نتایج جستجو برای عبارت :

دلنوشته ای به دخترم

سلام امیدوارم از آپدیت جدید قالب وبلاگ خوشتون بیاد اول اینکه دوتا کادر ساختبم یکی اخبار وبلاگ و اون یکی دلنوشته های بنده حالا میگید چرا اصلا من دلنوشته مینویسم؟ چون نوشتن دلنوشته هایم منو راحت میکنه و یه نوعی احترام وبلاگ نویس حفظ میشه :)
و کلا اخبار و دلنوشته هارو از میان مطالب خارج کردیم این مطلب نیز در میان اخبار وبلاگ است :)
لطفا نظرتون رو در مورد آپدیت جدید وبلاگ مشترک شوید :)
شب ها کسی در گوشم آیه می خواند.
صدایش آرام و ملایم است؛مَنْ احَسَّ مِنْ نَفْسِه جُبْناً فَلا یغُزْ.کسی که خود را ترسو حس می کند، به جنگ نرود.  من یک مادرم و برای خوشبختی دخترم بدون ترس
به جنگ دنیا می روم.
اوّلین کسی که عشق را در من برانگیخته می کند؛
دخترم است. خواه زمین سیاه باشد یا سفید.
خواه تاریک باشد یا روشن.
برای خنده های دخترم جان می دهم. گفته اند اگر دختر داشته باشی،
دنیا و آدم ها و سکون و ظلمات و  عرفیات او را خواهند ترساند. من برای دخترم
روزی اگر دخترم ذوق زده ازم امیر ارسلان نامدار پرسید با شور و شوق تمام عاشقانه اش را بگویم، زمزمه کنم زیر گوشش!
دخترم را پر توقع کنم یا خیالبافی! چه اشکالی دارد ؟
دخترم یاد بگیرد پرنسس است و هر سربازی ناجی خوشبختی اش نیست!
به دخترم یاد بدهیم بانو بودن را!

و وقتی انتخاب کردن به چنگ و دندان حریم قصر بسازد،حتی ویرانه را!
دخترم پی خوشبختی اصالت وار برود!



آدنا
سلام به تکه ای از وجودم
 
دختر عزیزم در این دوماهی که مهمون خونه ی من و بابا احسان شدی زندگی ما رنگ و بوی دگری پیدا کرده.....الان همه ی فکرمون تو شدی که چیکار کنیم خوشبخت ترین دختر دنیا باشی
دختر عزیزم تو زیبا ترین و ناز ترین دختر دنیایی
دوستت دارم 
 
 
۴دی ماه ۱۳۹۸
تولد دخترم نزدیک بود و نمی دونستم براش کادو چی بخرم؟ باسایتی به اسم  «دوزلی بوک» آشنا شدم که چند قصه‌ ی کودکانه ی جذاب دارد و می شود اسامی قهرمان های اونها رو به سلیقه ی خودت انتخاب کنی.
مشخصات، علایق و کاراکتر مورد علاقه دخترم را ثبت کردم و کتاب‌ داستانی تحویل گرفتم که قهرمان آن دخترم بود. 
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:خدایا انصاف نیست که انسانهایت در نفهمی با حیواناتت برابری کنندامامغزو فهمشان برابر نباشد.درحیوانات خررادرنفهمی به رسمیت شناخته اند وما عمریست در راه تو خود را به خریت زده ایم وتوما راهنوز به رسمیت نشناخته ای.۱۲۰/
Behnamzargar
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
یه وقتهایی تمام آرزوهات رو میدی برباد تا فقط به یه آرزوت برسی،بعدچند وقت همون یه وقتها رو چند برابر التماس وخواهشم هم میزاری روش تحویل خدا میدهی ومیگی اینو از زندگیم پرتش کن بیرون...غلط کردم...۱۱۳/
Behnamzargar
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:ماهمگان سیاه لشکر این قافله ایم!آنانی که باید بروند خواهند رفت چرا که صندلی ریاست رابا سیاست ارث اجدادیشان کرده اند .....ودرآخرتنهاما میمانیم باهمان تفکرات احمقانه ویک دنیا خرافاتِ احمقانه تر از تفکراتمان...۱۲۷/Behnamzargar
چند خطی از خاطرات ناگفته ی جمیله.... 
تیک تاک ... تیک تاک... صدای ضربان قلبم با صدای گذر سنگینِ زمان باهم در می آمیزد تا لحظاتِ پر از استرس زندگی ام را رقم بزند.
باصدای در از جا می پرم....+جمیله جان...  جانِ دلم! چادرت رو سر کن مهمونا منتظرن. _ااااام... چششششم مامان.+سفید بخت بشی گل دخترم چادرم را که تحفه ای باارزش از سفر اربعینت بود، سر میکنم و آرام و باوقار باذکرِ زیرلبِ یازهرا"سلام الله علیها " به دنبال مادر راه می افتم... .
ادامه مطلب
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:حق بازنشست شد وخدا جانشینش شد...شیطان مزد عبادت میخواستوسوسه من مزدش شد.گندم را آدم وهوا خوردند!چوبش رامندیگری سجده نکرددرعوض حکم سجده شبانه روزی ام راصادر کرد.من چه کاره بودم میان این سیاه لشکربازیهایت جناب حق؟۱۲۸/Behnamzargar
دلنوشته: دیوانه ی بدون مجنون
 
به نام عشق
روزها می گذرد . درد تنها شدن من بیشتر و بیشتر میشود.
خبری از حالش ندارم . 
حالم خراب خراب است .
وقتی که می‌رفت؛ التماسش کردم ؛قسمش دادم به آن کس که می پرستید .
اما گوش های او پر بود و نمیشنید ومن محتاج نگاهی از سوی او بودم .
او رفت .
 عاشقانه من تمام شد .
مثل بقیه نبود .برای من فرق داشت . برای همه پر از شیرینی و راحتی بود اما برای من پر از تلخی و سختی بود .
آری زندگی خیلی تلخ تر از اشک و ناله ی تو هستند .
پس تو نیز
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
گاهی سزای خواستن،داشتن،وگاهی سزای داشتن،شکستن،وگاهی سزای شکستن،فقط یک دل بی گناه است. آری دلم، که دلم برایت میسوزدچراکه تو هم به ناچارازسرتنهایی بایددرخرافات عشق بسوزی وبسازی./۱۱۹
Behnamzargar
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:قصه خلقت را به ناحق شروع کرد آنکس که برندش حق است نمیدانم که موشم یا که آدمکه بایک بار آفرینش، صدهزاربارمی آزمایی مرا تا که محتاج یاریت میشوم  تو به صلاحم لغو محتاج میکنی اگر لب به لب باز گشایم تااعتراضی نمایم به کردارتمُهر و موم سکوت برلبان میزنی من ازخیرت گذشتم بهشت و جهنم نمیخواهم فقط مرا به حال، حالم رها کنمن از فهمیدن هاپراز زجرم فقط مرا دیوانه ای نادان کن...۱۲۹/
     گاهی در زندگی تنها میمانیم و به دنبال دوستانی هستیم که با آنها درد و دل کنیم و او نیز به ما چیزهای زیادی می اموزد که ما را درزندگی به راه درستی هدایت می کند که در این راه چیزهای زیادی می اموزیم.در این وبلاگ دلنوشته ها و داستانهایم را قرار خواهم داد.
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
خدایاشما هم دیگه واسه ما طاقچه بالا میزاری...آخه چراخادمهای مساجدت فقط وقت نماز درخونتو باز میکنن بعد از نمازهم قفلش میکنن ...شاید من بعدازنمازبخواهم تنهایی به کنارتوبنشینم وسرم راآرام روی شانه هایت بگذارم وسیردلم اشک بریزم ودردهای دلم رابه توبگویم،چرااینهای تو،اینجا،همه رابه چشم دزد میبینند./۱۱۷
Behnamzargar
سلام
با توجه به سنگین شدن صفحه دلنوشته های خانواده برتری ها، و درخواست کاربران فعال ، این صفحه ایجاد شد تا کسانی که مایل هستند، در این صفحه دلنوشته های جدید شون رو منتشر کنن.
صفحه اول در حال حاضر 987 نظر ثبت شده داره
موفق باشید
 
 
من یک دخترم.. .
 
بــــدان . . "حــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــوای" دیگری برود ... تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد .. .  روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته ..  . ... ارزان نمی فروشمش...   دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد   .. . بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش
در این فصل متن ادبی در مورد زمستان و یا دلنوشته های زمستانی بسیار طرفدار دارند. برخی کاربران هم با به اصطلاح نشستن برف روی زمین متن عاشقانه زمستانی را برای مخاطبان خود ارسال می کنند.
ما در این مقاله سعی کرده ایم تا شعرهای زمستانی را برای شما گردآوری کنیم به علاوه این که انواع متن کوتاه و زیبای زمستانی را هم جمع آوری و منتشر کرده ایم. در ادامه عکس های زمستانی را هم می توانید مشاهده کنید که عکس پروفایل زمستانی هم به شمار می آیند. همراه ما باشید.
 
نام دلنوشته: وهم خیال تو
نویسنده: رضوانه فروزان مهر
 
 
پنجره را باز میکنم....نگاهم قفل میشود در نگاهت ... لبخند میزنم ... لبخند میزنی ... انگار هوای زمستان..با هر بخاری که از بین شکاف لبانت بیرون میزند ... گرم تر میشود ... به سرعت از پله ها پایین میپرم. .. یک صدایی در دلم فریاد میزند ... دیگر تحمل ندارم ... درب حیاط را باز میکنم ... و جای خالی ات همراه با سوز سرد زمستان به رخم سیلی میزند ... باز هم من و وهم خیال تو ...
 
باتشکر از رضوانه ی عزیز بابت نوشتن این دلن
دلنوشته های زیبا و عاشقانه عشقی
اگه کسی شمارو بخواد حتما جایی براتون باز میکنه‎خودتون رو مجبود نکنید که به زور برای خودتون جا باز کنید‎خودتـــو به کسی که قــدرتـــو نمی دونــه تحمیـــل نکن‎توهم اعجوبه بودن به سرش میزنه و با احساست بازی میکنه‎نه عروسک بـــاش و نه عروسک گـــردان‎فـــقـط خـــــودت بـــــاش‎ ...!‎الهی قمشه ای‎
‎‎
دلنوشته های زیبا و عاشقانه‎
زخمی اگر بر قلبت بنشیند؛ تـــو، ‏‎نه می توانی زخم را از قلبت وا بکنی، ‏‎و نه
مجموعه ای از دلنوشته تولدم مبارک ، متن کوتاه تولدم مبارک ، متن تولدم مبارک جدید ، متن برای تولد خودم در اینستاگرام ،کپشن تولد خودم ، کپشن تولدم مبارک برای اینستا ، متن تولدم مبارک نیست ، متن تولدم مبارک طولانی را در ادامه می خوانید.
ادامه مطلب
مجموعه ای از دلنوشته تولدم مبارک ، متن کوتاه تولدم مبارک ، متن تولدم مبارک جدید ، متن برای تولد خودم در اینستاگرام ،کپشن تولد خودم ، کپشن تولدم مبارک برای اینستا ، متن تولدم مبارک نیست ، متن تولدم مبارک طولانی را در ادامه می خوانید.
ادامه مطلب
 
نام دلنوشته: اینکه مجبورم
نویسنده: صبا م.حسینی
 
 
با امروزمیشود۲۰روز..
من ۲۰روز کمبودداشتم..
کمبودنداشتنت درزندگی ام..
من اسمش،رانمی گذارم زندگی،میگذارم زجر همراه بادرد.
حال امروزه هایم راشجریان وصف میکندوقتی باآن سوزصدایش میخواند:
_دستاتوبردار،ازگلوی من.
انگارکسی دستانش را دور گلویم می آویزد،
_دســتاتوبردار،ازگلوی من.
تامرز مردن مرامیکشاندوبه یکباره مرارهامیکند.
میدانم که قصدآزارم رادارد...
اینکه مجبورم یک روزدیگرهم بی تو زنده بمان
مجموعه ای از دلنوشته تولدم مبارک ، متن کوتاه تولدم مبارک ، متن تولدم مبارک جدید ، متن برای تولد خودم در اینستاگرام ،کپشن تولد خودم ، کپشن تولدم مبارک برای اینستا ، متن تولدم مبارک نیست ، متن تولدم مبارک طولانی را در ادامه می خوانید.

ادامه مطلب
مجموعه ای از دلنوشته تولدم مبارک ، متن کوتاه تولدم مبارک ، متن تولدم مبارک جدید ، متن برای تولد خودم در اینستاگرام ،کپشن تولد خودم ، کپشن تولدم مبارک برای اینستا ، متن تولدم مبارک نیست ، متن تولدم مبارک طولانی را در ادامه می خوانید.

ادامه مطلب
دخترم عاشق خانواده شوهرش شده
مادری هستم 40 ساله، دو دختر دارم 18 و 8 ساله. از روزی که دختر بزرگم ازدواج کرده با بی‌احترامی‌های شدید به پدرش و من و حسادت به خواهر کوچکش، باعث ایجاد بی محبتی در خانواده و سبک کردن شوهرش شده است. جوری رفتار می‌کند که انگار خانواده شوهرش از همه بهتر هستند و ما از آن‌ها کمتریم. بدجور عاشق خانواده شوهرش شده است. این روزها دختر کوچکم هم رفتارهای او را الگو قرار داده است و از روزی‌ می ترسم که دختر کوچکم دیگر خانواده خو
 
نام دلنوشته: آتش عشق
نویسنده: رضوانه فروزان مهر
 
 
آنقدر زیبا بود که دلم نمی آمد تنش را برنجانم. .. طبیعتم را کنار گذاشتم ... دندان هایم را از ته کشیدم و هوسم را تنها در بوسیدنش خلاصه کردم .... روزها گذشت و من هر لحظه عاشق تر شدم ... اون بی همتا بود ..... شاخ هایش ابهت داشت ... عضله های تنش قدرت را در بر داشت و راه رفتنش ... حس امنیت را القا میکرد. .. روزها به سالها تبدیل شدند ...و من ... اکنون گرگ بی جانی شده بودم ... که حتی قدرت راه رفتن هم نداشت ... طرد شدن حقم ب
در این فصل متن ادبی در مورد زمستان و یا دلنوشته های زمستانی بسیار طرفدار دارند. برخی کاربران هم با به اصطلاح نشستن برف روی زمین متن عاشقانه زمستانی را برای مخاطبان خود ارسال می کنند.
ما در این مقاله سعی کرده ایم تا شعرهای زمستانی را برای شما گردآوری کنیم به علاوه این که انواع متن کوتاه و زیبای زمستانی را هم جمع آوری و منتشر کرده ایم. در ادامه عکس های زمستانی را هم می توانید مشاهده کنید که عکس پروفایل زمستانی هم به شمار می آیند. همراه ما باشید.

در این فصل متن ادبی در مورد زمستان و یا دلنوشته های زمستانی بسیار طرفدار دارند. برخی کاربران هم با به اصطلاح نشستن برف روی زمین متن عاشقانه زمستانی را برای مخاطبان خود ارسال می کنند.
ما در این مقاله سعی کرده ایم تا شعرهای زمستانی را برای شما گردآوری کنیم به علاوه این که انواع متن کوتاه و زیبای زمستانی را هم جمع آوری و منتشر کرده ایم. در ادامه عکس های زمستانی را هم می توانید مشاهده کنید که عکس پروفایل زمستانی هم به شمار می آیند. همراه ما باشید.

ارباب…آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند...ارباب پرخاش کرد که : بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی، مگر کور هستی نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟!دهقان گفت : چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست، دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را "دو تا" می‌بیند، ولی دختر من ، این همه بدبختی را ... .
 
امثال و حکم علامه دهخدا
امروز تولد ده سالگی دخترمه، یک دهه بودن با هم را تجربه کردیم، اون نوزاد کوچولو را که میترسیدم از دستم بیفته الان که بغل میکنم همه ی آغوشم را پر میکنه، با هم قدم میزنیم، با هم گپ میزنیم، با هم کل کل میکنیم، با هم کتاب میخونیم و بهم کتاب و موسیقی ‌و لباس و ... پیشنهاد میده یعنی صاحب سلیقه و علاقه هست :)) 
خداوندا زندگی دخترم پر باشد از روزهای روشن و انسان های پرنور و‌ خودش باشد یکی از نورهای روزگار 
سلام بچه ها
در مورد این وبلاگ می خواستم بهتون بگم که برخی از دلنوشته های وبم رو توش باز انتشار میکنم:) و اگر توانی باشد دلنوشته جدید هم توش میزارم 
خیلی متشکرم از اون افرادی که حمایت کردند و خواهند کرد
عمری باشد جبران کنیم:)
 
نام دلنوشته: درحوالی دلم
نویسنده: رضوانه فروزان مهر
 
 
روی تخت رها میشوم ... ساعت ها گذشته است و من هنوز معلق ام بین گذشته ای که پوسیده ... و آینده ای که نیست ...گویی حال را مدتهاست به دست فراموشی سپرده ام ... ای کاش کمی خوب شود حال دلم ... حالا حالم را دریاب که در حوالی دلم تنها تورا جستجو میکنم
 
باتشکر از رضوانه ی عزیز بابت نوشتن این دبنوشته ی زیبا.
باتشکر
تیم مدیریت برترین رمان ها
 
 
 
 
 
 
 
 
دلنوشته زینب سلیمانی به یاد پدر
من به فدای خواهر حسین(ع)
«بابای عزیزتر از جانم چه قدر خوب شد نام مرا زینب گذاشتید. مادرم می‌گفت شما وقت انتخاب اسمم گفتید «بعدها متوجه می‌شید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم». شهادتتان از درون، خیمه سوزان من بود و‌ تمام وجودم یکی‌یکی از درون می‌سوخت و روی هم فرومی‌ریخت اما وقتی عظمت حضور مردم را دیدم که چه باشکوه و با عزت و با تمام وجود برایتان به میدان آمدند، دلم کمی آرام گرفت. همیشه به من می‌گفتی
دلنوشته: انگیزشی
نویسنده: ریحان علیپور، آمنه آبدار
 
انسان همانند آبی است که در رود زندگی جریان دارد، باید حرکت کند و پی برخورد با سنگ هایی که مانند مشکلات، مانعی در برابر پیشرفتش ایجاد می کند، به تن بمالد.
آب تشبیه خوبی برای انسان است؛ زیرا که وقتی تلاش می کند، مانند آب زلال و روان است، ولی انسان که تلاش نمی کند، مانند آبی است که در مردابی کوچک، با جایی محدود، می ماند و بوی تحفن بدبختی اش، همه را از او می راند.
 
باتشکر از ریحان علیپور وآمنه آ
دانلود کتاب رمان برای دایه باژیلان دایه باژیلان عزیزم… سلام! دلم زیاد برایت تنگ شده… کی به آبادی گشوده می‌گردی؟! تمام پرنده‌ها و گاو و گوسفندها معطل تواند…! بوی تو که در‌این منزل نباشد دل همه‌ی ما می‌گیرد… دایه نگران نباشی هان! تمامی چیز تروتمیز است , صرفا در فقدان تو… به جای خون ” ناراحتی “ در رگ‌های جانم می خروشددلنوشته دیگر ما :دانلود دلنوشته سانچی , نفس های یک حریق مخصوص یک کتاب داستاندانلود تیم دلنوشته خنده های تصنعیدانلود دلنوش
من مشغول تماشای سریال ، دخترم بدو بدو اومد و پرسید .دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟من : زنم دیگه پس چی ام ؟دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟من : نه مامانی بابا مرد .دخترم : راست میگی مامان ؟من : اره چطور مگه ؟
 
دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟من : خاله بتی ، خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگدخترم : دایی سعید هم زنه ؟من : نه اون مرده !دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات
 
من : از اینکه خوشگلم ،دخترم : یعن
 
 
دلنوشته: عطر تن تو
قلم: مبینا شامی
 
تو اتاقم نشستع بودم...
یهو یع عطر آشنا رو حس کردم!!
با خودم گفتم ینی اومدع؟!!
اطرافمو نگا کردم!!
ندیدمش....
بلندشدم تموم اتاقارو گشتم
ولی....
نبود
مامانم وختی دید گیجم از اشپزخونع اومد بیرون گف...
دنبال چی میگردی؟
رفتم تو فکر
واقعن دنبال چی میگشتم؟!!!
اون خودش گف دیگع دوسم ندارع
مگع میشع برگردع....!!!
یهو بع خودم اومدم دیدم مامانم دارع صدام میزنع
گفتم جونم مامان
گف میگم داری دنبال چی میگردی؟
گفتم هیچی
رفتم تو اتاق.
سلام عمر بابا
۲۲ برای شب نیمه شعبان بود هنوز تو درفت گوشیمه. ان‌شالله بهترش کنم ویرایشش کنم برات می‌فرستم.
 
اما خوشگل دخترم امروز به روایتی تولد خانم حضرت رقیه‌ سلام‌ الله علیها است. احتمالا بارها تو این چند سال از من و مادرت خواهی شنید که: منِ بابات همه‌ی همه‌ی زندگیمو هر چی دارم و ندارم رو از این خانم و عموشون دارم.
کاش بشه که تا وقتی بزرگ می‌شی زمین خودمونو بخریم ساختمون خودمونو طراحی کنیم، حسینیه‌ای که دلم می‌خواد رو بزنم و براشون م
 من یک دخترم...
لوس پدر، عشق مامان و همبازی برادر.همیشه قبل از خواب، خیالبافی می کنم.همیشه هنگام خرید، بهانه ی عروسکی دیگر را می گیرم.هر شب، در آغوش پدرم می خوابم؛و صبح ها با بوسه ی مادرم از خواب بیدار می شوم.عاشق رنگ بنفش و صورتی ام.عاشق چشمان آبی و موهای خرمایی ام.عاشق خانه ای هزار طبقه کنار قصر سفیدبرفی ام.ولی با اینکه هیچ کدام از اینها را ندارم، خوشحالم.چون می دانم بهترین مخلوق خداوند هستم؛مهربان تر ازسفید برفی، زیباتر از سیندرلا،بازیگوش
پدر:آقا زیگزاگ 2 رو بریزین تو فلش لطفا
فروشنده:زیگزاگ!؟زیگزاگ 1 هم نیومده چه برسه 2!!!!
پدر:نه !چرا اومده! دخترم بهم گفت!گفت اتفاقا شما سی دیشو دارین چون خیلی بروزِ اینجا
فروشنده: شرمنده دیگه اینو نداریم
یه خانم وسط جمع با صدای آروم : آقا فکر کنم تگزاسو میگه
فروشنده: آقا تگزاسو میگی؟
پدر:والا من نمیدونم دخترم یه چیزی گفت منم اومدم بگیرم
وبعد فضا در هوا بود:)))))))))
خب بابا چی کار دارین به این بنده خداهاااااا!بچه ها خودتون پاشین برین بخرین دیگه!الان چن
دلنوشته درباره امام رضا علیه السلام
 
وقتی به حرمت می‌روم، از دست صیاد روزگار آهو صفت می‌دوم و خود را به آغوشی می‌اندازم، مهربانتر از آغوش مادر و از آنجا بوی خدا می‌آید، بوی علی، بوی زهرا، بوی حسن و بوی سیب و بوی حبیبم حسین؛ که آنجا فرشته صفتی به جسم خالیم روحی تازه بخشد؛ که کوله بار دردهایم را لحظه‌ای بر زمین بگذارم و نفسی تازه کنم. 
 *****دلنوشته درمورد امام رضا (ع) *****
 
رضا جان از بچگی با کرمت آشنایم.آن زمانیکه پدر مرا بلند می کرد و روی شان
دلنوشته های زیبای شهیدآوینی_ شأن انسان در این است که از زمان و مکان و مقتضیات آنها فراتر رود و غل و زنجیر جاذبه خاک را از دست و پای روح خویش بگشاید و به مقام ولایت رسد و کسی این مقام را درخواهد یافت که از خود و آنچه دوست دارد در راه خدا بگذرد و سر تسلیم به آستان قربان بسپارد و مقرب شود و خداوند در جوابش «و فدیناه بذبح عظیم» نازل کند... سلام علی ابراهیم._ شأن انسان در ایمان و هجرت و جهاد است و هجرت مقدمه جهاد فی سبیل الله است. هجرت، هجرت از سنگینی و ج
دلنوشته سلام بر رزم آوران مکتب مردانگی آنان که نام از گمنامی گرفتند....  وجنگ آمد....... میدانی چه میگویم؟؟ آری جنگ آمد. ما به دنبال جنگ نرفته بودیم.. او آمد.. تعدادی از ما جنگیدیم..رزمنده شدیم. عده ای رنگ رزمنده گرفتند..عده ای نیز رنگ رزمندگی به خود پاشیدند.. وتعدادی نیز رنگ جبهه را ندیدند و راوی جنگ شدند... عده ای رفتند...عده ای ماندند. اما یا زخم برتن یا داغ بر دل...وعده ای نیز داغ بر پیشانی زدند. عده ای مفقود،عده ای مظلوم،عده ای مغموم...وعده ای نیز مذم
در تاریخ هشتم مهرماه نود و هشت (روز بزرگداشت مولانا) منتشر شد.
 
 
کتابم منتشر شد: "عاشقانه‌ای از کوی دانشگاه تهران"این اثر شامل ۴۱ دیالوگ و ۱۰ دلنوشته ست. دیالوگ‌ها طی این دو سال (۹۶ الی ۹۸) بین من و بچه‌ها توو محیط خوابگاه (کوی دانشگاه) رد و بدل شده و هرکدوم به نحوی رنگ و بوی عشق داره و تماما واقعی هستن. دلنوشته‌ها هم گلچین یادداشت‌های من از این دو ساله.__________________________مظاهر.نوشت ۱: ایده نگارش این اثر از کتاب "لطفا یکی مرا از مرگ نجات بدهد" تالیف
جالبه
دخترک را اوردم کلاس زبان. منتظر نشستم یه خانوم مسنی هست کمی اون طرف تر نشسته داره با منشی حرف میزنه
میگه از دخترش خبر نداره.
دخترش ی بچه داشته ک از شوهرش جدا میشه. ب خاطر یکی دیگه. و قید همه چی رو میزنه بچه را میزاره پیش مادرش و خودش میره با اون و ازدواج میکنه و کلا با خانواده اش قط ارتباط میکنه. وقتی که بچه اش 3 سالش بوده. همه چیزو ول میکنه میره
الان مادرش میگفت به دامادم میگم زن بگیر دامادم قبول نمیکنه
میگفت دامادم میاد پیشمون میاد بچه اش ر
دانلود دلنوشته الهه شرقی نودهشتیا
دانلود دلنوشته الهه شرقی نودهشتیا
((بسم الله الرحمن الرحیم))نام کتاب:‌ الهه شرقینویسنده: فرزانه فرجی کاربر نودهشتیاژانر:عاشقانه،حدیث النفسمقدمه:گاهی دلت می گیرد و چاره اش چند کلمه ی دل نشین و کوتاه است…گاهی هم سرد و بی روح…گاهی با نوشتن چند کلمه آرام می‌گیری و خودت را به دنیای حروف می سپاری.گاهی هم با خواندن چند کلمه داغون می‌شوی و از دنیای خودت سیر می‌شوی…از بارش حروف الفبای فارسی بر سرم، غرق لذت می‌
 
اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
و اگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن ِ طوفان ها
رفته است !
و اگر باز هم سماجت کرد 
بگویید
رفته است تا دیگر بازنگردد ...  #بیژن_جلالی
 
 
پ .ن : 
دوستی میگفت چرا پست های کوتاه و مختصر میذاری و نوشته های خودتو کمتر انتشار میکنی ! خواستم بگم من دلنوشته زیاد دارم ,دلنوشته های طولانی و بلند بالا ولی خوب مخاطب من متن کوتاه بیشتر ترجیح میده و براش وقت میذاره .
اگه بگم هنوزم دنبال جایی ام بتونم محتویات ذهنم
 
اگر کسی مرا خواستبگویید رفته باران ها را تماشا کندو اگر اصرار کردبگویید برای دیدن ِ طوفان هارفته است !و اگر باز هم سماجت کرد بگوییدرفته است تا دیگر بازنگردد ...  #بیژن_جلالی
 
 
پ .ن : 
دوستی میگفت چرا پست های کوتاه و مختصر میذاری و نوشته های خودتو کمتر انتشار میکنی ! خواستم بگم من دلنوشته زیاد دارم ,دلنوشته های طولانی و بلند بالا ولی خوب مخاطب من متن کوتاه بیشتر ترجیح میده و براش وقت میذاره .
اگه بگم هنوزم دنبال جایی ام بتونم محتویات ذهنمو با
پست قبل دلنوشته ای بود که سالها پیش نوشته بودم و در وبلاگ شام آخر منتشر شده بود، بین همه شعرها و دلنوشته هایی که اغلب تو اون فضای مجازی بدون داشتن حق کپی رایت منتشر و خوانده می شد. پیدا شدن دوباره دلنوشته ی پله باعث شد تا دوباره به موضوع حق کپی رایت توجه کنم، و بیش از پیش باور کنم که در این سرای بی کسی، کسی حق کپی رایت رعایت نمی کند!
جناب شاعر، گروس عبدالملکیان رو حتما می شناسید، با اشعار و نوشته های زیبایی که به سبب معروفیت و حضور ایشان در نشر چ
 
دلنوشته: سه کام سنگین
نویسنده: مبیناشامی
 
دیشب رفیقمو دیدم:
+گفتم چرا اینقد داغون شدی 
-لبخند زد
+گفتم یه رول بکشیم؟ 
-سرشو تکون داد 
+کام اولو که زدم رولو دادم بهش گفتم حالا بگو چت شد ؟
- سه کام سنگین کشید ، آروم زیره لب گفت بد شیکستم...
+گفتم رفیق ، تو اینجوری نبودی کی اینقدر داغونت کرده ؟
-یکى اومد تو زندگیم همه چیزم شد وقتى باهام بود دیدم رفته با عشقه قبلیش من و به خاطرش گذاشت کنار عکسشونو دیدم میخندیدن کنار هم 
حتی اجازه نداد باهاش خداحافظی
در تاریخ 98/10/30 ساعت 10صبح شورای دانش آموزی این آموزشگاه تشکیل جلسه داده و در خصوص مواردذیل تصمیماتی بدین شرح اتخاذ نمودند.
1-کمیته ی مذهبی در خصوص دهه ی دوم فاطمیه در مراسم آغازین روز چهارشنبه 98/11/02 از پدر دانش آموز محمد رضا عسگری (عضو شورای دانش آموزی) مداح اهل بیت دعوت بعمل آید جهت نوحه سرایی و استفاده دانش آموزان و همکاران محترم از این برنامه پر فیض ومعنوی.
2-برنامه ریزی کمیته ی فرهنگی جهت مسابقات قرآن و عترت و نماز (مرحله ی آموزشگاهی ) تا انشا
به نام خدا
سلام دوستان عزیز از بابت صبرتون سپاسگزارم وبلاگم در حال بروز رسانی بود و خوشبختانه به خوبی تموم شد 
کارهای جدیدی که قراره در وبلاگ انجام بشه:
1-هر هفته یک آیه قران در رابطه با مهدویت قرار داده میشه همراه با ترجمه و تفسیر کوتاه  که در طول هفته میتونید نطرتون رو برای من  راجبش ارسال کنید و برداشتتون رو از آیه بنویسید زیباترین برداشت در وبلاگ گذاشته خواهد شد
2- دوقسمت در بالای صفحه وبلاگ قرار داده شده که در قسمت برایم بنویس نظرات و پیش
خاطره: دردسرهای کتابخوانی من و دخترام و شیرینی های راه حل هامان
 
خاطره :دردسرهای کتابخوانی من و دخترام
من دو تا بچه دارم. یکیشون نوزاده و دخترم کلاس هشتمه!و از اونجایی که خانوما هیچ وقت سنشون نمیره بالا، منم هنوز سنم همون حدودای دخترمه!بعد از آشنایی با یه موسسه که کتابهای بسیار خوب و متفاوتی داشت، منم مثل اون حسابی درگیر کتاب خوندن شدم و از فرصت های طلایی خواب نی نی استفاده میکردم که کتاب بخونم. ولی چون دخترم وقت آزادش بیشتر از من بود، مدام د
حیدر علی خدایاری پدر مرحوم سحر خدایاری ملقب به دختر آبی در گفت و گو با مهر در تشریح جزئیات ماجرایی که برای دخترش رخ داده بود، اظهار کرد: دختر من از نظر عصبی مشکل داشت و در آن روز هم اعصابش به هم می‌ریزد و فحاشی می‌کند و با مامور نیروی انتظامی درگیر می شود.

ادامه مطلب
چن سال میشه که
یکی کنارمه
بی بوسه و بغل
اون داد می‌کشه
من توی فکرتم
پشت اتاق عمل
دعای من شده
ای کاش دخترم
شبیه تو نشه
دردام بیشتره
از درد همسرم
که فکر بچشه
موهای مشکی و
چشمای قهوه ای
دلش رو می‌بره
اسمی که دوس داره
اسم توئه ولی
این زجر آوره

من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد

چن سال میگذره
از گریه های من
از ازدواج تو
از عشقی که یه روز
ارزون فروخته شد
تو
در مراسم پایانی ریاست جمهور ۸ ساله ایالات متحده آمریکا خانواده وی هم بودند دختر کوچک اوباما درمراسم نبود و مایه تعجب حاضران میلیونی شد
موقعی که خبرنگار از خانم اوباما علت نبود دخترش را جویا شد ، جواب این بود دخترم مدرسه بود و ما با مدیر مدرسه تماس گرفتم وخواهان مرخصی برای حضور دخترم در مراسم نمادین
خداحافظی پدرش بودیم
ولی مدیر گفت: درس وی مهم تر است و اجازه نداد‌و ما هم به تشخیص خانم مدیر احترام میگذاریم و از وی بخاطر حساسیت در امر آموزش
سعی میکنم برای فعال تر شدن وبلاگ، هر از گاهی متنهایی با موضوع "عاشقانه های من" ، "لالایی هایی برای امیرعلی" و "قایم موشک های دانشگاهی" منتشر کنم.البته هم شاید، سایتی راه اندازی کردم و در آن چنین کاری را انجام دادم
دیشب دخترم و همسرم خواب بودن و من هی حس میکردم که بدون دخترم نمیتونم زندگی کنم . بعد رفتم تو فکر مردن و اون دنیا و ابدیت و ...  . گوشی رو برداشتم و سرچ کردم که :
آیا در آخرت دخترم را پیدا میکنم ؟
همینجوری یک ساعتی عبارات مختلف رو سرچ کردم و خوندم . اولین نکته این بود که خوندن آیات و روایات در مورد دوزخ ، آخرت و روز حساب و قیامت خودش قلب رو متحول میکنه و اشک ِ آدم رو در میآره .
دومین نکته این بود که بله ، من اگه خوب زندگی کنم اون دنیا دخترم رو میبینم و
پیام یکی از مخاطبین نوجوان
به نام خدایی که :هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ ...زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ......رنگین کمان را هفت رنگ ، شاپرک را صد رنگ ...
مدتی است با کسی اشنا شده ام 
که:در اول شروع هر کاری به این می اندیشم :که اگر او به جایم بود،چه تصمیمی میگرفت ؟!
سعی میکنم مثل او *زندگی* کنم...*****
ادامه مطلب
 
روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریبتر! این چه روزگاری است که یک راز آفرینش زن را در خود تحمل نمی کند. این چه عالمی است که دردانه ی خدا را از خویش می راند؟آنجا جای تو نیست.دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم. بیا تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی. تو از بهشت آمده بودی 
✂️برشی از کتاب✂️▫️گریه نکنید عزیزان من!از این پس جای گریستن بسیار دارید.بر هر کدام از شما مصیبت ها می رود که جگر کوه را کباب می کند و دل سنگ را آب.▫️حسن جان!
سلام دخترم
خوبی؟ من قرار نبود انقدر دیر به دیر برات بنویسم قرار بود از همه چی و همه‌ کاری برات بنویسم اما ببخش که بابات همیشه تو نوشتن لنگ می‌زد. این روزهای هفت ماهگیتم تموم شده و دلبریات تمومی نداره. هر کار جدیدی که می‌کنی من و مامانت از شدت ذوق فقط بغلت می‌کنیم و می‌چلونیمت :)
این روزها شدید درگیر کارم بابا. یادم بیاد یا نیاد این روزها شدیدترین و سخت‌ترین روزای کاری تا الانمو دارم می‌گذرونم نمی‌دونم بعدها که می‌خونی اینارو عمو شانجانی
سلام دخترم
خوبی؟ من قرار نبود انقدر دیر به دیر برات بنویسم قرار بود از همه چی و همه‌ کاری برات بنویسم اما ببخش که بابات همیشه تو نوشتن لنگ می‌زد. این روزهای هفت ماهگیتم تموم شده و دلبریات تمومی نداره. هر کار جدیدی که می‌کنی من و مامانت از شدت ذوق فقط بغلت می‌کنیم و می‌چلونیمت :)
این روزها شدید درگیر کارم بابا. یادم بیاد یا نیاد این روزها شدیدترین و سخت‌ترین روزای کاری تا الانمو دارم می‌گذرونم نمی‌دونم بعدها که می‌خونی اینارو عمو شانجانی
بیوگرافی اویکو در سریال دخترم kizim + عکس ها
دختر کوچک هشت ساله به نام اویگو بسیار خاص و استثنایی است و بر خلاف
همسالانش بسیار متواضع است و با همسالانش بسیار تفاوت دارد زیر شخصیت خاصی
دارد.

نمایش بیوگرافی کامل + عکس ها ( اینجا کلیک کنید )
مـــــدافع حـــــرم
شهید محســـن فرامـــرزی
دلنوشته‌ دختر شهید برای‌ بابا
سلام بابای خوبـــــم
درست است دلم برات تنگ شده، درست است دوست دارم یک بار هم ببینمت همه اینها درست اما از یک چیز بسیار خوش حالم از اینکه به آرزویت رسیدی. 
شهادت مقام بالایی است که به آن دست یافتی، همان‌طور که گفتی سرم بالاست و حجابم حفظ می‌شود چون می‌دانم سرخی خونت را به سیاهی چادرمن هدیه کردی.
دوستت دارم "فاطمه"
ســــالــــروزولادتــــــــــــ
 @zakhmiyan_eshgh
راست است اگر می گویند: «جابر، میزبانی ست که مهمانانش را طبابت می کند، اما بی آنکه بدانند! و چنان شیرین میزبانی می کند که میهمان، وقتی که برخواست، عاشق شده است...»
این بار دوم است آمدمآمدم و باز مهمانت شدمبخاطر اخلاص عاشقانتمن نیز عاشقت شدم
ادامه مطلب
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه...موهاشو...وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم...دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
هرچی بخاری رو زیاد میکنم گرم نمیشم. پالتو پوشیدم، دو تا پتو به خودم پیچیدم...
خدایا چرا اینطوری میشه؟
دلم داره غنج میره برای خنده هاش، برای قهر کردن هاش، برای غرورهاش، برای سرخ شدن هاش...
یعنی به جایی رسیدم که دارم میلرزم از سرما. کاش بهت حرف دلمو گفته بودم، کاش تنهات نمیگذاشتم
Fateme♡:
خیلی دلم میخواد دوباره تئاترتونو تماشاکنم..
اصن دلم برای شخصیت جابر کلی تنگشد..
حرفاش..کاراش..عقایدش..مهربونیاش..
ناراحتی هاش..
خیلی بیشترازونکه فکرشوبکنید روم تاثیرگذاشته..
چون خودم توحال روحی ای هستم ک 
این تئاتر بشدت جذبم کرد..
ادامه مطلب
مدت زمانی بود که هر از چند گاهی با خبر ترور نخبگان کشور شوک بزرگی میهنمان را فرا میگرفت... یک روز صبح اخبار روز کشور خبر از حادثه ی هولناکی می داد... ترور یکی دیگر از نخبگان کشور... ولی اینبار داستان برای استان من فرق داشت... 
ادامه مطلب
دلنوشته‌ای برای خدا  


 
دلنوشته‌ای برای خدا

 
خداوند مهربانم...
خداوند مهربانم ببخش که فراموش کردیم برای چه پا به زمین گذاشته‌ایم
فراموش کردیم بزرگیت و همه لطف ومحبت های بی دریغت را
سرمایه هایمان را برای هیچ خرج میکنیم
انگار تمام شدنی نیست و چه زود تمام میشود این سرمایه
انگار که چشم برهم زدنی بود این دنیا
هدف تو بودی تویی که نیازی به هیچ مخلوقی نداری ای
خالق قادر تو بی نیاز مطلقی
اما ما ادمها فکر کردیم با بندگی ات کاری برایت ان
نظرات و محبت های مخاطبین عزیز اردکانی:

سلام.خسته نباشین.سفر به سلامت.سلام پراز عطر گل یاس ما رو هم خدمت خانم حضرت معصومه برسونین.باعث شادی و خوشبختی ما بود آشنایی با شما.لطفا از طرف ما باز هم صمیمانه از همه دوستانتون تشکر کنید....خدا قوت..التماس دعا...به امید ظهور.
ادامه مطلب
سلام
دخترم 20 سالمه، چند ماهی میشه وزنم کم شده، جوری که این مدت فامیل و آشنا منو دیدند تعجب کردند که اینقدر لاغر شدم، دلیل این کاهش وزنم رو هم میدونم.
دوستانی که بدنسازی کار میکنند لطفا بگن برای قد 170 با وزن 53 چه مدت طول میکشه تا با بدنسازی وزنم رو به 65 برسونم؟
عزیزانی که در اصفهان هستند یه باشگاه بدنسازی خوب و باسابقه که مربیش خانومی باتجربه باشه معرفی کنند، ترجیحا نزدیک های منطقه جی باشه یا مرکز شهر. اگر هم هزینه برنامه و دستگاه رو حدودا بگن
با اینکه ساعت چهار باید می رفتم ساعت سه و ربع آماده بودم...صدای قلبم را می شنیدم استرس در چهره ام موج میزد تا آمدم برسم تنها ذکر صلوات جاری بود بر لبانم منتظر باز شدن در سالن بودم... گریه ام گرفته بود ردیف سوم نشستم...
ادامه مطلب
داداش #جابرم میگه: 
#انقلاب به اندازه‌ی عظمتش #جابر داره؛مادرهایی که جابر و بهتر از جابر تربیت میکنن.
پ.ن: جابر ، خود به خود جابر نشد، آغوش مادرش اونو جابر کرد... دامن پاک مادرهای ایرانی لایق جابر پروریه!!!
#تربیت_سالم#مادران_جابر_پرور#جهاد_ادامه_دارد ...
ادامه مطلب
سلام 
به وبلاگ من خوش اومدین. به وبلاگ تمشک. مضمونش دلنوشتس اما گاهی  مطالبش هیچ ربطی به دلنوشته نخواهد داشت.
میتونم این جوری شروع کنم: من فاطمه هستم.۱۷سالمه و عاشق نوشتنم و همیشه در هر جایی که باشم مینویسم .کتاب خوندنو خیلی دوست دارم.
امید وارم بتونم مطالب خوبی رو منتشر کنم.
حدیث جابری:
چند خطی از خاطرات ناگفته ی جمیله.... 
تیک تاک ... تیک تاک... صدای ضربان قلبم با صدای گذر سنگینِ زمان باهم در می آمیزد تا لحظاتِ پر از استرس زندگی ام را رقم بزند.
باصدای در از جا می پرم....
+جمیله جان... عزیزِمادر... چقدر ماه شدی... ماشاءالله لا حول ولا قوه الا بالله... جانِ مادر! چادرت رو سر کن مهمونا منتظرن. 
ادامه مطلب
عزیزترینم!تا وقتی عطر نفس‌های تو در هوا جاری است، حالِ من و گنجشککان خیابان خوب است.خوب که می‌گویم نه آنچنان که آرامشی در زندگی باشد؛ نه! بلکه آن اندازه که به امید دیدار تو زنده ام، وگرنه این شهر و آدم‌ها و خیابان‌های تکراری هیچ لطفی برای زندگی ندارند.
 سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه...موهاشو...وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم...دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
یکبار هم به من گفت: «عزیزترینم»!تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود.
 ولی «عزیزترینم...!» فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، »ترینِ» آنهایی!
این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست می داشت آنهم در کمالِ دارایی ، نه از روی ترس و تنهایی اش.
نامه ایی به دخترم گندم!!!
سلام دخترم گندم عزیزم.
هنوز به دنیا نیامدی و حتی هنوز با مادرت هم آشنا نشدم.اما نمیدانم چرا حضورت را در زندگی ام حس میکنم!انگار با ان موهای لخت آبشاریت که به ندرت میبندی جلوسم نشستی و به من زل زدی،هر بار میگویم بابا چیه؟ میگویی:هیچی و میخندی! منم به  مطالعه ام ادامه میدهم.همیشه سعی میکنم اول رفیقت باشم بعد پدرت.به من اعتماد کنی و چیزی را پنهان نکنی.
با هم ساعتها بحث خواهیم کرد و روزی که این پست که اگر بماند را به تو گندم
تفریح و سرگرمی؛ هر مناسبت یک پیامک(معرفی اجمالی سایت تفریح و سرگرمی)قطعا دوست دارید با فرا رسیدن هر مناسبتی برای دوستان، خانواده و مخاطب خاص خودتان یک متن یا پیام زیبا ارسال کنید ولی متن مناسبی پیدا نمی کنید یا وقت زیادی را برای جستجو در وب هدر می دهید! … به شما بانک جامع پیامک و متن مناسبتی خودمان را پیشنهاد می دهیم.بخش های فعال سایت ما:پیامک ها
دلنوشته ها
جملات حکیمانه
عکس نوشته ها
تفریحات سالم
خواص خوراکیها
ورود به سایت تفریح و سرگرمی
پیا
هر بار با دوستم صحبت می کنم، شروع میکنه به درد دل. که اشتباهات گذشته ی والدینش باعث شده نتونه به جایگاه مناسبی که می خواسته برسه. و هر بار باید براش توضیح بدم که من و تو نمیتونیم قضاوت کنیم اون در چه شرایطی چنین تصمیماتی گرفته. مادرم هم گاهی سرنوشتش رو متاثر از رفتار یا انتخاب های مادرش میدونه. و من...
من که هر روز به خودم یادآوری میکنم باید مسئولیت خیلی از اتفاقات زندگی رو بپذیرم. از دیگران انتظاری نداشته باشم و نگاهم فقط به خودم باشه. من هم گاه
هی  دارم فکر میکنم چرا من نمیتونم آرامش داشته باشم و استرسم را کنترل کنم، اون هم با توجه به مدل شخصیتی من که اساسا آدم مضطرب و پر استرسی نیستم. چرا من نمیتونم الان که بچه هام خوابیده اند این یکساعت را تمرکز کنم روی برنامه ام؟ (با توجه به اینکه فعلا پرستار هم نمیاد و همون نصف روز وقت را هم ندارم برا خودم) اولش داشتم خودم را شماتت میکردم که خب بر خودت کنترل داشت و ... بعد دیدم نه! اساسا حال و احوال من با توجه به شرایطم هست، من نگران بچه هام هستم اینق
هوالجابر
درمیان این مردم قدم میزنم .زندگی میکنند.
انگارفقط همینجا،درهمین دنیا.
من هم زندگی میکردم میان این همه که گم شده بودیم تاتورادیدم.
جابرتوهم زندگی میکردی اما،نه دراین دنیا.
کجابودی ،نمیدانم. فقط میدانم ازلحظه ای که به تماشایت نشستم دیگرنبودم.
نه گذرزمان حس میشدونه فکروخیالم سمت دیگری میرفت.
ادامه مطلب
استادپناهیان:کسانی که خیلی دوست دارند برای هدایت دیگران تلاش کنند و عشق به سعادت آدمها دارند بجای اینکه بمیرند،#شهید میشوند.این شهادت آنها را صاحب قدرتی جاودانه و تاثیری گسترده برای کمک به انسانها برای رسیدن به سعادت خواهد کرد."شهدا بهتر از فرشتها به کمک ما آدمهای مردنی میشتابند".
#شهید_جابر
نزدیک صبح یه خواب خیلی واقعی دیدم
خواب دیدم همسرم سرش تو گوشیش بود بعد من گوشیش رو گرفتم گفتم ببینم با کی حرف میزنی یکساعت
بعد دویدم یهو دیدم پسرداییم که چند ساله فوت کرده افتاد دنبالم گفت گوشیش  بهش بده چرا خودتو کوچیک میکنی منم بهش گفتم تو که مردی چرا هنوز نرفتی اومد و گوشی همسرم رو گرفت بعد گفت بیا بریم سوییچ ماشینم رو گرفت گفت من می رسونمت .
منم نشستم پشت ماشین دخترم نشست صندلی جلو سمت شاگرد بعد پسر کوچولوم نشست جای راننده نذاشت پسرداییم
سارا:چقدر خوب بودید شمااااا،من سرگروه نوجوانان حلقه ی صالحینم دیگه به ته خط رسیده بودم و استعفامو نوشته بودم روزش دوستم زنگ زد میای بریم تئاترگفتم اره ....اومدم ،دیدمتون،اشک ریختم خندیدم ....اما بخاطر شهید جابر موندم ،تا اخرین نفس میمونم و مدیونتونم دعام کنید ....ان شاالله که شافعمون باشن.
ادامه مطلب
تفریح و سرگرمی؛ هر مناسبت یک پیامک(معرفی اجمالی سایت تفریح و سرگرمی)قطعا دوست دارید با فرا رسیدن هر مناسبتی برای دوستان، خانواده و مخاطب خاص خودتان یک متن یا پیام زیبا ارسال کنید ولی متن مناسبی پیدا نمی کنید یا وقت زیادی را برای جستجو در وب هدر می دهید! … به شما بانک جامع پیامک و متن مناسبتی خودمان را پیشنهاد می دهیم.بخش های فعال سایت ما:پیامک ها
دلنوشته ها
جملات حکیمانه
عکس نوشته ها
تفریحات سالم
خواص خوراکیها
ورود به سایت تفریح و سرگرمی
پیا
تفریح و سرگرمی؛ هر مناسبت یک پیامک(معرفی اجمالی سایت تفریح و سرگرمی)قطعا دوست دارید با فرا رسیدن هر مناسبتی برای دوستان، خانواده و مخاطب خاص خودتان یک متن یا پیام زیبا ارسال کنید ولی متن مناسبی پیدا نمی کنید یا وقت زیادی را برای جستجو در وب هدر می دهید! … به شما بانک جامع پیامک و متن مناسبتی خودمان را پیشنهاد می دهیم.بخش های فعال سایت ما:پیامک ها
دلنوشته ها
جملات حکیمانه
عکس نوشته ها
تفریحات سالم
خواص خوراکیها
ورود به سایت تفریح و سرگرمی
پیا
تفریح و سرگرمی؛ هر مناسبت یک پیامک(معرفی اجمالی سایت تفریح و سرگرمی)قطعا دوست دارید با فرا رسیدن هر مناسبتی برای دوستان، خانواده و مخاطب خاص خودتان یک متن یا پیام زیبا ارسال کنید ولی متن مناسبی پیدا نمی کنید یا وقت زیادی را برای جستجو در وب هدر می دهید! … به شما بانک جامع پیامک و متن مناسبتی خودمان را پیشنهاد می دهیم.بخش های فعال سایت ما:پیامک ها
دلنوشته ها
جملات حکیمانه
عکس نوشته ها
تفریحات سالم
خواص خوراکیها
ورود به سایت تفریح و سرگرمی
پیا
تفریح و سرگرمی؛ هر مناسبت یک پیامک(معرفی اجمالی سایت تفریح و سرگرمی)قطعا دوست دارید با فرا رسیدن هر مناسبتی برای دوستان، خانواده و مخاطب خاص خودتان یک متن یا پیام زیبا ارسال کنید ولی متن مناسبی پیدا نمی کنید یا وقت زیادی را برای جستجو در وب هدر می دهید! … به شما بانک جامع پیامک و متن مناسبتی خودمان را پیشنهاد می دهیم.بخش های فعال سایت ما:پیامک ها
دلنوشته ها
جملات حکیمانه
عکس نوشته ها
تفریحات سالم
خواص خوراکیها
ورود به سایت تفریح و سرگرمی
پیا
تفریح و سرگرمی؛ هر مناسبت یک پیامک(معرفی اجمالی سایت تفریح و سرگرمی)قطعا دوست دارید با فرا رسیدن هر مناسبتی برای دوستان، خانواده و مخاطب خاص خودتان یک متن یا پیام زیبا ارسال کنید ولی متن مناسبی پیدا نمی کنید یا وقت زیادی را برای جستجو در وب هدر می دهید! … به شما بانک جامع پیامک و متن مناسبتی خودمان را پیشنهاد می دهیم.بخش های فعال سایت ما:پیامک ها
دلنوشته ها
جملات حکیمانه
عکس نوشته ها
تفریحات سالم
خواص خوراکیها
ورود به سایت تفریح و سرگرمی
پیا
تفریح و سرگرمی؛ هر مناسبت یک پیامک(معرفی اجمالی سایت تفریح و سرگرمی)قطعا دوست دارید با فرا رسیدن هر مناسبتی برای دوستان، خانواده و مخاطب خاص خودتان یک متن یا پیام زیبا ارسال کنید ولی متن مناسبی پیدا نمی کنید یا وقت زیادی را برای جستجو در وب هدر می دهید! … به شما بانک جامع پیامک و متن مناسبتی خودمان را پیشنهاد می دهیم.بخش های فعال سایت ما:پیامک ها
دلنوشته ها
جملات حکیمانه
عکس نوشته ها
تفریحات سالم
خواص خوراکیها
ورود به سایت تفریح و سرگرمی
پیا
سلام اجرایی دیروز واقعا خیلی عالیییی بود بهترین تئاتری بود که من تا حالا دیدم ازهر  نظر که بگیم عالییییی❤️ اگه بازم بیایین خیلی عالی میشه این دفعه برای دانش آموزان بنظرم واقعا تاثیر گزار هست 
دست همتون درد نکنه ان شالله پاداشتون رو از خود شهید بگیرید 
خانم خبرنگار از اندیمشک
ادامه مطلب
چندی پیش دلنوشته دختر یک طلبه که در کانال فقاهت منتشر شده است موجب ناراحاتی و تعجب دوستاران روحانیت گردید.
اخیرا سایت فقاهت و دوستان فعال در آن موضوع عدم ضرورت لباس روحانیت را با شگرد های مختلف طرح کرده اند.
 یکی از این روش ها استفاده از احساسات خانواده های طلاب خصوصا فرزندان طلبه برای دردسر ساز بودن این لباس - که به تعبیر مقام معظم رهبری قلعه ای است که هنوز دشمن آن را نتوانسته فتح کند- است.
در پاسخ به این دلنوشته  عرض می کنیم:
۱. اتفاق ناخوشای
✨هیچ وقت هیچ کس را انسان 
بـه اندازه تـوای مادر دوست نخواهند داشت 
تـو تنها کسى هستى کـه
تنها چیزى کـه برایمان گذاشتی 
دوست داشتن بودکه یادمان دادی 
در دنیایى کـه همه درد بـه دلت
مى ریزند تـو معجزه هستى♥️
ودرد را به دل میخری وهرگز درد را به کسی نمیدهی هرگز غصه هاتو نصف نکردی هرگز مادر هرگز
 تقدیم به همه مادرهای خوب دنیا دوستتان دارم
#جابر ... صحنه ی رویارویی ماست با #خودمان!
با خود درونی مان که همیشه از آن میگریزیم.... همان "خود"ی که وقتی فراموش ش میکنیم "خدا"یادمان میرود...
جابر ما را دقیقا با همان "خود" روبرو میکند! اینکه #کیست ایم و در معرکه ی "کل یوم #عاشورا ...کل ارض #کربلا" دقیقا #کجاییم؟!
ادامه مطلب
«حلقوم ها را میتوان برید، فریادها را هرگز! فریادی که از حلقوم بریده بر می آید، جاودانه میماند!» 
فریادی که از حلقوم شهید بلند میشود، حتی اگر میان خاک و خون باشد، مثل رود جاری خواهد شد....جابر! اراده کردند تو و فریادهایت را حذف کنند، بی آنکه بدانند، هر روز، آرمان هایت در خون مشتاقانت جاری تر و در قلب روزگار، جاودانه تر میشود! 
#جابر #حذف_ناشدنی#فریادهای_جاودان
✔ زندگی، باغی است که با "عشق" باقی است.
✔ مشغول دل باش،‌ نه دل‌مشغول.
✔ بیشتر غصه‌های ما از قصه‌های خیالی ماست.
✔ پس بدان اگر فرهاد باشی، همه چیز شیرین است.
☫ خداوندا امروز را برای همه ما به گونه‌ای ورق بزن که لحظه لحظه‌ی آن، عشق باشد و امیـد.
✔ از دوست جدید، رازت را پنهان کن؛ و از دشمن قدیمی که طرح دوستی دوباره با تو ریخته، خنجرت‌ را.!چون اولی باورت را نشانه می‌گیرد، و دومی، قلبت را.
ادامه مطلب
دیروز بعد از بارها، چشمم مجددا از این عکس گذشت. این بار تداعی دیگری داشت.
شب آخر، زمانی که #جابر را به تهدید می‌برند، چقدر نترس بودن و عظمت و ایثاری که در عمق نگاهش موج میزند، شبیه اقتدار و عزت و ابهت چشمان محسن حججی ست زمانی که به مقتل میرفت....
مقصد که خدای #ثارالله باشد، یک رنگ میشویم؛ جابر یا محسن، تفاوت نمی‌کند! 
ادامه مطلب
حاج قاسم عزیز پدرمعنوی من سلام....
برخیز پدر،دلم برای لبخند مهربانت تنگ شده ،
دلم برای آرزوهای شهادتت تنگ شده است
پدر کاش وقتی میرفتی مرا هم از خواب بیدار میکردی
کاش بیدار بودم تا سیر میدمت وسیر میبوسیدمت
پدرم حاج قاسم عزیزم عروجت مبارک.....
 سلام...امیدوارم حالِ تو و گلدانِ شمعدانی‌ها خوب باشد. همین‌که تو خوب باشی، حالِ من هم خوب خواهد بود. هر شب با شب‌بوهای باغچه برایت سلامتی آرزو می‌کنم. این روزها بیش از هر وقت دیگری، دلِ پر آشوبم بهانهٔ آمدنت را می‌گیرد. آمدی آفتاب با خود بیاور که هوای اینجا خیلی سرد است. اینجا قحطی عشق است و خانهٔ یاکریم‌های عاشق ویران‌.تو بیا تا از این سرگردانی نجات پیدا کنیم. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
باعرض سلام وخداقوتوباتشکر از تمامی هنرمندان وزحمت کشان تئاتر جابرلحظات بسیار نابی را احساس میکردم:گاهی خنده های از ته دل،گاهی روحیه مقاومت وسرسختی وتلاش برای برداشتن قدمهای مهم،گاهی برایم یک تلنگربزرگ بود که چه کسی رسالت های مانده برزمین را باید عهده دارشود؟به خودم میگفتم نباید یاعلی بگویی وبلند شوی؟
ادامه مطلب
حسین پناهی)روزی به دخترم خواهم گفت:اگر خواستی ازدواج کنی با مردی ازدواج کن که به جایﻣﻬﻤﺎﻧ ﻫﺎ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍ ﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊمی ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺎﺳﺖ ﻭ ﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویندﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻃﺮﻑ ﺩﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﻢ ﻏﺬﺍ ﻭ ﺳﺎﺸﻦ ﻭ ﺮﻭﺗﺰ ﻟﺐ ﻭ ﺟُ ﻫﺎ و... صحبت می کنند؛تو را ﺑﻪ دوچرخه ﺳﻮﺍﺭ، ﺗﺌﺎﺗﺮ، ﻨﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ، ﻓﻠﻢ ﺩﺪﻥ، ﺷﻌﺮ ﻭ ﺘﺎﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ، کافه ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺷﺐ ﺮﺩ ﻫﺎ ﺑ ﻫﻮا، سفرهای ﺑ ﻫﻮﺍﺑﺎ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها