نتایج جستجو برای عبارت :

کانه لوک مست سر قطارم.

هیچی نمیدونم.
توی یه قطارم
از پنجره بیرونو نگاه میکنم
هوا تاریکه
همه چیز مدام عوض میشه
نمیدونم چیکار باید کرد...
هر از چند گاهی یه حرفی ، یه نوشته ای یه جایی میبینم، یادم میفته که سوار قطارم اصلا...
کس دیگه ای راه میبرتش...
ریل یه ور دیگه میره...
کاش میفهمیدیم خدا چقدر دوسمون داره :)
هیچی نمیدونم.
توی یه قطارم
از پنجره بیرونو نگاه میکنم
هوا تاریکه
همه چیز مدام عوض میشه
نمیدونم چیکار باید کرد...
هر از چند گاهی یه حرفی ، یه نوشته ای یه جایی میبینم، یادم میفته که سوار قطارم اصلا...
کس دیگه ای راه میبرتش...
ریل یه ور دیگه میره...
کاش میفهمیدیم خدا چقدر دوسمون داره :)
بچه رو بغل می‌کنه میگه ماشاءالله، بزرگ شده، سخته بغل کردنش
راستی همه راه بغلته؟
میگ م نه همه ولی نود درصدشو بغلمه
بعد کیفمو گرفته میگه واااای اینکه از بچه هم سنگین تره
خودمم همین فکرو می‌کنم...
 
+اولا رفتم امروز کمد گرفتم که هی موله سنگین حمل نکنم، وسایل ضروری رو توی کمد بذارم باشه هردفعه نبرم بیارم
دوما قصد کردم کوله پارچه ای بخرم که این کوله لپ تاپی سنگین و گت و کلفتو نبرم دیگه
سوما پیشنهاد آغوشی که پیچک داد عالی بنظر میاد باید بررسی کنم ا
بچه رو بغل می‌کنه میگه ماشاءالله، بزرگ شده، سخته بغل کردنش
راستی همه راه بغلته؟
میگ م نه همه ولی نود درصدشو بغلمه
بعد کیفمو گرفته میگه واااای اینکه از بچه هم سنگین تره
خودمم همین فکرو می‌کنم...
 
 
 
+اولا رفتم امروز کمد گرفتم که هی موله سنگین حمل نکنم، وسایل ضروری رو توی کمد بذارم باشه هردفعه نبرم بیارم
دوما قصد کردم کوله پارچه ای بخرم که این کوله لپ تاپی سنگین و گت و کلفتو نبرم دیگه
سوما پیشنهاد آغوشی که پیچک داد عالی بنظر میاد باید بررسی کن
توقع نابجای بسیار زیاد و غیرمنصفانه دارید، ولی قبول ندارید. 
 
مقابله کردن، بی نتیجه ست. کانه به دو زبان غیر هم ریشه از دو نقطه ی دوووووور دنیا گفتگو می کنیم. منطق ها، سریرت ها، ذات سینه ها، آنقدر دور از هم هستند که من فقط خسته و ناامیدم از کمترین اثر حرف...
 
خدایا، اینجا حمایت تو رو لازم دارم...
فرض کنید شبی در جاده‌ای هستید. سوار هرچه که دوست دارید باشید. قطار، خودروی شخصی، اتوبوس مهم نیست. از پشت شیشه‌های باران‌زده که کمی هم بخار گرفته است دور دست‌ها را نظاره کنید. روشنایی شهرهای دور، روشنایی روستاهای اطراف، و روشنایی ماه. من به این روشنایی‌ها،روشنایی محو باران‌زده می‌گویم. روشن اند و روشنایی، امید است. محو اند چون از پشت شیشه‌های بخارگرفته دیده می‌شوند. باران‌زده اند، زیر هجوم قطرات باران ایستاده‌اند و می‌تابند. 
من شبی
اسمش مهم نیست طرح مواسات و مساوات و مهر مهدوی و کمک مومنانه و...مهم روح عمله که ارزشمندهاز نبی مکرم درخواست کمک کرد فرمود الان چیزی در بساط ندارم همراهم بیا خدا چیزی به من داد من به تو بدم!!یه کسی کانه چیزفهمتر از حضرت گفت: یارسول الله! خدا تکلیف بیش از طاقت نمیکنه (یعنی حالا که ندارین طرفو ردش کنین بره) چهره رسول درهم شد و این طرز تفکر رو نپسندید.بزرگترا توصیه میکنن که قدر فرصتها رو بدونین و الکی از دستش ندین، پیامبر اسلام با این رفتار فهماند کم
گریه میکردم پای تلفن و میگفتم این همه بیگاری بده ، این همه بیخوابی، عین برده ها ازت کار بکشن، تهش هیچی... 
کلی هم فحش بد بد دادم و گفتم تف تو ریش فلانی و فلانی و فلانی  و فلان و دین و بند و بساطشون که تمام زندگیمون رو به باد دادن ... 
بهم قول داد که تا یه مدت خیلی کوتاهی وضع عوض میشه و دلم رو گرم کرد... 
الآن شنود نکرده باشن تلفن رو و  نیان بگیرنم ببرنم اوین صلوااات ... :)) 
بعدشم که آروم شدم رفتم و گوشه ی کرشمه رو با سه تارم تونستم خوب بزنم...
میگه : 
جانم
گُندله یعنی گلوله‌های تولیدشده از نرمه
سنگ‌آهن و سایر مواد افزودنی که نخست خام و سپس پخته‌شده و سخت می‌شود، و
برای احیا به روش سنتی تولید آهن در کوره بلند و یا روش‌های متعدد احیای مستقیم به کار می‌رود.
کنسانتره محصول کارخانه کانه آرائی است و
به‌صورت کانه‌های آهن دانه‌ریزی است که به شکل فیزیکی قابل‌مصرف نیستند،
این نرمه‌ها، تراوایی گاز را در بار کوره بلند به‌صورت ناموزون کاهش
می‌دهند و عملکرد کوره بلند را مختل می‌کنند و همین‌طو
بانک کارگشاییِ بانک ملی، یه وام اورژانسی داره، طلاهات رو بعنوان وثیقه میذاری، به میزان طلا، مثلا چهار تومن بهت وام میدن (فوری در همون لحظه)
بعد سر سال، چهار و هشتصد باید بدی به بانک، طلاهات رو آزاد کنی.
یکی منو توجیه کنه اگه این ربا نیست پس چیه؟؟ اصلا ربا چه شکلیه؟ چه رنگیه؟؟
پ.ن1: و ما اتیتم من رباً لیربو فی اموال الناس فلا یربوا عندالله
اگه فک میکنید ربا پول رو زیاد میکنه، خیال خامی دارید، خدا ربا رو زیاد نمیکنه... سوره روم، آیه 39
پ.ن2:  اصولا ا
 
زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکی
بسم الله الرحمن الرحیم 
 
روزهای هفته رو‌گم کردم،خیلی هم نیازی بهشون نیست، من با تاریخ ها کار میکنم، شیفتها بر اساس تاریخه،روزهای تعطیلم روزهایی که سر کار نمیرم،هرچند برای بقیه مردم وسط یه هفته ی غیرتعطیل و اداری باشه..
علی ایحال،روزهای هفته رو گم کردم..
از اینور هم بعضی چیزها رو هم فراموش کردم،کانه انگار از اول توی وجودم نداشتمشون، نمیدونم چرا اینطور شده،الان چند روزیه درک بعضی چیزا برام سخت شده،میگم چطور میشه آخه؟چطور ممکنه آخه؟!چطور ه
کاربرد برخی از  کانی‌ها 
انسان  در آغاز از کانی ها به همان صورت که از پوستهٔ زمین به‌دست می‌آمدند،استفاده میکرد.از برخی از کانیها که زیبا ،کمیاب واستحکام خوبی  داشتند برای آرایش وتزئین خود استفاده نمود.چون الماس، فیروزه، یاقوت کبود، زمرد، زبرجد، لعل، چشم گربه، عقیق، و دُرّ کوهی و... که کانیهایی کمیاب وقیمتی شدند. امروزه کانیها کاربرد فراوانی در صنعت دارند که کاربردهای برخی از انها در ادامه ذکر خواهد شد:
آپاتیت: کودهای شیمیایی و اسیدفسف
 
زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکی
می‌گفت "اینجور نباش. همین تسنیم را ببین، هر کاری بگویی می‌کند، تمام کارها با اوست. آب بخواهم تسنیم، غذا بخواهم تسنیم، لباس بخواهم تسنیم، خسته باشم تسنیم، کار داشته باشم تسنیم، کانه فرشته. ولی، ولی، ولی، زبانش تند و تیز است، کانه نیش مار! حرفش را می‌زند، دست خودش هم نیست. باید حرفش را بزند، حالا اینکه حرفش قلبت را سوراخ می‌کند حرف دیگریست." با ملایمت حرف می‌زد و اثری از شماتت در حرف‌هایش نبود. گویی یک فرشته‌ی تندخو را پذیرفته باشد.
و من فکر
دیشب یک ثانیه مانده به بسته شدن درهای قطار مترو پریدم داخل واگن. نفس راحتی کشیدم و دور و برم را نگاه کردم که یک جای خالی پیدا کنم. یکی از آن صندلی های دوتایی ته واگن خالی بود. روی دیگری زنی سی و خرده ای ساله نشسته بود. چتری های مش کرده اش نامرتب روی پیشانی ریخته و بینی اش ملتهب و به طرز عجیبی سرخ بود.
یک کوله پشتی و چندین کیسه با خودش داشت که آنها را روی صندلی خالی نشانده بود. با احتیاط جلو رفتم و پرسیدم که می توانم بنشینم؟ بینی اش را با صدا بالا کش
سلام
خیلی وقت پیش، حدودا فکر کنم سال 66 یا 67 بود، تو اوج جنگ بودیم، خوب یادمه که تو کوچه پس کوچه های محله اسدآباد تهران که میشه پشت ترمینال جنوب و کنار کارخونه چیت سازی تهران که البته دیگه الان نیست، وقتی صدای آژیر بلند میشد همه می ایستادیم وخیره به آسمون، رد موشکها رو دنبال میکردیم که کجا میخوره، هیجانش خوب یادم مونده، روزهای عجیبی که ما بچه های اون دوران رو طور خاصی بار آورد، شاید زود بزرگ شدیم و شاید حسرت هامون روحمون رو صیقل دادن اما در نه
این روزا توی تهران آخر هفته‌های متفاوتی رو تجربه می‌کنیم. از حرم سیدالکریم رفتن بگیر تا یک صبح تا ظهر رفتن به روستای برغانِ کرج. چند هفته است که قم نرفتم. ولی الان تو راه هستیم که بریم نرگس کوچولوی خاله رو ببینیم. قم نمی‌ریم چون بیشتر وقتا در حال مهمانی رفتن و سر زدن به فک و فامیل هستیم. تجربه‌های متفاوتی هست و احساس می‌کنم انعطاف پذیرتر شدم. احساس می‌کنم به فطرتم نزدیک‌تر شدم.
از وقتی هم کلاس تیراندازی میرم، احساس نشاط بیشتری می‌کنم. بدن
***    عن داود الرقی قال کنت عند أبی عبد الله ع إذا استسقى الماء فلما شربه رأیته قد استعبر و اغرورقت عیناه بدموعه ثم قال لی یا داود لعن الله قاتل الحسین ع فما من عبد شرب الماء فذکر الحسین ع و لعن قاتله إلا کتب الله له مائة ألف حسنة و حط عنه مائة ألف سیئة و رفع له مائة ألف درجة و کأنما أعتق مائة ألف نسمة و حشره الله‏ تعالى یوم القیامة ثلج الفؤاد.داوود رقی می گوید نزد امام صادق علیه السلام بودم، تا اینکه طلب آب نمود هنگامی که از آن نوشید دیدم ایشان
جواب سوال 9902004 باشگاه آگاه – مسابقه کارگزاری آگاهکد سوال: 9902004مهلت پاسخ: 1399/02/03 – تا ساعت 17:0075 امتیازتاریخ انتشار: 1399/02/02
بر مبنای صورت وضعیت پرتفوی اسفند 98، کدام یک از صنایع زیر وزن بیشتری را در انتهای دوره، در سبد سرمایه گذاری وسپه به خود اختصاص داده است؟
گزینه 1 : محصولات شیمیایی
گزینه 2 : استخراج کانه های فلزی
گزینه 3 : فلزات اساسی
گزینه 4 : شرکت های چند رشته ای صنعتی
جواب سوال 9902004 باشگاه آگاه
2
توجه توجه: برای دریافت تخفیف کارمزد معاملات کارگز
امروز یکهو چشمم به سن‌ اتاق افتاد‌.
بار قبل که اینقدر از روزهای بودنش گذشته بود چقدر حرف به در و دیوارش چسبانده بودم.
چقدر عوض شده ام.و ساکت.و تودار.آنقدر که دیگر نمیدانم باید خودم را درونگرا بدانم یا برونگرا.
البته نَقل حرف نداشتن نیست.نقل صدا نداشتن است.نشان به آن نشان که من بی شمار‌حرف به دیوار این اتاق چسبانده ام،اما در ذهنم.بی هیچ صدایی.با هزار نفر حرف زدم؛گله کردم،درددل کردم،دعوا کردم،غر زدم،قربان صدقه رفتم،مباحثه کردم،متلک گفتم.اما
بسم الله
یک. رفته ام دانشکده ی الهیات دانشگاه شیراز؛ جایی که شش سال دانشجویش بودم و با خیلی از اساتید و کارمندانش سلام و علیک دارم. حالا سومین سالی است که دانشجوی آنجا نیستم. می روم دفتر تحصیلات تکمیلی دانشکده. با مسئولش سلام و احوالپرسی می کنم و سؤالی می پرسم. جواب می دهد و بیرون می آیم... شاید بیشتر از سؤال و جواب، ذهنم درگیر می شود که چهره اش ـ در همین چند سال ـ چه قدر شکسته تر شده...
دو. یکی از نیروهای دانشکده را هم همان روز دیدم. برخی کارهای جار
اگه همه چی آسان باشه که دیه جَر بِشی‌یَن و رُشد کُردُن، بی مَعنایه
مایی گَت گردیَن، وَختی اتفاق دِمی‌کوئه که سختی‌هان و به قولِ امروزیان: چالُش‌ها رِ رَد مینیم.
آها عِـزیـز جان
شاید این سختیِ پیشِ راهُت، یه پله‌کانه تا تو رِ جَـرتَر بَبوره!
پَ توکل کن به خدا و ادامه هادین....!
 
سختی زُمُستان در قدم بُهار تُمام میبو
 
ابوبکر محمّد بن زَکَریای رازی (۲۵۱ ه‍. ق ـ ۳۱۳ ه‍. ق)[۴] همه‌چیزدان،[۵] پزشک، فیلسوف و شیمی‌دان ایرانی[۶][۷][۸] است. رازی آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته‌است و به‌عنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک)[۹] و نفت سفید[۱۰] مشهور است. وی همچنین دربارهٔ کیهان‌شناسی، منطق و ریاضیات نیز آثاری دارد.[۱۱]درمورد آثار رازی در لغت‌نامهٔ دهخدا آمده‌است: ابن‌الندیم در کتاب «الفهرست» خود تعداد آثار رازی را یک‌صدوشصت‌وهفت و ابوریحا
درگیر کارهای اداری بودم امروز. در تلاشم به یه روشی، ده دلار از هزینه‌ی تمدید پاسپورتم کم کنم. ده دلارم ده دلاره خب، به قیمت امروز، پونزده اسفند نود و هفت خورشیدی، میشه صد و سی و پنج تومن. کمی اینور و اونور شوت شدم و چون دیدم خیلی شلوغه، گفتم برم سفارشی مامان رو بخرم و دوباره برگردم که خلوت بشه. سفارشی خریدن همانا و دیدن کتاب‌فروشی همانا. سه تا کتاب برای دختران خواهر و برادرم خریدم. یکیشو در واقع مجبور شدم :| کتابش شش ورق بیشتر نداره، از این ورق
 
 
 
سلام!
احتمالا خیلی هاتون دیگه فیلم Gravity  محصول 2013 رو دیدید اما بازم بهتره بگم که کمی لو میدم داستان رو اینجا..مدتها توی لیستم بود ولی کشش دیدنشو نداشتم میدونید که فیلم های مربوط به فضا یک حوصله ی خاصی رو میطلبند و یکم با طبع مایی که نسل عجله و فوریت هستیم حتی در زمینه لذت،شاید جور نباشند.
به هرحال حوصله ای ایجاد شد و فیلم رو دیدم..فیلم خوبی بود از نظر جلوه های ویژه و باورپذیری بازی ها و اوج و فرود لحظات و شاید خیلی ها این فیلم رو کاملا رئال و
پاورپوینت آشنایی با کانسارهای طلا فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: PPTXتعداد صفحات: 38حجم فایل: 2991قیمت: 18900 تومانبخشی از متن:توضیحات:فایل پاورپوینت آشنایی با کانسارهای طلا، در حجم 38 اسلاید کامل و جامع.بخشی از متن:مشخصات شیمیایی طلا:طلا فلزی است به رنگ زرد براق یا زرد فلزی با نماد Au، عدد اتمی 79، وزن اتمی 196/967، وزن مخصوص 19/32 گرم بر سانتی متر مکعب، سختی 3/5-2 در مقیاس موس، خط اثر زرد طلایی، نرم، جلای فلزی، براق،‌ قابل انعطاف، چکش خوار، شکل پذیر
ولایت و انوار ائمه معصومین علیهم السلام در معراج

شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است:
✍ ٢٧- حدثنا محمد بن إبراهیم بن اسحاق الطالقانی قال: حدثنا محمد بن همام قال: حدثنا أحمد بن بندار قال: حدثنا أحمد بن هلال عن محمد بن أبی عمیر عن المفضل بن عمر عن الصادق جعفر بن محمد عن أبیه عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: لما اسرى بى الى السماء اوحى الى ربى جل جلاله فقال: یا محمد انی اطلعت الى الأرض اطلاعا فاخترت
بازی ایول سه سال 1999عرضه شد(قبل این داستان حتما داستان رزیدنت ایول 1 رو بخونین )این بازی ام تو شهر راکن سیتیه یعنی ایول 2 و 3 تو یه دوره زمانیه ولی با افراد دیگ و مراحلشم فرق دارهجیل ولنتاین با آلوده شدن شهر راکن سیتی میخاد از شهر خارج شهدر حین بازی چن نفرو میبینهکه یکیشون یکی از اعضای گروه استارز برد ویکرزه(Brad Vickers)برد همونه که تو قسمت اول خلبان بود ولشون کرد رفت  اینجا یه زامبی گازش میزنهبعدم یه تایرنت (یه نوع زامبی )پیشرفته میکشتشاین تایرنت که
آنچه در ادامه می آید ، بخشی از کلیدی ترین نکات کتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» اثر «رضا داوری اردکانی» می باشد توسط صاحب وبلاگ مشهود تلخیص گردیده است:
* نفسانیت در اصطلاح علوم
غربی، وضع بشری است که خود را مستقل می انگارد و به چیزی متعالی تر از بشر اعتقاد
ندارد و اگر قائل باشد،آن چیز را در امور بشری دخیل و موثر نمی داند.

* عقل
غربی از مدد عالم غیب، محروم است. و چینین عقلی قوای بشر را رام نمی سازد و به این
جهت، بشر دیگر با نفس، جهادنمی کند بلکه همه ق
آنچه در ادامه خواهید خواند، بخشی از تلخیص (خلاصه سازی و ساده سازی) صاحب وبلاگ مشهود از کتاب «آداب نماز» امام راحل است، تلخیصی که کوشیده شده تا عملی ترین نکات را مد نظر قرار دهد:
* اگر در هنگام ورود به
مسجد حس لذت مناجات با حق را نداری بدان که قلب خالصی نداری که پروردگار تنها قلب
خالص را می پذیرد پس از برای کسب اخلاص به درگاهش همچون مضطری که هیچ چاره ای
ندارد، پناه جو و عرض ذلت خود پیش او بر که بدین وسیله از تو دستگیری فرماید.
* اوقات
مناجات را دری
دم مرز، بعد از معطلی های فراوان، آقای د ازم پرسید:«خسته شدید؟» گفتم:«خسته بشیم؟ تازه اول راهه، کاری نکردیم که خسته بشیم». سرشو تکون داد و گفت: اوه اوه. راست میگی، تازه اول راهه!
(این آقای د، که بهش حاجی هم میگن، رفیق قدیمی بابای خدابیامرزمونه، و رفیق حضرت آقا... هرجا میدیدمش، یاد بابام میفتادم. کانه بابا بود که تو همه ی مواقف همراهم بود.)
وارد خاک عراق شدیم.
قرارمون به رفتن به کاظمین بود و تلپ شدن تو خونه ی ابوجعفر، پدرزن یکی از دوستان حضرت آقا به
پرسش:
******
سلام 
خدا خیرتون بده 
مطالب خیلی مهم بود 
این نظرم دو بخش داره یکی فکرهای بلندم و دیگری سوالات و ابهاماتم در خصوص این دو پست اخیر شما:
اول دومی رو میگم:
در مورد نفخ روح با توجه به اینکه حضرت عیسی روح الله بودن، نفخه ایشون هم به اذن الله بوده خب آیا میتونیم این رو به مثابه وحی به زنبور عسل در مقابل وحی به حضرت پیامبر بدونیم؟؟؟
ولی در مورد نفخ روح به رحم حضرت مریم صلوات الله علیها دو تا نکته ظریف که جفتشون رو خودتون فرمودین ذهن من رو مشغ
شاخص کل بورس تهران پس از افت سنگین ۷ هزار واحدی روز سه‌شنبه، معاملات دیروز خود را در فضای آرام‌تری پشت سر گذاشت. به این ترتیب روز گذشته شاخص سهام که در ابتدا به سبب فشار فروش موجود روندی نزولی را در پیش گرفته بود، با فروکش هیجانات تغییر مسیر داد و در نهایت با رشد ۵۲۲ واحدی همراه شد.

در این میان بررسی روند قیمت و نحوه چرخش معاملات حاکی از توجه دوباره معامله‌گران بورسی به مولفه‌های بنیادی ارزش‌آفرین برای شرکت‌ها و پرهیز از هیجان‌زدگی مفر
 
قضاوت نکن شایعه نساز!
بیماری بدی هست بی انصافی کردن
بی انصافی کردن در برابر انصاف داشتن است. انصاف ، همان کلاه خود را قاضی کردن. منصفانه دیدن و منصفانه نظر دادن است. انصاف در واقع در گیر جو نشدن و از جو و احساسات حق نساختن است.
قاضی با ادله و بینه سر و کار دارد. برداشت قاضی همانند تشخیص پزشک است. و سلیقه ی قاضی در تجویز جزا متناسب با بزه انتسابی  و یا بیماری و خطایی است که مجرم به آن مرتکب بوده و برای مکافات و یا جبران بزه و یا بیداری ، محکوم علیه
قضاوت نکن شایعه نساز!

بیماری بدی هست بی انصافی کردن

بی انصافی کردن در برابر انصاف داشتن است.
انصاف ، همان کلاه خود را قاضی کردن. منصفانه دیدن و منصفانه نظر دادن است. انصاف در
واقع در گیر جو نشدن و از جو و احساسات حق نساختن است.

قاضی با ادله و بینه سر و کار دارد. برداشت
قاضی همانند تشخیص پزشک است. و سلیقه ی قاضی در تجویز جزا متناسب با بزه انتسابی  و یا بیماری و خطایی است که مجرم به آن مرتکب بوده
و برای مکافات و یا جبران بزه و یا بیداری ، محکوم علیه
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم
کهیعص
و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلایسرف فى القتل انه کان منصورا
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربک راضیه مرضیه فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى
این آیات در شأن این مظلومند. هر کدام از این آیات ، کیفیتى و تقسیرى دارند؛ لیکن امروز، کار لازمتر داریم از تفسیر این آیات .
اول باید تحصیل حالت خودمان بکنیم که حق امروز را ادا کرده باشیم .
خدائى که لله جنود السموات و الارض  فرموده ، طلب یارى از بندگان خود مى فر
بسم الله الرحمن الرحیم
 
سفر عشق ( سفرنامه زیارت اربعین امام حسین )
 
قسمت دوم  :  مسیر نور
 
         بندهای کوله پشتی و کفش خویش را محکم کردیم با عزمی راسخ به همراه دوازده نفر دیگر از هم قطاران گروه ، از کوفه با پای پیاده عازم کعبه عشق - کربلای معلا – شدیم ، وقتی قدم در مسیر گذاردیم دیدیم در مسیل افتاده ایم ، رودی انسانی و سرشار از عشق باحرارت هرچه تمام تر دیوانه وار در یک مسیر ، در یک خط و به سوی یک مقصد در حرکتند. به حرکت و عبور عاشقان ابا عبدا
بسم الله الرحمن الرحیم
 
سفر عشق ( سفرنامه زیارت اربعین امام حسین )
 
قسمت دوم  :  مسیر نور
 
         بندهای کوله پشتی و کفش خویش را محکم کردیم با عزمی راسخ به همراه دوازده نفر دیگر از هم قطاران گروه ، از کوفه با پای پیاده عازم کعبه عشق - کربلای معلا – شدیم ، وقتی قدم در مسیر گذاردیم دیدیم در مسیل افتاده ایم ، رودی انسانی و سرشار از عشق باحرارت هرچه تمام تر دیوانه وار در یک مسیر ، در یک خط و به سوی یک مقصد در حرکتند. به حرکت و عبور عاشقان ابا عبدا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها