نتایج جستجو برای عبارت :

دارم چکار میکنم؟

چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
تمی دونم چکار کنم
گیر افتادم
مثل بیچاره ای که گوهر قیمتی و تنها سرمایه ش رو گول خورده و بی عقلی کرده و انداخته ته چاه.
چکار کنم...
چکار کنم...
من می دونم گرفتار بوده و هستم که این خسارت بهم وارد شده
ولی خدایا نوری، دستی، هدایتی، چیزی...
هرچی از خیر بهم بقرستی محتاجم خدا...
تمی دونم چکار کنم
گیر افتادم
مثل بیچاره ای که گوهر قیمتی و تنها سرمایه ش رو گول خورده و بی عقلی کرده و انداخته ته چاه.
چکار کنم...
چکار کنم...
من می دونم گرفتار بوده و هستم که این خسارت بهم وارد شده
ولی خدایا نوری، دستی، هدایتی، چیزی...
هرچی از خیر بهم بقرستی محتاجم خدا...
شده خسته باشی و ندونی باید چکار کنی من میدونم باید چکار کنم ولی بشدت خسته ام و ناامید نمی دونم باید برای آینده چکار کرد به من باشه پنجره میکردم و خودم رو پرتاب میکردم وسط اتوبان حداقل روحم ازاد می شد زنگ نمی زدم خونه صدای گرفته مادرم رو بشنوم با خواهرم حرف بزنم و به جای یه خواهر سالم و موفق یه ادم مریض با روحیه از دست رفته جلوم باشه و یا برادری که تمام هم و غمش جمع کردن ثروت پدرت باشه و خودت از فردای خودت با تمام این ادم ها بترسی و بگی خدایا من با
حس بدرد نخور بودن همه وجودمو گرفته
ناراحتم اونم خیلی زیاد
ولی از عصر فکر میکنم باید چکار کنم؟
الان اگه پشت هم حالشو بپرسم بیشتر آزارش ندادم؟
از این که هی بگم این کار رو بکن یا اون کار رو بکن کلافه نمیشه؟
نمیشناسمش
نمیدونم با حرف زدن حالش بهتر میشه یا حرف نزدن
حس میکنم دوست داره صحبت کنیم
ولی از طرفی حوصله ش رو نداره...
چرا من بلد نیستم که باید چکار کنم؟
 
سلام عزیزکم
سلام خواهر کوچیکه ی گُلَم
سلام آبجیِ خوشگِلَم
سلام مریم خانمم
 
یهو دلم یِجوری برات تنگ شد که انگار 
هیچی ولش کن
 
یادته اَزِت پرسیدم:
 
"به نظرت اگه سه میلیارد داشتم چِکار می کردم؟"
 
بهت گفتم بعداً اگر پرسیدی بهت می گم باهاش چکار می کردم
 
ولی تو تا الان که نپرسیدی
 
می دونی فرق من و تو چیه؟
 
تو مریمی
من داداشِ مریمم
تو خودتی
من تو ام
نه که فکر کنی دلم برای خودم تنگ شده 
نه
دوست دارم همینجوری "تو" بمونم
داداشِ تو
تو
 
 
 
اگر یه روز
سلام.
بعضی وقتها فکر میکنم باید چکار کرد بعضی وقتها ادم تو دو راهی گیر میکنه؟
باید خودت را انتخاب کنی یا بقیه؟
اگر خودم را انتخاب کنم تا اخر عمر از خودم گله مندم و ناراحت که خودخواهی کردی و اگر بقیه را اتخاب کنم ، نمی دونم تا کی باید عواقب و حرص تصمیمات اونا را بخورم.
دلم می خواهد کسی بود که می تونستم مامانم را بدون نگرانی بهش بسپارم و برم جایی که تا اخر عمر کسی نباشه. 
فقط خودم و خودم
بین یک عالمه غریبه که لازم نیست حرص ناراحتی و مشکلات و انتخاب
گفتم زنگ بزنه حرف بزنیم
چند تا سوال مهم داشتم ک نتیجه ی بحثامون شد این:
۱. از نظر اون این اختلاف انقدر زیاده ک حتما باید روابط محدود بشن ک بشه کنترلش کرد
۲.از من میخواد انتظار نداشته باشم همیشه همراهیم کنه تو مهمونی خانوادگی
۳.میگه احترام رو نگه میداره و منم گفتم این برام مهمه
۴.خواستم درباره گذشت و انعطاف پذیری حرف بزنم ک نفهمید چی میگم اصلا
۵.استفاده از مشاوره رو رد نکرد درباره این ولی نمیدونم چقدر استقبال کنه
۶.من الان باید بین مهدی و روابط
امروز از لج تو ی ماشین بوق زد رفتم سوار شدم .یهو ب خودم اومدم ک دارم چکار میکنم گفتم میشه وایسی حالت تهوع دارم هرجی گفت چرا چیه بیا ببرمت دکتر نتونستم حتی نگاش کنم الان نمیدونم اصلا چ شکلی بود.لامصب حداقل ی تهمت بهم میزدی ک میتونستم حداقل تو این شرایط انجامش بدم . بدم ازت میاد
سلام
من نمیدونم چرا خدا با من این کار را می کنه؟
مدت ها بود دلم میخواست ارتقا شغلی بگیرم. هم از نظر مالی نیاز دارم و هم دوست دارم دیگه از کارشناسی بیام بیرون.
الان بهم یه سمت ریاست پیشنهاد شده که اصلا به زمینه کاری و علاقه من ارتباطی نداره. یه چیزی شبیه تلفن چی و هم اینکه مجبور میشم برم جای کسی کار کنم که با من دوست صمیمی هست و من نمیخوام برم جای اون.
 
نمیدونم خدا واقعا با من چکار میکنه؟
چرا اون چیزی که دوست دارم را بهم نمیده؟
 
 
آدمها با خودشون و زندگی هاشون چکار می کنند؟ من با زندگیم چکار کنم؟ سخت ترین کار تو دنیا روبرو شدن آدم با خودش، با زندگیشه، با چیزهایی که درست کرده و وای به اون روزی که بفهمه هیچ چیزی درست نکرده فقط خودش و خودش و یه هیچ کامل اطرافش درست کرده.
مثل ماهی میمونم که از کنج تنگ نقلیش درش میارن و میندازنش تو دریا،نمیدونه کجاس، واسه چی اینجاس ؟اصن قراره چی بشه !از کدوم طرف باید بره؟این روزا ذهنم پر از سواله،یعنی من اشتباه انتخاب کردم؟ نکنه به خودم ضربه بزنم آیندم چی میشه؟قراره چکار کنم من.دورم پر از آدماییه که با تجربه ای که خودشوندارن میگن بلید چکار کنم ،میگن داری راه اشتباهی رو میری ،این راه تهش هیچی نداره برات فقط عمرت و هدر میدی.راستش و بگم من از اولش مطمئن بودم به انتخاب رشته ام،.یع
فراموشی درد عجیبیست. هستی ولی نمی دانی کجایی تو خودت هست ونیستی، بود ونبودی مگر میشه همزمان بود ونبود! لابد میشه دیگه.تو خودت را به هستی سپردی.دنیا مال تو شده و غرق در هستی شده ای به طوری که نمی دانی چکار میکنی ولی من تو را باور دارم وبه اصالت کارهایت ایمان دارم درست است که زمان ومکان رانمی شناسی ولی معنویت وخلوص تو در همین است من از دنیایت میترسم ولی آن را دوست دارم من شجاعت تو را تحسین میکنم که در دنیایی که کسی نیست به تنهایی هستی.
خیلی وقتها
حصارها فقط دیوارای خونه تون نیستن
حصارها فقط شاخه و نی های خشکیده بین مزرعه ها و باغهای شما نیست!
 
حصارها مرز بین دو تا صندلی و کیف بین مسافر توی تاکسی کنار دستتون نیست!
 
حد و مرزهاییِ که شما برای خودتون تعیین میکنید.
 
گاهی ما فکر میکنیم باید انگشت اشاره مونو سقراط وار تو اسمون تکون بدیم و به بقیه بگیم چکار کنن،در واقع ما باید بریم جلو اینه اگر به غرورمونم بر میخوره در اتاقو ببنیدیم
کسی نفهمه که فهمیدیم باید به خودمون بگیم چکار ک
فراموشی درد عجیبیست
هستی ولی نمی دانی کجایی
تو خودت هست ونیستی، بود ونبودی
مگر میشه همزمان بود ونبود!
لابد میشه دیگه.
تو خودت را به هستی سپردی
دنیا مال تو میشود و غرق در هستی شده ای
به طوری که نمی دانی چکار میکنی
ولی من تو را باور دارم
وبه اصالت کارهایت ایمان دارم...
حتی خودمم نمیدونم دارم با خودمو و اینده ام چکار میکنم ...انگار که خودم نیستمدور شدم از خودم از هدفم از عشقم و از علاقه هام ...تنها چیزی که دارم میبینم اینه ک دارم دیوانه وار خرید میکنم ...من شدم ادمی که نباید ...سردمه انقدر سرد که ذهن و روح و جسمم همشون یخ زدن ... سرماش انقدر زیاده ک حتی گاهی با سوزش استخونهام به خودم میام ...نمیزارم اینجور بمونه از همین امروز تلاش میکنم و دوباره اونی میشم که باید ...
امسال میخوام واس ماه محرم یه کار خیری کنم
خوب مقصد اول آمریکا 
سوالتون اینه که بریم امریکا چکار؟!
اره دیگ بریم کاخ سفید
کاخ سفید چکار کنیم‌؟!
خوب دیگ مخ برتر وارد میشود میریم امریکا کاخ سفیدو میکنیم حسینه هر کدومتون هم یه کاری به عهده بگیرید یکی ساندیس بده یکی کیک یکی هم ...
 
تا هوش برتری دیگ خدا یار و نگهدارتان
امروز دکتر بهم گفت باید زودتر ازدواج کنی تا بتونی بچه دار شی. این یکم مذخرفه. تمام راه ذهنم درگیر بود. غمی که وجودم رو گرفت انقدر بزرگ بود که واسه یه لحظه حس کردم میتونم بزنم زیر گریه. ولی وقتی رسیدم خونه و مامان جواب آزمایش رو ازم پرسید با حالت مسخره بازی برگشتم بهش گفتم دکتر بهم چی گفت. گفتم این زندگی از من دیگه ادامه پیدا نمیکنه.
خب حالا گذشته از همه ی اینا واقعا من باید چکار کنم؟ میخونی آنه؟ میخونی آنه ماری؟ من باید چکار کنم؟ مطمئنم اگه نتو
امروز دکتر بهم گفت باید زودتر ازدواج کنی تا بتونی بچه دار شی. این یکم مذخرفه. تمام راه ذهنم درگیر بود. غمی که وجودم رو گرفت انقدر بزرگ بود که واسه یه لحظه حس کردم میتونم بزنم زیر گریه. ولی وقتی رسیدم خونه و مامان جواب آزمایش رو ازم پرسید با حالت مسخره بازی برگشتم بهش گفتم دکتر بهم چی گفت. گفتم این زندگی از من دیگه ادامه پیدا نمیکنه.
خب حالا گذشته از همه ی اینا واقعا من باید چکار کنم؟ میخونی آنه؟ میخونی آنه ماری؟ من باید چکار کنم؟ مطمئنم اگه نتو
 فرار میکنم از این موقعیتتلاش های مصر و مکررش برای بوسیدنو همزمان زمزمه های "خیلی دوستت دارم"نه طاقت ماندن دارم و نه پای رفتننه اینجانه آنجامعجزه لازم دارم................تو قرار بود معجزه کنی واسم، معجزه ای به اندازه ی بزرگیتپس چرا بدتر کردی
........      
دیگه نمیتونم حتی ببوسمشیه چیز خیلی کوچیکیا شایدم بزرگمتاسفمواسه انقدر بد بودنمواسه قدرتو ندونستنبه خدا نمیدونم باید چکار کنمخیلی متاسفم واسه همه چیزواسه بودنم تو زندگیت...............جهان من آشوب است
تا ب حال تو عمرم انقدر کوچیک نشده بودم 
یعنی خودم خودمو کوچیک نکرده بودم ...
از ساعت ۱۰ شب هر دقیقه جاهای مختلف التماسشو کردم ...
نمیدونم واقعا چکار کنم 
شیطونه میگه پاشم برم تهران پیشش
دیشب ک هرچی حرص داشت رو من خالی کرد همه خستگی ها و عصبانیتش رو پشت گوشی جوری فریاد میکشید انگار ... هیچی نگفتم اخر سر هم من بودم ک باز معذرت خواستم ....
بعدش تا ساعت ۳ کلا گریه کردم 
الانم ک ... تا همین الان هر دقیقه بهش پیام دادم ولی .... 
واقعا نمیدونم چکار کنم دارم میت
سلام
من دانشجوی پرستاری هستم که به تازگی درسم تموم شده و از مهر و آبان باید برم طرح، احساس خلاء میکنم، حس میکنم به اون چیزی که میخواستم نرسیدم. چون هدفم بلند تر از پرستاری بود و بنا به شرایط و بد شانسی پرستاری آوردم و دیگه خسته تر از اون بودم که بخوام پشت کنکور بمونم.
حالا من یه پرستارم، میخواستم ازتون بپرسم چه جوری میتونم در رشته ام موفق بشم، دوم اینکه من هدفم خارج رفتن بود، و الان نمیدونم چکار کنم، یکی از اساتید مون میگفت باید دو برابر طر
من ساکت نیستم که سر حرف رو باهات باز نمی‌کنم.من جدی نیستم که بهت لبخند نمی‌زنم. من بیکار نیستم که همیشه من رو نزدیک خودت می‌بینی. من نگاهم به همه نیست که همیشه باهات چشم تو چشم میشم. من خجالتی نیستم که جواب سلامت رو دیر میدم. من ازت بدم نمیاد که نادیده‌ت می‌گیرم.من .. دوستت دارم.
خواستم از علی اندکی شیر طلب کنم
ولی 
قلبی که از ایمان لبریز شود
بِه است
از زبانی ک با شیر تَر شود
بگذار حلقم مانند حسین خشک باشد
اما
ایمانم مثل زنی باشد
ک به ظاهر دنیایش را از دست داد
ولی گفت جز زیبایی چیزی ندیدم
پینوشت:
+کتاب« دعبل و زلفا» که روایت داستان زندگی دعبل شاعر اهل بیت و ماجراهای عاشقانه اش به تازگی تموم کردم 
ارزش حداقل یه بار خوندن رو داره:)
+بنده ی من سوگند به حق خودم دوستت دارم
پس به حق من بر تو تنها مرا دوست بدار «حدیث قدسی»
+دارم ف
یه برگه برداشتم غذاهایی که این چند روز درست کردم بنویسم. مامان خانم گفت چکار میکنی؟ 
گفتم دارم غذاهایی که میتونم برای رفع گرسنگی درست کنم مینویسم شنبه شام مونده بودم چی درست کنم هیچی به ذهنم نرسید پلو پختم با چند تا کشمش خوردم.
الان هی یاد میاره بهم میخنده.
کارای درست و صحیحم برام توی دو دسته جا میگیرن. یه دسته اونایی که دقیقا میدونم دارم چکار میکنم و نتیجه،  ماحصل براوردهای خودمه. دسته ی دوم هم اونایی که نتیجه ی درست، عموما حاصل شانسه و اتفاقی.
این روزا که دارم یه مهارت جدید رو یاد میگیرم، هربار که شانس باهام یار نیست و کار اشتباه پیش میره، کاری که شاید پنجاه دفعه ی قبلی به صورت اتفاقی درست از آب دراومده بوده، یه جوری خرکیف میشم از این اشتباه کردن که هرکی ببینه فکر میکنه من نمیدونم دروازه مون کد
من یک غریبه ام که هیچ سنخیتی با فونت و رنگ و هدر و لینکها و نوشته ها و آدرس و کامنتهای این وبلاگ ندارد. یک کاملا غریبه که تا مرز فروپاشی پیش رفته است. شاید حتی مرز هم تعبیر دقیقی نباشد. یک غریبه که فروپاشیده و حتی نمیداند چه کسیست. چکار میکند. چکار باید بکند. مطلقا هیچ چیز نمیداند و هیچ چیز نیست. یک آگاهی متحرک. یک صرفا موجود که تنها چیزی که درباره خودش _احتمالا_ میداند این است که موجود است.خواب و بیداریش در هم تنیده شده اند و گاه شک میکند اصالت را
سلام. شاید مسخره به نظر برسه اما یه مهمونی خیلی بزرگ و مجلل با کارت دعوت از دوستان و آشنایان و کاسبای محل و خلاصه هر کس دیگه ای که می شناسمشون ترتیب می دم (که بیایند همه) و ازشون میخوام حلالم کنن اگه بدهی دارم می دم ، نصیحتم رو می نویسم و می خونم توجمع، سعی می کنم اشخاصی که واسم مهمن رو از ته دل به آغوش بکشم بعدشم می رم زودتر یه قبر می خرم با سنگ و ترتیب مراسم ترحیمم می دم و زود توبه می کنم
میگم دخترک برام دعا کن
میگه دعا کن برا چکار؟
- دعا کن عاقبت بخیر بشیم
- یعنی دعا کنم پلیس بشی
- خخخخ اره همون
- چرا آتش نشان نمیشی. من آتش نشان بیشتر دوس دارم
- خب باشه اونم میشم
- پس دعا کنم چی
- عاقبتمان به خیر شود.
دوشب بعد
میگه : من تورو خیلی دوست دارم ببین انقدر (انگشت هاش را میاره بشماره) یکی دوتا چهارتا نههههه تا.
بعد میگه: تورو قد دنیای چاق دوست دارم
خودش میخنده خخخخخخ. یعنی میخاست بگه بیشتر از دنیا دوست دارم. میگه اندازه دنیای چاق. خخخخخخ
گرگ ش
    رنگے بر رخسار مجتبے باقے نمانده بود. او بنزد پدر آمد دست راست خود را بر کتف ایشان نهاد و گفت: پدر! من چہ بگویم؛ او دیگر بزرگ شده است و نمےشود در کارهاے او دخالت بیش از حد کرد. تا بہ او بگویے  دختر گلم کجا بودے یا فلان جا چکار مےکردے اخم و تلخ مےکند و سریع روانہ اتاق خود مےشود. من کہ بیشتر وقتها بیرون از خانہ ام و از کجا بدانم او کجا مےرود  یا چکار مےکند؛ مقصّر مادرش است کہ اهمیّتے بہ رفت و آمدهایش نداده است.
ادامه مطلب
وقتی می پرسید؛ چکار کنم بچه زیر دوساله م یاد بگیرد منزل دیگران به وسایل دست نزند؟ انگار پرسیدید چکار کنم فرزند شش ماهم حرف زدن را یاد بگیرد!
کودکان حدود یکسالگی به بعد وارد مرحله کشف محیط اطراف میشود و مغز کودک وارد رشد حسی حرکتی میشود.
رفتار والدین در این دوره به کودکشان لجبازی یا همکاری را خواهد آموخت. در مهمانی ها با حضور مهربانانه خود مراقب کودکتان باشید اما انتظار اینکه در این سن یاد بگیرد به هیچ چیز دست نزند انتظار زیادیست.
این دوران گذ
چند روزیه که یکم حس عجیبی داشتم. پس به خدم گفتم دلیلش چیه؟ چرا این طوری شدم؟
یکم کهخ فکر کردم دیدم همش تقصیر خودمه. این که مدام دارم در شبکه های اجتماعی می گردم و بقیه رو با خودم مقایسه می کنم. نمی دونم که این ها بهترین لحظات عمرشون رو با ادیت اونجا قرار دادن و من همش می گم: چرا توی خونه تنها نشستم؟
خوب دلیلش معلومه من باید یکم فکر می کردم.
کلا دیدم اینطوری نمیشه کل شبکه های اجتماعی رو پاک کردم تا دوباره شروع کنم. الانم خدارو شکر خالم خیلی بهتره چ
یک نفر اشتباها قضاوت کردم الانم ناراحتم :(
دوست دارم بهش همین الان زنگ بزنم و ازش معذرت بخوام :(
ولی داداشم میگه بیخیال بشم چون هر کسی مثل من بود این اشتباه رو میکرد و دچار سوء تفاهم میشد !
ولی من الانم واقعا از خودم و از نفر وسط که باعث این سوء تفاهم و قضاوت من شد ناراحتم :((

+
اولین قضاوتم بود ':(
نمیدونم چکار کنم؟!
 نفر وسط هم بهم گفت بیخیال بشم و نگم :(
دوست دارم رو در رو به اون نفری که قضاوتش کردم بگم ولی چون تا چند ماه دیگه نمیتونم رو به رو ببینمش
تعداد زیادی از مسافران در خروجی شهر ها، خصوصا تهران، در صف طویلی هستند!
تعدادی دیگر، بخاطر فرار ار کرونا با نوشیدن الکل، جان خود را از دست دادند!
تعدادی دیگر اما ، با حماقت مثلا مقدس خود درب ورودی حرم مطهر را می شکنند!
کرونا دیر یا زود، رخت خواهد بست اما با این جماعت کج فهم ،کم اطلاع ، مدعی، و بدتر از همه بدتر تاثیر پذیر از رسانه های معاند، چکار باید کرد؟!
 
پیری، سنیه که خییییییییلی به سختی میشه، چیزی رو تغییر بدیم .. این دارم می بینم و حس می کنم و ادراک می کنم ..
 
خدایا ما داریم با خودمون چکار می کنیم؟؟!!
 
به علاوه، خییییلی هوای آدمای دوروبرمون رو داشته باشیم
آدما زود دلشون میشکنه .. 
خدا هم خیییلی هوای بنده هاشو داره، دلی نشکنیم .. تمام تلاشمون به حد توانمون، این باشه دل کسی رو نشکنیم .. 
آدمهایی که سخته براشون، که بتونن چیزی رو تغییر بدن، سرزنش نکنیم
یعنی کاوه چکار کرده بود؟ چرا همچین بلایی سرش اورده بودن؟! کاوه هر چقدرم در حقم برادری نکرد. اما باز سایه  و تکیه گاهی بود که دلم حداقل به بودنش خوش بود. به اینکه اگر روزی، جایی گرفتار شدم لااقل برادرم هست. بلاخره که دستم را میگیرد. درسته کاوه برای ستایش پدری نکرد اما ستایش دلش به بودن پدرش خوش بود. اما کاوه بد کرد. نه به خانوادش ! بلکه به خودش، به زندگیش، به ایندش. چرا بعضی از ادمها با اینکه میدونن راه زندگیشون رو اشتباهی رفتن باز به اون راه ادام
تو این موقعیت ها فکر میکنم که اینجا چکار میکنم؟ چرا باید مجبور به تحمل این رنج باشم؟
.
.
.
به جبران خطایش عشق را در ما برافروخت
و شاید عشق، شاید عشق، تاوان بوده باشد
(سجاد کریمی)
.
.
.
یکدفعه این آیات به یادم میاد (یا به یادم میاره):
إنّ الانسانَ خُلِقَ هَلوعاً. إذا مسَّهُ الشَّرُّ جَزوعاً. و إذا مسّه الخیرُ مَنوعاً
(آیات ۱۹ تا ۲۱ سوره معارج)
.
.
.
و من دارم جز میزنم.
و تنها دلخوشیم اینه که تاوان باشه!
بالاخره روزهای متوالی غصه خوردن معدمون رو باز ناراحت کرد 
و وقتی معده درد می گیرم دیگه همه چی فراموش میشه و فقط معده 
خیلی حالم بده ,من مستحق این درد کوفتی نیستم
باید برم پیش پزشک .
وبنیامین حالش خیلی بده,  خیلی دلتنگه خیلی داغونه 
نمی دونم چکار کنم بهتر بشه ....
کلا روز تعطیلی هاشو با گریه سپری می کنه...
من اینور دنیا غصه افزایش نرخ همه چی و بیکاری خودم و تنش محیط کار و و این اواخر درد معده  نمیزاره به عشق فکر کنم ...نمیزاره دلتنگ شم فقط ته قلبم یک
برای تقویت مغز چکار کنیم









روث
کوران که از حادثه‌ی تصادف رانندگی وحشتناک ۱۰ سال پیش، با وجود آسیب مغزی
حاد و سپری نمودن ۱۸ ماه دوره نقاهت، به علم کاوش در مغز، خاصیت
انعطاف‌پذیری آن و یادگیری مهارت‌های جدید پرداخت.
ادامه مطلب
حس میکنم دارم بهش خیانت میکنم وقتی به حرف بقیه گفتم بله، وقتی زورکی لبخند میزنم، وقتی میتونه با کسی ازدواج کنه که دوسش داشته باشه، از تظاهر کردن هام خسته شدم، از اینکه خودم رو گول زدم دوسش دارم، دارم روانی میشم.
آره همه شرایطش خوبه تموم فامیل گفتن فلانی(یعنی مادرم) از بس زرنگه دخترش رو بند مهدی کرده ،مطمئنم خواستگاری خیلی ها بره زنش میشن، اینم مطمئنم بهتر از این گیرم نمیاد. اما دلم باهاش نیست، حرفی که هیچ کس نفهمیدش، همه چی خوبه اما به دل
برای تقویت مغز چکار کنیم









روث
کوران که از حادثه‌ی تصادف رانندگی وحشتناک ۱۰ سال پیش، با وجود آسیب مغزی
حاد و سپری نمودن ۱۸ ماه دوره نقاهت، به علم کاوش در مغز، خاصیت
انعطاف‌پذیری آن و یادگیری مهارت‌های جدید پرداخت.
ادامه مطلب
خوشم نمیاد شکوه و گلایه کنم یا غرغر
ولی حالم خوب نیس
نگرانم و دلخور
دوس ندارم الان برم خونه. انگاری دارن از خونم بیرونم میکنن
حس میکنم ۲ماه کامل باید برم مهمونی!
منی ک مهمونی بیشتر از ۲ ساعت آزارم میده
قراره برم مهمونی اونم جایی ک معذب تر از هرجای دیگه س برام
همیشه فکر میکردم اوج بدبختی ی خوابگاهی اونجاس ک خوابگا رو ب همه جا ترجیح بده
دوس دارم تنها زندگی کنم...
دوس ندارم تمام روز و شبم با خانوادم باشه
خیلی نگرانم.
+ از ۴ تا جزوه بلیچینگ سه تاش مون
برنامه ای برای زندگی موفق 
سلام دوستان 
لطفا اگه کسی پیشنهادی داره بگه 
راستش با این اوضاع دلار و رکود و تورم و نوسان نفسگیر 
دیگه حوصله ی نفس کشیدن تو ایران نمونده 
خیلیا دارن میرن
اونا که دستشون میرسه 
ما که نمیتونیم ، لطفا بگین چکار کنیم که بتونیم خودمونو نجات بدیم 
کلا یه برنامه برای موفق زندگی کردن 
برای شاد و آروم بودن 
شما برای کمک به خودتون چکار میکنید ؟
سلام
به نظر شما چرا ما آدم ها بعضی وقت ها در مواقع حساس زندگی مون تصمیماتی رو میگیریم که چند سال بعد وقتی فکر می کنیم چرا این تصمیم رو گرفتیم، دلیلش رو نمی دونیم و پشیمون میشیم؟، مثلاً انتخاب رشته در مدرسه و دانشگاه، انتخاب شغل، انتخاب همسر و ...
من که خودم از انتخاب رشته مدرسه و دانشگاه هر دو ناراضی بودم و هستم و هنوز به مرحله انتخاب شغل و ازدواج نرسیدم که اونم احتمال داره بازم اشتباه کنم.
مرتبط با تصمیم گیری:
کسی که میتونه بهترین تصمیم رو بگیر
وقتی فشار خون می افتد چکار کنیم
در حالی که اکثر مردم با مشکل
فشار خون بالا مواجه هستند، اما برخی افراد نیز ممکن است دچار افت غیرعادی
فشار خون شوند که این وضعیت نیز به نوبه خود بیمارگونه است و می‌توانید در
شرایط حاد، جان بیمار را تهدید کند
فشار خون نیرویی است که توسط جریان خون به دیواره رگ ها (عروق خونی)
وارد می‌شود. فشار خون توسط پمپ خون به درون سرخرگ‌ها (شریان) ایجاد شده و
با پاسخ سرخرگ‌ها به این جریان خون تنظیم می‌گردد.
 
فشارخون فرد به
زنان باردار در دوره حاملگی خود دچار تغییرات هورمونی و ظاهری بدن می شوند، بعلاوه سایر تغییراتی که در بدن آن ها رخ می دهد.


به گزارش : زنان باردار در دوره حاملگی خود دچار تغییرات هورمونی و ظاهری بدن می شوند، بعلاوه سایر تغییراتی که در بدن آن ها رخ می دهد، احتمال بروز لک های پوستی از جمله خطوط کششی، آکنه و لکه های قهوه ای و تیره را افزایش خواهند داد.
ادامه مطلب
دختر 5 ساله دارم میخوام حضانت کاملش رو بگیرم چکار کنم که بتونم بدون مشکل این کار رو انجام بدم ؟ واینکه دخترم میتونه خودش مشخص کنه که دوست داره با کی زندگی کنه ؟ در چه سنی بچه میتونه خودش بگه با کی زندگی کنه ؟

تا هفت سالکی حصانت باشماست وپس از ان باشوهرت تا بلوع و رشد که خودش انتخاب میکند

منبع: سایت وکالت دادراه
کشیکم...کمیل زنگ زده به قول خودش حال گیری(گرفتن حال،پرسیدن احوال)...گفتم دارم درس میخونم گفت خاک بر سرت انقدر بخون تا عاقبتت بشه مثل سهیل...گفتم چکار بچم سهیل داری?از خدات هم باشه به جایی که سهیل هست برسی...گفت برووو بابا!!باهاش حرف میزدم گفتم برنامه ات چیه واسه آینده?گفته خسته ام.ته اینهمه تلاش و تلاش و تلاش چی شد?تنهایی تو غربت...گفته میخوام برگردم ایران.دلم میخواد یکی تو زندگیم باشه،ازدواج کنم،دوستم داشته باشه،بچه دار بشم،رنگ آدمیزاد زندگی کن
کنار بلوار بعثتم 
همکارمو از قوامی انداختم تو بعثت و تا نزدیک هفده شهریور بردمش 
هرچی هم گفت مسیرته مسیرته گفتم خونه مادربزرگم تو بعثته 
ولی مادربزرگ تو آیسیو هست 
تازه نمی بود هم که من هیچ وقت جایی تنها نرفتم 
یبار دیگه هم همکاریو بردم شهرک! و بهش گفتم خونه مادربزرگم تو نوره 
راست گفته بودم اما 
من که نمیخواستم اونجا برم 
خانم میم نمی دونه من الان کنار خیابون ایستادم و حوصله ی خونه رو ندارم 
نمی دونه دارم فکر می کنم کجا برم و چکار کنم 
نمی
توی گروه کلاسی بحث سر رنگ لباس و چند و چون جشن فارغ التحصیلی هست که سه چهار ماه آینده برگزار خواهد شد...
من?پیامها رو میخونم و تمام شدن این هفت سالی که قرار بود تا ابد ادامه پیدا کند رو باور نمیکنم...هنوز نمیفهمم اگر قراره نباشه شب بخوابم و فردا تند و تند لباس بپوشم و سمت بیمارستان گاز بدم و با سرعت هزار اسب بخار مریض ببینم و نوت بذارم و برای راند استرس داشته باشم پس باید چکار کنم?
کنار گذاشتن یکباره ی یک لایف استایل هفت ساله و برگشتن دوباره به رو
برای اینکه عروسی زیبا باشیم چکار کنیم؟








تمامی خانم ها مایل هستند که در مهمترین شب زندگیشان همچون الماس
بدرخشند و زیباترین چهره را از خود ارائه دهند. مهمترین نکات باید مورد
توجه قرار بگیرد این است:
 
 

هر چه زیبایی طبیعی خود را تشدید کنید بهتر خواهید درخشید؛ غیر از موارد خاص از گذاشتن لنز یا کلاه گیس خود داری کنید .

 
ادامه مطلب
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
شب هایی که میترسم امشب کنار خواهرم بودم حالش بد شد من دیوانه شدم زنگ زدم به مادرم اومدن خونه بدنشون میلرزید بعد گفتن حالش که خیلی بد نیست یکم که گذشت به خودم اومدم من ترسیدم چون همه چیز رو دوباره دارم از دست میدم خواهرم دوباره حالش داره بد میشه از ایمان دورم و احساس خیلی بدی به این فاصله دارم خواهر کوچکترم داره به سن بلوغ میرسه و نمی دونم باید باهاش چکار کنم پدر و مادرم هر روز دارن شکسته تر میشن و من نمی دونم چطور باید با همه چیز کنار بیام احسا
عصبیم خیلی زیاد ۲۴سالم شده و تازه یادم افتا ه خانوادم چقدر نبودن چقدر روزها و شب هایی که بهشون محتاج بودم نبودن و حالا انگار نبودنشان زیاد توی چشم است الان که درس هام سنگینن و احتیاج دارم مادرم خانوادم کنارم باشن هیچ کدامشان نیستن این دلخوری آنقدر زیاد است که حتی مکالمه ساده ما پر از حرف گله های کهنه است امشب مادرم زنگ زده زهرا رفتی خونه مادربزرگ این کار رو براش بکن همون پشت تلفن عصبانی شدم مادر نمی دونی فردا من چه امتحانی دارم همیشه همین بو
گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم/**/شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم
تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری/**/پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم
تنت سبک شده اما غم تو سنگین است/**/چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم
چطور داغ تو را روی سینه بگذارم/**/مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم
سحر نیامده از خانه ام سفر کردی/**/تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم
چقدر مثل توام من خودت تماشا کن/**/اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم
:) هنوز نرسیدم کاملش کنم 
آخه
آخه شو وقتی کامل کردم میذارم 
اما! حس من نسبت به رفتارهای واکنشی ِ هیجانیم همونه که قبلا بوده: 
تنفر! و ناامیدی از خود! 
:| 
آاااه 
شروع مشاوره های جدید 
دکتر جدید 
داروهای جدید (مربوط به هفده سال قبل) 
و دوستم (همکارم) شماره م رو پیدا کرده و زنگ زده پنج بار! که اتوریجکت میشده پیام داده که میرفته تو هرزنامه که پاییز جان یه هفته است تو تلگرام جواب ندادی! :/ نمی دونم چکار باید بکنم :( بابا امروز فهمید مخالفتی نکرد موافقتی
سلام خدمت همه
راستش در مورد یک قضیه واقعا توش موندم و نمیدونم چه جوری باید رفتار کنم و چکار باید کنم، اول از همه بگم که بعضی ها فکر نکنن که از خود راضی ام و دارم کلاس میذارم.
آخه نه من کسی رو میشناسم و کسی هم منو نمیشناسه که برام مهم باشه و بخوام کلاس بذارم . و خدا شاهده به غیر از تو این سایت تا حالا به کسی نگفتم که بخواد زشت بشه فقط و فقط جواب میخوام و بدونم که چکار باید کنم.
چند سال پیش یه دختری از آشناهامون اون موقع حدودا 17 یا 18 ساله بودن که به من
⭕️ دانش آموز اول ابتدایی دارم که نام پدرش در سناد با شناسنامه مغایرت دارد برای رفع این مشکل باید چکار کنم ؟
توی سناد
از مدیریت دانش اموزان
مدیریت اطلاعات شناسنامه ای
سمت چپ
گزینه اصلاح مشخصات شناسنامه ای پدر و مادر
کد ملی پدر را بزنید
و وارد مشخصاتش بشید و ویرایش کنید و ثبت را بزنید
سپس مجدد از قسمت
مدیریت دانش اموزان
لیست دانش اموزان
اسم دانش اموز را پیدا کنید
روی اسم دانش اموز کلیک کنید 
و از ذره بین جلوی کد ملی
وارد ویرایش مشخصات دانش ام
محاسبه نفس


 
قال الکاظم علیه السلام:« لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ»[1]
اگر هر روز حسابگری نکنیم این تخلّفات جمع می شود، خیلی زیاد می شود، کار دست آدم می دهد، لذا امام کاظم علیه السلام فرمودند: هر شب که خواستی اداره ی کار را تعطیل کنی و بخوابی حساب کن صبح تا حالا چکار کرده ای، واجبات را انجام داده ای
 
شارژ سریع گوشی یکی از جنبه های مثبت و مورد نظر افراد برای خرید یک گوشی است. با توجه به اینکه امروزه کاربران با نصب و اجرای اپلیکیشن های مختلف باعث خالی شدن شارژ گوشی خود می شوند و باید از شارژر گوشی استفاده کنند. در این مقاله به شما اموزش دهیم که چکار کنید تا شارژ سریع موبایل شما انجام شود.
ادامه مطلب
سلام دوستان
من قصد دارم رشته حقوق شهید بهشتی برم، به رشته حقوق خیلی علاقه دارم، ولی خب میخواستم در مورد درآمد وکلا بپرسم، به خصوص در شهر تهران و اینکه حدود درآمد وکیل تازه کار چه قدره و اینکه چه چالش هایی در مورد این شغل وجود داره، چه توصیه هایی در مورد موفقیت و پیشرفت در شغل وکالت دارید؟، به نظرتون چکار کنم که در این شغل موفق بشم به نظرتون
خیلی ممنون
ادامه مطلب
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
یکماه پیش فایل پروژه را فرستادم برای استاد، قرار بود کامنت های خودش را بذاره و بعد فایل را بفرسته برای خانم دکتر که ایشون هم کاملش کنه و بخشی که مربوط به تخصصش هست را بذاره. چند روز پیش نهایتا به استاد پیام دادم که استاد تغییرات را انجام دادید فایل را بفرستید که من موارد شکلی و ... را هم نهایی کنم. اونوقت تازه میگه از خانم دکتر پیگیر بشوید که فایلشون را ارسال کنند! خب من تا اون موقع فکر میکردم استاد کامنت های خودش را گذاشته روی فایل، تا اینکه زن
اینفوگرافیک جمعیت 7 میلیاردی چکار میکنند
دسته: وکتور بازدید: 1 بارفرمت فایل: zip حجم فایل: 70 کیلوبایت تعداد صفحات فایل: 1 
اینفوگرافیک جمعیت 7 میلیاردی چکار میکنند

قیمت فایل فقط 14,300 تومان

اینفوگرافیک جمعیت 7 میلیاردی چکار میکنند/با سلام و احترام و خسته نباشید از  اینکه فروشگاه ما را  برای خرید محصولات اینترنتی خود انتخاب نموده اید از شما سپاسگزاریم"با تشکر"
برچسب ها : اینفوگرافیک جمعیت 7 میلیاردی چکار میکنند
نمیدونم چم شده، همش فکر و خیال میاد سراغم
فکرایی که اصلا نمیدونم از کجا میان
از خودم میپرسم این نظام اموزشی که همش بفکر پوله و نمیخواد به من روانشناسی یاد بده من چجوری در اینده روانشناس بشم؟
در باره شرایط جسمیم و ایندم فکرای جور واجور میکنم
در باره عجوزه فکر میکنم
اینده ساجده
اینده بابام
اینده مامانم
اینده خونوادم
اصلا تو اینده من چی میشم یا باید چکار کنم
در باره این که تمام مشکلاتی که گفتم چجوری حلشون کنم
باور کن من شاید در روز ۶-۷ ساعت بیدا
از دیشب یک‌سره باران می‌بارد، هوا سرد و مه آلود است و بوی باران و هیزم سوخته می‌دهد. همان بویی که خیلی دوست دارم. صبح که از خانه بیرون می‌رفتم قطره‌های ریز باران آرام روی صورتم می‌نشست. حالم هنوز خوش نیست. سرم به شدت درد می‌کند. تا الان سه تا مسکن قوی خورده‌ام که افاقه نکرده. سردردم عصبی است. همیشه با یک مسکن ساده خوب می‌شد اما اینبار نمی‌دانم چکار کنم. هفته‌ی بعد را مرخصی گرفته‌ام که بروم سفر. برای فردا بلیط گرفته‌ام. کنار خانواده بودن
سلام
به راهنمایی تون بسیار نیازمندم .
من دختری هستم کنکوری ( گفتم که شاید تو نظر دادن بدرد بخوره ) از وقتی یادم میاد خجالتی بودم اعتماد بنفسم کم بود علی رغم دکترایی که رفتم حالم خوب نشد اما الان به جایی رسیدم نمیتونم تا سر کوچه برم خرید بکنم .
حس میکنم نگام میکنن و میگن این دختره چرا این طوریه از لحاظ چهره و یا اعتماد بنفس کم . درسته که ذهن خوانی غلطه اما تحت فشارم . وقت دکتر گرفتم که درمان کنه منو ولی نمیدونم چطوری اون روزی که وقت دارم برم بیرون
واقعا بده ک خونشون دقیقا رو ب روی خونه ی ماست و پنجره منم رو ب پنجره اون:| ... حرصم میگیره از کاراش ... مخصوصا نمیدونم اینکه چکار میکنه ک معمولا اینموقع شب میاد خونه ... اینکه الان رسید و انقد بدبخت هول هول شامشو میخوره پنجره اونا بازه پنجره منم باز شد برخورد قاشقش با بشقاب تا اینجا میاد ...سه قاشق بود لعنتی:)) 
اینکه میدونم چه ادمیه ولی بعد از برگشتنشون از تهران هر وقت چش تو چش میشیم رسما فرار میکنه با اینکه میدونم چجور ادمیه ولی تا منو میبینه سرش پا
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
یادم نیست چند وقت بوده که جمعه ای رو تنها نبودم یادم نیست که اصلا چند وقت که روزی رو از صبح تا شب تو خونه تنها نبودم. امروز برای اولین بار آلنی جمعه رفته سر کار و اتفاقا دیروز هم جز معدود پنج شنبه هایی بود که سرکار بود. به خاطر شلوغی هفته پیشمون این هفته هر روز صبح تا نه شب سرکار بوده حتی پنج شنبه و جمعه. برای دیروز با دوستم قرار گذاشته بودم از صبح تا شب که آلنی بیاد. امروز ولی بعد مدتها صبح آلنی رو بدرقه کردم برگشتم کارهای خونه رو انجام دادم نشست
گاهی وقت ها توفیق پیدا می کنم و توی نظافت منزل، کمک می کنم به خانواده. امشب همینطور درگیر کارها بودم دیدم چقدر حوصله م سر می ره، با این وجود که می گن مغز مردها همزمان بیشتر از یک کار رو نمی تونه انجام بده ولی انگار احساس می کردم یه چیزی کم دارم. حداقل کاری که از دستم بر اومد فرستادن صلوات همراه با انجام دادن کارها بود. خب حس و حال بهتری پیدا کردم بعد یاد انبار افتادم که همین تصمیم رو گاهی اوقات می گرفتم. به دقیقه نمی کشید که حین شمارش اجناس مغزم س
دوست دارم رهبرم رادلبر پیغمبر است/دوست دارم رهبرم را وارث برحیدراست/ازتباراهل بیت و آیت خوب خداست/دوست دارم رهبرم راجلوه ای ازکوثراست/اوپیام کربلا را میدهدبرمسلمین/دوست دارم رهبرم راآسمان رااختراست/میرود راه امام وهرشهیدی باهدف/دوست دارم رهبرم راشیعیان راسروراست/دشمنان دین ماراباز رسوامیکند/دوست دارم رهبرم رادشمن اوابتر است/اسوه والگوی خوبی گشته آقا درجهان/دوست دارم رهبرم رابهر عالم گوهراست/شیعه باشدجانفدای حضرت سیدعلی/دوست دارم ره
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
زمان سنکوپ چکار باید کنیم
یک
متخصص قلب و عروق بر ضرورت وجود دستگاه شوک قلبی در مراکز و معابر عمومی
تاکید کرد و گفت: نتایج برخی تحقیقات نشان می‌دهد در هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت یک
نفر دچار این عارضه می‌شود
به
گزارش سلامت خبرگزار یتسنیم، دکتر مهرداد میرمعصومی در آستانه برگزاری
بیستمین کنگره بین المللی تازه‌های قلب و عروق اظهار کرد: مرگ ناگهانی قلب
یکی از مشکلات قلبی است که به دلیل آریتمی قلبی رخ می‌دهد. متاسفانه آریتمی
قلبی که منجر به مرگ ناگه
بنظرم برای اینکه صدمه نبینی همیشه باید سه قدم بلند از کسایی که آزارت میدن فاصله داشته باشی.این سه قدم مرزی هست که باید حفظ بشه و شامل کارهایی هست که باعث ارتباط کمتر با این نوع افراد میشه!سه قدم بلندت شامل چه کارایی میشه؟؟#به_وقت_عصبانیت#بنویس_خودتو_خالی_کن#فراموش_کن_ولی_درس_عبرت_بگیر!!☺پ.ن:تعداد آدم‌هایی که من واقعا دوست‌شان داشته باشم زیاد نیست، تعداد کسانی که نظر خوبی درباره‌شان دارم از آن هم کمتر است. من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم، از
دستام خواب رفته‌.
ذره‌ای می‌دونم چی درسته؟ نه.
ذره‌ای تلاش می‌کنم در جهت فهمیدن؟ نه.
حال دارم؟ نه.
خوش‌حالم؟ نه.
ناراحتم؟ نه.
مهمه برام چیزی؟ نه.
با خودم روراستم؟ نه.
حوصله‌ی چیزی رو دارم؟ نه.
اصلا ایده‌ای دارم چی کار دارم می‌کنم؟ نه.
اصلا کاری می‌کنم؟ نه.
این جا رو دوست دارم؟ نه.
جای دیگه‌ای رو دوست دارم؟ نه.
todo: add more useless q&a
آه... الکی سخت می‌گیرم. :)
امروز هم نوبت سی تی دارم و هم هسته ای. من چکار کنم که زورم به این جماعیت نمیرسه؟! تو این گرونی!! 
+ یک دوستی آلمان زندگی میکنه. پارسال بعد از مدت ها باهاش حرف میزدم ت  تلگرام. اون تازه رفته بود اونجا. حالمو پرسید و بدون وقفه ادامه داد که اگه دارویی خواستی بگو من اینجا برات تهیه میکنم میفرستم! و من با نیش تا بناگوش باز شده گفتم که من خوبه خوب شدم . 
ولی حالا... فک کنم دیر یا زود باید مزاحمش بشم. و فک کنم با این اوضاع از اونجا داروهامو تهیه کنم حتی از لح
برای یادگیری آسان ریاضی چکار کنیم
روش های یادگیری آسان در ریاضی چیست؟ چگونه می توان در درس ریاضی پیشرفت کرد؟
برخلاف تصور ذهنی خیلی از دانش آموزان، ریاضی از دروسی است که اگر راه
درست خواندن آن را فراگیرند، جالب و لذت بخش می باشد. ریاضی در پرورش ذهن
دانش آموز و آموزش چگون اندیشیدن به او کمک می کند. بیش از نیمی از دانش
آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی در درس ریاضی مشکل دارند.
روشهای یادگیری آسان در ریاضی
موارد زیر جزء روش های یادگیری آسان در ریاض
ببخشید من پسرم، تازه نامزد کردم، بیست و شش سالمه و مذهبی هستم، نامزدم بهم میگه از لباس پوشیدنت خوشم نمیاد. میگه مثل آدم های چهل ساله لباس میپوشی و من خوشم نمیاد.
دوست دارم نامزدم شیک پوش باشه، اما من شلوار پارچه ای و پیراهن گشاد میپوشم اما اون دوست داره شلوار لی و پیراهن جذب بپوشم و به اصطلاح مدرن باشم و میگه خوشم میاد لباس اندامی بپوشی، همیشه بهم انتقاد میکنه، به نظر شما چکار کنم؟
البته من از نظر صورت و ظاهر خوبی دارم و تغییر دادن پوشش و لباس
اینقدر که خوابم نمیاد امشب
دارم ویس زیست گوش میدم
سفرمون افتاد یه روز جلو و 
گند زد به برنامه ی من 
الان من فردا هزارتا کار دارم
اوووف باید کلی خرت و پرت
جمع و جور کنم وای باید 
برم بازار صبح...
حموم....
آهنگ بندازم توی فلش
و..........
آخ 
تازه معلوم نیست توی 
مسافرت چی پیش بیاد 
کلا ما هرسال تنها سفر 
میکنیم چون خانوادم 
حوصله همسفر های 
نیمه راهی رو ندارن که هی 
بهانه بگیرن امسال هم با فامیلامون
میریم که صد درصد مطمئنم یه  جنگ جهانی
پیش میاد از این
رسیده بودم به دیدگاه رفتار گرایان که دیگه بریدم از درس خوندن و مخم پوکید و گفتم بسه دیگه نمیفهمم چی به چیه فقط دارم زیر لب زمزمه اش میکنم.دست کشیدم تا یکم خستگی در کنم راستش یکم که نه دست کشیدم که دیگه کلا درس نخونم.دلم خواست بهش پیام بدم و بگم خستم.
_اون بگه چه عجب یادی از ما کردی؟
+من همیشه به یادت بودم تو نخواستی باشم.
_من اگر نخواستم معنیش نخواستن نبود که داشتم ناز میکردم دلم میخواست تو بازم بگردی..
تو همین فکرا بودم که یادم اومد این جمله ها هم
وقتی میترسم قدرت اراده ام رو از دست میدم نمی تونم انتخاب کنم و نمی دونم چه کاری درسته مثل این میمونه وسطه یک گله گرگ باشی و هر لحظه منتظر حمله و این تجربه زخمی شدن رو یکبار دیگه هم دیده باشی  میدونم تصمیم امروزم روی سرنوشتم خیلی تاثیرگذاره برای همین نمی تونم تصمیم درست رو بگیرم گیج شدم و بشدت تنهام و احساس ناامنی میکنم توی ذهنم میاد که برم بپرسم باید چکار کنم و یکی توی مغزم بهم میگه میدونی باید چکار کنی انگار گذاشتنم لای منگنه انگار باید این
《هیچ وقت خودتون رو با بقیه مقایسه نکنید》 ؛ 《شما چکار به مردم و بقیه دارید؟ آدم نباید خودش رو با کسی مقایسه کنه》 و ...این جملات را در انواع و اقسام موقعیت‌ها ازش شنیده بودم ، در جاهای صحیح و ناصحیح، حتی وقتی طرف مقابلش از موضوعی خجالت می‌کشید و در مقام رفع بر می‌آمد.
حال اما همین او را دیده‌ام در جایگاه مشابه، فلان چیز را بخرم و فلان کار را انجام بدهم که مبادا پیش فلانی زشت بشود، کوچک بشوم و ... ؛ هر بار هم که دیده‌ام کسی در جایگاه قبلی خودش ظا
برای افزایش کلسیم بدن چکار کنیم








10 راه پنهانی برای افزایش کلسیمدریافت
کافی کلسیم برای جلوگیری از ابتلا به پوکی استخوان ضروری می باشد یاد
بگیرید چگونه کلسیم را در رژیم خود افزایش دهید حتی اگر لبنیات دوست ندارید
یا نمی توانید مصرف کنید.
 
ادامه مطلب
دیشب خانم همسایه نذری آورد گفت زهرا خانم ظهر نبودید الان براتون آوردم فردا ناهار نیستم گفتم بذاری برای ناهارت منم تشکر کردم گل های زعفرانی که مادرم گذاشته بود رو بهشون دادم و توضیح دادم این گل اصلا دور ریز ندارد از همه چیزش باید استفاده کنید و چطور استفاده کنید .
بعد امروز به طور کاملا ناگهانی یک چیزی اومد توی مغزم که چندساله مدام بهش فکر میکنم و  تلاش میکنم حتی راه های مختلف رو هم رفتم که درست بشه ولی نشده و الان حدود چهار ساله درگیرم امروز
+ دیروز من نرفتم دیگه باهاشون. خودشون جواب بیوپس رو بردن. همون طور ک از اول هم معلوم بود متاستاز بودن اون توده ها. فعلا حرفی در مورد پرتو و اینا نزده. ولی یه سی تی ساده و یه عکس هسته ای برا هفته دیگه باید برم انجام بدم ببرم تا بعد معلوم کنه میخواد چکار کنه. منی که نه میخوام برا اینا دارو بخورم نه میخوم پرتو ببرم این عکس و سی تی رفتن هم بیهوده است دیگه! چه کاریه آخه!؟!
+ خدا جونم. به جون خودت لازم نیست همشو با هم سرازیر کنیا! من هستم تو هم هستی... کسی جای
مطمئنم هیچ وقت این جمعه ای ک گذشت رو فراموش نمیکنم
اولین بار بود ک چنین حسی رو تجربه کردم
بغض و ناراحتی شدید از رفتن کسی ک تابحال ندیدمش
یک حس دل آشوب زیاد ...حس فقدان نزدیک ترین کس به من
حس نبود یک مرد ...
مطمئنن بودن سرباز سلیمانی نعمت بزرگی بود ولی شهادتش نعمت بزرگتریه
شهادتی ک برکت دارد..
ولی با خودم فکر کردم
به اینکه این همه مدت سرمو کرده بودم زیر برف
به بهانه ی اینکه اخبار همش شده تلخ و دزدی و جنگ و اختلاس و...
نگاه نمیکردم 
خودمو دور از وقایع

هنرمند بزرگ فرانسوی "مارسل دوشان"، یک سال قبل از مرگش، در جواب سوالِ خبرنگاری که از او می‌پرسد در حال حاضر چکار می‌کنید، اینگونه جواب می‌دهد: 
منتظر مرگ هستم، به همین سادگی. می‌دانید زمانی می‌رسد که دیگر آدم دلش نمی‌خواهد هیچ کاری بکند. من دلم نمی‌خواهد کاری بکنم. میل به کار یا میل به انجام دادن چیزی ندارم، بسیار حال خوبی دارم. 
فکر می‌کنم وقتی می‌رسیم به اینکه اصلا دلمان نخواهد کاری بکنیم، زندگی بسیار زیبا می شود. یعنی کاری نداشته با
امروز تو سخنرانی 10 دقیقه ای قبل نماز صبح، حاج آقای فتحـ.... ، معاون نهاد دانشگاه، یه بحث زیبا کردند.
گفتند روز جوان مبارک باشه.
علی اکبر (ع) چه کار کرد که شد علی اکبر؟
خلاصه بحث هایی کردند و به اینجا رسیدند آیا شما خوش رفتار هستید با پدر و مادرتون؟!
با خودم فکر کردم. واقعا دیدم یه چندتا موردی هست مخصوصا این چند وقت گذشته، واقعا حواسم نبوده دارم چکار می کنم. واقعا چرا ... .
حتی در حد یک اخم ، یک نگاه تند ... .
تعارف که ندارم. آره. داشتم.
آره داشتم که بگم بی
سلام
من دختری 17 ساله ام، قراره مهر ماه برم دوازدهم و بعد هم کنکور، رشته م تجربیه، ساکن تهرانیم ، مشکلم پدر سختگیر و مادر دهن لقمه، من پوست صورتم خشکه، پیش اومده چند بار ماسک میوه گذاشتم، البته قبلش از مادرم اجازه گرفتم ولی پدرم پای تلفن از مامان پرسیده من دارم چکار میکنم مامان بی تدبیر و بی سیاستم گفته مشغول ماسکه، با اینکه میدونه پدرم قشقرق بپا میکنه.
چند بارم بابام دیده ماسک میذارم داد و بیداد کرده، من امسال با مامانم رفتم کرم ضد آفتاب خری
الان چند روزه بدون اینترنت سر میکنیم. واقعا ضرر بزرگی. عادت کردیم تمام کارهایمان آنلاین شده است. دیروز برای ارسال مدارک از فکس استفاده کردم.
به یقین میگم کسب وکارهای اینترنتی ایران در روز بالاتر از 1000میلیارد ضرر میکنند. 
خدا میدونه تا کی این روند رو ادامه میدن. چرا؟ من هم نمیدانم؟ حق دارند؟ نه. دسترسی به اطلاعات آزاد در دنیای امروز حق هر انسانی است. حتی دورترین قبایل در فقیرترین کشورهای آفریقا نیز این حق رو رعایت میکنند.
اگر ادامه پیدا کند چک
بچه هاا من دارم میرم یه مدت بمیرم...
مامانم همه چیزو فهمید...
حالمم اصن خوب نیس...
واقن دارم میمیرم...
همتونو خیلی دوس دارم...
منو یادتون نره...
ددی اون فیکرم ترجمش میکنم...
ولی یکم دیر تر...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لیندا عاشقتم...
یه مدته نیستم یعنی اصلا حس و حال هیچی رو ندارم ، اصلا یا خوابم یا نمیدونم وقتم چطوری سپری میشه !!!
باید بیام و کلی آپ کنم وبو ، شاید باورتون نشه ولی بالا ۴۰ تا عنوان واسه نوشتن دارم
و آما اقا ما یه مدته کلا تنها زندگی میکنیم تو این مدتم یا از بیرون غذا میگرفتم یا یه چیز حاضری می خوردم ! امروز به خودم نهیب زدم فتل باید اشپزی کنی اخر تا کجا می خواهی اینگونه پیش بروی !!!( بسی حوصلم سر رفته بود و بسی از نظر اقتصادی نمی صرفد ) .
با مادر گرام صحبت کردم و خوا
توی استوری پرسیده بود:
فردای روزی که اعلام کنن کرونا از ایران رفته چکار می کنی؟
نشستم و جواب ها را خواندم،بعضی هایشان عالی بود و پر از نمک،بگذارید چندتاش را برای شما هم بگم
 
_ خدا را شکر میکنم.چون قطعا اون اولین کسی هست که برای نابودی کرونا کمکمان کرده
_ کلی چیپس و پفک م یخرم و با دوستام میرویم کف خیابان می شینم و همه را می ریزیم کف آسفالت و می خوریم
_ کف مترو می شینم و هرکس بگه خانم پاشو بهش زبان درازی می کنم
_ هروقت از بیرون بیام توی خانه دست ها
هر بار که گوشی رو تو دست می گیرم، میرم و به عکسش نگاه می کنم. و بعد میگم: نه از دست دادنت ممکن نیست. نمی دانم چکار کنم؟! دوست دارم در آغوش بگیرمش تا مطمعن بشم از دستش نمی دهم. میگه: کسی عاشق خود من نیست و همه نوشته هام رو میخان.
چگونه به او بگویم: مردی که روبه روی تو می خواند، این چنین نیست.
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
این مدت خیلی حس های مختلفی را تجربه کردم، ناامیدی، درد، غصه، تنفر، ترس، بیچارگی و استیصال و .... دچار یه حس رکود شدم. هفته ی گذشته عملا شاید به یک پنجم برنامه ریزی هام هم نرسیدم اصلا دلم نمیخواست خودم را از مود غم و غصه در بیارم... من کلا از اون دسته آدمیهایی نیستم که مثلا عکس های پروفایلشون را به مناسبتهای مختلف عوض میکنند یادم نمیآد عکس پروفایل را شاید شش هفت ماهی میشد که گذاشته بودم و تغییری نکرده بود اما هفته ی گذشته بقدری این بغض و درد در تک
بسم الله 
از بوی سیگار متنفرم، حالم را منقلب می کند با این حال در مواقع نادری بشدت دلم می خواهد سیگار بکشم ! آن حالتی که می توانی یک وری روبروی پنجره پشت یک میز بنشینی، به بیرون نگاه کنی ،  با تانی و خیلی آرام کام بگیری و بعد سرت را کمی بگیری بالا و دود را با همان آرامش بدهی بیرون و همزمان با این کار توجهت به چیزی پشت پنجره جلب بشود . این صحنه را گاهی به شدت نیاز دارم . گاهی یعنی وقت هایی که دچار تب ذهنی شده ام . یعنی چیزی  اعماق وجودم را سوزانده که
سلام
من فکر می کنم راهم را پیدا کردم. الان در مرحله حساسی از زندگی هستم که تکلیفم با خودم روشن شده.
 
دیگه میدونم دنبال چی هستم و میدونم میخوام چکار کنم.
 
کتاب "جادوی هدف دار کردن زندگی" از برایان تریسی خیلی روم تاثیر گذاشت تا بالاخره از بلاتکلیفی در اومدم.
 
من فکر می کنم اینکه آدم بدونه دنبال چی هست  و چی میخواد، خودش مساله خیلی مهمیه. خیلی مهم. شاید مهمترین مساله زندگی.
 
این روزها سعی می کنم هدفدار برم جلو. از کارهای غیر ضروری اجتناب می کنم.
ک
چند سوال من دارم . شمام روش فکر کنید 
اگر روزی یکی از مسئولین تراز اول کشوری مثل ریاست جمهوری بخواهد در دولت آباد که مرکز شهرستان است ،سخنرانی کند ، کجا باید مردم را جمع کنیم ؟
برای راهپیمایی ایام الله مثل ۲۲ بهمن و ۱۳ آبان ، مردم کجا تجمع کنند ؟ 
اگر بخواهیم نمایشگاهی در مرکز شهر نه در جاهایی مثل پارک معلم برپا کنیم ، کجا باید اینکار انجام شود ؟ 
آیا جایی برای اقامه نماز ظهر عاشورا داریم که وسط شهر باشد ؟
اگر بخواهیم دعای عرفه را در محیط مرکز
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
اتفاقات با سرعت زیاد رخ میدن و هیچ کاری از دستم بر نمیاد....
از دیشب ناراحتم که یک نفر که خیلی دوستش دارم از من دلخوره، اگر چه خیلی ناراحت بودم که قرار نازی بره و هیچ زمان
دقت کردین هروقت داره بهم خوش‌میگذره خبری ازم نیست؟ البته این خوش گذشتنه خیلی خالص نیست، توش مو پیدا میشه، یهو میبینی یه سنگ رفت زیر دندونت و نصف دندونت رو شکوند، یه وقتایی شوره، یه وقت‌هایی بی‌مزه ولی میدونید من دارم چکار میکنم؟ هر اتفاقی که بیفته توی چند ساعت اول شدید‌ترین واکنش‌ها رو بهش نشون میدم و بعد برمیگردم به روال عادی زندگیم. به قول جورج مایکل فیقد to the haert and mind ignorance is kind.  شعارم الان اینه: تو قراره بهت خوش بگذره. ولی برام سواله چر
سه ماه دیگه همین شندرغاز حقوق اینترنی که باهاش جزوه میخریدم هم قطع میشه و من برای اینکه تا حد ممکن دستم جلوی خانواده دراز نباشه کم کمک حدود دو میلیون برای روزهای بعد از فارغ التحصیلی تا امتحان دستیاری کنار گذاشته بودم.حالا موندم سر دوراهی اینکه پایان نامه ام رو چکار کنم?بذارم بعد از امتحان خودم بنویسمش یا پول بدم کسی برام بنویسه?
اگر راه اول رو انتخاب کنم ممکنه این کار خیلی زمانبر باشه و توی اون روزهای شدید بی پولی که میخوام هرچه زودتر دفاع
رمان جنجالی گناهکار دلنوشته های یک پسر و دختر یه نام های آرشام و دلارام با ویژگی های خیلی خاص را بیان می کند
که طی یک داستان طولانی ماجرا های هیجان انگیزی را تجربه می کنند.
این قصه از کجا شروع شد؟!..شاید از اونجایی که آرشام فهمید توی این دنیای بزرگ بین این ادمای دوراندیش و ظاهربین یا باید درّنده باشی یا بذاری اونا تو رو بدرن..
آرشام توی زندگیش یک هدف داره
هدفی که براش بی نهایت مهمه..خیلی ها رو برای رسیدن به این هدف از سر راهش بر می داره..
خلاصه ی ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها