نتایج جستجو برای عبارت :

گذشته یه زخم پیر و کهنه است خوب نمیشه

فرش کهنه نما از جمله فرش هایی است که طرفداران بسیار زیادی دارد و از آنجا که فرش کهنه نما به فرش هایی با قدمت بالا بسیار شباهت دارد بسیار قابل توجه است. بسیاری از مشتریان فرش به فرش کهنه نما شده و فرش هایی که در آن ها شدت رنگ کاهش یافته است و کهنگی وجود دارد ، علاقه نشان می دهند. به همین دلیل کسانی که در صنعت فرش فعالیت دارند ، فرش کهنه نما را از فرش نو و جدید تهیه می کنند و با استفاده از روش های خاصی که به آن اشاره می شود اقدام به کهنه نما کردن فرش
- عشق کهنه:
پاییز از راه رسید             مثل مردی غمگینکه سالها پیش عاشق شده است∞                از عشق عکسی دارد                       کهنه،                             از دختری که سالها پیش گفته بود:                         "دوستت دارم".
 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#هاشور_در_هاشور#شعر_کوتاه
یکی از رسم های قدیمی ایرانی ها خوردن ماهی در شب های عید و دیگر شب های مناسبتی سال است و از دغدغه‌های مهم افراد در این شب ها تشخیص ماهی تازه از کهنه است تا غذایی تازه و لذت بخش بخورند. اما واقعا چگونه می توان ماهی تازه را از کهنه تشخیص داد؟ نشانه های ظاهری در آن وجود دارد؟ با ما همراه باشید تا در ادامه نکات مهم در تشخیص ماهی تازه بیان کنید.
 
ادامه مطلب
دلم میخواد بنویسم اولین شب پاییز چ حسی دارم....
امروز عکسای پارسال این روزا رو نگاه میکردم ... خیلی هاشو حذف کردم...سیر تحولی من در شش هفت ماه گذشته ( از مهر به اینور) کاملا مشهود و نمایان بود ! گاهی دلم میخواست میتونستم جای اون دختر توی عکس بودم !‌دقیقا توی همون برهه ی زمان...بعد زمان رو همونجا متوقف میکردم..ادم ها رو...حرف ها رو...همه چی رو...
امشب فقط دلم میخواست یک نفر بود حرف میزد ، حرف میزدو حرف میزد و من هیچ نمیگفتم !
تمام./
 
+ بعضی وقتا هم میگم به د
بعضی دوستت دارم ها را نمی شود گفت...اصلا نباید گفت...باید گذاشت ته دلتا کهنه و کهنه و کهنه تر شودمثل قالی، قدیمی شود...قیمتی شودبعضی دوستت دارم ها را نباید گفتحتی به اندازه ی یک لایک در اینستایا یک آیکونِ کوچک ❤که مجبور شوی ۱۱۰۰ بار صفحه را رِفرِش کنیببینی جواب در خورِ کامنتت گرفته ای یا نه!بعضی دوستت دارم ها باید بمانند برای خودتبرای روزهای مبادای زندگیتبرای شب های دلتنگیت.یا وقت هایی که شعر میخوانیو قلپ قلپ چای میخوریو به ساعت دوازده عاشقی
ژوزی تو را گذاشته‌ام آن‌ گوشه‌ی امنی که می‌دانم قرار نیست خطری تهدیدت کند. همان‌جایی که یادها و خاطرات تکرار نشونده و شکننده‌ام را می‌گذارم. تو را کمی دم دست‌تر قرار داده‌ام برای روزهایی که نیاز به سر بر شانه‌ات نهادن دارم بی‌آنکه مجبورم باشم تمام گذشته را زیر و رو کنم. 
آری من هم هزار بار از خودم پرسیده‌ام که نگاه داشتن چیزهایی که قرار نیست هیچ وقت به آن‌ها حتی گوشه چشمی هم بیاندازم چه فایده‌ای دارد اما مگر می‌شود تمام گذشته را ناگ
اگر عاشق سبک و سیاق زندگی گذشتگان هستید و علاقه ی زیادی به داشتن اسباب و لوازم عتیقه و قدیمی دارید حتما به فرش های کهنه نما هم علاقه مند هستید.فرش های کهنه نما یا پتینه به آن دسته از فرش های قدیمی که در اثر گذر زمان کهنه نما شده اند و یا به آن دسته از فرش های نو که از قصد تبدیل به فرش کهنه نما می شوند گفته می شود.در قدیم الایام که هنوز فرش ماشینی تولید نشده بود بیشتر از گلیم و فرش های دستباف استفاده می شد.این فرش ها اگر الان هنوز باشند و آسیب چندان
دانلود سریال حکایت کهنهEski Hikaye دوبله فارسی
نام سریال:حکایت کهنه(Eski Hikaye)
 
سال انتشار:2013
 
محصول کشور: ترکیه
 
زبان:(دوبله فارسی)
 
امتیاز: 7.4از10
 
کیفیت: 480p
 
کارگردان : Levent Cantek
 
ستارگان : Buğra Gülsoy, Funda Eryigit, Murat Daltaban
 
خلاصه داستان سریال حکایت کهنه :سریال حکایت کهنه درباره ی پسری به نام مته (با بازی بورا گولسوی) است که در زمان بچگی او پدرش را جلوی چشم او به قتل رسانده اند.او اکنون که پسر جوانی شده دنبال انتقام جویی از قاتل پدرش است . او که همراه مادر
بنا به پیشنهاد سرکار خانم شرفی زاده و تماس با انجمن نمایش اوز جهت تشکیل گروه نمایش روستای کهنه اوز ، با پیگیری انجمن و مجوز اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اوز ، این گروه نمایش فعال و آغاز به کار نمود.
در جلسه ای که در روز یکشنبه 24/9/98 در روستای کهنه و دبیرستان توحید با حضور اعضای هیات رییسه انجمن نمایش و همچنین اعضای گروه نمایش یاد شده شامل خانم ها شرفی زاده ، اسدی ، رفیعی و اسدی و رییس اداره خانم هاشمی برگزار گردید ، پیرامون چگونگی فعالیت گروه نما
اگر تخم مرغ در ظرف آب شناور بماند کهنه است و هر چه کهنه تر باشد بیشتر به سطح آب نزدیک می شود.
ولی اگر تازه باشد به پهلو کف ظرف می ماند. این موضوع اگر روی آن تاریخ انقضا نباشد جواب می دهد ولی دلیل اینکه حتما سالم باشد نیست.
برای سالم بودن آن حتما آن را در ظرفی شکسته و ببینید که بوی ناخوشایند نداشته باشد یا لکه های سیاه، صورتی یا آبی در آن دیده نشود.
ضرر جدی چای کهنه دم برای معده
زمان مطالعه : 3 دقیقه
چای از نوشیدنی های پرطرفدار بین ایرانیان است و از نظر پژوهش گران مصرف آن دارای اصولی خاصی است و چای کهنه دم برای دستگاه گوارش مضر است.عوارض جدی خوردن چای کهنه دم
آیا تا به حال شده که از صبح چای دم کرده باشید و تا شب ، همان را مصرف کنید ؟ احتمالا گاهی کار به روز بعد هم کشیده است. قطعا این اتفاق به دلیل تنبلی ، خستگی و هزاران دلیل دیگر برای ما افتاده است اما نکته اینجاست که آیا این کار ما باعث آسیب
دنیا خلاف خواسته ی ما گذشته استدیروز پیش روست و فردا گذشته استتقویم من پر است از "امروز دیدنت"امروز یا نیامده و یا گذشته استدر جستجوی بخت به هر جا رسیده اماو چند لحظه قبل، از آن جا گذشته استدر بین راه، عشق همان عابری ست کهبا غم به من رسیده و تنها گذشته استای گل! همین که موقع بوئیدنت رسیددیدم که عمر من به تماشا گذشته استاین غیرت است یوسف من، هی نگو هوساز گیسوی سفید زلیخا گذشته استبا آن عصای معجزه بشکاف نیل رانشکافی آب از سر موسی گذشته استمثل قد
تا چندین سال پیش با شنیدن نام فرش ماشینی همه ذهنشان به سمت فرش های ماشینی ٧٠٠ و ١٠٠٠ شانه می رفت اما اکنون با تولید فرش های ماشینی متنوع و با رونمایی از یکسری فرش های خاص پی می بریم که صنعت تولید فرش ماشینی بشدت توسعه یافته است.حتما پیش آمده که نام برخی فرش های ماشینی را بشنوید اما تفاوت آنها را با فرش ماشینی سنتی ندانید. یکی از این فرش ها که شاید نامش به گوش شما هم رسیده باشد فرش ماشینی پتینه است.فرش پتینه چیست؟پتینه از نظر لغوی بمعنای کهنگی م
ابونعمان عجلی از حضرت باقر ع حدیث کند که فرمود ای ابا نعمان  مردم تو را بخودت غافلر نکند زیرا سزای کار وکردارت بتو  رسد نه بانها رورزت را بچنین وچنان یعنی سخنان بیهوده بپایان مبر زیرا  باتو کسی هست که کردارتو را بر تو نگهدارد ویاد داشت کند ونیکی کن من ندیده ام چیزی رک برای تدارک گناه گذشته کهنه.  بهتر وشتابانتراز کردار نیکی که تازه باشد 
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست...چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
 یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.
هر
شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد. وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود! ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامی
 آبونمان جعلی از حضرت باقر  ع  حیث کند که فرمود ای بونعمان مردم تو را بخودت مغرور نکنند و با مدح و ستایشت تو را از خودت غافل تکانند زیرا  سرای کار وارداتی بتو رسد نه بانها ورودت را چنین و چنان یعنی سخنان بیهوده بپایان مبر زیرا بات و کسی هست که کردار تو را بر تو نگهدارت و یاد داشت کند و نیکی کن و زیرا من ندیده ام چیزی را برای تدارک گناه گذشته و کهنه بهتر و شتابگر از کردار نیکی که تازه باشد
برف چه خواهد کرد با این کهنه‌زخم‌ِ عیمقِ در هر به‌ چاقورسیده‌استخوان، ریشه دوانده؟ مسیحایِ سپیدِ سرمایش، نفسی تازه بر مرده‌قلبم خواهد داد یا بهمنِ خوشِ خاطراتش خواهد زدود از تمام دل و جانم، یادِ تمامِ آن سرد‌‌زمستان‌هایِ تاریکِ بی‌درمان را... چیزی نیستم جز فروپاشی میان این و آن؛ رفت‌وآمدِ مکررِ میانِ پژمردگی روح و فرسایشِ تن. چیزی نیستم جز ضرورتِ کلمه‌وار از حلقومی خارج شدن و عدم تمایلِ روایت‌ها به بیان. برف چه خواهد کرد با این کهن
در فصل گذشته فرانک ریبری ستاره کهنه‌کار و با سابقه بایرن مونیخ اعلام کرد که در پایان فصل به طور رسمی از این تیم جدا خواهد شد.
پس از انتشار این خبر، تیم‌های همچون شفیلدیونایتد که به تازگی به لیگ جزیره صعود کرده است و همچنین السد قطر علاقه خود را به جذب این بازیکن نشان داده‌اند.
و حالا با افشای خبرگزاری‌های فرانسوی، لیورپول نیز پس از اعلام خبر جدایی ریبری از بایرن یکی از تیم‌های بوده است که شرایط وی را زیر نظر داشته اما با توجه به آنکه قرمزه
شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورشکه تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایشمذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمنبه لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردارکه من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایمبه شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیستسلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کما
در فلات مرکزی ایران و میان کوههای پراکنده زاگرس سرزمینی خرم به نام پرتیکان وجود دارد که در گذشته مسکن قبیله پارتاکنیان بوده است.
پارتاکنیان مردمانی دلیر بودند و قبیله ای از قبایل ماد که در برابر آشوریان ایستادگی نمودند. نماد رشادت این قوم، دلیرمردی به نام کاوه است که کهنه پیشبند چرمینش به بیرق خونخواهی و عدالت طلبی بدل گردید و در سایه عدل فریدون پاک نهاد پرچم ملی ایرانیان و مظهر شگون و شکوه قرار گرفت.
ادامه مطلب
سر پیچ از هم جدا شدند. یکی زندانی بود، دیگری زندانبان. زندانی دوره محکومیتش را گذرانده بود و زندانبان دوره خدمتش را. چمدان هایشان پر از گذشته بود، حوله کهنه، ریش تراش زنگ زده، آینه جیبی و... آنها سرنوشت مشترکی داشتند. هر دو خاطرات خود را پشت میله ها گذاشته بودند. و وقتی سر پیچ از هم جدا شدند، برف بر هر دوی آنها یکسان می بارید....
خانه سردتر از بیرون بود. هر چند دقیقه یک‌بار فیوز می‌پرید و بخاری‌ها خاموش می‌شدند. مأمور اداره‌ی برق از حیاط بیرون رفت و یک فیوز کهنه و خاک‌گرفته از ماشین‌اش آورد. گفت‌ فیوزتان نیم‌سوز شده و نشان‌مان داد. فیوز کهنه را وصل کرد و گفت: «قابلی نداره. پنجاه تومن میشه» شماره کارت خواستم. گفت: نقدی پرداخت کنید. گفتم: نقد ندارم. فیوز کهنه را دوباره درآورد و فیوز نیم‌سوز را وصل کرد و رفت. دو دقیقه‌ی بعد دوباره فیوز پرید و بخاری‌ها خاموش شدند. مس
فراموش کردی 
 
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
 
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
 
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
 
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
گذشته رو کندوکاو نکنیم 
گذشته رو رهاکنیم به حال خودش چه خوب چه بد چه با لبخند چه باگریه 
گذشته رو نبش قبر نکنیم تا قصرخیالی مون تبدیل به ویرانه نشه
گذشته هرچی که بود گذشت 
که بعد از همه اون روزها اون ادم ها 
فقط یه اسمان  در استانه 21 سالگی مونده ...
اخر همه ی قصه ها فقط خودمون میمونیم 
خودتو بغل کن!!!
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند. پسرک پرسید: ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى‌زد و نمى‌توانستم به آنها کمک کنم. مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آنها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود. گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
گذشته من بخشی از وجود و هویت من هست و من نباید اونو طرد کنم. معنای رشد همین هست و یک پله بالاتر رفتن به معنای انکار و طرد پله های پایین تر نیست.
پذیرش و قبول گذشته، حس بهتری بهم میده تا طرد کردن اون. وقتی گذشته خودم رو طرد می کنم از خودم بیزار میشم. پس گذشته خودم رو هر چه هست می پذیرم و در کنار خودم نگه میدارم.
#آنیناگهان یک نگاه یک تلنگر یک نفس...تو را میبرد به تمام زجه هایی که زدیتمام زجر هایی که کشیدیو روحی که بشدت کتک خورد و سر بریده شدهیچگاه گذشته نمیگذررد ...گذشته همیشه باقی خواهد ماند ... :)و همین حال خرابی که گذشته ی فرداست... :)#دلساخته_های_آنی
گاهی وقت ها قبول کردن اینکه گذشته ها گذشته کار سختیه!
یعنی چی که همه چی گذشته باشه و دستت بهش نرسه؟
توی ذهنم تصورش میکنم
خیلی زنده
مثل اینکه همین الانم تو همون روزا زندگی میکنم
ولی دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم
هیچ تصمیمی درموردش نمیتونم بگیرم
گذشته ها گذشته
و این شده داستان تلخ این روزهای من.
پی نوشت:چقدر این قطع شدن نت سخت داره میگذره.سرمونو تو نت گرم میکردیم کمتر احساس تنهایی میکردیم کمتر به غصه هامون فکر میکردیم.از ساعت ۵ عصر تا ۹ شب خوابیدم
برگرفته از مقدمـه کتـاب لالا لالا گـل پونـه
 
در فلات مرکزی ایران و میان کوههای پراکنده زاگرس سرزمینی خرم به نام پرتیکان وجود دارد که در گذشته مسکن قبیله پارتاکنیان بوده است.
پارتاکنیان مردمانی دلیر بودند و قبیله ای از قبایل ماد که در برابر آشوریان ایستادگی نمودند. نماد رشادت این قوم، دلیرمردی به نام کاوه است که کهنه پیشبند چرمینش به بیرق خونخواهی و عدالت طلبی بدل گردید و در سایه عدل فریدون پاک نهاد پرچم ملی ایرانیان و مظهر شگون و شکوه قرا
اگر همچنان در گذشته باقی بمانیم و همچنان افسوس بخوریم و یا حتی مغرور گذشته باشیم، قطعا ره به جایی نخواهیم برد. زندگی مانند رود در حال حرکت است و باز نخواهد ایستاد. ما نباید نگاهمان به گذشته باشد. گذشته گذشته است. خوب یا بد دیگر بر نمی گردد. ولی آینده از آن ماست. اگر بتوانیم به خوبی برنامه بریزیم و برای آینده مان خوب فکر کنیم، قطعا دچار پشیمانی کمتری می شویم. 
 
ولی برنامه ریزی باید تا حد ممکن واقع گرایانه باشد. بر اساس داشته ها و پله به پله
 
می ت
یکی از فرش های متفاوتی که چندی پیش تولید و وارد بازار فرش ماشینی شد فرش ماشینی پتینه بود.فرش ماشینی پتینه که به معنای فرش کهنه نما هم می باشد فرشی است که برگرفته از فرش های قدیمی و چند صد ساله است که در اثر گذر زمان کیفیت خود را از دست داده اند.فرش های با قدمت بالا مسلما قیمت بالایی هم دارند و همه افراد نمی توانند آنرا تهیه کنند ضمن اینکه بیشتر این فرش ها در اثر گذر زمان و پا خوردن بشدت دچار ساییدگی و پوسیدگی شده اند و قابلیت استفاده در خانه را ن
شستشوی فرش
روش‌های مختلفی برای شستشوی فرش وجود دارد. با توجه به امکانات و جنس فرش بهترین روش شستشوی فرش را انتخاب کنید. استفاده از شوینده مناسب و نحوه شستشوی فرش در حفظ کیفیت و دوام فرش موثر است. نحوه خشک کردن،
پس از شستشو نیز از موارد مهم است. چنانچه فرش به درستی و در ظرف ۲۴ ساعت
خشک نشود، امکان رشد قارچ و عوامل بیماری زا در آن بیشتر می‌شود. قبل از
شستشوی فرش همه جوانب را در نظر بگیرید.

شاید تعجب کنید چرا باید روش های کهنه کردن فرش وجود داشت
دو هفته ای هست که بچه های شرکت سالن میگیرن برای برنامه فوتبال.
دیروز جلسه دوم بود که میرفتم، البته به اصرار بچه ها... وسطای بازی اومدم استاپ کنم که زانوم خالی کرد و دادم به هوا رفت و نقش بر زمین شدم.
شدت درد به حدی بود که چشمام سیاهی میدید. و باز هم دوباره، همان درد قدیمی و کهنه سر باز کرد.
حالا بازم باید تا هفته ها لنگ بزنم و به خودم لعنت بفرستم که چرا رفتم جودو! آخه میخواستی که چی بشه ؟ مگه خدا براش مهم بود که تو چی ازش میخوای ؟
بدبختی اینکه ماشین
 به روایت افسانه‌ها روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود.
ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد !!!کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟ شیطان پاسخ داد: نومیدی و افسردگی است .
آن مرد
تنوعی که هم اکنون در فرش های ماشینی بوجود آمده است انتخاب فرش ماشینی را برای افراد کمی دشوار کرده است.چراکه محصولات جدید در طرح و رنگ جذاب و دلربا هستند و قطعا افراد در انتخاب یک فرش مناسب با چالش هایی مواجه خواهند شد.اگرچه که این گوناگونی و وجود طرح های متفاوت موجب سردرگمی برخی افراد می گردد ولیکن عده ای از همان ابتدا می دانند بدنبال چه نوع فرشی هستند. این دسته افراد که علاقه مند به طرح های سنتی و قدیمی هستند تمایل زیادی به خرید فرش های دستب
آموزش تشخیص برنج مرغوب
سلیقه خریداران برنج متفاوت است و معیارهای مختلفی
دارند. همچنین برنج‌ ایرانی هم تنوع فراوان و طعم و مزه گوناگونی دارد. در
لابه‌لای همین یادداشت به چند روش تشخیص برنج خوب اشاره شد. به طور خلاصه:
برای
فهمیدن میزان عطر و بوی برنج، مقداری از آن را میان دو کف دست قرار دهید و
در آن بدمید. از مقدار بوی معطری که به مشامتان می‌رسد می‌توانید آن را
تشخیص دهید.
تفکیک برنج قدیمی از تازه، خیلی مشکل نیست. برنج
قدیمی، سخت و سفت است
سلامحرف مهمی ندارم امایک در سفیدی بود که یک نقش سرخی روی سفیدی‌اش زده شده بودیک سالی گذشت که آمدند یک رنگ سفیدِ دیگر زدند روی سرخی و سفیدی قبل. بعد باز کسی آمد روی سفیدی جدیدِ روی سفیدی و سرخیِ گذشته، رنگِ سرخ زد. من فقط خودم لابد می‌فهمم این‌ها نماد چه‌اند توی ذهنِ سفیدِ حال و گذشته‌ی مناما به هر حال خداحافظ.
امام صادق ع فرمود نجاشی دنبال جعفر بن ابیطالب  و اصحابش فرستاد آنها وارد شدند نجاشی در اتاقی روی خاک نشسته و جامه های کهنه پوشیده بود جعفر گوید چون اورا بآنحال دیدیم از او بترسیدم که مبادا دیوانه شذه باشد چون وضع و پریدگی چهره مارا دید گفت سپاس خدایی که محمد ص را یاری کرد و چشمش را روشن نمود شمارا مژده ندهم گفتم پادشاهاچرا گفت اکنون بکی ار کار ااگاههای مناز سر زمین شما آمد و بمن گزارش داد که خدای عزوجل   پیعمبرش محمد ص را یاری فرموده ود سمنش
وقتی دعوت سید جواد به چالش "نامه ای به گذشته" را خواندم،دقیقا داشتم در وسط گود،با گذشته کشتی می گرفتم،ضربان قلبم،چند برابر شده بود،ماهیچه های صورتم منقبض بودند، دستانم می لرزید و خلاصه بدجوری در منجلابِ دعوا با گذشته گیر کرده بودم...
ادامه مطلب
دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به رشته ی سخن درآورمنعره نیستندتا ز نای جان بر آورمدردهای من نگفتنیدردهای من نهفتنی استدردهای منگرچه مثل دردهای مردم زمانه نیستدرد مردم زمانه استمردمی که چین پوستینشانمردمی که رنگ روی آستینشانمردمی که نامهایشانجلد کهنه ی شناسنامه هایشاندرد می کندمن ولی تمام استخوان بودنملحظه های ساده ی سرودنمدرد می کندانحنای روح منشانه های خسته ی غرور منتکیه گاه بی پناهی دلم شکسته استکتف گریه ه
بعضی دوستت دارم ها را نمی شود گفت...


اصلا نباید گفت...


باید گذاشت ته دل


تا کهنه و کهنه و کهنه تر شود


مثل قالی، قدیمی شود...


قیمتی شود


 


بعضی دوستت دارم ها را نباید گفت


حتی به اندازه ی یک لایک در اینستا


یا یک آیکونِ کوچک



که مجبور شوی ۱۱۰۰ بار صفحه را رِفرِش کنی


ببینی جواب در خورِ کامنتت گرفته ای یا نه!


 


بعضی دوستت دارم ها باید بمانند برای خودت


برای روزهای مبادای زندگیت


برای شب های دلتنگیت.


یا وقت هایی که شعر میخوانی


و قلپ قلپ چای
دیوارهای مسجد آن محله را شبیه مسجد جامع کاشی‌کاری کرده‌اند. همان طرح و همان اندازه. زیبا و تروتمیز، کاشی‌ها را مشابه همان ساخته‌اند و چسبانده‌اند به دیوار. بدون هیچ پریدگی یا تَرَکی در لعاب کاشی‌ها. همه‌چیز نو و زیباست. خوب نگاهش می‌کنم. بیش از چند دقیقه. با صبر و حوصله نگاهش می‌کنم. فردایش می‌روم مسجد جامع و روبه‌روی همان دیوار قدیمی می‌ایستم و آن را هم خوب تماشا می‌کنم. انگار تفاوتشان بیش از چیزی است که به‌چشم می‌آید!
کاشی‌های مسج
چه سانی دل؟ خوشی با روزگارت؟به راه دل چه پوچی شد هزارت
خوشی با درد و خونی با دل خوشمیان دشمنان پرشمارت
برو ای دل مباش این سان پریشانبه سر آید شبان انتظارت
حریفی طعنه ای زد پشتِ سر دوششنیدم، حال پندِ آشکارت:  
مزن صوفی دم از عشق و خمش باشکه بوی نم دهد حرف قصارت
جهان نو گشت و حق نو گشت و حقدارو لیکن تو خوشی با خشکبارت
ز بس قاطی زدی هر کهنه و نوکه قاطی شد نوار هشت و چارت
چون نو آمد دگر هر کهنه نسخ استسخن نو گفتمت، این نو نثارت
زبان از صحبت حق آتشین ا
آموزش تشخیص برنج مرغوب
سلیقه خریداران برنج متفاوت است و معیارهای مختلفی
دارند. همچنین برنج‌ ایرانی هم تنوع فراوان و طعم و مزه گوناگونی دارد. در
لابه‌لای همین یادداشت به چند روش تشخیص برنج خوب اشاره شد. به طور خلاصه:
برای
فهمیدن میزان عطر و بوی برنج، مقداری از آن را میان دو کف دست قرار دهید و
در آن بدمید. از مقدار بوی معطری که به مشامتان می‌رسد می‌توانید آن را
تشخیص دهید.
تفکیک برنج قدیمی از تازه، خیلی مشکل نیست. برنج
قدیمی، سخت و سفت است
مستفاد از روایات این است که آلوی پوست کنده و خشک شده بهتر است و مضرات آلوی تازه در آن از بین می‌رود.✅در روایت آمده است:عَلَیْکُمْ بِالْإِجَّاصِ الْعَتِیقِ فَإِنَّ الْعَتِیقَ قَدْ بَقِیَ نَفْعُهُ وَ ذَهَبَ ضَرَرُه‌ وَ کُلُوهُ مُقَشَّراً فَإِنَّهُ نَافِعٌ لِکُلِّ مِرَارٍ وَ حَرَارَةٍ وَ وَهَجٍ یُهَیِّجُ مِنْهَایعنی بر شما باد آلوی کهنه و مانده زیرا آلوی کهنه نفعش باقی مانده و ضرر آن از بین رفته است و آن را پوست کنده بخورید زیرا برای هر
 
 
هیچ کس نمی تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه اما هر کسی می تونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
 
 
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشتههرگز به غصه خوردن، گذشته بر نگشتهبه فکر آینده باش، دلشاد و سرزنده باشبه انتظار طلعت خورشید تابنده باشعمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کنعمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشتهنکن گلایه از فلک،
آموزش تشخیص برنج مرغوب
سلیقه خریداران برنج متفاوت است و معیارهای مختلفی
دارند. همچنین برنج‌ ایرانی هم تنوع فراوان و طعم و مزه گوناگونی دارد. در
لابه‌لای همین یادداشت به چند روش تشخیص برنج خوب اشاره شد. به طور خلاصه:
برای
فهمیدن میزان عطر و بوی برنج، مقداری از آن را میان دو کف دست قرار دهید و
در آن بدمید. از مقدار بوی معطری که به مشامتان می‌رسد می‌توانید آن را
تشخیص دهید.
تفکیک برنج قدیمی از تازه، خیلی مشکل نیست. برنج
قدیمی، سخت و سفت است
سقف شیروانی با تایل های سفالی
 
استفاده از متریال سفال در سقف ها دیرینگی طولانی داشته و از گذشته تا به امروز حائز طرفداران ویژه خویش می باشد.
این متریال حس و حال کهن به نمای ظاهری ساختمان می بخشد.
نکته مهمی که در سقف سفالی باید به آن دقت شود این است که سفال حائز بها فوقانی می باشد.
و زیاد شکننده است ولی گزینه ای دلخواه و زیاد خاص می باشد. استفاده از مدل سفالی اغلب برای ساختمان هایی با نما و سخیف کهنه رهنمود می شود.
سقف شیروانی با تایل های بتنی
 
س
دیوارهای مسجد آن محله را شبیه مسجد جامع کاشی‌کاری کرده‌اند. همان طرح و همان اندازه. زیبا و تروتمیز، کاشی‌ها را مشابه همان ساخته‌اند و چسبانده‌اند به دیوار. بدون هیچ پریدگی یا تَرَکی در لعاب کاشی‌ها. همه‌چیز نو و زیباست. خوب نگاهش می‌کنم. بیش از چند دقیقه. با صبر و حوصله نگاهش می‌کنم. فردایش می‌روم مسجد جامع و روبه‌روی همان دیوار قدیمی می‌ایستم و آن را هم خوب تماشا می‌کنم. انگار تفاوتشان بیش از چیزی است که به‌چشم می‌آید!
کاشی‌های مسج
- میدونی کی آمادگی ساختن آینده ات رو داری؟
+ از کجا بدونم؟ لابد هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه است. از همین الان؟!
- نههه لحظه ای که با گذشته ات احساس رفاقت کنی و محکم بغلش کنی. مهم نیست اگه پر از اشتباه بودی مهم نیست اگه سردرگم بودی مهم نیست هر چی بودی به خدا مهم نیست چون گذشته در گذشته. با گذشته ات رفیق باش و با ساختن آینده رفیق های بهتری برای خودت دست و پا کن 
از خیابان و بازار که می گذشت به اطراف نگاه نمی کرد. در زمانی که در مشهد مقدس فلکه ای دور آستانه امام رضا(علیه السلام) احداث کردند و با احداث آن فلکه، قبرستان قتلگاه که قبرستان بزرگ و مهمی بود در داخل مشهد و در جانب شمالی صحن کهنه (صحن انقلاب اسلامی)، از بین رفت و اینها در آن زمان در مشهد کارهای مهم و جالب توجه هر کس بود، من همراه مرحوم حاج آخوند از درب غربی صحن کهنه بیرون رفتیم و در ابتدای بالا خیابان که حالا (سال 1354 شمسی) نامش خیابان نادری است می
گفت:بهتر است گاه برای ساختن خودت به گذشته سفر کنی
گفتم:اگر گذشته هم مرا نخواهد چه؟!
عجیب بود،برگشتن را می گویم،گذشته ام شبیه دشتی بی سر و پا شده بود،نه ابتدایش مشخص بود،نه انتهایش...چیزهایی دیدم که در لحظه باورشان نکرده بودم...شاید هم نخواسته بودم...اما هرچه بود و نبود،گذشته بود
گفت:کاش راهی برای باز گرداندن گذشته بود
گفتم:اگر من هم گذشته را نخواهم چه؟!
ناگاه دیوار ها لرزیدند،سقف ها ریختند،آدم ها مردند و از میان خاک و خل آدم های جدید سر برآوردن
همه ی ما ممکن است سال هااز روتینی متشکل از عادات و رفتارهایی پیروی کنیم بدون اینکه متوجهشون باشیم!
مسلما من هم از این قاعده مستثنی نیستم اما جدیدا سعی میکنم اون خاکستری درون رو از دلِ روتینی از رفتارها پیدا کنم.
تناقضِ عجیبی در دل رفتاری خاکستری دیدم.
خاکستری ادم نوستالژیکی هست و همیشه یادِ نخ نما ترین ادم های زندگیش می افته و در حالی که آه میکشه از غمِ دلتنگی و فراغ،مشغول زیر و رو کردنِ گذشته میشه.
خاکستری خیلی خیلی سخت با دوستی و آدم ها وداع
کهنه شور خشک کن دار عنوان مقاله ی ما می باشد. شما در این مقاله با چند وسیله ی مهم برای شست و شوی لباس ها یتان آشنا می شوید. که مهم ترین آنها کهنه شور خشک کن دار می باشد. این مقاله در ادامه ی مقالات کهنه شور لباس بچه و کهنه شور نوزادی و طرز استفاده کهنه شور و مقالات مربوط به بهداشت و نظافت آمده است.
از شما دعوت می کنم مقالات مینی واش کهنه شور و کهنه شور چیست را مطالعه نمایید.
این مقاله توسط مری مارلو لورت (Mary Marlowe Leverette) نوشته شده و توسط تیم حر
توجه نکردی به تنهائیام و
ندیدی چه ترسی نشست توو نگاهمو
مدارا نکردی با دلتنگیامو
فقط خواستی باشی به جای خدام و
به جای خدام و …
با هر ردِ پایی که اندازه ی کفشته راه میام و
جلو هر کی چشماش شبیهِ خودت میشه کوتاه میام و
نموندی باهام و …
خزونم که از زورِ تنهائیام
میخوام مثلِ پیچک بپیچی به پام
تو دردی من اینو میفهمم ولی
بگو جز تو درمونو از کی بخوام
تو بارونیِ کهنه ی کنجِ خونه
که خیلی چیزا از دلِ من میدونه
چه آغوشِ گرمی ، چه پاییزِ سردی
چقد فکر میکردم
پتینه یعنی هنر کهنه کردن فضای یک خانه،  پتینه کاری به هنرمند و دکوراتور اجازه میدهد که اشیاء و محیط را به طرز کلاسیک دیزاین و طراحی نموده حال و هوای فضا را قدیمی و کهنه نشان دهد .
وسایل کار نقاشی دکوراتیو عبارتست از :
انواع قلم موها
رولها
کاردک ها
برسهای مخصوص
اسفنج های دریایی و مصنوعی
پارچه های تهیه شده از پوست حیوانات
شانه ها
ریسمانها و ابزار خاص برای ایجاد نقوش که همگی کاملا حرفه ای بوده و کاربرد عمومی مطلقا ندارد.
انواع پتینه ها
پتینه ه
دو هفته ای میشه که تو خونه جدید مستقر شدیم. همون تیپ خونه ای که همیشه تو رویاهام مصور میشد همون محله ای که واقعا دوست داشتم اونجا زندگی کنم. یادمه نامزد که بودیم همسرم با پدرش برای شراکت صحبت میکردن که طبقه دوم خونشون رو بسازن برای ما. دقیقا تو همین محله ای که الان ساکن ایم و منم که همیشه تصویر سازیم قوی هست فکر میکردم چطوری صبحا تو بالکن خونه با سر و صدا ورزش کنم که طبقه پایینی ها اذیت نشن؟ جمعه که تو بالکن صبحانه میخوردیم همسری کش های ورزش رو
دلایلی مهم برای نخوابیدن روی تشک کهنه
گذر  زمان باعث ایجاد قارچ، گرد و غبار و عرق روی تشک می شود که این عوامل باعث بروز آلرژی می شود و امکان دارد دچار مشکلات پوستی شوید.
مواردی که در صورت استراحت و خوابیدن روی تشک کهنه و قدیمی میتواند شما را تهدید کند.
دلایل متعددی وجود دارد که ممکن است منجر به پیشنهاد خرید تشک جدید شود ؛ ممکن است آلرژی های ناشی از گرد و غبار به سراغتان بیاید. استفاده از تشک کهنه و قدیمی ممکن است  ورود گرد و غبار را برای شما به
دوست می گفت شاید همین جا روی همین نقطه که ما نشسته ایم و آسمان پر از ستاره مثل پرگار به دورمان می چرخد. شاید همین جا که در آیینه ایی ناپیدا در جای دیگر تکرار می شود و ما این تصویر را تنها در خیالمان می بینیم. دوست می گفت و می گفت و می گفت. 
وقتی پرده آسمان این قدر نزدیک و دور است چون سهل و ممتنع، وقتی است که باید دوست کنارت باشد و هر چه را پیش از این به او گفته اند فراموش کند و روی پرده دنبال نقش هایی بگردد که یادش نداده اند. آسمان فرش دستبافی ست که ب
دوچیز انسان را نابود میکند 
 
مشغول بودن به گذشته و مشغول شدن به دیگران 
 
هرکس در گذشته بماند آینده را از دست می دهد 
 
هرکس نگهبان رفتار دیگران شود آسایش و راحتی خود را از دست میدهد
 
گذشته هایت را ببخش 
زیرا آنان همچون کفش های کودکی تو هستند 
نه تنها برایت کوچکند 
 
بلکه تو را از برداشتن گام های بزرگ باز می دارند 
می گویند گذشته دیگه گذشته ولی آیا می شود بدون نگاه به تو ای گذشته عزیزم به سوی آینده رفت ؟
من کلا تو رو خیلی دوست دارم و آرزویم این هست که برگردم پیش تو و خیلی کارهایی که باید می کردیم و نکردیم را از نو باهم انجام دهیم اما وقتی به تو فکر می کنم می بینم از تو متنفر هم هستم ! حکایت تو و من حکایت عجیبی است.
ادامه مطلب
آدم هر چقدر هم که سرش شلوغ باشه و فکرش مشغول ،کار زیادی داشته باشه و سرگرمِ خودش باشه ،از خاطره ها و آلبوم  عکسها که بگذریمبالاخره یه روز گُذرش به کُمُد قدیمی در بسته یا شایدم به طاقچه بالایی اتاقی که مدتها ازش بی خبر مونده  خواهد افتاد .با کُلّی فکر و خیال و نگاه کردن به اسباب بازی های قدیمی و گاهی هم تبسُّمی لبخند گونه همبازی های قدیمی را هم می بیند ِ آنجا دیگه کلمات خیلی به کار نمیانیادمون باشهاگر سراغی از خاطره ای میگیریم مواظب باشیم کها
غلامعلی حداد عادل
در اوایل قرن حاضر، وقتی ما با تمدن غربی آشنا شدیم، غالباً یکباره از گذشته خود بریدیم و با استقبال از این تمدن، با خوش‌بینی بسیار، به انتظار آینده نشستیم. نور تندی که از افق غرب به چشم‌های ما می‌تابید، همه‌چیز را تحت‌الشعاع خود قرار می‌داد. حالت ما، در آن دوران، شبیه حالت میزبانی بود که پیش مهمانی که قرار است به خانه او بیاید، ‌احساس حقارت می‌کند. چنین میزبانی سعی می‌کند پیش از آمدن میهمان، حتی‌المقدور، ظاهر خانه خود
برای مردم قرون‌وسطای متقدم پندار پیشرفت یکسره ناشناخته است ؛ به ارزش چیزهای تازه تفاهم نشان نمی‌دهد و می‌کوشد آنچه را که سنتی و کهنه است حفظ کند ، تنها پندار پیشرفت ، که دانش جدید هوادارش می‌باشد ، نیست که با نحوه‌ی تفکر آن بیگانه است ؛ این عصر در درک حقیقت‌های آشنا ، که مقامات رسمی تضمینش کرده‌اند ، به اصالت تفسیر بسیار کمتر دلبستگی دارد تا تأیید و تأکید خود حقیقت‌ها ، کشف دوباره‌ی چیزی که تثبیت شده ، شکل دادن مجدد به چیزی که پیش از ای
هی روزمه پر و پیمونش رو نگاه میکنم و هی تصویرش تو اتاق معاینه میاد جلو چشمم ... چه طور ممکنه یعنی؟  با اون همه عنوان و کارگاه و سمت و کهنه کاری،  چطور میشه که یه ویزیت رو انقدر مبتدیانه و غیر حرفه ای انجام بدی ؟
انقدر سرد شدم دیگه دستم به خوندن نمیره ...

+کامنتهای پست قبل رو جواب میدم ... فعلا ولی خالی شده ام! 
شاید اغلب شما فکر کنید چیزی که به آن پسماند اطلاق می شود، زباله هایی است که هر روز ماموران شهرداری از درب خانه ها جمع می کنند. یا مقوا و پلاستیک هایی که به غرفه های بازیافت تحویل می دهید. اما اینگونه نیست. هر چیزی کهنه یا نویی که از خانه شما دور انداخته می شود پسماند است. که می تواند شامل لوازم الکترونیکی غیرقابل استفاده، ظروف غذاخوری مستعمل، کیف و کفش کهنه و حتی لباس هایی که دیگر سایز شما نیستند، باشد.
متاسفانه با گسترش زندگی مدرن و به طبع آن آ
به سرم ، هوای عشقتدرد من ، دوای عشقت آمدم به جان نثاری بشوم فدای عشقتتب کهنه ، بیقراریجان خسته ، بردباری چه شود ، که با من آیدنظری ، نگاه عشقت دگران خبر ندارند که تو را چگونه خواهمهمه جان و تن ببازمسر ماجرای عشقت به امید صبحگاهیکه در این بند نباشممطلعی که سر بریدهبرسم به پای عشقت
یک زخم نامرئی شده ام..
حتی، گاهی رویش آرام آرام نمک میریزم و عمیقش میکنم؟
هی سکه می اندازم و میگویم روی شیرش شانس من است
هی خط میشود..
خط میشود و عمق میدهد به این زخم..
ت
ن
ه
ا
این کلمه معانی مختلفی دارد که هر کس در زندگی ش انگار میتواند چندین بُعدَش را تنها بفهمد:))
تنها در تنها
به نام "او"
گاهی تداوم حرف‌های تلخ آزارم می‌دهد،این نشدن‌ها، نمی‌شودها، نتوانستن‌ها...گاهی خودم یادم می‌آید،تداومی کهنه از تلخی...گاهی می‌گویم باید در دستان باد رها می‌شد!گاهی میگویم ای کاش صبر!گاهی می‌گویم... آه...چقدر حرف می‌زنم در این تداوم تلخ....
"مسافر"
عمر همچون جوی نو نو می رسد 
مستمری می نماید  د ر    جسد 
عمر انسان ، مانند آب جویباری در حال گذار و طی شدن است ، ولی همین جزء به جز ء گذشتن که بصورت دائمی و مستمر صورت می گیرد سبب این شده است که انسان به اشتباه خیال  کند ؛ "جریان عمر بصورت خطی و ممتد و مستمر است ."
در این جهان حتی یک لحظه سکونوجود ندارد . ما نسبت به این حرکت سریع و دقیق و دائمی که جهان راتازه می کند ، اطلاعی نداریم ،زیرا وقتی که حرکت شتاب بیشتری پیدا می کند ، از آن جهت که در ک ما نمی ت
کاش یکم تاریخ می خوندم 
یکم بیشتر از گذشته ها می پرسیدم
این کمبود رو میشه توی زندگی خیلیامون دید، وقتی تاریخ رو ندونی  قدر یه چیزایی رو نمی دونی
نمی تونی درک کنی کسایی که الان باهاشون زندگی می کنی، چطور به زندگی نگاه می کنن
 
دونستن تاریخ .. یه دید و نگاه تازه بهت میده
 
این دونستن می تونه از تاریخ زندگی پدر و مادر هر کسی شروع بشه .. ما آدما همگی از دنیاهای متفاوتی هستیم که با هم در زمان و مکان مشترکی زندگی می کنیم .. یه گوشه از گذشته .. چند ورقی ا
عمر همچون جوی نو نو می رسد 
مستمری می نماید  د ر    جسد 
عمر انسان ، مانند آب جویباری در حال گذار و طی شدن است ، ولی همین جزء به جز ء گذشتن که بصورت دائمی و مستمر صورت می گیرد سبب این شده است که انسان به اشتباه خیال  کند ؛ "جریان عمر بصورت خطی و ممتد و مستمر است ."
در این جهان حتی یک لحظه سکون وجود ندارد . ما نسبت به این حرکت سریع و دقیق و دائمی که جهان راتازه می کند ، اطلاعی نداریم ،زیرا وقتی که حرکت شتاب بیشتری پیدا می کند ، از آن جهت که در ک ما نمی
هزار سال دیگر هم که بگذرد
هزار ضریح مطلا هم که برایت بسازند
ما باز هم برای کهنه پیراهنی که از تو دریغ شد، گریه می‌کنیم.
+مردهای خانه عازم تواند و باز من جاماندم...
+از ما جامانده‌ها چه بر می‌آید جز اینکه دور هم بنشینیم به روضه خوانی و اشک...
+الحمدلله علی کل نعمه
+المستغاث بک یا صاحب الزمان
امروز با نفرتِ ترسناکم مواجه شدم،
اولین و کهنه ترین کینه ی روحم رو لمس کردم،بهش خوب نگاه کردم،بالا و پائینش کردم،دیدمش؛بعد از مدت ها ندیدنش امروز خوب تر از همیشه دیدمش،بدون اینکه بترسم حالت تهوع همیشگی سراغم بیاد، بدون اینکه نگران شب زنده داریُ خوابِ بد باشم!آهنگایی که اونو یادم میاوردن رو گوش دادم،خاطرات منفور رو با جزئیات مرور کردم،خط خطی های رو چهرشو حذف کردم تا خوب درکش کنم،چیزهای خوبُ بدشو باهم زیرُ رو کردم،احساسِ بی اساسِ اولیه ی خ
چقدر خوبه که آدم دست آویزی به گذشته باشه. انگار گذشته هویت تو رو جمع میکنه تو یه ظرفی که وقتی میری سراغش درشو باز میکنه و تنها چیزی که میبینی احساس امنیته. امنیت اینکه خود خودتو پیدا کردی. حتی تو دردهای گذشته هم آرامش و تکسین نهفته س. چون عمیقا برا توئه. نه برا هیچکس دیگه و نه از هیچکس دیگه. از خودت و برای خودت.
 درازنای شب اندوهان را از من بپرس که در کوچه تا سحرگاه رقصیده‌ام و سنگ‌فرش‌های حوصله را به شیون عبث گام‌هایم آغشته‌ام‌. از من بپرس که همپای بادها در شهر و کوه و دشت به دنبال تو گشته‌ام و ساعت کوکی کهنه‌ام را به وقت ساحل ابدیت میزان کرده‌ام. جای پاهای کوچکت را بر ماسه‌ها دیدم. صدا زدم الکساندر... دویدی بالای صخره‌ها. مرا نگاه نکردی.
وقتی گرفتار احساسات وسواسی و افکار کهنه می شوی، ذهنت آشفته می شود و هیچ تصویر روشنی از واقعیت نمی بینی. منظورم از افکار کهنه و احساسات وسواسی چیست؟ احساسات وسواسی همان استرس همیشگی ات است، یا احساس درماندگی و سرخوردگی، تنفر و تمام احساسات منفی که ذهنت را آشفته و بدنت را بیمار می کند.
موضوع جدی است
در اینجا از قانون جذب حرف نمیزنم، از رسیدن به امیال و آرزو های کودکانه ات حرف نمیزنم، موضوع سلامت عقل و روانت است. کسی که به خواب می رود معمولا اطل
یه جوری برنامه ام رو چیدیم که پنج شنبه و جمعه هام رو هم از ۸ صبح تا ۱۰ شب و اگه بازم بیخوابی زد به سرم تا ۱۲ و ۱ شب مشغول باشم ...❤
فقط برای اینکه دوباره هوایی نشم و برنگردم به افکار مسخره قدیم...!
اینکه برگردم ویرونه های قدیمی و سیاه و خاک گرفته افکاری رو ببینم که یه روزی نوری ازش میتابید ک تموم زندگیمو به جنب و جوش مینداخت ‌...واقعا تباه کردن عمر پیش رومه ..
...ممکنه روزی اوایل جاده زندگیم یه خونه ساخته باشم ...و فک کرده باشم قراره تا ابد دل خوش کنم
یادداشتی از گذشته‌ی نزدیک:

این روزها در پی چیزهایی هستم که هرگز نداشته ام. نمیدانم که می توانم به دستاوردهایم در زندگی ببالم یا نه؟ اما از آن چه تاکنون بوده ام چندان هم ناراضی نیستم. جستجوگری ساکت که نشدن ها و نرسیدن ها زندگی را برایش جذاب و پر هیجان کرد و آن قدر نرسید که بزرگ شد و فهمید که آن مقصدها واقعی نبوده اند و این که نتوانسته پیدایشان کند شانس آورده. اما بالاخره مقصدی باید باشد، باید جایی بند کفش ها را گشود و آرام به صدای شستن ظرف شیر آ
یادمان پایتخت جدید قزاقستان
لرد نورمن فوستر (Norman Foster) معمار 70 ساله، تا به حال خالق آثاری جسورانه در مقیاس جهانی، از برج پر سرو صدای خیار شوری (Gherkin) در لندن گرفته تا فرودگاه جدید پکن (بزرگترین محوطه ساختمانی حال حاظر جهان)، بوده است؛ وی همچنین طراح بلند ترین برج جهان _ که هرگز ساخته نشد _ نیز هست.... اما هیچکدام از آثار گذشته فوستر قابل مقایسه با اثر اخیر وی در پایتخت جدید قزاقستان نیستند...، شاید چون تا به حال چنین سفارش عظیمی به معمار کهنه کار دا
با من رازی بود
که به کو گفتم
با من رازی بود
که به چا گفتم
تو راهِ دراز
به اسبِ سیا گفتم
بی‌کس و تنها
به سنگای را گفتم 
□ 
با رازِ کهنه
از را رسیدم
حرفی نروندم
حرفی نروندی
اشکی فشوندم
اشکی فشوندی
لبامو بستم
از چشام خوندی 
۱۳۳۴
زندگی کوتاه تر از ان است که ما در نقطه ای ثابت بمانیم. هر روز فرصتی است برای یک قدم به جلو نباید اجازه بدیم هیچ کار نکردن پشیمانی به بار بیاورد و وقتمان را تلف و انرژی و ارزوهامون رو به تباهی بره.
خیلی از ما زندگی را به تصادف و یا شانس واگذار می کنیم. اجازه می دهیم اتفاقات بیرونی و شرایط بر ما مسلط بشوند و ما را شکست بدهند اما واقعیت اینه که این شرایط زاییده افکار ما هستند. هیچ مانعی مطلق نیست. گاهی اوقات فکر میکنیم برخی موانع همیشگی اند و هرگز نم
برای نوشتن از زمانِ حال، باید دیوانه باشی. 
زمان به دو دسته تقسیم پذیر است: گذشته و آینده. که گذشته دائما آینده را بلعیده، بزرگ و بزرگتر میشود. برای چشیدنِ طعم زندگی، آینده را که نه، باید گذشته را سفت چسبید. 
 
پ ن: توی دفترچه ی پالتوییِ راه راهم نوشته بودمش، همین تابستون. ولی وقتی دیدمش یادم نیومد کی نوشتم، اصلا و ابداً. پس حتماً قبل از خوابیدن نوشتمش.
 
فرانسوی‌ها پس ازانقلاب نظامهای گوناگون سیاسی را آزمودند. یکی از مهمترین چالشهای سیاسی در این کشور در دو قرن گذشته ستیز بین مجلس و دولت بر سر اختیاراتشان بود. این جنگ و گریز تاریخی هراز گاهی به پیروزی یکی از دو هماورد انجامید. هوادران مجلس و یا دولت با راه انداختن شورشها و انقلابهای گوناگون به تغییر قانون اساسی و تثبیت موقعیت خود پیروزی خود را جشن گرفتند. در برشهایی از تاریخ سیاسی این کشور دو طرف کوشیدند به نظام بینابینی رضایت دهند و این س
1.
از میان پلک های نیمه بازم، دیدم که فنجان از دستم روی زمین افتاد، هزار تکه، صد هزار تکه شد؛
از میان پلک های نیمه بازت، ببین که دل، اگر از دست آدمی روی زمین بیفتد، چند تکه، چند هزار تکه خواهد شد؟
 
2.
دورمان دیواری کشیدم. دور ِ ما، و چیزی که روزگاری رازمان می پنداشتم و در اعماق سینه محفوظ و یگانه نگاه داشته بودم مبادا روزی مجبور باشم دردهای تو را با دیگری قسمت کنم. و حالا تصور کن مرا، و خودت را، رو در روی هم ایستاده بر پهنه ی ناکجایی به وسعت ابدیّ
کتابی را شروع کردم با نام نخل و نارنج از نویسنده ای که زیاد از او خوشم نمی آید یامین پور، تا اینجا که رسیدم بد نبود شاید مروری بر آن داشتم. عیدتان هم مبارک با یک روز تاخیر برای ایرانیان و دو روز تاخیر برای باقی مسلمانان. بگذریمالقصه داستان امروز روایت جالب استاد روانشناسی است از زمان حال، ربطی هم به روانشناسی ندارد اصل حرف جذاب است. گفت "تمام این حرف ها که می گویند در حال زندگی کن غلط است ما زمان حالی برای زندگی نداریم یکی گذشته است یکی آینده،
عشق همچنان در تفکرات کهنه و زوار در رفته من حقیقتی نامعلوم مانده است. سال هاست که به دنبال هر اتفاقی نشانه هایش را جست و جو میکنم اما افسوس هر انقدر که به واقعیت نزدیک می شود از دستان من دوری می جوید. می خواهم فراموشی را سر لوحه ی انتخاب ها و اشتباهات گذشته قرار دهم بلکه کورسویی خاکستری از لابه لای اوار های تاریخ نمایان شود. شاید از توان ذهنیت من خارج باشد اما نمی توانم نظاره گر این نرسیدن باشم. ما باید برسیم ... ضمیر جمعی که با وجود نبودن زیبایی
.
ای عشق کهنه‌ی من!
در عبور راهی که می‌روی،
به هرچه می‌رسد،
به هرچه در راه است،
چشم می‌بندم، تا تو را دریابم.
به قرار محبّت‌های طولانی‌مان قسم،
به هرچه که از سمت تو رسد، آرامم!
باورت بشود یا نه،
بیش از این،
تاب دیدن سنگینی شکوفه‌های انگور،
بر این جوانه‌ی گندم را، ندارم!
.
•••••••
.
ای عشق کهنه‌ی من!
من،
همانم که به عهد‌ نبسته‌ی تو، سال‌ها وفا کرده‌ام؛
پس بیا و خام کن مرا!
بریز می را در این جام خمارین؛
تا که یک جرعه از آن را، غلیظ‌ترین ب
قفل نمایش فیلم سامان مقدم سرانجام باز می‌شود؟
مرتضی شایسته تهیه‌کننده‌ی فیلم سینمایی «صد سال به این سال‌ها» (به کارگردانی سامان مقدم) به کات کفت: «مدتی است در حال برنامه‌ی‌ریزی برای اکران اینترنتی «صد سال به این سال‌ها» هستم تا سرانجام این فیلم توسط مردم دیده شود. به نظرم «صد سال به این سال‌ها» هنوز زنده و سرحال است و هیچ مشکلی هم برای پخش و اکران ندارد. هرکس این سال‌ها این فیلم را دیده تعجب کرده از توقیف طولانی‌مدت‌اش.
شایسته در مورد
روزها در حال دویدن هستن و من رو محکم به دنبال خودشون می کِشَن ...
خیلی هفته گذشته رو خوب شروع کردم بر عکس این هفته،کلاً این هفته انگیزه هام نابود شدن و خاکسترشون رو تو فضای اتاقم می بینم،خاکستر شدن اتفاق خوبای آینده رو هم ...
کاش سر عقل بیام و اون گذشته رو همون جا،جا بذارم و تو حال زندگی کنم ...
این 5شنبه مهمونی دعوتیم و تهِ دلم یه خوشیِ کوچولو دارم و نمی دونم چرا؟!!!
عجیب ترین اتفاق تو این یه سال گذشته رو از سرگذروندم و هنوزم زنده ام ...
چیه این انسان
خوب بریم برای دعوت مه سو جانم البته با کلی تاخیر
ببخشید دیگه این چند روز خیلی درگیر بودم و از اونجایی که همش در حال تایپ کردن
و نوشتن بودم سعی کردم به دستم استراحت بدم و این پست رو آخر هفته بنویسم
اووووووووووووووووم من خیلی آدم گذشته نیستم
یعنی گذشته برام گذشته و دیگه قرار نیست برگرده و تکرار بشه
هر چی بوده رفته
بیشتر آدم آینده ام
اما میدونم تو نقطه از زندگیم هر چی که هستم و هر ویژگی مثبت یا منفی دارم
نتیجه و امتداد گذشته ی منه
قراره ی نامه بنو
آسمان بارانی استاشک من هم جاری است
شاید این ابر که می نالد و می گرید از درد من است
آخری اخر ابر هم – از دلم با خبر است
شاید او می داند
که فرو خوردن اشک
قاتل جان من است
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم
اشک خود را که نگه می دارم با یه بغض کهنه
من رهایش کردم باز زیر باران
من به زیر باران اشکها می ریزم
همگان در گذرند
باز بی هیچ تامل در من
سر به سوی آسمان می سایم؛
من نمی دانم…
صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
در خانه‌ی مادربزرگم، یک خانه‌ی قدیمی در یکی از محله‌های قدیمی یک شهر کوچک قدیمی، زمستان است. شب است. نیمه‌شب است. بیرون باران می‌بارد. از همان باران‌ها که گلی توی در دنیای تو ساعت چند است بهشان می‌گفت بارش. نور زرد رنگ یک آباژور قدیمی، دیوارهای کهنه‌ی ترک برداشته، قالیچه‌ی دستباف قدیمی، بخاری گازی که شعله‌هایش نارنجی می‌سوزد، کتری چدنی ته سوز و قهوه جوش مسی روی بخاری، یک تلوزیون ناسیونال قدیمی خاموش و خاک گرفته گوشه‌ی اتاق، یک چمدان
به نام "او"
دیدم.. کودکی که مستقیم به چهره مرگ می‌نگریست!
شاید مرگ او را با خود برده بود...
به خودم اندیشیدم که در فکر بودم که آیا روزی باد ما را با خود خواهد برد؟
سبک کردم اندیشه را شاید که قلب سنگین شود!
دیدم در مرز انسانیت قدم میزنم... به دنبالی خلوصی که نیست!
دیدم... انسانی را که عاشق شده بود... میبینی؟ اشک هم با اشک فرق دارد!
همانطور که خلوص با خلوص! حتی خلوص اشک با خلوص اشک فرق دارد!
یادم آمد خلوصی کهنه را که دیگر نیست!
دوستی آمده بود... سرشارِ اشتیا
این ابرهایِ تیره که بگذشته ست،
بر موج‌هایِ سبزِ کف‌آلوده،
جانِ مرا به‌درد چه فرساید،
روح‌ام اگر نمی‌کُنَد آسوده؟
دیگر پیامی از تو مرا نارَد،
این ابرهایِ تیره‌یِ توفان‌زا
زین پس به زخمِ کهنه نمک پاشد،
مهتابِ سرد و زمزمه‌یِ دریا.
وین مرغکانِ خسته‌یِ سنگین‌بال،
بازآمده از آن سرِ دنیاها
وین قایقِ رسیده هم‌اکنون باز،
پاروکشان از آن سرِ دریاها…
هرگز دگر حبابی از این امواج،
شب‌هایِ پُرستاره‌یِ رؤیارنگ،
بر ماسه‌هایِ سرد، نبیند
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس  پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل می‌افزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü  miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
✅ 
استاد علی صفایی حائری:
واقعیتش این است که من هنوز براى این دنیا،براى این هفتاد سالم کارى نکرده‌ام،برنامه ریزى نکرده‌ام حتى موجودى خودم را ارزیابى نکرده‌ام چه رسد به این که بخواهم براى دنیاهاى دیگر،برنامه که هیچ، امکاناتى،بودجه‌اى و وسائلى فراهم بکنم.در دعاى شعبانیه هم هست: 
«فقد افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ خدایا! من تمامى سرمایه‌ام را با سهو،با فراموشى نابود کرده‌ام. یادم رفته تا کجا مى‌خواهم ب
شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده استآسمانا! کاسه ی صبر درختان پر شده استزندگی چون ساعت شماطه‌دار کهنه‌ایاز توقف ها و رفتن های یکسان پر شده استچای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنمچای می نوشم ولی از اشک، فنجان پرشده استبس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته انددیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده استدوک نخ ریسی بیاور؛ یوسف مصری ببرشهر از بازار یوسف‌های ارزان پر شده استشهر گفتم!؟ شهر! آری شهر! آری شهر! شهراز خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده است
وقتی از خواب بیدار شدم تموم بدنم می لرزید. استرس داشتم و بدنم خشک شده بود. باورم نمی شد این خواب از کجا سروکله ش پیدا شده بود من اصلن به اون آدما فکر نکرده بودم. خواب دیدم آدمایی که تو گذشته بدم وجود داشتن توی خونه م جمع شدن و یهو همه ی آدما میریزن توی خونم و وقتی اونا رو می بینن، گذشته من رو می فهمن، آبروم میره :| توی خواب از شدت شرم و خجالت و نگرانی بیهوش شدم و وقتی چشمامو باز کردم توی اتاقم بودم....
احساس می کنم تمام اتفاقات الان یعنی علافی ها و ان
خانه را تکاندم . وسط مشغله ها و مریض احوالی ها و مدارا با افسردگی مزمن ، به تدریج تکاندمش از غبار و چربی و  بی سر و سامانی اشیا و لباس ها از اوایل اسفند تا اکنون . مانده اتاق خودم . الان اینجا هستم ، وسط کوهی از کتاب و لباس و خرده ریزها . رفتم بالای چهارپایه ای از خودم  لرزان تر و حواسم به شکسته گی کهنه ی قوزک پایم بود با گردنی دردناک و دلی گرفته پرده ی پر از حزن و خاک پنجره را  را به سختی باز کردم و انداختمش توی ماشین لباس شویی .هنوز  رد انگشت هایم ا
هوای حاضر | سه شنبه ۲۲ بهمن
سرعت باد: ۱ متر بر ثانیه, ۳ کیلومتر بر ساعتنم نسبی:  % ۷۶دید افقی:  -بارندگی 24 ساعت گذشته:  ۸.۸ میلیمتر(از ساعت 06 گرینویچ دیروز تا ساعت 06 گرینویچ امروز) بیشینه دما در 24 ساعت گذشته:  -۴° cکمینه دما در 24 ساعت گذشته:  -۲۳° c
مردم اینجاچقدرمهرباننددیدندکفش ندارم،برایم پاپوش دوختند....دیدندسرمامیخورم سرم کلاه گذاشتند وچون برایم تنگ بود کلاه گشادتری.ودیدندهواگرم شد،پس کلاهم رابرداشتند....چون دیدندلباسم کهنه وپاره است به من وصله چسباندند.چون ازرفتارم فهمیدندسوادندارم،محبت کردندحسابم رارسیدند.خواستم دراین مهربانکده خانه بسازم،نانم رااجرکردند گفتندکلبه بساز.روزگارجالبیست مرغمان تخم مرغ نمیگذارد ولی هرروزگاومان میزاید،.
حسین پناهی
 
روزا میگذرن ...عالی ...پر از شادی ...مبارزه ...یادگیری ... 
صمیمی تر شدن ..مشخص شدن اکیپا :))  شوخی های بی مزه و بامزه مون  رستوران رفتنای ٤ روز در هفته مون :))) اکثر رشتورانای نزدیک دانشگاهو امتحان کردیم:))  
اما دلیل خیلی خوشحال کننده و مهمی که باعث شد من امروز بیام و ثبتش کنم(کلی روزمره و اینا بود که امان از تنبلی:/ )
اره... پیدا کردن دوست صمیمی دوران ابتداییم بود❤️❤️❤️
فراموش نمیکنم لحظه ای که وارد اتاق شدم ..منو شناخت خودشو معرفی کرد و پر از بغض شادی
  دریای بزرگ خواب وحشتناکی دید و با عصبانیت از خواب پرید آن روز زیاد سرحال نبود و مدام با موج‌هایش به  کشتی‌ها می‌کوبید . دلش می‌خواست فریاد بلندی سر بدهد پس دهانش را باز کرد تا فریاد بکشد که ناگهان یک کشتی که همان موقع از جلوی دهان دریا می‌گذشت افتاد در شکم دریا و کشتی های دیگر هم ترسیدند و به سرعت ازمسیر دهانه دریا دور شدند و به ساحل رفتند در ساحل دختر کوچولو منتظر پدرش بود وقتی همه کشتی‌ها برگشتند و پدرش نیامد خبر غرق شدن کشتی که پدرش م

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها