نتایج جستجو برای عبارت :

این صفرِ تاریخ توست

چشم و گوشت را می‌بندی، آنگاه که می‌پنداری برترینی و همه باید به راه تو بیایند. چشم‌و‌گوش‌بسته‌ای، کوری و کری، و در انزوای خویش به مقامات وهم‌آلود خویش حبسی. هنر نمی‌دانی و زیستن نمی‌دانی، و آنگاه در این نادانی می‌پنداری بر ثریّایی و همه دیگران باید به راه تو بیایند، در حالیکه تو هرگز هیچ راهی نرفته‌ای. 
هنر تنها نزد تو نیست، هیچ چیز نزد تو نیست. تو پیش از ابتدایی، و حال بر توست تا از دنیا بیاموزی و گام نخست خویش را برداری. این صفرِ تاری
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
ای برادر ارزشت ایمان توست/پیش ایزد دست دراحسان توست/گوهر خوب پرستش شرط حق/اعتقادت بر خدا رحمان توست/گشته است قرآن وعترت رهگشا/باعث پیروزی وسامان توست/ریشه دین در ولایت محوری است/هربصیرت لطف از یزدان توست/گرکمک کردی فقیران را زیاد/روضه رضوان فقط ارزان توست/ازیتیمان دستگیری میکنی/آن دعایش درد را درمان توست/پاک کن ازدیده اش اشک یتیم/گوهر خوب رضابرجان توست/باش دلسوز تمام بندگان/جمع هرثروت فقط زندان توست/میشود الگوی شیعه اهل بیت/کن توسل که همان
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر
االدروس علیها كلمة سر یتم تسلیمها للطالب عند التسجیل 


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 1

2
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 2

3
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 3

4
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 4

5
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 5

6
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 6

7
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 7

8
تاریخ ا
حق با چشم‌های توستو لب‌های گس اتو نگاهت که مزین است به غمحق با چشم‌های توستتو با آن مربای لبخندتو شکوه زیبای تخت جمشیدی اتدر غربتی تلخدر آغوش مادر حق با چشم های توستاما در این شهر سیمانیرویا، وهم و خیالبه کار نمی آیدزیر برف یادت، تنی را گرم نمی کندو دستان مهربانتچتری خوب برای روزهای بارانی نیست حق با چشم های توستاما اینجا حق تقدم با چشم و ابرو نیستاختیار و انتخاب بر باد شدو از گلویمانجز اندوه نمی‌بارد حق با چشم های توستاما اکنوندر این
چند شبی از بلندترین‌شان در هزاروسیصدونودهشتمین سال هجری شمسی می‌گذرد و چند صباحی بیش به کریسمسِ دوهزاروبیستم باقی نیست... در این شبِ خلوتِ سردِ تاریک، دل امیرعلی نیز چنین می‌نماید... اما گاه‌به‌گاهی آهوانِ سرکشِ امید بر این پرده‌ی تاریک نقش‌هایی دل‌فریب به‌جای می‌گذارند... امیرعلی دل در گرو خالق این آثار دارد...
فی‌الحال فال امسال حافظ شیرین‌سخن -که حسین برایم باز کرد- مطلعی باشد بر این داستان امیرعلی...
 
رواق منظر چشم من آشیانه
کوتاهی و بلندی از توست، در برون پستی و بلندی خویش می‌بینی. خواب از تو و بیداری از توست. هوا از توست، جغرافیا از توست، حاکم نادان تو و مردم دانا از توست. راه از میان قلب تو آغاز می‌شود و آب از چاه زنخدان توست. 
سامان تویی و خرابات تو. شور تویی و شار تو. سر چون فرو می‌آید آن خوف از توست و جان چو برمی‌خیزد آن ذرّه‌ی جسور توست. ضرب از توست و آهنگ از توست. چنگ از تو و جنگ از تو.
تاریخ تویی و عیسی بر چارمیخ تویی. موسی در گذر از نیل تویی و بنی اسرائیل تویی.
این روز ها حواسم
نه به اندوه قهوه ی تلخ
نه به روز های بی گناه کودکی
نه به ایذه یا شهر بلخ
این روز ها حواسم فقط به توست
فقط به تو.
در گه گدار جوانی 
یا که لحظه های یک میان بارانی
در فرار از عبادت ها
یا پناه بردن به عادت ها
این روز ها حواسم 
حتی در لحظه های بی حواسی
فقط به توست
فقط به تو
هوالمحبوب
سلام محبوب ازلی و ابدی
امروز را بیشتر از دیروز با یاد تو سپری کردم، داشتم فکر می‌کردم به لطف ماه توست که دردها تسکین یافته‌اند، غم‌ها سبک‌تر شده‌اند. اصلا به قشنگی ماه توست که بیداریم و از بیداری‌مان لذت می‌بریم.
یاد توست که لبخند می‌شود و بر لب‌هایم می‌نشیند، یاد توست که گاه اشک می‌شود و از چشم‌هایم می‌چکد، یاد توست که قلبم را آکنده، یاد توست که در دقایقم جاری است، یاد توست این شعف درونی که می‌جوشد و به غلیان در می‌آید.
از
دانلود آهنگ بهنام بانی ایران
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * ایران * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
 
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Iran (Ft Iman Ebrahimi) With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه بهنام بانی به نام ایران
زمین و آسمون دور تو میگردهببین اسم تو یک دنیارو پر کردهتویی اوج تموم افتخاراتماگه خشکی بشی بارون دریاتمایران قلب
منحنی قلب من تابع ابروی توست
خط مجانب بران کمند گیسوی توست
 
حد رسیدن به تو مبهم و بی انتهاست
بازه تعریف دل در حرم کوی دوست
 
چون به عدد یک تویی من همه صفر ها
انچه که معنی دهد قامت دلجوی توست
 
گرمی جان بخش او جزعی از ان خوی توست
بی تو وجودم یک سری واگرا
ناحیه همگراش دایره روی توست
پروفسور هشترودی
دیــــ/ن
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست

عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا
طائر کوی تو منم، از دل و جان وفا کنممن ز فراق تو چه سان لبم به خنده وا کنمنرو ز پیش من تو ای جان من و سرشک منهستی من بسته به تو، بی تو چه هوی و ها کنماین دل هرزه گرد من مست نشد به جام کسدست تو و شراب می، نوشم و اقتدا کنمزهی هزار آفرین بر تو نگار نازنینیک سره کار من بساز که آبرو رها کنمقد تو مهر و ماه من، صورت تو هلال منروی من است سوی تو، نام تو را صدا کنمدست تو تکیه گاه من، پای تو پا به پای منحدیث توست شعر من، شور و شعف به پا کنمیاد تو جمله هست من، بود
به شهری آمده ام که جای نفس های توست 
به نامت که شعرم رد گریه های توست 
آخر به کجا می رسد این روایت عشق 
کاش آنجا برسد که مراد چشم های توست 
هر دم موجی می کشاند مرا به کوی یار 
این موج یقیناً عطری ز نفس های توست 
فکر وصلت مرا به مرز جنون خواهد رساند
معمای این آشفته بازار در دست های توست 
 
شاعر ابراهیم حجتی نژاد
 
پروردگارا! تو خود تنهایی و یگانه ای و تدبیر کرده ای در کار بشر که او را جفت بیافرینی که تنهایی تنها از آن توست و مخصوص مقام ربوبیت توست...
حالیا این چه سرنوشتی‌ست که انسان هر چقدر هم تنها نباشد بازهم تنهاست و تنهایی را حس می‌کند
هر چقدر هم در جمع باشد باز تنهایی را می‌بیند...
بارالها ! این تنهایی از آن توست و تو تنها می‌توانی انسان را از درد تنهایی برهانی
یا با درک وجودت که کار مخلصین است...
یا با فرستادن فرستادگانی از جنس انسان برای انسان که پی
 
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من و توست
 
گوش کن با لب خاموش سخن می گویمپاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
 
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندیدحالیا چشم جهانی نگران من و توست
 
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسیدهمه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
 
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنهای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
 
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشتگفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
 
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقلهر کج
زمین جلوه ای از چهره آسمانی توست
چشمه و رود شمه ای از لعل لبان توست
کمی کرشمه و ناز کن ای حوری آسمانی
دلم در آرزوی رقص چون غزال توست
آن دو چشم سبز زیبای تو قاتلان من اند
کمی نگاه کن مرا دل اسیر نگاه توست
از آن لبان سرخ زیبای جادوگر و لطیف
بوسه ای بده، لبم جستجوگر لبان توست
جامه باز کن بخوان مرا به مهر و عشق
سینه در حسرت آغوش مهربان توست
عاشقانه به ناز بخوان مرا و جانم بگیر
جرعه آب ذبح من بوسه لبان توست
کتاب صوتی خدا با توست اثر جی پی واسوانی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 رتبه: ۴ - ‏۵ رأیخرید و دانلود کتاب خدا با توست اثر جی. پی. واسوانی مترجم نوشین حمیدا از کلک آزادگان. اپلیکیشن فیدیبو، حس خوب کتاب خواندن :) دانلود انواع کتاب صوتی، ...
دانلود کتاب خدا با توست | جی. پی. واسوانی | طاقچهtaaghche.com › داستان و رمان › داستان خارجی › خدا با توست رتبه: ۴٫۸ - ‏۶ رأی«خدا با توست» نوشته جی. پی. واسوانی(-۱۹۱۸)، اندیشمند هندی است. این کتاب در قالب ح
کتاب صوتی خدا با توست اثر جی پی واسوانی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 رتبه: ۴ - ‏۵ رأیخرید و دانلود کتاب خدا با توست اثر جی. پی. واسوانی مترجم نوشین حمیدا از کلک آزادگان. اپلیکیشن فیدیبو، حس خوب کتاب خواندن :) دانلود انواع کتاب صوتی، ...
دانلود کتاب خدا با توست | جی. پی. واسوانی | طاقچهtaaghche.com › داستان و رمان › داستان خارجی › خدا با توست رتبه: ۴٫۸ - ‏۶ رأی«خدا با توست» نوشته جی. پی. واسوانی(-۱۹۱۸)، اندیشمند هندی است. این کتاب در قالب حکایت‌هایی واقع
باغ بهشت طره ی مژگان چشم
توست
قمری به روی شاخه غزلخوان چشم توست

باران شوق چشم تو معنای زندگی
است
زمزم همیشه تشنه ی باران چشم توست

نام تو گشته ذکر مناجات قدسیان
روح الامین که قاری قران چشم توست

روز حساب علت ویرانی جهان
یک نفحه از وزیدن طوفان چشم توست

خورشید هم عنان خود از دست
داده است
مبهوت و مات و خیره، پریشان چشم توست

بانو خدای را به تماشا نشسته
ای
دین ترجمان و معنی ایمان چشم توست

معنا گرفت با تو بهار ای گل
وجود
فصل بهار غنچه ی بستان چشم تو
میخوانم و میخوانم اما
سیر نمیشوم!
مینویسم و مینویسم اما
سیر نمیشوم!
من بی سوادتر از آنم که بخواهی!
یک مشت سیاهه در آستین!!!...
در من شوقی از توست; وصف ناشدنی....
شوقی که تا به اتصال نرسد
قلبش میمیرد!....
نقطه ای از"من"
که هیچش" من" نیست و تمامش توست;
تویی...
خودت را از من نگیر یاارحم الراحمین...
یا
سید الکریم دل و دیده جای توست
شیعه اسیر دام تو و مبتلای توست

هم
سید الکریم هستی و هم زاده ی کریم
با افتخار شیعه ی حیدر(ع) گدای توست

رفته
به کربلا و شده زائر حسین(ع) 
آن کس که  زائر حرم و کربلای توست

یا
سید الکریم، تو ای جان اهل بیت(ع)
شیعه تمام عمر به زیر لوای توست

ای
روسفید پیش خداوند متعال
چشم امید ما به دو دست و دعای توست

دارالشفای
ماست مزار شریف تو
 باغ بهشت و روضه ی رضوان سرای توست

آقا
به جایگاه قرب تو در نزد حق قسم
خوشبخت آن که بنده ی خ
**سه گام با امام علی علیه السلام** گام اول: «دنیا دو روز است...یک روز با تو و روز دیگر  علیه تو  روزی که با توست مغرور مشو و روزی که  علیه توست ناامید مشو... زیرا هر دو پایان پذیرند ...» گام دوم: «بگذارید و بگذرید ..... ببینید و دل نبندید . چشم بیاندازید و دل نبازید.... که دیر یا زود ...... باید گذاشت و گذشت...» گام سوم: «اشکهاخشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت قلبها  و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان
https://www.instagram.com/cnhamid.ir
www.CnHamid.ir
 
ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست
                                             ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست...
 
هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور
                                              هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست...
 
از بزرگمردی پرسیدند : 
                        بهترین چیزی که میشه 
                                                      از دنیا برداشت چیه ؟
 
کمی فکر کرد و گفت : "دست "
 
                 
قتل عایشه به دست معاویه (به اعتراف اهل سنت عمری)
رشید الدین فضل الله وزیر و مورخ بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
در ربیع الابرار زمخشری و در کامل السفینه این حدیث معتبر است که معاویه عائشه را به خانه خود دعوت کرد و سرچاهی به نی بپوشید و بر آن کرسی آبنوسین نهاد و عایشه ام المومنین (ام الفاسقین) را بر آنجا نشاند. بر نشستن و فرو رفتن همان بود. معاویه بفرمود تا چاه را با آهک بینباشتند.
جامع التواریخ، تاریخ ایران و اسلام، تالیف رشید الدین فضل الله، جلد ۲
و من چه بی رحمانه
خود را فدای لحظه­هایی می­کنم که می­دانم چه باشند و چه نباشند من همینم.
و من چه با افسوس در
حسرت لحظه هایی هستم که با دستان خویش به قتل رساندمشان؛
لحظه­هایی کوچک ولی مملو از خوشی، خوشی هایی ناچیز ولی سرشار از شادی.
و ای من؛ خودت را
دریاب؛
خودی که ستایش عاشقانه­ات را می­طلبد؛ خودت را دریاب.
عاشقانه خود را بپرست چرا که تو آفریده شده­ای که عاشق خود باشی؛ عاشق دنیا باشی؛
عاشق هرآنچه خلق شده تا زیبایی­اش را بستایی.
عاشق خودت باش؛
ع
ساعت نه رسیدم و فردا صبحش می‌خواستم برگردم. تا رسیدم رفت و برایم آب طالبی که درست کرده بود را آورد. نشستیم و کمی صحبت کردیم. ساعت یک شده بود و می‌خواستم یک چند ساعتی را تا پنج صبح بخوابم و با قطار پنج برگردم. دستم را گرفت و زل زد به من. معنی شعر سایه را اینجا فهمیدم:
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
بوىِ آشناىِ نمِ باران و ریزشِ برگ هاىِ لیلى شده از نوازشِ باد هاىِ مجنون، یادآورِ روز زمینى شدنِ نگاه آسمانى توست، تویى که تنها دلیلِ تکرارِ تپشِ قلبِ مهربان شده از بودنت هستى، تویى که مهربانىِ مهر همه از بودن توست، تویى که ترجمه ى عشقى، تویى که به دنیا آمدى و پاییز را عاشق کردى، مهر ماهى جان بودنت آرامش است و نبودنت دلتنگىِ تا ابد غروب پاییز تولدت مبارک ..
یکی با رویای حج آمد، حاجت گرفت و برگشتیکی با پای فلج آمد، حاجت گرفت و برگشتیکی دیگر از تو میخواهد، لیاقت شهادتیکی میگوید شفاعت کن، آقا مرا قیامتیکی که من باشم و عمریست، نیامده زیارت‌وایدلم تنگ ایوان طلای توست،نه تنها سرم خاک پای توستکه من هرچه دارم برای توست‌وایمرا زائرت کن خدایی کنکبوتر کن آقا هوایی کناگر شد مرا کربلایی کن‌رضا جانم ای رضا جانم(4)‌دلم از باب الجواد آمد،تا آبرو بگیردکنار حوض گوهرشادت، آمد وضو بگیردچه میشد چون کودکی هایم
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغماییرهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازدمجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیندبر آتش تو به جز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جویکه حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
 "حافظ" @ashenayershgh 
باور کنم؟
که این تویی؟
که این کبوتر راه بازگشت را بلد بود و بر نمی گشت؟
کم کم باور کرده بودم که از تو برای من نامی مانده؛
و در جایی، برای زنی، مادری، آرزومندی،
یا برای شهری... شهید گمنامی!
باور نمی کنم..
تو باور می کنی؟
که این منم، این چنین آرام؟
منتظری که ساعتی از نبودنت را تاب نمی آورد.
زبانم گلایه دارد اما تو باز آرام چشم هایم را گوش کن
رواق منظر چشم من آشیانه توست،
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
در کتاب مفاتیح الجنان در خصوص اعمال ویژه روز عید غدیر آمده است که دو رکعت نماز کند و به سجده رود و صد مرتبه شکر خدا کند پس سر از سجده بردارد و بخواند:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ‏
اى خداى من از تو درخواست مى‏ کنم که حمد و ستایش مخصوص توست که یکتایى و بى ‏شریک
وَ أَنَّکَ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُواً أَحَدٌ
و یگانه و فرد و غنى بالذاتى ‏نه فرزن
ریگ های بیابان آیینه شدند و تصویر چند صد یا هزار سال را نشانم دادند. تصویر از همان روزهایی که پاهایی خسته یا شاداب، تند یا آهسته بر آن قدم گذاشته اند تا حالا. قدم در هر جا بگذاری کسی گذشته از آنجا که حالا خود توست. تو از حالا نیستی، تو از گذشته آمده ایی و بعدها هم خواهی آمد. هر کجا رفته باشی قدمت در مسیر قدم های دیگر است. هیچ وقت روی این ریگ های بیابان تنها نبوده ایی. آیینه ایی که زیر پای توست بی نهایت تصویر از همه آنانی دارد که تو هم از نسلشان هستی
چه بنویسم برایت؟ چطور حجم دلتنگی‌های بی‌شمارم را بریزم در کلمات، بریزم در نقطه، حرف، کاما و نامه اش کنم برایت بفرستم؟
چه کنم!!.... اگر همین چندکلمه راهی برای بوسیدنِ توست، اگر همین چند جمله،
چند گلایه، چند بهانه برای بوییدن توست، اگر می شود با بوی سبز درختِ نفس
کشیدهِ در کاغذ، از تو گفت، از تو نوشت، .. اگر می شود، درشبانه‌ی ماه،
رنگی از تو گرفت، هزار هزار باره می نویسم.. هزار نامه سوی تو، هزار رویا
به سمتت، می فرستم..
مشام من، پرست از نام تو،
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5


6


7


8


9
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5
أفكار سقراط : تحلیل و نقد

6
أفلاطون: نظریة المعرفة عند أفلاطون

7


8


9
آسمان را تابیدن به پیمانه‌ی عشق، و زمین را از خون سرخ انار سیراب کردن، به پیمان نور. خورشید را در خویش جستن، و از خویش برون افکندن، و خواب را دیدن و با مضراب نواختن. از رویاها جامی شایسته‌ی سرمستی بهر مردمان هدیه آوردن. از اندوه روی برگرداندن و از ترس و عذاب، و زهد را به صلّابه‌ی وجد کشیدن. 
مست کن! آرام باش! بیندیش! بنگر! بیدار باش، با چشم دل. ظرف‌ات را بشناس، خودت را بشناس. بال‌هایت را تا آنجا که میسّر است بگشا، نه کم و نه افزون. خدا با توست، م
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5
أفكار سقراط : تحلیل و نقد

6
أفلاطون: نظریة المعرفة عند أفلاطون

7
تتمة أفكار أفلاطون: أدلة تجرد النفس 

8
المجتمع فی فكر أفلاطون و نقد آرائه

9
پسر جوانی مریض شد.
اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده‌اش او را معذور داشت.
 
حکیم به او عسل تجویز کرد.
 
جوان می‌ترسید باز از خوردن عسل دچار دل‌پیچه شود لذا نمی‌خورد.
حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم.
جوان خورد و بدون هیچ دردی معده‌اش عسل را پذیرفت.
حکیم گفت: می‌دانی چرا عسل را  معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت: نمی‌دانم.
 
حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک‌بار در معده زنبور هضم شد
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5
أفكار سقراط : تحلیل و نقد

6
أفلاطون: نظریة المعرفة عند أفلاطون

7
تتمة أفكار أفلاطون: أدلة تجرد النفس 

8
المجتمع فی فكر أفلاطون و نقد آرائه

9
تتمة آراء أفلاطون مع تلخیص و نقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5
أفكار سقراط : تحلیل و نقد

6
أفلاطون: نظریة المعرفة عند أفلاطون

7
تتمة أفكار أفلاطون: أدلة تجرد النفس 

8
المجتمع فی فكر أفلاطون و نقد آرائه

9
تتمة آراء أفلاطون مع تلخیص و نقد

10
نبذة تاریخیة عن أرسطو

11
انج
بسم الله الرحمن الرحیم
المنهج الجدید فی تعلیم الفلسفة 
شرح كتاب الشیخ محمد تقی مصباح الیزدی حفظه الله
الدروس علیها كلمة سر للحصول علیها ، ینبغی التسجیل فی المادة عن طریق الواتساب


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
 مقدمة الكتاب وبیان المسار العام لتاریخ الفلسفة

2
تاریخ الفلسفة فی اوربا الدرس 2

3
مراجعة الدرس 1و2

4
الدرس 3و4

5
الدرس 5و6

6
الدرس من 7 الى 10

7
مراجعة قسم تاریخ الفلسفة 

8
من الدرس 11 الى منتصف الدرس 14

9
من الدرس 14 الى 17 

10
من الدرس 17 الى 19

11
الد
پسرم،گر گذاشتند اوباشتو مدیر امور مالی باش هر که یک سال بوده در این کارشده نامش بلند و بارش بار کام ِ آدم چو قند خواهد شدبخت آدم،بلند خواهد شد به حقوق تو می رسد برکتبرکت می دهند،بی حرکت طرف التفات و مرحمتیچون مدیرِ عزیز بی جَهَتی می شوی مثل شهر رُم که به حتمهمه ی راه ها ،شود به تو ختم همه از خشمت اجتناب کنندداخل آدمت حساب کنند به حضور تو اَند نامه نویسهمه،حتّی خود جنابِ رئیس چون تویی صاحب حساب و کتابهمگی می برند از تو حساب همگان را به لطف
 
باید اهل عمل باشی تا بفهمی چه می‌گویم .در کار ، امروز را به فردا مسپار .حرف حرف بوسیدن است . حرف آغوش است .بحث عوض کردن خاک گلدان کنار پنجره است .حتی دم کردن چای با عطر دارچین .محبوب من ، نیت نزدیکی به توست و هر چه که به داشتنت مربوط می‌شود .#مریم_قهرمانلو
چه فکر می‌کنی؟که بادبان‌شکسته زورق به گِل نشسته‌ای‌ست زندگی؟
در این خرابِ ریخته، که رنگ عافیت از او گریخته؛ به بن رسیده، راه بسته‌ای‌ست زندگی؟چه سهمناک بود سیل حادثه!
که همچو اژدها دهان گشود، زمین و آسمان ز هم گسیخت، ستاره خوشه خوشه ریخت.و آفتاب در کبود دره‌های آب غرق شد.هوا بد است. تو با کدام باد می‌روی؟چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ی تو را که با هزار سال بارش شبانه‌روز هم دل تو وا نمی‌شود؟
تو از هزاره‌های دور آمدی.در این درازنای خون‌ف
من کیستم بجز دو سه خط شعر ناتمامیک روح بی اراده و یک مستی مدام
ای آنکه آسمان و زمین در مدار توستروی تو صبح روشن و موی تو رنگ شام
من دوست دارمت به همان شکل کودکیبی تاب و بی قرار ظهورم علی الدوام
ابروی توست عروه الوثقای اهل بیتگیسوی توست در دل من حبل لانفصام
پژمرده أم بدون تو یا ایها الربیعدر غربت م بدون تو یا ایهاالامام
از من بگیر غیر خودت هر چه هست راحتی همین کلام و همین شعر ناتمام
از تو تورا ندیدم و با تو نزیستمفهم شما کجا و من ساده ی عوام .
دارم
سه گام با امام علی (ع)
 گام اول↯
↻ دنیا دو روز است ، یک روز با تو و روز دیگر علیه تو ، روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست نا امید مشو ، زیرا هر دو پایان پذیرند

 گام دوم↯
↻ بگذارید و بگذرید ، ببینید و دل نبندید چشم بیاندازید و دل نبازید که دیر یا زود ، باید گذاشت و گذشت...

 گام سوم↯
↻ اشکهاخشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان
بسم الله الرحمن الرحیم
المنهج الجدید فی تعلیم الفلسفة 
شرح كتاب الشیخ محمد تقی مصباح الیزدی حفظه الله
الدروس علیها كلمة سر للحصول علیها ، ینبغی التسجیل فی المادة عن طریق الواتساب


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
 مقدمة الكتاب وبیان المسار العام لتاریخ الفلسفة

2
تاریخ الفلسفة فی اوربا الدرس 2

3
مراجعة الدرس 1و2

4
الدرس 3و4

5
الدرس 5و6

6
الدرس من 7 الى 10

7
مراجعة قسم تاریخ الفلسفة 

8
من الدرس 11 الى منتصف الدرس 14

9
من الدرس 14 الى 17 

10
من الدرس 17 الى 19

11
الد
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام 
 پیغمبران عرش خدا در تحیُرند
 بر ساحت مقام شما غبطه می خورند
 
 تا آدم از زبان خدا وصف تان شنید
 از قصد رفت وبا عجله سیب سرخ چید
 
عیسی به محض خنده تان خنده می کند    
 صد مرده را نگاه شما زنده می کند
 
 عمر بلند خضر نشان عنایتت
ا و خورده جرعه ای ز شراب ولایتت
 
 موسی برای معجزه ی ادعای خویش    
 با ذکر« یاعلی» به زمین زد عصای خویش
 
 داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست
 او ذاکر بزرگترین هیئت خداست
 
 چشم امید حض
ای رگای آبیت چو بستر عشق     شراب هستی به ساغر عشق 
ای کلام اخر به دفتر عشق        نوشتم ات به قلبم به شکل باور عشق 
سر به سجده بردم برابر عشق      شدی تو اول عشق شدی تو اخر عشق 
    .    ...............................................................
اخرین شب جمعه قبل از ماه رمضان هم رسید خدارو شکر که زنده ایم و میبینیم  یواش یواش ماه عشق بازی با خدا  هم داره میاد همچی رنگ خدایی میگیره البته ای کاش 
هفته پر کار هم تموم و شد باید بگم  الهی شکر  
گوشیمونم درست نشد و روزای بدونه م
دانلود آهنگ روزبه نعمت الهی بلد است
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بلد است * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , روزبه نعمت الهی باشید.
 
دانلود آهنگ روزبه نعمت الهی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Roozbeh Nematollahi called Balad Ast With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه روزبه نعمت الهی به نام بلد است
با این همه مستمیخورم امشب هماز جامِ الستمیخورم امشب همبنشین سرِ میزِ هر شب ای عشقِ عزیزمن ا
باسلام و صبح بخیر
#متن_کامل_شعر روایت میثم مطیعی از #فتنه_۹۸
میهن من! باز زخم از نابرادر خورده ایگرم جنگ رو به رو، از پشت خنجر خورده ای
حرف دارد با دل ما، قدر یک تاریخ حرفسرخی خون شهیدان بر سپیدی های برف
خاک میهن! باز هم جسم شهیدی سهم توست شرحه شرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست
باز اهریمن به میهن آتشی افروخت آه
ادامه مطلب
باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد
حضرت واژه‌ی برخواستن از پا افتاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود
پدری مثل تو همبازی ایتام نبود
هر شب کوفه منور ز نگاهت می‌شد
شمع بزم فقرا صورت ماهت می‌شد
چه بلایی به سرت آمده بابای همه
تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه
نه فقط بین سرت فاصله انداخته است
بین چشمان ترت فاصله انداخته است
زخم‌های دل ایتام پی مرهم توست
مرد ویرانه نشین منتظر مقد
ذهن کوک کتاب آرزوی تو دستور توست که یک کتاب بسیار ارزشمند است، در پروفایل عزیزانی که دوره آرزوی تو دستور توست را خریده‌اند هدیه قرار داده است.بعد از اتمام دوره آرزوی تو دستور توست که در کوهای آلپ برگزار شد پس از مدتی کوین ترودو برآن شد تا مسائل مطرح شده  در سمینار را بسیار بسیار عمیق تر بررسی کند و آنها را در کتاب آرزوی تو دستور توست بیاورد.
 
تفاوت کتاب آرزوی تو دستور توست با کتاب تمرین آرزوی تو دستور توست
این کتاب مانند کتاب تمرین آرزوی تو
یا نور 
نمی دانم، شاید روز و سال عمر را شمردن، بازی بی جهتی باشد. اما می دانم که هر روز صبح، نظرگاه تازه ای گشوده می شود. 
و من امروز، به لطفت، با عمیق ترین حالات شکر چشم از خواب گشودم. یادم نمی آید، شاید خواب خوشی دیده باشم، "این می دانم که مست برخاسته ام..."
از فکر نعمت توست که قلبم دارد از جا کنده می شود.
فکر می کنم در این بیست سال، اگر هیچ یک از خواسته هایم تحقق نیافته بود، باز هم آنچنان منعَم بودم که بعضی از خواهش هایم رنگ و بوی ناشکری داشته باش
من: سلام. بهم زنگ زده بودی. کاری داشتی ؟
دوستم: آره ؛ امروز وقت داری بریم با فلانی صحبت کنیم برای قرارداد؟
من: امروز که نه ؛ دارم اسلاید های دوره‌ی از صفر رو درست میکنم.
دوستم: عه تو که قبلا هم دوره مقدماتی داشتی. مگه همونا رو درس نمیدی؟
من: نه دیگه ؛ من برای هر دوره‌ای ، اسلاید و محتوای اختصاصی درست میکنم.
دوستم: تو هم بیکاریا ول کن بابا این کارا رو . همونو درس بده بره ! کسی نمی‌فهمه که ..
من: بحث فهمیدن نیست. بحث اینه که اگه محتوای تو همیشه تکراری
 
آه ای غریب! پس چه کسی آشنای توست؟
جز بغض ما، که زائر صحن و سرای توست؟
 
جز بغض ما که رخصت اشکش نداده‌اند
آیا که باز مرثیه‌خوان عزای توست؟
 
از اینهمه مناره و گنبد ... عزیز من!
از اینهمه ضریح، کدامش برای توست؟
 
چشم جهان کجاست بگرید غم تو را؟
ای که حسین گریه‌کن روضه‌های توست
 
از دشت نینوا همهٔ خلق آگهند
عالم هنوز بی‌خبر از کربلای توست
 
صلح تو جنگ‌های جهان را شکست داد
واین تازه خود دقیقه‌ای از ماجرای توست
 
***
«پس قاتل تو کیست؟» برادر سؤال کر
بهار، خرامان می آید و در نو شدن هر ذره ی جهان، دعوتیست! در رقص سبزه ها بر تن پوش سبز بهار، در هلهله ی چکاوکان بر فراز آسمان، در دامن دشت تر مست از دوش آفتاب… همه در گفتگو برای دعوت توست برای تحول دوباره ی قلبت در بگشای که جهان منتظر توست.
نوروز بر همگی مبارک❤️
سلام علیکمطاعاتتون قبول
امشب اولین شب قدر ماه مبارک رمضان امساله...

باورم نیست که خیبر شکن از پا افتادحضرت واژۀ برخواستن از پا افتادکم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکستباز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکستیا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبودپدری مثل تو همبازی ایتام نبودهر شب کوفه منور ز نگاهت می‌شدشمع بزم فقرا صورت ماهت می‌شدچه بلایی به سرت آمده بابای همه؟تیغ که سر زده، بر سر زده، بابای همه؟نه فقط بین سرت فاصله انداخته استبین چشمان ترت فاصله ان
اسمورودینکا 
دکتر گفته برای فکر نکردن به تو خودم را مجبور به فکر کردنِ به تو کنم. به صورت اغراق آمیز و افراطی، به امید اشباع شدن. برایم برنامه‌‌ی روزانه نوشته و این دلپذیرترین برنامه‌ایست که در زندگی به آن ملزم شده‌ام. 
نوبت اول، صبح‌هاست. ساعت ۹ تا ۱۰ وقت فکر کردن به توست. 
نوبت دوم، بعد از ظهرهاست. ساعت ۶ تا ۷ وقت نامه‌ نوشتن و حرف زدن با توست. 
و نوبت آخر، شب‌هاست. یک ساعت قبل از خواب، وقت خیره شدن به عکس توست. 
و خارج از این وقت‌های مقرر،
 
آه ای غریب! پس چه کسی آشنای توست؟
جز بغض ما، که زائر صحن و سرای توست؟
 
جز بغض ما که رخصت اشکش نداده‌اند
آیا که باز مرثیه‌خوان عزای توست؟
 
از اینهمه مناره و گنبد ... عزیز من!
از اینهمه ضریح، کدامش برای توست؟
 
چشم جهان کجاست بگرید غم تو را؟
ای که حسین گریه‌کن روضه‌های توست
 
از دشت نینوا همهٔ خلق آگهند
عالم هنوز بی‌خبر از کربلای توست
 
صلح تو جنگ‌های جهان را شکست داد
واین تازه خود دقیقه‌ای از ماجرای توست
 
***
«پس قاتل تو کیست؟» برادر سؤال کر
تو کیستی که حرمت اسلام بند توستمعصوم، مستِ وصف مقام بلند توستبدو تولدت چه شد ای ماه هل اتیبوسه به دست های تو زد شاه لافتیتو کیستی که معرفتت عین واجب استدستت به دست فاطمه روز محاسبه استای عبد صالحی که شدی منتهای عرشرفعت گرفت ذکر تو در ماورای عرشدر دل به جز "علی" به کسی جا نداده اینزد "احد" به گفتن "دو" پا نداده ایممسوس ذات بی بدل پنج تن شدیهر لحظه جان فدای حسین و حسن شدیروز جمل کنار حسن تا قدم زدیآرایش سپاه جمل را بهم زدییک عمر می شود‌ شهدا در تحی
شاید هرگز در تن به تو باز نرسم. شاید باز بمانم و پای گِل لنگ بماند، لیکن هرگزاهرگز پای دل لنگ نخواهد ماند. روی خود از خلق پوشانده‌ام، امّا بوی خود نه. چرا که بوی من بوی توست، چرا که روی من روی توست. آن نیز به وقت گشوده دارم.
مرا، این صیّاد نوا، به مُلک بی‌نوایان نشانده‌ای. هر چند این را خود خواسته‌ام. مرا در جهت معکوس خویش نشانده‌ای، در ساعتی چپ، در عمقی از زمانه‌ای غریب، من قریب را. هر چند اینها همه خود خواسته‌ام.
تن اگر برسد یا نه، این جسم گ
 
خدایا !
من چگونه شکر تو گویم و حال آنکه خود توفیق سپاسگزاری از تو ، محتاج شکر دیگریست.
 
خدایا!
من با کدام زبان به سپاس بپردازم که گردش زبان به سپاس ، خود نیازمند تشکر است.
 
خدایا!
من چگونه نوای ((لک الحمد) سر دهم که این نوای ارادت ، خود از بی شمار نعمت های توست و محتاج ( لک الحمد) ی دیگر.
 
خدایا!
من چگونه عطایای تو را سر به سجده بگذارم که این پیشانی و خاک از توست
 و این سر و سودا نیز از تو و اینهمه در خور سجده ای دیگر برای تو.
 
ربی! خدای من ! معبودم!
راز هایت را به دو نفر بگو..."خودت و خدایت "در تنگنا به دو چیز تکیه کن..."صبر و دعا"در دنیا مراقب دو چیز باش..."پدر و مادر"از دو چیز نترس که به دست خداست..."روزی و مرگ"و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن..."رفاقت"تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش...
هزار بار تصورت کرد در لحظۀ خواندن، کاش می‌توانست خودش را ضمیمه کند به کاغذ، به تو. درین دم، چه بی‌معناست پیش و پس. آنچه به نیت تو آغازیدن گرفت، لاجرم کنار توست حتی پیش از آنکه بخوانیش. حتی دور از تو، عطر تو را می‌دهد...
 
مرقومه را بوسید و بویید و فرستاد.
         گزیده ایے از فصل دو
    داشت براه خود ادامہ مےداد‌ کہ ماشینے از پشت سر سریع بسمت او آمد راهش را سد کرد و سہ جوان از آن پیاده گشتند و بدورش حلقہ زدند. قلبش تند تند بہ تپش افتاد‌ و اندامش از ترس بلرزه درآمد؛
   -اینها از جان من چہ مےخواهند؟!... خداوندا خدایا... شجاع باش؛ آنها نمےتوانند بہ تو آسیبے برسانند. فریاد بکش؛ جیغ بزن؛ کسے پیدا مےشود و آنها را از تو دور مےسازد. خدا با توست؛ خدا مراقب توست؛...
   و این جملاتے بود کہ در آن لحظہ مدام از ذهنش
از پشتِ بی‌قراریِ چشمانِ تو
ـ تنها نه آن نگاهِ درخشانِ تو ـ
معلوم می‌شود همه‌ی جانِ تو
هر قدر هم بپوشی و پنهان کنی
غمگینِ با وجود و عدم آشنا!
از ناکجای فلسفه بیرون بیا!
وقتش رسیده است که آیینه را
در خانه‌ی مغازله مهمان کنی
می‌خواستم نگاه کنم پشتِ هم
اما به رسمِ شعر و شعورم قسم
در مکتبِ وقوعِ دلِ وحشی‌ام
عقلی نداشتم که مسلمان کنی
دیگر گل و درخت ندارد بهار
خشک است و خالی است تنِ روزگار
با شیوه‌ی دو چشمِ دقیقت ببار
تا خاک را دوباره چراغان کنی
بزرگواری و بزرگی از تو نیرو می‌گیرد. هرچند در گوشه‌هایی و به منظر جهان نیستی، لیکن ناگریز جهان از تو پر است، و جهانیان گرچه از تو بی‌خبرند، از تو پرند. عاشقی و عشق از تو به خود مجهّز است. عاشقی از توست که عاشق است، محبوب من! 
آوازه‌ی توست در هر سو، ای بلندترین آواز خاموشی! ای ناخوانده‌ترین کلام و ای کلمه از تو ملبّس. کلمه تویی که در جهان پاشیده. کلام تویی و نام تویی در هنگامه‌ی وصل، و در بی‌رحم‌ترین هجرانی‌ها، آن هنگام که هجرانی به شوق وصل
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام
آخرین جمعه‌ی ماه مبارک رمضان ۱۳۹۸ است و بهانه‌ی نشستن پای دیوان خواجه‌ی شیراز
بسم‌الله...
 
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
ساحت کون و مکان عرصه‌ی میدان تو باد
 
زلف خاتون ظفر شیفته‌ی پرچم توست
دیده‌ی فتح ابد، عاشق جولان تو باد
 
ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست
عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد
 
طیره‌ی جلوه‌ی طوبی قد چون سرو تو شد
غیرت خلد برین سا
امام صادقم توییتویی تمام آرزوتو گفته ای کلام حقبه ما لطیف و مو به موتو گفته ای که می شودپرید و چون پرنده شدتو گفته ای که می شودپر از امید و خنده شدتو داده ای به قلب ماامید و مهر بی کرانامام مهربان مندرون قلب من بماننشسته مهر پاک توبه قلب ما،به جان مامحبت تو لحظه اینشد از این دلم جدا
شاعر: شکوه قاسم نیا
 
*************
پس از امام پنجممتویی امام شیعیانتویی امام بعد اوتویی امام مهربانپس از امام پنجممچراغ رهبری توییستاره هدایتیشکوه حیدری توییپس از اما
دورم از احتمالات تقدیر
از قضا سیرم و از قَدَر، سیر
کاشکی مرگ جَلدی بیاید
روز آزادی از قفل و زنجیر
خیری از زندگانی ندیدم
چیزی از نوجوانی ندیدم
عمر، با حسرت و ترس طی شد
لذتی از جوانی ندیدم
مرگ، وقتی که تو جان نداری
بعد یک عمر، جانان نداری
راحتِ دردِ بی طاقتِ توست
منجی توست، ایمان نداری!!
مرگ، وارونه درد و رنج است
نسخه ئ نقشه ئ اصل گنج است
مرگ، چاقوی تیز وصال است
مرگ، پایان تیغ و ترنج است
محمد رحیمی
دورم از احتمالات تقدیر
از قضا سیرم و از قَدَر، سیر
کاشکی مرگ اکنون بیاید
روز آزادی از قفل و زنجیر
خیری از زندگانی ندیدم
چیزی از نوجوانی ندیدم
عمر، با حسرت و ترس طی شد
لذتی از جوانی ندیدم
مرگ، وقتی که تو جان نداری
بعد یک عمر، جانان نداری
راحتِ دردِ بی طاقتِ توست
منجی توست، ایمان نداری!!
مرگ، وارونه درد و رنج است
نسخه ئ نقشه ئ اصل گنج است
مرگ، چاقوی تیز وصال است
مرگ، پایان تیغ و ترنج است
محمد رحیمی
خدایا...
کیست که طعم محبتت را چشید و جز تو کسی را آرزو کرد؟
کیست که به نزدیک تو مقام گرفت و لحظه ای روی گرداندن توانست؟
خدایا...
ما را از آنانی قرار ده که به دوستی خود برگزیده ای
و به عشق و محبت خود خالصشان کرده ای
و مشتاق دیدارشان ساخته ای
و به خواست خود خشنودشان نموده ای
و نعمت دیدار را عطاشان کرده ای
در مقام رضایتشان نشانده ای
و در غربت و تنهایی در پناهشان گرفته ای
و در جوار خود به عالم راستی و حقیقت جایگاهشان بخشیده ای
و به شناخت خود معرفتشان د
بسم الله
هیچ وقت برای خدا نسخه نپیچ
هیچ وقت تدبیر خودت را به خدا نسبت نده
خدا فوق تدبیرها و گزینه‌های توست.
می‌تواند یک آن صحنه را برهم بزند و ورق همه چیز را برگرداند
چون او خداست
و یرزقه من حیث لا یحتسب برای اثبات خداییش هم هست
تا بفهمیم ما عبدیم فقط...
هوای عشقت ، به سرمنگاه توست ، در نظرمببین که آواره شدمکوی به کو ، در سفرمبده نجاتم ای صنماسیر و در بند تنمبگو چگونه پر زنمکه سر به جنت بزنمرانده مرا ، گناه منتو می شوی پناهمپس از همه جدال هاتو می شوی گواهمبه سان عشق اولین که در ازل ، شناختمبه عشق میرسم به توزمانه بی خود شدنم
فاطمه اى همسر شیر خدا      
      دُخت نبى، شافع روز جزا
 
          اى که تو بر آلِ کسا محورى      
      بر سر زنهاى جهان افسرى‏
 
          جان جهان نفس مسیحاى توست     
       نون و قلم نطق شکرخاى توست‏
 
          مبدأ قانون شریعت تویى    
        نیّر مشکات حقیقت تویى‏
ادامه مطلب
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم / سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم
شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشم / نه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرم
علمی به دست مستی دو هزار مست با وی / به میان شهر گردان که خمار شهریارم
به چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشاید / چه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارم
دهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجد / فر و نور مه بگوید که من اندر این غبارم
به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد / که نهان شدم من این جا مکنید آشکارم
شتر است مرد عاشق سر
در نگاهت لیلی خود پیدا نکردم با خجالت از چشم تو گلایه کردم
ز خود چه بیخود میکند نگاه تو هی میبرد صبر مرا
مجنونتم ای همنشین لیلی من یک دم ببین حال مرا
از دریا نترسانم که من در قلب تو جان میدهم
دریا بشی زیبای من غرق نگاهت میشوم هی
مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست توست
من که به تو رو میزنم تنها به شوق دیدن تو
دیوانه مرا به دست کی سپردی دیوانه مرا با خود نبردی
دیوانه مرا به دست کی سپردی دیوانه مرا با خود نبردی
این حس شد زندان من این درد شد درمان من
۶۶- کرم نما و فرود آ رواق منظر چشم من آستانه تست     کرم نمای و فرود آ که خانه خانه تست به لطف خال و خط ا زعارفان ربودی دل   لطیفه های عجب زیر دام و دانه تست دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد   که درچمن همه گلبانگ … کرم نما و فرود آ- رواق منظر چشم من آشیانه توست – غزل ۳۴
منبع : فالگیر
 
 
باسمه تعالیچلچراغامام زمانقصیده ۱۰
ای که هستی جانشین و مالک لیل و نهارصاحب عز و جلال و مظهر پرودگار
از نظر ها غایب و در جان مردم جان توستکی شود ظاهر رخ گلگون و یابم من قرار 
با قیامت می شود عالم پر از نور و صفاعدل تو جاری شود، هر گوشه و کوی و دیار
عاشق روی و جمال تو سراپا گشته ایملحظه ای بر ما نظر کن، در حجابیم و غبار
ای عزیز فاطمه، منجی و هادی در جهانمی کنی محروم ما را از ولایت در نظار
می شود روزی بگویی قبر مادر در کجاست؟نیست جای دفن او معلوم
باسمه تعالىاینکه بدانى جزئى از توست، در دنیا خیر و شرش بتو منسوبست؛ در تربیت و ادب و خداشناسیش مسئولیت دارى، باید در اطاعت خدا او را کمک کنى، عملت درباره ى او مثل کسى باشد که میداند اگر نیکى کند ثواب دارد و اگر بدى نماید کیفر بیندرساله حقوق
درود بر آبجی کوچیکه ی گُلَم و خواهرِ نازنینم
می دانی خواهرم
به نتیجه ای رسیده ام
نتیجه ای هم تلخ و هم شیرین
یعنی زندگی و سرنوشت من را به این نتیجه رهنما ساخته است
و آن نتیجه این است:
"هرچه بیشتر خودت و وجودت را عاشقانه نثارِ کسی کنی شکننده تر می شوی و آسیب پذیر تر
آنگاه به راحتی دلت می شکند، عقده می کنی، توقع می کنی، منتظر می مانی، بی انگیزه می شوی و ...
ولی اگر وجودت را خرجِ خودت کنی، قوی و محکم می شوی،
به راحتی نمی شکنی، کم توقع می شوی، انگیزه ات
خدایا چیزی به نام من وجود ندارد چون من از خودم چیزی ندارم
همه چیز توئی و از توست
جسم است که تو داده ای
قدرت است که تو داده ای
تنها چیزی که من دارم و از قضا آن را هم تو داده ای، اختیار است و من با اختیاری که تو داده ای افسار مابقی داده هایت را در دست دارم.
خدایا من ماموری بیش نیستم.
توئی مدیر و مدبر و اداره کننده ی امور و منم مامور اجرا و واسطه تحقق اراده تو.
خدایا توفیقی ده که لایق واسطه بودن و ابزار تحقق اراده ی تو باشم و امانتی را که ابزار انجام ما
بسم الله الرحمن الرحیم
در کوچه،دل مرده ی من منتظر توست
تا زنده شود رقص کنان وقت عبورت
از دست تونان داشت عجب عطرعجیبی
این شعله ی عشق است مگر زیر تنورت؟
 
+نیمه رمضان ها مست میشوم از بوی باران رحمت میهمانی خدا که با نام شما معطر ترمیشود پسر ارشد شاه نجف
آنچه بیشتر مردم یا دست کم افراد ناموفق از آن بی خبرند این است که زندگی دقیقا به ما همان چیزی را می دهد که می خواهیم. 
هر چیزی که برایت پیش می آید، محصول اندیشه های توست. پس اگر می خواهی زندگیت را عوض کنی، باید از عوض کردن اندیشه هایت آغاز کنی.
آدم است دیگر...
گاهی اوقات انقدر دلت میگیره وبی حوصله ای که انگار تمام غصه های عالَم مال توئه وتو تنها آدم رو زمینی که مشکل داری...
کم میاری وحس میکنی به آخر خط رسیدی اما اینا هم تموم میشه .حضرت علی(ع) میفرمایند:دنیا دو روز است  روزی با تو وروز دیگرعلیه توست...روزی که با توست مغرور نشو و روزی که علیه توست نومید مگرد، زیرا هردو پایان پذیرد.
هیچی تو این دنیا پایدار نیست، غم وغصه هاش،شادیاش،گره ها و سختی هاش... هیچی .تنها چیزی که تو این دنیا ثابته،  ل
آدم عکس‌هات را که مرور می‌کند حرصش می‌گیرد.
از آن دسته موی کم‌پشت و ساده، آن لب‌خندِ یخ‌کرده روی سرخی لب‌های نازکت. از همه سرخی‌هایی که جا به جای تنت را، هرگز نفهمیدم با چه ترفندی، بوسه‌گاه سرما و نیستی کردند.
و هم‌چنان اما تصویر بی‌جانِ تو بر زمین ذهنم آوار است.
انگار تمام مدت‌های بودنت، ما همین را از تو طلب‌دار بوده‌ایم ؛ روزی بی‌خبر نباشی و آن روز کش بیاید تا روزها و شب‌ها و ابدیات که هرگز بدیهی نشوند. تا بتوانیم از تو آن قدیسی را ب
هنوز هم زیباترین آوای دنیا برایم شنیدن خنده های توستهنوز هم زیباترین طلوع برایم طلوع چشمان زیبای توستهنوز هم غم انگیز ترین اتفاق برایم صورت اندوه ناک توستهنوز هم آغوشت برایم مقدس و دستانت زندگی بخش به جان من استهنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی ، در میان سکوت بوسه هایمان زندگی میکنم
جمله های عاشقانه برای شریک زندگی
چه لحظه قشنگیه اون لحظه کهمن میگم نفس من کیه ؟و تو با تمام وجود میگی منم
جملات عاشقانه برای همسرم
زندگی مثل بازی حکمهحتماً لازم ن
کتاب عربی رو باز می‌کنم تا شروع کنم درس خوندن رو.
عطر یادگاری سامرا می‌پیچه اطرافم.
پارچه تبرکی که معلم عربی بهم داد بعد اربعین.
آه...
حرم توست خانه پدری/پاییز ۹۸
 
*دعا کنید.اون طرف برای خودتون،این طرف برای مامان من،برای خود من.
 
دیدگاه شیخ علی نمازی شاهرودی رضوان الله علیه در مورد ابن عربی
آیت الله شیخ علی نمازی شاهرودی رضوان الله علیه می‌نویسد:
ابن العربی : هو محی الدین ، صاحب الفتوحات المكیة والفصوص ، من أركان المتصوفة ، له دعاوی فاسدة وكلمات مضلة ،  ذكرنا بعضها فی كتابنا " تاریخ فلسفه وتصوف " . وتقدم شطر منها فی " حیى " بعنوان محی الدین . مات سنة ٦٣٨ ، وله ذموم وخرافیات ، كما فی البحار . نقله هنا فی السفینة "
ابن عربی: او محی الدین، صاحب فتوحات مکیه و فصوص می‌باشد. وی ا
«٦٠»اَلْحَقُّ‌ مِنْ‌ رَبِّکَ‌ فَلا تَکُنْ‌ مِنَ‌ الْمُمْتَرِینَ‌ حق،همان است که از جانب پروردگار توست،پس از تردیدکنندگان مباش. نکته‌ها: کلمه‌ى«مُمتَرین»از«مِرْیة»به معناى شک و تردید است.عین این آیه در سوره‌ى
ادامه مطلب
دعای روز بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان
الهی! شب‌های قدر اوج ضیافت رحمانی توست. دل را شعفی فزاینده و در عین حال اندوهیست فراهم. شوق و شعف آن برای میهمانی بر خوان بابرکت توست و اندوهش از آوای رحیلیست که در گوش جان می‌پیچد و یادآوری می‌کند: هان! غافل مباش! مبادا بهار قرآن به‌سر آید و تو را نصیبی از آن نباشد!خدایا چنان کن سرانجام کارتو خشنود باشی و ما رستگارخدایا! در این روز نیز هم‌دل و هم‌زبان با روزه‌داران تو را می‌خوانم:«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ
درود همراهان گرامی
#نقد_شعر 
#انجمن_ادبی_شعر_باران 
#مدیریت_برنامه ؛
#جناب_فریدون_شایان_نیا
#مورخ؛۹۸/۱۰/۲۵چهارشنبه
این روزها ، تمامیِ من  بر مدار توست
شعرم، ردیف و قافیه را وامدار توست
در چشمهای خویش در آیینه خیره ام
این سبزهای غم زده چشم انتظار توست*
صبحی ، کنار پنجره گل داد، مریمی
هر گل که صبح جامه دراند نثار توست
حالاسخن به حجب ونجابت رسیده است
گل بوته های مریم من ، شرمسار توست
با یک نگاه مسخ نمایی،  کنی شکار
این نوعِ صید، جان دلم ابتکار توس
سنایی غزنوی:
دین حسین توست آز و آرزو خوک و سگ است
تشنه این را می‌کُشی و آن هر دو را می‌پَروَری
بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی
چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری
(دیوان اشعار، قصاید: قصیده 185)
یادداشت‌ها:
ـ گنجور (دسترسی در 1398/6/9)
 
زانو بغل نشسته دلم کنج خانه ات حالا فقط خیال من است و بهانه ات با هر نفس تپید و گرفت از فراق تو قلب شکسته از دل خسته سراغ تو تا می رسد صدای ملائک ز بام شهر بغض اذان که می شکند در تمام شهر اینک شهادت است که تا انتهای شهر!! می پیچد و ادامه آن گریه های شهر! اقرار می کنم که خدایم فقط تویی هر آنچه مانده ست برایم فقط تویی شاهد ترین به خلوت شب های تار من سامع ترین زمزمه های نزار من افتاده بر زمین مپسندم که بی کسم این سان غمین مپسندم که بی کسم طوفان غم
نمی دانم درون من کجای این عالم خاکی است که همیشه جایگاه توست ... دوستت دارم هر چند که دوری هر چند که خاطرم آزرده است و خیالم راحت نیست که تو در خیال راحت جای نمی گیری آشفته می کنی مرا , از خویش می کنی مرا ... #الهام_ملک_محمدی
خدا در دستیست که به یاری میگیری، درقلبیست که شاد میکنی، درلبخندیست که به لب مینشانی، خدا درعطر خوش نانیست که به دیگری میدهی، درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی، آنجاست که عهدمیبندی و عمل میکنی، خدا؛ درتو،باتو، و برای توست...
 
زنده یاد 
سهراب سپهری
 
خدا در دستیست که به یاری میگیری. درقلبیست که شاد میکنی. درلبخندیست که به لب مینشانی. خدا درعطر خوش نانیست که به دیگری میدهی. درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی. آنجاست که عهد میبندی و عمل میکنی.
 خدا درتو ، باتو ، و برای توست...
زنده یاد "سهراب سپهری"
گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم می گویم: در دیاری که پر از دیوار است به کجا باید رفت؟!به که باید پیوست؟!به که باید دل بست؟!
حس تنهای درونم می گوید: بشکن دیواری که درونت داری!چه سوالی داری؟!تو خدا را داری و خدااول و آخر با توست.
و خداوند عشق است ♥️
داشتم تصور می کردم روز محالی را کِ برای آرامش فکری و استراحت اعصاب بروم جایی دور،در سکوت جنگل های بی کس یا هیاهوی امواج دریا،بروم در قرنطینه ای در نقطه ی مقابلِ خانه ام در کره ی زمین،هر جای زمین و آسمان کِ گورم را گم بکنم از هیچ کدامِ این مشغله های ذهنی رهاییم ممکن نخواهد بود کِ نخواهد بود.مثلن در تنهاییِ خود لم بدهم در زیرِ آفتابِ استوا و یا یخ بزنم در سرمای زیرِ صفرِ سیبری یادم خواهد رفت کِ جایی در نقطه ای شبیه وِ وطن سیلی تمام جاده ها را گل ک
حکومت هر چند با تاخیر و اشتباهات فراوان اما بالاخره قرنطینه رو اجرا کرد. من از خدمت در صفرِ مرزی برگشتم، جایی که به اجبار ما بیش تر از چهل پنجاه روز رو در پاسگاه و زیر کولاک و برف چند متری می گذرونیم. من به همین دلایل نمی تونم خیلی توی خونه بمونم و گاهی بیرون می رم. البته هنوز پیاده نرفتم و بیش تر با ماشین بوده، تقریبا با کسی در ارتباط نبودم مگر برای مسائل ضروری و خرید و چنین مواردی. تو این یک هفته هنوز به خونه خواهرم و دیدن خواهر زاده هام نرفتم ا
تو نور چشمان خداوند هستیاو تو را آفریده تا موفق و توانگر باشیهیچکدام از کارهای گذشته ات نمی تواند مانع محبت و خیرخواهی الله نسبت به تو شوداو علاقه ای به نا امیدی تو ندارد و موفقیت تو را میخواهدتنها ایمان توست که این راه را میسازد
هر روز سنگ  ، هر روز گلوله                                               
هر روز سنگ
هر روز گلوله 
هر روز آسمانی 
که بر زمین نمی گرید
هر روز زندگی 
هر روز نوشیدن شراب زندگی 
تو زندگی را در چه پیمانه ای می نوشی؟
پیمانه ی تو 
لیلای توست 
ای مجنون زندگی.
امروز داشتم به این فکر میکردم که آیاچیزیتوایندنیا وجود داره که برام ارزشمند باشه و خیلی دوسش داشته باشم
شروع کردم به شمردنش دیدم خدای من چیزایی داشتم که حتی خودمم نمیدونستم  
این انگیزه ی منو برا هدفم خیلی زیادتر کرد وقتی دیدم خدا این همه بندشو مورد لطف و رحمتش قرار داده تنها کاری که میتونم انجام بدم اینه که شکر کنم اونم عملی
گاهی وقتا با بدست نیاوردن کوچک ترین چیزا برا خودمون افسانه ی بدبختی میبافیم شاید یکم بی انصافیم 
به دور و ورتون نگا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها