نتایج جستجو برای عبارت :

پیشنهاد فیلم: «سونات پاییزی» | اینگمار برگمان

ظاهرا مهم‌ترین مسائل زندگی ما، همان پیش‌پا افتاده‌ترین مسائل زندگی ما هستند...
که نادیده‌گرفته‌شده‌اند.
خون‌ریزان و سوزان‌ترین جراحت چهل‌سالگی، خیلی وقت‌ها همان خراش کوچک چهارسالگی است که چسب زخم مناسب خودش را به خود ندیده.
با این مقدمه و به مناسبت پاییز و اندوهان عمیقش  و روزنه‌های دردآورش به عالم درون انسان‌ها ، دوست‌‌دارم یادی کنم از فیلم ارزشمند سونات پاییزی (محصول ۱۹۷۸) ساختۀ استادِ سینما جناب اینگمار برگمان. پیشتر، از یکی‌
 
        Piano Sonata No.18 in E flat Major , Op.31 , No.3 (The Hunt) (1801-02)
I.Allegro
II.Scherzo - Allegretto vivace
III.Minuetto - Moderato e Grazioso
IV.Presto con fuoco
سینا کفاشی اصل
 
ادوین فیشر سونات توفان را «روان مردانۀ» بتهوون نامیده است و این سونات، در می بمل ماژور را برخاسته از «روان زنانۀ» او می داند. این قطعۀ چهار موومانی درخشان سرشار از ظرافت، شور، حرارت و زیبایی است. تم اول پرسش های ظریفی می پرسد که به موتیفی شاد می انجامد. به راستی در اینجا وجود بتهوون لبریز از شادمانی است. موومان دوم بر خلاف انت
عجب داستانی بود سونات کرویستر از کجا شروع شد چجوری تموم شد. اصلا نفهمیدم چجوری خوندمش. هیچ نظریم راجع بهش ندارم. خدایی چرا من این بشرو دست کم میگرفتم؟ شاید به خاطر زندگیش که توی درباره رمان و داستان بود نمیدونم فکر نمیکردم اینجوری بنویسه. بگذریم. 
جلو پنجره نشستمو افتاب افتاده روم. یه نسیمیم هر از گاهی میگذره. بوی تابستون میاد. نمیدونم چرا امسال اینقدر نسبت بهش علاقه مندم. معمولا از تابستونا دل خوشی ندارم اما الان خوشحالم واسه ای شش ماه اول س
 کتاب سونات کرویستر و چند داستان دیگر ،  نوشتهٔ لیو تالستوی ، ترجمهٔ سروش حبیبی ، نشر چشمه
این اولین کتابی هست که از تولستوی میخونم. اصلا هیچ پیش زمینه ای ازش ندارم زیاد. زندگی نامشم با این که کتابشو دارم ولی نخوندمش هنوز گذاشتم بعد از خوندن کتاباش بخونمش. کلا شش تا داستان. دیگه این که همین. الان میخوام بخوابم فردا صبح زود بیدار شمو شروعش کنم. از عصری تا حالا فقط وقتو گذروندم. 
 
        Piano Sonata No.21 in C Major , Op.53 (Waldstein)
I.Allegro con brio
II.Introduzione : Adagio molto
III.Rondo : Allegretto moderato - Prestissimo
مریم صوفی سیاوش
 
بتهوون این شاهکار خود در دو ماژور را به حامی همیشگی اش تقدیم کرد. نواختن این سونات به تکنیکی درخشان و کنترل ساختار های پیچیدۀ ریتمیک نیاز دارد. شکل اصلی این اثر در دو موومان خلاصه می شود که بخشی بیست و هشت میزانی در میان آن دو، اینترودوتسیونه-آداجو مولتو آتاکا، در اصل جای موومان دوم را به خود اختصاص داده است. کمپف می گوید:«این بخش همچون
ماکس فون سیدو، از یاران باوفای حضرت اینگمار برگمان، و بازیگر تعداد مهمی از فیلماش از جمله "مهر هفتم"، "چهره/جادوگر"، "َشرم"، "همچون در یک آینه" امروز در نود سالگی درگذشت. فون سیدو بنظرم شاید بازیگر آنچنان توانمند و خلاقی نباشه، اما خب نقشهای ماندگارش تو فیلمای برگمان و همینطور نفش کشیش در فیلم "Exorcist"باعث تبدیل شدن به یک چهرۀ به یاد موندنی رای دوستداران سینمای کلاسیک شده. به همین مناسب یکی از بهترین دیالوگ های شاید کل دوران سینمای کلاسیک که بخش
یه بار دیگه رو اون مبل داغون کنار هم بشینیم تو خیره شی به من. من سعی کنم نادیده بگیرم گرمای شیرینی که بینمونه‌. با هم نورپردازی کنسرتا رو تحلیل کنیم و از نبود امکانات تو دانشگاه غر بزنیم. تو هی نگام کنی من بگم چیه؟ بگی قشنگی. چیه نگات نکنم؟ من بگم نه تو مثل هربار ناراحت شی و روتو برگردونی. بعد نوبت من میشه که دلتنگیمو رفع کنم. چقدر دلم تنگ شده واسه اون روزا. واسه مأمن دستات که یه هزارتوی پر از قصه بود. واسه سونات مهتاب بتهوون.
این فهرست، نهایی نیست و در طول زمان، تکمیل و تصحیح می‌شود.
2001: اُدیسه‌ی فضایی (کوبریک، 1968)
پرتقال کوکی (کوبریک، 1971)
فریادها و نجواها (برگمان، 1972)
هشت و نیم (فلینی، 1963)
جذابیّت پنهانِ بورژوازی (بونوئل، 1972)
[فیلم‌ها با ترتیب خاصی مرتب نشده‌اند.]
 
        Piano Sonata No.7 in D Major , Op.10 , No.3 (1796-98)
I.Presto
II.Largo e mesto
III.Minuetto : Allegro
IV.Rondo : Allegro
 
این اثر پر اجرا در ر ماژور، دارای چهار موومان است که دومین موومان آن با کاراکتر «لارگو ا مستو» در ر مینور، جایگاهی والا و آرمانی در میان آثار بتهوون دارد. ژرفای احساسی و محتوای تراژیک این قطعه آن را به یکی از بزرگ ترین موومان ها در سونات های اولیۀ بتهوون بدل ساخته است.
 
شونا
مدت‌هاست برای تو ننوشته بودم. بیشتر از همیشه دلم برایت تنگ شده و به جادوی تو احتیاج دارم.
این روزها حسابی درهم و شلوغ است، پر از صداهای بلند دوست نداشتنی.
شونا
این شب‌ها نفس کشیدن برایم سخت‌تر از همیشه شده و هربار حس می‌کنم دیگر زنده نمی‌مانم. حتی جادوی سونات مهتاب و دمنوش گل‌گاوزبان هم جواب نمی‌دهد.
چقدر خوب می‌شد اگر بعد از هر سرفه، ریشه درختی سبز می‌شد و من به سبزینگی نزدیک‌تر می‌شدم.
شونا
من از این تنهایی خسته شدم، می‌ترسم.
لطف
پیانو می شُپَند یک شوپن به پشت یک پیانو؛  و ما نمی شنویمو ما نمی شنویمو ما نمی شنویمو ما نمی شنویموما وَما    وَما    وَمانمیشنویم     وَما    شنویم         وَما نمیشنویم    نمی شنویم     وَیک شوپن به پشت یک نمی شنویم     که می شُپندکه میوَوَوَما نمی شنویم ممممبه پشت یک     نومی شپند     شُوپن     نمی شپند     شو    وَپن     شوپننمی نمی نمی نمی نمی ش     می شپند      وَکه     که می شنویم   نمی شنوی ی ی ی مم
پ.ن:
شعر «موسیقی» از کتاب «خ
 
        Piano Sonata no.12 in A flat Major , Op.26 (1800-01)
I.Andante con variazioni
II.Scherzo, Allegro molto
III.Marcia funebre sulla morte d'un eroe - Maestoso andante
IV.Allegro
 
اثری غیر معقول در چهار موومان، که در سدۀ نوزدهم بسیار شهرت یافت. شوپن، با آن که چندان موسیقی بتهوون را نمی پسندید، اما موومان اول این اثر، مجموعه ای از واریاسیون ها، را نواخته بود. این سونات مارش عزایی را نیز شامل می شود که عنوان فرعی اش به مناسبت مرگ یک قهرمان (Sulla morte d'un eroe) است.
 
        Piano Sonata No.2 in A Major , Op.2 , No.2 (1795)  
I.Allegro Vivace   
II.Largo Appassionato
III.Scherzo
IV.Rondo
 
اثری بسیار پیچیده که به توانایی تکنیکی پیشرفته ای نیاز دارد. بتهوون در اینجا برای نخستین بار سکرتسو را جایگزین منوئت می کند. دنیس مثیوز، پیانیست، دربارۀ این اثر نوشته است:«ضرب ابتدای سونات توجه برانگیز است؛ هارمونی آن به آرامی گسترش می یابد؛ شوخ طبعی آن از بازیگوشی های ساذه تا خشونتی تند را در بر می گیرد و در آن کمتر اثری از طغیان های پر هیجان نوازندگی دیده می شود، ک
مرگ از قدیمی‌ترین رازهای حل‌نشده بشری است. به همین خاطر بسیاری از
هنرها دوست‌دارند آن را بازیچه خودشان قراردهند تا برای مخاطب جذاب جلوه‌کنند؛
گروه دیگری از هنرها که معرفتشان از گروه قبل بالاتر است،  از مرگ می‌ترسند و سعی می‌کنند فراموشش کنند.
فقط گروه سوم می‌ماند که بر خلاف دو گروه مبتذل قبل، سعی می‌کند به مرگ واقعا فکر
کند
سینمای صنعتی شاید در روزگار خود جذاب‌تر از دیگر سینماها باشد، ولی
با گذشت زمانه و پیشرفت صنعت جایگاه خود را از د
امشب دیدن فیلم Sacrifice رو به پایان رسوندم، اثری از تارکوفسکی بزرگ. این اولین فیلمی بود که از تارکوفسکی میدیدم، و البته انتخاب مناسبی برای شروع آشنایی باهاش نبود؛ چرا که آخرین اثر این کارگردان برجسته به حساب میاد. در هرصورت، همونطور که شاید بدونین، مشخصه فیلمای تارکوفسکی، صحنه های دیالوگ محور و روند کند داستان و بازیگریه، این موضوع شاید برای همه خوشایند نباشه، من خودم هم در چندروز تونستم فیلم بطور کامل ببینم! 
در مورد خود فیلم بخوام بگم، تا پ
امشب دیدن فیلم Sacrifice رو به پایان رسوندم، اثری از تارکوفسکی بزرگ. این اولین فیلمی بود که از تارکوفسکی میدیدم، و البته انتخاب مناسبی برای شروع آشنایی باهاش نبود؛ چرا که آخرین اثر این کارگردان برجسته به حساب میاد. در هرصورت، همونطور که شاید بدونین، مشخصه فیلمای تارکوفسکی، صحنه های دیالوگ محور و روند کند داستان و بازیگریه، این موضوع شاید برای همه خوشایند نباشه، من خودم هم در چندروز تونستم فیلم بطور کامل ببینم! 
در مورد خود فیلم بخوام بگم، تا پ
آهنگساز اتریشی، موسیقی دان کلاسیک بود. موتسارت در زندگی کوتاه خود بیش از ۶۰۰ قطعه موسیقی شامل موسیقی برای اپرا و همچنین شامل سمفونی، کنسرتو، موسیقی مجلسی، سونات، سرناد، و موسیقی برای گروه کُر ساخت. موتسارت در سومین سال از زندگی‌اش آغاز به آهنگسازی کرد و در تمام اروپا شهرت بسیاری یافت. در هفت‌سالگی اولین سمفونی، و در دوازده‌سالگی اولین اپرای کامل خود را نوشت. او در تمام ژانرهای مرسوم در دوران زندگی‌اش موسیقی تصنیف کرد و آثار درخشانی پدی
 یکی ازموسیقی‌دانان و آهنگ‌سازان برجستهٔ آلمانی بود که بیشتر زندگی خود را در وین (از ۱۷۹۲ تا پایان عمر) سپری کرد. او یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های موسیقی در دورانکلاسیک و رمانتیک بود. بتهوون، به‌عنوان موسیقی‌دان، همیشه مورد ستایش قرار گرفته و آوازهٔ او موسیقی‌دانان، آهنگ‌سازان، نوازندگان، و شنوندگانش را در تمام دوران تحت تأثیر عمیق قرار داده‌است. بتهوون در ۳۰ سالگی ۱۶سونات پیانو و ۱۳ واریاسیون برای پیانو نوشته بود، ولی ب
به خودم قول دادم این آخرین فیلم باشه برای حداقل یک ماه آینده و سعی کنم بیشتر بخونم و بنویسم و در کل با کاغذ و قلم (شاید هم کیبورد و صفحه نمایش) آشتی کنم.
و اما این فیلم.
فیلم  (1986) The Sacrifice (اسم اصلی فیلم به سوئدی Offret). ماجرای کارگردانی که روز تولدش همه چیزش رو قربانی میکنه تا از یک فاجعه بزرگتر جلوگیری کنه. فیلم فضایی هنری داشت و کمی باید حوصله به خرج بدید برای دیدنش. 
دیالوگ های جالبی داشت که اینجا میزارم به یادگار!
- نابغه ای یک بار گفت که گناه هر
همه چیز در کنار هم وجود دارند. مثل تصویر های بزرگی که دائما در حال تغییرند. به این ترتیب باید حقایق بیشماری وجود داشته باشند. نه فقط یک حقیقت که ما با حواس گنگ خود درک کنیم. بلکه انبوهی از حقیقت که در پیرامون ما، درون ما و بیرون ما وجود دارند. اعتقاد به هرگونه محدودیت صرفا ناشی از ترس و تعصب است. حدی وجود ندارد؛ نه برای افکار و نه برای احساسات.  اضطراب است که حدود را می سازد ...
خب فیلم سکوت اثر برگمان رو دیدم. داستان دو تا خواهر بود که با هم زمین تا آسمون فرق داشتن  نمیتونم بگم چجور فیلمی بود برام. با این که شخصیت هاش کم بودن و بیشتر اتفاق ها هم توی هتل میفته به نظرم واقعا خوب ساخته شده بود هرچند که گفتن این از زبون من مسخره است. دنیای هرکدوم از شخصیت هارو خیلی خوب ساخته بود. با این که شخصیت های فیلم با هم مرتبط بودن ولی هرکدومو جدا از هم دنیاشونو به تصویر کشیده شد. حتی پسر بچه ی کوچک داستان. اینارو که میبینم متوجه حرفه
چقدر خفن تولستوی. فکر نمیکردم داستانهاش اینجوری باشه همیشه یه اکراهی ازش داشتم و نمیدونم چرا. اما الان میبینم واقعا فکر نمیکردم. با این که میدونستم نویسنده بزرگی هست. مرگ ایوان ایلچ هم تموم شد. خیلی خوب بود. خیلی. نمیدونم چجوری بگم. درس زندگی بهت میده. بگذریم من این کتابو ولی معرفی میکنم بخونی داستانیم هست جوری نیست سخت باشه. شاید تا صبح فردا بیدار بمونم تمومش کنم. اگه از صبحم یسره نشسته بودما تموم میکردم اما وسطش خوابم گرفت. 
کتاب سونات کرویس
هرچه که بیشتر از عمرش کاسته می‌شود او بیشتر به شباهت متضادها پی می‌برد و دلایل تلاش‌هایش محوتر و مسخره‌تر می‌شود. کم‌کم دیگر برگمان و بلاتار و لینچ و تقوایی و بیضایی و کیمیایی برایش فرق چندانی ندارند. دیگر تفاوتی بین استقلال و پرسپولیس و رئال و بارسا و یووه و اینتر و دورتموند و بایرن و چلسی و منچستر و لیورپول و سیتی قائل نیست. سفر به انتهای شب و جز از کل و اتحادیه ابلهان و عقاید یک دلقک و پیرمرد و دریا و برق نقره‌ای و تام سایر و شازده کوچول
نزدیک به یک هفته است که روانپزشک را دیدم و تغییراتی در قرص‌هایم داده. کمی آرامتر، کمی متمرکزتر و بسیار راضی‌ترم. هنوز نتوانستم درس‌هایی را شروع کنم. دیشب فیلم دیدم. پرسونا از اینگمار برگمان. خیلی نفهمیدم فقط قشنگ بود. اما نقدهای عجیبی دارم می‌خونم که شگفت زده‌ام کرده. نیازی به سکوت بازیگر، همان چیزی که دنبالش هستم، نیاز به درخود فرورفتن، بازشناختن، نیاز به تنهایی اگرچه تاب تنهایی را لحظه‌ای هم ندارم اما ایده‌آل ام است.
باید تغییری کنم،
نولان در اینترویوی رسمی هالیوود ریپورتر صراحتا گفت از کوبریک و اودیسه فضایی اون برای اینتراستلار تقلید کرده و ایده گرفته. توی نقدای دیگه به تفصیل اشاره کردم کوبریک هم حاصل مغز اینگمار بردمانه و بارها تو مکاتباتش با اون به موضوع الهام بخش بودن سینمای سوئد باهاش حرف زده. با این شمایل میشه نتیجه گرفت نولان حاصل غیر مستقیم فکر بردمانه هر چند با فرسنگ ها فاصله.این زنجیره منو یاد زنجیره فلسفی مارکس، هگل، دکارت میندازه. اونا هم تقریبا هر کدوم پی
هوروویتز از تخستین سالهای فعالیت خود به راخمانینف دلبستگی تمام داشت. میان این دو موسیقیدان دوستی صمیمانه ای شکل گرفت و راخمانینف پس از شنیدن اجرا کنسرتوی سوم خود در دستان دوست جوان خود شگفت زده شد و چنین گفت: «هوروویتز کنسرتو را یکجا بلعیده است.» 
 
راخمانینف یک بار در یکی از صادقانه ترین ژست های خود به روی صحنه رفت تا هوروویتز را پس از اجرایی از این کنسرتو در آغوش کشد. هوروویتز عاشق این کنسرتو بود و سه بار آن را ضبط کرد. اجرای سال 1930 به رهبر
دو اجرای بسیار زیبا از قطعۀ موسیقی Mariage d'amour 
ساختۀ Paul de Senneville فرانسوی 
 
  ورژن Richard Clayderman 
 
  ورژن George Davidson (سونات پیانو)
(این اجرا که شخصاً خودم ازش خیلی خوشم میاد اشتباهاً با عنوان "Spring Waltz" و به نام "Chopin" لهستانی، معرفی شده)
 
نقاشی اثر Rachael Harbert با عنوان "The Soloist"
به بهانه اکران «مغزهای کوچک زنگ‌زده»؛
روایت‌های سینمایی از مسائل اجتماعی چه‌قدر منطبق با واقعیت‌هاست؟

شب‌ پایانی جشنواره سی‌وپنجم فیلم فجر،
بهروز افخمی و عواملش در برنامه «هفت» از حجت‌الله ایوبی، معاون سینمایی آن زمان
دعوت کردند. بحث تندی بین افخمی و ایوبی درگرفت سر اینکه فیلم‌های امسال تلخ است و
کسی این فیلم‌های تلخ را نمی‌بیند و اقتصاد سینمای ایران زمین می‌خورد. پس از آن
دعوا هم ایوبی کنار رفت و هم برنامه هفت را از تیم افخمی گرف
نیچه در «چنین گفت زرتشت» پیامبر کهن‌سالی که به کمال رسیده را تصویر می‌کند که از کوه پایین می‌آید تا آن‌چه یافته را با مردم در میان بگذارد. زرتشت سخن سر می‌دهد که: «تصور کنید شبحی شبانه بالای سرتان می‌آید و می‌گوید از حالا هر چه تاکنون زیسته‌ای، همه‌ی دقایق و اتفاقات و کارها، از برگی که می‌افتد تا عنکبوتی که می‌رود، تا ابد تکرار می‌شود.»آن وقت زرتشت می‌پرسد: «آیا دندان می‌سایید و شبح را لعن می‌کنید یا او را فرشته مهربان می‌خوانید؟اگ
این مطلب در ارتباط با پست هنر شگفت‌انگیز روان‌گردانی است.
 
● یکی از مؤیدهایی که برای ادعای طرح‌شده در مطلب گذشته به‌ذهنم می‌رسد، ماجرای افزایش شیردهی گاوهاست! حتماً خبرش را دیده‌اید یا شنیده‌اید که برای افزایش شیردهی، در برخی دامپروری‌ها اقدام به‌پخش موسیقی برای گاوها کرده‌اند و نتیجه گرفته‌اند. شاید اگر یک تصویر از طبیعت سرسبز و بکر را هم مقابل چشم گاوها بگذاریم، در افزایش شیردهی‌شان اثر داشته‌باشد. فرآیند این اثرگذاری نیازمن
کارگردانای بزرگ دنیا کی هستن؟
برای اینکه به اهدافمون در مورد سینما و عدالت برسیم، قبلش لازمه یه سری مطالب مقدماتی بدونیم. پس هرشب با یه مطلب مختصر در خدمت شما هستیم.
کارگردانای بزرگ دنیا کی هستن؟ یه سوال دیگه، اصلا کارگردان بزرگ به کی میگن؟ خب خیلی ساده است: کارگردان کارش فیلم ساختن هست، پس کسی که فیلم های خوب بسازه، کارگردان خوبیه.
خب حالا ما که تازه میخوایم شروع کنیم به فیلم دیدن، این کارگردان ها رو از کجا بشناسیم؟ برای این کار سه چیز رو با
ماکان جان سلام،این آخرین مکالمه‌ی من و شماست. امیدوارم که حالت خوب باشه و اون بالا که هستی به ما فانیا فکر نکنی و زندگی جاودانه‌ات رو با خوشی بگذرونی. امیدوارم اونجایی که هستی باب میلت باشه عزیزم. نمی‌دونم زمان اون بالا چجوری میگذره ولی امیدوارم آینده‌ی خوبی داشته باشی. قرار نبود انقدر زود بری پیش برادرت‌.از حال من اگر بپرسی باید بگم خوبم. هر از چند گاهی به آسمون نگاه میکنم و تصور میکنم شما نشستی یه گوشه‌ی عرش کبریایی و میبینی چقدر غم دار
سونات شماره ۱۴ پیانو (بتهوون) دریافت
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
 
سونات مهتاب که یکی از بهترین قطعه های بتهوون هست که قطعا همه دوست داران موسیقی کلاسیک ارزش خاصی براش قائل هستند.
 
اما مهمترین  نکت
من اومدم از نمایشگاه کتاب امسال. با ساجده قرار داشتم. دیگه رفتیمو کلی گشتیمو کتاب خریدیم خیلی خوش گذشت. غرفه استادمم رفتیم خودش نبودانگار یه چیزی‌کم بود. یاد اون سال افتادم که بود. با ساجده کلی دلمون براش تنگ شد. آقای پور ازاد ولی بود کلی ازش سوال پرسیدیم.هی رفتیم هی اومدیم. و خب هنوز کتاب جدید نداشتن افتاد بعد نمایشگاه که منم منتظرم چاپ بشه زودتر بخرم. اما دوتا کتابی که از نشرشون نداشتم رو خریدم. دیگه این که کتاب استادمم دوباره خریدم چون مال
به این می‌اندیشم که این تمایل به بیهودگی و بی هدفی در انسان از کجا نشأت می‌گیرد. چرا دوست دارم اگر متنی می‌نویسم مغلق، مبهم و پیچیده باشد. به حافظه‌ام که رجوع می‌کنم می‌بینم فیلم‌هایی مثل حضرت یوسف که داستانی سر راست و معمولی‌‌ داشتند و دارای بیشترین طرفدار هم بودند نه امروز و این هفته و پارسال هم به آن فکر نکرد‌ه‌ام، چون تمام داستانش برایم معلوم بود و جایی برای مجهولات نگذاشته بود.
اما روزی نیست که به فیلم Eraserhead دیوید لینچ فکر نکنم و
کنسرت موسیقی کلاسیک هم مثل اکثر رویدادها فاز مخصوص خودش رو داره و البته اینجا نمی‌خواهم بگم دستمال گردن ببندید یا کلاه انگلیسی سرتان بزارید! نه اینجا برخی از اداب حظور در کنسرت رو باهم می‌خوانیم که عمده آن به ما یاد می‌دهد که چه کارهایی دیگران را آزار می‌دهد وبه چه نکته‌هایی باید توجه کنیم.
لباسباید باور کنید که شما به کاخ ناپلئون دعوت نشدید و از طرفی پیکنیک هم نمی‌روید! لازم نیست لباس شما بسیار فاخر و مجلل باشد از طرفی هم یک تیشرت که روی
جلال آل‌ احمد قصد کرده بود در دو اثر به تاریخ معاصر
ایرانیان و مدرن‌شدن‌شان توجه نشان دهد؛ «غرب‌زدگی» و بعد از آن «در خدمت و خیانت
روشنفکران». صرف نظر از این‌که آل ‌احمد تا چه اندازه درکی درست و دقیق از نظریه‌ها
و نظریه‌پردازان غربی داشته است، می‌توان پرسید آیا بر مبنای تحلیل‌های او در این
دو کتاب، توانسته بود متنی یک‌دست و معتبر ارائه دهد؟
 با عنایت به اندیشه‌ها
و نقدهای یکی از فیلسوفان ملّی این سرزمین یعنی جواد طباطبایی، «ملاحظات
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
ارزیابی سینمای کشور‌ایرانبراساس آنچه در گزارش مرتبط با بدین نظرسنجی تیتر شده ۲۰۹ منتقد و کارشناس سینمایی از ۴۳ میهن عالم آرای خویش را در رابطه شایسته ترین فیلم‌های غیرانگلیسی لهجه ارائه کرده‌اند . نظرسنجی این چنین بوده که هریک از این منتقدان فهرستی از ۱۰ فیلم فرنگی مد نظر خویش را اعلام کرده‌اند و در آخر فیلم‌هایی که بیشترین امتیازها را کسب کردند در رتبه‌های یک تا ۱۰۰ برگزیدگان فیلم‌های فرنگی مورخ سینما قرار گرفته
«ساختن
فیلم های جدی و عمیق، آسان تر از فیلم های تجاری قراردادی است. آگاهی من
وادارم می کند که تجاری کار کنم... در سینما، کارگردان باید با بهای گزافی
خود را بیان کند.این بها، سرگرمی است.»
هیچکاک
 
هیچکاک همچون هر هنرمند راستین و دلمشغول،
خود را با آثارش بیان می کند اما بسیار غیر مستقیم و نامرئی؛ در پس سرگرمی.
او تنها کسی است در سینما که می تواند میلیونها نفر را در سراسر جهان
سرگرم کند و تکان دهد. تماشگر او را تجسم خود می داند. هیچ فیلمسازی مانن
1- 24 اسفند 85 از شمالی‌ترین نقاط تهران کنده و پرت شدم به جنوبی‌ترین نقطه‌ی شهر در بهشت زهرا. همه کس و کارم مثل خیلی‌های دیگر در آن احتمالن پنجشبنه‌ی آخر سال در بهشت زهرا جمع بودند و من رفیقم در توچال لابلای برف‌ها سرگرم هم بودیم. این تصویر خلاصه‌ای از آن روزهای من بود. محمد یک سمت می‌ایستاد و بقیه سمتی دیگر.
2- نتایج انتخاب رشته کنکور آمد. بدیهی بود که زود هم را ببینیم. روی چمن‌های کنار مزار شهدا که نزدیک خانه بود نشسته بودیم و زمین و زمان را
درباره دکتر استرنجلاو یا همان چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم صحبت زیاد شده. خودم هم از طرفداران پرپا قرصش هستم هرچند میدانم اشکالاتی در تدوین اللخصوص تدوین های انتهایی داشته. از طرفی فیلم برای دهه شصته و نمیشه ازش انتظار یه تدوین میلی سکندی کامپیوتری داشت تنها کاری که تونستن انجام بدن تدوین فریم به فریمش بوده که بعضی جاها مثل لحظه باز شدن درهای بمب اتم هواپیما خیلی بد در اومده.
اما صحبتم اینجا و در این پست حول محور خود
فرقه بدنام و هرزه مجاهدین خلق در جدیدترین دور از شارلاتانیسم خود برعلیه شخصیت های سیاسی که حاضر نیستند سیاست های ضدمیهنی و مردمی آنها را درپیش بردن خط سرسپردگی به ایادی استعمار ونوکران منطقه ای اش وزمینه سازی برای ایجاد تحریم های ظالمانه هرچه بیشتر برعلیه مردم ایران وفراهم نمودن جنگ تجاوزکارانه را تایید وبا انها همراهی کنند، اقدام به انتشار مطلبی از جانب پرویز خزایی از جیره خواران بی مصرف خود در کشورهای اسکاندیناوی نموده است.این مهره بی
١. در جستجوی زمان از دست رفته (مارسل پروست)
٢. برادران کارامازوف (فیودور داستایوسکی)
٣. کوه جادو (توماس مان)
٤. سفرای کبار (هنری جیمز)
٥. دون کیشوت (میگل د سروانتس)
٦. موبی دیک (هرمن ملویل)
٧. ابشالوم، ابشالوم! (ویلیام فاکنر)
٨. جنگ و صلح (لئو تولستوی)
٩. تام جونز (هنری فیلدینگ)
١٠. ماجراهای هاکلبری‌فین (مارک تواین)
١١. صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)
١٢. بال‌های کبوتر (هنری جیمز)
١٣. جنایت و مکافات (فیودور داستایوسکی)
١٤. آرزوهای بزرگ (چارلز د
-ویکتور هوگو می گوید : 
. زنده کسانی هستند که پیکار می کنند 
. آن ها که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است 
آن ها که از شیب تند سرنوشت بلند بالا می روند 
آن ها که اندیشناک بسوی هدفی عالی می روند و روزان و شبان در خیال خویش ؛ یا وظیفه ای مقدس دارند و یا عشقی بزرگ 
- تسرنی می گوید : 
بتهون آهنگ های خود را همیشه با آلگروی سریع شروع می کرد . چنانکه گوئی می خواهد خود را از افکار ناراحت کننده ای خلاصی بخشد . آنگاه یک مکث شدید ؛ حالت انتظار و در پی آن یک ملودی
چشمه (به انگلیسی: The Fountain) فیلمی به کارگردانی دارن آرونوفسکی و با بازی هیو جکمن و ریچل وایس محصول ۲۰۰۶ آمریکا است که در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۶ منتشر شد.(فیلم از ژانر با نوع عرفان غربی است )
 
خلاصه داستان
فیلم از سه داستان موازی تشکیل شده‌است که در انتها به هم می‌پیوندند. فیلم با داستان یک جنگاور اسپانیایی به نام "توماس" (هیو جکمن) آغاز می‌شود. او در جنگلهای محل زندگی مایاها به دستور "ملکه ایزابل" (راشل وایز) به دنبال درخت حیات است.داستان دوم به زندگی دک
کمتر کسی هست که حداقل یکی از فیلم‌های برادران نولان را ندیده باشد ؛ سه‌گانه ی بتمن ، میان‌ستاره‌ای ، Prestige ، Memento شش فیلمی هستند که کریستوفر نولان کارگردانی کرده و برادرش جاناتان نولان یا داستانی را قلم زده که برادر بزرگترش فیلمنامه را از آن اقتباس کرده ( Memento ) و یا فیلمنامه را در همکاری با او نوشته‌است . 
به نظر می‌رسد راه این دو برادر پس از فیلم میان‌ستاره‌ای در سال 2014 جدا شده و هر کدام به سمت ماجراجویی‌های خودشان در صنعت نمایشی رفت
کمتر کسی هست که حداقل یکی از فیلم‌های برادران نولان را ندیده باشد ؛ سه‌گانه ی بتمن ، میان‌ستاره‌ای ، Prestige ، Memento شش فیلمی هستند که کریستوفر نولان کارگردانی کرده و برادرش جاناتان نولان یا داستانی را قلم زده که برادر بزرگترش فیلمنامه را از آن اقتباس کرده ( Memento ) و یا فیلمنامه را در همکاری با او نوشته‌است . 
به نظر می‌رسد راه این دو برادر پس از فیلم میان‌ستاره‌ای در سال 2014 جدا شده و هر کدام به سمت ماجراجویی‌های خودشان در صنعت نمایشی رفت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها