حفاظ مرداب چیست؟!
حفاظ نخل مرداب یکی از حفاظ های امنیتی برای ساختمان های مسکونی می باشد که برگرفته از محل های مرداب ساخته شده است. این حفاظ بسیار زیبا بوده و امنیت ساختمان را نیز تا چندین درصد افزایش می دهد.
این حفاظ مناسب انواع ساختمان های کم طبقه و هم کف است. اگر به دنبال امین کردن محیط کار و ساختمان خود هستید این حفاظ یکی از گزینه های مناسب برای تامین نیاز امنیت می باشد.
این حفاظ به دلیل شکل ظاهری خود علاوه بر ایجاد امنیت در داخل ساختمان در
کمخونی عفونی یا تب مرداب در اسب
در حالت حاد، کمخونی عفونی یا تب مرداب (swamp fever) باعث آسیب شدید گلبولهای قرمز خون و کمخونی میشود. پس از آلوده شدن، اسب میتواند تا پایان عمر ناقل بیماری بوده و تهدیدی برای دیگر اسبها باشد. ویروس میتواند توسط حشرات خونخوار منتقل شود. درحال حاضر، بیماری کمیاب است، و بیشتر نگهدارندههای اسب ازعواقب خطرناک آن آگاه هستند.
مشاوره و آموزش درمان کمخونی عفونی یا تب مرداب در اسب
یک آزمایش خون ساده یا آز
چه اندوهبار است ای خدایان، جهان به شب هنگامان، و چه رازگونه است مهی که مردابها را میپوشاند. اگر پیش از مرگ رنجی فراوان برده باشی و اگر در این وادی مهگرفته به درماندگی پرسهای زده باشی و اگر بار گران جانکاهی بر دوش، گرد جهان میگشتی، میفهمیدی. و اگر خسته باشی و بیهیچ بیم و دریغی به ترک جهان و ترک مه و مرداب و رودخانههایش رضا داده باشی، میفهمیدی. اگر حاضر بودی با قلبی سبک به کام مرگ فرو روی و میدانستی که تنها مرگ مرهم زخم تو است،
حفاظ مرداب شامل شاخه هایی قوس دار شبیه به نخل یا پالم است
که بر قسمت انتهایی آن ها گلی شبیه به گل مرداب وصل شده است .
در این حفاظ شاخه ها از پایین به یکدیگر و به شاسی به صورت قرینه متصل هستند.
گل ها متشکل از میلگرد هایی کوتاه اند که در مرکز به یکدیگر وصل شده اند.
تفاوت گل های نرده مدل نخل مرداب با لیلیوم در مدل گل ها میباشد.
در مدل لیلیوم گلبرگ ها جمع هستند ولی در مدل نخل مرداب گل تقریبا به حالت تخت در آمده. شاسی نرده مدل نخل مرداب به تقریب یک متر
مردابی در نزدیکی روستای طلاجو از توابع شهرستان چالوس در دل جنگل های انبوه مشعل وجود دارد که آن را مرداب هسل می نامند. برای بازدید از این مرداب زیبا هم میتوانید در تور یک روزه مرداب هسل شرکت کنید هم در تور نمک آبرود 2 روزه شرکت کنید و در یکی از گشت های آن از این منطقه زیبا دیدن نمایید.اما بهتر است قبل از سفر با این منطقه بیشتر آشنا شوید.
چرا مرداب هسل؟
وجه تسمیه ی انتخاب این نام اینست که در زبان مازنی در اصطلاح به آب راکد هسل میگفتند از این رو این
هنوز دیر نشده ،هر چند پا هایم در مرداب روزمرگی ها گرفتار است ،
اما " تو " می توانی طناب نجات من باشی ...
فقط کافیست از من بخواهی ،
صاف و پوست کنده بگویی ،
و مهربانانه بگویی ،
عزیزم ، پاهایت را در بیاور ...
آن وقت خواهی دید که بال هایی بر روی شانه هایم سوار خواهد شد ،
که مرا نجات خواهد داد ...
" تو " می توانی دست خدا باشی ...
اما ...
اما من نمی توانم منتظر باشم . مرداب فعال است و شاید ،
شاید که تو هم مانند من در مرداب گرفتار شده باشی ...
این من هستم که باید خودم ر
تا گلالودم ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی رو ببین که چجوری جا گذاشتیش رو زمینمن واسه تو قید دریارو زدم به درو دیوار تنگت میزدم تو بیابون دلت نفس زدمدریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن بغلم کن بین نامردا من تک نندازدریا اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم توی این مرداب با این آدما بر خوردم بد کم آوردم
بیا و این پخش پلارو تو جمعش کن دوریت داره بد میسوزونه تو کمش کنمن گم شدم تو دل بی رحم زمونه بیا و این دیوونه رو تو باورش کندریا بغلم کن بغلم کن ک
مثل نیلوفر اسیر خواب مردابم هنوز
یا که آن مرداب پیری در تب خوابم هنوز
شاید آوای شباهنگی میان جنگلم
یا شبیه آسمان در دست مهتابم هنوز
یا که شاید تکه ابری سرد و بارانی شدم
یا که در دریای چشمی مثل گردابم هنوز
ماهی ام ، فکر فرار از تنگ های شیشه ای
در تمنای خیال رود پر آبم هنوز
رودم اما، یک مسافر، میروم تا مرز عشق
مثل نیزاری ولی در فکر تالابم هنوز
موجهای خسته ی دریا کنار ساحلم
بی قرار خواهش دریای بیتابم هنوز
هر کسی باشم و یا در هر کجای این جهان
من به د
لوا لوا انگلی است که از طریق نیش مگس
انبه و مگس گوزن وارد بدن انسان می شود. این انگل بیشتر در مرداب ها و جنگل
های آفریقای غربی زندگی می کند.
به گزارش گروه اجتماعی مشرق، لوا لوا انگلی است که از طریق نیش مگس انبه و
مگس گوزن وارد بدن انسان می شود. این انگل بیشتر در مرداب ها و جنگل های
آفریقای غربی زندگی می کند. به همین خاطر به آن «کرم چشم آفریقایی» هم می
گویند. بعد از وارد شدن لوا لوا به بدن انسان، این انگل مدت ها در بدن
انسان حرکت می کند تا این که
در ره دیدار لیلی درد بی پایان خوش است
عاشقی با جان سپردن در ره جانان خوش است
همچو یاران شهید کربلا گلگون بدن
بر زمین افتاده در مرداب خون غلطان خوش است
از « نمر » غیر از شهادت در تصورها نبود
شیعه را مرگی چنین مستانه و حیران خوش است
ادامه مطلب
عنوان: اکورد اهنگ مرداب از گوگوش
ریتم:6/8 سنگین
G……………………Am
میون یه دشت لخت زیر خورشید کویر
E………………………F
مونده یک مرداب پیر توی دست خاک اسیر
G…………………….Am
منم اون مرداب پیر از همه دنیا جدا
E………………………F
داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پام
Am……………………E
من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم
Am………C.. …Dm……………G
می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
Am…………..Am
آرزو داشتم برم تا به دریا برسم
Am…………….E…………Dm
شبو آتیش بزنم تا به فردا برس
مرداب جادویی هسل در هر فصلی از سال به یک رنگ دیده میشود!
مرداب هسل جادویی است و این را فقط وقتی به آنجا سفر کنید و به چشم خودتان ببینید باورتان میشود. مرداب هسل جایی بین جنگلهای اطراف چالوس، لابهلای درختان جای گرفته و روی سطح آبش، پوششی یکپارچه از جلبک و خزه قرار دارد. در هر فصلی از سال، مرداب را به رنگ متفاوتی میبینید و همین، جادوی برکه است. با مجله گردشگری دلتا همراه باشید تا با هم به برکه رویایی هسل سفر کنیم و از آرامش و زیبای
با حفاظ نخل مرداب آشنا شوید!
امروزه انواع مختلفی از حفاظ ها برای ساختمان مورد استفاده قرار می گیرند که استفاده از آن ها می تواند امنیت ساختمان شما را تا حد بسیار زیادی افزایش دهد. یکی از بهترین مدل هایی که شما میتوانید برای ساختمان خود از آن استفاده کنید حفاظ نخل مرداب است که از جمله لوکس ترین ها نیز به شمار می آید. چندین سال از زمانی که این نوع حفاظ ها جای نرده های قدیمی را گرفته اند می گذرد و هم اکنون حفاظ نخل مرداب به عنوان یکی از بهترین ا
دانلود آهنگ ریمیکس مسیح و آرش AP به نام دریا
ریمیکس آهنگ دریا بغلم کن کاری از دی جی کهزاد تهرانی با صدای مسیح و آرش
Remix By Dj Kahzad Tehrani
متن آهنگ دریا پیشم مسیح و آرش
♬♬♬
تا گل آلودس ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی ببن که چجوری جا گذاشتیش رو زمین
من واسه تو قید دریا رو زدم به در و دیوار تنگت میزدم توو بیابون دلت نفس زدم
دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن بین نامردا منو تک ننداز
دریا اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم توی این مرداب با این آدما بر
حریم سواحل و رودخانه ها
ماده 2 - بستر انهار طبیعی و کانالهای عمومی و رودخانهها اعم از این که آب دائم یا فصلی داشته باشند و مسیلها و بستر مردابها و برکههایطبیعی در اختیار حکومت جمهوری اسلامی ایران است و همچنین است اراضی ساحلی و اراضی مستحدثه که در اثر پائین رفتن سطح آب دریاها ودریاچهها و یا خشک شدن مردابها و باتلاقها پدید آمده باشد در صورت عدم احیاء قبل از تصویب قانون نحوه احیاء اراضی در حکومت جمهوریاسلامی. تبصره 1 - تعیین پهنای بستر و حریم آن
دانلود آهنگ جدید مسیح و آرش دریا
دانلود آهنگ دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها با صدای مسیح و آرش ای پی به همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
Download New Music BY : Masih & Arash Ap | Darya With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ دریا مسیح و آرش
♬♬♬
تا گل آلودس ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی ببن که چجوری جا گذاشتیش رو زمین
من واسه تو قید دریا رو زدم به در و دیوار تنگت میزدم توو بیابون دلت نفس زدم
♬♬♬
تکست آهنگ دریا مسیح و آرش Ap
دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن
مگر میشود راهتان به کلاردشت بخورد و مرداب دیوک را فراموش کنید؟ این مرداب رازآلود یکی از شگفتیهای طبیعت منطقه است. تور مرداب دیوک همان فرصت مناسبی است که انتظارش را میکشیدید. این سفر تصویری فراموش نشدنی برای شما میسازد. مرداب دیوک پشت جنگلهای منطقه پنهان شده و منتظر ماجراجویی شما است.
مرداب دیوک ، سفری بهیاد ماندنی
این مرداب که در نزدیکی شهر تهران قرار دارد یکی از جذابترین نقاط مازندران است. مرداب دیوک که حالتی رازآلود دارد شما ر
به دلیل فرم پنجه مانندِ برگ های نخل مرداب آن را با نام پنجه کلاغی نیز میشناسند.
نخل مرداب
نگهداری از گل های آپارتمانی در خانه به تصفیه هوا کمک میکند و جلوه ای سرزنده در خانه پدید میآورد. گیاهان مختلفی وجود دارند که شرایط نگهداری داخل منزل، تراس یا حیاط را دارند. در این مطلب مجله دلتا سراغ گیاه نخل مرداب رفته ایم که گیاهی همیشه سبز و مقاوم محسوب میشود. نخل مرداب، گیاهی از خانواده مردابی ها است، گیاهی علفی که زادگاه آن باتلاق های ماداگاس
این رقص موج زلف خروشندهء تو نیستاین سیب سرخ ساختگی، خندهء تو نیست
ای حُسنت از تکلّف آرایه بی نیازاغراق صنعتی است که زیبندهء تو نیست
در فکر دلبری ز من بینوا مباشصیدی چنین حقیر، برازندهء تو نیست
شبهای مه گرفته مرداب بخت منای ماه! جای رقص درخشندهء تو نیست
گمراهی مرا به حساب تو می نهنداین کسر شأن چشم فریبندهء تو نیست
ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبتجز حسرت گذشته در آیندهء تو نیست
طبیعت ایران، چهرههای بیشماری برای نمایش و جلوهگری دارد. از دریا و رود و آبشار گرفته تا کوه و دشت و جنگل، و هزاران نوع از جاذبههای طبیعی گوناگون را میتوان در سرزمین پرنعمتمان پیدا کرد. اما در میان این همه، جاذبههای منحصربهفردی نیز وجود دارند که کمتر کسی آنها را دیده یا از وجودشان مطلع است. جاذبههای خاصی که نظیر آنها را ندیدهایم و ممکن است توصیفها و شنیدهها از آنها را نیز اغراقآمیز بدانیم. در قلب جنگلهای مازندر
چند روز پیش یکی از دوستانم ایده ی خیلی خوبی داد. گفت به جای اینکه وقتی می خواهیم مشاعره کنیم از حرف آخر مصرع دوم استفاده کنیم و شعری بخوانیم که مصرع اولش با آن حرف شروع شده باشد که کاری بس بی منطق است، با توجه به مفهومی که شعر اول دارد شعر دوم را انتخاب کنیم.
اصلا مگر ما به خاطر حرف اول یا آخر یک شعر از آن خوشمان می آید و آن را حفظ می کنیم یا می خوانیم؟!
مثال:
نفر اول:
من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد... ماه من بس کن ندیدنهای بیاندازه را
نفر د
این چند روز احساس می کنم که دارم توی شهر مردگان زندگی می کنم. امروز وقتی داشتم مسیر بین خوابگاه و دانشگاه رو می رفتم، احساس میکردم که دارم توی خرابه ها قدم می زنم. نه فقط من که توی خوابگاه توی دانشگاه هر کی رو می بینم احساس می کنم روی همه مون گرد افسردگی و ناامیدی نشسته.
بعله؛ گربه ای که روی نقشه ی جغرافیا، آشناست رو سگ سیاه افسردگی بلعید.
درختی هستم که شاخه هایم را به آغوش می گیرم
که مبادا هوس کنند و بال در دل آسمان بگسترانند .
رودی هستم که رفتنم را به مرداب دلم می ریزم
که مبادا هوس کند و دل به دریا بزند .
پرنده ای که هنوز میتواند بخواند اما نباید بخواند .
آوازم را در کلماتم حبس می کنم .
مرده ام پیش از آنکه بانگ مرگ مرا سر دهد زندگی ...
به من گفته اند دیگر مجاز به صرف حال نیستی . فعل بودن ات دیریست بعید شده است
روح وحشی
وقتی که سهمم از زمین قدری تبسم بود
هر سال از این زندگی یک فصل پنجم بود
فصلی که پر بود از تنفر ، خشم ، از نفرت
فصلی که در آن مردمش یکسر تهاجم بود
جایی که دل بستن فقط مال مترسک هاست
مشروب ها از الکل یک خوشه گندم بود
یک نعره آنجا از زمین تا آسمان رفت و
مرداب طوفانی شد و دنیا تلاطم بود
عجب فصل عجیبی بود فصل پنجم عاشق
که شاعر هم دچار یکسری سو تفاهم بود
#یک_آیـه_قـرآن ✍مـدام تـلاش ڪُن
توی زندگیتون هدف داشته باشین و در مسیر رسیدن به هدفتون مدام تـــلاش ڪنید یڪ جا نشستن چیز خوبی نیست..!! بعضیها صبر رو با تنبلی اشتباه میگرن!! صـبر یعنی تلاش ڪنی و منتـظر نتـــیجه خوب باشی نه اینڪه هیچ ڪارینڪنی و بخوای نتیجه بگیری
مثل دریـا و امواجش باش همیشه پویا و در حرڪت نهمثل یک مرداب. سوره انشراح آیه ۷
در نظرم آمده ای لحظه ی باران شدنم حال که بر پای تو آماده ی ویران شدنم خویش در اندیشه ی من غیر تو تفسیر نداشت آن شب بی مهری ات آغاز زمستان شدنم در پس چشمان تو محکوم به دیوانگی ام باز به من خیره نگر محض پریشان شدنم فکر منی ذکر منی باز نگرد از دل من از تو غرض بر دل دیوانه نگهبان شدنم بر جگرم نیش غمت بود و زبان باز نشد خواندنی از چشم تو شد قصه ی گریان شدنم سوی فنا می بری ام رود به مرداب رسید رو به عقب داری و من روی به پایان شدنم
در نظرم آمده ای لحظه ی باران شدنم حال که بر پای تو آماده ی ویران شدنم خویش در اندیشه ی من غیر تو تفسیر نداشت آن شب بی مهری ات آغاز زمستان شدنم در پس چشمان تو محکوم به دیوانگی ام باز به من خیره نگر محض پریشان شدنم فکر منی ذکر منی باز نگرد از دل من از تو غرض بر دل دیوانه نگهبان شدنم بر جگرم نیش غمت بود و زبان باز نشد خواندنی از چشم تو شد قصه ی گریان شدنم سوی فنا می بری ام رود به مرداب رسید رو به عقب داری و من روی به پایان شدنم
ترکیبش چه زیباست!سایه و روشنچه کس خبر دارد از دل این نقاش؟با تمام وجودش می کشد آنآری سایه و روشندرختی در آن دور دست هاتک درخت نقاش مادر هم دوید سفید و سیاه....دریاچه ای زیبامرداب است انگار؟!چه کس خبر دارد از دل این نقاش؟با تمام وجودش می کشد آن...لبریز از چه چیزی است نقاش؟یا تهی از چه هست آن؟چه کس خبر دارد از دل این نقاش؟کس نداند این راز..........
اینم از نقاشی امروز ما ، چه لذتی داره طرح کشیدن
در تمام طول تاریکی سیرسیرکها فریاد زدند ماه ای ماه بزرگ در تمام طول تاریکی شاخه ها با آن دستان دراز که از آنها آهی شهوتناک سوی بالا می رفت و نسیم تسلیم به فرامین خدایانی نشناخته و مرموز و هزاران نفس پنهان در زندگی مخفی خاک و در آن دایره سیار نورانی شبتاب دقدقه در سقف چوبین لیلی در پره غوکها در مرداب همه با هم ‚ همه با هم یکریز تا سپیده دم فریاد زدند ماه ای ماه بزرگ ... در تمام طول تاریکی ماه در مهتابی شعله کشید ماه دل تنهای شب خود بود داشت در ب
انگار دارم عادت میکنم به شنیدن توهین و تحقیر شدن از طرف مدیر گروه. حالا دیگه وقتی تو حرفاش بهم توهین میکنه بغض نمیکنم و بعدش گریه م نمیگیره. تا قبل از امروز ازش متنفر بودم اما از الان به بعد دیگه ازش متنفر نیستم. فقط دلم براش میسوزه که انقدر کوچیک و حقیره. حتی با وجود محیط خوب و پرورش دهنده ای که اطرافش داره باز هم در مرداب حقارت خودش دست و پا میزنه.
دکتر طاهره اسماعیل پور، دنیای تو انقدر کوچیکه که باعث شده خودت رو خیلی بزرگ ببینی. به امید روزی
با سلام به خدمت همه دوستداران انیمه امروز آمدم اسم چند انیمه باحال رو بدمانیمه هفت گناه کبیره که فصل سوم در راه است.
انیمه بوروتو که هر یکشنبه قسمت جدیدش منتشر میشود.
انیمه صدای سکوت.
انیمه پیانوی جنگل.
انیمه آکادمی قهرمانی من.
انیمه مرد تک مشتی☆
انیمه مرداب سیاه(راه سنی بزرگسال)
انیمه کلاس ترور
انیمه جنگ غذا ها
این انیمه ها توصیه میشه تماشا کنید انیمه مرد تک مشتی بنظر بین انیمه ها هیجانی ترین انیمه هست شخصیت اصلیش(سایتاما)قدرت نظیری داره.
برای مادر بزرگم
مرا از یاد مبر بانو
در این شب های دلتنگی
بشکن بغض گلویت را...
هم آهنگ شو تو با نجوای همدردی
بخوان از شوق روییدن
بگو از فصل جوشیدن
****
سکون سرد این رویا
مرا از عشق نافرجام لبخندت
مرا از درد
مرا از رنج
مرا از ماتم شب های بی خوابی
رها سازد.
به من مگو که برگردم میان حیرت مرداب
مخواه سرود جدایی را برایت ساز و نی بخشم.
****
خداحافظ مگو بانو
سرود غم مخوان بانو
در این شب های دلتنگی
چشمان خسته ی سردی
به یادت اشک می ریزد.
تو ای بانوی خویشانم...
#شعر من نیلوفر پژمرده در مرداب را ماند
نغمه پرداز جمال و عشق بودم
آه...
حالیا خاموش خاموشم
یاد از خاطر فراموشم ...
#فریدون_مشیری
#شعر
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
آقا....ما حالمون غریبه!
خرابه!
عجیبه....
پر بغض و دلتنگی و آه و ناله ی نرسیدن ـه....پر شک و تردید و خستگی و بی حوصلگی و تنهایی و غربته!
دلمون رادیو چهرازی و دارالمجانین طلب میکنه....مرداب گوگوش گوش میده و یه تیکه بیت کوچیک از "تبر" اِبی رو رو هوا میزنه که بره با صداش بمیره زنده بشه زندگی کنه .....
اینجا پر آدم بزرگه! اینجا همه دارن توی گوشم هوار میکشن که بزرگ شدی!
زندگی داره سخت میگیره بهمون:))))
تناقض داره قلبمون رو سوراخ میکنه....مته میکنن توی ذهنمون...تو د
یکی از بچه های کلاس که از گیلان به دانشگاه ما آمده است در مورد حال و هوای شهرش میگفت. آنطور که شنیدم آنقدر برگ زرد روی زمین میریزد که آدم برای عبور و مرور باید یک تونل بسازد. در یک چشم به هم زدن حجم عظیمی از برگ های پاییزی روی زمین میریزند. با اولین باران پاییزی، قورباغه ها طلبکارانه گوشه مرداب می نشینند و غبغبشان را باد میکنند. اردک ها هم با فیس و شماتت از آب بیرون می آیند و با تبختر راه میروند و خودنمایی میکنند. نمیدانم، اما شنیدم که آنجا گاوها
سخت میگریست
آرام و بیصدا
در اوج قلهی مرداب غصهها،
سودای قلب او، عشقی نمور بود.
پاییز قصهها گاهی چه دور بود.
امواج چشمهایش
بیتاب و بیطاقت
هر سو روان میشد تا باورش گردد،
که او رفتست؛
اما فوق باور بود.
آه باران این دل زخمی و بیدرمان
تاوان نمیخواهد؟
گل گلدونه من شکسته در باد تو بیا تا دلم نکرده فریادگل شب بو دیگه شب بو نمیدهکی گل شب بو رو از شاخه چیدهگوشه ی آسمون پر رنگین کمون
من مثل تاریکی تو مثل مهتاباگه باد از سر زلف تو نگذرهمن میرم گمش میشم تو جنگل خوابگل گلدون من ماه ایوون من
از تو تنها شدم چو ماهی از آبگل هر آرزو رفته از رنگ و بومن شدم رودخونه دلم یه مردابآسمون ابری میشه اما گل خورشید
رو شاخه های بید دلش مگییرهدره مهتابی میشه اما گل مهتاباز برکه های آب بالا نمیرهتو که دست تکون میدی به
سال ۱۳۸۳ بود که کلاس های تابستانی فیزیک و ریاضی می رفتیم
هنگام برگشت به خانه، با دوستان گپ می زدیم
یکی از بچه ها به من توصیه کرد که سخنرانی گوش بدم
عجب توصیه ای بود
از اون روز حدود ۱۵ سال می گذره
و من ۱۵ ساله که در ماشین هنگام رانندگی و در خلوت خانه، فایل های صوتی گوش می دهم و معجزه کرده است
حتی وقتی به حرم مطهر می روم نیز حتما باید سی دقیقه به صحبت های یک فرد موفق گوش دهم
...
برای دانلود بهترین فایل های صوتی که در ۱۵ سال اخیر گوش داده ام لینک های زی
فقط بگردید تو دنیا و فکر کنید ازین دست سوالا به ذهنتون برسه بپرسید
:| اینجور مواقع حس سیامک انصاری بهم دست میده،دوست دارم زل بزنم تو لنز دوربین و تمام غم و بدبختیمو بریزم تو عمق نگاهم بلکم مخاطب بفهمه دردمو.
حس بایکوت شدن بهم دست داده.نزدیکترین کسایی که میتونستم باهاشون حرف بزنم یا باهام صجبت نمیکنن،یا قهرن،یا سرشون شلوغه...حق هم دارن.
نمیدونم کی میرسه که حالم خوب بشه و بتونم یه متن قشنگ و دلی بنویسم.
شاید باید به اینکار به دید یک وظیفه نگاه
اصلاً جایی نبود که بخواهم بروم و آنها را در حسرت یک عُمر دیدنم بگذارم...جایی نداشتم..فقط میتوانستم بمانم ،و سفر کنم به خودم!..یک روزآن یک روزها را که شروع شد..برای همیشه غریبه شدنم..سالها خودم را در قالب نظرهای مثبت و منفی دیگران..می دیدم..نفرت انگیز به خودم نگاه میکردم..!دیگر وقتش بود..خودم را باید نجات میدادم!مدتها در مرداب افکار دیگرانولی...چه دیگرانی..!آنهایی که فقط غرق میکردند!و من در این مردابِ افکار!..حیرت میکنم..کِه خسته نمی شوند از این همه (ب
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
بیداری ات تنها کمی رنگین تر از مردن
بیداری ام تنها کمی غمگین تر از خواب است
ماهی ها با شوق در مرداب میگندند
وقتی که دریا هم کنون همسنگ مرداب است
من بی جهت آبستنم آبستن
9 شهریور 1397 - روز سوم - رنگارنگ(رنگی)
کما. توی کما بودم. نمی دونستم که از کجا می دونم. چیزی حس نمی کردم. چیزی نمی دیدم. شتیده بودم وقتی کسی توی کما میره، به همراهانش میگن باهاش صحبتت کنن، اون می شنوه ولی نمیتونه جواب بده. اما من هیچی نمی شنیدم. تمام شبانه روز خواب بودم و توی خواب راه می رفتم. اون ها تلاش کردن تا من رو از توی کما بیرون بیارن، اما دست هاشون جای اینکه من رو بالا بکشن، بیشتر و بیشتر به سمت پایین هل میدادن. می گن اگر توی مرداب بیفتی، دست و
بسم الله
جامعه پویا و سالم که مشعل توسعه فکری و فرهنگی را در دست دارد و در تباهی ها و مفاسد کنونی که چون مرداب های متعفّن جهان را فرا گرفته، انسان های تشنه حق را به سرچشمه معنویت و معرفت توجّه می دهد، در صورتی می تواند در این راه موفق شود که در جهت بهبود وضع فکری و روحی جوانان اهتمام ورزد.
بی تردید بزرگ ترین و مۆثرترین عاملی که جوانان را به سوی معارف ناب الهی سوق می دهد و عزّت و عظمت آنان را میسر می سازد و روح ایمان و فداکاری را در اعماق وجودشا
انواع حفاظ شاخ گوزنی ،نخل مرداب در اهواز : یکی دیگر از مدل های نرده حفاظ های نسل جدید حفاظ نخل مرداب است ،اکه
امروزه طرفداران زیادی پیدا کرده است . همواره بهترین راه حل ها برای مشکلات بشر در
طبیعت نهفته بوده. طرح این حفاظ نیز از گل های مرداب الهام گرفته شده است. این نوع
حفاظ که از انواع نرده حفاظ شاخ گوزنی است ، مناسب برای انواع ساختمان های کم طبقه و ویلایی می باشد. همان طور که در
ادامه این مظلب به بررسی خواهیم پرداخت، حفاظ مدل نخل مرداب یکی
در فیلم لیلا ، وقتی هووی لیلا با لباس عروس، وارد خونه میشه ، لیلا چادر سیاه سر می کنه و می دود تو خیابان ...
تو تاریکی ...و برنمی گردد تا اخر فیلم که عروس رفته و کودکی مانده ....
حالا من لیلام ...که دلم می خواهد چادر سیاهم سر کنم و تو سیاهی گم بشم ...
تصور اینکه روزها و شبهایی که دارم اشک می ریزم ،میم و خانوده اش تو مهمونی های بعد عقد خواهرش شادند.دلم را اشوب می کنه.شاید دارم حسود می شم ولی من صدای داد زدن های خواهرش را فراموش نمی کنم.عکس هایی که از میم
زندگی سخت بود؛ سختتر شد. رنگش طوسی بود؛ نوکمدادی شد. اما آدم باید میان مرداب هم برای خودش نیلوفر پیدا کند. مثلا یکی از نیلوفرهای زندگی من این است که آدمها را در ذهنم با جملاتی از قبیل «فلانی که در ریاضی نفهم است» و «او که قشنگ میخندد» و «فلانی که صدایش خوب است» به یاد نمیآورم. بهجایش با خودم میگویم «استعدادش در ریاضی یواش است»، «خندههایش بوی سیب گلاب میدهد» و «در گلویش انگار سهره نشسته». اینجور نگاه کردن به آدمها قشنگتر نی
[caption id="attachment_2737" align="aligncenter" width="300"] جاذبه های دیدنی مازندران[/caption]
مازندران از استان های شمالی ایران در حاشیه ی دریای خزر است و آب و هوای مرطوب و بارانی آن سبب سرسبزی و آبادانی این خطه شده است.وجود جنگل ها ، رودخانه ها و دریا در هر فصل سال گردشگران زیادی را به سمت این سرزمین سبز می کشاند. با جاذبه های گردشگری شمال بیشتر آشنا شوید:
[caption id="attachment_2713" align="aligncenter" width="300"] تور نمک آبرود[/caption]
نمک آبرود: مجتمعی ست تفریحی- توریستی و مسکونی.تمام امکانات رف
خانه ای که سکوت غرقش کرده!
خانه ای که در ان سرما رخنه کرده!
خانه ای که خانه نیست!
وقتی به بعد عید یا حتی شاید اواخر اسفند فکر میکنم دلم میگیره
من کجام؟!
مادر کجاست؟!
دلتنگ کجاست؟!
دلتنگ داره همسایمون میشه بازم خوبه بعد از رفتنم دلم ارومه که پیشمه
ولی مادر!
من که هرروز معتاد دیدنشم
من که هرروز باید عطر تنشو نفس بکشم
من که تا چشماشو نبینم روزم شب نمیشه
چاره ای نیست...........
باید برم!
برم تا بره!
بره تا اروم باشه
برم تا پابندش نکنم به جایی که دیگه نمیخوا
گاه ابر و گاه باران می شومگاه از یک چشمه جوشان می شوم
گاه از یک کوه می آیم فرودآبشار پر غرورم، گاه رود
گاه قطره، گاه دریا می شومگاه در یک کاسه پیدا می شوم
روز و شب هر گوشه کاری می کنمباغ ها را آبیاری می کنم
نیست چیزی برتر از من در جهانزندگی از آب می گیرد نشان
گرچه آبم، روزی اما سوختمقطره تا دریا سراپا سوختمتشنه ای آمد تا لبش را تر کندچاره ی لب تشنه ای دیگر کند
تشنه ای آمد که سیرابش کنممشک خالی داد تا آبش کنم
تشنه ی آن روز من عباس بودپاسدار خیمه ها
چلنج های امروز 28 مرداد▬▬▬▬▬▬▬▬
داخل posse versus یک بار بازی biggest fish رو انجام بدید
۵ بار گیاهه burdock roots بکنید ( کنار رودخونه و مرداب ها هست)
۵ بار مرغ اسکین کنید
5 بار گیاهی به اسم english maco بکنید (لوکیشنشو قبلا گذاشتم گیاهی با گل های زرد پایینه تامبل ویلد)
یال یا دم اسبتون رو تغییر بدید
۵ نفر از npc هارو دشمن خودتون کنید و رو حالت dead eye بکشیدشون
۳ نفر رو داخل فری روم ایونت بکشید
شبیه روز عاشورا امامم را رها کردمشبیه مردم کوفه برایت گریه ها کردماگر تو در بیابانی دلیلش بوده اعمالمتو تنهایی و من تنها ، برای تو دعا کردممیان روضه ها خواندم غلام حلقه برگوشمغلامت نیستم اما همیشه ادعا کردمتو دریای کراماتی ، منم مرداب عصیان هافقط یاری گرم بودی فقط جرم و خطا کردمکسی که ماند همراهِ تو دارد هر دو عالم راخسارت دیده من هستم که راهم را جدا کردمدر این دنیای ظلمانی تویی نجوای مظلومانمن آن مظلومم و ظالم که بر نفسم جفا کردم شب جمعه س
شبیه روز عاشورا امامم را رها کردمشبیه مردم کوفه برایت گریه ها کردماگر تو در بیابانی دلیلش بوده اعمالمتو تنهایی و من تنها ، برای تو دعا کردممیان روضه ها خواندم غلام حلقه برگوشمغلامت نیستم اما همیشه ادعا کردمتو دریای کراماتی ، منم مرداب عصیان هافقط یاری گرم بودی فقط جرم و خطا کردمکسی که ماند همراهِ تو دارد هر دو عالم راخسارت دیده من هستم که راهم را جدا کردمدر این دنیای ظلمانی تویی نجوای مظلومانمن آن مظلومم و ظالم که بر نفسم جفا کردم شب جمعه س
جاذبه عمودِمُنصف بر پیکرِ بیجان من است و بالغ بر حجمی فرای پانصد پوند بر افکار چروکیده و زائلگشتهی من فشار وارد میآورد. همهچیز ناجوانمردانه تیرهوتار است و نیروی عظیمی گریز از مرکزِ انفاس و ادراکِ من، مهرهی چهارم ستونِ فقراتِ مرا به درد میآورد. خوابِشَب اینگونه سخت به یغما میرود و چشمانِ سردم بیاراده به خماریِ ابدی فرو میرود. مرگ دندانِ تیزش را بیاختیار نشانم میدهد و جسم بیمهابا پوزخند عریانشدهاش را به باد م
جاذبه عمودِمُنصف بر پیکرِ بیجان من است و بالغ بر حجمی فرای پانصد پوند بر افکار چروکیده و زائلگشتهی من فشار وارد میآورد. همهچیز ناجوانمردانه تیرهوتار است و نیروی عظیمی گریز از مرکزِ انفاس و ادراکِ من، مهرهی چهارم ستونِ فقراتِ مرا به درد میآورد. خوابِشَب اینگونه سخت به یغما میرود و چشمانِ سردم بیاراده به خماریِ ابدی فرو میرود. مرگ دندانِ تیزش را بیاختیار نشانت میدهد و جسم بیمهابا پوزخند عریانشدهاش را به باد م
انواع حفاظ شاخ گوزنی ،نخل مرداب در اهواز : یکی دیگر از مدل های نرده حفاظ های نسل جدید حفاظ نخل مرداب است ،اکه امروزه طرفداران زیادی پیدا کرده است . همواره بهترین راه حل ها برای مشکلات بشر در طبیعت نهفته بوده. طرح این حفاظ نیز از گل های زیبای مرداب الهام گرفته شده است. این نوع حفاظ که از انواع نرده حفاظ شاخ گوزنی است ، مناسب برای انواع ساختمان های کم طبقه و ویلایی می باشد ولیکن با توجه به زیبائی خاص و . همان طور که در ادامه این مطلب به بررسی
نقد و بررسی از آهنگ گوشت بهرام
نقد و بررسی از آهنگ گوشت بهرام
: توی این ترک هم ادامه اشتباه خوب رو تموم میکنه هم داستان جدید رو شروع
میکنه اگر یادتون باشه توی آلبوم اشتباه خوب توی ترک مرداب پنجره اتاقشو
باز کرد و بعد از اینکه تو ترک برش خودشو از سه طبقه انداخت پایین ما فکر
کردیم دیگه داستان تموم شده ولی این ترک بعد داستان خودکشی بهرام هست
ادامه مطلب
انواع حفاظ شاخ گوزنی ،نخل مرداب در اهواز : یکی دیگر از مدل های نرده حفاظ های نسل جدید حفاظ نخل مرداب است ،اکه
امروزه طرفداران زیادی پیدا کرده است . همواره بهترین راه حل ها برای مشکلات بشر در
طبیعت نهفته بوده. طرح این حفاظ نیز از گل های زیبای مرداب الهام گرفته شده است. این نوع
حفاظ که از انواع نرده حفاظ شاخ گوزنی است ، مناسب برای انواع ساختمان های کم طبقه و ویلایی می باشد ولیکن با توجه به زیبائی خاص و . همان طور که در
ادامه این مطلب به بررسی
یکی مهمان ناخوانده ز هر درگاه رانده سخت وامانده رسیده نیمه شب از راه ‚ تن خسته ‚ غبار آلود نهاده سر بروی سینه رنگین کوسن هایی که من در سالهای پیش همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم هزاران نقش رویایی بر آنها در خیال خویش و چون خاموش می افتاد بر هم پلکهای داغ و سنگینم گیاهی سبز میرویید در مرداب رویاهای شیرینم ز دشت آسمان گویی غبار نور بر می خاست گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم نسیم گرم دستی حلقه ای را نرم می لغزاند در انگشت سیمینم لب
تالاب انزلی ؛ تلفیق شگفت انگیز طبیعت از خشکی و دریا
تالاب یا مرداب انزلی یکی از زیباترین و منحصر به فرد ترین تالاب های ایران است که زیستگاه بسیاری از گیاهان و جانوران محسوب می شود. این تالاب به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص، از نظر میزان بالای رطوبت و آب با هیچ یک از تالابهای ایران قابل مقایسه نیست و علاوه بر داشتن زیبایی های چشمگیر در اقتصاد منطقه نیز نقش مهمی ایفا می کند. دیدن تصاویر تالاب انزلی آنقدر وسوسه کننده هست که برای یک بار هم که ش
تو
به وضوح هنوز شدید بِ دوست داشتنِ من مشغولی و این را در هر جای جهانِ کوچک و خاک گرفته ات کِ ممکن بود، فریاد زده ای!
من
هنوز هم نمی توانم تو را دوست بدارم،
تو
آن خورشیدی کِ در ذهنِ عجیب و غریب و رنگین کمانیِ خودم ساخته بودم نیستی؛ نبودی هرگز...!
کاش دستت از دنیای من کوتاهُ کوتاه تر شود و من را هر روز بیشتر از پیش در دنیای بدونِ خودت تنها رها کنی!
من
با یک انفجارِ کهکشانی، سال های نوریِ بی نهایتی را از سیاره ی خشکیده ی تو دور افتاده ام
تو
تا همیشه در
سلام دوستان گلم لطفاً این متن رو بخونیدچقدر قشنگه.......دلگیر مباش..!از مرغانی که نزد تو دانه خوردند و نزد همسایه تخم گذاشتندایمان داشته باش روزی بوی کبابشان به مشامت خواهد رسیدصبور باش،صبر اوج احترام،به حکمت خداستدنیا دو روزه،یک روز با تو،یک روز بر علیه تو ،پس ناامید نشو،زمان زود میگذرد،بی بی ها هم یک روز نی نی بودن،فقط گذر زمان نقطه هایشان را جابجا کردهجنگل هم باشی با بریدن درخت هایت بیابان میشویفراموش نکن نیلوفر جایزه ی ایستادگی مرداب اس
در این رادیو قصد دارم صوت های زیبا و به درد بخور
و کمک کننده به مردم و بلاگری ها را بگذارم تا با شنیدن
آن ها بتوانند زندگیشون رو بهتر کنند.
با شنیدن صوت ها و عمل به آن ها، می تونید بهترین زندگی
و طرز فکر را داشته باشید.
و با شنیدن هر صوت، روحیتون تازه می شه.
اولین صوت: طرز فکر و تلسکوپ برعکس
مدرس و گوینده: آقای محمدپیام بهرام پور
مرجع: سایت بیشترازیک نفر، نیلوفر مرداب
صوت:
دانلود کنید.
# با تعریف این پست و صوت پیش دوس
اطراف ما پر از انرژی منفیه
پر از خبرای بد
پر از الودگی
پر از خستگی
همه نا امید و ازرده خاطرن..
اگر بخوایم تو این اجتماع رها باشیم میمیریم...
پس
بیایم از فردا
میون تمام گل و لای و تاریکی ها
دنبال یه نقطه نورانی و کوچیک باشیم!
و بخاطرش خدا رو شکر کنیم..
نقطه نورانی میتونه شب خوابیدن و صبح بیدار شدنه! ..... خدایا شکرت که به من امید داری و من رو از نعمت زندگی محروم نکردی.
نقطه نورانی میتونه نوشیدن یه لیوان چای گرم کنار خانواده باشه..... خدایا ش
نقد رمان وقتی دلی: چشاندن شیرینی اسلام به خواننده و نمایش زشتی و تاریکی جهالت
نقد رمان وقتی دلی نوشته ی محمد حسن شهسواریسیرداستان سرگذشت پسری است تافته ی جدا بافته؛چه از جایگاه شخصیت خانوادگی،چه از نظر زیبایی،چه از منظر توانمندی و استعداد ،که روبرو می شود با حرف جدیدی از زبان شایسته ترین جوان زمانش.اسلام،که حرف متفاوتی می زند و رویکرد متفاوتی ارائه می دهد و افرادی که به آن متمایل می شوند روش متفاوتی از دیگران پیدا می کند.او مسلمان می
مفاهیم حلال
دستور از بالاست ، از مهربان بی همتا...
بخشنامه ای برای انسان از خدای بخشنده ی روزی رسان ...
باید نگاه کنی ، نه فقط با چشم سر که با چشم سرنیز... ریز بینانه و تیز بینانه.
باید بنگری هر لقمه ای را که بر دهان می بری ... هر لقمه ای را نمی شود به کام گذاشت و هر جرعه ای را نباید در جام جان ریخت...
جاده را نمی سازند برای توقف ... خیابان را نمی کشند برای ایستادن...
اصلا مسیر برای رفتن است ، برای رسیدن و رساندن.
حلالا همان اصل جاده است . حرام ها چراغ های
حس من به زندگیام ، به زندگی خودم و همهی آدمهای مثل من ، این است که گیر کردهایم توی یک کوچهی بن بست، راه برگشتمان را نابود کردهاند . دارم غرق میشوم توی یک اقیانوس از ناامیدی و بیفردایی ، دست و پا میزنم که فرو نروم. آدمهایی که شاهد دست و پا زدنهای منند ، لبخند میزنند و میگویند : دلت خوشه. میگویند : بعدش چی؟؟ من اما فقط میخواهم که فرو نروم . میدانی ، ما راستی راستی داریم میمیریم . هیچ چیز روشنی شاید منتظر ما نباشد، من در اوایل دههی
در این رادیو قصد دارم صوت های زیبا و به درد بخور
و کمک کننده به مردم و بلاگری ها را بگذارم تا با شنیدن
آن ها بتوانند زندگیشون رو بهتر کنند.
با شنیدن صوت ها و عمل به آن ها، می تونید بهترین زندگی
و طرز فکر را داشته باشید.
و با شنیدن هر صوت، روحیتون تازه می شه.
اولین صوت: طرز فکر و تلسکوپ برعکس
مدرس و گوینده: آقای محمدپیام بهرام پور
مرجع: سایت بیشترازیک نفر، نیلوفر مرداب
لینک دانلود مستقیم
مدت صوت : 36 دقیقه و 39 ثانیه
در این رادیو قصد دارم صوت های زیبا و به درد بخور
و کمک کننده به مردم و بلاگری ها را بگذارم تا با شنیدن
آن ها بتوانند زندگیشون رو بهتر کنند.
با شنیدن صوت ها و عمل به آن ها، می تونید بهترین زندگی
و طرز فکر را داشته باشید.
و با شنیدن هر صوت، روحیتون تازه می شه.
اولین صوت: طرز فکر و تلسکوپ برعکس
مدرس و گوینده: آقای محمدپیام بهرام پور
مرجع: سایت بیشترازیک نفر، نیلوفر مرداب
لینک دانلود مستقیم
مدت صوت : 36 دقیقه و 39 ثانیه
من امید به رودی داشتم که هیچوقت مقصدش به سمت رودخانه ام نبود. در چاه نمناک زندگی در انتظار پرتو نوری بودم تا بیاید و راه درست را تقدیم من کند! من آن قطره بارانی هستم که در رویای دریا شدن بود اما در حالی که در خیالش غوطه می زد در مرداب تنها اسیر شد. گاهی وقت ها سرنوشت می تواند درد آور باشد اگر احمق نباشید. پس اگر می دانستیم با احمق بودن چقد خوشحال می شدیم هیچوقت بخاطر قدرت تفکر احساس افتخار نمی کردیم. اگر لبخند را نشانه خوشبختی بنامیم. نشانه خوش
چقدر همه چیز در دنیا تغییر کرده است. یا شاید در نگاه من.
چرا دوست داشتن امریست فانى در میان ما؟
از بچگى نمى فهمم چرا همچین مى کنیم؟ چرا نامهربانیم؟ چرا همدیگر را آزار مى دهیم؟ چرا پاى یکدیگر را در مرداب فرو میبریم؟ چرا خط میاندازیم بر قلبهاى یکدیگر؟
همه اشتباه مى کنند.
اما چرا همدیگر را در اشتباه کردن آزاد نمى گذاریم؟ چرا اجازه نمى دهیم انتخاب دیگرى ما یا راه ما یا فکر ما نباشد؟ چرا وقتى مخالف هم میشویم دیگر دوست داشتنى نیستیم؟
چه گناه بزرگى
Techafand نام درگاهی در فضای مجازی است که به عنوان پشتیبان تیم سایبری نفاق فعالیت دارد و با روش های خود تلاش دارد کاربران را در مرداب آغشته به تکنولوژی دعوت و از آن ها در جهت اهداف سازمان بهره مند شود.
به گزارش وبسایت مزاحمین خلق: اتاق سایبری نفاق یکی از اقداماتی است که در سرای سالمندان اشرف به عنوان بازوی ناتوان این تروریست ها در فاز میدانی، در فضای مجازی فعالیت هایی دارد.سایبری گروهک برای انجام چنین فعالیت هایی نیاز به پشتیبانی فنی در جهت اقد
زندگی درست مثل یک تابع سینوسی است که پیوسته در بازۀ منفیها و مثبتها، غمها و شادیها، در گذر است و تمام آدمهای دنیا به اقتضای شرایط، مدتی با اشکها یا لبخندها همراهاند؛ شاید آن درد یا درمانی که عیار ما را با آن میسنجند در ظاهر با یکدیگر تفاوت داشته باشد، اما صیقل دادن روح است که همه در میان حوادث تجربه میکنیم تا بُعد روحانی ما نیز همچون بُعد جسمانی ما رشد کند. ما برای التیام درد، درست همان حرفهایی را از دوستانمان میشنویم که رو
مثل کک به تنبونم افتاده... «تغییر» رو عرض میکنم! هی توی گوشم زمزمه میکنه که یه حرکتی بکن، یه تغییری، تحولی، پیشرفتی، پسرفتی، آپدیتی... چیه این رکودِ لعنتی؟ چیه مثل مرداب، راکد شدی و تکون نمیخوری... تکون بده، یالا تکون بده.اصولاً برای خیلیها تغییر سخته؛ یعنی از یه موقعیت به موقعیت جدید رفتن، براشون مصیبته. من اما همیشه از تغییر استقبال کردم. با این حال، متاسفانه یا خوشبختانه، کمتر موقعیتِ تغییر برام به وجود اومده. همیشه یه جوری توی هر
من گمشده ام در میان شما ، درمیان قلب های نفرت انگیز گرم، درمیان خودکشی های چندساعته، درمیان استکان های نشسته و عرق کرده. گمشده ام که بسازم خرابی هارا،که طلوع کنم تاریکی های مغزهارا که بنویسم نگفته های عمیق مرداب را. لجن زار ذهنم را رز خواهم کاشت یا شاید شیپوری که باور شوم که باور کنم ناامیدی عرق هارا. خودت را بکش تا بسازی خدارا تا باور کنی ناخدارا. راهی نیست باید پنهان عریان شوی در دست های خودت ،غرق کنی فاحشه را.پایان بده به چشم هایت ،کور شو
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
دوست دارم با شما حرف بزنم ، اما گمانم آنقدر رخت سیاه بر تن قلبم پوشاندهام که کلمات مثل پرندگانی در قفس ، خود را به اینسو و آنسو میزنند و زخمی میشوند اما راه خروجی پیدا نمیکنند ، این قفس خیلی کوچک است ، میشود شما بیائید و این کلمات را قبل از کنده شدن بال و پرشان نجات دهید؟
شما همیشه بودهاید ، اگر من ندیدمتان به این معنا نیست که شما نبودید ، به این دلیل است که من چشمهایم را بسته بودم ، روی از شما گردانده بودم . شما آن آفتاب گرمی هست
متن های زیبا در مورد تبریک ماه رمضان
بوی رمضان میآید؛ بوی خوش قرآن و شمیم شکوفههای دل انگیز مناجات و رایحه روح بخش بندگی خدا.
بوی خوش گدایی و خواستن در دعای سحر از معبود میآید، لحظات دلنشین عالم قبر از ابوحمزه.
خداوندا! فرموده بودی که بر بندگان، رئوف و مهربانی و بر گنه کاران، عطوف و بخشنده؛
ولی من هیچ گاه این حقیقت را به خوبی اکنون درنیافته بودم.
آری! من در مرداب غفلت و لجن زار دوری از تو،
غوطه ور بودم که ناگهان، ندای ملکوتی
«
شادی، از مهم ترین احساسات و نیازهای بشر به شمار می رود. هر ملتی با توجه به باورهایش به گونه ای ابراز غم و شادی می کند. اسلام نه تنها این احساسات را سرکوب نمی کند، بلکه بر اساس برخی آیه ها و روایت ها آن را امری ضروری می داند و البته برای آنها حد و مرزی قایل شده است تا بدین طریق، کنترل مثبتی شوند.
سرور و شادی، همانند دیگر حالت های روحی نیاز به کنترل دارد و اگر مهار نشود، به طور حتم زیان هایی را به دنبال خواهد داشت. چه بسیار جوانانی که برای ار
یکی از بعداز ظهرهای آخر تابستان بود . نزدیک یک کلبه قدیمی در دهکده ،خانم اردکه لانه اش را کنار دریاچه ساخته بود.
اون پیش خودش فکر می کرد: مدت زیادی هست که روی این تخم ها خوابیده ام . او تنها نشسته بود و بقیه اردکها مشغول شنا بودند .
کم کم تخم ها شروع به حرکت کردند و با نوکهای قشنگ کوچکشان پوسته ی تخم شان را شکستند . آنها یکی یکی بیرون آمدند اما هنوز خیس بودند و نمی توانستند که بخوبی روی پاهایشان بایستند.
جوجه اردک زشت
بزودی جوجه ها روی پا ها
من راه به ادامه ی دنیا نمی برم
باید زمان مرگمو نزدیک تر کنم
هر چند لکه های سیاهی همیشه هست
لازم شده جهانمو تاریک تر کنم!
من راه به ادامه ی دنیا نمی برم
این کشتی شکسته منو غرق میکنه
زور درای بسته به یوسف نمی رسید
اما خدای یوسف و من فرق میکنه!
موسی که نیستم به عصا دردمو بگم
انگشترم منو که سلیمان نمی کنه
با اینکه هر دقیقه به آتیش می رسم
اما خدا جهانو گلستان نمی کنه!
وقتی خودم برای خودم گریه می کنم
دریا تموم سهمشو از آب می بره
هر چی که سهم قلبمه
حالا که این روزها همه می نالند از شرایط، از قیمت دلار و ضیاع و عقار، من راستش از سرخوشی پُرم. در بلا هم می چشم لذّات او/مات اویم/مات اویم/ مات او. آنها که پارسال اشتباه کردند و دنبال دنیا راه افتادند و بیست و چند میلیون رای به دنیا دادند، حالا همان ها دارند اشتباه بزرگ تری می کنند و ضجّه می زنند برای دنیایشان. که شاید روزنه ای باز شود و از همان مسیر اشتباهی که آمدند بتواند به مقصد و مقصودشان برسند. نمی دانند که باید بازگردند. نمی دانند که هرقدر
۱
با خارجیها هرگز صحبت مکن
غروب یک روز گرم بهاری بود و دو مرد در پاتریارک پاندز۱
دیده می شدند.اولی چهل سالی داشت؛ لباس تابستانی خاکستریرنگی پوشیده بود، کوتاه
قد بود و مو مشکی، پروار بود و کم مو. لبهء
شاپوی نونوارش را به دست داشت و صورت دو تیغه
کرده اش را عینکِ دسته شاخی تیره ای، با ابعاد غیرطبیعی، زینت می داد. دیگری مردی
بود جوان، چهارشانه، با موهای فرفری قرمز و کلاه چهارخانه ای که تا پشت گردنش
پایین آمده بود؛ بلوز پیچازی و شلوار سفی
هَسل در گویش های محلی مازندران یعنی آبگیر فصلی. به هر آبگیر فصلی هم هَسَل میگویند. بومیها به این مرداب به خاطر نورانی بودنش مشعل یا مشل هم میگویند.
میدانستید تالابی در نزدیکی شهر چالوس وجود دارد که به رنگ قرمز است. در دل یک جنگل، مقصدی بی نظیر برای گردشگران. شاید یکی از دلایل شهرت مرداب هسل بین گردشگران هم همین، رنگ منحصر به فرد آن است. این تالاب، در هر فصل به رنگ های مختلفی در میآید. گاهی سبز گاهی نارنجی و گاهی قرمز میشود و ده ها عک
بر این باورم که ؛
انسانها از محیط زمانی و مکانی و اقلیمی خود تاثیر می پذیرند .
و حتی ژنتیک انسانها هم بر تاثیر پذیری از این سه عنصر همراهی می کند.
ما و روزهای تاریک و سرد.
ما و روزهای تعطیل.
ما وغروب جمعه ها.
ما وصبح های آفتابی.
ما و مرداب ها و تالاب ها.
ما و دشت ها.
ما و دریا.
ما و کوه...
همه ی آنچه که ما آن را محیط می نامیم، هیچ انعطافی به ما ندارد.
زمان و مکان و دگرگونی های جوی و اقلیمی بر ما مسلط است و ما انسانها برای زندگی و زنده ماندن با آن کنار آ
دریا
بغلم کن ، بغلم کن که شدم تنها
بغلم کن بغلم کن بین نامردا
منو تک ننداز
دریا
اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم
توی این مرداب با این آدما بر خوردم، بعد کم آوردم
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
دریافتمدت زمان: 48 ثانیه
دلم تغییر میخواد، تغییر اسم، قالب، مدل نوشتن، هر چی. دلم میخواد فصل جدیدی شروع بشه، دلم شروع جدید میخواد. چند شب پیش داشت واسم توضیح میداد که چرا هیچ وقت هیچ چیزی رو آپدیت نمیکنه، آخرش رسید به جایی که اعتراف کرد از تغییر کردن میترسه، از هر چیزی که جدید و ناآشنا باشه و اون رو از محیط امنی که بهش عادت کرده، دور کنه؛ بر خلاف من شاید.
بازم بوی مرداب گرفت همه چیز، بوی آبی که با همه شگفتانگیز بودنش اگه یک جا بمونه میگنده. دلم میخواد مثل
بندر زیبای انزلی عروس گیلان است.
بندر انزلی عروس گیلان است. شهری که به اروپای کوچک ایران مشهور است. بندر انزلی یکی از شهرهای توریستی و اقتصادی ایران است. بندرگاه بزرگی دارد که در اقتصاد کشور نقش بزرگی بازی میکند. این شهر دیدنیهای زیادی دارد که هوش از سر گردشگرانش میبرد. با مجله گردشگری پیام دلتا همراه باشید تا با هم به عروس گیلان سفر کنیم.
بندر انزلی کجااست؟بندر انزلی که در گذشته بندر پهلوی نام داشت شهری در استان گیلان است. این شهر جم
پ ن1: به قول رضاامیرخانی تو کتاب داستان سیستان : انسان حیوان امیدواره! یعنی یکی از وجوه افتراق انسان و حیوان همین رجا و امیدواریه !...
گاهی فکر می کنم این آخرین تلاشمه ... فایده ای نداره ... فکر می کنم بعد از این دیگه دست و پا نخواهم زد ... فکر می کنم دیگه مثل ماهی آزاد خلاف جهت رودخانه شنا نخواهم کرد و تن خسته و شاید بی جانم رو به امواج رود خواهم سپرد تا به هر کجا که میلش میکشه ببره و فکر می کنم دیگه برام فرقی نمی کنه اون مقصد دریاست یا مرداب ، مهم رسی
نوشتن، خواندن. خواندن، نوشتن. نخواندن، نتوانستن به نوشتن. پراکنده خواندن، پرت خواندن، گاهی درست و بجا خواندن، پس از آن بهتر از بد نوشتن. باز نوشتن، باز بد نوشتن، حاصل اش ننوشتن. پشیمان شدن، ورق زدن، به کلمات حسد بردن، دوباره بدتر و بدتر نوشتن، خواندن از ترس بد نوشتن، حاصل اش بد خواندن. نفهمیدن، نفهمیدن را نوشتن، رد پای نفهمیده ها در خواندن.
این چند خط بالا، شاید نقشه یا الگویی از کار همیشگی یک نویسنده است. همه شان، هذیان های تب نوشتن هستند. چو
مگه آدم چقدر تحمل دارد ،زندگی و آرزوهایی که به راحتی توسط یک فرد ذره ذره از بین می رود. یعنی زندانی بودن و هرکار میکنی تا خودت را نجات بدی اما یه عده وضعیت را روز به روز خراب تر می کنند و بخاطرشان زندگی به مرداب لجن، آرزوهای که بدست آوردنش سخت سختتر می شود، ما همیشه نباید تحمل کنیم که هرچیزی میگویند ما بگوییم چشم .. چرا ما باید همه چیز را تحمل کنیم ، چرا اون سه گروه فقط باید تایید کنند .. یعنی اون سه گروه میدانند ما مردمنمی دانیم؟ یعنی تمام
این روزها فکر می کنم چقدر سبک ترم.چقدر بار از روی شانه های م برداشته شده.کارها آن جور که دوست داشتم پیش نمی رفت.به جای رها کردن بیشتر دست و پا می زدم.انگار توی مرداب باشی بخواهی خودت را رها کنی.....سخت نبود اما تصمیم هایم را یکباره گرفتم....
قبل ترها شنیده بودم که محیط روی آدم تاثیر می گذارد....حتی جای خوانده بودم آدمی که باهوش باشدخیلی سریع خودش را با محیط وفق میدهد....سه سال...سه سال جان کندم...سه سال برای رسیدن به آرزوهایم در جا زدم...مهره ها را می ریخ
چیزی که از آخر هفته میخوام یه آخر هفتهی شلوغ و معاشرت با آدمهاییه که دوستشون دارم. همون چیزی که این آخر هفته داشتم.
پنجشنبه یه دورهمی خانوادگی تو خونمون داشتیم که ساعتها با بچهی محبوبم تو دنیا وقت گذروندم و باهم بازی کردیم و شعر خوندیم و نقاشی کشیدیم و برای همدیگه لاک زدیم. وقت گذروندن با نیکا کوچولو همیشه روحم رو صیقل میده.
دخترخالهها و دخترداییهای محبوبم رو دیدم. از همه قشنگتر خواهرم مجردی اومده بود شمال و برعکس وقتایی که با
نوشتن، خواندن. خواندن، نوشتن. نخواندن، نتوانستن به نوشتن. پراکنده خواندن، پرت خواندن، گاهی درست و بجا خواندن، پس از آن بهتر از بد نوشتن. باز نوشتن، باز بد نوشتن، حاصل اش ننوشتن. پشیمان شدن، ورق زدن، به کلمات حسد بردن، دوباره بدتر و بدتر نوشتن، خواندن از ترس بد نوشتن، حاصل اش بد خواندن. نفهمیدن، نفهمیدن را نوشتن، رد پای نفهمیده ها در خواندن.
این چند خط بالا، شاید نقشه یا الگویی از کار همیشگی یک نویسنده است. همه شان، هذیان های تب نوشتن هستند. چو
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
"پهلوی یا به دست من یا با خون من از بین میرود"
_شهید اندرزگو، چریک تنهای انقلاب
برای تحقق اتفاقات عظیم، خونهای
مرداب روح نوشته جیمز هولیس (از یونگ پژوهان معروف) که پیام اصلی آن در جملهای نهفته است که روی جلد این کتاب ذکر شده: رنجها حرفهای جذابی برای گفتن دارند. این کتاب بیان میدارد تمامی رنجهایی که انسان در زندگی با آن مواجه است و این رنجها را احوال مردابی مینامد، باعث رشد و تعالی روح میشوند اگر حرف و هدف آن رنج را با کندوکاو دریابیم.
زیباترین انسانهایى که تا کنون شناخته ام، آنهایى بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده
من می خواهم زندگی ام بگذرد .من زندگی می کنم برای این که زودتر این بار را به مقصد برسانمنه برای این که زندگی را دوست دارم ."پرویز "حرف های من نباید تو را ناراحت کند .امشب خیلی دیوانه هستم .مدت زیادی گریه کردم .نمی دانم چرا فقط یادم هست که گریه کردم و اگر گریه نمی کردم خفه می شدم .تنهایی روح مرا هیچ چیز جبران نمی کند .مثل یک ظرف خالی هستم و توی مرداب ها دنبال جواهر می گردم .پرویز نمی دانم برایت چه بنویسمکاش می توانستم مثل ادم های دیگر خودم را در ابتذا
جایی که خرچنگها آواز میخوانند نوشته دیلیا اوئینز جانورشناس و نویسنده آمریکایی است که از اطلاعات جانورشناسی اش به گونه ای درست و به جا در کتاب استفاده میکند طوریکه بر داستان مینشیند و خواننده را خسته نمیکند.
کتاب به زندگی کترین دنیل کلارک (کیا) دختری میپردازد که در مردابی در حاشیه روستا زندگی میکند و در شش سالگی اش، مادرش او و فرزندان دیگرش را به دلیل کتک کاریها و اعتیاد به الکل و اخلاق بسیار تند پدرشان ترک میکند.
درواقع داستان هم از همین
☆ گفتند بیایید دعا کنیم تا زندگی هایمان به حالت قبل بر گردد!
به ناگاه خنده ام گرفت و در دل گفتم؛ خدایا! پس این بشر کی قرار است آگاه شود؟!...
گفتم؛ من چنین دعای خبطی نمی کنم.
زندگیِ پیشین بشر اگر خوب بود که کارش به اینجا نمی کشید!
اما این که شما همچنان حالت قبل را می خواهید!ا هنوز از ماجراهای روزگار درس نگرفته اید،
هنوز درونتان تغییر نکرده و چشمانتان باز نشده است.
این که شما خدا را برای رسیدن به حالت قبل تان می خواهید و می خوانید. مثل اینست که از خد
به نام خالق آفاق و ذائقه ی حیاتی که سرآغاز زندگانیست.
کریم النفس فطرت است و رقیق القلبِ طینت.
بارالها! در چنته ی دلهامان،انقلابی طوفانی به پاست.
و من این را خوب می دانم که تنها پژواک حضور تو،
برای طمانینه ی این ساحل پر هیاهو، کافی ست!
جاده های معرفت، همگی به تو ختم می شوند.
آسیمه سر از بلوای عرش و ارض، روانه ی کوی تو می شوم.
و چه زیباست تسبیحی که از زینتِ دلربایی تو
به رشته ی تحریر درآمده باشد.
با تو هرآن می توان به غزوه ی سرگردانی رفت.
می شود ق
رفتن به نمایشگاه های گل و گیاه میتونه خیلی خوب باشه .وقتی به عنوان یه کشاورز یا باغبون بین مردم دیگه میری نمایشگاه گل و گیاه، احساس غرور و سرمستی میکنی!مثلا وقتی یه خونواده دارن نهال میخرن و تو انتخاب نهال مردد هستن، تو اونجا وایمیسی و منتظر میشی ازت سوال کنن! چون تو رو نمیشناسن سوال نمیکنن و پس خود میپری وسط میگی این نهالش بهتره! (: یا حس اون نقاشی داری که تو نمایشگاه تابلو هاش داره بین مردم ناشناخته قدم میزنه ! یه خانومی گل میفروخت ، از گل ها
بسمالله...
سلام!
+
متابولیسم
یعنی سوخت و ساز. نوعی از اختلالات متابولیسم، اختلالاتی هستند که در آنها یک
آنزیم دچار مشکل میشود و به دنبالش یک ماده در بدن تجزیه نمیشود و تجمع میکند
و کلی مشکل میسازد. مثلاً در بیماری فنیلکتونوریا یا PKU آنزیمی که فنیلآلانین
را تجزیه میکند دچار مشکل است و این پروتئین در بدن به مادهی بعدیِ چرخهی سوختوسازش
تبدیل نمیشود و جاهای مختلفی تجمع میکند منجمله مغز. و بچه دچار عقبماندگی
ذهنی می
از اول تابستون برای سوم شهریور جشن تولد یک سالگی نوهی خاله ام دعوت بودیم و قرار بود با خانوادهی مادری بریم که قسمت ما نشد و بقیه رفتند. تا اینکه دو. هفته پیش نتایج کنکور نگین اومد و آمل قبول شد و توفیق اجباری شد که سه تا خانواده بشیم( خواهر شوهرم و پسر اون یکی خواهرشوهرم) بریم سمت شمال. سفر ما از جمعه عصر شروع شد و به سمت تهران حرکت کردیم و شب رو مرقد امام موندیم و ساعت 5 صبح از جاده ی هراز رفتیم به سمت بابلسر . ساحل دوست داشتنی بابلسر منو یاد خا
اول از گلستان شروع شد؛ سیلی که کسانی نامش را سیل «مهربانی» گذاشتند و به قول محلیها شد جایی برای عکسگرفتن و تبلیغ «مهربانی»، اما برای مردمان گنبد، آققلا و گمیشان تجربه «ازدسترفتن» بود.
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «اینجا دیگه خونه من نیست. سرم رو به هر طرفش میچرخونم، جای اشیا و خودم رو قبل از امروز به یاد میآورم. هر قدمی که برمیدارم، صدای شلقوشلوق گلولای میره تا ته جونم. لجن انگار مکش داره، پایم رو دودستی چسبیده. سهبار ت
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاشق گشته ام
گوئیا «او» مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام
هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم
همچو آن رقاصه هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش
ره نمی جویم بسوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی او را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام
می روم …
لب دریا نسیم و آب و آهنگشکسته ناله های موج بر سنگمگر دریا دلی داند که ما راچه توفانهاست دراین سینه ی تنگ...تب و تابی است در موسیقی آبکجا پنهان شده است این روح بی تاب؟فرازش شوق هستی شور پروازفرودش غم سکوتش مرگ و مردابسپردم سینه را بر سینه ی کوهغریق بهت جنگلهای انبوهغروب بیشه زارانم درافکندبه جنگلهای بی پایان اندوهلب دریا گل خورشید پرپربه هر موجی پری خونین شناوربه کام خویش پیچاندند و بردندمرا گردابهای سرد باوربخوان، ای مرغ مست بیشه ی دورکه ر
درباره این سایت