نتایج جستجو برای عبارت :

بارم بندی

بارم‌بندی دروس دوره‌ی اول متوسطه

فایل پیش روی شما نشان‌دهنده‌ی بارم‌بندی تمامی دروس دوره‌ی اول متوسطه توسط گروه برنامه‎‌ریزی و ارزشیابی گروه متوسطه دفتر تالیف در تاریخ آبان 96 می‌باشد که تاکنون بدون دگرگونی و روا می‌باشد.
توجه به بارم‌بندی به ویژه در خصوص در زبان انگلیسی بسیار سودمند است. چرا که باید دانست آزمون کتبی تنها 10 نمره از ارزشیابی 20نمره‌ای شما را شکل می‌دهد. 5نمره از آزمون شنیداری و 5نمره دیگر از آزمون شفاهی و توانایی گفت
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم


به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام

خون دل عکس برون می‌دهد از رخسارم


پرده مطربم از دست برون خواهد برد

آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم


پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب

تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم


منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم


دیده بخت به افسانه او شد در خواب

کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم


چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید

با که
روز اول که ارای اولین دیمه نیشته دلم انگار خیلی وقت پیش شناسیمه او شوه دپرس
بوم حال گنه داشتم هی تماشام کردیا حس خوبه و په داشتم هی هات دسم گرد
نیشت و گردم قصیه کرد و یادم نیه چوه وت چوه حواسم پرت کرد اصلا ارام سنگین بی
نوای دوته کم بارم ولی وقتی چویله دیم فهمیم هیچ نیه بارم خلاصه بیه فابم عاشقم
کرد چه جور ولی دلشوره داشتم نکنه ی روز بچود نکنه بعد ی مدت تکراریو بوم ارای
شو روژ فکرم ی بی یکی تر و جای مه ناید ی مدت که گذری رفتاره عوض بی دی زو
جواوم ن
با سلام خدمت همکاران محترم
فایلهای جدید و به روز متوسطه اول و فنی و کاردانش  بدستم نرسیده است  اگر فایل به روز شده هر یک از موارد را در اختیار دارید به این وبلاگ ارسال نمایید تا به این مطلب افزوده شود
 بارم بندی دروس دهم و یازدهم نظری و دوازدهم 99-98  به صورت فایل پی دی اف جهت دانلود و استفاده همکاران محترم در  وبلاگ قرار می گیرد
جهت دانلود فایل مورد نیاز خود روی فایل مربوطه کلیک کنید
 
دانلود بارم بندی دروس دهم نظری99-98
 
دانلود بارم بندی دروس ی
بارم بندی درس های پایه دوازدهم تجربی ، ریاضی و انسانی (97 – 98 )
بارم بندی دروس دوازدهم 98
فرمت PDF + لینک دانلود مستقیم قرار گرفت
نام درس : تمام درس ها | موضوع : بارم بندی | نویسنده : –
منتشر شده در نمره برتر | پایه و رشته : دوازدهم – ریاضی , تجربی و انسانی

 
بارم بندی درس های پایه دوازدهم تجربی ، ریاضی و انسانی (97 – 98 ) : امروز هم قصد داریم تا برای شما دانش آموزان عزیز بارم بندی تمام درس های دوازدهم ویژه سال 98 قرار دهیم. از آنجایی که امسال ( 97 – 98 ) او
شب دراز به امید صبح بیدارم
مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم

عجب که بیخ محبت نمی‌دهد بارم
که بر وی این همه باران شوق می‌بارم

از آستانه خدمت نمی‌توانم رفت
اگر به منزل قربت نمی‌دهی بارم

به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیا و زنده جاوید کن دگربارم

چه روزها به شب آورده‌ام در این امید
که با وجود عزیزت شبی به روز آرم

چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی
چه کرده‌ام که به هجران تو سزاوارم

هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
هنوز با همه بی مهریت طلبکارم

من از حکای
۱. برا روز مادر شامپو هلث نوشن خریدیم جلو جلو دادیم به مامی استفاده کنه چون لازم داشت + پن اسطوخدوس L'dora خریدم [شفاف کنندگیشو همون اولین بارم که میزنی معلومه .. راضیم ازش] 
۲. کیک خوردن با زهرا
۳. تونسم تایم پلانکمو طولانی تر برم بدون لرزش
دانلود بارم بندی درس های یازدهم 97-98
بارم درس های یازدهم
فرمت PDF + لینک دانلود مستقیم قرار گرفت
نام درس : تمام درس ها | موضوع : بارم بندی | نویسنده : علیرضا
منتشر شده در نمره برتر | پایه و رشته : یازدهم ریاضی و تجربی و انسانی
 
بارم درس های یازدهم
دانلود آهنگ ایوان بند بری که برنگردی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بری که برنگردی * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ایوان بند باشید.
دانلود آهنگ ایوان بند به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Evan Band called Beri Ke Barnagardi With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه ایوان بند به نام بری که برنگردی
میگه میخنده باهات از عشق چی بگم برات با پنبه سر میبره این عشقصد بارم بری به باد باز قلبت تا عشق بیاد
صبحی دوستم زهرا زنگ زد. میگفت شوهرش با مامان باباش بحثش شده اونام فکر کردن این زیر گوش پسرشون خونده. میگفت هرچی دلشون خواست بارم کردند اما به خاطر دخترم از تو اتاق نیومدم بیرون. وقتی یکی دو تاشو گفت که چیا بهش بستند من اینجا خدا رو شکر کردم خانواده شوهرم مودبند
اوففففف
 
بارم بندی درس الکترونیک 1 به صورت زیر می باشد :
 

حضور غیاب ( نمره اضافی )
2 نمره

نمره کوییزها ( انتخاب 5 کوییز بانمره بهتر و حذف 2 کوییز بانمره پایین)
4 نمره

نمره تمرین ها
4 نمره

نمره میان ترم
6 نمره

نمره پایان ترم
6 نمره

جمع نمرات
22 نمره

 
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
 
از عشق تو لبریزممی بارم و می ریزمدوریست رقیب من با هجر گلاویزم
با یاد تو سرمستموز بودن تو هستمقدیسه ی زیباییای وسوسه انگیزم 
روزم به امیدت شبهر شب به امیدت روزبا فکر و خیالت مناز غیر تو بگریزم
بردی ز حقیرت دلکردی به دلم منزلاز شوق رضای تو سر رفته و سر ریزم
در خویش تورا بینمدر من نبود جز توقند است مزاج من ای ابر شکر ریزم 
من رخت سفید عشق بر تن زده ام ای جاناز اینهمه زرق و برق غیر از تو بپرهیزم
بلخره تاسیس شد! اما فقط تاسیس شده فردا کلی کار داریمممم^_^
.
توو زندگیم فقط سه بار تا صبح چت کردم، هر سه بارم با این بچه بوده! الانم فک کنم خوابش برد!
.
این موقع از روزو دوس دارم... کلن این ساعتا خوبن چون مردم خوابن و نمیتونن برن رو اعصاب!
.
باید سعی کنم بخابم وگرنه فردا گندش درمیاد ک یواشکی تا صبح بیدار بودم!! این خلاف قوانینه!-_-
.
تعجب بر انگیز تر از همه اینه ک یه نفر توو وبم آنلاینه این موقعِ وقت!!
.
صبحتونم بخیر! :دی
متن آهنگ بارون میلاد قاسمی
خیس تنه خیابون از قدمای بارون هوا هوای عشقه برای هردوتامون
مسیر روبرومون یه تیکه از بهشته کی گفته آینده مون تو دست سرنوشته
بخند و خندیدنو رفیق راهمون کن بخند و با خنده هات زمینو آسمون کن
برای راهی شدن بسمت پر کشیدن دیوونگی تنت کن(فاصله هارو بشکن)2
قدم بزن کنارم که با تو کوله بارم غمو بریزه بیرون عوض شه روزگارم
قدم بزن کنارم که بی تو کم نیارم که بی تو توی دنیا(یه سایه تو غبارم)2
چشاتو وا که کردی غمامو ساده کردی با چشمات
تو این مست بیاید بهم بگید از کی و کدوم پست خواننده ی من شدید و یا بیشتر طرفدار چه سبکی از پستای من هستید
 
و سوال دوم اینکه از اهداف و ارزوهاتون واسه سال جدید بگید که انگیزه بگیریم،بگید لطفاااااا حتمااا،هرکی نگه ایشالا شبانه سوسک بیاد تو شلوارش و از اون ناحیه رد شه بیاد بالا رو دماغتون بعد چش تو چش شید باهاش،پس بگید دعاهای من میگیره چون،از ما گفتن بووود
 
میگم:بازم آیین نامه قبول نشدم! -میگن: تو کی چی رو قبول شُدی که این بار دومت باشه؟یه بارم که شده تو زندگیت یه چیزی قبول شو حداقل خوشحال شیم:|فقط ضرر بزن...ما که میفهمیدیم تو هیچوقت هیچی نبودی و هیچی نمیشی! -من:سردرد گرفتم،انصافا راست میگن،در همین حد بی خاصیت!"
میگم:بازم آیین نامه قبول نشدم! -میگن: تو کی چی رو قبول شُدی که این بار دومت باشه؟یه بارم که شده تو زندگیت یه چیزی قبول شو حداقل خوشحال شیم:|فقط ضرر بزن...ما که میفهمیدیم تو هیچوقت هیچی نبودی و هیچی نمیشی! -من:سردرد گرفتم،انصافا راست میگن،در همین حد بی خاصیت و بی عُرضه !"
       یه بارم یکی از بیمارا شروع کرد گریه کردن و دعوا که تو آبروی منو بردی جلوی همسایه هامون و من نمیخواستم مردم مسایل زندگی ما رو بدونن و شما دکتری و چرا اینطوری هستی و فلان. کاشف به عمل اومد که اومده ازمایش بچه اش رو نشونم داده و خب منم گفتم کم خونی داره و قطعا هم تقصیر من بوده که چند نفری، و باهم اومدن توی اتاق ویزیت بشن‌.
سلام
برای مشاهده‎ی ریز نمرات کلیک کنید.
بارم:
امتحان عملی: 1؛ کوئیز: 3، حل تمرین: 3
میانترم و پایانترم به دو طریق محاسبه شده است و هر کدام بیشتر بود لحاظ شده است:
میانترم: 3، پایانترم: 10
میانترم: 6، پایانترم: 7
سقف حل تمرین بر اساس نمره برگه (میانترم + پایانترم) تعیین شده است.
    یه بارم اوایل مهر بود، رفتم یه فروشگاه لوازم ارایشی بهداشتی بزرگ شهرمون که همیشه ی خدا شلوغه و فروشنده هاش از این عزیزم میتونم کمکتون کنم ی هاست و وقتی سرشون شلوغه به ما مظلوم های مودب محل نمیذارن، توی ساعت شلوغی خیلی خیلی خلوت بود. در جواب عزیزم میتونم کمک تون کنم شون گفتم چی شده؟ مشتری هاتون رفتن مدرسه؟ هار هار هار
سر امتحان دینی (که کاملا پی پی بارم بود) سوال اولو دیدم و پرام شکست؛ به دوستم میگم چیه سوال اول؟ منم هیجان زده که میشم نمیشنوم کلا :| 
هی میگه "سنجشمه" 
میگم چی؟ 
میگه سنجشمه
میگم چی؟
میگه سنجشمه لعنتی سنجشمه
امتحانو که دادم از پله ها که  اومدم پایین یکی خوابوند پس کله م گفت اسکل نوشتی "سرچشمه" رو؟ 
#یک_روز_معمولی_از_زندگی_یک_ناشنوا:|
میگم بازم آیین نامه قبول نشدم :(
-میگن: تو کی چی رو قبول شُدی که این بار دومت باشه؟یه بارم که شده تو زندگیت یه چیزی قبول شو حداقل خوشحال شیم:|فقط ضرر بزن...ما که میفهمیدیم تو هیچوقت هیچی نبودی  و هیچی نمیشی،وجودی نیستی!
-من:سردرد گرفتم،حق با اوناست،انصافا راست میگن،در همین حد بی خاصیت و بی عُرضه !
دلم رابطه جنسی میخواد!
میدونم زشته این حرفا رو زدن، ولی خب وبلاگمه و دوست دارم توش بنویسم.
واقعااااااااااااااااااا دلم رابطه جنسی میخواد و تمام بدنم و فکرم و همه چیم بهش معطوفه و به شدت درد دارم.
متاسفانه هرگز خودارضایی نکردم و یه بارم در جوانی خواستم انجام بدم و دیدم اصلا خوشم نیومد و به روحیاتم نمیخوره.
جدا دلم رابطه جنسی میخواد.
‏یه بارم خواستیم عین این لاکچریا صبحونه بخوریم، صبح پا شدم نون تست و تخم مرغ خریدم، آب پرتقال تازه هم گرفتم بعد خانواده رو صدا زدم برا صبونه
بابام اومد سر سفره گفت اینا دیگه چین؟ بعدشم درحالی که داشت نون تست رو لای بربری لقمه میکرد یه قند گذاشت دهنش آب پرتقالش رو فوت کرد و خورد☹️
+ چیزی که این روزا بیشتر از وقتای قبل تو چشم میاد توی زندگی من  خوش خوراکیمه ... اهمیت غذا برام چندین و چند برابر شده 
شده وقتی برگشتم تا ۱۱ شب آشپزی کنم تا ۱۲ هم خورد
خدایا
هرچه گفتی هرچی دستور دادی قبول کردیم
هرچه کردی هرچی قسمت دونستی قبول کردیم
چه اونی که بعدا فهمیدیم چه اونی که هرگز درکش نکردیم
هرچه قضا و قدر بود هرچی زدی دم نزدیم 
سخت بود سختی کشیدیم
درد داشت دردشو کشیدیم
اما دیگه الان خسته ایم
بفهم..
یه بارم تو بفهم..
نوشته دیشبم:
دو پست قبل تر یه عکس نوشته گذاشتم.
" بزرگترین حسرت ما آدم ها،فرصت های از دست رفتمونه." شما نمی دونید ولی الآن که نگاه کردم.دیدم ۲۷مه ۲۰۱۸ هم این عکس رو تو یادداشت گوشیم با نوشتن حس و حالی که شبیه این روزامه ثبت کردم.من می دونم که باید حسرت روزای گذشته رو نخورم،می دونم باید ادامه بدم و مطمئنم که دو ماه بعد به نتیجه همیشگیم می رسم که کاش ادامه می دادم و اون فرصت های باقی مانده ام کلی میتونست باعث پیشرفتم بشه،آره همه ایناروتجربه کردم و
هوش مصنوعی رو سه بار خوندم و یه بارم باز نگاه کردم. دگ هم ازش خسته شدم و نمیخوام بهش فکر کنم. انشاا... این امتحان اخری رو هم فردا بدیم تموم بشه بره. کار رو قراره انشاا... از شنبه زیاد زیادش کنم چون تصمیم گرفتم یه چیزی بخرم و البته وقتم آزاده خب.
دیگه اینکه فردا نوبت ناخن هم دارم که برم زرشکی کنم خوشگلارو :) یه دفترم میخوام بخرم واسه پیج بلاگریم برنامه ریزی کنم. به و به از حس خوب این کار. شکر خدای را. برم فعلا :) راستی گوشی رو باید کم کنم !نوشتم که یادم ب
چند وقته خیلی سبکتر میام خونه ( فقط یه دست لباس میارم ) و  خب خیلی راحت‌ترم. هم بارم سبک‌تره و هم دغدغه‌ی کمتری دارم که چی بپوشم. دیروز داشتم فک می‌کردم چرا آدما در مقابل مینیمال زندگی کردن مقاومت میکنن. یاد یکی از کامنتا افتاده بودم که گفته بود انسان تنوع طلبه و نمیتونه با یه کمدکپسولی و چار دست لباس زندگی کنه. و به این فک میکردم که چه پاسخی میشه برای این استدلال آورد.
ادامه مطلب
اگه قرار باشه یه ساعت دیگه بمیرم چی دارم؟اولین چیزایی که یادم میاد کارهای نکردمه.
خمس که ندادم تا امروز.
نماز قضا هم که حداقل یه ماه دارم.
روزه هم 20 روز یا دیگه مطمئن 30 روز دارم.
کفاره اون روزه هایی هم که شکستم رو هم که ندادم.
دیگه؟
گناه هایی که کردم تو طول این بیست سال ...
نمی دونم. خیلی بارم سنگینه.
خوبی هم داشتم ؟
هر چی فک می کنم مهم ترینش همین اشک بر امام حسینه. اگه قبول باشه البته ...
چی بگم ...
فقط امام حسین به دادم برسه ...
یادتونه گفتم:یه خونه پاستلی دارم وسط ابرا؟؟؟
الان همونجام با یه دندون درد یک هفته ای!!،ی عالمه فکر و خیال از تنظیم خواب به ساعت ۷ واسه از خواب نپریدن و خراب نشدن روز، تعادل بین درس و کار و دوست و خانواده  تا ریختن ی برنامه ۱۵ روزه کمی مشخص برای اینکه حداقل دستم بیاد تو این چتد روز چیکاره ام و ....
این ۱۵ روز ک گذشت ‍♀️
عاشق برنامه ریزیم و تا حالا ی بارم همشو با موفقیت تموم نکردم
شما چه میکنید ک انقدر بابرنامه پیش میرید؟من ک‌ول معطلم بس ک اتفاق خ
جزوه درس:
دریافت
 
ماشین حساب و دو برگ فرمول برای جلسه آزمون مجاز است.
مثال های مهم:
ص3-ویژگی های بتن آرمه
ص8-افت-خزش
ص11و12-فولاد
ص16-ایمنی و خدمت پذیری
ص37مثال1
ص38مثال2
ص63مثال
ص72مثال
ص86مثال
 
بارم بندی: 14 نمره آزمون پایان ترم+6 نمره فعالیت کلاسی= 20
دیروز داشتم با خودم فک میکردم، که چقد زندگی مزخرفه! 
واقعا همه چی افتضاحه...
علت اصلیشم اینه که همه چی اجباره...
اومدنمون، رفتنمون
تنفرمون، عشقمون
رنگمون، زبونمون
همه چی 
حتی اختیارمونم اجباره 
.......
اما توی این دنیای پر از اجبار خیلی خوشحالم که این اجبار باعث شد من با مهدی آشنا بشم. 
مهدی بهترین دوست منه.
بین 8 میلیارد آدم هیچ کسی مثل من مهدی رو و مثل مهدی من رو نمیتونه درک کنه.
مهدی یه عشقه...
یه عشق که با هیچ دختری که هیچ با هیچ آدمی که هیچ، با هی
‌کار تو موسسه رو به دختر فرانسویم هم پیشنهاد میدم....میدونم میدونم که اون شانسش از من بیشتره و ممکنه جای منو بگیره ؛ولی نتونستم بدجنس باشم....میدونی یه بارم گذشتم از چیزی که دوست داشتم بخاطر اون  ولی خیلی به نفعم شد چیزه بزرگتری رو بدست آوردم....
الانم همینه !قسمت باشه کار گیرم میاد....نتونستم بدجنس باشم برای ادمی که کلی کمکم کرده حتی برای کار ترجمه...خدای کمکم کن ....امروز سشنبس و من برای شنبه باید خودمو آماده کنم برای مصاحبه....نهایت تلاشم رو میکنم
عجیبه که تا حالا از فیزیوپات و شروعش چیزی ننوشتم:)
بچه ها از ۳۰‌ شهریور رسما فیزیوپات شدم و دو بارم رفتم بیمارستان شرح حال گرفتم^__^
مریض ها تا حالا که همکاری خوبی داشتند. با یکیشونم که یه خانوم ۳۶ ساله مبتلا به لوپوس بود دوست شدم ... خیلی حالش بد بود! و جالبه ۴ تا بچه هم داشت و نوه هم داره. از روستاهای اطراف بود بنده خدا:( . اصلا ۳۶ بهش نمیومد. فکر میکردم ۴۵-۵۰ باشه. 
کورس سمیولوژی نظری هم امروز تموم شد و چند روز دیگه امتحانشو داریم:) بعدشم قلب شروع م
احساس میکنم نیاز دارم از همین نقطه تا وسط یخ و برف های قطب بدووم و بعد برای همیشه در یک غار برفی قایم شوم! دکتر قبلی گفته ۳۰% احتمال صرع و دکتر امروز گفته ۸۰% احتمال صرع. فعلا دعوت شده ام به یک روز بستری شدن و به فاک رفتن در بیمارستان. سطح حوصله و اعصابم به صفر مطلق رسیده. هیچ ایده ای ندارم که باید با زندگی ام چه کنم! 
چه قدر روزهای دیگر زندگی ام را با غم شکست عشقی و مشکلات کوفت و زهرماری زندگی ام گذراندم. خوابش را هم میدیدم ارزو کنم برگردم به دبیرس
با نامه ی تغییر خوابگاهم موافقت شد 
و کلا ساختمون خوابگاه تغییر میکنه و میرم ی خوابگاه بهتره 
خیلی احتمالش کم بود این خوابگاه بهم بدن ولی خوب ی بارم شانس در خونمون زد 
ولی. .. 
با عشق جدید میم هم خوابگاهی میشم
خدا؟ 
توام؟
من ب اندازه کافی اینو تو دانشکده میبینم اذیت میشم 
حالا دقیق باید بی افتم خوابگاه اون؟
نمیدونم واقعا حکمتت چیه؟ این که میخوای قوی تر شم ؟ بخدا ب اندازه کافی قوی شدم
این ک میخوای دق کنم همش؟
یا شایدم میخوای ی جور دیگ ورق برگرد
من از اون دسته آدمای «تافته جدا بافته»ام
من از اون آدمای «متضاد رو مخی»ام
مثلا،فکر میکنم نرگس صرافیان طوسی و قاضی نظام و صابر ابر صرفا آنلاین‌نویس هستن.
من «بیشعوری» نخوندم،«نیچه» و افکارشو قبول ندارم.
به نظرم «ملت عشق» شاهکار ادبی نبود.
«رادیو چهرازی» یه پادکست معمولی بود.
عاشق پنیرم ولی «پیتزا» خیلی دوست ندارم.
به نظرم «قهوه» اصلا خوشمزه نیست،یه نوشیدنی با ظاهری قشنگه،خستگی رو هم رفع نمیکنه.هیچی جای «چایی» رو نمیگیره.
بعضی موقعا ترجیح
 ولادت آقا بالا سرمون، اون که دلش برامون ریش ریش می شه و دل ما ماهی یک بارم
براشون تنگ نمی شه، نه صداش می کنیم، نه برای ظهورش دعا می کنیم، چه راحت فراموشش
کرده ایم و بعضی ها اصلاً می گن: کی هست، اون ها کلاً پرت روزگارند، مبارک باد.
امام زمان (عج)، مثل یه عطر آشنا همه جا وجود داره و باهامون بدون این که بدونیم کیه، حرف می زنه
و برامون آرزوهای قشنگ و زیبا مثل شکوفه های گیلاس می کنه؛ ولی بعضی های بی حواس، با مسخره کردنآرزوهاش، مسخرش می کنن.
تو این دن
       اینقدر گفته اند و دیده ام که دنیا محل گذر است و به تُفی بند است و اینقدر این ایمان با تار و پود مغزم تنیده شده که اطمینانم را به یک ثانیه بعد و به تمام جاده ها و هواپیما ها و قطار ها و ماشین ها و عروق قلبی و مویرگ های مغزی و سیم کشی برق خانه ها و گسل های پوسته ی زمین، و هزار هزار چیز دیگر از دست داده ام.
حباب را دیده ای‌؟ الان هست و پلک که بزنی شاید نباشد. حس من به دوست داشتنی هایم هر روز و هر لحظه همین است. دست شان را که میگیرم دارم با خودم خیا
امروز رفتیم یکی از رستورانای مثلا درجه یک. از ظهر تا حالا که ۱۲ شبه این غذاهه مونده سر دلم
تازه دو بارم رفتم دسشویی
جرات نمیکنم خیلی چیزی جلو مامان اینا بگم
هر چند از عرق نعنا و نبات خوردنام میفهمن
چین این رستورانا آخه عوضیا
هیچی دیگه هی عرق نعنا میخورم
تازه شامم نخوردم
بابت حرکت زشت دیروز اون نارفیق امروز ما صد و خورده ای پیاده شدیم تا حالمونو خوب کنیم
ولی روز خوبی بود 
صبونه خوبی زدیم بر بدن و بعد از یه استراحت کوچولو نهار رفتیم یه جای باکلا
نمیدونم چرا نمیفهمم یعنی اولش میفهمم بعد میبینم نفهمیدم فکر کنم مخم هنگ کرده. الان که دارم نوشتهٔ مایکل پین رو میخونم باز گیجم. نمیدونم چرا حالیم نمیشه :((( فکر کنم باید بیست سال دیگه بخونم کتابای دیگه رو تا این حالیم بشه. :(((  همش احساس میکنم چیزی که من میفهمم چیز زیادی نیست یعنی احساس که نه همینجوریه :(( حالا خوبه قبلا این متن رو خونده بودم. چند بارم خوندم. ولی انگار اولین باره. خیلی ناراحتم. چرا اینجوریم یعنی اینقدر خنگم؟ ربطی به هوش داره این م
همسرجان مسجدشون رو حوزه انتخابیه کرده واسه همین من هم دیر اومدم رای بدم (ساعت ۱۱ و نیم) و هم برای اینکه دلش نشکنه مسجد اونا رو انتخاب کردم وگرنه به دلم بود برم مسجد محله مامانم اینا (محله سابق خودم) که برام نوستالژیک‌تره.
ولی خب از هر حیث اینجا بهتره چون بیشتر تحویلمون می‌گیرن. ناسلامتی خانم حاج‌آقا هستم! :)
تازه تخلف هم کردم و از برگه رای‌م عکس گرفتم. دلتون بسوزه! :)
اولین باره که انتخابات برام هیجان خاصی داره که دوست دارم ببینم کیا رای میارن.
دانلود آهنگ قدیمی و محلی غلامرضا وزان به نام دیگه ناشم به کلعه
Download Old Music Gholamreza Vazan Digeh Nashom Be Kaleh
خواننده: غلامرضا وزان ، شاعر: استاد امید غصنفر
دانلود ترانه محلی بوشهر – دیگه ناشم به کله – دانلود آهنگ محلی
اهنگ شنیدنی و معروف با لهجه بوشهری بنام دیگه ناشم به کعله
دانلود آهنگ شاد محلی بندری با لهجه بوشهری ها
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ محلی بوشهری دیگه ناشم به کلعه
دیگه ناشم به کلعه
دیگه نمیشم به کلعه
نه ناشم ب
ما کاشونیا، کلا با شربت بیدمشک زنده ایم!
یعنی اگه یه ماه رمضون شربت بیدمشک نباشه که بخوریم، خشک میشیم و ترک برمیداریم از کم آبی! همینم هست که انقدر اعصابامون آرومه! (الکی)
تازگیا یه عرق بیدمشک خریدیم، مزه ی آبِ قورباغه خسته توی مرداب میده! سحر که باهاش شربت درست کردم، یک آن، کاخ آرزوهام فروریخت!
 یاد دوتا مطلب افتادم:
اول یاد یه خاطره در چندسال پیش، زمانی که مادربزرگِ شوهر خواهرم به رحمت خدا رفته بود و ما برای مراسمش رفتیم روستا. پسرِ مرحومه (ک
توی همه زندگیم،
به اندازه الان، 
از آینده دنیا وحشت نداشتم.
به طرز وحشتناکی از دنیا ناامیدم،
و فکر میکنم آینده چیز درخشانی نخواهد بود.
تنها کاری که میخوام بکنم اینه که حداقل دیگه بچه نیارم. که اون بیچاره مثل من آرزو نکنه کاش تو دوره اشکانیان یا زندیه یا حتی همین قاجار به دنیا اومده بود و تا الان هفت بارم کفن پوسونده بود.
و قرار نبود ریخت این دنیا رو ببینه.
دنیا رو در مرز انفجار میبینم و حس میکنم بزودی خبرهای بدی برای تمام دنیا در راهه. خیلی نگر
پیدا شد
رفتم سر کمدا
هر کارتونی که با یه حرکت مثل آدم باز می شد رو باز کردم
بقیه رو جر دادم
هر وسیله ای هم سر راهم بود از اون بالا با حرص پرت می کردم پایین
فرقی هم نمی کرد وسیله خودم باشه یا دیگری
آخرم تو انباری پیداش کردم
نمیدونم چم شده بود یهو انقدر قاطی کردم
یعنی می دونم ها
از بس که هر دفعه من رفتم و خبر مرگم برگشتم دیدم کمد و قفسه و میز و هر کوفتی که دارم زیر و رو شده
هرچی هم میگم به وسایل من دس نزنید یاسین خوندنه
این بارم که دیگه قشنگ کمدم رو در
خدا یک نقطه داردبهروز باغبان

شنیده ام به غزل حال تازه ای دادیبه شاعران غزل گو اجازه ای دادیرسیده ای تو به یارت اگر غلط نکنمتو رفته ای به دیارت اگر غلط نکنمتو رفته ای و به یادت همیشه می بارمبه روی دفتر شعرم که دوستت دارماصول فلسفه های تز اساطیریعزیز سر به هوای رجال کشمیریخدا مجال رسیدن نمی دهد ما رادوباره فرصت دیدن نمی دهد ما راهمیشه نام تو را با غرور می بوسمتو را همیشه من از راه دور می بوسماگر چه بی تو من از داغ عشق لبریزمدلم نیامد از این عا
امروز هم شروع شد و ما آخرای آبان رو داریم میگذرونیم. اینجا بارون شدیده و هوا سرد سرد. من ساعت هفت بیدار شدم درسته مثل روزای دیگه چهار نیست اما دیشبم دیر خوابیدم چون منتظر بودم مها بره  صبحونمو تنهایی خوردم برای اولین بار :دی نه بابا اولین بارم نبود. حس خاصیم ندارم به این که الان تو یه شهر تکو تنهام. مهام نامردی نکرده بود همه ظرفارو گذاشت من بشورم البته زیادم بد نبود چون خواب از سرم پرید. باید کتابمو زودتر بخونم لفتش ندم. بریم امروزو شروع کنیم م
بسم الله مهربون :)
 
امروز برای بار دوم رفتم امتحان عملی دادم و قبول شدم *_*
دفعه ی قبلی راهنمای آخرِ دورِ دو فرمونه یادم رفت، وقتی هم میخواستم پیاده شم درو با دست چپ باز کردم. امروز دیگه حواسم به همه چی بود، همه رو هم بلند برای خودم تکرار میکردم که یادم نره. میگفتم اینجا راهنما داره، اینجا توقف داره، اینجا ممنوعه، درو با دست راست باز میکنیم نگاه میکنیم و ... =))
دو بار هم از منِ طفلک دوبل گرفت، یه بار توی سربالایی یه بارم توی سرازیری! و دوبار هم دور
فرشته‌ی دادگستری‌ها! چه سخت افتاده‌ای به زحمت!که هر دو بشقابِ این ترازو، شکست از شدّتِ عدالت
فرشته! در خواب‌گاهِ دیوان، چه کار کردند جز تجاوز؟فرشته! خم شو بگو پری‌ها چه بار دارند غیر حسرت؟
دعا دعا گریه‌های خود را گذاشتم پیش چشم خورشیدمنم که با قطره‌های باران دخیل بستم به آسمانت
فرشته گفت: «آسمان ندارم، به تو چه مربوط کار و بارم!اگر غزالی، تغزّلت کو؟ چه کار داری به کار دولت!»
تغزّلم را سکوت خورده، به حرمتِ عاشقانِ مرده -تمام آوازهای خود ر
یک نفر اشتباها قضاوت کردم الانم ناراحتم :(
دوست دارم بهش همین الان زنگ بزنم و ازش معذرت بخوام :(
ولی داداشم میگه بیخیال بشم چون هر کسی مثل من بود این اشتباه رو میکرد و دچار سوء تفاهم میشد !
ولی من الانم واقعا از خودم و از نفر وسط که باعث این سوء تفاهم و قضاوت من شد ناراحتم :((

+
اولین قضاوتم بود ':(
نمیدونم چکار کنم؟!
 نفر وسط هم بهم گفت بیخیال بشم و نگم :(
دوست دارم رو در رو به اون نفری که قضاوتش کردم بگم ولی چون تا چند ماه دیگه نمیتونم رو به رو ببینمش
ی روز تو مدرسه بودیم...بخاطر ی مراسمی رفتیم نمازخونه با دوستام...
بعدش سقف نماز خونمون ی قسمتیش اومده بود پایین ...دوستامم(قد بلندا...من که قدم کوتاهه کلا*-*)...میپریدن دستشونو بزنن به سقف و خلاصه میخورد...بعد منم اومدم برا اینکه متفاوت عمل کنم پامو اوردم بالا که یک نریو چاکی(اسم حرکت پا تو تکواندو)بزنم خلاصه فرش سر بود منم جوراب پام بود یهو دیدم زیر پام خالی شد...پخش زمین شدم*-*
الان ی سال و نیم از اون موضوع گذشته هنوزم دوستام یادشون میاد ی ساعت بهم می
راضیم نمیکنه
هیچی راضیم نمیکنه
نوشتن، خوندن، حرف زدن، خوابیدن،،،
هیچی 
احساس میکنم به یه چیز جدید نیاز دارم ولی نمیدونم چی
دلم میخواد دیده بشم، شنیده بشم.
دوستام
دوستام از همه بیشتر رو اعصابمن
دوستشون دارم. دوست داشتنشون اذیتم میکنه. حس مالکیت ندارم بهشون ولی میخوام هروقت که میخوام باشن.
هی کانالِ جدید، پیجِ جدید، سر رسید جدید. ولی هیچ کدوم راضیم نمیکنه.
.
.
.
میدونی مشکل کجاست؟
آدم باید دلش گرم باشه. گرمِ بودنِ یه نفر. گرمِ توجه کردنش.
حالا ب
یه روزی میاد که دیگه دلت برام نریزه
که یادت نیاد تولد من چند پاییزه
هر کدوم از ما کنار یکی دیگه خوشبخته
چیزی که امروز باورش واسه هر دومون سخته
یه روزی میاد سالی یه بارم یاد هم نیایم
از گذشتمون جز فراموشی هیچ چیزی نخوایم
از تو فکر ما خاطراتمون میتونه رد شه
بدون اینکه حتی یه لحظه حالمون بد شه
فکر نکردن به خاطراتمون رو بلد میشیم
میبینیم همو از کنار هم ساده رد میشیم
انگار نه انگار به من میگفتی بی تو نابودم
انگار نه انگار یه روزگاری عاشقت بودم
میبی
 
در کل من میدونم که شماها همه تون اینکارها رو میکنین.
یعنی خیلیاتون از صبح تا شب اینو اون رو گوگل میکنین.
 
خود من رو ادمها و مخصوصا یک عالمه پسر گوگل کردن و دارن میکنن برای همینم هیچ کدوم از پروفایلامو اپدیت نمیکنم (به اون دلیل  و چند دلیل دیگه).
 
ولی واقعا نیازی به گوگل کردن نیست.
 
زمان بدین به همه چیز،
 
توی زمان خودش، همه چیز درست میشه.
 
 
یه چیزم بگم
 
دلیل اینکه من گرگ زاده رو گوگل کردم، این بود که اون از من همه چیز رو میپرسید، و من نمیپرسی
بسم الله الرحمن الرحیمدر آشپزخانه مشغول آماده کردن مخلفات ناهار هستم و به این فکر میکنم که چه قدر یک سالاد شیرازی با آبلیمو و آبغوره و کمی نمک و فلفل کنار غذا چه قدر می چسبد. تخته سبزی خردکنی را روی سرویس جابه جا می کنم، گوجه دیگری از توی ظرف بر می دارم و نصف میکنم. همین طور که رویش شیار میزنم تا ریزش کنم، دارم حدس میزنم که تا چند ثانیه ی دیگر همسر وارد خانه می شوند؟ گوجه های خرد شده را توی کاسه میریزم. صدای چرخاندن کلید توی در می آید. بلند سلام م
برای یکشنبه آینده وقت مشاوره گرفتم.
هم اون هم خودم خیلی عجله داشتیم که زودتر جور بشه ولی اون سه شنبه نمیتونست بیاد و افتاد هفته بعد. از این که عجله رو توش میبینم خوشم میاد. معمولا با آدمای خون سرد مثل خودم برخورد میکردم همیشه.
+هنوز برام عجیبه. چرا آدم باید تو خواستگاری انقدر درباره مقالات چاپ شده و مفاخرش حرف بزنه:/ و بدتر اینکه چرا باید بپرسه شما چند تا مقاله دارید؟ 
ذهن رشته های مهندسی انگار خط کشی شده س!! واقعا اکثرا ی مدل خاصی ان!
ول بده بابا
سلام سلام 
عرض کنم خدمتتون که یه وقت با خودتون نگید باز رفتم که رفتم :-) 
از شنبه ی بعد از عاشورا بود که ازدحامی خرابکار (بنا و نقاش و گچ کار) ریختن تو خونه مون و هنوز از خونه مون بیرون نرفتن. کاری که قرار بوده نهایت هفت روزه تموم شه هنوز تموم نشده. 
منم اوایلش که قابل تحمل تر بود موندم خونه ی خودمون ولی کم کم با اضافه شدن بوی رنگ و تینر دیگه دیدم باید کوله بارم رو جمع کنم تیپاکس شم منزل باباحاجی :-) 
هاااااا یه خبر اینکه خط تلفن ثابت خونه مون طی چند
اخر شب یه دختر بچه ی ۷ ساله ی سرطانی اومد برای دریافت خون ...
اونقدر این بچه از محیط بیمارستان زجر کشیده بود که تمام مدت جیغ میزد ...
آخرش یه صندلی برداشتم و رفتم نشستم کنارش ...
شروع کردم...
من طوطی داشتم دیدیش ؟؟ 
عکس طوطیم رو بهش نشون دادم...
آروم شد ...
کلی با هم اینترنت رو زیر و رو کردیم تا سگ مورد علاقه امون رو پیدا کنیم تا وقتی من پولدار شدم و اون بزرگ شد بخریم... 
هر بارم که شروع میکرد نق زدن ؛ سریع مهرم رو میزدم روش :)) 
اونقدر کیف میکرد ! 
تهش گفت م
با وجود اینکه فاصله سنیمون خیلی زیاده ولی یه عالمه کار جذاب هست که میتونیم باهم انجام بدیم و کلی بهمون خوش بگذره :)مثل وقتایی که جشن می گیریم...مثل وقتایی که پارک رو متر می کنیم و کلی عکس می گیریم!مثل اون روزایی که کلی مغازه میگردیم دنبال یه مدل بستنیه خاص :)میدونی چیه!اونقدری دوستت دارم که وقتی کنارمی باز دلم برات تنگ میشه :)
من فقط منتطر اون روزیم که تو به هدف قشنگت برسی...من فقط منتظر اون روزم که بگی نبات دیدی موفق شدم!بعدش من محکم بغلت کنم بگم م
سلام
اول از همه بگو اونشبی ک حالت بد بود کی ارومت کرد و حالت خوب شد؟؟؟؟
بیخود کردی با کسی جز من حالت خوب بشه خخ جاویدغیرتی میشود
حالم خیلی افتضاحه...دیشب ب معنای واقعی درک کردم اونشبایی ک میگفتی اینقدر گریه میکنم ک بالشت خیس میشه..دیشب ب خودکشی فکر کردم
البته چندین روزه ک فکر میکنم
حتی لب پنجره میرم و بیرون رو نگاه میکنم و بعد از پریدنم رو تصور میکنم
خانوادم ولم کردن
خودم تنهام
شب و روزهام تنهام
بعد از شب یلدا دنبال جداشدنم
خیلی حالم‌بده
هیچکس
حقیقتش من برام محتوای علمی پایان نامه خیلی مهم بود و ندادمش که کسی به جز استادم هم بخونه.
و اتفاقا به شدت فیدبک های مثبت گرفتم از داورا.
همون استاده که دانشگاه yale درس خونده بود واقعنی نتونسته بود هیچ ایرادی بگیره و میگفت تو دقیقا نشون دادی توی این پایان نامه که میفهمی داری چیکار میکنی. واقعنی گفت ها. توی کامنت های کتبی بهم تحویل داد.
متن تشکر رو من شاید بگم یه بار تو نیم ساعت نوشتم و یه بارم خوندمش هول هولکی چون استادم اوکی نمیداد و یه روز که سر
امروز میخواستم ادامه بد و بیراهای قبلیمو تو پست جدیدی منتشر کنم...
چن بارم نوشتم و پاک کردم
از اونجایی که همیشه شعر میتونه حالمو خوب کنه ...گوشیمو گذاشتم کنار و دیوان کلیم همدانی /کاشانی رو ورق زدم ...
...تا رسیدم به این بیت:
مرگ، تلخ و زندگی ،هم سر به سر درد سر است
پشت و روی کار عالم هیچ یک دلخواه نیست ...
حرفای کلیم به اینجا ختم نمیشد چند ورق جلو تر رسیدم به این بیت:
بر روی ما ز آتش سیلی روزگار 
امید بازگشتن رنگ پریده نیست...
داشتم لذت میبردم و این ابی
بسم الله الرحمن الرحیم
هنگامی که از خواب بیدار میشویم
بخاطر تولد دوباره از خدا تشکر میکنیم و با خود میگوییم زندگی را برای خودم و همه انانکه می بینم زیباتر میکنم(فارغ از هر نوع دیانت)
 
برخیزم و زندگی ز سر گیرم
وین رنج دل از میانه برگیرم
باران شوم و به کوه و در بارم
اخگر شوم و به خشک و تر گیرم 
نومیدی ‌واشک و آه را درهم
پیچیده به رخنه قدر گیرم
شعر از ملک الشعرای بهار
بسم الله الرحمن الرحیم
هنگامی که از خواب بیدار میشویم
بخاطر تولد دوباره از خدا تشکر میکنیم و با خود میگوییم زندگی را برای خودم و همه انانکه می بینم زیباتر میکنم(فارغ از هر نوع دیانت)
 
برخیزم و زندگی ز سر گیرم
وین رنج دل از میانه برگیرم
باران شوم و به کوه و در بارم
اخگر شوم و به خشک و تر گیرم 
نومیدی ‌واشک و آه را درهم
پیچیده به رخنه قدر گیرم
شعر از ملک الشعرای بهار
دیوونه.... دیوونه ..... دیوونه
 
یذره به فکر خودت باش احمق
 
زنگ عربی نفهمیدم چی شد اصلا... دو سه بارم اخطار گرفتم
 
چرا قرصاتو نخورده بودی
 
عذاب وجدان داشتم که چرا انقدر اذیتت کردم
 
یه ساعت و نیم تمام فقط ذکر میگفتم... خانوم «ر» هم فهمید حالم چندان خوش نیست
 
+فقط میتونم بگم خداروشکر که از اون حالت در اومدی... از چهرت مشخص بود اون لبخندو الکی و بزور میزدی... حس میکنم بهتره بهت پیام ندم
++ دیوونه شدم اصلا... الکی مثلا تو اینجا رو میبینی.... هه
دبیرستانی بودم، یه همکلاسی داشتم با خدا قهر بود. میگفت: <<شبی که پدرم از دنیا رفت تا صبح بیشتر از صد و بیست بار آیت الکرسی خوندم. شنیده بودم با دوازده بار خوندنش خدا هر حاجتی رو برآورده میکنه. صبح ولی پدرم هنوز مرده بود. >>
 با اینکه سعی میکردم غمش رو درک کنم، پیش خودم میگفتم: عجب دخترک احمقی! خب اون آدم مرده بوده. خدا چرا باید زنده ش میکرد؟ خدا چرا باید خودش رو به یه دختر بچه اثبات کنه؟
حدود بیست و شش سالگی اتفاقی برام افتاد که می تونست بهتر
آرزویم سربلندی تمام کودکانی است که به من سپرده می شوند.تلاش می کنم که بتوانم از همه ی استعدادها و توانایی های آنان نهایت استفاده را بکنم.در خم یک کوچه نمانم. به فرزندانم بال و پر بدهم. آن ها را پرواز دهم واجازه ندهم که آن ها بمانند و بمانند...

کوله بارم را پر میکنم از توکل بر خدا چشمانم را لبریز میکنم از امید به فردادستانم را پر میکنم از انرژی های فراوان در انتظار صدای خنده های بچه ها می نشینم در انتظار مهردر انتظار مهربانی
دانلود آهنگ لری کوگ مل زرینم حسین صفامنش
دانلود اهنگ کوک مل زرینم صفامنش

اهنگ لری کوگ مل زرین

اهنگ کوک مل زرین صفامنش

دانلود اهنگ لری گوشواره بارم ارا گوشت
دانلود اهنگ لری مه بچم و تیرو
آهنگ لری ولا دوست دیرم
آهنگ ولا دوست دیرم
برو ای قاصدک 
حال مرا دیگر نمی پرسی 
کجای قصه ات گیرم 
که بر این زخم سنگین ترک خورده 
دگر حالی نمی پرسی 
برو ای قاصدک  با هر سوار سرخوشت از باد 
تو را رقصان تورا شادان 
چنین خوش باد 
اگر مغموم می بارم 
اگر لبریز گریانم 
اگر فردای فرداها 
تو را بادی وزید 
بر روح بی جانم  
    سلامی را رسان 
    بر تک چراغ روشن و شیدا 
بگو من عاشقم  تنها  
             بگو مادر ..... 
              تو را من دوست می دارم   
شاعر خالقی (عرفان)
 
 
پارت۱
ناراحتم؟
اره
دلخورم؟
اره
دل گرفته ام؟
اره. حتی دل شکسته
چند میخری دل شکستمو؟
پارت ۲
استرس داری؟
نه
هیجان چی؟
ن
اصن حسی داری؟
ن
اصلا برات مهمه؟
ن!!
برام مهم نیست!

+ خدایا. وقتی تو منو میبینی، چه شکایتی کنم؟
وقتی حالمو میدونی، چی از حالم برات بگم؟
وقتی میدونی تو ذهنم تو قلبم چه خبره
وقتی میدونی ازت چه چیزایی میخوام
وقتی فقط و فقط تویی که میتونی منو به عرش یا فرش برسونی
وقتی قدرت مطلق عالم تویی
چه نیازی دارم ب کسی ک باهاش درد و دل کنم؟
چه نیاز
خونه به هم ریخته اس‌...
ولی خب اتاق فرمون باهام اومده و میدونم تا مدت ها بعد رفتنش یه خونه ی تمیز دارم...
از اون تمیزهایی که فقط از دست مامان ها بر میاد...
به این فکر میکردم که بچه های من ، شوهر من ؛ هرگز اون چیزی رو که ما از مادرهامون دیدیم نمیبینن...
این بده ؟ 
خوبه ؟ 
نمیدونم...
میدونم که من هرگز نمیتونم اون شکلی بشم...
الان هم خوشحالم که یه مدت دغدغه ی غذا و تمیزکاری و ... ندارم :)) 
و خب یکی هست عصرها که بشینم باهاش یه دمنوش گرم بخورم و حرف بزنم... 
جالب
اینکه ماهی یه بار بهت پیام میدن یعنی چی؟!
اینکه ماهی یه بار فقط احوال پرسی میکنن یعنی چی؟!
اینکه ماهی یه بار فقط یه متن یا یه عکس یا یه آهنگ یا یه فیلم میفرستن یعنی چی؟!
اینکه 6 ماه یه بار قرار میذارن ببیننت بعد یادشون میره هماهنگ کنن یعنی چی؟! 
واقعا مردم عجیبی داریم !!! حالا بماند بقیه ش
دونه دونه شونو دارم به مرور خط میزنم :)
اون ماهی یه بارم زحمتتون میشه کلا من میرم که راحت باشین:))
.
از سر فضولیه همه ی این کاراشون میدونم وگرنه کسی هوای منو نمیکن
دیروز بعد پخت ناهار و دستی به سر و روی خونه کشیدن، با ب رفتیم توی حیاط و اونجا را شستیم و تمیز کردیم و کمی به باغچه رسیدیم و روز خوبی داشت رقم میخورد که ب اومد طناب لباسی را باز کنه و دست چپش نمیدونم دچار گرفتگی شده یا یه مشکل دیگه پیدا کرده.. ب زیر بارم نمیره بریم دکتر و میگه توی این وضع نه دکتره و نه عاقلانه اس
با خودم میگم نکنه با حرفای روز قبلترش، خدا خواست بهم بفهمونه سلامتیتون مهمتره و اون آرزو اولویت بعدیشه.. ولی من ۵ سال آرزوم سلامتی و شفا
تو خیلی وقته منو تنها گذاشتی 
همون موقع ها که ترسیدم احساس تنهایی کردم حرص خوردم بهانه گرفتم هزار تا انگ بهم نسبت دادی رفته بودی 
دوس داری بهت کاری نداشته باشم گیر ندم عصبی ت نکنم تو شرایط حال حاضر با این روحِ مریض فقط میتونم برم تو غارم و تنها به سرنوشتِ خراب شده م فکر کنم هی بغض کنم هی خودمو بغل کنم تا بتونم روی پای خودم وایسم تا دوباره خوب بشم ولی اینبار سرپایی که به هیچ عشقی اعتقاد نداره. 
 
وقتی بیرونِ غار بهت پناه میارم اینجوری تیکه پاره
اصرار نسبتاً جدی دارم تا جای ممکن، کالای ایرانی بخرم ولی نه به قیمت آسیب دیدن جسم و روحم. اذان رو گفتن و نخ دندون «ارکید» برای چندمین بار لای دندونام پاره شده، گیر کرده و هیچ جوره بیرون نمیاد طوری که حس میکنم بین دوتا دندونم یه کامیون آشغال خالی کردن. ماتم گرفتم و کز کردم یه گوشه و میگم من مگر دیوونه باشم بازم نخ دندون ایرانی بخرم. همه نخ میکشن لای دندوناشون تمیز بشه، من دارم نخ می‌کشم که نخ قبلی رو در بیارم.
برای خارجیش که پنج سال استفاده کردم
اصرار نسبتاً جدی دارم تا جای ممکن، کالای ایرانی بخرم ولی نه به قیمت آسیب دیدن جسم و روحم. اذان رو گفتن و نخ دندون «ارکید» برای چندمین بار لای دندونام پاره شده، گیر کرده و هیچ جوره بیرون نمیاد طوری که حس میکنم بین دوتا دندونم یه کامیون آشغال خالی کردن. ماتم گرفتم و کز کردم یه گوشه و میگم من مگر دیوونه باشم بازم نخ دندون ایرانی بخرم. همه نخ میکشن لای دندوناشون تمیز بشه، من دارم نخ می‌کشم که نخ قبلی رو در بیارم.
برای خارجیش که پنج سال استفاده کردم
سرم رو گذاشتم رو بالش و به صدای خس‌خس نفسم گوش میدم. ادای جانبازای شیمیایی که تو فیلم‌ها نشون میده رو درمیارم، همونا که چنان با سختی و صدا نفس می‌کشن که میگی الان تموم می‌کنن دیگه. البته سعی زیادی نمی‌کنم، بیشتر سعی می‌کنم بهتر گوش کنم، چون سرما خوردم و همون‌جوری نفس می‌کشم.
از دست خودم خسته شدم، هیچی بارم نیست، هیچی نمی‌فهمم، هیچ فکر مفیدی نمی‌کنم، هیچ نقطه‌ی مثبتی ندارم، مثل تقریبا صددرصد اطرافیانم، برخلاف خیلی از آدم حسابی‌ها. بع
فرداامتحان مهمی دارم و ب شدت احساس نفهمی میکنم وهیچی بارم نیست.
هم عملی وهم نظریه وعملی روهنوزشروع نکردم!
ازدوهفته پیش شروع ب خوندن کردم اما بخاطرحجم زیاد تادیروزدرگیر یک دورشدنش بودم.
این شب روباید بیداربمونم تا۹صبح.مثل همه ی شبهایی که ازهفته اینده انتظارمنومیکشه.
تموم تلاشم این بود طی ترم طوری بخوانم که شبای امتحان ساعت ده بخوابم.اماافسوس ک نمیشه ازبس توی باتلاق درساگیرکردم تا۷بهمن.
اگه ازامتحانای این ترم جون سالم ب درببرم ۱۱تاگرسنه ر
 
شلوغی خیابون و آفتاب مرداد ماه کلافه اش کرده بود؛
خیلی وقت بود از خونه نزده بود بیرون؛
خیابون ها و آدمها براش غریبه بودند؛
خوشحال نبود ناراحت هم نبود یه احساس مسخره و کسل آور همه وجودش رو گرفته بود؛
بالاخره به ساختمون مورد نظر رسید از پله ها بالا رفت  و نشست تو نوبت؛
مثل همیشه بارم کلی هم صحبت پیدا کرد؛
از دختربچه سه ساله بانمک گرفته تا پیرمرد شصت ساله؛
همه باهاش حرف می زدند و اونم خوب گوش میداد.کارش تو ساختمون یه کم طول کشید ولی بالاخره تمو
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام
بعد از مدتی دوباره این هفته قسمت شد سری به دیوان حافظ بزنیم؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کا
جزوات و فهرست لغات یازدهم و دوازدهم و مطالب دیگر را میتوانید از آدرسهای زیر دانلود کنید
 
1. یازدهم گرامر واژه و امتحان
 
2.دوازدهم گرامر واژه و امتحان
 
3. گرامر دهم و یازدهم و دوازدهم ساده
 
4. گرامر دهم یازدهم و دوازدهم کامل
 
5. متن مکالمات کتاب دانش آموز دوازدهم
 
6.نرم افزار یادگیری تلفظ لغات
 
7.پاسخ کامل کتاب کار دوازدهم
 
8.بارم بندی کلیه دروس دوازدهم نهایی
 
یه وقتایی واقعا دلم میخواد برای یه بارم که شده ببینمش...
یه بار دیگه...
اینبار اگه دعوام بکنه هم مهم نیست...
اگه با عصاش بیفاته دنبالم که اینقدر مرغ و جوجه ها رو اذیت نکن و سر به سرشون نزار اشکال نداره...
اگه بگه تو برای چی اینقدر حرف میزنی ناراحت نمیشم...
ای کاش میشد یه بار دیگه بتونم ببینمش و مث همیشه بلافاصله بعد از وارد شدن به خونه ، قبل از درآوردن لباس هام بپرم بغلش و صورت چروکیده شو بپوسم و بعد که بخوام دستشو ببوسم نزاره و جاش گونه مو ببوسه ...
تا
یه وقتایی واقعا دلم میخواد برای یه بارم که شده ببینمش...
یه بار دیگه...
اینبار اگه دعوام بکنه هم مهم نیست...
اگه با عصاش بیفاته دنبالم که اینقدر مرغ و جوجه ها رو اذیت نکن و سر به سرشون نزار اشکال نداره...
اگه بگه تو برای چی اینقدر حرف میزنی ناراحت نمیشم...
ای کاش میشد یه بار دیگه بتونم ببینمش و مث همیشه بلافاصله بعد از وارد شدن به خونه ، قبل از درآوردن لباس هام بپرم بغلش و صورت چروکیده شو بپوسم و بعد که بخوام دستشو ببوسم نزاره و جاش گونه مو ببوسه ...
تا
سلام و عرض ادب، وقتتون بخیر
این مجموعه از شماره تلفن ها که تفکیک شده بر اساس شهر های ایران هستش جزء کاملترین مجموعه های بانک اطلاعاتی هستش...
این مجموعه عظیم اطلاعاتی که شامل میلیونها شماره هستش تنها واسه زیرمجموعه های بنده هستش و میتونن با ارسال پیامک به شماره 09206803737 درخواست لینک هریک از شهرهای ایران رو بدن...
بارم فایل ها و اطلاعاتی واسه زیرمجموعه های کنتل بنده قرار داده خواهد شد.
 
به سر سربند یازهرا به دستم بیرق سقا به لب ذکر دعا دارمبه خون دل رفیقانم رهاگشتند وحیرانم هوای کربلا دارمگریه کن عزای تو دل گشته مبتلای توآقای غیرت وادب دلها همه فدای توارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)دل سردم به خون خفته غم عشق ترا گفته ببین از دیده خون بارمشکسته بال و پر ماندم غم عشق ترا خواندم هوای کربلا دارمدلتنگ روضه هات منم عمریه مبتلات منمکاشکی بگن که اربعین راهی کربلا منمارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)دل
Ehaam
Shahzadeye Bi Eshgh
#Ehaam
افتاده ام از چشم تو 
وای اگر پای عشقی دگر در میان است
کوهم ولی درمانده ام 
بی تو در سینه ی من چو آتشفشان است
نگاهم کن بی تو بی برگ و بارم 
تورا من به دست خدا میسپارم
شهزاده ی بی عشق برده ای دیگر از یادم 
همچو افسانه ای آخر میرسی تو به دادم
شهزاده ی بی عشق 
چشم به راه تو میمانم 
درد دوری نشست آخر 
بی تو بر استخوانم
میگریم به حال ناخوشم 
در قلبم تورا نمیکشم 
من چون تو بی وفا نباشم
غمگینم چو فال حافظم 
چون شمعی تو آتشم بزن 
من از غ
سلام 
شاید باورتون نشه  ولی امروز من یه کلاسی رفتم که اصلا خسته نشدم هیچ وقتی کلای داشت تموم میشد می گفتم کاش تموم نمی شد و همین طور ادامه داشت 
اینقدر ذوق زده ام که نمی تونم بهتون بگم.. کاش شما هم بودید و حسما درک می کردید
امروز کاری کردم کارستون برای اولین بار توجمع حرف زدم 
خیلی برام سخت .. حتی تپقم زدم  ولی برای اولین بار فوق العاده بود
راستشا بگم اولش ناراحت شدم که ارائه بدتر از همه بود رفتم پیش استاد گفتم بهشون .. گفت برو فیمتا ببین و سعی کن
 
+بهمن تو کانالش نوشته :
 
دلارام فوت کرد...
دلارام گفته بود هزینه ی درمانم تو خارج از کشور حدود 250 هزار دلاره! منم با خنده گفته بودم آدم بمیره به صرفه تره!
من شوخی کرده بودم دختر جون چرا جدی گرفتی!
 
+ماری تو کانالش نوشته :
 
لال شدن مگه همین نیست، دختر مهربون و پرانرژی‌مون رفت.روحت در آرامش باشه دلارام عزیز
 @my_diaryyyyyy
 
+من تو کانالم نوشتم :
 
دارم دق میکنم...باورم نمیشه
روزی ک کانالشو پیدا کردم رفتم و بهش پیام دادم اما جواب نداد. رفتم پی وی بهمن. گفت
۴۱۳ – خون دل گرچه افتاد ززلفش گرهی در کارم           همچنان چشم گشاد از کرمش میدارم به طب حمل مکن سخری رویم ه چو جام   خون دل عکس برونمی دهداز رخسارم پرده مطربم ازدست بورن خواهد برد   آه اگر زانکه درین پرده نباشد بارم منم آن شاعرساحر که … خون دل – گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم – غزل ۳۲۴ – ۴۱۳
منبع : فالگیر
باران می‌بارد. همه چیز زرد و سیاه است. آرزو می‌کنم یک قطره باران باشم. ببارم. بوزم. بیایم پایین. رو تن خشک خیس یک برگ. با او حرف بزنم. حرف بزنم و بشنوم که قطره‌ی زیبایی هستم. تو راهرو دختری می‌بینم که موهاش آبی‌ست. دوست دارم با تو حرف بزنم. به او می‌گویم موهاش زیباست. می‌گردم دنبال اسم آن فیلم که دختر موهاش را آبی کرده که به برگ بگویم آن را ببیند. سُر می‌خورم. برگ رفته است. دنبال او می‌گردم. گم شده است. رفته‌ام. پله‌ها را. سراشیب را. رو به پایین.
وقتی رسیدم خونه فورا لباساموعوض کردم جلوی کولر لش کردم خوابیدم
هرچندساعت ی بارم دوتاجیغ میزدم ساکت شییییننننن و باز ادامه خواب
6 ساعت خوابیدم ولی چه خوابیدنی؟ چون رو ی پتو نازک خوابیده بودم بدنم کوفته شده
و اینکه ب خاطر بلندبلند حرف زدناشون هی ازخواب میپریدمو سردرد شدم عمیقا متنفرم
موقعی که خوابم کسی سرو صداکنه
یجابود آبجیم بلندگفت آتیش گرررفففتتتت ، باقیافه ای مثه سکته ایا ازخواب پریدم وهمه باترس
منونگامیکردن منم چنان جیغی زدمو فحششون
من دانشجوى سال دوم بودم. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال این بود: نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می کند چیست؟ من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدودا شصت ساله بود... امّا نام کوچکش را از کجا باید می دانستم؟ من برگه امتحانى را تحویل دادم و سوال آخر را بی جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم، دانشجویى از استاد سوا
ولش کردم-خوب دلم واست تنگ شده بود خوشگل من-خوب خفم کردی؟اگه من طوریم میشد کی جواب بابا رو میداد؟جووووووووووووووووووووووووو ون؟چشام چارتا شد چه زبونی دراورده بود این وروجکبه بابا نگاه کردم که داشت می خندید-چه ربطی به بابا داشت؟رفت رو پای بابا نشست و گفت-اخه من عزیز دل بابام،مگه نه بابایی؟دیگه داشتم با دهن باز نگاش میکردم-اره عزیز دل باباای خدا این نیم وجبیم برای ما ادم شده بوداین سپهری از رو نمیرفت هنوزم داشت دنبالم میومدکنار در نشستم این
من رسیدم. یعنی خشک شدم تو اتوبوس :/ دلم نمیخواد دیگه سوار بشم هی به مها میگم بیا بیخیالل بشیم میگه نه بریممم. راضی نمیشه :/ فکر کن چند ساعت باید صاف بشینی چه کسل کننده است.نه که شعور نداشته باشما میدونم سفر این چیزاشو داره اما پشت سر هم خب دوست ندارم. ولی این بارم میرم دیگه حرف من میشه قول میدم :دی لابد میگی چه بی ذوقه دختره. اصلا چه ربطی به ذوق داره. اها بفرما خبر بد این که یخچالو باز کردیم فریزرش اب شده :/ کی حوصله تمیز کردن داره :( تازه از سوسکم میت
اقا من زنده هستما ، ولی چندوقته اصلا دست و دل وب رو ندارم نمیدونم چرا یعنی میدونما ولی خب بی خیالش ، با شرمندگی فراوان به هیچکدومتونم سر نمیزنم ، فقط هعی وبو چک میکنم ببینم کسی کامنت داده یا نه ! 
حتی دوبار به حذف وب فکر کردم که اصلا خودم به خودم فحش دادم حتی به حذف و راه انداختن یه وب دیگه فکر کردم حتی یجورایی اسمشو هم انتخاب کردم ولی باز به خودم نهیب زدم .
یه مقدار این روزا حالم گرفته شده ولی من بی خیالشون ادامه میدم ( یعنی یه اتفاقایی پیش اومد
خداوندا ! ذهنیات ترمزوارم را به فنا بسپار تا توقف بی جا نکنم .
خدایا ! قدرتی ده تا بتوانم از خود پاسداری کنم ، که ناگه ! خود را بر مرکب شیاطین نبینم که پیاده شدن از ان کاریست مشکل ،
و اگر موفق نشوم  با ذلت و خواری به جهنم می برند ، پس! یا رب ارحم ضعف بدنی
خدایا ! قدرتی ده که بتوانم به حمام تفکر روم و با آب مطهر فکر وجودم را تطهیر کنم و در رجعت از حمام با لباس یقین و با حالتی آرام که ناشی از سکینه خاص خوبان است در حجله عشق قدم بردارم و عروس مرگ را در آغ
همیشه دلم میخواست فرزند یه خانوم و آقایی میبودم که شدیدا عاشق هم بودن و بعد ازدواج کردن از این عشقای اسطوره ای! ولی بعدا به این نتیجه رسیدم اگه عشق باشه حتی کم زندگی یه رنگِ دیگه ای داره. متاسفانه ازدواج مادر و پدرم کاملا از روی منطق اینکه این خانم یا آقا برای زندگی مناسبن اتفاق افتاده و کمترین علاقه ای حداقل از طرف مادرم نبوده. باورش یکم سخته ولی طی این بیست و چند سال زندگی مشترکشون مادرم حتی یه بارم پدر رو به اسمش صدا نکرده و همیشه حرفاشو با
آداپتور لبتاب جون سفید قشنگم سوخت اخه چرااااا
+ عصبی شدم بی حوصله و بی هدف
مقصر همشونم خودمم...
دوباره برگشتم ب دوران افول
چرا نمیتونم ی چیر خوب رو نگه دارم یا ی چیز بد رو ترک کنم؟
+ حس خوبی ندارم
ن دیگه حوصله اینجا رو دارم ن دوس دارم برم خونه
مطمئنا شرایط سختی منتظرمه و من میترسم و مطمئن نیستم شهامت و جرئت لازم رو داشته باشم
از اینکه برم زیر ذره بین همه میترسم
الان چ وقت تموم شدن ترم بود
از هر طرف برم باختم!
وحشتناکه
خدایا! حکمت و کرمت رو شکر...
این
سلااااااام
قبل از وصل شدن دوباره ی مودممون یه سایتی پیدا کرده بودم به نام تایپو برای یادگیری
تایپ ده انگشتی دیروز یادش افتادم و رفتم ثبت نام کردم. میخوام برای یه بارم که شده از
فضای مجازی یه چیزی یادبگیرم !! پیشنهاد میکنم شما هم امتحانش کنید البته اگه
میخواید : سایت تایپو
میخوام تا عید (و شاید فرداتر از آن) کارای عقب موندمو انجام بدم که عذاب وجدان دست
برداره از سرم -_-
فردا برای تست ورزش مضخرف باید برم دانشگاه درصورتی که کلاس ندارم و کلاسام تم
سلام بچه ها حالم خوب نبود یه چند تا جک خوندم شاید بهتر شم...نشدم ولی گفتم بزارم براتون :)
 
 
 
 
نمیفهمم چرا وقتی زبونتو تصادفی گاز میگیری درد میگیره ولی از عمد ک گاز میگیری درد نمیگیره
 
 
 
 
 
 
حتی نمیفهمم چرا الان شما دارید اینکارو میکنید 
 
 
////////////////////////////////////////////////////////////////////
 
 
قابل توجه دخترایی ک منو از دست میدید!!!
 
 
یعنی لگدی ک شما به بختتون زدیدو بروسلی به حریفاش نمیزد
 
 
 
///////////////////////////////////////////////////////////////////////
یه بارم نامزدم با
بخش‌های از داستان:با پشت دست چشمامو مالیدم که با اخم مامان رو به رو شدم!با خنده سر به نشونه چیه تکون دادم..دست به کمر زد..مامان-مگه صد دفعه نگفتم با دستات چشماتو نمال؟نگفتم؟!خندیدم و برفی رو که یه عروسک خرگوشی سفید بود رو محکم تر بغل کردم..سری از نشونه تاسف تکون داد..مامان-برو دستو صورتتون بشور!..بیا صبحونه بخوریم..-چشم!دویدم سمت دستشویی برفی رو دم در گذاشتم و وارد شدم..شیر آب رو باز کردم و یه مشت آب سرد به صورتم زدم..-آخیییش!سرمو بالا اوردم..خودمو
بسمه تعالی
قابل توجه دانشجویان محترم درس ریاضی در شیمی
نمرات اولیه میانترم و پایانترم و پاسخ سوالات پابانترم همراه با بارم مربوطه در ادامه آمده است. از نمره کل ، 10 نمره مربوط به پایانترم و 10 نمره مربوط به میانترم می‌باشد. بابت حضور منظم، انجام تکالیف و کوییز مقادیری به این نمره اضافه خواهد شد. در صورت داشتن اعتراض و یا تقاضای رؤیت برگه از طریق آی دی درج شده در  قسمت "تماس با من" تقاضای خود را اعلام فرمایید.    موفق باشید - حیدری
خب بالاخره شروع کردم friends رو ببینم! میخوام بدونم چیه که انقدر طرفدار دارهالبته دو سه سال پیش چند قسمتش رو دیدم و خسته ام کرد.واسه همین ادامه ندادم
الان دوباره میخوام تلاش کنم :))
کتاب هم اگه بخوام بخونم ادامه ی سینوهه رو میخونم.چون امتحانهام شروع شد و نتونستم ادامه ش بدم
و اینکه خییییلییی وقته کتابهایی که خوندم رو اینجا معرفی نکردم
از مهر سال قبل تا الان نسبت کتاب خوندنم به فیلم دیدنم ده به یک بوده! بیشتر کتاب خوندم و وقت هم نشد اینجا بگم
حالا ش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها