نتایج جستجو برای عبارت :

برگشتن به درون غار ها

ویلموتسسرمربی متاخر تیم ملی فوتبال این این طور از مکان تازه خود یاد می کند ایران شاید حتی از اروپا هم حمایت تر باشد. من فرمان در کشورهای متاخر را خویش دارم از طرف آدم کنجکاوی هستم. چیزی که درون اولین سفرم به تهران خیلی توجهم را جلب کرد این حیات که اینجا همگی چیز مفرط پاکیزه است. درون گوشه گوشه این ایالت می توانید گل و خار ببینید. به دید من تهران یک بخانه برگشتن اروپایی است و واقعاً مدرن است. من درون اینجا هیچ مقصد ای از ناامنی ندیدم. اینجا هم
خب خب خب همونطور مه شاهد هستید این چندروزه بیانی ها خیلی فعال شدن 
و خیلی ازاونایی که یه مدت طولانی پست نزاشته بودن برگشتن و چراغشونو روشن دیدم 
حالا سوالم از اون دسته ای که بعد یه مدت طولانی برگشتن : حالا مه میرید پست های قدیمی تونو میخونید چه حسی دارید ؟ 
البته اونایی که چند سالی هست روزمره نویسی میکنن هم جواب بدن مولا میری پست دوسال پیشتو میخونی چه حسی داری ؟ تصمیمات و برنامه هایی که اون زمان برای اینده خودت داشتی رو تا حالا شده نوشته باشی
از آدم امیدوار و روبه‌جلویی که بودم، چند سالی هست که فاصله گرفتم. حتی یادم نیست از کی و چرا. تلاش هام برای برگشت هم به در بسته می‌خوره. جدیدا که یه روزایی می‌شه که از صب تا شب به معنای واقعی کلمه تو تختم و حتی حوصله‌ی غذا خوردن هم ندارم.جالبیش اینجاست که الان برای هر درس دوتا پروژه باید تحویل بدم.برای پایان‌نامه باید تلاش کنم حتی پروپوزال هم ننوشتم .قس علی هذا
گفتم شاید ویتامین ب بدنم کم شده و رفتم آمپول زدم.تاثیرش فقط یه روز بود. حالا با اغم
یکی از مباحث اخلاقی که آیت الله مشکینی در دوران دفاع مقدس در جمع رزمندگان پیرامون آن سخنرانی کرد، بحث« توبه» است که گزیده ای از این سخنرانی در پی می آید:   ... یکی از مطالبی که در کتاب های اخلاق و اخبار ذکر می شود مسأله توبه است؛ قرآن در آیات شریفه زیادی به مسأله توبه متعرّض شده است و مردم را به توبه دعوت کرده و انسان تائب را ستوده است ؛علماء در کتب فقهی شان توبه را یکی از واجبات شمرده اند. کسی که توبه نکند هر آن و هر ساعت برای او گناه نوشته می شود.
جان درون:تقصیر خودت بود.
شرلوک درون:تقصیر من؟؟؟
جان درون:آره.خودت.
شرلوک درون:می دونی چیه،مشکل من اینه که زیادی خوش خیالم.
جان درون:فکر کنم این رو درست گفتی.
شرلوک درون:تو بگو اشتباه من کجاست؟
جان درون:خودت خیلی خوب می دونی.
شرلوک درون:جان،محض رضای خدا بس کن.
جان درون:شرلووووووووووک.
شرلوک درون:باشه جان.بذار به این موضوع فکر کنم.
جان درون:فایده ای هم داره؟؟؟
شرلوک درون:چی؟
جان درون:این که به این موضوع فکر کنی.
شرلوک درون:جان.یک سوال ازت بپرسم؟؟
ج
خب یه وقت هایی هم حرف های آدم ته میکشه حتی اگر مخش سوخته باشه
یکی از دیوار نویس ها خواستند که از ندای درون هم بگیم
من خیلی نمیدونم اما به عنوان طرح بحث این که:
ندای درون را به مثابه وجدان میشه دربارش حرف زد
ندای درون را به مثابه محاکات یعنی همگرایی حس جمعی آنچه در حج هم هست میشه دربارش حرف زد
ندای درون را به مثابه الهام آنچه در حل مسأله به کار میرود میشه دربارش حرف زد
ندای درون را به عنوان پیام هایی از درون شخصیت ناشناخته خود میشه دربارش حرف
بسم رب المهدی...
پروانه های سوخته /۲
اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلا
بار بگشایید، اینجا کربلاست...ای دل، ای قلب! فاخلع نعلیک...اینجا کربلاست
 
حسین جان! زینب را دریابحسین جان! زینب هوای برگشتن دارد...حسین جان! به اصحابت بگو بیایند و دور خیمه هایی که فقط ساعتی ست برپایشان کرده ای حلقه بزنندبگو بیایند تا زینب آنها را ببیندببیند و دلش قرص شود که تو تنها نیستی...
 به زینب(س) بگو که  ۷۲ یار تو، بهتر از ۷۲ ملت اند...بگو حبیب بیاید... بگو مسلم و زهیر بیاین
بسم رب المهدی...
پروانه های سوخته /۲
اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلا
بار بگشایید، اینجا کربلاست...ای دل، ای قلب! فاخلع نعلیک...اینجا کربلاست
حسین جان! زینب را دریابحسین جان! زینب هوای برگشتن دارد...حسین جان! به اصحابت بگو بیایند و دور خیمه هایی که فقط ساعتی ست برپایشان کرده ای حلقه بزنندبگو بیایند تا زینب آنها را ببیندببیند و دلش قرص شود که تو تنها نیستی...
 به زینب(س) بگو که  ۷۲ یار تو، بهتر از ۷۲ ملت اند...بگو حبیب بیاید... بگو مسلم و زهیر بیایند..
+ هنوزم که فکر میکنم تو درست ترین ادم زندگی من بودی واگه میشد که ادامه داشته باشی حتما خوشحال تر از این بودم که الان هستم . و هیچوقت به خاطر اعتمادی که بهت داشتم کارهایی رو نمیکردم ... از چیزهایی که براشون ناراحتم اون دنیای ظریف از دست رفته ست .جایی که توبودی توش بدون اینکه چیزی رو خراب کنی .
این مدت جاهایی قرار گرفتم که زیادی زمخت بودن و ادمها و تجربه ها...
دلم برگشتن به درون رو میخواد و یک زندگی بدون شوآف با تعدادی ادم درست ..میدونم که جاده ای که ر
هیچگاه به این مقدار بدین احساس، به تنفر از انسان ها و صورت هاشان دچار نبوده ام و خود نیز درون این قاعده ام. همانقدر انسان و نفرت انگیز و از آن راه نجاتی نیست. توی کوچه ها گشتن، زیر قطع و وصل شدن نور زرد رنگ چراغ سایه ام لحظه ای بسط پیدا می کند به تمام کثافت ها و تاریکی های محیط دورم و لحظه ای دیگر تنها اندازه من می شود. یا ک ضریبی قابل محاسبه صرفا به سبب فاصله و زاویه ای ک چراغ با من دارد. متاسفانه، اقبال بدی دارم. از آنکه می شد این خودآگاهی و من بود
میزبون که دغدغۀ معرفی کردن ایران ملیح را دارد همراهان پُر مهر خود را به یزد جلب می بطی ء. درون این سفر ستوده میزبون، با همراهی انسان مهربان و خون گرم یزد، میزبانی از شما عزیزان را به عهده می گیرد. برای حضور در این عید بی نظیر فقط و فقط کافی است کرایه سوئیت در یزد را انتخاب کنید. اما میزبانی میزبون فقط به تأمین اقامتگاه خاص بخاطر شما عزیزان ختم نمی شود بلکه به معرفی جاهای دیدنی یزد می پردازد تا در سفر بوسیله این دهات قشنگ که قلمرو خدا نامیده می
برای این آینده ی تباه شده، لبخندِ لگد مال شده؟ برای چشمانی ک درخشندگی ـش از دست رفته. برای تمام آن کسی ک رفته و برنگشته؟ برای ایستادن، و تکرار این صحبت ها. برای نگاه کردن، و پلک نزدن برای ساعت ها. برای سردرد گرفتن، شب بیدار ماندن ها. برای سیگار کشیدن، ترک کردن و دوباره کشیدن ها. برای فکر به مرگ، و اجبار به زندگی. برای میل به خوابیدن توی قبر، و ایستادن های زوری توی بیداری. برای خیلی چیز ها. برای تمام این بی اهمیت ها. برای خودم، خودم، برای اندک چیزی
چرا انسان ها تمایل به اعتراف دارند؟
چرا انسان ها نمی توانند چیزی در دورن شان نگه دارند؟
چرا من باید بگویم که درون من چه می گذرد و در نهایت چرا انسان ها پیوسته به دنبال یارِ غار و سنگ صبور می گردند؟
چرا انسان ها از نگه داشتن حرفی در درون و فکری در درون ابا و ترس دارند ؟
برای این آینده ی تباه شده، لبخندِ لگد مال شده؟ برای
چشمانی ک درخشندگی ـش از دست رفته. برای تمام آن کسی ک رفته و برنگشته؟
برای ایستادن، و تکرار این صحبت ها. برای نگاه کردن، و پلک نزدن برای ساعت
ها. برای سردرد گرفتن، شب بیدار ماندن ها. برای سیگار کشیدن، ترک کردن و
دوباره کشیدن ها. برای فکر کردن به مرگ، و زندگی کردن های زوری. برای میل
به خوابیدن توی قبر، و ایستادن های اجباری توی بیداری. برای خیلی چیز ها.
برای تمام این بی اهمیت ها. برای خودم، خودم
درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود امده تصورکنیدوتصویرذهنی خودرابنویسید انشا کوتاه درباره فضاپیما روی کره ماه انشا درون یک فضاپیما روی کره ماه درون یک فضاپیما را که روی کره فرود امده است تصور کنید و تصور ذهنی خود را بنویسید انشا تصور کنید درون یک فضاپیما هستید که روی کره ماه توقف کرده اید انشا فضاپیما که روی کره ماه فرود امده انشا درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود آمده انشا درباره تصویر ذهنی از کره ماه
ادامه مطلب
گاهی امری درونی نباید در بیرون انعکاس یابد و لازم است مانند رازی در درون باقی بماند.
گاهی لازم است فرد از خود رفتار و حالاتی را بروز دهد که در درون او نیست و یا خلاف آن است.
آنچه که باید در رابطه با انتقال درونیات به بیرون مورد توجه فرد قرار گیرد هم‌راستایی درون و بیرون با حق و حکم الهی است. چه اینکه درون و برون انسان با یکدیگر در یک راستا قرار بگیرند یا نگیرند.

+نمیتونم منبع بزنم! :/
این شاهراه که بوسیله نعوظ آزمایشی تو استان هسن آلمانگشایش یافت قرار است به زودی داخل سرتاسر این کشور بوسیله بهره‌برداری برسد. شماری از رانندگان کامیون از این روز در یک مسافت ایالت کیلومتری درون بزرگراه A5 آلمان رانندگی در این مسیر را مسابقه می‌کنند. کامیون‌ها و تریلرهایی که تو این بزرگراه حرکت می‌کنند مجهز به بازوهایی روی سقف هستند که هنگام استفاده پشته آمده به سیم‌های برق بالای جاده وصل می‌شوند. این سیستم درست مانند اتوبوس‌های برقی
از گرمای 47 درجه ، از گرد و خاک، از برگشتن موکب ها، از فشار هشت روی ‌‌‌‌پنج ، از ریزش کوه ، از مسمومیت غذایی ، از ضعف و حدودا 24ساعت غذا نخوردن، از درد و مثل مار به خودم پیچیدن  گذشتم و بالاخره رسیدم خونه:)))))
(هیچ جا خونه خودمون نمیشه )
عناصر HTML (زبان نشانه گذاری Hypertext Markup Language) از لحاظ تاریخی به عنوان عناصر بلوک سطح یا عناصر درون خطی دسته بندی شدند. عناصر درون خطی هستند که فقط فضایی را محدود می کنند که توسط برچسب ها تعریف عنصر را، به جای شکستن جریان محتوای، اشغال می کنند. در این مقاله، ما عناصر درون خطی را بررسی خواهیم کرد و این که چگونه از عناصر بلوک سطح متفاوت است
درون خطی در مقابل عناصر سطح بلوک: تظاهرات بخش
ادامه مطلب
متخصصان باربری درون شهری سپند بار با انواع خدمات جابجایی طراحی شده در کل مراحل از برنامه ریزی گرفته تا بسته بندی و بارگیری به شما کمک خواهند کرد. باربری درون شهری سپند بار به ارائه خدمات بی عیب و نقص می پردازد. با توجه به تجربه و مهارت بالایی که پرسنل آن ها دارند […]
نوشته باربری درون شهری اولین بار در سپند بار. پدیدار شد.
باربری درون شهری
منبع : سپند بار
سربار غم خود شده ام  میچکم از سر یک خار درون دل شب
که از ساقه ی یک گل بی رنگ به بیرون جسته
میچکم از دل یک فرض محال به یک کاسه ی شک
یا که از فرط فراق من و اندیشه ی روز
میچکم روی زمین یک خواب
به زمان می نگرم 
راهزن می آید در یک آن
کاروان رویا را به یغما می برد
به زمان می نگرم 
در مرگی به تن مردی خوش آمد میگفت 
مرد بی چاره به دربان خیره
به امید خواب دیدن زیر لب از طرب صبح میگفت 
به زمان می نگرم 
سربار غم خود شده ام
جام از دست من افتد به درون یک راز
راز از
با خودم گفتم شاید راه فراموش کردن تلگرام و برگشتن ب روزای عادی برگشتن سمت عادتایی باشه که وقتی زندگی عادیمو داشتم انجامشون میدادم

یکی ازین عادتا برگشتن سمت روزانه نویسی
فک میکنم اگه قرار باشه زمانیو توی نت و وقت گذرونی با دوستای مجازی کنم چه بهتر که دوباره وبلاگای مورد علاقمو بخونم و روزانه نویسیمو ادامه بدم

یکی از تصمیمایی که برا سال 98 دارم کمتر استفاده کردن از گوشی و فضای مجازیه، یجا توی تلگرام خوندم نوشته بود که جوونای این دوره مثل مع
 
من یه همکار ایرانی داشتم، که از صبح تا شب پشت ایران و ایرانی و هر ادم تو ایرن و بیرون ایران بد میگفت.
اومده بود خارج و چند تا حرکت نژادپرستانه کرده بود،
حرکاتی که حداقل اسمش رو میذارم ignorant بود.
بعد ادمهای خارجی هم بد افتاده بودن باهاش.
 
و یکیشون یواشکی بهم میگفت این ایرانیه بهتر نیست برگرده کشورش؟ اینقدر اذیت میشه؟
 
اون ادم نمیشناخت ایران رو و شرایط مهاجرت رو.
فکر میکرد که اره طرف اگه برگرده شرایطش مساوی با شرایط توی کاناداشه.
من اصلا ازش خ
حسی شبیه وقت‌هایی در من است که از سفر داری برمی‌گردی، لزوما به تو خوش هم نگذشته، اما دل هم نمی‌کنی. نمی‌خواهی تمام شود. شاید همراه است با ملامت کیف نکرده یا نگرانی کیف‌هایی که بعدا نخواهی کرد یا اینکه، نگرانی از چیزی که اصلا نمی‌شناسیش. چه جوری است؟ کی می‌آید؟ کی می‌رود؟ کجا می‌رود؟ یک جایی نرود که شستمان خبردار شود این همه مدت عبث بوده‌یم؟ و این دو تای آخری، سخت‌تر و مهم‌تر است.
فکر کنم افسردگی مزمن گرفتم
خیییلی گریه کردم این چند وقت
روحیه ام اصلا برای وب نویسی مناسب نیست
شاید برگشتن به همون راضیه ی بدون وبلاگ گزینه ی خوبی باشه
همه تون رو دوست دارم رفقا
هیچ وقت فراموشتون نمی کنم
ممنون که کنارم بودید
و احتمالا خداحافظ
❤❤❤
حنجره که تنه تولیدکننده نغمه در مردم است درون لحظه بلوغ به علت فراز روبیدن مدل هورمون مردانه یا تستوسترون رشد می کند. رشد کردن و محکمی یافتن نخ های صوتی درون حنجره باعث بم تر شدن نغمه می شود. این رشد زننده طناب های صوتی درون مبدا ممکن است باعث شود صدای پسر نوجوان نخراشیده شود که معمولا فقط چند ماه طول می کشد و به تدریچ فرد با آن تطبیق می نرم. افراد تو زمان های متفاوتی کبیر می شوند و بنابراین این تغییرات لحن تو فدایی پسران زودتر و درون برخی دیگر
دلم برای نوشتن، خواندن و خوانده شدن تنگ شده انگار!
پ.ن.۱ دلم برگشتن و از نو شروع کردن می خواد، ولی چون منتظر شروعی متفاوت هستم؛ این امر کماکان به پشت ِ گوش ِ مبارک  انداخته میشه، جوری که شاید هیچ وقت برگشتنی در کار نباشه! 
پ.ن.۲ امتحان پست قبل که اونطور مسرورانه در موردش نوشته بودم؟ یک سوال داشت، اون رو هم اشتباه جواب دادم!! :/ :))
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از حدود سه چهارسال، باز برمیگردیم به شبهای تنهایی و صدای تق تق کیبورد که حرفای نگفته رو بی اختیار روی صفحه ی اینجا حک میکنه...
احساسم از برگشتن توصیف ناپذیره.
باشد که فرصت نوشتن و خلوت کردن بیشتر از اینها فراهم شود...
گالری گوشیم رو نگاه می کنم و دلم ضعف میره برای روزهای آی دا بودنم
آی دای کتابخون و خوره ی فیلم و آشپز و دیزاینر بشقاب و دوچرخه سوار.
نکنه خودمو یادم بره؟
 
+ نگارش اولیه cv تمام شد و آخ که چقدر حس میکنم بار سنگینی رو از دوشم پایین گذاشتم!
+برای شروع فردا ذوق دارم ^-^
گنج در درون ماست و ما از آن بی خبریم. بخشی از وجود ماست. و ما همه جا آنرا جستجو می کنیم مگر در درونمان. از اینروست که بدبخت و بیچاره و ناکام و ناامیدیم.
 
 به درون خود بنگر! به وجود خود بنگر تا پادشاهی خداوند از آن تو شود. تو هرگز این گنج را گم نکرده ای، حتی برای یک لحظه. 
 
در حقیقت، حتی اگر بخواهی آنرا گم کنی نمی توانی. گنج، خود وجود توست. اما تصمیمهایی که گرفته ای، حماقتهایی که به خرج داده ای تو را گدا ساخته است.
 
 فراموش کرده ای که چگونه زبان نوش
حداقل انتقام افقی برگشتن تمام سربازای امریکایی از منطقه ست.
 
یعنی این حتی حداقل هم نیست...هنوز مونده!
 
خدایا سربازای ما رو یاری کن و تیرهاشون روبه هدف بزن! خدایا به ما رحم کن و ما رو جزو پیروز شده ها بر جبهه باطل قرار بده که پیروزی حق بر باطل حتمیه!
به نظرم باید به درون خودمان سفر کنیم
جایی که خشم در مقابل غم قرار گرفته است
جایی که خشم دارد در گنجه دل پنهان می شود
جایی که ترس در ناخودآگاه ما ریشه می دواند
باید برویم و از نزدیک تقابل درون را ببینیم
درست همان جایی که لبه پرتگاه ایستاده بودیم
همان جایی که تعارض ها شروع شد
من به دنبال تقابل این تعارض ها هستم
جایی که برای حفظ عشق و علاقه، فاصله میگیریم 
تا خشم عشق را نابود نکند
باید به درون خویش سفر کنیم
و با خود درون روبرو شویم
باید آن کودکی که
دیروز عصر، رفتم طبقه‌ی پایین. چراغ‌ها روشن بود و همه‌چیز حالت عادی خودش ُ داشت ولی هیچ‌کس نبود. گوشی برادرم هم روی میز بود. توی حیاط ُ چک کردم، بازم کسی نبود. برگشتم بالا، روی بالکن و همه‌جا رو نگاه‌کردم، بازم خبری نبود. در نهایت رفتم توی اتاق برادر دیگه‌م تا ازش بپرسم می‌دونه کجا رفتن یا نه. دیدم اونم نیست و گوشی‌ش ُ همراهش برده. برگشتم بیرون، گوشی‌م ُ از توی اتاقم برداشتم و در حالی که دعا می‌کردم اتفاقی برای مادرم نیفتاده‌باشه، روی
 
درون ما ، ما را بس .به نظرم همیشه درون خود آدم ها برای خودشان کافی‌ ست و همین درون می داند حقیقت چیست .برای من همیشه ، همین کافی بوده‌ است . همین که بدانم خودم در درونم چه کسی هستم و چه کاری انجام می دهم و با چه تفکر و هدفی آن را انجام می دهم .برای من همین کافی‌ ست و به همین علت در بسیاری مواقع فقط سکوت می کنم و گاهی کنار می روم . اگر که در بیرون بدن راه فراری باشد مانند حرف زدن ، توضیح دادن و دروغ گفتن ، در درون هیچ راه فراری نیست . هیچ . و همین برا
خیلی وقته که دم به دقیقه دلم میگیره و یه بغض لعنتی میاد خفه ام میکنه. میدونم دلیل همه ی این حال بد ها چیه.دلیلش آدم هایی هستن که باهاشون تو یه خونه زندگی میکنم.دلم میخواد برم دور بشم ازشون واسه همیشه یا برن دور بشن ازم واسه همیشه.از اینکه با وجود همه فشار های فکری خودم واسه خودم مجبورم اونارو هم ببینم حالم بد میشه.این حال میدونی از کِی با منه؟ از دبیرستان! آره اون موقع ها ساعت 13:45 که زنگ مدرسه میخورد و همه خوشحال بودن برن خونه من واقعا بغضم میگر
 Shirazart.blog.ir 
۱- روش نقش انداختن بر روی لوح فلزی به وسیله ی واکنش اسید بر روی لوح .نخست طرح بر روی یک غشاء مقاوم به اسید با سوزن حک می شود تا سطح فلزی زیر آن آشکار گردد .سپس لوح در درون حمام اسید غوطه ور می شود و اسید به درون خطوط خراش خورده ی طرح نفوذ می کند .هر چقدر لوح مدت بیشتر در درون ظرف اسید بماند ، عمق خطوط بیشتر می شود .گاه برای تاکید بیشتر بر برخی نقاط خاص از طرح می توان باقی قسمت ها را با لاک الکل پوشش داد و سپس این کار را مجدداً تکرار کرد ‌.
وقتى مرا از پیله ى تنهایى ام بیرون آوردى و من پروانه شدن را باور کردم فکر نمى کردم برگشتن به پیله آنقدر سخت باشد، اما چاره اى نیست بال هایم را آتش مى زنم و به پیله بازمى گردم، آدم سابق مى شوم، به تک تک اشک هایم قسم مى خورم که دیگر پروانه شدن را باور نکنم ...
توی ذهنم بود که بعد از امتحانات ...دوباره اینجا رو راه بندازم ..اما همش فراموش میشد تا امشب ...!
...
حس برگشتن به وبلاگ قدیمیم...
مثل برگشتن به خونه ایه که خیلی وقته توش قدم نذاشتم ...
این وبلاگ که مدت زیادی عمر نکرد و مطلب زیادی توش به اشتراک گذاشته نشد ...
اما با هر برخورد انگشتام به دکمه های کیبورد ...انگار که قلنج میشکنه و از خواب چند ساله بیدار میشه ...!
پرده ها رو کنار میزنم و اجازه میدم نور زندگی خودشو به صفحات بی جون این وبلاگ بتابونه ...
شاید دیر ...ش
این دور دور با ماشین که میگن هم واقعا خوش میگذره ها :) 
بعدِ عمری رفتیم یه دوری زدیم تو شهر، کاش همیشه جمعه بود و شهر انقدر خلوت. وای دلم میخواست هنوزم بگردیم :( 
جالبه وقتایی که اینجوری میریم تو شهر میگردیم موقع برگشتن یه "آخیش هیچ جا محله ی خودمون نمیشه" میگیم و محو زیبایی باغ میشیم که واقعا اگر نبود این شهر همون یه قرون هم نمی ارزید.
باید قدر این طبیعت توی این شهر بدترکیب رو بیشتر بدونم.
با توجه به  نوع محصول (تک لایه و یا دو لایه) پلی استر و تیشو (پشم شیشه) درون تشتک قیر قرار می‌گیرند. پس  از آن با مواد پرایمری یا قیر دمیده ترکیب میشوند.
همینطور ضخامت لایه به وسیله مجرای خروجی که در بالای تشتک قیر قرار دارد شده تنظیم میشود.
پس از آن ورق آلومینیومی به لایه ای آغشته به مواد، میچسبد و درون حوض آب می‌شود. لایه با عبور از حوض آب  از بین غلطکها سرد میشود.
وارد مرحله بعد می شویم. در این مرحله پلاستیک به پشته لایه  آن اضافه می‌شودد و عا
به گزارش همشهری آنلاین بوسیله نقل از مهر، سردارعبدالرضا آقاخانی گفت: در پیگیری اطلاعاتی اداره عملیات ویژه گیرایی ششم حکومت انتظامی تهران ارشد فاحش شد انفراد ترانه دارد مقدار قابل توجهی مواد روانگردان تیغ دار کردن را با یک دستگاه پراید از استان تهران بوسیله قم منتقل بطی ء که با اعلام موضوع به پلیس مبارزه با مواد مخدر استان قم، موقت موضوع درون دستور کار مأموران این پلیس صبر گرفت. به گفته وی با هماهنگی قضایی ادا شده، مأموران پلیس مبارزه با م
غده درون‌ریز و متابولیسم یا اندوکرینولوژی (به انگلیسی: Endocrinology) شاخه‌ای از بیولوژی و پزشکی است که با دستگاه درون‌ریز و بیماری‌هایش سر و کار دارد.
پزشک فوق تخصص غدد به بررسی بیماریهای غدد درون ریز و ارایه درمان یا کنترل این اختلالات میپردازد. غدد درون ریز در بزرگسالان شامل غدد تیرویید، فوق کلیوی، بخش درون ریز لوزالمعده و غدد لنفاوی میباشند. همچنین بررسی اختلالات رشد و کوتاهی قد و بررسی علل و درمان بلوغ زودرس، اختلالات قائدگی و پرمویی، بیم
این واحدهای تجاری توسط مستأجران ناحیه مزبور در تعطیلات روزهای گذشته و درون گاراژی تو محدوده بزرگراه شهید آیت الله سعیدی باریک و تا اینکه فراخوان معامله قطعات تفکیک شده بی آرامی منتشر شده بود. مسئولان شهرداری منطقه۱۹با رصد این موضوع و با اجازه «علی توکلی» شهردار منطقه و هماهنگی همه واحدهای اجرایی، داخل یک عملیات ضربتی اقدام به تخریب و تسطیح بخش درحال تاسیس کردند. «علی داوطلب» دستیار شهرسازی و معماری شهردار منطقه گفت: «به دستور شهردار من
هنوز فکر چارشنبه‌ی بردنه، یه عمره که باخت‌هاشو رج می‌زنه.
پ.ن. حس می‌کنم منتظرم برگردم به ریتم روتین زندگیم، و حواسم نیست که اون ریتم روتین زندگیم تموم شده خیلی وقته. 
نه این که الآن خیلی عجیب‌غریب باشه، و نه این که خوشم بیاد از داشتن ریتم روتین ... صرفا داشتم فکر می‌کردم الکی و شاید غیرارادی منتظر برگشتن به یه حالتی‌م که مدت‌هاست ازش گذشتم.
#کلمه ای خواهم ساخت...

دلــم کلبـه ای می خــواهــد
کلبه ای خواهم ساخت
درون جنــگـل و باران
آن دورها
بـه دور از رنـگ آدم هــــا،
مـن و آوازِ شوکاها
مـن و آواز آب رود
مـن و یــک کلبــه ی پـــر دود
مـن و چــای قند پهلو
کنار خیام و حافظ با شاملو
بـه دور از ننــگ
به دور از نـــام،
به دور از غـوغــا و هر بلـوا،
بـسـان بــــرگ که از شاخه جــدا گــردد
درون مـن پُــر از شــورش
پُــر از فـریـــاد
درون جنـگل و باران
دلــم یـک کلبــه می خــواهــد.
#سعید_فل
مدتها بود از فضای مجازی خودخواسته فاصله گرفته بودم تا اینکه ویروس کرونا هم که از مخلوقات ذات اله است من و مردم دنیا رو همون طور که به درون خانه ها برد به درون خودشون هم برد . دیدم فاصله زیادی بین من و خیلی از زوایای زندگی م ایجاد شده . دست به کار شدم . به دوست داشتنی هام فکر کردم به خاطراتم که کم فروغ شده بودند و به همه چیز نگاهی دوباره کردم . واقعا برسر خودمون چه آوردیم . به نظرم استقرار و سکینه اصالت درست نگریستنه. شیطان همان طور که ابناء بشر رو ب
چند شبه دوباره دارم کابوس میبینم.کابوس فرار و آزار جنسی و تجاوز روانی.همون خواب های همیشگی که فقط چند وقت دست از سرت برمیدارن و دوباره برمیگردن.ایضا وسواس های فکری قشنگم هم برگشتن.اضطراب دارم و نمیدونم چه موقع قراره تو این جهان به عنوان یک زن احساس امنیت کنم.
وقتی مردم؟
پ ن:دیروز(27 آذر) تو تقویم ایرانی روز جهان عاری از خشونت و افراطی گری بود.خنده داره،نه؟
پیش نوشت 1: اگه نخونیدش چیزیو از دست نمی‌دین! این متن‌ها رو برای خودم می‌نویسم که بعده‌ها یادم بیاد چه‌ها کردم توی این ماه :)
---------------------------

اولین دوره‌ی مقدماتی دی‌آرک - باشگاه انقلاب
شناخت فضا، نور و رنگ، کارگاه چوب، روز اول
شخصیت شناسی، فلسفه، کارگاه گل و گیاه، روز دوم

تحلیل ژرفی فیلم passengers
پیاده روی (همراهی) با سارا تو منیریه و خرید لوازم کوه..
روزهای سبک بعد از برگزاری دوره... استراحت و فیلم و کتاب و ...
تعطیلی دانشگاه بخاطر شیوع کرونا
ک
توبه به درون یا توبه به خویشتن چیست؟
توبه به معنای بازگشت است. بازگشت به اصل و ریشه. بازگشت به حقیقت. بازگشت به خیر و سعادت. و بازگشت به خدای متعال...
اساسا توبه را همواره بازگشت و به خداوند و پوزش خواستن از محضر او دانسته اند.
اما در واقع چنین نیست.
زیرا گام اول و اساسی در توبه بازگشت به خود و ارزیابی عملکرد خویش است. هنگامی که نفس آدمی عملکرد خویش را ناسازگار با حقیقت  و درستی در می یابد، پشیمان و اندوهگین می شود و برای جبران و اصلاح آن به محضر خ
وای خدا من این قضیه پیر درون داشتن رو برای دو نفر که به شدت این اخلاق رو دارن، توضیح دادم،
یکیشون همون جا بغض کرد و گریه کرد و تایید کرد که درسته،
یکی دیگه شون هم کلا سیستمش به هم ریخت!
حرفای من اینقدر واقعی هست؟! ترسیدم! اون بنده خداهایی که این ها رو خوندن اینجا و در نهان دارن خودکشی میکنن رو معذرت میخوام ازشون.
از خودم بیشتر بود.برام دیدن وضع اینجا سخته. 
حالا ک هیچ علتی نداره، پس وقتش نشده پاکش کنم؟
دگر 
گونی
وقتش شده حسین
وقتش نشده حسین
سالهاس ک از وقتش گذشته حسین
چ اهمیتی داره؟ چ اهمیتی دارم
شاید وقتش شده. به هر حال خیلی وقت نیست ک خودمونو نشون دادیم؟
من نه مثل توام، و تو نه مثل من
برای موندن، برای برگشتن
چقدر تعریف کردن قضیه نویز‌، بد بود :)) کلا کشور به هم ریخت...
منو بگو می‌خواستم تازه ماجرای آشنایی و ازدواجم با همسر رو بنویسما  
داشتیم اقدام می‌کردیم واسه کارای عروسی و اینا که با این وضع، اصلا قیمت‌ها قابل پیش‌بینی نیستن و فعلا دست نگه داشتیم. 
چه خوشحالم این‌همه ستاره‌ی روشن توی وبلاگستان می‌بینم، این اعتراضات و قطعی اینترنت و تحمیل اینترنت داخلی هر چی که بد بود و تلخ، اما این قسمتش که همه برگشتن اینجا خیلی شیرینه :)
از وقتی که از خواب بیدار شدم یک بند در مغزم با خودم حرف زدم ، هر وقت این حالت را پیدا میکنم ، یک نفر درون من می‌گوید : اوف نه توروخدا دوباره شروع نکن ، حوصله نق زدناتُ ندارم:/ شاید من کودک درون ندارم ، به جایش یک بالغ درون دارم که خیلی کلافه و خسته شده.و کودکم بیرون است:// من نق هایم را به جان خودم میزنم .حرص هایم را سر خودم خالی میکنم. مثلاً همین الان اینقدر وراجی کسی درون مغزم زیاد است که صداهای اطراف شبیه صدای ناخن کشیدن روی شیشه است و من باید با
 محمدبن عبده گوید بامام صادق ع عرض کردم زنا کار در حال زنا مومن نیست فرمود نه زمانی که روی  شکم ان زنست ایمان از او سلب شود و چون برخاست بر خاست بر گرددوباز اگر بزا برگشت سلب شودعرضکردم او.که اهنگ بر گر شتن بزنا دارد. پس چرا ایمانش بر مبگردد و مومن گفته میشود فرمود چه بسیار کسانکه برگشتن دارند ولی هرگز بر نمیکردند پس قصد اهنگ گناه مثل خود گناه نیست و ممکن است صغیره یی جبران پذیر باشد   
از این به بعد ساعت خواب و درس خوندنم عوض میشه ان شاءا... .
1- اذون مغرب رو ساعت هشت وربع میگن. تا 8ونیم نماز.
2- از8ونیم تا ساعت 9وربع افطار.
3- از ساعت 9ونیم تا 10ونیم درس.
4- از 10ونیم خواب تا 3.
5- از 3 تا یه ربع به4 سحری.
6- از یه ربع به 4 تا اذون صبح، ... .
7- تا ساعت 5ونیم نمازصبح.
8- از 5ونیم تا 6ونیم درس.
9-بعد از برگشتن از دانشگاه، تا اذون مغرب درس.
خدای من. خودت کمک کن بتونم درس بخونم و وقتمو تلف نکنم.
من وقتی در کلاس دوم بودم یک دوست دیوانه ای داشتم که توی مدرسه به آن پروفسور
می گفتند ولی آن در مدرسه همیشه جواب معلمان را میداد من یادم است که در کلاس دوم یکی از بچه ها خورشید ویکی از بچه ها مآه بود و آن دوستم ماه شد خلاصه این داستانی بود که من آن را خیلی دوست داشتم واز آن دوستم ممنونم که هالا بهترین دوست من صدراست و تا الآن که کلاس پنجم هستم دوست عزیز من است و آن الان بیمار است دعا کنید خوب بشود 
 
 
 
از لحظه ای که پا درون بیت گذاشته ام خورشید یک بار به دور زمین چرخیده و به جای پیشینش بازگشته. یک روز و شب کامل درون بیت بودم و نمی دانم که این میهمانی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. پیش از من کسان دیگری نیز پا درون این خانه گذاشته اند. کلیدداران بیت به قصد غبارروبی و رسیدگی به خدایان سنگی، پیکره تراشانی که خود باید حاصل دسترنج شان را درون بیت سکنی می دادند، بزرگان قبایل و آنان که به دعوت و اجازۀ کلیدداران کعبه پا درون این مکان مقدس گذارده اند. ام
دیروز با حجم زیادی از اطلاعات مواجه شدم. دوتا از دوستام بعد از دو سال احساسات بی‌جواب داشتن نسبت به هم، وارد رابطه شدن. دوتا از دوستام که کات کرده بودن برگشتن. یکی از دوستام با یه پسره که دو سال از خودش کوچیکتره رل زده. یکی دیگه از دوستام رفته دفتر دوس‌پسرش خوابیده. حد روابط بچه‌ها رو فهمیدم :) اون یکی دوستم از طرف سپاه مورد بررسی قرار گرفته. کلا دیروز خیلی چیزا فهمیدم. دیگه منو بمباران اطلاعاتی نکنین نامردا. من کشش ندارم.
موریارتی درون:تو دیگه شکست خوردی.احتمال موفقیتت صفر درصده. 
جان درون:اه باز این اومد.شرلوک به حرف هاش گوش ندی ها.این فقط بلده انرژی منفی بده.متاسفم براش. 
من:با تلاش اندک و کمی که تا الان داشتم واقعا احتمال موفقیتم صفر درصده.
موریارتی ذرون:  (نیشخند می زند.)
جان درون:اوه نه شرلوک.اون همین رو می خواد.می خواد ناامیدت کنه.
مای کرافت درون:ولش کن این نازنازو رو.
من:من هرچی که باشم،نازنازو نیستم.
مای کرافت درون:پس ثابت کن.
موریارتی درون:ثابت کنه؟چی رو
⚡️ پیشوند در زبان‌شناسی یک وند است که پیش از فعل می‌آید و در معنای آن فعل تغییراتی پدید می‌آورد. این روش زایش فعل، یکی از مهمترین ویژگی‌های زبان‌ گیلکی است. (رجوع شود به پست شماره ۱۰۴)
پیشوندها در زبان گیلکی در گۊیش‌های مختلف عبارت‌اند از:
هَ/ها/فا  (ha/fa)
این پیشوند قبل از فعل می‌آید و به آن معنی «به سمت بیرۊن/ به‌ سمت بالا» می‌دهد.
مثال:
کشئن (=کشیدن)
هکشئن/ فاکشئن (=به سمت بیرۊن یا بالا کشیدن)
مثال:
کتن (=افتادن)
هکتن (=به سمت بیرۊن نشر پیدا
فناوری های مالی و کسب و کارهای نوپای فعال در این حوزه، امروزه در جهان و ایران به یکی از بخش های جدایی ناپذیر صنایع مالی و بانکی تحول شده اند. بخانه برگشتن هوشمند نیز تعبیر ی پرتکراری است که در چند سال گذشته از تریبون های زیادی درون سرزمین شنیده می شود و بسیاری از مدیران و متخصصان پهلو لزوم هوشمندسازی شهرها تأکید می کنند.این روزها، شرکت ها و راه اندازی ها و نهادهای متنوع رویدادهای استارتاپی متعددی در کشور برگزار و هریک تلاش می کنند در شکل گیر
اجرای ارکستر متروکه فعلا متوقف شده و منی که از همه بیشتر خواهان لغو شدن این نمایش بودم الان بی‌حس نشستم یه گوشه. زحمت زیادی کشیده شد براش. حیف بود.
دو روزی میشه که مهدی اومده. دیشب صالح و ملی و سجادم بودن. دلم بسیار برای الهه تنگ شده. همزمانی برگشتن بچه‌ها و بازارچه ارتوان باعث شد دلتنگی غریبی رو حس کنم.
کاغذ کادو و نخی که گرفته بودم بی‌استفاده افتادن گوشه‌ی اتاق.

پ.ن همین الان مکالمه‌ی تلفنیم با مهدی تموم شد.
نشونه‌های راه زیاد شدن. تصمیمی گرفتم که شک دارم بهش. مرددم و سردرگم. مدام پشیمون می‌شم و فکر می‌کنم بی‌خیالش بشم اما هربار که می‌خوام از راهش برگردم کسی سر راهم قرار می‌گیره که تو مسیر نگهم می‌داره.پریروز که جدی جدی دیگه داشتم بی‌خیال این ریسک می‌شدم و می‌خواستم برگردم به همون راه امن یه نفر که دقیقا شبیه آینده‌ای که من برای خودم تصور می‌‌کنم بود به طرز عجیبی سر راهم قرار گرفت و داشت می‌گفت کاش وقتی هجده سالم بود این ریسک رو می‌کرد
آسیب های دوران کودکی ، علاوه بر تأثیرات کوتاه مدت ، پیامدهای بلندمدتی بر زندگی افراد دارد به طوری که ممکن است تا آخر عمر افراد بر اساس احساسات حل نشده ناشی از کودکی ، تصمیمات مهمی برای زندگی خود بگیرند و در واقع این اتفاق به این معنی است که کودک درون آسیب دیده تصمیم گیرنده زندگی آن ها است . این مسئله نشان دهنده اهمیت درمان کودک درون است .
به نقل از سایت روانشناسی فردی فیلیا ، افراد با استفاده از روش های شفای کودک درون از جمله صحبت با کودک درون
ریختن آب جوش روی پودر نسکافه؛ بلند شدن بخار محو آب؛ شنیدن صدای زنگ تلفن؛ برگشتن به اتاق؛ دیدن عکس پسر بچه‌ای سه ساله روی صفحه‌ی موبایل؛ تعجب کردن؛ کشیدن آیکون سبز رنگ به سمت راست صفحه؛ شنیدن صدای آن طرف خط؛ «یکم پیش یادم رفت بهت بگم که ...»؛ لبخند؛ لبخند؛ لبخند؛ خداحافظی کردن.
چرخه‌ی «بودن».
من:امروز من رو باید توی تاریخ نوشت! :|
من درون:چرا؟
من:چراش مهمه؟
من درون:خب آره.معمولا چیزهای مهم رو توی تاریخ می نویسن.
من:اگه فقط برای خود آدم مهم باشن و نه برای بقیه چی؟
من درون:خب معلومه!توی تاریخ نمی نویسنش.
من:خب پس حتما توی تاریخ نوشته نمی شه!باید به همون دفتر خاطرات اکتفا کنم.
من درون:اوهوم!
من:یه سوال.
من درون:بپرس.
من:تا حالا توی موقعیتی گیر افتادی که همه چیز و همه ی شواهد علیه تو باشن ولی چیزی که تو می گی درست باشه و نتونی هم حرفت رو ثابت
فرمانده کل سپاه آمده بود منطقه ما، قبل از عملیات رمضان. توی رده های بالا، صحبت از یک عملیات ویژه و ایذایی بود. بالاخره هم از طرف خود فرماندهی سپاه واگذار شد به تیپ ما، یعنی تیپ هجده جوادالائمه (سلام الله علیه).
همان روز، مسوول تیپ یک جلسه اضطراری گذاشت، تازه آنجا فهمیدیم موضوع چیست؛ دشمن تانک های T- 72 را وارد منطقه کرده بود. دو گردان مکانیزه خیلی قوی، پشت خط مقدمش انتظار حمله به ما را می کشیدند. بچه های اطلاعات عملیات ، دقیق و خاطر جمع می گفتند:
دانلود رایگان کتاب شفای کودک درون
دانلود رایگان کتاب شفای کودک درون pdf
معرفی کتاب:(شفای کودک درون) کتاب شفای کودک درون نوشته ی لوسیا کاپاچیونه raquo; و ترجمه ی گیتی خوشدل raquo; است.(شفای کودک درون) این کتاب کمکتان می کند لغایت شادمانه گذشته را خلاص کنید و هوشیارانه در این لحظه حضور یابید.(شفای کودک درون) درر بخشی ااز متن ااین کتااب می خواانید: همه ی ماا ...
دریافت فایل
دانلود کتاب شفای کودک درون - فوجی بوک https://fooji.ir › دانلود-کتاب-شفای-کودک-درون دانلود
غنچه با دل گرفته گفت:
"زندگی،
لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است."
 
گل به خنده گفت:
"زندگی شکفتن است
با زبان سبز، راز گفتن است."
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش می رسد...
تو چه فکر می کنی؟
راستی کدام یک درست گفته اند؟
 
قیصر امین پور
امروز مثل یه احمقِ به تمام معنا برگشتم به جفتشون گفتم معذرت می خوام
چه کار کنم؟ دلم تنگ بود..
یادم رفت چقدر موقعی که از خودِ واقعیم فرار می کردم که به اونها صدمه نزنم، ازم فاصله گرفتن و سکوت کردن
یادم رفت حتی یکی شون دستش و نذاشت روی شونه م بگه عیبی نداره.. بمون.. باش..
یادم رفت آدمها از خداشونه از شرِّ روانی ها خلاص بشن
حتی اگر اون روانی دلشون رو با مهربونی هاش برده باشه
شاید اگر تو بودی انقدر با هم دیوانگی می کردیم که هیچ احتیاجی به برگشتن سمتِ ا
اگر شما از کسانی هستید که آلوی قطره طلا را تهیه کرده اید و مقداری از آنها در یخچال منزل مانده و شما قصد سفر دارید و فکر می کنید بعد از برگشتن آلوها خراب می شوند ، قبل از رفتن آنها را به آلو بخارایی با کیفیت عالی تبدیل کنید .
 
 
ادامه مطلب
یکی از روش های افزایش سرعت سایت قرار دادن کلیه آیکون ها و عکس های کوچولو موچولو درون یک عکس هست و فراخونی اونا از اون عکس بزرگ برای این کار باید موقعیت آیکون کوچیک رو درون عکس بکشیم بیرون و توی Css درون بگراند قرار بدیم تا نشون بده برای این کار یک سایت هست که میتونید کلیه آیکون های خودتون رو درونش قرار بدید سپس به شما یک کد Css میده  و اینجا میاد عکس کلی رو هم دانلود میکنید و عکس رو درون سایتتون قرار میدید و .... خسته شدم از بس تایپ کردم باقیش خودتون
"رود هود"، کاردار سفارت آمریکا درون بغداد با بازدید از مقر پلیس فدرال عراقو درون اقدامی بی سابقه از این نیروها بخاطر ماجرا اخیر شعار فراغت دادن نیروهای پلیس فدرال در یک بمباران هوایی عذرخواهی کرد. به گزارش ایسنا بوسیله نقل از روسیا الیوم، در همین راستا، پلیس فدرال عراق با صدور بیانیه ای اعلام کرد که هود بخاطر عذرخواهی از طرف شانس آمریکا به خاطر حمله "اشتباهی" جنگنده های موافقت بین المللی بوسیله تیپ ۱۱ پلیس فدرال درون ۲۴ آوریل بوسیله مقر ای
کلیت قضیه اینه که بعد از دغدغه‌ی کنکور که انقدر بزرگ بود به چیزای دیگه نمیشد فکر کرد، رابطه‌هام (بخصوص پدر) شدن دغدغه‌های بزرگ اون بازه... (البته بعد از مقدار خوبی استراحت!)
 
تیر 98: 
مشاوره با وحید و مذاکره با پدر درمورد برگشتن به خونه
دوتا کنسرت فوق العاده (ایهام و کلهر)
بدنم لوس شده :)) زیر فشار مجبورم می‌کنه برم زیر سرم!
اصفهان و مراقبه‌های به یاد موندنی...
چندتا تئاتر خوب (مرد بالشی - چهار دقیقه - همان چهار دقیقه ...)
چندتا مهمونی خوب :))))))) (کلا
رجعت حضرت امیر المومنین علیه السلام
علامه مجلسی رضوان الله علیه روایت کرده است که حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمودند:
به درستی که مرا است برگشتنی بعد از برگشتن و زنده شدنی بعد از زنده شدن و من صاحب رجعت‌ها و برگشتن‌های بسیارم و صاحب صولت‌ها و انتقام‌های بی‌شمارم و صاحب دولت‌های عجیبم. منم حصار آهن، منم بنده خدا و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله، منم امین خدا و خزینه‌دار علم خدا، و صندوق سر خدا و حجاب خدا و صراط خدا و میزان خدا. منم
شاید اگر به خواست پدر و مادرم عمل کرده بودم، اکنون کنج اتاقم در خانه پدری مشغول استراحت بودم و از سرکار به خانه برگشته بودم. اما راستش درون من همیشه همانند موج است. همیشه حسی درونم به من فرمان داده که جلوبروم. که اگر زمین خوردم، هرچقدر هم سخت باشد میتوانم از زمین بلند بشوم و باز هم بدوم.درون من هیچ گاه آرام نبوده، همیشه چون دریایی طوفانی بوده که اگر کسی میخواسته به آن نزدیک بشود باید تاب و توان رویایی با موج را از قبل درون خودش می دیده.من دیگر م
خیلی خوبه که بدونی به یه جایی تعلق داری و دلت پر بزنه برا برگشتن بهش
من اومدم که بمونم تا وقتی که هستم
تا وقتی حس تعلقم به اینجا باقی بمونه
از روزی که وبلاگو ساختم 577 روز میگذره اما هیچی نوشتم و به هیچکس سر نزدم
اومدم بمونم
و مینویسم که یادم نره من به نوشتن زنده ام
همه ی ماها همینطوریم
نوشتن و نوشتن ...
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر باهم حرف می زدند یکی خدا و دیگری بنده. اِعراب این مکالمه اکثرا منصوب... یعنی عبودیت...جلوه گاه پیچیدن و برگشتن و تکرار  نداهای توحیدی...
بنده احساس کرد نجوایش با خدا، پسر بچه هایی پر صدایند. یکی یحیی یکی عیسی یکی ابراهیم و یکی هارون...
ابلیس از پژواک بچه ها سرش درد گرفت و شروع کرد به تهمت زدن!
خدا نگاهش نکرد و به وارثان زمین نظرِ رحمت کرد.
گزارش فوتبالی، شیخ دیاباته که بعد از رفع مصدومیتش به عنوان بازیکن جانشین معمولا به زمین مى آمد در اولین حضور ثابت بعد از سپرى کردن مصدومیت قفسه سینه ، کارى کرد کارستان و کیفیت بالایش را به نمایش گذاشت تا خیال استراماچونى را بابت یک مهاجم شش دانگ راحت کند.  شیخ  با اینکه قدبلندى دارد اما از تکنیک 
 
 
خوبى هم برخوردار است و گل سوم او به مظاهرى مؤید این موضوع است. برگشتن شیخ به جریان مسابقات و اعتماد به نفس بازیافته او مهمترین اتفاق برد مهم آبی
توی گروه کلاسی بحث سر رنگ لباس و چند و چون جشن فارغ التحصیلی هست که سه چهار ماه آینده برگزار خواهد شد...
من?پیامها رو میخونم و تمام شدن این هفت سالی که قرار بود تا ابد ادامه پیدا کند رو باور نمیکنم...هنوز نمیفهمم اگر قراره نباشه شب بخوابم و فردا تند و تند لباس بپوشم و سمت بیمارستان گاز بدم و با سرعت هزار اسب بخار مریض ببینم و نوت بذارم و برای راند استرس داشته باشم پس باید چکار کنم?
کنار گذاشتن یکباره ی یک لایف استایل هفت ساله و برگشتن دوباره به رو
‏گاهی آدم به یه سراغ گرفتن ساده ست که زنده اس، اینکه بفهمه واسه یکی مهمه، اینکه بفهمه بود و نبودش واسه یکی فرق داره، اینکه بدونه بین اینهمه آدم جور و واجور لااقل تو دل یکی جا داره، سراغ بگیرین از آدمایی که دوسشون دارین نزارین از درون بمیرن.چه حرف جالبی!!! نذاریم از درون بمیرن...!
فردا سینا بر میگرده خونه ، چقد خوبه که هست و من و بهار سینا رو داریم.
تو این چند روز خونه رفت رو هوا ، بریز و بپاش حسابی 
فردا صبح باید دست به کار شم و قبل رسیدن سینا خونه رو کن فیکون کنم.
ناهار چی درست کنم؟
آها یه قرمه سبزی جاافتاده
زن ها به جنگ نمی‌روندفقط موقع خداحافظیبا نگاه شان به مردها می‌گویندزنده بمانید و برگردیدخانه ای برای آرام گرفتنقلبی برای دوست داشتنو امیدی برای بزرگ شدندر انتظار شماستو همۀ مردها برای برگشتن به خانه استکه می‌جن
دقیقاااااا زمانی که میگید از این بدتر نمیشه کائنات بهتون ثابت میکنه که میشه ...
کهیر زدم‌
به همین سادگی ...
به عمرم به هیچ چی حساسیت نداشتم اما الان به کلر و الکل و وایتکس حساسیت دادم و یهو تمام تنم کهیر میزنه...
عصری امپول زدم اما برخلاف تصورم اثر آمپوله خیلی زود رفت و الان دوباره کهیرا برگشتن
بدتر از اون هم هست.
میدونم نباید بنویسم اما مینویسمش...
ل ک 
اونم زمانی که نباید باشه...
به شدت احساس خستگی و افسردگی میکنم...
خدایا میشه از اینم بدتر بشه‍♀
♦️ عارفی!..قصر و پدر و مادر و همسر و همهرا در جستجوی حقیقت ترک کرد بعد از سالهابه خانه برگشت...وقتی همسرش سوال کرد:
آیا چیزی که دنبالش بودی در همین جا و درکنار خانواده ات پیدا نمیشد ؟
عارف جواب داد : من پس ازسالها تلاش ایننکته را فهمیدم که.....
               "جز بیکران درون انسان " نه جایی برای رفتن هست و نه چیزی برایجستن ....
اﺳﺘﺎﺩ ﺍﺯ ﺷﺎﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺮﺳﺪ :
ﺑﻨﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻪ ﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﺒﺎ ﻣ ﻨﺪ؟
ﻫﺮ ﺟﻮﺍﺑ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﻔﺖ : ﺸﻤﺎﻧ ﺩﺭﺷﺖ .ﺩﻭﻣﻔﺖ : ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ .
ﺩﺮ ﻔﺖ : ﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﺪ …!
 
ﺩﺭ ﺍﻦ ﻫﻨﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ، ﺩﻭ ﻟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﻔﺶ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ, ﺍﺯ ﻟﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﺎﺭ ﻟﻮﺲ ﻭ ﺯﺒﺎ ﺑﻮﺩ ،
ﻭ ﺩﺮ ﺳﻔﺎﻟ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ,ﺳﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺍﺯ ﻟﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺰ ﺭﺨﺖ.
ﺭﻭ ﺑﻪﺷﺎﺮﺩﺍﻥ ﺮﺩ ﻭ ﻔﺖ :ﺩﺭ ﻟﻮﺍﻥ ﺭﻧﻦ ﻭ ﺯﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ،
ﻟﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟ ﺁﺑ ﻮﺍﺭﺍ, ﺷﻤﺎ ﺪﺍﻡ ﺭ
برخی از افراد در کودکی ، آسیب هایی می بینند که آن ها را تا بزرگسالی همراه خود دارند . این افراد ، در کودکی برای مقابله با درد و رنج ها از یک سری راهکارهای مقابله ای استفاده می کردند که اگرچه در آن زمان کمکشان می کرد اما در بزرگسالی این راهکارها دیگر کارآمد نیست . در واقع، در این موارد کودک درون آسیب دیده برای زندگی آن ها تصمیم می گیرد .
به نقل از سایت روانشناسی فردی فیلیا ، دریافت احساس امنیت در کودکی ، زیربنای داشتن کودک درون سالم در بزرگسالی ا
ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﻴﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ « ﻓﺨﺴﻔﻨﺎ ﺑﻪ ﻭ ﺑﺪﺍﺭﻩ ﺍﻻﺭﺽ»( ﻗﺼﺺ / 81) 
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺛﺮﻭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺮﺩﻳﻢ. ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﻫﻼﻙ ﺷﻮﺩ ﺩﺭﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻙ ﻓﺮﻭ ﺭﻭﺩ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ ﺳﺎﺯﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ. 
ﺮﺍ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﻭ ﻧﻬﺪﺍﺭﻱ ﻧﺸﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﻱ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻋﺎﻣﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺑﻬﻴﻨﻪ ﻧﺸﻮﺩ؟
ادامه مطلب
امروز: شنبه
با اینکه از آن دسته معلمانی نیستم که بتوانم ادعا کنم مشکلاتم را پشت در کلاس میگذارم و داخل کلاس می شوم و موقع برگشتن دوباره آنها را زیر بغل میزنم و به خانه می روم (البته در کل به وجود چنین توانایی ای بدبین و مشکوک هستم) اما قبول دارم که گاهی چنان غرق تدریس و لذت از یادگیری دانش آموزانت می شوی که انگار شهد شیرین هر چه علم نافع است در جان خودت ریخته می شود؛ آن موقع است که سبک و شاداب هستی و شاید لحظاتی اندک فارغ شوی از آنچه درونت را به
 
شاید کمی عجیب به نظر برسد اما موز سرخ کرده یکی از دسرهای معروف کشورهای جنوب شرق آسیا است. در این مقاله قصد داریم طرز تهیه موز سرخ کرده را به شما آموزش دهیم با جیمیتو همراه ما باشید.
مواد لازم
4 عدد موز
¼ پیمانه شکر قهوه ای
1 عدد لیموی بزرگ
2 قاشق غذاخوری کره
1 قاشق چایخوری دانه کنجد سیاه
دستور العمل‌
درون تابه‌ای روی حرارت زیاد، کره را آب کنید.
موزها را درون کره آب شده ریخته و شکر به آن‌ها اضافه کنید.
سپس موزها را درون شکر تفت داده تا شکر آ
جان درون:شرلوک.
من:هوم.
جان درون:چرا با اون این طوری رفتار می کنی؟
من:مگه چطوری رفتار می گنم؟
جان درون:شرلوک.
من:(در حالی که می خندم.)باشه جان عصبانی نشو.فقط به خاطر خودشه.باور کن به نفعشه.
جان درون:درک نمی کنم.
من:مشکل منم همینه.گاهی اوقات درکم نمی کنی.
جان درون:هان؟
من:این رفتار من با اون به نفعشه.همین.
جان درون:
این دو سه روزی که با زور دولت تدبیرو امیدو این داستانا پامونو از فضاهای مجازی کشیدیم بیرون ،خیلیا برگشتن به بیان و من از این بابت خوشحالم هرچند که میدونم اینم یه مقطع کوتاهیه و اوضاع نت که روبراه شه بازم همه شون ستاره سهیل میشن.
اصن من معتقدم هیچ جا خونه خوده آدم نمیشه بابا جان! خوش برگشتید اما بی معرفت نباشید  و یادتون نره وقتی تلگرام و اینستاگرام بهتون وفا نکردن و تو چله سرما ولتون کردن رفتن  بازم بیان بود که درو به روتون باز کرد! بله بله.
از
از بخشی از زندگیم شدیدن بدم میاد. به زدر کلی اگ‌ هم بخام بگم کلن از خود قدیمم بدم میاد... اما خب اگ بخایم سال های مدرسه رو در نظر بگیریم، ابتدایی بد ترین دوران زندگی من بوده. شدیدن ادم مزخرفی بودم و ادم های عادیی هم دورن بودن... کلن ایام خوبی نبود! و حالا حس میکنم ی سیلی بدی از اون دوران خوردم و شدیدن جاش درد میکنه... عادم هایی ک دوست نداشتم تقریبن ب زندگیم برگشتن و منم انگار همون عادم مزخرف قدیم شدم!
کاش بگذره... کاش بزرگ شم و ب اون درجه بی اهمیتی برس
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود


من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود


گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود


محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود


او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود


برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چو
یه مینی سریال چهار قسمتی دیدم با موضوع عدالت.داستان واقعیه و برای چند تا پسر نوجوون سیاه پوست آمریکایی اتفاق میفته که بهشون اتهامی زده میشه و بین 6 تا 14 سال میفتن زندان،در حالی که حکم ابد داشتن و خیلی ها هم تو اون برهه خواستار برگشتن مجازات اعدام بودن.در نهایت پسرها بی گناه بودن و آزاد میشن ولی این سوال ایجاد میشه که اگه مجازات اعدام وجود داشت چی؟
قانون ها همیشه نیاز به بازنگری دارن.مسخره س که قانونی ده سال پیش نوشته شده باشه و بازنگری نشده با
سال ۱۳۰۹ نگرش فعلی فرودگاه با ورودی به بلوار کازینو توسط آلمانی ها شناسایی و موردمطالعه قرار گرفت.  فاتحه از فرودگاه رامسر  (یاتا: RZR، ایکائو: OINR)بوسیله عنوان یک فرودگاه تشریفاتی استفاده شد و پذیرای هواپیماهای (پاسارگاد) ویژه خاندان سلطنتی، مهمانان ویژه وسپس مسافرین خارجی و از جمله افراد انگلیسی بود که هتل همیشه رامسر را بصورت کامل کرایه کرده بودند. در سایت فرودگاه رامسر آمده است که ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ محمدرضا پهلوی و ثریا از فرودگاه رامسر بوسی
خانم هادسون درون:شرلوک،به چی فکر می کنی؟
من:از کجا فهمیدین که دارم فکر می کنم؟
جان درون:از چهره ات می شه این حالتت رو خوند.
من:به عجیب بودن بعضی آدم ها.
خانم هادسون و جان درون با هم:منظورت چیه؟
من:چطور بعضی از مردم می تونن بدون توجه و فکر کردن(حتی به مدت یک ثانیه)به مشکلات و غم های مردم دیگه راحت زندگی کنن.چطور می تونن بدون کمک کردن به دیگران و یا حتی فکر کردن به کمک کردن به دیگران راحت زندگی کنن.
خانم هادسون و جان درون:(سکوت)
من:چطور می تونن وقتی تو
ما با گنجی عظیم در درون خود بدنیا می آییم، گنجی بسیار عظیم .چنان عظیم که پایانی برای آن متصور نیست.اما در نهایت فقر زندگی میکنیم، زیرا هیچگاه درون وجودمان را نمی کاویم  و جاهای دیگر را جست و جو میکنیم.عجیب ترین نکته در مورد انسان این است که او همه جای دیگر را جست و جو میکند .
ادامه مطلب
چند نکته مهم لطفا لطفا توجه کنید
 
1.طریقه شستن کلاه گیس دقت کنید
اول از همه کامل کلاه گیس را شانه کنید تا هیچگونه #گره #خوردگی یا #پت #بودن درون موها مشاهده نشود
سینک یا ظرفی را پر از آب ولرم کنید به اندازه ای که وقتی کلاه گیس را درون ظرف آب فرو میکنید آب تا #یک #بند #انگشت از کلاه گیس بالاتر باشد
روی کلاه گیس #شامپو #نرم #کننده بریزید و کلاه گیس را با آرامی درون آب فرو برده تا #نیم #ساعت بزارید تا کامل درون #آب و #شامپو #خیس بخورد
پس از نیم ساعت کلاه گ
حلزون درونت را پیدا کن..!
جنوب ایتالیا زیستگاه نوعی چتر دریایی بنام "مدوز" و انواع حلزون های دریایی است ، هر از گاهی این عروس دریایی حلزون های کوچک دریا را قورت می دهد و آنها را به مجرای هاضمه اش انتقال می دهد .
اما پوسته سخت حلزون از او محافظت می کند و مانع هضم آن می شود! ، حلزون به دیواره ی مجرای هاضمه ی عروس دریایی می چسبد و آرام آرام شروع به خوردن عروس دریایی از درون به بیرون می کند!
زمانی که حلزون به رشد کامل خود می رسد ، دیگر خبری از عروس دریای
خدا ما رو به اونچه که درون خودمون مخفی کردیم مبتلا می کنه!!! تا قلب ما رو پاک پاک پاک کنه .. چطور قلب ما برای پذیرفتن حق نَرم میشه تا بتونیم مسیر رو درست بریم جلو .. و به خودمون ظلم نکنیم؟؟
.. وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.
سوره آل عمران، آیه 154
 
 
همین امروز صحبت های روانشناسی به نام بابایی زاد رو گوش میدادم .. بحث شون این بود که ما نمی تونیم رفتاری غیر از آنچه
 
در درون پیله او خواب و به سر بیداری استکرم ابریشم گرفتار شبی تکراری است
پوشش پیله اگر چه باشد از جنس حریرآن به شب خفتن میان این حریر اجباری است
خواست تا رخساره را تابان کند روی همهپیکر نارَس هویدا کردنش، بیزاری است
خنده‌ی تلخی به گوش کرم در پیله رسیدبی‌خبر خفته به پیله، آن گمان بیماری است
ناگهان آن تن دگرگون گشت و او جانی گرفتحاصل آن صبر ایوب این نکو معماری است
از درون پیله چون شهباز روی آمد پدیدباور این تن شکافی در بَدان دشواری است
عاقبت
زیر این خورشید تاریک می سوزم
فاصله ام با ماه ، با تو ، یک ارزن نمی ارزد 
سزای خویش را نزدیک تر از قلب به خود می بینم
سزای انحراف من از آن رود بلند و سبز
سزای این صدای من که از فقر درون می نالد
از فقر تو می نالد
از فقر خدا می نالد
و از ترحم های عشق
از نسیم لحظه ای غمگین ، می نالد
لحظه های خوب در پی ویرانی
لحظه های درد در کنج سکوت ، می شوند معماری
اگر بوسه ای در خواب یک لحظه درون تو شود جاری 
بدان این را که آن لحظه
بی گناهی بی گناهی بی گناهی
یه نوه عمو دارم...که یه دختر تقریبا ۳و نیم ساله اس...
نیم سال یا بیشتره که واسه همه عروسکاش اسم گذاشته و عروسکاش شدن دخترا و پسراش ...زهرا‌خانوم...آقا نیما...آنا و السا ...و هر موقع بهش میگی اسم بابای این بچه ها چیه ...میگه اسمش" کیلی کته رررررر" است ...با فتحه روی کاف دومی و ر های آخری را به لهجه ایتالیایی بخوانید .هر موقع بهش میگی کجاس بابای بچه ها میگه سرکار !خلاصه از شمال که برگشتن گوشی مامانشو خواسته ...مامانش گفته واسه چیته گوشی؟گفته یه زنگ بزنم‌ "ک
از صبح سرپا بودم و مشغول پذیرایی.بعدظهر ولی بین موندن توی جمع و اونهمه شلوغی و سروصدا و برگشتن به خونه ی امن و آروم خودمون، دومی رو انتخاب کردم.هوا ابری و دلگیر بود واز اون موقع که برگشتیم بغض گلوم رو گرفته و رها نمیکنه.و دختر کوچولویی که دم به دیقه یه بهانه پیدا میکنه برای نق زدن و گریه و خواهری که از هیچ کوششی فروگذار نمیکنه در دادن بهانه به دستش.البته جفتشون خسته ان و میخوام اگه بشه کارهاشون رو انجام بدن و ساعت هشت بخوابن که منم بتونم فیلمی
روشن است آتش درون شب
وز پس دودش
طرحی از ویرانه های دور
گر به گوش آید صدایی خشک؛
استخوان مرده می لرزد درون گور
دیرگاهی ماند اجاقم سرد
و چراغم بی نصیب از نور
خواب دربان را به راهی برد
بی صدا آمد کسی از در
در سیاهی آتشی افروخت
بی خبر اما
که نگاهی در تماشا سوخت
گرچه میدانم که چشمی راه دارد با فسون شب
لیک می بینم ز روزن های خوابی خوش؛
آتشی روشن درون شب...

- سهراب سپهری

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها