نتایج جستجو برای عبارت :

به وقت رفتن او و ماندن من!!!

یادته اون شبی رو که واسه همیشه نه گفت و شروع کردی در بی‌چاره‌ترین حالت ممکن به قدم زدن توو اتاق و چند خطی نوشتی و درُ قفل کردی و رفتی سمت بالکن. رسیدی. ایستادی. آونگی مدادم در نوسان. میان رفتن و ماندن. همیشه ماندن و همیشه رفتن؟ و ماندی برای همیشه...یادته.منم.گذشت عمر و هنوزم خمار آن سحر است...
در کار رفتن نبودم. رفتن کار من نبود.. با نوایی که زمزمه گوشم شده بود و دلی که در کار فرمان من نبود. راهی شدم، نه بدان سان که باد می‌شود و در شورش رفتن‌اش شاخه‌ها به رقص در می آیند.. نه چنان که آب بر سنگ‌ها روان می‌شود و شتاب می‌کند بر زمین.. راهی شدم به مقصد نا معلوم با دلی در کار خود.. ترس ماندن و شتاب پاها در هم شدند. در رفتن من پروانه بال بر صورت شمع نکوبید.رفتن من نوید رنج خورشید مقابل نبود. زمان همان همیشگی همیشگی بود و زمین تنها به چرخ بی قرار
ادم گاهی میگه برم ... گاهی میگه نرم کلا تصمیم گیری در زمینه رفتن یا ماندن تنهایی بسیار دشوار است
به خصوص که به شمارش معکوس بیفته 
12_11_10_... 
در این زمینه باید دسته جمعی تصمیم گرفت اصن 
بودن یا نبودن ... ماندن یا نماندن 
حکیم بزرگوار شیخ الاسلام والمسلمین چنگیز السیبیل میفرماید :
برو که زماندنت سودی نیس ...  کسی نبرد سود ز منجلاب شدن 
برو که همچو رود جاری باشی .... همیشه پر از ماهی رنگی رنگی باشی 
:|
 
من و آرزوهایم با هم بودیم. از همان ابتدا. 
با هم قد کشیدیم و با هم بزرگ شدیم.
همیشه و همه جا پیش هم بودیم و مالِ هم.
در جایی، من ایستادم. او هم ایستاد.
من همچنان ایستادم. او رفت.
من رفتم، او پیش‌تر رفت.
من ماندم، او دورتر رفت.
من ایستادم، در حسرتِ رفتنش.
او رفت، بی حسرتِ ماندم.
من ماندم در ناکجاآباد بودنم و او رفت به هرکجاآباد بودنش. 
آرزوهایم را، هر کجا اگر دیدید، بگوئیدش که پشیمانم از ماندن؛
کاش می‌ماند و مرا هم با خودش می‌برد.
 چه کسی داند چیست راز این دنیا
      که نیست مجال ماندن اینجا
          هر کس که ماند میلش رفتن است
               هرکس که رود غمش ماندن است
                  تا رود نیک گویی ز او
                       تا بماند کفر گویی ز بیخ
                           چه کسی خیر ماندن را می بیند
                              تا نماند مسافری باقی
نوشته sanshy
 
 
کپی فقط با ذکر منبع
گفتن ها و رفتن ها،گذشتن ها و رفتن ها،نمیدانم،شاید ماندن هایی از جنس رفتن، شاید باید مانند بمرانی از ته دل فریاد بزنم تو خیلی دووووری،شاید هم باید مثل خود واقعی ام سکوت کنم و چیزی نگویم تا بگذرد این طوفان شکست نا پذیر زندگی من که هر بار قوی تر از دیروز بر پاهایم نازل می شود،من بغض خوردن را خوب یاد گرفته ام،با بغض قهقهه زدن را خوب یاد گرفته ام،با بغض رقاصه شدن را خوب یاد گرفته ام،بغض را به گریه نرساندن را خوب یاد گرفته ام....
دلم سوخته است و به رو
(زمان:‌"25)
هر روز در دفترچه ی #یادداشتش، روزهای مانده تا #چهل #سالگی اش را می شمرد:
سه شنبه 98/05/22، 41 روز مانده تا چهل سالگیچهارشنبه 98/05/23، 40 روز مانده تا چهل سالگیپنج شنبه........... 39 روز مانده تا.... 
روزی همسرش دفترچه اش را دید و با تعجب علت #روزشماری اش را پرسید:
گفت:«چهل نقطه ی #عطف #زندگی من است... اگر تا #چهل برای «#ماندن» کوشیدم، از #چهل به بعد باید برای «#رفتن» بکوشم»
@dasanak
سه شنبه وسط هفته ایستاده است وتنهایی ازش می باردنه پای رفتن داردنه دلِ ماندن...سه شنبه ها می توانم بفهمم مادر چرا با فروغ اشک می ریزدسه شنبه ها می توانم بفهمم وقتی پدر می گوید از من گذشته استشما فکری به حال باغچه کنید،منظورش از باغچهتنها همان رُز کنار حیاط استسه شنبه ها می توانم بفهمم کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم...و من فکر میکنم ،فکر میکنمتو را شبیه سه شنبه ها دوستت دارمانبوهم از دوست داشتنتاماچه دلتنگ ؛سه شنبه ها وسط دوست داشتنت می ایستمتنه
 سخت‌ترین تصمیمی بود که باید می‌گرفتم. ماندن و خود را در دل اتفاقات از پیش تعیین نشده انداختن. چاره‌ای جز ماندن نبود. اگر می‌رفتم حالم بهتر می‌شد، خیلی بهتر از الآن اما با رفتن من کسانی دیگر به زحمت می‌افتادند و برخلاف من راحت نبودند. اگر می‌رفتم دیگری باید هزینه‌ی گزافی می‌داد و حالا که ماندم بار این هزینه‌ی گزاف تنها بر دوش من است. من نمی‌خواستم بمانم اما به هر دلیلی نشد. نشد که بروم. حالا مجبور به ماندن هستم. می‌دانم بهای این ماندن ر
و بعد از ۹ سال باز هم داغ فرودگاه امام خمینی را حس میکنم...باید روزی بنویسم که چقدر پشت سر هر رفتنی اشک ریختم که پشت هر رفتنی چقدر ناامید شدم از ماندن، از ساختن، از خوب شدن این درد ها...باید بنویسم باید بمانند اینها هر چند که سرد شده همه اشان...این تاریکی های مطلق...این لحظه هایی که از این سرزمین میترسم و از ضحاک ها و از مارها...و از خون جوانان وطن شاید؟...و خوب میشویم شاید ماهم؟ که جواب من تسلیم است....اینجا چرا می تابی ؟ ای مهتاب، برگرداین کهنه گورست
همیشه من بوده ام که رفته ام. من بوده ام که رها کرده ام. رفتنم از قدرتم بوده یا ضعفم. این بار می خواهم بمانم تا رها شوم. سخت است. خیلی سخت.
این کار کار من نبوده. نمی دانم بشود یا نه. راستش را بخواهید نمی خواهم. بله. بله. می دانم. همه چیز زندگی خواستنی نیست. من هم برای همین ادامه می دهم. اما منتظر هستم این کار من را رها کند. (حالا که فکرش را کردم هیچ وقت، سر هیچ کدام کار شرکت هایم برای ماندن نرفته بودم. یعنی برای ماندن رفته بودم اما برای ماندن ادامه نداده
سبک شمردن نماز
دعا نکردن برای پدر ومادر

خوابیدن بین نماز مغرب و عشاء
لعنت کردن اولاد

اظهار فقر و تنگدستی نمودن
جلوتر از بزرگان و پیران راه رفتن

صبح زود به بازار رفتن و دیر از بازار خارج شدن و تا هنگام شب ماندن
پدر مادر را با اسم صدا زدن
ادامه مطلب
یادم نیست آسمان آرزوهایمان از کی فرق کرد....یادم نیست چه شدکه دلش خواست بزرگ شود....چه شد که دیگر من هم نتوانستم با شیطنت هایم رامش کنم...چه شد که حوصله اش از من سر رفت ودلش هوایی شد....چه شد که حوصله ی بودن هایم سر رفت و...دلش خواست بزرگ شود...دلش خواست برای خودش کسی شود...گفت می خواهم بروم....دل دل کردم برای ماندن و رفتن....گفت بیا...پای ماندن نداشتم و پای رفتنم لنگ می زد....
گفتم بمان....گفت فکرهایم را کرده ام باید بروم....شاید من هم باید همراهش میشدم....کنارش
و سخت تر از منتظر ماندن...
سخت تر از هراس اینکه نکند به اندازه کافی زیبا نباشی...
سخت تر از هزار راه رفتن دلت زمانی که از او خبر نداری...
این است که همچنان کسی را که همه ی این احساسات را به تو تحمیل میکند را دوست داشتنی میبینی...
ادامه مطلب
انگار کن که شب، در ظلمت دریا، در میانه آب، تخته پاره‌ایست بر موج.
کجاست و به کجا می‌رود؟ نمی‌‌داند. 
ایستادن و ماندن و فهمیدن هم نمی‌تواند که توان و اختیار ندارد. که بی‌معنی است در آب یک جا ماندن، که می‌برد تو را به هر کجا که خواهد...
آن تخته پاره، منم. گیج و گنگ و منگ. پریشان و گم‌شده و غرق.
نه به این سویم نه به آن سو. و نه توان ماندن دارم در میان این دو سو.
طوفان است و گرداب و شب و وحشت.
خورشید را در کجا جست‌وجو کنم؟
این شب چرا سحر نمی‌شود؟
صاحب دلی برای اقامه نماز به مسجد رفت . نماز گزاران همه او را می شناختند 
خواستند که بعد از نماز بر منبر رود و پند گوید او نیز پذیرفت . 
نماز جماعت تمام شد چشمها همه به سوی او بود . 
مرد صاحب دل بر خواست بر پله اول منبر نشست .
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود . آنگاه خطاب به جماعت گفت : مردم هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست برخیزد .
کسی بر نخواست .گفت حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است برخیزد . کسی بر نخواست 
گفت :شگفتا از شما
دیگه هیچ فرقی نمی کنه که چه اتفاق هایی قراره بیوفته، قرار بر ماندن است و تا ته ماندن که ببینم چه میشود. گیریم که اینجا بدترین نقطه از جهان باشد. از یک جایی به بعد باید توانست سیستمی ساخت که از چیزی جز خون تغذیه کند و زنده بماند. حداقل باید برایش تلاش کرد. هرچند بیهوده. هر چند مضحک!
انگیزش مثل یک فنجان قهوه است، باید برای بیدار ماندن مدام آن را پر کرد.
انگیزش مثل حمام رفتن است، باید متناوبا آن را نو کرد وگرنه بو می‌گیرد.
انگیزش مثل خیلی چیزهاست، فقط الان حال ندارم ریز به ریز ذکر کنم.
(این پست برای دو بار در طول روز خوانده شدن است)
(بسیار بسیار هم زرد است)
(اما لازم است)
رفتن علت نیست
معلول تمام ماندن هایی ست
که گوشه اتاق فرسوده می شود
از کسی که می خواهد برود
نباید چیزی پرسید
هر کس که پا دارد می رود
من از دقت او در تماشای کوچ درناها
فهمیدم که خواهد رفت
مانعش نشدم
اگر در را می بستم از پنجره می رفت
دست هایش سفید تر شده بودند
می توانستند به بال بدل شوند...
| رسول یونان |
مثل نصفه شکاندنش، مثل باقی ماندن دو نیمه و تصمیم به کشیدنِ نیمه‌ها، مثل اولی، مثل غلیظ مثل توانستن، مثل مثل همیشه نبودن، مثل اصل غلظت تلخی، مثل نچسبیدن، ماندن، افتادن، بلند شدن، آوردن یکی دیگر، دیدن، بهتر دیدن، ماندنِ هنوز یکی دیگر، کشیدن، مثل قبل بودن‌های کم توان، ملو، آهنگ‌های نا آشنا. تمام شدن‌های همیشگی، ماندن در کف. رفتن سراغ کاملِ بین دو نیمه، مثل همیشه تلخ بودن، احساس تلخی متوالی، سه بار سرچ کردن پونز اشتباهی، بعد پونز، دود خورد
وقت بودن نویسنده: جلیل سامان انتشارات: کتابستان معرفت
وقت بودن : وقت ماندن است، وقت ماندن و جوانمردی کردن…حتی به قیمت جان دادن
 
وقت بودننویسنده: جلیل سامانانتشارات: کتابستان معرفت
معرفی:
خیلی ها وقتی که باید باشند نیستند، وقتی که نباید حاضرند. رمان داستان جوانمردی است که به وقتش هست، می ماند و جان و مال و ناموس عده ای را نجات می دهدو وقتی هم که نباید آرام و بی صدا می رود.
به سمت تو آمدم، فرمان این بود. چون به تو رسیدم فرمان دیگر شد. به زمین آمدم تا مردگی کنم، تو را دیدم زیستن آغاز شد. پیش از این نبودم، در انسان مرده بودم، تو را دیدم انسان به سوختن آغازید. ابلیس از درد نعره می‌کشید، بر دردهایش خندیدم. روح از شوق می‌گریست، در گریه رقصیدم. 
از چپ قد کشیدم، از راست بیرون شدم، در میانه نشستم. و هر بار میانه دیگر شد و هر بار بر سر هر دوراهی، انتخاب تو. هر بار تو و هر بار زندگی. نه حیوان و نه انسان، نه تاریکی نه نور، نه شرا
همه خانم ها به رنگ کردن موهایشان علاقه دارند و دوست دارند با این کار در چهره شان تنوع ایجاد کنند اما مشکلی که وجود دارد این است که پس از گذشت مدتی رنگ موها تغییر کرده و شفافیت و زیبایی خود را از دست میدهند. فرقی ندارد موهایتان را خودتان در خانه رنگ کرده باشید یا
توسط آرایشگر با کلی هزینه به هر حال باید ترفندهای ثابت ماندن رنگ مو را بدانید، برای ثابت ماندن رنگ مو راهکارهایی وجود دارد که در این بخش از دنیای مد چفچفک  آن ها را با شما در میان میگذا
خسته از حالِ این روزهای شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض های بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوایِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد...
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است...
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا...
با سربیا که ببینمت به چشم...
هوایِ جنون دارم
جنون.
"رفتن"
چه فعل دردناکی !!!اما من  میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم 
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی، نگاهی، از آدمی 
از آدمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی رفتن قشنگ میشه، اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از آدما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد. اون وقته که به بودنت احترام گذاش
همه افراد خواب رفتگی دست و پا را تجربه کرده اند.خواب رفتن دست ها و پاها ممکن است یک یا دو دقیقه طول بکشد.این احساس ناخوشایند اگر زیاد تکرار شود ممکن است نشان دهنده ی یک بیماری باشد و باید پیگیری نمایید.از علت خواب رفتن دست ها می تواند گردش خون ضعیف، دیابت و …باشد.در این مطلب در نیک صالحی مهمترین علل خواب رفتن دست و پاها و پیشگیری از آن را برایتان گرداوری کرده ایم.
علت خواب رفتن دست ها
ادامه مطلب
 
برای آغوشتان کد بگذارید !یک کد امنیتی که هرکسی رمزش را بلد نباشد .که رقم هایش را فقط یک نفر داشته باشد .یک نفر که برای پیش مرگ تان شدن یک ثانیه هم تعلل نکند .یک نفر که دوست داشتنش بوی مرام و معرفت و صداقت بدهد!یک نفر که از رفتن هیچ چیزی نفهمد !فقط ماندن را بلد باشد ...این آغوشتان را جدی بگیرید .کُد را اشتباه وارد کنند .هِی میلرزد هِی میلرزد ...
#حامد_رجب_پور
هو العاشق
 
فکر می کنم این روزها شاید مهم ترین ارزش آدم ها به "ماندن" باشد. البته نه ماندن به معنای روزمره اش ... بلکه ماندن به معنای ماندگاری ... این روزهایی که آدم ها صبح که از خواب بیدار می شوند تا شب که دوباره می خوابند، قلبشان برای چندین نفر تندتر می زند، ماندن خیلی قشنگ است ... و خیلی با ارزش! 
این روزها، در دنیایی که ما گم شده ایم در انبوه دوستت دارم ها روزمرگی زده، دوستت دارم های دروغین، دوستت دارم های سودجویانه، یک دوستت دارم واقعی خیلی می چ
یادداشت محمدرضا امیری:
کرونا را میتوان یک دگرگونی در مفهوم زمان دانست. نوعی درک جدید از ارزش آن؛ شاید برای اولین بار است که ما به جای رصد هیجان زده قیمت دلار یا نفت برای محاسبه ارزش دارایی های خود زمان را با اضطراب رصد میکنیم تا بتوانیم بقای خود را محاسبه کنیم؛ روز سی اُم زنده ماندن، روز سی و یکم زنده ماندن و...
 
موضوع این نیست که اگه تو دیگه نباشی، من نمی‌تونم زندگی کنم. موضوع اینه که ... دقیقا برعکس... تو هم با رفتنت ثابت می‌کنی «میشه بری و من هنوز زنده بمونم» و من خسته‌ام از این رفتن‌ها... رفتن‌هایی که هر کدوم‌شون یک بار این واقعیت تلخ رو محکم می‌کوبن تو صورتم.
 
سفر، بهانه ی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم دلم که آهن نیست!
نگو بزرگ شدم گریه کار کوچک هاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست
خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه...اصلن نیست
شب است و بی تو در این کوچه های بارانی
و پلک پنجره ای در تب پریدن نیست
حسود نیستم اما خودت ببین حتی
چراغ خانه ی مهتاب بی تو روشن نیست
(مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که غزل جای گریه کردن نیست)
***
زنی که فال مرا می گرفت امشب گفت :
پرنده فکر عبور اس
ماندن " مرد " میخواهد . 
میشود زن بود و مرد بود ، 
میشود مرد بود و مرد نبود . 
مردانگی به عاقل بودن نیست . 
پشت کسی که آمده ای و اهلیش کرده ای را دم به دقیقه خالی نکردن " مرد " میخواهد . 
مردانگی به منطقی بودن نیست . 
عشق و عاشقی کردن " مرد " میخواهد . 
احساس امنیت " مرد " میخواهد . 
شانه شدن برای بهانه ها و دلشوره ها و دلتنگی های ... ، آخ دلتنگی هایش .... 
شانه شدن برای دلتنگی های زنی که دوستت دارد " مرد " میخواهد . 
مردانگی به موهای سفید کنار شقیقه ها نیست . 
م
‍♂️همه چیز با برداشتن اولین قدم شروع می‌شود. 
برای بعضی از افراد اولین قدم، سخت‌ترین قسمت این پروسه است. برای بعضی‌دیگر هم ادامه مسیر و پایبند ماندن، دشوارتر است.
برداشتن گام‌های واقع‌گرایانه و قابل سنجش برای حرکت به جلو در مسیر مثبت ضروری می‌باشد.
وقتی نقطه عطفی حاصل می‌شود، موفقیت‌تان را تحسین کنید. جشن گرفتن پیروزی‌ها در طول مسیر، ماندن در ادامه راه را لذت‌بخش‌تر می‌نماید.
 
 
 سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد، گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود... مرثیه‌ای بر روزگار از دست رفته میخوانم، بر جوانی به غصه گذشته، به شبهای تنهایی حیرت حرام‌ شده، بر این راه راه غبارآلوده نوحه میخوانم، بر فانوس‌هایی که از اشک شمع کور شده‌اند، از چه بگویم، از هیچ میگویم از هیچی که همیشه با من است، از جدالی که درون من است، از شعله‌ای که تاب و توان وجودم را به یغما برده است، از چه میگویم، از آرزوی بر بادرفته میگویم، از صداقت هیچ میگویم، از
 
فرزند شما در اوایل ۶ ماهگی با علائمی نشان می دهد که آماده راه رفتن است. آیا کودک شما به زودی راه می رود؟
فرزند شما در اوایل ۶ ماهگی با علائمی نشان می دهد که آماده راه رفتن است. آیا کودک شما به زودی راه می رود؟ در ادامه نشانه هایی که باید به آن ها توجه کنید آمده است. در ادامه پیرامون این موضوعات مطالعه خواهید کرد: علائم راه رفتن کودک در ۶ الی ۹ ماهگی، علائم راه رفتن کودک در ۹ الی ۱۲ ماهگی، علائم راه رفتن کودک در ۱۲ الی ۱۸ ماهگی.
ادامه مطلب
رفتن تو:
رفتن تو 
اتفاق بزرگی است 
فاجعه ای بی پایان
مثل خشکسالی های ایران
مثل سوء تغذیه کودکان آفریقا
وقتی تو رفتی خانه ی ما چهار دیواری ای شد 
بی در و پنجره،
تو که رفتی  
همه چیز دنیا عجیب شد 
مثل آوار زده ایی
که جنازه اش را از زیر خاک بیرون میکشند 
که به خاک بسپارند 

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
امروز دومینمان بود
ریزشِ نزدیک بِ حداکثری داشتیم؛ فقط من ماندم و رِ
بالا و پائین ولنجک را گز کردیم چون هوا برای رفتن بِ وعده گاهِ روزِ اول بیش از حد آلوده بود.
دستِ آخر هم بعد از پشت در های مسجدِ بزرگِ منطقه ماندن راهمان را کشیدیم و رفتیم کنجِ یکی از پارک های بزرگِ حوالی
خودش را بِ ظاهر ندیدیم، اما نمیتوانست خیلی دور باشد...
در ازدحام، گویی احتمالِ بِ سرِ قرار آمدنش بیشتر است!
چیزی کِ مهم است این است کِ وقتی میگوییم هر فلان روز، فلان ساعت، فلان
دلم میخواد یکیو بگیرم بزنم
اینقدر بزنم اینقد بزنم اینقد بزنم که گریم بگیره
که این بغض لعنتی بزنه بیرون راحت شم
دلم میخواست الان یه ستاره بودم تو تیکه از کائنات و رفتن یه پسر بچه با مو های طلائی به سمت کره زمین رو نگاه میکردم و بهش میگفتم شازده کوچولو لبخندِ عشقت به زمین نبر.بهش بگم که زمین درد مشترک ما شد،چون نغمه نبودیم که بخوانیم هم را و صدا نبودیم که شنیده شویم .بگویم مشکل ان بود که من با او حرف زدم ،در حالی که ستاره بودم و باید با کهکشان سخن
او بی کمالات بود...بدون اندکی رنگ و لعاب...خاکستری خاکستری...و کاملا غیر قابل اتکا...فقط گاهی احترام میگذاشت...آن هم سرسری!..احترام هایش بیش از اندازه رسمی و و باعث تضاد اشکاری بین بقیه رفتار ها و حرف های  دریده اش با بعضی گفته های  اصالت امیزش میشد...اخلاق امروزش را فردا فراموش میکرد ...تنها یک چیز بود که همیشه به یاد می اورد و ان رها کردن بود...و البته تسلیم شدن...انگار هیچ وقت  ماندن و حفظ کردن را نیاموخته بود...شاید برای همین هیچ وقت به اخلاقیات اهم
هر بار که یکی دیگه از دوستانم از ایران می‌ره، برای دلداری دادن خودم و جلوگیری از ایجاد حس "جا ماندن"، با خودم فکر می‌کنم که یک کشور دیگه هم به اهداف توریستی کم خرج اضافه شد! فکر کنم در اقصی نقاط دنیا یک نفر رو دارم که اگر روزی گذرم بهش خورد، هتل نخوام برم! اینم نگاهی است! :)

موسیقی متن بی‌ربط: ماه پیشانو، دریا دادور
جوان ماندن و جوان به نظر رسیدن آرزوی دیرینه نسل بشر است. از دوران باستان انسان‌ها برای این‌که گذر عمر و پیر شدن را به تعویق بیندازند به ترفندهای مختلف دست می‌زدند. از رویایی دستیابی به اکسیر جوانی تا استفاده از مواد طبیعی مختلف که به تایید طبیبان مشهور رسیده بودند.
امروزه اما علیرغم تمام سرنخ‌های جوان ماندن و حتی اگر تمام این موارد را هم به عنوان یک انسان مدرن رعایت کنید باز هم برخی عادت‌های اشتباه به ظاهر ساده روند پیری شما را جلو می‌ان
جمعه شب است و من دوشنبه و سه شنبه دو امتحانی دارم که کم بلدمشان و میخواهم نمره ام خوب شود...
خیلی هم کم بلد نیستم.
تمام روز و شب های بی معنا و کوفتی ام در دویدن پی این خزعبلات میگذرد، از جوان تری دوستی خواندم و اصلا شرمم گرفت از این همه بی چیزی، بی قصه ای...
چقدر گفتن مفاهیم پستشان می کند، چه چیزهای عمیقی را به کلمات احمقانه ای تقلیل می دهد...چه قدر در کشاکش با زندگی ناتوان شده ام، در خواستن چیزی، در دویدن برای رسیدن...در چیزی را برای زندگی تکیه گاه ک
این روزها به تغییر رشته و رفتن پی علاقه ام خیلی فکر می کنم ، از طرفی می ترسم این میل تلاشی برای فرار از وضعیت کنونی باشد - که عمیقا رنجم می دهد - آن قدر بی حوصله ام که حتی یک ربع صبر و تحمل برای به پایان بردن این نوشته را بر نمی تابم.از طرفی نمی دانم این بی قراری و ناراحتی و اندوه زدگی مدام از رخوت و سستی و بی مایگی خودم است و به قول مولانا "از همت دون" در خانه ی غمم یا نه ، واقعا دلیلی وراس آن است ؛ افسرده شده ام ، مشکل تیرویید دارم ، ویتامین دی کم دار
خونه نبودم. زنگ زدن، شال و کلاه کردم رفتم ترمینال و دو ساعت بعدش پیش مامانم تو بیمارستان بودم.هر وقت که به زندگی کردن تو یه شهر دیگه فکر می‌کنم، به این دو راهی که می‌رسم، می‌شینم و جلوتر نمی‌تونم برم. یه بخشی از من میگه باید بمونم تا حداقل تو بدترین شرایط ۲ ساعت دیگه پیششون باشم.تنها فایده این دوراهی این بوده که دیگه اینقدر از پدرم نمی‌پرسم چرا نیرودریایی با اون شرایط رو ول کرد و با زن و بچه برگشت پیش خانواده‌اش.
پ.ن: مامانم مشکل ریوی داره،
 کدام راه برایمان مناسب تر است؛ ماندن یا رفتن ؟     
در نگاه اول، مهاجرت تحصیلی و رفتن به کشورهای خارجی و تحصیل در دانشگاه هایی با سطح علمی بالا تجربه جالب و هیجان‌انگیزی به نظر می‌رسد. اما قبل از هر تصمیمی باید به این سوال که در ذهنمان شکل گرفته پاسخ دهیم؛ کدام راه  برایمان بهتر است؛  ماندن در داخل  با شرایطی که به آن واقفیم یا رفتن به خارج  با وجود موانع و مشکلاتی که خواهد داشت. اغلب دانشجویان رویای ادامه تحصیل در دانشگاه‌های بهتر و معتب
 کدام راه برایمان مناسب تر است؛ ماندن یا رفتن ؟     
در نگاه اول، مهاجرت تحصیلی و رفتن به کشورهای خارجی و تحصیل در دانشگاه هایی با سطح علمی بالا تجربه جالب و هیجان‌انگیزی به نظر می‌رسد. اما قبل از هر تصمیمی باید به این سوال که در ذهنمان شکل گرفته پاسخ دهیم؛ کدام راه  برایمان بهتر است؛  ماندن در داخل  با شرایطی که به آن واقفیم یا رفتن به خارج  با وجود موانع و مشکلاتی که خواهد داشت. اغلب دانشجویان رویای ادامه تحصیل در دانشگاه‌های بهتر و معتب
محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود.
همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند.
به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت ب
یلدا شبی ست مُردّدمیانِ رفتن و ماندن،که نمی داندما را کنارِ هم‌ تماشا‌ کند یا به آغوش صبح برسد!یلدا شبی ست کوتاه که از حسادت موهایِ تو کِش می آید به تنِ ماه!یلدا شبی ست عاشقکه شعرهایم را با عطرِ پیرهنتبرای یک ‌دنیا میخواند!یلدا شبی ست دلتنگکه پشت پنجره با صدایِ مرغِ سحر سیگار می کشد!یلدا شبی ست رویاییوقتی قرار است برای تماشا کردنِ تو از راه بیاید!یلدا شبی ست که بیشتر دوستت خواهم داشتطولانی تر کنارم خواهی ماندو دیرتر پشت پلکهایم به خواب خوا
 اگر شیرخوار کوچک‌تر از ۶ ماه مطابق منحنی رشد، وزن نگیرد چه باید کرد؟
علت ثابت ماندن و وزن نگرفتن نوزاد ۷ دلیل اصلی دارد که در این بخش به بررسی آن می پردازیم. یکی
از مهم ترین کارهایی که می توانید انجام دهید رفتن به مراکز بهداشت است زیرا آنها مورد های مشابه این
چنین ثابت ماندن وزن نوزاد را دیده اند و می توانند بهترین راهکار را برای وزن نگرفتن نوزاد به شما ارائه
دهند. همچنین حتما مطمئن شوید که کاملا پستان شما در دهان کودکتان قرار گرفته است، اگر
 فرار میکنم از این موقعیتتلاش های مصر و مکررش برای بوسیدنو همزمان زمزمه های "خیلی دوستت دارم"نه طاقت ماندن دارم و نه پای رفتننه اینجانه آنجامعجزه لازم دارم................تو قرار بود معجزه کنی واسم، معجزه ای به اندازه ی بزرگیتپس چرا بدتر کردی
........      
دیگه نمیتونم حتی ببوسمشیه چیز خیلی کوچیکیا شایدم بزرگمتاسفمواسه انقدر بد بودنمواسه قدرتو ندونستنبه خدا نمیدونم باید چکار کنمخیلی متاسفم واسه همه چیزواسه بودنم تو زندگیت...............جهان من آشوب است
رفتن به فضا ممکن است سرگرم کننده به نظر برسد، اما واقعیت این است که فضانوردان سال ها آموزش های وسیعی– هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی – می بینند تا سفر آنها از سیاره زمین به هر جای دیگری ممکن شود. هر وقت به اکتشافات فضایی فکر می کنیم تصاویری از مردانی به ذهنمان متبادر می شود که سر تا پا در لباس سفید پوشیده شده اند و کلاهی مانند تنگ ماهی بر سر دارند. حقیقت هم این است که لباس های فضایی برای بقا در خارج از زمین بسیار حیاتیند و بدون آنها فضانوردان
شب در کوه و بیابان ماندن ممنوع
 گردش و سفر به #طبیعت و تفریح و لذت بردن از هوای پاک در کوه و جنگل و کویر خوب است و باعث جذب انرژی های مثبت طبیعت می شود. اما چیزی که ما با آن شدیدا مخالف هستیم، شب را در طبیعت ماندن و به صبح رساندن است. چون کوه، کویر، جنگل و دریا مرتع و محل زندگی اجنه و شیاطین هستند و اگر ما شب هنگام در کویر یا جنگل چادر بزنیم، در واقع غیر مستقیم به این موجودات چراغ سبز نشان داده ایم که به سمت ما بیایند.و احتمال ابتلا به بیماریهای مت
هنر زنده ماندن در طبیعت
چگونه بدون هیچ امکاناتی از خطرات طبیعت وحشی جان سالم بدر بریم ؟ این کتابچه مشتمل بر 289 صفحه که نتیجه گردآوری از مقالات و کتب مختلف می باشد. چگونه با حیوانات درنده و موذی مقابله کنیم . چگونه صابون بسازیم ؟ چگونه چادر درست کنیم ؟ چگونه توالت صحرایی بسازیم؟ چگونه در برف و کولاک و گرما ...
 
...و آن روزی که دستان محبت آسمان را شاد می بیند!
وقلب تو دگر غمگین ماندن نیست.
نه پیکاری ز زشتی ها در این دنیا.
نه زجر کودکی گریان!
و نه سقفی به روی خانه ی امید ، آوار می گردد.
همان روزی که دست مهربانی ها شود پیدا.....
تولد می شود آغاز....!
-
دلم سرگرم ماندن نیست.
و خوبی ها چه ناپیداست.
اگرچه آرزوی آن تولد بر دلم مانده!
 
 
و اینک آرزومندم 
 روز تولد انسانیت وجوانمردی در سراسر دنیا
بیست و نهم مرداد سال یک هزار و سیصد ونود و هشت
تولدم مبارک....
 
.
با انجام عمل بینی چه مشکلاتی رفع میشود؟
در صورتی که بینی گوشتی باشد با عمل بینی گوشتی میتوانید حجم بینی را کاهش دهید.
سوراخ های بینی به نسبت کوچکتر خواهد شد در رتی که از قبل با جراح بینی صحبت کرده باشید.
از بین رفتن قوز و بد شکلی های بینی
کاهش نقص بینی هایی که نوک زیبایی ندارند
اصلاح کردن تیغه بینی 
اصلاح فاصله نوک بینی تا صورت
چه افرادی کاندیدای مناسب جراح بینی هستند ؟
جراحی زیبایی بینی عملی نست که هر شخصی که به آن علاقه داشته باشد بتواند اقد
گاهی هوا یه جوریه که انگار بهاره و همون لحظه به هزار دلیل نامعلوم غمگینی تلنبار شنیدن یک واقعیت شرم اور حتی به شوخی، مهمونی های ناخوانده و عقب ماندن از برنامه، جا ماندن گوشی همسر جان و رفتنش به ماموریت، به صدا دراومدن زنگ خانه و باز هم عقب ماندن، دلتنگی برای همسر، دلتنگی برای یک دل سیر بازی با بچه ها،  دلتنگی برای یه دل سیر حرف زدن با رفیق جانم، بهانه ها و تزهای من دراوردی مهد بچه ها و چه و چه و چه جمع میشوند که من همه اشان را با تفت دادن زرشک ت
 
رازهای جوان ماندن پوست
رازهای جوان ماندن پوست چیست؟
رازهای جوان ماندن پوست سوالی است که
اکثرا به دنبال هستند.شادابی و جوان ماندن پوست نقش مهمی در زیبایی صورت
دارد،شاید دیده باشید کسانی که سنشان بنظر کمتر از سن واقعی شان و جوانتر
یا بیشتر از سن واقعی شان و پیرتر بنظر می رسد.مراقبت از پوست بهترین راه جوان ماندن پوست است.برای اینکه رازهای جوانی پوست رو بشناسیم باید اشتباهاتی که باعث پیری و خشکی پوست می شود را بهتر بدانیم.
 
اشتباهاتی که ب
 
رازهای جوان ماندن پوست
رازهای جوان ماندن پوست چیست؟
رازهای جوان ماندن پوست سوالی است که
اکثرا به دنبال هستند.شادابی و جوان ماندن پوست نقش مهمی در زیبایی صورت
دارد،شاید دیده باشید کسانی که سنشان بنظر کمتر از سن واقعی شان و جوانتر
یا بیشتر از سن واقعی شان و پیرتر بنظر می رسد.مراقبت از پوست بهترین راه جوان ماندن پوست است.برای اینکه رازهای جوانی پوست رو بشناسیم باید اشتباهاتی که باعث پیری و خشکی پوست می شود را بهتر بدانیم.
 
اشتباهاتی که ب
تا تو حقارت خود نپذیری آغاز به بزرگ شدن نمی‌کنی. تا تو ندانی کمی، کودنی، کوچکی، عزم عظمت نمی‌کنی. سفیران از راهها گذشته‌اند ای طفل نازپرورده‌ی گهواره‌نشین. تو خود را همانند ایشان مدان. تو نیز باید از راهها بگذری.

اوهام همانند می‌کند. می‌گوید من نیز چون او رفته‌ام. نه، تو هیچ نرفته‎ای. تو به سراب یازیده‌ای، تو سرابِ رفتن کرده‌ای. چرا که کبر، چرا که حسد، رفتن نمی‌داند، ماندن می‌داند و ثبات می‌داند، بر آنچه که نیست. 
کودن، قیاس می‌کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
 
یه سری کارها هستند که نیاز به بیرون رفتن ضروری از منزل دارند.
اگه تو این روزا خواستید برید بیرون یه سری نکات هستند که باید رعایت کنید.
یه ویدئو واستون آماده کردیم که میتونه بهتون کمک کنه که کمتر به ویروس آلوده شین.
 
نکات ضروری بیرون رفتن از منزل
 
مقاله تدوین شده با راهنمایی استاد ارجمندم جناب آقای دکتر باکویی و برگرفته از پایان نامه دکتری
  مقاله برگزیده در دهمین همایش بین المللی پژوهش های قرآنی سال 1396
 
چکیده
بعثت پیامبران باعث ایجاد دگرگونی‌های بنیادی در زمینه‌های مختلف اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و سیاسی شده است که می‌توان از آن به «انقلاب» تعبیر نمود، ازاین‌رو مردمی که به انبیاء ایمان آورده و بر طبق دستورات آن‌ها عمل کنند «انقلابی» خواهند بود؛ لیکن برخی از مردم مؤمن، آگاها
پاییز قدم زنان می آید...ماییم که در تابستان غرق شده ایم...ماییم که که خود را گم کرده ایم...پاییز نیامده انتظار بهار را می کشیم...آری ما نیست شده ایم...در میان یک عمر عاشقانگی...اما ندانستیم پاییز زیبا ترین عاشقانه است...رفتن و آمدن دارد...اما ماندن ندارد...همیشه در گذر است...
همیشه در تکرار...
ذات رفتن دلهره آوره است؛ مضاف برآن مقصدت هم معلوم نباشد. صبح برمیخیزی بی هیچ برنامه ای، شب خودت را درحال میابی که مشغول کوله بستن هستی، برای رفتن، برای جاری شدن. سر به سنگ زدن هایم بیشتر شده است، مقصدهایم نامعلوم تر. فردا را نمیدانم چشم هایم چه منظره ای میبیند شاید یک دشت شاید یک مه شاید هم یک دره. هر روز در رفتن زندگی کردن اما کار من نیست من نمیتوانم هر روز جاری شوم. برای جاری شدن باید بین مبدا و مقصد اختلاف پتانسیل برقرار باشد پس سکون هم جزئی
اولش که این پست رو دیدم یاد «سه احمق» افتادم، و شاید بیش‌ترین دلیل زنده ماندن بشریت، پدر و مادر.
نصف‌شبی نه سر خود را درد بیاورم نه شما را، برویم سر اصل مطلب. سر مطلبی که کیارستمی به خاطر آن یک مشت جایزه برد که نوش جانش.
ادامه مطلب
 
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازداما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت کافی استزمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کنددر زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنیدشاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشدزمان از شما قدرتمندتر استاز یک درخت هزاران چوب کبریت تولید میشوداما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت برای سوزاندن هزاران درخت کافیست
===============
کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند ترکت
نوعی بی خیالی هست که معمولا بعد از انتظار کشیدن های طولانی پیش می آید...
بعد از مدتها تلاش کردن 
دویدن و به در و دیوار زدن 
بعد از مدتها خواستن بی نتیجه!
یکدفعه احساس می کنی خسته ای، 
بریده ای، دیگر توانش را نداری و هیچ چیز برایت مهم نیست...
به اینجا که میرسی فقط دلت میخواهد تماشا کنی 
برایت فرقی نمیکند رسیدن یا نرسیدن...
آمدن یا نیامدن، ماندن یا رفتن...
به اینجا که میرسی
نه دلتنگ می شوی نه دلخوش...
می گویی بی خیال!
و این بی خیالی غمگین ترین حس دنیاست
یکی از سوالات و ارجاعات خیلی زیاد که گاهی باعث نگرانی زیاد بیماران می شود این است که هنگام کشیدن دندان نزد دندانپزشک ریشه دندان آنها دچار شکستگی شده و دندانپزشک  نتوانسته آن را کامل خارج کند. حال در ادامه میبینیم که این ریشه باقیمانده باید حتما خارج شود یا میتواند باقی بماند و اینکه آیا باقی ماندن ریشه دندان در فک چیز نگران کننده ای است؟
ادامه مطلب
توو کوچه کثیف فقر
یه پسر همسن من
با لبی سرخ از خون
تکیه داده به دیوار سرد
رو به روش یه دختر ناز
با لبی سرخ از رژ
زانو زده مثل همدرد
مانده بین ماندن و رفتن
دختر به فکر پایانی
پسر به فکر رهایی
من با جنون غریبی
منتظر سرخ ترین بوسه جهانی
با درد می‌خوابم و با درد بیدار می‌شوم.
می‌ایستم، راه می‌روم، کار می‌کنم، می‌روم و برمی‌گردم... و زخم‌های دلم، زخم‌های روحم هوا می‌خورند و تیر می‌کشند تا مغز استخوان.
زور می‌زنم و جلو اشک‌هایم را می‌گیرم که بر غم ما پرده‌در نشوند... جز گاه‌گاهی که کم می‌آورم و اشک‌ها زورشان غالب می‌شود و بین جمع می‌غلتند و سرریز می‌شوند، بیش‌تر وقت‌ها پنهانشان می‌کنم.
وسط جمع و شلوغی هم که باشم می‌خزم لای غار تنهایی‌ام که نهایتش پیدا نیست. چشم ت
خوابیدن یک نیاز ضروری برای بدن است اما گاهی اوقات بدن با اختلال خوابیدن یا در خواب ماندن مواجه می شود.این اختلال می تواند زندگی شخصی و اجتماعی فرد را برهم زند و موجب بیماری های روحی و گاهی افسردگی شود.ممکن است شما نیز به بی خوابی دچار شده باشید و یا به هنگام خواب دائما بیدار شده و در نتیجه کیفیت خواب خوبی ندارید بهتر است قبل از رفتن به سراغ داروهای شیمیایی از مواد طبیعی برای بهبود کیفیت خواب خود کمک بگیرید.با ما همراه باشید تا قوی ترین قرص
 رفتن 
چه فعل دردناکی !!!اما من  میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم 
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی . نگاهی . از ادمی 
از ادمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی . رفتن قشنگ میشه . اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از ادما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد . اون وقته که به بودنت احترام گذ
دو سه سالی هست که ساکن دنیای مجازی ها هستم...از وقتی که آمدم خیلی ها آمدند و رفتند...بعضی ها آمدند آنچه به دنبالش بودند را یافتند و رفتند و بعضی ها هم به این نتیجه رسیدند که آنچه را که می خواهند اینجا نمی توانند پیدا کنند...آدم هایی با هدف های مختلف!یکی می گفت ما در عصر جنگ نرم هستیم باید در این دنیای مجازی هم سنگر داشته باشیم...یکی می گفت از دلتنگی و تنهایی به اینجا پناه آورده ام...یکی از خدا می نوشت...یکی به دنبال امام زمانش بود...یکی آمده بود تا از ا
مدت‌هاست دیگر ادم‌هایی که برای ماندن نیامده‌اند را میشناسم. اصلا همانجا روبروی دکتر که نشسته بودم و تعریف میکردم می‌دانستم که نماندن فعل صرف شده‌ی تمام این ماجراست. حتی اگر هر دو سوی ماجرا بخواهند که بمانند و کنار هم در آن برج بلند ساکت ـ که به ندرت کسی از کنارشان میگذردـ به تلخی پونه‌ای که کافه‌چی در چایشان ریخته نبات بزنند و بخندند... احتمالا یک جای دوری از آن کشور سرد یادش نخواهم افتاد و یک جای دوری از این کشور همیشه آفتابی یادم نخواه
ما تنها یک‌بار در این دنیا زندگی می‌کنیم، که آن هم در چشم به هم‌زدنی به پایان می‌رسد. همه‌ی ما به شکل‌های مختلف خودمان را مجبور می‌کنیم در شرایطی که دوستش نداریم بمانیم اما ریسک ِ تغییر را به جان نخریم.
کاش یادم بماند که؛ اگر غذایی را دوست ندارم، از خوردنش دست بکشم.
اگر اسمم را دوست ندارم، با انتخاب ِ اسم جدید از تمام اطرافیان بخواهم مرا آن‌گونه که خودم می‌خواهم صدا بزنند.
اگر شغلم را دوست ندارم، در اولین فرصت نامه‌ی استعفایم را روی می
سریال کره ای Missing Nine 2017
نام ها: نه گمشده – 9 گمشده
محصول: 2017 کره جنوبی از شبکه MBC
ژانر: ماجراجویی | درام 
تاریخ پخش: 29دی1395 – 18Jan2017
قسمت ها: 16 چهارشنبه و پنج شنبه ها
وضعیت: پایان یافته است
بازیگران:
Jung Kyung Ho – Baek Jin Hee
خلاصه داستان:
9 نفر از اعضای یک گروه با هواپیمای خصوصی قصد رفتن به یک برنامه داشتن که به طرز مشکوکی هواپیماشون در یه جزیره متروکه سقوط میکنه. حال این 9 نفر باید برای زنده ماندن تلاش کنند. بعد از 4 ماه …
ایا سربازی رفتن خوب است یا بد؟؟ایا سربازی رفتن سخت است یانه؟
دوست عزیز بهترین مثال برای این سوال این است که بگوییم ایا امپول زدن خوب است یا نه و یا ایا حامله شدن خوب است یا نه؟؟؟
واقعیت. سربازی رفتن از جهت ایجاد امنیت و صلح برای کشور بسیار امری مهم است .
و در ان شما باید 2 سال به جسم و روح خود سختی دهید و ممکن است در این دو سال کار نکنید و این دو سال را کاملا از دست دهید .
خدمت سربازی سخت و طاقت فرسا است و حتی ممکن است تا تمام شدنش صد بار جونتان به لب
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
آنچه تحقیقات درباره بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی می گوید:
مواد معدنی موجود در بدن، مواد خام ضروری برای ایجاد اتصالات مغزی هستند. یکی از دلایل اینکه بعضی از کودکان زودتر از دیگران سینه خیز و راه رفتن را می آموزند، این است که مواد معدنی مورد نیاز دوران رشد خود را زودتر می سازند....برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید...
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
نمی‌شود گفت صدای فریاد فقر را نمی‌شنوم.اصلا کسی هست نشنود؟ فکر نکنم.سخت است من اینجا پشت صفحه‌ی لپ‌تاپم نشسته‌باشم و برای خودم جمله بسازم و یکی آن‌سر دنیا در حال جان دادن باشد.نمی‌دانم.شاید جان ندادن من هم اشتباه باشد.شاید بهتر باشد دست از شب کردن صبح ها و صبح کردن شب ها بردارم.فایده ی زنده ماندن چیست وقتی هیچ چیزی برای لبخند زدن وجود ندارد؟ سراغ زاموفیلیایم هم خیلی وقت است نرفتم.یک سوم بهار هم که گذشته و نه درست و حسابی خودم را در باد های
بازی رفتن به پارک با کودک
آنچه تحقیقات درباره بازی رفتن به پارک با کودک می گوید:
برای کمک به رشد مغزی یک کودک، باید او را در محیط های محرک و غنی از نظر عاطفی و فکری غرق کنید.
این بازی مهارت های زبانی کودک را تکامل می دهد...برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید..
بازی رفتن به پارک با کودک
نمی‌شود گفت صدای فریاد فقر را نمی‌شنوم.اصلا کسی هست نشنود؟ فکر نکنم.سخت است من اینجا پشت صفحه‌ی لپ‌تاپم نشسته‌باشم و برای خودم جمله بسازم و یکی آن‌سر دنیا در حال جان دادن باشد.نمی‌دانم.شاید جان ندادن من هم اشتباه باشد.شاید بهتر باشد دست از شب کردن صبح ها و صبح کردن شب ها بردارم.فایده ی زنده ماندن چیست وقتی هیچ چیزی برای لبخند زدن وجود ندارد؟ سراغ زاموفیلیایم هم خیلی وقت است نرفتم.یک سوم بهار هم که گذشته و نه درست و حسابی خودم را در باد های
نمی‌شود گفت صدای فریاد فقر را نمی‌شنوم.اصلا کسی هست نشنود؟ فکر نکنم.سخت است من اینجا پشت صفحه‌ی لپ‌تاپم نشسته‌باشم و برای خودم جمله بسازم و یکی آن‌سر دنیا در حال جان دادن باشد.نمی‌دانم.شاید جان ندادن من هم اشتباه باشد.شاید بهتر باشد دست از شب کردن صبح ها و صبح کردن شب ها بردارم.فایده ی زنده ماندن چیست وقتی هیچ چیزی برای لبخند زدن وجود ندارد؟ سراغ زاموفیلیایم هم خیلی وقت است نرفتم.یک سوم بهار هم که گذشته و نه درست و حسابی خودم را در باد های
بی‌خوابی یا کم‌خوابی یک علامت است که فرد به‌طور مستمر به خواب نمی‌رود. به عبارتی دیگر مشکل در به خواب رفتن، بیدار شدن مکرر در خلال شب همراه با ناتوانی یا اشکال در به خواب رفتن مجدد، بیدارشدن خیلی زود در صبح و خوابی که باعث تجدید قوا نشود را بی‌خوابی گویند.
بی‌خوابی یکی از اختلالات خواب است که در روان‌شناسی خواب مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد. ناتوانی در به خواب رفتن یا ناتوانی در خواب ماندن در مدت طولانی یا خواب عمیق را کم خوابی می‌گو
اولین کتابی بود که از آقای نادر ابراهیمی می خوندم ، فکر کنم نثرشون رو خیلی دوست دارم . شیرین می‌نویسند . و جناب صدرالمتالهین ، ملا صدرای شیرازی ، چقدر به موقع با شما آشنا شدم ، در چشم های پاکتون نگاه کردم و از قلبتون، جواب سوالمو گرفتم ^_^ 
" علیرغمِ شرایط، جنگیدن ، جنگ است ، و در متنِ جهل به‌دنبال علم رفتن‌، علم است ، و در سرزمین کفّار مسلمان ماندن ، مسلمانی‌ست" نمی‌دونستم چه بخشی رو اینجا بنویسم ، همه‌ی کتاب زیبا بود ، جمله‌ی بالا هم ، جزئی
لیوان دمنوش دوجداره دسته دار

خاصیت اصلی ظروف دمنوش بغیر از دم کردن، گرم نگه داشتن هر چه بیشتر دمنوش در آن بوده است 
در واقع محصول جدید و متفکرانه ما توانسته با استفاده از ایده ای نو دغدغه زود سرد شدن دمنوش گیاهی و دارویی را رفع کند_ این لیوان طوری طراحی شده است محفظه ای جدا در داخل خود جای داده است تا با قرار گیری دمنوش خاصیت دو جداره بودن مانع از تبادل دمایی شود که همین امر باعث جلوگیری  از هدر رفتن  گرمای دمنوش می شود 
صافی موجود در لیوان از
 دوشنبه ی محنت 
دو روز روزه داری متصل با یک استکان آب 
سرگشته در خیابان و بیابان 
به زور پیدا شدن هلال ماه 
زنده شدن خاطرات سخت فطر گذشته در فطری رنجبارتر
تعطیلات همواره بدشگون خرداد
بختک افتادن به زندگی
بی خبری و رها شدگی ِ ناگهان
چشم انتظاری هولناک
باز رفتن او که دوستش داری با یک نفر دیگر به سواحل شمالی نقشه
ماندن در سیاهچال شمال شرقی نقشه
پیدا شدن مزاحم یا مزاحمان تلفنی 
بیماری ... تهوع ... تهوع ... لکه های خون 
اضطراب
حالتی متوسع تر از مرگ
د
میشود لحظه ای خصوصی تر فکر کرد
به لحظه ی خداحافظی
حتما رفتن های آخرِ شب حال و هوای دیگری دارد...
مثلا تو فکر میکنی قبل رفتن که همه خواب هستند چایی بگذاری و شاید بهانه ای باشد که چند لحظه ای کنار هم بنشینید..
معمولا اینطور وقت ها مرد ها از زمان برگشتنشان حرف میزنند...به اینکه قول میدهند طولانی نباشد..چشم به هم زدنی سفر تمام میشود..
اما تو بازهم آرام نمیگیری...
حتما قبل اینکه ساکش را ببندی مطمئن میشوی که همه چیز را گذاشته ای اما باز خیالت راحت نمیشود.
چه مدت باید از غذای nbsاستفاده کرد ؟دوستان معنی غذا چیست .؟آنچه بدن برای زنده ماندن وسالم ماندن وگزران زندگی بصورت روزانه نیاز دارد .
سوپر فود nbsیکنوع غذاست .اما یک نوع غذای کامل که همه کمبودها ونیازهای بدن را تامین میکند .
بنابراین باید هر روز ومرتب مصرف شود تا سلامت بدن تضمین شود .
در صورت مصرف هر روزه بدن همیشه در شرایط عالی مبارزه با میکربهاست .سیستم متابولیسمی بدن عالی کار خواهد کرد .وسلولها به سمت پیری نمی‌روند .سیستم هورمونی وانزیمی بدن
اولین کتابی بود که از آقای نادر ابراهیمی می خوندم ، فکر کنم نثرشون رو خیلی دوست دارم . شیرین می‌نویسند . و جناب صدرالمتالهین ، ملا صدرای شیرازی ، چقدر به موقع با شما آشنا شدم ، در چشم های پاکتون نگاه کردم و از قلبتون، جواب سوالمو گرفتم ^_^ 
" علیرغمِ شرایط، جنگیدن ، جنگ است ، و در متنِ جهل به‌دنبال علم رفتن‌، علم است ، و در سرزمین کفّار مسلمان ماندن ، مسلمانی‌ست" نمی‌دونستم چه بخشی رو اینجا بنویسم ، همه‌ی کتاب زیبا بود ، جمله‌ی بالا هم ، جزئی
سلوک گاهی در رفتن است گاهی در ماندن.سفر گاهی آفاقی است، گاهی انفسی.باید مدام مسافر بود اما نه همیشه از شهری به شهری که شاید از دمی به دمی در اقلیم سینه در حوالی دل.این روزها خانه، خانقاه سالکان است. باید چله ای نشست به اندیشیدن، به بازخوانی خویش، به فهمیدن آنچه نامش زندگی ست.مجال عارف شدن است، فرصت اعتکاف؛ اگر قدرش دانسته شود.شاید روزی که از غارهایمان به در آییم، آیه ای نازل شود برای آن قوم پر شکایتِ گریان که از بیم بیماری به خانه هایشان خزیدن
امان از غفلت و جا ماندن
یک بسیجی شب عملیات ازگردان جدا افتاده بود ومیگفت گردان گم شده.گردان گم نشده بود اوگم شده بود.خدایا نشود اینکه خیل عشاق وفداییان ولایت بروندو ماجا بمانیم وفکرکنیم که آنهاگم شده اند،غافل ازآنکه آنان به مقصد رسیده وما جا مانده ایم.
 
کاروان رفت و تو در خواب وبیابان در پیش
کی رسی ره زکه پرسی چه کنی چون باشی
 
سلامتی ولی امرمسلمین جهان صلوات
الهم عجل لولیک الفرج.آمین
به گمانم کسی که اولین‌بار سلول انفرادی را در زندان‌ تدارک دید، خوب می‌دانست آدمی برای زنده‌ماندن، به جهان بیرون از خودش نیاز دارد و تنهاماندن در یک چهاردیواری برایش از هر عذاب و شکنجه‌ای بدتر است. این مسئله را ما خوب می‌فهمیم؛ ما که مدتی‌ است به‌خاطر وجود یک ویروس لاکردار، مجبوریم تمام‌وقت یا دست کم ساعت‌های زیادی را در خانه بمانیم. فیلم می‌بینیم، کتاب می‌خوانیم، آهنگ گوش می‌کنیم، می‌رقصیم، ورزش می‌کنیم، ساز تمرین می‌کنیم یا می
اولین کتابی بود که از آقای نادر ابراهیمی می خوندم ، فکر کنم نثرشون رو خیلی دوست دارم . شیرین می‌نویسند . و جناب صدرالمتالهین ، ملا صدرای شیرازی ، چقدر به موقع با شما آشنا شدم ، در چشم های پاکتون نگاه کردم و از قلبتون، جواب سوالمو گرفتم ^_^ 
" علیرغمِ شرایط، جنگیدن ، جنگ است ، و در متنِ جهل به‌دنبال علم رفتن‌، علم است ، و در سرزمین کفّار مسلمان ماندن ، مسلمانی‌ست" نمی‌دونستم چه بخشی رو اینجا بنویسم ، همه‌ی کتاب زیبا بود ، جمله‌ی بالا هم ، جزئی
 
دفعه اول همیشه همه چیز ساده تر است .دوستت دارم گفتن هزار تا سبک سنگین کردن نمی خواهد و گفتن دلتنگی من من کردن .عوص نکردن تار موش با دنیا راحت ترین کار است و پای بدی هایش ماندن ممکن ترین .دفعه اول خودت هستی .همان قدر که در خلوتت عاشقش هستی و چشمانت خندان است از بودنش در زندگیت .جلو رویش هم عاشقی و لبانت خندانِ از حسِ خوبِ کنارش بودن .اولین بار وقت داری برایش .گوش داری برایِ شنیدنِ حرفایش .صبر داری برایِ دیدنِ عشق در نگاهش و شنیدن دوستت دارم ا
سلام
تقریبا چهارماه است که بعد از  چهار سال برگشتم وبلاگ واقعیتش فکر نمیکردم اصلا دنیای وبلاگ هنوز زنده باشد و کسی هم فعال باشد بیشتر برگشتم به هوای پر کردن جای خالی اینستا آمده بودم که بدون مخاطب بنویسم اما یکهو دیدم چقدر دوست پیدا کردم چقدر وبلاگ های خوب سرپا وجود دارد آدم هایی که به معنای واقعی بلاگر هستند 
ماندن موقتی هم تبدیل شد به ماندن دائمی و رفت و آمدها و دوست پیدا کردن ها و کم کم  هم دارد هر روز به دنبال کننده ها اضافه میشود و پست ها
زمین هایی که در نتیجه پایین رفتن سطح آب یا هر نوع جریان آب در کرانه های دریاها و دریاچه ها و جزایر ای در نتیجه پایین رفتن آب یا خشک شدن تالاب ها ظاهر و یاایجاد می شوند، به موجب بند الف ماده یک قانون اراضی مستحدثه ساحلی، اراضی مستحدثه نام گرفته است. این تعریف، زمین هایی را در بر می گیرد که در اثر فعل وانفعالات طبیعی ناشی از پایین رفتن تدریجی سطح آب و اثرامواج و غیره به مرور از دریا جدا می شوند
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
حیوانات، پرندگان، حشرات و حتی ماهی‌ها برای زنده ماندن در طبیعت باید تلاش زیادی انجام دهند. باید بپذیرید که زنده ماندن وقتی کسی همیشه سعی می‌کند شما را شکار کند و بخورد بسیار دشوار است. عصبانی کننده به نظر می‌رسد، اما تکامل به بعضی از گونه‌ها کمک شایانی می‌کند و آن‌ها را به استادان حرفه‌ای استتار تبدیل می‌کند.
 
ادامه مطلب
خب برای من غیرقابل تصور بود قبل قرنطینه که همین مترو به دانشگاه رفتن و یا یک غذا بیرون یا یک پاساژگردی و خرید و یا خونه فامیل رفتن چقد میتونه حالمو خوب کنه و الان با اینکه به صورت مجازی تقریبا همشو دارم ولی واقعا مث قبل نیست 
واقعا توصیفی بهتر از عنوان کتاب براش نمیبینم D: 
من اولین کتابی بود که ار بوکوفسکی میخوندم و یه پرویز خاصی تو وجودش میبینم :))))) پرویز پونه اینا منظورمه
انگار تو هر جمله‌ش یه " اسیر شدیم " نهفته و این اسیر شدیمو تف میکنه تو صورتت
چند جمله از کتاب : 

بعضی  آدم‌ها همیشه می خواهند جایی بروند : 
"بریم یه فیلم ببینیم"
"بریم قایق سواری"
"بریم دختربازی"
من هم همیشه می گویم : گوربابای همه شون. بذارید من اینجا بشینم! 
***
همه ی مردم در لس آنجلس دارند همینکار ر
بسم الله 
دیوانه ای پابرهنه از آب گذشت... 
داستان مجید قربانخانی بیش از آنکه برای لوطی ها و داش مشتی ها و حال خراب ها، نوید نجات و باب رهایی و امیدعاقبت بخیری داشته باشد، برای کاردرست ها و مدعیان و میدان دارها و همه چیز بلدها، تلنگر و درس دارد! 
این جوان شر و شور و بانمک و با جنم و لات و سر به هوا و دردسرساز و بی قید، مرا یاد آن بیان عجیب مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می اندازد که: روز عاشورا این بامرام ها و داش مشتی ها بودند که بلند شدند به هواداری
کیفیت خواب شما می تواند بر هر چیزی از سطوح انرژی تا خلق و خو، تفکر شفاف، کنترل بر خود، اندازه دور کمر، شرایط سیستم ایمنی بدن و سلامت کلی تاثیرگذار باشد. با این وجود، افراد بسیاری همچنان به شرایط خواب خود توجه نداشته و به میزان کافی نمی خوابند.
به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "لیو استرانگ"، در شرایطی که عوامل بسیاری وجود دارند که در توانایی به خواب رفتن و خواب باقی ماندن انسان تاثیرگذار هستند، شما می توانید با رعایت برخی موارد به این
برخی از حبوبات و گیاهان حاوی مواد پروتئینی و مغزی هستند که سبب سالم ماندن بدن انسان و مبارزه با انواع بیماری ها می شود.
به گزارش خبرگزاری علم و فناوری  آهن توسط بدن برای کمک به ایجاد هموگلوبین در سلول های قرمز خون استفاده می شود و اکسیژن را به سراسر بدن حمل می کند. احساس خستگی و عدم وجود انرژی، اختلال در معده، مشکلات در تمرکز و قرار گرفتن در معرض عفونت ها و بیماری از نشانه های ابتلا به فقر آهن هستند.
برخی از حبوبات و گیاهان حاوی مواد پروتئینی
انگیزه‌بخشی به خود کار سختی است. تلاش برای مقاومت کردن در ادامه یک کار، پروژه یا حتی ماندن در یک شغل، مثل این است که بخواهید با گرفتن موهایتان، خودتان را از یک باتلاق بیرون بکشید. همه ما به‌طور طبیعی تمایل داریم از یک تلاش مستمر فرار کنیم و هیچ میزانی از کافئین یا پوسترهای انگیزشی هم در این میان کمکی نمی‌کنند.
اما خود‌انگیزه‌بخشی اثربخش یکی از اصلی‌ترین کارهایی است که افراد حرفه‌ای با دستاورد بالا را از هر کس دیگری مجزا می‌کند. بنابرای
خونه نبودم. زنگ زدن، شال و کلاه کردم رفتم ترمینال و دو ساعت بعدش پیش مامانم تو بیمارستان بودم.هر وقت که به زندگی کردن تو یه شهر دیگه فکر می‌کنم، به این دو راهی که می‌رسم، می‌شینم و جلوتر نمی‌تونم برم. یه بخشی از من میگه باید بمونم تا حداقل تو بدترین شرایط ۲ ساعت دیگه پیششون باشم.تنها فایده این دوراهی این بوده که دیگه اینقدر از پدرم نمی‌پرسم چرا نیرودریایی با اون شرایط رو ول کرد و با زن و بچه برگشت پیش خانواده‌اش.
پ.ن: مامانم مشکل ریوی داره،

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه جهادی انصارالمهدی (عج) شهرستان آبادان