"I've never met a girl who thinks like you." "A lot of people tell me that," she said, digging at a cuticle. "But it's the only way I know how to think. Seriously. I'm just telling you what I believe. It's never crossed my mind that my way of thinking is different from other people's. I'm not trying to be different. But when I speak out honestly, everybody thinks I'm kidding or play-acting. When that happens, I feel like everything's such a pain!"
Haruki Murakami
Norwegian Wood
از عمل پدر بگم که به خوبی صورت گرفت... البته الان سرشون پانسمانه و امیدوارم که مشکلی پیش نیاد...
از اون روز که پدر واسه عمل رفت تا به حال دچار آشفتگی بی اندازه ای شدم... دست و
همیشه از موراکامی خیلی یاد گرفتم . یادمه از وقتی که کافکا در کرانه رو خوندم ، حسابی فکرام عوض شد . می خواستم بلند بشم برم خودش رو پیدا کنم باهاش حرف بزنم . می خوام پیداش کنم ازش تشکر کنم که مثل یه استاد صبور به من کلی درس داد. کتاب هاش می تونه یه درمان باشه برا آدم. مخصوصا وقتی که حس همزاد پنداری داشته باشی .
یکی از درس هایی که ازش گرفتم از نوشتن بود که چطور می تونه نویسنده رو درمان کنه و از کلی فکرهای مزاحم و خواب های چرت و پرت آزادش کنه . از تجربه
حدود یک ماه پیش کارخانهی مزدا صد ساله شد. این نوشته را باید آن موقعها منتشر میکردم. ولی من همیشه دچار بیوقتی بودهام خب...به دلایل مختلف به مزدا ارادت ویژهای دارم. در طول ۱۰سال گذشته تمام ماشینهایی که صاحبشان بودهام ردی از مزدا را با خود داشتهاند. پراید هاچبکی که ۱۰سال پیش سوارش بودم (لاکپشت) از یک موتور کاربراتوری بهره میبرد که اصالتا دستپخت مزدا بود. بعدها فهمیدم که پراید هاچبک ما در روزگاران قدیم مزدا ۱۲۱ ژاپنیها ب
درباره این سایت