نتایج جستجو برای عبارت :

و نظاره کن

همیشه نظاره گر بودن... کافی نیست. باید قضاوت کرد گاهی!(بعدا احتمالا بیشتر می نویسم فکرای درهم و برهمو در این باب!) گرچه که نظاره گر بودن یکی از ویژگی های خوب و واجب زندگی می تونه باشه... دست کم یکی از قسمت های مهم زندگی منه.سعی کنی مدل سازی کنی... خودتو بسازی، خودتو بشناسی... به انتقاد و مدل های بقیه هم دل بسپری  و از نگاه اونا خودتو نظاره کنی حتی. خب قرار اینه که مدلِ خاص خودتو بسازی. زمان می بره قطعا. می تونه سخت باشه... شاید بازه ای خودت نباشی حتی!
ولی
مدت هاست گوشه ای ساکت ایستاده ام و تنها نظاره می کنم. گوشه ای که از آن حرف می زنم صندلی رنگ و رفته ای نیست که آنجا بنشینم و خودم را بالاتر از چند انسان سطح چندمی بدانم و از ابتذال ایشان، از رفتار های سلبی شان، از دیدن بخشی از خودم و حسرت هایم در آینه بدقواره شان صحبت کنم. نه نمی خواهم بزنم زیرش. مدت ها روی همان صندلی نشسته بودم. مدت ها حفره به حفره روحم را بیل می زدم. اما بفهمید چه بلایی سرم آمد. فهمیدم انسان ها تا آگاه به آن سطح بالاتر از خودشان بش
شاعران تافته های جدا بافته از دیگران نیستند. فقط این هنر را یاد گرفته اند که خود را و دیگران را در خود بشناسند.
و در نظاره ی انسان و هستی و نظاره ی انسان در هستی از این معمای بزرگ خرد سوز معنی های کوچک دلپذیر بسازند.
و با این شناخت و نظاره ی آن چه میگویند برای احساس و اندیشه ی دیگران مأنوس باشند.
و این هنری است که در آن فریب دادن دیگران فریب دادن خود است و هیچ باختی تلخ تر از پوچی فریب دادن خود نیست .
شعر زبان کودکی انسان است و انسان نمیخواهد دامن
آینه چشمانت مرا مسخ خودش ساخت
 
من در آنها چیزی را دیدم که وصف ناشدنی بود
 
من خودی را دید چون تو و توی را دیدم چون من
 
من که بودم گه مسخ در آینه چشمانت به نظاره نشستم
 
و در آنها خدایی را دیدم که مرا مهربانانه دوست میداشت
 
من خدایی را دیدم که سرای زیبایهایی بی پایان بود
 
من در آنجا ندای را شنیدم که نا گفتنیست
 
من در آنجا بودم و خودی را دیدم
 
آری آن من بودم
 
منی که بی نهایتها را به نظاره نشسته بودم
 
بی نهایت عظمت
 
بی نهایت شکو
 
بی نهایت بزرگ
گاهی آرزوی خوبی و موفقیت برای دیگران(از پدر و مادر و خواهر و برادر گرفته تا دوست و همکار و حتی باجناق) آنچنان دلم را  «وا» می کند، که هرگز گردش و سیاحت و دیدن رخ گل و تماشای بلندای آسمان و نظاره گستره ی دریا و شنیدن شرشر آب چنان با دلم نکرده اند. 
گاهی آرزوی خوبی و موفقیت برای دیگران(از پدر و مادر و خواهر و برادر گرفته تا دوست و همکار و حتی باجناق) آنچنان دلم را  «وا» می کند، که هرگز گردش و سیاحت و دیدن رخ گل و تماشای بلندای آسمان و نظاره گستره ی دریا و شنیدن شرشر آب چنان با دلم نکرده اند. 
سلام
دلم تنگ شده...خیلی زیاد...میگن قدر لحظاتی که دارید زندگی میکنید را بدانید شاید در اینده دلتون براش تنگ شد...
من اینجوری ام؛ دلم برای گذشته ها تنگ شده...برای اینکه کنار خانوادم بنشینم...
برای اینکه بهشون نگاه کنم باهاشون بلندبلند بخندم
روزها دنبال کار توی خیابان های تهران نظاره گر شلوغی ها هستم و بقیه نظاره گر تنهایی هام...
بعد از شب یلدا پیشش نرفتم
امشب قرار گذاشتیم از همدیگه جدا بشیم و به آخر خط رسیده ایم
میگه من پشیمانم ؛ یا میگه دانشگاه و
در سال ۱۹۶۴ یک شب خانم جوانی در آمریکا مورد حمله یک دزد واقع شد. او زخمی شد و دزد فرار کرد. این خانم بیش از ۳۰ دقیقه درخواست کمک می کرد؛ ولی هیچ کس به او کمک نکرد. این خانم بر اثر جراحات وارده فوت کرد. پلیس پس از بررسی متوجه شد که در آن نیم ساعت ۳۸ نفر شاهد ماجرا بوده‌‌اند ولی هیچکس اقدامی برای کمک نکرده است. پس از این واقعه تلخ دانشمندان ارتباطات اجتماعی شروع به بررسی موضوع کردند که چرا هیچ کدام از حاضران با دیدن وخامت اوضاع حاضر به همکاری نشده
آسمان شلاق اش را بر تن خشکیده زمین زد. بخاطر صدا و نور رعد و برق از خواب پریدم. نگاهی به پنجره کردم وحشت آور بود، قطره های باران یکی پس از دیگری فرود می آمدن. فقط می دانم دویدم و سطل را برداشتم و به دویدنم ادامه دادم. به گل رز آبی رسیدم. سطل را بر رویش قرار دادم. دلم کمی آرام گرفت ولی باران اتمامی نداشت. برادرم متوجه ام شد با اوقات تلخی آمد، مرا بلند کرد و به خانه برد. پدر گفت: باران، آغاز زندگی. من در دلم گفتم: باران، جنایتکار همیشگی. قطره های رها شد
اولین دکلمه از آنشرلی امیدوارم خوشتون بیاد..
من سعی خواهم کرد همه چیز را بیاموزم
همانگونه که تاکنون آموخته ام
ای گل های زیبای صحرایی
به من رخصت دهید تا شمارا که زینت بخش روح و جان بودید را
به این آب آبی رنگ بسپارم
و در آینه آب به شما نظاره کنم
و سپس راه خانه را پیش بگیرم
خانه ای که به من محبت بخشیده است
پایان
اسم رمـان: نظاره گر
✏️نویسنده: شیداسادات دریاباری
ژانر : #ترسناک / #رازآلود / #عاشقانه 
تعداد صفحات: 112
خلاصه:
نیکیتا به همراه دختر پنج ساله‌اش به خانه‌ای قدیمی میره که خانه‌ای نفرین شده‌اس و اونجا متوجه اتفاقاتی می‌شه و...
پایان خوش
#کاربر_انجمن_قلم_سرخ
#انجمن مارو به دوستاتون #معرفی کنید
•• @qalamesorkh ••
•• qalamesorkh.blog.ir ••
•• instagram.com/qalamesorkh ••
برای دانلود فایل PDF، کلیک کنید.
برای دانلود فایل APK، کلیک کنید.
برای دانلود فایل EPUB، کلیک کنید.
اسم رمـان: نظاره گر
✏️نویسنده: شیداسادات دریاباری
ژانر : #ترسناک / #رازآلود / #عاشقانه 
تعداد صفحات: 112
خلاصه:
نیکیتا به همراه دختر پنج ساله‌اش به خانه‌ای قدیمی میره که خانه‌ای نفرین شده‌اس و اونجا متوجه اتفاقاتی می‌شه و...
پایان خوش
#کاربر_انجمن_قلم_سرخ
#انجمن مارو به دوستاتون #معرفی کنید
•• @qalamesorkh ••
•• qalamesorkh.blog.ir ••
•• instagram.com/qalamesorkh ••
برای دانلود فایل PDF، کلیک کنید.
برای دانلود فایل APK، کلیک کنید.
برای دانلود فایل EPUB، کلیک کنید.
حالا که این ها نوشته میشوند بعد از روز ها بالاخره توی رخت خواب خودم خوابیده ام. دیروز روی بالکن خانه ی آن پسر کسی که چند دقیقه قبل به دوست داشتنم اقرار کرده بود من را بوسید. دو بار. و من خالی از هر حسی تنها نظاره گر چیزی بودم که داشت اتفاق میافتاد. ناتوان از مکالمه و حرکت. زیر پتوی آبی رنگی که مادرم برایم فرستاده بود تا سردم نشود و از شب یلدا آنجا جا مانده بود. گه توی همه چیز. 
میخواهیم یک نگاه به تلاش بازیکنان در زمین و تعداد پاسها و دقت آنها در ارسال پاس دوندگی قطع توپ شرکت در دفاع ونبردهای هوایی و زمینی و بطور کل مجموع امتیاز های تک تک حرکاتشان را نظاره کنیم و ببینیم اول به اولین گلزن  استقلال در لیگ نوزدهم می‌پردازیم 
ادامه مطلب
این یکی از قشنگ ترین چیزایی بود که خوندم:
گویند دویست نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفتهو به صف کرده و می بردند و تعدادی نظاره گر بر این جماعت اسیرمی خندیدند و با خود می گفتند : 
ای بیچاره ها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و اینچنین خوار شدید؟ 
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها!
·•●✿●•·
مولانای جان با حنجره ی همایونی:
 
 
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
 
تو کعبه‌ای هر جا روم قصد مقامت می کنم
 
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
 
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت میکنم
 
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
 
گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
 
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنی
 
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم
 
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روزنیست
 
زان روزن دزدیده من چون مه پیامت می کنم
 
ای چاره در من چ
 
 
ای اهل شفقت امشب شمع و چراغ بردارید و جای جای بیابان و دشت را روشن کنید.
شاید کودکی گوشه ایی جامانده باشد.
سفر که میرویم دسته جمعی، با کاروان، وای اگر کسی در توقف ها جا بماند. بارها میشماریم اگر یکی کم شده باشد منتظر میمانیم، حالمان خوب است و اضطرار نداریم...
 
امشب زینب با آن قلب پاره پاره اینسو و آن سو در بیابان پی طفلان سوخته دامن میدود.
چه میگوید در دل عمه سادات خدا داند.
گمشده ها غریبه نیستند جگرگوشه های زینب اند، یادگاران حسین و عباس و م
ملاحظات پایانی یک انتخاب کمتر از  22 ساعت تا آغاز رأی‌گیری و شروع آزمونی بزرگ برای ملت ایران باقی مانده و همه چشم‌ها منتظر است تا حرکت بزرگ ملت ایران را در روز دوم اسفند نظاره‌گر باشد. رفتن به پای صندوق‌های رأی با ملاحظات و نکاتی همراه است که آن را با هم مرور می‌کنیم:
ادامه مطلب
استاد سازگار ـ ولادت حضرت سیدالشهدا(ع)
امشب شب تبسم و اشک پیمبر استبی‌شبهه از هزار شب قدر بهتر استجان محمّد است در آغوش مرتضی یا روی دست فاطمه قرآن دیگر استامشب خدا به وسعت ملک وسیع خویشبا جلوۀ حسینی خود نورگستر استامشب بوَد برای خدا هم شب حسینگلبوسۀ نبی است به لعل لب حسینامشب خدا ولیمه به خلق جهان دهدامشب خدا به پیکر توحید جان دهدامشب خدا گشوده ز رخ پرده بر رسولروی حسین را به محمّد نشان دهدتنها به یک ملک ندهد باز بال و پرامشب حسین بر همه خط
شوم زار و نزار تو، نزاره،
نسازی سوی من باری نظاره.
قطار دوستان بی شمارم
ترا من دوست دارم بی شماره.
دو چشمم چار در راه تو باشد،
نسازی چارة دردم، چه چاره؟
کنار خود اگر جایم نمایی،
نگنجم در جهان بی کناره.
گل من باشی و خوارم نمایی،
دلت سخت است مثل سنگ خاره.
ز نو فصل جوانی ام بیابم،
اگر یابم ترا، جانم، دوباره
اون روز جمعه بود. با شبنم و هومن و محمود و علی رفته بودیم چیتگر. چیزی به رفتن شبنم و هومن نمونده بود. داشتیم فاصله ی بین قرارامون رو کمتر و کمتر می کردیم که مثلاً از فرصت باقیمونده نهایت استفاده رو بکنیم. خیال می کردیم واکسن دلتنگی اختراع شده و اگه زود به زود هم دیگه رو ببینیم در مقابل دلتنگی واکسینه می‌شیم. ما خیال کرده بودیم میشه هوای اون روز دریاچه چیتگر رو وقتی که داشتیم ادای محسن حاجیلو رو درمی آوردیم و هرهر می خندیدیم، بریزیم توی شیشه و ذ
ساعت از نیمه شب گذشته و من بی هدف چرخ میزنم در فضایی ک روزگاری اشکها و لبخندهایم را نظاره گر بوده...حالا دیگر آن قدیم تر ها نیست ک تا نکته ای حرفی لبخندی و بغض و آرمانی داشتم صفحه کلید لپ تاپم اولین کسی بود ک حرفهای دلم را لمس میکرد...
حالا تا بیایم و خود را بفهمم گیج تر از همیشه محو و گم تر میشوم.
روزگار عجیبی ست ..‌‌...غالبا هرآنچه را میخواهیم و در طلبش هستیم با دست پس میزنیم و با پا پیش میکشیم....
بارالها دستانمان را در طلب حق و پس زدن باطل یاری گر ب
امشب آمدم نحسیِ ناپاکت را برای لحظه ای دردُ غصه ی شبانه متصور شوم کِ بِ یادم نیامدی!
همیشه فکر میکردم باید عذابت را تا ابد روی درُ دیوار زندگی ام نظاره گر باشم.
اما انگار ننگ هم روزی در آغوش زمان جا می ماند.
اکنون فقط دوده ی سیاهی از تو اندکی چشم هایم را تار کرده است، و من منتظر دستانِ آشنایی هستم کِ غبار از دیدگانم بزدایند!
خدا بخواهد می رسد لحظه ای کِ قیافه ی یک لا قبایت را هم بِ سختی بِ یاد خواهم آورد، چِ رسد بِ خاطرات جهنمی ات!
 
" گوش کن می شنو
آسمان و ستاره‌های درخشان؛ انسان ها را مبهوت خود کرده است کمتر کسی هست که میلی به دیدن این زیبایی طبیعی خداوند نداشته باشد و محو تماشای آن نشود. در همه جا به راحتی نمی توان به نظاره ی این پدیده ی زیبا نشست و لذت برد با این حال افراد زیادی ساعت ها یک مسیر را طی می کنند که  به جایی برسند تا بتوانند از این دیدن ستاره های درخشان لذت ببرند.ادامه مطلب
آبشارها یکی از زیباترین مناظر طبیعی دنیا بوده و انسان با به نظاره نشستن آنها آرامشی وصف ناشدنی را کسب می کند. به ویژه اگر این آبشار از طبعت پیرامون بکری نیز برخوردار بوده و همچنین لقب طولانی ترین آبشار کشور را به خود اختصاص داده باشد.
ادامه مطلب
میخواهیم یک نگاه به تلاش بازیکنان در زمین و تعداد پاسها و دقت آنها در ارسال پاس دوندگی قطع توپ شرکت در دفاع ونبردهای هوایی و زمینی و بطور کل مجموع امتیاز های تک تک حرکاتشان را نظاره کنیم و ببینیم اول به اولین گلزن  استقلال در لیگ نوزدهم می‌پردازیم 
فرشید اسماعیلی :
 
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می‌گوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... 


ادامه مطلب
پیامبر اکرم می فرمایند :
هر کس می خواهد آدم را نظاره کند در اخلاقش، نوح را در حکمتش و ابراهیم را در بردباری‌اش، پس به علی بن ابی طالب بنگرد.
مَنْ أرادَ أنْ یَنْظُرَ إلَی آدَمَ فی خُلقِهِ وإلَی نُوحٍ فی حِکْمَتِهِ وإلَی إبراهیمَ فی حِلْمِهِ فَلْیَنْظُرْ إلَی عَلیِّ بْنِ أبی طالِبٍ.
 
امالی مفید، صفحه 14
مهراوه شریفی نیا یکی از بازیگران معروف در ایران می باشد که چهره او برای بسیاری از افراد آشنا می باشد و بازی او در تعدادی از سریال هایی که از شبکه های مختلف تلویزیون پخش شد همچون سریال کیمیا برای برخی جذاب و دوست داشتنی بوده است و حتی ممکن است با آن ها ارتباط برقرار کرده باشند. درادامه بیوگرافی این بازیگر زن را می توانید در سایت نظاره ها مشاهده کنید.
ادامه مطلب
و حاج قاسم عزیز گریستیم همانگونه که برای اماممان نالان بودیم
همانگونه که با شنیدن " روح بلند  امام به ملکوت اعلی پیوست " فریادی از سر جان براوردیم ، به مظلومیتت ضجه زدیم
اگر چه شما را در قاب تلویزیون تنها نظاره می کردیم ولی تکه ای از قلبمان را اغشته به  غیرت ،  به سوریه و عراق و یمن هدیه دادیم
و این روزها چهل روز است که قاسم ما قسمت کرد روح بلندش را و به و دیعه داد غیرتش را تا ما او را میزانی برای صحت و سلامتی و درستکاری خود و مسیولین بدانیم
یادش
خدایا
ای ستون
خیمه زندگیم.
یا عماد من لا عماد له.
اگر نباشی
هیچ نیستم.
جز مرده ای متحرک
چیزی نیستم.
پوچ پوچم.
توخالی 
تو خالیم.
هر کجای
زندگیم
از تو
فاصله
گرفتم
مردم
دلمرده
شدم
و هر جا و
هر وقت
به تو 
مراجعه کردم
طبیبم
شدی.
نسخه هایت
بیشتر رضوی
و حسینی
و فاطمی
بود.
در
تمام
احوالم
چه خوب
چه بد
بیشتر دور
و کمتر نزدیک
دلم به این خوش بود 
که مرا میبینی.
نظاره گرم هستی.
ولی بدا به حالم
که اکثر اوقاتم به غفلت
گذشت.
ببخش
مرا
بندگیت نکردم.
ادعا زیاد کردم.
اله
 
 
 
فردا روز رژه میلیونی ارتش خداست...روز رزمایش زمینه سازان ظهورو فردا امام زمان نظاره گر آخرین یاران به جامانده اش است.
✅ همه با هم در راهپیمایی پرشور ۲۲ بهمن را در گلبهار
زمان: سه شنبه ۲۲ بهمن ساعت ۱۰ صبح مکان : مبدا مسجد امام خمینی (ره) مقصد مسجد جامع امام زین العابدین (ع)
وعده خدا نزدیک است
 
 
 
بسم الله 
از بوی سیگار متنفرم، حالم را منقلب می کند با این حال در مواقع نادری بشدت دلم می خواهد سیگار بکشم ! آن حالتی که می توانی یک وری روبروی پنجره پشت یک میز بنشینی، به بیرون نگاه کنی ،  با تانی و خیلی آرام کام بگیری و بعد سرت را کمی بگیری بالا و دود را با همان آرامش بدهی بیرون و همزمان با این کار توجهت به چیزی پشت پنجره جلب بشود . این صحنه را گاهی به شدت نیاز دارم . گاهی یعنی وقت هایی که دچار تب ذهنی شده ام . یعنی چیزی  اعماق وجودم را سوزانده که
 
با افتخار تمامی سعی و تلاش خود را در مجموعه اسپاد بکار می گیریم تا در کنار شما تلاشگران عرصه ترقی کشور موفقیت روز افزون شما را به نظاره بنشینیم. انتظار شرکت ها از سرمایه گذاری بر کمپین تبلیغات،افزایش سود و شهرت برند با تشویق و تحریک مصرف کنندگان برای خرید بیشتر است. مدیریت تبلیغات را نمی توان به عنوان قطعه مستقل در ماشین سازی در نظر گرفت و از طرفی تبلیغات بخشی جدایی ناپذیر از سیستم کسب و کار است.
سربار غم خود شده ام  میچکم از سر یک خار درون دل شب
که از ساقه ی یک گل بی رنگ به بیرون جسته
میچکم از دل یک فرض محال به یک کاسه ی شک
یا که از فرط فراق من و اندیشه ی روز
میچکم روی زمین یک خواب
به زمان می نگرم 
راهزن می آید در یک آن
کاروان رویا را به یغما می برد
به زمان می نگرم 
در مرگی به تن مردی خوش آمد میگفت 
مرد بی چاره به دربان خیره
به امید خواب دیدن زیر لب از طرب صبح میگفت 
به زمان می نگرم 
سربار غم خود شده ام
جام از دست من افتد به درون یک راز
راز از
موی از سر بر می کنند
کودکان خاموشند
و آزادی
از پشت دریچه نظاره می کند
و آه می کشد.
#یانیس_ریتسوس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
دیشب خواب دیدم
د_ف تو خوابم بود و نان استاپ جنگ و دعوا بود
د_ف_ش هم بود و به طرز شدیدا عجیبی فقط نظاره گر بود و دخالتی نمیکرد
اصن یه وضعی بودا
 
سیستمم عجیبه
وقتایی که از یکی شدید شاکیم و امکان دعوا کردن با طرف واسم وجود نداره
شب تو خوابم میاد و یه دل سیر اونچه تو دلمه رو بهش میگم و خالی میشم
میشورم و پهنش میکنم رو بند و خلاصه اونچه تو واقعیت از دستم نمیادو تو خواب حساااببییی جبران میکنم
 
صبحشم که از خواب پا میشم انگار از رینگ بوکس برگشتم، حسابی
مانند دماوندایستاده ای، محکم و استوار..خاموش...اما هنوز آتشفشانایستاده ای و نظاره میکنی تنهایی ما راهفت سین بی سردار ما راسید مدافعان حرمکجای زینبیه ایستاده ای؟مدفون آرام شبانهکجای فاطمیه گریه می کنی؟پاره پاره تن، خونین بدن، روضه خوان دست و انگشترکجای حسینیه سینه میزنی؟دلیل تازه تر انتظاربه ما بگوکجای مهدیه ایستاده ایم؟چقدر فاصله داریم تا رجعتت؟
نور، در پرده ماند و شب آمدجانِ دل مردگان به لب آمدبرسانید بر سرای امام
عبدِ عاصی و بی ادب آمدجلو افتاده پیش مولایشهر که در معصیت، عقب آمدکی شود تا جهان نظاره کنددلبری فاطمی نسب آمدبندگان سفره ی کرم پهن استماهِ پر برکت رجب آمدیا مَن أرجُوه... یا علی مددیسائلی مرتضی طلب آمدتا دم یاعلی به لب گفتمبر لبم مزه ی عنب آمدمرغ دل را نجف فرستادممِس فرستادم و ذَهَب آمداز علی خیر را طلب کردمبرترین فعل مستحب آمددلِ من رفت کربلایِ حسینرحمت مستدام رب آمدماد
داعش ثروتمندترین گروهک تروریستی جهان بود اما پرورش یافتگان مکتب حسین و فرزندان خمینی آبرویی برای این تکفیری های بی رحم به جا نگذاشتند؛ نه فقط با موشک ها و سلاح های نظامی، بلکه با صبر و مقاومتی که در این مکتب آموختند.
مقاومت 85 روزه شیعیان ترکمان آمرلی و فریبکاری ایالات متحده (در زمان اوبامای مؤدب و باهوش به قول پرزیدنت روحانی!) تنها یک نمونه از این درس های کربلاست که در مستند «امیر من علی» به نظاره خواهیم نشست.
این مستند به زبان عربی فصیح و له
#شیر:شیر می باید بوددر این راز بقای دنیاگربه ی دست آموز استشیرِ در سیرک  #نان:- به کودکان زباله گرد: به دنبال نان ته مانده ایستکه جامانده بوددر سفره ی نان دیگران   #اشک:اشک هایم بند نمی آیدجای خالیت  پر می شود هر روزبا نم نم اشکم  #قطار:زنی در قطارپشت پنجره های غبار گرفتهبه نظاره ایستاده بودنمی‌داند مقصدش کجاستکاش ایستگاه بین راهی نداشتاین قطار پر تردید  #نهنگ:نهنگ به گل نشستعشق دریاساحل نشین کردنهنگ را #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو
از خانواده‌ام متنفرم. از اینکه نیاز دارم بنویسم و حرف بزنم هم متنفرم. آنقدر خشمگینم که جلوی بغضم را گرفته‌ام چون به نظرم مادرم لیاقتش را ندارد که برایش اشک بریزم. دقایقی پیش، از پشت تلفن عربده می‌کشیدم. سال‌ها مرا کتک زد. سال‌ها شاهد دعوای خودش با پدرم بودم. سال‌ها دعوا و فحش دادن فامیل را نظاره‌گر بودم. و حالا مادر نفهمم از من می‌پرسد «تو که نزدیک 1 ساله داری تنها زندگی می‌کنی. دیگه برا چی عصبانی هستی؟!» انگار گهی که او و پدرم به زندگی‌ام
 
#هر_روز_با_شهدا 
 
❇️ شهید مرتضی آوینی 
 
به نماز سید که نگاه می‌کردم، ملائک را می‌دیدم که در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشسته‌اند.
 
رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود. گفتم: "نمی‌دانم‏, چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است."
 
به چشمانم خیره شد.گفت: مواظب باش! کسی که سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.گفت و رفت.
 
اما من مدتها در فکر ارتباط میان نماز و زندگی بودم. بار دیگر خواندم،  اما ن
"سیر و سلوک زائر"؛ شاید نباید به فلسفه شرقی خیلی نزدیک بشم چون ذاتا انسان نیازمند به احساساتِ امیدوار کننده ایم و از طرفی نمی تونم بیخیال صدقیات بشم و دنبال توجیه های منطقی می گردم و بعد از هزار دور چرخش بیهوده دوباره همینجام، سر جای اول. جایی که متعلق به هیچ جا نیست. اما این کشش به سمت منابع قدرت عرفان شرقی بیشتر از هرچیزی از تضاد آرمان گرایی و نقص ها و محدودیت هاست، نمی خوام انکار کنم شاید از این انفعالِ بی استخوان خودم هم باشه، اما بهرحال ا
مرا التیام گردی میم حدقه شده بر پهنه ی عریض سینه ات شوقی طویل در
انداختن زنجیر دست پشت قامتت درون گودی، بالای تپه ی یله شده بر پهنه ی
مکان، نظاره گر طواف چشمهایم بر ظرافت طبع وجودی است که مرا علاقه‌مند به
همچون تویی کرده است که فقط پای رفتن داری. تنِ لش خسته ِنرسیده به قامت
آرزوهایم درون ترقوه ی نحیف ات لانه کرده و من هم گردن نهاده بر لبه ی سقوط
آزاد اندامت، ساختمان این هندسه را امیدوارانه خواهانم.


- تو به من پا هم ندادی ولی من دلمو بهت دادم
آسمان و ستاره‌های درخشان؛ انسان ها را مبهوت خود کرده است کمتر کسی هست که میلی به دیدن این زیبایی طبیعی خداوند نداشته باشد و محو تماشای آن نشود. در همه جا به راحتی نمی توان به نظاره ی این پدیده ی زیبا نشست و لذت برد با این حال افراد زیادی ساعت ها یک مسیر را طی می کنند که  به جایی برسند تا بتوانند از این دیدن ستاره های درخشان لذت ببرند.ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
 
گاهی اوقات نمی دانیم چرا 
فقط نمیخواهیم روزها را بگذرانیم 
سعی می کنیم کار خاصی نکنیم 
می دانیم خیلی راه داریم می دانیم
برای نجات خودمان باید بجنگیم
می دانیم که خیلی خسته ایم 
و گاهی فقط دلمان میخواهد زندگی را پاز کنیم و برویم یک جای دور 
کاش انسان بال داشت و می توانست خودش پرواز کند 
و به هر کجا که دلش خواست برود 
اما افسوس که فصل مهاجرت پرندگان 
انسان نظاره گر این زمین نشینی خودش است 
#دلنوشته_های_مهیا
مهراوه شریفی نیا یکی از بازیگران معروف در ایران می باشد که چهره او برای بسیاری از افراد آشنا می باشد و بازی او در تعدادی از سریال هایی که از شبکه های مختلف تلویزیون پخش شد همچون سریال کیمیا برای برخی جذاب و دوست داشتنی بوده است و حتی ممکن است با آن ها ارتباط برقرار کرده باشند. درادامه بیوگرافی این بازیگر زن را می توانید در سایت نظاره ها مشاهده کنید.

ادامه مطلب
یک●حتما باید خطر مرگ رو در کنار خودمون می‌دیدیم و نابودی جهان رو به نظاره می‌نشستیم تا یادمون بیاد قائم آل محمد قرن هاست، منتظر مضطر شدن دلِ ماست؟
دو●پایتخت۶: توهین و تمسخر نماد های دینی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، توسط تحریم کنندگان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران!
سه●وقتی که نشون دادنِ روابط عجیب اعضای خانواده و وصل کردن پسوندِ "جان" به اسم نامحرم و ترویجش به عنوان صمیمیت خانوادگی رو می‌بینم، دلم می‌خواد از صدا و سیمای جمهوری
گاهی اینطور می شود. حتی بعد از رابطه های بلند مدت. حتی بعد از اینکه دوستانت مثل خانواده شده اند. مثل خواهرانت. حتی بعد از اینکه آنها و زندگی شان جزئی از دغدغه های ثابت زندگی ات هم شدند، باز گاهی کاری از دستت برنمی آید. گاهی فقط می توانی نظاره گر شرایط بدشان باشی، ناراحنی شان گوشه ذهنت باشد، تمام وجودت گوش شود برای غصه هایشان یا اصلا نشنیده و ندانسته، غمخوار باشی. اما کار دیگری از دستت ساخته نیست. قدمی برای بهتر شدن شرایطشان نمی توانی برداری. ال
داعش ثروتمندترین گروهک تروریستی جهان بود اما پرورش یافتگان مکتب حسین و فرزندان خمینی همچون سردار شهید قاسم سلیمانی ها آبرویی برای این تکفیری های بی رحم به جا نگذاشتند؛ نه فقط با موشک ها و سلاح های نظامی، بلکه با صبر و مقاومتی که در این مکتب آموختند.
مقاومت 85 روزه شیعیان ترکمان آمرلی و فریبکاری ایالات متحده (در زمان اوبامای مؤدب و باهوش به قول پرزیدنت روحانی!) تنها یک نمونه از این درس های کربلاست که در مستند «امیر من علی» به نظاره خواهیم نشست
 
سرسبزترین بهار جاویدتو اى سبزترین بهار جاوید! اى نشان بى نشان‏ها! اى آیینه نور! اى راز سر به مهر! اى بیکران!تو آن روز خروشیدى و امروز... باور نمیکنم که با آن همه خروش در خاک خفته ‏اى! اى که حضور دریایى تو در آسمان‏ها جارى‏تر از رودهاست! هنوز تپش امواج پرخروش غیرتت لرزه بر اندام دشمنان می‏افکند.ما خفتگان در ساحلت غرقه به طوفانیم و تو چه آرام، در پهنه بیکرانت، حیرتمان را به نظاره نشسته‏ اى. چه زیباست قاب عکس خالى‏ات بر دیوار قلب‏مان. هنوز در
اجرام آسمانیبرای یادگیری سریع‌تر و بهتر علم نجوم و اخترشناسی نیاز است تا از قبل با برخی تعاریف کلی و مفاهیم عمومی آشنایی داشته باشیم. در این فصل سعی شده تا با گردآوری این تعاریف و مفاهیم، علاوه بر آشنایی اولیه‌ی خوانندگان، مرجعی کامل برای مراجعات بعدی نیز فراهم آورده شود. هنگامی که با چشم غیر مسلح آسمان را نظاره می‌کنیم، در نگاه اول همه‌ی نقاط نورانی آن یکسان به نظر می‌رسند. ولی با یک دوربین دوچشمی یا تلسکوپ آسمان را متفاوت خواهیم دید. ا
میانه‌ی راه ، آنسوی زعفرانی و مانده به قلعه‌چمن ، بر کنارِ کهنه‌راهِ مشهد ، در جایی به نام حوض غلامو ، هفت ستون گچی چون هفت تختِ دیو ، خود را به رُخِ راه و مردمِ گذرنده می‌کشاندند . پیرانِ این پاره از بیابان خراسان واگوی می‌کردند که درون این هفت ستون ، هفت مرد را به گچ گرفته‌اند . هفت ستون را با درون تهی بالا آورده‌اند ، هفت مرد را زنده‌زنده در غلاف خشتی ستون‌ها جای داده‌اند و سراپا راست نگاه‌داشته ، پس آرام‌آرام دوغاب گچ به درون هر ستون
فرض کنید شبی در جاده‌ای هستید. سوار هرچه که دوست دارید باشید. قطار، خودروی شخصی، اتوبوس مهم نیست. از پشت شیشه‌های باران‌زده که کمی هم بخار گرفته است دور دست‌ها را نظاره کنید. روشنایی شهرهای دور، روشنایی روستاهای اطراف، و روشنایی ماه. من به این روشنایی‌ها،روشنایی محو باران‌زده می‌گویم. روشن اند و روشنایی، امید است. محو اند چون از پشت شیشه‌های بخارگرفته دیده می‌شوند. باران‌زده اند، زیر هجوم قطرات باران ایستاده‌اند و می‌تابند. 
من شبی
امشب صفحه ورد رو که باز کردم ناخودآگاه نگاهم افتاد به تاریخ و خیره شدم بهش.بیست و دوم دی ماه ۹۸؟ الان دقیقا کجای تاریخ هستیم؟چه اتفاقاتی داره می افته؟چی شد که به اینجا رسیدیم؟در حالی دارم به این موضوع فک میکنم که مغزم دیگه قدرت تجزیه و تحلیلش رو از دست داده.حقیقتا دیگه نمیفهمی کی راست میگه و کی دروغ.حق و حقیقت معنای واقعی خودش رو از دست داده.حوادث اتفاق می افتند و آدم ها می میرند و ما فقط با بهت نشستیم به تماشا.نشستیم و به خاک سیاه نشستن وطن رو
حسین بن علی فرمانده ای است که همه مرزها را شکسته است. در مغناطیس عشق حسین، زمان و مکان و نژاد و زبان رنگ می‌بازد و طنین فریاد او در بیکران جهان و در گوش زمان می پیچد. هیچ کس نیست که در جان خود به آزمون کربلا مبتلا نشود. کل نفس ذائقة الموت هر نفسی چشنده مرگ است مگر آن که ذره ی وجودش در ملکوت روح حسین فانی و قطره ی جانش در اقیانوس حیات او حل شده باشد.
راه کوفه از کربلا می گذرد. هر که می‌خواهد دولت سلیمانی را در پایتخت جهان نظاره کند باید رزم کربلا کر
آینه را برداشته‌اند. همانکه قبل از دستشویی رفتن توی آن نگاه می‌کردی، نقاشی بالش با این خطوط درهم سیاه را نظاره می‌کردی، توی آینه می‌خندیدی و به خودت اطمینان می‌دادی چقدر با همین لبخند کوچک زیباتری. 
بعد تا دستشویی لبخند می‌زدی، با لبخند &^ $#@! و در راه برگشت برای آینه چشمک می‌زدی که "دمت گرم روزم را ساختی". 
حالا آینه را برداشته‌اند. شاید چون گوشه‌اش شکسته بود. شاید هم چون بالشتشان نقاشی‌ها را به هم میزده. 
اما می‌دانی آینه جان، قصه ای
در سکوتِ تکراری، در بازی های بچگی هامان انگار بوده باشیم و بعد در اثنای روندِ دلگیر زندگی لحظه ای افتاده باشیم در جای و تکان نخوریم، به مردن زده باشیم خود را و نفس نکشیم تا ک رد شود سایه شومِ زوالِ سیه بختی از روی بدن هامان و ما را با خود به چنگ نبرد. و بعد، از گذر کردنش سر برآوریم و با دنیای جدیدِ دورمان آشنا شویم. اینجا بعد آن دگر هیچ نگاه خیره ای نیست از جانبت. سرها پایین است و رنگ ها پیش تر - گفته بوده ام؟ - مرده اند. سخن گفتن را این چنین بی پرده
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ اول رجب ۹۸
نور، در پرده ماند و شب آمدجانِ دل مردگان به لب آمدبرسانید بر سرای امام
عبدِ عاصی و بی ادب آمدجلو افتاده پیش مولایشهر که در معصیت، عقب آمدکی شود تا جهان نظاره کنددلبری فاطمی نسب آمدبندگان سفره ی کرم پهن استماهِ پر برکت رجب آمدیا مَن أرجُوه... یا علی مددیسائلی مرتضی طلب آمدتا دم یاعلی به لب گفتمبر لبم مزه ی عنب آمدمرغ دل را نجف فرستادممِس فرستادم و ذَهَب آمداز علی خیر را طلب کردمبرترین فعل مس
زیبای های خاص کویر و شب های پر ستاره اش، گردشگران بسیاری را مجذوب خود کرده است. به جرات می توان گفت زیباترین کویرهای جهان در ایران قرار دارد، اما این جاذبه ی طبیعی زیبای کشورمان در سال های اخیر مورد توجه مردم قرار گرفته است. متقاضیان سفر به دل طبیعت بارها و بارها به کویر سفر  می کنند روی شن های داغ و روان کویر راه می روند و به سکوت دلپذیرگوش جان می سپارند و شب های پرستاره اش را نظاره می کنند و بار دیگر مشتاق تر به سمت می آیند.کویر همیشه با آغوش ب
نمی فهمم چرا تمام اشتباهات متن هایی که توی وبلاگم می گذارم درست بعد از انتشار به چشمم می آد 
مثل آخرین نوشته ام خیلی لذت بخش است نظاره گر تماشای تازش آب :/ ینی اگه هزار بار هم پیش از انتشار اون متن رو بخونم محال اشتباهاتم به چشمم بیان شما رو نمی دونم من که این جوری ام می نویسم و انتشار و ذخیره و می نویسم بعد میام دوباره می خونمش و می زنم تو سرم...:/
گاهی وقتا این قدر اشتباه داره که کلا پاکش می کنم ،متنرو ویرایش می کنم بعد می گذارمش چون من یه جای دیگ
تاوان فریب!
مردی پشت بر الاغش، در حالی که تکه ای علف تازه را با ریسمانی به سر چوبی بسته و آن را روبروی حیوان آویزان کرده، نشسته بود.  حیوان بیچاره همانطور که به طمع خوردن علف، ساعت ها پیش می رفت، مرد را نیز جابجا می کرد.
مردم با دیدن این صحنه به هوش و درایت مرد احسنت می گفتند، که ناگهان پیامبر .ص. را دیدند که با خشم آنها را  نظاره می کند.
پیامبر فریاد زد: ای مرد! آیا از خداوند حیا نمی کنی که مرکبت را فریب می دهی؟.
مرد متعجب و شرمگین گفت: ای رسول خدا!
تماشگر بازی کودکان اگر بوده باشید . این تصویر اشنا را گمانم بسیار دیده اید : کودکی دغدغه دارد که اسبلب بازیهایش را دیگران نبرند و به بازی نگیرند .-مال خودم است ، به کسی نمی دهم !
وعروسک و تفنگ وماشین و توپ وکتابش را محکم تر به خود می فشارد .
کودکان دیگر _ طعنه زده یا نزده ، جنجال کرده یا نکرده _ لاجرم پی بازی و جست و خیزشان می روند و کودک را تنها می گذارند . در گوشه ای تنها ، با دستانی پر از بازیچه های فر یبنده و رنگارنگ ، اما بی خاصیت . شادی ولذت و زند
حسین بن علی فرمانده ای است که همه مرزها را شکسته است. در مغناطیس عشق حسین، زمان و مکان و نژاد و زبان رنگ می‌بازد و طنین فریاد او در بیکران جهان و در گوش زمان می پیچد. هیچ کس نیست که در جان خود به آزمون کربلا مبتلا نشود. کل نفس ذائقة الموت هر نفسی چشنده مرگ است مگر آن که ذره ی وجودش در ملکوت روح حسین فانی و قطره ی جانش در اقیانوس حیات او حل شده باشد.
راه کوفه از کربلا می گذرد. هر که می‌خواهد دولت سلیمانی را در پایتخت جهان نظاره کند باید رزم کربلا کر
مدتها بود از فضای مجازی خودخواسته فاصله گرفته بودم تا اینکه ویروس کرونا هم که از مخلوقات ذات اله است من و مردم دنیا رو همون طور که به درون خانه ها برد به درون خودشون هم برد . دیدم فاصله زیادی بین من و خیلی از زوایای زندگی م ایجاد شده . دست به کار شدم . به دوست داشتنی هام فکر کردم به خاطراتم که کم فروغ شده بودند و به همه چیز نگاهی دوباره کردم . واقعا برسر خودمون چه آوردیم . به نظرم استقرار و سکینه اصالت درست نگریستنه. شیطان همان طور که ابناء بشر رو ب
تیاتر کمدی هیچ کس جیمی نمیشه ، کاری از علیرضا خادم پور و به آذین کرامتی از تاریخ 7/10/98 در تالار آمفی تیاتر کتابخانه عمومی اندیشه اوز بروی صحنه رفت. این تیاتر طنز که شمار زیادی از بازیگران در آن ایفای نقش میکنند ، در شب اول اجرای خود تماشاگران زیادی را نظاره گر بود تا حمایت واقعی را در همین شب اول درک کنیم. این تیاتر زیبا تا 17 دی ماه 98 هر شب ساعت 19 پذیرای علاقه مندان خواهد بود.
در این تیاتر ، عدنان دانشی ، محمد احمدی ، مجتبی نجم دینی ، نادیا عباس پو
این بار می خواهیم اربعین را از دریچه نگاه یک جوان عراقی به نام «محمد درویش» نظاره کنیــم. جوانی که با همکاری دوستانش دست به تولید کلیپ زده و در یوتیــوب هم با استقبال مخاطبیــن مواجـه شده است.
این مستند گرچه شاخصه های فیلمبرداری حرفه ای را ندارد، اما از آنجا که از کف جامعــه عراق تهیه شده دارای نکات بسیار خوبی دارد.
این مستند بطور اختصاصی و برای اولین بار توسط آموزشگاه زبان هدهد بصورت رایگان در اختیار شما مخاطبین گرامی قرار گرفته است و کپــ
جاذبه های شهر یزد، اولین شهر ثبت شده جهانی ایران
یزد
یکی از شهرهای تاریخی ایران است که قدمت جاذبه های آن سبب شده این شهر جزء
اولین شهر تاریخی خشتی ایران و دومین شهر تاریخی جهان قرار دارد. با توجه
به فراوانی جاذبه های شهر یزد و بناهای خشتی، این که نام این شهر تاریخی در
سازمان یونسکو به ثبت رسیده از آن به عنوان یک شهر بین المللی هم یاد می
شود. یزد به شهر بادگیر ها و قنات ها مشهور است و در گوشه گوشه ی این شهر
می توان به نظاره تاریخ نشست و از غرق ش
نتونستم که دوباره ننویسم...تموم وجودم پر از غمه، به معنی واقعی کلمه دارم میترکم.
هی اسکرول کردن و خوندن خبرا، هی دیدن فیلما، هی اشک و آه کشیدن، هی لعنت فرستادن بهشون... و این چرخه باز تکرار میشه.
یه مامان ۳۴ ساله که سه تا بچه کوچیکم داره، که فقط رهگذر بود و داشت به یکی‌ که تیر خورده بود کمک میکرد، کشتنش! خیلی راحت...یه تیر روونه گردنش کردن. انگار نه انگار که جونش انداره سر سوزن ارزشی داشته باشه.
جوونی که تو دو قدمیش بهش شلیک میشه، سلاحیم نداره، می
دیشب دست به یک عملیات انتحاری زدم.
 
کلافه بودم از روند  و سبک زندگیم و کلافه تر، که فقط نظاره میکنم و هیچ کاری برای بهتر شدنش نمیکنم.
اصلا حوصلش رو ندارم. فکر کنم من باید شیراز به دنیا میومدم. (شوخی)
 
خلاصه طی یک عملیات زورم به تنها چیزی که رسید همونیه که خانم ها موقع اعصاب پریشیشون زورشون بهش میرسه.
چهل سانت از موهام رو کوتاه کردم و ریختم دور :D
و امروز با شوک شدن همکارم نسبت به کاری که کردم مواجه شدم.
اون همه خرج کردی مو رنگ کردی بعد کوتاه کردی
جذابیت های سفر را می توان در داخل محل اقامت هم
داشت. بهترین مثال آن سفر به جزیره کیش است؛ بارزترین جذابیت در این سفر دریا است.
هتل های کیش مانند تمام هتل های بین المللی آسایش سفر را برای گردشگران فراهم می
کنند اما اگر هتلی مانند هتل ترنج کیش را انتخاب کنید روی دریا اقامت خواهید داشت
و از کف شیشه ای آن دریا را در اتاقتان نظاره گر هستید. تراس های این مجموعه به
شما فرصت لذت بردن از هوای ساحلی در هنگام استراحتتان را می دهد و در محیطی آرامش
بخش جذابی
 
 
رفته بودی که بازگردی
رفته بودی که دیو خصم را به پیکار جوانمردانه از وطن بیرون برانی...
دیو خصم را یارای پیکار با تو نبود از در حیله درآمد و به جادوی سیاه رستم را به بند کشید.
چه جوانمردانه جان دادی در راه مام وطن
چه گل های سرخی که از خون پاکت بر دامان مادر وطن روییدند
عطر گل سرخ بود که روحم را نوازش داد
عطر گل سرخ بود که پاکی قلبت را به خاطرم آورد
عطر گل سرخ بود که لغزش اشک بر گونه های مادرت را سبب شد
شاید اگر بودی، روزی ملاقاتت میکردم و برایم ا
این که قدما برای عبدالرحمن جامی ارزش خاصی قائل شده بودند و تا آنجا او را خاتم الشعرا می نامیدند نشان از توانایی های ادبی او داشته است. شاعری عارف که در قلمرو نظم و نثر هفت اورنگ و بهارستان و رساله ها و دیوانش حرف های زیادی دارد و هنوز هم می توان در اشعارش لذت های شاعرانگی ها را به نظاره نشست.در حاشیه مجموعه ای از رساله های جلال دوانی از قرن دهم در کتابخانه مجلس شورای اسلامی یک رباعی از جامی یافتم که بسیار با شرایط کرونایی فعلی جامعه بشری تطابق
به نام خالق زیبایی‌ها
قطعه‌ای از آسمان در نگاه خاکستری‌اش دیده می‌شد.قطعه‌ای به زلالی باران به
وقت بهار دل‌ها. قطره‌ای از شفافیتش پایین چکید تا پایانی واقعی را برایش رقم 
زند.
پایانی که در انتها به آغازی از جنس زیبایی پیوند خواهد خورد. پایانی که در ظاهر
قاب واقعی خورده اما در اصل رایحه نفسی تازه را برایش به ارمغان می‌آورد.
نفسی به نام زندگی، زندگی همراه با غنچه‌های نشکفته امید و لطافت گلبرگ
تازه شکوفا شده گل‌های بهاری.
پایان واقعی احس
 
 
 
می‌گویند که روزی کاروانی ایرانی برای فروش کالاهای خود عازم دیاری بیگانه بود. در قدیم‌الایام کاروان‌ها از دست راهزنان که هر آن و لحظه، شبیخون می‌زدند و اموال و کالای کاروانیان را به غارت می‌بردند، در امان نبودند.
اما کاروان ایرانی خود را به سلامت به مقصد رساند و کالای خود را فروخت. در راه بازگشت به کشور، این کاروان در دام راهزنان گرفتار آمدند و تمام اموال و دارایی‌شان و حتی اسب و شتری که بر آن سوار بودند هم به غارت رفت و به تصرف راهزن
خیلی خراب کرده ام آقا، درست کن
من را به مهر حضرت زهرا درست کن
 
صدها گره به روی گره خورده بر دلم
ای چاره ساز، این گره ها را درست کن
 
رویم سیاه باد، دلت را شکسته ام
یک جونِ عاشق از منِ رسوا درست کن
 
آن گونه که تو خواسته ای من نبوده ام
من را به حق زینب کبری درست کن
 
بر سینه ی خرابه ام آقا نظاره کن
از این خرابه، عرش معلی درست کن
 
ای علت نزول نم اشکِ نوکران
در چشم بی ثمر شده، دریا درست کن
 
در روضه ی حسین ازین چشم کور من
منت گذار و چشم تماشا درست کن
 
ا
به افسوس نگاه مرغ و خروسهای باغچه مادربزرگ فکر می کنم، وقتی به کبوتران آسمان خیره می شدند..همیشه دلم به حال نگاهشان می سوخت،اما چنین روزهایی قشنگ می شود فهمیدشان!چگونه اش را نمی دانم اما این بار باید شهادت سردار سلیمانی را نظاره کنیم.
ما کجای زمین داریم نوک میزنیم و آنها تا کجای آسمان پر می کشند..
پ.ن: کم کاری ما در شناساندن داعش و آمریکا در این ترور نقش دارد. نقش دارد که پنتاگون می گوید ترامپ دستور این حمله را داده چون قصد ترور مقامات آمریکای
خداوند به صورتم سیلی می زند تا سختی زندگی را نشانم دهد اما برای پسر همسایه یک دوچرخه جدید می خرد تا آن را در امتحان الهی قرار دهد! چه کسی می تواند اثبات کند اگر سهم من به جای سیلی یک دوچرخه نبود، شکر گذار نبودم؟! کسی که هیچگاه در وضعیت نداشتن مطلق نبود چگونه می تواند برای دزدی قانون تنظیم کند! باید باور کرد خداوند در بین مخلوقانش تبعیض قائل می شود. آنگاه از همه انتظار شکر گذاری دارد! ای کاش خداوند نعمت سپاس گذاری را در همین دنیا به آدم میداد، ای
ادیسون در سنبن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است. آنها تقاضا داشتند ک
بعد از مدت ها ننوشتن امروز تصمیم گرفتم تا چیزی بنویسم.
همه روزهای پرالتهابی را سپری می کنیم، بازار اخبار ضد و نقیض و شایعات داغ است و در بسیاری از موارد عملا ما ناتوانیم و فقط می توانیم نظاره گر تغییرات پیرامونمان باشیم. 
از شما می خواهم تا ابتدا این 3 مطلب را بخوانید مطمئن باشید ارزش خواندن را دارند.
به نظر من در این شرایط باید مراقب باشیم تا در چنگ احساسات و هیجانات آنی نیفتیم.
دلار چند شد؟
سکه 4 تومن رو رد کرد!
آقا یا سوریه میشیم یا ونزوئلا!
خ
فیلترهای نایاب بورس تهران
فیلترهای ناب بورس تهران یکی از دغدغه هایی که همیشه برای سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار تهران مطرح می باشد این است که چگونه می توان از بین تعداد 450 سهام شرکت در بورس اوراق بهادار و فرابورس سهام خاص و مدنظر خود را گلچین کنند و همیشه در سبد شخصی نظاره گر رفتار آنها باشند؟ راستی شما می دانید که حرفه ای های بازارسرمایه ، چگونه با وجود نوسانات قیمت سهام همیشه سود می کنند؟ و همچنین سوالهایی از ای ...
دریافت فایل
احمد مهرانفر یکی دیگر از بازیگران موفق سریال پایتخت می باشد که با بازی های درخشان خود در نقش ارسطو در این سریال توانست به شهرت و محبوبیت بسیار بالا برسد. در ادامه این مطلب در سایت نظاره ها برای شما عزیزان بیوگرافی و زندگی نامه احمد مهرانفر و همسرش مونا فائزپور به همراه عکس قرار داده ایم.
احمد مهرانفر , عکس های احمد مهرانفر , همسر احمد مهرانفر , بیوگرافی احمد مهرانفر , مونا فائزپور
بیوگرافی و زندگی نامه احمد مهرانفر
احمد مهرانفر که خیلی از ما ا
-هل من ناصر ینصرنی؟این فریاد را می‌شنود، همان‌جا زیر سایه‌‌سار خیمه‌اش می‌نشیند. می‌داند کیست، چه می‌خواهد، چرا می‌جنگد، چرا اینجاست، چرا اینجاست، چرا اینجاست..آن نامهء بلند را او نیز امضا کرده بود، آن همه العجل یا مولای! را او نیز فریاد زده بود و اینک وقت آن بود که یاری‌اش کند ولی دنیا، دنیا بود! ولی نمی‌توانست آن همه ثروت را رها کند، نمی‌توانست فرزندانش را بگذارد و برود، نمی‌توانست زنانش را پی نیازهایشان بفرستد، نمی‌توانست آن مق
زیبای های خاص کویر و شب های پر ستاره اش، گردشگران بسیاری را مجذوب خود کرده است. به جرات می توان گفت زیباترین کویرهای جهان در ایران قرار دارد، اما این جاذبه ی طبیعی زیبای کشورمان در سال های اخیر مورد توجه مردم قرار گرفته است. متقاضیان سفر به دل طبیعت بارها و بارها به کویر سفر  می کنند روی شن های داغ و روان کویر راه می روند و به سکوت دلپذیرگوش جان می سپارند و شب های پرستاره اش را نظاره می کنند و بار دیگر مشتاق تر به سمت می آیند.کویر همیشه با آغوش ب
تنها جاییکه می توان بدون گردن درد، نیم ساعت تمام آسمان را خیره تماشا کرد، داخل سرویس است. از پشت پنجره تمیز، ابیش را نوشید و ابرها را نظاره کرد.
_____
اول گربه بود. گربه ای وحشی با دندان های ببر مانند. آواره هایش دراز تر شدند دندان هایش کوچکتر. اول آماده شکار بود، حالا خود شکار به نظر می رسید. ترسیده...
دوم مرگ بود. مرگ، شبیه کارخانه دود سازی بود. دود های دراز و وحشتناک تا بالای بالا می دویدند. ترسناک بود. یعنی گربه از آن ترسیده بود؟
سوم جمجمه بود. بز
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
موندن بین  دو راهی منو میترسونه همیشه..
یه جورایی تطبیق با هرکدوم سخته برام..
و هرکدوم ب اندازه خودشون ریسک پذیر..
ته دلم امید دارم به خودم.. اما یه وقتایی پام ناخودآگاه ممکن فرم تلو تلو شده ها رو بی محابا طی کنه..
این طور بگم ک..
نه هراس..
نه امید..
بلکه ادغام هراس و امید
میشه خلاصه ی  کل حال الانم..
ولی دوست دارم ریسک راه اولی ک خودم خواستمو بپذیرم و برم تو دلش..
مثل جسارت زدن تو دل دریا که میترسیدم..  گریز ناشی از اون احتیاط بود و درست؛ اما تا یه جای
صدها فرشته بر آن دست بوسه می زنندکز کار خلق یک گره بسته وا کند
اولیاء محترم / همکار ارجمند
این روزها که سایه سنگین شیوع ویروس کرونا موجی از تشویش و نگرانی را بر سر مردم جهان گسترانیده ، بخشی از هم وطنان ما به دلیل محدویت های ایجاد شده ، با مشکلات بزرگ تر و حیاتی تری دست و پنجه نرم می کنند. فقدان حداقل معاش و به عبارتی غم نان به دلیل بیکاری و از دست دادن شغل به ویژه در مناطق کم برخوردار و حاشیه شهر صحنه های غم انگیزی را رقم زده است. از شما استدعا دا
دشتی پر از گیاهان مختلف
ناگهان آتش
سرتاسر دشت پر از تاول و تاوان
تاوان غفلت
یک قطره اشک
اما چه سود؟
این فقدان دریای اشک طلب دارد
به جبران
آتش آمد و رفت و همه چیز را سوزاند
خاک را بارور کرد
زایشی نو
گیاهانی جوان، بی‌خبر از آنچه گذشته و آنچه بر سرشان خواهد آمد
و من
منی نظاره‌گر این نابودی و بودش
منی ورای تمام اتفاقات
منی هربار با چشمی تازه گشوده
منی آگاه به زمان
لبخند می‌شوم... :)
«زندگی ایستاده است»آسمان به روشنی می رود
و پاکبان ها خیابان را پهن می کنند
کلاغ ها می خوانند 
ساختمان ها می ایستند 
و من خزیدن تاک را 
بر شانه های افتاده ی سرو نقاشی می کنم  
و همچنان به نظاره می نشینم 
زندگی را که ایستاده است 
حوالی کوچه ای بنبست 
در نزدیکی پنجره ای سنگی 
و در خانه ؛ غباری چهره ی پنجره را پوشانده استو گردی نشسته پای میز
در کنار آینه ایو شمعدان ها دو ساقدوشملول از جهانی کِدرقدم هایم را می سپارم به خیابان بی وزن ، بی خواب ، بی
کانال ما در سروش
یک روز بر می گردی و خاطره های پشت سر گذاشته را نظاره میکنی، به دنبال نشانی از من ...یک روز برمیگردی و در میان هیاهوی شهر صدایم میزنی به امید اینکه شاید پاسخی بشنوی ... چشم هایت در انبوهی از جمعیت سوسو میزند تا شاید کسی شبیه مرا بیابی ...یک روز برمیگردی که من دیگر دچارت نیستم و آن روز برای همیشه معنای دیر کردن را میفهمی...صدایم میزنی ... نگاهت میکنم ...برایم از عشق میگویی از تک تک لحظاتمان...برایم آواز میخوانی ، مثل قدیم تر ها در کوچه ه
خانه ادل بی شک با ذوق و شوق هنری مختص این خواننده محبوب و مشهور ساخته شده است. ادل خواننده و ترانه سرای بریتانیایی توانست با انتشار  اولین آلبوم خود به شهرت جهانی دست پیدا کند. ادل در شمال لندن به دنیا آمد و با گروهی به نام ادویه با ۵ عضو آشنا شد و از هم آنجا کار هنری خود در زمینه موسیقی را به شکل جدید آغاز کرد. در سال ۲۰۰۸ اولین آلبوم وی که بسیار مورد استقبال قرار گرفت منتشر شد. بدون تردید خواننده ای با این همه استعداد خانه ای قصر گونه و رؤیایی ر
چه حالی، احسن الحال است، چه خیری اول سال استعزا و گریه بر موسی بن جعفر، خیرالاعمال استهر آن کس زد صدا در زندگی، باب الحوائج راعلی رغم تمام مشکلاتِ خود، خوش اقبال استکسی که اعتقادش بر شفای روضه اش سُست استاساساً ریشه ی توحید و ایمانش پُر اشکال استهمین که نام او در خاطر بیمار می آیدطبیب از راه می آید، شفایش هم به دنبال استهمیشه کار سائل ها، تمنا از کریمان استکریمان بینشان همواره بخشش، رسم و منوال استزن بدکاره را با یک نظاره زیر و رو کرد و...زن ا
سخنان زینبی دختر سپهبد شهید قاسم سلیمانی 
دختر شهید سلیمانی خطاب به رهبر انقلاب: آقاجان نکند شهادت پدرم ناراحتی به چهره شما بیاورد.پدرم خواب راحت را از چشم تمام مستکبران و تکفیری‌ها ربودامروز جهانیان استقبال ایرانیان را از پیکر پدرم نظاره کردند و این استقبال امروز در تهران و فردا در کرمان ادامه‌دار خواهد بود.ترامپ! خیال نکن با شهادت پدرم همه چیز تمام شدعموی عزیزم سید حسن نصرالله پیام خودش را داد.پدرم یک همراه دیگر هم داشت که من دلم نمی‌آ
عشق همچنان در تفکرات کهنه و زوار در رفته من حقیقتی نامعلوم مانده است. سال هاست که به دنبال هر اتفاقی نشانه هایش را جست و جو میکنم اما افسوس هر انقدر که به واقعیت نزدیک می شود از دستان من دوری می جوید. می خواهم فراموشی را سر لوحه ی انتخاب ها و اشتباهات گذشته قرار دهم بلکه کورسویی خاکستری از لابه لای اوار های تاریخ نمایان شود. شاید از توان ذهنیت من خارج باشد اما نمی توانم نظاره گر این نرسیدن باشم. ما باید برسیم ... ضمیر جمعی که با وجود نبودن زیبایی
امروز 
عدّه ای را دیدم که کسی را به دوش گرفته بودند و بی هیچ حرف و کلامی می آمدند 
نگاهم را زوم کردم رو کسی که اون بالا بود شگفت زده شدم. چون فکر میکردم بنا به قاعده و قانون باید در حالت دراز کش می بود اما به نظر میامد که نشسته بود و نظاره گر اطرافیانش. 
گاهی می خندید به کسی و گاهی دیگر با تعجب می نگریست و لحظه ای بعد با عصبانیت حرفی میزد به کسی که من قدرت شنیدنش را نداشتم  و فقط حرکت لبهای او را می‌دیدم. 
سالها پیش چنین روزی را تجربه کرده بودم اما
سُقوط از طبقه‌ی همکفِ یک ساختمانِ شصت‌وچهار طبقه! در دنیایی که وارونگی، نام کوچکِ مرا فریاد می‌زند. این‌بار وارونه دیگری است؛ بر روی دست‌هایش راه می‌رود؛ با پاهایش کسانی را در آغوش می‌کشد؛ ذهنِ بیمار او در میانِ پاهایش جاخوش کرده است و چیزی که میانِ دست‌هایش باقی‌مانده است را از کسانی‌دگر پنهان می‌دارد! کسی که جان می‌گرفت، امروز جانی دوباره می‌بخشد، و آن کس که روزی‌آورنده بود، سمِ کشنده‌اش را به خوراکِ شبانه‌ات آغشته می‌کند. وا
 
این محل را اسفادیها خوب باید به یاد داشته باشند 
سر سنگجی 
سر سنگاجی پاتوق بزرگان و ریش سفیدان قلعه بود و گاهی آبدارها در انجا اتشی روشن می کردند و دفتر  تجمع  مردانی بزرگ و  به انتظار اب بند ابدارها بود . 
شبهای انتظار در اینجا برای ابیاری هنوز اهنگ طبیعتش  در گوشم  می زنگد . صدای جیر جیرکها  ،صدای مرغ شب ، صدای ابی جاری نسیم خنک بهاری و نور زیبای  ستارگان و قرص ماه قشنگ 
وقتی  شب را در خلوت زیبایی طبیعت به نظاره ی اسمان زیبا می نشستیم . د
احمد مهرانفر یکی دیگر از بازیگران موفق سریال پایتخت می باشد که با بازی های درخشان خود در نقش ارسطو در این سریال توانست به شهرت و محبوبیت بسیار بالا برسد. در ادامه این مطلب در سایت نظاره ها برای شما عزیزان بیوگرافی و زندگی نامه احمد مهرانفر و همسرش مونا فائزپور به همراه عکس قرار داده ایم.
احمد مهرانفر , عکس های احمد مهرانفر , همسر احمد مهرانفر , بیوگرافی احمد مهرانفر , مونا فائزپور
بیوگرافی و زندگی نامه احمد مهرانفر
احمد مهرانفر که خیلی از ما ا
ادیسون در سنبن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است. آنها تقاضا داشتند
یک:
دنیا پر از رنج است
با این حال
درختان گیلاس شکوفه می‌دهند
ایسا
دو)
غمگینم. برای گلستان زیبا که چند تا دوست عزیز دارم اونجا... برای شیراز که شهر دوم منه و از آزرده شدن در و دیوارش آزرده میشم... برای لرستان که نه دوستی دارم اونجا و نه تعلقی... برای خوزستان... دزفول... آذربایجان... برای وطنم غمگینم...
وقتی یه بلای طبیعی یا مشکل برای هموطن‌ها رخ میده عمیقن ناراحت میشم. بخشیش به‌خاطر خود اون مشکل و غم هموطن‌ها و بخش دیگرش به‌خاطر اینکه کاری ازم برنمی
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
کسی با زبانش، شلاق بر افکارِ دیگری می‌زند؛ دیگری می‌شنود و هیچ نمی‌گوید، تنها درونِ سطوحِ جیوه‌ای، افکارهِ آغشته به خونش را نظاره می‌کند؛ نفرت درون خسته‌اش را می‌لرزاند، گویی که زلزله‌ای هزاران ریشتری درونِ شهرِ افکارش به تکاپو افتاده است، گویی که حمام خونی سرتاسر وجودش را فرا گرفته است، گویی که خواهانِ خون‌خواهی از تمام زبان‌هایی است که چنین قیامتی را به هیچ چشم‌داشتی به پا داشته‌ است. چرخ دنده‌های جوژه در حال حرکتند و عقربه‌ها

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها