نتایج جستجو برای عبارت :

دردت چیست؟

دردت چیست ؟شمبلیله ،رازیانه، شاهی و گشنیزهل آویشن ،نبیذ سرخِ شورانگیزسینه‌ام دکان عطاریستدردت چیست؟تو اگر جسمت بهاران است اماجان تو پاییزعازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریزعاشقی تو عاشقی تو
سینه‌ام دکان عطاریست، دردت چیست؟من برای عاشق بی‌کسمن برای عاشق بی چیزراه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویزنازبوها، بوی نعناع ،بوی یاس ، پیرهن چاکی ،در آمیدن لباس...سینه‌ام دکان عطاریست ،دردت چیست؟...
محمد صالح علا
دانلود آهنگ دردت به جونم گریه نکن
از موزیک من دانلود اهنگ مهربونم گریه نکن عشقت بمیره گریه نکن با صدای علی عبدالمالکی به همراه شعر و کیفیت خوب 
تنظیم قطعه : علی عبدالمالکی
 
متن آهنگ دردت به جونم گریه نکن علی عبدالمالکی
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
ادامه مطلب
رسید بالای سرم؛ وقتی مشغول مردنم بودم. اشکم را دید و دستم را گرفت. زیر سرم بالش گذاشت و به حر‌ف‌هام گوش کرد و بعد بلندم کرد برد پیش خودش. تا شب تنهام نگذاشت. حرف زد و سکوت کرد. مستاصل شده بود که باید چه کار کند... شب که شد آمد بالا و جای همه چیز را عوض کرد. مبل و میز و تابلو را جابجا کرد. تختم را گذاشت روبروی یک پنجره که هوا داشته باشم. شش تا گلدان آورد و چید کنارش. گفت "چشمتو که باز می‌کنی یه چیز زنده غیر از خودت ببینی! بهشون سلام کن". 
آه مادر... کاش
دانلود آهنگ لری مهرداد رستاخیز لیلی
Download Music Lori Mehrdad Rastakhiz Leyli
دانلود اهنگ لیلی از مهرداد رستاخیز با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
دانلود آهنگ محلی لوری مهرداد رستاخیز بنام لیلی با بالاترین کیفیت
دانلود موزیک لیلی مهردادرستاخیز
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ مهرداد رستاخیز لیلی
دردت وه جونم لیلی دای شیرین زبونم لیلی
گل بی وفایی وم مکن بی ته ایمیرم لیلی
گل ار خدا قسمت کنه ایام سراغت لیلی
گل بی دلی عاشق پی
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
سینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟شمبلیله ، شمبلیله ، رازیانه ، شاهی و گیشنیز ، اهل آویشن ، نبیذ سرخ شورانگیزسینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟تو ، تو اگر جسمت بهاران است ؟تو اگر جسمت بهاران ا
اثبات بعضی چیزها در زندگی به دیگران -حتی به نزدیک‌ترین‌هایت- مثل اثبات وجود درد در عضوی از بدن است. هیچ راهی ندارد مگر این‌که طرف خودش به آن درد مبتلا شود.
حالا گاهی به اندازه‌ی دردت طرفت بی‌درد است و تو در مقابل این بی‌دردی و حتی بعضی وقت‌ها کتمان دردت، آن ته‌تهای وجودت یک احساس عمیق و شدید عصبانیت و نفرتی داری که می‌خواهی زبان به نفرین باز کنی:
خدا کند که این مشکلم... خدا کند که این بدبختی‌ام...  خدا کند که این دردم... سر خودت... که باز سر و ک
سینه ام دکان عطاریست دردت چیست ؟شمبلیله ،رازیانه، شاهی و گشنیز اهل آویشن ،نبیذ سرخِ شورانگیزسینه‌ام دکان عطاریستدردت چیست؟تو اگر جسمت بهاران است اماجان تو پاییزعازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریز عاشقی تو عاشقی توسینه‌ام دکان عطاریست، دردت چیست؟من برای عاشق بی‌کسمن برای عاشق بی چیزراه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویز نازبوها، بوی نعناع ،بوی یاس ، پیرهن چاکی ،در آمیدن لباس... سینه‌ام دکان عطاریست ،دردت چیست؟...
وسط بل بشو روزگارم برام عجیب است که پس پدرم کجاست؟ و همیشه بوده اند ادم های کثافتی که نشسته اند زیرپایش و گفته اند: اولاد به چه دردت میخورد؟ ولشان کن! 
ادم های عوضی همیشه بوده اند نگار و من بغضم گرفته. چه قدر زندگی بی رحم است. با من یکی که تا سر حد مرگ! 
 متن آهنگ دلم پریشونه هوروش بند
Text New Music Hoorosh Band Delam Parishoone

من پای پیاده کنار ساحل صدای بارون
من کور بشم ای کاش جلو چشامه خاطره هامون
هی یادش میادش میزاشتی با عشق سر روی شونه ام
تو صدام میکردی بهت میگفتم دردت بجونم دردت بحونم
(مث موهات دلم پریشونه اخه بی تو  چطور برم خونه 
چشامو تاکی گریه بلرزونه پس تو کجایی)۲
نه بارون نه دریا نه حاده نه ابرا
میدونن چی میخوام من از دار دنیا
نبودی ببینی چی اومد سر من
بیا غنچه کن باز گل نیلوفر من .
( مثل موهات دلم پ
دردت را که بگویی گویی تکه‌ای از تو جدا می‌شود که حتی استخوانی نیست تا به درد سگ ارباب یا سگ گله بخورد. کلمات حقیرتر و فقیرتر از آن هستند که از دردهای تو بگویند، تو را دست خواهند انداخت، دردهای تو از دستشان خواهد افتاد. در این عیاشی ثانیه‌ها سرکارگرانِ علاف فرمایشات کارفرماهای اعظم را دور سرشان می‌گردانند، سر کارگری که بیکار ‌می‌شود، سر کارگری که سرکار است و حقوق ‌نمی‌گیرد، سر کارگری که حقوق می‌گیرد و اندک اندک می‌گیرد با گیوتین عقربه
وقتی بعضی چیزارو نمیبینمو انتخاب میکنم که نگاه نکنمبیاد می اورم و بعد از خودم میپرسم حسم چیه؟!و میگم شبیه اینکه به زخمت نگاه کنی و یاد دردت بیفتیاما مطمئنی جای زخم هم خوب میشه مثل همیشه
 
به پشت سرت که نگاه نکنی.حس میکنی دور شدی خیلی دور
و همین حس خیلی چیزا رو تسکین میده
به مدد حضرت زهرا سلام الله علیها هیچ مشکلی در صفرا، کلیه ها و طحال وجود نداشت سه دکتر رفتم که هیچ کدام نگفتند چه کار کن تا دردت خوب شود! از آخر طب اسلامی به دادم رسید و با یک روش ساده الان هیچ دردی ندارم .
اگر درد داشتید حوله داغ کنید و روی درد بگذارید و با روغنهای طبع گرم مثل زیتون، کنجد ماساژ دهید.
طب مدرن چیزی جز دردسر ندارد.
 
جلساتشون من رو هم می برد. میگفت آشنایی با مهندس به دردت میخوره.مجوز تله کابین و موافقت اصولی مجتمع تفریحی و تاییدیه وزارت راه برای احداث پمپ بنزین و البته باغداری گلابی و گیلاس و میوه های دیگه.
میگفت من اکثر پیچیدگی های کار اقتصادیم رو پای درختها وقت باغبونی حل میکنم. سرم که به درختها گرم میشه راه حل پیدا میکنم برای هم مانعی.
س از یکی از این کانال‌های خبری پیامی برایم فوروارد کرد و گفت شاید به‌دردت بخوره. امریه. باید تا پایان وقت اداری امروز به آن‌جا بروم. یحتمل این تنها جایی خواهد بود که شرایطش را داشته باشم. تنها لطف خدا می‌تواند منجر به این شود که درخواستم مورد پذیرش قرار بگیرد. این امیدوار و ناامیدشدن‌های پی‌در‌پی چند وقت اخیر، بسیار ملول و رنجورم کرده. کاش این آن امیدی باشد که حرمان نمی‌شود.
دانلود آهنگ مهدی یغمایی نوسان
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * نوسان * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مهدی یغمایی باشید.
 
دانلود آهنگ مهدی یغمایی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mehdi Yaghmaei called Navasan With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه مهدی یغمایی به نام نوسان
درد ما نداره درموننمیره از یاد دوتاموناون شمالایی که رفتیملب آب و طعم بارونبیا برگردیم عزیزم روز اول سر جاموندو سه
گلوی مرغ سحر را بریده اند و
هنوز
در این شط شفق
آواز سرخ او
جاریست...
 
 
*شعر از هوشنگ ابتهاج
 
من اگر کر بشوم، چشمانم تو را خواهد شنید. اگر کور بشوم، تو را در این افسرده حالی ها استشمام میکنم تا زندگی بیابم. جان دوباره در من دمیده ای...
تو چه میدانی که مریض حالی ات چه دردی به جانم انداخته است؟
ولایت اهل بیت علیهم السلام و برائت از دشمنان ایشان شرط اصلی شناخت خداست
ثقة الاسلام کلینی قدس الله روحه الشریف روایت کرده است:
۱- الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علی الوشاء قال: حدثنا محمد ابن الفضیل، عن أبی حمزة قال: قال لی أبو جعفر علیه السلام: إنما یعبد الله من یعرف الله، فأما من لا یعرف الله فإنما یعبده هكذا ضلالا قلت: جعلت فداك فما معرفة الله؟ قال: تصدیق الله عز وجل وتصدیق رسوله صلى الله علیه وآله وموالاة علی علیه السلام والا
دانلود آهنگ دلم پریشونه هوروش بند
خواننده : هوروش بند
ترانه سرا : هادی زینتی
آهنگ : مهدی دارابی
تنظیم : مسعود جهانی
میکس و مسترینگ : مسعود جهانی
همه آهنگ های هوروش بند
متن آهنگ دلم پریشونه هوروش بند
تیتراژ سریال رقص روی شیشه
من پای پیاده کنار ساحل صدای بارون
من کور بشم ای کاش جلو چشامه خاطره هامون
هی یادت میادش میذاشتی با عشق سر روی شونم
تو صدام میکردی بهت میگفتم دردت به جونم …
دردت به جونم …
مثل موهات دلم پریشونه
آخه بی تو چطور برم خونه
چشامو
وقتی می‌آیی به استقبالت می‌رسیم، تو دلبرانه رد می‌شوی و من مودبانه خم شوم، از شرم نگاهم تاب بالا آمدن از پاهایم را نداردکاش کارنامه‌ام انقدر سیاه نبود...ولی چه کنم با این دل که دیگر طاقت دوری از تو را ندارد، مخصوصا حالا که هستی و من هنوز جوانم...با خودم می‌گویم شاید به دردت خوردم آقا، ولی این عمل یارای نزدیکی به تو را ازم می‌گیرد...اما تو صدایم می‌کنی، آه که چقدر صدایت گرم است؛ نزدیک‌تر بیا پسرم!...در تلگرام ما را دنبال کنید:قلب سلیم
فراموش کردی 
 
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
 
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
 
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
 
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
دانلود آهنگ مهرشاد به نام گل نرگس
Download Music Mehrshad Gole Narges
دانلود آهنگ شاد گلچین شده با صدای مهرشاد به اسم گل نرگس
دانلود آهنگ من همدم تو تو گل نرگسی من شبنم تو
دانلود اهن گل نرگس مهرشاد از سایت پلی نیو موزیک
 برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ مهرشاد گل نرگسی من شبنم تو
عزیزم مهربون آروم جونم به کجا میروی دردت به جونم
عزیزم مهربون اروم جونم به کجا میروی دردت به جونم
من هم دم تو تو گل نرگسی من شبنم تو
من هم دم تو تو گل نر
ساعت از 9 صبح گذشته بود که من متوجه تن گرمم روی تختم شدم. یک ساعت هم خواب و بیدار موندم. ولی تو همون حال هم فهمیدم امروز یه چیزی از من کمه! انگار قسمتی از روح من یه جا مونده. حس ناقصی ای دارم که نمیدونم ماهیتش رو. چند روز پیش احساس میکردم اون جایی از وجودم که روح و جسم با هم تلاقی میکنن، درد میکنه و ضعیف شده. به مامان اینا که میگفتم ازم میخندیدن و با چشم تنگ شده بهم میگفتن دردت،  درد بی دردیه. خوشی زده زیر دلت! به حرف شون گوش ندادم، عوضش کلی پرداختم ب
دانلود آهنگ جدید میثم مهراج به نام دردت به جونم با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Meysam Mehraj Called Dardet Be Jonam
 



برای دانلود این آهنگ ادامه مطلب رو کلیک کنید


دانلود ،
موزیک ،
دانلود موزیک ،
دانلود آهنگ
 ،
دانلود آهنگ جدید  ،
موزیک جدید ،
آهنگ جدید ،
دانلود موزیک جدید ،
دانلود مداحی ،
دانلود نوحه ، نوحه ،
دانلود نوحه جدید

ادامه مطلب
دانلود آهنگ رفیق (دردت به جونم) از حسن شکیبا با لینک مستقیم و کیفیت 320
اهنگ قدیمی رفیق از سایت تفریحی چفچفک
سبک موزیک : دانلود آهنگ قدیمی پاپ غمگین
متن آهنگ :
رفیقم دردت به جونم ای داداشم مهربونم
یاور غم و جنونم وقت پیکای شرابه
یاد دل های خرابه گر همش رنج و غذابه
رفیقم دردت به جونم ای داداشم مهربونم
یاور غم و جنونم وقت پیکای شرابه 
یاد دل های خرابه گر همش رنج و غذابه
رفیقم دردت به جونم ای داداشم مهربونم
یاور غم و جنونم وقت پیکای شرابه 
یاد دل
تویی که تمام روزهای من بودی و من بعد از تو، روز ندارم. تویی که تمام شب‌های منی، تمام شب‌هایِ پر از درد. غوطه‌ور شدن‌های طولانی درون جوشابه‌های مالیخولیا. روحِ سرگردانِ پر از زخمِ خیره به ماه، به ماه ترک خورده، به نیمه‌ی تاریک ماه ترک خورده. پس از تو رنگ لبخندهایم را از یاد برده‌ام و به هر چیزی، هر طناب پوسیده‌ای دست برده‌ام تا که پناه باشد. تا که مأمن. تا که آرام شوم. تا که آرام گیرم. تا که برای فراموشی اما یک جایی تاب نیاورده است آن چیز و
- سؤال شب اول قبر چی میتونه باشه؟
+ نمیدونم اما یه معلمی داشتیم که میگفت معادله هذلولی را گوش گن خوب یاد بگیر شب اول قبر به دردت میخوره
- مرا به فکر فرو بردی
+ واقعا؟
- جدی
+ حال بگو بدانیم آیا حکایت آن پیامبر که بر مردگان گذر کرد را شنیدستی؟
- خیر خداوند خیرت دهاد بگو چه بودست آن:
+ روزی یعنی شامی پیغامبری بر مردگان گذر کرد دید بر قبر نشسته اند بر آنان بانگ زد که شما را چه شده است گفتند نکیر و منکر در قبال دریافت وجهی ناچیز بسته سؤالات شام اول قبر ر
+ اولین چیزی که از شما تو بخش اورژانس میپرسن اینه که از یک تا ده به دردت چه شماره‌ای میدی...این سوال رو صدها بار از من پرسیدن...و یادمه یه بار وقتی که نمی‌تونستم نفس بکشم و قفسه سینه‌ام تو آتش میسوخت، با اینکه نمیتونستم حرف بزنم ۹ تا انگشتم رو بالا گرفتم و نُه رو نشون دادم...بعداً وقتی بهتر شدم پرستار اومد و بهم گفت که من یه مبارز واقعی هستم.ازم پرسید: میدونی از کجا میدونم؟چون دردی رو که ده بود، گفته بودم ۹!اما حرفش خیلی هم حقیقت نداشت... بخاطر شجا
مامانم پا شده رفته پیش اون مشاور آشناهه اونم مخشو زده که آره بابا این حیفه ادبیات بخونه و این چرت و پرتا.  حالا قراره منم بزور برداره با خودش ببره که یارو مخ منم بزنه-__- زهی خیال باطل ولی
بعد بچه ها خودمم میدونم و مطمئنم قطعا تنها انتخابم قراره ادبیات باشه ولی در عین حال دارم به مطالعات زنان الزهرا هم فکر میکنم هم پر دختره هم مطالعات زنانه دیگه بعد خودم میزنم پس کله ام میگم "کصخل! اینجا ایرانه، نه با دختراش به دردت میخورن نه مطالعات زنانشون. بر
یا رب نظر تو برنگردد
تولد امسالم به خودم یه کتاب هدیه دادم. "من سر قولم هستم"
لطفا سر قول‌هات بمون.
پای آروزهات وایسا. براشون زحمت بکش. سختی‌هاشو قبول کن. کوتاه نیا. اگر ترسیدی هم پا پس نکش. اگر نمی‌تونی جلو بری حداقل عقب نرو. یک کم صبر کن. نفس بکش. شجاعتتو جمع کن و دوباره شروع کن.
فقط بدون نباید از رو بری. هر چقدر هم سخت باشه تو باید سخت‌تر باشی.
اگر دردت میاد به خاطر اینه که داری رشد می‌کنی.
اگر واسه تو پیش اومده به خاطر اینه که توانایی حلش رو دار
برای جوانی در سن و سال من که بمب انگیزه برای انجام کارهای بزرگ است، بستن این همه زنجیر به دست و پا چه معنایی می دهد ؟ عمرت را می درند، نشاط و انگیزه ات را می کشند، بدنت را از تو می گیرند.
دلت می میرد. بی پول می شوی. گرسنه ای. بدی هایت نمایانند. به عالم و آدم بدهکاری. غمگین و دل شکسته ای. از وطنت دوری و دیدار حاصل نمی شود. اسیر شده ای. آفت و فساد در امورت افتاده. بیمار هستی. بی نیازی می طلبی تا بی نیاز شوی. حال خوب می خواهی که رو به راه گردی. به دنبال خلا
بهترم 
خدا رو شکرمی کنم که حس مفید بودن بهم داده به واسطه ی کارم 
دو سه همراهی ازم تشکر کردن 
به خدا نمی دونین چه مزه ای داره :) 
منم کلییییییی خدماتمونو دعا کردم آخه رفت برام داروهامو خرید 
و خوردم 
و خیلی بهتر شدم الحمدلله 
فقط چشمام بازند نفسهای عمیق عین کسی که خوابه می کشم 
خوابم میاد 
نماز نخوندم 
یه بسته از قرصهامو دادم مامان و گفتم اگه دردت شدید شد از این بخور که خیلی خوبه من ظهر خوردم
داداشم اومده و وقتی از سرکار زنگ زدم خونه تا ببینم گ
از وقتی که بهش گفتم از زندگی من برو بیرون، مثل من که از زندگی تو خیلی وقته رفتم بیرون و تمام این سالها رد پایی بودم که خاک روم رو پوشونده بود.. از وقتی که بهش گفتم بسه گول زدن، گول خوردن، بسه فکرت، دردت، بسه نگه داشتنت یادگارِ نوجوونیِ من. از اون روز که ممنوع کردم خودم رو انگار سختش شده تکرار اون کنار گذاشتی که بلد بود. حالا من موندم و زبونی که نمیچرخه بگه به یارِ مهربونِ همیشه در صحنه م و دستی که نمیره پاک کنه اون یادگار نوجوونی رو از همه در هایی
سلام گلشید خانم
الان که این نامه به دستت میرسه نمیدونم چه سالی و چه روزیه، از اونجایی که من یکم دیر جنبیدم و خیلیا از این ماشین نامه رسان استفاده کردن و طفلی دیگه خیلی بهش فشار اومده و دچار مشکل شده و معلوم نیست کی نامه رو به دستت برسونه به خاطر همین منم یه نامه ی کلی نوشتم برات که هروقت به دستت رسید به دردت بخوره.
خب میخوای بدونی من کیم؟
ادامه مطلب
این زمین و این سما هم از ازل مال خداست،
جسم ما جزء زمین و روح ما جزء سماست.
هر که م یافتد ز پا، بازیچة دست کسیست،
برگ افتد از درخت، بازیچة باد صباست.
من که از پای روان ماندم، بشد اشکم روان،
اشک چشم من روان از طعن ههای نارواست.
هر خطای من نصیب قسمت پیشانی نیست،
هر خط پیشانی ام گرچه نشانی از خطاست.
از بنای هستی ام خشتی کند معمار وقت،
هرچه بنیادش گل، آن ناپایدار و بی بقاست.
از سیه کاری اگرچه سرمه شد بالای چشم،
نور مهرا هم ببین که عاشق ظلمت سراست.
  تیغ

ازش پرسیدم: این زخما کی خوب میشن؟
گفت: نخواه که خوب بشن، بخواه که همراهت بشن.
گفتم: یعنی تا ابد باید به تن بکشم این زخمارو؟
گفت: این زخما یه مرزن .. مرز بین چیزی که بودی و چیزی که شدی.
این مرزو باید همیشه حفظ کنی توو از این به بعد زندگیت، توو انتخاب‌هایی که خواهی داشت،
توو رابطه ات با آدم‌ها.
به مرور می‌بینی این زخم‌ها برات قابل درک میشن انقدر که دیگه دردت نمیاد؛
اینجاست که دیگه میشن برات یه جای زخم، نه خود زخم ..میشن یادگاری.. میشن تجربه
توو پی
درسته در این دوره رنج زیادی متحمل شدم . اونقدر زیاد که ساعت ها گریه کردم و گاهی طاقتم زاق میشد و ارزوی مرگ میکردم .
ولی بعد فکر کردم وقتی خدا نمیخواد دردت درمان بشه پس اون درد برات خیره . اون درد برات رشد داره . اون درد برات نردبونه . 
میخوام این درد رو نردبون کنم برسم به کربلا . 
دعا کنید برام
می‌بینی بی پولی داره چه بلایی سرم میاره؟ 
دیروز از نمایشگاه 9 تا کتاب خریدم و دارم له له میزنم برای اینکه بخونمشون اما یه جای کار میلنگه نمیتونم رو متن تمرکز کنم عذاب وجدان میاد سراغم که جای دنبال کار گشتن نشستی کتاب میخونی؟ پس اوف بر تو! 
همین حالت وقتیه که میخوام طراحی کنم و برم سراغ هنر دوباره یه عذاب وجدان که نشستی چی سرهم میکنی؟ به چه دردت میخوره؟ ازش پول درمیاد؟ نه؟ پس اوف بر تو!
شاید مجبور شم برم آزمایشگاه ها رو بگردم دنبال کار و نه ها ب
من چلچراغ خانه‌ی پیراهنت باشمروزی کنارت همدمت عشقت زنت باشم
ای وای فکرش را بکن بین همه خوبانآخر ببینی من فقط وصل تنت باشم
شب‌های سرد زندگی حتی اگر آیدمن همدم دردت چراغ روشنت باشم
می‌خواهم اینجا باشی و هرشب کنار تودر حال عشق و مستی و بوسیدنت باشم
من آرزویم بود جای شانه‌ات بودمیا اینکه جای دکمه‌ی پیراهنت باشم
ای کاش من حس لطیف شعر تو بودمیا کاش می‌شد بوسه‌ای بر گردنت باشم 
چیز زیادی از حضور تو نمی‌خواهممن قانعم باشی و غرق دیدنت باشم
با ا
 
✨اقْرَءُ عَلیٰ وُلْدِی السَّلامَ اِلی یَومِ الْقِیامَةِ 
دردت به جانــم....که نفسهای آخرت، به یادِ ما گذشت!
سلامِ تو، گوارایِ دل ما که بغضِ قرنها فاصله را هزار تکه کرد...
▪️عَلیکُم‌ُالسَّلام... مــادر 
 
+من که باری بر نمیدارم از روی شانه ات ،با چه رویی اظهار ارادت میکنم؟
تا نرفته فاطمیه آبرویم را بخر.. فکرکن که مادرت گفته وساطت میکنم...
 
دنیای امروز ما قطعا به پزشک و مهندس نیاز دارد اما همین دنیا، میان همه این خستگی ها، میان همه بریدن های گاه و بی گاه و سپس بلند شدن ها، میان بودن و نبودن ها و میان تمامی این چاشنی های زندگی بالاخره به هنرمندان هم احتیاج دارد.
شاعرانی که غزل هایشان گوش کنجشک های باغچه را پر کند.
نقاشانی که به روی شهر رنگ بپاشند.
عکاسانی که دنیا را از ثبت زیبایی ها پر کنند.
نویسندگانی که با نوشته هاشان مرهم دلت باشند، آن هنگام که کسی دردت را نمی فهمد و حرفت را نمیشن
اینار با کوله باری از سکوت آمده ام... 
دیگر نوشته هایم به دردت نمیخورند... 
بهتر است کمی سکوت بنویسم.. . 
پس به احترامت فقط.... نگاه خواهم کرد... 
دیگر نوشتن کافیست... 


کاش به جای زلزله و سیل یه گردباد عظیم بیاد جمعمون کنه ببرتمون
سویسی سوئدی... راحت شیم ب ابلفض
فردا صب میرم پیرانشهر تسویه حساب کنم انگار بدهی دارم کارتم نیومده
یه سری هم ب دوستام بزنم... 
بعدش میرم مهاباد.... شایدم احمد رو هم دیدم یکم اونجا گشتیم البته اگه وقتشو داشتم... لامعصب همیشه
من راه‌های خودم را برای مواجهه با دردهام دارم، همانطور که هر آدمی. اما وقتی هیچ کدام جواب نداد پناه می‌برم به حمام. حمام کمد کودکی‌های من است. گوشه‌اش چمباتمه می‌زنم در خودم و به صدای بغضم و آب‌ها فکر می‌کنم. گاهی دراز می‌کشم کفش. می‌گذارم سلولهام یخ بزنند. یا از گرما بسوزند. بعد فکر می‌کنم. سعی می‌کنم خودم را بریزم بیرون.به تو گفتم درد بزرگ‌تری را جای درد خودم می‌نشانم. آن طور آرام خواهم شد. ولی گاهی دیگر درد بزرگ‌تری وجود ندارد. برای م
من راه‌های خودم را برای مواجهه با دردهام دارم، همانطور که هر آدمی. اما وقتی هیچ کدام جواب نداد پناه می‌برم به حمام. حمام کمد کودکی‌های من است. گوشه‌اش چمباتمه می‌زنم در خودم و به صدای بغضم و آب‌ها فکر می‌کنم. گاهی دراز می‌کشم کفش. می‌گذارم سلولهام یخ بزنند. یا از گرما بسوزند. بعد فکر می‌کنم. سعی می‌کنم خودم را بریزم بیرون.به تو گفتم درد بزرگ‌تری را جای درد خودم می‌نشانم. آن طور آرام خواهم شد. ولی گاهی دیگر درد بزرگ‌تری وجود ندارد. برای م
شور ناب امام حسینی
ظهر تاسوعا 98
هیئت علمدار مشهدالرضا
مهدی اکبری
به من امیدی نیست کمکم کن از بهشت رونده نشم


متن و سبک این شور مناجاتی
زیبا رو در ادامه مطلب ببینید ... کربلا نصیبتون


متن مداحی:

به من امیدی نیست
کمکم کن از بهشت رونده نشم
به من امیدی نیست
تو دعا کن آقا در مونده نشم
به من امیدی نیست
اونی که قلب تو سوزونده نشم
به من امیدی نیست
نزار پیش زهرا شرمنده نشم
به من امیدی نیست
ته بازی نزار بازنده بشم
به من امیدی نیست
تا تو شاهی من می خوام بند
با ح به تفاهم رسیدیم که من خودم رو کنترل کنم، کمتر باهاش ارتباط داشته باشم و فقط یه رفیق معمولی برای هم باشیم. حالا رفتم تو توییترش و دیدم دوباره اون دختره هی لایکش کرده و اون هم .. حالم خراب شده خیلی... چرا انقدر حسودم؟ چرا نمی‌تونم ببینم کسی رو دوست داره یا کسی اونو دوست داره؟ چرا با من اینجور نیست که با اون هست؟ چون من .... می‌خوام گریه کنم ... لعنت به من... لعنت به این زندگی... هی دارم می‌گم گند نزن.. خودتو نگهدار .. هی می‌گم آدم باش نمی‌تونم .. الان
هیچ کس مرا برای خودم نخواست! هر کس مرا دید با کادری آمد و پوست تنم را کند و سپس با خونسردی مرا بلعید. کسی نبود بگوید، دردت چیست؟! آرزوت چیست؟! شاید اشتباه می کنم و از مرگ پاداشی بهتری نصیبم نخواهد شد. وقتی مرا از مادرم جدا می کردند. مادرم اشک نریخت، فقط آروم زیر گوشهامون گفت؛ با لبخند خورده شوید. _محمد، مرا کی می خوری؟! _چرا می پرسی؟!_زمان مرگ خیلی مهم هست، مثل زمان بوسیدن معشوقه. _هنوز تصمیم به خوردنت نگرفتم._با این کارت شکنجه ام می کنی. چون هر گا
وقتی بچه بودیم، مادرم یک عادت قشنگ داشت: وقتی توی آشپزخانه غذا می پخت برای خودش یواشکی یک پرتقال چهارقاچ می کرد و می خورد. من و خواهرم هم بعضی وقت ها مچش را می گرفتیم و می گفتیم: ها! ببین! باز داره تنهایی پرتقال می خوره. و می خندیدیم. مادرم هم می خندید. خنده هایش واقعی بود اما یک حس گناه همراهش بود. مثل بچه هایی که درست وسط شلوغی هایشان گیر می افتند، چاره ای جز خندیدن نداشت.مادرم زن خانه بود (و هست). زن خانواده بود. زن شوهرش بود. تقریبا همیشه توی آشپ
امشب به زحمت خودم را قبل از ساعت ۱۰ به بیمارستان رساندم تا ننه را بعد از دو سه روز بستری بودن ملاقات کنم. در بخش زنان اجازه ورود نمیدادند، با مسئول و رئیس بخش صحبت کردم اما با احترام گفتند که بخش زنان است و غیرقانونی، و من هم تابع قانون!
ننه با پا دردی که داشت، خودش را تا دم در رساند، عمه با صندلی چرخدار او را تا دم در مشایعت کرد. همانطور که قربان صدقه میرفت، گفت:چرا انقدر لاغر شدی؟ چرا انقدر رنگت زرد شده دردت به جونم؟
من هم قربانش رفتم، قلبم را ک
نام کتاب: #یکی_بود_و_یکی_نبود | نویسنده: #محمد_علی_جمالزاده | ناشر: #بنگاه_پروین | ۱۲۸ صفحه.جمالزاده ۹۸ سال پیش با این کتاب داستان رو وارد زندگی ما ایرانی ها کرد. کتاب دارای ۶ حکایت است، به نام های :#فارسی_شکر_است | #رجل_سیاسی | #دوستی_خاله_خرسه | #درد_دل_ملا_قربانعلی | #بیله_دیک_بیله_چقندر | #ویلان_الدوله.برشی از کتاب:و آقای فیلسوف بنا کرد بخواندن یک مبلغی شعر فرانسه که از قضا من سابق یکبار شنیده و میدانستم مال شاعر فرانسوی ویکتور هوگو است و دخلی به لاما
سلام
امروز وقتی ازخاب بیدار شدم که بروم مدرسه مادرم به من گفت که امروز که  ورزش داری به خاطر گلو دردت سعیکن که
ورزش نکنی یا کم تر بدوی .
و بعد من به ما درم گفتم به شما قول نمیدهم  ، ولی تلاشم را میکنم. وبعد ازاین حرف، من کار ها یم را کردم  و با
اتوبوس رفتم مدرسه، وقتی ،رسیدم مدرسه با یکی از هم  کلاسی هایم شطرنج  با زی کردیم  تا معلم  ما آمد وما شطرنج را جمع کردیم.
معلم یک درس قرآنی داد وبرای آن درس دو تا فیلم دانلود کرد وما هم آن فیلم هارادیدیم تا
فردی از درد زیاد خواب به چشم نداشت. او برای مداوای چشم انواع قرص و دارو ها را استفاده کرد اما چشم دردش خوب نشد . به راهبی شناخته شده و مقدس  مراجعه کرد . راهب به او گفت تو باید برای مدتی به هیچ رنگی جز رنگ سبز نگاه نکنی  او پس از بازگشت از نزد راهب به تمامی مستخدمان خود دستور داد بشکه هایی سبز رنگ بخرند و هر انچه در اطراف و خانه ی اوهست همه رو سبز رنگ کنند . 
پس از مدتی رنگ ماشین خانه لباس و هر انچه به چشم می خورد را سبز رنگ کرد . چشم درد او به مرور تس
نمیتوانم بگویم از وصل شدن اینترنت خوشحال نیستم. از پاتولوژی خوشم نمیاد، فارما رو شروع نکردم و تصمیم گرفتم جزوه بخوانم و کمال گرای درونم میگوید کل ترم دست به جزوه نزدی حالا هم نزن! ولی منطقی درونم میگوید هر چه از رفرنس باید برمیبستی بستی و این اطلاعات  اصلا به دردت هم نخواهد خورد و جزوه بخون نمره بگیر و به حرف های احمقانه اون گوش نکن. بله در من انگار منی در پی انکار من است.
--
آمده ام سالن مطالعه. از اینجا متنفرم. شارژ لپ تاپم تمام شد و میزم را عوض
زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر میره. دکتر می پرسه: چه اتفاقی افتاده؟ خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم مست میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه. دکتر گفت: خوب دوای دردت پیش منه، هر وقت شوهرت مست اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن و این کار رو ادامه بده. دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت. خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود هر بار شوهرم مست اومد خونه، من شروع
سلام. در دوران عقد یه سفر با خانواده نامزدم رفتیم شهرشون کرمان. بعد از دیدن ارگ، کویر، مسجد، آبشار و چیزهای دیگه شب برای شام دعوت شدیم خونه یکی از فامیل های دورشون. (به خاطر دیدن منِ داماد ^ا^) توی مسیر خونه فامیل شون من سر درد شدید گرفته بودم. هر چی قرص و خوراکی دادن فایده ای نداشت. توی خونه فامیل شون در حین پذیرایی، جام رو عوض کردم نشستم پیش پدر نامزدم. روی مبل دو نفره زیر پنجره باز. پدر نامزدم پرسید سر دردت خوب شد؟ گفتم نه. خیلی درد داره. بعد یه ل
روایت دختری رو می نویسم  که بشدت از بعضی احساسات و افکار که خیلی هم براش شیرینن دوری میکنه اما این چندوقت ، باهاشون محاصره شده. . . با خودش قرار گذاشته بود به این مسئله فکرنکنه ولی چندروزه قرارشو زیرپا گذاشته . . .مشکل اینجاست که از لحاظ منطقی ، غیرممکنه و شاید هیچ وقت اتفاق نیفته یا اگر هم بشه ، حداقل ۴،۵ سال دیگه میشه بشه!. . . خیلی دوست داره ازش بنویسه اما از قوی شدن و پروبال پیداکردنش میترسه. . ‌.
از دست خودش کلافه ست و خیلی زیاد دلش میخواد مشهد
متن و ترجمه آهنگ Senden Başka Kimsem Yok از Sibel Can
Gönül viran bir kuytu
قلب یک جای ویران
Hayat zalim bir suçlu
زندگی ظالم گناه کار
Sen geldin cennet oldu dünyam
تو آمدی و دنیام بهشت شد
 
Hiçbir aşkı duymuyorum
هیچ عشقی رو نمی شنوم (نمی فهمم)
Kalbim kırık başka aşka
قلبم برای (به خاطر) یه عشق دیگه شکسته
Bir canım var al diyorum
یک جان دارم ، میگم اونم بگیر
Feda olsun senin uğruna
فدا بشه در راه تو
 
Kaç günüm var bilmiyorum
چند روز (چقدر عمر می کنم) دارم ، نمی دونم
Ömrüm feda senin sevdana
عمرم فدا برای عشق تو
 
Senden başka kimsem yok
غیر از تو کسی رو ندار
میگفت انسان درد و رنجش درونیش زیاده، حتی اگه در شرایط ایده آل رفاهی باشه، باز درونش درد میکنه. کی این درد ساکن میشه؟ وقتی که مست چیزی باشه... مست شراب انگور، مست عشق و یار، مست کار و شغل... تو یا نباید میومدی پزشکی، یا حالا که اومدی باید مست حرفه ات بشی. وگرنه دردت میکنه همیشه... درد نقصان، درد تنهایی... 
اعتبار پزشک از شیشه شکستنی تره. غفلت کنی ،چایی خوردنت رو اولویت قرار بدی به بیمار تو وضعیت سپسیس ات که یک ساعت وقت داره فقط، کارت تمومه... 
میگفت م
ته ته اون پستی که از صبح دارم کلماتش رو میچینم تو ذهنم و الآن به خاطر خستگی نمیتونم به اون بالا بلندی بنویسم اینه که "ما آدمها، خودمون میزان قدر و احترامی که از دیگران بهمون میرسه رو تعیین میکنیم. "
به نظر خیلی کلیشه ای میاد، ولی من این چند وقت اخیر کلی داستان داشته ام سر همین مسئله. شاید حرف محمدحسین تاثیر کمی نداشت . کلا این پسر یه وقتایی یه جمله هایی میگه، به خودم میگم عه! جلو چشمم بودا، ولی چه قشنگ یادم آورد! 
داشتم از سر شدن دانشجوهای پزشکی م
تنها زندگی کردن همه‌اش حسن است، یک سری بدی‌های کوچک دارد و یک بدی بزرگ. بدی‌های کوچکش را بگذارید رازی بماند میان من و همه‌ی کسانی که تجربه‌ی تنها زندگی کردن را دارند اما بدی بزرگش این است که ناگهان بعد از چند سال به خودت می‌آیی و می‌بینی دیگر نمی‌توانی تنها زندگی نکنی.
می‌بینی حتا وقتی جایی هستی که دارد به تو خوش می‌گذرد، چشمت مدام به ساعت است که کی تمام می‌شود و کی می‌توانی برگردی به خانه‌ی خلوتت و انزوایت و تنهایی‌ات. می‌بینی بیشتر
من یه دختر ۴۳ ساله هستم، لیسانسه، کارمند و مجرد.
یه خواستگار دارم که از من شش سال کوچکتره و مدرکش فوق لیسانسه اما قبلا یه بار ازدواج کرده و زنش رو طلاق داده. من چون سن و تحصیلاتش خوبه قبولش کردم. اما خانواده م میگن این مرد به دردت نمیخوره چون مطلقه‌ ست.
هر وقت ازش میپرسم دلیل طلاق تون چی بود آسمون و ریسمون به هم میبافه و دلیلش رو نمیگه، یا چیزهایی میگه که با هیچ عقلی جور در نمیاد. بهش گفتم بیا بریم پیش مشاور ولی نمیاد. خانوادم گفتن شماره زن قبلیش
اعتزال
درونم گفت یه چیزی بگم؟ گفتم بگو
گفت گوشت
خر مکروه است؟ گفتم بله:|

گفت گوشت خوک(گراز)
حرام است؟ گفتم بله :|
 
گفت کدام
را مردم بیشتر می‌خورند؟ گفتم خوک؟
گفت خب پس
بهتر نیست به جای اینکه بگوییم فلان چیز حرام است بگوییم مکروه است؟
گفتم خیر :|

گفت مثلا
بگوییم روزه مستحب است تا مثل اعتکاف از آن استقبال بیشتری بشود.
گفتم پس
دردت این است؟

گفت
اتفاقا ما معتزله بیشتر از شماها درد دین داریم
گفتم: پای
استدلالیان چوبین بود/ پای چوبین سخت بی تمکین بو
وقتی یکی حساسه با کوچکترین شوخی و مطلک ناراحت می شه چه خاکی تو سرمون بکنیم. ^o^ 
من خودم دنبال خاک های زیادی گشتم که بریزم بسرم. (^o^) 
اما فایده نداشت حتی چندبار هم خاک و آب قاطی کردم و گل درست کردم و زدم به سرم اما باز هم فایده نداشت. چون جهان بینی طرف رو بخوایم درست کنیم مقداری کمی جون انسان بالا می آد. تقریبا تا لب. ^_^. 
بهترین راه حل که بهش دست یافتم حدیث زیره. هرچند طرف حساسه بازهم یه سری توجیه می کنه اما این حدیث رو بگید. 
گوش کن یادداشت کن به درد
می خواهم خانه مادربزرگم را بخرم.
۱.هم کوچک است هم جادار. 
۲.اگر بخواهی به خانواده است نزدیک باشی، می روی توی هال.اگر خواستی تنها باشی میروی توی اتاقی که از انیکی اتاق دورتر است.
۳.اشپزخانه اش کوچک است.راحت می‌شود ظرف ها را جمع کرد از سر سفره.
۴. یکجور حس خوابالو گونه و نرمالو و گرمالودارد.
۵.همسایه هایش مثل همسایه های قدیمی اند.
۶.ما عوض شدیم. مامان، بابا، باران، من، همه عوض شدیم. خانه مان، وسایلمان، مدرسه مان، بارها عوض شدند. ولی مادربزرگ و خانه
همینطوری هی میشینم راجع ب اینده ای ک ممکنه هیچ وقت نیاد فکر میکنم.تمام اتفاقایی ک دوست دارم برام بیفته رو پشت سر ردیف میکنم و ازشون لذت میبرم:) و بعد ک ب ی جایی میرسم ک دیگ هیچ برنامه ای ندارم یادم میاد هنوز اون اولین اتفاقی که میتونه چیزای خوب رو دنبال خودش داشته باشه نیفتاده و ممکنه هیچ کودوم ازینا ب واقعیت تبدیل نشع! پس هی به خودم میکنم نگار اصلا ب اینا دل نبند، چون اگ نشه، بعدن خعلی بیشتر دردت میاداسترس کمتری هم دارم. میتونم ب راحتی کل روزمو
 
بعد می بینی انگار صدایش را فراموش کرده ای، آن لحن خاصش را. آن مدلی که حروف اسمت را ادا می کرد. آن خنده ها، آن حرفهای بریده وسط خنده ها و آن درخشش شادمانی در دلت وقتی به سختی لابلای ریسه رفتن از دیوانه بازی های تو، می گفت نخندان لعنتی، بگذار حرفم را بزنم. می بینی صدایش را یادت رفته، و دردت نمی آید اما می ترسی از این که دردت نمی آید. نکند دکتر راست گفته باشد و این از یاد بردن جزئیات، سرآغاز شفای دلت باشد؟ 
بعد، دراز می کشی روی مبل و به آن دم صبح دل
خیلی دلم گرفته...خیلی خیلی...دلم میخواد فقط گریه کنم!
این همه تلاش کردم برای اینکه وزنمو کم کنم ولی درست همون جایی که باید ادامه میدادم جا زدم.
از دست خودم ناراحتم!که همه چیو نادیده میگیرم...ناراحتم که کم آوردم...که بدون اینکه متوجه باشم داشتم آرزومو فراموش میکردم...
من قرار نبود جا بزنم!واقعا قرار نبود...
این همه تلاش کردم 71 رو ببینم...این همه ذوق داشتم براش...دوباره همه تلاشم تباه شد...الان 77 رو دیدم...خیلی ناراحتم...خیلی
چقدر بد کردم به خودم به جسمم...
افسردگی اینطوریه که ممکنه سر گم شدن یه گوشواره یک ساعت هق هق کنی.‌ ممکنه روزی هیجده ساعت بخوابی. خودتو قایم میکنی، از خودت خجالت میکشی. یه اتفاق بد کوچیک برات میشه نماد خرابی دنیا. خوبی ها رو نمیبینی، درک نمیکنی. هیچی خوشحالت نمیکنه، همه‌اش گرفته ای. گاهی وقتی لبت به لبخند کش میاد، احساس میکنی ماهیچه های صورتت کش اومدن. وقتی گریه میکنی دلت نمیخواد تمومش کنی، احساس میکنی میخوای تا جون تو بدنته زار بزنی. بعدش دلت میخواد درد تحمل کنی. چون احساس
Download New Music Hoorosh Band – Mesle Mohat Delam Parishoone
دانلود ترانه مثل موهات دلم پریشونه جدیدترین موسیقی هوروش بند با کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
ترانه : هادی زینتی    ملودی : مهدی دارابی    تنظیم : مسعود جهانی
منتشر شد .

متن آهنگ مثل موهات دلم پریشونه هوروش بند
من پای پیاده کنار ساحل صدای بارونمن کور بشم ای کاش جلو چشامه خاطره هامونهی یادت میادشمیذاشتی باعشقسر روی شونه ام تو صدام میکردی بهت میگفتمدردت بجونم دردت بجونم
مث موهات دلم پریشونه آخه بی تو چ
نمی دانم کدامین واژه ها را به کار برم که نشان دهد چگونه در دل تنگی ات دست و پا می زنم و فقط می توانم با نوشتن برای خودم کمی آرام شوم.
هیچ کس نمی فهمد وسعت درد من را به جز منی که در دفترم به حرف هایم گوش می سپارد و من چقدر نوشتن از تو برای خودم را دوست دارم. 
من طرفدار نوشتن هستم!
 
 
وقتی هیچ کسی عمق دردت رو نمی فهمه و تنها خودت هستی که متوجه می شی چقدر داره بهت سخت می گذره واسه ی خودت بنویس... حتی اگر شاد یودی هم برای خودت اون شادی رو تا ابد نگه دار. نو
به نام خدای شنهای طبس




نقش روح الله زم در شایعه پراکنی انتخابات سال 84روح الله زم:سال 84 رشته روابط عمومی می خواندم و در قالب پروژه ای روی موضوع "شایعه و زمینه‌های به وجودآمدن آن" کار می کردم. پروژه را به مهدی هاشمی دادم گفتم "این را بخوان شاید در کارهای ستاد بتوانی ازش استفاده کنی و به دردت بخورد". او پروژه را خواند و گفت «چقدر خوب است، این پروژه را کجا دادی؟»، گفتم «دادم دانشگاه»، او گفت «بیا پروژه را اینجا اجرا کن». گفتم «کجا؟»، گفت «ستاد باب
خانم باربارا بیتز ۱۲۲۷ صفحه‌ کتاب نوشته با عنوان " معاینات بالینی و روش گرفتن شرح‌حال" که وقتی بخوانی اش _ تازه اگر کامل بخوانی _ یاد میگیری که چه طور از روی ظاهر مریض به مشکل درونی‌اش پی ببری. البته صرفا "یاد میگیری" و اینکه "بتوانی" هم خودش یک پروسه‌ی طولانی چند ساله‌ی سر و کله زدن با بیمارها را می‌خواهد. آن وقت ما ، انتظار داریم همه‌ی آدم‌های اطرافمان_بدون اینکه کتابی در مورد چگونگی شناخت ما خوانده باشند!_ از روی چهره‌مان بفهمند که دردما
ولی وقتی بچه ها از سه سال بزرگتر می شوند حالا دیگر این وظیفه ی دفاع کردن از کودکتان برعهده ی شما نیست. باید به خود کودک یاد بدهید که خودش از حق خودش دفاع کند.
برای مثال بچه ی شما در پارک مشغول بازی بوده و با گریه به سمت شما می آید که فلانی من رو کتک زد! بسیار سریع و در عرض چند ثانیه از او می پرسید که ماجرا چی بوده؟ چرا کتکت زد؟ تو چه حسی داری؟ (حسش رو تایید بکنید اینگونه که خب! الان کتک خوردی، ناراحت هستی، دردت گرفته) خیلی خب باشه حالا چیکار میخواهی
چه جوری امروز رو بنویسم ؟ چه جوری حسمو توصیف کنم ؟ که مگه میشه حس توامان شوق و ذوق و اضطرابم موقع ورود به بیمارستان رو در قالب کلمات بگم ؟ یا حسم وقتی که برای اولین بار در عمرم رفتم ccu و تازه به اندازه‌‌ی یک اپسیلون از درد و رنج مریض‌ها رو دیدم ، که فهمیدم هر بیمارستانی یه جزیره‌ی کوچیکه که به ظاهر وسط شهره ، اما آدم‌های اون تو ، توی یه دنیای دیگه ان انگار . چه جوری و با کدوم کلمه‌ها بگم از اولین مریضی که دیدیم ، آقا مهرداد ِ ۳۹ ساله که می‌گفت
همینطوری هی میشینم راجع ب اینده ای ک ممکنه هیچ وقت نیاد فکر میکنم.تمام اتفاقایی ک دوست دارم برام بیفته رو پشت سر ردیف میکنم و ازشون لذت میبرم:) و بعد ک ب ی جایی میرسم ک دیگ هیچ برنامه ای ندارم یادم میاد هنوز اون اولین اتفاقی که میتونه چیزای خوب رو دنبال خودش داشته باشه نیفتاده و ممکنه هیچ کودوم ازینا ب واقعیت تبدیل نشع! پس هی به خودم میکنم نگار اصلا ب اینا دل نبند، چون اگ نشه، بعدن خعلی بیشتر دردت میاداسترس کمتری هم دارم. میتونم ب راحتی کل روزمو
همه میگن شاعر خوبیه ....واااقعا خوب بود
همه میگن شعر خوبیه ...واااقعا خوبه ...
همه میگن نویسنده خوبیه ...جدااا فوق العاده اس!
همه میگن کتاب خوبیه ...جداااا شاهکار بووود!
....
گرفتمش!
خب حالا چیزی ازش فهمیدی؟؟؟
....
حتما کلاس داره دیگه !
فقط خااااک ...
با دنیای خودت زندگی کن‌‌‌‌‌‌‌...
اول دنیاتودنیاشو بشناس ...عقلتو باهاش میزان کن ...بعد قبولش کن!
وقتی یه دنیا و یه عااالم گفته کتاب فلان از فلان نویسنده روس شاهکاره ...آره امکان اشتباه اکثریت کمه...اما بهتره
سلام
تابستان بیست و چهار
الان هم سیر هستم هم دست و روی شسته و مسواک زده، آسوده نشستم. خدایا شکرت
همطاف متوجه شد که اجاق گاز، بسی بسیارزیاد ضروری‌تر است تا یخچال.
خب گرسنه باشی اجاق باشد. تخم‌مرغ می‌خری. بعد با نیمرو سیر می‌شوی.
 منتهی یک یخچال باشد با انواع گوشت سفید و قرمز. انواع سبزی بسته بندی. حبوبات پخته نیمه آماده... هیــــچ به دردت نمی‌خورد مگر اینکه کره مربا، خامه عسل بخوری یا پنیر و گردو . از غذای گرم خوشمزه! خبری نیست.
(اگر کتری برق
کلیک کنید
11
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
سلام عرض شد مردم از خوشی «: مژگان در حالی که نیمه تعظمی کردگفت
لیلا خانوم پشت چشمی نازک کردویه »!... اینقدر مارو تحویل نگیر بابا
اول از همه آش « : کاسه اش مقابل او گذاشت و رو به پرینار گفت
همسایه جدید رو بده حتما تا حالا بوش بهشون رسیده، سلام برسون و
مژگان کاسه ی » بگومامانم سر فرصت برای سرسلامتی خدمتتون میرسه
آشی راکه لیلا خانوم به دستش دادبود را روی پله گذاشت ....
-پریناز منم میام کمکت...
چند دقیقه بعد هردوی انها
به دعوت دوست عزیزم مدیریت وبلاگ جستارها و به ایده مدیریت وبلاگ سکوت شروع می کنم به نگارش نامه ای به خودم در سن 10 سالگی یعنی 15 سال پیش :
سلام محمد این نامه ای که می بینی از طرف خودت نوشته شده و از آینده برات اومده ، پس خوب با دقت بخون چون از جنس زندگی هست و با این وجود که کوتاهه اما خیلی به دردت می خوره .
خب در ابتدا بهت بگم که انقدر کم رو و خجالتی نباش چون 100 سالت هم که بشه ازش ضربه های زیادی می خوری ، انقدر از این شاخه به اون شاخه نپر و هر کاری رو امت
دانلود آهنگ مهراد جم خوابم برد
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * خوابم برد * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مهراد جم باشید.
دانلود آهنگ مهراد جم به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mehraad Jam called Khabam Bord With online playback , text and the best quality in mediac
متن آهنگ خوابم برد مهراد جم
پس بگو قرار بود که تو بیایو من نمیدانستم دردت به جان بی قراره پر گریه اماین همه سال ماه ساکت من کجا بودی حالا که آمدی حرف ما بسیار و
سلام حورای منکم پیش میاد برات بنویسم بابا چرا ؟ چون فکرم درگییره خیلی چیزایی که نمی دونم گفتنش اصلا به دردت می خوره یا نه. سر بابات این روزا حسابی مشغوله درگیر اینکه چیکار بکنه تا به یه درد این مملکت بخوره. چیکار کنه که درد یه نفر از مردم این مملکت رو فقط یه دره کم کنه. و خب همه اینا با داستان هیولای کوچیکی به اسم کرونا خیلی سخت تر از قبل شده. هیولایی ریزی که یادمون انداخت ما گنده تر از فرعون ها با ریزتر از پشه ای می تونیم نابود بشیم. کلیات این رو
 
متن آهنگ روزبه بمانی بنام اسمت که میاد
اسمت که میاد حالم بد میشهیه تریلی غم از روم رد میشهمادرم میگه چته بیخودی بازاسمش اومد دیوونه شدیمیگه چیه باز این حالت شده خجالت بکش چهل سالت شدهمیگه با خودش باز شد عین روح زیر لب میگه این شب میره کوهرفیقام میگن‌ بسه بیچاره بعد پشتم میگن طفلی حق دارهپشتم از تو‌ تو مهمونی میگن برمیگردم از گرونی میگناسمت که میاد همه باهام بدن انگار سر صف کتکم زدنانگار نه انگار دیگه بزرگم میرم بغل مادربزرگممیرم بغلش‌ م
جواب سومین و آخرین آزمایش هم بلاخره چند روز پیش رسید و تمام احتمالات رو به یقین تبدیل کرد.سخت تر از بار سنگین روحی که برای اینجانب داشته، واکنش ها و بازخورد های دریافتی از سمت بقیه بوده و هست.
-سرطان ریه؟ حتما معتاد بودی-شوخی نکن احمق، کی میخوای بزرگ بشی-دیر میمیری! اکسیژن بیشتر والا-جدی؟ خیلی شوکه کنندس، مطمئنی جواب آزمایش اومده؟-یه حیوون خونگی داشتیم سرطان گرفت مرد-امیدوارم بهتر بشی همجوره همراهت هستم، مواظب خودت باش-اینجانب نگران نباش هم
 اول از خودم و خانواده ها بگم ما ... زندگی میکنیم و اونا ... ، من از دانشگاه سراسری مدرک مهندسی دارم و اون دیپلمه است. از لحاظ وضع مالی تقریبا ما بهتر هستیم.  ماشین دارم، خونه ندارم، اما 200 میلیون سرمایه از خود دارم. کارم یا آزاد یا این شرکت و اون شرکت به صورت پیمانکاری بوده، اما اگه خدا بخواد در چند ماه آینده در یک نهاد دولتی مشغول میشم.
مشکل من اینه که واقعا عاشق این دختر خانم هستم، اما باباش قبولش نیست. دلیل مخالفتش هم اینکه علاوه بر من پسر عموی
کرامت شهید
پای مادرم به شدت درد میکرد؛ به گونه ای که نمی توانست قدم به بیرون خانه بگذارد. حتی مدت ها بود که نتوانسته بود حتی به حرم حضرت معصومه(س) مشرف شود. به مادرم گفتم: ناامید مشو؛ به شهدا متوسل شو؛ شاید گوشه چشمی بیندازند و سلامتی ات را بازیابی. به یاد شهید لطفی افتادم؛ شهید مدافع حرم محمد مهدی لطفی نیاسر؛ همان که پدرش از اساتید مبارز حوزه علمیه قم بود و در مراسم تشییع فرزند شهیدش چنان باصلابت در دفاع از نظام و رهبری و سپاه سخن گفت که انگار
 
هو
__
 
نمیدونم به این که از تابستون متنفرم ربطی داره یا نه. اما چند سالی میشه که یه اتفاقاتی رخ میده که تابستونا حالم خوب نباشه. البته که گرما هم افسرده م میکنه. و این روزا که مجبورم با یه دست زندگی کنم کلافه ترم از همیشه. وقتی مجبورم صبح که از خواب بیدار میشم، جودی آبوت طور تا ظهر یا شاید بعدازظهر صبر کنم که احسان از سرکار بیاد و موهامو ببنده برام. که تازه اونجوری که دلم میخواد نتونه و بعد از کلی کلنجار رفتن یه چیز سر هم بندی شده تحویلم بده! و ب
هر کسی دنبال آرامشه ، من هم یکی مثل بقیه بخصوص وقتی که سر کار هستم دوست دارم شرایط طوری باشه که اعصابم آروم باشه و راحت بتونم کارم رو انجام بدم !! اواخر سال 96 بود که یه نیروی جدید اومد داخل انبار ، اوایل که زیاد با هم راحت نبودیم امّا رفته رفته و بعد از گذشت چند ماه این راحتی به حد زیادی رسید .. شوخی ها زیاد شد ، گپ و گفت ها زیاد شد تا این که کار برام سخت شد و یه سری مسائل بیش از اندازه شد و دیگه نتونستم مدیریتش کنم ! روزها می گذشت و هر روز دعا می کردم
ترا چون گنج این دنیا بخواهم،
چنین دلجو، چنین زیبا بخواهم.
ز تنهایی نگه دارد خدایا،
ترا تنها، ترا تنها بخواهم.
 
تو که دانی دل پرانقلابم،
دل دیوانه و حال خرابم،
مریز اشکی دگر از چشم آبی،
چو آب چشم خود سازی تو آبم.
 
ادای تو، ادای تو دل من،
ادای یک صدای تو دل من.
زکات حسن ده یک بوسه بر من،
تو سلطانی، گدای تو دل من.
 
سرم را تا سر دار تو بردم،
ز غمها و المهای تو مردم.
ببخشا از کرم ای جان شیرین،
که جانم را برای تو سپردم.
 
  بیاض گردنت از دار بالا،
دو گیسو
سلام خدمت همه ی دوستان عزیز خانواده برتر 
زمانی که 7 سالم بود خانواده بنده رو گذاشتن کلاس زبان - از روی دلسوزی و نگرانی بدون اینکه از من بپرسن که آیا اصلا علاقه ای دارم به زبان یا نه؟ آیا اصلا این سن خوب هست، برای  شروع یا نه؟، خلاصه بنده رو گذاشتن کلاس زبان من هم که یه بچه ی 7 ساله شر و شیطون. 
اصلا نمیدونستم زبان چیه؟، انگلیسی چیه؟، به چه درد من میخوره، اصلا چرا من باید اینجا باشم، فقط میگفتن بخون برات خوبه به دردت میخوره، خلاصه یه 4 سالی به ز
نمیدونم تا حالا حس حالت تهوع و سرگیجه و دل درد رو با هم یکجا داشتید یا نه؟! یه حس خیلی مزخرف و بدیه! اصلا نمیتونی اروم بگیری. نه حالت تهوعت میخوابه، نه سرگیجت تموم میشه و نه دل دردت. هیچ درمانی هم نداره بجز بالا اوردن! تا زمانی که بالا نیاری هی باید زجربکشی. ولی وقتی که بالا میاری، یه حس ارومی تو رو دربر میگیره. حالا نه از حالت تهوع خبریه نه از سرگیجه و نه از دل درد. اروم ارومی. یجوری خوب میشی که اصلا یادت میره چند دقیقه قبل داشتی چه زجری میکشیدی!
در حالیکه کف دستم رو فشار می دم به پیشونیم بهش می گم: سرم خیلی درد می کنه.
 میاد، سرم رو می گیره تو دستاش، پیشونیمو می بوسه.
می گه: بهت گفته بودم چون سیدم، اگه سرت رو ببوسم دردش ساکت می شه؟
بعد تو چشمام نگاه می کنه و می پرسه: دردت خوب شد؟
 تو چشماش نگاه می کنم و می گم: آره ولی نه به خاطر سید بودنت، به خاطر اینکه تو، همون آدمی هستی که من تو این دنیا از همه بیشتر دوستش دارم.
به خرابات روم بهر نگهداری دلتا بر پیر کنم شکوه ز بیماری دلدل شب و روز بسوزد ز غم عشق بتانمن بسازم به غم و رنج و گرفتاری دلاشک من سرخ و رخم زرد شد و موی سپیدروز من گشت چو شب بهر سیه کاری دلخواب هرگز نکند آنکه دلش بیدار استما شبی صبح نکردیم به بیداری دلهرچه کردیم علاج دل بیمار نشدتنگ شد حوصله از بهر پرستاری دلچه زیانها که نمودم ز ره دلخواهیچه ملامت که کشیدم به هواداری دلای فنا چاره دردت نتوان کرد مگراشک خونین و دعای سحر و زاری دلاز : آیت الله آخون
این چند وقته خیلی فشار رومه .فکر میکنم اگر چیزیم بشه پدر و خواهرم چی میشن؟ یا کی به دادم میرسه؟ 
از دیروز قلبم درد میکرد.
صبح یهو خیلی شدید شد ،زنگ زدم اورژانس که سوال بپرسم و راهنمایی بده که چیکار کنم؟ آدرس گرفت آمبولانس فرستاد گفت آسپرین بخور و دراز بکش تا بیاییم!
 دو تا آقا اومدن با آمبولانس مجهز قلبی
فشارمو گرفتن و تبمو گرفتن و گفتن باید اکو بگیریم .دو تا آقا
یا اگه سختته ببریمت بیمارستان
فکر کردم دیدم اگه برم بیمارستان میبرنم جایی که عرب
سلام، حالم خوبه
من استاد پس اومدن از روزهای سختم، هرچند گاهی ادم دوست داره توی روزهای سختت یکی کنارت باشه نه مقابلت، یکی که درمانت باشه نه دردت! ولی خودت از پس همه چی برمیای زندگی همینه
گاهی که میخوام غمگین و نامید بشم به خودم میگم زندگی چیزی جز رفتن نیست، تنها راهی که داری اینه جلو بری! حالا میخوای با انرژی جلو بری یا غمگین و نامید؟ انتخاب با خودته!
و همیشه این موضوع روی من اثر مثبتی داشته که زندگی در گذره و توهم باید همراهش بگذری وگرنه از روت
سفر بودم و کلی حرف داشت سفر که قطعا همه ش گفتنی نیست اما بعضی هاش رو دوست دارم به مرور بنویسم، مخلوط با اتفاقات و فکر های خارج سفراول_دل موجود عجیبیه، محبت کاری رو با آدم میکنه که خیلی وقت ها منطق از توضیحش عاجزهیه جا خوندم که دنبال کسی که نمیخوادت بودن و دوست داشتنش رو نمیفهمیدن، خب فکر میکنم من میفهمم، چون دل عجیبه و محبت عجیب تر، کاری باهات میکنه که دردت بگیره اما نتونی اون درد رو بذاری کنار_دقت که میکنم،معمولا آدمهایی که محب ن شبیه محبوبش
 
 
شخصی بود که نیمه های شب بر می خاست و در تاریکی و تنهایی ، به دعا و نیایش می پرداخت و با سوز و گداز خاصی « الله الله » میگفت ، مدتها او به چنان توفیقی دست یافته بود تا این که شیطان از حال و قال آن مرد خدا ، بسیار غمگین شد ، در کمین او قرار گرفت تا او را فریبد .سرانجام در قلب او القاء کرد که : « ای بینوا ! چرا اینقدر الله الله می کنی ؟ دعای تو به استجابت نمی رسد ، به این دلیل که مدتها خدا را صدا می زنی ، ولی خدا حتی یک بار به تو لبیک نگفته است !» همین ال
عادت‌هاپدرم همیشه می‌گفت: بعد از ازدواج، بعضی[از] عاداتِ خانۀ پدری‌ات را باید بگذاری همین‌جا. همیشه این مثال را می‌زد که: تو با نیمکتِ کلاس اولت نرفتی دانشگاه. اگر نیمکت را با خودت می‌بردی، هم مضحکه می‌شدی و هم به دردت نمی‌خورد و هم وبالت بود. بعضی عادت‌های زندگی همین‌طور هستند؛ باید بگذاریم و بعد وارد زندگی جدید بشویم و الّا در موقعیت و زندگی جدید، با همان عادات قبلی تبدیل می‌شویم به یک کاریکاتورِ خنده‌دار و نامتعادل؛ شبیه دانشجویی
هنوز پاییز باغ مادربزرگه خودش رو نشون نداده و تنها تصویری که هر سمتی سرتو بگردونی می‌تونی ببینی، انارترش‌های هزارپاره‌شده سر درختن. همونایی که زودتر از برگا رو زمین می‌افتن و می‌تونی هزار تا کادر بی‌فیلتر ببندی ازشون. همونایی که هیچکس نمی‌ره تو باغ تا اونارو بچینه. حتی اگه هم کسی دستشو بالا برد برای چیدنشون، به خاطر خودشون نیست. به خاطر ربیه که واسه فسنجون می‌خوان، یا شاید به خاطر هسته‌ایه که واسه زیتون‌پرورده می‌خوان. هیچ‌کس انارت
میدونی من تازه فهمیدم گاهی نیاز نیست روی بعضی چیزها پافشاری کنی.واقعا لازم نیست توی موضوعی دائم شکست بخوری و منتظرِ درس گرفتن‌های احتمالیِ اون شکست باشی.نیاز نیست بخاطر سمج بودن روی موضوعی که میدونی صددرصد نمیشه مریض بشی،روح و جسمت آسیب ببینه و توی اتاق‌ت درمونده بشینی و غم و غصه و ناراحتی چاشتِ روز و شب‌ت بشه.مطمئنن بعدش هم قرارِ افسردگی پا پیش بذاره،دستش رو بذاره روی زندگیت و همه چیز رو برعکسِ چیزهایی که میخواستی بچرخونه و خدا نکنه تو
قایق راندن به اقیانوس: روایتی خواندنی از سفررهبرمان به یزد
قایق راندن به اقیانوس: نویسنده مظفرسالاری
خلاصه:
مظفر سالاری نویسنده­ ی رویای نیمه شب در حالی که خودش یزدی است و در سفر سال هشتاد و شش همراه خبرنگاران و عکاسان دعوت می­شود تا کتابی از سفر به استان یزد بنویسد. بسیار جامع نوشته. هم با زندگی خود نویسنده کمی آشنا می­شویم و هم در غالب خاطرات بسیار شنیدنی جذاب و خنده ­دار با یزد و علمای آن و زندگی طلاب و جاهای دیدنی یزد آشنا می­شویم. از طرف
امروز صدمین روز از بازکردن وبلاگم گذشته! الان که دارم به اون صد روز فکر میکنم اصلا گذر زمان رو حس نمیکنم. فقط مشکلات و درد هایی که این مدت کشیدم جلوی چشمام ردیف میشن.
من چه نقشه ها که برای وبلاگم نداشتم. چه حرف هایی که میخواستم بزنم. اسم وبلاگمم ناگفته های یک دختر موفرفری هست. میخواستم ناگفته هامو اینجا بزنم.  ولی گاهی اوقات یه مشکلاتی پیش میان، یه اتفاقاتی رخ میدن که مسیر زندگیت رو صد و هشتاد درجه تغییر میدن! زمانی که وبلاگم رو باز کرده بودم ه
خسته شدم.خسته.ای کاش فردا صبح بشه و گنجشکا بخونن و هوا بارونی باشه اما دیگه هیوایی نباشه...
خیلی دلم گرفته. خیلی یه بغض تو گلومه اما به خاطر مامانم نمیتونم رهاش کنم...
دوباره نادیده گرفته شدم.دوباره دیگری بهم ترجیح داده شد...بابام با وقاحت تمام بهم گفت خیلی خودخواهم و اصلا دلم برای دیگری نمیسوزه.
آخه چشماتو وا کن ؟!کودکی و نوجوانی من رو سر دیگران ازم گرفتی!حالا بهم میگی خودخواهم ؟شمایی که پر پر میزنی برای خواهرت هیچ میدونی شبا که دخترت داره میخو
حضرت آقا از اول صبح بطور ناگهانی با کمردرد شدیدی مواجه شدن ، بنحوی که نمیتونست از جاش تکون بخوره. خلاصه بسختی خودشو کشید تا گوشه اتاق. رفتم ببینم چی شده. میگه پریشب باهات جر و بحث کردم خدا داره عذابم میکنه. میخندم میگم بله... بله... قطعا همینطوره. تازه این عذاب دنیاشه... ببین آخرت چی در انتظارته [خنده] وسط معاینه م میگم من اینجاتو فشار میدم. اولش دردت میاد. ولی کمک میکنه یه کم دردت تسکین پیدا کنه. میگه بخشیدی؟ بی توجه میگم پس مسکن بهت نمیدم دیگه. یه
نشسته بود روی پله ها و گریه می‌کرد
-چی شده؟!؟! عزیزدلم چرا گریه می‌کنی؟
+آجی پاشو گذاشت روی دستم.
-دردت گرفتم؟
+نه، ترسیدم ناخنم بشکنه!!!
بعد دستاشو آورد بالا و جلوی چشمم گرفت و ادامه داد: ببین. گذاشتم بلند بشه که لاک بزنم.
من: 0_0
ایشون هنوز سه سالش هم نشده!!!
بشنویم داستان تعریف کردن این بزرگوار رو : 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین
خوشبختم...
خوشبختی داشتن کسی است ... که بیشتر از خودش ...تو را بخواهد...
 
و بیشتر از تو...هیچ نخواهد ...
و تو ...برایش تمام زندگی باشی...
 
+رمزمون همون قبلیه...
 
ادامه نوشته
+ نوشته شده در پنجشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 19:18 توسط من و تو  | نظر بدهید
تو را می خواهم...
 
می خواهم این بار صدای بوسه هایت را ضبط کنم...
 
می خواهم این بار پشت سرت راه بروم نه در کنارت...
می خواهم خودم پا جای پاهایت بگذارم تا هیچ خیابانی
نتواند جای پاهایت را در آغوش بکشد...
می خواهم فقط ب
شاید امسال بیایم حرمت؛ یا شاید …سر و کار دل من هست, فقط با «شاید»باز هم دفتر خود را بزن ارباب, ورق اصلا افتاده کسی از قلم آقا !؛ شایدفکرش افتاده شبیه خوره‌ای بر جانماز منِ زشت, بَدَت آمده حتی؛ شایدمی‌روم گم بشوم از نظر مردم شهر تا شوم در حرمت پیش تو پیدا شایدآه, بیرون نکن ارباب مرا راه بدهکه به دردت بخورم روز مبادا شایدمی‌روم تا متوسل بشوم بر مادربرگه‌ی نوکری آنجا شود امضا شایدباید انگار, شهیدت شوم آن هم گمنامتا قبولم بکند حضرت زهرا شاید …

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها