نتایج جستجو برای عبارت :

این روزامون چطوری میگذره؟!

که بگم حواسم هست. 
یه حال عجیبیه دنیا. هیچوقت فکرشم نمیکردیم اینطوری باشه این روزامون. هیچوقت فکر نمیکردیم این چیزا رو ببینیم. با این حال یه خوشحالی عمیق هست تو روزام که از شدتش نمیتونم بروزش بدم. فقط می تونم بی صدا راه برم راه برم راه برم و پادکست گوش کنم...
سلام قلبم، سلام.
 
سلام اسماءم.
 
میخوام برای تو بنویسم
میخوام از روزهایی که میگذره بدونِ تو ولی به امیدِ تو، باهات حرف بزنم.
 
 
دلبر!
نباید بدونی. ولی خب من همچنان دارم با عشق تلاش میکنم.
فهمیدم شاید از ظاهرم راضی نیستی. درستش میکنم و دست پر برمیگردم.
فقط بهم زمان بده.
فقط بهم زمان بده.
فقط بهم زمان بده.
 
امیدوارم بشه همونی که فکر میکنم باید بشه :)
 
اسماء
این روزا فکرم خیلی میپره اینور و اونور. حلالم کن :)
یه روزی با هم به این روزامون میخندیم.
 
و
 
تنها خوبی ویروس ڪرونا این بود ڪه خیالمون راحته به بقیه ڪشورا هم خوش نمیگذره 
 
ـ
 
مامانم موقع مڪالمه ی تبریڪ عید ملت رو یاد ناراحتیاشون میندازه! "ایشالا عروسی دخترتون ڪه سنش بالا رفته رو تبریڪ بگم؛ ایشالا شاغل شدن پسرتون ڪه بیڪاره رو تبریڪ بگم و ..."
 
امسال اوضاع حرم‌ها جوریه ڪه سال دیگه ڪسی نمی‌تونه بگه پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت.
 
اینجوری ڪه ویروس ڪرونارو دارید میبرید گردش و عید دیدنی بهش خوش میگذره بعید میدونم حالا حالاها
حکایت این روزامون خیلی جالبه...
یه ویروس کوچیک شد معلم مون، خیلی چیزا رو بهمون یادآوری کرد،یادمون اومد که ...نظافت چقدر مهمهتدبیر چقدر لازمهسلامتی چقدر با ارزشهاطرافیانمون چقدر برامون عزیزندر کنار عزیزانمون بودن، چقدر لذت بخشهتک تک ثانیه های عمرمون چقدر ارزش دارنانسان چقدر ناتوانهمرگ چقدر میتونه نزدیک باشهاین ویروس یادمون انداخت که سلامتی، امنیت و آرامش چه نعمت های بزرگی بودن و حواسمون بهشون نبودو مهمترین چیزی که یادمون انداخت، آره مهم
دانلود آهنگ نیما علامه اتفاق خوب { کیفیت 320 و 128 }
امشب برای شما عزیزان جاز موزیکی ، دانلود آهنگ ♪ نیما علامه ♪ اتفاق خوب ♪ با متن و دو کیفیت عالی
Download New Song BY : Nima Allameh – Etefaghe Khoob With Text And Direct Links In jazzmsuic
متن آهنگ اتفاق خوب نیما علامه
»───♫♫●|●|●♫♫───«
اتفاق خوبیه ، بهم رسیدیم من و تو … !
خوب عطر نفسات پر شده تو هوای من … !
دیگه نزدیک یه ساله که من تو و باهمیم … !
»──|♫●|──«
لحظه هام ، کنار تو ، قشنگ و و رویایی شدن … !
عکس ازدواجمون ، باهم توی ق
متن ترانه میلاد سرافراز به نام یه روز خوب

یه روز خوب و آروم منو تو زیر باروننشستیم تنها. میگیم از خاطره مونکه چجوری برامون گذشته هر سالمیدونی با تو بودن. واسه این دل منیه حال خوبهباش همیشه کنارم. بی تو خب بیقرارممن همه جورهعشق من دوباره اومدی پیشممیدونی با تو من یه دیوونه میشمچه خوبه که هستی پیشم دوبارههمه خاطراتمو یادم میارهمنی که دوریتو به جون خریدمتوی بارون و برف عکستو دیدممیدونستم چشاتو بازم میبینمخوشحالم که پیشمی نازنینمبه یاد اون ر
دانلود آهنگ جدید سجاد حسن پور ظاهرا آرومم
Download New Music Sajad Hasanpour Zaheran Aroomam
آهنگ جدید سجاد حسن پور بنام ظاهرا آرومم
بی نشونم بی نشون گم شدن اون روزامون چیزی نمونده برام
حال من خوب شه الان! هرچی که خواستم نشد برگردن اون روزامون

ادامه مطلب
 
دانلود آهنگ جدید احسان خواجه امیری به نام جاده ای که ساخته بودم
آهنگ جدید جاده ای که ساخته بودم از احسان خواجه امیری
Download New Music Ehsan khajeh amiri - Jaddehi ke sakhteh bodam
واسه این که بشه به بی تو یکم آروم بگیرمبه جاهایی که ازت خاطره دارم نمرمعطر دل خواه تو هر جا به مشامم میخورههمه وجودم رو میگیره حس دلهورهاونی که دنیاش بودم رفت و دیگه برنگشتجاده ای که ساخته بودم از روی خودم گذشتشکل یه سایه میون غربت یه منظرسوقتی تنهایی دارم از تو خیابون میگذرماون روزامون
وقتی میرفت فشرده میرفت :/ حکایت منه این همه سال نرفتم نوبت کلاس انتخاب کردنم فشرده شد چون نمیدونستم اینجوری میشه خلاصه که از نهم شروع میشه تا هشتم مرداد ماه :/ حالا استرس گرفتم نگو ها. میدونی چی شد؟ با مها گفتیم حالا که سطح مون یکی نیست بیا روزامون یکی بشه روزا هم فقط همین بود بعد ما نمیدونستیم که فشردش اینجوریه بغل هم مینویسه:/ اینجوری شد نمیشدم تغییر داد. حالا اولیش که آسونه من همچینم صفر صفر نیستم. بگذریم سعی میکنم بهش فکر نکنم. دیگه در کار ان
سلام
برای مثل منی که اینترنت یعنی منبع خبر، بی نتی تو شرایط بحرانی مثل حالا داغونم می کنه! اونم وقتی اخبار تلویزیون چهار تا کلمه نصفه نیمه رو صد دفعه و بدون به روز شدن تکرار می کنه!
جالبه که بین تمام شبکه های اجتماعی  ایتا آخریش بود  که بهش توجه می کردم، ولی حالا شده تنها منبع خبریم! در حالیکه هیچ گروه خبری توش ندارم، و فقط یه گروه از قدیمی ترین دوستان مجازیم توی ایتا هستن و تنها دلیل سرزدن من به ایتا همین عزیزان هستن.
و جالبتر اینه که دوستانم ا
نشسته ام تو کافه باروک, دقیقا کنار پنجره, همونجایی که میشه کتاب فروشی افق رو دید و تعداد عاشق های دست تو دست رو شمرد, چقدر عاشق دیده این خیابون به خودش خدا میدونه,
چایم رو مینوشمو با عذاب وجدان ناشی از اینکه هروقت پریزاد خونمونه تنهاش میزارم منتظر یار هستم.
این میتونه یه برش از جوونی باشه, من با یه لباس بافت سرخابی پناه آوردم به گرمای کافه و انتظار یارم رو میکشم با دلگرفتگی و عذاب وجدان ناشی از کنار پریزاد نبودن.
زندگی همینه دیگه تو نمیتونی هم
یه‌جای فیلم ایتالیا ایتالیا بود که وقتی برق می‌رفت می‌نشستن سر میز و توی تاریکی اعتراف می‌کردن. سال پیش سر یکی از کلاسا این کارو کردیم. من بهشون گفتم "یه‌وقتایی ازتون متنفر میشم"، و اونا تعجب کرده بودن.
امروز مثل سه‌تا آدم مفلوک از وضعیت مدرسه حرف زدیم و تهش؟ رسیدیم به کلی اعتراف. فهمیدم فقط من نیستم که متنفر میشم، اونا هم هستن. و حس هر‌سه‌مون دقیقا شبیهِ هم بود. نشستیم تمام اتفاقا رو زیرورو کردیم، و چیزی که کشف کردم اینه که: ما خیلی به هم
از دیشب یهو یاد خوابی که مهدی دیده بود و خواب خودم افتادم! و همینجور تا الان داره یادم میاد...
مهدی یک ماه پیش خواب دیده بود که وقتی داریم باهم صحبت میکنیم یه مار سیاه میاد وسطمون و مانع میشه ک دیگه منو ببینه. چند وقت پیش بهش گفتم اون ملر انگاری کرونا بود!
همون روزا منم یه خواب خیلی بد دیدم که همون کابوس حاملگی و زایمان بود! و تعبیر حاملگی اتفاقات بد بود اما زایمان آسون پایان خوب! میتونم بگم فشاری که این دو هفته روی من بوده به اندازه همون درد زایم
در این روزهایی که مردمم دو دسته شدند و یک عده هشتگ میزنند انتقام سخت و خونریزی و ای کاش بگذارند دختر ها هم به جبهه بروند تا بجنگند و شهید شوند و عده ای دیگر میگویند خیر!ما مردمیم که در این جنگ نیست میشویم و خواهان صلحیم و نه به جنگ و.....
آمدم بگویم
که من جزء هیچکدام از این دو دسته نیستم
من سفید نیستم،سیاه هم نیستم،خاکستری ام
تحلیل گر سیاسی نیستم،اما سعی میکنم منطقی فکر کنم و کتاب هایی در این باره بخوانم
من یک انسانم،یک جوان،از قشر متوسط جامعه،ن
 
مامانم میگه مرد اونیه که چشمش دنبال زن و بچه مردم نباشه،خوب کار کنه و تن پرور نباشه. صدای عربده ش چهارتا خونه اونورتر نره و از غذا ایراد نگیره. مرد باید صبح زود بره سر کار و شب برگرده خونه. به نظر مامانم مرد شبیه بابامه. مقتدر ولی مهربون
دوستم میگه مرد باید جذاب باشه،قد بلند و ورزیده،صدای خش داری داشته باشه و موقع حرف زدن یه ابروشو بده بالا و همیشه با لنکروزش بیاد دنبالت ببرتت خرید ! دوست من تو رویاهاش دنبال یه مرد اینجوری میگرده
خواهرم میگه
ساعت ۲بعد از ظهره 
تازه از سر کار برگشتم ،همسرم روی کاناپه دراز کشیده و ساق دستش روی چشماشه البته بوی جوراباش هم توی خونه کوچیکمون پیچیده! 
با صدای خسته سلام میکنم بدون اینکه تغییری در حالتش بده با صدای داغون تر از من جوابمو میده! 
یه جوری بود ،حس کردم گرفته اس ،همونطور که مقنعه ام رو در میاوردم ازش پرسیدم چیزی شده؟ گفت نه مگه قراره چیزی بشه؟ نشد یه بار من توی این خونه بخوام استراحت کنم و بازخواست نشم؟ 
مطمعن بودم یه چیزی شده ! رفتم تو اشپزخون
سه سال پیش وقتی برای اولین بار پا توی شرکت گذاشتم من بودم و یه هدف و یه مسیر روشن میدونستم میخوام چیکار کنم اون روزا برام اینجا پر نور بود یه موتور محرک بدجور روشن داشتم ....
با خودم گفتم میام کار میکنم و همزمان برای آیلتس میخونم و یکمی پول جمع میشه و بقیه رو هم از ابوی گرام میگیرم و بعدش د برو که رفتی...
ولی نرفتم اینجوری نبود که نتونم برم....نخواستم که برم فکر میکنم دعای مامانم بود که نشه اخه دوست نداشت، اومدم اینجا و عاشق مردی شدم که در معدود موا
سه سال پیش وقتی برای اولین بار پا توی شرکت گذاشتم من بودم و یه هدف و یه مسیر روشن میدونستم میخوام چیکار کنم اون روزا برام اینجا پر نور بود یه موتور محرک بدجور روشن داشتم ....
با خودم گفتم میام کار میکنم و همزمان برای آیلتس میخونم و یکمی پول جمع میشه و بقیه رو هم از ابوی گرام میگیرم و بعدش د برو که رفتی...
ولی نرفتم اینجوری نبود که نتونم برم....نخواستم که برم فکر میکنم دعای مامانم بود که نشه اخه دوست نداشت، اومدم اینجا و عاشق مردی شدم که در معدود موا
این دو سه روزه همش بیرون بودم بدو بدو...
دوشنبه ای زودتر کارمو تموم کردم و رفتم خونه مهمون داشتیم.... دوست خانوادگیمون اومده بودن...ظهرش هم رفته بودم بدو بدو خونه دخترخاله و دیس های حلوا رولی ها رو گرفته بودم آورده بودم و شیرینی هم خریده بودم و عصرش هم که بابا اومد دفترم....بیشتر قصدش این بود آقایون اتاق کناری رو ببینه چون من معمولا از اتفاقات و صحبت های محل کار برای بابا اینا میگم....و خب از محبت اینا گفته بودم و بابا اومدن باهاشون آشنا بشن....
دیگه
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
اول کار بگم طولانی نوشتم اگه خسته این یا نوشته های طولانی خسته تون میکنه نخونین!
روزامون وحشتناک دارن تند تند میگذرن....روزگار برام افتاده روی دور تند.... نمیدونم چرا ولی خب خیلی سریع میگذره....شاید بهتره بگم به بطالت...
خیلی وقته ننوشتم....راستش الانم چندان دست و دلم به نوشتن نمیرفت....همیشه بعد از رفتن مستر اچ و دور شدن ازش حسابی انرژی از تنم میره...
دیروز ظهر که از فرودگاه برگشتم کاملا تخلیه انرژی بودم....توی راه گریه کرده بودم و وقتی وارد خونه شدم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود پاورپوینت حقوق تجارت