست، 99 شرایط متفاوت، 99 حس متفاوت و 99 ذهن متفاوت برای خلق 99 پست متفاوت. دقیق یادم نیست اما تقریبا از سال 89 یا 90 انتشار نوشته هام در قالب وبلاگ رو شروع کردم. نوشتن رو منبع آرامشی پیدا کردم تا خالی بشم و وبلاگ و آدمای مجازی رو دوست های نیمه ناشناسی برای درمیون گذاشتن حرفام باهاشون.
همیشه خواستم این نوشتن و این حس رو حتی وقتی طناب آرامش گرفتنم ازش به نخ رسیده بود از پارگی و جدایی حفظ کنم چون وبلاگ برام تنها جایی توی دنیا بود که خوبیاش انقدر توی رگ
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
در جای جایش می ش
اعجازِ قرص کامل درخشان ماه همیشه برایم تسلی خاطر بوده است. اینکه اگر خورشید رفته است، ماه را فرستاده است تا تو در تنهاییِ بی نور نمانی. اما خیلی وقت‌ها آنقدر با حسرت به غروب خورشید خیره میشویم که یادمان میرود که ماهی بالای سرماست که خورشید به مهر نورش را به صورتش پاشیده است.
من آرامش را در کمی دورتر ایستادن و از کمی دورتر نظاره کردن میبینم. وقتی دورتر می‌ایستم میبینم هیچ چیزی آنقدر ارزشش را نداشته که یادم برود زندگی کنم. آرامش خودِ خودِ بی و
آتشی در خاک غربت بود و منبوده ام در خانه امّا بی وطنرفته ام در آتش امّا زنده امامتحان پس داده ای سوزنده امیاد من آمد سیاوش بی گناهرفته در آتش و بیرون شد چو ماهاو درون آتش سوزنده رفتبا حیا وارد و از آن زنده رفتدیدم آتش بهر جانش سرد شدرد شد او ، در پشت پایش گرد شدمانده ای در خویشتن ، درمانده ، پستبار تهمت استخوانم را شکستدر میان ترس آرامش کجاست؟کنج آرامش ورای ترس هاست#احمد_یزدانی
دلم برای نوشتن تنگ میشه! بیشتر از نوشتن برای لحظه های مکث زندگی دلتنگم
دوست دارم بازم یه دفتری داشته باشم که خیلی بهم حس نوشتن بده و از دیدنش خوشحال بشم! راستی چه قدر شهر بدون اتوبوس ها دلگیر شده! البته شهر رو هم فقط توی فاصله ای که توی اسنپ نشستم می بینم! هیچ کجا مثل صندلی های اتوبوس برای تماشای یه شهر خوب نیست ...
 
آدم تا وقتی تنهاست لحظه ها انگار با تامل و زور می گذرن ، اما وقتی تنها نیستی انگار سوار هواپیما شده باشی! همه چیز تند می گذره! 
گفت از تنهایی نمی ترسی؟
گفتم احساس تنهایی نمیکنم. ولی جمع گاهی خسته م میکنه و نیاز دارم بخزم در خودم تا سکوت بهم آرامش بده.
مامان و مریم و منصوره دوشادوش هم ده سال تلاش کردن کمکم کنن از رستوران و سینما و کنسرت و سفر و خرید به تنهایی _و بدون حضور دیگران هم_ لذت ببرم.
اونچه به زحمت آموختم نقطه قوت بزرگی شده که آغوش آرامش بخش من هست.
هزاران بار آمدم که بنویسم اما دیدم کار کردن بهتر از نوشتن است
و یا نوشتن زمانی لذت بخش است که کاری کرده باشی و بیایی نتیجه اش را اینجا بنویسی
پی نوشت :
من معمولا لیستی از کارهایی که باید انجام بدم رو روی کاغذ نوشته و روی دیوار نصب میکنم تا بتونم انجامش بدم.
زمانی که این نوشته رو نوشتم ، کاغذ مربوط به وبلاگ نویسی رو جابجا کردم . در اولویت های پایین تر گذاشتم (مثلا زیر تمرین سنتور و زیر برگه مطالعه و ....) دلیلش هم این بود که دارم سعی میکنم اول اهل عم
 
1-جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید.2- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید.3- افراد آرام به خود می‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی‌توان کرد، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می‌برند.
4- وقتی احساس می‌کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آن‌ها را پاک کنید.5- اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین‌تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط
..::هوالرفیق::..
سلام، اینبار یه سوال از شما دارم؛ تا حالا شده از خواندن یا نوشتن بترسید؟ بی‌حوصله بشید چطور؟
داستان من از اونجا شروع میشه که دقیقا از یک سال و نیم پیش، زمانی که تصمیم گرفتم برای یک مدت کانال KAARK رو متوقف کنم، دیگر نه حوصله ی نوشتن را داشتم نه حوصله خواندن. حتی گاهی وقتی می خواهم بنویسم نگران می‌شود، دلیل آنکه این وبلاگ هیچ نظم و ساختاری ندارد و مطالب را به سادگی هر چه تمام تر می نویسم همین است...
ادامه مطلب
سلام
این روزها که پروپوزال می نویسم، به آرامش و سکوت نیاز دارم.
سکوت هست، آرامش نیست.
فکرم بیشتر از هر وقت دیگه ای مشغوله. درگیر سوالاتی هستم که هیچ جوابی براش پیدا نمی کنم. سوالاتی که تموم نمیشن و توی مغزم جا خشک کردن.
روزنه امیدی نمیبینم. چیزی خوشحالم نمیکنه. خنده هام مصنوعیه. دلم خوش نیست.
 
دیشب خواب دیدم شغلم را تغییر دادم و رفتم یه شرکت دیگه. یادمه درسم تموم شده بود. فیش حقوقم دستم بود. اونقدر زیاد بود که باورم نمیشد.
نمیدونم کجا کار میکردم
و بالاخره باید گفت :برای کسی که نوشتن،در زندگی او یک "استثنا" ست،حتما رعایت "قاعده" ضروری است.
ولی برای کسی که که نوشتن،قاعده زندگی اوست،اندیشیدن به هیچ قاعده ای جز زندگی ضروری نیست.
پنج پرسش بی پاسخ-قیصر امین پور 
قبلا جایی خوانده بودم که درون گرا ها با نوشتن راحت تر هستند تا گفتن،خودم هم کاملا این قضیه را درک کرده بودم،ولی فقط زمانی ضرورت نوشتن را درک کردم که،چند روزی این کار را رها کردم.برای من ،نوشتن "مثل" نفس کشیدن نیست،یک جورهایی نوشتن ب
فکر میکنم هر کسی که مینویسه یبار این سوال ازش پرسیده شده.چرا انقدر مینویسی؟خسته نشدی از بس کتاب خوندی؟یکی مثل من که از بچگی هر جا میرفتم یه دفتر سررسید همراهم بود،هی ازم پرسیدن این چیه و توش مینویسی.و هر بار کلی با ذوق براشون از ایده ها و داستانام گفتم،خیلی بهش فکر کردم.
چون نوشتن بخشی از وجود نویسنده است.روح تنوع طلب یا بهتر بگم بی نهایت طلب بعضی آدمها فقط با نوشتن آروم میشه.چون هر چقدر هم که بنویسی هزاران حرف نزده،هزاران داستان ننوشته،هزار
در زندگی مواقعیست که آرامش داشتن غیرممکن به نظر می رسد، از بیماری تا تصادف رانندگی و حتی حوادثی به مراتب تلخ تر که باعث می شود از نظر روحی مچاله شویم، اما چرا باید آرامش مان را تحت هر شرایطی حفظ کنیم؟
 
اضطراب داشتن: به معنای از کارافتادن عقل و شعور است
روی دیگر آرامش، اضطراب است وقتی پر از اضطراب هستیم، واکنش هایمان کاملا تخرب کننده است و وضعیت را از چیزی که هست برایمان بدتر می کند، وقتی اضطراب داریم عقل مان از کار می افتد و فرقی ندارد یک فرد
در کمال آرامش به تهران رسیدم. چه رسیدنی!
ساعت پنج و نیم بامداد بود که به ترمینال رسیدم ولی انگار نه انگار که صبح است، آفتاب هنوز درنیامده است، خواب و خور ندارند! مردم مثل مور و ملخ در همه جا فشرده شده بودند. دزدی و جیب بری به حدی بود که آدم آرامش راه رفتن را از دست میداد. حماقت و خود بزرگ بینی عجیبی که از چشم های آنها میبارید مرا فراری میداد. 
ادامه مطلب
انقدر موضوع برای فکر کردن دارم که مغزم داره ترک بر می‌داره از شلوغیشون.. داد و بیداده تو سرم. مثل همیشه فقط منتظرم برسم خونه و شروع کنم به نوشتن و نوشتن و نوشتنشون و جمع و جور کنم ذهنم رو ...
علی الحساب اینکه خدایا لطفا خیلی به من و زندگیم کمک کن! من بی تو هیچم! هیچ هیچ!
خیلی خوبه که بدونی به یه جایی تعلق داری و دلت پر بزنه برا برگشتن بهش
من اومدم که بمونم تا وقتی که هستم
تا وقتی حس تعلقم به اینجا باقی بمونه
از روزی که وبلاگو ساختم 577 روز میگذره اما هیچی نوشتم و به هیچکس سر نزدم
اومدم بمونم
و مینویسم که یادم نره من به نوشتن زنده ام
همه ی ماها همینطوریم
نوشتن و نوشتن ...
تصمیم گرفتم بعد از ۵ سال دوباره شروع کنم به نوشتن با این تفاوت که قبلا در بلاگفا و الان در بیان...اما انگار نوشتن از یادم رفته،دیگه نمیتونم مثل قدیما خوب بنویسم،فقط میتونم بنویسم که حداقل آروم بشم،مغزم بایگانی بشه،باید بنویسم تا حالم یکم بهتر بشه،آخه من  آدم نوشتن بودم با وبلاگ نویسی خو گرفته بودم،حتی خودمم باورم نمیشه چطور۵سال تونستم فاصله بگیرم...دوباره من و وبلاگ نویسی و سه نقطه هایی که معنیشون کلی حرف نگفته است...

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها