نتایج جستجو برای عبارت :

خیس میشم با تو هرشب زیر بارونی که نیس !

سفارشات عمومی بزرگان برای ماه مبارک رمضانغسل و نماز توبه (در اعمال یکشنبه ذی قعده)نماز اول وقت و با حضور قلبنماز شبمراقبه و توجه دایمیتوسلقرائت قرآن (حداقل یک جزء)دعای افتتاحدعای ابوحمزه (هرشب مقداری)دعای معروف سحرعصر جمعه ها یا هرشب: صدبار سوره قدردعاهای مخصوص هر روزتعقیبات و دعاهای مختص و مشترک (رجوع به مفاتیح)هرشب قرائت ده بند از جوشن کبیرهرشب یا سحر، یک سجده طولانی با ذکر یونسیه (حداقل چهل عدد الی چهارصد عدد)نافله های نمازهای یومیهصدقه
نه بهتره که حرف بزنم. اصلا مگه چقدر به زنده‌موندن اطمینان داریم که حرف‌هامون رو بخوریم و حرف نزنیم،هان؟ 
می‌خواستم بگم هرشب کابوس می‌بینم، بعد سرچ کردم دیدم کابوس به چیزهای وحشتناک‌تری اطلاق میشه. من هرشب دارم خواب بد می‌بینم. خواب‌هایی که وقتی بیدار میشم هم کیفیت زندگی‌م رو تحت تاثیر میذاره. لابد شما هم می‌بینید. مگه میشه شما خواب بد نبینید؟ مگه میشه شماها نگران از دست دادن نباشید؟ از دست دادن خودتون و همه‌ی عزیزانتون. من می‌ترسم. ص
وقتی در گنت بودم، مرد همسایه روبه رویی اتاقم، بالاترین طبقه که سقفش شامل شیروانی نیمه شیبداری می شد، هرشب می آمد جلوی پنجره و همسرش را میبوسید.
گاهی حتی سیگار زنش را که میان هوا و زمین روی طاق پجره باز نشسته بود میگرفت، روی همان لبه خاموش میکرد و او را میکشید بطرف خودش و میبوسید.
انقدر این کار تکرار شده بود که مطمئن شده بودم جای مناسب برای این کار، حتما لب پنجره است.
چهار ماه سپتامبر، اکتبر،نوامبر و دسامبر. هرشب در ساعت های مختلف درخانه بودنش
بودنش شبیه یک نسیم خوش که صورتهایمان را نوازش میداد و روحمان را شاداب میکرد بوداماازوقتی رفته مانند یک زلزله یایک طوفان رعب انگیز یا سیل یا سونامی یاگردباد ویاهرچیزویران کننده دیگه بود ،به قول مادرم انگاردرزندگیمان یک زلزله امده وهمه چیزروبرده و شهرخالی شده وتنهاشدیم، شهر را یک سکوت مرگ بارفراگرفته ،دیگه هیچ حرفی برای گفتن نداریم وهیچ چیزشبیه سابق نیست،حتی ارامش ازشبهایمان رخت بستند ورفتند، به گمانم دراین شهرگم شده ایم یانه سرگردان و
بودنش شبیه یک نسیم خوش که صورتهایمان را نوازش میداد و روحمان را شاداب میکرد بوداماازوقتی رفته مانند یک زلزله یایک طوفان رعب انگیز یا سیل یا سونامی یاگردباد ویاهرچیزویران کننده دیگه بود ،به قول مادرم انگاردرزندگیمان یک زلزله امده وهمه چیزروبرده و شهرخالی شده وتنهاشدیم، شهر را یک سکوت مرگ بارفراگرفته ،دیگه هیچ حرفی برای گفتن نداریم وهیچ چیزشبیه سابق نیست،حتی ارامش ازشبهایمان رخت بستند ورفتند، به گمانم دراین شهرگم شده ایم یانه سرگردان و
_ خوبی ؟!
_ آره 
 
 
_عزیزم خسته ای ؟
_ نه چطور مگه ؟ 
 
این مدت هرشب حین همین مکالمه های خوبی و آره خوبم ، اشک میریختم ولی نمیذاشتم اون بفهمه. از دوتا دوتا چهارتا کردن خسته شدم. از اینکه بالاخره کی پولمون میرسه ؟ کی فلان مشکل حل میشه ؟ کی تموم میشه؟ 
سرو کله زدن با آدمایی که همیشه خدا از همه طلبکارن ، شنیدن زورگویی و تحقیر از طرف کسایی که کارمون بهشون بستگی داره، شمردن ریال به ریال پولای دوتامون هرروز و هرشب. اینا حالم و دیگه داره بهم میزنه ‌
همیش
زمان رفته رفته می رود اما من نمیتوانم زمان معینی مشخص کنم،دلم آنجاست ،ذهنم آشفته از یک زندگی
 که می گویم آخرش خوشبختیست..
ولی به قولش آن موقع چندساله هستیم!!!؟ حق دارد..
من هرشب هرشب غصه میخورم فکر میکنم خیال می کنم غرق میشوم در رویا...میدانم فایده ای ندارد اما 
چگونهمی شود خوشبخت باشم وقتی که زندگی در این جامعه همیشه با مشکلات، سختی، درد و دلسوزی 
برایمان بوده...   ما باید بهترین باشیم ، ما میدانیم بهترینیم در جهان!!!
 هروز این زندگی با چالش ها
زمان رفته رفته می رود اما من نمیتوانم زمان معینی مشخص کنم،دلم آنجاست ،ذهنم آشفته از یک زندگی
 که می گویم آخرش خوشبختیست..
ولی به قولش آن موقع چندساله هستیم!!!؟ حق دارد..
من هرشب هرشب غصه میخورم فکر میکنم خیال می کنم غرق میشوم در رویا...میدانم فایده ای ندارد اما 
چگونهمی شود خوشبخت باشم وقتی که زندگی در این جامعه همیشه با مشکلات، سختی، درد و دلسوزی 
برایمان بوده...   ما باید بهترین باشیم ، ما میدانیم بهترینیم در جهان!!!
 هروز این زندگی با چالش ها
((به نام خداوند مهربان))
 
سکوتم پر ز فریاده
دلم از غصه لبریزه
چشای عاشقم هرشب
به یادش اشک می ریزه
 
آهای ای ابر بارونی
تو از حالم چه می دونی؟
تو این پاییز یخ بسته
تو مهمونی و می مونی
 
چه عطر یاسی پیچیده
شاید شعر منو دیده
بهش سر می زنم هرشب
گمونم باز فهمیده
 
چقدر چه و چرا مونده!
برات چه حرف ها مونده
چقدر غریبه ای امشب
با اونکه آشنا مونده...
 
 

 
   
نیستی هرشب برایت شعر می خوانم هنوزپای قولی که تو یادت رفته می مانم هنوزمی نشینم خاطراتت را مرتب می کنمدر مرور اولین دیدار، ویرانم هنوزکاش روز رفتنت آن روز بارانی نبوداز همان روزی که رفتی خیس بارانم هنوزراه برگشتن به سویم را کجا گم کرده ایمن برای ردپاهایت خیابانم هنوزبا جدایی نیمه ای از من به دنبال تو رفتبی تو از این نیمه ی دیگر گریزانم هنوزبعد تو من مانده ام با سالهای بی بهاربعد تو تکرار جانسوز زمستانم هنوزدست هایم را رها کردی میان زندگ
سولفوریک اسید که بهش سلطان مواد شیمیایی هم می‌گن، هر ظرف کثیفی رو تمیز می‌کنه و برای تی‌ان‌تی و باتری ماشین و نساجی و هزارچیز دیگه هم کاربرد داره..سولفوریک اسید من رو یاد سلمان بنفشه می‌ندازه! چندسال پیش برای کارآموزی رفتم پالایشگاه سرخس. بخشی که داخلش افتادم تصفیه گاز بود و مسئولی که قرار بود در مورد اون بخش برام توضیح بده اسمش سلمان بنفشه بود..بنفشه علاوه بر اینکه همیشه موقع شام گوشی رو برمیداشت و زنگ می‌زد به آشپزخونه پالایشگاه و از ل
بیا مستی مکن ، بنشین

نمی بینی دگر ما را

بیا با آستین بزدای ، اشک چشمهایم را

مرو ، آخر پشیمان میشوی

دانم که می جویی پس از من در ره میخانه

هر شب رد پایم را
من آخر می روم ، اما تو با افسوس می بوسی
نشان دستهایم را در این پیمانه ها هرشب
چو بوم خسته تنها می نشینی و اشک می ریزی
بیادم تا سحر پشت در میخانه ها هرشب
چو شبها باد سرگردان وحشی سر به در کوبد
تو پنداری منم ....
پر می زنی از جای و می خندی
کلون کهنه را وا میکنی ، اما مرا دیگر نمی بینی
سرشک از دیده می ب
ما از بچگی تو شهرمون هرشب ماه رمضون می رفتیم مسجد. (خود این شبا خیلی خاطره داره ها!)
هر شب یه جزء قرآن رو می خوندیم. البته تو همه شهرهای ایران هست این رسم.
این چند سالی که دانشگاه اومدیم و ماه رمضون خوابگاه هستیم خب بازم دلم می خواست یه جایی چیزی برم شرکت کنم برا ختم قرآن.
خداروشکر داخل خوابگاه و دانشگاه امسال این مسئله حل بود.
ظهرها ساعت 12 داخل دانشگاه البته نیم جزء به دلیل کمبود زمان.
داخل خوابگاه هم (حافظ) ، هرشب یه ساعت مونده به اذون مغرب.
البت
کاش تکنولوژی اونقدر پیشرفت میکرد که از پشت وبلاگ لحن همدیگرو بفهمیم! نمیدونم لحن این پست رو چجوری براتون بازگو کنم! تصور کنید من خیره شدم به یجا! به ظاهر تو فکرم! ولی دارم با شما صحبت میکنم! آروووم و از ته دل! عمیــق! خسته! مثل این! (اگه میخواید حالتمو ببینید اینو ببینید!)
من خیلی عوض شدم! ذهنیت و فکرم خیلی با قبل فرق کرده! قبل که میگم! منظورم چند سال اخیره! چه اتفاقای عجیبی افتااد! عجـــیب! واقعا عجیب! پسری که از تاریکی و تنهایی میترسید! حالا تو تار
متن آهنگ عمو عباس از سید مجید بنی فاطمه
عمو عباس بی تو!…! قلب حرم می گیره
عمو عباس بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس علمت !…! کو عموی خوبم
عمو عباس تو نرو تا که پا نکوبم
عمو عباس بی !…! تو قلب حرم می گیره
عمو عباس بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس بی تو !…! هر لحظه دل می لرزه
بی تو هرشب هوای خیمه ها چه سرده
دانلود مداحی عمو عباس از مجید بنی فاطمه
عمو عباس بی تو!…! قلب حرم می گیره
عمو عباس بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس علمت !…! کو عموی خوبم
عمو عباس تو
-شده در عین حال هم دوسش داشته باشی دیوونه وار هم دلتو بشکشنه و غرورتو له کنه؟
+شده
-تصمیمت چیه
+ازش متنفرم و دوسش دارم،غرورم و له میکنه و پا رو قلبم میزاره ولی هرشب خوابشو میبینم
-من برا خودت میگم اینجوری پیش بره نابود میشی،خودت میدونی...
+....
[بالشت اشکی را اونوری میکند و چشمانش را میبندد]
هیچ شبے⭐️پایان زندگے نیستاز وراے هرشب دوبارہخورشید طلوع میڪندو بشارت صبحے دیگر میدهد⭐️این یعنے امید هرگز نمےمیرد
⭐️الهی در سڪوت شبذهنم را آرام ڪن⭐️و مرا در پناه خودتبه دور از هیاهوی⭐️این جهان بدارالهی نور خدا⭐️به زندگیتون بباره
#شبتون_غرق_در_عطرگل
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند
 
داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نمازپس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز
 
یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه اتتا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات
 
گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی.ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا ڪن رحمتی
 
آن ندا گفتا همانڪس ڪه زدی تهمت براوطفلڪی هفتاد سال، جمع ڪرده بودش آبرو
1
دنیای واقعیم اگر 16/17 ساعت در روز بیداریه شباش یه دنیای چندین و چند روزس..
هرشب خواب میبینم، هرشب درحال تکاپوام، هرشب غمگینم، هر شب دلم شکسته است..
میون این خوابا چند بار بیدار میشم، غمگینم تا باز خوابم ببره.
مامانم که گاهی صبحا میاد بالا سرم میگه خودتو بغل میگیری و تا جا داشتی خودتو فشار دادی توی دیوار..
یاد اون متن افتادم که میگفت:
من بلدم آنقدر دیر بخوابم، که اندوهم را خواب کنم.
اما یکی به من بگوید: کی بیدار شوم از خواب، که اندوه زودتر از من بی
نصب رایگان
- کلیات دعاها شامل:

--جوشن کبیر+صوتی

-- بخشی از ابوحمزه ثمالی+صوتی

-- استغفاز از امیرالمومنین+صوتی

-- حضرت زهرا علیهاالسلام(جهت دفع جن،شر و بدی)+صوتی

-- از دعاهای نیمه شعبان+صوتی

-- از دعاهای نیمه شعبان+صوتی

-- از دعاهای نیمه شعبان+صوتی

-- از دعاهای نیمه شعبان+صوتی

-- دعای هر روز ماه رجب+ صوتی

-- دعای اللّهم بلّغ مولای صاحبَ الزمان+صوتی

-- دعای استغفار قبل غروب 5 شنبه + صوتی

-- دعای مظلوم به نیت مظلومیت + صوتی

-- دعا جهت دیدن و رؤیت حضرت مهد
دورهم جمعند هرشب دلبر و دلدارها
خوش به احوال پریشان همه بیدارها
توبه کردم هی شکستم توبه‌ها را پشت هم
خسته‌ام من از خودم، از این‌همه تکرارها
درد دین دیگر ندارم، دل به غفلت داده‌ام
وای اگر اسمم رود در زمره‌ی بی‌عارها
َربّی ” اَفْنَیتُ شَبابی” دست خالی آمدم
ورشکسته بنده‌ام، سرخورده از بازارها
عاقبت این بنده‌ی آلوده لایق می‌شود
بی‌نتیجه که نمی‌ماند همه اصرارها
نا امید از رحمتت هرگز نبودم، نیستم 
بدتر ازمن را تو بخشیدی خدایا بارها
خست
 
کجاست آن که مرا و دل مرا بلد استکه خنده‌هاش دلیل حیات این جسد است
مرا نگفته و ننوشته، خوب می‌دانددر امتحان دلم نمره‌اش همیشه صد است
کنار چای به من شعر می‌دهد هرشبسلام اولِ صبح‌ش به بوسه مستند است
دلم برای دلش یا دلش برای دلمقواره‌ی هم و آیینه‌ی تمام‌قد است
نه هیچ برکه و ساحل، نه هیچ چشمه و رودنفس کشیدنِ او وقت خواب، جذر و مد است
به جز ترازوی تقوا چه می‌توانم گفت؟به او که طرز نگاهش تمیزِ خوب و بد است
اگر نیامده امشب به این اتاق بهاردرخت
خانه خراب شد و دنیا هنوز هست
بازان زد و صحرا هنوز هست
آن ابر که باریده بود در صحرا
خشکید و تَه کشید و دریا هنوز هست
آزرده ایم ما نکند دنیا هدر رود
دیروز رفته اگر فردا هنوز هست
سر ، عاشق است ، تن ، هویٰ ، جان ، فرشته است
سر ها ز تن جدا شد و جان ها هنوز هست
هرچند مهر باطل افکار من زده
اما بدان که پختن سودا هنوز هست
او گرچه رفت و دل ، دل نمیشود
رویای هرشب و شب ها هنوز هست
 
من استاد دست رو دست گذاشتن و هیچکاری نکردنم . میتونم ساعت‌ها و روزها و هفته ها و حتی ماه ها رو بدون اینکه کار خاصی انجام بدم یه گوشه بشینم و وقتمو صرف کارای بدرد نخوری مثه چرخیدن تو اینترنت، و از واتس آپ به تلگرام و از تلگرام به واتس‌آپ منتقل شم . و هرشب تصمیم بگیرم که از فردا دیگه یه ادم دیگه میشم و همه ی کارها وبرنامه هام رو عملی میکنم ، از فردا اما باز همون دور باطلی رو شروع کنم که روز قبل. 
ثروتمند ترین آدم روی زمین هم که باشی، اگر عاشق نباشی‌، تهی دستی بیش نیستی! اگر کسی نباشد تا هنگام شادی باتو بخندد، هنگام ناراحتی، باتو بگرید. منفعتش به چیست؟ کسی نباشد تا دستت را بگیرد، زیر گوشت نجوای عشق سر دهد. هرشب با دیدن چشمانش سر به بالین بگذاری و هر سحر با دیدن...
شب بود و کنار جوی تنهایی ها
من خسته ترین آدم دنیا بودم
در سیل عظیم خاطره غرق شدم
وابسته ترین آدم دنیا بودم
شب ، پر زد و در خط افق روز آمد
من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم
خورشید کنار من نشست و من باز
ماندم چه بگویم تز دل بی تابم
روزم به سر  آمد و دوباره شب شد
اما من آزرده به نور آغشته
هرشب که دوباره آمد و روز شده
داغ و غم من مثل خودش یخ بسته
عشق هم راز غریبی ست در این  ظلمت شب
مرگ غمناک شکوفهز تگرگ،
خواهش کاهن یک معبد دوراز  کلیسای همان نزدیکی!
دزد راوحشت از بیداری!
بیمِ  ماریاز آلودگی طعمه به سم
روزِ وارونه که شب را ماند !
به کجا می رسدمخواب و خیال؟ 
به کجا می بردم دزد دریایی وجدان هرشب؟!
به کجا می کِشدم ؟!خوابِ آلودهِ به سنگینی سرب
آفرین  باد  به گلدسته مسجد که مرا کرد بیدارزخواب غم دوشین غریب
     #پروین_اسحاقی
جهت خواندن اشعارم به این آدرس سر بزنید parvin58.blog.ir
مادرم هرشب برایم قصه ای می خواند،که میگفت:با به دنیا آمدن کودکی جدید،زن نیز،برای دیگربار،در جهانی دیگر،متولد می شود.موطن جدیدش می شود بهشت...من شناسنامه ی مادرم را دیده بودم.مادرم اهل هیچ کجا نبود!جای محل تولد در شناسنامه اش خالی بود.بهشت را که دیگر در شناسنامه نمی نویسند...
پزشک عمومیه و داره برای امتحان تخصص میخونه.توی یکی از عکساش روی مهرش نوشته بود پزشک خانواده مرکز بهداشت قصر شیرین! پس اهل کرمانشاهه...وقتی چالش قرآن رو بخاطر مشارکت کم اعضا کنسل کردم توی تلگرام بهم پیام داد و دقیقا این جمله رو بهم گفت: «چه حیف شد، من هرشب میذاشتم صوتش با صدای باند پخش بشه و فضا رو پاکسازی کنه!»چند بار جمله اش رو خوندم.پاکسازی فضا....
ادامه مطلب
مادر رضایی مادرم کرونا گرفته.........
تستش مثبت شده
مادر نگرانه
دیشب تا دو بیدار بود
هرشب خواب مادرمو میبینم
این حقم نیست بخدا
که بعد از هر خوابی زجرکش شم که ندارمش
که مادر واقعی من نیست
که باید در ارزوی اغوشش بسوزم
ماه
اخ ماه!
میکشه منو اخر
دیشب بحث دختر بود گفنم میخوای چشاش چه رنگ باشه؟
گفت نمیدونم
گفتم من عسلی دوس
گفت اره چشمای منم عسلیه
دلم رفت واسه این جملش
اخ الهی من دور چشای خوشگلت بگردم
نفس من
چقدر دوسش دارم.......
حمیدرضا سرما خورده از دایانا گرفته. یک وجب بچه چنان ویروسی داشت که همه رو سرماخورده کرد.
دوتا سرفه تو صوزت من کرده بود گلو درد شده بودم..
امشب من و حمید جدا از هم میخوابیم بدون حمید خوابم نمیبره. عادت کردم شبا بغلم کنه. هرشب وقتی میخوام بخوابم چه باهم یخوابیم چه من بعد از یکی دوساعت بیام رو تخت که حمید خواب باشه، برمیگرده سمتم دستشو میندازه دورم پاشو هم میندازه دور کمرم. امشب چون سرماخورده و نزدیک کنکور منه گفت پیش هم نباشیم تا من حالم بهتر بشه
اما باید این پست و میگفتم 
یک فیلسوف چینی قبل از میلاد مسیح  می گوید" دیشب خواب دیدم که پروانه ام و امروز وقتی بیدار شدم سوال برایم پیش آمده که من حقیقتا انسانی هستم که خواب دیدم پروانه ام یا پروانه ای هستم که خواب می بینم انسانم"
دوستت دارم ... 
جدیدا بعضی بازه‌های کوتاه (مثلا چند روزه) برام پیش میاد که توش هم تقریبا هرشب خواب می‌بینم و هم تقریبا هر روز می‌خوام چیزی بنویسم و بنوازم! :)
بعد دوباره قطع میشه تا چند وقت دیگه درش باز بشه :))
 
حال غریبیه... هنوز بهش عادت نکردم!
دانلود آهنگ ریشه کرده غم به جانم علی رزاقی 
Download New Music Ali Razaghi – Rishe Karde Gham Be Janam
دانلود آهنگ جدید علی رزاقی به نام ریشه کرده غم به جانم با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
متن آهنگ ریشه کرده غم به جانم علی رزاقی 
 هی .. ریشه کرده غم به جانم ، دل شکسته ، جان خزانم
ریشه کرده غم به جانم ، دل شکسته ، جان خزانم
 
میباره خدایا هرشب ، اشک حسرت از نگاهم
میباره خدایا هرشب ، اشک حسرت از نگاهم
♥♥♥
غصه شده کار شبهام ، ای خدا زیاده دردام – غصه شد
مادرم هرشب برایم قصه ای می خواند،که میگفت:با به دنیا آمدن کودکی جدید،زن نیز،برای دیگربار،در جهانی دیگر،متولد می شود.موطن جدیدش می شود بهشت...من شناسنامه ی مادرم را دیده بودم.مادرم اهل هیچ کجا نبود!جای محل تولد در شناسنامه اش خالی بود.بهشت را که دیگر در شناسنامه نمی نویسند...
شش دقیقه مونده به ۱۲، هرشب همین موقعا که میشه تاریخو چک میکنم که ببینم چند ‌روز دیگه مونده تا دوماه بشه، لعنتی خواب شبو ازم گرفتی، یه جایی تو قلبم خالی شده و جاش تیر میکشه، لعنت به تو
صبا وقتی بیدار میشم هنوز خسته ام، یه چیزی میخورم میرم کافه میشینم با متن کتاب کلنجار میرم و بعد دوسه ساعت میام خونه یه کله شاگرد دارم تا شب که بشینم پای شام و سریال، به شدت کار میکنم اما نمیتونم سیفون بکشم رو فکر تو، خسته شدم از تو که مثل خوره تو وجودمی چندساله و
 
بنال ای دل نوا دارد رقیه/به هر دردی دوا دارد رقیهمرض او را ز پا انداخت ،امّا/مریضان را شفا دارد رقیهالسلام علیک یا رقیه
مراسم روضه اباعبدالله
با نوای کربلاییانبهنام زارععلیرضا دهقانیهرشب از ساعت 19:30مجمع عاشقان ثامن الائمهمبلغ مجلس اهلبیت باشیم
بااین کانال به کانال های درسی دیگری نیاز نداریدکانال مارا به دوستان خود معرفی کنیددرسنامه،آزمون،نمونه سوال،پاورپوینت،فیلم آموزشی و... از همه دروسهرشب یک سوال از دروس گذاشته می شود و نفرات برتر در کانال معرفی می شوندادمین:امیرعلی شهبازیوبا حضور دبیران تیزهوشانفایل های خود رابه آدرس زیر ارسال نمایید:https://t.me/payehaftomsampad
برای اطلاع از آخرین فایل های درسی ما عضو کانال شویدpayehaftomsampad@
چرا هرشب حوصلم سر میره؟ :( کنترل تلوزیونم ازمون گرفتن نمیزارن سریال ببینم .
داشتم فکر میکردم داشتن یه تلوزیون شخصی هم نعمتیه :( 
به یه چیز دیگه هم داشتم فکر میکردم که من که از عکاسی و عکس ن سر رشته دارم و نه علاقه و نه هیچ چیز جالبی برای عکس گرفتن چرا دارم حجم اینترنتم در اینستا فنا میکنم؟ به اینستا علاقه ندارم دلم یه جایی میخواد که یه چیز جالب و خوب داشته باشه :( 
تنها شبکه ای که میمونم همیشه همینجاست ینی وبلاگ نویسی. 
عاااا داشتم میگفتم حوصلممم
جهت احیای قرانی وعمل به دستورات قرانی  هیئت حضرت رقیه علیها سلام  هرشب جمعه از ساعت 9/30  به مددت نیم ساعت به برگزاری قران نموده است  شرکت برای همه عزیزان مهیا است  
نشانی : تهران  خیابان خاوران ( اتابک ) خیابان شهید قربانی مطلق (ملایری ) جنب مسجد رضوان  خیابان شهید علیزداه  حسینیه حضرت رقیه علیها سلام 
العبد محمد علی تعالی 
با گذشت ۲-۳ هفته از اون دعوا و فشار عصبی هنوز نمیتونم بخوابم و هرشب خواب دعوا و قتل و... میبینم . هنوزم دلم باهاش صاف نیست و دوست ندارم باهاش حرف بزنم حتی یک مقدار پول دارم میخوام با کمکش لپ تاپ بخرم ولی تو ذهنم کلا قیدش زدم چون نمیخوام باهاش حرفی بزنم . به جز سلام ذاتا هیچ حرف دیگه ای باهاش ندارم . دلم میخواد یا این زندگی تموم شه یا عمر من . چون واقعا درعذابم دیگه تحمل دعوا ندارم ... حالم خوش نیست :( 
 
سلام من به محرم/به ماه دلبـــرزینــــــببه اشک سینه زنانش/کنار مــادر زینـــــب سلام من به محرم/به آن که صاحب آن استبه کاروان بهاری/که درمسیر خزان استالسلام علیک یا اباعبداللهمراسم دهه دوم محرم الحرام ١۴۴١
با نوای کربلاییانعلیرضا دهقانیمهدی جوانمردیو دیگر مداحان اهل بیت علیهم‌السَّلامِاز پنج شنبه مورخ 21 شهریور ماه ١٣٩٨هرشب از ساعت ٢٠:٣٠#مجمععاشقانثامن_الائمه#مبلغ_مجلس_اهل_بیت_باشیم...
سلام من به محرم/به ماه دلبـــرزینــــــب
به اشک سینه زنانش/کنار مــادر زینـــــب سلام من به محرم/به آن که صاحب آن استبه کاروان بهاری/که درمسیر خزان استالسلام علیک یا اباعبداللهمراسم دهه دوم محرم الحرام ١۴۴١
با نوای کربلاییانعلیرضا دهقانیمهدی جوانمردیو دیگر مداحان اهل بیت علیهم‌السَّلامِاز پنج شنبه مورخ 21 شهریور ماه ١٣٩٨هرشب از ساعت ٢٠:٣٠#مجمععاشقانثامن_الائمه#مبلغ_مجلس_اهل_بیت_باشیم...
سلام علیکممن واقعا نمیدونم چطور باید از شما بخاطر این تاتر محشرتون تشکر کنمدم تک تک تون گرماجرتون با همه شهدای گمنام با مادر سادات که میزبان هرشب شهدای گمنام هستندخدا بهتون قوت بده و ان شاءالله ازین دست تئاترهای فاخر رو بیشتر بیشتر بسازید و نه فقط در شهر مقدس قم بلکه در همه شهرهای کشور بتونید اجرا کنیداز دیروز چشمه ی اشک مون خشک نمیشه و دل تنگ لحظه به لحظه تاتر زیباتونیم و این تاثیر فوق العاده ای که تو همه دیدم، نیست جز اخلاص تون وبرکت خون ش
⁦❤️⁩پیامبرصلی الله علیه و آله : أجوَدُکُم مِن بَعدِی رَجُلٌ عَلِمَ عِلما فنَشَرَ عِلمَهُ ؛پیامبر صلی الله علیه و آله :بخشنده ترین شما پس از من ، کسى است که دانشى بیاموزد ، آن گاه دانش خود را بپراکند .
«من معلم هستم»
هرشب از آینه ها می پرسم :
به کدامین شیوه ؟
وسعت یادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب دریاچه یِ عشق؟
غرق دریای تفکر بکنم؟
با تبسّم یا اخم؟
«من معلم هستم»
نیمکت ها نفس گرم قدم هایِ مرا می فهمند
بال هایِ قلم و تخته سیاه
رمز
دانلود آهنگ جدید هویار به نام خواهر
Текст песни khahar Hooyar
یه خواهری دارم که هیچکی ندارهУ меня есть сестра, у которой ничего нет
از توو چشاش هرشب میباره ستارهТвои глаза полны звезд каждую ночь
دل بیقرار تو این دنیا کنار تو عشقه

ادامه مطلب
از روزی که چتر خریدم!
دیگه بارون نیومد ...
درسته من از بارون خاطره خوبی ندارم و فقط مریضی واسم آورده...
اما دلیل نمیشه دوستش نداشته باشم ...و عشق نکنم با صدای دلبرونه اش!
خدایا لطفا بارون بفرست...!
قول میدم همونطوری زیر بارون خیس بشم...بدون چتر!
با آغوش باز و دستایی رو به آسمونت که میخواااد جلو همه مردم شهر ...بغلت کنه...!
قول میدم ...
نه شکایت میکنم...نه پرت و چرت میگم...
قول قول قول...یه قول دخترونه سفت و سخت!
بارون پلیز ...
.....
عاشقت میشم دوباره...
عاشق اونی
هفت ساله که بودم ، داییِ بزرگم بعد از ۲۵ سال برگشت ایران ، درحالی که به جز یک داماد ، هیچ‌کدام از شوهرخواهرها و زن‌داداش‌ها و برادر و خواهرزاده‌هایش را ندیده بود ، داییِ بزرگم برای ما شکل یک سرزمین کشف نشده بود ، آن سال ، یک اتفاق رویاگونه‌ی عجیب بود که مانندش هیچوقتِ بعد تکرار نشد . هر شب و هرشب خانه‌ی مادربزرگ مهمانی بود و فامیل‌ها و آشناهای دورِ دور حتی، می آمدند و از هر خانواده‌‌ی چهار نفره‌ای دایی‌ام فقط با یک یا حداکثر دو نفرشان ا
تا حالا شده یه موضوع به مغزتون فشار بیاره برای نوشته شدن اما حتی ندونین چه نوشته ای هستش!؟شده هرشب خوابشو ببینین اما صبح حتی یادتون نیاد چی بوده اون خواب؟شده مغزتون رو به افول باشه از این قضیه!؟
این حجم از غریبگی برای چیه؟
چند وقته نتونستم بنویسم درست و حسابی رو خدا میدونه
اما این قضیه دیگه داره میره روی اعصابم...
ماه مبارک چون علی اهل عبادت میشویم/باعشق آن محبوب حق جذب ولایت میشویم/آثارروزه دربدن یاد فقیران ویتیم/الگوی شیعه مجتبی تابا کرامت میشویم/هرشب خداخواهد زما اهل دعاها وسحر/درپرتوانفاس حق ماباسعادت میشویم/ازکوچه های عاشقی آیدندای اهل بیت/هردم مرید باولابهرامامت میشویم/شیطان به زندان خدا افتاده وبی یاوراست/اخلاص دل راچاره کن اهل اطاعت میشویم/افطاری مالحظه ای آید نسیم رحمتش/مشمول نور مهدی ولطف وعنایت میشویم/
 واسه رفتن همیشه وقت هستولى اگه برى شاید هیچوقت نشه برگشتو یه عمر به خاطر کار اشتباهت خودتو سرزنش میکنى..شاید تو ندونى و یه نفر از اطرافیانت حالش خوب نباشهشاید هر روزو هر شب به خودکشى فکر کنهشاید هرشب گریه کنه و نا امید باشهشاید فقط به یه آغوش نیاز داشته باشه.... شاید به یکى نیاز داشته باشه که ساپورتش کنهچقدر بهتر میشه تا وقتى آدما زندن و کنارمونن مراقبشون باشیمشما باید بفهمین.... تنها نزارین دوستاتونوشاید ارزش خودتونو براى دیگران ندونینولى..
درماه رحمت آسمان باران ببارد/هر محفلی هم نغمه قرآن ببارد/توفیق می خواهد دلت در محضر حق/هردیده از خوف خدا آسان ببارد/عشق نبی وآل او آتشفشان است/نورولایت بردل سامان ببارد/دارالشفای مومنین وقت سحرهاست/اندرنماز وهردعا ایمان ببارد/افطاررا شیرین کند دیدارمعبود/وقت اذانش بردلت درمان ببارد/هرشب به یاد مستمندان وفقیران/تالطف حق برجان تواحسان ببارد/مهدی بباید باشکوهی ازعدالت/برشیعیان الطاف آن جانان ببارد/
دوست داشتم عاشقِ اون دخترِ مو مشکی بشم ، بدونِ این که بفهمه، بدون این که یه ذره حس کنه
هرشب ساعتِ ۸ تنهایی میومد کافه و میشِست اون کنج و شروع میکرد به نوشتن.
موقعی که سرش پایین بود موهای مجعدش مثلِ درختِ بیدِ مجنون آویزون میشد و کلی به دلبریش اضافه میکرد
هرسری خودم میرفتم سفارشِش رو میگرفتم،یه قهوه ترک سفارش همیشگیش بود
همیشه هم قهوه اش سرد میشد و بدون این که لب بزنه به قهوه،بلند میشد میرفت
چشماش شده بود تمومِ دلخوشیم و هرشب به امید این که چش
مراسم عزاداری در فاطمیه شهر خالدآبادمداح:حسین عابدیسخنران:حجت الاسلام والمسلمین ترابیانمراسم هرشب از ساعت ۲۱:۳۰ شروع میشود و طبق سنوات گذشته تا پایان ماه صفر ادامه دارد.
همزمان در حسینیه ی مرکزی شهر خالداباد نیز مراسم عزاداری هر شب تا پایان ماه صفر دایر می باشد .میلاد نعیمی
یکی از انتظارات جالبی که خدای مهربان از ما بنده های نامهربان دارهدعاکردنهالبته دعا معمولا برای ما تداعی گر ادعیه عربی معصومین هستاونا که جای خود دارنولی چیزی که نباید ازش غافل بشیم مناجات های خودمونی و محاوره ای هستاین نوع مناجات چون از ته دل بلند میشهمیسوزونه...هم دل تو رو ، هم دل خدا رودعای کمیل خیلی خوبه هاولی بعدش که تموم شد یا وقتی که تو پارک و خیابون تنها شدی از مناجات خودمونی غفلت نکن+آقا ما ته دلمون هیچ چیز خودمونی با خدا نداریم که بگ
در سال ۲۰۰۸ پسر بچه ی ۶ ساله ای هرشب از خواب به صورت هراسان بلند میشد و اظهار داشت کسی هنگامی که او خواب است نگاهش میکند.خانواده او توجهی به این موضوع نمیکردند تا اینکه روزی متوجه شدن خانه ای که در ان زندگی میکنند در واقع خانه یک پیر زن تنهایی بود که خودش را با قهوه سمی شده کشته بود.انها تصمیم گرفتند پسرشان را کنار خودشان بخوابانند و در ماه اینده از این خانه بروند اما در همان شب پسرشان هنگامی که به حمام رفته بود ایست قلبی میکند و از دنیا میرود.پ
حدود پنج سال قبل، محسن پیشنهاد کتاب "هنر فکر کردن" از ارنست دیمنه را داد که به دلیل چاپ نشدن درنهایت از مرکز بخش در خیابان انقلاب تهران خریداری کردم. هفته پیش نیز محمد توصیه به خواندن "هنر شفاف اندیشیدن" از رولف دوبلی کرد. این کتاب چاپ شصت و سوم را هم رد کرده و توسط عادل فردوسی پور و دو تن دیگر ترجمه شده است. دوبلی به طرزی هنرمندانه 99 خطای اندیشیدن را در 99 فصل لیست کرده است. حتی برای کسانی که مشغله زیادی دارند خواندن یک فصل هرشب بیش از 10 دقیقه وقت
خب به برنامه شبانگاهی امشب خوش آمدید
همین اول مطلب بگم که نمیدونم چرا ولی هرشب حدودای دوازده اینا به کراش فکر میکنم:/نه آقاااا فهمیدم چرا ساعت صفر صفره دیگه. پسر من از اولش می دونستم این یه رابطه معمولی نیست :|
من امشب تعریف کردنم نمیاد پس براتون یه آهنگ غیر درخواستی پخش میکنم شماعم بیاید تو نظرات حرف بزنیم:)
پ.ن:پسر حتی آهنگ غیر درخواستی پخش کردنمم نمیاد:دی
پ.ن۲:راستی در یکی از مفید ترین اقداماتم دیروز شرک یک رو دیدم و دارم دورخیز میکنم تا فرد
شاید اسباب کشی هم یه جور مرگ باشه... انتقال از خونه ای به خونه ی دیگه... از جهانی به جهان دیگه...
درسته که سکرات موت سخته، ولی به رفتن به یه جای بهتر می ارزه! (البته اگه بریم جای بهتر)
پ‌ن۱: از شب آرزوها، فقط خرس کشیِ یه سری رختخواب و سماور و دستگاه سبزی خرد کن و سطل زباله به ما رسید! نه روزه ای، نه نمازی، نه ذکری، نه دعایی... اینم از رجبی که آرزوشو میکردم! :(
پ‌ن۲: سه شبه که بی خانمانیم... شبی خونه ی داداش کارفرما پلاسیم، شبی خونه ی آبجی زهرا... و  این منم
طفا اگر حال روضه ندارید از خوندن این غزل صرف نظر کنید ...
مانده عبایی کنج زندان از تن تو
یوسف! چرا خونین شده پیراهن تو؟
از استخوانهای شکسته خوب پیداست
«میراث دار خون زهرا» بودن تو
این تازیانه با زبان بی زبانی
دارد خجالت از صبوری کردن تو
در چاه غم هستی اسیر، اما اسیر است
زندان و زندان بان آن بر دامن تو
دوری ز معصومه تو را دلتنگ کرده 
او هم به فکر جایگاه و مأمن تو
هرشب به امیدی که بابایش بیاید
یک دم نخوابیده به شوق دیدن تو
دوری دختر از پدر سخت است،
 
 
سلام من به محرم/به ماه دلبـــرزینــــــببه اشک سینه زنانش/کنار مــادر زینـــــب سلام من به محرم/به آن که صاحب آن استبه کاروان بهاری/که درمسیر خزان استالسلام علیک یا اباعبداللهمراسم دهه اول محرم الحرام ١۴۴١با سخنرانیحجة الاسلام والمسلمین عباس‌زادهبا نوای کربلاییانعلیرضا دهقانیمصطفی صائبیمهدی جوانمردیو دیگر مداحان اهل بیت علیهم‌السَّلامِاز شنبه مورخ ٩ شهریور ماه ١٣٩٨هرشب از ساعت ٢٠:٣٠شیراز فرهنگ شهر حسینیه شهید مطهری#مجمععاشقا
هرشب جمعه فاطمه درکربلاغوغا کند/آنجا شکایت حضرتش برخالق یکتاکند/گویدحسین من چه شد با تشنگی وبی کسی/یادآوری نینوابر شیعیان زهراکند/آن کوثرچشمان او جاری نمایدگریه ها/هردم حمایت فاطمه ازنعمت مولاکند/گاهی رودتا قتلگاه گاهی بسوی خیمه گاه/زهرای اطهرسیل خون راوصل بردریاکند/دائم ببیندشیعه رادر سختی وظلم عدو/براهل عالم خیمه ای سوی علی برپاکند/تنهاولایت محوری یاریگر دین میشود/ازکربلا وازبقیع یاری بر آقاکند/درشب جمعه فاطمه دارد پیامی برجهان/اوب
در حالی که منتظر نشستم تا دانلود قسمت جدید attack on titan تموم بشه به این فکر می کنم که باید نود روز آتی رو هرشب بنویسم. به خاطر تثبیت یک سری تغییرات. باید تلاش هام برای بهتر کردن احوالم رو دونه به دونه، شبانه ذکر کنم.
اما علامت سوالی توی ذهنم ساخته شده که می پرسه کجا؟ اینجا؟ برگردم به دفترچه هام؟
واقعیت اینه که اگر بخوام اینجا بنویسم تا حدی باید خودسانسوری کنم. چون دو سه نفری که خیلی پیگیر هرروز این صفحه رو چک می کنند قطعا آشنا اند.
اما از طرفی من از
هیچ وقت یادم نبود بخاطر وجود دماغم خداروشکر کنم بله درست فهمیدین دماغ
از وقتی سرما خوردم انگار وجود دماغم ناموجود شده بود 
و خیلی با سختی نفس میکشیدم اینقدری که گلوم مثه کویر لوت میشد هر دقیقه باید آب میخوردم  
یه شب وقتی از سوزش شدید گلو از خواب پا شدم یهو گفتم خدایا شکرت اصن یادم نبوده که اگه دماغ سالم نداشتم هرشب باید با همین درد باید از خواب خوشم پا میشدم و حیرون بودم
واااای خدایا چقدر نعمت داریم که یکم گوشمون پیچونده نشه یادمون نمیاد
خد
دارم کم کم یه کارایی میکنم برای خونه م ، امروز خوش بو کننده کمد گرفتم
بعدش یادم افتاد شاید نامزد جان دوست نداشته باشه لباساش این بو رو بگیره،
اینه که یه عطر دیگه هم خریدم، بعد گفتم شاید کلا نخواد بو بگیره! ولی
دیگه نمیشد کاریش بکنم فقط با این فکر که کمدامونو جدا میکنیم ، خیال خودمو
راحت کردم... یه عطرشم میذارم تو کمد همین اتاقم!
امشب با بارون
کوچیکی که زد منو یاد دورانی انداخت که هرشب نیمه شب مینشستم و میگفتم چرا
باید اینجوری میشد... بعد یکمم
سلام
خیلی وقت میشه دارم با یه مشکل بزرگ دستو پنجه نرم میکنم که زندگیمو به آشوب کشیده همین دیشب که داشتم توی گوگل دنبال مشاوره میگشتم با سایت شما آشنا شدم خیلی خوشحالم که سایت شما رو پیدا کردم خیلی خوشحالم بالاخره یک یا چند نفر میتونن دردمو بشنون و بهم کمک کننحدودا یک سال پیش با یه دختر خانمی آشنا شدم اون دختر خانم اون موقع ها عاشق یکی از اقوامشون بود روابط خانوادگشون با اون خانواده طوری بود که حد اقل هفته ای دوبارپسره رو میدید و الانم میبینه
کتاب‌هایی که شخصیت اولشون یه نوجوان باشه اکثرا بران جذابن. امشب کتابفروشی خیلی شلوغ شد. بدم میاد از خودم که هی اینجا هرشب یه کتاب می‌خونم و نمیخرمشون. حس می‌کنم احوالات پسا خوندن کتابام روی برگه‌هاش میشینه و شاید یکی خوشش نیاد. زندگی فقط اونجاش جذابه که مشتری چندشب پیش برگرده شمارتو به یه بهونه بگیره و دعوتت کنه سینما. یا اونجا که بزنی پس گردن یه بچه ظرف غذاش که تا لبه انار دون شده هست رو بگیری و بری یه گوشه بخوری. چقدر دلم واسه اینجا نوشتن
اگرخواهی کنی پروازباعشق
بگویم من تورا آن رازباعشق
ببایدآن روی دردل توهرشب
شوی همراه وهم آوازباعشق
ببندی چشم هاپراشک،حالا
بُوَد امکان تورا آغازباعشق
نپرسی عشق راازعشق هرگز
شوی باعشق هرشب بازباعشق
توراچون رفت ازدل هرریایی
رسی برآن شوی همرازباعشق
تواول عشق راازعشق آموز
بفرماعشق راپرداز باعشق
(علی خودی آغمیونی)
من چلچراغ خانه‌ی پیراهنت باشمروزی کنارت همدمت عشقت زنت باشم
ای وای فکرش را بکن بین همه خوبانآخر ببینی من فقط وصل تنت باشم
شب‌های سرد زندگی حتی اگر آیدمن همدم دردت چراغ روشنت باشم
می‌خواهم اینجا باشی و هرشب کنار تودر حال عشق و مستی و بوسیدنت باشم
من آرزویم بود جای شانه‌ات بودمیا اینکه جای دکمه‌ی پیراهنت باشم
ای کاش من حس لطیف شعر تو بودمیا کاش می‌شد بوسه‌ای بر گردنت باشم 
چیز زیادی از حضور تو نمی‌خواهممن قانعم باشی و غرق دیدنت باشم
با ا
از دور که به خودم و زندگیم نگاه میکنم میگم نه دیگه آدمای جدیدی قرار نیس ولرد زندگیم بشن زندگیم اونقدر حال بهم زن هس که خودمم میخوام ازش فرار کنم از زندگیم از خودم از اطرافیانم 
یا مثلا وقتایی که حوصله ندارم با ادمای جدید اشنا بشم نمیخوام بدونم کی اند چی اند و حتی اسمشون چیه!چون همیشه پیش خودم میگم همه ادمارو هم که بشناسم هیچ کس حاصر به شناختن تو نیس! شاید حرفام عجیب باشن و هیچکس نفهمه چی میگم. نمیدونم هرشب سعی میکنم تو ذهنم خودم با آدمی که نمیش
درد می‌کشم که خودم را در سی‌سالگی تصور می‌کنم، در قله‌ی هرچیزی که آدم‌ها می‌خواهند باشند و می‌دانم که باز هم هرشب، موقع مسواک زدن، روی روشوییِ سرامیکی خم خواهم شد و دست‌هام را اهرم خواهم کرد که نیفتم و خواهم گریست. بعضی شب‌ها که بهترم، فقط به ردِ زیبای اشکها چشم خواهم دوخت. 
احساس می‌کنم زندگی‌م در تصرف دیوانه‌سازهاست. احساس می‌کنم دیوانه‌سازها من را در آغوش گرفته‌اند و همه‌چیز شده مثلِ همان توصیفی که رون ارائه می‌داد: « برای یک‌
اصولا علی که سرما میخوره، میبرمش پزشک اطفال. 
اگه خدایی نکرده عفونت خاص و زیادی داشته باشه که نسخه ی پزشک رو تمام و کمال اجرا میکنم. 
ولی اگه بگه : "عععیییی... نه... خیلی عفونت نداره... " و شل و ول بنویسه چرک خشک کن، خودم نسخه رو عوض میکنم :| 

سفکسیمِ موردنظر رو حذف کرده و به جاش دمکرده ی آویشن-بنفشه به انضمام مقداری چهارتخمه میگنجونم توی نسخه. 
یعنی اگه نسخه ی ترکیبیِ من و دکتر رو ببینید این میشه:
شربت سرماخوردگی: هر هشت ساعت
شربت سیتریزین: هر شب
آوی
 
یعنی  مضحک ترین قسمت فیلم دلدار اون قسمتیه که خواهر پژمان هر وقتی با پدرش یا
با خود پژمان تلفنی صحبت میکنه رو تخت دراز کشیده :|
درسته زنِ حامله است ولی دیگه زن حامله به این معنی نیست
 که کلا دراز کش و رو تخت باشه و تلفن هاش رو اونجا جواب بده :|
مردم رو مسخره خودشون کردند عه :| 

 
 +
  
فیلم دلدار سریالی است که در ماه رمضان در شبکه دو هرشب ،  پخش میشه !
+اخیرا دو خواب از پدربزرگ عزیزم دیدم. در یکیش خیلی خیلی خوشحال بودم که اون زنده‌اس و اینکه خوشحال بودم که میشه برامون داستان و قصه بگه. و در دومی داشت چای دم میکرد، بهش گفتم که آقاهاشم خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود. واقعا هم همینطوره. جالبه که توییتر دو خواب احساس خوشحالی و دلتنگی رو کاملا و خیلی واضح حس کردم و الانم اگه خوب فکر کنم این حسا رو میتونم تجربه کنم. به ویژه اینکه واقعا دلم براش تنگ شده. و دوسش دارم و خودش میدونه. :* :)
 
+مامان بابام هر
باران شلاق می‌زند بر شانه‌های عریانم 
پرستو ها لانه می‌کنند بر ترقوه‌هایم
میان سینه‌هایم گنجشکی آرام خفته ا‌ست
قسم می‌خورم که من از آنان درمانده‌ترم
گودی کمرم، که کم دارد حلقهٔ دستانت را
موی کوتاهم، که رمقی برای رقص با باد ندارد
چشمان بی‌قرارم، که هاله‌ای از غبار دلتنگی درشان موج می‌زند 
فوج قوها خیلی‌وقت است از ذهنم پر بسته
فریاد کلاغ‌ها اما مجال نمی‌دهد ذهن ناآرامم را
در این طوفان سهمگین، مرکز ثقل دردها منم
هرشب سر بر شانهٔ دیو
تموم حال خوبم روبه اون یک لحظه مدیونمهمون یک لحظه ی دیدارکه میدونی و میدونم      کنارت تو من  آروممیه چیز و خوب میدونمبه پای  این همه احساسکه میمونی و میونماگر چه راهمون دورهدلامون خیلی نزدیکهتویی تنهای یام اعجازبه یادت تنها موزیکهمنم هرشب خدامونوبه دیدار تو میارمتموم پنجرها روبه شوقت باز میزارممن و به من نشون دادیتو تعبیر یه رویاییاگه دنیا منو رد کردشدم باتو تماشاییگرفتم شکل آغوشتبه اعجازت زدم تکیهتو رو تو اوج تنهاییگرفتم از خدا هدیه
باید نفس بکشم    توی هوای خودم
باید ک سر بذارم     رو شونه های خودم
باید که گریه کنم   واسه عزای خودم
شبونه گل ببرم         خودم برای خودم
.
.
.
هنوووووز رویای تو دنبال منه
هنوووووز  زخمای تو رو بال منه
هنووووز از خواب خوشت میپرم هرشب...
.
.
.
انگاااار تو قلبم غم دلخواه تو مونده
هنوز قلب من همراه تو مونده
هنوز پشت سرم آه تو مونده...
.
.
.
نشد نشد ک بیام...

+ محض رضای خدا وقتی ی کار درست تو زندگیت انجام دادی خرابش نکن
احمق جان
آرامش چیزی نیس ک بشه راحت بدست
آیه ی ۱۸۵ سوره بقره
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ.  
سلام و عرض ادب و احترام خدمت همراهان گرانقدر
 احتراماباتحیت و آرزوی توفیق روزافزون برای شما نیکوکاران بزرگوار به استحضار می رساند درنظراست سفره احسان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درشبهای ماه مبارک رمضان ( هرشب وبه همراه بسته افطاری) گسترده شودلذا ازشما بزرگواران تقاضا مندم درخصوص 
_ خدمت دراین سفره احسان_تامین منابع مالی  _تعین تعدادموردنیاز برای استفاده مددجوی
نمیدونم چمه ...
هرشب کابوس میبینم کسیو که دوسش دارم رو از دست دادم ...
هر شب نفس تنگی میگیرم ...
ولی خوب عوضش کلی میخندم
چون با عشقام میحرفم ...
شمام هیچوقت کاریو پشت گوشتون نندازینش ...
هرموقه فرصتش به دست اومد همون لحظه انجامش بدین ...
مثل من
 
پ.ن : همینجوری یچی پروندم که چیزی نوشته باشم
#جاودانه
میرقصی چه عاشقانههمچون شکوفه‌های بهاریبرسطح برکه دلمبا تو بهار همیشه نامش اردی بهشت است!
خسته از تنهایی ها،درخوابمتکثیر می شوی هرشبببین چگونهبا نوازشت گیسوانت شاعرت می شوم!
هر بهار،از آسمان دستانت باران عشق می ریزدچین های دامنتمسیر کوچ پرستوهاصدایتطعنه می زند به نغمه خوانی های پرندگان صحراببین!ببین مرا کهبا خیالت اینگونه عشق را تفسیر می کنم.
آری،وقتی که با خیالت اینگونه زندگی را در من زنده می کنیاگر کنارم بودی،چه خوشبخت بود ب
تاسحرکن بندگی درنزد رب العالمین/میرسد آرامشی هرشب به گلزار زمین/لذت یک قطره اشکی نیمه شب آزادی است/همنوا شودر پرستش باامیرالمومنین/یار می خواهد ولایت درسپهر عاشقی/لشکری گردد فراهم ازمیان مسلمین/راه ورسم بندگی راهرشهیدی یاد داد/میدهدمعنای زیبا ازبردین مبین/گشته ایران ولایی اسوه هر شیعه ای/پیروان برولایت راهزاران آفرین/رمی شیطان ستمگر قلب را ایمان دهد/دربهشت ایزدی باهر شهیدی همنشین/گریه واشک وتوسل میدهد رضوان حق/باولایت تاشهادت آرزویی د
دیدی،وقتی سرتو میزاری رو بالش بی دغدغه خوابت میبره چه حس خوبیه؟ 
جدا از اینکه گاهی وقتا یه سری مسائل باعث میشه با گریه بخوابیم، ولی
براتون از خدا میخوام شبا با آرامش بخوابین :)
اوم من هرشب که میخوابم واسه خودم دست و جیغ و هورا و ادا بازی ها درمیارم و میخوابم
اخه نمیدونین چه حس خوبیه ، کنکور نداری، پشت کنکوری نیستی ، و مثل همیشه دختر درس خون مامانتی و مشقاتو نوشتی و اماده ای برای میان ترم 
و یه آخییش بلند میگی و گوشیو از ساعت ۶ زنگ میزاری تا ۷ون
امیر خانی نجوای روشن
متن آهنگ نجوای روشن از امیر خانی

منو میکشه سمت دنیای تو یه حسی که هم عطر دمنوش مه
نمیزاره از فکر تو بگذرم صدایی که هر لحظه تو گوشمه
یه نجوای روشن که هرشب منو داره از تو قلبم صدا میزنه
منو تا ته آسمونا ببر که چشمای تو کهکشون منه
ادامه مطلب
امروز واقعا اتفاق خاصی نیوفتاد ،نزدیک نه و نیم صبح خوابم برد و نزدیک دو ظهر چش وا کردم که قل بخورم دیدم دوتا چش سبز زل زده بم،بعله،گربه بود رفته بود گوشه ی تخت ک یه باریکی بین دیوار و تخته قایم شده بور چنان جیغی زدم ک همه سکته کردن بعدم بی هیچ مقدمه ای دراز کشیدم سریع خوابم رفت و بیشتر نگران مسابقه ی عزیزترین بود ک خداروشکر اول شد،و تاندون پشت پاش انگاری مشکل پیدا کرده ک فردا باید بره دکتر،بعد افطارم طبق هرشب پتوس و سینگونیوم و غبارپاشی کردم و
    
        ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷

    میکشم از هجر او صد جامِ خون دل به دوش
               میبرم در هر قدم وجدانِ آب و گل به دوش
     من غم هجران خورم غافل غم بود و نبود
               حسرت دنیا چرا باید کشد عاقل به دوش
  
   سوی میخانه روم هرشب پریشانتر ز پیش
              تا مگر پیدا کنم ساقیِ خونِ دل به دوش
  
   وصلِ او ممکن نباشد اندر این ماتمسرا
            کی تواند غمزه ی او را کشد جاهل به دوش
     در پی محمل دویدن، شرط مجنون بودنست
       
آقا این مسابقه اعجوبه ها اونشب ی بچهه رو آورده بودن که 
اعجوبه بودنش ب خاطر خیالپردازی زیادش بود:/ بعد مهران غفوریان
از ننه بچهه پرسید که چجوریاس این خیالپردازیشو اینا؟ گف وقتی 
بارداربودم ودوران نوزادیش، هرشب قصه میخوندم واسش ،به خاطر همونه
ولی خب من مشکوکم ب اینکه مامانه دوران بارداریش گل مصرف میکرده
وسرهمین بچش توهمی شده:/ حاجی بچهه خیلییی توهمی بود:/ ب نظر
من این خوب نیس چون اگر ادامه دار باشه وقتی بزرگتر شه ممکنه دچار
اختلال دوقطبی شه:/
آدمهایی را دیده ام که هر روز حال خوب خیرات میکنند.
همان هایی که غصه هایشان را برای خودشان نگه میدارند و شادی هایشان را تقسیم میکنند،
ترجیح میدهند هر روز صبح انرژی های مثبتشان را زودتر از خود بیدار کنند و انرژی های منفی شان را رها کنند تا بخوابند. 
از قلب مهربانشان، پرنده ها کنارپنجره شان لانه میکنند و هر روز صبح برایشان از عشق میخوانند...
همانهایی که لبخندشان را از دختر بچه ی ماشین کناری دریغ نمی کنند، 
از کنار پیرزن عابر بی تفاوت نمیگذرند. 
ح
 عشق آباد
ای دامنت عشق آباد، درخویش رهایم کنبادرقص وغزل هرشب، این گونه صدایم کن
برخیز و غزل خوان کن، گیسوت گل افشان کندر پای چنین عشقی،خود بی سروپایم کن
"دل بی تو به جان آمد"، در آه وفغان آمداز ناله واندوهم، مستانه جدایم کن
هم دینی وهم ایمان، هم جانی وهم جاناننه کفر نمی باشد، خود را تو خدایم کن
پیمانه ی عشقت را، برکامِ دلم  آورازخویش جدایم کن، درخویش فنایم کن
یک عمرفراقت را، وین غصه وداغت راچون لاله به دل داریم، یک جرعه دوایم کن
گفتیم غزل اما
من دولوز و لیوتار رو هم تموم کردم. آدم میخونه دلش میخواد فیلمارو ببینه. احساس میکنم خوندن معمولی فایده نداره باید زمانم که آزاد تر شد برم تو کار فیلم دیدن. رسیدم به ژان بودریار. نمیتونم جلو خودمو نگه دارم و نخونمش امشب در نتیجه زبانو بیخیال.از فردا باید اول زبانمو بخونم بعد کتاب جدید رو. پس بریم پیش به سوی ژان بودریار. میدونی کیه دیگه. همون که یه کتاب چرا همه چیز تاکنون ناپدید نشده رو نوشته بودو من کلی حال کرده بودم. گشنمم هست نمیدونم چی بخورم.
این وسط گرفتار یک سری خاله بازی های بچه گانه شدم.
هرچی می گم به کسی نگید، برعکس میشه.
ماجرای جواب منفی شنیدن این مورد آخر هم تو کل فامیل پیچیده.
حالا خاله کوچیکه اومده میگه این همه رفتید نشده، بیاید برید سراغ دختر فلانی، کلی هم شروع کرده تعریف کردن.
متاسفانه شناختش از اون بنده خدا در حدی نیست که بدونه ۸ سال از من بزرگتره.
اینم محبت های خاله کوچیکه به من که از ابتدای رایج شدن تلگرام تا همین پارسال، تقریبا هرشب باهاش چت می کردم.
و الان فقط یک تشکر
 قراره هرشب یک فیلم ببینیم و روز بعد به نقد و بررسی اون فیلم می پردازیم. شما می تونید نظراتتون رو درباره فیلم بنویسید.
(شروع چالش از شنبه 98/5/19)
 
لیست فیلم ها:
 
(2013) Prisoners
(2007) Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street
(2000) Unbreakable
(2016) Split
(2019) Glass
(2010) Inception
(2016) Deadpool
(2018) Deadpool 2
(2019) Aladdin
(2008) The Dark Knight
(2004) Eternal Sunshine of the Spotless Mind
(2018) Spider-Man: Into the Spider-Verse
(2014) Whiplash
(2006) The Departed
(2019) Toy Story 4
(2019) The Lion King
 قراره هرشب یک فیلم ببینیم و روز بعد به نقد و بررسی اون فیلم می پردازیم. شما می تونید نظراتتون رو درباره فیلم بنویسید.
(شروع چالش از شنبه 98/5/19)
 
لیست فیلم ها:
 
(2013) Prisoners
(2007) Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street
(2000) Unbreakable
(2016) Split
(2019) Glass
(2010) Inception
(2019) The Lion King
(2016) Deadpool
(2018) Deadpool 2
(2019) Aladdin
(2008) The Dark Knight
(2004) Eternal Sunshine of the Spotless Mind
(2018) Spider-Man: Into the Spider-Verse
(2014) Whiplash
(2006) The Departed
(2019) Toy Story 4
 قراره هرشب یک فیلم ببینیم و روز بعد به نقد و بررسی اون فیلم می پردازیم. شما می تونید نظراتتون رو درباره فیلم بنویسید.
(شروع چالش از شنبه 98/5/19)
 
لیست فیلم ها:
 
(2013) Prisoners
(2007) Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street
(2000) Unbreakable
(2016) Split
(2019) Glass
(2019) Once Upon a Time In Hollywood
(2010) Inception
(2019) The Lion King
(2016) Deadpool
(2018) Deadpool 2
(2019) Aladdin
(2008) The Dark Knight
(2004) Eternal Sunshine of the Spotless Mind
(2018) Spider-Man: Into the Spider-Verse
(2014) Whiplash
(2006) The Departed
(2019) Toy Story 4
امشب کسی به سیب دلم ناخنک زده است!
بر زخمهای کهنه قلبم نمک زده است!
این غم نمی رود به خدا از دلم، مخواه!
خون است اینکه بر جگر ِ من شتک زده است
قصدم گلایه نیست، خودت جای من، ببین
ما را فقط نه دوست، نه دشمن، فلک زده است!
امروز هم گذشت و دلت میهمان نشد
بر سفره ای که نان دعایش کپک زده است!
هرشب من -آن غریبه که باور نمی کند
نامرد روزگار، به او هم کلک زده است
دارد به باد می سپرد این پیام را:
سیب دلم برای تو ای دوست، لک زده است!
 مژگان عباسلو
پ ن:
تو هم انگار ن
باراک تنهاشده بوداین حس رافقط اوداشت.هرشب خواب پدرش نئورامیدید.نئومداوم به اومیگفت ازراه راست بروبه چیزی جزاین فکرنکن که درجهنم به روی افراداهل دروغ ودودوزه بازی بازهست.درجهنم برای تونیست بلکه دربهشت برای تومیباشد.
اوخودرامداوم درعوالم خواب درجایی میدیدکه درحال فرارازچیزی یادرحال پریدن ازجایی به جایی دیگریادرحال بریدن سرماردرهنگام دوش گرفتن درحمام است.مداوم این تلقین یعنی وجوددشمن درخواب به اویادآوری میشد.روزجمعه بعدازبیست سال خو
متن آهنگ جدید بهنام بانی با نام خوابتو دیدم
Behnam Bani Khabeto Didam Text Lyrics Music
 
دلم خیلی برات تنگ شدهخوابتو دیدمخوابتو دیدم و بازمدلتنگم و بی تاب دیگهکارم شده هرشبهی میپرم از خوابهرچی گفتم نرو واسه تو فرقی نکرد رفتی گفتی بهم دنبالم هیچ جا نگردمنمو حال بدو من نمیدونم که چی انقد عوضت کرد...
ادامه مطلب
جالب بود نیم ساعت از اون برف شدید نگذشته بود که هوا کاملا افتابی شد ...
این حالت تهوع های شدید قرار نیست دست از سرم بر دارن ...
میترسم و در این بین خودمو با سریال مورد علاقم مشغول کردم
تنها چیزیه که بهم این روزا حس خوب میده ...
دیگه حتی سیاست هم برام جذاب نیست ... نسبت بهش و خبراش تا حدی میتونم بگم بی تفاوت شدم ...
و سعی میکنم تو بحث هایی که تو خانواده پیش میاد زیاد شرکت نکنم ...
بیشتر چرت و پرت میگم و الکی میخندم ...
دارم سعی میکنم که با خودم کنار بیام که ب
یادمه از ۱۶ سالگی تا ۱۹ سالگیم  وقتی آهنگ گوش میکردم حالم خوب میشد (شاد و غمیگینم فرق نداش و ۹۰ % آهنگام غمگین بود از علی عبدالمالکی و همش شکست عشقی درصورتی که من عشق نداشتم اصن خخ) چون با اهنگا اونقدر خیالبافی میکردم و فکرای قشنگ میبافتم که کیف میکردم. حتی اهنگارو اونقدر گوش میدادم که حفظ میشدم و توی راه مدرسه میخوندم و میرفتم و دوباره خیال پردازی میکردم و حتی انتقامم از افرادی ک ازشون زخم خورده بودم میگدفتم. یادمه راهنمایی که بودم هرشب یکسا
از همون بچگی نگران از دست دادنت بودم..خیلی شبا، قبل اینکه ازدواج کنیم میومدم بالا سرت و خوابیدنت رو تماشا میکردم تو دلم میگفتم خوش به حال شوهرش که تو هرشب کنارش اینقدر قشنگ میخوابی
طاقت حتی یه لحظه ناراحتیت رو هم ندارم. نه من نه فائزه..یه قطره اشکت رو که میبینم دلم میخواد عالم و آدم رو قتل آدم کنم ولی با این حال هیچکسی هم نمیتونه تو این دنیا مثل تو منو عصبانی کنه که دیگه کنترل عقلی خودمو از دست بدم
همیشه نگرانت بودم و هستم آخه مهربونی زیاد از حد
ایشون دانش جوی صنایع غذایی هستن و تجربه ی یکسال پشت کنکور موندن رو دارن
با این حال کلا هاشون منظم برگزار میشه.در روحیه دادن متخصص اند.و هرشب با
شما در ارتباط خواهند بود و در دسترس اند.
اطلاعات ما کامل نیست لطفا هر چی راجبه این مشاورها میدونید در قسمت نظرات اضافه کنید
دانلود آهنگ های جدید بهنام بانی
 
دلم خیلی برات تنگ شده خوابتو دیدم …
خوابتو دیدم و بازم دلتنگم و بی تاب دیگه کارم شده هرشب هی میپرم از خواب
هرچی گفتم نرو واسه تو فرقی نکرد رفتی گفتی بهم دنبالم هیچ جا نگرد
منمو حال بدو من نمیدونم که چی انقد عوضت کرد …
این دل دیوونه بی تو نمیتونه وای دل تنگم رفت که برگرده اینا همش درده وای دل تنگم
نم بارون و خاطره هامونو دیگه تو نیستی هرجا وایسادم یاد تو افتادم دیگه تو نیستی
همه میگن بیخیال شو اگه رفت غصه نداره
دانلود آهنگ گرشا رضایی دریا نمیرم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دریا نمیرم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , گرشا رضایی باشید.
دانلود آهنگ گرشا رضایی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Garsha Rezaei called Darya Nemiram With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه گرشا رضایی به نام دریا نمیرم
پای تو گیرممن یه چند وقته که بعد رفتنت دریا نمیرممیترسم آخر بی هوا بارون بیاددست کیو باید بگیرمهرشب تو روی
سلام دوستان خوبمامروز خیلی خسته شده بودم از زندگی  حوصلم سر رفته بود و هیچ کاری به زهنم نمی رسید 
اصلا خیلی ناجور بود یه چی میگم یه چی میشنوید تا اینکه پاشدم یه وضو گرفته تا حالم جابیاد 
اتاقم خیلی بهم ریخته بود اصلا میخوایتم منفجر کنم اتاقم رو نمیدونید چه وضعی بود 
تا اینکه به کمک مادرم تونستم اتاقم رو جمع بکنم و یه تغیر بدم از اون موقع تاحالا حالم خیلی بهتر شده گاهی وقت ها تغیر باعث میشه تا حالات خوب بشه یادش بخیر کلاس ششم معلم راهنمایی داش
فیلم میبینم و پا به پای شخصیت ها حس میگیرم... بغض و نفرت و لذت... هرشب به فیلمی که دیدم فکر میکنم و هر صبح تلاش میکنم از چیزی که دیدم و شنیدم و حس کردم توی زندگیم استفاده کنم... مثلن موقع پختن پای سیب... یا دستمال کشیدن در یخچال... دم کردن چای... شستن حجم بشقاب ها و لیوان ها... 
و گاهی از در تراس که تنها روزنه ی اتصال من به آسمانه، به دور دست ها نگاه میکنم... تا جایی که ساختمان‌ها و سیم‌های برق و شاخه ها ی درختها و پرواز دسته جمعی کبوترها راه بده... آسمان ای
نشستم و از نو برنامه ام رو نوشتم و روزهایی که save کرده بودم رو بهش اضافه کردم و لطفش این بود که فهمیدم اوضاع اون قدری که تصور میکردم خوب نیست و بازهم برنامه ی فشرده ای شد و اگر خدای نکرده چند ساعت مشکلی پیش بیاد مساوی هست با حذف درسی که باید طی اون چند ساعت میخوندم و نتیجتا بی جواب موندن اون درس توی آزمون...دوتا آزمون زنان دادم که نتیجه ی هر دو بد بود و در عجبم که هنوز هم توی هر آزمون حداقل یک یا دو غلط از سر بی دقتی دارم که غالبا همون سوالاتی هستن ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها