نتایج جستجو برای عبارت :

"شعر کودکانه میخوام ی عنچه باشم"

می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم
برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم
برم به مهمونی شاپرک ها،
قصه بگم برای کفشدوزک ها
(غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)
 
می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم
پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم
باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم
(ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)
 
می خوام یه بره باشم میون گلّه باشم
همیشه باشم
سلام ای خاطرات کودکی ها
صدای داس  و آب و نان و بابا
تو را تابی نهایت دوست دارم
تو ای زیباترین میراث دنیا
تو یادم دادی پروانه باشم
برای بچه ها چون سایه باشم
مرا تا قله های عشق بردی
توگفتی با خدا همسایه باشم
تو ای با روح وجان من صمیمی
تو ای آموزگار. بهترینی
کنددر چهره ات گل آشیانه
کلید مشکلات سرزمینی
تو ای اموزگار سرزنده باشی
همیشه خرم و پاینده باشی
 
نگاه بی رمقش هنوز در پس سالها درد، نشانه هایی از شیطنت کودکانه اش داشت.
منم نوجوان، کنار تختش ایستاده بودم. بی آنکه حرفی برای گفتن داشته باشم.
گاه گاهی مرا به لبخندی کودکانه مهمان میکرد.
بی انصافی بود که بگویم ناراحت از دست معلم که بهم نمره نداده
یا از جای کبودی دعوای دیروز با یکی از بچه ها سر توپ
یا از خستگی و کلافگی این روزها
دورش که خلوت شد ارام مرا صدا زد.
گفت: مگر مرگ، دردش بیشتر از این سوزنهاست!
ناگهان ....
 
تا همینجا خاطرات قابل خواندن هستن
دانلود آهنگ های شاد کودکانه
درود، امروز موزیک های شنیدنی شاد و دلنشین برای کودکان را آماده دانلود کرده ایم. آهنگ های عاشقانه برای کودکانه عزیز و دلبندتان ، مامان و بابای
عزیز دانلود کنید و با فرزند خود گوش کنید و لذت ببرید. یکی از بهترین
مطالبی که تا به امروز در جوان موزیک منتشر شده بدون شک همین مطلب خواهد
بود.

ادامه مطلب
متن آهنگ کودتا
دنیارو مبهوت میکنم وقتی سکوت میکنم از انقلاب عاشقی
دارم سقوط میکنم …
یکی میگه عاشقت باشم عاشقت باشم باشم و باشم و باشم و باشم
یکی میگه با تو بد باشم سرد و تنهام باشم باشم و باشم و باشم و باشم
کودتا کن نگاه کن مرا نازنین رفتنت عاشقت را زند بر زمین
کودتا کن صدا کن مرا بهترین رفتنت عمر من را گرفته ببین
منبع : رز موزیک
کاش باشم ناله ای، تا گل بدن گوشم کند.
کاش باشم پیرهن، از شوق آغوشم کند.
کاش گردم شمع و سوزم در سر بالین او،
بهر خواب ناز خود ناچار خاموشم کند.
کاش باشم حلق های در بند زلفان نگار،
هر زمان از زدف مشکینی سیه پوشم کند.
کاش باشم جوی آبی در زمین خاطرش،
بهر رفع تشنگی شادم، اگر نوشم کند.
کاش باشم ساقی بزم وصال آن نگار،
تا ز جام وصل خود یک عمر مدهوشم کند.
کاش باشم شعر تر، جوید مرا از دفتری
، هر گه از یاد و هشش یک دم فراموشم کند.
وقتی که تو آمدی دوبارهاز هر طرفی سپیده سر زددر باغ، شکوفه شد شکوفاپروانه به سوی غنچه پر زد
در خانه و کوچه و خیابانگل های قشنگ خنده روییداز شادی دیدن تو آن روزهم غنچه و هم جوانه خندید
گیسوی قشنگ سبزه آن روزبا دست نسیم شانه می شدباغ دل ما ز دیدن توسر سبز و پر از ترانه می شد
********** شعر کودکانه دهه فجر **********
از آسمون دوبارهبارون گل می بارهتو این هوای برفیتولد بهاره
بادکنکای رنگینقل و گل و شیرینیشروع جشن فجرهلاله ها رو می بینی
********** شعر کودکانه دهه
 "شعر کودکانه جوجه من"جوجه پر طلاییزرد و سرخ و حنایی
پرهات رنگا رنگهراه رفتنت قشنگه
ای جوجه قشنگمجوجه رنگارنگم
حناییه سر توچه خوشگله پر تو
   بیشتر بخوانید: "شعر کوتاه برای کودک 2 ساله"
 
**********اشعار کودکانه**********
 
"جوجه نافرمان"
گفت با جوجه مرغکی هشیارکه ز پهلوی من مَرو به کنار
گربه را بین که دُم عَلم کردهگوش ها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردتتا کُله چرخ داده ای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوستبه خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خو
دیار حافظ
 چرا نه در پی عزم دیار خود باشم چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم به شهر خود روم و شهریار خود باشم
ز محرمان سراپرده وصال شوم ز بندگان خداوندگار خود باشم
چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی که روز واقعه پیش نگار خود باشم
ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامان گرم بود گله‌ای رازدار خود باشم
همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم
بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
م
چشمهای تو دوتا کوره ی مذاب اند
 
و من ، هربار، تویشان گیر می افتم
 
و غرق میشوم...
 
مثل وقتی که
 
وسط یک شیطنت کودکانه
 
ناگهان مادرم مچم را گرفته باشد،
 
روبروی چشمان تو هم زبانم قفل میشود...
 
بعد یکهو زمان می ایستد
 
مثل این که دکمه ی ساعت برنارد را فشار داده باشم...
 
و من سالها و قرن ها به تو خیره میمانم
 
بدون این که تو زمان را حس کنی و چشمهایت خسته شوند...
 
بعد از چند قرنی که به چشمهایت خیره ماندم دوباره برمیگردم به این دنیا و این بار
 
نه میدانم
یعنی میشه روزی بیاد که من موسسه خودمو زده باشم؟
روزایی که همش در سفر باشم؟
کتابمو چاپ کرده باشم؟
ساز موردعلاقم رو یادگرفته باشم؟
رو پشت بوم خونم یه تلسکوپ خیلی گنده داشته باشم و تور ستاره گردی برگزار کنم؟
تو آزمایشگاه خودم رو کیسای مختلف تحقیق انجام بدم؟
روزایی که هدفام رو زندگی کنم؟
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.....
مشخصات:
رنگ سفید
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.....
مشخصات:
رنگ سفید و سبز آبی
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
من چلچراغ خانه‌ی پیراهنت باشمروزی کنارت همدمت عشقت زنت باشم
ای وای فکرش را بکن بین همه خوبانآخر ببینی من فقط وصل تنت باشم
شب‌های سرد زندگی حتی اگر آیدمن همدم دردت چراغ روشنت باشم
می‌خواهم اینجا باشی و هرشب کنار تودر حال عشق و مستی و بوسیدنت باشم
من آرزویم بود جای شانه‌ات بودمیا اینکه جای دکمه‌ی پیراهنت باشم
ای کاش من حس لطیف شعر تو بودمیا کاش می‌شد بوسه‌ای بر گردنت باشم 
چیز زیادی از حضور تو نمی‌خواهممن قانعم باشی و غرق دیدنت باشم
با ا
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.....
مشخصات:
رنگ سفید و سبز آبی
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.....
مشخصات:
رنگ سفید
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
چرا فرزندم کودکانه رفتار می کند؟
در  نوشتار چرا پسرم حرف گوش نمیده؟ به این موضوع اشاره کردیم که علت این که بسیاری از والدین باید ده ها بارکاری را از فرزند خود بخواهند تا انجام دهد این است که فرزند آنها در مواجهه با آن والد خودکودکانه اش را بروز می دهد
و در ادامه اشاره کردیم که خود کودکانه با لوس شدن،در هم پاشیدن،استراحت کردن و جذب کردن همه چیزهای خوب تغذیه می شود

ادامه مطلب
چرا فرزندم کودکانه رفتار می کند؟
در  نوشتار چرا پسرم حرف گوش نمیده؟ به این موضوع اشاره کردیم که علت این که بسیاری از والدین باید ده ها بارکاری را از فرزند خود بخواهند تا انجام دهد این است که فرزند آنها در مواجهه با آن والد خودکودکانه اش را بروز می دهد
و در ادامه اشاره کردیم که خود کودکانه با لوس شدن،در هم پاشیدن،استراحت کردن و جذب کردن همه چیزهای خوب تغذیه می شود

ادامه مطلب
****شعر کودکانه راز و نیاز با خدا****پیش از طلوع خورشید
وقتی سپیده سر زدوقتی پرنده‌ی شب
از بام خانه پر زدبر خواستم من از خواب               
رفتم وضو گرفتمدست دعا گشودم
یاری از او گرفتماز پشت بام مسجد
آمد ندای توحیدبار دگر به دلها
نور نشاط بخشیدمن جانماز خود را
آهسته باز کردمآنگاه با خدایم
راز و نیاز کردم
در تاریخ 1398/08/01 شورای دانش آموزی دبستان طالقانی توسط 208 نفر دانش آموز با سیستم سنتی انتخابات ساعت 9 صبح مشخص گردید و کار خود را آغاز نمود در این برنامه بعد از ثبت نام دانش آموزان جهت کاندید شورا ، مدت پنج روز تبلیغات بود که دانش آموزان با هیجان خاص ،به وسیله ی بنر ، پوستر و نوشتارهای کودکانه در مشارکت اجتماعی شرکت نمودند سپس در مراسم آغزین به معرفی خود پرداختند .تعدادی از روی نوشته؛ تعدادی با گفتار کودکانه ، و بعضی با تصویر و نوشته جهت انتخاب ش
در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشمدر عین کودک بودنم نان آورت باشمهر جا که می خواهی بخوابی با عروسکهاتبا آن تفنگ چوبی ام دور و برت باشموقتی که سیب از شاخه ی همسایه می چینییک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشمآنروزها می خواستم تا خواهرم باشییا من پسر باشم شما هم مادرم باشیتا آخر بازی سرم بر دامنت باشدچشمم به تصویر گل پیراهنت باشد
ادامه مطلب
اینکه آدم از عشق به نفرت برسه قشنگ نیست ولی بهتر از عشق بی فرجامه. راضیم از حس نفرت توی وجودم. 
+ اومدم یه کتابخونه جدید :) 
فردا بعد از کلی روز بچه ها رو میبینم. باید به اعصابم مسلط باشم. نباید بدرفتار باشم. باید صبور باشم. باید باعرضه باشم.
****شعر کودکانه راز و نیاز با خدا****پیش از طلوع خورشید
وقتی سپیده سر زدوقتی پرنده‌ی شب
از بام خانه پر زدبر خواستم من از خواب
رفتم وضو گرفتمدست دعا گشودم
یاری از او گرفتماز پشت بام مسجد
آمد ندای توحیدبار دگر به دلها
نور نشاط بخشیدمن جانماز خود را
آهسته باز کردمآنگاه با خدایم
راز و نیاز کردم
یاحق...
دو سال پیش، همین روزها بود که آمدم و نوشتم که کم کم دارد دو ماه می شود که معلم هستم و می آیم از روزهایم می نویسم و ...
دو سال گذشت!
حالا دارد دو سال و دو ماه می شود که معلم هستم و چه قدر دلم می خواهد باز هم بتوانم مثل آن روزها، واگویه های درونم را بنویسم...
آمدم بنویسم که بعد از معلم شدن دنیایم به کل تغییر کرد و «درد فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن»، همگی مال من شد...
تلاش کردم تا درد بچه ها را بفهمم و به جای آن که یکی به دردهایشان اضافه کنم، مرهمی ب
خواب معضلی کودکانه
نام فایل : خواب معضلی کودکانه فرمت : .doc تعداد صفحه/اسلاید : 11 حجم : 7 مگابایت خواب، معضلی کودکانه همه ما، در هر سن و جایگاهی، تحول را به سادگی نمی zwnj;پذیریم و تحول برایمان ، با اضطراب و هیجانی نهفته و گاه آزاردهنده،همراه است. فرا رسیدن فصل مهر برای پیش دبستانی ها،تحولی بزرگ و ...
دریافت فایل
میتونستم بهترین باشم.
میتونستم،شاید میتونستم.
 
هیچ وقت نخواستم شبیه کسی دیگه باشم
اما خواستم شبیه کس دیگه ای "خوب" باشم
نشد "خوبِ خودم" باشم
 
تونستم بهترین باشم اما نه اون بهترینی که خودم میخواستم..
بهترینی که اونها میخواستن
و این یعنی هنوزم دورم
از خودم،
از خوب خودم،
و از هر چیزی که تا الان براش دست و پا میزدم
 
 
 
نماز خواندن یکی از واجب ترین اعمال ما شیعیان به شمار می رود. والدین موظف هستند با ورود کودکان به سن تکلیف، نماز خواندن را به آن ها آموزش دهند. یکی بهترین روش های آموزش نماز و آشنایی کودکان با آن، آموختن شعر در مورد نماز به کودکان است.
شعرهای نماز کودکانه بسیاری سروده شده است. شعرهای مذهبی همچون شعر نماز برای کودکان باید جذابیت بسیاری داشته باشند تا کودک را به شنیدن و یادگیری مفاهیم آنها علاقه‌مند سازند.
 
شعر آموزشی کودکانه نماز باید زیبا و
انجمن علمی دانشجویی زبان و ادبیات عربی دانشگاه بین المللی امام خمینی برگزار می‌کند:
مسابقه نگارش " داستان‌های کودکانه عربی "
دانشجویان محترم می‌توانند آثار خود را به اطلاعات موجود در پوستر ارسال فرمایند.
جهت اطلاعات بیشتر با شماره 09388708922 (فعال) تماس حاصل فرمایید.
مثل بچه‌ای شدم که پشت ماشین بابا پدرام و مامان افسانه‌ش نشسته و داره به جنگلای اطراف جاده نیگا می‌کنه...
ذوق کودکانه
دلم می‌خواست سرمو بذارم رو شونه‌ی مامان افسانه و مامانمم با موهای چربم بازی کنه و برام قصه بگه و به خواب عمیقی فرو برم که الآن دیگه فقط تو خاطراتم سراغشو دارم.....
خیال‌پردازی‌های کودکانه
وارد تونل می‌شیم، یاد بچگیم میفتم که همیشه دلم می‌خواست سرمو از پنجره بکنم بیرون و جیغ بکشم و تمام وجودمو توی تونل خالی کنم....
آرزوهای کو
در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشمدر عین کودک بودنم نان آورت باشمهر جا که می خواهی بخوابی با عروسکهاتبا آن تفنگ چوبی ام دور و برت باشموقتی که سیب از شاخه ی همسایه می چینییک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشمآنروزها می خواستم تا خواهرم باشییا من پسر باشم شما هم مادرم باشیتا آخر بازی سرم بر دامنت باشدچشمم به تصویر گل پیراهنت باشد…
ادامه مطلب
دانلود اهنگ یه روز آقا خرگوش
دانلود صوتی یه روز یه آقا خرگوشه
دانلود کلیپ تصویری یه روز اقا خرگوشه
دانلود کلیپ کودکانه یه روزی آقا خرگوشه

دانلود فیلم شعر یه روز اقا خرگوشه
دانلود موزیک ویدیو یه روز یه آقا خرگوشه
دانلود اقا خرگوشه تصویری

شعر کودکانه ی یه روزی اقا خرگوشه
۵۰- نسیم وصال خدا چوصورت ابروی دلگشای توبست   گشادکارمن اندر کرشمه های تو بست مرا ومرغ چمن را از دل ببرد آرام       زمانه تاقصب نرگس و قبای توبست زکار ما و دل عنچه بس گره بگشود   نسیم گل چودل اندر پی هواتو بست مرابه بند تو دوران چرخ راضی کرد … نسیم وصال – خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست – غزل ۳۲
منبع : فالگیر
نقاشی های کوچک به آقایی بزرگ: سخنانی کودکانه، شیرین و جذاب با امام زمان
 
نقاشی های کوچک به آقایی بزرگ : فاطمه وفایی
معرفی:
شاید برخی هایمان انقدر امام زمان را از خود دور ببینیم که تصورش هم برایمان سخت است که صریح و ساده با امام گفت و گو کنیم شاید چون گناهانمان را مانع می بینیم یا شاید چون از لطف امام بی خبریم، اما کوکانمان اینگونه نیستند با قلب صاف و صفای باطنی که دارند می توانند با امام ارتباط برقرار کنند.در این کتاب با زبان کودکانه چندین نام
نقاشی کودکانه - انار کارتونی
آموزش گام به گام نقاشی میوه های مختلف، کودکان دلبند شما با دیدن این تصاویر و الگو برداری از آنها قادر خواهند بود نقاشی های زیبا و خلاقانه بکشند. این قسمت نق...
 

آسان ترین روش نقاشی انار کودکانه
آموزش گام به گام نقاشی میوه های مختلف، کودکان دلبند شما با دیدن این تصاویر و الگو برداری از آنها قادر خواهند بود نقاشی های زیبا و خلاقانه بکشند. این قسمت طر...
 

نقاشی انار کودکانه با آبرنگ
آموزش گام به گام نقاشی میوه های
سلام احوالات شما چطوره
امروز براتون یک آموزش از جنس کودکانه دارم. آموزش نقاشی خرس مهربون
در ادامه فیلم آموزشی این خرس مهربون رو داریم. امیدوارم مورد پسندتون باشه.
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
دریافت 
حجم: 7.38 مگابایت  
برای امسالم باید چندتا هدف‌گذاری داشته باشم؛ 
حداقل ۲۰ تا کتاب بخونم ~ در زمینه اخلاق و رمان حداقل ۳۰ درصد باشه.
در مکالمه انگلیسی و دایره‌ی لغات پیشرفت محسوسی داشته باشم.
آلمانی هم بتونم مکالمات ساده داشته باشم. ~ اولویت نیست.
حداقل یدونه سیستماتیک ریویو و یا دوتا ارجینال آرتیکل مشارکت داشته باشم.
کاهش مصرف گوشت
~ اگه بتونم تمرین ریاضی و نوروساینس
   شعر کودکانه 22بهمن







شعر کودکانه 22بهمن
 
22بهمن
آی بچه ها بازی کنید            آی بچه ها شادی کنیدبیست و دومه بهمنه                   جشن تمام میهنهجشن بزرگ انقلاب                مرگ و عزای دشمنهبیست و دوم بهمن شده               آزادی ملت شدهروز شکوه و شادیه                   سرود ما آزادیهمیهن سراسر لاله شد        زنجیر ظلم صد پاره شدگوییم دوباره یک صدا          مرگ بر تو باد ای آمریکا
 
 
۲۲ بهمن ، ۲۲ بهمن
۲۲ بهمن ، ۲۲ بهمن
د
معمولا کودکان با نقاشی‌های خود می‌توانند آنچه در ذهن‌شان می‌گذرد را نشان دهند بنابراین تفسیر نقاشی کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است. کودکان هر آنچه را که دوست دارند داشته باشند و یا از زندگی‌شان بیرون بیاندازند را با حواس کودکانه خود در نقاشی‌هایشان ترسیم می‌کنند. نقاشی‌هایی که اغلب والدین از آن‌ها به صورت سرسری می‌گذرند و یا آن‌ها را خط خطی‌های کودکانه می‌دانند، ممکن است پر از رازهای نهفته زندگی کودکانشان باشد که والدین را می
می‌روم سرکار و حقوق بخور و نمیرم را در سیصدُپنجاهُ اندی روز سال جمع می‌کنم ، تا چند روز از سال را بروم و کشورهای مورد علاقه‌ام را ببینم ، و به درک که پول ما ارزشی ندارد و عوارض خروج از کشور هر دفعه دوبرابر دفعه‌ی قبلو این صحبتا ، من سیصدُپنجاهُ اندی روزِ سال را جان میکنم و ان‌وقت هنوز مسکو و پراگ و گلاسگو و وین را ندیده باشم؟؟ برای سفر هم منتظر هم‌پا و هم‌سفر و اینجور "هم"های دست و پا گیر نمیمانم ، خودم را برمیدارم و میروم که تنهاییهایم را ب
مثلا دیگه از هیچ کس ننویسم و احساساتم رو خاک کنم و بی توجه بهشون باشم.
شاید یه نوعی از مبارزه باشه.مبارزه با هر چیزی!
یا مثلا دیگه با زبونم از پشت به دندون هام فشار نیارم
یا بیخیال باشم نسبت به درد توی استخون هام
یا اینکه کالباس توی ساندویچ هامو درنیارم!
یا بیشتر درگیر زندگی خودم بشم.غرق بشم توی خودم.
بیشتر دنیای خودمو دوست داشته باشم و بیشتر برای خودم باشم.
یا بیشتر برای "خودم" وقت بذارم این دفعه.
بسم الله الرحمن الرحیمبه نام خدایی که به آدم قدرت انتخاب دادقدرت داد تا انتخاب کنه میخاد برنده باشه یا بازندهمن به خاطر آینده ی پسر و دخترم میخام بجنگم تا پیروز باشممن بخاطر شاد کردن همسرم میخام بجنگم تا پیروز باشممن انتخاب میکنم برنده باشم چون خدا برنده ها را دوست دارهمن میخام پیروز باشم پس با تمام قدرت میجنگممیجنگم و برنده میشمقدرتمند میشم و موفق میشمبخاطر سربلندی بچه هامبخاطر اینده سازی بچه هام باید برنده باشممن پیروز میشم
این اسم و انتخاب کردم و فک کنم بار ها و بارها هم این اسم و انتخاب خواهم کرد«ماهی سیاه کوچولو» 
میخواستم مث اون باشم بجنگم، قوی باشم ، آرزو داشته باشم، شجاع باشم و به تلاشم ادامه بدم.
میخواستم از برگه بیام بیرون برم تا به اقیانوس برسم. 
ماهی سیاه کوچولو بهم بگو چرا شبیه تو نشدم؟ منم یه ماهی ام اما یه ماهی بیرون از آب داره ذره ذره جون میده
ماهی جون کاش بیای نجاتم بدی دستمو بگیری ببریم تا رودخونه تا دریا تا اقیانوس...
لعنتیعذاب وجدان دارم
خانوادم خسته شدن.
و من دلم نمیخواد برای اینکه خودم خوش باشم یا جایی باشم که دلم میخواد ، اونا به زحمت بیفتن
مادامی که لذت من در گرو اذیت شدن اوناست نمیخوامش
دو راه دارم.یا خودم کامل مسئولیتش رو بپذیرم.یا برم.
باز باران ...
باز باران با ترانه            دارد از مادر نشانه..
بوی باران..              بوی اشک مادرانه پر ز ناله  کودکی با مادری پهلو شکستهسمت خانه.. کوچه ها و تازیانه           گریه های کودکانه
حمله ی نامرد پَستی وحشیانه               تازیانه  تازیانه. .
ادامه مطلب
دلم بچگی ام؛
سادگی های کودکانه ام
مهربانی های از ته دلم را میخواهد،
میخواهم چشم هایم را روی تمام انهایی که دلم را رنجانده اند
ببندم و بروم گوشه ای دنج و پشت کنم به همه دنیا وادم هایش
به سختی ودردهایش به بی مهری وبی ملایماتش....
بسم الله الرحمن الرحیمبه نام خدایی که به آدم قدرت انتخاب دادقدرت داد تا انتخاب کنه میخاد برنده باشه یا بازندهمن به خاطر آینده ی پسر و دخترم میخام بجنگم تا پیروز باشممن بخاطر شاد کردن همسرم میخام بجنگم تا پیروز باشممن انتخاب میکنم برنده باشم چون خدا برنده ها را دوست دارهمن میخام پیروز باشم پس با تمام قدرت میجنگممیجنگم و برنده میشمقدرتمند میشم و موفق میشمبخاطر سربلندی بچه هامبخاطر اینده سازی بچه هام باید برنده باشممن پیروز میشم
سپس به نگاهش که دوباره در برابر آتش زبانم گُر گرفته بود، دقیق شدم و مثل اینکه به همه چیز #شک کرده باشم، پرسیدم :«اصلاً شماها چی هستین؟ تو کی هستی؟ بچه ها میگن #بسیجی های دانشکده همه نفوذی ها و خبرچین های اطلاعاتی هستن!» 
 
و واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟»...
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.ir
ما صبور نبودیم. حالا هم نیستیم. فقط فهمیده ایم که مجبوریم تحمل کنیم. تحمل کردن با صبر کردن توفیر دارد. پشت صبوری کردن حال خوب نشسته است. اما پشت تحمل کردن بدترین حال و احوال نشسته است. ما تمام این سال ها تحمل کردیم. از آن روزهای کودکی..‌ تا این روزهای جوانی .. که یکی یکی پشت هم هرز‌ می‌روند ... خسته ام کرده اند دیگر. بدجور خسته ام کرده اند. دیگر از سن ام گذشته است که این چنین غم های کودکانه ای داشته باشم .‌‌.. اما ... این غم ها از کودکی با من بزرگ شده ا
یه مرد آسمونینهالی کاشت میونباغچه مهربونی
می گفت سفر که رفتمیه روز و روزگاریاین بوته یاس منمی مونه یادگاری
هر روز غروب عطر یاستو کوچه ها می پیچیدمیون کوچه باغابوی خدا می پیچید
اونایی که نداشتناز خوبیها نشونهدیدن که خوبی یاسباعث زشتی شونه
عابرای بی احساسپا گذاشتن روی یاسساقه هاشو شکستنآدمای ناسپاس
یاس جوون بعد اونتکیه زدش به دیوارخواس بزنه جوونهاما سر اومد بهار
یه باغبون دیگهشبونه یاسو برداشتپنهون ز نامحرماتو باغ دیگه ای کاشت
هزار ساله
برخی اوقات می شنویم که بعضی والدین از رفتار های نادرست کودک خود رنج می برند از راه های مختلفی بهره برده و حتی گاهی اوقات دست به تنبیه او زده اند، اما این روش اشتباه ترین کاریست که شما می توانید انتخاب کنید.
گاهی قصه کودکانه ها می توانند تاثیر شگرفی بر اخلاق، رفتار و آینده کودک شما بگذارند، علاوه بر این در ادبیات و فرهنگ نیز تاثیر بسزایی به جا میگذارند. قصه صوتی کودکانه های خوب همواره قهرمانانی در خود با ویژگی های مثبت دارند که می توانند الگ
برایم عجیب است این حجم از بی معرفتی که در دنیایمان حاکم است،اما مگر مهم است وقتی رفیق با معرفتی به نام خدا بالای سرت ایستاده؟من این را فهمیده ام که چقدر حساب باز کردن روی آدم ها احمقانه است،روی حرف هایشان ،رفتارهایشان و حتی افکارشان...گفتم:خسته نشدی؟
گفت:از چی؟
گفتم:از این حجم از بدی بی پایان!
گفت:مگر مهم است!!!؟خودم خوب باشم کافیست!!!
یاد گرفتم خوب باشم حتی اگر بد باشند،کافیست بدانم،خوب بودن من می تواند بزرگترین تلنگر برای کسی باشد که مفهوم خو
بوی مهر، بوی مهربانی، بوی لبخند، بوی درس و مدرسه و شوق کودکانه در پیاده روها، بوی نمره های بیست، بوی دفتر حساب و مشق های ناتمام، بوی دوستی و محبت…
 
پاییز با خود شور می آورد و قاصدکها خبر بازگشایی مدارس می دهند، درختان آماده می شوند تا با شوق، برگهای رنگارنگشان را چون کاغذهای رنگی بر سر کودکانی که مشتاقانه به مدرسه می روند بریزند و سارها بر شاخه های انبوه درختان صف کشیده اند، تا آوازهای گرمشان را بدرقه کنند
 
نسیم، نفس های معطرش را هر صبح بر
امام موسی کاظم (ع) می‌فرمایند: کمک شما به افراد نیازمند بهترین صدقه است.
وقتی صحبت از مجمع خیرین می‌شود آنچه به ذهن می‌رسد این است جمعی از افراد پولدار با یک سرمایه خوب جمع شده و مجمع خیرین را تشکیل داده‌اند اما آنچه که این اتفاق خوب را رقم زده است این است که هیچ‌یک از افرادی که این مجموعه را تشکیل داده‌اند از سرمایه‌دارهای بزرگی نیستند البته ازلحاظ مادی همه افراد دلسوز و تحصیل‌کرده و دارای دغدغه هستند که بزرگ‌ترین سرمایشان نیت پاکشان
آرزوی من این است که دو روز طولانی در کنار تو باشم فارغ از پشیمانیآرزوی من این است یا شوی فراموشم یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشمآرزوی من اینست که تو مثل یک سایه سرپناه من باشی لحظه تر گریهآرزوی من اینست نرم و عاشق و ساده همسفر شوی با من در سکوت یک جاده
آرزوی من این است هستی تو من باشم لحظه های هوشیاری مستی تو من باشمآرزوی من این است تو غزال من باشی تک ستاره روشن در خیال من باشیآرزوی من این است در شبی پر از رویا پیش ماه و تو باشم لحظه ای لب دریاآ
بیزارم از همه چیز. واقعا بیزارم. این چه جهنمیه که داریم توش زندگی می‌کنیم؟ در ابعاد کوچیکتر بیزارم از جایی که هستم. که بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش به ولله. نباید جایی باشم که گه خاصشون من باشم. نباید جایی باشم که این همه بلاهت دورمو گرفته. خطرناکه اینجا، خطرناکه وقتی این توهمو بهم میده که خیلی خوبم. نیستم. 
خروسه کجاست؟رو پرچین
چی داره؟تاج چین چین
بالش رو هی تکون می‌دهبه این و اون نشون می‌ده
می‌گه که خوش به حال منرنگین کمونه بال من
هم قوی، هم قشنگمهیچ کس نیاد به جنگم
بعد چی می‌شه ؟می‌خونه تا خسته می‌شه
وقتی می‌آد به لونهنمونده آب و دونه
خب از اونجایی که میدونین من زندگی رو خیلی دوست دارم
و کاش بشه قبل مرگم کارایی که میخواستم همیشه انجام بدم رو انجام داده باشم
خب اینم لیست من
1. توی هر زمینه ای که حالا کنکور منو واردش میکنه تلاشمو کرده باشم و آدمی شم که به خودم افتخار کنم
( میخواد زبان باشه میخواد هنر باشه میخواد پیراپزشکی یا ... باشه )
2. مستقل شده باشم و خونه ای مطابق سلیقم و ماشین داشته باشم با یه سگ یا گربه خونگی
3. به زبان های انگلیسی و ( آلمانی یا فرانسوی ) و اسپانیایی تسلط داشت
میخواستم آنشرلی باشم ، همونقدر پرحرف و رویایی ، موهام قرمز نبود ، صورتمم کَک و مَک نداشت ، چشمام سبز نبود ... اما دلم همون دل بود ، همون دل توی همون خونه و همون مزرعه ، من دوستِ خیالیمو مثل آنشرلی تو جاکتابی پیدا نکرده بودم ، "کَتی ماریسِ" من تو آینه ی قدی خونمون بود ، آینه ای که یه وقتا پیرهنِ چین دارِ صورتیمو می پوشیدم و جلوش میرقصیدم ، بعضی وقتام که با ماریلایِ زندگیم دعوام میشد جلوی آینه وایمیستادم و گریه میکردم ، یه سیب برمیداشتم و گاز میزد
سه شب است که نمی‌توانم درست و حسابی بخوابم. خوانده بودم که وقتی خوابت نمی‌برد، در خواب کس دیگری بیداری. یعنی رفته‌ای در خواب یک بنده‌خدایی.کابوس یا رویایش شده‌ای. 
سه شب است که کابوس یا رویای کسی شده‌ام. 
دلم می‌خواهد که این سه شب در خواب تو بیدار بوده‌ باشم. 
دقیق‌تر بگویم دلم می‌خواهد این سه شب را رویای تو بوده باشم. 
مثلا با یک لبخند در خوابت بر بالینت بیدار بوده‌ام و تو را نوازش می‌کرده‌ام. 
یا مثلا کنارت بیدار نشسته بوده‌ام و یک ق
بعد از مدت ها اومدم اینجا تا بگم خسته شدم از این رنج کثافتی که ناشی از فرار من از انسان بودنه.
من دیگه نمیخوام فیلسوف باشم؛نمیخوام خدا بشم.
دیگه نمیخوام بیشتر بدونم.هیچ چیز رو نمیخوام بیشتر بدونم.
من میخوام یک انسان ساده باشم.یک homo sapien.
میخوام حس کنم.میخوام هر آنچه که هستم رو ابراز کنم.
میخوام یک هنرمند باشم.
شاید خواننده،شاید یه بازیگر،شاید حتی نویسنده یا شاعر...
فقط دیگه نمیخوام از انسان بودنم،از محدودیت هام،از نیازهام فرار کنم.
دیگه نمیخوا
توضیحات درباره موسیقی کودک با نگرش ارف – شول ورک برای رده سنی 3 سال به بالا
نگرش ارف شول ورک که شاید در ایران به اسم «ارف» به گوشتان خورده باشد یک رویکرد آموزش موسیقی است بر پایه عناصری که در زندگی طبیعی هر کودک اتفاق می افتد از جمله شعرهای کودکانه ، متل ها ، قصه ها ، بازی ها و جست و خیز های کودکانه ، آوازها و هنرهای دیگری که از فرهنگ بومی هر منطقه می آید و از این عناصر به عنوان ساخت مایه های اصلی آموزش موسیقی به روشی غیر مستقیم و خلاقانه استفاد
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم…
منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه…


ادامه مطلب
بعد از مدت ها اومدم اینجا تا بگم خسته شدم از این رنج کثافتی که ناشی از فرار من از انسان بودنه.
من دیگه نمیخوام فیلسوف باشم؛نمیخوام خدا بشم.
دیگه نمیخوام بیشتر بدونم.هیچ چیز رو نمیخوام بیشتر بدونم.
من میخوام یک انسان ساده باشم.یک homo sapien.
میخوام حس کنم.میخوام هر آنچه که هستم رو ابراز کنم.
میخوام یک هنرمند باشم.
شاید خواننده،شاید یه بازیگر،شاید حتی نویسنده یا شاعر...
فقط دیگه نمیخوام از انسان بودنم،از محدودیت هام،از نیازهام فرار کنم.
دیگه نمیخوا
پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش از پژمردن آخرین گلبر آنم که زندگی کنمبر آنم که عشق بورزمبرآنم که باشمدر این جهان ظلمانیدر این روزگار سرشار از فجایعدر این دنیای پر از کینهنزد کسانی که نیازمند منندکسانی که نیازمند ایشانمکسانی که ستایش‌انگیزندتا در یابمشگفتی کنمباز شناسمکه‌امکه می‌توانم باشمکه می‌خواهم باشم؟تا روزها بی‌ثمر نماندساعت‌ها جان یابدلحظه‌ها گران‌بار شودهنگامی که می‌خندمهنگامی که می‌گریمهن
 
 
 
 
 
"کمال پختگی مرد آن است که در بزرگسالی به جدیتی دست یابد که در کودکی هنگام بازی داشته است." #نیچه
 
ما گذشته را انگار به شکل مبهمی از ورای یک شیشه می بینیم.باید بخار روی شیشه را پاک کنیم و صورت مان را به شیشه بچسبانیم تا بتوانیم منظره ی پشت پنجره را باز یابیم و با این کار نکته ها می آموزیم.گاهی چیزی هست که سبب می شود به گذشته برگردیم؛ و ماجراهای تام سایر همین احساس را در من بر می انگیزد.
 
#تروی_هاوئل
#ماجراهای_تام_سایر
#مارک_توین
#احمد_کسایی
دوست دارم انقدر پول داشته باشم که برم چندتا مغازه یه عالمه کاکائو با برندهای مختلف(شکلات نه ها) بخرم بدون هیچ دغدغه ای بدون اینکه نگران باشم پولش چند میشه یا باید صرفه جویی یا پس انداز کنمبدون اینکه اصلا ب این فکر کنم که چند میشه یه عالمه کاکائو داشته باشمو بشینم بخورم و از ترس تموم شدنش تو یخچال کنار نزارم
دوست دارم در جمع باشم.دوست دارم در تمام این جمع‌ها باشم.دوست دارم که دوست‌هایی داشته باشم و تنها نباشم.
تلاش می کنم.تلاش می کنم و باز هم تلاش می کنم.
در نهایت روزی موفق خواهم شد.روزی مثل این‌ها می شوم و در آن روز من تنها کسی خواهم بود که می‌دانم رنگم اینجا ناشناخته‌ست.
خودم باورم نمیشه بلاخره تونستم جرات نوشتن پیدا کنم ... 
بگم از روزهای زندگی متفاوتم ... از احساسات متفاوتی که نسبت به بقیه داشتم ... 
من 25 سالمه ولی زندگی رو به همون چهره ای نمیبینم که یک دختر 25 ساله میبینه 
گاهی کودکانه به دنیای اطرافم نگاه میکنم ... گاهی قلبم میگیره از ندیدن و نفمیدنم 
گاهی فکر میکنم اگر شبیه بقیه نباشم چقدر اوضاع سخت میشه،  ولی واقعا شبیه بقیه نیستم و اوضاع سخت میشه !!!
اینجا قصد دارم از دنیای متفاوت خودم بنویسم 
از اینکه چقدر د
همیشه دوست داشتم از آن آدمهایی باشم که قلمبه سلمبه حرف می زنند  .‌از آنهایی که خوب بلدند شق و‌رق بایستند و نگاهشان نافذ باشد ...از بچگی دوست داشتم بلد باشم سوتی ندهم ، تپق نزنم و سخنرانی خیره کننده داشته باشم
اما نشد‌... نمی شود ... چون من برای نمک پرانی های جذاب و ساده بودنم به دنیا آمده ام
چون من ساده می پوشم و‌ ساده حرف میزنم وساده نگاه  میکنم ‌
چون رسم زندگی من ، سوتی دادن است !!
اما هر چه که باشم خودم هستم و لبخندم طبیعی است ..
خیلی وقت است که د
صدای طبل و زنجیرمی آید از خیابان
غمی نشسته امشببه قلب پیر و جوان
صدای واحسیناپیچیده در هر کجا
زنده شده دوبارهخاطره ی کربلا
گردیده یک عالمیدر سوگ او سیه پوش
مردم همه عزاداربا اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ بازصدای اشک و ناله
روئیده در کربلاگل های سرخ لاله
شب که شد گنجشک کوچکمیهمان خانه مان شد.قلب کوچولویم آن وقتزود با او مهربان شد.
دیدم او تنها نشستهبی صدا بالای دیواربا خودم گفتم طفلیگم شده مامانش انگار
من به او با مهربانییک کم آب و دانه دادمتوی یک بشقاب کوچکشام گنجشکانه دادم
 
مجموعه امام زمان و من: دلایلی ساده و کودکانه برای غیبت آقا به همراه راهکارهایی برای پایان غیبت
 
معرفی:
بعضی حرف ها از سر خشم است، بعضی از دلخوری، بعضی از سر ترس و نگرانیبعضی حرف ها هم از سر محبت استیک محبت بی چشم داشت، یک محبت اصیل و ناب :محبت امام
خلاصه:
مجموعه امام زمان و من حرف هایی به حجه ابن الحسن است از جنس محبتبرای غیبتش دلایل کودکانه می آورد و برای آوردنش راهکار هایی ساده به کودکانبه غیر از دومین جلد که کمی ایراد محتوایی دارد، بقیه جل
****شعر کودکانه آموزش نماز**** 
ای کودک خوش خبر   /   ای دختر و گل پسروقت نماز خوندنه /    بگو الله ا کبروقت نماز رسیده   /    گوشات چه خوب شنیدهصدای بانگ اذان    /     لباس بپوش پاکیزهخبر بده به دوستات    /   با شادی و با نشاطبرو به سمت مسجد   /   تا مستجاب شه دعاتبه سمت قبله بایست   /   صف نماز دیدنیستنیت و تکبیر بگوی / برتر از او کسی نیستسوره ی حمدو بخوان   /   با نام پاک رحمانبعدش بخوان یه سوره   /    ای کودک مسلمانالله اکبر بگو   /   برو به سمت
سلااااااام :)
من این روزا حال روحی خیلی خوبی دارم، وقتی به خودم نگاه میکنم متوجه میشم این خواست من بوده ک خوب باشم، خوشحال باشم :) من خواستم خوب باشم و خوب شدم :)
شادی رو ما بوجود میاریم، این ماییم که انتخاب میکنیم حالمون چطور باشه، از وقتی انتخاب کردم خوب باشم، حملات عصبیم کمتر شدن و بیماریم کنترل شده، این خودش به نوعی معجزست :)
من تلاش میکنم برای خوب بودن، هر روز در تلاشم، هر روز به طور مداوم به خودم یادآوری میکنم تا خوب و قوی باقی بمونم :)
مرسی
به دیوار اتاق تکیه داد و چشمانش را بست، وارد دنیای خیال شد، آنجا که اندیشه پرواز می کند، و از کالبد و محدودیت خبری نیست. دورترین خاطره زندگی اش را بیاد آورد، شاید چهار یا پنج سالش بود که در دنیای کودکانه خویش پا به جهان حقیقت گذاشته بود. روزی که مادر برای کاری بیرون از خانه بود و دخترک مشغول بازی با عروسک ها. بی آنکه بداند گام هایی غریبه زمین خانه را لمس می کند، مردی شبیه به همه مردهایی که تا بحال دیده بود، با نگاهی نافذ و ریش و موی قرمز که آرام
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالیکه گویی ایستاده بودم !
چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود !
به همین سادگی ...
رور روانشناسهبا اینکه بخاطر کنکور یه ترم مرخصی گرفتم ووالان ترم سه محسوب میشم و تمام فکرو تمرکزمو رو رشته جدید گذاشتم
ولی دوست دارم در آینده یه روانشناس خوب باشم آرامش بدم و حس اعتمادو در طرفم ایجاد کنم
رفتار معقولی داشته باشم
به یه برنامه خاصی برسم برای زندگیم
هدف درستی داشته باشم
اینقدر خودمو با بقیه مقایسه نکنم
اینقدر فکر منفی نکنم
استرسی نباشمو خونسرد باشم
آدم برای اینکه به بقیه آرامش بده باید از خودش شروع کنه دیگه:)

+درمورد پست قبلی ک
حال روحیم خیلی بهتره، امروز با ف خیلی خوش گذشت، کلی تاب بازی کردیم *_*
زندگی ادامه داره و من میدونم که مهم لذت بردنه، به خودم قول دادم با تموم وجودم از زندگی لذت ببرم، قول دادم که عشق بورزم و دوست بدارم، سر قولم هستم :)
من ترجیح میدم یه دونده باشم و گاهی زمین بخورم و دوباره بلند شم زانوهای خاکیم رو پاک کنم و دوباره به دویدن ادامه بدم تا اینکه تنها یه تماشاگر باشم! 
گاه شادمانی بود ولحظه شادیلحظه سبز بودنزیر چترنیلگون آسمانوچه زیبا بود وصادقانه،جمع مامیان خموشی دلها واضطراب کودکانه سینه هامانخندان بودند پروانه های باغ ما،زیبا بیان کردیم، محبت را، لبخند را،دوستی راودوست داشتن را،بامید شروع سرخط فصل عشق. ..........
      یک خانه داریم مانند گلدان                                                                                گل های خانه مامان و بابا                                                                             من دوست دارم پروانه باشم                                                                              فرزند خوب این خانه باشم                    
 شُکر تو رو خداکه دادی به ماای خدا جونمای مهربونماین همه نعمتدر اوجِ کثرتتگرگ و بارونبرفِ زمستونجنگل و دریادریا و صحراکوه های بلندعسلِ چون قندگندم و ذرتاین همه نعمتتو دادی به ماشکر تو رو خدا.
 
 سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
هر کسی یه چاه بلند داره تو وجودش
که هر خاطره تلخ غیر قابل عضمی رو دید
بندازه تو چاه و درش رو یه سرپوش بتنی بزنه
جوری که حتی اگر خودش بخواد هم به این راحتی ها نتونه
باهاشون مواجه شه.
این روزهای من 
مواجهه با سانسورهایی است که خود خواسته ام و خود ساخته ام
و من چه کودکانه هر بار به توجیهی از چاه سانسورهای خود عبور میکنم
بی آنکه تردیدی برای بازگشت بجا بگذارم و اما هر بار
به خود باز میگردم و سر از این چاه در میارم.
 
خاله روت: خیلی بد است که تو این قدر زود ذوق میکنی امیلی!
امیلی: اما خبر ندارید کسی که دیر ذوق می کند چه لذت هایی را از دست می دهد خاله روت‌. هیچ کاری جالب تر از رقصیدن دور آتشی بزرگ نیست، پس چه دلیلی دارد که غصه ی خاکستر بعد از آتش را بخوریم؟
(امیلی و صعود، از لوسی ماد مونتگمری)

بوکوفسکی و سلینجر و کامو و موراکامی و امثالهم نویسنده های قدری هستند قبول. اما، من یکی، به شخصه گاهی باید از آلکوت و برونته ها و مونتگمری چیزی بخوانم. مونتگمری برای من به
یک:به حالت راضی به خواست خدا بودن نزدیک شم
دو:تحت هر شرایطی تسلیم خواست خدا باشم.
سه:سلامتیمو به دست بیارم، شاید حتی یه روز قبل از مرگم، ولی مطمعنم بدستش میارم. 
چهار:به قرآن تا اونجایی که میشه تسلط پیدا کنم و خیلی هارو به اسلام دعوت کنم. 
پنج:روانشناس موفقی بشم و به هزاران نفر انگیزه بدم. 
شش:بتونم نویسنده موفقی بشم.
هفت:یه مامان فوق العاده برای ستاره باشم. (ستاره هنوز وجود نداره)
هشت:با چند تا خیریه همکاری کنم.
نه:تناسب اندام داشته باشم.
ده:با ر
من یک بودم که قرار بود تنها کارم این باشد که شاد و خرم داخل گلدان سفالی گوشه اتاق باشم ...
تا اینکه خواستن یک رشد صعودی داشته باشم بذری از وجودت در خاک من ریختن ...
سرانجام جایم از گلدان روی میز رسید به سطل زباله زیر میز =)
#crystal_mim
در تاریخ 1398/08/01 شورای دانش آموزی دبستان طالقانی توسط 208 نفر دانش آموز با سیستم سنتی انتخابات ساعت 9 صبح مشخص گردید و کار خود را آغاز نمود در این برنامه بعد از ثبت نام دانش آموزان جهت کاندید شورا ، مدت پنج روز تبلیغات بود که دانش آموزان با هیجان خاص ،به وسیله ی بنر ، پوستر و نوشتارهای کودکانه در مشارکت اجتماعی شرکت نمودند سپس در مراسم آغزین به معرفی خود پرداختند .تعدادی از روی نوشته؛ تعدادی با گفتار کودکانه ، و بعضی با تصویر و نوشته جهت انتخاب ش
می خوام رها باشم... 
همیشه میخواستم رها بودن رو...
ولی حالا که رهام... 
نمیخوامش...
خیلی آدمهای بدی دورم اند...
و پدر و مادر بی منطقی دارم... 
واقعا اوضاع زندگی ام ناجوره... 
باید بیشتر به فکر خودم و رویاهام باشم.. 
و براشون تلاش کنم... 
#زندگی من#یه زینب جدید
میدونید،اصلن تصور اینکه یه جا باشم که دست هیچ آشنایی بهم نرسه و از همه جمع ها و دورهمیا دور باشم ،صد سال یه بار کسی نتونه پاشو خونم بزاره،دقت کنید حتی تصورشم روحمو ارضا میکنه!!!
بعد با من راجب غربت صحبت میکنی؟لعنتی من شبا میخوابم که رویای غربت ببینم
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
من آدم ضعیف یا شاید بی خیالی بودم که در تمام وقت هایی که خسته می شدم یا کم می آوردم اولین اقدامم، دعا برای مردن بود! مردن ساده ترین و دم دست ترین راه حل ممکن بود برایم. ولی حالا که مادر شدم، دورترین چیز از من، باید مردن باشد. نمی شود من نباشم برای پسرم. باید باشم که وقت هایی که زمین خورد، یاعلی بگویم و دستش را بگیرم. باید باشم که وقت هایی که احساس غربت کرد، بغلش کنم. باید باشم تا بغضش، گریه نشود. باید باشم که اجازه ندهم کسی صرف شوخی و خنده، اوقاتش ر
هرچند گنهکارم ، اما این بغض موقع شنیدن نام علی به من می فهمونه که می تونم همچنان امیدوار باشم ... 
خدایا تو رو به علی قسمت می دم، کمکم کن سال پیش رو علی وار زندگی کنم ...
کمکم کن بیشتر  بتونم با نماز دوست باشم ....
کمکم کن بیشتر به یادت باشم ...
کمکم کن لحظه هام رو دریابم ...
کمکم کن که زندگی کنم ...
+ التماس دعا
متن ترانه محمد صرامی به نام کافه بیخیالی

امروز رو دوست دارم عاشق خودم باشمامروز دلم میخاد کافه با خودم باشمدستاشو بگیرم آره منظورم خودمهتو توهم خنده رو لبای خودم باشممیخام تنها شم میخام تنها شمکافه لعنتی بیا بیا آروم کن این فکر مریضم روبیا بیا خوب کن این حال غریبم روبیا بیا آروم کن این درد قدیمی روبیخیالبیخیال اون همه وقتی که هدر شدپای یکی که همش هر چی گذشت دردسرشدامروزو دوست دارم تنها با خودم باشمروی میز با یه قهوه توی حال خودم باشمامروز
حرف نزنم و نخندم نمیتونم چطور میتونم 
چطور چیزی باشم که هیچ وقت نبودم دلم میخواد جدی باشم جدی محکم ساکت عاقل آخ خدایا این لبخند و خنده های مصنوعی چیه. نمیخوام بخندم نمیخوامممم چرا نمیتونم جدی باشم. چرا نمیتونم سرو سنگین و محکم باشم دلم میخواد مث ز به وقتش بخندم و به وقتش جدی باشم . ناراحتم از خودم که باعث میشم هیچ کس دوسم نداشته باشه همیشه فکر میکنم در نظر بقیه من یک آدم شُل و جلفم... خودمو دوست ندارم. 
کاش خدا کمک میکرد اخلاقایی که دوست ندارم ح
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک فنجان چای،
یک تکه نان
یک مداد سیاه،
چند ورق کاغذ...
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک پیراهن کهنه،
یک شلوار پاره پاره
دست هایی خالی،
جیب هایی سوراخ
می خواهم تو را دوست داشته باشم
درون این اتاق پنهانی،
پشت سیم خاردارهای تیز
روبروی گلوله باران های دشمن.
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با کمی زندگی
اندکی زنده ماندن...
| انسی الحاج / ترجمه: بابک شاکر |
****شعر کودکانه آموزش نماز****
                                                ای کودک خوش خبر   /   ای دختر و گل پسر                                                 وقت نماز خوندنه /    بگو الله ا کبروقت نماز رسیده   /    گوشات چه خوب شنیدهصدای بانگ اذان    /     لباس بپوش پاکیزهخبر بده به دوستات    /   با شادی و با نشاطبرو به سمت مسجد   /   تا مستجاب شه دعاتبه سمت قبله بایست   /   صف نماز دیدنیستنیت و تکبیر بگوی / برتر از او کسی نیستسوره ی حمدو بخوان   /   با نا
۱۸-۳۰ سالگی عجیب‌ترین دوران زندگی احتمالا؛ پر از گیجی و سوال و تردید
نمی‌دانم این همه مسئله و noise تنها توی سر من است یا نه اما گاهی خسته می‌شوم و جوابی برایش ندارم.
برای توصیفش تا این زمان می‌توانم بگویم:
حال افسردگی گاه‌گاهی
تنهایی‌کرکننده
سئوالات عجیب و زیاد در مورد هویت، آزادی، شخصیت، افسردگی، آینده، دویدن برای فهم بیشتر و رشد و تا حد زیادی بیهوده، نوشتن و غرق در کلمات.
دوازده ‌‌‌سالی که آدم را می‌کشد تا تمام شود.
هر روزش پر از فکر و
سهراب ؟ سهراب ! صدایم
را میشنوی سوالی دارم !؟
سهراب قایقت جا دارد؟؟
من نمی آیم !
خود کلبه ای میسازم
دور از آدمها !!
من باشم و من !!
فقط سهراب بگو قایقت جاا دارد؟؟
آدمها را سوار قایقت کن سهراب !
دور کن آدمها را از من سهراب !!!
من باشم و این کلبه
من باشم و بیخیالی !
و خیال بافی های 
دخترانه ام !!!
و آرزوهای نرسیده ام !!!
من باشم و بازی با عروسک هایی
که هیچ گاه نداشته ام !!!!
سهراب آدمها را دور کن از من !
سهراب شعر تازه نداری؟
نو نو باشد ؟ تن خور اول باشد شعرت
که د
تو این لحظه بزرگترین آرزوم اینه که توی اتاق خودم باشم،در اتاقو مثل همیشه ببندم و توی خلوت خودم تموم کارامو انجام بدم و الان چقدر همچین چیز کوچیکی دور از دسترسه.اقلا دلم میخواست توی خوابگاه یه اتاق واسه خودم داشته باشم حتی اگه انقدر کوچیک باشه که نتونم توش اونقدرا حرکت کنم اما فقط تنها باشم و هیچکس رو نبینم.چقدر از اتاقم خستم.فشار روم زیاد بوده ایم مدت و خیلی حساستر شدم و از کوچکترین حرفی ناراحت میشم.چقدر دلم میخواست الان هیچکسی رو نبینم...
تولد دخترم نزدیک بود و نمی دونستم براش کادو چی بخرم؟ باسایتی به اسم  «دوزلی بوک» آشنا شدم که چند قصه‌ ی کودکانه ی جذاب دارد و می شود اسامی قهرمان های اونها رو به سلیقه ی خودت انتخاب کنی.
مشخصات، علایق و کاراکتر مورد علاقه دخترم را ثبت کردم و کتاب‌ داستانی تحویل گرفتم که قهرمان آن دخترم بود. 
بعد از حداقل دو سال رفتم دوباره این تستو زدم و چون حافظه تصویریم قابل اعتماده، می تونم بگم که نتیجه همون قبلی بود چون اون موقع جواب به ایمیلم هم ارسال شده بود و نتیجه اینکه من یه isfj هستم ولی خب چون ماجرا اینه که من تا شور یه چیزی رو در نیارم، ول کن نیستم ، تو چند تا سایت مختلف این تستو زدم و هر بار متفاوت بود؛ بالاخره به این نتیجه رسیدم که من قطعا i و j  هستم اما اون دو تا وسطی رو نمی دونم. حتی رفتم ویژگی چهارتا شخصیتی که می شد باشم رو خوندم ولی حس م
نه سری که سر گذارم به سرا و سایه بانش
نه دلی که دل ببازم به فنای جاودانش
نه خودی مانده خدایا و نه خیالی از دو چشمش
نه شود شوم روانه ز شعاع تار مویش
نه توان تاب دارم به تمامی طوافش
نه سزاست سوز و حسرت چو نمیرسم به قافش
نه به بند باده باشم نه اسیر می ، فروشش
نه رها شوم ز عشقش چو غلامه حلقه گوشش
در تاریخ 1398/08/01 شورای دانش آموزی دبستان طالقانی توسط 208 نفر دانش آموز با سیستم سنتی انتخابات ساعت 9 صبح مشخص گردید و کار خود را آغاز نمود در این برنامه بعد از ثبت نام دانش آموزان جهت کاندید شورا ، مدت پنج روز تبلیغات بود که دانش آموزان با هیجان خاص ،به وسیله ی بنر ، پوستر و نوشتارهای کودکانه در مشارکت اجتماعی شرکت نمودند سپس در مراسم آغزین به معرفی خود پرداختند .تعدادی از روی نوشته؛ تعدادی با گفتار کودکانه ، و بعضی با تصویر و نوشته جهت انتخاب ش
خب خب اول مرسی از دعوتت گل پسر 

خب اول بیست سال ایندم جوری ک دوست دارم باشه رو میگم بعد واقعیت 

دوست داشتنم اینه که مهاجرت کرده باشم انگلیس تو گرینویچ کار کنم.دو تا جوجه فسقلی داشته باشم.یه زندگی ساده و شیک 
دلم میخواد همه خانوادم همرام باشن 
شاید یه خونه ویلایی داشته باشم و یه ماشین که اصلا به شخصیتی که دارم نمیخوره 
احتمالا شوهرم یا کچل یا مو فرفری 
دو تای بچم بزرگ دختر و کوچولو پسر باشه 
احتمالا موهامو کوتاه کرده باشم و تپل شده باشم 


واق
این روزا خیلی به مرگ فکر میکنم مهرگلم،نه اینکه زندگیم بد باشه ،از ادامه ش نا امید باشم ،یا به ته خط رسیده باشم ...نه...
به
این فکر می کنم اگه فردا ته خط باشم و من شب دیگه این موقع از اون دنیا
ناظر آدمایی باشم که الان میتونم لمسشون کنم و اون موقع نه ،چه حسی پیدا
میکنم
پر حسرتم یا از خودم راضیم ...نمیدونم ما آدما چرا یادمون میره شاید فردایی نباشه برای هر کدوممون...
یادمون
میره هیچی ارزش خراب کردن حسهای خوبی که به هم داریم و نداره،شاید آخرین
حس بدی ک
زیر پتو می لرزهیه نی نی کوچولومیگه میاد سراغمشبا یدونه لو لو
نی نی چرا میترسی؟تاریکی ترس ندارهببین برات آسمونستاره رو میاره
ماه قشنگو ببیندورش پر از ستاره سنی نی نازنینملو لو وجود نداره
اتاق تو همینهکه توی روز می بینیتاریکی ترس ندارهنترس از لو لو نی نی
شب دوست ما بچه هاستنی نی لا لا کن راحتتو شب به این قشنگیباید کرد استراحت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها