نتایج جستجو برای عبارت :

سختی و در پی آن روزنه‌های امید!

به امید روزنه ای در تنگنای تونل زمان پیش میرفتم
غافل از اینکه اندک اندک از روزنه دور میشدم...
و هر تونلی،پایانی دارد...
حال، غرق در روشنایی و شناور در تاریکی ام...
همچنان روزنه همانجا باقیست
و همچنان من به پیش رانده می شوم
مقصد کجاست؟ نمیدانم!
اما میدانم
در هر نفس از غلیان احساساتم
روزنه یِ نابِ بربادرفته ایست... که تنهایم نگذاشت :)
روزنه
پشت سایه ها پنهان می شوم.
در نهان گاهِ بودن...
این وصله ی ناجور چگونه به تنم چسبیده است؟ 
بالاخره آشتی می کنم
با چتر و گیاه و روزنه...
که زندگی شکافی است
به گل و مهر و کلمه...
راهی است تا برزخ
تا دایره ی جبروار زمین. 
****
ساعت ذهنم به عقب بر می گردد.
آدم های نخستین را می بینم که از شکاف
سرک می کشند به ناکجاآبادِ زمان
در تراکم ابرها غوطه می خورم.
و پشتِ روشنی
پنهان می شوم....
محبوبه باقری
The Lord of the Rings:
1. The Fellowship of the Ring - 2001 ‧ Fantasy/Action ‧ 3h 28m - IMDb: 8.8/10
2. The Two Towers - 2002 ‧ Drama/Fantasy ‧ 3h 43m - IMDb: 8.7/10
3. The Return of the King - 2003 ‧ Drama/Fantasy ‧ 4h 11m - IMDb: 8.9/10
4. Marriage Story - 2019 ‧ Drama/Comedy-drama ‧ 2h 17m - IMDb: 8/10

The Morning Show - 2019 ‧ Satire - IMDb: 8.4/10 - S01
The Office - 2005 ‧ Comedy - IMDb: 8.8/10 - S01

• یاران حلقه، جی.آر.آر تالکین، ترجمه رضا علیزاده، نشر روزنه 
• دو برج، جی.آر.آر تالکین، ترجمه رضا علیزاده، نشر روزنه 
• بازگشت پادشاه، جی.آر.آر تالکین، ترجمه رضا علیزاده، نشر روزنه 
• 10 مقاله‌ی ترجمان 
خانه را که تعمیر کردیم، اطراف پنجره را گچ نگرفتیم. دیشب از روزنه های کنار پنجره یک گنجشک سیاه بخت وارد اتاقم شده و خودش را دیوانه وار به در و دیوار میکوبید. دمش کنده شد، بالهایش تمام زخمی شد. 
من در همان حالت خواب و بیداری، پنجره اتاق را باز کردم تا خودش را نجات بدهد. در همان حال به رخت خواب برگشتم و به خواب عمیقی فرو رفتم. 
با صدای اذان که در گوشم سوت کشید بیدار شدم و به اطرافم نگاهی انداختم. هوا خیلی سرد و کشنده بود و من تنم در برابر سرما نازک و
بدنبال روزنه‌ای ام. هرچقدر که می‌خواهد کوچک باشد. از آفتاب آموخته‌ام که چگونه باید از ریزترین روزنه‌ها خود را به تو رساند و دستهایت را به گرمی گرفت. چگونه باید روی موهایت مکث کرد و آخرسر صورتت را بوسه باران کرد. من همهٔ اینها را از آفتاب آموخته‌ام. از کسی که هیچوقت نمی‌تواند تو را روی پاهایش بنشاند و هر روزِ خدا، صبح زود، می‌آید و روی پاهایت می‌نشیند. و تو می‌گذاری‌اش. تو می‌گذاری‌اش اما مرا نه!؟
بگذریم. غیر از گذر راهی نیست. آسمانم را ب
خانندگان گرامی، هرچند برای روزها و ماههای آینده سختیهایی پیشبینی شده‌اند، و جمادی اوّل یا دی‌ماه برای مردم کشور ما بحران‌خیز و ناگوار بود، و در ماه جمادی دوم یا بهمن خبرهایی دیگر می‌شنوید، و در نهایت، روزنه‌های امیدی باز خاهند شد. منتظر خبرهایی تازه باشید. 
بی‌گمان، در پی سختیهای پیش از ظهور آسایشهای پس از ظهور است. مراد ما از روزنه‌های امید رسیدن به آسایش نیست. زیرا تا زمان ظهور و حتّی تا چند ماه پس از آن همه‌اش سختی و سختی است. مقصود م
حالم مثل زنی شده که ۷-۸ ماه خون دل می‌خوره و یه جنین رو هی می‌پرورونه ولی درست زمانی که باید به دنیا بیاد و ثمره‌اش رو ببینه از دستش می‌ده… و هم‌چنان با نازایی‌اش دست و پنجه نرم می‌کنه! :(
[کنکور هم، به طورِ معمول، یه پروسه‌ی ۹ماهه است!]
+ دقیق‌ترین توصیف ممکنه از احوالم همینه…
مرد اهل یکی از روستاهای اطراف بود، سال ها قبل با دوستانش یک کار تولیدی شروع کرده بودند و حالا پس از پیشرفت ها و شکست های مختلف در حال صادرات محصولاتشان به خارج از کشور بودند. 
از او یک نصیحت به یادگار دارم، هر وقت به در بسته ای رسیدی اینقدر بکوب تا باز شود؛ مطمئن باش که بالاخره روزنه ای پیدا می شود.
نگران نباش.
دوهفته ست که این خستگیِ ذهنی دست از سرم برنمیداره..
گویا این ترس از آینده به من هم منتقل شده و اونقدر ناامیدم که انرژی مو از دست دادم..
حس میکنم صبر و سازگاری با مشکلات فایده ای نداره و همین روی اخلاق و رفتارم تاثیر گذاشته..
بس که این دو هفته همش از آینده ی نامعلوم و ترسناک حرف زدیم..
خدایا کاش میشد یه روزنه ی امید ویژه بهم نشون بدی :(
ششمین روز قطعی اینترنت و به دنبال روزنه‌ای برای خالی کردن خودم. از دیروز مریض بودم و الآن کمی به‌تر شدم. امروز Carol را برای بار دوم دیدم، بار اول کمی بعد از انتشار دیدمش. ساعت‌ها را با موسیقی و وب‌گردی می‌گذرانم، از آرشیو موزیک لپ‌تاپ‌ام و وب‌سایت‌های داخلی به‌دردبخور. انسان به همه‌چیز عادت می‌کند.
 
00.23 جمعه اول آذرماه 98.
اعصابم خورده هرچی کار انجام میدم خوب در نمیاد و تموم نمیشه داره اون روی من بالا میاد ...
هی منتظرم یه پیامی بده که دلم گرم بشه به یادش روزی صد بار پیاماشو چک میکنم البته نه وسط درسام ، 
اخه  خودش گفته بود که بهم پیام میده منم چشم به راه این روزنه کوچیک نشستم که یه پیام بیاد و تو دلم پروانه ها پر پر بزنن ولی ...
هوالرئوف الرحیم
کار نوشتن اصلا خوب پیش نمیره.
بر خلاف اولش که ذهنم باز باز بود، الان قفل شدم چه قفلی.
تمام امیدم به مفهوم آنچه می نویسم هست.
زمان رو از دست دارم می دم و حسابی در تنگنام.
خیلی هم خسته شدم.
رضا بعد از حرفهایی که بهش زدم و درد دلی که باهاش کردم، امروز خیلی کمک کرد. 
عجیبا غریبا هاااا.
با اینکه خودش از سر کار اومد نتونست بخوابه و سردرد شدید داشت، جفت بچه ها رو برداشت و یک ساعتی برد پارک.
جفتشون رو کشته مرده تحویلم داد که شام خورده نخور
زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما خواهند گفت!
زندگی انشایی استکه تنها باید خودمان بنگاریم؛
زندگی می چرخد...چه برای آنکه میخندد،چه برای آنکه میگرید...
زندگی دوختن شادی هاست...
زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست...
زندگانی هنر هم سفری با رنج است...
زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است...
❆ #زمستان:
به زمستان همجوانه خواهم زد،به گرمای خورشیدی کهگاه گاه می‌تابداز روزنه ی چشمانتبر پیکره ی زمستانی ام...
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
ایرونت چیست و وظایف آن چیست ؟
ایرونت هواگیری پکیج که قبلا مورد استفاده قرار می گرفت از جنس برنج بود که این نوع شیرها به مرور دچار رسوب می شدند اما امروزه در بسیاری از پکیج ها از نوع پلاستیکی آن بکار گرفته می شود. وجود هوا داخل سیستم سبب خوردگی لوله ها، رسوب گرفتن سایر اجزا، خرابی پمپ، و عدم انتقال صحیح دما می شود. داخل آن یک شناور( معمولا از جنس تفلون) قرار دارد که در حالت معمول جلوی روزنه ی شیر قرار می گیرد. اما زمانیکه هوا درون آن جمع شود شناو
ممنونم که حالمو پرسیدید، من زنده‌م، و تقریبا خوبم. 
دارم رو خودم کار می‌کنم. دیروز خیلی بدتر بود حالم، اما گریه‌های دیشب و روزنه‌ی امیدی که امروز تو دلم شکل گرفت بهترم کردن. 
بیا به خدا توکل کنیم، باشه؟ درسته که زد زیر قراری که گذاشته بودم باهاش، اما می‌ذارمش کنار اون‌همه بدقولیای خودم.
+اگه حال خوب من، حال خوبِ تو باشه، من همه تلاشمو می‌کنم. قول می‌دم. تو فقط خوب باش.
+دارم Back to you رو گوش می‌دم. =) هی دوباره از اول... 
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست؟
یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟
بارها آمد و رفت
بارها انسان شد
وبشر هیچ ندانست که بود
خود اوهم به یقین آگه نیست
چون نمی داند کیست
چون ندانست کجاست چون ندارد خبر از خود که خداست …
قیصر امین پور
وقتی انسان برای اولین بار نارگیل سفت را برداشت ، هرگز فکر نمی‌کرد میان قالب قهوه ای رنگ آن ، شیره ای خوش طعم و بو و جسمی سفید و پر خاصیت باشد ...!!!
برای "باز کردن اندیشه"،  خود را باید "شکست" ... عقاید و باورهای خود را ، احساس خود را، 
باید روزنه های "نو" را باز کرد تا از قالب کهن و بی منطق گریخت...!
هیچ گاه مانند یک نارگیل بسته نمان
"با ذهنی نو، جهانی نو بساز"
چقدر زیبا می توان زندگی کرد وقتی می توان "معمار زندگی" خود بود.
نقد رمان طوفان دیگری در راه است
نقد رمان طوفان دیگری در راه است : همیشه یک روزنه­ ایی هست که باز است، باید ببینی!
 
طوفان دیگری در راه است نوشته ی سید مهدی شجاعی
داستان تحول انسان­هاست، جوانی با استعداد که در اجتماعی فاسد تمام استعدادها و دارایی­ های درونیش بر باد می­ رود، این جوان ­مرد و زنش فرقی ندارد اما تنها خواستن است که هر دوی آن­ها را به خوش­بختی می­ رساند. پسری خوش استعداد که به خاطر خانواده و جامعه توسری­ خور است، تشنگی محبت، او را به
نقد رمان طوفان دیگری در راه است

نقد رمان طوفان دیگری در راه است : همیشه یک روزنه­ ایی هست که باز است، باید ببینی!

طوفان دیگری در راه است نوشته ی سید مهدی شجاعی

داستان تحول انسان­هاست، جوانی با استعداد که در اجتماعی فاسد تمام
استعدادها و دارایی­ های درونیش بر باد می­ رود، این جوان ­مرد و زنش فرقی
ندارد اما تنها خواستن است که هر دوی آن­ها را به خوش­بختی می­ رساند. پسری
خوش استعداد که به خاطر خانواده و جامعه توسری­
آنچه در آدم حالتی از خفقان و خفگی پدید می‌آورد، رنج‌های برملاشده‌ایست که مدت‌های مدید در انبار ذهن مدفون شده بود. رنج‌هایی که به ناگاه از انتهایِ نامعلومِ چاهی عمیق سربیرون می‌آورد و بر روی آخرین روزنه‌های امید گسترده می‌شود. سکوت و طغیان در هم می‌آمیزد و این رنج پدیدار می‌شود. در آن‌هنگام،  برای بار نخست، کهنگی و عمقِ احساسی ناب و یگانه را تجربه می‌کنی و بدان بخت خود را می‌آزمایی. اگر که با تو یار باشد توان تغییر و اگر نه ابتذالِ تک
فروردین رییسم گفت مرخصی بگیر کنار مادرت باش.
گفتم نیاز نیست. ایمان دارم خوب میشه میاد خونه می بینمش.
خوب نشد و با آمبولانس بهشت زهرا اومد خونه
خونه هم که نه! از پارکینگ بالاتر نیومد
ایمانم شد شناسنامه ی آدمی که بهش میگفتم خانوم! اجازه میدین عاشقتون بشم؟
شناسنامه رو بهشت زهرا سوراخ کرد با پست فرستاد خونمون.
ایمانم با روزنه پانچ سوراخ نشد؛ با شناسنامه ش باطل شد.
مامانم همه ی ایمانم بود.مرد
 
 
ه گمانم فرداصبحخورشید دوباره برمی گرددشاید امشب اخرین شب این تاریخ نباشد شایدباز هم روزنه رو به حیات برگرددچه می دانیرودها جاری اندو پرنده هاروی شاخه منتظراین همان امید استنه که بی خبریبه گمانم بی ستارگی رو خاموشی استمن نمی دانم که اگر این دنیا لحظه سایه و روشن را دیدمن هم هستم؟چه کسی می دانداماچه من و تو باشیم چه نباشیمرود جاری استو همه منتظرنتا که بگردد نورو باز هم حیاتچشمه اش را بجوشاند و ما را سیراب کند از دَوَرانفکر می کنم امیدهر جا ب
خرید عمده کاغذ A4 سل پرینت ۸۰ گرمی ( Cell Print )
کاغذ A4 سل پرینت و یا Cell Print  یکی دیگر از برنده های معروف کاغذ که است که مدتی است در ایران جای خود را در بین مشتریان پیدا کرده است. این کاغذ محصول برش و بسته بندی شرکت کاغذ کار کسری در شهر یزد  می باشد. ابعاد این کاغذ ۲۱۰ در ۲۹۷ میلیمتر خرید کاغذ است. کاغذ A4 سل پرینت ( Cell-Print ) مناسب برای استفاده در پرینتر های لیزری، جوهر افشان، کپی و فکس می باشد.
هر باکس از کاغذ A4 CellPrint شامل ۵ بسته ۵۰۰ عددی می باشد.
کاغذ
ریشه ام را میدهم بر بادریشه ام در باد با پرتویی از نور می رقصد 
ریشه ام در باد ، ریسمانی است که بر پشت حقیقت می زند شلاق 
ریشه ام در صبح ، راه فجر را پر می زند 
و دزون شب لنگ لنگان خویش را
سوی آبادی خواب می کشد
ریشه ام سر هر روزنه ای
سر در اندیشه ی رفتن دارد
و زمان را در بندش آغوش
و مکان ها را شکافته از پس دیگر
ریشه هایم تنها
بی رنگ ترین لحظه ها را رشته های ریشه های من می سازند 
بیهوده ترین حس زمان را سر هر ریشه به درگاه غمی وصل دهد
تلخی عمق جهان یک ت
کفش کاملا چرمی مدل آکسفورد کد 13401028
سبک و مناسب برای استفاده طولانی مدت و مکان های رسمی
با طرحی کلاسیک و زیبا با قالبی منحصر به فرد برای کوچک تر دیده شدن به هنگام استفاده
با روزنه های ریز رویه برای تهویه مناسب هوای داخل کفش
دارای پاشنه کوتاه و زیره چرمی مقاوم و با دوام
مشاهده و خرید
این روزها که باید آشوب باشم آرامم به بودنت 
آرامم به وعده هاى خدا
آرامم به اینکه او همه چیز است و دیگران هیچ 
آرامم که فقط محتاج اویم و از غیر بى نیاز 
این روزها دلم گرم است به سلام هاى صبحت و شب بخیر هاى شبانه ات 
این روزها سر خوشم از اینکه سراغم را راس ساعت هاى جفت مى گیرى 
این روزها حالم معمولى است دلم روشن است و چشمانم امیدوار به روزنه اى که از 
دور دست ها سو سو مى زند
این روزها مى گذرد اما ...
چیزى که باقى مى ماند مهربانى توست به مهربانویت 
چی
دائم دارم به رفتار اطرافیانم تو این چند روزه فکر میکنم. درصد زیادی از دوستانم با نبود دسترسی به واتساپ و اینستاگرام، منو فراموش کردن. با اینکه تنها توی شیرازی که مرکز اعتراضات بود زندگی میکنم، پدر و مادرم کمتر از همه نگرانم بودن. اونایی که ادعا میکردن دوستم دارن حتی یه تماس ساده ی سی ثانیه ای هم نگرفتن. حتی برادرم که تا الان چندین بار بهم گفته که من دلیل زنده بودنشم یه اسمس ساده به من نزده!
من سه روز تمام بیقرار بودم، دیوانه وار به دنبال یه
نمی دانم دیگر کسی به اینجا سر می زند یا نه راستش خودم هم خیلی وقت بود این ضفحه را باز نکرده بودم امروز خیلی اتفاقی صقحه را باز کردم و به یاد خاطرات گذشته افتادم
گرچه وبلاگ نویسی این روزها دیگر رونقی ندارد ولی چون حدس می زنم بعد ها کسی از روی سرچ اینجا را پیدا کند و  دنبال درمان دردش  و یا روزنه امیدی باشد گقتم بیایم و از پایان قشنگ انتظارم برایتان بگویم بلهیزی نمانده که پسرهای دوقلوی من دو ساله شوند ،دوقلو هایی که عاقبت سهم من از روزهای مادران
نمی دانم دیگر کسی به اینجا سر می زند یا نه راستش خودم هم خیلی وقت بود این ضفحه را باز نکرده بودم امروز خیلی اتفاقی صقحه را باز کردم و به یاد خاطرات گذشته افتادم
گرچه وبلاگ نویسی این روزها دیگر رونقی ندارد ولی چون حدس می زنم بعد ها کسی از روی سرچ اینجا را پیدا کند و  دنبال درمان دردش  و یا روزنه امیدی باشد گقتم بیایم و از پایان قشنگ انتظارم برایتان بگویم بلهیزی نمانده که پسرهای دوقلوی من دو ساله شوند ،دوقلو هایی که عاقبت سهم من از روزهای مادران
از ناله کردن متنفرم و این چند پست اخر همین است
قول میدهم اخرینش باشد... و به زودی همه‌اش پاک شود
جان دادن گاهی امری تدریجی می‌شود... تو ذره ذره با اتفاقات مختلف جانت را میگذاری و می‌روی... 
این وسط اگر دچار جنون هم شده باشی، خودت با دست خودت دامن می‌زنی به این جان دادن... 
اتفاق را که گفتم خودش به غایت خودش برای دل من حکم مصیبت عظمی را داشت و این جنون که چاشنی‌اش شد، دفعات جان دادن را برایم بیشتر کرد... 
آخرین ضریه ممکن را خودم پیش از انکه دیگری بز
اکسیدهای فلزی مختلف مانند SiO2، Al2O3 ،CaO ،MgO  بصورت خشک باهم مخلوط می‌شوند. در کوره مخصوص در دمای حدود 1380 درجه سانتی گراد ذوب می‌شوند و سپس روی صفحات پلاتینی که روزنه‌های متعددی روی آن‌ها تعبیه شده ریخته می‌‌شوند. مخلوط مذاب تحت نیروی وزن از این منافذ به صورت فیلامنت‌های باریک و پیوسته خارج می‌شود. فیلامنت‌ها در دسته‌های مختلف (strand) باهم جمع می‌شوند و آهار روی آنها اعمال می‌شود.
02432464407-09
فیلتر سپراتور چیست ؟
سپراتورها در سیستم فیلتراسیون به عنوان جدا کننده هوا، روغن 
می‌باشند. عموماً دو طرف الیاف میکروفایبرگلاس (کاغذ سپراتور) که
فوق‌العاده از حساسیت بالایی برخوردار می‌باشد، توسط لایه‌هایی از پلی استر مهار می‌گردد

الیاف میکرو فایبر گلاس
این گروه از فیلترها دارای ساختار نبافته و از الیاف مصنوعی
شیشه مخلوط شده با رزین می‌باشند. سایز چشمه Pore size متفاوت بوده و
فیلتراسیون در عمق صورت می‌گیرد. فیلترهای عمقی از رشته‌های
باورت میشه از صبح هنوز شروع به کار کردن نکردم. یه کم خسته ام و دلم میخواد بخوابم. اما میدونم کار احمقانه ایه. خب یا صبحا خوبم شبها بد یا برعکس. به هر صورت خلق و خوم ثابت نیست خیلی نوسان داره لعنتی. بعضی وقتها خسته ام میکنه وقتی بهش دقت میکنم. وقتی به خودم توجه میکنم. میرم سعی کنم کار کنم و این حس افتادن روی تخت رو شکست بدم. زمان ندارم اما نمیدونمم که چرا دستم به کار کردنم نمیره. دلم میخواد اتفاق خوب برامبیفته. یه شادی بزرگ از ته دل. شادی ای که محال
امروز کمی از فناوری و هیاهوی رسانه ها، گرانی دلار، برداشتن صفرهای پول ملی و ... فاصله میگیریم و شما را به خوندن گزیده ای از اشعار سهراب سپهری دعوت میکنم.
چه کسی میداند؟
که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهایی
چه کسی می داند؟
که تو در حسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشا!
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی
ازصدای گذر آب چنان فهمیدم: تندتر از آب روان، عمر گران میگذرد.
زندگی رانفسی، ارزش غم خوردن نیست!
آرزویم این است آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست!

اد
سلام
این روزها که پروپوزال می نویسم، به آرامش و سکوت نیاز دارم.
سکوت هست، آرامش نیست.
فکرم بیشتر از هر وقت دیگه ای مشغوله. درگیر سوالاتی هستم که هیچ جوابی براش پیدا نمی کنم. سوالاتی که تموم نمیشن و توی مغزم جا خشک کردن.
روزنه امیدی نمیبینم. چیزی خوشحالم نمیکنه. خنده هام مصنوعیه. دلم خوش نیست.
 
دیشب خواب دیدم شغلم را تغییر دادم و رفتم یه شرکت دیگه. یادمه درسم تموم شده بود. فیش حقوقم دستم بود. اونقدر زیاد بود که باورم نمیشد.
نمیدونم کجا کار میکردم
معرفی توسط وبلاگ... الراجین
 
 
کتاب های معرفی شخصیت های تاریخی بویژه شخصیت هایی که نقش پایدارتری را در خاطره ی تاریخی مردم ایفا کرده اند از جمله کتاب های پرمخاطب به شمار می روند. آغاز و فرجام نادر یکی از جالب ترینِ این سرگذشت هاست. "مایکل آکسورثی" ایران پژوه بریتانیایی بیش از یک دهه پیش کتابی پیرامون اثر نادری در ایران تالیف کرد . به واسطه ی حضور نزدیک به زمان انتشار نسخه ی اصلی کتاب به آکسورثی در دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران این ک
امام ششم ع فرمود ای پسر آدم اگر دل ترا پرنده  ای بخورد سیرش نکند واگر بر چشمت سوراخ سوزنی نهند آنرا بپوشاند تو خواهی با این دو عضو کوچک سلطه آسمانها و زمین را بشناسی اگر راست میگویی این خورشید است که مخلوقی از مخلوقات خداست اگر توانستی چشمت را بان بدوزی چنان ست که تو میگویی  شرح حاصل روایت اینستکه انسان در برابر ذات باریتعلو بی نهایت  حقیر ونادان و نا چیز است و خدا که واهب خیر واعظی گم ال او است باو آن استعداد را نداده که بتواند حقیقت دات خدا
اما اونقدر هم ساده نیست ماجرا
و خیلی هم ساده هست ماجرا
وقتی از همه حرف هام اون چیزی رو می شنوی که خودت میخوای بشنوی، دیگه مهم نیست چیزی
تو یادت میره همه چیز
ولی من یادم نمیره. چه خوب ها رو چه بدهاشو 
نه اسم رفیق برام مهمه نه رفاقت
اگه یه طرف این ماجرا منم ، اون طرف ماجرا تویی
ولی تو بخواب خسته شدی
دیگه هیچی مهم نیست
 
× خیلی نرم و مجلسی ، اون با تکست و من با وویس حرف زدیم و گفتم که دیگه همدیگه رو نبینیم 
چه قدر هم خوب و عالی
با اینکه همیشه روزنه برا
خدایا؛تو تنها روزنه ی امیدی هستی که ؛ هیچگاه بسته نمی شود.تو تنها کسی هستی که ؛ با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.تو تنها کسی هستی که ؛ با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.تو تنها خریداری هستی که ؛ اجناس شکسته را بهتر برمی دارد.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه رفتند ، می ماند.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی هم پشت کردند ، آغوش می گشاید.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود.وتو تنها سلطانی هستی که ؛ دلش با بخشیدن آرام می گیرد ، نه با تن
بعد از پست قبلی یادم اومد که من هم گاهی برای شوخی یک سری ریشه‌یابی طنز در می‌یارم. (حتی تو یه کانال خالی تگرام که گمونم risheyab@ باشه فوروارد می‌کنم). گفتم این جا به اشتراکشون بذارم (احتمالاً در آینده به مرور بهشون اضافه بشه).

در ایران قدیم، برای سریع‌تر پایین آمدن از جایی بلند سرسره‌ای می‌ساختند تا بر روی آن سر بخورند. اما به دلیل اصطکاکی که سرسره‌های آن زمان داشت -و سرعتی که گاهی مشکل‌آور می‌شد- این کار، کار ساده‌ای نبود.
به همین خاطر زمانی
«١٣٨»صِبْغَةَ‌ اللّهِ‌ وَ مَنْ‌ أَحْسَنُ‌ مِنَ‌ اللّهِ‌ صِبْغَةً‌ وَ نَحْنُ‌ لَهُ‌ عابِدُونَ‌ 
(این است)رنگ‌آمیزى الهى و کیست بهتر از خدا در نگارگرى‌؟و ما تنها او را عبادت مى‌کنیم. 
نکته‌ها: 
انسان در زندگى خویش باید رنگى را بپذیرد،امّا در میان همه رنگ‌ها،رنگ خدایى بهتر است.ناگفته پیداست که تا رنگ نژاد و قبیله و هوسها را کنار نگذاریم،رنگ وحدت و برادرى و تسلیم امر خدا بودن را نخواهیم گرفت.همه‌ى رنگ‌ها به مرور زمان کم‌رنگ و بى‌ر
ذهنم قدم به ذهنیت یار میکشدکه از هر چه میکشد سر اسرار میکشدبر روی بام تا خود صبحم خمار دوستباده کشی شدم که بی انکار میکشدانگشت هایشان به سوی من اشاره شدآری اشاره شد که چو خمّار میکشددیوانه و رها است شما هم ولش کنیدراهی که مانده است به اکثار میکشدآنقدر زخمی ام که فراموش کرده امآنقدر یادم است به اقرار میکشدباید که طی کنم برسم من به شهر یارآن شهریار کز همه اقشار میکشدباید سفر کنم که بیابم نشانی اشخورشید از نبودن اسفار میکشدگر من اویس باشم او ه
در پانزده کیلومتری شهر قشم، در مسیر راهی که به منطقه باستانی خربز
یا خربس و سپس به بندر سوزا منتهی می شه، یک رشته کوه طولانی وجود داره که
در دل آن معماری صخره ای شگفتی قرار داره. ورود به این فضای صخره ای از
طریق روزنه های غار مانندی ممکنه که تعداد آن ها به نُه روزن در سه ردیف می
رسد و در گردشگری قشم از اماکن دیدنی قشم میباشد. در ریف بالا شش، در
حاشیهٔ وسط دو و در پایین یک روزن تعبیه شده .این غارها که از پدیده های
کهن زمین شناختی به شمار می رن هم
پند بس کن که نمیگیرم پند در امید عبثی دل بستن تو بگو تا به کی آخر تا چند از تنم جامه برآر و بنوش شهد سوزنده لبهایم را تا یکی در عطشی دردآلود بسر آرم همه شبهایم را خوب دانم که مرا برده زیاد من هم از دل بکنم بنیادش باده ای ‚ ای که ز من بی خبری باده ای تا ببرم از یادش شاید از روزنه چشمی شوخ برق عشقی به دلش تافته است من اگر تازه و زیبا بودم او ز من تازه تری یافته است شاید از کام زنی نوشیده است گرمی و عطر نفسهای مرا دل به او داده و برده است زیاد عشق عصیان
معرفی توسط وبلاگ...الراجین
 
 
 
قصه های ناتمام نومه نور و سرزمین میانه کتابی از جی. آر. تالکین و با بازگردانی حسین علیزاده است که توسط انتشارات روزنه به طبع رسیده است.
سال انتشار این کتاب ۱۳۹۰ بوده است. موضوع اثر پیرامون مردمان و تاریخ فرضی جزیره ی قدسی افسانه ای نومه نور است. 
این کتاب بخشی از رشته- افسانه های پرداخته شده توسط نویسنده می باشد که دورانی ما بین داستان های اولیه که در کتاب هایی چون سیلماریلیون، برن و لوتین، فرزندان هورین، سقوط
ﺭﻭﺯ ﺮ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﻮﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻏﺎﺭ ﺷﺪ ﻪ ﺣﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣ ﻨﻨﺪ. ﺮ ﺑﺴﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮ ﺮﺩ ﻪ ﺍﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻏﺎﺭ ﻤﻦ ﻨﺪ، ﻣ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺻﺪ ﻨﺪ. ﺑﺪﻦ ﺳﺒﺐ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺮﻭﺟ ﻏﺎﺭ ﻤﻦ ﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﻮﺍﻧﺎﺕ ﺭﺍ ﺷﺎﺭ ﻨﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻮﺳﻔﻨﺪ ﺁﻣﺪ. ﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﻓﺖ. ﺍﻣﺎ ﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺴﺮﻋﺖ ﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺮﺰ ﺪﺍ ﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻌﺮﻪ ﺮﺨﺖ. ﺮ ﺑﺴﺎﺭ ﺩﺳﺘﺎﻪ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧ ﺷ
اول مرداد، عصر ، راه آهن تهران ، مقصد مشهد الرضا
امید، نا امیدی ، خوشحالی ، غم
ملغمه ای از چیزهای متناقض
حرف آخر ... "تمام"
و در نهایت اشک ... اشک ... اشک
قطار ... اشک
حرم ... اشک
شکستن دل ، خرد شدن غرور ، سوختن جگر ... درماندگی!
امتحان ، سخت ... شک ... اشک ... شک ... اشک اشک اشک
چشمم چشمه ای که انگار قصد خشکیدن نداره!
پناه گرفتن در آغوشِ مهربان مهربانترین ... خودم رو به تو می سپارم ... هر طور صلاح میدونی آرومم کن ... به خیر بگذرون ... توان بلند شدن دوباره رو ندارم ...
زندگی انسانهابیشتردر خطا و ندانستنی هامی گذردوهمیشه دنبال مقصر می گردند ...
من یکی  ازاونها بودم قطره ای از آب  رودخانه ای که گل آلؤد بود...
ودنبا ل چشمه ای روشن می گشت که قاطی آب های روشن شودولی ترس از آن داشت که روشنای آب ها ظاهرا باشه  با یک حرکت گل آلود شود...
ولی  نمیدانست که عمق بعضیهارود ها پر از سنگ هست و... ایکاش زمان به عقب میگشت... اینقد بی پولی ‌عذاب زجر بی احترامی دنبال روزنه بودم بیشتر پول دوستداشتم تازندگی باعشق یا لوندگری
هرگز به پ
زندگی انسانهابیشتردر خطا و ندانستنی هامی گذردوهمیشه دنبال مقصر می گردند ...
من یکی  ازاونها بودم قطره ای از آب  رودخانه ای که گل آلؤد بود.،...ودنبا ل چشمه ای روشن می گشت که قاطی آب های روشن شودولی ترس از آن داشت که روشنای آب ها ظاهرا باشه  با یک حرکت گل آلود شود .....ولی  نمیدانست که عمق بعضیهارود ها پر از سنگ هست  و .....ایکاش زمان به عقب میگشت ...اینقد بی پولی ‌عذاب زجر بی احترامی دنبال روزنه بودم بیشتر پول دوستداشتم تازندگی باعشق یا لوندگری,,,,هرگ
کتاب رو که میخونم یاد فیلمای اعصاب خورد کن وحشتناک میفتم. ترسناک نه ها. اعصاب خورد کن وحشتناک که با روح و روانت بازی میکنه. بعضی داستانهاش واقعا اینجوریه :/ اذیتم میکنه خوندنشون. ولی مجبوری میخونم :/ من با خوندن داستانهای تخیلی عجیب غریب مشکلی ندارم ولی اینا نه فقط تخیلی که عذاب اورن. طرفو کشتن. تکه تکه کردن. دراوردن کاسه ی چشم گربه... مسخره نیست؟؟ چه کاریه خب. همه داستانهاشم اینجوری نیست. بعضیاشو واقعا تحسین میکنی. اما اینایی که اینجوری هست در ن
خب، امروز بعد از مدت ها روز خوبی بود.
امروز اولین آزمونمون رو ثبت نام کردیم. 10 نوامبر که میشه یکشنبه 19 آبان آزمون داریم. پروسه ی ثبت نام آسون تر از چیزی بود که فکرشو می کردم :)
فکر کنم دیگه لازمه یه برنامه ی درست بچینم چون هر چقدر تنبلی کردم بسه.
خوابم خیلی زیاد شده. تمرکزم هم کم. 
الان حس می کنم انگیزه ی بیشتری برای زندگی کردن دارم!
چقدر زندگی بهتره وقتی آدم هدف داره!
الان حسم مثل اون وقتاست که می خواستم دفاع کنم و هر چی سریع تر ارشد رو تموم کنم!! او
شب‌های سرد و طولانی را محبوب من
بگو چگونه از سر بگذرانم
وقتی در آن دورتاریک، کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرم 
صدایم می‌کنی
مرا به خود می‌خوانی
در چشمانم خیره می‌شوی 
برای لحظه‌ای گذرا
می‌گذاری به تماشایت بنشینم
وقتی‌که باد می‌پیچد در گستره‌ی بازوانت و نوازش می‌کند نازکای بی‌رنگِ گردنت را.. و می‌پیچاندم در آنجا و می‌میراند مرا.. 
 آنجا که مهمان از نفس‌افتاده و از راه دورآمده‌اش منم و جز آنجا همه‌چیز ملال است و سکوت..
آنجا که چشم اگر بینداز
یه بیل خاک بریز روش :
 
زباله تر چیست ؟
 
به بقایای میوه و سبزی و  هر چیزی خوردنی که در سطل آشغال ریخته می شود بجز کاغذ و شیشه و پلاستیک و فلزات و مانند آنها زباله تر
 
گویند .
 
بیشتر محتوای سطل آشغال زباله تر که به اصطلاح به آن آشغال می گویند .
 
اگر می خواهید باغچه سبزی داشته باشید بهترین روش دفن همین آشغالها است .
 
آشغال تازه بهترین غذا برای کرم های خاکی 
 
و سایر موجودات خاک زی است .
 
و اما اولین چیزی که برای باغچه سر سبز لازم است آب باران است
کتاب نقاب مرگ سرخ و هجده قصه ی دیگر نوشتهٔ ادگار آلن پو با ترجمهٔ کاوه با سمنجی و نشر روزنه کار یه جاهاییش ترسناک میشه. میشه گفت یه جاهاییش تخیلی. اگه اشتباه نگم. خیلی وقت بود از این کتابا نخونده بودم. خوراکم تو نوجوانی از این داستانها بود. میدونی واقعی نیست هیچ شباهتی به واقعیت نداره ولی باور میکنی یعنی تحت تاثیر قرار میگیری. یه جاهاییش من یاد داستایفسکی میفتم یه جاهایی درگیری درونی داره شخصیت داستان. خلاصه که من بدم نیومد. بعد مدتها خب اینم
متن آهنگ نیرنگ تهم
آواز قناری بودم ، فکر کردم سلامِ گرگم
فکر کردن دلالی توو هنره مقصودم
ولی من بودم حراجِ گوهر
گفتن دنبالِ آب گل آلوده ام
ولی من شرابِ سرخم خودم
پرتویِ درخشانِ روزنه ی ذوق
توو دل شبایِ جمعه ام خودم
ادامه مطلب
یه بیل خاک بریز روش :
 
زباله تر چیست ؟
 
به بقایای میوه و سبزی و  هر چیزی خوردنی که در سطل آشغال ریخته می شود بجز کاغذ و شیشه و پلاستیک و فلزات و مانند آنها زباله تر
 
گویند .
 
بیشتر محتوای سطل آشغال زباله تر که به اصطلاح به آن آشغال می گویند .
 
اگر می خواهید باغچه سبزی داشته باشید بهترین روش دفن همین آشغالها است .
 
آشغال تازه بهترین غذا برای کرم های خاکی 
 
و سایر موجودات خاک زی است .
 
و اما اولین چیزی که برای باغچه سر سبز لازم است آب باران است
 
به برنامه‌ی آذر ماهم نگاه میکنم ، به ۱۳۸ساعت اضافه کارم ، به روزهایی که خالی نیستن تا من به کارهای موردعلاقه‌م برسم .. دلم میخواد همین حالا کسی رو سفت بغل کنم و به حال زندگی به فنا رفته‌ام زار بزنم . غمگینم.. تمام روزهام دارن توی اون بخش کوچیک لعنتی با ادم‌های لعنتی میگذرن و من چطور باید به آینده امیدوار باشم؟ کجاست یه روزنه‌ی کوچک تو من ازش دنبال نور بگردم؟ با کدوم کلمه‌ی دروغین باید روح نابود شده و تکه‌پاره شدمو وادار کنم که باز فردا صب
اینم از کتاب جدید. نقاب مرگ سرخ و ۱۸ قصه ی دیگر نوشتهٔ ادگار آلن پو و ترجمهٔ کاوه باسمنجی ، نشر روزنه کار.  این اولین کتابی هست که از آلن پو میخونم و هیچ پیش زمینه ای تقریبا ندارم به جز فکر میکنم بودلر راجع بهش نوشته بود. که اونم کتابم شماله و نمیتونم مروری روش داشته باشم.
بگذریم. بالاخره بعد چند روز تونستم به اصالت خوب خودم برگردمو ساعت چهارونیم از خواب بیدار شم. بسی خوشحال. الانم تازه میخوام شروع کنم. گشنمم هست یه ذره ولی صبحونه نداریم به جاش ب
نمی‌دونم این تعریف، زیرمجموعه‌ی "اسم سرخپوستی من" قرار می‌گیره یا نه، ولی اگه بخوام ده ماه اخیر خودم رو نام‌گذاری کنم، چیزی جز این نخواهد بود: "تهی از معنا"
گاهی میزان تلخی و درد به قدری هست که قول و قرارت رو می‌شکنی و ازش می‌نویسی، چون نیاز داری که شنیده بشی و ابرازش کنی. اون دیو سیاه رو فراموش نکردم و نمی‌کنم اما انصاف اینه که وقتی روزنه‌ای از نور رو می‌بینی، حتی اگه دیری نپاید و دمی کوتاه رنگ بده به لحظه‌هات، زیبا اینه که اون رو هم بنوی
خدایا؛تو تنها روزنه ی امیدی هستی که ؛ هیچگاه بسته نمی شود.تو تنها کسی هستی که ؛ با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.تو تنها کسی هستی که ؛ با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.تو تنها خریداری هستی که ؛ اجناس شکسته را بهتر برمی دارد.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه رفتند ، می ماند.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی هم پشت کردند ، آغوش می گشاید.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود.و تو تنها سلطانی هستی که ؛ دلش با بخشیدن آرام می گیرد ، نه با تن
توری استیل ایران سفارش تولید کلیه نوار و تسمه نقاله ها را از نوع نوار نقاله های زنجیری و غیر زنجیری فلزی را می پذیرد.
لطفا قبل از سفارش مطلب زیر را مطالعه بفرمایید.
تسمه های نوار نقاله به شکل های متفاوتی در صنعت کاربرد دارد .از جمله این شاکله ها می توان به توری نوار نقاله استیل - توری نوار نقاله نسوز - کلیه توری های نوار نقاله فلزی از قبیل توری نوار نقاله گالوانیزه و آهنی اشاره کرد.
نوع های مدولار نقاله در ساختارهای نقاله هم ازجمله تسمه های کا
برخیز.
بارت را ببند،
و به دورترین نقطه از شهرت برو.
آنجا را که اثر از هیاهوی دنیا نیست،خوب بگرد،
و سعی کن دست و پای خداوند را بیابی
که به پایش بیافتی
و التماسش کنی و زار بزنی و بگویی:
ما از ادامه ی دنیا می ترسیم.
حال دنیا خوب نیست و زین پس نیز دیگر خوب نخواهد شد
مگر با آمدن آخرین بازمانده ات ...
 
آن سوی روزنه:
بفرما کجایی
نیروهای تحوّل در رگ و جانمان می‌پیچند، مگر که معبری، پلی، دروازه‌ای، دریچه‌ای، روزنه‌ای به بیرون بیابند و سنّت‌ها و آیین‌ها و همه‌ی آنچه می‌شناسیم را به باد دهند. همه با باد آمده‌اند بر باد می‌روند.
زمین همان زمین، انسان همان انسان، خاکدان همان خاکدان و جامه همان جامه، آگاهی نو می‌شود. بر سخن بیهودگان باید گوش بست و تنها باید این را شنید: آگاهی نو.   چپ نو و راست نو،چرا که میان نو.
حلمی | کتاب لامکان
موسیقی: Warsaw Village Band - To You Kasiunia

  دعا برای دیگران
آیت اللَّه العظمی آقای بهجت فرمودند: مرحوم آقا سید مرتضی کشمیری قبل از اذان صبح به صحن مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرّف می‌شدند و آن زمان صحن مدرسه علمیه ای به نام مدرسه مرتضوی بوده است، ایشان به طلبه ای که در طبقه فوقانی ساکن بوده، فرموده:
 سلمان و ابوذر را دعا مکن، یعنی در نماز وتر که طلب مغفرت برای دیگران مستحبّ است، اکتفا به آنان مکن.
 آیت اللَّه بهجت فرمودند: دیگران به دعا و طلب مغفرت، محتاج تر از شایستگان
راه نجات از گرفتاریها از زبان بزرگان دین:
نقل اول:
✍️آیت الله مجتهدی (ره) ؛
✍️استغفار زیاد،  ۴ خاصیت دارد :رهایی از غم و اندوهاحساس امنیتنجات از تنگناهازیاد شدن رزق و روزی
 
نقل دوم:
آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت:"عموزاده‌ام آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری فرمود: یخچال نداشتم. به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم و از آن حضرت یخچال خواستم. به منزل که برگشتم دیدم دربِ منزل، گاری ایستاده و یخچال آورده است. گفتم از کجا آورده‌ای؟ گفت:
سلام
تلویزیون نشان داد که برف امده...خوش بحالتون
برف حس خوبی به آدم میده...برای اینکه فراموش نکنه همیشه همه چیز سبز و گل و بلبله....یاداوری میکنه که گاهی شب و روزمان خزان و سپس یخ میزد
مثل این روزهای من...
کاش زودتر جدابشم ازش و تمام بشه این کابوس یک سال و نیم...
روزهای پایتخت پر از نیروهای امنیتی و شبها پر از شعار های سانسوری است..خخ
بی شرف ها به عکس حاج قاسم هم رحم نکردند...
روزنه های امیدوارانه هم گاهی وسط این دغدغه ها ؛ دلگرمی میشوند 
مثلا؛
محمد عی
فیلم میبینم و پا به پای شخصیت ها حس میگیرم... بغض و نفرت و لذت... هرشب به فیلمی که دیدم فکر میکنم و هر صبح تلاش میکنم از چیزی که دیدم و شنیدم و حس کردم توی زندگیم استفاده کنم... مثلن موقع پختن پای سیب... یا دستمال کشیدن در یخچال... دم کردن چای... شستن حجم بشقاب ها و لیوان ها... 
و گاهی از در تراس که تنها روزنه ی اتصال من به آسمانه، به دور دست ها نگاه میکنم... تا جایی که ساختمان‌ها و سیم‌های برق و شاخه ها ی درختها و پرواز دسته جمعی کبوترها راه بده... آسمان ای
آموزش یادگیری و ارائه گزارش طراحی ، طراحی و ساخت انواع پروژه آنتن های :
1 - آنتن های مونوپل                                                               2 - آنتن های دیپل خطی خطی و خم شده                             3 - انواع آنتن های پچ                                                                4 - انواع آنتن های شیپوری یا هورن                                       5 - آنتن های اسپیرال صفحه ای                            
قول دادم این فاطمیه آدم بشم. پاک بشم. همونی بشم که شما میخوای، شما دوست داری... هر چیزی که بهش شک داشتم، هر مسئله ای که حس می کردم یه روزنه کوچیک باشه برای گناه، برای پرت شدن حواس دلم، برای لرزیدن ایمانم، همه رو، همممممممه رو درز گرفتم. محکم بستم... سخت بود، سخته... یه کشیده زدم تو گوش نفسم، گفتم دست از پا خطا کنی با من طرفی! با غیض نگام کرد. یه مشت کینه و غصه و حسرت قدیمی رو ریختم بیرون از دلم. دلم غصه اش گرفت چون بهشون عادت کرده بود. همین شد که با من
با یک تلفن، رشته افکارت پاره میشود...
نظم فکری و برنامه ریزی روزانه ات بهم میریزد...
آنطرف خط، غریبه نیست و آشناست...
چاره ای نداری که پاسخگو باشی....
او هم گناهی ندارد...
امیدش، گوش شنوایش و محرم اسرارش تویی...
به تو نگوید به که بگوید...
درست است که غم وغصه اش را همراه با یک سطل بزرگ آب یخ بر روی سرت آوار میکند...
و تو میمانی و یک سطل آب سرد ریخته بر روی مغزت...
چه کنم؟ 
دنیا همین است....
بالا دارد...پایین هم دارد....
باید صبور بود....باید منتظر بود...باید تحمل ک
دارم فکر میکنم ، معمولا چه وقتهایی خدا رو شکر  کردم؟
بعد از نعمتهاش؟ آیا گاهی موقعی که یه چیزی نمیشه و‌ نمیخواد و‌ نمیده، شکرش کردم؟؟
مثلا مرداد ۹۶ که همه چی نشد اونی که میخواستم ،یا بهمن ماه ۹۷؟؟ یا اواخر سال ۹۵...گاهی اصرار  هام  و تلاش  کردنم  و زمین و زمان رو به هم بافتم  که بشه و آخرش نشد.
روزنه امید قلبم بهم میگه، خداوند غافلگیرم می کنه و من، می شینیم به قضاوت روزهایی که گذشت، لحظه هایی که گذشت و عمری که گذشت! 
خدا، گاهی از روش های عجیبی ب
فیلم سینمایی Jojo Rabbit روزنه‌ای بود در این روزها؛ روزنه‌ای برای تنفس غمی گرم و گاهی خندیدن و گاهی گریستن. Taika Waititi ، کارگردان و نویسنده‌ی این فیلم سینمایی، روزهای پایان عمر رژیم آلمان نازی را از دریچه‌ی چشمان یک کودک تصویر کرده، بچه‌ای که در بستر پروپاگاندایی* با محوریت یهودی‌ستیزی و نژادپرستی بالیده، امّا فیلم می‌خواهد یادمان بیاورد که او هنوز ده‌سال دارد؛ پس امیدی برایش باقی است. برای او همه چیز مثل یک بازی است. جُوجُو در ظاهر به آرمان‌
این روزها که باید آشوب باشم آرامم به بودنت 
آرامم به وعده هاى خدا
آرامم به اینکه او همه چیز است و دیگران هیچ 
آرامم که فقط محتاج اویم و از غیر بى نیاز 
این روزها دلم گرم است به سلام هاى صبحت و شب بخیر هاى شبانه ات 
این روزها سر خوشم از اینکه سراغم را راس ساعت هاى جفت مى گیرى 
این روزها حالم معمولى است دلم روشن است و چشمانم امیدوار به روزنه اى که از 
دور دست ها سو سو مى زند
این روزها مى گذرد اما ...
چیزى که باقى مى ماند مهربانى توست به مهربانویت 
چی
چند وقتی هست که در بحرِ داستان اسارات من زنده ام هستم، و با تک تکِ کلمات معصومه خود را نیز مانند اسیری حس میکنم که غمناک و گوشه گیر خود را در دستِ تقدیر الهی قرار داده و اما روزنه ای که هیچوقت در وجودش نمی خشکد، امید. معصومه در دلِ تاریکی و قفس به خدا نگاه میکند، و با شعار مرگ یک بار شیون یک بار با اعتصاب غذایی هجده روزه تقدیر خودش را تغییر میدهد...اولش تهِ دلم با اعتصابِ چهار خواهر راضی نبود، گفتم شاید اشتباه باشد، اما وقتی دیدم که تا آخرین لحظه
خرید بازی CALL OF DUTY GHOSTS
Call of Duty Ghosts نام یک بازی کامپیوتری جنگی و اکشن است که توسط کمپانی Activision طراحی و تولید شده است. داستان بازی در سال 2023 رخ می‌دهد، هنگامی که آمریکا به یک کشور ضعیف تبدیل شده و دیگر مانند گذشته از تجهیزات نظامی پیشرفته‌ای برخوردار نیست و این بار کشورهای آمریکای جنوبی که حرف اول را در زمینه‌ی نظامی می‌زنند وارد جنگ با آمریکا می‌شوند. آن‌ها قصد دارند تمامی بقایای آمریکا را با خود به غارت ببرند. بنابراین تنها روزنه‌ی اصلی ام
                   
مقدمه:
مهر اساس تولد هر نوزادیه که نام های مختلفی داره: محبت، عشق، دوست داشتن، علاقه....
معنای اصیل این کلمه نوره، نور الهی که از ذات خدا سرچشمه میگیره، نوری که خدا نهالش رو زمان متولد شدن هر نوزادی توی قلبش می کاره.
هر نوری نیمه گمشده ای داره نیمه ایی که به تنهایی ها پایان می ده.
در هزارتوی سرنوشت هر انسانی نورهایی وجود داره که تنها ظاهری از نور رو یدک می کشن و به اشتباه گاه آدم رو در سراب دیدن روزنه نور به تباهی و گمراهی می کشو
گاهی وقتا میگم نکنه چشمه اشک ریختنم خشک شده؟! مثلِ سرنوشت و خیلی چیزای دیگم
با این همه بغضی که دارم و چیزایی که داره میگذره نمیدونم چرا گریه نمیکنم تا سبک شم
خیلی سعی میکنم همیشه برای خودم خوشحال باشم و خودمو سرگرم گلای فسقلی پشت پنجرم کنم، وقتایی که بیدار میشم خواهرم میگه اهان بدو با پیس پیس به گلات آب بده
آره خب عادتمه ، شدن هم زبونِ روزای دلتنگی بدبختی بدشانسیم ... 
اصلا میدونی چیه ، چون قرار نیست برای کسی حتی یکم غر بزنی خالی شی و حتی یکی نی
در هر سیستم و سامانه ای برای اطمینان از عملکرد درست سامانه می توان از  ابزارهای اندازه گیری استفاده کرد. سیستم های صنعتی که از سیالات در طول عملکرد خود استفاده می کنند نیاز به اندازه گیری دقیقی دارند تا از ایجاد اشکال و نواقص فنی جلوگیری کنند. در نتیجه نیاز به ابزارهای اندازه گیری وجود دارد. در این مقاله سعی شده چندین ابزار اندازه گیری سیالات را به طور مختصر معرفی گردد.
فلومتر های هیدرولیک
بالابر های هیدرولیکی از آن دسته از سیستم هایی هستند
بسم الله الرحمن الرحیم ./
امروز فهمیدم بیشتر ازینکه عاشق فصل خاصی باشم و سینه چاک بدم و یقه بدرم برای یک فصل مشخص ، عاشق تغییر فصل هام ... عاشق ذره ذره ی تغییراتی که توی جون ِ طبیعت میپیچه ، عاشق نفس کشیدن دنیا و رنگ عوض کردنش ، از سبز پررنگ به زرد و نارنجی و قهوه ای ، از زرد و نارنجی به سفید و آبی کم رنگ ، از سفید به سبز روشن و صورتی ...
 
 
میدونی ؟ جهان میچرخه و میچرخه و میچرخه ! جهان هیچوقت توجه نمیکنه من چی دوس دارم ... راه خودشو میره ، کار خودشو میک
200فرشته ای که از طرف خداوند برای نجات انسانها از زمان خروج شیطان به زمین آمده اند (فرشتگان نگهبان )و یکی از آنها مامور است تا مراقب دختری باشد که قرار است تمام انسانهای کره زمین را نجات دهد.بازهم هالیود و تغییر ماهیت واقعی آخرالزمان آنهم با ژانرهای فانتزی ،تخیلی و تغییر در تمام آنچه تعلیمات دینی ادیان ابراهیمی است و در این میان تحریف و مثل همیشه بزرگ کردن شیطان و قدرت او در مقابل خداوند متعال است . و طبق معمول پایین آوردن شان ملائکه و فرشتگان
زخم معده چه زمانی به وجود می‌آید
این زخم‌ها زمانی به وجود می‌آیند که اسید معده بیش از حد تولید شود. تولید بیش از حد اسید معده می تواند علت‌های متفاوتی داشته باشد مانند: باکتری H. pylori، مواد مخدر، سیگار، الکل، استرس، التهاب و…
آیا زخم معده را میتوانید با داروهای گیاهی درمان کرد
اسید معده می تواند باعث ایجاد آسیب و روزنه‌های کوچک بر روی بافت‌های معده و قسمت‌هایی از روده کوچک شود که با تضعیف این بافت‌ها و تداوم ترشح بیش از حد اسید معده این
بسم الله الرحمن الرحیمآقای مهربانم سلام...!مدتی می‌شود که بهانه‌های مختلف، پنجره ی روشنی را بر من بسته است...مثل همه ی اهل زمانه‌ام! آخر مردمان زمانه ی ما،به بهانه ی زندگی پر ز نور، در تاریکی سر می‌کنند...به بهانه ی چیدن گلی، به بوستان نقاشی شده ی تابلوی کاغذی چشم می‌دوزند...به بهانه ی سیرابی، سراب‌ها از پس هم می‌گذرانند...و به بهانه ی انتظارت، بر پشت دیوار غیبت تکیه می‌زنند...و...بهانه پشت بهانه...گویی کسی نیست تا برخیزد و بی‌بهانه، سنگی از ا
 
گفته بودم نمیخونم، پیگیری نمیکنم. و اون موقعی که اینو به خودم میگفتم فکر میکردم کار راحتیه. وقتی افراد متعددی هی اومدن جلوی چشمم گذاشتنش، درگیری هام شروع شد...
یه وَرِ ذهنم هی میگفت خب چه اشکالی داره؟ بد که نیست، بخون! مگه قبلا چه اتفاقی می افتاد؟ 
اون وَرِ ذهنم میگفت خودتم میدونی فقط یه خوندن ساده نیست.این اسمش پیگیری اه. این یعنی خودت میخوای فضا رو حفظ کنی. و این یعنی همون جایی که نباید باشی...
آره خودمم میدونم خوندن، فقط یه روزنه اس، که هر چ
آب پاشی از نگاه علمی تعابیر متمایز داراست البته به معنای حقیقی و واقعی واژه , پخش آب روی زمین جهت رخنه در خاک برای به کارگیری گیاه و ساخت مال است . اگر‌چه صرفا 15 درصد از زمینهای کشاورزی جهان زیر آب پاشی قرار دارا هستند و 85 درصد سایر به صورت دیم و سوای آب پاشی مورد به کار گیری قرار میگیرند ولی نیمی از تولید ها کشاورزی و غذای مردمان عالم از همین زمینهای آبی رنگ نتایج میگردد . که‌این خویش نشان دهنده اهمیت و نقش آب پاشی در بخش کشاورزی است .
 
به صورت
سلام
دوستان شما راهی برای روشن شدن دائمی پوست صورت و بدن سراغ ندارید؟  خصوصا راهی برای شفافیت و صافی پوست؟ 
راهی دائمی که بشه تمامی لک های سیاه و قهوه ای که رو صورت جاخوش کردن برداشت و انداخت دور !‏‏!‏؟ چکار کنیم صورتمون یک دست شفاف و صاف و روشن بشه؟
لطفا تجربیات خودتون رو در میان بگذارید؟!‏‏!‏
پیشنهاد :
تجربیات شما در مورد روشن تر کردن پوست و رفع روزنه های روی بینی
تجربیات شما در مورد رفع منافذ جای جوش روی صورت
بهترین روش برای از بین بردن
سعی داشتم ساعت خوابم را به روال چند هفته‌ی پیش برگردانم، اما اتفاقات اخیر می‌تواند آدمی را دچار سال‌ها بی‌خوابی کند.
در من چیزی عوض شده‌است. در ما، همه‌مان، چیزی عوض شده‌است. چیزی در درون‌مان شکسته. شده‌ایم اسباب‌بازی‌های به ظاهر سالمی که صدای تلق‌تلق‌شان راز خرابی‌شان را آشکار می‌کند. اسباب‌بازی‌هایی که هیچ‌گاه درست نخواهند شد...
سرگردانم. هر روز بیش‌تر از پیش. چونان مرغی سرکنده دور خودم می‌چرخم و راهی برای نجات خودم پیدا نمی‌
اساسی ترین تصویر نادرستی که از دنیا داریم اینست که ممکن است از اندوه و ناملایمات روزی رهایی یابیم. این احتمال که ممکن است سالی بگذرد و همه چیز سرجای خودش باشد و ما هم حاصل و آسوده بنشینیم. یکی سال ها اجاره نشین بود و خانه ای خرید و به مجرّد آنکه در خانه ی خودش نشست بچه ش مریض سخت شد. یکی دانشگاه قبول شد، رتبه ی نخست و بعد مادرش را از دست داد. یکی به همسر دلخواهش رسید ولی سرطان گوارش گرفت و کج دار و مریز زنده است. آن یکی به پست و مقام ریاست رسید ولی
کرده ام بند زنجیر توان شیون رابسته ام با لب خود روزنه گُلخن‌ رامژده مرغان گلستان که زچشم تَر مَنکرده ام کُلشن فردوس بَرین دامن راگفته ام نام دلش آهن وخوش می دانمکرده ام جُرم که تهمت زده ام آهن راتَن نرمش بُوَد آزرده ز دیبا و پَرندمُژه حور نیاید نخ پیراهن رارستگاری است نصیب دل مَسرور سکوتلازم است قطع زبان ناحیه سوسن رامی کشد هر نفسم دوست به نحوی که نَکُشتدشمنی با همه خصمی نُکُشَد دشمن رافتنه چشم تو صَد خرمن و تاب دل منخوشه خوار خوشه کجا حوصل
خدا می داند چه قدر دلم برای عذرای قبلی تنگ شده ...
عذرا ای که مدت هاست در وجودم مرده ، همان عذرایی که قد تمام روزهای زندگی ام دلم برایش تنگ شده ، عذرایی که مینوشت ، میخندید، می خواند... این روزها از همه ی اینها دلسرد شده ، این روزها میخندد اما نه دیگر همچون گذشته...
همه میپندارند من عذرای گذشته ام اما حقیقت این است که عذرای کنونی نمیداند چرا،شاید فقط دارد وانمود میکند از همه چیز  دلسرد است و نسبت به همه چیز بی انگیزه ، اما میترسد از این همه دلسردی
به خاطر ندارم در طول چند سالی زندگی که روی این کره خاکی داشتم در دی ماه زندگیم بر وفق مراد بوده باشد! شاید احساس کنید کولی باز در آورده ام یا مثل ادم هایی حرف می زنم که دیدشون به زندگی سیاه وسفیده! اما نه زندگی این روزهام گاهی خاکستری و گاهی روزنه هایی از آبی داشته..
 
دی ماه امسال دیگه ته بدشانسی بود. روز تولدم ب مراسم چهلم آبان 98 مصادف شد و فرهاد خسروی کولبر کوردی که در سرما و برف یخ زد!
از امتحانات بی برنامه و بی حساب و کتاب دانشگاه که به خاطر مر
حالا که این روزها همه می نالند از شرایط،‌ از قیمت دلار و ضیاع و عقار، من راستش از سرخوشی پُرم. در بلا هم می چشم لذّات او/مات اویم/مات اویم/ مات او. آنها که پارسال اشتباه کردند و دنبال دنیا راه افتادند و بیست و چند میلیون رای به دنیا دادند، حالا همان ها دارند اشتباه بزرگ تری می کنند و ضجّه می زنند برای دنیایشان. که شاید روزنه ای باز شود و از همان مسیر اشتباهی که آمدند بتواند به مقصد و مقصودشان برسند. نمی دانند که باید بازگردند. نمی دانند که هرقدر
دیشب تلاش کردم خودم را تصور کنم. سرم را فرو کردم توی بالش تا تمام روزنه‌ها را ببندم، بستنِ چشم‌های کافی نبود و باید جهان بسته می‌شد تا به مکان معهود بروم. اولین‌بار خودم را فرازِ صخره‌ای دیدم کنارِ دریایی نیلی و آسمانی نیلی، پاهایِ چوبی داشتم و دریا پشتِ سرم بود. بادی وزید و برگه‌برگه‌ام کرد و به دریا انداخت تا رسید به پاهای چوبی‌م. تمام که شدم رفتم به سمتِ خشکی.
دومین‌بار خودم را دیدم که صبحی که بناست اسرافیل در صور بدمد لحظه سقوط هواپی
برای ثبت سفارش عمده انواع کود کامل پودری NPK 15-5-30 می توانید با کارشناسان واحد فروش هیراکود در ارتباط باشید.
کود کامل NPK 15-5-30
کود کامل پودری ۳۰-۵-۱۵ npk که توسط شرکت های تولیدی متعدد تولید می شود دارای درصد بالایی از پتاسیم می باشد که این امر باعث شده تا بتوان گیاه را در مرحله گلدهی و دوره رشد و نمو و قبل از برداشت محصول و رسیدن میوه شاهد تاثیر شگرفی در افزایش باردهی، درشت شدن و و رنگ پذیری کلیه محصولات باغی، گلخانه ای و زراعی دانست و با استفاده از
به مریم گفتم نمی خواهم از بخش تاریک وجودم فعلا حرفی بزنم؛ همان بخشی که این روزها بر ناکامی متمرکز است. وقتی نمی نویسم این بخش تاریک بزرگ تر می شود. نمی توانم خوب و درست از چیزی که گذشته بنویسم و شاید همین است که دارد همه چیز را سخت می کند. به او گفتم این که نمی توانم بنویسم آزارم می دهد. واقعا آزارم می دهد و انگار که در برابر جهان من را نا توان تر کرده است. چند ماهی است مداوم فکر می کنم چه ناتوان و ضعیفم در برابر جهان. این که در نهایت تمام ماجراها خ
سلام خدمت کاربران گرامی
میخواستم بهم کرمی معرفی کنید برای پوشاندن جوش ها، رنگش ملایم باشه، قیمتش هم لطفا بگید، مخصوص پوست چرب باشه، اصلا همچین چیزی وجود داره یا نه، دکتر داروخانه نخنده بهم بگه چقدر اطلاعاتش پایینه!
میخوام برم بیرون، اون جوش های لعنتی مشخص میشه، اصلا قیمتش مهم نیست فقط بهم معرفی کنید.
پیشنهاد :
تجربیات شما در مورد روشن تر کردن پوست و رفع روزنه های روی بینی
تجربیات شما در مورد رفع منافذ جای جوش روی صورت
ادامه مطلب
سلام
می دانم حالت خوب است و خوب می دانی حالم مساعد نیست اما به رسم ادب می گویم شکر، خوب هستم. هر بار تصمیم گرفتم بیایم، ولی نشد. پاهای تاول زده از ترکه های گذشته درد راه را برایم تازه می کرد. هر صبح به شب و هر شب به صبح آیه های یاس برایم تلاوت می شود. می دانی، گاهی فکر می کنم برای تو ارزش ندارم، لطفاً از حرف های من ناراحت نشو، بگذار این محتضر هذیان بگوید. هر روز بی حوصله تر از روز قبل به دنبال راه حل می گردم، نمی خواهم گِلِه بکنم ولی می خواهم از تو ب
#آتشدان کنده سوزدارای سه عملکرد مجزا، آتشدان، باربیکیو،میز ( قطر ۷۰ سانتیمتر)- پایه ها از جنس آلومینیوم- دارای صفحه گریل از جنس استیل- دارای توری محافظ و کنده کش
- دارای روزنه های هوادهی بر روی کاسه آتشدان جهت بهسوزی کنده- قطر کاسه اتشدان ۷۰ سانتیمتر- عمق کاسه اتشدان ۱۵ سانتیمتر- ارتفاع اتشدان ۴۳ سانتیمتر- رنگبندی صفحه میز، زرد، قرمزداخل بسته بندی و نیاز به مونتاژ داردکه خیلی ساده بوده و داخل بسته بندی راهنما دارد.محکم وباکیفیت با مواد درجه
چربی گیر فایبر گلاس
ابتدا  ورود فاضلاب ها حاوی چربی و روغن به شبکه جمع آوری فاضلاب باعث رسوب ذرات چربی و روغن در دیواره لوله ها و اتصالات و بالتبع گرفتگی (Fouling) اتصالات می شود. از طرف دیگر در اکثر رستوران های بین شهری مستقیماً پساب آشپزخانه را به داخل چاه تخلیه می کنند. این امر باعث گرفتگی روزنه های دیواره چاه و در نتیجه کاهش قدرت جذب چاه می شود. بنابراین استفاده از چربی گیر جهت جداسازی و حذف ذرات چربی و روغن از پساب، قبل از ورود به شبکه فاضلاب
 
بدل به ملحفه ی سنگینی شده است که باید هر طور شده از وسط حوضچه ای بزرگ بیرون کشیده شود . علیرغم درد های حاد در سرشانه ها و گردن و انگشتان . بدل به ملحفه ی سنگینی شده است زندگی ام در «حوضچه ی اکنون ».حوضچه ی اکنون ِ زندگی من حوضچه ی اکنون ِ زندگی سهراب ِسپهری نیست که با اشتیاق از کندن رخت ها و آب تنی کردن در آن می گفت . حوضچه ی خون که جای کندن رخت ها و آب تنی کردن نیست . تن من مستحق نوازش است اگر در معرض ستایش نیست . جان من مستحق نوازش است اگر در مأمن ر
من واقعا نمی‌دونم باید چه غلطی کنم:|
آخه یکی نیس بگه خل‌مشنگ جان گریه کنی میفهمی باید چیکار کنی؟ گریه کنی ریاضیا می‌رن تو مغزت؟ یا راه حلا خود به خود واست نوشته میشن؟:/
دیروز اینستامو لغو نصب کردم تا یکم از ذهن‌مشغولیامو کم کنم.. بی‌تاثیر نبود ولی کافی نیست:!
شاید بهتره یه چن وقت سمت وبلاگمم نیام:! نه که کلا نیام! مثلا با خودم قرار بذارم حق ندارم ماهی بیشتر از یه پست بذارم:/
اینجوری یه ذهن مشغولی دیگه هم کم میشه.. و وقتی سرِ درسم مث چی تو گل گیر ک
جوجه و کبوتری در کنار هم با خوبی و خوشی زندگانی می گذراندند .  اندک غذای باقی مانده صاحبش را می خوردند و در خیر و برکت خانه سهامی ناچیز داشتند . چند روز و ماهها می گذشت هم چنان  جوجه لاغر و نحیف می شد و بر عکس کبوتر چاق و تپل  و صاحبش از این موضوع سخت حزین بود 
بر ان شد تا چاره ای بیاندیشد . 
روزی از روزها که می خواست غذای انها را فراهم اورد از روزنه ای به انها چیره گشت تا به موضوع بپردازد . دید که کبوتر با جوجه بر سر غذا به جدال می پردازد و ان را از خ
 
بدل به ملحفه ی سنگینی شده است که باید هر طور شده از وسط حوضچه ای بزرگ بیرون کشیده شود . علیرغم درد های حاد در سرشانه ها و گردن و انگشتان . بدل به ملحفه ی سنگینی شده است زندگی ام در «حوضچه ی اکنون ».حوضچه ی اکنون ِ زندگی من حوضچه ی اکنون ِ زندگی سهراب ِسپهری نیست که با اشتیاق از کندن رخت ها و آب تنی کردن در آن می گفت . حوضچه ی خون که جای کندن رخت ها و آب تنی کردن نیست . تن من مستحق نوازش است اگر در معرض ستایش نیست . جان من مستحق نوازش است اگر در مأمن ر
چند روز پیش برای پیاده روی به بوستان جنگلی نزدیک خانه مان رفته بودم.تابلوی نصب شده روی یک درخت توجهم را جلب کرد.نزدیک شدم. روی تابلو از قول درخت نوشته شده بود.((من به تنهایی هر سال22کیلوگرم دی اکسید کربن جذب می کنم تا شما بهتر نفس بکشید.فقط از شما می خواهم بگذارید زنده بمانم.))
بعد از ان روز تا مدت ها ان جمله رهایم نمی کرد.یک جورهایی عذاب وجدان گرفته بودم.اخر ما ادم ها چه بلایی بر سر درختان و کره زمین اورده ایم!به ان ها که رحم نمی کنیم هیچ دلمان برا
فکر می‌کردم هر وقت و هر جایی نیروی نظامی خارجی کشوری را تهدید کنه مردم اون کشور بهم نزدیک‌تر میشن و به جای اختلاف‌ها روی تفاهم‌ها و منافع مشترکشون تمرکز می‌کنند اما از دیروز فقط دارم دعوا و فحاشی می‌بینم و می‌خونم. اون‌هایی که بیرون از مرزهای ایران‌اند و از بالا گرفتن تنش‌ها و علتش خوشحال‌اند را می‌تونم بفهمم اما سرخوشی این درون مرزی‌ها را درک نمی‌کنم. الان هم داشتم پستی را می‌خوندم که نویسنده‌اش با هر کی هر نوع اختلاف نظری که داش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها