نتایج جستجو برای عبارت :

تو یک سال گذشته عمیقا فهمیدم که.

دنیا خلاف خواسته ی ما گذشته استدیروز پیش روست و فردا گذشته استتقویم من پر است از "امروز دیدنت"امروز یا نیامده و یا گذشته استدر جستجوی بخت به هر جا رسیده اماو چند لحظه قبل، از آن جا گذشته استدر بین راه، عشق همان عابری ست کهبا غم به من رسیده و تنها گذشته استای گل! همین که موقع بوئیدنت رسیددیدم که عمر من به تماشا گذشته استاین غیرت است یوسف من، هی نگو هوساز گیسوی سفید زلیخا گذشته استبا آن عصای معجزه بشکاف نیل رانشکافی آب از سر موسی گذشته استمثل قد
فراموش کردی 
 
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
 
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
 
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
 
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
گذشته رو کندوکاو نکنیم 
گذشته رو رهاکنیم به حال خودش چه خوب چه بد چه با لبخند چه باگریه 
گذشته رو نبش قبر نکنیم تا قصرخیالی مون تبدیل به ویرانه نشه
گذشته هرچی که بود گذشت 
که بعد از همه اون روزها اون ادم ها 
فقط یه اسمان  در استانه 21 سالگی مونده ...
اخر همه ی قصه ها فقط خودمون میمونیم 
خودتو بغل کن!!!
گذشته من بخشی از وجود و هویت من هست و من نباید اونو طرد کنم. معنای رشد همین هست و یک پله بالاتر رفتن به معنای انکار و طرد پله های پایین تر نیست.
پذیرش و قبول گذشته، حس بهتری بهم میده تا طرد کردن اون. وقتی گذشته خودم رو طرد می کنم از خودم بیزار میشم. پس گذشته خودم رو هر چه هست می پذیرم و در کنار خودم نگه میدارم.
#آنیناگهان یک نگاه یک تلنگر یک نفس...تو را میبرد به تمام زجه هایی که زدیتمام زجر هایی که کشیدیو روحی که بشدت کتک خورد و سر بریده شدهیچگاه گذشته نمیگذررد ...گذشته همیشه باقی خواهد ماند ... :)و همین حال خرابی که گذشته ی فرداست... :)#دلساخته_های_آنی
گاهی وقت ها قبول کردن اینکه گذشته ها گذشته کار سختیه!
یعنی چی که همه چی گذشته باشه و دستت بهش نرسه؟
توی ذهنم تصورش میکنم
خیلی زنده
مثل اینکه همین الانم تو همون روزا زندگی میکنم
ولی دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم
هیچ تصمیمی درموردش نمیتونم بگیرم
گذشته ها گذشته
و این شده داستان تلخ این روزهای من.
پی نوشت:چقدر این قطع شدن نت سخت داره میگذره.سرمونو تو نت گرم میکردیم کمتر احساس تنهایی میکردیم کمتر به غصه هامون فکر میکردیم.از ساعت ۵ عصر تا ۹ شب خوابیدم
اگر همچنان در گذشته باقی بمانیم و همچنان افسوس بخوریم و یا حتی مغرور گذشته باشیم، قطعا ره به جایی نخواهیم برد. زندگی مانند رود در حال حرکت است و باز نخواهد ایستاد. ما نباید نگاهمان به گذشته باشد. گذشته گذشته است. خوب یا بد دیگر بر نمی گردد. ولی آینده از آن ماست. اگر بتوانیم به خوبی برنامه بریزیم و برای آینده مان خوب فکر کنیم، قطعا دچار پشیمانی کمتری می شویم. 
 
ولی برنامه ریزی باید تا حد ممکن واقع گرایانه باشد. بر اساس داشته ها و پله به پله
 
می ت
سلامحرف مهمی ندارم امایک در سفیدی بود که یک نقش سرخی روی سفیدی‌اش زده شده بودیک سالی گذشت که آمدند یک رنگ سفیدِ دیگر زدند روی سرخی و سفیدی قبل. بعد باز کسی آمد روی سفیدی جدیدِ روی سفیدی و سرخیِ گذشته، رنگِ سرخ زد. من فقط خودم لابد می‌فهمم این‌ها نماد چه‌اند توی ذهنِ سفیدِ حال و گذشته‌ی مناما به هر حال خداحافظ.
وقتی دعوت سید جواد به چالش "نامه ای به گذشته" را خواندم،دقیقا داشتم در وسط گود،با گذشته کشتی می گرفتم،ضربان قلبم،چند برابر شده بود،ماهیچه های صورتم منقبض بودند، دستانم می لرزید و خلاصه بدجوری در منجلابِ دعوا با گذشته گیر کرده بودم...
ادامه مطلب
 
 
هیچ کس نمی تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه اما هر کسی می تونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
 
 
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشتههرگز به غصه خوردن، گذشته بر نگشتهبه فکر آینده باش، دلشاد و سرزنده باشبه انتظار طلعت خورشید تابنده باشعمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کنعمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشتهنکن گلایه از فلک،
- میدونی کی آمادگی ساختن آینده ات رو داری؟
+ از کجا بدونم؟ لابد هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه است. از همین الان؟!
- نههه لحظه ای که با گذشته ات احساس رفاقت کنی و محکم بغلش کنی. مهم نیست اگه پر از اشتباه بودی مهم نیست اگه سردرگم بودی مهم نیست هر چی بودی به خدا مهم نیست چون گذشته در گذشته. با گذشته ات رفیق باش و با ساختن آینده رفیق های بهتری برای خودت دست و پا کن 
گفت:بهتر است گاه برای ساختن خودت به گذشته سفر کنی
گفتم:اگر گذشته هم مرا نخواهد چه؟!
عجیب بود،برگشتن را می گویم،گذشته ام شبیه دشتی بی سر و پا شده بود،نه ابتدایش مشخص بود،نه انتهایش...چیزهایی دیدم که در لحظه باورشان نکرده بودم...شاید هم نخواسته بودم...اما هرچه بود و نبود،گذشته بود
گفت:کاش راهی برای باز گرداندن گذشته بود
گفتم:اگر من هم گذشته را نخواهم چه؟!
ناگاه دیوار ها لرزیدند،سقف ها ریختند،آدم ها مردند و از میان خاک و خل آدم های جدید سر برآوردن
دوچیز انسان را نابود میکند 
 
مشغول بودن به گذشته و مشغول شدن به دیگران 
 
هرکس در گذشته بماند آینده را از دست می دهد 
 
هرکس نگهبان رفتار دیگران شود آسایش و راحتی خود را از دست میدهد
 
گذشته هایت را ببخش 
زیرا آنان همچون کفش های کودکی تو هستند 
نه تنها برایت کوچکند 
 
بلکه تو را از برداشتن گام های بزرگ باز می دارند 
می گویند گذشته دیگه گذشته ولی آیا می شود بدون نگاه به تو ای گذشته عزیزم به سوی آینده رفت ؟
من کلا تو رو خیلی دوست دارم و آرزویم این هست که برگردم پیش تو و خیلی کارهایی که باید می کردیم و نکردیم را از نو باهم انجام دهیم اما وقتی به تو فکر می کنم می بینم از تو متنفر هم هستم ! حکایت تو و من حکایت عجیبی است.
ادامه مطلب
ژوزی تو را گذاشته‌ام آن‌ گوشه‌ی امنی که می‌دانم قرار نیست خطری تهدیدت کند. همان‌جایی که یادها و خاطرات تکرار نشونده و شکننده‌ام را می‌گذارم. تو را کمی دم دست‌تر قرار داده‌ام برای روزهایی که نیاز به سر بر شانه‌ات نهادن دارم بی‌آنکه مجبورم باشم تمام گذشته را زیر و رو کنم. 
آری من هم هزار بار از خودم پرسیده‌ام که نگاه داشتن چیزهایی که قرار نیست هیچ وقت به آن‌ها حتی گوشه چشمی هم بیاندازم چه فایده‌ای دارد اما مگر می‌شود تمام گذشته را ناگ
کاش یکم تاریخ می خوندم 
یکم بیشتر از گذشته ها می پرسیدم
این کمبود رو میشه توی زندگی خیلیامون دید، وقتی تاریخ رو ندونی  قدر یه چیزایی رو نمی دونی
نمی تونی درک کنی کسایی که الان باهاشون زندگی می کنی، چطور به زندگی نگاه می کنن
 
دونستن تاریخ .. یه دید و نگاه تازه بهت میده
 
این دونستن می تونه از تاریخ زندگی پدر و مادر هر کسی شروع بشه .. ما آدما همگی از دنیاهای متفاوتی هستیم که با هم در زمان و مکان مشترکی زندگی می کنیم .. یه گوشه از گذشته .. چند ورقی ا
چقدر خوبه که آدم دست آویزی به گذشته باشه. انگار گذشته هویت تو رو جمع میکنه تو یه ظرفی که وقتی میری سراغش درشو باز میکنه و تنها چیزی که میبینی احساس امنیته. امنیت اینکه خود خودتو پیدا کردی. حتی تو دردهای گذشته هم آرامش و تکسین نهفته س. چون عمیقا برا توئه. نه برا هیچکس دیگه و نه از هیچکس دیگه. از خودت و برای خودت.
برای نوشتن از زمانِ حال، باید دیوانه باشی. 
زمان به دو دسته تقسیم پذیر است: گذشته و آینده. که گذشته دائما آینده را بلعیده، بزرگ و بزرگتر میشود. برای چشیدنِ طعم زندگی، آینده را که نه، باید گذشته را سفت چسبید. 
 
پ ن: توی دفترچه ی پالتوییِ راه راهم نوشته بودمش، همین تابستون. ولی وقتی دیدمش یادم نیومد کی نوشتم، اصلا و ابداً. پس حتماً قبل از خوابیدن نوشتمش.
کتابی را شروع کردم با نام نخل و نارنج از نویسنده ای که زیاد از او خوشم نمی آید یامین پور، تا اینجا که رسیدم بد نبود شاید مروری بر آن داشتم. عیدتان هم مبارک با یک روز تاخیر برای ایرانیان و دو روز تاخیر برای باقی مسلمانان. بگذریمالقصه داستان امروز روایت جالب استاد روانشناسی است از زمان حال، ربطی هم به روانشناسی ندارد اصل حرف جذاب است. گفت "تمام این حرف ها که می گویند در حال زندگی کن غلط است ما زمان حالی برای زندگی نداریم یکی گذشته است یکی آینده،
روزها در حال دویدن هستن و من رو محکم به دنبال خودشون می کِشَن ...
خیلی هفته گذشته رو خوب شروع کردم بر عکس این هفته،کلاً این هفته انگیزه هام نابود شدن و خاکسترشون رو تو فضای اتاقم می بینم،خاکستر شدن اتفاق خوبای آینده رو هم ...
کاش سر عقل بیام و اون گذشته رو همون جا،جا بذارم و تو حال زندگی کنم ...
این 5شنبه مهمونی دعوتیم و تهِ دلم یه خوشیِ کوچولو دارم و نمی دونم چرا؟!!!
عجیب ترین اتفاق تو این یه سال گذشته رو از سرگذروندم و هنوزم زنده ام ...
چیه این انسان
خوب بریم برای دعوت مه سو جانم البته با کلی تاخیر
ببخشید دیگه این چند روز خیلی درگیر بودم و از اونجایی که همش در حال تایپ کردن
و نوشتن بودم سعی کردم به دستم استراحت بدم و این پست رو آخر هفته بنویسم
اووووووووووووووووم من خیلی آدم گذشته نیستم
یعنی گذشته برام گذشته و دیگه قرار نیست برگرده و تکرار بشه
هر چی بوده رفته
بیشتر آدم آینده ام
اما میدونم تو نقطه از زندگیم هر چی که هستم و هر ویژگی مثبت یا منفی دارم
نتیجه و امتداد گذشته ی منه
قراره ی نامه بنو
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس  پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل می‌افزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü  miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
وقتی از خواب بیدار شدم تموم بدنم می لرزید. استرس داشتم و بدنم خشک شده بود. باورم نمی شد این خواب از کجا سروکله ش پیدا شده بود من اصلن به اون آدما فکر نکرده بودم. خواب دیدم آدمایی که تو گذشته بدم وجود داشتن توی خونه م جمع شدن و یهو همه ی آدما میریزن توی خونم و وقتی اونا رو می بینن، گذشته من رو می فهمن، آبروم میره :| توی خواب از شدت شرم و خجالت و نگرانی بیهوش شدم و وقتی چشمامو باز کردم توی اتاقم بودم....
احساس می کنم تمام اتفاقات الان یعنی علافی ها و ان
هوای حاضر | سه شنبه ۲۲ بهمن
سرعت باد: ۱ متر بر ثانیه, ۳ کیلومتر بر ساعتنم نسبی:  % ۷۶دید افقی:  -بارندگی 24 ساعت گذشته:  ۸.۸ میلیمتر(از ساعت 06 گرینویچ دیروز تا ساعت 06 گرینویچ امروز) بیشینه دما در 24 ساعت گذشته:  -۴° cکمینه دما در 24 ساعت گذشته:  -۲۳° c
گذشته 
هرچه باشد
هم متعلق به من است 
و هم گذشته است 
پس
فرار از گذشته 
شاید تنها یک بیراهه باشد
برای بیخیالی
بیراهه ای برای 
خود فراموشی!
نه پاک کردن گذشته!
پی نوشت :
فاصله می توند انسان سازی کند
می توند موجب قوی شدن شود
و هر مقدار تقویت بیشتری صورت گیرد
نه تنها نیازی با پاک کردن گذشته نیست!
بلکه پل های پشت سر را هم باز سازی می کند!
چهار سال پیش برایت این آهنگ دنگ شو را فرستاده بودم که می‌گفت: فقط تو می‌مونی با من.. چهار سال گذشته و من شبیه آدمی که توی این چهار سال از تو جدا شده و همه جا رفته و همه چیز را تجربه کرده و همه جوره دلش شکسته و تنها مانده باز هم برگشته‌ام به تو. مثل چرخیدن دور محیط دایره‌ای که بالا و پایین زیاد داشته و حالا یک دور تمام شده و رسیده‌ام به همان نقطه‌ی اول. به تو. و خوب می‌دانم که از تو گریزی نیست. و از تو رها نمی‌توان ماند و تو را رها نمی‌توان کرد. چ
این روزا دارم عمیق تر به خودم فکر میکنم 
الانی که ۶ماه از تولدم گذشته؛
.من کلا به فکر کردن مشکل دارم زیاد که فک میکنم مغزم هنگ میکنه وعملا جای راه حل بیشتر گم‌میشم و کلافه...
بماند
به این فکر میکنم چطور باید دست ازسرعالی بودن بردارم ،چجوری بیخیال گرفتن تصمیمای بی عیب بشم ،چیکار کنم انتظاراتم‌از خودم کم بشه!!!
تو حال زندگی کنم و دست ازسرگذشته بردارم
متاسفانه یا خوشبختانه من تو گذشته ام زندگی میکنم‍♀️
حالا ۶ماه وقت هست تا قبل فوت شمع تولدم از
من دارم به گذشته‌ام برمی‌گردم. کدام گذشته؟ گذشته‌ای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچک‌ترین ناملایمت و خشم به گریه‌ی بی‌صدا می‌افتاد و مدام تلاش می‌کرد آن را پنهان کند، که نمی‌شد. حالا چرا دارم این‌ها را اینجا می‌نویسم؟ چون که دارم می‌ترکم از ناملایمت‌ها، از اتفاقات و ترکیب‌شان با ناملایمت‌ها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقت‌تان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید ای
من دارم به گذشته‌ام برمی‌گردم. کدام گذشته؟ گذشته‌ای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچک‌ترین ناملایمت و خشم به گریه‌ی بی‌صدا می‌افتاد و مدام تلاش می‌کرد آن را پنهان کند، که نمی‌شد. حالا چرا دارم این‌ها را اینجا می‌نویسم؟ چون که دارم می‌ترکم از ناملایمت‌ها، از اتفاقات و ترکیب‌شان با ناملایمت‌ها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقت‌تان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید ای
یه لحظه دقت کردم دیدم نه به گذشته فکر میکنم نه به آیندهمنی که تمام عمرم توی رویاها و اهداف آینده ام بودم و هیچ کاری به گذشته نداشتم
و یک ماهی بود که اسیر گذشته شده بودم
الان؟هیچی و هیچی
با اینکه هدف دارم واسه زندگیم ولی فکرم درگیر هیچی نیست
در طول روز فقط به همون لحظاتی که دارن میگذرن فکر میکنم.اگه خوب بود که فبها
بد بود سعی میکنم درستش کنم.همین
آیا راه درستش همینه؟! باید صبر کنیم زمان بگذره ببینیم چی میشه.
خیلی دارم پست میذارما :D
زودتر از این ها باید شروع می کردم به فرارفرار از این دو گروه
فرار از این دو نوع نگاه
...
یکی آن ها که در گذشته ها گیر کرده اند و مغز آدم رو با خاطرات نه چندان واقعی از قهرمانی های خود در گذشته می خورند
و دوم آن ها که همش از رویاهایی در آینده می گویند، البته آینده ای که کسی دیگر برایشان بسازد
گذشته و آینده زمان حال را به سرقت می‌برند انسان باید گذشته را با احترام یاد کند ولی اگر او را در چنگال خویش گرفته است آن را به فراموشی بسپارد آینده را نیز با این اطمینان که برای او را برطرف کند و به دنبال شادی های بسیار برق در مقام می‌آورد نیک بنگرد ولی کاملا در زمان حال زندگی کند 
«گذشته» را نمی‌شود دور ریخت. نمی‌شود از حافظه‌ی بقیه پاک کرد. نمی‌شود از آن فرار کرد. اما می‌شود بخش‌هایی از آن را فراموش کرد. می‌شود آن را ویرایش کرد و قسمت‌هایی را crop کرد و باقی قسمت‌های قابل تحملش را به عنوان یک یادگاری نگه داشت.دیشب، «گذشته» شده‌بود یک عکس دو نفره که بعد از دو سال به طور ناگهانی از ته کمد پیدایش کردم. از این عکس‌هایی که با لباس محلی می‌گیرند. اول فکر کردم چه حیف که این عکس تکی نیست و باید دور بیندازمش.مثل خیلی از عکس‌
روز های خوبی نیستند. از خوابیدن می ترسم و از بیدار شدن بیزارم. احساس میکنم زمان با بیشترین سرعتی که می توانم تصور کنم در حال گذر است. قبل از اینکه به خودم تکانی بدهم روز ها و هفته ها گذشته است. برای برقراری یک تماس برنامه ریزی می کنم و وقتی به خودم میایم چند روز از موعد آن گذشته است.
 بعد از هر طوفان و شکست و اتفاق بدی که توی زندگی میفته، به یه دوره ریکاوری نیازه که ذهن استراحت کنه و بتونه یه کار دیگه رو شروع کنه یا تلخی اون اتفاق کمرنگ تر  بشه. من هیچوقت این دوره رو جدی نمی گرفتم و بیشتر خودم رو تحت فشار میذاشتم. الان نسبت به ماه گذشته تغییر چندانی نکردم و گذشته رو هم پشت سر نذاشتم؛ اما قکر میکنم آماده ام که قدم بعدی رو بردارم. 
گذشته خیلی وسوسه انگیزه
شاید چون روزی بوده شاید چون آشناست احساس امنیت بیشتری نسبت به آینده ای که نمیدونیم با خودش چی داره داریم
اما مهم نیست چقدر وسوسه انگیزه
مهم نیست چقدردلت میخواد حتی شده یه کوچولو برگردیو توش سرک بکشی
مهم نیست چقدر حس آشنایی داره
مهم نیست...
اشتباهه...
برگشتن به گذشته فقط چون ترسیدی و نمی دونی چیکار کنی اشتباهه...
هم زدن حس ها و خاطرات گذشته حتی از روی کنجکاوی هم اشتباهه...
هیچوقت از جستجو تو گذشته چیز جالبی گیرمون نمیاد...
+
اینکه رابطه ی عاطفیت با یه نفر به هم خورده، از نظر همه به این معناست که دیگه گذشته، گذشته و تموم شده و حال و آینده ی اون آدم هم کلا دیگه به تو چه! ولی از نظر من اینطور نیست.
یه وقتایی یهو! به پشتوانه ی هوش سرشارِ خودت (قربونِ هوشِ خودم برم!) متوجهِ یه داستانایی تو گذشته میشی! مثلا میفهمی اون ج*ده ای که باهات بخاطرش کات کرده، از دو سال قبل باهم بودن! مثلا خارجه باهم میرفتن، باهم توی خارجه استخر مختلط میرفتن و خیلی کارهای دیگه باهم میکردن و بعده دو س
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری گذشته
Download New Music Hamid Askari – Gozashte
پخش از رسانه سلطان موزیک از لینک پایین صفحه
 
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری گذشته با لینک مستقیم
 
متن آهنگ گذشته از حمید عسکری
 
+++
ترانه زیبای گذشته حمید عسکری کامل
دانلود با دو کیفیت 128 و 320 به همراه متن ترانه و پخش آنلاین موزیک
 
منبع :
https://sultanmusic.ir/%d8%ad%d9%85%db%8c%d8%af-%d8%b9%d8%b3%da%a9%d8%b1%db%8c-%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa%d9%87.html
چند بار باید یک اتفاق به شکل های متعدد در زمان های مختلف رخ بده تا من بفهمم جای درستی نیستم. امروز با یک ماه پیش حالم فرق داره همه ی یک ماهه گذشته تلخ گذشته. هرشبی که به خواب رفتم امید داشتم صبح بیدار شم و بگم چه خوابی بود خداروشکر که خواب بود... دریغ! امان از نشونه ها... هر بار خواستم نادیده بگیرمشون چنان قد کشیدن وسط زندگیم که من موندم و ناباوری.
می دونم باید خوب باشم خیلی خوب تا از پس این روزها هم بر بیام و یک روزی فقط یک خاطره محو ته ذهنم بمونه. م
تقریبا به وضع موجود و فضای غالب عادت کردم. در گذشته گاهی به دنبال تغییرات می‌رفتم یا با شخص خاصی درباره احساساتم حرف می‌زدم. اما این روز ها خیلی کم‌حرف تر از گذشته شدم. چون فهمیدم با حرف زدن بیشتر اذیت میشم. دلم می‌خواست یه اتاق به مساحت یک متر مربع داشتم و کس دیگه ای اون‌جا نبود. واقعا بهش احتیاج دارم؛ ولی امکانش وجود نداره و حتی توی این فضای شلوغ، میز تحریر هم در دسترسم نیست!
چقدر از خودم ناراحتم. از خودم می‌پرسم که در سه سال گذشته با خودم و زندگی‌ام چه کرده‌ام و جوابی ندارم.
در گروه پنج نفره دوستانم حرف می‌زنیم و همه چیز قاطی می‌شود و حرفی را به دل می‌گیرم. اشکم سرازیر می‌شود. بیشتر از پیش درمانده شده‌ام و می‌پرسم با خودم چه کار کرده‌ام؟
نمی‌دانم.
نمی‌دانم.
اشکم بند نمی‌آید. کاری از دستم بر نمی‌آید. رهایش می‌کنم که سرازیر شود. یخ می‌کنم. سعی می‌کنم به خودم مسلط شوم. کمی صبر می‌کنم، سرخی و تورم صورتم کم می
چالش نامه ای به گذشته به تهیه کنندگی سیدجواد عزیز در وبلاگم
برگذار نخواهد شد.
زیرا، من دلم نمی خواهد برگردم به گذشته ام و از اون یادی کنم و
این کار را موجب درگیرشدن ذهن خودم و کم شدن حس خوب الأنم می دونم.
و این کار ضد باور من است.
و از ایشان بابت تهیه کنندگی این چالش مچکرم و از شرکت کنندگان
در این چالش مچکرم و ازاین که در این چالش شرکت نمی کنم، از این
عزیز و شما عزیزان شرکت کننده عذر می خواهم.
⁣⁣⁣⁣♦️من قربانی گذشته‌ام هستم
⁣شما قربانی گذشته‌تان نیستید، اما به خاطر گذشته‌تان، قربانی زمان حال‌تان می‌شوید. البته فعالیت‌هایی که قبلا انجام دادید بر شما تأثیر می‌گذارد، اما وسواس نسبت به گذشته و تحلیل بی‌پایان آنچه که دیگر گذشته است، می‌تواند به اشتباهات بیشتری منجر شود. 
⁣♦️زمانی که فلان چیز را داشته باشم، خوشحال خواهم بود
⁣خوشحالی با رسیدن شما به هدف‌تان به دست نمی‌آید. احساس لذت و رضایت موقت و زودگذر است. سعی کنید بدو
یکی از تفریحاتم در مترو این است که حدس بزنم آدم‌ها در کدام ایستگاه پیاده می‌شوند. می‌دانی، دوباره از همان احساسات مخلوط گذشته و آینده است. مقصد آنها برای خودشان در گذشته معلوم شده، اما برای تو در آینده معلوم می‌شود. حالا این مقصد در کجای زمان قرار دارد؟ ذره‌ای احساس استقلال از زمان را به دست می‌دهد
 
 
<<نه به گذشته می بایست فکرکنم و نه به آینده. گذشته شبیه کتابی بود تلخ و شیرین که حتی خواندن یک سطرش شهامتم را از بین می برد و قدرتم را زایل می کرد. آینده کتاب نانوشته ی کاملا سفیدی بود...شبیه دنیا پس از طوفان نوح.>>
 
ما بی عشق، ما بی شور، ما بی امید، ما بی میل به استقامت و قدرت ورزیدن، ما بی لبخند، ما بی تحمل و تاب آوری، ما بی نبوغ، ما بی اشتیاق، ما بی دلیلی برای تلاش کردن، آنچنان زنده نیستیم. 
از چند روز گذشته است و چند هفته می‌شود که چیزی ننوشته‌ام. هنوز خواننده‌ای ندارم و هنوز آنقدر با کسی در این فضا خودمانی نشده‌ام که زنگ بزند و بگوید کجایی پسر. من هنوز آن رهگذرم. آن رهگذر که یک روزی از پشت پنجره شما گذشته است. آن رهگذر که حتی کنجکاوتان نکرده. اما خب مسیر همین است، همین که بنویسی، بخوانی، معاشرت کنی، گفتگو کنی. از همین گذر کردن سالی به ماهی یکبار است که می شود آشنا شد. می شود مخاطب پیدا کرد و می شود دوست شد.
اینجا یکی از چیزایی که یهو به خودت میای و حس میکنی دلبستگیه 
دلتتگی به مدیرگروهمون به غروبا حتی به یهو خوشحال شدن تو سلف از نفس کشیدن
تو چند ماه گذشته خیلی تغییر کردم خیلی از درون تا بیرون 
این روزا حواسم بیشتر به خودم هست بچه ها با حرفاشون اذیت میکنن حرفا رفتارا دخالتا نگاها ممکنه اذیتم کنه اما من خودمم ساکت یه گوشه کار خودمو میکنم
گذشته هرطوری که گذشت دیگه اجازه نمیدم هیچ چیز جلومو بگیره ...
 
در حال حاضر، مردم یک نقطه‌ی خاص از شهر مقدس مشهد، نسبت به دو سال گذشته، بیشتر پشت رنگ قرمز یک چراغ عابرپیاده‌ی خاص می‌ایستن.
اینو کسی بهتون میگه که پونصد و پنجاه روز از هفتصد و دوازده روز گذشته رو پشت اون چراغ عابر پیاده‌ی خاص ایستاده.
این رو تعمیم بدیم به همه‌ی چراغ‌های عابر پیاده و غیرپیاده‌ی کشور؟ درصد قابل توجهی از مردم در دو سال گذشته، دقتشون به این بخش مویرگی از قانون or فرهنگ بیشتر شده.
دیشب گردهمایی آدم های گذشته در خوابم بود!
صبح باعوارضِ خوابم( دلتنگی،نفرت و علامت های سوال حل نشده )درگیر بودم تا اینکه یکی از دوستان سابق را در دانشگاه دیدم!
حاشیه امن را چسبیدم و سریع گذشتم،گرم صحبت بود و من را ندید وگرنه باید احوالپرسی مسخره شروع میشد!
ریسمانی که بریده شده هیچ وقت ترمیم نمیشود برای همین ترجیح میدهم با هیچ کس از ادم های مرتبط مراورده نداشته باشم.
دلم می‌خواهد فردا صبح که از خواب بیدار می‌شوم، هیچ یک از خاطرات تلخ یکسال گذشته را در حافظه نداشته باشم.
دلم می‌خواهد به من بگویند تمام یکسال گذشته یک سوءتفاهم بد بوده و دیگر لازم نیست نگرانش باشی.
حداقل بگویند، این مورد آخری که خواب و خورت را بهم زده، یک سوءتفاهم بوده.
دلم میخواهد بگویند تو اشتباه کرده‌ای و هیچ اتفاقی نیفتاده.
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام گذشته
هم اکنون دانلود آهنگ گذشته با صدای حمید عسکری با لینک مستقیم کیفیت عالی 320 و 128 به همراه متن موزیک از سایت آپ آهنگ 
حمید عسکری گذشته
Download New Music By : Hamid Askari – Gozashteh
ترانه سرا : مریم فلاح / آهنگساز: حمید عسکری / تنظیم: هادی کولیوند

ادامه مطلب
با عرض سلام و احترام خدمت دوستان عزیز و دنبال کننده های گلم 
همون جور که قبلا گفتم وب مون در چند روز گذشته فیلتر بود و من مجبور شدم آدرس وب تغییر بدم با این شرایط رتبه مون در گوگل اومده پایین. 
برای همین تصمیم گرفتم امروز پست های محبوب گذشته دوباره اپدیت کنیم .
انشالله از فردا دوباره فعالیت گذشته شروع میکنیم 
ممنونم میشم یه مدت بیش تر هوای من نویسنده هام داشته باشید نت رتبه مون بره بالا دوباره. 
تشکر میکنم از همه دوستان قدیم و جدید که باعث شدن
یک ‌اشتباه بزرگ: بدتر دانستن جنس مردم زمان خود از مردم زمان ‌گذشته 
خدا که این همه لجاجهای اقوام گذشته با پیغمبران خودشان را در قرآن بازگو کرده است، برای این است که همه و خود پیغمبر بدانند که ای پیغمبر! اگر مردم تو لجاج و عناد به خرج می‌دهند گذشتگان از اینها بدتر بودند، و مردم مسلمان هم اینقدر یأس و ناامیدی به خودشان راه ندهند.
یکی از فکرهای بسیار غلط همین است که ما مردم زمان خودمان را جنساً از مردم زمان پیشین بدتر بدانیم، چون وقتی که بدتر ب
چیزی نتونسم براتون بذارم اخه هنین الانشم دزدکی اومدم
بلداتون پر از مهر و صفا و صمیمبت باشه
فال حافظ من ابن دراومو که قدر زندگیتو بدون..قدر لحظلتو بدون..
از ادماب دورو و مکار دوری کن...با اونا هم صحبت نشو..
به گذشته فکر نکن...
غم و غصه ارو فرلموش کن و غصه چیزی که گذشته ارو نخور...
امبدوارن فالتون خوب باشه...
اگه قابل میدونین فالتونو بگین دورهن فیض ببرین...
نظرات آزاده عشقولیا...
شبتون بخیررررررر..♥♥
یکی گفته: تفاوت ما بین من و پادشاهان در یک روز است و آن همان روزی است که در او می باشم، چه آنکه روز گذشته، گذشته است؛ دیگر پادشاهان لذت او را نمی یابند و من نیز سختی او را نمی یابم.و اما نسبت به روز آینده، من و پادشاهان هر دو در خوف و ترس هستیم که نمی دانیم چه خواهد شد؟! پس فرق ما بین من و پادشاهان در همین روز حاضر است.ترجمه معدن الجواهر و ریاضه الخواطرتالیف ابوالفتح کراجکی، مترجم شیخ عباس قمی، ص 17 
به پشت سرم نگاه می‌کنم. صورتم در هم مچاله می‌شود. آفتابی را می‌بینم که آنقدر درخشان است که تصاویر را اکلیلی بر شبکیه‌ام می‌نگارد. آفتابی که وقتی به رو‌به‌رویم نگاه می‌کنم انگار قوت همیشگی اش را ندارد.
زندگی کردن در زمان گذشته اندوهبار و طاقت فرسا است. با تکرار کردن خاطرات بهشت گونه در ذهنم، روانم را زیر مشت و لگدهای نوستالژیک خرد میکنم. آنقدر محو سراب گذشته می‌شوم که یادم می‌رود امروز همان گذشته‌ای است که فردا خاطرات خوشش شلاقی بر رو
کتاب نامه های بلوغ عین.صاد،تموم شد ،کمتر کتابی بود که بعد از تموم کردنش به فکر حساب کشیدن از گذشته بیفتم اما وقتی این جملات رو خوندم فهمیدم که یکی از نتایج این کتاب،باید برای من حساب کشیدن از گذشته  آمادگی و برنامه ریزی برای آینده باشه:
ادامه مطلب
در حقیقت من از اون دسته از آدما نیستم که باور داشته باشم گذشته هرکس به خودش ربط داره. این خلاف حقیقتیه که همیشه از پشت درخت ها و پشت سایه ها بهمون نگاه میکنه.
شاید هم قرار باشه خودمون رو گول بزنیم ولی همیشه گذشته ای هست که دنبالمونه و هرچقدر هم بیخیال باشیم بهش، مثل برادر بزرگتر زورگویی هر از گاهی یه پس گردنی میزنه تا حساب کار دستمون بیاد. ولی در کل گذشته ما با خیلی عن مغز های جامعه رابطه تنگاتنگی داره و به نحوی گره خورده. شاید خودمون رو بتونم ب
پاک کنید... 
گذشته ی تمام شده را...
اگر عکسی دارید که شمارا به عمق گذشته بر میگرداند...
اگر نوشته ای از رفته ها دارید...
اگر گلی خشک شده در گلدان گوشه اتاق شمارا ساعتها به رویاهای دور تمام شده میکشاند...
پاک کنید...!
گذشته ای که تورا متوقف میکند...
مانع از جریان انرژیهای جدید است...
پاک کنید انرژیهای صرف شده و تمام شده را...
راه را برای انرژیهای تازه باز کنید...
برای رویاهای تازه...
آدمهای تازه...
راه را برای زندگی تازه تر باز کنید...

+ از صبح چندین بار این مت
یادم نیست اما حتما قبلا گفتم،  در مورد اون فوبیای جا موندن و از دست دادن.. 
وقتی به عمق ماجرا نگاه میکنم نمیتونم باور کنم که این همه سال گذشته.. و مثلا از 91 که رفتم دانشگاه 8 سال گذشته از سال 88، ده یازده سال میگذره.. از سال 86 که محسن پورعباسی رو دیدم 12 13 سال.. از سال 84 که رفتم مدرسه نمونه 14 15 سال.. این عدد ها خیلی بی معنی ان، یعنی وقتی فکر میکنم این همه سال گذشته میترسم.. میترسم از اینکه دیر شده.. از اینکه جا موندم.. از اینکه من هنوز همونم اما همه چی عوض
زمان در گذره.
با سرعتی بیشتر از حدِّ تصورِ تو ..
گذشته هیچوقت،هرگز... برنگشته.
حسرتِ حرف های گفته و نگفته..کارهایی که باید انجام میدادی و ندادی،کاش گفتن و فکر کردن و آه کشیدن،جز خراش دادنِ روحت ثمری نداره..
نیلوفر! تو در لحظه,توى لحظات خاصی.. تصمیماتِ مهمِ درستی گرفتی....اگر هم حالا،وقت مرورِ وقایع گذشته، میبینی یه جایی رو درست نرفتی،تقصیری نداری.تو فقط اون زمان تجربه ى الان رو نداشتی . 
تک تک اون اتفاق ها و اون ادمها فقط باعث تغییر بینشت و افزایش
دیروز جلسه‌ی اول کلاس گیتار با عری بود. نمیدونم ممد بفهمه چه واکنشی نشون میده. شاید بهتر بود قبل از اینکه با پشمینه پوش و خط مشکی هماهنگ میکردم بهش میگفتم ولی خب اتفاقیه که افتاده. پریروز سر یه موضوع کوچیک واکنش بدی نشون داد. با گذشته‌ای که اتفاق افتاده حق داره به راحتی شک کنه ولی نه در مورد من اخه! تنها چیزی که برام مهمه اینه که خوب جدا شیم. چند سال دیگه که به روزای دانشگاه نگاه میکنه از یه نفر حس خوب بگیره. ترجیحا اون ادم من باشم :) حالا گذشته ا
در از آن روز هایی بِ سر می برم کِ ثانیه بِ ثانیه توانایی نفرت از خود در من جاندار تر می شود.
اشتباهاتم فشرده شده اند و برخی از آنها کِ مرتبط با اشتباهات گذشته ام هستند دیگر دارند مغزم را روی دیوار می پاشانند.
همش کله ام پر است از چرا آن کار را کردی ها و چرا آن کار را نکردی ها،
پر از حرف های تند و حرف های نا بِ جا،
پر از کم کاری های مشهود و پر از رخوت و سستی ای بی دلیل.
شده ام پر از قضاوت هایی کِ هرگز تا سال گذشته در من نبودند،
پرم از حسادت ها؛ حسادت ها
می توانستم شاعری باشمولگردِ قمارخانه های بوینس آیرسمَحفِل نشینِ خواب و زنوامضاء و اعتیاد.نوحه سرایِ گذشته های مُردهگذشته های دورگذشته های گیج.اما تا کی...؟از امروز گفتنو برای مردم سرودندشوار است،و ما می خواهیماز امروزو از اندوهِ آدمی بگوییمو غفلتی عظیمکه آزادی را از شما ربوده است.می توانستم شاعری باشمبی درد،پُرافاده،خودپسند،برده دارِ پتیارگانیکه بر ستمدیدگانِ ترس خوردهحکومت می کنند.می دانم!گلوله را با کلمه می نویسند،اما وقتی که از کل
باشگاه تاتنهام رسما اعلام کرد که ژوزه مورینیو، سرمربی سابق منچستر یونایتد و چلسی رسما به عنوان سرمربی جدید این تیم انتخاب شد.
مورینیو با تاتنهام قراردادی 4 ساله امضا کرد و تا سال 2023 در زمام هدایت این تیم قرار دارد. باشگاه تاتنهام شب گذشته پوچتینو را از سمت مربیگری تاتنهام بعد از 5 سال برکنار کرد.
پوچتینو 5 سال و نیم در تاتنهام حضور داشت و پایه ریز اصلی موفقیت‌های اخیر این باشگاه به حساب می‌آید. البته پوچتینو بعد از اینکه با این تیم در فصل گذش
یکی از دوستانِ قدیم بعد از وقفه ای تقریبا یکساله،مسیرش به خانه ی مجازی من افتاده،پیام داده که"قبلا بیشتر از شادی مینوشتید،اینجا خاکستری پررنگ شده"!
 
هرچه به حافظه ام رجوع و مرور میکنم،نمیتوانم تفاوتی میانِ مطالبِ امسال و سال گذشته قائل شوم!
درهرحال نمیدانم،شاید بیشتر از گذشته گردِ غم به این خانه مجازی پاشیده ام!
اگر خاطرتان مکدر میشود با خواندنِ خزعبلاتِ خاکستری تیره،قطع دنبال بزنید :)
باسلام خدمت اعضای صفحه ی خوب خانواده  برتر
من یه دختر ۲۰ ساله ام، تازه رفتم دانشگاه، ترم ۲ هستم، همون ترم اول با یه آقا پسری آشنا شدم که برحسب اتفاق جفت مون همدیگه رو دیده بودیم و از هم خوش مون اومده بود، ایشون ترم ۷ هستن و اومدن به من پیشنهاد دادن.
از همون اول به قصد ازدواج اومدن جلو الان ۶ ماهه باهم هستیم و رابطه مون در حدی جدی شده که این آقا برای من حلقه گرفته، خانواده ش در جریان هستند و خانواده ی من هم همین طور، من پدرم فوت شدند ولی ایشون با م
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدانستم پاداش این روزهای سختی که گذارندم چنین روزهای شیرینی است، تمام روزهای تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم ... 
این روزها انقدر شیرین است که وقتی به گذشته ای که گذشت مینگرم با لخند میگویم چه خوب گذشت :) 
بیا گذشته ها را اگر دوست داریم در آینده تکرار کنیم. در آینده زنده کنیم. قراول آثار گذشته بودن دلخوشی بی‌ربطی‌ست. بگذار گذشته، به این وضع و صورت، اصلا وجود نداشته باشد.
-بهمن فرسی. رمان شب یک شب دو
 
 
انقلاب‌گردی خونم پایین آمده بود و با اینکه کلی کار داشتم توی دفتر، تاب نیاوردم و انقلاب پیاده شدم.
اول مثل همیشه رفتم کتابفروشی جیحون، توی جیحون همیشه چند کتاب تازه پیدا می کنم.
 
جیحون یکی از بهترین کتابفروشی‌های انقلاب است. کیفیت چیدمان، رفتا
به احتمال زیاد همین روزا به ابوالفضل جواب مثبت بدم 
و در این وبلاگ رو برای همیشه ببندم
و تمااااام گذشته ام رو بریزم دور ...
خود ابوالفضل در لحظه زندگی میکنه 
باید باهاش همراه بشم و به جای زندگی در گذشته و در آینده ، در لحظه زندگی کنم و حسرت چیزایی که گذشت رو نخورم
و فکر کنم ابوالفضل بتونه بهترین معلم من در این راه باشه ...
 
سعی کردم آینده رو عوض کنم ... اما چیزی که قرار نیست اتفاق بیفته ، نمیفته
 
سخته اما شدنیه
این وبلاگ ...
تمام زندگی من توی این وب
چیزی که از من باقی مانده ته‌مانده‌ای‌ست از گذشته‌ام. شبحی از آرزوها، علایق، انگیزه‌ها، نفرت‌ها و عشق‌هایم. به من می‌گویند با این ته‌مانده کاری بیش‌ از آن که پیش‌تر می‌کردی بکن. من خودم را پیدا نمی‌کنم. 
انگار یک نفر کشتی‌گیر را تا سرحدّ مرگ زده باشی و بعد به بدن رنجور و لت‌وپارشده‌اش نگاه کنی و بگویی بلند شو. فینال قهرمانی‌ت مانده. بعد بگویی چرا ضربه‌هایت کاری نیست. لابد چون ضربه‌های پیشین کاری بودند.
من خسته‌ام. خسته‌ام و خستگی
 
قیمت ارزهای دیجیتال در 24 ساعت اخیر با حفظ روند صعودی‌ که از چند روز گذشته در بسیاری از آن‌ها شروع شده، نسبت به روزهای قبل نوسان اندکی از خود نشان دادند. قیمت بیت کوین نیز روز گذشته موفق به حفظ محدوده 8,000 دلار شد و هم اکنون حدود 8,250 دلار خرید و فروش می‌شود. در این میان آلت کوین‌هایی مانند چین لینک موفق به ثبت رشد‌های قابل توجهی در هفته گذشته شدند.
ادامه مطلب
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدونستم پاداش این روزهای سختی که گذروندم چنین روزهای شیرینی، تمام روزهای تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم ... 
این روزها انقدر شیرینه که وقتی به گذشته ای که گذشت نگاه میکنم با لبخند میگم چه خوب گذشت :) 
می دانم دنیا چگونه است اما نمی دانم چرا تا این اندازه ساده ام ....
نفس عمیق میکشم زندگی میکنم رشد میکنم و هر روز از روز گذشته پر بار تر می شوم اما گاهی در این میان احساس میکنم قلبم دیگر نمی تپد .و درست در همین لحظات است که میفهمم دیگر آن آدم گذشته نخواهم شد ... 
چرا اینقدر زود دارم بزرگ می شوم ؟! آخر به چه قیمتی ؟! آخر چرا بعضی از چالش های زندگی تا این اندازه وحشتناک و درد آور است ؟
 
خروجی حال حاضر مدلهای بلند مدت برای بارش پاییز 1398 در غرب ایران نشان می دهد که مقدار بارشها در نیمه اول آن کمتر از سال گذشته خواهد بود و پاییز به نسبت کم بارشی نسبت به سال گذشته خواهیم داشت.
البته به علت فاصله زمانی زیاد تا شروع پاییز ، صحت این پیش بینی ها بیشتر از 60 درصد نیست و پیش بینی های  بعدی که در  اواخر تابستان و اوایل پاییز  صدور می شوند،  اهمیت بیشتری خواهند داشت.
 
 
 
 
 
 
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
قُل لا أملکُ لِنَفسی نَفعاً و لا ضَرّاً إلَا ما شاءَ الله
و لَو کُنْتُ أعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الخیرِ و ما مَسَّنِیَ السّوء
...
(۱۸۸ سوره‌ی مبارکه‌ی اعراف)
 
اگر علم غیب داشتیم قطعا خیر خود را بیشینه می‌کردیم.
ولی ما مأمور به وظیفه‌ایم.
تجربه‌های سختی از سرمان گذشته است.
 
نباید به گذشته باز گردیم.
سال ۹۰ و ۹۱ همه‌ی جریان خودی به هم می‌پریدند. آقا آن سال‌ها می‌فرمودند اصلی و فرعی کنید.
الان هم مسأله‌
بیت کوین در کشورهایی که تورم آن ها بالا است بیشتر معامله میشود.حجم معاملات بیت کوین در این کشور با بولیوار، واحد پولی ونزوئلا، نسبت به هفته‌ی گذشته افزایش یافت. آمار‌ به دست آمده بیشتر، حکایت از وضعیت اضطراری ارز رایج این کشور دارد.به گزارش کوین تلگراف، با توجه به حجم معاملات صرافی‌های همتا‌ به‌ همتا مانند لوکال بیت کوینز Paxful ،و Bisq، از هفت روز گذشته تا ۲۰ جولای (۲۹ تیر)، حجم معاملات بیت کوین در کشور ونزوئلا به بالاترین میزان خود رسیده است
تا ظهر امروز شنبه ۲۰ اردیبهشت ۹۹
مبتلایان ۲۴ ساعت گذشته: ۱۵۲۹ نفر
فوتی‌های ۲۴ ساعت گذشته: ۴۸ نفر
مجموع مبتلایان: ۱۰۶۲۲۰ نفر
مجموع فوتی‌ها: ۶۵۸۹ نفر
مجموع بهبودیافته‌ها: ۸۵۰۶۴ نفر
در وضعیت شدید: ۲۶۹۶ نفر
نمونه‌گیری‌شده: ۵۷۳۲۲۰ نفر
#پلدخترنیوز@poldokhtarnews
مشاهده مطلب در کانال
اکثر مردم هنگامی که به پایانِ کار می‌رسند و نظری بر گذشته می‌افکنند، درمی‌یابنند که سرتاسرِ زندگی را چون چیزی گذرا زیسته‌اند و با حیرت مشاهده می‌کنند که آنچه بی‌اعتنا از کنارش گذشته‌اند و لذّتی از آن نبرده‌اند، همان زندگیشان بوده است؛ یعنی همان چیزی که به خاطرش زندگی کرده‌اند. انسان فریاد بر می‌آورد که امید و آرزو او را فریفته‌اند تا این‌که عاقبت در آغوش مرگ به رقص درآید! آه چه مخلوق حریصِ سیری ناپذیری است این انسان!
 
جهان‌ و تامل
با سلام
من سوالم بیشتر از خانم هاست ممنون میشم لطف کنن و جواب بدن. 
اگه من به عنوان یه پسر بخوام با دختری ازدواج کنم و از گذشته اش بپرسم چقدر احتمال داره که به من راستشو نگه؟، یعنی ممکنه تو همجنس های شما دخترها اینقدر آدم بی وجدان باشه که بخواد این قضیه رو پنهان کنه؟
تو اینترنت و سایت های مختلف مواردی رو میبینیم که دختران زیادی حتی تا داشتن رابطه جنسی قبل از ازدواج هم پیش رفتن و حالا یه خواستگار دیگه دارن و مشاور اون سایت هم بهشون توصیه میکنه ک
پس از مدت‌ها انتظار سرانجام امکان دانلود iOS 13 از شب گذشته برای کاربران اپل در سراسر دنیا امکان‌پذیر شده است.
جدیدترین به‌روزرسانی سیستم‌عامل موبایلی اپل، iOS 13 از شب گذشته برای دستگاه‌های سازگار با آن در دسترس قرار گرفته است.
ادامه مطلب
1. اگر دیدی مردم از تو خوششان می آید؛ پس بدان آنها از نعمتی که خداوند به تو عطا کرده خوششان آمده؛ واز عیوبی که خداوند آنها را ستر کرده خبر ندارند؛ پس خدا را شکر کن و به خود مغرور نشو.
2. اگر می خواهی خوشبخت باشی؛ خیلی به خاطرات گذشته توجه نکن؛ ودنبال کسی که به تو نمی اندیشد ندو؛ چون کسی در فراق کسی نمی میرد؛ پس خدا را بر نعمت فراموشی شکر کن.
3. انتظار نداشته باش که از دیگران بهتر باشی؛ ولی انتظار داشته باش تا از گذشته ی خودت بهتر باشی.


ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
شب راه اندازی مجدد
سلام
۷ سال گذشته است 
واقعا باورم نمی شود .
در این زمان که عده ای از اهل زمین خوابیده اند فکرم بر این گذشت که دگر بار نه به عنوان ادامه کار بلکه شروعی جدید بنویسم تا شاید روزی بنگرم بر این نوشته ها خشنود شوم از گذشته.
گذشته قطعه ای از حال و است و پیوسته ای به آینده. شاید همین است که راز وجود زمان را برای اهل فکر آشکار سازد و بتواند شعله ای کوچک اندر ای
به گزارش شهرزعفران، علی حسینی با بیان اینکه بیش از ۱۱۰ هزار هکتار سطح زیرکشت زعفران است و پیش‌بینی می‌شود که بیش از ۴۰۰ تن زعفران برداشت شود، گفت: سال گذشته پیش‌بینی می‌کردیم بیش از ۴۵۰تن زعفران تولید شود ولی آماری که وزارت جهاد کشاورزی منتشر کرد حدود ۴۳۰ تن بود.
وی اضافه کرد: آبان ماه فصل برداشت زعفران است و معمولا در این ماه در برخی نقاط بارندگی یا سرما رخ می‌دهد. به همین دلیل سال گذشته بخشی از گل زعفران به دلیل بارندگی از بین رفت و به هم
راستش را بخواهی اوائل ک این وبلاگ را ساختم قرار روزانه ای با خود داشتم ک هر صبح یا شب چند پست خوب با شما به اشتراک بگذارم
اویلش همه چیز خوب بود اوضاع روتین وار میگذشت و من مسروراز شکستن تابو و کمک به هم زبانانی ک این مطالب را میخواندند اما کسی نمیداند ک بازی روزگار چگونه خواهد بود کم کم گذشت و بار و فشار زندگی بیشتر مرا درگیر کرد
روزگارانی بر منو شما گذشت ک گفتنش جز زخمی بر زخم و دردی بر درد نمی افزود
سختی هایی از جنس مرگ درد و زلزله،از جنس از دس
خروجی حال حاضر مدلهای بلند مدت برای بارش پاییز 1398 در غرب ایران نشان می دهد که مقدار بارشها در نیمه اول آن کمتر از سال گذشته خواهد بود و پاییز به نسبت کم بارشی نسبت به سال گذشته خواهیم داشت.
البته به علت فاصله زمانی زیاد تا شروع پاییز ، صحت این پیش بینی ها بیشتر از 60 درصد نیست و پیش بینی های  بعدی که در  اواخر تابستان و اوایل پاییز  صدور می شوند،  اهمیت بیشتری خواهند داشت.



تاریخ ارسال مطلب : 11 مرداد 1398
ریگ های بیابان آیینه شدند و تصویر چند صد یا هزار سال را نشانم دادند. تصویر از همان روزهایی که پاهایی خسته یا شاداب، تند یا آهسته بر آن قدم گذاشته اند تا حالا. قدم در هر جا بگذاری کسی گذشته از آنجا که حالا خود توست. تو از حالا نیستی، تو از گذشته آمده ایی و بعدها هم خواهی آمد. هر کجا رفته باشی قدمت در مسیر قدم های دیگر است. هیچ وقت روی این ریگ های بیابان تنها نبوده ایی. آیینه ایی که زیر پای توست بی نهایت تصویر از همه آنانی دارد که تو هم از نسلشان هستی
ره سپارم به دره ای که یاد آور روزهای گذشته ام است. مسافرم به جزیره ای که مدتهاست متروکه مانده است. اما من یک گردشگر نیستم. به جای می روم که من را از خود بیشتر و حتی بهتر می شناسد. مکانی که به من هویت بخشیده است. می روم تا بگویم: بازگشته ام. من دلتنگ هستم، پیش می روم. پیش می روم به زمانی که خرسند بوده ام. ترکش کردم چون تنها بودم. بازگشته ام با این جمله، هیچگاه خود را برای دیگری ترک نکن. من رود ها را دیده ام و از کوهستان ها گذشته ام، اما در هیچ مکانی بیش
خروجی حال حاضر مدلهای بلند مدت برای بارش پاییز 1398 در غرب ایران نشان می دهد که مقدار بارشها در نیمه اول آن کمتر از سال گذشته خواهد بود و پاییز به نسبت کم بارشی نسبت به سال گذشته خواهیم داشت.
البته به علت فاصله زمانی زیاد تا شروع پاییز ، صحت این پیش بینی ها بیشتر از 60 درصد نیست و پیش بینی های  بعدی که در  اواخر تابستان و اوایل پاییز  صدور می شوند،  اهمیت بیشتری خواهند داشت.
 
 
 
 
 
 
 
تاریخ ارسال مطلب : 11 مرداد 1398
خروجی حال حاضر مدلهای بلند مدت برای بارش پاییز 1398 در غرب ایران نشان می دهد که مقدار بارشها در نیمه اول آن کمتر از سال گذشته خواهد بود و پاییز به نسبت کم بارشی نسبت به سال گذشته خواهیم داشت.
البته به علت فاصله زمانی زیاد تا شروع پاییز ، صحت این پیش بینی ها بیشتر از 60 درصد نیست و پیش بینی های  بعدی که در  اواخر تابستان و اوایل پاییز  صدور می شوند،  اهمیت بیشتری خواهند داشت.



تاریخ ارسال مطلب : 11 مرداد 1398
چقدر غمگین و افسرده میشدم اگر قرار بود برای اینجا نوشتن خودم را بتکانم و گردوخاک صفحه را بگیرم و انگشتهایم را ماساژ دهم. شبیه انسانی که چند سال با فوت یک جادوگر یخی منجمد شده بود. بله! اگر اینطور بود حتما با بغض مینوشتم اما اینطور نیست. حالا دردش فقط برای نداشتن چیزی است که قرار هم نیست داشته باشمش! گذشته لیزترین زمان دنیاست. هرگز نمیشود نگهش داشت و ازش لذت برد.
دیشب که برای اچ بی یکی از پستهای وبلاگ را خواندم ازم همین را پرسید. اینکه دوست داشتم
میگن هر آدَمی یه زندگی گذشته‌ای داره .
توی یه عالمِ دیگه، تویِ یه جسم دیگه ..
راست و دروغِش رو نِمی‌دونم!
اما اگر راست باشه؛ من توی زندگی‌قبلیم،
حتما چشم‌هات بودم و تو؛ قلبِ من!
شاید واسه همینه از پشتِ این همه سکوتِ تو،
خیلی چیزها رو میدونم ..
چون حتما یه بار، یه جایی؛
با تو زندگی‌کردم و با تو دنیا رو دیدم
که الان قلبم‌ فقط برایِ تو می‌زنه و
چشم‌هام فقط دنیایِ تو رو می‌بینه ..:)
#علیرضا_اسفندیاری
مادر از طبقه‌ی پایین صدامون کرد.
ما هم به رسم کمی فراموش شده‌ای، روی پله‌ها شروع کردیم دویدن. که انگشت شست پامون همراهی نکرد و زیر تنمون پیچید و، شد آنچه شد :)
داداش هم که پشت سر ما بود گفت، این حرکتا از سن شما گذشته دیگه.
و راستش شدید به فکر فرو بردم.
27 سال...
یعنی نیمی از فرصتم رو از دست دادم، تازه اگه عمرم طبیعی باشه و ...
و حالا که فکر می‌کنم هنوز دست‌آورد مهمی کسب نکردم.
آدم خوبی نیستم
و وقتی هم باقی نمونده
چه حس بدیه...
از دلت، از درونت، از روزهایت. روزهایی که گذشت اما ندانستی چگونه گذشت. چقد دارم چرت و پرت میگم :/خب؛ از روزیکه یوگا رفتم با اینکه فقط یه جلسه گذشته! حس میکنم رو کمرم بیشتر آگاهم که صاف نگهش دارم! خوبه
واسه درس خوندن امسالمم باید یه روش جدید به کار ببندم.
کتاب 4اثر از فلورانس رو خوندم، یعنی فایل صوتیش رو دارم گوش میدم و تقریبا آخراشم.
برای آینده گذشته باید پاک شه و دور ریخته شه. یاید از یه راه و یه شیوه جدید استفاده کنم.
و اینکه باید به یه نیروی فرات
 مدتها از اسارت ما پشت این در ، پنجره‌ها میگذرد و هنوز این بیماری منحوس قصد رفتن ندارد کجای عالمی خدای
من که این کمترین مخلوق تو  روحم را در میان دیوارها به تسخیر کشیده است صدایم را می‌شنوی کاری بکن قبل
آنکه میان دیوارها دلم له شود و امیدم بمیرد خسته ام دلم آن آزادی‌های دیروز را می‌خواهد بهار آمد و من او را به
آغوش نگرفتم درختان شکوفه دادند و من عطرشان را نفهمیدم ، تن بیابان پر سوسن شد و من بر تنش، خدایا
دلم  مثل گذشته‌ها بهار را مثل گذشته
شبی دیگر ست. ساعت ها در عین هیچ نکردن به هر آنچه گذشته فکر می کنم. آنچه نباید اتفاق بیافتد باز اتفاق می افتد. شاید اصلن نباید به گذشته فکر کنم. شاید باید سراغش را در دوباره خواب دیروزم بگیرم. شاید باید ریشه ای تر به ماجرا نگاه کنم. شاید باید درس حمایت اجتماعی را جدی تر بگیرم. شاید باید به کل خودم را انکار کنم. این شاید ها اما یک به یک کنار می روند چرا که تنها چیزی که از من بر می آید نوشتن است. نوشتن و نوشتن و نوشتن...
ادامه مطلب
وقت‌هایی مثل حالا که به فکرشم، منتظر پیامشم و اینها با خودم فکر می‌کنن اونن الان تو فکر منه. بعد از خودم می‌پرسم واقعا اون الان تو فکر منه؟ و بعد با خودم می‌گم اگه نبود منم بهش فکر نمی‌کردم و داشتم کار خودم رو می‌کردم. و اینجور خودم رو تسلی می‌دم. واقعیت اینه که دیگه پیر شدی برای این بازی‌ها برای عشق و عاشقی‌ها. واقعیت اینه که قرار نیست کسی عاشقت بشه و تو هم. هورمون هم نباشه وقتش گذشته. اونم یکی کوچکتر از تو، خب خودش زندگی و دغدغه‌های خودش
گذشته فقط تجربه‌ست برای بهتر کردن حال و آینده. 
چرا باید تاریخ بخونیم؟ برای این‌که بفهمیم گذشتگانمون چه کارهایی کردن و نتایجی که به دست اوردن چی بوده. خوندن تاریخ نه برای افسوس گذشته خوردن، که برای ساختن حال و آینده‌ای بهتره. 
تاریخ زندگیتون رو مرور کنید اما توش نمونید. لطفاً 
جیب هایم را پاره کرده اند، خواب که بودم. کسی به ماورای زندگی ام دست درازی کرده است، تمام رنگ ها را به هم ریخته، با دلقک های خسته بازی کرده است. لبخند هایشان بریده است.
گنجشک ها رفته اند، دختربچه ها گریه می کنند، گذشته از یاد رفته است، صدای ناله هایشان همه جا هست. 
زمان را گم کرده ام، عقربه های ساعت دیواری شکسته‌اند. خورشید، خیره به ابر‌هاست، به او پشت کرده‌اند.  غمگین زمین را می‌نگرند.
روی دیوارها پر از قاب‌های خالیست. ماجرایی که گمان می کنم
لباسی از آتش به تن داشت. به تنش چسب نبود. مثل شنلی آزاد و رها ولی سنگین روی شانه هایش را پوشانده بود. شراره های آتش رنگ عوض می کردند همان طور که لباس های شب پولک دار با نور قایم باشک بازی می کنند. 
 می رفت بالا. می آمد پایین. می چرخید و روی نوک پا چرخ زنان می خندید. 
گفتم:داری می سوزی!
با ترحم و ترس و دستپاچگی گفتم. اما او با خوشحالی گفت: از چی بسوزم! شاید تو می سوزی از حسادت ...
گفتم: کی هستی تو؟
گفت: دختر آتش! خود تو کی هستی؟
فکر کردم . به خودم نگاهی اندا
مروز زیارتی ها همچون گذشته آمدند تا جشن پیروزی انقلاب اسلامی را پرشور تر از گذشته برگزار کنند. مرد و زن ، پیر و جوان ، همه آمدند تا به ندای امام جامعه لبیک بگویند.
هوای بارانی هم مانع حضور نشد، و مردم خونگرم زیارت جشن ۴۰ سالگی انقلاب را گرامی داشتند. رضا محسنی و سیدعلیرضا فاطمی
بازگشت هایی دراماتیک، یک فینال تمام انگلیسی، آژاکسی فوق العاده و برخی قهرمانان غیرمنتظره. تورنمنتی که در یادها می ماند.
فصل
گذشته لیگ قهرمانان همچون همیشه پر بود از لحظات تلخ و شیرین. پر بود از
گل ها، حسرت ها، خاطرات و دستاوردها. اما اتفاقات فوق العاده زیادی در فصل
گذشته رقم خورد که می تواند فصل 2018-2019 را ملقب به بهترین تورنمنت تاریخ
لیگ قهرمانان کند. اما چرا؟
ادامه مطلب
۱-امروز نسبت به دیروز بهترم. پریروز خیلی بدتر بودمبدنم درد میکرد و کسل بودم آبریزش بینی داشتم.امروز حال و حوصله ندارم
یه تیکه از لباس نوزادی سین رو برداشتم تا بینیم زخم نشه :دی. دستمال کاغذی جواب نمیده 
با یه سرما خوردگی زود چهرت تغییر می کنه. 
۲_روزهای بدی بود از گذشته چهار سال پیش خودم تا چند روز پیش خیلی بدم میاد 
کاش روزهای گذشته برای همیشه پاک بشه 
از خودم خجالت می کشم 
۱-امروز نسبت به دیروز بهترم. پریروز خیلی بدتر بودمبدنم درد میکرد و کسل بودم آبریزش بینی داشتم.امروز حال و حوصله ندارم
یه تیکه از لباس نوزادی سین رو برداشتم تا بینیم زخم نشه :دی. دستمال کاغذی جواب نمیده 
با یه سرما خوردگی زود چهرت تغییر می کنه. 
۲_روزهای بدی بود از گذشته چهار سال پیش خودم تا چند روز پیش خیلی بدم میاد 
کاش روزهای گذشته برای همیشه پاک بشه 
از خودم خجالت می کشم 
من ادمها رو از روی چیزی که بودن قضاوت دیگه نمیکنم.
نمیگم صد در صد اینجوریه ولی الان واقعا این رو سرلوحه کارم قرار دادم.
نگاه نمیکنم که یه سال قبل یه نفر چطوری بوده
ده سال قبل چطوری بوده
به الان نگاه میکنم و الان.
شاید بگم اره به یک ماه قبلش تا الان نگاه میکنم و به خصوصیات کلیش (مثلا ادم خودخواه رو در نظر میگیرم که این ادم این رو توی تربیت و سیستمش داره، توی ذهنم نگه میدارم ولی با اون قضاوتش نمیکنم، ممکنه روزگار عوضش کرده باشه).
 
من قبلنا تونستم ا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها