دکتر امدند روی سن؛ بعد از توضیح روند زندگی شون و کارهایی که از دوره دانشجویی تا الان انجام دادند، یه جمله گفتند:
بچه ها من ۳۰ سالِ که ... دقیق اش می شه ۲۸ سالِ که بیشتر از ۴ یا ۵ ساعت در روز نخوابیدم.
همین الانم از دم در کارخونه تا اینجا رو توی ماشین خوابیدم.
اللهم انی اسئلک الیسر بعد العسر
من ... بعد از هزار سالِ تمام حتی
باز روزی مُردهام به خانه باز خواهد گشت
تو از این تنبورهزنانِ توی کوچه نترس
نمیگذارم شبهای ساکتِ پاییزی
از هول و ولایِ لرزانِ باد بترسی ...!
هر کجا که باشم
باز کفن بر شانه از اشتباهِ مرگ میگذرم
میآیم مشقهای عقبماندهی تو را مینویسم
پتوی چهارخانهی خودم را
تا زیرِ چانهات بالا میکشم
و بعد ... یک طوری پرده را کنار میزنم
که باد از شمارشِ مُردگانِ بیگورش
نفهمد که یکی کم دارد!
سید علی صالحی
چهار سال پیش برایت این آهنگ دنگ شو را فرستاده بودم که میگفت: فقط تو میمونی با من.. چهار سال گذشته و من شبیه آدمی که توی این چهار سال از تو جدا شده و همه جا رفته و همه چیز را تجربه کرده و همه جوره دلش شکسته و تنها مانده باز هم برگشتهام به تو. مثل چرخیدن دور محیط دایرهای که بالا و پایین زیاد داشته و حالا یک دور تمام شده و رسیدهام به همان نقطهی اول. به تو. و خوب میدانم که از تو گریزی نیست. و از تو رها نمیتوان ماند و تو را رها نمیتوان کرد. چ
دنیا دور سرش میچرخید.
دنیا چرخیده بود و چرخیده بود و او با ندانم کاری هایش دقیقا در نقطه ای ایستاده بود که سالِ پیش و سالِ پیش ترش!!!
برای بار سوم رو به نابودی بود ،
که در حوالیِ بیستمین سالی که از هفتاد و هشتِ متولد شدنش میگذشت ،
دقیقا هفتاد و هشت روز مانده به ویرانیِ سوم ،
از روی زمین بلند شد و محکم تر از قبل ایستاد .
گردِ غبار را از لباس هایش تکاند.
و دوباره عاشقِ
کارش ، زندگی اش ، کارگاه کوچکش و آرزوهای ریز و درشتش شد و
دل به کار داد .
این زن بعد از سالها سگ دو زدن در عشق
چیزی که دستش را گرفته بغض پنهانی است
باز هم خبر رفتن شنیدم ، حالم نه شبیه حالِ ۴۰ روز مونده به کنکورِ سالِ ۹۵ و خبر ازدواج نه شبیهِ حال مرداد ۹۵
اینبار فقط متحیرِ عجیب بودن کار های دنیام و از فکر مشغولی نمیتونم بخوابم
بقولِ لیلا تو سرم پر از صداست ...
سال ۹۴ یک هفته مونده به عید ... دعای تحویل سالم و کلِ عید رو فقط امیدوار به یک اتفاق حتمی بودم که هیچ وقت اتفاق نیفتاد علی رغم مساعد بودن شرایط از هر لحاظی
حال
عیدِ امسال..
بی عیدترین عید بود!
ینی ..
اصن حس سالِ جدید ندارم..
من بیس سالم شد ولی حسِ آدمای بیس ساله رو ندارم..
وارد دهه سوم زندگیم شدم ولی هنوزم خالی از هر گونه چیزِ خاصی ام!
سالِ قبلو..سالِ قبل تَرِش..هیچی وجودمو تغییر نداده و انگار همین دیروز سالِ نود و چار بود اصن!
:\
دیگه دارم زیاد چرت میگم نه؟:|
چون خودم کارِ خاصی نکردم فک میکنم چیز خاصی رخ نداده!!
فلاور مای سلف:/
امسال .. جز شیشم روز خاصی موجود نبود!
فقد این آخراش پرام ریخ..از حقیقت
دیدین گفدم نمی
خلقِ عشق مسئلهای نیست، حفظِ عشق مسئله است.عاشق شدن مهم نیست، عاشق ماندن مهم است. سستعهدیهای عشاق باعث شده که بسیاری از داستانهای عاشقانه مبتذل، در جایی تمام شود که عاشق به معشوق میرسد؛ حال آنکه مهم، از این لحظه به بعد است.مهم، پنجاه سالِ بعد است:دوام عشق... دوام زیبایی و شکوه عشق...
یعنی می شود فردا بیایم برای این پست پی نوشت بزنم که اصلاحات فصل چهار و پنج تمام شد؟
خدایا لطفا بشود...:)
یک چهارم پی نوشت:))))
یک چهارم کارم دیروز تمام شد، یک چهارم بعدی هم به نظر می رسد امروز تمام شود! بله طبق معمول کار چهار روزه را یک روزه تصور می کردم و نمی شد که بشود:)
دوروز دیگر می آیم پی نوشت می زنم ان شاالله:)
این هم پی نوشت:) بالاخره کار این دو فصل تمام شد. تحلیل بخش کمی و بخش کیفی پایان نامه ام.
یعنی می شود فردا بیایم برای این پست پی نوشت بزنم که اصلاحات فصل چهار و پنج تمام شد؟
خدایا لطفا بشود...:)
یک چهارم پی نوشت:))))
یک چهارم کارم دیروز تمام شد، یک چهارم بعدی هم به نظر می رسد امروز تمام شود! بله طبق معمول کار چهار روزه را یک روزه تصور می کردم و نمی شد که بشود:)
دوروز دیگر می آیم پی نوشت می زنم ان شاالله:)
هنوز تا پر شدن مربعهای تقویمِ ۳۰ سالگیم سه ماه و خوردی وقت دارم! اما نمیدونم چطوری بتونم از این بحران عبور کنم! آخه، برای اینجور مواقع برنامهٔ مشخصی ننوشتم و در لحظه زندگی کردم، چون اصلــــن منتظر یک چنین حال و هوای بهم ریخته ای نبودم! اما دیگه کافیه!!! حس میکنم تمام این ۱۵ سالِ اخیر زندگیم رو مثل یه احمق به تمام معنا روی هوا گذروندم! امشب جای اینحرفها نبود! باید عید رو بهتون تبریک میگفتم، آهنگ شاد میذاشتم و یکم میرقصیدیم و با هم خوش میگذروندیم
هفدهم آذر سال نود و چهار بود. عمو با خانوادهاش مهمان خانه آقای پدر شدند. اولش قرار بود چند ماهی مزاحم شوند ولی آن قدر خانه ساختن خرج دارد که سه چهار سال بیشتر طول کشید. بعد از سه چهار سال، در بیست و هفتم شهریور نود و هشت، اسبابکشی شان تمام شد و رهسپار آشیانه جدید شدند. خدا پشت و پناهشان باشد.
نه اینکه ازت بخواهم به خودت سخت بگیری، نه اتفاقا دلم میخواهد تا آنجا که میشود کاری کنی که به تو خوش بگذرد! ولی خواسته ی قلبی و واقعی من از تو این است که با تموم وجود زندگی کنی! سعی کن از تک تک لحظه هایت لذت ببری، گذشته را فراموش کنی و امروزت را خیلی زیبا نقاشی کنی، دلم میخواهد به ندای قلبت گوش کنی و دست کودکی را بگیری و به خانوم میانسالی لبخند بزنی، دلم میخواهد همراه با افتادن برگ های پاییزی، غرور و خودخواهی را از خودت دور کنی و نفس بکشی در آسمان
قصه از جایی شروع شد که برای اولینبار در زندگیم تنها سفر کردم. برای سالها. امسال اما به هزاران دلیل متقن نباید بروم.
خیابانگردی، آن سینما، آن کافه، آن پیکنیکها و دروهمیها؛ دلم برایتان تنگشدهاست بچهها و قرارمان باشد سالِ دیگر ...
همین زودیا خودمو خلاص میکنم از این زندگی روزمره...
چون دیگه نمیکشم
۲۰ سالِ
ادم به کی بگه آبروش نره از وضعیتش...
خدا هم خیلی نامرده... خیلی...
دیگه نفس هم نمیتونم بکشم از گریه...
مزخرف ترین روز
۸/۶
پ روانیم کرد
من میدونم و میم...
سرصبح...
خدایا ....
خواستم بنویسم الان که بهار شده، حال دل خودت را خوب کن بیخیالِ خیلیها، خواستم بنویسم حواست باشه بهار مثل پاییز نیست که به ظاهر یک فصل ِ اما انگار که یه سالِ ، بلکه بهار واقعا یه فصلِ،بهار خیلی زود تمام میشه، تا میتونی نفس بکش در هوای بهار حتی با وجود این روزهای خود قرنطینگیدلگیر خوبیهای بیجوابت هم نباش ،تو بخاطر دل خودت مهربان باش ، تو وقتی خوب باشی روزی آدمها دلتنگ خوب بودنت میشن و فراموشت نمیکنن ،مطمئن باش ،خوبی فراموش نم
در سالِ ۱۹۲۶ امپراتوری تایشو در ژاپن از میان رفت ، و دورهی تاریخی شوا آغاز گشت . ایندوره شروع عصر تاریک و وحشتناکی در تاریخ ژاپن بود . زمان کوتاه دورهی مدرنیسم و دموکراسی پایان یافت و جای خود را به فاشیسم سپرد .۱Q۸۴ ( هاروکی موریکامی )
#ماه_تمام_من شامل ۴۹ شعر از #مریم_حیدر_زاده است.___برشی از #شعر "جواب نامَت" :اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشهیا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشهاما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شدبه تو گفتم و دل من از قصه ی تو با خبر شدمی دونم فرقی نداره واست عاشق بودن منمی دونی واست یکی شد بودن و نبودن منمی دونم دوسم نداری مث روزای گذشتهمن خودم خوندم تو چشمات یه کسی اینو نوشتهاما روح من یه دریاست پُره از موج و تلاطمساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردمآخ که چ
دقت کردین به اخبار؟
سطح آب دریاچه ی ارومیه تو ده سالِ گذشته به بالاترین حد خودش رسیده! یعنی تقریبا بحرانش داره حل میشه!
اصلا این بشرِ دوپا، اگه دوسه ماه بشینه تو خونه ش و سرش به کار خودش باشه، همه مشکلاتِ طبیعت خودبخود حل میشه!
داییم اینا این دو سه روزو شیراز بودن و خونه ی ما.
امشب با هم رفتیم کوه دراک، خیلی سرد بود و نشد زیاد از ماشین پیاده شیم. البته میشد پیاده شدا، ولی زیاد باد میومد و همه ترسیدن سرما بخورن و قیدشو زدن. ولی من یادِ سرمایِ ناکجا افتادمو دوست داشتم تو همون باد بشینم و سرما رو تا تَه احساس کنم.
بعد از این مطلب سریع میخوابمو ظهر که بیدار شم هیفدهمه. و یه چشم که رو هم بزارمو باز کنم رسیدیم به انتهای آبان. برجِ 9 شروع خواهد شد پس بزودی. موندم تصمیمِ غیر مترق
ساعت 8صبح جمعه:
خیره شدهام به کوله پشتی.از شش صبح تا همین الان ده بار محتویاتش را چک کردم.مایحتاج چهار روزم برای سفری که پیشِ رو دارم.با رفیقم،عرفان تصمیم گرفتیم که در این دو هفته تعطیلی بین دو ترم،یک تور چهار روزه به کیش داشته باشیم.یک آژانس مسافرتی پیدا کردیم.دو تا بلیط خریدیم.با صورت های خندان بیرون آمدیم.سوار ماشین شدیم.در مسیر از این حرف میزدیم که قرار است در این چهار روز بیخیال همه چیز و همه کس شویم و فقط عشق و حال کنیم.مثل ریگ پول خرج
منتظرم که تایم دارویی که رو سرمه تموم شه تا برم بشورمش
تو این فاصله خاطرات این ۴ سال تو ذهنم مرور میشه ...۴ سال پیش روز ۵ مهر سال ۹۵ اولین روز دانشجوییم بود و حالا امروز احتمالا آخرین روزش بود به حول و قوه ی الهی ...
روزای اول دانشگاه پر از شور و هیجان بودم ... دوست داشتم این چهار سال زودتر بگذره طعم فارغ التحصیلی رو بچشم ...دقیقا سال ۹۵ همچین روزهایی ورودی های ۹۱ آخرین روز کارشناسیشون بود و طبقه ی همکف دانشکده باهم عکس میگرفتن تو دلم چقد غبطه میخ
من امروز ظهر خوشحال بودم، چون فکر میکردم که نماز ظهر عاشورا رو همونطوری قراره بخونم که هزار و سیصد سالِ پیش خونده شد. یعنی به جماعت، در فضای باز، توی هوای گرمِ یک شهر کویری، و زیر آفتابی که بیرحمانه میتابید و موها و پیراهن مشکیم رو داغ میکرد. بعدش فهمیدم که چقدر تفاوت وجود داره. اولین تفاوت رو توی همون رکعت اول فهمیدم. لبهای من خشک نبودن.
میگوئل، از تو میپرسند که آخرین روزهای ۹۷ را چهگونه گذراندی؟ و تو همهی آن کواسشنها و فیلدهای خیلی بیرحمشان را (به لحاظ محدودیت کاراکتری) نادیده میگیری. اما دیر یا زود باید به این سوال پاسخ بدهی. برای قول و قراری که هرگز درست و حسابی به جا نیامد ؛ نه از بدقولی، بیشتر از ظرفِ کوچک و آوارِ بزرگ.اما من به تو میگویم. گرچه که طرفِ قرار رفته باشد و هرگز باز نیامده باشد.
آخرین روزهای این سال برای من آرامتر و زیباتر از همهی لحظاتش سپری می
به نام خدا
وقتی هفته قبل نشسته بودیم توی کلاس و داشتیم رویایمان را رنگ میزدیم. ذوق میکردیم و به زینب که در سکوت بین ما نشسته بود و به دو کودک گُنده هیجانزده نگاه میکرد، میخندیدیم؛ فکرش را نکرده بودیم که امروز توی همان کلاس مینشینیم و به رویایی که حالا کمی رنگ واقعیت گرفته فکر میکنیم. باز هم ذوق کردیم. برنامه ریختیم. و به رویاهای بزرگتر فکر کردیم. زینب فکر میکرد این اتفاق یا این خبر شایسته این حجم از ذوق و هیجان ما نبود. یعنی در حد ا
کتاب صوتی چهار میثاق اثر میگوئل روئیز
دانلود فایل
دانلود کتاب صوتی چهار میثاق - دون میگوئل روئیز - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › روانشناسی و موفقیتکتاب صوتی چهار میثاق از باورهای سرخپوستی دون میگوئل روئیز نشات میگیرد و به ... اولین میثاق این اثر به شما میگوید که با کلام خود گناه نکنید زیرا جادوى سیاه ...
کتاب صوتی چهار میثاق از دون میگوئل روئیز+ pdf - دانلود ...panteashop.ir › چهار-میثاق-دون-میگوئل-روئیز-pdfکتاب صوتی چهار میث
کتاب صوتی چهار میثاق اثر میگوئل روئیز
دانلود فایل
دانلود کتاب صوتی چهار میثاق - دون میگوئل روئیز - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › روانشناسی و موفقیتکتاب صوتی چهار میثاق از باورهای سرخپوستی دون میگوئل روئیز نشات میگیرد و به ... اولین میثاق این اثر به شما میگوید که با کلام خود گناه نکنید زیرا جادوى سیاه ...
کتاب صوتی چهار میثاق از دون میگوئل روئیز+ pdf - دانلود ...panteashop.ir › چهار-میثاق-دون-میگوئل-روئیز-pdfکتاب صوتی چهار میثا
تصمیم به ماندن و آینده ای تاریک، یا تلاش و حداقل امیدواری به آینده ای روشن! مسئله این است.پر واضح است کسی که یازده سالِ تمام سختی های تحصیل را پشت سر گذاشته، برای خوشی های چند ماهه، آینده اش را به باد نمیدهد و اگر هم گاها اینجا غری زدم از سر خستگی های لحظه ای بود!برنامه ریزی ام برای امروز مطالعه ای لاینقطع بود که خب زیاد خوب پیش نرفت و به صورت منقطع مطالعاتی داشتم. در تمام طول مطالعه هم چرت میزدم و خستگی ام ثانیه ای و حتی با خوردن دو استکان چای
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
چه کسی فکر میکرد در سالِ ۲۰۲۰ میلادی، در عصرِ تلگرام و فیسبوک و توییتر، هنوز هم وبلاگنویسی روی بورس باشد و کسانی پیدا شوند که برای به اشتراکگذاری حرفها و عقایدشان وبلاگ را به سایر وسایلِ ارتباطی ترجیح دهند. چند سالِ پیش بود که مطلبی خواندم با عنوانِ وبلاگنویسی مُرده است اما وبلاگستان هنوز هم زنده و زایا و پویا است. هر چند به لحاظ کیفی نسبت به سالهای طلایی وبلاگستان اُفتِ قابلِ توجهی
{هزار و یک نکته پیرامون امام زمان(عج) - شماره 32}
تحتِ نظر بودنِ مادرِ امام - عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف
مورّخان نوشته اند: «نرجس خاتون» مادرِ گرامىِ امام مهدى، همواره تحت نظر بود تا این که حوادث گوناگونى حکّام عباسى را به خود مشغول کرد و از آن بانو در جهت دستیابى به حضرت دست کشیدند. آن حوادث از این قرار است:
درگیرى با یعقوب بن لیث صفارى،
خروج معتمد و متوکّل از سامرّا و سفر به بغداد به خاطر غائله یعقوب لیث،
مرگِ عبیداللَّه بن یحیى بن خاقان،
امسال که اصلن سال نبود، معضلات و دغدغه ها و مصیبتها بود، ولی ایکاش لا اقل به خوشی قرن سیزدهم را تموم کنیم، مثل فیلمای قدیمی ایرونی! با یه جشن عروسی که همه تووش دعوتن، با موسیقی بادابادا مبارک بادا تا بله برون و بردن عروس و دوماد به حجله و بعدش رقص دسته جمعی میهمانها! جوری که تووی تاریخ بنویسند بالاخره آخرش قشنگ تموم شد!
سلام
1-شاید بعضی از شما ها یادتون نباشه ولی 20 سالِ پیش در چنین ساعاتی، دنیا یک نفسِ راحت کشید و از یک استرسِ چندین روزه و یا حتی چندین ماهه رد شده بود و به قول خودش(دنیا رو میگم) خطر از بیخ گوشش رد شده بود.
اینکه تمام ثبت وقایع به دو شماره ی آخرِ سال میلادی انجام میشد و مثلا سالِ 97 یا 98 و یا 99 که با فرارسیدن سال 2000 ، اون دو رقمِ آخر دوتا صفر میشد و تمام محاسباتِ مالی و ارزی و چی و چی به فنا میرفت وخلاصه یه همچین چیزایی.
همینطوری خواستم بگم من انقدر
دانلود رایگان کتاب چهار میثاق دون میگوئل
دانلود فایل
کتاب صوتی چهار میثاق اثر دون میگوئل روئیز - نوارwww.navaar.ir › کتاب های صوتی › داستان و رمان خارجی رتبه: ۴٫۴ - ۷۲۴ رأیکتاب صوتی چهار میثاق اثر دون میگوئل روئیز است. این نویسنده و سخنران سرخپوست مکزیکی فرهنگ باستانی سرخپوستها یعنی خرد تولتک را در قالب چهار میثاق به ...ناشر صوتی: ذهن آویز حجم دانلود: 148 مگابایتسال انتشار صوتی: 1392 نویسنده: دون میگوئل روئ
متاسفم که مجبورم تولدت رو میون بوی الکل و وایتکس و ژل ضدعفونی کننده تبریک بگم...
عذرخواهم که در حال حاضر بخاطر یه ویروس فسقلی، خبری از کیک تولد و شمع و فوت نیست! راستش این روزا اگه کسی بمیره هم براش مراسم ختم و هفت نمیگیرن، چه برسه به تولد دو سالگی!
پسرم!
راستش یادم نمیاد که قبل از تو، با اینهمه وقتِ اضافه تو زندگیم چیکار میکردم! احتمالا از سر بیکاری، مدام با پدرت سر چیزای بیخودی دعوامون میشد، درحالی که الان سر چیزای باخودی به هم گیر میدیم...
مث
دانلود رایگان فایل صوتی کتاب چهار میثاق
دانلود فایل
کتاب صوتی چهار میثاق اثر دون میگوئل روئیز - نوارwww.navaar.ir › کتاب های صوتی › داستان و رمان خارجی رتبه: ۴٫۴ - ۷۲۴ رأیکتاب صوتی چهار میثاق اثر دون میگوئل روئیز است. این نویسنده و سخنران سرخپوست مکزیکی فرهنگ باستانی سرخپوستها یعنی خرد تولتک را در قالب چهار میثاق به ...ناشر صوتی: ذهن آویز حجم دانلود: 148 مگابایتسال انتشار صوتی: 1392 نویسنده: دون میگوئل روئی
عید میلاد پیامبر گرامی اسلام رو که مقرون شده ( مقرون کردنش ) با گران شدن بنزین و وارد شدن کشور به یک دوره ی گرانی های جدید به همه ی دوستان تبریک می گم !
+ حسن ! این چه کج سلیقگی بود که کردی ؟! کج سلیقگی بود اصلا آیا ؟!؟!؟
++ خدایا ، خداوندا ! جون هرکی دوس داری ! هرچه سریع تر سالِ 1400 را به ما برسان ...
رفتم تهران و گفتند باید حتما چهار روز در هفته تهران بمانم. دو روز ماندم و فضا و کارشان را تجربه کردم، ولی بعد هرچه فکر کردم دیدم چهار روز تهران ماندنم زندگی را برایمان خیلی سخت خواهد کرد. من به دوروز و نهایتا سه روز فکر کرده بودم. چهار روز یعنی بیش از نیمی از هفته.
حیف شد ولی عاقلانه نبود.
قرار بود «من» در حافظیه ی شیراز باشم ؛ تو با قطاری از مسکو بیایی!
شبی خوش از بهار و باد و باران! شاید ساقدوشی مست از پاریس برایمان شرابی گس، عطری دلاویز، کمی هم لبخند زیتون بیاورد.
باز یادم میآید ، قرار بود، انگشتری از غزل های حافظ به دستت کنم و با فالی سرخ شعر زندگی را با هم آغاز کنیم!
چه کنیم!
در هر سه کشور انقلاب شد!
بر روسیه، سرخ ها حاکم شدند.
در فرانسه، عاشقان، سر بر گیوتین دادند.
و در ایران؟ البته که می دانی چه شد!
سالهاست که تو در ک
بازنشر.
تصمیم دارم که هرسال، همین روز، بازنشر کنم این پستِ لینکشده رو.
پ.ن: اون پست مال یکسالِ پیشه. حالا وسواس بیشتری دارم روی مسائل نگارشی و نیمفاصلهها و جمعبستنها و حرکتگذاریها. اما تصمیم گرفتم که اون پست رو دستنخورده باقی بذارم. حس میکنم گاهی اصالت مهمتره از درست بودن.
خبر های فیلم چهار انگشت
«چهار انگشت» در کامبوج کلید خورد. صحنه هایی از این فیلم در ایران و تایلند فیلمبرداری خواهد شد. بعد از اکسیدان که شوخى هایش با مسیحیت سرو صداى زیادى به پا کرده بود شنیده می شود حامد محمدی این بار به سراغ شوخى با بودایى ها رفته است / خرداد 97
چهار انگشت آماده نمایش شد./ 6 شهریور 97
بازیگران فیلم چهار انگشت
امیر جعفری، جواد عزتی و مونا فرجاد
.
خلاصه داستان فیلم چهار انگشت
قصه دو دوست است که برای اتمام یک کار ناتمام به کامبوج سف
از جمله آثار زیانبار تنبیه به معنای عام آن میتوان به چهار بازخورد زیر اشاره داشت که به چهار ت تنبیه معروفند.
البته بسیار مهم است که ما تنبیه را حذف نمیکنیم بلکه به آن ساختار و شکل صحیح میدهیم و گفتن این مسائل به معنای نفی اقتدار و دادن بازخورد مناسب به اشتباه نیست.
اگر ما با رفتار هایی مثل سرزنش، توبیخ، عتاب، تنبیه بدنی و... با کودکمان برخورد کنیم، کودکمان به یکی از این چهار نتیجه دچار خواهد شد.
ادامه مطلب
توضیحاتِ تاریخی
نخستینِ کتابِ نیچه، زایشِ تراژدی، در سالِ 1872، وقتی او 28 سال داشت و استادِ فیلولوژیِ کلاسیک در بازل بود منتشر شد. این کتاب مدافعانِ خاصِّ خود را داشت، اما در کلّ با بازخوردی بسیار منفی از سوی جامعۀ آکادمیک روبهرو گردید و باعثِ تنزّلِ وجهۀ آکادمیکِ او شد. همچنان که نیچه در بخشِ آغازین (الحاقشده در سالِ 1886) بهروشنی بیان کرده، خودِ او نیز بعدها تردیدهایی جدّی در بابِ بعضی از بخشهای این کتاب داشته است. علی ایّ حال، این کت
خسته؛ ولی خوشحال، مثل وقتی که تو بچگی از پارک برمیگشتیم خونه.خسته؛ ولی پر از ذوق، مثل وقتی که چمدونهات رو بستی و فردا ۵ صبح بلیط داری. خسته؛ ولی آروم، مثل نفسنفس زدنهای بعد از پایان مسابقه.خسته؛ ولی راضی، مثل تیک زدن اخرین مورد از لیستکارهای روزانه در ساعت صفر.خسته؛ ولی امیدوار، مثل نگاهت به آینه بعد از یه روز شلوغ.خسته؛ ولی خوشحال و پر از ذوق و آروم و راضی و امیدوار، مثل لحظهی پایانِ سالِ سومِ پزشکی. به همین سادگی، به همین سرعت، به ه
۱) همین چند هفته قبل سارا مرودشتِ فارس رو داد به استان اصفهان، منم چند روز پیش زاکان رو دادم به یزد، شایعه کردن که قبلاً مال قزوین بوده، خلاصه که آره، ما چنین آدمهای خفنی هستیم که فقط با یک اشاره حتی تقسیمات کشوری رو هم جابهجا میکنیم :|
۲) داشت در مورد فردوسی میخوند ، در مورد شاهنامه و اینکه چند سال سرودنش طول کشیده پرسید منم برای اینکه یادش بمونه براش بیت "بسی رنج بردم در این سالِ سی ... عجم زنده کردم بدین پارسی" رو خوندم ، امشب اومده میگ
ابراهیم محمدولی در گفت وگو با ایسنا، گفت: امروز (۹ خرداد) بها سکه تمام طرح قدیم چهار میلیون و ۵۴۰ هزار تومان، مبلغ کامل طرح متاخر چهار میلیون و ۶۴۳ هزاره تومان، نیم مسکوک دو میلیون و ۶۳۰ هزار تومان، ربع سکه یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان و سکه گرمی یک میلیون و ۸,۰۰۰ تومان است. او نیز قیمت هر مثقال طلای ۱۷ عیار را یک میلیون و ۸۲۶ هزاره تومان و ارزش هر گرم طلای ۱۸ عیار را ۴۲۱ هزاره و ۵۰۰ تومان اعلام کرد. رئیس اتحادیه فروشندگان و سازندگان طلا و جواهر
تنها دوستش، همان که به سرش قسم می خورد و بارها جامه برایش چاک کرده بود، همان که حکم برادری برایش داشت، همان که سه سالِ تمام در یک اتاق در شرکت حسابدار بودند؛ حال هم دزد شده بود هم دشمن!صبح پنج شنبه ۱۳ اسفند، شمشیر را از رو بست. وعده ی این که "به رئیس چیزی نگو نصف نصف می زنیم به جیب" را بوسید و گذاشت کنار. ترسش را بلعید و چشمش را بر روی تمام وعده و وعیدها بست. او دزد نبود پس دلیلی هم نداشت که با یک دزد کنار بیاید. می خواهد رفیقش باشد که باشد! اصلا برای
حذف چهار صفر از واحد پول ملی ایران درکمیسیون اقتصادی مجلس تصویب شد.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از ایرنا، لایحه اصلاح ماده یک قانون پولی و بانکی ایران برای حذف چهار صفر از واحد پول ملی این کشور در کمیسیون اقتصادی مجلس تصویب شد.
ادامه مطلب
سلام
19سالمه، از وقتی یادم میاد شاگرد زرنگ کلاسم بودم، امتحاناتم رو همیشه 20 میگرفتم، زرنگیم تو مدرسه و معلم ها زبانزد بود، یادمه چقدر برای امتحاناتم درس میخوندم و تلاش میکردم، تو زندگیم موفقیت بود که می اومد، تمام این حرف ها مال قبل چهار سال پیشه، اما این چهار سال همه چی بر عکس شد، درس ها به شدت ضعیف.
تو این چهار سال اعتیاد به نت خرابی به بار آورد برام، بذارید این طور بگم؛
این چهار سال فقط تنبلی و خوشگذرونی های مضخرف و بیهوده، طوری که الان به ا
سال 98 دارد از نفس می افتد پس از آنکه بسیاری را از نفس انداخت.
سالی که اگر کتاب بود نه در تخیل ژول ورن می گنجید و نه در مخیله جرج ارول.
سالی که اگر نقاشی بود اکسپرسیونیسم بود و اگر فیلم بود تم آخرالزمانی در ژانر وحشت داشت.
سالی که بیمش از امیدش و خوفش از رجاءش بیشتر بود.
هر دم دردی از پیِ دردی ای سال / با این تن ناتوان چه کردی ای سال / رفتی و گذشتن تو یک عمر گذشت / صد سالِ سیاه برنگردی ای سال!
+قیصر امین پور
امیدوارم روزگار بهتری در سال جدید داشته باشی
دوستاش گفتن بیا بریم استخر . منم ( با کمی بی رغبتی ) قبول کردم که محمد حسین و رقیه رو نگه دارم . توی دیار غربت این تفریح ها براش لازمه . اما بعدا اومد بهم گفت بهشون گفتم نمیام . هم خوش حال شدم که روزِ جمعه ای کنار هم هستیم و هم ناراحت که مزاحمِ برنامه ی استخرش شدم .
اما شبش خودمون رفتیم بیرون . وقتی داشتیم بر می گشتیم بهم گفت : " امشب خیلی خوش گذشت " . نمی دونه که این جمله و امثالِ اون از صد تا " دوستت دارم " هم به من بیشتر انرژی می ده ...
+ در مورد عنوان : الب
برای من بعنوان یک پسر مثلاً بالغ و به سن قانونی رسیده دو راه بیشتر وجود نداشت. یا تحمل سختی چهار سال درس خواندن در رشته و دانشگاهی که کوچکترین علاقهای به آنها نداشتم و یا دو سال سربازی. من هم مثل خیلی از همسنهایم درس و دانشگاه را انتخاب کردم. سرمست از پشت میز نشینی بعد از دانشگاه، ترمها را یکی پس از دیگری میگذراندم. علیرغم تمام نصایح و هشدارها از ترم دو و سه وارد اکیپهای مسخرهی دانشجویی شدم و پس از آن، سر چرخاندم و دیدم وسط فعالی
متحوّل کننده های تیپ چهار شخصیتی اینیاگرام
1- من اکنون رها میکنم
تمایل به خشم و حمله بر علیه خودم را.
٢- من اکنون رها میکنم ایناگرام
نفرت از خود، و تحقیر خود را.
۳- من اکنون رها میکنم
تمام احساسات ناامیدی و یأس را.
۴- من اکنون رها میکنم
تمام اعمال و افکار تخریبی بر علیه خود را.
۵- من اکنون رها میکنم
این احساس را که من ناتوان و فاقد صلاحیت هستم.
۶- من اکنون رها میکنم
این ترس را که من غیر مهم و دوست نداشتنی هستم.
۷- من اکنون رها میکنم ای
متحوّل کننده های تیپ چهار شخصیتی اینیاگرام
1- من اکنون رها میکنم
تمایل به خشم و حمله بر علیه خودم را.
٢- من اکنون رها میکنم ایناگرام
نفرت از خود، و تحقیر خود را.
۳- من اکنون رها میکنم
تمام احساسات ناامیدی و یأس را.
۴- من اکنون رها میکنم
تمام اعمال و افکار تخریبی بر علیه خود را.
۵- من اکنون رها میکنم
این احساس را که من ناتوان و فاقد صلاحیت هستم.
۶- من اکنون رها میکنم
این ترس را که من غیر مهم و دوست نداشتنی هستم.
۷- من اکنون رها میکنم ای
سلام.
این پست، صوتیست! اگر حوصلهی نیم ساعت ورّاجیِ یک میماجیل را دارید بشنوید:)
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
( زیارت از دور ).ای حجّتِ حق ، بارگَهت نورِ امیدمبا عشقِ تو بر ساحلِ مقصود رسیدم.ای درگهِ تو نورِ تجلّایِ الهیبازارِ رضا، رَحمتِ رحمانُ خریدم.شد بسته رَهِ کرب و بلا ، گَرنجفُ شامدر مشهدِ تو لاله زِگلزارِ تو چیدم.دلتنگ زیارت شده ام ، در همه عمرم ـ اینگونه حرم سرد و غریبانه ندیدم.از دور سلامت کنم ای شاه خراسانوان صحن و سرا دیدمُ از غصه خمیدم.از سوی حرم عطر تو آید به مشاممدرهای حرم باز شوَد ، داده نویدم.دل طاقت دیوار ندارد ، چه بگویم دشوار زیارت
امروز ۲۲ سالَم شد. احتمالاً سال بعد، ۲۴ آبان، ۲۳ سالَم میشود. همین یک سالِ پیش اینجا نوشتم که من عددِ ۲۱ را باور نمیکنم، و حالا دارم با این اعدادِ نامأنوس سروکله میزنم. ولی گذشته از این حرفها، من اگر بخواهم از مهمترین سالِ عمرم نام ببرم، آن همین ۲۱ سالگیام خواهد بود. در این سال روزهای شگفتانگیزی را تجربه کردم که میشد با عنوانِ «بهترین روزِ عمرم» از دیگر روزهایم جدایشان کرد. خاطراتِ بهیادماندنی و شیرینی که ارمغانِ این سال بود؛
اینترنت قطع و وصل میشه، هیچ فیلترشکنی وصل نمیشه، همه خیابونا کیپتاکیپ پلیس وایساده و بستهست. میخوام بگم ممکنه چهلسالِ تمام همه نیروهای نظامی کشور رو شستشوی مغزی داده باشی که برای یک آرمان موهومی مردم رو بکشن، ممکنه تمام سرمایه موجود در کشور رو کانالیزه کرده باشی که کسی بیرون از دایرهت چیز قابل توجهی نداشته باشه، ممکنه به هیچ سازمان و شرکت خصوصیای که ربطی به خودت نداره و میتونه محل انباشت سرمایه باشه، اجازه نفس کشیدن نداده باشی
تلاش کردم خونسرد باشم.
تلاش کردم سخت نگیرم.
تلاش کردم این حجم از احساسات متفاوتی رو که بهم حمله کردن هضم کنم.
نتونستم.
اینکه چرا اینجا مینویسم دوباره، فقط یک دلیل داره: این مطلب ارزشش در حد همین وبلاگ هست و تمام.
سه سال پیش به اختیار خودش رفت.
سه سال به اختیار خودم دوستش داشتم.
چهار ماه پیش به اختیار خودش برگشت.
چهار ماه پیش به اختیار خودم بخشیدمش.
ماه پیش به اختیار خود دوباره رفت.
ماه پیش دوباره به اختیار خودم بخشیدمش.
هفته پیش با یکی از دوستای ن
در زمان انتشار این گزارش قیمت هر عدد سکه تمام بهار آزادی طرح جدید چهار میلیون و 575 هزار تومان (35 هزار تومان افزایش نسبت به دیروز) و قیمت هر عدد سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم چهار میلیون و 570 هزار تومان (50 هزار تومان افزایش نسبت به دیروز) است. همچنین هر عدد نیم سکه به قیمت دو میلیون و 350 هزار تومان (20 هزار تومان افزایش نسبت به دیروز)، ربع سکه به قیمت یک میلیون و 450 هزار تومان (10 هزار تومان افزایش نسبت به دیروز) و هر عدد سکه یک گرمی به قیمت 910 هزار تومان (
در زمان انتشار این گزارش قیمت هر عدد سکه تمام بهار آزادی طرح جدید چهار میلیون و 575 هزار تومان (35 هزار تومان افزایش نسبت به دیروز) و قیمت هر عدد سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم چهار میلیون و 570 هزار تومان (50 هزار تومان افزایش نسبت به دیروز) است. همچنین هر عدد نیم سکه به قیمت دو میلیون و 350 هزار تومان (20 هزار تومان افزایش نسبت به دیروز)، ربع سکه به قیمت یک میلیون و 450 هزار تومان (10 هزار تومان افزایش نسبت به دیروز) و هر عدد سکه یک گرمی به قیمت 910 هزار تومان (
روزی حضـرت امیرالمومنین علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ، ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید:
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید.
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشر
آهنگِ غربتِ اِبی هم خیلی قشنگه. ترمِ آخر تو ماشینِ فلانی زیاد گوشش میدادیم. دیوونه کنندهست. بهتره بگم دیوونه کننده بود.
امریه اوکی شد بالاخره. ولی تا روزی که دفترچمو پست نکنم خیالم راحت نمیشه و این سایهی سیاهِ سرگردونی و اضطراب رو سرم باقی میمونه.
چند روزه کتاب نخوندم، باید 4 روز شده باشه. امشب میخواستم بخونم که یه چیزی پیش اومد و نشد.
باز داشتم چرت و پرت مینوشتم. دوس ندارم از روزمرگی هام بنویسم. دیگه از روزمرگی های تکراریم نمینویسم.
ا
پارسال این موقع دفترچه ام را برداشته بودم اولین تجربه ها و موفقیت های سال نودُ هفتم را می نوشتم و برای هر کدامشان ذوق می کردم، یک صفحه را هم جینگول کردم و آرزوهای کوتاه مدتی را کِ باید برای سالِ نودُ هشت برایشان تلاش میکردم و بِ دست میاوردمشان را لیست کردم.از لیست اهداف و آرزوهای نودُ هشت یکدانه اش هم از قلم نیوفتاده است کِ هیچ، بخشی از آرزوهای بلند مدتم هم از زمان بیرون جهیده اند، کِ شُکر؛ از اینجا تا ماه!اکنون زمان قفل شده است حو
وقتی داشتم توصیف میکردم اون دنیا برم قراره خدا چطوری حالمو بگیره کلی غش غش خندیدم
اونجا بود که خنده من از گریه غم انگیز تره...
کار از غم انگیز بودن گذشته...
منِ فراری تسلیمِ مرگ شدم... منتظز وقتشم و ببینم چی میشه...
تو این دنیا که دیگه رنگِ خوشی رو نمیبینم ... چه ۲۰ سالِ الان ...
چه ۳۰ سالگیم...
فقط اوضاع بدتر میشه بدتر میشه بدتررر....کیه که ببینه کمک کنه....
چقد دلم میخواد قلبم وایسه از این همه بی رحمی....من حتی نمیتونم دردمو برای کسی بگم... خیلی سخته سکو
من در دوران نوجوانی فقط دو تا برنامه تلویزیونی رو تنها نگاه میکردم
اولیش سخنرانی دکتر قمشه ای بود از شبکه 4 ساعت 10 شب پخش میشد که روزش یادم نمیاد دومیش اما سریال دوران کهن بود که روزای جمعه ساعت 7 از شبکه چهار پخش میشد همیشه در عجب بودم چرا این سریال فوق العاده از شبکه چهار پخش میشه؟ چون 90 درصد مردم شایدم بیشتر شبکه چهار و نمیدیدن ... الان دلم میخواد باز ببینمش نمیدونم بازم همون حسو دارم نسبت بهش یا نه ... ولی خیلی نوستالژی هست :)
درست خاطرم نیست که کدام هنرپیشه در کدام فیلم بود، خلاصه ای از شرح حال این چند سالِ من را می گفت، که، یادم نیست الکل را شروع کرده بودم که زنم ترکم کرد، یا چون زنم ترکم کرد الکل را شروع کرده بودم... حالا دیگر سال هاست که احساسِ گناه می کنم، اما هر سال بیشتر در عجبم که الکل با احساسِ گناه چه ها می کند... حالا دیگر خیلی وقت است که زندگی ای که داشتم، آرزو ها و هدف هایی که برایشان می جنگیدم... همه و همه، حالا دیگر رفته،؛ تمام شده. دیگر تمام زندگیم بین مشتی
متحوّل کننده های تیپ چهار شخصیتی اینیاگرام
1- من اکنون رها میکنم
تمایل به خشم و حمله بر علیه خودم را.
٢- من اکنون رها میکنم
نفرت از خود، و تحقیر خود را.
۳- من اکنون رها میکنم
تمام احساسات ناامیدی و یأس را.
۴- من اکنون رها میکنم
تمام اعمال و افکار تخریبی بر علیه خود را.
۵- من اکنون رها میکنم
این احساس را که من ناتوان و فاقد صلاحیت هستم.
۶- من اکنون رها میکنم
این ترس را که من غیر مهم و دوست نداشتنی هستم.
۷- من اکنون رها میکنم
احساس شرم آور
شصت سالِ پیش، سهرابِ خدابیامرز، یه خبطی کرده، گفته اهل کاشانم!
بعد از اون، یه شیرِ پاک خورده ای اومده، یه کانال خبری زده تو تلگرام، به اقتباس از سهراب، اسمشو گذاشته اهل کاشانم!
و سپس بعد از اون شیرِ پاک خورده، یه سری بیل به کمر خورده، از روستاها و شهرهای اطراف کاشان، هی میان کانال میسازن:
«اهل آرانم!»
«اهل نیاسرم»
«اهل قمصرم»
« اهل کله ام»
«اهل محله عربام»
«اهل فلکه چه کنمم!!!»
بابا بسه دیگه! شورشو درآوردید!
اسم قحطیه؟!
اححح
پ.ن: «کلّه»
از جمله آثار زیانبار تنبیه به معنای عام آن میتوان به چهار بازخورد زیر اشاره داشت که به چهار ت تنبیه معروفند.
البته بسیار مهم است که ما تنبیه را حذف نمیکنیم بلکه به آن ساختار و شکل صحیح میدهیم و گفتن این مسائل به معنای نفی اقتدار و دادن بازخورد مناسب به اشتباه نیست.
در ضمن در این بیان کلمه تنبیه اشاره به معنای عام آن دارد و الا در ادبیات تربیتی این مقوله با سه واژه تنبیه، مجازات و کیفر بیان میشود و توضیح این سه واژه مطلب جداگانه ای میطلبد
چهار فیلمبردار با ضبط و پخش دقیق:
هرلحظه و هرزمان چهار دوربین زنده در حال فیلمبرداری از زندگی ما هستند که قرار است روزی در قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند
❶⇦ ناظر اول〖خــدا〗 است.
ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؛آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند؟سوره مبارکه علق آیه ۱۴
❷⇦ ناظر دوم〖ملائک مقرب خدا〗 هستند؛
الله تعالی میفرماید :ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو م
نظر لطف خداوند به چهار گروه ....⁉️
قالَ الصّادِقُ علیه السلام: اَرْبَعَةٌ یَنْـظُرُ اللّهُ اِلَیْـهِمْ یَـوْمَ الْقِـیامَةِ: مَنْ اَقـالَ نادِما اَوْ اَغاثَ لَهْفانَ اَوْ اَعْتَقَ نَسَمَةً اَوْ زَوَّجَ عَـزَبـا. حدیث
امام صادق علیه السلام فرمود: چهار کس در قیامت مورد نظر پروردگارند:
1 ـ آنکه چون طـرف معامله پشیمان شود، معامله را برگرداند. 2 ـ کسى که غم از دل پرفتاری برگیرد. 3 ـ کسى که برده اى را آزاد کند. 4 ـ کسى که زمینه ازدواج (پسر یا
نقد مستند «اعتراض خاموش» اثر میکائیل دیانی؛
مستند "اعتراض خاموش" به کارگردانی میکائیل دیانی به موضوع خودکشی و وضعیت آن در ایران و بحران خودکشی های اعتراضی می پردازد و چهار روایت از چهار خودکشی را به تصویر میکشد.
مستند نیمه بلند «اعتراض خاموش» یک کنکاش اجتماعی ۴۱ دقیقهای است که بنا دارد با عبور از نگرشهای مرسوم و کلیشههای قضاوتگرانه جامعه امروز ایران، از زاویهای بدیع به موضوع خودکشی ورود کند. این مستند با فرمی که چهار روایت از خ
دانلود فیلم سینمایی کمدی و پر حاشیه چهار انگشت
نام فیلم: چهار انگشت ژانر: کمدی ، خانوادگی کارگردان: حامد محمدی
سال تولید: 1397 سال انتشار: 1398
بازیگران: جواد عزتی، امیر جعفری، ماییداوی وییز و مونا فرجاد
خلاصه داستان: ایستاده (با بازی جواد عزتی) به کمک احد فاتحهای (با بازی امیر جعفری) میآید، تا با گرفتن مراسمی او را برای رفتن به سفر مکه همراهی کند، اما در واقع میخواهند به بهانه سفر زیارتی به تایلند بروند تا مشکل احد را حل کند
قل تولوا فقل حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت وهو العرش العظیم
بسم الله الرحمن الرحیم
1. نماز شب اول: چهار رکعت و در هر رکعت یک مرتبه حمد و 15 مرتبه توحید
1.الف. نماز روز اول: دو رکعت که در رکعت اول سوره حمد و فتح و در رکعت دوم سوره حمد و یک
سوره دلخواه
2. نماز شب دوم: چهار رکعت که بعد ازحمد بیست مرتبه قدر
3. نمازشب سوم : دو رکعت که بعد از حمد 50 بار توحید
4. نماز شب چهارم: هشت رکعت که بعد از حمد بیست بار سوره قدر
5. نماز شب پنجم: د
چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است
یک: دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت : همه چیز را به خداوند خواهم گفت
دوم: دختر معصومی که از وحشت جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار میکرد خطاب به خبرنگاری که می خواست ازش فیلم بگیرد در حالت گریه وزاری گفت : عموبه خاطر خدا عکسم را نگیرچون بی حجاب ام
سوم: دختری کوچکی بود که از گرسنگی چنین گفت: ای الله چیزی نمانده از گرسنگی بمیرم نان خوردن نداریم مرا به جنت خو
چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است
یک: دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت : همه چیز را به خداوند خواهم گفت
دوم: دختر معصومی که از وحشت جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار میکرد خطاب به خبرنگاری که می خواست ازش فیلم بگیرد در حالت گریه وزاری گفت : عموبه خاطر خدا عکسم را نگیرچون بی حجاب ام
سوم: دختری کوچکی بود که از گرسنگی چنین گفت: ای الله چیزی نمانده از گرسنگی بمیرم نان خوردن نداریم مرا به جنت خود بب
حقیقتا من یک نفر نیستم
چهار نفرم در یک جسم نیمه ضعیف که تمام تلاششو میکنه با تمام ضعفاش قوی به نظر بیاد
سعی می کنهکار و علاقه و دوستان و خانواده رو همزمان پیش ببره،کسی ازش دلخور نشه.
برای علاقه هایی که تاالان ازشون گذشتم تلاش میکنم و نه تنها خسته نمیشم حالمن از قبل بهتره.
دبیرستان میگفتن علاقه رو بیخیال طبق جامعه ات پیش برو.بعد درکتارش علاقه ام برس.
اما حالا میگم وقتی علاقه نباشه تو ی ماشینی بی هیچ حس زندگی
حس زندگی اینروزا برام قابل لمس تر
نودوهشت برام یه سالِ پُر چالش بود،بیشتر از هر سالی غصه خوردم،بیشتر از هر سالی شکست خوردم،بیشتر از هر سالی آدمای اطرافم رو شناختم،بیشتر از هر سالی همه ی فانتزی هام زیر و رو شد و دقیقا برعکسش اتفاق افتاد،بیشتر از هر سالی فهمیدم اون چیزی که فکر میکردم نیستم و شاید مسیرم رو تا الان اشتباه اومدم...بیشتر از هر سالی شلخته بودم و با شرایط شلخته تری مواجه شدم،بیشتر از هر سالی استرس داشتم و اذیت شدم،اما یه نکته ی خوب داشت و اون این بود که فهمیدم از خود
سلام.
این روز ها اخبار فقط از بیماری ای به نام کرونا میگه و تمام بحث ها دور یک ویروس کوچک اما خشن می چرخه. امسال، سالِ پیشرفت کاری من بود. و ۳ نمایشگاهم و یک سفر کاریم به خاطر کرونا لغو شدند. این برای من خیلی غم انگیز بود، چرا که آرزو هایم بر آورده شدند و سپس رفع شدند.دانشگاهم تعطیل شد و باشگاه ها هم بستند. من قرنطینه ی خانگی رو جدی گرفته ام و خیلی ممنونم که هنوز تخت همایت خانواده ام هستم. خیلی ها بسیار نگران هستند که این روز ها چه گونه اجاره ی خانه
بیست و چهار ساعت از زمانی که تو بیمارستان بستری شده ام می گذرد، تخت کناری ام دختر 32 ساله ایست، که با لبخندمان باهم ارتباط برقرار می کنیم، به من قوت قلب میدهد و آرامم می کند، مادرم لبانش می خندد، اما سفیدی چشم هایش به سرخی میزند. خودم اما... راستش نمیدانم، هم خوبم، هم بد، البته یک مقدار هم نگرانم که فکر میکنم طبیعی باشد، ولی یک چیزی خیلی خوشحالم می کند،اینکه خوب یاد گرفته ام نبات سپاسگزاری باشم، دیشب بین تمام دردهایم، آرام بودم و خداراسپاس میگ
پنجره یو پی وی سی چهار لنگه بلند باکیفیت: پنجره ماندگار جزو اولین تولید
کننده های پنجره دوجداره یو پی وی سی بلند و چهار لنگه می باشد که مطابق با آخرین استانداردهای جهانی و
با دستگاه های تمام اتوماتیک که کمترین دخالت اپراتور را دارد و با بهترین یراق آلات
و بهترین متریال(گالوانیزه مصرفی، گسگت مصرفی، پیچ های مصرفی، پروفیل مصرفی و … )
اقدام به تولید پنجره های یو پی وی سی چهار لنگه و آلومینیوم ترمال یا نان ترمال کرده است.
ادامه مطلب
|.| برنامه بازیها
سهشنبه:
〰 شیمی دهم_کامپیوتر یازدهم
زنگ تفریح چهار و پنج
داور: رضوی زاده
پنجشنبه:
〰 زیست دهم-کامپیوتر یازدهم
زنگ اول و دوم
داور: رحیمی
〰 ریاضی دهم- زیست یازدهم
زنگ ناهار
داور: سپهری
〰 فیزیک دهم-نجوم یازدهم
زنگ تفریح چهار و پنج
داور: پیشکاری
جمعه:
〰 نجوم دهم-شیمی یازدهم
زنگ اول و دوم
داور: موسوی شاد
〰 زیست دهم-فیزیک یازدهم
زنگ ناهار
داور: هادی بابلو
〰 نجوم دهم- کامپیوتر دهم
زنگ چهار و پنج
داور: عرفان فروغی
مکالمهها ربطی به هم ندارند اما چون دربارۀ انسان هستند، از مربوط هم مربوطترند.
-من بیست سال سابقۀ وبلاگ نویسی دارم.
+چه گلی با یک سالش به سرِ ما زدی که با 20 سالش قراره بزنی؟
-داداشمون مسلط به زبان فرانسه هستند.
- با زبان فارسی چه کار خاصی کرده که حالا تصمیم گرفته با زبان فرانسه بکنه؟
- دفاعیه رو که انجام بدم، مدرک دکترام رو قاب کردم گذاشتم رو دیوار کفِ همه بِبُره. بعدشم به پشتوانۀ همین مدرکه که حرفام رو میزنم.
+ وقتی دیپلم گرفتی چه تغییری تو دنی
دانلود کتاب 4 اثر از فلورانس اسکاول شین pdf
دانلود کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین صوتی + pdf | ...https://www.negahdl.com › دانلود کتاب آموزشی۲۷ تیر ۱۳۹۸ - دانلود کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین صوتی + pdf ذهن 3 بخش دارد:1. ذهن نیمه هشیار (ضمیر ناخوداگاه): قدرت مطلق است.بدون مسیر و جهت و بدون ...دانلود کتاب 4 اثر فلورانس اسکاول شین pdf | دانلود کتابhttps://book.novelcafe.ir › tag › دانلود-کتاب-4-اثر-فلورانس-اسکاول-شین...اطلاعیه دانلود کتاب و رف
زندگیِ ما مثل طبیعت می مونه
چهار فصل داره
بعضی روزا بهاری هستن، همش خبرهای خوب، هم سرحالی هم موفق
گاهی پاییزی و زمستانی میشن، خبرهای خوب کم میشه و سرمای شدیدی به زندگیت حاکم(تو این روزا فقط مواظب باش خودت رو نبازی)
گاهی تابستانی، با اینکه داغ و سوزانه ولی خوشحالیم و شاد
از نود و هفت همین برام کافیه که آرزوهای جدید پیدا کردم؛ برای قبلِ بیست و پنج سالگی، برای من و مهرو، برای تنها من. همین بس که اومدم و حس میکنم پنجرهها رو باز کردم و بهار دم در، شکوفهها نشسته روی درخت، حیاط بزرگ خیس اینجا منتظر برای رسیدن روزهای نو. در جریان یه سالِ دیگه تموم میشم، با همه خاطراتی که فراموش میشن و با تمام حسهایی که تا عمر دارم، هر کجای دنیا هم که برم، میدونم متعلق به منان. یک بارِ دیگه فقط منم و من؛ و چه اشکالی داره،
هر روز از دست این کامپیوتر سرم را به در و دیوار میکوبم. همین روزهاست که بعد از یک سالِ تمام، ویندوزش را عوض کنم و بهش جان دوباره بدهم. ازآنجا که به فیلم دیدن معتادم و حوصله دوباره آرشیو جمع کردن هم ندارم. توی این یادداشت، برنامه هایی که با آنها فیلم میبینم را برای خودم ذخیره میکنم تا بعدها که ویندوزم را عوض کردم یا از اعصبانیت کیسم را خورد کردم، اینجا داشته باشمشان. فیلم دیدن و دوباره دیدن و نوشتن دربارهش لذت بخش ترین کار دنیاست و البته
شک دررکعتهای نماز (شکهای صحیح یعنی چاره پذیر)
تعداد شکهای صحیح
- شک دو و سه
- شک بین دو و چهار
- شک بین سه و چهار
- شک بین دو وسه و چهار
- شک بین چهار و پنج در حالت نشسته
- شک بین چهار و پنج در حالت ایستاده
- شک بین پنج و شش در حالت ایستاده.
اقسام شکهای صحیح-شکی که در هر جای نماز باشد صحیح است و آن فقط شک بین سه و چهار است.
- شکهایی که فقط در حالت نشسته و بعد از تمام شدن سجده ی دوم صحیح است؛که شامل شک بین دو وسه، شک بین دو وچهار و شک بین سه و چهار.
-
بسم الله
اگر تهران بودم به لیست وحدت رأی میدادم؛ البته احتمالا منهای سه - چهار نفر، بهعلاوهی سه - چهار نفر: یامینپور، رسایی، شهبازی، علی جعفری.
حالا که شیرازم احتمالا به ترکیبی از لیست جبههی پایداری و شورای ائتلاف رأی میدهم؛ شاید چهار نفر از این پنجتا: غلامحسن اسکندری، حسین پارسایی، روحالله نجابت، جعفر قادری، و خانم طاهری.
پ.ن. قسمتی از پیامک یکی از رفقایم:
راستش من روی هیچ واجبی ترس ندارم. چون مسئله ی خودمه. یعنی می دونم خدا
خیلی وقته ننوشتم!
* امروز وقتی داشتم همینطور استوریهای فالویینگام رو میدیدم، تو یه استوری پرسیده بود که دوست داشتین چه شغلی داشته باشین و چه کاری انجام بدین؟ بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادیش و پولشو غیره..
* خب من اولین چیزی که به ذهنم اومد، نویسندگی بود! و یادم اومد که چقد وقته که زیاد ننوشتم!
* دلم نوشتن دوباره رو خواست و اولین جایی که تو ذهنم برای نوشتن پیدا کردم اینجا بود:)
چقدر قبلا راحت و بدون دغدغه و پر از شور و شوق تو وبلاگم مینوشتم..
خیلی وقته ننوشتم!
* امروز وقتی داشتم همینطور استوریهای فالویینگام رو میدیدم، تو یه استوری پرسیده بود که دوست داشتین چه شغلی داشته باشین و چه کاری انجام بدین؟ بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادیش و پولشو غیره..
* خب من اولین چیزی که به ذهنم اومد، نویسندگی بود! و یادم اومد که چقد وقته که زیاد ننوشتم!
* دلم نوشتن دوباره رو خواست و اولین جایی که تو ذهنم برای نوشتن پیدا کردم اینجا بود:)
چقدر قبلا راحت و بدون دغدغه و پر از شور و شوق تو وبلاگم مینوشتم..
#نمایشنامه :
ده سال و چهار ماه
نویسنده: #هادی_آریانا
فرمت فایل: pdf
پل ارتباطی با نویسنده:
موبایل: 09158359539 - 09356120192
✍️ لینک دانلود : ده سال و چهار ماه
حق نویسنده محفوظ است.
آدم هایی که در گیر دار اشتباهاتشون پی به انتخاب و عدم توانایشون به نه گفتن می رسن و با هم برای زندگی تازه قدم برمیدارن
دوره ی پانسیون رفتن تموم شد.
خیلی از بچه ها دیروز خداحافظی کردن و وسایلاشونو جمع کردن و رفتن.
بچه های رشته ریاضی که پسفردا کنکور دارن هم دیگه حس درس خوندن نداشتن و بیشتریاشون رفته بودن،منم امروز وسایلام رو جمع کردم برگشتم خونه:( در غمگین ترین حالت ممکن به سر میبرم الان.
خداحافظی با تک تک کسایی که این دو سه ماه رو باهاشون گذروندم،آرزوی موفقیت کردن براشون،جدا کردن تک تک نوت هایی که روی میزم چسبونده بودم،جدا کردن برچسب اسمم،و یه نگاه آخر به او
همیشه همه ی کارهایشان را با عجله انجام داده اند، چای را داغ سر کشیدند، پشت ترافیک بوق را یکسره کردند، شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند ....در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند...
برای آشنایی با جنس مخالفشان از ده سالگی آبدیده شدند، زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند...آنقدر عجله کردند که وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود...
مردم شهرم همیشه عجول بودند،باور کنید انتهایش چیزی نیست،وقتی به خودتان می رسید، درون آ
پریروز کتاب "انسان خردمند" رو تموم کردم. علی رغم یه سری ایرادِ خیلی کوچیک، بی نظیر بود. بی نظیرِ بی نظیر. چقدر اطلاعاتِ جالب و بزرگ!
آخرین عنوان از کتابامو شروع کردم دیروز، "ژان کریستف". 4 جلده و حدود 2000 صفحه. احتمالا 10-12 روز طول میکشه. بعدش بی کتاب میشم و چیزی واسه خوندن ندارم. در آستانه ی مسافرتِ شمال بی کتاب میشم. 3 هزار کیلومترِ راهو چیکار کنم؟ اونجا که رسیدیم وقتای بیکاری چیکار کنم؟ بعدش چی؟
32 عنوان کتاب تو لیست خریدمن. قیمتیشون میشه حدود 1 میل
پریروز کتاب "انسان خردمند" رو تموم کردم. علی رغم یه سری ایرادِ خیلی کوچیک، بی نظیر بود. بی نظیرِ بی نظیر. چقدر اطلاعاتِ جالب و بزرگ!
آخرین عنوان از کتابامو شروع کردم دیروز، "ژان کریستف". 4 جلده و حدود 2000 صفحه. احتمالا 10-12 روز طول میکشه. بعدش بی کتاب میشم و چیزی واسه خوندن ندارم. در آستانه ی مسافرتِ شمال بی کتاب میشم. 3 هزار کیلومترِ راهو چیکار کنم؟ اونجا که رسیدیم وقتای بیکاری چیکار کنم؟ بعدش چی؟
32 عنوان کتاب تو لیست خریدمن. قیمتیشون میشه حدود 1 میل
بسمالله...
سلام!
+
پیشنویس:
با یکی دیگر از نوشتههای بیسروته طرفاید! اگر حوصلهشان را ندارید، حرف مهمی نزدهام؛ میتوانید صفحه را ببندید.
+
چند سال میگذرد از دوران دانشآموزی؟
راستش را بخواهید چند سالِ اول دقیق یادم بود و به ثانیه نکشیده، جواب این سئوال را میدادم.
حالا روزگار به جایی رسیده که باید در ذهنم بگویم:"یه سال که بعد کنکور،حدود چهار سال هم لیسانس میشه تقریباً پنج سال."
این روزها آخرین امتحانات دوران کارشناسی را می
✳️قلـــب انسان همانند حوضی است ڪه چهار جویبار همیشه آبشان در آن می ریزند...
✳️اگر آب چهار جـویبار پاڪ باشد، قلب انسان را پاڪ و زلال میڪنند
✳️اما اگر آب یڪی یا دو تا یا چهارتاے این جویبارها آلوده باشند قلب را هم آلوده میڪنند.
جویباراول: چشم است
جویبار دوم: گوش است
جویبار سوم: زبان است
جویبار چهارم: فڪر و ذهن
بیت کوین پولِ نقدِ اینترنتی و ارزی دیجیتالی است.
گرفته شده از زوزنامه مردم سالاریبیت کوین یک نوآوریِ اینترنتی است که پیشینهاش به سالِ ۲۰۰۹ بازمیگردد و در این ۱۰ سال فراز و نشیبهایی بسیار را پشتِ سر گذاشته است.بیت کوین را بانکِ مرکزیِ هیچ دولتی چاپ و پشتیبانی نمیکند. بیت کوین پولِ نقدِ اینترنتی و ارزی دیجیتالی است که پیدایشِ آن برآمده از گرهگشاییِ معادلههای پیچیده
چند نفر از دوستان خود را دور یک میز بنشانید و چهار سکه هم شکل را در چهار گوشه یک کلاه قرار دهید. سپس به یکی از حضار بگویید
که در غیاب شما یکی از سکه ها را برداشته و تاریخ آن را به خاطر بسپارد. سپس به دست سایر دوستان بدهدتا آنها نیز تاریخ سکه
تماشا کنند و در کلاه بگذارند. پس از چند لحظه سکه مورد نظر را حدس بزنید.
راز:با پشت دست سکه ها را لمس کرده و هرکدام را که گرمتر بود به عنوان سکه انتخابی معرفی کنید.
از الان تا تولدت بیستو چهار ساعت مونده بیستو چهار ساعتی که نمیدونم قراره چجوری بگذره ولی میدونم انرژی زیادی ازم میبره اما حرف س رو باید با خودم مدام و مدام تکرار کنم، س میگفت تولدش فرصت خوبیه برای اینکه بفهمه از دستت داده واقعاراست میگه تو منو از دست دادی و حتی با تولدتم نمیتونی برم گردونی...
با احتساب امروز که هنوز شروع نشده برام، چهار روزه دارم گریه میکنم و نمیدونم چیکار میشه کرد. با تمام وجود میخوایم یه کاری بکنیم ولی ذهنمون خالیه. ما که قراره بمیریم میخوایم باارزش بمیریم. این استیصال داره خفهامون میکنه.
آشپزی با روغن زیتون و استفاده از این روغن در پخت غذاها فقط تا زمانی مفید است و ضرری برای بدن ندارد که در مصرف آن صرفهجویی شود و بیش از حد استفاده نشود.
نکاتی کلیدی
در نظر بگیرید که اگر سعی کنید از غذای خانگی استفاده کنید قطعاً شکر، چربی و کربوهیدرات کمتری به بدن شما میرسد.از اینکه دستورات تهیه غذاها را برای پیش بردن آنها به سوی غذاهای سالمتر، تغییر دهید، هراس نداشته باشید.
ادامه مطلب
روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نزد اصحاب خود فرمودند:من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد؛ خدا رحمتش کند.اصحاب پرسیدند چطور ؟مولا فرمودند:آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:شما دو توهین به من کردید؛اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید،دوم آنکه بی انصاف ها، آیا ارزش علی چهار کیس
20 سالِ دیگه، من 37 سالمه.
یه آموزشگاهِ زبان دارم که واسه خودمه؛ هم مدیرم، هم معلم؛ و البته یه حسابدار و حسابرسِ سرشناس نیز هستم.
پیانو، فوتوشاپ، خطِ نستعلیق، برنامهنویسی و دیجیتال مارکتینگ رو یاد گرفتم و هروقت سرم خلوت بود یه دورهی آنلاین واسه یه رشتهش برگزار میکنم.
یه مکان [ تقریبا مثلِ پرورشگاه ] واسه بچههای بیسرپرست/بدسرپرست تاسیس کردم.
همسرم مهندسِ کامپیوتره! همون شخص با همون معیارایی هست که میخواستم؛ چون خودم سفرم بهش زنگ می
تقصیر هیچ کس به جز خودشون نیست که مردم عادت دارن توی فهمیدن حرف های دیگران ، به طور زیاده روی گونه ای از پس زمینه های فکری و تجربیات شخصی خودشون کمک بگیرن :/ تقصیر من نیست که تو حرفای من رو با پسزمینه ی فکری خودت ترجمه میکنی :/ تقصیر من نیست که تو فکر میکنی بهت توهین شده یا اینکه من دارم حرف غیر منطقی میزنم :/ و تقصیر من نیست که بلافاصله بعد از بیرون پریدن حرف از دهان ، مرگِ گوینده اتفاق میفته:// و مردم به این موضوع هیچ توجهی ندارن که هیچ ، نمیخ
درباره این سایت